- مطابق
واقعیت حزب التحریر بعد از قیام خلافت
(ترجمه)
به جواب منذرابوعبیده
سوال:
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!
در مادۀ 21 مقدمۀ دستور چنین آمده است: مسلمانان حق دارند که برای محاسبۀ حکام و یا برای رسیدن به حاکمیت از طریق امت، احزاب سیاسی داشته باشند.
سوال: وقتی حزبیکه به حکومت میرسد، برنامۀ سیاسی داشته باشد، آیا در حکومت همان برنامۀ سیاسی حزبی خود را تطبیق میکند؟ همچنان سوال است، آیا جائز است که امیر آن حزب(مانند حزب ما) در عین حالیکه خلیفه است، امیر حزب نیز باشد؟ اگر چنین عملی صحیح باشد، چگونه حزب میتواند خلیفه را درحالیکه امیر حزب نیز هست، محاسبه کند؟ الله سبحانه وتعالی به شما برکت داده و خیر را به دستان شما پیروز گرداند!
جواب:
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!
ما در این مورد به تاریخهای 14 اگست 1967م و 26دسمبر2014م جوابات ارایه کرده بودیم که تفصیلات کافی در این خصوص در جوابات یاد شده وجود دارد؛ پس لازم است که به آن جوابات مراجعه کنید. با آنهم به صورت مختصر سوال شما را به گونۀ ذیل جواب میدهیم:
1. به دست گرفتن حکومت توسط حزب التحریر، مانند به دست گرفتن حکومت توسط احزاب موجودۀ کنونی در جهان نمیباشد؛ زیرا چیزیکه در حزب التحریر به حکومت دست پیدا میکند، در حقیقت افراد نه؛ بلکه فکری است که حزب به اساس آن تشکیل شده و آن را تبنی کرده است؛ پس حزب برای رساندن فکرش به حکومت کار میکند؛ نه رساندن افرادش به حکومت.
2. از آنجائیکه تطبیق فکر حزب به صورت کامل و صحیحاش ممکن نیست؛ مگر به وسیلۀ کسانیکه این فکر را تبنی نموده و مطابق به آن و برای تطبیق آن زندگی شان را عیار ساخته اند، پس لازم است که خلیفه، معاونین و امیر جهاد از حزب باشند؛ لذا لازم است که این بخشهای سه گانه از جهازهای حکومتداری از خود حزب باشند تا این اشخاص به تطبیق ثقافت حزب با احسان و اخلاص بپردازند؛ اما سائر جهازهای حکومتی میتواند که حسب قدرت و کفایت از حزب و یا غیر حزب باشد.
3. نقطۀ دیگریکه لازم به ذکر میدانم، این است؛ وقتی فکرۀ حزب به حکومت میرسد، در پهلوی آن حزب به حکومت میرسد؛ لذا در این صورت حزب به شدت متوجه است که نباید اعضای خودش را بالای مردم تحمیل کند و بیشترین احتیاط را در این خصوص دارد. «از عمر ابن خطاب روایت شده که وقتی اهل شورا یعنی شورای شش نفری را که دربارۀ شان رأیزنی میشد، انتخاب کرد، حضرت علی رضی الله عنه را آورده و برایش گفت: یا ابوالحسن! وقتی این امر را برایت میسپارند، بنی هاشم را بالای مردم تحمیل نکن! همچنان حضرت عثمان رضی الله عنه را خواست و برایش گفت: ای عثمان! وقتی این امر به تو سپرده شد، مبادا که بنی امیه را بالای مردم تحمیل کنی!» به همین ترتیب، وقتی خلیفه از حزب التحریر باشد، اعضای حزب نسبت به حزب، مانند بنی هاشم نسبت به حضرت علی رضی الله و مانند بنی امیه نسبت به حضرت عثمان رضی الله عنه میباشند؛ پس برای حزب صحیح نیست که اعضای حزب را بالای مردم تحمیل کند.
4. اما محاسبۀ حکام توسط حزبیکه به حکومت میرسد، چنین است:
حزب به چهار وظیفه مبادرت میورزد که عبارت اند از: تثقیف به شکل مرکزی و گروهی، جنگ فکری از ناحیه بیان افکار صحیح، افکار باطل و فاسد که این دو وظیفه محاسبه نبوده؛ بلکه این دو وظیفه کار تثقیفی و فکری حزب است که قبل از اقامۀ حکومت و بعد از اقامۀ آن بدون تغییر و تفاوت جریان دارد و این دو وظیفه با گرفتن حکومت نسبت به حزب فرق نمیکند. اما وظیفۀ سوم که عبارت از" افشاسازی برنامههای کفری است" در آن وقت از جانب حزب صورت نمیگیرد؛ زیرا موجودیت حزب در حکومت این عمل و وظیفه را برداشته؛ بلکه جهازهای حکومتی این وظیفه را انجام میدهد و محاسبۀ حکام در گزینش و تبنی مصالح امت باقی میماند؛ چنانچه این وظیفه قبل از موجودیت حکومت توسط لجنهها و هیأتهای ولایتی حزب صورت میگیرد. لذا همانطوریکه لجنهها و هیأتهای ولایتی قبل از تشکیل خلافت اسلامی صلاحیت محاسبۀ رهبری حزب(امیر و دفتر آن را) دارند، این صلاحیت برای شان در زمانیکه رهبری حزب به حکومت دست یابد، نیز باقی میماند؛ اما این محاسبه در زمینۀ مصالح امت مطابق به احکام شرعی و با دلسوزی برای مصالح امت با احسان و اخلاص صورت میگیرد.
امیدوارم که در همین حد برای جواب شما کفایت کند. الله سبحانه وتعالی از همه عالمتر و با حکمتتر است.
برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته
4 ربیع الاول1445هـ.ق.
19 سبتمبر2023م.
مترجم: مصطفی اسلام