- مطابق
خلافت چرا از میان براشته شد؟
یکی از تلاشهای که به هدف بیهویت کردن امت اسلامی از طرف کفار صورت میگیرد، جدا ساختن مسلمانان از تاریخ شان است تا مسلمانزادهها ندانند که کی هستند و چگونه تاریخی دارند و موقف مناسب شان در جهان چیست؟ ولی بر ماست تا بدانیم که در گذشته کیها با ما چی کردند و کیها دوست وکیها دشمن ما بودهاند؟ کیها تلاش کردند تا پیامبر ما را به قتل رسانند و کیها جلو گسترش دین مان را میگرفتند و کیها کیان و سلطهی سیاسی ما را که خلافت اسلامی بود از میان برداشتند؟ در کدام روز و با کدام وسایل؟ تا از آنروز برای نسل جوان یادآوری نموده و نسل حاضر و آینده را از نقاط آسیبپذیر آگاه ساخته و از افتیدن دوباره در چنین مهلکهها بر حذر داریم. بدین منظور میخواهم از 28 رجب یادآوری کنم، 28 رجب روزیست که در آن خلافت را سقوط دادند و اکنون ما در نودمین سالروز سقوط آن قرار داریم، امسال 28 رجب برابرست با پنجشنبه نهم سرطان و به حساب قمری نود سال قبل در چنین روزی در سال 1342 هجری قمری مطابق 3 مارچ 1924 میلادی خلافت اسلامی که مرکزش در ترکیهی عثمانی بود توسط کفار استعمارگر واجیران خود فروخته شان مانند مصطفی کمال اتاترک سقوط داده شد. اینکه چرا خلافت میگوییم و چرا میخواهیم از آن یاد نمائیم؟ اهمیت خلافت برای مسلمانان میباشد که ما را وادار به یادبود از آن نموده است، چیزی که شاید امروزه اکثر اذهان از آن خالی باشد.
آری! خلافت سپر امت، ام الفرایض، اهم الواجبات و تاج الفروض است. خلافت، منارهی روشن و نوریست که بدون آن مردم راه خود را گُم میکنند. خلافت رهبری عامهی مسلمانان در امور دین و دنیاست، خلافت رمز وحدت امت اسلامیست، خلافت حافظ اقتدار و عزت مسلمانان است، خلافت طریق اجرای احکام شرعی است و بهقول علامه اقبال "خلافت پاس ناموس الهی است".
لذا سقوط خلافت مساوی است با آغاز ذلت و بدبختی امت اسلامی، پامال شدن ارزشها و عزت و ناموس مسلمانان، پارچه شدن سرزمینهای اسلامی، تسلط کفار بر منابع شان، ضایع شدن سرمایههای شان و گسترش ظلم و بی عدالتی و اشاعهی رذایل و بد اخلاقی و وحشت در سراسر جهان. چون خلافت یگانه نظامیست که نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان نیز تحت سایهی آن از زندگی مطمئن و مصئونی برخوردار میباشند.
تاسیس چنین دولتی با دستان مبارک پیامبر صلی الله علیه وسلم صورت گرفت، چنانچه از زمانیکه آن حضرت صلی الله علیه وسلم در سال سیزدهم بعثت دولت اسلامی را در مدینهی منوره اساس گذاشت اسلام به فعالیت درآمده و با قوت تطبیق گردید، نشر اسلام به نقاط مختلف جهان توسط دولت صورت گرفت؛ طوریکه رسول الله صلی الله علیه وسلم به هرقل پادشاه روم نوشت: اَسلِم تَسلِم... "اسلام بیاور تا در سلامت بمانی ..."
در موجودیت دولت اسلامی از مقدسات و نوامیس امت با قوت دفاع صورت میگرفت و هیچ کسی جرأت آنرا نمییافت که به ارزشهای اسلامی توهین و تحقیر نماید. چون میدانستند که اگر چنین کنند به سرنوشت یهود بنی قینقاع مواجه خواهند شد؛ آنجا که لشکر اسلام بهخاطر اهانت به یک زن مسلمان، این قبیلهی یهود را ذلیلانه از مدینهی منوره بیرون راند.
این همه قدرت و شوکت مسلمانان و این همه عزتی که در جهان داشتند و آن نصرت رعبی که الله سبحانه و تعالی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم و مسلمین نصیب کرده بود که کفار در فاصلهی یک ماهه راه از مسلمانان میهراسیدند، در وجود دولت اسلامی بود.
مسلمانان بر قسمتهای بزرگی از سه قارهی دنیا (آسیا، اروپا و افریقا) تسلط و فرمانروایی داشتند و قدرتهای استعمارگر امروزی برای تأمین امنیت خویش جزیه میپرداختند و در حالت ذلت و پستی و دور از تمدن زندگی داشتند که این امر از اظهارات محققین و دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان هویداست. چنانچه عبدالله صالح علوان در کتابش تحت نام "دستآوردهای تمدن اسلامی و نقش آن در رنسانس" از قول - دویبر – استاد دانشگاه نیویورک مینویسد:"هنگامی که در سال 813م خلافت به مامون رسید بغداد پایتخت بزرگ علمی جهان شد. زیرا خلیفه کتب بیشماری را در آنجا جمعآوری نموده و دانشمندان زیادی در اطراف او جمع شدند و او نسبت به آنان در نهایت لطف و مهربانی برخورد میکرد..." وی بعد از آنکه تاثیر مسلمانان بر علوم طبیعی را بر شمرد، گفت: "آنها (مسلمانان) علوم قدیمه را به ترقی و تعالی رسانده و علوم جدیدی هم ابداع کردند که قبل از آنان کسی به آن آشنایی نداشت..." محقق دیگری بهنام - سیدیو- درکتاب تاریخ عرب مینویسد: "مسلمانان در قرون وسطی در علم، تخنیک و هنر بیبدیل و منفرد بودند و این علوم را به هر جا که قدم مینهادند وسعت میبخشیدند و از جانب آنها بود که علم به اروپا رسید و آنها عامل اصلی بیداری و پیشرفت اروپا بودند..."
اروپای که امروز پیمان ناتو دارد و همهباهم متحدانه بالای سرزمینهای دیگر حمله میکنند آن قدر در تعصبات نژادی و تنگنظری قرار داشتند که حتی در تفکرات دینی شان نیز نمیخواستند از محدودهی کشور خود پا فراتر نهند. چنانچه ابوالحسن ندوی در کتابش "ما ذا خسر العالم بانحطاط المسلمین" قول دانشمند آلمانی، پروفیسور اترنی را نوشته است که میگوید: "برای چه فرزندان ما تاریخ ملتهای بیگانه را مطالعه میکنند و میخوانند و به چه منظور داستانهای ابراهیم و اسحاق برای شان حکایت می شود؟ باید خدای مان نیز آلمانی باشد." {فکر (نشنلزم) که متاسفانه امروزه میان ما مسلمانان ترویج یافته است.}
تمدن و پیشرفت بی نظیری که مسلمانان تحت سایهی یگانه دولت اسلامی به آن دست یافتند و جهان را توسط آن پر نور ساختند، برای کفار و دشمنان اسلام قابل تحمل نبود، برعلاوه سنت الهی که مبارزۀ همیشگی حق و باطل ادامه دارد و این امر واضح است که دشمنان دین از آوان بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم تلاش کردند تا ممانعتهایی را جلو گسترش اسلام ایجاد کنند و پیوسته از در عناد و دشمنی با رسول الله صلی الله علیه وسلم برخورد کردند، بعد از آن نیز پیوسته تلاش کردهاند که این چراغ پر نور الهی را خاموش سازند. بناءً دسایس و توطئههای زیادی را بهکار بردند تا امت اسلامی را از مقامش پایین کشند و با هر وسیلهی ممکن انتقام پدران شان را که در بنی قینقاع و خیبر و بنی قریظه ذلیل و رسوا شدند بگیرند و عقدههای دیرینۀ شان را بگشایند.
شهید عبدالله عزام درکتابش تحت نام "فروپاشی خلافت" مینویسد: "غرب از دیر زمان بدین اندیشه بود که راز حیات و بقای اسلام در روی زمین چه خواهد بود؟ میگفتند اینجا قضایای زیادی وجود دارد که عبارت از: خلافت، کعبه، مسجد نبوی، جهاد و... لذا ناگزیر باید به تمرکز روی این قضایا پرداخت، نخست لازم است تا خلافت را درهم شکست، زیرا وجود خلافت همچون منارهی روشنی است در شب تاریک، منارهی که مردم همه بهسوی آن مأوا میجویند، وقتی نور موجود است ما یکدیگر خویش را میبینیم و همه اشیا در پرتو آن واضح است و چون برق خاموش شود ما هیچ چیزی را دیده نمیتوانیم. اکنون اگر این نور یعنی خلافت را خاموش نماییم مسلمانان در تاریکیهای جاهلیت و صحرای خشک آن ضایع خواهند شد." وی در ادامه مینویسد: "کفار بعد از تمرکز و مکث روی درهم شکستن خلافت سه قرن برای نابودی آن تلاش کردند."
بلی برادران دیندوست و خداپرست!
کفار پلید در رأس شان انگلیس مکار مدتها تلاش کردند تا خلافت اسلامی را که رمز قوت و وحدت مسلمین بود از بین ببرند و بدین منظور وسایل زیادی را بهکار بستند که عمدهترین وکاراترین آن ترویج افکار قوم پرستی و ملیت گرایی بود که این گیاه خبیثه و زهرآلود را میان مسلمین بهنام های ترک و عرب غرس کردند و مسلمین را با شعارهای پوچ و واهی دیگری چون آزادی خواهی، استقلال، وطن پرستی و استعمال اجیران شان در مقابل یکدیگر قرار دادند و چون مسلمانان هم از دید فکری در انحطاط قرار داشتند، ضربه های دشمن کارگر افتاده و مسلمانان دربارهی قضیه سرنوشت ساز شان که حفظ خلافت بود کوتاهی کردند. ندوی مینویسد: "جنگ جهانی اول که بین سالهای 1914 الی 1918 رخ داد فرصت مناسبی برای جدایی سرزمینهای عربی از امپراطوری عثمانی را فراهم کرد. در این میان متفقین (پیمان کفری آن زمان)، این فرصت طلایی را غنیمت شمرده و شعار نژادپرستی را سردادند. لورنس نویسندهی انگلیسی نیز تاب و تب نژادی را برافروخت و اعراب را بر ترکان شورانید. به عنوان مثال شریف حسین امیر اردن در حجاز و مردمان شام در شامات علیه ترکان شوریدند... آنان نصوص قرآن و سنت را درمورد حرام بودن نژاد پرستی از یاد بردند و به وعدههای فریبنده، دلربا و سیاست دروغینی که جز رعایت مصالح و منافع بیگانگان چیزی نبود و به زور و قدرت پایدار بود، اعتماد کردند."
همان بود که دشمن بیباکانه توانست با استعمال مزدور خبیثش مصطفی کمال اتاترک، در پهلوی دارالخلافة که در استانبول ترکیه واقع بود، دولت جمهوری لائیک (بی دین) را در انقره (پایتخت امروزی ترکیه) تاسیس نماید و با این عملکرد قدرت خلیفه را محدود ساخته و بالاخره در روز 28 رجب سال 1342 هه.ق. مطابق 3 مارچ 1924 میلادی خلافت اسلامی را رسماً سقوط داده و با تغییر معیارها و قوانین، جامعه را از ارزشهای اسلامی تهی ساخت و افکار غیر اسلامی مانند سیکولاریستی (جدایی دین از دولت)، ملت گرایی، وطن پرستی، قوم پرستی و مادی گرایی را میان مسلمانان رایج نمود. و دشمنی شان با اسلام آن قدر آشکار است که اگر انسان بی طرفانه سری به اظهار نظرات سران کفر آن زمان بزند، هیچ ابهامی برایش باقی نمی ماند. چنان چه بعد ازین که در 24 جولائی سال 1924 معاهده لوزان در اجلاس مشهور لوزان به امضا رسید، یکی از اعضای پارلمان برطانیا پیرامون خروج انگلیس از ترکیه و به رسمیت شناختن این کشور، بالای کروزن (Curzon) بازیگر اصلی در سقوط خلافت اعتراض نمود. اما وی در پاسخ گفت: "نکته مهم این است که ترکیه (عثمانی ها) سقوط نموده و هرگز دوباره ظهور نخواهد کرد، زیرا ما قدرت روحی آن یعنی اسلام و خلافت را از بین برده ایم."
اتاترک که پرورش یافتهی دست انگلیس و از مادر یهود بود هزارها تن از علمای دین را به قتل رساند، رسم الخط مردم ترکیه را از عربی به لاتین تغییر داد، حجاب را ممنوع ساخت، در نظام حکومتیاش قوانین غربی را برگزید و برای اولین بار نظام جمهوریت را در سرزمینهای اسلامی تأسیس نمود. اینجا بود که دولت قوی و قدرتمند اسلامی به دولتهای خورد و کوچک و ضعیف تبدیل گشت و در نتیجه آن امروز کفار توانایی آنرا یافته اند که هر بخشی از سرزمینهای اسلامی را بهطور جداگانه مورد هجوم قرار دهند و مانند این که خوردن نان بعد از توته شدنش آسان میگردد و هیزم بعد از شکسته شدنش به سوختن آماده میگردد، دشمنان توانستند امت اسلامی را نیز توته توته و پارچه پارچه ساخته هرگاه و از هر طرفی که خواستند به سادگی آنرا به حلقوم شان فرو برند. چنانچه شاهد هستیم که یهود خبیث بالای فلسطین و قبلهی اول مسلمانان چه وضعی را حاکم ساخته است، بالای عراق چه میگذرد، افغانستان را به چه بدبختی دچار کرده اند؟ ولی متاسفانه اهل این سرزمینها با وجودی که همه مسلمان اند سرنوشت خود را از سرنوشت یکدیگر جدا دانسته و از هم بیگانه شده اند. چه بسا مردم افغانستان به افغانیت خود افتخار میکنند، پاکستانیها به پاکستانی بودن خود و ایرانیها به ایران خود و عرب به عربیت خود، درحالیکه الله سبحانه و تعالی فرموده است:إِنَّمَا الٌمُؤمِنُونَ إِخٌوَهُُ ... الحجرات، 10 "یقیناً (جز این نیست که) مومنان برادر یکدیگر اند" لذا کسانیکه میگویند تاجکها برادر یکدیگر اند یا پشتونها برادر یکدیگر اند و یا افغانها برادر یکدیگر اند و یا اعراب برادر یکدیگر اند، خلاف آیۀ فوق حرف زده اند. و در جای دیگر الله سبحانه و تعالی فرموده است: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمٌ أُمَهً وحده وأَنا رَبُّکُمٌ فاعبُدُونِ ¨الانبیأ، 92 "هر آیینه این امت شما امت واحد و یکپارچه هست و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید" چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی میفرمایند: المسلم أخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحقره "مسلمان برادر مسلمان است، نه با او ظلم می کند و نه او را تسلیم (دشمن) می کند و نه او را تحقیر میکند."
پس ای برادران مسلمان و ای آنانی که خود را پیرو رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب او میدانید!
بیدار شوید تا بیش ازین دشمن شما را نفریبد، خود را از افکار جاهلیت و قوم پرستی که باعث از بین رفتن قوت شما شده نجات بخشید، معیارهای زندگی تان را اسلامی بسازید و برای وحدت امت و احیای خلافت اسلامی تلاش کنید تا در دنیا و آخرت سرفراز گردید.
خداوندا! نود سال است که مسلمین به ذلت وخواری مبتلا شده اند، پروردگارا! دیگر تحمل بار ذلت را نداریم..
الهی! چشمان ما را با اعادهی خلافت اسلامی که نور است و هدایت، روشن ساز
یا الله! ما را از حالتی که به مرگ جاهلیت بمیریم نجات عطا فرما!
نویسنده: عبدالرحمن فهیم