- مطابق
دولت سیکولر، هسته ی استراتیژیکی منافع امریکا در جهان اسلام که با جنک علیه تروریزم از آن حفاظت می کند
(ترجمه)
به تاریخ ۴ اگست ۲۰۱۷م در گزارش نشریه "دان"، در بیانیه ی خدمات روابطه عامه یا ISPR نیروهای مسلح پاکستان آمده است که رئیس ارتش پاکستان کشته شدن سربازان امریکایی را در حمله طالبان محکوم نموده است. در این بیانیه آمده است که جنرال قمر جاوید باجوا رئیس ارتش، همدردی خود را از بابت کشته شدن دو افسر نیروهای ويژه ی امریکا در حمله تروریستی در قندهار اظهار نمود است. جنرال باجوا تذکر داده است که پاکستان نیز در چنین مسیر خونبار جنگ علیه تروریزم واقع است و غم فامیل های سربازان کشته شده را خوب درک می کند.
اين محکومیت متعجب کننده باعث برانگیختن احساسات ضدامریکایی به طور بسیار وسیع بصورت عام و در اردو بصورت خاص گردید. هدف این بیانیه برای تسکین افکار منفی است که توسط حلقات سیاسی امریکا در مقابل پاکستان ایجاد گردیده که مقامات بلند رتبه امریکایی آن را در بیانیه های متعدد اظهار داشنتد و در مذاکرات بین مقامات امنیت ملی و سیاست های خارجی بیان گردید. هم چنان می شود، شخصی استدلال نماید، بیانیه ای که از طرف یکی از قدرت مندترین فرد دولت پاکستان بیان شده که در آن هم ردیفی با امریکا و مشترک شمردن منافع با آن ها اشاره شده، در مخالفت با عقیده اش قرار می گیرد و هم چنان در کل صداقت نهادهای ارتش پاکستان را که ظاهراً مخالف امریکا است، نیز زیر سوال می برد.
اگر به تحلیل سیاست های دست داشته امریکا، متحدینش و واقعاتی که در افغانستان رخ می دهند، نظری بیندازیم، در میابیم که چرا این برای استراتیژی آینده امریکا مهم است، چطور با سیاست امریکا در مقابل پاکستان و جهان اسلام ربط دارد و جهان اسلام و جنگ علیه تروریزم را امریکا از کدام زاویه استراتیژیک می نگرد؟
دیدگاه یا منافع استراتژیک در عموم، به معنی دیدگاه یا منافع طویل المدت می باشد که این معنی حدسی یا مجمل این اصطلاح می باشد؛ مگر می تواند به عنوان حقیقت پذیرفته شود؛ اما مبهم است. معنی دقیق دیگری که شاید صدق نماید، به ساختار یا چارچوبی که به اساس منافع ملی، که یک دولت در تلاش شکل دادن حقیقت های محلی یا جهانی، توسط تعقیب نمودن بعضی طرح های روابط بین المللی دولت های دیگری که قابل پیشگوی بوده و یک اصل و مسیر را در رابطه های محلی و بین المللی به میان آورده، در حقیقت برای تکمیل نمودن منافع یک دولت شکل می گیرد. به عبارت دیگر می توان گفت: منافع استراتیژیک می تواند به منابع اساسی را که دیگر منافع توسط آن حاصل شود، گفت.
اتحاد امریکا با چاپان و کوریای جنوبی، یک اتحاد استراتیژیک است که امریکا را قادر ساخته تا امور آسیای شمال شرقی را تحت کنترول در آورد. رابطه دولت های اروپایی با مستعمره های سابق شان یک رابطه استراتیژیک است که آن ها را قادر می سازد تا منافع شان را که در آن منطقه است، حفظ نمایند. ناتو یک اتحاد استراتیژیک بوده که منافع امنیتی امریکا و اروپا را در مقابل اتحاد جماهر شوروی محافظت می نمود و تا حال نیز حفظ می کند.
اظهار متعجب کننده ی همدردی جنرال باجوا با امریکا از بابت کشته شدن افسران امریکایی در افغانستان، به حیث یک استراتیژی دشوار برای جهان اسلام متمایز گردید. دانستن این وضع دشوار به معنی دانستن هدف و منافع پالسی استراتیژیک خارجی امریکا در جهان اسلام است. چیزی که در باره ی بیانیه ی جنرال باجوا متعجب کننده است، واضح بودن و بی توجهی و بی پروایی وی در مقابل افکار عمومی در پاکستان است. ارتش پاکستان و در عموم مسلمانان جهان، امریکا را به حیث دشمن اسلام، مسلمانان و استعمارگر افغانستان می پندارند.
جنرال باجوا مجبور بود تا این بیانیه را بدهد؛ زیرا او تحت فشار امریکا قرار دارد تا در جنگ علیه تروریزمی که از طرف جورج بوش رئیس جمهور سابق امریکا آغاز شده بود و از ۱۶ سال به دین سو جریان دارد، اشتراک بورزد. در حالی که جنرال باجوا هم چنان از داخل ارتش نیز تحت فشار داخلی قرار دارد و جامعه به طور عموم که از باجوا می خواهند تا با امریکا مخالف باشد-کشوری که به حیث دشمن پاکستان و اسلام و مسلمانان است-.
معضل استراتیژیک برای جنرال باجوا بحیث رئیس ستاد ارتش و در کل رئیس قوه مسلح ی پاکستان این است که دولت پاکستان با تنشی که میان فشارهای خارجی و داخلی قرار گرفته، دولت را به دو جهت مخالف می کشاند. در سال های اخیر، حداقل در دو دهه ی گذشته، در قلب منافع استراتیژیک امریکا در جهان اسلام، نگرانی به میان آمده که چطور دولت ها جهان اسلام و هم چنان پاکستان را از تهدید به میان آمدن یک دولت جدا گانه و تبدیل به یک دولت کاملاً جدید در جهان اسلام رهایی دهد.
دولت پاکستان مانند دیگر دولت ها در جهان اسلام، یک دولت نامشروع است که بعد از سقوط خلافت عثمانی و پایان حکمرانی اسلام توسط استعمارگران اروپایی به میان آمد. نامشروع بودن به معنی نداشتن ریشه در اصل می باشد. دولت پاکستان به اساس تجربه های قانونی، فرهنکی و سیاسی اروپای غربی استوار است که مودل چنین دولت ها را در مستعمرات شان برای کنترول آن به کار می برد. دولت پاکستان حتی در تلاش مبارزه با تاریخ، فرهنگ، سیاست و قانون اسلام است که توده ها به آن عادت دارند و آن را از خود نمودند و نیز آرزو دارند که اساس حکمت سیاسی آن ها باشد. دولت سیکولر پاکستان، دهه ها است که در قدرت بوده؛ چون از زمان تشکیل این دولت، شخصیت های اسلامی جامعه خاموشی اختیار نمودند و مسلمانان پاکستان؛ مانند: مسلمانان دیگر سرزمین ها از صدمه استعماری که دور نمون آن ها از قدرت و مقام شان در جهان گردید، بهبود نیافته است.
همان طوری که پروژه ی احیا دوباره ی دولت اسلامی در جهان اسلام ریشه نموده و مستحکم گردیده، جهان اسلام به اظهار هویت و تمدن اسلامی اش بازگشته است. این مبارزه سال ها میان مسلمانان جریان داشت تا اسلام دوباره به اوج خود رسیده و دولت نامشروع سیکولر را که توسط استعمارگران اروپایی در سرزمین های اسلامی به میان آمدند، تهدید نماید. چندین دولت در جهان اسلام از قبل سقوط نموده و در آن هرج و مرج، قتل عام و تخریب جریان دارد که این وضعیت برای مسلمانان بسیار درد آور و نااميد کننده است و از نظر چشم انداز استراتیژیک یک کابوس برای غرب می باشد؛ زیرا این نظام سیکولر است که منافع غربیان را در جهان اسلام حفظ نموده و سقوط این نظام به معنی سقوط اساس منافع و سقوط چارچوب یا اساسی قدرت های غرب است؛ نظامی که بطور عمومی بالای آسیا و اروپا و بخصوص بالای شرق میانه تسلط خواهد داشت.
نظام سیکولر با تمام اجزای ساختاری اش، سیاست غربی شدن نخبگان نظامی و استخباراتی و وسیله که زمینه را برای شان فراهم می سازد؛ از جمله: قانون بین المللی، نهادهای بین المللی و قدرت های غربی می باشد که به طور مستقیم منافع غرب را از طریق قانون و سیاست محافظت می کنند و آن ها را قادر می سازد که منابع این سرزمین ها را به غارت برده و عملیات های نظامی را در آن سرزمین ها نمایند. هم چنان به حیث یک برنامه گذاری برای سرکوب برنامه های احیای دوباره ی دولت اسلامی و جلوگیری از ظهور یک دولتی که در تاریخ و تمدن اسلام ریشه دارد، می باشد.
برای هر شخصی که آشنای با طرز کار یک دولتی که در حلقات نخبگان پاکستان حاکم بوده و عبارت طرح اقدام ملی را در سیاست دولت به میان آورده، بسیار ناراحت کننده خواهد بود و چطور یک دولت به این امر توجه می کند؛ در حالی که قسمت عمده آن ریشه کن شده است؟ آیا این عکس العمل یک دولت در مقابل اجماع مردمی نیست که علیه اساسات دولتی که امور آن ها را تنظیم می کند هستند؟ بلکه به جای عکس العمل اجماع های ساختاری مردم در مقابل خصوصیات و اساسات عمومی دولت، در تلاش تغییر افکار مردم به این که چطور جامعه را مدیریت کند، است. این اساس یک دولت است که از قبل بالای آن استوار بوده و این باید درک شود که این اساسات در مخالفت با آرزوهای دیرینه ی مردم می باشد.
پس نظام سیکولر در تلاش است که گروهای اسلامی را به نام های افراط گرایان به جامعه معرفی نماید. این یک سند بسیار آشکار از فطرت غیرطبیعی دولت پاکستان و نگرانی که از قبل شناسایی شده بود، انعکاس می دهد. نگرانی دیگر، رو به رو شدن پاکستان با یک تحول جدید بعد از حادثه ۱۱ سپتمبر، زمانی که پاکستان جناح امریکا را در تلاش اشغال افغانستان انتخاب نمود، می باشد.
خیزش شدید در مناطق قبایلی پاکستان علیه سیاست خارجی دولت پاکستان، رد آشکار دولت سیکولر بوده و این را آشکار نمود که بخش از مردم خواهان تغییر دولت سیکولر است و دولت پاکستان را رهبری می نماید. پاسخ دیگر جامعه در مراسم عزاداری قتل سلمان تاسیر والی سیکولر پنجاب که برای تقویه نمودن قانون کفری در پاکستان با ضرب گلوله به قتل رسید، بود. در حالی که مراسم به خاک سپاری ممتاز قادری کسی که "تاسیر" را به قتل رسانیده بود، توجه بسیاری؛ از جمله: فعالین سیکولر را به خود جلب نموده بود. پاکستان تا حال شاهد چنین مراسم خاک سپاری نبود؛ با وجود این که رسانه ها به فرمان دولت، از تحت پوشش قرار دادن این مراسم چشم پوشی نمودند. نگرانی میان مردم و دولت سیکولر در پاکستان و بعضاً در جهان اسلام رو به افزایش بوده و هم چنان در این سال های اخیر انقلابیون اسلامی نیز نیرومند شده اند.
جنگ علیه تروریزم توسط محافظه کاران جدید در امریکا، به حیث یک جنگ انحصاری در پاسخ به احیای دوباره ی دولت اسلامی است که در حال حاضر در جهان اسلام آشکار شده و از قبل آغاز گردیده بود. در حالی که سیاست مداران غربی در پایان جنگ سرد بسیار خرسند بودند، بسیاری از آن ها پیامدهای ناخواسته جنگ افغانستان را در نظر نداشتند. زمانی که جنگ در افغانستان علیه تهاجم شوروی آغاز شد، یک حرکت جامع فرهنکی، فکری و سیاسی برای احیای دولت اسلامی از قبل در جریان بود. غرب شکست اتحاد جماهر شوروی را به حیث یک پیروزی تمدن غربی بر جهان کمونستی تفسیر می نمود؛ در حالی که جهان اسلام آن را به نحو دیگر تفسیر می نماید.
این ها کسانی بودند که یکی از ابر قدرت های جهان را از پا در آوردند. بعضی از عوامل دیگر شامل تغییر جمعیتی در جهان اسلام و یک سیاست خارجی مستعمراتی و مستبدانه جهان غرب است که به سرعت بخشیدن حرکت احیای دولت اسلامی کمک نمود. ضرورت استراتیژیک احیای دولت اسلامی، تنها آغاز ترس غرب، به خصوص امریکا از بقاء و ادامه دولت سیکولر در جهان اسلام نبود. رژیم طالبان که ترکیب خام از احکام اسلامی، اقوام گرایان پشتون و اصول دولت سیکولر بود، تنها آخرین نمونه از حرکت های اسلامی سازی دولت بود که در شماری از دولت ها در جهان اسلام تحت کار بود. گرایش فکری و برتری فرهنگی تمدن غرب که زمینه را در میان مسلمانان برای موجودیت و بقای دولت سیکولر در جهان اسلام مهیا نمود، کاهش یافته و تبدیل به احساسات قوی ضد غربی و ضداستعمار در مقابل غرب گردیده است.
شبکه گسترده ی ستیزه جویان در درون جهان اسلام که میراث جنگ افغانستان علیه شوروی سابق است، بهانه ی تمام عیار را برای مداخله امریکا در جهان اسلام به بهانه ی از بین بردن این شبکه ها بود. بنابرین، ضرورت استراتیژی جنگ علیه تروریزم، انهدام شبکه های ستیزه گر در جهان اسلام نبود؛ بلکه استراتیژی های عملیاتی آن بود که برای محافظت دولت سیکولر و منابع بنیادین نفوذ غرب در سرزمین های اسلامی روی دست گرفته شد.
منافع استراتیژیک امریکا در افغانستان و هم چنان در دولت های دیگری که در آن دولت سیکولر به طور کامل سقوط نموده است، در جهان اسلام بسیار به آسانی می شود، آن را تشخیص داد. جنرال رایموند داموس فرمانده عملیات های خاص کوماندوی امریکا به تاریخ ۴ می۲۰۱۷م در مراسم سوگند، به کمیته سنای خدمات نظامی دولت امریکا، زمانی که توسط سناتور جان مکین تحت فشار قرار گرفت، بیان داشت: «مشکل عمده در افغانستان تعهد امریکا به یک دولت سالم و پایه دار در آن جا می باشد.» چیزی که وی بیان داشت، در گذشته واضح نگردیده بود.
داموس اضافه نمود: «استراتیژی جدید ما این تعریف ما را عملی خواهد نمود که اعلام پالیسی جدید برای افغانستان و آسیایی جنوبی به تاریخ ۲۱ اگیست ۲۰۱۷م توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا، به عقب نشینی امریکا در عراق راجع می شود، اشتباهی که باعث از بین رفتن دولت عراق گردید و برای تکرار دوباره ی این اشتباه رأی داده نشود.» وی بیان داشت: «قسمی که ما می دانیم در سال ۲۰۱۲ عقب نشینی امریکا از عراق اشتباه تاریخی بود، در نتیجه دست آوردهایی که به بسیار زحمات به دست آورده بودیم، به دست دشمنان ما افتید. افسران ما برای شهرهایی که جنگیدند، برای آزادی آن خون ریختند و در جنگ پیروز شدند، دوباره به تصرف گروه داعش در آمد. خروج نیروهای ما از عراق، یک فرصتی برای توسعه، رشد و سرباز گیری گروه داعش شد. اشتباهی را که رهبران ما در عراق مرتکب شدند، در افغانستان تکرار نخواهیم کرد.»
امریکا در سوریه در تلاش حفظ دولت سیکولر است؛ چنان چه در کنفرانس اول و دوم ژینو که در نتیجه برای بحران سوریه توافق سیاسی، هاله را به حیث راه حل پیش نهاد نمودند؛ چنین توافق به حیث شریک ساختن قدرت میان دولت و جناح مخالف دیده می شود تا دستگاه امنیتی را حفظ کند. انتخابات جدید برگزار می شود تا رهبر جدید سوریه را بدون تغییرات اساسات دولت از طریق تجدید نظر قانون اساسی، انتخاب نمایند. قدرت های امریکای و اروپا در لیبیا، عمان و عراق باهم یک جا شده و در تلاش تشکیل دوباره یا به حالت اول در آوردن دولت سیکولر که کاملاً سقوط نموده است، می باشند.
اوج منافع استراتیژیک امریکا در جهان اسلام، حفظ، حمایت و طویل ساختن عمر دولت سیکولر بوده و سرکوب نمودن هر نوع گزینه منحیث دولت، نمونه ای که در تاریخ و فرهنگ اسلام ریشه داشته باشد، است. این دولت سیکولر است که نفوذ غرب را در سرزمین های اسلامی ضمانت می نماید. امریکا منافع استراتیژیک مشابه را در افغانستان و پاکستان تعقیب می نماید. قسمی که سیاست مداران امریکایی از بهران بین دولت سیکولر و گروهای اسلامی آگاه هستند، بحث هایی میان آن ها وجود دارند، هشدار می دهند که نباید بالای پاکستان فشار زیاد وارد شود تا باعث سقوط دولت سیکولر در پاکستان گردد و امریکا در افغانستان نیز چنین هدف را تعقیب می نماید.
غیرمشروع بودن دولت سیکولر بسیار واضح است؛ زیرا دولتی که از فرایند کنفرانس بن به وجود آمده و بدون کمک نظامی و اقتصادی امریکا احتمال دارد که در روزها نه؛ بلکه شاید در هفته ها سقوط نماید. موجودیت دولت سیکولر در افغانستان کمک می نماید که امریکا به هدف های استراتیژیک دیگر خود نایل شود. امریکا در تلاش مستحکم نمودن قدرت خود در آسیای جنوبی از طریق پایگا های نظامی اش در افغانستان بوده و از شکست خود در افغانستان جلوگیری می نماید که باعث از بین رفتن اعتبار امریکا در سطح جهانی نشود، که با این کار سقوط ناگهانی آن شاید قسمی که اتحاد شوروی ناگهان شکست خورد و از بین رفت، کاهش یابد.
اسلام این را آشکار ساخت که در پروسه دولت سازی قدرت با مردم است. بنابر این، پیامبر صلی الله علیه وسلم در تلاش دریافت حمایت مردم در شبه جزیره ی عربستان توسط تنظیم و تلاش کمپاین های سیاسی و فکری بود که برای برداشتن بحرانی که میان مردم و دولت به میان آمده بود، شد. این تنش ها با متقاعد کردن مردم و به دست آوردن آن ها به یک شکل برتر سازمان سیاسی مبتنی بر اسلام و از لحاظ سیاسی و فکری برای فروپاشی ساختارهای دولتی و با شدت حمله به اساسات و افشاء سازی آن ها به عنوان یک حکمت ناقص، انجامید. یک بار رسول لله صل الله علیه وسلم موفق شد تا یک حرکت سیاسی را ایجاد نماید تا ساختارهای دولت یا حکمت موجود را باید تغییر دهد، و او صلی الله علیه وسلم در جستجوی نصرت از اهل قدرت برای برداشتن ساختارهای دولت نامشروع و با جاگزین نمودن یک دولت جدید شد.
پس رسول لله صلی الله علیه وسلم با نصرت قبایل قدرتمند "اوس" و "خزرج" قبایلی که ثبات بین ساختارهای قبایلی پیشین و مردم را از بین برد، توانست دولت جدید را در مدینه تشکیل دهد. امروز یگانه راه حل برای بحران استراتیژیک پاکستان و جهان اسلام، نصرت دادن قدرتمندان و اردوی پاکستان است که دولت نامشروع(دولت سیکولا) را برداشته و خلافت را به منهج نبوت برپا نمایند. خلافت به منافع بنیادین استراتیژیک امریکا در جهان اسلام پایان خواهد داد و آغاز یک عصر جدید قدرت برای اسلام و مسلمانان خواهد بود.
﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾
[غافر: ۵۱]
ترجمه: ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردند، در زنده گی دنیا و(آخرت) روزی که کوه ها بپا می خیزند، یاری می دهیم.
نویسنده: انجینیر موزی
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر