
تاریخ هجری قمری :1 محرم 1360
تاریخ میلادی : یکشنبه، 02 نوامبر 2025م
دفتر مطبوعاتی
اگر سقوط جمهوریت باعث تأسیس خلافت نشد، باید مرحلهٔ گذار برای تأسیس خلافت راشده شود
سقوط جمهوریت در افغانستان یکی از تحولات سرنوشتساز برای مردم افغانستان و جهان اسلام در قرن بیستویکم بود؛ نظامی که نهتنها ریشهای در عقیده اسلامی نداشت، بلکه ساخته و پرداخته استعمار و بستر نهادینهسازی انواع فساد و جنایت بود. این فروپاشی، پایان طبیعی نظامی بود که از ابتدا با جامعه مسلمانان بیگانه و در تضاد با ارزشهای آن بود. جمهوریت یک نسخه تحمیلی، ناکام و طاغوتی بود که مشروعیت نداشت و سرانجام نیز زیر بار مقاومت مردم مسلمان، مجاهدین صادق و دعوتگران بیدار از هم پاشید. ما این تحول عظیم و مبارک را به مردم مسلمان افغانستان، مجاهدین راه حق، دعوتگران و امت اسلامی تبریک میگوییم و آن را نقطهی مهم برای بیداری و بازگشت به حاکمیت اسلام میدانیم.
جمهوریت و دموکراسی تنها یک نام یا چند سمبول نبود که با سقوط یک حکومت نابود شود، بلکه چارچوبی فکری و سیاسی است که دارای اصول و قواعد معین برای اداره امور داخلی و سیاست خارجی میباشد. با وجود سخن از «سقوط جمهوریت»، لیکن ساختار سیاسی، قوانین، پالیسیها و بنیادهای فکری آن پابرجاست. متأسفانه حُکام فعلی در کنار تأثیرپذیری از عرف افغانی، از واقعگرایی سیاسی و ملیگرایی که از ویژگیهای جمهوریت بود، در تصمیمات کلان سیاسی استفاده میکنند. مثال بارز آن تأکید بر منافع ملی و پیوستن به نظم سکولار جهانی است. پس، با تغییر چهرهها یا فروپاشی یک ساختار پوسیده حکومتی، نمیتوان ادعای ریشهکن نمودن جمهوریت را نمود.
یکی از مشکلات همیشگی افغانستان بیثباتی حکومتهاست؛ مشکلی که علاوه بر دخالت خارجی، ریشه در نبود رابطه واقعی میان حکومت و مردم دارد. نظامهای که نتوانستهاند میان خود و مردم هویت مشترک ایجاد کنند و رأی عام درباره مشروعیت آنها شکل نگرفته است؛ همچو حکومتها از درون یا بیرون سقوط کردهاند. اگر نظام فعلی خواهان ثبات و مشروعیت واقعی است، باید قدرت را برخاسته از مسلمانان بداند، راهحلهای اسلامی را در جامعه نهادینه کند و در سیاست داخلی و خارجی تنها به اسلام متعهد بماند. در واقع منبع قدرت در اسلام همانا مسلمانان اند یعنی به جای رجوع به جامعه جهانی و نهادهای آن، رجوع به امت باید اولویت داشته باشد، برای همین است که مشروعیت حکومت در اسلام با بیعت شرعی بهدست میآید، نه با برسمیتشناسی بنابرین اساس حکومت در اسلام باید بر عقیده، سیاست و رسالت اسلامی استوار باشد؛ رسالتی که امام را از سیاستهای ملیگرایانه، اقتصاد محور و بیطرف رها کرده و او را مکلف به اظهار و غلبه دین از راه دعوت و جهاد میسازد.
در اخیر لازم به ذکر است که حُکام فعلی افغانستان در امتحان و ابتلای بزرگی از سوی الله سبحانهوتعالی قرار گرفتهاند. پس از تحولات سیاسی و گرفتن قدرت، لازم بود که شکر الله سبحانهوتعالی را با تطبیق کامل و همهجانبه اسلام، ادامه جهاد فراتر از مرزهای دولتـملت، ریشهکن کردن ارزشها و مفکورههای کفری، همچنین زمینهسازی برای احیای خلافت ادا نمایند. اگر این کار را انجام ندهند و بهجای آن تلاش نمایند خود را بهعنوان یک بازیگر در نظم کفری بینالمللی نزدیک سازند، در پی بهرسمیتشناسی از سوی ملل استعمارگر و سازمانهای بینالمللی برآیند، روحیه جهادی در میانشان ضعیف گردد، و اسلام را به شکل سلیقوی تطبیق کنند، زود است که این قول الله سبحانهوتعالی در حقشان محقق گردد:
«وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»
«اگر شما روی برتابید، مردمان دیگری را جایگزین شما میگرداند که هرگز همسان شما نخواهند بود».
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر-ولایه افغانستان



