- مطابق
جنگ غرب علیه مسلمانان جنگ دینی و صلیبی است!
(ترجمه)
بدون شک، اصطلاح "جنگ علیه تروریزم" در حقیقت جنگ علیه اسلام و مسلمانان بوده و این بسان آفتاب است که به یک انگشت پنهان نمیشود. لذا مسلمانان نیاز به این ندارند تا بدانند که آیا جنگ کفار بر ضد مسلمانان جنگ دینی است یا خیر؟ زیرا الله سبحانه وتعالی این مسأله را در آیات قرآن کریم به صورت واضح و قاطع بیان نموده که مجالی برای توجیه و تأویل باقی نمیگذارد. سبحانه وتعالی حالت دشمنان را از زمان خلقت آدم علیه السلام معرفی نموده و فرموده است:
﴿وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ﴾ [بقره: 217]
ترجمه: آنها پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند.
و همچنان فرموده است:
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 36]
ترجمه: کسانیکه کفر ورزیدند، اموال خود را خرج میکنند تا مردم را از راه الله بازدارند؛ پس این اموال را خرج میکنند، اما مایه حسرت آنان خواهد شد و سرانجام شکست خواهند خورد و کسانیکه کفر ورزیدند به دوزخ محشور میشوند.
جنگیکه یهود به همکاری غرب صلیبی کافر با همراهی امریکا علیه مسلمانان غزه به پیش میبرد، جنگ صلیبی دینی بوده و روشنتر از آنست که در چشم دیده نشود و یا با حواس درک نگردد؛ چنانچه جنگ سوریه را به این قسم میبینیم و قبل از آن جنگ افغانستان و عراق یک جنگ دینی بود، با تفاوت اینکه بوش پسر از بالای کشتی -هواپیمابر- جهان را مخاطب قرار داد تا اعلان کند که او در این جنگ صلیبی پیروز شده است. به همین ترتیب، مشاورین و بزرگان ادارۀ آن مثل رامسفیلد و دیکچینی و دیگران خط و مشی آن را تعقیب نمودند. اما آنها جنگ شان را علیه اسلام با پوشههای بسیاری مانند جنگ سیاسی بین استعمار قدیم و جدید و اینکه استعمار به هدف بدست آوردن داشتههای آن سرزمین قدم گذاشته سرپوش میگذارند. اما در نهایت واقعیت و حقیقت مسألۀ استراتژی در نزدشان اینست که باید جهان در زیر چتر ارزشهای غربی و ایدولوژیک و ارزشهای دینی زندگی کند و غیر از این تمام ادعاهای شان فریب و دور از واقعیت است.
وقتی انقلاب بهار عربی در مصر، تونس و سوریه به وقوع پیوست، غرب فوراً در پی خاموش نمودن نتائج انقلاب در مصر و تونس شد؛ اما زمانیکه دید مردم شعارهای فکری و دینی سر نمیدهند، به این معناست که انقلاب شان مبدئی نبود. اما وقتی متوجه شد که در سوریه انقلاب فکری و مبدئی است، امریکا تمام اجیران، اوباشها و همپیمانانش را برای جنگ علیه اهل سوریه بسیج نمود؛ زیرا مردم سوریه شعار اسلام را سر داده و اسلام و خلافت را بدیل نظام حاکم میدانستند. به همین دلیل این مردم کشته شدند، ویران و متفرق گشتند و تمام این قتل و کشتارها به این دلیل بود که در این منطقه شعار اسلام و رأیۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم بر افراشته شده بود.
واقعاً در صدق کلام پروردگار ما هیچ شک و جای اختلافی نیست. اما سخنهای حکام و وزرای خائن شان حقیقت دشمنی آنان را کم و تغییری نمیدهد؛ دشمنی را که غرب کافر بر ضد امت اسلامی و عقیده و دین آن میپوشاند؛ بلکه دشمنی آن به جای رسیده که صهیونیستهای مسیحی امریکا و سایر مکانها کسانیکه از آنها به این باور اند که قیام رژیم یهود در فلسطین مقدمۀ بازگشت مسیحی است که به زودی مسلمانان را از بین برده و دیگر نسل را از آنها باقی نخواهد گذاشت. صاحبان عقیدۀ مسیحی صهیونیستی که در امریکا و اروپا حکومت میکنند، چنین میپندارند که قیام رژیم یهود در فلسطین بشارت و مقدمۀ بازگشت مسیح است. بناءً جنگشان بر ضد امت اسلامی جنگ دینی است که یک مسأله محسوس بوده و نیاز به اثبات ندارد.
بعد از اینکه امریکا از انزوا بیرون شد و در جنگ جهانی دوم پیروز گردید، در صدد آن شد تا جهان را مطابق به دیدگاه مشخص جهت داده و درپی جمع نمودن تمام قضایایی گردید که انگلیس بر آن متکی بود. از جملۀ این قضایا یکی قضیۀ فلسطین بود و تصور بر این بود که حل قضیۀ فلسطین بینالمللی ساختن قدس است؛ به این معنی که باید مسجدالاقصی و قدس در زیر نظر بینالملل در آید تا رنگ و خصوصیت قدسیت آن از نزد مسلمانان برطرف گردیده و حتی ارتباط مسجدالاقصی و مسجدالحرام از ناحیه قدسیت از بین برود. الله سبحانه وتعالی فرموده است:
﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ﴾ [اسراء: 1]
ترجمه: منزه است آنکه بندهاش را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامون آن را برکت بخشیدیم، سیر داد تا برخی از نشانههای خود را به او بنمائیم، مسلماً اوست که شنوا و بینا است.
امریکا برای قطع این رابطه تلاش نموده و در پی حمایت و به آغوش گرفتن رژیم یهود گردید و سپس در پی ایجاد سازمان آزادیبخش فلسطینی شد تا این قضیه را از رنگ و چهرۀ واقعیاش دور بسازد؛ قضیهای که تنها متعلق به فلسطین نبوده؛ بلکه متعلق به تمام مسلمانان است؛ قضیهای که اسلامی بوده، نه عربی و قبیلوی. تازمانیکه به قضیۀ فلسطین و قدس به عینک حقیقیاش دیده نشود، خساره و ضرر حتمی برای مسلمانان است؛ زیرا سرزمین فلسطین ملکیت تمام مسلمانان و امت اسلامی است که گذشت از یک وجب آن هم جائز نمیباشد.
بدون شک، حملات صلیبیکه اکثریت آنها را غرب کافر رهبری نموده، بر بیت المقدس و مسجدالاقصی مسلط میباشد؛ مثلاً حملاتشان به هدف بیرون کردن مسجدالاقصی از دست مسلمانان بوده و گفته میشود تعداد حملات آنها بر بیت المقدس به ده مرتبه رسیده است. پس جنگشان علیه مسلمانان جنگ دینی و عقیدتی است و آنها این جنگ را پنهان نمیکنند؛ بلکه بر این جنگشان افتخار دارند و هرگز از اینکه این جنگهای شان در زیر بیرق صلیب بوده انکار نمیکنند. گذاشتن بیرق صلیب بر پیشانی و لباسهای شان و سراییدن قصائد، همه و همه انگیزۀ جنگ و حملاتشان را آشکار میسازد؛ حتی در جنگهای صلیبی زینهای اسپهای جنگی خود را مزین به نقش صلیب میکردند!
اما در مورد عصر کنونی باید گفت که فوکویاما در کتابش، "پایان تاریخ" و هانتینگتون در کتاب"برخورد فرهنگها" عقیدهای را که غرب به آن باور دارد، واضح نموده اند؛ اگرچه هانتینگتون از شاگردش صریحتر بیان نموده؛ مثلاً در حالیکه فوکویاما به این باور بود که لیبرالیزم با ارزشها و مفاهیماش آنست که غرب کافر با افکار متعفناش بر آن است، تاریخ به زودی متوقف خواهد شد و این قدرتی است که هیچ کس نمیتواند آن را رد کند. در حقیقت سقوط اتحاد جماهیر شوروی آن را مغرور ساخته بود؛ اما استاد آن، هانتینگتون واقعبینتر بوده و طبیعت جنگهای ایدیولوژی و دینی را در نزد بشر عمیقتر میداند. وقتی ما از این جنگ صحبت میکنیم، مربوط به هر دینی میباشد؛ پس چگونه خواهد بود جنگ در برابر اسلام؛ اسلام که منشأ آن وحی بوده و ربع ساکنین زمین به آن ایمان دارند، اینجا که هانتینگتون از جنگ صحبت میکند، شامل جهان مسیحیت با ارزشهای سکولری از یک جهت و جهان اسلام از جهت دیگر میباشد؛ بلکه خلاصۀ کتاباش" جنگ آینده بین غرب با ارزشها و افکار و مفاهیماش و بین دولتهای که اغلبیت شان مسلمانان هستند میباشد".
در حقیقت طبیعت جنگ بین غرب و امت اسلامی جنگ دینی و ارزشی است؛ اگرچه گاهی اوقات با غلاف و پوشۀ اقتصادی، سیاسی و یا مصلحتی پوشیده شده که سختگیری بر مساجد و مؤسسات دینی و مراکز حفظ قرآن در دولتهای غربی و شرقی چهرۀ واقعی این دشمنی را واضح میسازد. لذا اعمالیکه دولتهای سویدن و دنمارک انجام میدهند، در میدانهای باز و آشکار قرآن را به آتش میکشند و به حمایت کسانی میپردازند که این عمل را انجام میدهند، و قبل از آن با کاریکاتور کشیدن، رسول الله صلی الله علیه وسلم را به استهزاء گرفتند؛ در حالیکه اشخاصیکه ارزشهای یهودیت را به آتش بکشند و یا در این مورد مشکوک قرار گیرند، سخت مورد ممانعت قرار گرفته و حتی زندانی میشوند. پافشاری فرانسه بر منع حجاب در مدارس و دانشگاهها/پوهنتونها به معنی چیست؟! آیا جلوگیری از بلند شدن اذان در اروپا تفسیری غیر از جنگ دینی را دارد؟!
یقیناً سخن وزیر خارجۀ اردن و امیر قطر مبنی بر اینکه جنگ بین دولتهای کفری، مردم غزه و مسلمانان جنگ دینی نیست، یک سخن بیاساسی است که هیچ ارزشی ندارد. یقیناً این موقفگیری و اظهاراتشان ناشی از ترسی است که مبادا این جنگ شکل دینی و ایدیولوژیک بگیرد و ارزشها و عقیده پاک اسلام در مقابل افکار و باورهای فرسودۀ ویرانگر قرار گیرد که غرب از آنها دفاع میکند؛ این در حالی است که آنها به خوبی میدانند که این دو عقیده هرگز باهم برابر نیستند و هرگز ادیان، ارزشها و باورهای غربی در برابر ارزشها و افکار اسلام ایستادگی کرده نمیتواند. به همین دلیل آنها تلاش میکنند اصطلاح جنگ دینی را دور بسازند و حتی نمیخواهند حقیقت این جنگ در نزد احزاب راستگرای تندرو یهود برملا گردد؛ زیرا ایشان به خوبی میدانند که یقیناً بازندگان این جنگ آنها هستند. پس در آن وقت که مسلمانان به اسلام و عزت و مجدشان برگردند و نظام اسلام را تطبیق نمایند؛ نظامیکه الله سبحانه وتعالی برایشان پسندیده و خلافت بر منهج نبوت را بر پا دارند، در آن وقت، هرگز دشمنان با مسلمانان توان مبارزه را نخواهند داشت. در آن وقت است که برای غرب صلیبی گفته میشود: یا اسلام یا جزیه و یا هم جنگ، برای کسانیکه در انتظارش هستند، آن روز نزدیک است.
برگرفته شده از شمارۀ 477 جریدۀ الرأیه
نویسنده: استاد ابوالمعتزبالله الاشقر
28 جمادی الثانی 1445هـ.ق.
10 جنوری 2024م.
مترجم: مصطفی اسلام