یکشنبه, ۲۲ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۷/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
واقعیت واکسین و حکم شرعی آن
بسم الله الرحمن الرحيم

واقعیت واکسین و حکم شرعی آن

 

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

یک خواهر هم‌عقیده شما از شهر یوزییفا (؟) به عالم بزرگ عطاء بن خلیل أبوالرشتة امیر حزب التحریر، الله حفظ تان کند: من یک چیچینی هستم و مدت چهارده سال می‌شود در بلجیم زندگی می‌نمایم؛ جایی‌که زنان چیچینی زیادی آنجا اقامت دارند. در این اواخر پرسش‌های زیادی مبنی بر چگونگی واکسین سرخکان، التهاب جگر، پندیدگی گلو، سل وغیره واکسین‌های دیگر برای اطفال از دیدگاه اسلام مطرح می‌شود و مردم نسبت به واکسین‌ها دیدگاه سردی دارند و صاحبان این دیدگاه عوارض روزافزون واکسین را دلیل دل‌سردی خویش عنوان می‌کنند و می‌گویند که این به معنی گرفتارسازی فرزندان سالم مان در چنگال ضرر می‌باشد و می‌گویند که تداوی فرض نیست؛ چه رسد به وقایه که در حد پاین‌تر از تداوی قرار دارد و هم‌چنان می‌گویند که واکسین به معنی انتقال میکروب به داخل بدن طفل است که این انتقال در ذات خود حرام می‌باشد و این در حالی‌ست که مواد ترکیبی این واکسین‌ها از حیوانات چون شادی گرفته می‌شود.

واقعیت واکسین و حکم شرعی آن چیست؟ و آیا در دولت خلافت اسلامی واکسین با انواع آن وجود خواهد داشت؟ با یقین کامل باید گفت که نیمی از مسلمانان در اینجا فرزندان‌شان را واکسین نمی‌کنند؛ درحالی‌که تعدادشان نیز رو به افزایش است و هم‌چنان حکم شرعی واضح و هویداست که از آن نمی‌توان فرار کرد؛ بناءً از شما تا حد توان تان در این عرصه خواهان توضیح و تفصیل می‌باشیم.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

واکسین دوا بوده و تداوی کردن مندوب می‌باشد؛ نه فرض و دلیل بر این مدعا:

  1. بخاری از ابوهریره روایت می‌کند که گفت:

«لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ، فَإِذَا أُصِيبَ دَوَاءُ الدَّاءِ بَرَأَ بِإِذْنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ»
ترجمه: برای هر بیماری دوایی‌ست، پس اگر دوای درد پیدا شد، به خواست الله متعال صحت یاب گردید.

 و در روایت احمد از عبدالله بن مسعود آمده است:

«مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً، إِلَّا قَدْ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ، وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ»

ترجمه: والله متعال هیچ بیماری نفرستاده؛ مگر آن که برای آن دارو و علاجی آفریده است، که درین میان کسی خواست دانست می‌داند و کسی نخواست نمی‌داند.

در این احادیث رهنمائی است؛ نه وجوب که برای هر درد و بیماری دوایی است که موجب شفایاب شدن می‌گردد و این ارشاد باعث تشویق تداوی می‌گردد که الله متعال آن را نصیب می‌گرداند.

2. احمد از انس رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ حَيْثُ خَلَقَ الدَّاءَ، خَلَقَ الدَّوَاءَ، فَتَدَاوَوْا»

ترجمه: از آن جایی‌که الله متعال بیماری را آفرید دوا را نیز خلق کرد، پس خود را تداوی کنید.

و ابوداود از اسامه بن شریک روایت کرده گفت:

«أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابَهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ، فَسَلَّمْتُ ثُمَّ قَعَدْتُ، فَجَاءَ الْأَعْرَابُ مِنْ هَا هُنَا وَهَا هُنَا، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَتَدَاوَى؟ فَقَالَ: تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ دَوَاءً، غَيْرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَم أي "إلا الموت"»

ترجمه: به مجلس رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم و اصحاب وی که گویی در سرهای شان پرنده است، آنجا نسته اند؛ پس سلام دادم و نشستم و اعراب از اینجا و آنجا آمدند و گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم آیا ما خود را تداوی کنیم؟ رسول الله صلی علیه وسلم فرمودند: بلی تداوی کنید؛ چون الله متعال هیچ دردی را بدون درمان نیافریده است، مگر یک دردی‌که مرگ است.

در حدیث نخست امر به تداوی شده و در این حدیث به اعراب نیز پاسخ به تداوی داده شده است که همه بندگان نیز شامل آن می‌شود. در این دو حدیث خطاب به صیغه امر آمده است و امر افاده طلب می‌کند؛ نه وجوب، مگر این‌که امر جازم باشد و جزم نیازمند قرینه‌ای است که بدان دلالت نماید؛ اما در این دو حدیث کدام قرینه برای وجوب وجود ندارد.

علاوه بر آن در احادیث دیگری امر به جواز ترک تداوی شده است که وجوب را از این دو حدیث نفی می‌کند. مسلم از عمران بن حصین روایت کرده است که نبی صلی الله علیه وسلم فرمود:

«يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعُونَ أَلْفًا بِغَيْرِ حِسَابٍ» قَالُوا: وَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَال: «هُمُ الَّذِينَ لَا يَكْتَوُونَ وَلَا يَسْتَرْقُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»

ترجمه: هفتادهزار کس از امت من بدون حساب وارد بهشت می‌شوند، گفتند: آنان کی‌ها اند یا رسول الله؟ فرمود: آنان کسانی اند که تقاضای نمی‌کنند تا کسی بر آن‌ها رقیه (دم کردن) بخواند و چیزی را شوم نمی‌دانند و داغ نمی‌کنند و بر پروردگار خود توکل می‌کنند". پس رقیه (دم کردن) و کی (داغ نهادن) از جمله تداوی‌ست.

بخاری از ابن عباس رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت:

«هَذِهِ المَرْأَةُ السَّوْدَاءُ، أَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم فَقَالَتْ: إِنِّي أُصْرَعُ، وَإِنِّي أَتَكَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِي، قَال: إِنْ شِئْتِ صَبَرْتِ وَلَكِ الجَنَّةُ، وَإِنْ شِئْتِ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَكِ فَقَالَتْ: أَصْبِرُ، فَقَالَتْ: إِنِّي أَتَكَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ لاَ أَتَكَشَّفَ، فَدَعَا لَهَا»

ترجمه: این زن سیاه نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده گفت: من دچار صرع (نوع بیماری‌که توأم با سر دردی است) می شوم و در نتیجه عورتم آشکار می‌شود (نمی‌توانم لباس‌هایم را مرتب نگهدارم و بدنم نمایان می‌شود). رسول الله صلی الله علیه وسلم در جواب گفت: اگر بخواهی صبر کنی و برایت جنت باشد و اگر بخواهی از الله می‌خواهم تا صحت‌مند شوی. زن گفت: صبر می‌کنم؛ اما برایم دعا کن تا عورتم آشکار نشود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در حقش دعا کرد.

بناء این دو حدیث دلالت به ترک تداوی می‌کند.

پس این همه شدت تشویق رسول الله صلی الله علیه وسلم در رابطه به تداوی دلالت به آن می‌کند که صیغه‌های امر (تداوی کنید) به معنی وجوب نه بلکه به معنی اباحت و ندب می‌باشد.

پس واکسین نمودن نیز در حکم مندوب می‌باشد، چون واکسین دوا بوده و تداوی مندوب است، مگر این‌که ثابت گردد نوع خاص از واکسین در بردارنده مواد مضره و فاسد است، پس در این حالت مطابق به قاعده ضرر که احمد در مسند خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: "ضرر رسانیدن و ضرر قبول کردن در اسلام نیست"، حرام می‌گردد. که چنین حالات نادر و اندک است.

و اما در دولت خلافت اسلامی واکسین ضد امراض چون معده و امثال آن و ادویه‌جات پاک و صحی وجود خواهد داشت و شفا دهنده نیز الله سبحانه وتعالی است، (وإذا مرضت فهو یشفین) ترجمه: و اگر مریض گردم او تعالی شفایم خواهد بخشید.

و شرعاً واضح است که رعایت صحی از مکلفیت‌های خلیفه در شؤن زندگی می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: "امام رهبر است و در مقابل رعیت خویش مسوول می باشد." این حدیث را بخاری از عبدالله بن عمر روایت کرده است و این نص دلالت عام به مسوولیت دولت در راستای صحت و پزشکی که شامل اداره امت می‌گردد، دارد. دلایل خاص دیگری در باره صحت و پزشکی به شکل ذیل نیز موجود است:

مسلم از طریق جابر راویت می‌کند که گفت:

«بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ طَبِيبًا فَقَطَعَ مِنْهُ عِرْقًا ثُمَّ كَوَاهُ عَلَيْهِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم پزشکی را نزد أبی بن کعب فرستاد و وی رگی را از کعب قطع و دوباره بسته‌اش کرد.

و حاکم در مستدرک از زید بن أسلم از پدرش روایت می‌کند که گفت:

«مَرِضْتُ فِي زَمَانِ عُمَرَ بِنَ الْخَطَّابِ مَرَضاً شَدِيداً فَدَعَا لِي عُمَرُ طَبِيباً فَحَمَانِي حَتَّى كُنْتُ أَمُصُّ النَّوَاةَ مِنْ شِدَّةِ الْحِمْيَةِ»

ترجمه: در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه شدیداً بیمار شدم و وی پزشک برایم طلب کرد و من تب کرده بودم و از شدت تب هسته خرما را می‌مکیدم.

پس فرستادن پزشک توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم و خواستن وی توسط عمر جهت تداوی اسلم، درحالی‌که هردو حاکم بودن، دلیل به نیاز مبرم بودن صحت و تداوی رعیت توسط دولت می‌باشد و برای دولت لازم است تا این تسهیلات را به گونه رایگان در دسترس مردم قرار دهد.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشتة

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه