- مطابق
نمازیرا که مسلمان اداء نکرده دینیست که باید قضاء بیاورد!
(ترجمه)
به محمد الهاج
پرسش
السلام علیکم و رحت الله و برکاته!
به همکاری یکی از دوستانم از شباب حزب التحریر به همین نزدیکی از صفحۀ شما مطلع گردیدم و برایم واضح شد که روشنبینی در طرح مسائل و قوت دلیل شما مخصوصاً در جواب سوالات فقهی مرا متعجب ساخت! از الله بلندمرتبه و توانا میخواهم که برای انجام عمل خیر عمر طولانی و فراخ علم را برای شما نصیب فرموده و مرا به طریقی هدایت کند که باعث رضایت الله سبحانه وتعالی و رسولش گردد.
امیدوارم بر این سوال جواب دهید و او این است؛ سپاس و شکر الله سبحانه و تعالی را که چندین سال است که من مکلف به ادای نماز شدم، سوالم این است که آیا نمازهایکه از نزدم فوت شده است، بالایم قضای آن واجب است و یا اینکه الله سبحانه وتعالی مغفرتش میکند؟
پاسخ
و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
ابتداء الله سبحانه وتعالی را سپاس میگویم که ترا به سوی خیر رهنمائی و هدایت نموده و به نماز پایبند شده و حرص به ادای نماز دارید! از الله سبحانه وتعالی میخواهم که یاری و پایداری را نصیبت فرماید.
اما نسبت به نمازهایکه اداء نکردید، در حالیکه بالغ و مکلف شرعی بودید؛ یقیناً که این نمازها بر ذمهات باقی بوده و قضای آن برتو لازم است. لذا بر تو لازم استکه مدت زمان بلوغ خود را محاسبه نموده و از زمانیکه نماز بر تو لازم شده است، حساب کنید؛ به طور مثال: اگر نمازهای قضائی تو به مقدار سه سال است، بر تو لازم است که نمازهای سه سال را اداء کنی! نمازهای پنچگانه یعنی نمازهای مفروضه را اداء کنید؛ اما قضای سنتها لازم نیست.
برای تنظیم و سهولت کار میتوانی که بعد از هر نماز فرضی، یک نماز قضائی را بخوانی اگر خواستی که بعد از هر نماز بیشترنماز بخوانی، باز هم بهتر است تا نمازهای فوتیات که حساب شده قضاء آورده شود. از الله سبحانه وتعالی میخواهم که قضای نمازهای فوتی را برایت آسان ساخته و حرص ادای نمازها را در وقت معیین آن برایت نصیب فرماید!
برای بیان دلائِل شرعی این مسئله بعضی از موارد ذکر شده در کتاب احکام نماز علیراغب را برایت بیان میکنم: تأخیر ادای نماز از وقت معین آن به صورت قصدی و بدون عذر شرعی حرام قطعی بوده که در نص قرآن کریم ذکر شده است:
﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ [ماعون: 4-5]
ترجمه: پس وای برای آن نماز گذارانیکه در نمازشان سهلانگاری مینمایند!
﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾ [مریم: ۵۹]
ترجمه: پس از آنان کسانیکه جانشین شدند، نماز را قدر نشناختند و پیرو هوسهای خویش گشتند آنها به زودی به بیراهه و تباهی خواهند رسید.
این مسئله در مفهوم حدیث متواتر که در خصوص بیان وقتها آمده نیز واضح شده است. الله سبحانه وتعالی برای هر نماز فرض وقت مشخصی تعیین نموده که دو طرف وقت مشخص شده که در وقت مشخص داخل شده و در وقت مشخص باطل میشود. رسولالله صلیالله علیه وسلم فرموده است:
«من فاتته صلاة العصر فكأنما وُتر أهله وماله»
ترجمه: کسیکه نماز عصر از نزد آن فوت شد، مثل آ است که اهل و مالش را از دست داده است.
و همچنان در مورد تأخیر نماز از وقتآن چنین گفته است:
«ليس التفريط في النوم إنما التفريط في اليقظة»...
ترجمه: تفریط در خواب نیست؛ بلکه تفریط در بیداری است.
کسیکه نماز آن فوت شد، باید قضاء بیاورد، خواه به اساس عذری باشد و یا بدون عذر؛ زیرا ذات قضاء آوردن در حدیث صحیح ذکر شده است، در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمران بن حصین روایت شده است که گفته است: ما همرای رسولالله صلیالله علیه وسلم در سفر بودیم و در شب رفتیم تا اینکه در اخیر شب در منطقهی قرار گرفتیم که برای مسافر از این خوش آیندتر نبود تا اینکه گرمی آفتاب ما را از خواب بیدار کرد؛ وقتی رسولالله صلیالله علیه وسلم از خواب بیدار شدند همه در نزد رسولالله صلیالله علیه وسلم شکایت کردند، رسولالله صلیالله علیه وسلم فرمود:
«لا ضير ولا ضرر ارتحلوا فارتحلوا فسار غير بعيد ثم نزل فدعا بالوضوء فتوضأ ونودي بالصلاة فصلى بالناس»
ترجمه: ضرری نیست، این مکان را ترک کنید، پس آن مکان را ترک کردند. هنوز خیلی دور نشده بودند که در یک جای پائین شدند. پس از همراهانش خواست که وضوء کنند و خودش نیز وضوء ساخت و آذان داده شده و برای مردم نماز خواند.
و به دلیل اینکه جابر رضیالله عنه روایت نموده است که عمر ابن خطاب رضی الله عنه در روز خندق بعد از اینکه آفتاب غروب کرد، آمد در حالیکه کفار قریش را دشنام میداد و گفت:
«يا رسولالله ما كدت أصلي العصر حتى كادت الشمس تغرب، فقال النبي ﷺ والله ما صليتها، فقمنا إلى بطحان فتوضأ للصلاة وتوضأنا لها فصلى العصر بعدما غربت الشمس ثم صلى بعدها المغرب»
ترجمه: یا رسول الله نماز عصر را نخوانده بودم و نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت، من هم نماز عصر را نخواندم؛ پس به طرف بطحان استاده شدیم و رسول الله صلی الله علیه وسلم وضوء ساخت ما هم وضوء ساختیم پس رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز عصر را بعد از غروب آفتاب خواند و سپس بعد از آن نماز شام را اداء کرد.
همچنان از انس بن مالک روایت شده است که رسولالله صلیالله علیه وسلم فرموده است:
«من نسي صلاة فليصلها إذا ذكرها لا كفارة لها إلا ذلك»
ترجمه: کسیکه نمازی را فراموش کرد، پس هرگاه به یادش آمد باید بخواند؛ ولی جز قضاء کفارهای ندارد.
و همچنان به دلیل اینکه از ابی سعید رضی الله عنه روایت شده است:
﴿وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً﴾ [احزاب: ۲۵]
ترجمه: و الله مومنان را از جنگ کفایت کرد و الله (سبحانه وتعالی) همواره نیرومند و شکست ناپذیر است.
رسولالله صلیالله علیه وسلم بلال را خواست و سپس نماز ظهر را اقامه کرد و طوری به درستی اداء کرد که در وقت اش اداء میکرد؛ سپس بلال را دستور داد که نماز عصر را بخواند؛ پس نماز عصر را طوری با احسان خواندند که گویا در وقتاش میخواندند؛ سپس به ادای نماز شام امر کرد و نماز شام را نیز همانطوری خواندند که دو نماز دیگر را خوانده بودند و همچنان به دلیل حدیثیکه از او روایت شده است وقتی کنیز خثعمیه از آن سوال کرد و گفت یا رسول الله! پدرم را زمانی حج فرض شده است که پیر و افتاده شده و نمیتواند حج کند، اگر من در عوض آن حج کنم آیا کدام نفع و فایده دارد؟ رسولالله صلیالله علیه وسلم فرمود:
«أرأيت لو كان على أبيك دين فقضيته أكان ينفعه ذلك؟ قالت: نعم. قال: فدين الله أحق بالقضاء»
ترجمه: بگو اگر بر ذمهای پدرت دینی باشد، اگر قضاء بیاوری آن را نفع میرساند؟ کنیز خثعیمه گفت: بلی فایده میرساند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود پس دین الله (سبحانه وتعالی) مستحقتر به قضاء آوردن است.
همه ایناحادیث صراحت به قضاء آوردن نماز دارد و دلالت بر این دارد که قضاء آوردن نماز واجب بوده و کفاره برای ترک نماز نیست خواه ترک نماز به اساس عذری باشد و یا به غیر عذر، زیرا این احادیث صریح است.
گفته نشود که همهاین احادیث مقید به حوادث معین که همانا حالت خواب، فراموشی، جنگ و ناتوانی میباشد و همه این حالات اعذار شرعی هستند که کدام گناهی به ترک آن نبوده، پس قضاء آوردن نماز مختص به همین حالات میشود و حالت قصد را شامل نمیشود، زیرا هیچ نص به جواز قضاء در این خصوص نیامده است.
اینچنین گفته نشود؛ زیرا در این حوادث صفت خواب، فراموشی، جنگ که در خصوص آن مقید شده وارد نشده بلکه این احادیث صفتی برای همان حادثه است، بدون اینکه وصف مقید تنها به آن حادثه شده باشد. آیا ندیدی که در حدیث جابر روایت شده است که عمر بن خطاب کفار قریش را دشنام داد و گفت یا رسولالله نماز عصر را نخواندم و حتی نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسولالله صلیالله علیه وسلم برایش گفت، من هم نماز عصر را نخواندم سپس وضوء کردند و نماز خواندند، حالا صفت قید کننده این حادثه کجا به چشم میخورد که خاص به آن حادثه شده باشد؟ و به همین ترتیب همه حوادث همین طور است، پس در لفظ چیزی به چشم نمیخورد که بتواند این حوادث را مقید و قضاء را در غیر این حالات ناجائِز بسازد، بلکه هریکی از این حوادث که در خصوص یک واقعه معین آمده است، به عنوان یک نص در واقعه معین ذکر شده نه به عنوان نص مقید در خصوص یک واقعه، در این نصوص سبب تخصیص دهنده برای قضاء نماز ظاهر نیست؛ چنانچه از خواندن این احادیث معلوم است.
اما احادیث واردهیکه معنی وصف را افاده میکند مثل «من نام»، «أو نسيها» در تمام این احادیث وصف قید شده و در آن مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا صفت است و در صفت مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا اگر مفهوم مخالف در صفت اعتبار داده نشود پس ذکر صفت عبث و بیهوده میشود؛ در حالیکه حدیث از عبث و بیهوده بودن منزه است؛ اما عمل کردن به مفهوم مخالف در این نصوص معطل به نصوص دیگر است. وقتی منطوق نصی برعکس نص دیگر دلالت داشت، در این صورت مفهوم معطل شده و منطوق نص گرفته میشود؛ زیرا دلالت لفظ نص بر معنی از دلالت مفهوم قویتر است و مفهوم این احادیث معطل به احادیث وارده در خصوص قضاء آوردن نمازهای فوتی است؛ احادیثیکه در خصوص غیر از حالت خواب و فراموشی یعنی در حالت جنگ آمده است.
در حدیث قضاء آوردن حج که ذکر شده است: «فدين الله أحق بالقضاء» یعنی دین الله سبحانه وتعالی به قضاء آوردن سزاوارتر است، این لفظ با عمومیتاش شامل همهی دینها میشود و نماز دین اللهسبحانه وتعالی است که در تحت عمومیت کلمه "دَيْن الله" داخل میشود؛ زیرا دین الله اسم جنس مضاف و از صیغههای عمومی بوده و کسیکه نماز را قصداً ترک نموده مخاطب قرار گرفته است؛ چنانچه همهی مسلمانان مخاطب قرار داشته و ادای نماز بالای شان واجب است؛ پس نماز بر تارک نماز به صورت قصدی هم دین بوده و دین از ذمهی شخص ساقط نشده؛ مگر اینکه اداء گردد. همچنان نماز به فوت وقت آن ساقط نشده، مگر اینکه قضاء آورده شده و گناه ترک نماز در وقت آن بر ذمه شخص باقی است.» نقل از کتاب احکام نماز ختم شد.امیدوارم که در همین حد کفایت کند، الله سبحانه وتعالی عالمتر و با حکمتتر است.
برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته
مترجم: مصطفی اسلام