- مطابق
ضرر شیطان، حسد و زخم چشم
پرسش:
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
الله سبحانه وتعالی فرموده:
﴿وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ...﴾
[بقره: 102]
ترجمه: و آن چه را كه شياطين در سلطنت سليمان خوانده بودند، پيروی كردند و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شياطين كه كافر شدند به مردم سحر آموختند...
در شهر و منطقۀ ما چیزیکه بسیار انتشار یافته و مردم از کثرت آن رنج میبرند، بنام ضرر شیطان، زخم چشم و سحر(جادو) گفته میشود؛ پس آیا سحر به معنای داخل شدن جن در وجود انسان است؟ آیا سحر تأثیر دارد؟ و آیا علاج آن به رقیه شرعی درست است یا اینکه آن چشمبندی و افسون است؟
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!
پرسش شما دارای چهار مسئله است: اول، مسئلهایکه عامۀ مردم آن را ضرر شیطان میگویند؛ دوم: تفسیر آیۀ مبارکه و دلالت آن بر سحر؛ سوم: مسئلۀ حسد و زخم چشم؛ چهارم: کیفیت و چگونگی وقایه از آن، که آیا با رقیه شرعی است یا چیز دیگری. و اینک پاسخ شما قرارذیل است:
اول: تفسیر آیت قرآن که طبق ادعای مردم آن بر ضرر شیطان دلالت میکند:
﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ...﴾
[بقره: 275]
ترجمه: آن كسانیكه ربا خوار اند، در روز قيامت برنخيزند جز به مانند آنانیكه در اثر مساس و وسوسۀ شيطان ديوانه شدهاند...
اینجا بحث کوتاهی را از کتاب "التیسیر فی اصول التفسیر" به شما ذکر مینمایم:
«﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا﴾ ترجمه: آنانیکه ربا میخورند؛ یعنی میگیرند آن را که هرنوع استفاده از آن را شامل میشود. همچنان کلمۀ "يَأْكُلُونَ" در قرآن برای دلالت ذم استعمال شدهاست:
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾
[نساء: 10]
ترجمه: در حقيقت كسانىكه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند و به زودى در آتشى فروزان در آيند.
﴿يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ﴾
[محمد: 12]
ترجمه: همانگونه كه چارپايان مىخورند، مىخورند[ولى] جايگاه آنها آتش است.
این آیات هم معنای "میگیرند" را افاده میکنند.
مراد از "لَا يَقُومُونَ" روز قیامت است و معنای ﴿إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ﴾ یعنی ایشان چنان خوار و رسوا میشوند که وقت بلند شدن از قبرها مانند دیوانهگان دنیا میباشند، و این خواری و رسوایی ایشان در آن روز بوده و نیز قرینه بر نهی جازم از سودخواری است که تکرار آن(در آیات فوق) به حرمت سودخواری دلالت میکند. لفظ "مِنَ الْمَسِّ" به معنای دیوانهگی است، مثل اینکه گفته شود، این شخص به دیوانهگی مبتلا شده و معنی "خبط" رفتار و کردار غیرمنظم-از اثر ضعف عقلی- است. چنانچه در تفسیر ﴿الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ روایات مختلفی آمده، اما راجحترین آن این است که: هنگامیکه انسان به دیوانهگی مبتلا میشود، در آن موقع زمینۀ وسوسههای شیطان بیشتر مساعد گردیده و در خیال انسان بسیاری از چیزها منجر به سردرگمی شده تا اینکه به دیوانهگی مبتلاء شود. گفته نمیشود که شیطان او را بیهوش و دیوانه ساخته است، زیرا آیت این را تأيید نمیکند، چون الله سبحانه وتعالی نگفته است "یتخبطه الشیطان بالمس" یعنی شیطان او را به دیوانهگی گمراه ساخت، بلکه فرموده است: ﴿يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ یعنی شیطان او را به سبب دیوانهگیاش گمراه ساخت، چون دیوانهگی وی، قبل از گمراهیاش بوده است.
همچنان این فرموده: ﴿يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ حسب اسالیب عرب در اطلاق کلامشان به مصروع(دیوانه) از باب کنایه، مجاز و به معنای جن به او اصابت کرده است، میباشد و عربها کلمۀ "جنون" را از جن اشتقاق نمودهاند و این مطلب قابل اعتماد است؛ زیرا کنایه و مجاز وقتی استعمال میشود که بیان حقیقت سخت و دشوار باشد، و اینجا بیان حقیقت سخت و دشوار نیست؛ زيرا شیطان با تخیلاتش شخص مجنون(ديوانه) را چند مرتبه وسوسه نموده و او را گمراه مینمايد؛ سپس گفته مىشود که شیطان او را گمراه ساخته است. من تاحال کدام حدیث صحیح را در تفسیر این آیت پیدا نکردهام، یعنی حقیقت شرعی در تفسیر آیت دریافت نشده؛ پس یگانه چیزیکه بر آن اعتماد میشود، لغت عرب است، چون قرآن به لغت عرب نازل شده لذا آنچه که ما در رابطه به این مطلب گفتیم، راجح و قابل اعتماد است(شیطان او را به سبب جنون یا دیوانهگیای که داشت، گمراه ساخت، یعنی دیوانهگی بر گمراه کردن شیطان سبقت داشت. یا به عبارت دیگر، شخص به سببی از اسباب دیوانه شده بعد شیطان او را توسط وسوسه و تخیلاتش گمراه ساخته است).
اگر شیطان کسی را مجنون یا دیوانه میساخت، آیت چنین میبود: ﴿الذی یتخبطه الشیطان بالمس﴾ و حرف "با" در کلمۀ "بالمس" افادۀ پیوست به جنون را دارد، یعنی ضرر شیطان به واسطۀ دیوانهگی به او رسیده، که در عین وقت به کنایه و مجاز پیوست نمیشود؛ چون معنی شیطان از حقیقت دور میشود. همچنان شیطان انسان را به بیهوشی مبتلا کرده نمیتواند که بعداً او را به دیوانهگی برساند، چون هیچ نوع سلطان یعنی حجتی از شیطان بالای انسان وجود ندارد، به دلیل اینکه الله متعال فرموده است:
﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ﴾
[ابراهیم: 22]
ترجمه: و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود.
و نیز فرموده:
﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾
[اسراء: 65]
ترجمه: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست و حمايتگرى[چون] پروردگارت بس است.
پس هیچ نوع بیهوشی و سردرگمی از طرف شیطان به انسان نمیرسد؛ بلکه فعالیت شیطان تنها به حد وسوسه است. بنابر این، سخن حق این است که انسان باید موقفی را اتخاذ نماید تا وسوسههای شیطان را رد نموده و با آن مقابله کند، یا این که وسوسههای شیطان را اجابت نماید که آن همان گمراهی است:
﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾
[یونس: 32]
ترجمه: بعد از حقيقت جز گمراهى چیزی نیست.
این بود آنچه که من در رابطه به این مسئله ترجیح داده بودم. والله اعلم.»
دوم: پیرامون آیتیکه در سوال و دلالت آن بر سحر وارد شده بود؛ من در پاسخهای گذشته آن را بیان کردهام و حالا هم حسب ضرورت قسمتی از آن را برای شما نقل میکنم:
«بدون شک سحر یک علم است که با استعمال الفاظ کفر در میکانیزم اجراآت آن صورت میگیرد و در نتیجهی آن انسان خیالاتی میشود و شکل هرچیزی نزدش به شکل دیگری نمایان میشود، اما این بدون تغییر حقیقت شی و تنها محض تخیل میباشد، طوریکه اگر شما همان شی را نگه بدارید، به صورت اصلیاش آن را میبینید، همچنان اگر آن را در آزمایشگاه آزمایشاش نمائید، آن را به شکل همان شی اصل درک میکنید، پس مسئله تنها در حد تخیل است؛ نه در غیر آن.»
دلیل به این ادعاء که سحر "با استعمال الفاظ کفر در میکانیزم اجراآت آن صورت میگیرد"، از آیت مبارکۀ ﴿وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ﴾ یعنی سلیمان سحر نکرده است، میباشد؛ پس استعمال معنای مجاز به "كَفَرَ" به این دلالت میکند که سحر "با استعمال الفاظ و افعال کفر صورت میگیرد"، از همین سبب است که هرگاه کسی عمل سحر را انجام دهد، کافر میشود. چیز دیگریکه این مطلب را تأیید میکند، آیت مبارکهای است که بعد از آن فرموده است: ﴿وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ﴾ بنابر این، ساحر کافر است و مسلمانیکه به آن عمل میکند، مرتد بوده که از طرف دولت اسلامی بخاطر ارتدادش کشته میشود.
اما دلیل بر اینکه آن چه از دست ساحر ظاهر میشود، تنها به حد تخیل بوده و حقیقتی ندارد. این قول الله سبحانه وتعالی است که فرموده: ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ﴾ [اعراف: 116] و نیز فرموده: ﴿يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴾ [طه: 66] یعنی ريسمانها و چوبدستىهایشان بر اثر سحرشان در خيال او[چنين] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند؛ یعنی عصای موسی علیه السلام در حقیقت عصاء بود و در آن کدام حقیقت جدیدی مشاهده نمیشد، لیکن در چشم مردم به مانند مار بزرگ مشاهده میشد، اگر کسی آن(مار بزرگ) را محکم میگرفت، در حقیقت همان بود و اگر در آزمایشگاه معاینه میشد، همان عصاء بود؛ لیکن در خیالشان طوری بود که گویا ماربزرگ است. بنابر این، وقتیکه ساحران سحر خود را انداختند، ایشان عصاء را به قسم عصاء مشاهده میکردند و لیکن ایشان چشمان مردمان را سحر کرده بودند، آن را مانند مار بزرگ میدیدند. هنگامیکه حضرت موسی علیه السلام عصای خود را انداخت، ساحران آن را مار بزرگ حقیقی مشاهده کردند؛ نه عصاء و هنگامیکه سحر آنها را بلعید؛ پس به صورت اصلیاش قرار گرفت؛ ساحران دانستند که این سحر نیست؛ زیرا سحر حقیقت اشیاء را کاملاً از بین نمیبرد و نیز دانستند: چیزیکه(سحر) ایشان را باطل ساخت، آن سحر نیست؛ بلکه حق از جانب رب العلمین است؛ چنانچه حضرت موسی علیه السلام گفته بود: ایمان آوردند و ایمان شان تعجبآور بود.
خلاصه اینکه اگر نزد شما یک دانه کُرسی(چوکی) باشد و شخصی در مکان دورتر از چوکی بایستد و به شما بگوید: من در حالیکه از چوکی دورتر هستم، آن چه از کلمات کفرآمیز است، با میکانیزم آن اجراء میکنم و بعد شما آن چوکی را بدون اینکه حقیقت آن چوکی تغییر کند، بالشت میبینید؛ یعنی اگر آن را لمس کنید، میدانید که چوکی است؛ پس کسیکه این چنین کاری را(با کلمات کفرآمیز و میکانیزم آن) اجراء نماید، لیکن چوکی یا هرچیزیکه باشد، اگر لمس شود، در اصل به همان حالت اصلی خود باشد و در خیال شما چیز دیگری معلوم شود، در نتیجۀ اجرای این اعمال، چنین شخصی ساحر و کافر محسوب میشود.
اما اگر کسی اعمال فنی و خدعه و فریب را انجام دهد، مانند اینکه پرندهای را در میان دستمال ببندد و بعد حرکاتی را انجام دهد، طوریکه به شما دستمال را نشان دهد و کلماتی بخواند و بگوید که من این دستمال را به پرنده تبدیل میکنم و باز پرندۀ حقیقی ظاهر شود، این کار سحر نیست؛ بلکه این عمل فنی است، یعنی پرنده و دستمال در حقیقت همرای شخص موجود بود که توسط یک عملیۀ فنی، آن را از نزد شما پنهان کرده بود و بعد آن را ظاهر نمود. یا اینکه صندوقی را به طور مخفی در یک زیر زمینی میگذارد، بعد در حضور شما شخصی را در صندوق میگذارد و میگوید: من صندوق را دونصف میکنم و شخص را زنده از صندوق خارج میکنم، هنگامیکه شخص را داخل صندوق کردند و آن را در زیرزمینی یا حوض بزرگ انداختند آن شخص صندوق را دونصف میکند و شخص سالم میبراید و این سحر نیست؛ بلکه خدعه است توسط اعمال فنی؛ چون آن شخص داخل صندوق میگردد و به داخل حوض میشود؛ سپس-بعد از دو نصف نمودن صندوق- از حوض بیرون میآید يا اينكه صندوق چند طبقهای میباشد که آن شخص در یک طبقه میباشد و این مرد فنی طبقۀ دیگری را دو نصف میکند و یا... و این سحر نیست؛ بلکه خدعه توسط اعمال فنی است.
اما شعبدهبازان و فريبدهندگان(دروغ گویان) که قادر به اظهار شیء به غیر حقیقتاش نیستند، با اعمال فنی هم مردم را فریب نمیدهند، بلکه گمان میکنند که با کتاب بازکردن وغیره، علم غیب را میدانند، مانند اینکه با شعبدهبازیشان ادعاهای دروغین مثل سخن گفتن با جن، دیدن جن و امور دیگری را انجام میدهند، این هم سحر نیست؛ بلکه شعبده و دجله است و این اشخاص با این اعمالشان مرتکب حرام میشوند و مستحق عقوبت تعزیری اند و عقوبت تعزیریشان طبق ضرریکه به مردم رسانیده اند، سختتر میشود.
و لیکن سحر به معنای اینکه در فوق ذکر شد، استعمال و خواندن الفاظ، ورد و افسون كه دارای الفاظ کفری كه در تخیل انسان چیزی را به غیر حقیقتاش بدون تغییر حقیقت آن نشان میدهد، در حالیکه اگر از نزدیک لمس شود، حقیقت اصلی آن را انسان درک میکند... و این سحر است که قریب است ناپدید شود؛ چون به واقعیت امروزی و به این معنی موجود نیست. افزون بر این، عقوبت ساحر قتل است، چنانچه دولت اسلامی در سالیان دراز بالای ساحران همین حکم را جاری میکردند. بنابر دو سبب مذكور بر این علم قریب است که ناپدید شود.
بنابر این، عقوبت ساحریکه از الفاظ کفرى در میکانیزم اجراآت آن استفاده میکند، که با این عمل کافر میشود، پس عقوبت یا مجازات این نوع سحر حسب آتی بیان میشود: طوریکه در تفسیر سوره بقره آمده: «جزای ساحر، مانند جزای مرتد است، چون ساحر بنابر دلایلیکه بیان شد، کافر است؛ زیرا صحابه رضی الله عنهم جزای ساحر را به قتل اجراء میکردند و این حکم در عهد حضرت عمر رضی الله عنه اجراء گردیده و هیچ یکی از اصحا کرام از قتل ساحر انکار نکرده اند، حتی این مسئله به منزلۀ اجماع رسیده است؛ چون این حکم مهم در ملای عام و بدون انکار اصحاب کرام تطبیق گردیده است. چنانچه در مسند احمد از احنف بن قیس رضی الله عنه روایت است که گفت: عمر رضی الله عنه یکسال قبل از وفاتاش مکتوبی را برای ما فرستاد که در آن فرمان به کشتن ساحران داده شده بود.»
ولیکن در رابطه به اعمال فنی که قبلاً ذکر نمودیم، طوریکه مشایخ و شعبدهبازان مردم را فریب میدهند، برای اینها عقوبت تعزیری حسب ضرریکه به جانب مقابل رسیده است، داده میشود، و عقوبات تعزیزی در اسلام معلوم است که بعضی اوقات به حد قتل هم میرسد، البته نسبت به ضرریکه صاحب آن انجام داده است.
فرق میان قتل در حد و قتل در تعزیر این است که شخص اول مرتد است، بر او نماز جنازه خوانده نمیشود و در مقبرۀ مسلمین دفن نمیشود، اما قتل در تعزیر طوری است که شخص مسلمان بنابر فسق یا فجوریکه انجام داده، جزایش را قتل تعیین کرده اند، بالای این شخص نماز جنازه خوانده میشود و در قبرستان مسلمین هم دفن میشود. برای وضاحت بیشتر به این مطلب بعضی نظریات مذاهب را در تعدادی از تفاسیر ذکر مینمایم:
- تفسیر ابن کثیر: در تفسیر ابن کثیر تحت آیت ﴿وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ...﴾ [بقره: 102] «علماء در این اختلاف دارند که اگر کسی علم سحر را بیاموزد و بعد آن را استعمال نماید، امام ابوحنیفه، امام مالک و امام احمد رحمه الله گفته اند، کافر میشود. تعدادی از اصحاب امام ابوحنیفه گفته اند که تعلیم سحر از جهت وقایه و اجتناب از وی کفر نیست، لیکن اگر کسی آن را تعلیم نماید و اعتقاد به جواز آن داشته باشد یا معتقد باشد که سحر به او نفع میرساند، کافر میشود، و نیز هرکه معتقد باشد که شیاطین برای وی هرچه بخواهد، میکنند، کافر میشود. امام شافعی رحمه الله گفته: کسی علم سحر را میآموزد، ما برایش میگوئیم: سحر خود را برای ما بیان کن، اگر بیان کرد و در آن چیزی بود که موجب کفر میگردید، پس او کافر است و اگر موجب کفر نمیشد و او اعتقاد اباحت سحر را داشت، بازهم کافر است.
ابن هبیره گفته: آیا ساحر به مجرد فعل یا استعمال سحر کشته میشود؟ امام مالک و امام احمد گفته اند: بلی، کشته شود. امام شافعی و امام ابوحنیفه گفته اند: کشته نشود؛ لیکن اگر توسط سحر وی انسانی کشته شد، نزد امام مالک، شافعی و احمد کشته شود. ابوحنیفه گفته کشته نشود تا اینکه این عمل از وی در حق یک شخص معین تکرار و يا اقرار شود و هرگاه کشته شود، به نزد هرسه مذهب به طور حد کشته شود؛ مگر شافعی؛ زیرا امام شافعی گفته کشتن وی در این حالت از روی قصاص است.»
- تفسیر قرطبی: «فقهاء در حکم ساحر مسلمان و ساحر ذمی اختلاف نظر دارند، امام مالک رحمه الله گفته هرگاه مسلمان بنفسه به سخنیکه آن کفر بود، سحر کرد، کشته شود؛ حتی فرصت توبه هم برایش داده نشده و توبهاش پذیرفته نشود، چون این امر مانند زندیق محسوب میشود، و نيز به دليل اينكه الله متعال سحر را به کفر مسمی نموده است، طوریکه فرموده:
﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ﴾
[بقره:102]
ترجمه: با اينكه آن دو[فرشته] هيچ كس را تعليم[سحر] نمىكردند؛ مگر آنكه[قبلاً به او] مىگفتند، ما[وسيله] آزمايشى[براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى.
و این استدلال، قول احمد بن حنبل، ابو ثور، اسحاق، شافعی و ابوحنیفه رحمهم الله است. قتل ساحر از حضرات عمر، عثمان، ابن عمر، حفصه، ابوموسی، قیس بن سعد و از هفت نفر از تابعین رضی الله عنهم روایت شده است... ابن عربی گفته: الله متعال در کتاب خود به صراحت بیان کرده که ساحر کافر است. "وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ" به قول سحر "وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا" به آن و به تعلیم آن و هاروت و ماروت گفتند: "إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ" و این تأکید از برای بیان است.»
سوم- حسد و زخم چشم(چشم زدن): جواب این موضوع در پاسخهای گذشته ارائه شده که ما این جا قسمتی از آن را طبق ضرورت نقل میکنیم: «حسد؛ آروزی از بين رفتن نعمت از كسیكه مستحق آن است و مراد از عین(چشم زخم) در این جا اصابت چشمی است که صاحب آن عائن(چشم زننده) گفته میشود، طوریکه عربها میگفتند: اصبته بعینی... (او را هدف چشمم قرار دادم، من چشم زننده هستم...)
حسد و چشم زخم در تأثیر و ضرر از حسد کرده شده و چشمخورده مشترک و در کیفیت مختلف هستند، زيرا حسد کننده با شخص حاضر و غیرحاضر حسد میکند، لیکن چشم زننده به کسی ضرر رسانیده نمیتواند؛ مگر این که او را به چشم خود ببیند، پس حاسد عامتر است نسبت به چشم زننده، همچنان پناهخواستن از حسد شامل پناهخواستن از چشم زخم نیز میشود و پناه خواستن از زخم چشم جزئی از حسد است. آیات سورۀ فلق ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾ پناهخواستن از چشم زدن را نیز شامل میشود و این از بلاغت و اعجاز قرآن است. اما این که برای حسد کرده شده و چشم خورده چگونه ضرر ایجاد میشود، این جا مسئله به دوبخش تقسیم شده است:
اول: حسد کننده و چشم زننده کسانی هستند که آرزوی زوال نعمت غیر از خودشان را دارند، این عمل گناه است که عذاب بزرگی را در پی دارد، الله متعال برای ما امر نموده که از شر آن به الله متعال پناه ببریم.
دوم: ضرریکه از حسد و چشم زخم به انسان میرسد، از دیدگاه حوادث و ابتلاء باید دیده شود؛ مانند امراضیکه به انسان میرسد و انسان این ابتلاء را با وسایل و اسالیبی استقبال کند که در ذیل به آن اشاره میکنیم:
معنای مجازی حسد این است که شخص آرزوی مثل نعمتی را دارد که نزد منعم بدون آرزوی زوال نعمت از صاحب آن میبیند. پس هیچ مشکلی نیست که اگر شخصی کسی را می بیند که قرآن را حفظ میکند و این شخص آرزو میکند که مثل آن باشد، یا شخصی را میبیند که زیاد صدقه میدهد و آرزو میکند که مثل آن باشد. در صحیح البخاری از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لاَ حَسَدَ إِلَّا فِي اثْنَتَيْنِ: رَجُلٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ القُرْآنَ، فَهُوَ يَتْلُوهُ آنَاءَ اللَّيْلِ، وَآنَاءَ النَّهَارِ، فَسَمِعَهُ جَارٌ لَهُ، فَقَالَ: لَيْتَنِي أُوتِيتُ مِثْلَ مَا أُوتِيَ فُلاَنٌ، فَعَمِلْتُ مِثْلَ مَا يَعْمَلُ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَهُوَ يُهْلِكُهُ فِي الحَقِّ، فَقَالَ رَجُلٌ: لَيْتَنِي أُوتِيتُ مِثْلَ مَا أُوتِيَ فُلاَنٌ، فَعَمِلْتُ مِثْلَ مَا يَعْمَلُ»
ترجمه: فقط در مورد دو نفر، میتوان غبطه خورد: نخست، مردىكه الله(متعال) به او قرآن آموخته است و او آن را شب و روز تلاوت مىكند؛ پس همسايهاش مىشنود و مىگويد: ای كاش! به من نعمتی مانند نعمتیكه به فلانى عطاء شده است، ارزانی مىشد؛ در آن صورت، من هم مانند او قرآن تلاوت مىكردم، و ديگر، مردىكه الله(متعال) به او ثروت عنايت كرده است و او آن را در راه الله انفاق مىكند؛ پس شخص ديگرى مىگويد: اى كاش! به من هم نعمتى مانند نعمتىكه به فلانى عطاء شده است، ارزانى مىشد؛ در آن صورت، من هم مانند او انفاق مىكردم.
چهارم- کیفیت وقایه از زخم چشم، حسد و سحر:
1- زخم چشم و حسد: وقايه از این دو مطلب به اموری مىباشد که ادلۀ شرعی به آن دلالت و رهنمائى میکند:
الف- تقرب جستن به الله متعال توسط عبادت، دعاء، قرائت قرآن، توکل به الله متعال وغیره، طوریکه الله متعال فرموده: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِين﴾ وقال تعالى: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾
ب- پناهخواستن به الله متعال از شر انس و جن، برای خود و ذریه(فرزندان) خود و قرائت معوذتین:
«كان النَّبيُّ صلى الله عليه وسـلم يَتعَوَّذُ مِن عَينِ الجانِّ وعَينِ الإِنْسِ، فلَمَّا نَزلَتِ المُعوِّذتانِ أَخَذَ بهما وتَركَ ما سِوَى ذلكَ»
(أخرجه النَّسائيُّ و ابنُ ماجه و صحَّحه الألبانيُّ)
ترجمه: رسول الله(صلی الله علیه وسلم) از چشم زخم جنها و انسانها به الله(سبحانه وتعالی) پناه مىبرد و پس از نزول معوذتين، همينها را مىخواند و دعاهاى ديگر را ترك نمود.
خواندن دعاهای ذيل:
«أَعُوذُ بِكَلِماتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» رواه مسلم، وقول: «بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ معَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرضِ ولا في السَّماءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»
(رواه ابوداود و ترمذی)
ترجمه: من به كلمات و سخنان كامل الله(سبحانه وتعالی) از گزند مخلوقاتش پناه مىبرم. پناه میبرم، با نام الله(سبحانه وتعالی)، ذاتىکه با اسم او هيچ چيز در زمين و آسمان ضررى نمىرساند و او شنواى داناست.
«عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ كَانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسـلم يُعَوِّذُ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَيَقُولُ «إِنَّ أَبَاكُمَا كَانَ يُعَوِّذُ بِهَا إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَهَامَّةٍ وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لامَّةٍ»
(رواه بخاری)
ترجمه: از ابن عباس رضى اللَّه عنهما روایت است که گفت: رسول الله(صلى الله عليه وسلم) برای حفظ حسن و حسين چنين دعاء مىكرد: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لامَّةٍ» یعنی: پناه میبرم به کلمات کامل الله(سبحانه وتعالی) از شر شیطان و از هر حیوان زهردار و از هر چشم شر(زننده). و میفرمود: «پدر شما(ابراهيم عليه السلام) برای حفظ اسماعيل و اسحاق، همين دعاء را مىخواند.
ج- رقیه شرعی وقت اصابت ضرر:
«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ أَنَّ جِبْرِيلَ أَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه وسـلم فَقَالَ: «يَا مُحَمَّدُ اشْتَكَيْتَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ»
(رواه مسلم)
ترجمه: از ابو سعيد خدرى رضى الله عنه روايت شده که گفت: جبرئيل عليه السلام خدمت پيامبر(صلی الله عليه وسلم) آمده و گفت: اى محمد! مريض شدى؟ فرمود: بلی. فرمود: بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيك... بنام الله از هرچه اذيتت مىکند، مداوايت مىنمايم از شر هر نفس يا چشم حسود، الله(سبحانه وتعالی) شفايت مىدهد، بنام الله(سبحانه وتعالی) مداوايت مىکنم.
«عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: «أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسـلم أَوْ أَمَرَ أَنْ يُسْتَرْقَى مِنْ الْعَيْنِ»
(رواه بخاری)
ترجمه: از عايشه رضی الله عنها روایت است كه گفت: پيامبر صلى الله عليه وسلم، به من يا به ديگرى دستور داد تا(براى محفوظ ماندن) از شرّ چشم بد دعاء و رقيه انجام گيرد.
و این هم فراموش نشود که حافظ اصلی اول و آخر، الله متعال است؛ طوریکه فرموده:
﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير﴾
[انعام: 17]
ترجمه: اگر الله(متعال) زيانى به تو برساند، هيچ کس جز او نمى تواند آن را برطرف سازد و اگر خيرى به تو رساند[نيز]، پس او بر همه چيز تواناست.
2- پیرامون سحر: کیفیت وقایه از سحر اگر موجود باشد؛ چنانچه قبلاً گفتیم، آن چه ایجاد میشود، از دجالها و شعبدهبازان هیچ نوع تأثیری ندارد؛ مگر هنگامیکه عقل انسان به ضعف گرائیده باشد. پناه به الله از چنین حالتی!
پس بهترین وقایه از حسد، زخم چشم و آنچه را مربوط به آن میشود، در فوق ذکر نمودیم و بر آن حديثى را مىافزايند كه در آن قرائت سورۀ بقره ذكر گردیده است؛ زيرا در آن-سورۀ بقره- خیر کثیر و تأثیر بزرگ برای قطع سحر و جادو-اگر صورت گرفته باشد- نهفته است، طوریکه در صحیح مسلم از ابو امامه رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«اقْرَءُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ شَفِيعًا لِأَصْحَابِهِ اقْرَءُوا الزَّهْرَاوَيْنِ الْبَقَرَةَ وَسُورَةَ آلِ عِمْرَانَ فَإِنَّهُمَا تَأْتِيَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنَّهُمَا غَمَامَتَانِ أَوْ كَأَنَّهُمَا غَيَايَتَانِ أَوْ كَأَنَّهُمَا فِرْقَانِ مِنْ طَيْرٍ صَوَافَّ تُحَاجَّانِ عَنْ أَصْحَابِهِمَا اقْرَءُوا سُورَةَ الْبَقَرَةِ فَإِنَّ أَخْذَهَا بَرَكَةٌ وَتَرْكَهَا حَسْرَةٌ وَلَا تَسْتَطِيعُهَا الْبَطَلَةُ» قَالَ مُعَاوِيَةُ بَلَغَنِي أَنَّ الْبَطَلَةَ السَّحَرَةُ»
ترجمه: قرآن بخوانيد؛ زيرا قرآن روز قيامت برای صاحبش شفاعت مىکند. دو سورۀ نوراني بقره و آل عمران را بخوانيد؛ زيرا آن در روز قيامت به شکل دو ابر يا دو سايهبان يا دو گروه پرنده، که بال گشوده اند، مىآيند و از صاحبانشان دفاع مىکنند. سورۀ بقره را بخوانيد؛ زيرا ياد گرفتن آن برکت است و ترک کردن آن باعث حسرت مىشود و ساحران تاب و تحمل آن را ندارند.
همچنان بهترین وقایه، ایمان به الله متعال است و حفاظت کنندۀ اول و آخر تنها الله سبحانه وتعالی است؛ طوریکه فرموده:
﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾
[انعام: 17]
ترجمه: اگر الله(سبحانه وتعالی) زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف سازد و اگر خیری به تو رساند، او بر همه چیز تواناست(و از قدرت او، هرگونه نیکی ساخته است).
در خاتمه باید گفت که مسلمان نباید از وقوع این امور متزلزل و ناقرار شود؛ بلکه این امور سبب ادای فرایض و قرب انسان به سوی الله متعال با ذکر، دعاء و نوافل گردد و به این که الله سبحانه وتعالی بندهاش را حفاظت میکند و این که الله متعال با بندهاش است، مطمئن باشد. در حدیث صحیح که حاکم در مستدرک از حضرت ابودرداء رضی الله عنه روایت نموده، که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: أَنَا مَعَ عَبْدِي إِذَا هُوَ ذَكَرَنِي وَتَحَرَّكَتْ بِي شَفَتَاهُ»
ترجمه: الله(متعال) مىفرمايد: من با بندهام هستم تا آنگاه که مرا ياد کند و لبهايش با ياد و ذکر من حرکت کنند.
در صحیح بخاری از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ قَالَ: مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ: كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِي لَأُعِيذَنَّهُ، وَمَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ تَرَدُّدِي عَنْ نَفْسِ المُؤْمِنِ، يَكْرَهُ المَوْتَ وَأَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ»
ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) فرموده: هرکس با دوستی از دوستان من دشمنی کند، من با او اعلام جنگ میکنم و آن چه بيش از همه چيز بندهام را به من نزديک مینمايد، تکاليفی است که بر او فرض نمودهام و بندهام با خواندن نوافل همچنان به من نزديک میشود تا اين که دوستش میدارم؛ پس آنگاه که دوستش بدارم، شنوايی او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبيند و دست او میشوم که با آن میگيرد و پايش میشوم که با آن راه میرود و اگر از من بخواهد، به او میدهم و اگر از من پناه بجويد، او را پناه میدهم؛ در هيچ چيزیکه انجام مىدهم، ترديدی ندارم، آنگونه که دربارۀ جان مؤمن ترديد دارم؛ او مرگ را دوست ندارد و من ناراحت کردن او را دوست ندارم.
امید وارم این مطالب کفایت کننده و سبب قناعت پرسنده قرار گیرد. إن شاء الله!
برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته
19شعبان1439هـ.ق
5 می 2018م