- نشر شده در ویدیوها
ارایه کننده: ابو عمران البرق
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
ارایه کننده: ابو عمران البرق
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد الخطوانی (ابو حمزه)
چهارشنبه، 25 ذو الحجه 1439هـ.ق / 05 سپتامبر 2018م
ارایه کننده: مفکر سیاسی احمد الخطوانی (ابو حمزه)
چهارشنبه، 25 ذو الحجه 1439هـ.ق / 05 سپتامبر 2018م
(ترجمه)
شبهجزیرۀ کوریا پس از جنگ جهانی دوم قربانی عملیات تقسیم نفوذ بین دو کشور پیروز جنگ(امریکا و اتحاد جماهیر شوروی) شد. در آن زمان اتحادیۀ جماهیر شوروی بر بخش شمالی کشور مسلط شد و همزمان امریکا بخش جنوبی آن را به حیازت خویش در آورد؛ مگر واقعیتهای جیوپولیتیک کاملاً متفاوت بود و منجر به تشکیل دو دولتی شد که تا حدودی زیاد از همدیگر تفاوت داشتند؛ چنانچه شمال در تمام چیزها به استثنای مساحت، که تقریباً مساوی هم بودند، از توان انسانی گرفته تا امکانات زراعتی بهرهای کمتر داشت. این بدان معنیست که کوریای شمالی از همان آوان نشأت خود، توان تولید غذای کافی را برای خود نداشت.
کوریای سوسیالیستی(شمالی) قبل از اینکه امریکا آن را به سوسیالیستی تقسیم کند، مستقیماً به جذب رهبران تبعید شدۀ کمونیستی-که از جنگ جاپان گریخته و از چین، روسیه و حتی ولایات جنوب امریکا آمده بودند- پرداخت و یک تن از این اشخاص "کیم ایل سونگ" بود که پس از بسر بردن 25 سال تبعید در روسیه، بهحیث رهبر شمال برگزیده شد و در این زمان امریکا حکومت منتخب را در جنوب تأسیس کرد. در سال 1950م "ایل سونگ" به اشارۀ شوروی بهمنظور توحید دو کوریا در تحت زعامت خویش، با کوریای جنوبی وارد جنگ گردید که در نهایت سبب مداخلۀ امریکا شد و منجر به جنگ خونین مشهور در بین دو کوریا گردید و چین نیز به نفع اردوی کوریای شمالی مداخله نمود که در نهایت کوریای شمالی به خط تقسیم، عقبنشینی نمود.
قبل از اینکه توافقنامۀ آتشبس بین طرفین به امضاء رسد و بعد از گذشت سه سال از جنگ، هردو کشور وارد یک صلح درازمدت شدند که در ضمن این صلح منطقهای حائل در طول خط عرضی 38 نیز به وجود آمد؛ مگر هردو کشور تا امروز هم، توافقنامۀ صلح دائمی را امضاء ننمودند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران کوریای شمالی عمیق شد؛ چنانچه احساس نمود که حامی مهم و خط مقدم دفاع دولت سوسیالیستی خویش را از دست داده است؛ به رغم آنکه دولت چین بهمنظور پُر کردن این خالیگاه وارد عمل شده بود؛ مگر نقش مبدئی خویش را(مقابلۀ نظام کمونیستی در مقابل سرمایهداری) بازی نکرد و همکاری با کوریای شمالی نیز برای خدمت مصالح و تمایلش به اینکه دولتهای همجوار را به خدمت گیرد، بود، و نیز بهخاطر اینکه ثبات مرزهایش بهدست دشمن غربیای نیفتد که بعدها آرامش وی را سلب نماید.
چین نمیخواست که سناریوی ویتنام تکرار شود؛ چون علیالرغم کمکهای زیاد این کشور به ویتنام؛ پس از ختم جنگ آن کشور و ایجاد وحدت در آن، روابطاش با چین دگرگون شد. پس رابطۀ چین با کوریای شمالی، رابطۀ مبدئی نیست و بحث دفاع از مرزهای چین مطرح است و نیز چین میخواهد که در سایۀ سیاست تسلطجویانۀ امریکا بر چین، کوریای شمالی را خط دفاع "پیکینگ" قرار دهد.
موضوع کوریای شمالی بهخاطر داشتن سلاحهای هستهای و موشکهای قاره پیما، خاصتاً اینکه این موشکها قادر است مرزهای امریکا را در نوردد، به نوعی برای امریکا باعث نگرانی شده است و امریکا همواره کوریای شمالی را کشور سرکش نامیده است. بر علاوۀ آن، امریکا یک سوم از جزیرۀ "گوام" را اشغال نموده و از آن بهحیث پایگاههای خویش استفاده میکند. پایگاه هوائی "آندرسون" که بزرگترین انبار سلاح و بمبهای استراتیژیک امریکا برای پشتیبانی از عملیات امریکا در جهان است، در همین جزیره قرار دارد. همچنان پایگاه استراتیژیک دریائی "ابرا" که نقش حیاتی را در پیوند دادن پایگاههای امریکائی در اقیانوس آرام بازی میکند، نیز در همین جزیره موقعیت دارد. کوریای شمالی باعث نگرانی همپیمان امریکا در منطقه نیز شده است.
رابطۀ چین با کشورهای همجوار، رابطۀ مبدئی نیست. این کشور روابطاش را با کشورهای همجوار و سایر کشورها بر اساس اهداف کشور خویش تنظیم میکند و نه برای دفاع از مبدأ. از اینجا میتوانیم رابطۀ چین با کوریا و رابطه چین با امریکا را از خلال کوریای شمالی بدانیم.
اما در مورد سیاست امریکا همرای چین؛ آنچه که در آن شکی نیست، اینست که چین مهمترین اولویت امریکا بوده و در حال حاضر بیشترین خطر برایش محسوب میشود و از این جاست که فهمیده میشود وجود همسایۀ کرۀ شمالی در ضمن عرصۀ درگیری بین چین و امریکاست. امریکا بهخاطر نگرانی و خطر واقعی، که بر زعامت و رهبری جهانی خویش احساس میکند و بهخاطر خطر بزرگ در منطقهای از جهان که شامل کشورهای بزرگ، سلاح هستهای است و آرزوهای مرحلهای دارد، روی بهسوی آسیا و اقیانوس آرام کرده است.
امریکا بهمنظور سیاست استراتیژیک ابرقدرت بودن خویش، برای محاصرۀ چین تلاش نمود و در این راستا اسلوبهای متعددی را بهکار بُرد؛ از وارد شدن به پیمانهائی همرای کشورهای متخاصم تا برانگیختن هرجومرج در کشورهاییکه از نگاه استراتیژیک برای چین مهم است؛ مثل میانمار یا حتی مشارکت در هرجومرج داخلی چین.
امریکا در اوایل اکتوبر سال 2015م همرای یازده کشور مشرف بر اقیانوس آرام که شامل استرالیا، برونئی، کانادا، شیلی، جاپان، مالیزیا، مکزیک، نیوزلند، پیرو، سنگاپور و ویتنام میشود، توافقنامۀ شراکت استراتیژیک اقتصادی را در اقیانوس آرام به امضاء رساند. این توافقنامهایست که تجارت چندجانبه را آزاد کرده و هدف آن کثرت آزادی اقتصادی در آسیا و اقیانوس آرام است.
"بارک اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا در زمان امضای این توافقنامه با صراحت گفت: «امریکا به کشورهائی مثل چین وغیره اجازه نمیدهد تا قواعد اقتصادی جهان را تدوین کنند.» وی همچنان گفت: «وقتی بالغ بر 95 درصد از مصرف کنندگان احتمالی ما خارج از مرزهایمان زندگی میکنند، امکان ندارد به کشوری مثل چین اجازه دهیم تا قواعد اقتصادی جهان را تدوین کند.» وی افزود: «خوب است که ما این قواعد را ترتیب کنیم. ما در عین زمانکه معیارهای عالی را برای حمایت از کارگران خویش با در نظر داشت حفاظت از محیط زیست در نظر داریم، بازارهای جدیدی را برای تولیدات امریکائی باز مینمائیم.»
امریکا در تلاشی برای کمنمائی چین و مهار جاهطلبیهای اقتصادی و نظامیاش، از چند ماه به این طرف گفتگوهائی را همراه روسیه راهاندازی نموده است تا وی هرچند ناشیانه باشد؛ ولی در معرکۀ تسلط بر چین و ملحق کردناش را با خود متقاعد کند. امریکا تلاش میکند تا با یک سلسله از معاملات، روسیه را اغواء کند و از طرفی دیگر با تهدید بر تحریمها علیه این کشور، تلاش میکند که در تسلط بر چین از روسیه استفاده کند.
بهخاطر ابهامیکه گفتگوها با روسیه را احاطه کرده بود و برای پایان دادن به شایعات، خبرگزاری رسمی چین بیانیهای را در روز نامۀ کثیرالانتشار حزب کمونیستی چین "Global times" بهتاریخ 30 سپتمبر 2012م منتشر نمود که در آن پاسخ دادن مثبت روسیه به امریکا را بهمنظور فشار آوردن بر چین تا اینکه امریکا بر آن مسلط شود، نفی کرد؛ مگر در عین زمان به هیچگونه علایمیکه گفتگوها بین دو کشور را به بُنبست رسانده باشد، اشارهای ننمود.
امریکا با سوءاستفاده از عداوت تاریخیای که بین هند و چین بود، برای کامل نمودن و تنفیذ عملیات تسلط بر چین، با هند همسایۀ آن کشور وارد گفتگو شده و میخواهد آن کشور را در لیست کشورهائی قرار دهد که در صف امریکا علیه چین بایستند.
سود بردن امریکا برای تسلط بر چین منحصر به کشورهای فوق نبوده؛ بلکه امریکا میخواهد تمام کشورهای منطقه را در این طرح سهیم کند و از تمام ابزار برای تسلط بر چین که از آن بنام "استراتیژی توازن قوا" یاد میکند و در واقع بهخاطر تحقق هدف مطلوب خودش است، استفاده کند.
چین این سیاست و ابزاری را که امریکا در این مورد استفاده میکند، بهخوبی میداند و تلاش میکند تا برای مانع ایجاد کردن بر آن، سیاست و استراتیژی متعارضی اتخاذ کند. گواه بر این، مقالهای است که جنرال "لویوان" نوشته و در آن آمده بود: «ایالات متحدۀ امریکا بهمنظور تسلط بر بلند پروازیهای چین، نیروهای خود را در مناطق مختلف آسیا و اقیانوس آرام مستقر نموده است.» جنرال "لویوان" اضافه نمود که: «در هفتۀ گذشته ادعاهائیکه از طرف واشنگتن صورت گرفت و گویا این استراتیژی متوجه چین نبوده، اهداف امریکا را بیشتر واضح ساخت.» وی همچنان در این مقاله گفته بود: «اگر به اطراف خویش نظری بیندازیم، در مییابیم که امریکا پیمانهای نظامی پنچگانه را قوت میبخشد؛ پیمانهائیکه در منطقۀ آسیا و اقیانوس آرام منعقد شده و محل پایگاههای نظامی پنجگانۀ خود را در منطقه تنظیم نموده و در عین زمان خواهان ازدیاد این پایگاهها در کشورهای مجاور چین است.» وی امریکائیها را مخاطب قرار داده گفت: «چه کسی باور میکند که هدف شما چین نیست؟ آیا این بازگشت به طرز فکر جنگ سرد نیست؟.»
قابل ذکر است که جنرال "لو" به نظریات و اتخاذ مواضع سختیکه در روزنامههای ملی چین منتشر میگردد، معروف است؛ ولی چاپ مقالهای این چنینی در روزنامۀ رسمی اردوی چین به این اشاره دارد که اینگونه نظریات، از حمایت ارگانهای رسمی برخوردار است.
در مورد اجراآتیکه چین برای ناکام کردن تلاشهای امریکا برای تسلط بر آن بهخرج داده است، باید گفت که چین تلاش میکند تا مانع استخدام چنگالگونۀ کشورهای همجوار علیه خویش گردد و این کار از خلال تعهدات، تأمین مرزها، سیاست عدم تجاوز، همگرائی؛ چنانچه همرای دشمن سنتی هند صورت گرفت، روابط تجارتی و اقتصادی و مثلاً خرید گاز؛ چنانچه همرای روسیه صورت گرفت، عملی شده است. چین حجم توان نیروی دریائی امریکا و کنترول امریکا بر آبراههای کشتیرانی و دریائی و توان بزرگ دسترسی و حرکت بر آن را میداند. به همین ملحوظ چین در عوض، همرای بعضی از کشورهای همجوار، مخصوصاً در استراتیژی راه خشکه و کمربندی ابریشم روابط اقتصادی را قائم نموده است.
روابط بین چین و امریکا رابطۀ رقابت است که سیاست "تسلطجویانۀ امریکا بر چین" بر آن سایه افگنده و چین نیز سیاست نرم را در پیش گرفته است و در حال حاضر همرای امریکا وارد درگیری نخواهد شد؛ چون این را درک میکند که تفاوت بین کشورش و امریکا زیاد بوده و امریکا ابزار زیادی را در دست دارد.
نویسنده: حسن حمدان
گفتوگوی زنده تلویزیون الواقیه با استاد حسن حمدان (ابو البراء) از ولایه اردن در مورد موضوع "جنگ امریکا و چین... احتمالات و ابزارها!".
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
خطبۀ جمعه شیخ احمد الصوفی (ابو نزار الشامی)
طرابلس-شام،
27 ذو الحجه 1439هـ.ق / 07 سپتامبر 2018م
سخنان برادر مان یامن خیال تحت عنوان "انقلاب شام میان اعطای نصرت و انتهای عدول کردن و کناره گیریها!"
شنبه، 28 ذو الحجه 1439هـ.ق / 08 سپتامبر 2018م
تحلیل سیاسی هفتهوار دکتور عثمان (ابو عبیده) رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
پنج شنبه، 26 ذو الحجه 1439هـ.ق / 06 سپتامبر 2018م
بخشی از خطبۀ جمعه استاد سامر عید در مسجد احسان واقع در اریحا-حومۀ ادلب.
جمعه، 27 ذو الحجه 1439هـ.ق / 07 سپتامبر 2018م
(ترجمه)
گزارش کارشناسان آزاد سازمان ملل در امور حقوق بشری در رابطه به وضعیت حقوق بشر در یمن به تاریخ 28 اگست 2018م به نشر رسید. این گزارش از طرف حکومت هادی و ائتلاف به رهبری عربستان سعودی به دلیل خطاب قرار دادن هوثیها تحت نام قدرت واقعی، مورد انتقاد واقع شده است. عبدالمالک الهوثی رهبر هوثیها به نام "رهبر انقلاب" در این گزارش یاد شده است و این در حالی است که حکومت هادی و ائتلاف پیکارشان را به دفاع در برابر تجاوز میدانند و در پهلوی موارد ناچیز دیگریکه حکومت هادی و ائتلاف عربستان و امارات متحدۀ عربی را به خشم میآورد، منصوب کردن رهبر هوثیها به این نام، همچنان به خشونتها میافزاید. ائتلاف و حکومت هادی گزارش جانبدارانۀ سازمان ملل را نقد کرده و آن را غیرمنطقی خواندهاند. آنها گفته اند که توصیف هوثیها برخلاف راهحلهای سازمان ملل در خصوص بحران یمن میباشد. این گزارش، جنگجویان هوثی را به نام "نیرو" و جنگجویان تحت حاکمیت هادی را " ملیشه" خوانده است.
ما بارها اظهار داشتیم که سازمان ملل فقط و فقط یک آلۀ دست امریکا-که دولت مسلط و جنایتکار در جهان است- با مشروعیت بخشیدن هوثیها، میخواهد آنها را در یمن به قدرت برساند. پس جای تعجب نیست که سازمان ملل آنها را قدرت واقعی خطاب میکند.
گزارشهای سازمان ملل، هادی دست نشاندۀ انگلیس و نیز ائتلاف و طرفدارانشان را ناراحت ساخته و همچنان نمایندۀ امریکا یعنی عربستان سعودی را ناخشنود ساخت؛ چراکه این گزارش هوثیها را مستحق دانسته و آنها را منحیث یک دولت شمرده است. گزارشهای سازمان ملل به مصابۀ افزار تهدید در میان گروهای درگیر در یمن به کار میرود، مخصوصاً کشورهای ائتلاف از طرف امریکا تحت نام " هدف قراردادن ملکیان" مورد تهدید قرار میگیرند. شرایط دیگری نیز از جانب نهادهای بینالمللی که امریکا آن را بخاطر منافع خود ساخته، وضع گردیده که هم دست نشاندهها و هم غیر آنان را هرزمانیکه بخواهد، تحقیر میکند.
این درحالیست که خود امریکا در رأس جنایات قرار داشته و مردم بیگناه سوریه را توسط بشار، دست نشاندۀ جانیاش، یکجا با روسیه و ایران، بدون ترحم و یا حتی انعکاس بینالمللی، در آتش سوختانده و به قتل میرساند. این جنایتکاران تمامی سلاحهای ممنوعه و خطرناکشان را بخاطر ازمیان برداشتن انقلاب استفاده کردند؛ حتی اگر به قیمت ازبین رفتن تمامی مردم سوریه هم که باشد، حاکمیت این خونخوار را حفظ نمایند؛ ولی در یمن ما شاهدیم که چه اندازه امریکا و سازمان ملل آن، در بکار بردن فشار، تهدید و ایجاد ترس بیمورد در قبال مخالفین هوثیها، به سرعت عمل میکنند و از حمله در برابر آنها جلوگیری مینمایند. در عین حال، هوثیها شب و روز شعار "مرگ بر امریکا" را سر میدهند که این خود تلاشیست در جهت پوشاندن وابستهگیشان و اینکه مردم یمن را توسط این شعارهای میانتهی فریب بدهند.
ای مردم باعزت یمن! سازمان ملل نهاد خیریه نیست تا در تلاش خوبی باشد و بخواهد خونریزی را متوقف سازد، بلکه این ماری بد جنسی است که زهر کشندهای در درونش است. این سازمان به دست نشاندههای امریکا نسبت بر دست نشاندههای انگلیس اهمیت بیشتری میدهد.
حزب التحریر در چیزی بیشتر از یک بیان حقیقت مبارزۀ استعماری را در یمن واضح ساخت و آن اینکه دلیل عدم دخیل شدن در این جنگ را شرح داده و آن را ناروا دانست و این حالت جانبداری از یگ گروه بخاطر گروه دیگری نبوده است. حزب التحریر جنگ یمن و افراد پشت صحنۀ آن را افشاء کرد که بدون شک نمایندههای قوتهای استعمار و همکاران محلی، منطقوی و بینالمللیشان میباشند.
ای برادران ما در یمن! آیا وقتاش نرسیده تا قانون الله سبحانهوتعالی بالای شما حاکمیت نماید و شما دیگر بالای سازمان ملل اعتماد نکنید و از ضرر اعتماد بالای ظالمان آگاه شوید؟ آیا وقتاش فرانرسیده تا ریختاندن خون را رها کرده و عزتتان را، خودتان را، فامیل و امتتان را با تأسیس خلافت راشده به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم حفظ نمایید؟ مؤمن هوشیار میباشد و از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. چگونه ممکن است کسیکه به الله سبحانهوتعالی و روز آخرت باورمند است، بخاطر قضاوت نزد طاغوت برود، بالای آن اعتماد کند و مردم و سرزمیناش را به تصامیم وحشیانۀ استعماری واگذارد که تنها قضایا را بدتر کرده و ضعف، انقسام و جنگ میان مسلمانان را افزایش میدهد؟! حقیقتاً که چنین است، اگر واقعاً بدانید.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه یمن