دفتر مرکزی : چکیده ای از نشرات حزب التحریر در سراسر جهان ، در جریان ماه
- نشر شده در ویدیوها
محرم الحرام ۱۴۳۸.ه.ق – اکتوبر ۲۰۱۷.م :
محرم الحرام ۱۴۳۸.ه.ق – اکتوبر ۲۰۱۷.م :
دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی اعلام می دارد که با حلول ماه مبارک رمضان برای بازدید کننده گان و تعقیب کننده گان سایت های حزب التحرير برنامه ویدیویی جدید را تحت عنوان "چهل حدیث سیاسی " تقدیم می نماید .
از منشورات حزب التحریر ولایه سوریه ارایه کننده : شيخ " أحمد الصوراني"
مقدمه " چهل حدیث سیاسی "
دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی برای تعقیب کننده گان و بازدید کننده گان صفحات انترنتی این دفتر اعلان می دارد که برنامه ای جدید ویدیوئی از برنامه های تلویزیون الواقیة تحت عنوان " حلقة علی الهواء مع احمد القصص " را به نشر می رساند که استاد محترم أحمد القصص در این برنامه کتاب نظام اسلام را تدریس می نماید ؛ پس با ما باشید..
ارایه کننده : مفكر سياسي احمد الخطواني (أبو حمزة)
چهار شنبه ، 15 صفر 1439هـ مطابق با 25 اكتوبر 2017م
(ترجمه)
خبر:
پارلمان ترکیه درین هفته قانونی را تصویب نمود که مطابق آن مفتی هایی که اسم های شان در دولت ثبت است و تنها توسط مقام رهبری امور مذهبی این دولت تعیین می گردند، حق پیشبرد مراسم ازدواج را درین کشور دارند. قابل یاد آوری است که این کار قبلاً صرف توسط مقامات شهرداری صورت می گرفت؛ اما نهاد سیکولر "حقوق زنان کمالیست" مخالف این قانون بوده و این اقدام دولت را ضربه محکمی بر سیکولریزم و حقوق زنان حسب بر شعار "ای کی پی" اسلامی می داند.
تبصره:
طبق معمول، کوچک ترین اقدام در اسلام باعث ناراحتی و نارضایتی حرکت سیکولر کمالیست در ترکیه گردیده است. بنابرین این حرکت به گونه آزاد، این قانون را حمله علیه سیکولریزم تلقی می نماید. حرکت سیکولر کمالیست ازین هراس دارد که این قانون باعث خشونت و ظلم بالای زنان می گردد و بیشتر از همه زمینه ازدواج خوردسالان را نیز مهیا می سازد. این حرکت مدعی است که درین قانون حد سن ازدواج محدود نگردیده است و دختر ها می توانند، بعد از سن بلوغ مطابق به اسلام ازدواج کنند.
بنابرین، آن ها ادعاء می کنند که مفتی ها نسبت به مقامات شهرداری از ازدواج اشخاص زیرسن چشم پوشی می نمایند. در حقیقت آن ها هراس از دست دادن نظام سیکولریزم را دارند؛ گویا این که با امید داشتن بدین نظام تکیه بر سوزن نموده اند. با این حال، "سی اچ پی" نهاد مخالف سیکولر اصلی؛ حتی قسم یاد کرده است تا این قانون را بر دلایل فوق در محکمه اساسی راجع کنند.
از طرف دیگر، "ای کی پی" و حامیان این قانون می گویند که قانون جدید ازدواج های عام را ساده ساخته و هیچ چیز دیگر را تغییر نمی دهد؛ مثل روند و نیازمندی های عروسی، محدودیت سن همه و همه به حالت اولی خود باقی خواهد ماند و مفتی ها باید همان کار را که شهرداری انجام می داند بکنند. بر علاوه این قانون نشان می دهد که ۱۰۳۸ مفتی همراه با مقامات شهرداری اجازه پیشبرد مراسم عروسی را دارند و این کار از عروسی های غیررسمی جلوگیری کرده و زمینه محافل و ازدواج بیشتر را مهیا می سازد.
اما چگونه بدین مسائل از زاویه اسلام بنگریم؟
اولاً این ذهنیت را رد می کنیم، گویا این که پیشبرد مراسم عروسی توسط مفتی ها باعث ازدیاد خشونت علیه زنان می گردد. حقیقت امر اینست که عروسی ذاتاً نه به شکل اسلامی و نه به شکل محلی باعث خشونت علیه زنان می گردد؛ بلکه انحطاط فکری افراد است که از ارزش زنان می کاهد. این انحطاط نتیجه بیشتر از ۹۰ سال دوری و بیگانگی مسلمانان از اسلام، فرهنگ، مفاهیم و عدم تطبیق قوانین اسلامی است.
در عوض، تطبیق و تحمیل نظام و ارزش های سیکولر باعث گردیده است تا نتوانیم از حقوق زنان به وجه احسن دفاع و حمایت نماییم. شواهد تاریخی در زمان خلافت عثمانی ها گواه است که این دولت مقتدر چگونه از سوء استفاده زنان، تجاوز، حقارت و استثمار خانم ها حفاظت می کرد. نمونه آن شوهرانی اند که بر اثر عدم رعایت حقوق زنان خویش یا زندانی می گردیدند و یا هم مجبور به طلاق خانم خویش توسط محکمه می گردیدند.
ثانیاً ازدواج خوردسالان کاری نیست که از سوء استفاده و یا تجاوز اطفال جلوگیری کند. ترکیه سرزمینی است که اکثریت جوانان آن آلوده به فساد اخلاقی بوده و در ضمن، اطفال آن نیز برای چنین کارها تحمیل و تشویق می گردند. تطبیق ارزش های نظام سیکولر و ترویج شیوه زنده گانی غیراسلامی برای سال ها درین کشور، سبب گردیده است تا مردم فراموش کنند که خالق آن ها کیست و این دنیا دار ابتلاء و امتحان است؛ نه سرای همیشگی. در حقیقت طرز دید غیراسلامی نسبت به زنده گی، انسان های بولهوس را وادار ساخته است تا برای رفاه و خوشی خویش؛ حتی زنده گی بشریت را به مخاطره انداخته و اثر ناگوار بالای زنده گی زنان وارد نموده است که نتیجه این فساد اخلاقی ایدز و ده ها امراض دیگر است.
از سوی دیگر، اگر واقعیت اکثریت قضایای سوء استفاده از اطفال بررسی گردد، به هیچ کدام آن، به دلیل روند ناسالم محکمه رسیده گی قانونی نگردیده است. در ضمن، این نکته را نباید فراموش کرد: قضایای جنسی که در آن رضایت طرفین شامل اند، جرم نبوده؛ مگر این که یکی از طرف ها شکایت درج کند، که درین صورت هم بازرسی قانونی صورت نمی گیرد.
ثالثاً مشکل خطیر این قانون اینست که با عملی نمودن آن توسط مفتی ها، مراسم و کارهایی که انجام می شوند، جنبه اسلامی پیدا می کند. از گذشته تا حال مردم به شیوه اسلامی در ترکیه ازدواج کرده اند؛ ولی حقیقت اینست که این قانون هیچ بیگانگی از سیکولریزم ندارد. تطبیق این قانون ابتداء مسلمانان را شریر و سپس با زیر سوال بردن احکام ازدواج و خدشه دار نمودن اساس مقدس پیوند ازدواج، زمینه سیکولر شدن مسلمین را فراهم می سازد.
بناً مشکل اساسی روند کمالیست در چی است؟ این روند در طول ۱۵ سال تطبیق قوانین ای کی پی آگاهانه و یا ناآگاهانه نقش اساسی را در تطبیق پالیسی های سیکولر بالای مسلمانان ترکیه بازی کرده است. هرگاه جزئی ترین عمل مخالف عقیده اسلامی توسط سی اچ پی صورت می گرفت، با مقاومت و غوغای مسلمانان رو برو می شدند؛ اما عین عمل توسط ای کی پی انجام شده است و توسط سخنگویان سی اچ پی تأکید گردیده و این کار سبب گردیده تا مسلمانان برای حفظ حاکمان خویش، هر عمل را با آغوش گرم بپذیند؛ صرف نظر از این که اسلامی است و یا غیراسلامی.
درین صورت ای کی پی یکبار دیگر با نشان دادن عکس العمل احساساتی اش علیه این قانون و جلوه اسلامی دادن خویش، نمی تواند ازین حقیقت چشم پوشی نماید که عملش هیچ تفاوتی از سیکولری ندارد. از جانب دیگر، اختلاف سیکولری بودن و یا نبودن این قانون مشکل دیگر است که تأثیر زیاد بالای امت اسلامی در ترکیه می گزارد.
این کار عمیقاً ذهنیت عملکرد حکومت غیراسلامی را نسبت با مسلمانان خارج از ترکیه نشان می دهد. اگر ای کی پی واقعاً به اسلام خدمت می کند، درین صورت چرا با دشمنان اسلام پیمان می بندد؟ وی اخیراً با کشورهای ایران و روسیه تحت امر بادار خویش-امریکا- این کار را کرده است و در پالیسی وحشیانه آن ها را در سوریه فعالانه حمایت می کند. اگر عمیقاً دیده شود، دولت و حاکمان فعلی ترکیه نسبت به دولت های سابق بیشترین خیانت و و ناکارآیی را انجام داده اند. ما مسلمانان باید همیشه هوشیار باشیم تا افکار غربی و هر اقدام غیراسلامی از طریق این دولت در میان ما رخنه نکند. با توجه به این که نماینده های این دولت مسلمان اند؛ اما باید وظیفه خویش را که امر به معروف و نهی از منکر است به وجه احسن انجام دهیم تا برای شان واضح گردد که الله سبحانه وتعالی چی چیز را حلال و حرام قرار داده است؟
بناً ما باید موقف خود را واضحاً در قبال دسیسه ها و بازی های غرب نشان دهیم. ما تنها نظام اسلامی را می خواهیم که با قوانین اسلامی اش مشکلات امت را حل کرده و بدون شک که این دولت مقتدر تمام امت را به طرف پیشرفت و عزتمند شدن سوق خواهد داد؛ خواه مرد باشد یا زن و یا هم طفل. ما نمی توانیم به پیشرفت دست یابیم؛ مگر این که دولت اسلامی را مطابق بر منهج پیامبر صلی الله علیه وسلم جاگزین نظام های سیکولر فعلی بسازیم. بناً هیچ پروایی به گفته های سیکولران نداریم؛ چون دولت سیکولر با حاکم مسلمان و ازدواج سیکولری بامفتی مسلمان، در واقع دو رخ یک سکه اند.
نویسنده: زهرا ملک
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
(ترجمه)
جنگندههای هوایی روسی در منطقه دیرالزور با پرتاب بمب، شش حمله هوایی را بالای کشتیهای رودخانه انجام دادند، این کشتیها به تعداد هزار تن سرنشین غیرنظامی داشته و آنها از حومۀ دیرالزور به سمت دیگر مناطق در حرکت بودند که به اثر این حملات، بیش از ۵۰ تن کشته و دهها تن دیگر زخمی گردیدند. گفته میشود که بیشترین تلفات را در این میان، زنان و کودکان داشتهاند.
این حملات امکان زنده ماندن را بسیار کم نموده و سبب فرار بسیاری از غیرنظامیان شده است. باید این را نیز افزود: در اثر این حملات تعداد زیادی از مردمان بیگناه به شکل بیرحمانه و فجیع کشته شده و تعداد زیادی هم ناپدید گردیده که به گمان اغلب، این افراد زیر خاک شده باشند. فعالان این شهر تاکنون بیش از ۱هزار حمله هوایی را ثبت کردهاند که در تمامی این حملات از بمبهای خوشهیی، بشکهیی، فاسفورس و همچنین موشکهای بالیستسکی کار گرفته شده است.
از تاریخ مارچ سال ۲۰۱۱م به این طرف، سوریه شاهد جنگهای شدید و ناعادلانهای بوده و این جنگها نیمی از جمعیت این سرزمین را آواره و بیخانمان نموده که از جمله آن، ۵ میلیون انسان از سرزمین شان در خارج فراری گردیده و در حدود ۶میلیون تن دیگر در داخل آواره شدهاند. این بحران به عنوان بدترین فاجعه انسانی شناخته شده که جزء رنج و درد دیگر هیچ دست آوردی برای زنان، مردان و کودکان این مرز و بوم در پی نداشته است؛ به ویژه برای کسانیکه در مقابل ظلم و ستم این رژیم وحشی انقلاب کردهاند و سر سازگاری نداشتند.
سالهاست که امریکا در تلاش تحت شعاع قرار دادن مردم شام با اسالیب متفاوت میباشد. امریکا کوشید تا با طرح موافقتنامهای برای آتش بس به تاریخ ۳۰ دسمبر ۲۰۱۶م در انقره پس از توافق احزاب جمع شده، پلانهای خود را تحمیل کند، که در این امر موفق نشد.
وقوع حوادث نظامی سبب تداوم کشتار و بمباردمانها در مناطقی میشوند که گویا هیچ راهحلی برای مبارزه با تروریزم در آن جاها موافقه نشده است؛ در حالیکه مخالفان آن خارج از این سرزمین میباشند. چنانچه ژنیو ۱ به ژنیو ۸ و سپس آستانه ۱ به آستانه ۶، نشان دهنده شروع اجرای طرح امریکا و مواجه شدن آخرین راهحل آن با استقامت مردم است. یعنی امریکا میخواهد سوریه را تصرف نظامی نموده و نیروهای محافظتی صلح را به مناطق مختلف به ویژه ادلب سوریه ارسال نماید. امریکا از نیروهای نظامی درنده صفت خود، خواهان تشدید حملات در مناطق مختلف و هدف قرار دادن غیرنظامیان درین سرزمین میباشد؛ چنانچه کمیته بینالمللی صلیب سرخ، چند روز پیش اشاره کرد که خشونت در سوریه به مراتب بدتر از زمان سقوط حلب میباشد.
اما در این میان حکام فاسق مسلمانان با دشمنان اسلام دست به یک کاسه دراز نموده و به منافع و آینده خود فکر میکنند؛ چنانچه پادشاه عربستان سعودی، معاملات اقتصادی و همکاری کامل خود را با قاتلین کودکان معصوم سوری طی یک دیدار گرم و دوستانه در خانه خود، با همین جنایتکاران تعیین و اعلام نمود. یا هم میتوان به حکام پاکستان اشاره نمود که انجام تمرینات نظامی مشترک با روسیه را چندی قبل به راه اندخته بود؛ این در حالی است که روسیه همواره خانههای مسلمانان سوریه را از طریق بحر و هوا با بمب و راکت تخریب مینماید.
جهان پارچههای کودکان ما را میبیند، فریاد مادران ما را میشنود و در این باره شکایت و محکومیت از قبل شده است؛ ولی بازهم حکام مسلمانان و غرب کافر خودشان را ناشنوا انداخته، قسمی نشان میدهند که وکالت ایشان ارتباط به آنها ندارد. این واضحاً اشغال و هدف استعماری امریکا و متحدانش را نشان میدهد. اینها با وجود تمام جنایات علیه مسلمانان شکست خورده و اعمال شان بیشتر امت را بیدار نموده است. آنها میکوشند تا با همکاری گسترده متحدان خود، مانع بازگشت عادلانۀ دوباره خلاف و حکومت اسلامی شوند.
ما نیز به همهگان نداء میزنیم که خلافت راشده در راه است و به اذن الله سبحانه وتعالی بار دیگر به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم میآید؛ زیرا این وعده الله سبحانه وتعالی است.
﴿وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ﴾
[انفال: ۵۹]
ترجمه: آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند(با این اعمال،) پیش بردهاند(و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفتهاند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد!
بخش زنان
دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
(ترجمه)
خبر
ریکس تیلرسون وزیر خارجه امریکا در دیداری که سه شنبه ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۷م از پاکستان داشت، گفت: «پاکستان در سطح منطقه به خاطر تحقق اهداف مشترک؛ مثلاً: فراهم آوری صلح، امنیت و ایجاد فرصتها برای برقراری روابط اقتصادی بزرگ نقش خوبی بازی کرده است.» در زمینه، تیلرسون مرتبط به آن در چهار شنبه، در اولین دیدار رسمی خویش از جنوب آسیا همراه با نریندرامودی نخست وزیر هند ملاقات کرد، و این دیدارها درست زمانی صورت گرفت که هر دو حکومت تلاش میکنند تا روابط اقتصادی و استراتیژیک خویش را بخاطر افزایش نفوذ چین به سطح عمیقتری توسعه دهند.
تبصره
تیلرسون که همراه مقامهای ارشد حکومتی پاکستان؛ از جمله: شاهد عباسی نخست وزیر، خواجه محمد آصف وزیر خارجه، قمر جاوید باجوا رئیس کُل ستاد ارتش؛ ساعتها گفتگو کرده و محور گفتگوهای شان بر روی اینکه پاکستان به امریکا صلح و امنیت را فراهم آورد، و همچنان شرایط مناسبی برای برپایی روابط اقتصادی امریکا در منطقه خصوصاً همراه دشمن کینهتوز پاکستان(هند) ایجاد کند، متمرکز بود.
گفتههای شاهد خاقان عباسی نخست وزیر پاکستان در خلال این گفتگوها، گواه این رویکردش میباشد؛ چنانچه وی گفته بود: «کشورش خود را ملتزم به نبرد با تروریزم میداند.» وی تأکید کرد: «مبارزه کشورش علیه شورشیان در منطقه "نتایج ملموسی" داشته است.» عباسی اشاره نمود که: «کشورش امیدوار است تا روابط گستردهای با امریکا برقرار کند.» وی افزود: «امریکا با اطمینانی کامل، میتواند به عنوان شریک استراتیژیک در مبارزه با تروریزم روی پاکستان حساب کند.»
از سوی دیگر، آلیس جی ویلز مقام ارشد در وزارت خارجه امریکا نوشت: «در هیچگونه زمان بندیی جزء این دیدارها، نمیشد تا بهتر بتوانیم مشارکت بین امریکا و هند را تأمین کنیم؛ زیرا ما روابط ۷۰ ساله بین دو کشور را جشن گرفته و امیدواریم تا در ماه آینده به اجلاس جهانی تجارت در حیدر آباد هند اشتراک ورزیم.» بین امریکا و هند مشارکت اقتصادی بزرگی وجود دارد که حجم آن در سال گذشته به ۱۱۵ ملیارد دالر رسیده و هر دو کشور امیدوار اند که آن را تا سال ۲۰۲۲م به ۵۰۰ ملیارد دالر افزایش دهند. همچنان روابط شان در بخشهای دفاعی و تکنالوژی نیز به سرعت رشد نموده است.
قبل از اینکه تیلرسون به هند سفر کند، خواهان همکاریهای نزدیک با هند برای مقابله با نفوذ روز افزون چین در آسیا شده و خاطر نشان کرده بود که واشنگتن قصد دارد تا منطقه "آزاد و باز" را برای رهبری دموکراسیهای شکوفا تحکیم بخشد. وی گفته بود: «ما نمیخواهیم با چین که دولتی غیر دموکراتیک است، روابط عمیقی را که با دموکراسی بزرگ مانند: هند برقرار کردهایم، داشته باشیم.»
از تعامل دوگانه امریکا با پاکستان و هند واضح میگردد که امریکا با پاکستان به حیث "اسب تروا" نیروی بازدارنده و غلامی مطیع تعامل میکند، بخش بزرگی از فعالیت پاکستان را جنگ علیه اسلام تشکیل میدهد که آن را زیر پوشش مبارزه با تروریزم توجیه میکند. همچنان به حساب خون فرزندان، اردو و اقتصاد ورشکستهاش برای حکومت مزدور افغانستان صلح را فراهم میکند. در مقابل، سخاوتمندانه هند را در عرصههای تکنالوژی، نظامی، هستهای و تجاری به منظور رفاه ملت هند و رویارویی با توسعه طلبی چین و جلوگیری از گسترش اسلام در قالب تأسیس خلافت بر منهج نبوت که در منطقه نیز رشد کرده است، کمک میکند.
اگر حکام پاکستان ذرهای اخلاص یا عقل در وجود میداشتند، هرگز با دشمن مکار پیمان نمیبستند، پیمانی که همواره نتیجهاش جزء ویرانی برای شان ارمغانی دیگر نداشته است. بنابر این، بر اهل پاکستان خصوصاً مخلصینی که اهل قدرت و قوت اند، لازم است تا قبل از آنکه کشورشان به تلی از خاک تبدیل شود و در بالای آن پرچم هند و در پهلوی آن امریکا نصب شود، امور کشورشان را در دست گیرند. امور کشورشان را از خلال دادن نصرت به حزب التحریر برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت، در دست گیرند تا پاکستان به دولتی بزرگ تبدیل شده و آن را به آغوش اسلام باز گرداند. امریکا را از منطقه رانده و مجبورش گرداند تا عزلت گزیند؛ البته تا وقتیکه الله سبحانه وتعالی فتح آن و روم را چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت فتحاش را داده، اراده کند.
نویسنده: بلال مهاجر
سفر ریکس تیلرسون وزیر خارجه امریکا به پاکستان، مأموریتی برای نجات صلیبیهای امریکایی در افغانستان است
(ترجمه)
حزب التحریر-ولایه پاکستان در مقابل قبولی دیدار و ملاقات وزیر خارجه امریکا با سران پاکستان تظاهرات برگزار کرد که او در این سفرش به پاکستان درخواستهایی نیز ازین دولت داشت. این سفر در حالت خیلی مهمی از کارزارهای سیاستهای ترامپ صورت میگیرد، که او میخواهد از طریق مذاکره با طالبان در افغانستان به حضور نظامی دایمی دست یابد.
مثل همیش، این پاکستان است که منافع امریکا را در منطقه تأمین مینماید و همسان همتاهای قبلیاش، بوش و اوباما، چشم امید ترامپ نیز به سوی رهبری سیاسی و نظامی پاکستان است. این به همهگان هویداست که امریکا هرگز با یک بحر دوری از منطقه ما، اقتصاد متلاشی، توان کم سیاسی و عساکر کم روحیه بتواند منافعاش را در منطقه تأمین کند؛ اگر قدرتی بزرگی؛ همچو پاکستان با آن کشور همکار نباشد و اگر امریکا در منطقه از سوی پاکستان تنها گذاشته میشد، هرگز قادر به حضور دایمی در افغانستان در ۱۶ سال نمیبود. بدون همکاریهای پاکستان، این کشور به سرنوشت استعمارگران و متجاوزان قبلی؛ همچو: انگلیسها و روسها دچار میشد و با بدن خسته و زخمی و با تحقیر و رسوایی کامل از این سرزمین سلحشور فرار میکرد و هیچ وقت در آینده نیز جرأت بازگشت به این سرزمین را؛ حتی در سر نمیپروراند، و همواره تأسف برخورد با مسلمانان شجاع، دلیر و طاغوت شکن افغانستان را میخورد.
حزب التحریر-ولایه پاکستان از نیروهای مسلح پاکستان، استخبارات و علمای این سرزمین، شدیداً تقاضا مینماید که در مقابل درخواست دولت پاکستان از طالبان برای مذاکره با طالبان بایستند و نگذارند امریکا از این طریق در منطقه به حضور نظامی دایمی دست یابد. در حقیقت آنها باید برای برادران شان(طالبان) پیامی بفرستند و از آنها بخواهند که به تعهدشان با الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم استوار بمانند و به این آیت از کلام الله سبحانه وتعالی پابند بمانند:
﴿فَلاَ تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمْ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُم﴾
[محمد: ۳۵]
ترجمه: سست مشويد و(كافران را) به صلح مخوانيد، چرا كه شما برتريد و الله(سبحانه وتعالی) با شماست، و هرگز از(اجر و ثواب) اعمال تان نمیكاهد.
ای نیروهای مسلح مسلمانان پاکستان! پاکستان منابعی در اختیار دارد که نهتنها با آن با ابرقدرتهای دنیا رقابت کرده میتواند؛ بلکه میتواند از آنها پیشی گیرد. این سرزمین مردم نجیب و سلحشوری دارد که ثبات قدم خود را با اسلام از زمان خلافت راشده ثابت کردهاند و در جستجوی پیروزی و شهادت، این سرزمین را با خون شان آبیاری نمودهاند. این کمال بیعدالتی و شرم است که منابعی؛ همچو یک سرزمین و مردم نجیبش در اختیار استعمار قرار گیرد و با این منابع آرزوهای ترامپ بر آوره شوند و او بتواند با یک حرف و یک عمل کوچک از منابع این سرزمین هرگونه که بخواهد استفاده نماید. پس پیش بیایید و با نصرت دادن به حزب التحریر برای تأسیس دوباره خلافت واقعی اسلامی بر منهج نبوت، پاکستان را به توانایی اصلیاش برسانید، قدرتی که نقشهها و پلانهای امریکای خبیث را نقش بر آب خواهد کرد.
﴿هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾
[ابراهیم: ۵۲]
ترجمه: اين(قرآن) به عموم مردم ابلاغ میگردد تا ترسانیده شوند و بدانند كه الله(سبحانه وتعالی) يكی بيش نيست، و خردمندان(از خواندن قرآن) پند و اندرز گيرند(و خويشتن را در پرتو آن از آتش دوزخ دور كنند و به بهشت برسانند).
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان
(ترجمه)
پرسش:
بیبیسی به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۷م از دفتر مطبوعاتی ماریانوراخوی نخست وزیر اسپانیا خبر ذیل را به نشر رساند: «حکومت برای بکارگیری ماده ۱۵۵ قانون اساسی که طبق آن حکومت مرکزی اجازه اشراف بر کاتالونیا را دارد، اجتماع خواهد کرد.» از طرفی هم "کارلس پوگدمون" رئیس حکومت کاتالونیا در خطابهای که عنوانی حکومت اسپانیا ایراد نمود، در آن حکومت اسپانیا را مادامیکه فشار آورده و از راه مذاکره وارد نشود، به تأیید همهپرسی از طرف پارلمان منطقه خود مختار کاتالونیا تهدید نمود. رئیس اقلیم پس از همهپرسی، به تاریخ ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م استقلال کاتالونیا را از اسپانیا اعلام نمود؛ مگر اجراء و تطبیق آن را قابل مذاکره دانست.
علیرغم مخالفت پادشاه، حکومت و محکمه قانون اساسی اسپانیا، چرا اقلیم این همهپرسی را انجام داد، موقف جهانی در قبال آن، چه خواهد بود و چقدر امکان دارد این استقلال عملاً به انجام برسد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.
پاسخ:
به خاطر این که تصویر واضح و پاسخی بهتر ارائه کنیم، واقعیت کاتالونیا و جنبشهای جدایی طلب قبلی و سپس همهپرسی اخیر را به بحث گرفته و پس از آن موقف جهانی را در قبال آن به بحث خواهیم گرفت، و بعد از آن امکانات عملی استقلال را به بررسی خواهیم گرفت.
اول) واقعیت تاریخی و جغرافیایی کاتالونیا: منطقه خودمختار کاتالونیا در شمال شرق اسپانیا قرار داشته و مساحت آن بالغ بر ۳۲.۱ هزار کیلو متر مربع؛ یعنی ۸ درصد کُل مساحت اسپانیا را احتوا میکند. کاتالونیا متشکل از چهار ایالت: بارسلونا، لریدا، خرنا و تاراگونا بوده و پایتخت آن بارسلونا میباشد. ساکنین آن ۷.۵ میلیون؛ یعنی حوالی ۱۶ درصد از باشندگان اسپانیا را تشکیل میدهد. اسپانیا متشکل از ۱۷ اقلیم بوده که هر کدام آن، خودمختار اند.
نور اسلام در سال ۹۵ هـ.ق در اثنای فتوحات اسلامی اندلس وارد کاتالونیا گردید. زمانیکه حکومت اسلام در اندلس به پایان رسید، اقلیم کاتالونیا تا سال ۱۷۱۴م به عنوان کشوری مستقل بود که پس از آن اسپانیا آن را علیرغم خواست مردم کاتالونیا به خود ملحق کرد و مردم آن، همواره برای رهایافتن از اشغال اسپانیا مبارزه میکردند، و در دههی سیِ قرن گذشته، جنگهای داخلی که یک طرف آن حکومت مرکزی و همپیمانش-کاتالونیا که در آن زمان نیز در امور داخلی خویش مستقل بود- و یک طرف دیگر آن اردوی "فرانکو" بود، در گرفت.
"فرانکو" پس از پیروزی به سرکوب کاتالونیاییها پرداخت، تدریس لسان کاتالونیایی را در مدارس منع نموده و زبان کاتالونیایی را از لسانهای رسمی کاتالونیا حذف کرد و در مجموع هویت کاتالونیایی را انکار کرد. پس از سقوط نظام سرکوبگر "فرانکو" همهپرسی ملی در اسپانیا برگزار شد که در آن ۳۰ درصد به نفع قانون اساسی اسپانیا که متضمن یک پارچگی کشور بود و در عین زمان حق خودمختاری را برای اقوام، اقلیتها و اقلیمهای متشکله اسپانیا داده بود، رأی دادند. در سال ۱۹۷۹م مردم کاتالونیا مجدداً حق خودمختاری را کسب کرده و لسان اسپانیایی و کاتالونیایی به حیث زبانهای رسمی کاتالونیا به رسمیت شناخته شد و پس از آن جنبشهای جدایی طلب مجدداً قد علم نمودند.
دوم) مراحل نوین جنبشهای جدایی طلب: جرقه جنبشهای فوق از سال ۲۰۰۶م رقم خورد، زمانیکه قانون جدیدی تصویب شد، خودمختاری را تأیید نموده بود و برای تأیید و یا رد این قانون، همهپرسی صورت گرفت و این همه به خاطر اعطای صالحیتهای بیشتر به خودمختارها بود؛ چنانچه قانون جدید، کاتالونیا را به عنوان "ملت" تعریف نموده بود؛ ولی در سال ۲۰۱۰م محکمه قانون اساسی اسپانیا، این قانون را ملغی اعلام نمود که منجر به تظاهراتی تحت نام "ما ملتی مستقل بوده و ما خود تصمیم میگیریم" شد.
در اکتبر ۲۰۱۲م یک همهپرسی سمبولیک برگزار شد و ۳۷ درصد از ساکنان اقلیم کاتالونیا در آن اشتراک کرده و به نفع استقلال از دولت اسپانیا رأی دادند. در جنوری ۲۰۱۵م "آرتورماس" رئیس حکومت کاتالونیا انتخابات زودهنگام را در سپتمبر همان سال اعلام نمود که در نتیجه انتخابات برگزار گردیده و جریان ناسیونالیستی که فریاد جدایی را سر میدادند، برنده این انتخابات گردیده و ۷۲ چوکی را احراز نمودند. در مقابل، احزابی که طرفدار استقلال نبودند، ۶۳ چوکی را به خود اختصاص دادند؛ چون اکثریت اعضای پارلمان متشکل از طرفداران استقلال بود، در نومبر ۲۰۱۵م قانونی را تصویب نمودند که "آغاز پروسه تأسیس دولت مستقل کاتالونیا" را اعلام مینمود. حکومت اسپانیا به خاطر تجدید نظر این قانون به محکمه قانون اساسی مراجعه نمود و محکمه هم در آن تجدید نظر کرد.
وقتی جنبشهای جدایی طلب قویتر و شدیدتر شدند، رئیس حکومت اقلیم کاتالونیا به تاریخ ۹ اپریل ۲۰۱۷م اعلام نمود که به تاریخ ۱ اکتوبر ۲۰۱۷م همهپرسی عمومی استقلال از اسپانیا را برگزار خواهد کرد و در آن سؤالی "آیا دوست دارید که کاتالونیا دولتی مستقل حایز نظام جمهوری گردد"، را مطرح کرد. (منبع: نووستی ۹ اپریل ۲۰۱۷م) روز بعد حکومت اسپانیا اعلام نمود که مانع هرگونه تلاش برای استقلال خواهد گردید.
در ۶ سپتمبر ۲۰۱۷م پارلمان کاتالونیا قانونی را تصویب نمود که چگونگی استقلال اقلیم کاتالونیا از اسپانیا را مشخص مینمود. ماریانوراخوی این قانون را رد نموده گفت: «حکومت اسپانیا از صلاحیتهای قانونی خویش برای تعلیق نمودن خودمختاری کاتالونیا و مانع شدن آن از استقلال، استفاده خواهد کرد.» محکمه قانون اساسی اسپانیا به تاریخ ۸ سپتمبر ۲۰۱۷م به طور قطع به توقف این همهپرسی بر طبق قانون اساسی حکم نمود.
با این همه، این همهپرسی در موعد مقررهاش ۱ اکتوبر ۲۰۱۷م برگزار شد و در آن بالغ بر ۴۳ درصد از ساکنان کاتالونیا اشتراک ورزیده بودند که در نتیجه ۹۰ درصد از رأی دهندگان خواهان جدایی از اسپانیا و استقلال شدند. به تاریخ ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م پس از همهپرسی، "فلیپ ششم" شاه اسپانیا سخنرانی ایراد نموده و در آن همهپرسی را "غیرقانونی و غیردموکراتیک" توصیف نمود؛ مگر حاکم اقلیم کاتالونیا مدعی شد که به زودی در اخیر این هفته یا اوایل هفته آینده استقلال را اعلام خواهد کرد. وی افزوده گفت: «پادشاه اسپانیا نقش میانجیگر را که میشد کارها به شکل آرام آن به انجام برسد و قانون اساسی نیز آن اختیارات را برایش داده بود، بازی نکرد.» (منبع: بیبیسی ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م)
به این ترتیب واضح میگردد که اوضاع اسپانیا آشفته است و قادر نیست تا مانع پروسه همهپرسی گردد، به همین دلیل هم، به سرکوب جدایی طلبان مبادرت کرد؛ چنانچه درگیریهایی که بین پولیس و جدایی طلبان صورت گرفت، منجر به زخمی شدن ۸۹۳ تن گردید؛ چون این سرکوبگری خشم افکار عامه را بر انگیخته است، و همچنان اسپانیا راههای دیگری برای از کار انداختن موتور ماشین استقلال طلبی را جستجو کرده و جنگ اقتصادی را علیه این اقلیم آغاز نموده است. چنانچه شرکتها و مؤسسات مالی بزرگ اعلام نمودهاند که از بارسلونا پایتخت کاتالونیا به خارج انتقال مینمایند؛ چنانچه "کیشا بانک" که سومین بانک بزرگ اسپانیا است این کار را به تاریخ ۶ اکتوبر ۲۰۱۷م انجام داد. اسپانیا به منظور ایجاد موانع بزرگ مردمی به تاریخ ۸ اکتوبر ۲۰۱۷م صدها هزار تن را به عنوان مخالفین استقلال به جادهها سرازیر نمود.
کارلس رئیس اقلیم کاتالونیا به تاریخ ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م در برابر پارلمان اعلام نمود که کاتالونیا استقلالاش را گرفته، اما روند عملی شدن این استقلال را به تأخیر انداخت. وی گفت: «به نیازی که کاتالونیا به دولتی مستقل و با ساختار جمهوری دارد، من میپذیرم که باید گفتگو صورت گیرد. پیشنهاد میکنم، پیامدهای اعلام استقلال را تا انجام مذاکرات به منظور دسترسی به راهحل قابل قبول برای همه، به تأخیر بیندازیم.» اما وی از حمایت صریح پارلمان در خصوص اعلام استقلال برخوردار نگردید. (منبع: یورو نیوز، رویترز ۱۰ اکتوبر ۲۰۱۷م) این اظهارات نشان میدهد که وی نمیخواست با اعلام نهایی استقلال، خود را زیر فشار قرار دهد؛ زیرا میداند که عملی شدن این برنامه، کار آسانی نیست. بناً دروازه را تا انجام مذاکرات با دولت اسپانیا، همچنان نیمه باز گذاشته و خود را از برخورد با آن برحذر داشت. به این ترتیب، این اقلیم همچنان بخشی از اسپانیا باقی خواهد ماند؛ اما مشکل آن همچنان فعال بوده و به لقمهای میماند که در گلوی اسپانیا و اتحادیه اروپا گیر کرده تا اینکه شرایط طوری فراهم گردد که کاتالونیاییها بتوانند استقلالشان را عملی نمایند.
سوم) موقف جهانی در برابر تحولات کاتالونیا: در این بخش موقف دولتهای مؤثر، یعنی اتحادیه اروپا، امریکا و همچنین موقف سازمان ملل را از این نظر که موقف این سازمان به شدت از موقف امریکا متأثر میباشد، به بحث و بررسی خواهیم گرفت.
موقف اتحادیۀ اروپا طوری است که آشکارا و کاملاً بیپرده مخالف همهپرسی بوده و با استقلال کاتالونیا مخالفت نشان داده؛ چنانچه آلمان، فرانسه و اتحادیۀ اروپا، موقفگیری حکومت اسپانیا را تأیید نمودند. مایکل روفث معاون وزیر خارجه آلمان در اظهاراتی گفت: «تحولات اقلیم کاتالونیای اسپانیا نگران کننده بوده و جدایی این اقلیم از اسپانیا راهحل نیست. تحرکات جدایی طلبانه هیچ مشکلی را حل نمیکند و تمام اعضای اتحادیۀ اروپا باید اصول و قواعد حاکمیت قانون و دموکراسی را رعایت نموده و با قاطعیت تمام به آن پایبندی نشان دهند. کشمکشهای سیاسی در داخل اتحادیه را باید از طریق گفتگو حل و فصل نماییم؛ نه اعمال خشونت در جادهها.» (منبع: رویترز ۲ اکتوبر ۲۰۱۷م)
فرانسه موقفاش را از زبان نتالی لوازو، وزیر امور اروپا علام نمود و آن اینکه: «فرانسه هرگز استقلالی را که تنها از جانب اقلیم کاتالونیا اعلام شود، به رسمیت نخواهد شناخت. هرچند به رسمیت شناختن استقلال کاتالونیا مستحیل است؛ اما بر فرض محال اگر به رسمیت هم شناخته شود، پیامد فوری آن، این خواهد بود که اقلیم کاتالونیا از اتحادیۀ اروپا اخراج خواهد شد». (منبع: رویترز ۹ اکتوبر ۲۰۱۷م) جان کلود یونکر رئیس کمیشنریهای اتحادیه اروپا، موقف این اتحادیه را در زمینه چنین بیان نمود: «از همه میخواهیم تا به تصامیم حکومت اسپانیا و محکمه قانونی آن احترام بگذارند.» این در حالی است که دونالد توساک رئیس پارلمان اروپا به تاریخ ۲ اکتوبر ۲۰۱۷م در حساب تویتر خویش نوشت: «استدلالهای قانونی و فراخوانی راخوی نخست وزیر اسپانیا برای ایجاد راهحلهایی که بتواند، از تداوم تنشها و استفاده از خشونت را کاهش دهد، تأیید میکنم.»
در مورد موقف امریکا باید گفت: به نظر میرسد که امریکا حکومت و رئیس اقلیم کاتالونیا را پشتیبانی و تشویق نموده، چنانچه هیدرنویرت سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا در اظهاراتی گفت: «ایالات متحده این همهپرسی را یک مسئله داخلی تلقی نموده و علاقمند نیست در آن مداخله نماید. ما منتظر میباشیم حکومت و مردم آنچه راهحلی برای این قضیه پیدا خواهند نمود و با هر حکومت و نهادی که پس از حل بحران تشکیل گردد، تعامل خواهیم نمود.» (منبع: الفجر مصر ۱۶ سپتمبر ۲۰۱۷م) این جمله اخیر نشان میدهد که امریکا همهپرسی و استقلال را تأیید میکند؛ زیرا میگوید: «با هر حکومت و نهادی که پس از حل بحران تشکیل گردد، تعامل خواهیم نمود.»؛ یعنی در صورت استقلال کاتالونیا ما آن را به رسمیت خواهیم شناخت.
در عین حال، روزنامه اسپانیایی باییس نیز در خبری میگوید: «کارلس رئیس اقلیم کاتالونیا، اظهارات سخنگوی وزارت خارجه امریکا را نشانه تأیید و احترام این کشور به اراده ملت کاتالونیا و نتیجه همهپرسی آن خواند.» دلیل اینکه امریکا به استقلال کاتالونیا چراغ سبز نشان میدهد، این است: همه میدانند که امریکا در پی تکه و پارچه نمودن اتحادیۀ اروپا میباشد؛ چنانچه خروج انگلیس از این اتحادیه را نیز تأیید نمود و سایر دولتهای اروپا را نیز تشویق به جدایی میکند و یا حد اقل میخواهد این اتحادیه سرگرم حرکتهای جدایی طلب شده و فرصتی برای آن و یا دولتهای بزرگ آن باقی نماند تا در قضایای بین المللی با امریکا رقابت نموده و یا برایش مزاحمت نماید.
بناً تشویق نمودن به چنین تحرکات جدایی طلبانه به نفع امریکا میباشد. این موقفگیری امریکا درست بر عکس موقفگیری آن در خصوص همهپرسی کردستان عراق برای استقلال است؛ چنانچه با قوت تمام آن را رد نموده و دولتهای منطقه و وابسته به خود؛ مانند: عراق، ایران و ترکیه را وظیفه داد تا با آن همهپرسی مخالفت نموده و بالای بارزانی فشار آورند تا از آن صرف نظر نماید؛ زیرا استقلال کردستان عراق در حال حاضر به نفع امریکا نیست، به ویژه با توجه به این، این تنها امریکاست که در عراق نفوذ دارد. مسئله همهپرسی استقلال کردستان به اشاره انگلیس به مزدورش بارزانی مطرح گردید و هدف انگلیس این بود که با استفاده از این گام میخواست، به امریکا مزاحمت نموده و امریکا را وادار نماید تا در بدل جلوگیری از همهپرسی، تحریمهای امریکا علیه دولت قطر را که توسط عربستان سعودی و مصر اعمال گردیده، بر دارد.
موقف سازمان ملل که امریکا بالای آن تسلط دارد، در قبال موضوع کاتالونیا این است که به جانب استقلال تشویق میکند، چنانچه انتونیوس سرمنشی این سازمان در اظهاراتی ابراز امیدواری نمود که مؤسسات دموکرات در اسپانیا بتوانند برای بحران به وجود آمده میان حکومت مرکزی و مسئولین اقلیم کاتالونیا، به راهحلی دست پیدا کنند. همچنین سخنگوی رئیس هفتاد و دومین دور مجمع عمومی سازمان ملل در سخنانیِ گفت: «حق ملتها در تعیین سرنوشت شان، یک حق اساسی است.» وی اشاره نمود که این حق باید بدون مخالفت با اساسات سرزمین این کشور و از طریق توافق میان طرفین جامۀ عمل پوشانیده شود. (منبع: اسوشیتد پرس امریکا ۳ اکتوبر ۲۰۱۷م) این اظهارات بیانگر آنست که سازمان ملل با استقلال کاتالونیا موافق بوده و به سوی آن تشویق میکند؛ اما این در حالی است که این سازمان با همهپرسی اقلیم کردستان و استقلال آن مخالفت نمود؛ زیرا امریکا بالای تصامیم اتخاذ شده در سازمان ملل تسلط کامل دارد.
این موقفگیریها نشان میدهد که تحرکات اخیر اقلیم کاتالونیا در خصوص همهپرسی از جانب امریکا، با چراغ سبز مواجه گردیده و حتی مورد تشویق قرار گرفته است، به این دلیل که مهم برای امریکا گل آلود کردن آب در اروپاست، به ویژه در جریان حکومت ترامپ. موقفگیریها و اظهاراتی را که قبلاً یاد آوری نمودیم به خوبی این ادعا را تقویت میکند.
چهارم) امکان عملی شدن استقلال کاتالونیا از اسپانیا: واقعیت اینست که این کار اقلاً در آیندۀ نزدیک، آسان نیست و شکی نیست که امریکا این واقعیت را به خوبی میداند؛ اما دلیل تشویقاش به جانب استقلال اینست که چنانچه گفته شد، میخواهد آب را در اروپا گل آلود نموده و اروپاییان را مشغول خودشان کند، تا این تحولات گامهای ابتدایی به سوی فروپاشی این اتحادیه در دراز مدت باشد. گذشته از آن، مسائل دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آن اسپانیا نمیتواند به هیچ وجه با جدایی کاتالونیا موافقت نماید، و این مسائل را میتوان به دو سبب خلاصه نمود:
اقلیم کاتالونیا با وجود جغرافیای کوچکی که دارد، ۲۰ درصد از درامد داخلی اسپانیا از آن به دست می آید که ۷۰ درصد ترانسپورت تجارت خارجی اسپانیا از طریق آن صورت میگیرد و یک سوم بخش صنعت اسپانیا از آن حاصل میگردد. بنابر این، ساکنان کاتالونیا به این باور استند که آنچه به حکومت مرکزی میدهند، به مراتب بیشتر از آنچه است که میگیرند، و اینکه حکومت اسپانیا مالیات سنگینی که به ۱۰ درصد از تولید این اقلیم میرسد، از آنان میگیرد، که تمام این موارد، سر و صداها و کشمکشهای استقلال طلبی را تقویت میکند. این در حالی است که اسپانیا از مشکلات اقتصادی، ضعف در تعادل اقتصادی، روزافزونی ضعف بودجهای و افزایش میزان بیکاری رنج میبرد، گذشته از این، سالهاست که برنامههای ریاضت اقتصادی را روی دست گرفته و اقتصاد کاتالونیا یکی از عناصر مهم معالجه این مشکلات اقتصادی به شمار میرود.
جدایی طلبی کاتالونیا منجر به جدایی طلبی مناطق دیگری در اسپانیا و غیراسپانیا خواهد شد؛ زیرا استقلال کاتالونیا، اقلیم باسک اسپانیا را نیز تشویق خواهد نمود که خواستار استقلال شود؛ زیرا این اقلیم نیز در گذشته در این مورد تلاشهایی را به کار گرفته بود. اقلیم باسک استقلال طلبی کاتالونیا را تأیید نمود که خود بیانگر احتمال استقلال طلبی مجدد آن در آینده میباشد؛ پس روح استقلال طلبی و کشمکشهای مربوط به آن هنوز در اقلیم باسک زنده است؛ چنانچه نشریه سیاست پوست به تاریخ ۲۴ سپتمبر ۲۰۱۷م با نشر خبری گفت: «اقلیم باسک عملاً اعلام نموده که تمایل دارد از سال آینده استقلالاش را از اسپانیا بگیرد.»
اقلیم باسک همان اقلیمی است که قبلاً از خشونتها و کشته شدن صدها تن در جریان حرکت ایتا رنج برده، حرکتی که سالهای زیادی تحرکات استقلال طلبی را با فعالیتهای مسلحانه رهبری مینمود تا اینکه سر انجام سه سال قبل در پی دستیابی به آتش بس، این حرکت از فعالیتهای مسلحانه دست برداشت؛ اما در عوض آن صلاحیتهای بیشتری را برای این اقلیم کسب نمود. بناً در صورت استقلال یک اقلیم، سائر مناطق نیز به گمان اغلب خواستار استقلال خواهند شد؛ چنانچه وزیر عدالت اسپانیا در مورد این امکان هشدار داده گفت: «نگرانی شدید من این است که استقلال اقلیم کاتالونیا به معنی پایان دادن به دولت اسپانیا خواهد بود؛ زیرا استقلال این اقلیم مانند سقوط پی هم دومینو در پی سقوط نخستین بخش آن خواهد بود.» (منبع: الجزیره ۲ اکتوبر ۲۰۱۷م)
بنابر این به هیچ وجه امکان ندارد که اسپانیا با استقلال کاتالونیا موافقت نشان دهد؛ بلکه پیوسته هشدار میدهد، در صورتیکه نتواند جلو تحرکات جدایی طلبانه را به هیچ وسیلهای بگیرد، ماده ۱۵۵ قانون اساسی اسپانیا را به کار خواهد گرفت. این مسئله از گزارشی که بیبیسی به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۹م به نقل از دفتر نخست وزیر اسپانیا منتشر نمود، بر داشت میشود. از جانب دیگر، در صورت انتشار مفکورۀ استقلال در گوشه و کنار اتحادیۀ اروپا، این اتحادیه در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت، به ویژه اگر در برخی موارد عملاً بعضیها استقلالشان را به دست آورند؛ زیرا جریانهای استقلال طلب در فرانسه نیز وجود دارد و اقلیم کاتالونیا و اقلیم باسک میان فرانسه و اسپانیا تقسیم شده است.
همچنین در جزیره کورسیکا نیز یک جریان استقلال خواه وجود دارد که تلاش دارد، استقلالاش را از فرانسه بگیرد و در حال حاضر منتظر است که اقلیم کاتالونیا در این اقداماش موفق شود. در ایتالیا، بلژیک و سائر کشورها نیز جریانهای استقلال خواه فعالیت دارند که این واقعیت به وضوح میتواند همبستهگی اتحادیۀ اروپا را تهدید نماید. به علاوۀ بحرانهای فراوان و تهدیدهای زیاد دیگری که این اتحادیه از جانب جریانهای قومی جدایی طلب دیگر مواجه است؛ چنانچه در بریکست انگلیس اتفاق افتاد. تمام موارد فوقالذکر احتمال عملی شدن جدایی کاتالونیا را به شدت دشوار و دور از واقعیت قرار میدهد؛ زیرا این خطری نیست که تنها اسپانیا را تهدید نماید؛ بلکه سراسر اتحادیۀ اروپا میتواند از آن متأثر گردد.
به نظر میرسد رئیس این اقلیم، اندک اندک به این واقعیت پی میبرد؛ چنانچه خود را تقریباً تنها میبیند؛ حتی در داخل خود اقلیم، چنانچه دیدیم که گروههای زیادی از مردم علیه اقدام وی دست به اعتراض زدند. به همین دلیل بود که فیصله اعلام استقلال به صورت کامل صورت نگرفت و رئیس اقلیم عملی شدن استقلال را تا انجام مذاکرات و تحقق استقلال بیشتر برای اقلیم و همچنین فراهم شدن فرصت بهتر و شرائط مناسبتر، چه در خصوص اوضاع خود اسپانیا و چه در خصوص اوضاع سراسر اروپا، به تأخیر انداخت.
این مسأله آن قدر حائز اهمیت است؛ اگرچه امریکا موقف تشویق و ترغیب را گرفته بود؛ اما زمانیکه موقف تند و تیز و قوی اسپانیا و حمایت اتحادیۀ اروپا از آن را مشاهده نمود، در کمک به اقلیم دستاش را اندکی به عقب کشید، چنانچه ترامپ رئیس جمهور امریکا در جریان دیداری که با راخوی نخست وزیر اسپانیا که به منظور آگاهی از موقف ترامپ به امریکا سفر نموده بود، در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «ما داریم با یک دولت بزرگ تعامل میکنیم، لازم است این دولت همچنان یک پارچه باقی بماند.» (منبع: روزنامه شروق مصر ۲۷ سپتمبر ۲۰۱۷م) رئیس اقلیم کاتالونیا به زودی پی خواهد برد که ترامپ در وعدهاش به سان شیطان عمل میکند؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴾
[نساء: ۱۲۰]
ترجمه: به آنان وعده میدهد و آرزوها ایجاد میکند؛ اما وعده شیطان چیزی جزء مغرور نمودن نیست.
اما با وجود همه، باز هم امریکا تلاشهایش را برای متزلزل نمودن اتحادیۀ اروپا ادامه خواهد داد و مطمئناً سرانجام کسی را در آن پیدا خواهد نمود که به وعدههای آن باور نموده و از آن استقبال نماید.
پنجم: به این ترتیب دیده میشود که ملیتگرایی، گردانندگان ایدیولوژی سرمایهداری را پیوسته میگزد و هر روز آنان اتحاد، همبستگی و فعالیتهای سیاسی شان در خارج را ضعیف و ضعیفتر میکند. دلیلاش این است که این ایدیولوژی نتوانسته مسئله ملیتگرایی را معالجه نماید و هرگز نخواهد توانست؛ زیرا سرمایهداری به علاوۀ اینکه اساساً یک ایدیولوژی باطل است، به دلیل جدایی انداختن میان دین و زندهگی عملاً ناکام نیز است. به علاوۀ آن، مفکورۀ دموکراسیاش نیز یک ایدیولوژی فاسد است؛ زیرا سرمایهداران با استفاده از قوانین دموکراسی، مقامهای بلند را غصب نموده و امتیازات زیادی را به خود اختصاص میدهند. در عین حال به دلیل جنگ علیه دین و دینداران و تمیز قائل شدن میان انسانها بر اساس دین و نژاد، این ایدیولوژی یک ایدیولوژی ظالم و ستمگار نیز میباشد. نمونههای این ناکامی، فساد و ستم ناشی از این ایدیولوژی را به وضوح میتوان در امریکا و اروپا مشاهده نمود.
بدون شک هیچ یک از قوانین وضعی زادۀ فکر ناقص بشر خالی از ظلم، فساد، جنایت و سوء استفاده نیست. این تنها اسلام است که به دلیل طراحی شدناش توسط آفریدگار جهانیان، توان تحکیم حق و عدالت در میان مردم را دارا بوده و زندهگی بشر را استحکام میبخشد؛ زیرا الله سبحانه وتعالی میداند چه چیزی به صلاح مخلوقات او است.
﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾
[ملک: ۱۴]
ترجمه: آيا كسى كه آفريده است نمىداند با اينكه او خود باريك بين آگاه است.
بدون شک این تنها اسلام است که تمام ملتها را در یک صف قرار داده و تفرقهها و تنفرهای ناشی از ملیتگرایی و عصبیت را از آنان دور میکند؛ زیرا قوانین اسلام تمام کششهای ملی و تعصبات وطنی را حرام قرار داده و بدون در نظر داشت هیچگونه ملاحظهای، علیه آن میجنگد. آری، این تنها اسلام است که در رعایت و سرپرستی از امور زندهگی مردم، عدالت را بدون هیچگونه تمیزی بر اساس دین، نژاد، رنگ جلد، جنسیت و هیچ چیز دیگری، در میان آنان تأمین نموده و تمام مردم در برابر محکمهای که زیر سایۀ دولت خلافت راشده عمل میکند، با یکدیگر برابر و یک سان میباشند. امام احمد در مسند خویش میگوید: اسماعیل به نقل از سعید جریری و وی از ابو نضره و او از کسیکه خطبه رسول الله صلی الله علیه وسلم را در ایام تشریق شنیده بود، روایت نموده که وی صلی الله علیه وسلم فرمود:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَلَا إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ، وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا أَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ، وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ، إِلَّا بِالتَّقْوَى أَبَلَّغْتُ»، قَالُوا: بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ»
ترجمه: ای مردم! آگاه باشید که پروردگار تان یکی است و پدر تان یکی است. آگاه باشید که هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد و هیچ عجمی بر هیچ عربی نیز برتری ندارد، هیچ سرخ پوستی بر هیچ سیاه پوستی و هیچ سیاه پوستی بر هیچ سرخ پوستی بر تری ندارد؛ مگر بر اساس تقوی و پرهیزگاری. آیا این پیام را برای تان رسانیدم؟ حاضران در آن خطبه همه گفتند: آری، رسول الله(صلی الله علیه وسلم) این پیام را برای مان رسانید.
این است شیرازۀ حق و عدالت:
﴿فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾
[یونس: ۳۲]
ترجمه: اين است الله(سبحانه وتعالی) پروردگار حقيقى شما و بعد از حقيقت جزء گمراهى چيست پس چگونه(از حق) بازگردانيده مىشويد.
بازدید تیلرسون از پاکستان نشان میدهد که روابط امریکا و پاکستان مانند آقا و برده است
(ترجمه)
دیدار ریکس تیلرسون وزیر خارجه امریکا، یک بار دیگر ثابت نمود که روابط امریکا و پاکستان علیرغم ادعاهای بلند نسبت به رهبری نظامی و سیاسی پاکستان، حیثیت آقا و برده را دارد. پس از اعلامیه خصمانه رئیس جمهور ترامپ علیه پاکستان در ۲۱ اگست ۲۰۱۷م، منابع سیاسی، نظامی و سخنگویان در پاکستان ادعاء میکنند که اکنون خواست ایالات متحده از همکاری بیشتر پاکستان، پاسخ ما منفی خواهد بود. با این حال، در اکتوبر ۲۰۱۷م، نخست وزیر و رئیس ارتش همراه با بقیه رهبران سیاسی و نظامی به طور مشترک با یک تن از باداران خود، تیلرسون، ملاقات نمودند. طبق معمول، آنها مطیعانه لیستی از فرمانهایی را از طرف امریکا تحت نام بیشتر انجام دهید، دریافت کرده و تلاشهای شان را در زمینه خدمت به امریکا توضیح دادند.
اگر رهبران سیاسی و نظامی فعلی پاکستان اندکی شخصیت میداشتند و احساسی در وجودشان زنده میبود، پس از این همه اعتراضات خصمانه طی دیدار تیلرسون از افغانستان، به چهره منفورش آب دهان میانداختند. شکی نیست که رهبران سیاسی و نظامی فعلی پاکستان به عنوان یک برده به امریکا خدمت میکنند. رهبران سیاسی و نظامی پاکستان از بازدیدشان به روسیه و چین و افزایش روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی شان با این کشورها، به خاطر پنهان کردن بردگی شان به امریکا، استفاده میکنند. علاوه بر این، روابط با روسیه و چین، پاکستان را قوی نخواهد ساخت؛ بلکه موجب ضعف آن خواهد شد.
امریکا با وجود اینکه خود را پهلوان یکهتاز میدان حساب میکند، از چند هزار مجاهد مسلح افغان خیلی ترس دارد؛ زیرا وزیر خارجه امریکا جرأت بیرون رفتن از پایگاه هوایی بگرام را نداشت و از رئیس جمهور افغانستان خواست تا وی را در میدان هوایی بگرام در نزدیکی کابل ملاقات کند. دیدار رئیس جمهور افغانستان با او در یک پناهگاه کاملاً امن صورت گرفت که حتی فاقد پنجره بود. با این حال، فرمانده ششمین ارتش بزرگ جهان و یگانه نخست وزیر قدرت هستهای مسلمانان در جهان اسلام، از تیلرسون به عنوان نائب سلطنت پاکستان پذیرایی نموده و سر تعظیم فرو بردند. آنها با بسیار احترام وعده همکاریهای بیشتری را در زمینه جنگ امریکا علیه اسلام که در اصل تحت نام جنگ علیه تروریزم یاد میشود، نمودند و در ضمن به تعهد و حمایت مداوم خود در این جنگ تأکید نمودند.
ای نیروهای مخلص مسلح پاکستان! آیا سکوت اختیار میکنید و در مقابل این همه خیانتها و جنایات دست روی دست میگذارید، آنگاه که رهبران سیاسی و نظامی یوغ بردگی را به گردن انداختهاند و حُب امریکا تنها دغدغه شان شده است و با استفاده از منابع ما در مقابل ما و در سرزمین ما منافع پاکستان را قربان منافع امریکا میکنند؟ آیا خون در وجودتان به جوش نمیآید، آنگاه که ترس از مجاهدین افغانی تیلرسون را محدود به یک پناهگاه میکند؛ اما زمانیکه عین قضیه در پاکستان تکرار میشود، چنان مورد تقدیر قرار میگیرد که گویا این کشور مستعمره وی بوده و او نائب قدرت این کشور است؟ آیا خون در بدن تان به جوش نمیآید، آنگاه که امریکا با تمام توانش نمیتواند چند هزار مجاهد افغان را از میان بردارد و از آنها مستقیماً یا توسط نمایندگانش در خواست مذاکره میکند؛ اما زمانیکه ایالات متحده به کشوری دارای ۲۰۰ میلیون مسلمان که همیشه آماده قربانی به خاطر اسلام و سرزمین اسلامی اند، امر میکند؛ از جانب رهبران عیناً مانند غلام اطاعت صورت میگیرد؟
دقیقاً که خون تان به جوش میآید و همچنان میخواهید که این وضعیت اسفبار را تغییر دهید. بلی، این زمانی میسر است که شما به جلو گام بردارید که همانا نصرت دادن به حزب التحریر به خاطر احیای خلافت راشده بر منهج نبوت در پاکستان و پشت کردن به دست نشاندههای سیاسی و نظامی میباشد که همه ما را وادار به بردگی کفار استعمارگر کردهاند. شما زمانی به این افتخار، عزت و احترام دست خواهید یافت که به دستور خلافت راشده، امریکا را مانند یک سگ دیوانه مجبور به فرار از منطقه خود نمایید. پس اگر چنین کنید بدون شک امت شما را دوست خواهد داشت و در حق تان دعای خیر خواهند کرد و الله سبحانه وتعالی پاداش تان را در روز آخرت خواهد داد. این کار بر شما دشوار نیست؛ زیرا آنها از شما به اندازهای میترسند که از الله سبحانه وتعالی نمیترسند. برای اینکه آنها بدبخت و کافر اند:
﴿لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ﴾
[حشر: ١٣]
ترجمه: وحشت از شما در دلهای آنها، بیش از ترس از الله(سبحانه وتعالی) است؛ این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان