- مطابق
1. حدیث: «حتماً هفتاد تن از کافران را مُثله میکنم» 2. عورت کنیز
پاسخ به پرسش ام احمد
پرسش
السلام عليكم ورحمة الله وبرکاته!
الله سبحانه وتعالی شما را حفظ نموده واز خطا های شما درگذرد. درمورد حدیثی واقفم سازید که در کتاب شخصیه، جزء دوم، درس سیاست جنگی، ص ۱۹۲ آمده که: «درمورد چیزی قسم میخورم که اگر الله سبحانه وتعالی من را بالای کفارکامیاب و غالب بگرداند، من یقیناً هفتاد تن از آنان را مُثله خواهم کرد.» هنگامیکه سند حدیث را جستجو کردم، متوجه شدم که آن حدیثی ضعیف است و هیچکس آن را صحیح نگفته است و هیچکس آنرا دلیل هم نگرفته است. آنچه من میدانم این است که ما حدیث ضعیف را دلیل نمیگیریم، سبب استدلال دراین حدیث ضعیف چیست؟ یا کدام مفهوم دیگری را افاده میکند که دراینجا بکار گرفته شده است؟ برداشت من از این حدیث این است که این حکم از حدیث گرفته نشده بلکه از آیه شریفه گرفته شده است: (وإن عاقبتم فعاقبوا....) إلى آخر الآية (و اگر کفار شما را مجازات نمودند، شماهم آنان را طوریکه مجازات نمودند، مجازات کنید... .)، مگر با آن حدیث چرا استناد و استشهاد صورت گرفته است؟ آیا شما ما را در زمینه رهنمای و توصیه نمودید؟ الله سبحانه وتعالی به شما پاداش نیک را عنایت فرماید!
و سوال دیگری نیز در همین کتاب در مورد بردهداری و حکم آن وجود دارد؛ مگر سوال از عورت کنیز است که آیا شما میتوانید موضوع را بیشتر برای ما توضیح دهید که در کتاب ذکر نشده است؛ مگر جریان بحث بیشتر به طرف جدل و مناقشه رفته و نظر علماء در زمینه مختلف میباشد؛ بنابراین آیا شما صحیح ترین نظر را برای ما توصیه میکنید؟ الله سبحانه وتعالی برای شما پاداش نیک نصیب فرماید!
پاسخ
وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!
دربخش نخست: شما در پرسش اول تان مورد حدیث طبرانی گفتید که «در کتاب شخصیه، جزء دوم، درس سیاست جنگی، ص ۱۹۲ آمده: که درمورد چیزی قسم میخورم که، اگر الله سبحانه وتعالی مرا بالای کفارکامیاب و غالب بگرداند، یقیناً هفتاد تن از آنان را مُثله خواهم کرد... .»
پاسخ سوال مذکور متصلاً در جزء دوم کتاب شخصیه، ص ۱۹۲، به شرح زیر ذکر شده است: «سبب نزول این آیه مبارکه چنین روایت شده است که: مشرکین در جنگ احد، مسلمانان را مثله(اعضای بدن شان قطع، شکمهای شان را پاره، بینی وآلهء تناسلی شان را بریدند، هیچ کس را بدون مثله نگذاشته بودند؛ مگر فقط حنظله بن راهب را. رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای سر حضرت حمزه رضی الله عنه وقتی استاد شد که از طرف مشرکین مثله شده بود و این صحنهی وحشتناک را مشاهده نمودند که شکم حضرت حمزه رضی الله عنه پاره شده و بینی شان از بیخ بریده شده بود، در این هنگام فرمودند: «درمورد چیزی قسم میخورم که اگر الله سبحانه وتعالی مرا بالای کفارکامیاب و غالب بگرداند، یقیناً هفتاد تن از آنان را مُثله خواهم کرد.» این حدیث را طبرانی درسیرالکبیر روایت نموده که آیه مبارکه فوق درهمین باره نازل شده است...» و بس.
بلی، در آنجا این حدیث ضعیف آورده شده که دقیقاً که ضعیف است؛ زیرا در سلسله انتقال و سند آن، صالح المری وجود دارد که حافظ بن کثیردر ۲/۵۹۲ چنین گفته است: «و درسند این حدیث ضعیفی وجود دارد؛ زیرا صالح ابن بشیر المری شخصی است که در نزد ائمه محدثین ضعیف شناخته شده است. مگراز طرف دیگر، میتوان موارد زیر را در نظر گرفت:
۱- روایت صالح المری، را حاکم در مستدرک خود به استناد صحیحین در سیرالکبیر، برای طبرانی نسبت داده است و تصریح فوق در واقع روایت حاکم است(۱۱/۲۲۵ شماره ذیل مکتبه الشامله است).
۴۸۸۲ - ابوبکر بن اسحق، از محمد بن احمد بن النضر، او از خالد بن خداش، او ازصالح المری، او از سلیمان التیمی، او از ابو عثمان النهدی و او از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم رو به طرف حمزه رضیالله عنه نموده دیدند که حضرت حمزه شهید ساخته شده و مُثله گردیده است و منظرهای را مشاهده نمودند که پیش از این هرگز چنین صحنه را که قلب را بیازارد و به وحشت بیاندازد، ندیده بودند، به همین خاطر فرمودند: «الله تعالی رحمت خویش را شامل حال تو گرداند! تو صلهرحمی مینمودی، اعمال نیک را انجام میدادی و اگر وفات تو هیچ نوع غم و اندوهی را به همراه نمیداشت، حتماً دعاهاییکه توسط دهنهای مختلف صورت میگرفت، خوشحال می شدم.» سپس در حالی قسم یاد نمودند که جابجا ایستاد بودند: «قسم به الله که هفتاد تن از کفار را در عوض تو مُثله نمایم" فلهذا رسول الله صلی الله علیه وسلم هنوز از جای شان حرکت نکرده و آنجا را ترک نگفته و بالای حضرت حمزه رضی الله عنه ایستاد بود که این آیه ی از قرآن کریم نازل شد: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ ... تاختم سوره﴾(اي مسلمانان!) هرگاه خواستيد مجازات كنيد(كساني را كه به حقوق شما تعدّي و تجاوز كرده اند)، تنها بدان اندازه مجازات كنيد و كيفر دهيد كه درباره شما روا شده است (و از حدّ آن فراتر نرويد و برمگذريد) و اگر شكيبائي پيشه ساختيد (و به خاطر الله مجازات نكرديد و كيفر نداديد) حتماً شكيبائي براي شكيبايان (حق پرستي چون شما كه از دل فرمان نميبريد و به راهنمائي الله سبحانه وتعالی گوش فرا ميداريد، در دنيا و آخرت ) بهترخواهد بود. رسولالله صلیالله علیه وسلم از قسمشان کفاره دادند و از آنچه نسبت به کفار تصمیم گرفته بودند، باز ایستادند.
حاکم درمورد این حدیث ساكت بوده؛ نه او را ضعیف دانسته و نه هم موثق... با وجود آن، در مستدرک خود با استناد از صحیحین تخریج نموده است.
۲- حدیث را که برخی از فقها در کتب خود مورد اعتماد قرار داده اند:
الف) ابوبکر الشافعی آن را در "الفوائد، معروف به غیلانیات" ذکر کرده است؛ زیرا او آن را به شاگرد خود ابوطالب محمد بن غیلان تلقین مینمود... ذهبی در این باره در العبر "27" فرمود: «و ابن غیلان شخصی دیگری است که درباره ی اجزاء این حدیث گفته است که بلندی این حدیث مثل آسمان است» و الکتانی در این باره در الرسالة المستطرفة "ص 93" گفت: «این حدیث از جمله عالیترین و بهترین حدیث است.»
این همان چیزی است که در کتاب الفوائد آمده است:
۲۳۲- ابوبکر الشافعی در اظها رات خود در روز جمعه، سوم محرم سال ۳۵۴هـ ق گفت: حامد بن محمد، او از بشربن الولید، او از صالح المری، او از سلیمان التیمی، از ابو عثمان النهدی و او از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در جریان بازدید از شهدای اُحد بالای جسد حضرت حمزه بن عبدالمطلب رضی الله عنه که در جمله شهداء بود، توقف نمودند و چشمشان به چیزی سرخورد که قبلاً هرگز به چنین چیزی سرنخورده بود، و قلب شان بدرد آمد و دیدند که تمام بدن حمزه رضی الله عنه مُثله شده بود، در این هنگام فرمودند: «الله تعالی تو را رحمت کند! زیرا من جز از اعمال نیک و صله رحم چیزی دیگری از تو به یاد نمیآرم؛ اگر بعد از من، غمگینی نسبت به تو نمیبود، دعاهاییکه از دهنهای مختلف جمع میشد، من را خوشحال مینمود؛ مگربا وجود آنهم به الله سوگند میخورم که هفتاد تن از کفار را حتماً مُثله خواهم نمود.» راوی میگوید حضرت جبریل علیه السلام فرود آمد؛ درحالیکه رسولالله صلیالله علیه وسلم بالای جسد حضرت حمزه رضی الله عنه از:﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ ...﴾ تا ختم سوره ای نحل ایستاد بود" بعد از نزول این آیه مبارکه رسولالله صلیالله علیه وسلم صبرنموده و از حانث شدن قسم شان کفاره دادند و از آنچه نسبت به کفار تصمیم گرفته بودند باز ایستادند.
ب) عین حدیث را ابومحمد حنفی بدرالدین عینی متوفی (۸۵۵هـ.ق) در کتاب البنایه شرح الهدایه بروایت دیگر از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت نموده است: «مگردرمورد این قول باری تعالی فعاقبوا ... : امام طحاوی - رحمه الله علیه - از مقسم، او از ابن عباس و از ابوهریره – رضی الله تعالی عنهم – روایت نموده است که: هنگامیکه حضرت حمزه رضی الله تعالی عنه به شهادت رسانیده شده و اعضای بدن شان قطع کرده شده بود، رسولالله صلیالله علیه وسلم فرمودند: "اگر بالای کفار کامیاب و غالب شوم هفتاد نفر تن از آنان را حتماً مُثله خواهم کرد." و در روایت دیگر: " قسم به الله، هفتاد تن از کفار را حتماً مُثله خواهم کرد." بعداز آن الله تعالی این آیه کریمه را نازل فرمود: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ﴾ [النحل: 126]" و رسول الله صلی الله علیه وسلم صبرنمودند و از سوگندشان کفاره دادند." بناءً دانسته شد که این آیه مبارکه درهمین مورد نازل شده است...»
از تمامی مباحث فوق تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که: استدلال به حدیث مثل سبب نزول آیه مبارکه درباب سیاست جنگی جزء دوم کتاب شخصیه آمده است، درست میباشد.
در بخش دوم: سوال دوم مربوط به عورت کنیز چنین است:
در ابتداء باید گفت که: من نمیدانم چرا این سوال را میپرسید! در کل اگرآدم ببیند امروزه هیچ زن بردهای وجود ندارد! به هر صورت، فقهای کرام در مورد عورت کنیز در نزد مردان اجنبی اختلاف نظر دارند. برخی از فقهاء عورت کنیز را مثل عورت زنان حره قرارداده اند و برخی از آنان مثل عورت مرد قرار داده اند و برخی دیگریشان مثل عورت زنان که در پیش روی محارمشان باشد قرار داده اند و این رأی احناف است. اجتهاد هرکدام دلیل برای خودشان میباشد. من نسبت به رأی که تمایل دارم همانا رای احناف است که عورت کنیز در پیش روی مرد اجنبی مثل عورت زن در پیش روی محارم خود میباشد و ما این مسئله را به تفصیل در کتاب نظام اجتماعی بیان نموده ایم که: «اعضای بدن که عادةً زینت داده نمیشود، که از طرف پیش رو: از زانو تا انتهای گردن از گردن بند و از طرف عقب از زانو تا قسمت بالای پشت زن، عورت میباشد.» تمام اینها برای کنیز عورت میباشد. یعنی از جمله این اعضاء بدن، نشان دادن پاچه، گردن، مو و بازوها جائِز است و درست نیست اینکه بالاتر از زانو تا قسمت پایانی گردن از طرف پیش رو و بالاتر از زانو تا زیر گردن از طرف پشت سر دیده شود. تمام بدن کنیز عورت است؛ مگر به استثنائی موی، گردن، پاچه و هردو بازوی کنیز که عورت نیست از این بیشتر نیاز برای تفصیل دلائِل وجود ندارد، زیرا خلیفه حکم شرعی را تبنی میکند که قول راجیح را داشته باشد، هروقتی این را تبنی کرد که عورت کنیز مثل عورت زن حره است؛ پس آن قابل اجراء میباشد و اگراین را تبنی کرد که عورت کنیز مثل عورت زن در پیش روی محارم خود میباشد و این چیزی است که من نسبت به این مسئله تمائِل دارم؛ پس این قابل اجراء است. الله سبحانه وتعالی داناتر وباحکمت تراست.
برادر تان عطاء بن خلیل ابوالرشته
مترجم: مشتاق حنیف