- مطابق
مجاز تنها در اسماء جنس میآید
(ترجمه)
به پاسخ طارق ابوعربیان ابوعلی
پرسش:
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!
شیخ بزرگوارما، الله سبحانه وتعالی به چیزیکه او و رسولش صلی الله علیه وسلم دوست دارد، شما را یاری فرماید. اجازه بدهید سوالی را مطرح نمایم و مطمئنم که جواب این سوال در نزد شما است، از آنجایکه در جلد سوم کتاب شخصیه اسلامی بیان شده است که مجاز در حروف واقع نمیشود وهمچنان افزوده شده است که از جمله علاقات مجاز زیادت است و در این زمینه این قول الله سبحانه وتعالیلیس کمثله شیء (مثل الله سبحانه و تعالی چیزی دیگری نیست) به عنوان مثال ذکر شده است. "کاف" در این آیه مبارکه زائد است، آیا این "کاف" از جملهای مجاز به حساب نمیآید؟ امیدوارم این مشکل را توضیح دهید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
در کتاب شخصیه گفته نشده است که مجاز به طور مطلق در حروف نمیآید؛ بلکه در آن ذکر شده است که مجاز اصلاً در اسماء جنس آمده؛ ولی در حروف، فعل، مشتقات و اسم علم نمیآید، در این اشیاء مجاز اصالتاً نمیآید؛ بلکه تبعاً میآید و در کتاب شخصیه سبب عدم دخول مجاز به صورت اصالتاً گفته شده و همچنان توضیح داده شده که مجاز در این اشیاء باالتبع داخل میشود.
چیزیکه در این خصوص در باب "حقیقت و مجاز" جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی آمده برایتان نقل قول میکنم: «دخول مجاز در کلام به صورت اصلی میباشد؛ ولی بعضی اوقات به صورت تبعی نیز میآید. مجاز اصلی در اسم جنس میآید و این در صورتی است که مجازاً در نفس صالحه و بر بساری از اوصاف دلالت کند مثل "اسد" که برای مرد شجاع و "قتل" برای ضرب شدید مجازاً استفاده میشود و آنچه که مجاز ذاتاً در آن داخل نمیشود چند چیز است:
1- حروف: مجاز در حرف داخل نمیشود؛ زیرا حرف به تنهایی خود معنی افاده نکرده، بلکه با ذکر متعلق خود معنی میدهد پس وقتیکه حرف به تنهایی خود معنی ندهد، مجاز در آن نیز داخل نمیشود، زیرا دخول مجاز فرع افادۀ معنی کلام است، اما مسئلهی دخول مجاز در حرف به صورت تبعی این است که هر وقتی متعلقات حرف مجازاً استعمال گردید، معنی مجاز از متعلق در حرف نیز سرایت میکند؛ مانند: این فرموده الله سبحانه و تعالی:
﴿ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾
[قصص: 8]
ترجمه: (كار به جایی رسيد كه مادر موسی ناچار شد، او را به دريا گونه نيل بيندازد) خاندان فرعون ، موسی را (از روی امواج نيل) بر گرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مايهی اندوهشان گردد.
زیرا "لام" در این آیۀ مبارکه به معنی تعلیل نیست؛ بلکه به معنی عاقبت مجازا استفاده شده است، پس حرف"لام" تبع مجاز در متعلق اش بوده، ولی مجاز ذاتی در حرف نمیآید.
2- فعل با همهای اقسام و مشتقات اش: مجاز اصلی در فعل با همهای اقسام و متشقات اش داخل نمیشود؛ مانند: ضارب و امثال آن، زیرا فعل و مشتقات اش تابع اصل خود است و اصل فعل و مشتقات آن مصدر است، خواه مصدر حقیقی باشد و خواه مجازی، بناء اطلاق ضارب بعد از انقضاء ضرب و یا قبل از ضرب مجازی میباشد، چون اطلاق ضرب و موجودیت این حالت مثل این است که گویا شخص مجازا ضارب است نه حقیقتاً.
3- علم: اگر علم مرتجل و یا علم منقول غیر مرتبط به علم باشد، مشکلی نیست که به معنی مجازی استعمال شود؛ اما اگر علم منقول به خاطر ارتباط با مسمیاش بیاید؛ مانند: شخصیکه پسرش را مبارک مینامد لازم ندارد که برکت را با خود داشته باشد، زیرا اگر چنین باشد زمانیکه ارتباط آن برداشته شد ممتنع است که به این نام اطلاق گردد، بناء این مسئله دلالت دارد که این موضوع مجاز نیست.» ختم متن شخصیه.
بناء واضح است که مجاز در حروف داخل میشود؛ ولی نه به صورت اصلی و ذاتی، زیرا حرف بدون متعلق خود به تنهایی معنی نمیدهد، وقتی به تنهایی خود معنی ندهد مجاز در آن نیز داخل نمیشود، زیرا دخول مجاز فرع مفیدیت کلام است، اما وقتی متعلقات حرف مجازی استفاده شد استعمال مجاز از متعلقات به خود حرف نیز سرایت میکند، پس مجاز در حرف تابع مجاز در متعلقات آن است.
حالا به مثالی میآیم که شما در سوال خود مطرح نمودید و او چیزی است که در باب "حقیقت و مجاز" جلد سوم کتاب شخصیه در بحث علاقات مجاز و انواع آن ذکر شده، چنانچه در این کتاب چنین آمده است: «نوع نهم زیادت: زیادت آن است که کلام به اسقاط کلمهای صحیح گردد، بناء در چنین موردی حکم به زیادت آن کلمه میشود، چنانچه در این قول الله سبحانه و تعالی آمده است: لیس کمثله شیء (یعنی مثل الله سبحانه و تعالی چیزی دیگری نیست) "کاف" در این آیه زائد است، زیرا مراد نفی مثل است نه نفی مثل مثل، اگر "کاف" را در این آیۀ مبارکه به معنی مثل(معنی حقیقی اش) بگیریم اثبات مثل برای الله سبحانه و تعالی لازم میآید، بناء برای صحت معنی لازم است که "کاف" زائد باشد.» ختم متن شخصیه.
در این مثال مجاز در حرف "کاف" نیامده و همچنان مجاز به صورت اصلی و ذاتی خود نیامده است؛ بلکه مجاز به صورت تبعی ذکر شده، زیرا مجاز در متعلق "کاف" آمده و مجاز از متعلق به حرف "کاف" نیز سرایت کرده است، پس حرف "کاف" به معنی حقیقی خود تشبیه را افاده میکند؛ اما اگر "کاف" را در این مثال به معنی حقیقی آن بگیریم معنی جمله غیر صحیح میشود، چون به این معنی مانندی برای الله سبحانه و تعالی لازم میآید که هدف آیه چنین چیزی نبوده؛ بلکه هدف آیۀ مبارکه نفی مثل الله سبحانه و تعالی میباشد و معنی آیۀ مبارکه این است: لیس مثله شیء یعنی مثل الله سبحانه و تعالی چیزی نمیباشد، پس معنی آیه تقاضا دارد که حرف"کاف" از افادۀ تشبیه خارج شده؛ بلکه به معنی تأکید باشد یعنی به سبب ترکیب جمله، حرف "کاف" از معنی حقیقی خود به معنی مجازی یعنی تأکید گرفته شود، پس لفظ" کمثله" حقیقتا به معنی" مثل مثل " دلالت دارد اما مجازاً به معنی" مثل" دلالت دارد از باب "علاقة الزیادة" یعنی معنی مجازی متعلقات حرف" کاف" به خود حرف "کاف" سرایت نموده است.
خلاصه اینکه مجاز در آیۀ مبارکه لیس کمثله شیء به اعتبار زیادت حرف "کاف" است و این مجاز تبع مجازی است که تبعاً بر حرف داخل شده، زیرا زیادت حرف "کاف" را جمله تقاضا داشته و به سبب ترکیب معنی مجازی حرف "کاف" فهیمده میشود. امیدوارم موضوع واضح شده باشد.
برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته
مترجم: مصطفی اسلام