- مطابق
هفت واقعیتِ نظام دموکراسی که مردم عام نمیدانند
این روزها فضای ما را موج دموکراسی و دموکراسیخواهی پُر نموده است. گفتمانها، میزگردها، سخنرانیها، تیتر رسانهها همه بر محور معرفی دموکراسی بهعنوان بهترین نظام برای حل مشکلات انسانها میچرخد و دموکراسی را بهعنوان تک سواری بهمعرفی میگیرند که هیچ بدیلی ندارد و پدید آورندهی خوشبختی هاست. در این میان اما هیچ کس از بدبختیهای دموکراسی نمیگوید، از ظلم، وحشت، بربریت و فاجعهی دموکراسی حرفی به زبان نمیآورد. این حالت باعث سردرگمی مردم عام شده و تعدادی از بدان متمایل گشته اند. این جا سوالی مطرح میشود که آیا براستی آنطور که بعضی حلقات مدنی و روشنفکرنماهای افغان بهعنوان شاگردان نوآموز دموکراسی، از دست آوردهای این نظام حرف میزنند و با آب و تاب از آن دفاع میکنند، باعث خیر و فلاح جامعه بشری شده است، یا خیر؟
در این نوشته پیرامون موضوعاتی بهبحث میپردازیم که هیچگاهی طرفداران دموکراسی از آن حرفی بهزبان نمیآورند. پیرامون آنچه دموکراسی در چند قرن اخیر برای بشریت به ارمغان آورده مکث مینمائیم تا چهرهی این نظام فاسد و پلید را برملا سازیم.
1- حمایت از دیکتاتوری: حمایت از دیکتاتوران مستبد و خون آشام، یکی از اساسیترین اصل سیاست خارجی کشورهای قدرتمند است. طوریکه امریکا با حمایت از دیکتاتوران خاورمیانه توانسته است به بسیاری از اهداف منطقوی خویش دست پیدا کند. رژیمهای دیکتاتوری میتوانند حوزه عملکرد و نفوذ سیاست خارجی امریکا را گسترش دهند؛ یا بهتعبیر بهتر سودی که دولتهای دیکتاتوری در بسا اوقات برای تأمین منافع امریکا و غرب دارند، دولتهای دموکرات ندارند. از همینروست، که از دیکتاتوران و حُکام مستبد در سراسر جهان حمایت مالی و سیاسی مینمایند. از حمایه آل سعود تا پشتیبانی از بزرگترین قصاب مسلمانها بشار الاسد. از به قدرت رساندن السیسی در مصر تا حاکمیت راحیل/نواز در پاکستان. بیجهت نیست که امریکا در مواقع لازم روی رژیمهای دیکتاتور سرمایهگذاری میکند تا توسط آنها از یکسو مسلمانکُشی نماید و از سوی دیگر، توسط این رژیم ها اهداف پلیدش را بدست بیاورد.
2- راه اندازی جنگهای استعماری: یکی از بدترین تحفههای دموکراسی، راه اندازی جنگهای متعدد استعماری در سراسر جهان است که طی آن صدها میلیون انسان برای تأمین منافع اقتصادی شرکتهای بزرگ و غول پیکر چند ملیتی و دولتها دموکراتیک به کام مرگ فرستاده میشوند. طرفداران دموکراسی در صد سال اخیر بیشتر از صد و پنجاه میلیون انسان را در اثر جنگهای تحمیلی و اشغالگرایانه به قربانگاه فرستاده اند. از جنگ جهانی اول و دوم تا استعمار شبه قاره هند و شرق میانه. از بهخاک و خون کشیدن سیاه پوستان افریقا و سرخ پوستان امریکا تا جنگهای عصر جدید در عراق، افغانستان، پاکستان، یمن و لیبیا. این همه جنگها و انسانکُشیها برای تحقق دموکراسی و آوردن صلح (!) و امنیت در جهان براه انداخته شدهاند.
3- نقض حقوق انسانی و شکنجه وحشیانهی زندانیان: بسیاری از مردم گمان دارند که در چتر نظامهای دموکراتیک برخورد شایسته با مردم شده و از حقوق مردم پاسداری میشود. در حالیکه بیشترین ظلم و وحشت در دولتهای دموکراتیک صورت میگیرد. بیشترین افراد بیگناه در عقب میلههای زندان همین دولتها شب و روز شان را سپری مینمایند. این دولتها بسیاری افراد بیگناه را خودسرانه و بدون شواهد و اتهام، دستگیر و بازداشت مینمایند. ظلم و وحشت در زندانهای امریکا در سراسر جهان بویژه در بگرام، ابوغریب، گوانتانامو زبانزد عام و خاص است. زندانیان را با بدترین شیوهها و وسایل شکنجه مینمایند. شیوههای از قبیل: القاء حس خفگی در بازجویی یا غرق مصنوعی (در این شیوه فرد احساس خفگی در آب میکند)، قراردادن چند روزه افراد در تاریکی مطلق، قراردادن چند روزه افراد در آب یخ، جلوگیری از خواب به مدت یک هفته، شکنجه با برق، قراردادن برخی زندانیان در صندوقهای کوچک که توان تکان خوردن را ندارند، غوطه نمودن زندانیان در آب، تجاوز جنسی بالای زندانیان و ... میباشد. چنانچه گزارشهای از زندان ابوغریب در عراق وجود دارد که بالای زنهای مسلمان تجاوز نموده و حتی در زندان حمل گرفته و طفل بدنیا آورده اند.
4- افزایش فقر و رشد روز افزون طبقات اجتماعی: همواره از طریق رسانههای جمعی و طرفداران دموکراسی اذعان میشود که دموکراسی لازمهی پیشرفت است. در حالیکه با ارزیابی اقتصاد جهانی در اثر تطبیق نظام سرمایهداری ـ دموکراسی، فقر گستردهای دامنگیر جهان شده است. جهانی که در آن 3 میلیارد انسان با درآمد کمتر از 2 دالر در روز زندگی میکنند و روزانه 25000 تن در اثر گرسنگی میمیرند. فاصله طبقاتی گسترده و رو به گسترش میان سرمایهدارها و فقرا در غرب( مهد دموکراسی) بیشتر از پیش جلوهنمایی میکند. چنانچه مؤسسه «آکسفام» در 2016 گزارشی را به نشر رساند که نابرابریهای اقتصادی با گذشت زمان بهشدّت روبهرشد است. در حال حاضر، ثروت 3.5 میلیارد نفر در جهان معادل است با ثروت 62 سرمایهدار بزرگ. این مؤسسه دریافته است درصورت ادامه این روند، ثروت همین یکدرصد بیشتر از ثروت 99 درصد جمعیت جهان خواهد شد.
5- ناکامی در تأمین حقوق زنان: هرازگاهی که از حقوق زنان صحبتی به میان میآید، از دموکراسی به عنوان بهترین نظام برای حل مشکلات زنان یاد میشود و آن را منحیث یک الگو به جهانیان پیشنهاد میکنند. در حالیکه این نظام در تضمین حقوق اساسی به شدّت ناکارهگیاش را به نمایش گذاشته و زنان در این جوامع با انواع و افسام خشونتها دست و پنجه نرم میکنند. هند، به عنوان بزرگترین دموکراسی دنیا، دربلند بودن میزان تجاوز جنسی بالای زنان در سطح جهان مشهور است. طوریکه این معضله به یک بحران عظیم اجتماعی در این کشور مبدل گردیده است و بصورت روز افزون قربانیان آن افزایش مییابد. دولت هند نتوانسته این مشکل را حل نماید و در هر 22 دقیقه یک تجاوز جنسی علیه زنان در هند ثبت می گردد. همچنان در امریکا سالانه 638 هزار زن مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار میگیرند.
6- نظام سیاسی فاسد: نظام سیاسی دموکراسی یکی از فاسد ترین مدل سیاسی در جهان است. این نظام بارها و بارها نشان داده است که هیچ راه حل واقعی برای مشکلات انسانها ندارد. در دموکراسی افراد و احزابی به قدرت سیاسی میرسند که دارای بیشترین ثروت باشند و بهمحض رسیدن بهقدرت، بیشتر از اینکه در فکر امور مردم و حل مشکلات آنها باشند، در فکر پر نمودن جیبها و برنده شدن در انتخابات بعدی میباشند. همچنان برای حفظ قدرت برای سالیان متمادی، قوانین را طوری به تصویب میرسانند که قدرت را بهنفع فرد یا حزب حاکم انحصار نمایند. از همینروست، مردم در غرب از سیاست متنفر شده و احساس کردهاند، کسانی که بهنمایندگی از آنها بهقدرت میرسدند بارها وعدهها و شعارهای شان را بهباد فراموشی می سپارند و به آنها خیانت میکنند. از تقلب در انتخابات تا فروش پُستهای دولتی، از ترور شخصیتهای سیاسی تا تحمیل مالیات سنگین بالای مردم بخاطر تمویل مصارف دولت همه و همه از فساد ذاتی این نظام منشأ میگیرد.
7- لگام گسیختهگی بازار آزاد: همیشه برای ما میگویند که اگر بازارها را به حال خود رها کنید، کار آمدترین و عادلانهترین نتایج را به بار خواهد آورد. به این دلیل که افراد، خود بهتر از هر کسی میدانند منابعی که در اختیار دارند را چگونه به کار برند، و رقابت در بازار عدالت را تأمین میکند. همچنان همواره برای ما گوشزد میکنند که اقتصاد بازار ـ سرمایهداری ـ یک جامعه را پویاتر و ثروتمندتر ساخته و رفاه بیشتر را به ارمغان می آورد. آزادیهای اقتصادی افراد را ثروتمند ساخته و اقتصاد جامعه را از حالت رکود به سوی بهبود سوق میدهد. در حالیکه نتایج تطبیق و سیاستهای بازار آزاد ناکاره از آب به در آمده و اقتصاد جهان را بسوی لگام گسیختهگی، رکود و سراشیب سقوط سوق داده است. بعضی از اقتصاددانان بازار آزاد ـ سرمایهداری ـ را به مار کُبری تشبیه نموده اند که در ظاهر ظریف و مقبول بهنظر میآید، ولی زهر کُشنده و خطرناک دارد؛ یعنی با تطبیق این نظام فساد، فقر، بیکاری، فاصله طبقاتی، انحصار، احتکار، بحرانهای اقتصادی، ناامنی، دزدی و قوت گرفتن مافیا بصورت طبیعی بهمیان میآید؛ زیرا این نظام نابکار و فاسد این پدیدههای شوم را در بطناش میپروراند و ترویج مینماید. بحرانهای اقتصادی در غرب و وضعیت شکنندۀ اقتصادی در کشورهای حامل این نظام، بخوبی ناکامی این نظام اقتصادی را ثابت میسازد.
حالا نظام دموکراسی امتحانش را برای جهان داده است و بهیقین که از این امتحان بارعایت موارد ذکر شده ناکام به در آمد و اعتبارش را در عرصه حل مشکلات بشر ثابت نساخته است. پس زمان آن فرا رسیده که برای حل صادقانه مشکلات بشر در جستجوی راه حل اساسی و قابل اعتماد در جهان برآئیم، تا بهعوض نظام سرمایهداری ـ دموکراسی رهبری بشریت را به عهده گیرد و انسانها را از گرداب بدبختیها بهعدل، رفاه و انسانیت برساند.
نویسنده: مصدق سهاک