پنجشنبه, ۲۱ شعبان ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۲/۲۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ترامپ و دنباله‌روت، نتانیاهو: چشمانتان کور ﴿وَغَرَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ﴾ سرنوشت هم‌پیمانان‌تان (روم و فارس) و نیز یهودیان ذلیل را فراموش کرده‌اید!

  • نشر شده در حزب

(ترجمه)

ترامپ و همراهانش همچنان بر طبل ادعاهای پوچ خود می‌کوبند و گمان می‌کنند که می‌توانند غزه را خریداری کرده و آن را به ملک شخصی خود تبدیل کنند!

﴿كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً﴾ [کهف:۵]

ترجمه: چه سخن بزرگی که از دهان‌شان بیرون می‌آید! آنان جز دروغ نمی‌گویند.

«در تازه‌ترین اظهاراتش، ترامپ بار دیگر تأکید کرد که ایالات متحده بر غزه مسلط خواهد شد و فلسطینیان از آنجا رانده خواهند شد. وی گفت که متعهد به "خرید و تملک غزه" است. این اظهارات را او عصر یکشنبه، در مسیر سفرش به نیواورلئان برای حضور در مسابقه سوپربول، در داخل هواپیمای ریاست جمهوری بیان کرد. (منبع: بی‌بی‌سی، ۱۰ فبروری۲۰۲۵). سپس، هنگام استقبال از پادشاه اردن، ترامپ بار دیگر سخنان خود را تکرار کرد و گفت: "فلسطینیان در جایی دیگر غیر از غزه با امنیت زندگی خواهند کرد و من مطمئنم که می‌توانیم به یک راه‌حل برسیم." او ادامه داد: "غزه را به‌درستی اداره خواهیم کرد، اما آن را نخواهیم خرید." (منبع: رویترز- ارم‌نیوز ، ۱۱ بروری ۲۰۲۵،). پیش از این نیز ترامپ اعلام کرده بود که "اسرائیل پس از پایان درگیری‌ها، غزه را به ایالات متحده تحویل خواهد داد" و اظهار امیدواری کرد که آمریکا "مالکیتی طولانی‌مدت" بر منطقه فلسطین داشته باشد.» (الجزیره، ۶ فبروری۲۰۲۵).

این دیوانه‌ی مستبد نمی‌فهمد که چه می‌گوید! او گمان می‌کند که غزه ملک شخصی او یا برده‌ی کوچک او، نتانیاهو است که بتواند آن را بخرد و بفروشد، یا اینکه نتانیاهو آن را به او تحویل دهد! گویی استبدادش عقلش را زایل کرده و چشمانش را کور ساخته است. او فراموش کرده یا خود را به فراموشی زده که چه بر سر هم‌پیمانانش در گذشته آمد. پیش از او، مستبدانی همچون کسرای فارس و قیصر روم نیز در طغیان خود فرورفتند. چنان‌که کسرای فارس، هنگامی که از بعثت رسول الله ﷺ آگاه شد، دچار غرور شد و یکی از مزدورانش را فرستاد و گفت: «به جزیره برو و سر او را برایم بیاور!» ترامپ نیز اینک به دلیل غروری که دارد چنین ادعاهایی را مطرح می‌کند. «ابن هشام در سیره آورده است: "کسرى به باذان نوشت: به من خبر رسیده که مردی از قریش در مکه ظهور کرده و ادعای پیامبری دارد. نزد او برو، اگر از ادعایش دست کشید، رهایش کن وگرنه سرش را برای من بفرست!". اما سرانجام او نابودی سلطنتش بود؛ پادشاهی کسری به‌دست لشکر مسلمانان درهم شکست و نور اسلام سراسر فارس را دربر گرفت. و اما قیصر روم، او نیز سپاهی عظیم برای نابودی مسلمانان در یرموک فراهم کرد، اما عاقبتش شکست و خواری بود. او از شام گریخت و در هنگام ترک آنجا گفت: "سلام بر تو ای سوریه، سلامی که دیگر دیداری در پی نخواهد داشت!" سپس به زادگاهش در قسطنطنیه بازگشت، تا آنکه آنجا نیز فتح شد و به سرزمین اسلام تبدیل گردید.»

اما کودکانشان (یهود) هیچ ارزشی ندارند و در هر کجا که باشند، ذلیل هستند. همانطور که در قرآن کریم آمده:

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ [آل عمران: ۱۱۲]

ترجمه: ذلت بر آنان تحمیل شد، هر جا که یافت شوند، مگر با ریسمانی از سوی الله و ریسمانی از سوی مردم و به غضب الله دچار شدند و مسکنت بر آنان زده شد.

آن‌ها ریسمان الله را با عصیان علیه پیامبرانش قطع کردند و اکنون تنها ریسمان مردم را دارند که آن هم به‌طور حتمی و به اذن الله قطع خواهد شد؛ در زمانی که وعده‌اش تخلف‌ناپذیر است. این قطع شدن به دست لشکریان اسلام خواهد بود، آنگاه که امام‌شان رهبری‌شان می‌کند و از پشت سر او می‌جنگند و از او دفاع می‌کنند. مسلم در صحیح خود از أَعْرَج نقل کرده که از ابوهریره از رسول الله ﷺ روایت کرده است: «امام به سان سپری است که از پشت آن جنگیده می‌شود و به او پناه برده می‌شود».

ای مسلمانان! ترامپ و همدستش نتانیاهو تاریخ قوم خود و ذلت‌شان در برابر مردم را فراموش کرده‌اند و فراموش می‌کنند که عظمت اسلام بر سر آنان بود؛ زمانی که خلافت مسلمانان برقرار بود. اجداد ترامپ و همدستش، نتانیاهو جرات نمی‌کردند حتی زبان‌شان را برای خریدن چیزی از سرزمین اسلام به حرکت درآورند، چه برسد به غزه هاشم؛ بلکه هنگام یاد کردن از حتی یک ذراع یا یک وجب از خاک اسلام و مسلمانان، سرهای‌شان را پایین می‌آوردند…Top of Form

Bottom of Form

بلی، آن‌ها می‌بینند که مسلمانان از صد سال پیش تاکنون بدون خلافت مانده‌اند و سرزمین‌های اسلامی تجزیه شده‌اند و حاکمان آن‌ها دست‌نشاندگان و مزدورانی بیش نیستند. از همین رو، ترامپ بی‌پروا اعلام می‌کند که اهالی غزه را آواره خواهد کرد، غزه را خواهد خرید و مالک آن خواهد شد، درحالی‌که حاکمان سرزمین‌های اسلامی هیچ سپاهی را برای آزادسازی غزه به حرکت درنمی‌آورند، و حتی ترامپ و دنباله‌روش را بر سر جای خود نمی‌نشانند، بلکه ترامپ آشکارا و رویاروی به آنان اعلام می‌کند که با آوارگی فلسطینیان و هر آنچه او بخواهد، موافقت خواهند کرد. هنگامی که از او پرسیده می‌شود: پس چرا این حاکمان با تغییرات اعلام‌شده مخالفت می‌کنند؟ پاسخ می‌دهد: آن‌ها در نهایت موافقت خواهند کرد و منتظر دیدار با من هستند! او این را آشکارا اعلام می‌کند، و با این حال همین حاکمان را به دیدار خود فرا می‌خواند، اما آن‌ها نه خجالت می‌کشند و نه شرم می‌کنند!

ای مسلمانان! خلافت بازخواهد گشت و به حاکمیت حکام مزدورِ سرزمین‌های اسلامی پایان خواهد داد. این بازگشت، به خواست الله سبحانه وتعالی، قطعی و حتمی است، زیرا او فرموده است:

﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ [نور: ۵۵]

ترجمه: الله به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح كردند، وعده داده است كه قطعا آن‌ها را جانشينان روى زمين قرار خواهد داد، همان طورى كه قبل از اين‌ها كسانى جانشين بودند.

و رسول الله ﷺ نیز بازگشت خلافت را پس از این دوران حکومت جبری که در آن زندگی می‌کنیم، بشارت داده است. امام احمد از حذیفه نقل کرده است که رسول الله ﷺ فرمودند:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ. ثُمَّ سَكَتَ»

ترجمه: ... سپس حکومت جبری خواهد بود، هرچند که الله بخواهد آن باقی خواهد ماند، آنگاه الله آن را از میان برمی‌دارد، و سپس خلافتی بر منهج نبوت برقرار خواهد شد و سپس سکوت کرد.

اما چنان‌که بارها و بارها گفته‌ایم و اهل خرد آن را به‌خوبی درک می‌کنند، سنت الله چنین نیست که فرشتگانی از آسمان بر ما نازل کند تا برایمان خلافت را برپا سازند و با دشمنانمان بجنگند، در حالی که ما دست روی دست گذاشته‌ایم! بلکه الله سبحانه وتعالی فرشتگانش را به عنوان یاری و بشارت پیروزی برای مردانی نازل می‌کند که به پروردگارشان ایمان آورده‌اند و هدایتشان افزون شده است؛ سپاهیانی مسلمان، استوار در جنگ و صبور در برابر سختی‌ها. آنگاه الله عزیز و حکیم آنان را پیروز خواهد ساخت و ما در آن زمان از کسانی خواهیم بود که بشارت پیروزی برایشان تحقق یافته است:

﴿نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾ [صف: ۱۳]

ترجمه: مؤمنان را به نصرتی از سوی الله و پیروزی‌ای نزدیک بشارت ده!

الحمدلله، بشارت‌های بازگشت خلافت نوید نزدیکی آن را می‌دهند... امت اسلامی، امت زنده و پویاست که برای برپایی خلافت گام برمی‌دارد و از این تلاش حمایت می‌کند تا آنکه وعده‌ی الله سبحانه وتعالی تحقق یابد و پس از تحقق آن، امت اسلامی در حفاظت و حمایت از خلافت پیوسته و استوار خواهد ماند، زیرا این امت، به‌سرعت به مسیر اولیه‌ی خود بازمی‌گردد، همان مسیری که الله آن را برایش برگزید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید: 

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ﴾ [آل عمران:۱۱۰]

ترجمه: شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید، به معروف فرمان می‌دهید و از منکر بازمی‌دارید، و به الله ایمان دارید.

در عین حال، در میان امت، حزبی وجود دارد که به الله سبحانه وتعالی مخلص و با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم صادق بوده و با گام‌هایی استوار، شب و روز در تلاش است تا آنکه وعده‌ی الله و بشارت رسولش، به دست او محقق شود. این حزب از سرزنش سرزنش‌کنندگان در راه الله هراسی ندارد و به خواست الله اراده‌اش هرگز نرم نمی‌شود و عزمش سست نخواهد شد تا آنکه فرمان الله فرارسد، در حالی‌که همچنان ثابت‌قدم است. گویی حزب مذکور تجسمی از سخن رسول الله ﷺ در حدیثی است که مسلم از طریق ثوبان روایت کرده است:

«لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللهِ وَهُمْ كَذَٰلِكَ...»

ترجمه: همواره گروهی از امت من بر حق آشکار خواهند بود و کسانی‌که آن‌ها را رها کنند، آسیبی به ایشان نخواهند رساند تا آنکه فرمان الله فرا رسد، در حالی‌که آنان هم‌چنان ثابت‌قدم هستند...

به این ترتیب، خلافت پس از این دوران حکومت جبری که در آن زندگی می‌کنیم، به خواست الله سبحانه وتعالی و با دستان فرزندان امت بازخواهد گشت و کیان یهود نابود خواهد شد و فلسطین به طور کامل، بار دیگر سرزمین اسلام خواهد گشت. مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده است که رسول الله ﷺ فرمودند:

«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْيَهُودَ فَيَقْتُلُهُمْ الْمُسْلِمُونَ...»

ترجمه: قیامت برپا نخواهد شد تا آنکه مسلمانان با یهود بجنگند و آنان را به هلاکت برسانند...

بلکه، روم نیز به دستان مسلمانان فتح خواهد شد، همان‌گونه که قسطنطنیه فتح شد. احمد در مسند خود از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کرده است:

عن عَبْدِ الله بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللهِ ﷺ نَكْتُبُ إِذْ سُئِلَ رَسُولُ اللهِ ﷺ: أَيُّ الْمَدِينَتَيْنِ تُفْتَحُ أَوَّلاً قُسْطَنْطِينِيَّةُ أَوْ رُومِيَّةُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ: «مَدِينَةُ هِرَقْلَ تُفْتَحُ أَوَّلاً يَعْنِي قُسْطَنْطِينِيَّةَ».

ترجمه: در حالی‌که گرد رسول الله ﷺ نشسته و در حال نوشتن بودیم، از ایشان سؤال شد: کدام یک از این دو شهر نخست فتح خواهد شد، قسطنطنیه یا روم؟ پس رسول الله ﷺ فرمودند: شهر هِرَقْل نخست فتح خواهد شد، یعنی قسطنطنیه.

ای مسلمانان! این از بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست که سرزمین‌های اسلامی، همچون دستبندی که مچ را احاطه کرده، اطراف کیان یهود را فراگرفته‌اند، اما هیچ اردویی را برای جنگیدن با آنان و پاک‌سازی سرزمین مبارک از پلیدی‌شان به حرکت درنمی‌آورند! این از بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست که ترامپ آشکارا اعلام کند که اهالی غزه را آواره خواهد کرد، بی‌آنکه هیچ اعتنایی به حاکمان سرزمین‌های اسلامی که پیرامون آن هستند، داشته باشد! و هنگامی که از او پرسیده می‌شود که حاکمان عرب، بلکه حاکمان مسلمان، می‌گویند با آوارگی مردم غزه مخالف‌اند، پاسخ می‌دهد: بلکه آنان دیر یا زود موافقت خواهند کرد! او آنان را در برابر جهانیان رسوا می‌کند، اما با این حال، شرم نمی‌کنند!

این از بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست که حتی جرأت ندارند آمریکا را تحریم کنند، یا دست‌کم از دیدار با ترامپ، که آن‌ها را با سخنانش رسوا ساخته است، خودداری کنند. اما با وجود همه‌ی این افتضاحات، باز هم به او تبریک می‌گویند و هرگاه دعوت‌شان کند، به نزدش می‌روند و خوار و زبون به سخنانش گوش می‌سپارند!

این از بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست که سپاهیان مسلمانان بدون هیچ حرکتی باقی بمانند، در حالی‌که می‌بینند دشمن وحشی یهود چه بر سر انسان‌ها، درختان و سنگ‌ها آورده است! آنان گمان می‌کنند که اطاعت‌شان از حاکمان‌شان، در خودداری از جنگ با یهود، آنان را نجات خواهد داد، در حالی که:

﴿يُرِيهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ﴾ [بقره: ۱۶۷]

 ترجمه: الله اعمال‌شان را به‌صورت حسرت‌هایی بر آنان نشان خواهد داد.

و آنگاه پشیمان خواهند شد، اما دیگر وقت پشیمانی نخواهد بود!

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾ [ق:۳۷]

ترجمه: همانا در این [ماجرا] پندی است برای کسی‌که دلی [آگاه] داشته باشد، یا گوش فرادهد در حالی‌که حاضر و هوشیار است.

حزب التحریر

۱۴شعبان ۱۴۴۶هـ.ق.

۱۳ فبروری ۲۰۲۵م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

تسریع عملیات نظامی در سودان

  • نشر شده در سیاسی

سوال وجواب

(ترجمه)

سوال:

سایت "العربية نت" در تاریخ ۴ فوریه ۲۰۲۵ گزارش داد: «ارتش سودان و نیروهای هم‌پیمانش در ساعات گذشته وارد بخش‌های جنوب شرقی ایالت خرطوم شدند. این نیروها از ایالت جزیره به این منطقه رسیده‌اند...» همچنین، سایت "الیوم السابع" در تاریخ ۲ فوریه ۲۰۲۵ گزارش داد: «خبرنگار کانال خبری قاهره در یک خبر فوری اعلام کرد که ارتش سودان تعدادی از روستاهای شرق نیل در ایالت خرطوم را بازپس گرفته است.» پیش از این، در تاریخ ۱۱ ژانویه ۲۰۲۵، نیروهای واکنش سریع در محور ایالت جزیره و پایتخت آن، ود مدنی، توسط ارتش سودان شکست خوردند. در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۵، "حمیدتی" فرمانده نیروهای واکنش سریع، در یک فایل صوتی که به او منتسب شده است، شکست نیروهای خود را در ایالت جزیره تأیید کرد (منبع: الجزیره، ۱۳ ژانویه ۲۰۲۵). از آن زمان، مسیر درگیری‌ها به‌طور کامل در سه شهر اصلی پایتخت، یعنی خرطوم، بحری و ام درمان، به نفع ارتش سودان تغییر کرد. ارتش موفق شد کنترول چندین موقعیت مهم در این شهرها را به دست بگیرد و محاصره ستاد فرماندهی کل ارتش را بشکند.

این تحولات سریع و غیرمعمول در میدان نبرد چه دلایلی دارند؟ آیا این صرفاً یک تحول داخلی است که ناشی از قدرت ناگهانی و پیش‌بینی‌نشده ارتش سودان بوده یا اینکه این درگیری‌ها ابعاد بین‌المللی دارند و در چارچوب رقابت‌های قدرت‌های خارجی بر سر سودان باید تحلیل شوند؟

جواب:

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح‌شده، موارد زیر را بررسی می‌کنیم:

اولاً: تسریع درگیری‌های نظامی در سودان:

۱- بلی، افزایش سرعت درگیری‌های نظامی در سودان کاملاً چشم‌گیر است. از زمان آغاز جنگ بین دو جناح حاکم در سودان از آوریل ۲۰۲۳، نبردها در یک دایره بسته از نظر کنترول بر زمین جریان داشت. هر یک از طرفین، مناطق تحت سیطره خود را حفظ می‌کردند و پیشروی یکی از طرفین علیه دیگری در ماه‌های گذشته اندک بود.

«در طول یک سال از آغاز جنگ در ۱۵ آوریل/نيسان ۲۰۲۳، ارتش سودان هیچ پیشروی قابل‌توجهی نداشت، جز بازپس‌گیری مقر رادیو و تلویزیون ملی و چند منطقه دیگر در ام درمان در مارس/آذار ۲۰۲۴. ارتش در این مدت یک تاکتیک دفاعی را برای حفظ سایر مراکز نظامی خود به‌کار گرفت.» (منبع: سایت الراكوبة السوداني، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵).

۲- اما اوضاع میدانی از سپتامبر ۲۰۲۴ تغییر کرد، زیرا ارتش سودان شروع به تجدید آرایش نیروهای خود کرد، با جدیت بیشتری وارد میدان شد و آنچه را "صبر استراتژیک" و "نفس طولانی" می‌نامید، کنار گذاشت. ارتش جبهه‌های نبرد را علیه نیروهای واکنش سریع گشود و موفق شد پل حلفایا و منطقه نیل سفید را تحت کنترل درآورد و مسیر را به سمت مرکز پایتخت و خرطوم بحری باز کند. در ادامه، تحولات میدانی سرعت بیشتری گرفت، به‌گونه‌ای که ارتش در ۱۱ ژانویه ۲۰۲۵ توانست شهر ود مدنی را، که یک سال پیش به تصرف نیروهای واکنش سریع درآمده بود، بازپس گیرد. این شهر، که پایتخت ایالت جزیره و در مرکز سودان قرار دارد، نقطه‌ای راهبردی محسوب می‌شود و تصرف آن به‌عنوان یک نبرد سرنوشت‌ساز در جنگ میان دو طرف تلقی شد، زیرا ود مدنی دومین شهر بزرگ سودان است و موقعیت مرکزی آن، امکان پشتیبانی نیروها در دیگر ایالت‌ها، به‌ویژه در منطقه پایتخت را فراهم می‌کند. تسلط ارتش بر این شهر ضربه‌ای سخت به نیروهای واکنش سریع وارد کرد و برنامه‌های آنان را به‌هم ریخت، زیرا از دست دادن این منطقه، توان آن‌ها را در ارسال تجهیزات و نیروی کمکی به منطقه خرطوم کاهش داد. علاوه بر این، نیروهای واکنش سریع پایگاه عملیاتی خود را از دست دادند، یعنی همان نقطه‌ای که از آنجا حملات خود را به ایالت جزیره، سنار، نیل سفید و شرق سودان انجام می‌دادند. در نتیجه، امیدها و جاه‌طلبی‌هایشان به‌شدت محدود شد. رئیس شورای حاکمیتی انتقالی و فرمانده کل ارتش، عبدالفتاح البرهان، در جریان بازدید از شهر ود مدنی پس از بازپس‌گیری آن، اعلام کرد که مقدمات لازم برای یک حمله گسترده علیه نیروهای باقی‌مانده واکنش سریع در داخل پایتخت خرطوم و مناطق اطراف آن در حال انجام است. (منبع: ایندیپندنت عربی، ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵).

ثانیاً: تشدید حملات ارتش سودان با قدرت بیشتر پس از تصرف ود مدنی:

۱- ارتش سودان اعلام کرد که پس از بیش از یک سال درگیری با نیروهای واکنش سریع، کنترل پالایشگاه نفت خرطوم را که در شمال شهر خرطوم بحری قرار دارد، بازپس گرفته است. (منبع: بی‌بی‌سی، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵)

۲- خبرنگار شبکه "العربية" روز جمعه گزارش داد که ارتش سودان محاصره‌ای را که نیروهای واکنش سریع به مدت یک سال و نیم بر ستاد فرماندهی کل ارتش در خرطوم اعمال کرده بودند، درهم شکست. همچنین گزارش‌های محلی سودان تأیید کردند که نیروهای ارتش موفق شدند محاصره‌ی یکی از پایگاه‌های مهم مخابراتی نظامی را نیز پس از نبردهایی در مرکز خرطوم بحری از بین ببرند. (منبع: العربیه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵)

۳- ارتش سودان موفق شد بزرگ‌ترین پیشروی نظامی خود را در پایتخت رقم بزند. این نیروها به همراه هم‌پیمانان خود، محاصره‌ی دو مقر راهبردی را شکستند؛ نخست، مقر فرماندهی ارتش در مرکز خرطوم و دوم، مرکز فرماندهی ارتباطات نظامی. همچنین، این پایگاه‌ها را به مرکز فرماندهی اصلی ارتش در منطقه وادی سیدنا در شمال شهر ام درمان متصل کردند. علاوه بر این، ارتش توانست کنترل پالایشگاه الجیلی و مناطق مسکونی و نظامی اطراف آن را نیز به دست بگیرد. (منبع: سایت الراکوبة السوداني، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵)

۴- العربية نت در تاریخ ۴ فوریه ۲۰۲۵ گزارش داد که ارتش سودان و نیروهای هم‌پیمانش در ساعات گذشته وارد مناطق جنوب شرقی ایالت خرطوم شده‌اند. این نیروها از ایالت جزیره به این منطقه وارد شده‌اند.

۵- وب‌سایت "الیوم السابع" در تاریخ ۲ فوریه ۲۰۲۵ گزارش داد که خبرنگار شبکه خبری "قاهره" در یک خبر فوری اعلام کرده است که ارتش سودان چندین روستا در شرق رود نیل را که در محدوده‌ی ایالت خرطوم قرار دارد، بازپس گرفته است.

ثالثاً: آغاز نبرد گستردۀ ارتش سودان جهت بیرون راندن نیروهای واکنش سریع:

بدین ترتیب، ارتش سودان درهای جنگ را به‌طور کامل گشود تا نیروهای واکنش سریع را از سه شهر پایتخت خارج کند و کنترل آن‌ها را به ارتش بازگرداند؛ نیرویی که به‌عنوان نماد دولت در سودان شناخته می‌شود، درحالی‌که عبدالفتاح البرهان هرگونه مذاکره با این گروه را رد کرده است. با بررسی این تحولات، نکات زیر قابل مشاهده است:

۱- ارتش سودان سیاست "صبر استراتژیک" و "نفس طولانی" را کنار گذاشته است، اما این کار را بدون ایجاد اختلال جدی در توازن نظامی بین دو طرف انجام داده است. این یعنی ارتش به‌دنبال پایان دادن به جنگ است؛ درحالی‌که از همان آغاز جنگ در آوریل ۲۰۲۳ قادر به انجام این کار بود، اما تا این لحظه چنین نکرد. چنین تغییری بدون دلایل خاص امکان‌پذیر نیست!

۲- درست است که نیروهای واکنش سریع پس از از دست دادن شهر ود مدنی، در پایتخت نیز متحمل شکست‌هایی شده‌اند، اما این نیروها از جبهه‌های جنگ عقب‌نشینی کرده و به سمت منطقه دارفور حرکت می‌کنند. آن‌ها بر چهار مورد از پنج مرکز استان دارفور تسلط دارند، اما به‌جای ارسال نیروهای کمکی از دارفور به پایتخت، به‌طور معکوس، به این منطقه عقب‌نشینی کرده‌اند. در واقع، جنگ در دارفور بار دیگر شعله‌ور شده است، جایی که نیروهای واکنش سریع در آنجا دست برتر را دارند. به نظر می‌رسد که این گروه در حال واگذاری مناطق تحت کنترل خود در پایتخت است تا بتواند تمرکز خود را بر صحنه جنگ در دارفور حفظ کند. علاوه بر این، ارتش سودان، به‌جای فشار برای تسلیم شدن نیروهای واکنش سریع، مسیرهای عبوری را برای آن‌ها به سمت دارفور باز گذاشته است!

۳- نشانه‌های این روند را می‌توان در گزارش "ایندیپندنت عربی" در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ مشاهده کرد، جایی که اشاره شده است که نیروهای واکنش سریع از پل‌های "المنشیه" و "سوبا" در شرق رود نیل برای عقب‌نشینی به مناطق تحت کنترل خود در "جبل اولیا" استفاده می‌کنند. این منطقه تقریباً تنها مسیری است که آن‌ها را به غرب سودان و در نهایت به دارفور می‌رساند. طبق این گزارش، این عقب‌نشینی شامل نیروهای امنیتی، خانواده‌های آن‌ها و افراد همکار با این گروه نیز می‌شود. در این گزارش آمده است: «تراکم شکست‌ها و تلفات نیروهای واکنش سریع در مناطق مرکزی سودان، هر روز گروه‌های بزرگی از آن‌ها را مجبور به عقب‌نشینی به سمت دارفور از طریق مسیرهای محدود و مشخصی کرده است که ارتش عمداً آن‌ها را باز نگه داشته است.» همچنین گزارش تأکید می‌کند که نیروهای واکنش سریع در حال انجام عملیات گسترده جذب نیرو در دارفور هستند. به‌همین دلیل، آن‌ها تلاش خود را برای جذب جوانان از قبایل عربی هم‌پیمان خود در این منطقه افزایش داده‌اند و رهبران قبایل را برای پیوستن به آن‌ها تحت فشار قرار داده‌اند. این گروه در کانال تلگرامی خود اعلام کرده است که چندین قبیله در مناطق "کاس" و "عد الفرسان" در جنوب دارفور، حمایت کامل خود را از نیروهای واکنش سریع اعلام کرده و ۵۰ هزار جنگجو به صفوف آن‌ها پیوسته‌اند.

رابعاً: بدین ترتیب، دارفور به‌عنوان صحنه جنگ آینده آماده می‌شود، جایی که نیروهای واکنش سریع دست برتر را دارند و آن را پایگاه مردمی خود می‌دانند؛

۱- طبق بیانیه سخنگوی نیروهای واکنش سریع، این گروه روز شنبه موفق شد کنترل کامل مناطق الحلف، دریشقی و ماو در ایالت شمال دارفور را به دست بگیرد. (منبع: ایندیپندنت عربی، ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵)

۲- همچنین، درگیری‌های شدیدی در شهر الفاشر، مرکز ایالت شمال دارفور، میان نیروهای واکنش سریع و نیروهای مشترک سودانی از جمله ارتش، گروه‌های مقاومت مسلح، پلیس و یگان‌های دفاع محلی رخ داده است. (منبع: فرانس ۲۴، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵)

۳- علاوه بر این، در محور غربی و پس از هشدارها و مهلتی ۴۸ ساعته که نیروهای واکنش سریع به ارتش و نیروهای مشترک برای خروج از شهر الفاشر، مرکز منطقه دارفور داده بودند، این نیروها حمله‌ای گسترده از چندین محور را علیه این شهر آغاز کردند. درگیری میان نیروهای واکنش سریع با ارتش و نیروهای مشترک بیش از شش ساعت ادامه داشت و از سپیده‌دم روز ۲۴ ژانویه شدت گرفت. (منبع: ایندیپندنت عربی، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵)

۴- تمامی این رویدادها نشان می‌دهد که تحولات میدانی سریع در سودان در یک مسیر واحد پیش می‌روند: بازپس‌گیری کنترل بیشتر مناطق کشور توسط ارتش سودان و واگذاری منطقه غربی، به‌ویژه دارفور، به نیروهای واکنش سریع. اگر این روند تکمیل شود، کشور عملاً به سمت تقسیم پیش خواهد رفت. نیروهای واکنش سریع که بر بخش‌های وسیعی از دارفور (به‌استثنای شهر الفاشر) تسلط دارند، توانایی ارسال نیرو و تجهیزات به ایالت جزیره و منطقه پایتخت را داشتند، اما با وجود لفاظی‌های فراوان، از این مناطق عقب‌نشینی کرده و به سمت دارفور حرکت کردند. این نشان می‌دهد که یک نیروی خارجی در حال هدایت تحولات میدانی است، گویی که مهره‌های شطرنج را بر صفحه‌ای که خود کنترل آن را در سودان در دست دارد، جابه‌جا می‌کند!

خامساً: آنچه کاملاً آشکار است، اینست که این تحولات سریع میدانی هم‌زمان با مواضع جدید و پی‌درپی واشنگتن رخ می‌دهد؛

۱- در هفتم ژانویه ۲۰۲۵، چند روز پیش از انتقال قدرت به دولت جدید امریکا، دولت بایدن که در روزهای پایانی خود بود، نیروهای واکنش سریع را به ارتکاب "نسل‌کشی در منطقه دارفور، واقع در غرب سودان"، متهم کرد. بر اساس این اتهام، واشنگتن تحریم‌های مالی علیه فرماندهان نیروهای واکنش سریع و هفت شرکت که گفته می‌شود از امارات متحده عربی این گروه را تأمین مالی می‌کنند، اعمال کرد. اما تنها چند روز بعد، و به‌طور مشخص در ۱۶ ژانویه، همین دولت امریکا تحریم‌هایی علیه فرمانده ارتش سودان و حاکم عملی این کشور، ژنرال عبدالفتاح البرهان، اعمال کرد و او را به "ایجاد بی‌ثباتی و مانع‌تراشی در مسیر گذار دموکراتیک سودان" متهم ساخت. بر این اساس، تمامی دارایی‌های البرهان در ایالات متحده مسدود شد. (منبع: بی‌بی‌سی، ۲۶ ژانویه ۲۰۲۵)

۲- بدین ترتیب، کاملاً آشکار می‌شود که تحولات در سودان بازتاب مستقیم و نتیجه تغییرات در سیاست‌های امریکا است.

زمانی‌که ایالات متحده پرونده سودان را مورد بررسی قرار داد و تحریم‌هایی را علیه هر دو طرف درگیر در جنگ اعمال کرد، طرف‌های درگیر در سودان شروع به تنظیم مجدد صفوف خود بر اساس نقشه‌ای جدید از مناطق تحت کنترل کردند. امریکا در حال انجام بازنگری‌هایی غیرعلنی در سیاست‌های خود است، و مرحله انتقال قدرت از دولت بایدن به دولت جدید، این بازنگری‌ها را ضروری ساخته است.

به نظر می‌رسد که ترامپ، رئیس‌جمهور جدید امریکا، رویکرد تازه‌ای را برای حل بحران‌های بین‌المللی در پیش گرفته که هم منافع امریکا را تأمین کند و هم جایگاه او را در صحنه سیاسی تقویت نماید. او بر این باور است که یکی از ابزارهای کلیدی‌اش "توافق‌نامه‌های ابراهیم" برای عادی‌سازی روابط با رژیم یهود است و قصد دارد این توافقات را گسترش داده و سودان را نیز به آن‌ها ملحق کند.

ترامپ حتی پیش از آغاز رسمی ریاست‌جمهوری خود، در تحقق "معامله غزه" مشارکت داشت و اکنون می‌خواهد خود را به‌عنوان یک "قهرمان صلح" از موضع قدرت معرفی کند. این دیدگاه جدید در واشنگتن شامل سودان و جنگ داخلی آن نیز می‌شود، زیرا ترامپ قصد دارد سودان را به مشارکت در "توافق‌نامه‌های ابراهیم" وادار کند.

در همین راستا، دیوید شین، دیپلمات سابق امریکا و پژوهشگر امور آفریقا، پیش‌بینی کرده که دولت جدید ترامپ تلاش‌های بیشتری را در این زمینه انجام خواهد داد، "به‌ویژه اینکه مارکو روبیو، وزیر خارجه جدید به‌شدت به پرونده سودان علاقه‌مند است." وی همچنین توضیح داد که دولت اول ترامپ توجه ویژه‌ای به سودان داشت و در آن زمان توانست توافق عادی‌سازی روابط بین سودان و رژیم اسرائیل را در چارچوب "توافق‌نامه‌های ابراهیم" به نتیجه برساند. (منبع: الحُرّة، ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵)

۳- آنچه این موضوع را بیش از پیش تأیید می‌کند، اظهارات وزیر خارجه سودان، علی یوسف است.

وی فاش کرد که برنامه‌ای برای بازنگری در سیاست‌های امریکا در قبال سودان وجود دارد که پس از به قدرت رسیدن دولت جدید در امریکا آغاز خواهد شد و افزود: «برای تعامل با دولت جدید امریکا زمان وجود دارد.» (منبع: روزنامه الشرق، ۲۳ ژانویه ۲۰۲۵)

همچنین، روزنامه "اخبار السودان" در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵ گزارش داد که وزیر امور خارجه امریکا، مارکو روبیو، با همتای مصری خود، بدر عبدالعاطی، دیدار کرده است. این دیدار در چارچوب تقویت روابط راهبردی میان ایالات متحده و مصر انجام شد. در این نشست، دو وزیر تحولات اوضاع سودان را مورد بررسی قرار دادند و بر لزوم اعمال فشار بر طرف‌های درگیر برای پایان دادن به درگیری‌ها و گسترش کمک‌های بشردوستانه تأکید کردند.

ششم: بر این اساس، به نظر می‌رسد که تحولات میدانی در سودان تحت هدایت و مدیریت ترامپ در حال انجام است و اهداف زیر را دنبال می‌کند:

۱- تسریع در اجرای طرح امریکا برای آماده‌سازی شرایط جهت تقسیم کشور میان دو جناح وابسته به واشنگتن؛ به این صورت که منطقه دارفور تحت کنترل نیروهای واکنش سریع و فرمانده آن، حمیدتی، قرار گیرد، درحالی‌که ارتش سودان به رهبری البرهان، کنترل مناطق مرکزی و شرقی کشور را در اختیار داشته باشد. در نتیجه، سودان به دو واحد جداگانه تبدیل خواهد شد، و این وضعیت به‌عنوان یک واقعیت جدید تحمیل خواهد شد، چراکه حمیدتی کنترل کامل دارفور را در اختیار دارد.

ما پیش از این، در پاسخ به سؤالی در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳، به این طرح اشاره کرده بودیم و توضیح دادیم که: «امریکا در حال آماده‌سازی شرایط برای تقسیم سودان است و هرگاه منافع آن اقتضا کند، این کار را انجام خواهد داد. همان‌گونه که سودان جنوبی را از کشور جدا کرد، در صورت نیاز دارفور را نیز به‌عنوان یک منطقه مستقل از سودان جدا خواهد کرد. اما به نظر می‌رسد که زمان این جدایی هنوز فرا نرسیده و آنچه در حال حاضر در جریان است، آماده‌سازی مقدمات این روند می‌باشد.» و این همان مسئله‌ای می‌باشد که ما قبلاً آن را متذکر شدیم.

اکنون به نظر می‌رسد که منافع امریکا به سرعت به سمتی حرکت می‌کند که دارفور را از سودان جدا کند، درست همان‌گونه که پیش‌تر سودان جنوبی را تجزیه کرد. این مسئله به‌شدت خطرناک است، و اگر ترامپ بتواند آن را به سرانجام برساند، پیامدهای سنگینی خواهد داشت. بنابراین، امت اسلامی باید در برابر این طرح بایستد و مانند زمان جدایی سودان جنوبی، سکوت نکند!

۲- سوق دادن سودان به سمت عادی‌سازی روابط با رژیم یهود و آماده‌سازی آن برای پیوستن به طرح ترامپ.

ما قبلاً در تاریخ ۱۹ مارس ۲۰۲۳ در پاسخ به سؤالی درباره عادی‌سازی روابط سودان با رژیم یهود چنین توضیح داده بودیم: «این اقدام از نظر شرعی حرام است، زیرا به معنای به رسمیت شناختن یک غاصب است که فلسطین، یکی از عزیزترین سرزمین‌های امت اسلامی، را اشغال کرده، شبانه‌روز به مردم آن حمله می‌کند، خانه‌هایشان را ویران می‌سازد، فرزندانشان را به قتل می‌رساند و اموالشان را مصادره می‌کند.»

با این وجود، "شورای حاکمیتی سودان اعلام کرده بود که رئیس این شورا، عبدالفتاح البرهان، در خارطوم با دیوید کوهن دیدار کرده و درباره تقویت همکاری‌های مشترک، به‌ویژه در حوزه‌های امنیتی و نظامی، گفتگو کرده است." همچنین، وزارت امور خارجه سودان اعلام کرد که دو طرف "بر ادامه روند عادی‌سازی روابط میان خود توافق کرده‌اند." (منبع: خبرگزاری رسمی سودان، ۲ فوریه ۲۰۲۳)

اکنون به نظر می‌رسد که ترامپ، با سرعت بیشتری این روند را پیش می‌برد. برخلاف دولت بایدن که عادی‌سازی روابط را به‌تدریج پیش می‌برد، ترامپ قصد دارد این روند را بی‌درنگ و بدون طی کردن مراحل تدریجی اجرایی کند.

هفتم: این واقعیت‌ها بیش از پیش تصویر روشنی از رویدادهای سودان ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که واشنگتن همان نیرویی است که این تحولات را هدایت می‌کند.

با درک این موضوع، مردم سودان بطور خاص و مسلمانان به‌طور عام باید دریابند که این جنگ، که در آن ده‌ها هزار نفر کشته شده‌اند، بیش از ۱۲ میلیون سودانی را مجبور به ترک خانه‌هایشان کرده، نظام کشاورزی را در کشوری که زمانی به‌عنوان "سبد غذایی جهان" شناخته می‌شد، نابود ساخته و بخش‌های مهم اقتصادی را از هم فروپاشانده است، نتیجه‌ی یک جنگ بیهوده میان دو جناح وابسته است.

البرهان و حمیدتی و حلقه‌های نزدیک به آن‌ها، این جنگ را صرفاً در خدمت منافع امریکا و تثبیت نفوذ آن در سودان و برای عقب راندن نیروهای وابسته به اروپا به راه انداخته‌اند، و همین امر محقق شده است. اما هیچ‌یک از طرفین به حرمت خون مسلمانان اهمیتی ندادند، درحالی‌که پیروان آن‌ها می‌بایست این مسیر جنایتکارانه را متوقف می‌کردند. اما تحریک و بسیج هر یک از طرفین علیه دیگری و شدت خون‌ریزی، چشمان آن‌ها را کور ساخته، به‌گونه‌ای که متوجه تحریم شدید اسلام نسبت به ریختن خون مسلمانان به دست یکدیگر نشده‌اند.

در حدیث صحیحی که امام بخاری روایت کرده، از الأحنف بن قیس نقل شده است که می‌گوید:

فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: «ِإذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ. قُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ هَذَا الْقَاتِلُ فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ؟ قَالَ: إِنَّهُ كَانَ حَرِيصاً عَلَى قَتْلِ صَاحِبِهِ»

ترجمه: از رسول‌الله شنیدم که فرمودند: زمانی که دو مسلمان با شمشیرهایشان در برابر یکدیگر قرار گیرند، قاتل و مقتول هر دو در آتش جهنم خواهند بود. پرسیدم: ای رسول الله ، تکلیف قاتل مشخص است، اما مقتول چرا؟ فرمودند: زیرا او نیز برای کشتن دیگری تلاش داشت.

حال اگر این جنگ نه‌تنها بین مسلمانان بلکه در خدمت منافع امریکا و متحدان آن باشد، چه؟ قطعاً این فاجعه‌بارتر و مصیبت‌بارتر خواهد بود!

و در اخیر: ای مردم سرافراز سودان، حزب‌التحریر، پیشگام حقیقت که هرگز مردمش را فریب نمی‌دهد، شما را خطاب قرار می‌دهد!

شما همان مردمی هستید که دعوت خلیفه عثمان بن عفان (رضی‌الله‌عنه) را پذیرفتید و در سال ۳۱ هجری پرچم اسلام را برافراشتید و از آن زمان تاکنون، قرن‌هاست که در مسیر این دین بزرگ گام برداشته‌اید.

شما نوادگان علی بن دینار هستید، مردی که با عشق و اخلاص، "چاه‌های ابیار علی" را در میقات حرمین برای خدمت به زائران خانه‌ الله سبحانه وتعالی حفر کرد، و سپس در میدان نبرد در برابر کافران، جانش را تقدیم کرد و یکی از دو سرنوشت افتخارآفرین (پیروزی یا شهادت) را دریافت نمود.

امروز ما شما را فرامی‌خوانیم که در برابر سه جنایت بزرگ بایستید و اجازه ندهید که سرزمین‌تان بیش از این به تاراج برود:

۱. تجزیه سودان، پس از آنکه جنوب آن را از پیکرش جدا کردند، و اکنون در تلاشند تا دارفور را نیز از آن جدا سازند.

۲. تحمیل عادی‌سازی روابط با رژیم یهود، غاصب قبله‌ی اول، که سرزمین مقدس را به فساد کشیده و شبانه‌روز خون مسلمانان را می‌ریزد.

۳. این جنگ برادرکشی که مسلمانان را به جان هم انداخته و در خدمت منافع بیگانگان و دشمنان اسلام است.

پس برخیزید و این توطئه‌های شوم را نقش بر آب کنید!

برای سودان، ارتشی یکپارچه و مقتدر بسازید که سلاح خود را نه علیه برادران مسلمان، بلکه علیه دشمنان استعمارگر نشانه رود که در این راه، تنها عزت و سربلندی و پیروزی بزرگ در انتظار شماست. الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت الله سبحانه وتعالی و پیامبرش را اجابت کنید، هنگامی که شما را به چیزی فرامی‌خواند که به شما حیات و عزت می‌بخشد.

آیا شما این دعوت الهی را لبیک خواهید گفت؟

شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته

برگرفته از شماره 534جریده الرایه

۷ شعبان ۱۴۴۶ه.ق

۶ فوریه ۲۰۲۵م.

 

ادامه مطلب...

سر دادن شعار حقوق زن، تلاشی برای فرو بردنش در منجلاب انحلال اخلاقی است!

(ترجمه)

از زمانی‌که غرب با سلاح‌های فکری خود بر سرزمین‌های اسلامی تسلط یافت و با سقوط خلافت، اسلام در جایگاه اتهام قرار گرفت، ادعا شد که این دین به زنان حقوق‌شان را نمی‌دهد، آن‌ها را پایین‌تر از مردان می‌داند و مانع پیشرفت و همگامی‌شان با تمدن می‌شود، باوجود هوش و توانایی‌هایی که دارند. در نتیجه، درخواست‌هایی برای برابری زنان و مردان بر اساس الگوی تمدن غربی مطرح شد؛ اما آیا این شعارها واقعاً باعث نجات زنان می‌شوند، یا آنکه جنگی دیگر علیه مفاهیم اسلامی در رابطه با زنان و مردان است؟ و چگونه این تبلیغات در سرزمین‌های اسلامی گسترش یافت؟

تمدن غربی زن را به‌عنوان کالایی ارزان‌قیمت می‌بیند که مورد خریدوفروش قرار می‌گیرد تا آنچه را که خود نهایت خوشبختی می‌پندارد، محقق کند. در نتیجه، زن تنها ابزاری ارزان و بی‌ارزش می‌شود که صاحب آن هر طور که بخواهد، از او بهره‌برداری می‌کند، به‌گونه‌ای که شرافت و زیبایی‌اش را در ازای لذت‌بخشی به نفس‌های آلوده و ارضای غریزه‌ای که به حیوانیت نزدیک‌تر است، می‌فروشد و این برهنگی را آزادی می‌نامد. بدین ترتیب، زن دوباره به همان جایگاهی که در جاهلیت قدیم داشت، بازگردانده شده است. در آن دوران، پدر، دختر خردسال خود را از ترس ننگ و فقر زنده‌به‌گور می‌کرد؛ اما در جاهلیت مدرن، زن به چاهی افکنده می‌شود که خود تمدن غربی آن را حفر کرده است، با این تفاوت که هدف اکنون سودجویی از جسم، شرافت و کرامت اوست! جاهلیت مدرن، زن را از کرامت انسانی به پایین‌ترین مرتبه حیوانیت کشانده است.

غرب، زنان را با شعارهای فریبنده و عناوین پرزرق‌وبرق فریب داد و آنان را از دژی که عزت، شرافت و کرامتشان را حفظ می‌کرد، بیرون کشید و در میان جنگلی از درندگان انسانی رها کرد.

 تمدن غربی، زن را شریک مساوی با مرد در حقوق و مسئولیت‌ها می‌بیند؛ به‌گونه‌ای که او را در میادین کار در رقابتی شانه‌به‌شانه و دست‌دردست با مردان قرار می‌دهد و در نتیجه، او را از نقش اساسی‌اش به‌عنوان مادر و سرپرست خانه بازمی‌دارد. در اروپا، پدر، اگر اصلاً در خانواده حضور داشته باشد، مسئولیتی در قبال تأمین هزینه‌های دخترش پس از عبور از دوران نوجوانی ندارد، بلکه از او می‌خواهد که هزینه اقامت در خانه را بپردازد. اگر توانایی پرداخت نداشته باشد، گاهی به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن از خانه اخراج می‌شود و در نهایت مجبور می‌شود برای ادامه زندگی، هر نوع کاری، حتی تن‌فروشی نماید.

تمدن غربی، زن را عنصر اساسی در اقتصاد می‌داند. به‌عنوان مثال؛ نظریه لیبرالیسم، زن را شریکِ برابر در اقتصاد معرفی می‌کند و بر این اساس، او باید در نیروی کار مشارکت کند. در بسیاری از کشورهایی که مدعی ارتقای جایگاه زن و حمایت از حقوق او هستند، برابری زن و مرد در فرصت‌های شغلی به‌عنوان یک اصل مطرح شده است، اما نتیجه این سیاست، کنار کشیدن مردان از مسئولیت‌هایشان در قبال زنان بوده که این خود نوعی ظلم آشکار محسوب می‌شود.

سقراط، یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه تاریخ اروپا، در توصیف زن چنین گفته است: «زن مانند درختی سمی است که ظاهر زیبا دارد، اما هر پرنده‌ای که از آن بخورد، می‌میرد». آیا تحقیر و توهینی بالاتر از این برای زن وجود دارد؟ و آیا خواری و ذلتی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟!

برخی سازمان‌ها برای دفاع از حقوق زنان پا پیش گذاشتند، اما در حقیقت، این سازمان‌ها آن‌ها را به سمت درندگان انسانی سوق می‌دهند. برای مثال؛ سازمان عفو بین‌الملل در مقدمه بیانیه خود چنین می‌نویسد: «هر فرد باید بتواند درباره بدن خود تصمیم بگیرد... هر زن و دختر، حقوق جنسی و تولیدمثلی دارد. این بدان معناست که آن‌ها، به‌طور برابر، حق دسترسی به خدمات بهداشتی، مانند روش‌های پیشگیری از بارداری و سقط‌جنین ایمن را دارند و همچنین می‌توانند درباره ازدواج، زمان ازدواج و انتخاب شریک زندگی خود تصمیم بگیرند. علاوه بر این، آن‌ها باید بتوانند درباره داشتن فرزند، تعداد آن، زمان فرزندآوری و انتخاب پدر فرزندانشان آزادانه تصمیم‌گیری کنند».

این سازمان همچنین، برای منحرف کردن زنان مسلمان از دینشان، اظهاراتی را منتشر کرده است. در یکی از بیانیه‌های خود درباره اردن، چنین نوشته است: «در اردن، سازمان عفو بین‌الملل از مقامات خواسته است که به همکاری با نظام "قیومیت مرد بر زن" که ناقض حقوق زنان است، پایان دهند. این نظام بر زندگی زنان کنترل دارد و آزادی‌های شخصی آن‌ها را محدود می‌کند، از جمله بازداشت زنانی که متهم به ترک خانه بدون اجازه هستند یا زنانی که روابط جنسی خارج از ازدواج داشته‌اند و همچنین آن‌ها را به انجام آزمایش‌های تحقیرآمیز بکارت وادار می‌کند».

بنابر این، غرب استعمارگر کافر این‌گپنه به زن نگاه می‌کند. او را تحقیر و بی‌حرمت می‌کند، شرافت و عفتش را پایمال می‌سازد، انسانیتش را از بین می‌برد و نقش حقیقی‌اش را که برای آن خلق شده است، تقریباً از او سلب می‌کند.

در مقابل، اسلام زن را بر اساس فطرتش در جایگاه واقعی خود قرار داده است. در مقدمه قانون اساسی دولت خلافت که حزب‌التحریر آن را ارائه می‌کند، در ماده ۱۱۲ چنین آمده است: «زن در اصل، مادر و سرپرست خانه است و او شرف و عفتی است که باید مورد صیانت قرار گیرد».

اما در مورد صیانت از زن و حفظ عفت او، اسلام واجب کرده که «هنگامی که زن به سن بلوغ می‌رسد، نباید چیزی از بدن او دیده شود؛ مگر این دو و پیامبر ﷺ به چهره و دستان خود اشاره کرد». بنابراین، مشخص کردن پوشش زن در فضای عمومی امری واجب است تا عورت او پوشانده شده و نگاه طمع‌کاران به سوی او جلب نشود.

برخلاف سایر اصول، اسلام برای زن حریم خصوصی‌ای تعیین کرده است که در آن، تنها خود او یا محارمش حضور دارند. الله متعال می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ [نور: ۲۷]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آوره اید، به غیر خانه‌های خودتان داخل نشوید، مگر آنکه انسی با اهل آن داشته باشید و به اهل خانه سلام کنید، این کار شما برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید.

الله در این آیه از ورود به خانه‌های دیگران بدون اجازه اهل آن‌ها نهی کرده است. واژه «تَسْتَأْنِسُوا» کنایه از درخواست اجازه است و هدف از آن، جلوگیری از ورود ناگهانی به خانه‌ای است که ممکن است زنان در آن در وضعیت نامناسبی باشند.

اسلام، همان‌گونه که محدوده عورت را مشخص کرده، افراد مجاز به دیدن بیشتر از آن را نیز به‌دقت تعیین کرده است. این نشانه‌ای از صیانت کامل زن و ممانعت از خلوت میان زن و مرد نامحرم است. ابن عباس روایت کرده که پیامبر ﷺ فرمود: «هیچ مردی نباید با زنی خلوت کند مگر آنکه محرم او همراه باشد».

اسلام همچنین تمام راه‌های تحریک و جلب توجه در فضای عمومی را بر زن بسته و هر چیزی را که نگاه‌ها را جلب کند و غریزه را تحریک نماید، از طریق تحریم تبرج، ممنوع کرده است. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [نور: ۶۰]

ترجمه: و زنان بازنشسته و يائسه‏اى كه اميد ازدواج ندارند، گناهى بر آن‌ها نيست كه لباس روى خود را بيرون بياورند، به شرط آنكه خودنمايى با زينت و آرايش نكنند و اگر عفّت خود را حفظ كنند، براى آن‌ها بهتر است و الله شنواى دانائى است.

این بدان معنا نیست که زن نباید زیور و آرایشی داشته باشد، چراکه زینت برای زن به‌طور کلی جایز است. بلکه مقصود این است که نباید زینت خود را به شیوه‌ای آشکار کند که باعث جلب‌توجه مردان شود. اسلام با وضع این احکام، نظم و امنیت را در فضای عمومی تضمین کرده است، به‌گونه‌ای که همه مردم در جامعه احساس آرامش و اطمینان کنند. این احکام تأکید می‌کنند که زن در اسلام، شرف و عفتی است که باید مورد صیانت و محافظت قرار گیرد.

تمام این احکام نشان‌دهنده توجه اسلام به صیانت از زن و حفظ حقوق اوست. پس از چه آزادی‌ای برای زن سخن می‌گویند؟ و از کدام حقوق دروغین دم می‌زنند؟

این غربی‌های سرمایه‌دار که از طریق سازمان‌هایی که خود تأسیس کرده‌اند، زن را در منجلاب فساد و انحلال اخلاقی فرو می‌برند! این چیزی جز افترا و فریب دادن زنان نیست! هیچ نظامی جز دولت خلافت راشده که احکام اسلام را بر اساس منهج نبوت اجرا می‌کند، نمی‌تواند زن را محافظت کند و کرامتش را حفظ نماید. از این رو، واجب است که تلاش خود را چندین برابر کنیم تا خلافت را برپا سازیم و یقین داشته باشیم که خداوند با ماست و اعمال ما را ضایع نخواهد کرد.

برگرفته از شماره 534 جریده الرایه

نویسنده: استاد زهرا داود-ولایه سودان

ادامه مطلب...

بازدید نتانیاهو از واشنگتن و اظهارنظرهای ترامپ درباره اخراج اهل غزه!

(ترجمه)

دیدار نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، با رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ که روز سه‌شنبه، ۴ فوریه ۲۰۲۵، در واشنگتن برگزار شد، توجه گسترده رسانه‌ای و سیاسی را به خود جلب کرد. این دیدار به دلیل اظهارات مطرح‌شده درباره مسئله غزه و طرح اخراج ساکنان آن که برای بسیاری غیرمنتظره به نظر می‌رسید، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد.

ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با نتانیاهو در کاخ سفید اعلام کرد: «ایالات متحده کنترل نوار غزه را بر عهده خواهد گرفت و انتظار داریم که مالکیت بلندمدتی در آنجا داشته باشیم». او افزود: «تنها دلیلی که باعث شده فلسطینیان همچنان در غزه بمانند، نبود گزینه‌های جایگزین است». ترامپ همچنین تأکید کرد که نوار غزه می‌تواند پس از بازسازی، به «منطقه تفریحی ساحلی خاورمیانه» تبدیل شود. سپس، درباره امکان مشارکت اردن و مصر در این طرح اخراج اجباری سخن گفت و اظهار داشت که: «ملک عبدالله دوم و عبدالفتاح السیسی، زمین‌هایی را برای سکونت فلسطینیان غزه فراهم خواهند کرد تا در آنجا در آرامش زندگی کنند».

این اظهارنظر موجی از انتقادات و اعتراضات بین‌المللی و جهانی را برانگیخت که ایده اشغال غزه توسط آمریکا و تبعید ساکنین آن را رد می‌کردند و خواستار احیای طرح حل دو دولت بودند. در نتیجه، کاخ سفید سریعاً توضیح داد که طرح ترامپ به معنای اشغال غزه توسط آمریکا یا بازسازی آن نیست. سخنگوی کاخ سفید، کارولین لیویت، در یک کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه گفت: «رئیس‌جمهور متعهد به ارسال نیروهای زمینی به غزه نشده است. ایالات متحده هزینه‌های بازسازی غزه را پرداخت نخواهد کرد» در حالی که در اظهارنظرهای روز سه‌شنبه، ترامپ ارسال نیروهای آمریکایی برای کمک به تأمین امنیت غزه را رد نکرد و گفت: «ما آنچه ضروری است را انجام خواهیم داد. اگر لازم باشد، آن را انجام خواهیم داد».

وزیر خارجه آمریکا، مارکو روبیو، روز چهارشنبه ۵/۲/۲۰۲۵، موضع ترامپ را تعدیل کرد و برای او توجیه ارائه نمود. او گفت که پیشنهادی که ترامپ درباره نوار غزه مطرح کرده، هدف آن یک اقدام خصمانه نیست و پیشنهاد او نشان‌دهنده مداخله، حذف ویرانه‌ها از نوار و پاکسازی منطقه از ویرانی است و توضیح داد: «مردم مجبور خواهند شد در حین بازسازی غزه در جایی زندگی کنند.» سپس خود ترامپ روز پنج‌شنبه گفت که رژیم یهودی پس از پایان درگیری‌ها، نوار غزه را به آمریکا تحویل خواهد داد.

روز جمعه ۷/۲/۲۰۲۵، ترامپ در دیدارش با نخست‌وزیر ژاپن در کاخ سفید گفت: «در اصل، ایالات متحده این موضوع را مانند یک سرمایه‌گذاری ملکی در نظر خواهد گرفت. غزه برای ما یک معامله ملکی است؛ جایی که ما به عنوان سرمایه‌گذار در آن منطقه حضور خواهیم داشت و هیچ اقدام شتاب‌زده‌ای انجام نخواهیم داد».

بدین ترتیب، طی چند روز و حتی ساعت، اظهارنظرها از سوی دولت ترامپ و خود ترامپ تغییر کرد و بسیاری این تغییرات را به عنوان بی‌ثباتی در تصمیم‌گیری‌ها یا پیروی از سیاست غرق کردن رسانه‌ها و مردم در اخبار و مواضع پر سر و صدا برای پوشاندن تغییرات و کنار گذاشتن‌های بزرگ در داخل آمریکا تفسیر کردند.

اما موضوع حواس‌پرتی یا «غرق شدن» تنها یک فرضیه است که درباره آن صحبت می‌شود، بدون وجود شواهد و حقایقی که آن را تأیید کند، چرا که جامعه در آمریکا بر مبنای قانون اساسی، قوانین، نهادها و قوه قضائیه اداره می‌شود. ترامپ نمی‌تواند از قانون اساسی یا قوه قضائیه فراتر رود و قوه قضائیه همواره توانسته است تصمیمات رؤسای جمهور آمریکا، از جمله خود ترامپ را در روزهای گذشته به تأخیر اندازد یا لغو کند. همچنین، مجلس سنا، مجلس نمایندگان، وزارت دفاع و نهادهای نظارتی از مؤسساتی نیستند که به سادگی بتوان آن‌ها را حواس‌پرت یا تحت تأثیر قرار داد.

در مورد موضوع بی‌ثباتی نیز، درست است که تردید و عقب‌نشینی از برخی تصمیمات می‌تواند به عنوان بی‌ثباتی توصیف شود؛ اما این در صورتی است که قبلاً برنامه‌ریزی نشده باشد و خارج از انتظار باشد که چنین وضعیتی برای کشوری مانند آمریکا که برنامه‌ها و سیاست‌های خود را با تکیه بر تیمی از کارمندان، متفکران و سیاست‌گذاران تدوین می‌کند، به سختی محتمل است.

پس محتمل‌ترین اتفاقی که می‌افتد این است که دولت ترامپ قصد دارد فضایی را برای اجرای این تبعید اجباری فراهم کند که پیش‌تر توسط حاکمان، به‌ویژه در مصر و اردن، رد شده بود. به‌عبارت‌دیگر، این یک محک زدن افکار عمومی است تا مشخص شود که آیا این حاکمان می‌توانند مردم را تحت فشار قرار دهند تا اظهارنظر ترامپ را اجرا کنند، ساکنین را از کشور تبعید کرده، منطقه را خالی و به یهودیان تحویل دهند یا این اقدام را به زمانی دیگر که ترامپ مناسب بداند به تأخیر اندازند. اگر مردم در برابر این دو حکومت ایستاده و مانع این گام خیانت‌آمیز شوند، آن گام تحقق نخواهد یافت.

به این معنا که ترامپ در طرح تبعید پیش خواهد رفت تا آن را در لحظه‌ای که با کمترین زیان‌های جانبی ممکن می‌بیند اجرا کند و از تأخیر یا صرفاً آماده‌سازی فعلی هیچ مانعی ندارد. این موضوع را در گفتارش بیان کرد: «غزه برای ما یک معامله املاک و مستغلات است؛ جایی که ما به عنوان سرمایه‌گذار در آن منطقه خواهیم بود و در اتخاذ هیچ قدمی شتاب نخواهیم کرد».

این همان چیزی بود که صهیونیست‌ها را به وجد آورد و طمع‌شان را برانگیخت و نتانیاهو بیش از حد از این طرح خوشحال شد؛ زیرا علاوه بر همخوانی آن با رؤیاهای توراتی‌شان و طرح‌هایشان برای تبعید ساکنین فلسطین و باقی ماندن آن‌ها برای خودشان، همچنین به نوعی راه نجات برای او و حکومتش محسوب می‌شد.

نتانیاهو مذاکرات مرحله دوم را که قرار بود پیش از سفر به آمریکا آغاز شود، به پس از دیدار با ترامپ تأخیر انداخت و پیش از رفتن به واشنگتن اعلام کرده بود که شرط از سرگیری مذاکرات، موافقت حماس بر خروج رهبرانش از نوار غزه است؛ اما پس از آنچه در دیدارش با ترامپ رخ داد، او فوراً گروهی را برای مذاکرات مرحله دوم ارسال کرد و شرط خود را فراموش نمود، زیرا اگر نتانیاهو پس از مرحله دوم جنگ را از سر نگیرد، مسئله تبعید که ترامپ مطرح کرده بود، احتمالاً سموتریتش (وزیر دارایی اسرائیل) را عوض تهدید با انصراف به باقی ماندن در دولت ترغیب می‌کرد.

از این رو، طرح ترامپ برای تبعید ساکنین غزه، از بین بردن حماس و بازپس‌گیری تمامی گروگان‌ها به منزله هدیه و روشی برای اجرای طرح‌های نتانیاهو و سموتریتش بدون بازگشت به جنگ و بدون به خطر انداختن دولت نتانیاهو و رفتن آن به دادگاه‌ها تلقی می‌شود. بنابراین شاهد بودیم که ارتش یهود به پیروی از توافقات بازگشته است؛ مثلاً صبح یکشنبه ۹/۲/۲۰۲۵ در راستای اجرای توافق آتش‌بس از محور «نتساریم» عقب‌نشینی کرد.

به نظر می‌رسد نتانیاهو از طرح‌های ترامپ برای تحقق این سه هدف، بدون نیاز به بازگشت به جنگ، خرسند شده است، چراکه به وضوح مشخص است که ترامپ تمایلی جدی به ادامه جنگ ندارد. نتانیاهو نیز در مصاحبه‌ای با شبکه فاکس نیوز، ایده ترامپ را «بسیار بزرگ» توصیف کرد و گفت که گرچه در ابتدا ممکن است برای برخی عجیب به نظر برسد، اما در نهایت عملی خواهد شد و راه‌حلی بنیادین برای مسئله غزه خواهد بود.

اکنون، آن‌ها در تلاش‌اند تا به مرحله دوم و سوم این طرح، یعنی بازگرداندن گروگان‌ها، مهیا ساختن شرایط برای پایان جنگ و زمینه‌چینی برای حذف حماس از صحنه سیاسی و نظامی، وارد شوند. با این حال، این اقدامات با اجرای طرح کوچ اجباری فلسطینیان همراه است که روند آن از هم‌اکنون آغاز شده است.

از زمان برقراری آتش‌بس، رژیم صهیونیستی به‌طور عامدانه در ورود کمک‌های بشردوستانه، چادرها و خانه‌های پیش‌ساخته کارشکنی می‌کند و در کنار آن، بحران کمبود آب، غذا و شرایط بهداشتی وخیم به‌گونه‌ای پیش برده شده که زندگی در غزه به‌شدت دشوار و حتی غیرممکن شود. در مقابل، به فلسطینیان فرصت مهاجرت به مناطقی پیشنهاد می‌شود که شرایط زندگی حداقلی در آن فراهم شده است.

بدین ترتیب، ترامپ با اعلام طرح اخراج اجباری فلسطینیان، وعده بازگشت به «توافقات ابراهیم» و عادی‌سازی روابط با کشورهای اسلامی و همچنین طرح‌ریزی برای توسعه شهرک‌های صهیونیستی در کرانه باختری طی چهار هفته آینده، توانسته حمایت صهیونیست‌ها را برای خود تضمین کند و نتانیاهو را همسو با سیاست‌های خود به پیش ببرد.

این‌ها طرح‌ها و رویاهای آن‌هاست؛ اما مسلمانان به آن تسلیم نخواهند شد، بلکه همه این‌ها بر روی صخره پایداری امت اسلامی از هم خواهد شکست. پافشاری و ایستادگی اهل فلسطین بر سرزمین خود به مدت ۷۷ سال، در برابر یهود و پشت سر آن‌ها تمامی قوا و ماشین‌های استعمار، نشان از آن دارد که امت، مانند حاکمان مزدور نیست؛ آنچه ترامپ از همکاری و پاسخگویی حاکمان مزدور می‌بیند، از امت و اهل فلسطین به همان اندازه نخواهد بود.

آنچه ترامپ و نتانیاهو گمان می‌کنند، اینکه مردم غزه و فلسطین تنها به دلیل نبود گزینه‌ای دیگر به سرزمین خود چسبیده‌اند، نشان از کوته‌بینی آن‌ها دارد. آنان مسلمانان را با خود و ملت‌های فرسوده‌شان مقایسه می‌کنند، غافل از اینکه امت پیامبرﷺ، با مردان صادق و مخلصش، این اظهارات و نقشه‌های ترامپ و هم‌پیمانانش را به باد خواهد داد.

سرزمین مبارک فلسطین، بار دیگر به صاحبان حقیقی‌اش بازخواهد گشت و به دارالإسلام تبدیل خواهد شد. خلافت راشده به زودی، به اذن الله متعال برپا خواهد شد و نبرد با یهود و نابودی رژیم صهیونیستی، به مشیّت الهی، تحقق خواهد یافت. آن روز، زمین با نصرت الله، آن قادر شکست‌ناپذیر، بار دیگر روشن خواهد شد.

برگرفته از شماره534جریده الرایه

نویسنده: انجنیر باهر صالح

 

ادامه مطلب...

عربستان سعودی و ترکیه، دو نظامی‌که حقیقت‌شان با انقلاب شام آشکار شد!

(ترجمه)

پس از آنکه الله متعال بر مردم شام منت نهاد و نصرتی عظیم را بر آن‌ها ارزانی داشت و طاغوت اسد سرنگون شد، این رویداد به معنای واقعی کلمه، یک تحول تاریخی بود که حکام را مبهوت ساخت و آن‌ها را وادار کرد که از نزدیک تحولات شام را تحت نظر بگیرند.

امروز، پس از گذشت حدود دو ماه از سقوط بشار اسد، شاهد ورود پی‌درپی هیئت‌های سیاسی از هر سو به سوریه هستیم که برای دیدار با دولت انتقالی به رهبری احمد الشرع، در تلاش‌اند تا جهت‌گیری‌ها و دیدگاه‌های آن را درباره آینده سوریه جدید درک کنند. در عین حال، این دیدارها فرصتی برای ارائه پیشنهادها و مذاکره بر سر پرونده‌های مختلف است، از جمله مسائل سیاسی مانند نظام حکومتی و تدوین قانون اساسی، مسائل اقتصادی مانند بازسازی، رفع تحریم‌های اقتصادی، بهبود معیشت مردم و توسعه زیرساخت‌ها و مسائل امنیتی شامل محاکمه مجرمان جنگی، تأمین امنیت و تشکیل ارتش واحد برای سوریه جدید. همچنین، بخش‌هایی همچون آموزش، بهداشت، انرژی و توسعه نیز از جمله چالش‌های مهمی هستند که در این مذاکرات مورد بررسی قرار می‌گیرند.

می‌توان تصویر آینده سوریه را در مواضع اعلام‌شده توسط وزیر خارجه، اسعد الشیبانی، در مصاحبه‌های مختلف از جمله گفت‌وگوی او با روزنامه فایننشال تایمز مشاهده کرد؛ جایی که وی از دیدگاه دولت درباره سوریه پس از اسد سخن گفت و تأکید کرد که کشورش نمی‌خواهد به کمک‌های خارجی متکی باشد، راه‌حل در کاهش تحریم‌های آمریکا و اروپا نهفته است و دولت قصد صدور انقلاب یا مداخله در امور داخلی دیگر کشورها را ندارد که این امر نشان‌دهنده تغییری بنیادین در سیاست خارجی است. وی همچنین اشاره کرد که دولت قصد دارد سیاست‌هایی در زمینه خصوصی‌سازی بنادر و کارخانه‌های دولتی اتخاذ کند و سرمایه‌گذاری خارجی را جذب نماید.

در تلاش برای تحقق این دیدگاه از طریق تقویت روابط سیاسی و اقتصادی در سطح عربی و منطقه‌ای، با هدف کاهش تحریم‌های سنگین، هفته گذشته، احمد الشرع و وزیر خارجه‌اش، اسعد الشیبانی، نخستین سفر رسمی خود را به عربستان انجام دادند. در این دیدار، آن‌ها با محمد بن سلمان درباره تحولات سوریه و راه‌های حمایت از امنیت و ثبات این کشور گفت‌وگو کردند. یکی از مهم‌ترین پرونده‌های مطرح‌شده در این نشست، مسئله اقتصادی بود. احمد الشرع در بیانیه‌ای اعلام کرد: «ما بر افزایش سطح ارتباط و همکاری در تمامی حوزه‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های انسانی و اقتصادی، تأکید کردیم. همچنین، برنامه‌های گسترده‌ای را برای آینده در بخش‌های انرژی، فناوری، آموزش و بهداشت بررسی کردیم تا به یک مشارکت واقعی دست یابیم که هدف آن، حفظ صلح و ثبات در سراسر منطقه و بهبود وضعیت اقتصادی مردم سوریه باشد».

از سوی دیگر، اسعد الشیبانی در اجلاس داووس، از چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان ابراز تحسین کرد و آن را مدلی قابل استفاده برای آینده سوریه دانست. در همین راستا، علی کدة، وزیر کشور، اعلام کرد: «ما مشتاق بهره‌گیری از تجربه چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان هستیم و امیدواریم سوریه به یکی از مقاصد مهم برای سرمایه‌گذاران سعودی تبدیل شود. همچنین، سفر رئیس‌جمهور الشرع به عربستان، نقطه آغازی جدید برای روابط دو کشور است. در این دیدار، وضعیت اقتصادی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و همچنین، پرونده بازسازی سوریه که یکی از مسائل کلیدی در دستور کار احمد الشرع در عربستان است».

پس از سفر به عربستان، احمد الشرع تور دیپلماتیک خود را با سفر به ترکیه ادامه داد؛ سفری که در پی دعوتی از سوی رجب طیب اردوغان انجام شد. بر اساس افشاگری‌های منابع ریاست‌جمهوری، در این دیدار توافق‌نامه‌ای برای همکاری دفاعی مشترک به امضا رسید که شامل ایجاد پایگاه‌های هوایی ترکیه در مرکز سوریه و آموزش ارتش جدید سوریه است. طبق گزارش رویترز، این توافق دفاعی شامل چندین بند کلیدی است، از جمله اینکه این توافق ممکن است به ترکیه اجازه دهد تا پایگاه‌های هوایی جدیدی در سوریه ایجاد کند، از حریم هوایی سوریه برای اهداف نظامی استفاده کند و نقش رهبری در آموزش ارتش جدید سوریه را بر عهده بگیرد. همچنین، مذاکرات شامل ایجاد دو پایگاه ترکیه در بادیه سوریه بوده که این پایگاه‌ها به ترکیه امکان می‌دهند که در صورت وقوع هرگونه حمله آینده، از حریم هوایی سوریه دفاع کند. اطلاعات منتشرشده نشان می‌دهد که این پایگاه‌ها احتمالاً در فرودگاه نظامی تدمر و پایگاه هوایی T4 احداث خواهند شد.

غیر قابل انکار است که ارتباط رژیم سعودی با آمریکا بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا این رژیم بدون چراغ سبز واشنگتن، قادر به هیچ‌گونه تحرکی نیست. آمریکا همواره از عربستان به‌عنوان ابزاری برای مقابله با مردم شام و انقلابشان استفاده کرده است. حمایت‌های مالی و سیاسی عربستان نه به‌منظور کمک، بلکه به‌عنوان عاملی برای سرکوب و خفه کردن انقلاب شام عمل کرده است، به‌طوری که این رژیم از طریق حمایت مالی، تلاش کرد راه انقلابیون سوری را مسدود کند و آن‌ها را به تسلیم وادارد، درحالی‌که در کنفرانس‌های سازش، نقشی کلیدی در نابودی مسیر انقلاب شام و بازگرداندن آن به آغوش رژیم جنایتکار دمشق ایفا کرد.

باید در برابر نقش‌آفرینی مجدد عربستان در سوریه هشدار داد؛ زیرا این کشور بار دیگر در حال ورود به سوریه تحت پوشش پروژه‌های اقتصادی و بازسازی است. این سیاست نه‌تنها به سود سوریه نخواهد بود، بلکه با هدف در گرو گرفتن آینده این کشور و اعمال فشارهای بیشتر برای تبعیت از خواسته‌های آمریکا دنبال می‌شود.

نقش رژیم ترکیه بر کسی پوشیده نیست و هر کس تحولات گذشته را دنبال کرده باشد، به‌وضوح دیده است که چگونه سیاست‌های این رژیم، انقلاب شام را به سمت عادی‌سازی و مصالحه با رژیم جنایتکار سوریه سوق داد، آن هم آشکارا و بدون هیچ پنهان‌کاری. این سیاست در راستای اجرای قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت بود، طرحی که آمریکا آن را تدوین کرد تا انقلاب سوریه را نابود کرده و هم‌زمان، رژیم جنایتکار دمشق را حفظ کند.

امروز، پس از سقوط رژیم مجرم دمشق، رژیم ترکیه همچنان در کنار دولت جدید سوریه قرار دارد و می‌کوشد آن را تحت فشار و هدایت خود نگه دارد، به‌گونه‌ای که از مسیری که آمریکا برای سوریه پس از اسد ترسیم کرده است، خارج نشود. این مسیر، ایجاد یک سوریه سکولار است که در آن، هیچ جایی برای اسلام و حاملان آن وجود نداشته باشد، اما در عوض، درهای این کشور به روی سکولارها و طرفداران آن‌ها باز بماند تا پس از مطرح شدن و تبلیغات رسانه‌ای و سیاسی، به عنوان مردان دولت جدید سوریه معرفی شوند.

چند روز پیش، وزیر امور خارجه ترکیه پس از دیدار خود با مقامات قطری، در یک اظهارنظر رسمی گفت: «در دیدارهایم در قطر، درباره تحولات سوریه و فلسطین، لغو تحریم‌های بین‌المللی علیه سوریه و برقراری امنیت گفت‌وگو کردیم». وی همچنین افزود: «هیچ جایی برای تروریسم در سوریه باقی نخواهد ماند».

اگر به محتوای این سخنان و همچنین به مفاد توافق‌نامه دفاع مشترک میان ترکیه و سوریه توجه کنیم، به روشنی می‌بینیم که هدف اصلی سیاست ترکیه در منطقه، خدمت به منافع آمریکا است. این بدان معناست که آن‌ها به نام مبارزه با تروریسم، در واقع پروژه اسلامی و حاملان آن را سرکوب کرده و نابود خواهند کرد. همچنین، این توافق به رسمیت بخشیدن به حضور نظامی ترکیه در سوریه تحت عنوان دفاع مشترک منجر خواهد شد، به‌گونه‌ای که نیروهای ترکیه در سوریه تثبیت شوند و حتی پایگاه‌های هوایی جدیدی برای آن‌ها تأسیس شود. این امر محاصره مردم شام را تشدید کرده و ارتش جدید سوریه را کاملاً تحت نظارت و هدایت ترکیه قرار خواهد داد تا بر اساس خواست آن‌ها آموزش ببیند و سازماندهی شود.

در پایان، باید یادآوری کنیم که الله متعال ما را گرامی داشت و پیروزی را نصیبمان کرد، پس از آنکه در سال‌های انقلاب، دشمن را از دوست برایمان آشکار ساخت. این رژیم‌های حاکم بر سرزمین‌های اسلامی، در تمامی سال‌های انقلاب، جز مکر، فریب و توطئه علیه آن، چیزی از خود نشان ندادند. بنابراین، واجب است که از آن‌ها برحذر باشیم و در عوض، رابطه خود را با تنها صاحب فضل و قدرتی که ما را تا اینجا رسانده است، یعنی خداوند متعال، مستحکم‌تر کنیم. پس او را برای این نصرتی که به ما عطا کرد و هیچ کشوری در آن ادعای منتی ندارد، سپاس می‌گوییم.

باید شکر و سپاس خود را با حمل اسلام به‌عنوان پروژه نجات برای مردم شام و سراسر جهان افزایش دهیم تا الله بر توفیق و همراهی‌اش با ما بیفزاید و ما را در برپایی شریعتش بر روی زمین یاری کند!

اسلام باید همان نظام جایگزینی باشد که بر ویرانه‌های نظام پیشین برپا شود تا عدالت در میان مردم اجرا گردد، حقوق حفظ شود و فداکاری‌های مردم شام به ثمر بنشیند. همچنین، نباید فراموش کنیم که پایگاه مردمی، صاحب قدرت و مشروعیت است و پس از الله متعال، بزرگ‌ترین نیرویی است که یک حاکم از آن اقتدار و مشروعیت خود را کسب می‌کند.

این قدرت مردمی است که در سخت‌ترین شرایط از حاکمان راستین دفاع می‌کند و الله می‌نگرد که چگونه عمل خواهیم کرد: آیا در پی رضای او هستیم و شریعتش را حاکم می‌کنیم، یا به دنبال جلب رضایت قدرت‌های حامی هستیم و به دعوت آن‌ها برای برپایی یک دولت سکولار و ملی که غرب را خشنود و پروردگار را خشمگین می‌کند، پاسخ می‌دهیم؟!

برگرفته از شماره 534 جریده الرایه

نویسنده: استاد شادی العبود

ادامه مطلب...

حکام عرب تنها به هدف خیانت به امت و تفریط در قضایایش دور هم جمع می‌شوند!

(ترجمه)

نشستی در قاهره در اوایل فوریه ۲۰۲۵ برگزار شد که وزرای خارجه اردن، امارات، عربستان سعودی، قطر و مصر، به‌همراه دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دبیرکل اتحادیه عرب در آن حضور داشتند تا تحولات اخیر در غزه و قضیه فلسطین را بررسی کنند. این نشست پس از توافق آتش‌بس در غزه و تبادل اسرا، با میانجی‌گری مصر و قطر و حمایت آمریکا، برگزار شد.

این جلسات هیچ تغییر واقعی در مسیر قضیه فلسطین ایجاد نخواهد کرد، بلکه صرفاً برای پیشبرد سیاست‌های عادی‌سازی روابط با رژیم اشغالگر و تثبیت حضور آن در منطقه تشکیل می‌شوند.

استقبال از توافق آتش‌بس و تمجید از تلاش‌های بین‌المللی، نشان‌دهنده پذیرش ضمنی استمرار اشغال فلسطین و نادیده گرفتن این حقیقت است که تنها راه‌حل واقعی، آزادی کامل فلسطین است. نقش کشورهای اطراف فلسطین، به حرکت درآوردن ارتش‌ها، ریشه‌کن کردن این رژیم جعلی از بنیان و نابودی هر مانعی است که در این مسیر قرار دارد، در رأس آن، حکومت‌های مزدوری که بر سرزمین‌های ما حکم می‌رانند.

دعوت به تقویت نقش تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه و فراخوان برای بازسازی، در حقیقت، فریبکاری برای مردم فلسطین و امت اسلامی و به‌معنای چشم‌پوشی از قضیه فلسطین است. این اقدامات، بقای اشغالگران را تثبیت کرده و آنان را برای قتل و ویرانی بیشتر جسورتر می‌سازد، درحالی‌که هیچ تغییری در وضعیت موجود ایجاد نمی‌کند. همچنین، دعوت به اجرای طرح دو دولتی که مورد حمایت نظام بین‌المللی است، حقوق صاحبان اصلی فلسطین را بازنمی‌گرداند، بلکه رژیم صهیونیستی را به‌عنوان یک دولت رسمی در سرزمین‌های اسلامی به رسمیت می‌شناسد و با پشتیبانی حکومت‌های مزدور، بقای آن را تضمین می‌کند.

این نشست‌های عربی و بین‌المللی، هرچقدر هم که تکرار شوند، نه حقوق پایمال‌شده را بازمی‌گردانند و نه سرزمین‌های اشغالی را آزاد می‌کنند، بلکه صرفاً پوششی برای پیشبرد سیاست‌های عادی‌سازی روابط با دشمن و چشم‌پوشی از حقوق مسلمین هستند و هیچ خیری از آن‌ها انتظار نمی‌رود.

بنابراین، امت اسلامی باید از خطر این توطئه‌ها آگاه شود و به‌طور جدی برای ناکام گذاشتن آن‌ها تلاش کند. این امر تنها از طریق پایبندی به اصول شرع، رد قاطعانه هرگونه عادی‌سازی روابط و سازش و تلاش برای برپایی خلافتی که عزت و کرامت را به امت بازگرداند و مقدسات را از آلودگی غرب و مزدورانش پاک سازد، محقق می‌شود.

این نشست‌ها چیزی جز نمایش‌های سیاسی نیستند که هدفشان ساکت کردن ملت‌ها و القای این تصور است که تلاشی برای حل قضیه فلسطین در جریان است، در حالی که واقعیت این است که این جلسات تنها برای تثبیت وضعیت کنونی، حفظ منافع قدرت‌های بزرگ و تداوم حضور رژیم صهیونیستی و ادغام آن در منطقه برگزار می‌شوند. فراخوان برای بازسازی غزه نباید جایگزین تلاش جدی برای آزادسازی فلسطین شود. بازسازی بدون آزادی، چیزی جز تسکین موقت یک زخم خونین نیست که تنها به اشغالگران فرصت نفس کشیدن و ادامه سیاست‌های تجاوزکارانه‌شان را می‌دهد.

ما از امت اسلامی می‌خواهیم که این نشست‌ها و تصمیمات آن‌ها را قاطعانه رد کند و یک طرح واقعی اسلامی را در پیش گیرد که هدف آن، آزادسازی کامل فلسطین و نابودی رژیم اشغالگر باشد و این امر تنها از طریق برپایی خلافت اسلامی و بسیج ارتش‌های مسلمانان برای جهاد در راه الله محقق خواهد شد.

قضیه فلسطین، یک قضیه اسلامی است و آزادسازی آن یک واجب شرعی بر گردن هر مسلمان است. نباید به این مسئله از دریچه ملی‌گرایی یا مرزهای تحمیلی «سایکس-پیکو» نگریست، مرزهایی که استعمارگران ترسیم کردند تا با ایجاد رژیم صهیونیستی، سلطه خود را بر سرزمین‌های اسلامی حفظ کنند، وحدت امت را از بین ببرند و این رژیم غاصب را جایگزین خود به‌عنوان دشمن اصلی امت اسلامی سازند. بلکه سرزمین مبارک فلسطین باید از منظر اسلام و بر اساس عقیده اسلامی نگریسته شود، عقیده‌ای که تمامی سرزمین‌های اسلامی را یک امت واحده می‌داند و هرگونه تجاوز به هر بخشی از این سرزمین‌ها را، واجب‌ترین امر پس از ایمان، یعنی دفاع و جهاد برای دفع دشمن، قرار می‌دهد. این تکلیف در درجه نخست بر عهده مردم سرزمین اشغال‌شده است، اما اگر آنان توانایی کافی برای مقابله و دفع دشمن را نداشتند و آن سرزمین به اشغال درآمد، این وظیفه به مسلمانان نزدیک‌تر از آن منطقه و سپس به سایر مسلمانان، یکی پس از دیگری، منتقل می‌شود تا زمانی که کفایت لازم برای مقابله حاصل شود، یا این وجوب بر تمامی امت اسلامی گسترش یابد این همان مسئولیتی است که بر گردن مصر و ارتش آن قرار دارد؛ چراکه از همه مسلمانان به فلسطین نزدیک‌تر، قدرتمندتر و شایسته‌تر برای این مأموریت است.

کاسانی در کتاب «دائع الصنائع» می‌گوید: اگر مسلمانان یک منطقه مرزی در برابر هجوم کفار ناتوان شوند و خطر سقوط سرزمینشان وجود داشته باشد، بر سایر مسلمانان، از نزدیک‌ترین افراد تا دورترین، واجب است که برای یاری آن‌ها برخیزند و آنان را با نیرو، سلاح، اسب و مال پشتیبانی کنند. این یک فرض عینی بر همه مسلمانانی است که قادر به جهادند، اما این وجوب از آن‌ها ساقط نمی‌شود مگر آنکه کفایت دفاعی توسط برخی حاصل شود و تا زمانی که این کفایت محقق نشود، وجوب همچنان پابرجاست.

 ای مخلصان در ارتش کنانه (مصر)! حاکمان شما، عملاً و علناً در بقای رژیم صهیونیستی شریک‌اند و این امر برای آنان عجیب نیست؛ چراکه همان‌هایی هستند که به ایجاد این رژیم جعلی در قلب امت اسلامی کمک کردند؛ اما حقیقتاً آنچه عجیب است، موضع شما، فرزندان ارتش‌های مسلمان است. چرا هنوز بر خویشتن‌داری اصرار دارید، در حالی که برادرانتان همچون گوسفند سر بریده می‌شوند؟ چرا همچنان به مرزهای تحمیلی «سایکس-پیکو» پایبند مانده‌اید، مرزهایی که امت واحده را تکه‌تکه و پراکنده ساخت؟ کجاست آن مفهوم اسلامی که تجاوز به یک مسلمان را، تجاوز به تمامی مسلمانان می‌داند؟

پس قید و بند بردگی حاکمان مزدور را از گردن خود بیفکنید و در کنار مخلصانی قرار گیرید که برای اجرای اسلام مبارزه می‌کنند تا اسلام به‌دست شما به حاکمیت بازگردد، آنگونه که الله مقرر کرده و از شما راضی می‌شود. آن را به‌عنوان خلافت راشده‌ای بر منهج نبوت اعلام کنید و شما انصار آن باشید تا با این نظام، برای آزادسازی کامل فلسطین و تمامی سرزمین‌های اشغالی اسلام قیام کنید و شرف و افتخار انصارِ اسلام را نصیب خود سازید.

بار الها، برای این امت و حزب پیشرو آن و پروژه‌اش، انصاری را مقدر فرما که برای نابودی این رژیم‌های خائن بیعت کنند و حاکمیت امت را بار دیگر بازگردانند!

برگرفته از شماره  534جریده الرایه

نویسنده: استاد محمودالیثی

 

ادامه مطلب...

انتشار شماره جدید جریده «الرایه» به زبان فارسی – شماره ۵۳۴

???? در این شماره می‌خوانید:

???? خیانت سران عرب | چرا نشست‌های آنان نه برای وحدت، بلکه برای تفرقه امت اسلامی است؟

???? طالبان و هند | بررسی ابعاد سیاسی و روابط میان دولت طالبان و هند

???? چهره واقعی ترکیه و عربستان | آیا این دو نظام، همان‌گونه که ادعا می‌کنند، حامی امت اسلامی هستند؟

???? فریاد حقوق زن یا انحطاط اخلاقی؟ | پشت پرده شعارهای فریبنده‌ای که زنان را قربانی می‌کند

???? جریده «الرایه»، نبض امت اسلامی را منعکس کرده و با تحلیل واقعیت‌های سیاسی، راه‌حل‌هایی مبتنی بر احکام اسلامی ارائه می‌دهد.

ادامه مطلب...

ابعاد سیاسیِ روابط دولت طالبان و هند

(ترجمه)

امیرخان متقی، وزیر امور خارجه طالبان، روز ۸ ژانویه در امارات متحده عربی با ویکرام میسری، معاون وزیر امور خارجه هند دیدار کرد. دو طرف از توافق‌های جدیدی برای تقویت روابط سیاسی و تجاری میان دو کشور خبر دادند. در این دیدار، بر نقش هند در پروژه‌های توسعه‌ای افغانستان، ارائه «کمک‌های بشردوستانه» و تسهیل صدور ویزا برای شهروندان افغان تأکید شد. همچنین، متقی خاطرنشان کرد که دولت طالبان به دنبال برقراری روابط مثبت با تمامی کشورهاست، با تمرکز بر رشد اقتصادی و ایجاد توازن در روابط بین‌المللی.

هم‌زمان با این تحولات، تنش‌ها میان افغانستان و پاکستان شدت گرفته است. نیروهای پاکستانی حملاتی را بر مناطق مرزی افغانستان انجام داده‌اند و روند اخراج پناهجویان افغان را تشدید کرده‌اند. در مقابل، دولت طالبان نیز مواضع نظامی پاکستان را در آن‌سوی خط دیورند هدف قرار داده است.

از زمان بازگشت طالبان بر قدرت، هند سفارت خود را در کابل تعطیل کرد؛ اما از سال ۲۰۲۲، یک هیئت فنی کوچک را در داخل سفارت حفظ کرد تا اوضاع را زیر نظر داشته باشد. در نوامبر ۲۰۲۴، جی. بی. سینگ، معاون وزیر امور خارجه هند در امور پاکستان، افغانستان و ایران، به کابل سفر کرد و با مقامات دولت طالبان دیدار داشت. در این دیدار، وی موافقت کرد که مسئولیت خدمات کنسولی افغانستان در بمبئی به دولت طالبان واگذار شود.

در سال‌های اخیر، هند برخی از متحدان منطقه‌ای خود، از جمله افغانستان، بنگلادیش، مالدیو و میانمار را از دست داده است، درحالی‌که روابطش با نیپال و سریلانکا نیز دچار تنش شده است. از سوی دیگر، نفوذ چین در افغانستان، پاکستان و ایران افزایش یافته که این مسئله نگرانی‌های هند را درباره کاهش قدرت منطقه‌ای‌اش تشدید کرده است. در واکنش به این وضعیت، دهلی‌نو با حمایت آمریکا تلاش دارد به‌جای انزوای سیاسی، نقش فعال‌تری در افغانستان ایفا کند.

در ابتدای روی کار آمدن طالبان، هند این گروه را وابسته به پاکستان توصیف می‌کرد و آن را همراه با چین و پاکستان تحت عنوان محور شرارت قرار داده بود؛ اما این موضع‌گیری با گذشت زمان و افزایش تعامل هند با طالبان به‌تدریج تغییر کرد. آمریکا نیز روابط هند و طالبان را بخشی از استراتژی خود برای مهار نفوذ چین و تقویت جایگاه هند در منطقه می‌داند.

هند به این نتیجه رسیده که می‌تواند روابط خود را با دولت طالبان بهبود بخشد، به ویژه در شرایط تنش فزاینده میان هند و پاکستان. هند در پی تحقق این هدف، از طریق ارائه «کمک‌های بشردوستانه»، تکمیل پروژه‌های توسعه‌ای ناتمام در افغانستان و استفاده از بندر چابهار به عنوان جایگزینی برای بنادر کراچی و جوادر تلاش می‌کند. همچنین، هند در پی تسهیل صادرات محصولات کشاورزی افغان است که به دلیل بسته شدن بنادر پاکستان در معرض فساد قرار گرفته‌اند. این اقدامات نقش هند را به عنوان یک طرف تأثیرگذار در اقتصاد افغانستان تقویت می‌کند. این گام‌ها فرصتی برای هند فراهم می‌آورد تا نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش داده و آن را به یک سرمایه‌گذاری استراتژیک تبدیل کند.

در مقابل، دولت طالبان در پی تقویت روابط خود با هند است تا از انزوای بین‌المللی خارج شود و به رسمیت شناخته شود. این امر بر اساس سیاستی است که بر اقتصاد و تعادل روابط بین‌المللی متمرکز است. آن‌ها برنامه دارند تا دیپلمات‌هایی از هر دو طرف منصوب کرده و همکاری تجاری را تقویت کنند که شامل تسهیل صدور ویزا برای دانشجویان، بیماران و تاجران افغان می‌شود.

از سوی دیگر، هند از تحولات روابط بین‌المللی برای دستیابی به رؤیای «هند بزرگ» خود بهره می‌برد و در پی گسترش سلطه خود در منطقه است. برای رسیدن به این هدف، هند بر لزوم محدودسازی ظرفیت‌های استراتژیک کشورهای اسلامی، به‌ویژه پاکستان و تلاش برای هدایت کشورهای منطقه تحت رهبری خود، با حمایت آمریکایی، به‌منظور مقابله با نفوذ چینی اعتقاد دارد.

حمایت هند از جنبش‌های انفصالی در بلوچستان و پشتونستان، پیچیدگی روابط منطقه‌ای را افزایش داده است. پاکستان این مداخله را تهدیدی برای وحدت سرزمین‌های خود می‌داند و همچنان از مداخلات خارجی که از این جنبش‌ها حمایت می‌کنند هشدار می‌دهد. این سیاست‌ها ممکن است هند را با موانع اضافی در دستیابی به اهداف منطقه‌ای‌اش مواجه سازند.

اما این سیاست، به بهای مسلمانان در منطقه تمام می‌شود. هند، همانند آمریکا، ناتو، چین و روسیه، درگیر جنگی مستقیم است که هدف آن، نابودی ارزش‌های امت اسلامی است. این سیاست‌ها مستقیماً مسلمانان را هدف قرار داده، به‌ویژه در هند و کشمیر، جایی که رنج و مصائب آن‌ها به دلیل سیاست‌های سرکوب‌گرانه و به حاشیه راندنشان به‌طور فزاینده‌ای تشدید شده است.

وضعیت مسلمانان در هند و کشمیر، یکی از حساس‌ترین مسائل منطقه به شمار می‌آیند. قتل‌عام‌های گسترده، تخریب مساجد، ممنوعیت حجاب، یورش به منازل و حمایت هند از رژیم صهیونیستی در جنایاتش علیه فلسطینیان، همگی نمونه‌هایی آشکار از دشمنی این کشور با اسلام و مسلمانان است. چنین سیاست‌هایی، روابط هند با امت اسلامی را به یک مواجهه مستقیم تبدیل کرده است و از منظر شریعت اسلامی، چنین تقابلی تنها با جهاد و برپایی خلافت پاسخ داده می‌شود.

در این شرایط، هند باید به‌عنوان یک دشمن محارب تلقی شود، نه یک شریک تجاری یا متحد! اما حاکمان مسلمان، به‌ویژه در افغانستان، زمانی می‌توانند چنین موضعی اتخاذ کنند که به اصل ولاء و براء پایبند باشند و آن را زیربنای سیاست خارجی خود قرار دهند.

تا زمانی‌که سیاست خارجی دولت طالبان بر اساس عملگرایی و تمرکز بر اقتصاد، تحت شعار توازن و بی‌طرفی در روابط بین‌الملل باشد، نه‌تنها از معیارهای یک دولت اسلامی فاصله خواهد داشت، بلکه حتی جایگاه خود را در میان کشورهای ملی‌گرای غیرمشروع نیز از دست خواهد داد. سیاست خارجی یک دولت اسلامی، باید بر پایه گسترش اسلام در سطح جهانی از طریق دعوت و جهاد باشد تا هدایت و سعادت را برای بشریت، هم در دنیا و هم در آخرت، به ارمغان آورد.

برگرفته از شماره 534 جریده الرایه

نویسنده: استاد یوسف ارسلان

ادامه مطلب...

اخراجِ یهودیان غاصب؛ نه تبعید اهل فلسطین!

(ترجمه)

رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، خواستار انتقال اهل سرزمین مبارک در نوار غزه به کشورهای همجوار مانند مصر و اردن شد. از سوی دیگر، دفتر مطبوعاتی حزب‌التحرير-آمریکا در بیانیه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد که این اظهار نظر ترامپ در حضور رسانه‌ها صورت گرفت؛ نه در دیدار خصوصی با رئیس‌جمهور مصر یا پادشاه اردن؛ زیرا او می‌خواست امت اسلامی ضربان نبض خود را بشنود و به حاکمان فرصت دهد تا در صورت توان، مردم را برای پذیرش این توطئه جدید آماده کنند. ترامپ نمی‌توانست به این اقدام دست بزند؛ مگر آنکه با چشم خود، همان‌طور که جهان را نیز دیده بود، شاهد بود که چگونه حاکمان مزدور، اهل غزه را در طول پانزده ماه رها کردند.

افزون بر این، او افزود: سرزمین مبارک (فلسطین) متعلق به ترامپ نیست؛ بلکه سرزمین اسلامی خراجی است؛ از دریای آن تا رود آن به‌طور کامل ملک امت اسلامی است، از زمانی‌که عمر فاروق (رضی الله عنه) آن را فتح کرد تا زمانی که الله زمین و ساکنین آن را به ارث گیرد و فرمانده پیروز، صلاح الدین، آن را از صلیبیان آزاد ساخت و سلطان عبدالحمید از آن محافظت نمود و به زودی خلافت راشده، به اذن الله، آن را آزاد خواهد ساخت.

هیچ‌یک از قدرت‌های متکبر نمی‌توانند امر الهی را که الله آن را مقرر فرموده است تغییر دهند؛ چرا که او در این آیه گفت:

﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَافَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ﴾ [اسراء: ۶-۷]

ترجمه: سپس شما را دوباره بر آن‌ها غلبه می دهیم و به‌وسیله اموال و فرزندان کمک‌تان میکنیم و افراد شما را زیاد خواهیم کرد. اگر نیکویی کنید، به خود نیکویی کرده اید و اگر بدی کنید، به خود بدی کرده اید. پس وقتی که قرار دوّمی برسد، آثار بدی در صورت‌هایتان ظاهر می گردد و همان طوری که در اوّل مرتبه داخل مسجد شدند، دوباره داخل مسجد میشوند و بر آنچه تسلّط پیدا کردند، آن را نابود می کنند.

دفتر مطبوعاتی حزب التحرير-آمریکا بیانیه خود را اینگونه به پایان رساند: اگر رئیس‌جمهور آمریکا خواست راه‌حل حقیقی و برقراری صلح عادل در منطقه ایجاد کند، بهترین کار آن است که یهود غاصب را در کشور پهناور خود میزبانی کند!

امت اسلامی باید از تکبر آمریکایی انکار کند و از ارتش‌های خود که در اردوگاه‌هایشان آماده هستند، خواستار اقدام فوری گردد، نه تنها برای جلوگیری از تبعید اهل غزه؛ بلکه برای آزادسازی سرزمین مبارک و ما اهل قدرت و استقامت را دعوت می‌کنیم تا با حزب‌التحرير در برپایی خلافت راشده دوم بر اساس منهاج نبوت همکاری نمایند تا ارتش‌های امت را به سمت مسجدالاقصی همانگونه که برای اولین بار وارد آن شدند رهبری کنند و آیات حق دوباره خوانده شود:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً﴾ [اسراء: ۸]

ترجمه: و بگو: حقّ آمد و باطل نابود شد. قطعاً باطل نابود شدنى است.

برگرفته از شماره 534 جریده الرایه

ادامه مطلب...

فراخوان قضايای امت؛ بررسی سیاست ترامپ در خاورمیانه و سودان

(ترجمه)

حزب‌التحریر-ولایه سودان، روز شنبه ۲ شعبان ۱۴۴۶هـ.ق برابر با ۱ فوریه ۲۰۲۵، نشست ماهانه خود را تحت عنوان: «سیاست ترامپ در قبال خاورمیانه... و به‌ویژه سودان» برگزار کرد. سخنرانان این نشست: استاد حاتم جعفر، وکیل و عضو شورای حزب‌التحریر در سودان و استاد فقیر حاج محمد احمد، وکیل و عضو حزب‌التحریر.

استاد حاتم جعفر سخنان خود را با این پرسش آغاز کرد: «چرا باید درباره سیاست ترامپ در خاورمیانه صحبت کنیم؟» وی پاسخ داد: زیرا ترامپ چهل وهفتمین رئیس‌جمهور ایالات متحده است، یعنی رئیس‌جمهور اولین قدرت جهانی. سپس، به بررسی ماهیت آمریکا، تأثیر آن بر صحنه بین‌المللی و نگاه حاکمان این کشور به سرزمین‌های اسلامی پرداخت. وی توضیح داد که چگونه آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت می‌کند تا با کمک حاکمان کشورهای اسلامی، فتنه و آشوب را دامن بزند و از خیزش امت جلوگیری کند. وی چهار محور اصلی سیاست ترامپ را این‌گونه برشمرد:

1-      نمایش قدرت رهبری و متمایز ساختن خود از رؤسای جمهور پیشین آمریکا.

2-      صراحت و جسارت در بیان اهداف سیاسی که در سیاست‌گذاری معمول کمتر دیده می‌شود.

3-      ترساندن و باج‌گیری مالی از حاکمان مزدور در سرزمین‌های اسلامی.

4-      حمایت قاطع از منافع رژیم صهیونیستی.

استاد فقیر حاج محمد احمد، در سخنرانی خود با عنوان: «امت اسلامی قادر است توطئه‌های آمریکا را ناکام و خلافت را برپا کند» به این موضوع پرداخت که رویکرد بی‌پرده، متکبرانه و تحقیرآمیز ترامپ، احساسات مسلمانان را به شدت تحریک کرده است. او تأکید کرد که ضعف و تسلیم‌پذیری حاکمان فعلی مسلمان، موجب خیزش امت اسلامی به سوی تغییر خواهد شد و این تغییر تنها از طریق برپایی دولت اسلامی، یعنی خلافت راشده بر منهج نبوت، محقق خواهد شد. وی همچنین اهل قدرت و نفوذ، به‌ویژه افسران ارتش را، به نصرت دین الله و برپایی خلافت فراخواند.

این نشست با حضور گسترده شرکت‌کنندگان برگزار شد که با مباحث مطرح‌شده تعامل و مشارکت بالایی داشتند. علاوه بر این، پخش زنده نشست در صفحه رسمی فیس‌بوک نیز با استقبال گسترده مواجه شد.

برگرفته از شماره 534 جریده الرایه

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه