جمعه, ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
خلافت چرا از میان براشته شد؟
بسم الله الرحمن الرحيم

خلافت چرا از میان براشته شد؟

یکی از تلاش‏های که به هدف بی‏هویت کردن امت اسلامی از طرف کفار صورت می‏گیرد، جدا ساختن مسلمانان از تاریخ شان است تا مسلمان‏زاده‏ها ندانند که کی هستند و چگونه تاریخی دارند و موقف مناسب شان در جهان چیست؟ ولی بر ماست تا بدانیم که در گذشته کی‏ها با ما چی کردند و کی‏ها دوست وکی‏ها دشمن ما بوده‏اند؟ کی‏ها تلاش کردند تا پیامبر ما را به قتل رسانند و کی‏ها جلو گسترش دین مان را می‏گرفتند و کی‏ها کیان و سلطه‏ی سیاسی ما را که خلافت اسلامی بود از میان برداشتند؟ در کدام روز و با کدام وسایل؟ تا از آن‏روز برای نسل جوان یادآوری نموده و نسل حاضر و آینده را از نقاط آسیب‏پذیر آگاه ساخته و از افتیدن دوباره در چنین مهلکه‏ها بر حذر داریم. بدین منظور می‏خواهم از 28 رجب یادآوری کنم، 28 رجب روزیست که در آن خلافت را سقوط دادند و اکنون ما در نودمین سالروز سقوط آن قرار داریم، امسال 28 رجب برابرست با پنجشنبه نهم سرطان و به حساب قمری نود سال قبل در چنین روزی در سال 1342 هجری قمری مطابق 3 مارچ 1924 میلادی خلافت اسلامی که مرکزش در ترکیه‏ی عثمانی بود توسط کفار استعمارگر واجیران خود فروخته شان مانند مصطفی کمال اتاترک سقوط داده شد. این‏که چرا خلافت می‏گوییم و چرا می‏خواهیم از آن یاد نمائیم؟ اهمیت خلافت برای مسلمانان می‏باشد که ما را وادار به یادبود از آن نموده است، چیزی که شاید امروزه اکثر اذهان از آن خالی باشد.

آری! خلافت سپر امت، ام الفرایض، اهم الواجبات و تاج الفروض است. خلافت، مناره‏ی روشن و نوریست که بدون آن مردم راه خود را گُم می‏کنند. خلافت رهبری عامه‏ی مسلمانان در امور دین و دنیاست، خلافت رمز وحدت امت اسلامیست، خلافت حافظ اقتدار و عزت مسلمانان است، خلافت طریق اجرای احکام شرعی است و به‏قول علامه اقبال "خلافت پاس‏ ناموس الهی است".

لذا سقوط خلافت مساوی است با آغاز ذلت و بدبختی امت اسلامی، پامال شدن ارزش‏ها و عزت و ناموس مسلمانان، پارچه شدن سرزمین‏های اسلامی، تسلط کفار بر منابع شان، ضایع شدن سرمایه‏های شان و گسترش ظلم و بی عدالتی و اشاعه‏ی رذایل و بد اخلاقی و وحشت در سراسر جهان. چون خلافت یگانه نظامیست که نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان نیز تحت سایه‏ی آن از زندگی مطمئن و مصئونی برخوردار می‏باشند.

تاسیس چنین دولتی با دستان مبارک پیامبر صلی الله علیه وسلم صورت گرفت، چنان‏چه از زمانی‏که آن حضرت صلی الله علیه وسلم در سال سیزدهم بعثت دولت اسلامی را در مدینه‏ی منوره اساس گذاشت اسلام به فعالیت درآمده و با قوت تطبیق گردید، نشر اسلام به نقاط مختلف جهان توسط دولت صورت گرفت؛ طوری‏که رسول الله صلی الله علیه وسلم به هرقل پادشاه روم نوشت: اَسلِم تَسلِم... "اسلام بیاور تا در سلامت بمانی ..."

در موجودیت دولت اسلامی از مقدسات و نوامیس امت با قوت دفاع صورت می‏گرفت و هیچ کسی جرأت آن‏را نمی‏یافت که به ارزش‏های اسلامی توهین و تحقیر نماید. چون می‏دانستند که اگر چنین کنند به سرنوشت یهود بنی قینقاع مواجه خواهند شد؛ آن‏جا که لشکر اسلام به‏خاطر اهانت به یک زن مسلمان، این قبیله‏ی یهود را ذلیلانه از مدینه‏ی منوره بیرون راند.

این همه قدرت و شوکت مسلمانان و این همه عزتی که در جهان داشتند و آن نصرت رعبی که الله سبحانه و تعالی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم و مسلمین نصیب کرده بود که کفار در فاصله‏ی یک ماهه راه از مسلمانان می‏هراسیدند، در وجود دولت اسلامی بود.

مسلمانان بر قسمت‏های بزرگی از سه قاره‏ی دنیا (آسیا، اروپا و افریقا) تسلط و فرمانروایی داشتند و قدرت‏های استعمارگر امروزی برای تأمین امنیت خویش جزیه می‏پرداختند و در حالت ذلت و پستی و دور از تمدن زندگی داشتند که این امر از اظهارات محققین و دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان هویداست. چنان‏چه عبدالله صالح علوان در کتابش تحت نام "دست‏آوردهای تمدن اسلامی و نقش آن در رنسانس" از قول - دویبر – استاد دانشگاه نیویورک می‏نویسد:"هنگامی که در سال 813م خلافت به مامون رسید بغداد پایتخت بزرگ علمی جهان شد. زیرا خلیفه کتب بی‏شماری را در آن‏جا جمع‏آوری نموده و دانشمندان زیادی در اطراف او جمع شدند و او نسبت به آنان در نهایت لطف و مهربانی برخورد می‏کرد..." وی بعد از آن‏که تاثیر مسلمانان بر علوم طبیعی را بر شمرد، گفت: "آن‏ها (مسلمانان) علوم قدیمه را به ترقی و تعالی رسانده و علوم جدیدی هم ابداع کردند که قبل از آنان کسی به آن آشنایی نداشت..." محقق دیگری به‏نام - سیدیو- درکتاب تاریخ عرب می‏نویسد: "مسلمانان در قرون وسطی در علم، تخنیک و هنر بی‏بدیل و منفرد بودند و این علوم را به هر جا که قدم می‏نهادند وسعت می‏بخشیدند و از جانب آن‏ها بود که علم به اروپا رسید و آن‏ها عامل اصلی بیداری و پیشرفت اروپا بودند..."

اروپای که امروز پیمان ناتو دارد و همه‏باهم متحدانه بالای سرزمین‏های دیگر حمله می‏کنند آن قدر در تعصبات نژادی و تنگ‏نظری قرار داشتند که حتی در تفکرات دینی شان نیز نمی‏خواستند از محدوده‏ی کشور خود پا فراتر نهند. چنانچه ابوالحسن ندوی در کتابش "ما ذا خسر العالم بانحطاط المسلمین" قول دانشمند آلمانی، پروفیسور اترنی را نوشته است که می‏گوید: "برای چه فرزندان ما تاریخ ملت‏های بیگانه را مطالعه می‏کنند و می‏خوانند و به چه منظور داستان‏های ابراهیم و اسحاق برای شان حکایت می شود؟  باید خدای مان نیز آلمانی باشد." {فکر (نشنلزم) که متاسفانه امروزه میان ما مسلمانان ترویج یافته است.}

تمدن و پیشرفت بی نظیری که مسلمانان تحت سایه‏ی یگانه دولت اسلامی به آن دست یافتند و جهان را توسط آن پر نور ساختند، برای کفار و دشمنان اسلام قابل تحمل نبود، برعلاوه سنت الهی که مبارزۀ همیشگی حق و باطل ادامه دارد و این امر واضح است که دشمنان دین از آوان بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم تلاش کردند تا ممانعت‏هایی را جلو گسترش اسلام ایجاد کنند و پیوسته از در عناد و دشمنی با رسول الله صلی الله علیه وسلم برخورد کردند، بعد از آن نیز پیوسته تلاش کرده‏اند که این چراغ پر نور الهی را خاموش سازند. بناءً دسایس و توطئه‏های زیادی را به‏کار بردند تا امت اسلامی را از مقامش پایین کشند و با هر وسیله‏ی ممکن انتقام پدران شان را که در بنی قینقاع و خیبر و بنی قریظه ذلیل  و رسوا شدند بگیرند و عقده‏های دیرینۀ شان را بگشایند.

شهید عبدالله عزام درکتابش تحت نام "فروپاشی خلافت" می‏نویسد: "غرب از دیر زمان بدین اندیشه بود که راز حیات و بقای اسلام در روی زمین چه خواهد بود؟ می‏گفتند این‏جا قضایای زیادی وجود دارد که عبارت از: خلافت، کعبه، مسجد نبوی، جهاد و... لذا ناگزیر باید به تمرکز روی این قضایا پرداخت، نخست لازم است تا خلافت را درهم شکست، زیرا وجود خلافت هم‏چون مناره‏ی روشنی است در شب تاریک، مناره‏ی که مردم همه به‏سوی آن مأوا می‏جویند، وقتی نور موجود است ما یکدیگر خویش را می‏بینیم و همه اشیا در پرتو آن واضح است و چون برق خاموش شود ما هیچ چیزی را دیده نمی‏توانیم. اکنون اگر این نور یعنی خلافت را خاموش نماییم مسلمانان در تاریکی‏های جاهلیت و صحرای خشک آن ضایع خواهند شد." وی در ادامه می‏نویسد: "کفار بعد از تمرکز و مکث روی درهم شکستن خلافت سه قرن برای نابودی آن تلاش کردند."

بلی برادران دین‏دوست و خداپرست!
کفار پلید در رأس شان انگلیس مکار مدت‏ها تلاش کردند تا خلافت اسلامی را که رمز قوت و وحدت مسلمین بود از بین ببرند و بدین منظور وسایل زیادی را به‏کار بستند که عمده‏ترین وکاراترین آن ترویج افکار قوم پرستی و ملیت گرایی بود که  این گیاه خبیثه و زهرآلود را میان مسلمین به‏نام های ترک و عرب غرس کردند و مسلمین را با شعارهای پوچ و واهی دیگری چون آزادی خواهی، استقلال، وطن پرستی و استعمال اجیران شان در مقابل یکدیگر قرار دادند و چون مسلمانان هم از دید فکری در انحطاط قرار داشتند، ضربه های دشمن کارگر افتاده و مسلمانان درباره‏ی قضیه سرنوشت ساز شان که حفظ خلافت بود کوتاهی کردند. ندوی می‏نویسد: "جنگ جهانی اول که بین سال‏های 1914 الی 1918 رخ داد فرصت مناسبی برای جدایی سرزمین‏های عربی از امپراطوری عثمانی را فراهم کرد. در این میان متفقین (پیمان کفری آن زمان)، این فرصت طلایی را غنیمت شمرده و شعار نژادپرستی را سردادند. لورنس نویسنده‏ی انگلیسی نیز تاب و تب نژادی را برافروخت و اعراب را بر ترکان شورانید. به عنوان مثال شریف حسین امیر اردن در حجاز و مردمان شام در شامات علیه ترکان شوریدند... آنان نصوص قرآن و سنت را درمورد حرام بودن نژاد پرستی از یاد بردند و به وعده‏های فریبنده، دلربا و سیاست دروغینی که جز رعایت مصالح و منافع بیگانگان چیزی نبود و به زور و قدرت پایدار بود، اعتماد کردند."

همان بود که دشمن بی‏باکانه توانست با استعمال مزدور خبیثش مصطفی کمال اتاترک، در پهلوی دارالخلافة که در استانبول ترکیه واقع بود، دولت جمهوری لائیک (بی دین) را در انقره (پایتخت امروزی ترکیه) تاسیس نماید و با این عملکرد قدرت خلیفه را محدود ساخته و بالاخره در روز 28 رجب سال 1342 هه.ق. مطابق 3 مارچ 1924 میلادی خلافت اسلامی را رسماً سقوط داده و با تغییر معیارها و قوانین، جامعه را از ارزش‏های اسلامی تهی ساخت و افکار غیر اسلامی مانند سیکولاریستی (جدایی دین از دولت)، ملت گرایی، وطن پرستی، قوم پرستی و مادی گرایی را میان مسلمانان رایج نمود. و دشمنی شان با اسلام آن قدر آشکار است که اگر انسان بی طرفانه سری به اظهار نظرات سران کفر آن زمان بزند، هیچ ابهامی برایش باقی نمی ماند. چنان چه بعد ازین که در 24 جولائی سال 1924 معاهده لوزان در اجلاس مشهور لوزان به امضا رسید، یکی از اعضای پارلمان برطانیا پیرامون خروج انگلیس از ترکیه و به رسمیت شناختن این کشور، بالای کروزن (Curzon) بازیگر اصلی در سقوط خلافت اعتراض نمود. اما وی در پاسخ گفت: "نکته مهم این است که ترکیه (عثمانی ها) سقوط نموده و هرگز دوباره ظهور نخواهد کرد، زیرا ما قدرت روحی آن یعنی اسلام و خلافت را از بین برده ایم."

 اتاترک که پرورش یافته‏ی دست انگلیس و از مادر یهود بود هزارها تن از علما‏ی دین را به قتل رساند، رسم الخط مردم ترکیه را از عربی به لاتین تغییر داد، حجاب را ممنوع ساخت‏، در نظام حکومتی‏اش قوانین غربی را برگزید و برای اولین بار نظام جمهوریت را در سرزمین‏های اسلامی تأسیس نمود. این‏جا بود که دولت قوی و قدرتمند اسلامی به دولت‏های خورد و کوچک و ضعیف تبدیل گشت و در نتیجه آن امروز کفار توانایی آن‏را یافته اند که هر بخشی از سرزمین‏های اسلامی را به‏طور جداگانه مورد هجوم قرار دهند و مانند این که خوردن نان بعد از توته شدنش آسان می‏گردد و هیزم بعد از شکسته شدنش به سوختن آماده می‏گردد، دشمنان توانستند امت اسلامی را نیز توته توته و پارچه پارچه ساخته هرگاه و از هر طرفی که خواستند به سادگی آن‏را به حلقوم شان فرو برند. چنانچه شاهد هستیم که یهود خبیث بالای فلسطین و قبله‏ی اول مسلمانان چه وضعی را حاکم ساخته است، بالای عراق چه می‏گذرد، افغانستان را به چه بدبختی دچار کرده اند؟ ولی متاسفانه اهل این سرزمین‏ها با وجودی که همه مسلمان اند سرنوشت خود را از سرنوشت یک‏دیگر جدا دانسته و از هم بیگانه شده اند. چه بسا مردم افغانستان به افغانیت خود افتخار می‏کنند، پاکستانی‏ها به پاکستانی بودن خود و ایرانی‏ها به ایران خود و عرب به عربیت خود، درحالی‏که الله سبحانه و تعالی فرموده است:إِنَّمَا الٌمُؤمِنُونَ إِخٌوَهُُ ... الحجرات، 10  "یقیناً (جز این نیست که) مومنان برادر یکدیگر اند" لذا کسانی‏که می‏گویند تاجک‏ها برادر یکدیگر اند یا پشتون‏ها برادر یکدیگر اند و یا افغان‏ها برادر یکدیگر اند و یا اعراب برادر یکدیگر اند، خلاف آیۀ فوق حرف زده اند. و در جای دیگر الله سبحانه و تعالی فرموده است: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمٌ أُمَهً وحده وأَنا رَبُّکُمٌ فاعبُدُونِ ¨الانبیأ، 92  "هر آیینه این امت شما امت واحد و یک‏پارچه هست و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید" چنان‏چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی می‏فرمایند: المسلم أخو المسلم لا يظلمه ولا يخذله ولا يحقره  "مسلمان برادر مسلمان است، نه با او ظلم می کند و نه او را تسلیم (دشمن) می کند و نه او را تحقیر می‏کند."

پس ای برادران مسلمان و ای آنانی که خود را پیرو رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب او می‏دانید!

بیدار شوید تا بیش ازین دشمن شما را نفریبد، خود را از افکار جاهلیت و قوم پرستی که باعث از بین رفتن قوت شما شده نجات بخشید، معیارهای زندگی تان را اسلامی بسازید و برای وحدت امت و احیای خلافت اسلامی تلاش کنید تا در دنیا و آخرت سرفراز گردید.

خداوندا! نود سال است که مسلمین به ذلت وخواری مبتلا شده اند، پروردگارا! دیگر تحمل بار ذلت را نداریم..

الهی! چشمان ما را با اعاده‏ی خلافت اسلامی که نور است و هدایت، روشن ساز

یا الله! ما را از حالتی که به مرگ جاهلیت بمیریم نجات عطا فرما!

نویسنده: عبدالرحمن فهیم

 

Last modified onیکشنبه, 27 آگوست 2017

1 comment

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه