سه شنبه, ۰۷ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۹/۱۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ای اهل مان در سودان شرقی و غربی، اسلحه‌تان را در زمین بگذارید و خون حرام(ممنوع) را نریزید، هم‌چنین درب‌های جهنم را بر روی نفس‌های‌تان مگشاید که در جریان ماه رمضان بسته اند

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

یک‌بار دیگر جنگ و قتال میان مسلمانان بنی عامر و النوبه در شهر کسلا در سودان شرقی شعله‌ور شد. طبق گزارش "سودان تریبیون، قربانیان این رویداد در نتیجه برخورد مسلحانه میان دو حزب به وجود آمده بود که باعث کشته شدن 10 تن و زخمی شدن ده‌ها تن شد. ماه‌ آگست/اوت گذشته شهر بندر سودان شاهد درگیری میان این دو قبایل بود، که در نتیجه ده‌ها انسان کشته، صدها نفر دیگر زخمی و خانه‌های بی‌شمار حریق داده شد و سرانجام با امضای یک توافقنامه صلح -میان‌شان- خاتمه یافت که این امر نیز پس از مدتی پایه‌دار نماند. دو روز قبل، رویدادهای مشابه‌ی در جنوب دارفور، میان قبایل الفلاة و الرزيقات، در مناطق خور شمام و قریه مرية به وقوع پیوست، که 20 تن به قتل رسید و تعداد دیگری مجروع شدند. 

جنگ و قتال در سودان شرقی و غربی میان قبایلی‌که مسلمانان هستند، یک امری‌ست که در اسلام حرام(ممنوع) قرار داده شده و این عمل یکی از عادات دوران جاهلیه(قبل از اسلام) می‌باشد؛ زیرا اسلام خون یک مسلمان را حرام قرار داده است، طوری‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿ومَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً﴾ [نساء: 93]

ترجمه: ‏و كسی‌كه مؤمنی را از روی عمد بكشد، كيفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا می‌ماند و الله(سبحانه‌وتعالی) بر او خشم می‌گيرد و او را از رحمت خود محروم می‌سازد و عذاب عظيمی براي وی تهيه می‌بيند.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درین خصوص تأکید ورزیده و فرمودند:

«لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ»

ترجمه: پس از من( پس از مرگم) کافر نشوید که گردن هم‌دیگر را بزنید.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم همچنین فرمودند:

‏«إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ»

ترجمه: هرگاه دو مسلمان با شمشیر در برابر هم‌دیگر قرار بگیرند، قاتل و مقتول (کسی‌که مى‌کشد و کسى‌که کشته مى‌شود) هردو در آتش جهنم خواهند بود.

ما در حزب التحریر-ولایه سودان تأکید می‌کنیم که ازسرگیری جنگ قبیله‌ای در نتیجه قطبیدگی سیاسی(political polarization) به وجود آمده که بر اساس "پایه‌های بغض‌آمیز قبیله‌ای" بنا شده است. ما هم‌چنین تأکید می‌ورزیم که در نبود دولت اسلامی و در موجودیت دولت‌های ملی در اراضی‌ مسلمانان تأثیر عمیقی بر آن‌چه داشته است که امروزه درین سرزمین جریان دارد؛ زیرا دولت ملی نقش مراقبت از امور مردم را در قالب یک امر واجب بازی نمی‌کنند، بناءً درگیری رخ می‌دهد و هرکه به قبیله خودش توسل می‌جوید و بعداً مصیبت رخ داده و در نهایت خون حرام(ممنوع) ریخته می‌شود و مردم مشغول فتنه جنگ و قتال می‌شوند.

از طریق این اعلامیه مطبوعاتی، ما از مردم مان در سودان به‌طور عام و از قبایل درگیر به‌طور خاص استیناف و درخواست می‌کنیم، که به نام اسلام عظیم و در این ماه مبارک که درب‌های آتش جهنم بسته اند و درب‌های جنت باز است تا اسلحه‌‌ بر زمین گذاشته و خون حرام(ممنوع) را نریزند و نه هم در فتنه جنگ مشغول شوند تا مبادا درب‌های بسته جنهم را درین ماه رمضان بر روی خودشان باز کنند. فلهذا همراه حزب التحریر هم‌دست شده و فعالیت کنید تا دولت قیمومیت/سرپرستی(الرعايه)، همانا خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت را تأسیس نماید تا شما در دنیا سعادت‌مندی و در آخرت کرامت حاصل کنید.

ابراهیم عثمان (ابو خلیل )

خنگویی رسمی حزب‌التحریر-ولایه سودان

ادامه مطلب...

دموکراسی و جمهوریت برای چندمین‌ بار طوق رسوایی و ذلت را به گردن انداخت Featured

بعد از گذشت نزدیک به هفت ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و کشمکش‌های برخاسته از آن سرانجام این جنجال‌ها با امضای توافق‌نامۀ سیاسی میان اشرف‌غنی و عبدالله عبدالله و ایجاد حکومت مشارکتی ظاهراً به پایان رسید.

در پیوند به امضای این توافق‌نامه ذکر نکات ذیل مهم و ارزنده می‌باشد:

یکم: امضای این توافق‌نامه بعد از برگزاری انتخابات پُر مصرف و با تلفات بالای انسانی به این معناست که حق رأی و سهم مردم در تعیین رهبری حکومت شعارهای میان تهی اند که در نظام دموکراسی به خورد مردم داده می‌شوند. ولی در واقعیت رأی مردم هیچ ارزشی در این نظام ندارد، اگر می‌داشت نتیجه‌ی انتخابات 2014 و 2019 ریاست جمهوری با معامله‌گری و رسوایی به سرانجام نمی‌رسید. در واقع با گذشت هر روز دموکراسی، جمهوریت، انتخابات دموکراتیک و سایر ارزش‌های تحمیلی غربی در افغانستان رسواتر می‌گردند؛ و پیامد تطبیق آن نیز چیزی جز تفرقه و سردرگُمی بیشتر سیاسی نیست.

دوم: هر دو رهبر حکومت ـاشرف‌غنی و عبدالله عبدالله‌ـ به شدّت از سوی مردم افغانستان مطرود شده‌اند و جایگاهی در میان مردم ندارند. زیرا میزان اشتراک کمرنگ مردم در انتخابات 2019 گویای این واقعیت است. تمامی تلاش این هر دو باقی ماندن در قدرت و تأمین منفعت شخصی و تیمی شان است. این سران حکومت فاقد ارزش و معامله‌گران سیاسی اند که از مردم منحیث پله‌ای برای رسیدن به قدرت و حفظ قدرت استفاده می‌کنند و ارزشی به آن‌ها قایل نیستند. اگر یکی از این کاندیدان با آرای واقعی مردم برنده انتخابات شده‌اند، چرا از رأی مردم دفاع نمی‌کنند که تن به معامله داده‌اند؟ این مسئله ثابت می‌سازد که دموکراسی تنها یک ارزش را می‌شناسد و آن هم منفعت است و بس.

سوم: توافق‌نامه سیاسی فعلی همانند توافق‌نامه 2014 با فشار و تهدید امریکا و اروپا از سوی این دو رهبر به امضاء رسید. امریکا در وهله‌ی اول بحران انتخاباتی را ایجاد کرد و بعد در نقش میانجی داخل قضیه شده و با فشار و تهدید رهبران افغان را وادار به تقسیم قدرت نمود. این واقعیت به صراحت ثابت می‌سازد که امریکا در افغانستان به دنبال یک حکومت با ثبات نیست، بلکه یک حکومت شکننده و مزدور را ترجیح می‌دهد تا از آن در بازی‌های چندگانه سیاسی استفاده کند به خصوص در هنگامی که گفت‌وگوهای بین‌الافغانی با طالبان قدم بعدی خوانده می‌شود.

در اخیر مردم مسلمان و مجاهد افغانستان از رسوایی انتخابات دموکراتیک درس عبرت گرفته باشند که پروسه‌های غربی بحران و بی‌ثباتی سیاسی را در افغانستان رقم می‌زند و تنها راه ثبات و سلامتی چنگ زدن به مفکوره‌ها و ارزش‌های سیاسی اسلام است که می‌تواند نقطه‌ی پایان به این بحران‌ها و فجایع باشد. 

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

حکم دوقلو‌های به هم چسپیده

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌عليكم‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

پیرامون دوقلوهای به هم چسپیده پرسشی دارم که امیدوارم پاسخ دهید. اسلام پیرامون دوقلوهای به هم چسپیده چه حکم دارد؟

سپاس از توجه نیک‌‌تان!

پاسخ

وعليكم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

در ارتباط موضوع دوقلو‌های به هم چسپیده از این‌که واقعیت چنین اطفال باهم فرق دارند، از این جهت احکام متعدد پیرامون چنین مسأله وجود دارد. بدین اساس انواع اطفال چسپیده قرار ذیل است:

چسپیده با دوبغل، چسپیده با کمر، چسپیده با سر، چسپیده با مقعد، چسپیده با شکم  و یا هم اجزای طفیلی باهم چسپیده می‌گویند به این معنی طفلی‌که از خود اجزای زاید یا تنه اضافی و یا اعضای اضافی غیرضروری داشته باشد.

به هرصورت، فهم واقعیت اطفال باهم چسپیده واضح خواهد ساخت که دوگانه‌های چسپیده حکم یک شخص را دارد یا دوشخص و یا هم چیزی دیگری. بدین اساس تمام حالات دوقلو‌های چسپیده درست فهم گردد؛ چنان‌چه در عصر کنونی دست‌رسی به این امر آسان است؛ نه این‌که  بالای همه‌ای حالات یک حکم داده شود؛ بلکه هرکدام احکام جداگانه‌ای دارند.

بدون شک که دوقلو‌های باهم چسپیده به نام دوقلوهای چسپیده سیامی [منسوب به یکی از شهرهای تایلند است و اولین دوقلوهای چسپیده بودند که از تمام جهت شخصیت جداگانه بودند] یاد می‌گردد که این چنین اطفال خیلی نادر می‌باشند. وقتی‌که آمارگیری گردید از هر پنجاه‌هزار و یا هم از هر صدهزار ولادت یک‌نفر با چنین حالتی تولد می‌‍شود. بیش‌تر آن‌ها در رحم مادر و یا هم بعد از تولد وفات می‌کند.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: محمد حبیبی

ادامه مطلب...

﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا﴾

  • نشر شده در سیاسی

(اگر بخواهید نعمت‌های الله را برشمارید، نمی‌توانید آن‌ را برشمارید)

(ترجمه)

الله سبحانه و تعالی برای بندگانش نعمت‌های فراوانی ارزانی داشته است؛ در حدی‌که شمارش آن‌ و شناخت حد و مرز آن‌ در دایرۀ توان هیچ‌کس نیست. الله سبحانه و تعالی در سورۀ (النحل) می‌فرماید:

﴿وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾

ترجمه: اگر بخواهید نعمت‌های الله سبحانه و تعالی را برشمارید، نمی‌توانید آن‌ را برشمارید، بی‌گمان الله سبحانه و تعالی دارای مغفرت و مرحمت فراوان است.

در سورۀ ابراهیم می‌فرماید:

﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ﴾

ترجمه: و به شما داده است هر آن‌چه که خواسته باشید و اگر بخواهید نعمت‌های الله سبحانه و تعالی را برشمارید، نمی‌توانید آن‌ را برشمارید. واقعاً انسان ستمگر ناسپاس است.

نکتۀ قابل توجه این است که با وجود تعداد زیاد نعمت‌ها و ناتوانی در شمارش آن‌، الله سبحانه وتعالی در صحبت از این نعمت‌ها، کلمۀ نعمت را مفرد ذکر نموده است. این دلیلی است برای ما تا در خصوص عظمت و بزرگی الله سبحانه و تعالی و در خصوص عظمت فضل و اعجازی‌که کتاب‌أش در بیان معانی و رساندن افکار دارد، تفکر نموده، اندکی عمیق شویم. یادم از تفسیر شیخ‌الشعراوی از آیه فوق از سوره ابراهیم آمد، که در خصوص مفرد به کار رفتن کلمۀ نعمت در آیه چنین می‌گوید: "حق سبحانه و تعالی در این آیه شکی را مطرح کرده، به جای به کارگیری کلمۀ (اذا) کلمۀ (إنَّ) را به کار می‌برد؛ نمی‌فرماید: "اذا تعدون نعمة الله"؛ زیرا شمارش نعمت‌ الله سبحانه و تعالی چیزی می‌باشد که هرگز اتفاق نی‌افتاده و نخواهد افتاد. بنابراین، چنین اقدامی در صورتی‌ امکان دارد که شخص گمان کند که می‌تواند نعمت‌های الله سبحانه و تعالی را شمارش نماید؛ همان‌گونه که پول شمارش می‌شود و ناظم، طلاب مدرسه را شمارش می‌نماید. لیکن هیچ‌کس نمی‌تواند سنگ‌ریزه‌ها را شمار کند. بلی، این‌که شما ادعای توانایی شمارش نعمت‌های الله سبحانه و تعالی را می‌نمایید، واقعاً شکی بیش نیست.  شگفت‌آورتر این است که شمارش یک‌چیز نیاز به جمع‌آوری دارد و همان‌طوری‌که یک‌چیز در صورت زیاد بودن جمع‌آوری می‌شود؛ اما الله سبحانه و تعالی در این‌جا که به جای کلمۀ جمع (نعم) کلمۀ مفرد (نعمه) را ذکر می‌نماید، این را می‌رساند که در یک نعمت از نعمت‌های الله سبحانه و تعالی نعمت‌های گوناگون و فراوانی نهفته است و ما توان این را نداریم که نعمت‌های موجود در یک نعمت را بشماریم.

الله سبحانه و تعالی چه قدر نسبت به بندگانش بزرگواری، سخاوت‌مندی و مهربانی دارد! اندک نگاهی در خودمان و در ساختار شگفت‌انگیزی‌که الله سبحانه و تعالی ما را بر ‌آن آفریده است، ما را در شناخت بزرگواری، سخاوت‌مندی و مهربانی الله سبحانه و تعالی متوجه می‌سازد؛ چنان‌چه می‌فرماید:

﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾

ترجمه: ما انسان را در بهترین شکل و بهترین سیما آفریده‌ایم.

کم‌ترین تفکر و تدبر در نعمت‌های‌که الله سبحانه و تعالی برای ما ارزانی داشته است؛ از جمله: شنوائی، بینش و حواس؛ هم‌چنان نظام ظریف و وظایف بزرگی‌که دستگاه‌ها و اعضای بدن‌مان در یک ثانیه و کم‌تر از آن انجام می‌دهند؛ مانند: کلیه‌ها، کبد و روند انتقال خون از قلب به قسمت‌های دیگر بدن، ما را وامی‌دارد که هر لحظه  تسبیح و ستایش بزرگی الله و عظمت آفرینش و عطاء او سبحانه و تعالی را نماییم. هم‌‍چنین خواهد بود اگر دربارۀ آن‌چه در اطراف ما از مخلوقات و چهارپایان و بزرگی آفرینش آن‌، قرار دارد، فکر کنیم و این‌که چگونه این مخلوقات برای خدمت و فایده رساندن به انسان در این عالم هستی و نظام دقیق آن، مسخر شده‌اند. الله سبحانه و تعالی در سورۀ النحل، چنین می‌فرماید:

﴿وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ (5) وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ (6) وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ (7) وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ ويقول أيضا: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ (10) يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (11) وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (12) وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (13) وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (14) وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَآن‌راً وَسُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (15) وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ (16) أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (17) وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ﴾.

ترجمه: و چهارپایان را آفرید؛ درحالی‌که در آن‌، برای شما وسیلۀ پوشش و منافع دیگری است و از گوشت آن‌ می‌خورید! در آن‌ برای شما زینت و شکوه است به هنگامی‌که آن‌ را به استراحت‌گاه‌شان بازمی‌گردانید و هنگامی‌که (صبح‌گاهان) به صحرا می‌فرستید! آن‌ بارهای سنگین شما را به شهری حمل می‌کنند که جز با مشقّت زیاد، به آن نمی‌رسیدید. پروردگارتان رؤوف و رحیم است (که این وسایل حیات را در اختیارتان قرار داده!) هم‌چنین اسپ‌ها، اشترها و الاغ‌ها را آفرید، تا بر آن‌ سوار شوید و زینت شما باشد و چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید. بر الله (سبحانه و تعالی) است که راه راست را (به بندگان) نشان دهد؛ امّا بعضی از راه‌ها بی‌راهه است! اگر خدا بخواهد، همۀ شما را (به اجبار) هدایت می‌کند؛ (ولی اجبار سودی ندارد.) او کسی است که از آسمان آبی فرستاد که نوشیدن شما از آن است؛ (هم‌چنین) گیاهان و درختانی‌که حیوانات خود را در آن به چرا می‌برید، نیز از آن است. الله با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور و از همه میوه‌ها می‌رویاند؛ مسلماً در این، نشانۀ روشنی برای اندیش‌مندان است. او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند. در این، نشانه‌هایی است (از عظمت الله سبحانه و تعالی) برای گروهی‌که عقل خود را به کار می‌گیرند، می‌باشد! (علاوه براین) مخلوقاتی را که در زمین به رنگ‌های گوناگون آفریده نیز مسخّر (فرمان شما) ساخت. در این، نشانه روشنی است برای گروهی‌که متذکّر می‌شوند! او کسی است که دریا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید و کشتی‌ها را می‌بینی که سینه دریا را می‌شکافند تا شما (به تجارت پردازید و) از فضل الله بهره گیرید؛ شاید شکر نعمت‌های او را به جا آورید! در زمین، کوه‌های ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها و راه‌هایی ایجاد کرد، تا هدایت شوید. و (نیز) علاماتی قرار داد و (شب هنگام) به وسیلۀ ستارگان هدایت می‌شوند. آیا کسی‌که (این‌گونه مخلوقات را) می‌آفریند؛ هم‌چون کسی است که نمی‌آفریند؟! آیا متذکّر نمی‌شوید؟! و اگر نعمت‌های الله را بشمارید، هرگز نمی‌توانید آن‌ را شمارش کنید؛ الله بخشنده و مهربان است!

سزاوار برای انسان این است که هیچ‌گاه نعمت‌های را که الله سبحانه و تعالی بر وی ارزانی داشته است از یاد نبرد و این‌که همواره الله سبحانه و تعالی را بر نعمت‌هایش تسبیح و ستایش نماید؛ زیرا از بزرگی فضل الله سبحانه و تعالی بر ما این است که هرچند ما بر نعمت‌هایش شکر و ستایش‌أش کنیم بر همان میزان فضل‌اش را برما می‌افزاید؛ چنان‌چه می‌فرماید:

﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾

ترجمه: و آن زمان که پرودگارتان مؤکدانه اعلام کرد که اگر نعمت‌های الله را سپاس‌گزاری کردید؛ هرآیینه برای‌تان افزایش می‌دهم و اگر کافر و ناسپاس شدید؛ بی‌گمان عذاب من بسیار سخت است.

 پناه بر الله از این‌که از زمرۀ کسانی باشیم که الله سبحانه و تعالی را بر نعمت‌هایش کفران کرده و بر خویشتن ظلم روا‌ داریم؛ زیرا الله سبحانه و تعالی چنین می‌فرماید:

﴿إِنَّ الإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ﴾

ترجمه: واقعاً انسان ستمگر ناسپاس است.

پناه بر الله از این‌که از زمرۀ کسانی باشیم که الله سبحانه و تعالی آن‌ها‌ را به عذاب وعید داده است. از زمرۀ کسانی‌که فریب نفس خویش را خورده و فضل الله سبحانه و تعالی را به خود نسبت می‌دهند، به سان صاحبان دوباغی‌که الله سبحانه و تعالی در سورۀ كهف از آن‌ خبر داده؛ چنان‌چه الله سبحانه و تعالی آنان را برای این‌که کفران نعمت نموده و فضل الله سبحانه و تعالی را بر خود نسبت داده‌اند، مجازات نمود؛ صاعقه‌ای را فرستاد، باغ را ویران و میوه‌هایش را از بین برد؛ چنان‌چه می‌فرماید:

﴿قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لَّٰكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالاً وَوَلَداً (39) فَعَسَىٰ رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَاناً مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41) وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَىٰ مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً﴾

ترجمه: دوست (با ایمان) وی -درحالی‌که با او گفتگو می‌کرد- گفت: «آیا به الله که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟! ولی من کسی هستم که «اللّه» پروردگار من است و هیچ‌کس را شریک پروردگارم قرارنمی‌دهم! چرا هنگامی‌که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه الله نیست! اگر می‌بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)! شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد و مجازات حساب شده‌ای از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‌ای‌که آن را به زمین بی‌گیاه لغزنده‌ای مبدّل کند! و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری!» (به هر حال عذاب الهی فرا رسید) و تمام میوه‌های آن نابود شد و او به خاطر هزینه‌هایی‌که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست‌های خود را به هم می‌مالید -درحالی‌که تمام باغ بر داربست‌هایش فرو ریخته بود- و می‌گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!

 بلکه برخی با وجود این‌همه نعمت و لطفی‌که الله سبحانه و تعالی بر آن‌ها‌ نموده است؛ هم‌چنان  به کفر، گمراهی و استبداد خویش ادامه داده، آشکارا الله سبحانه و تعالی را نافرمانی و بر وی کفر می‌ورزند، در روی زمین به طغیان و ستمگری پرداخته، بر بندگان الله ظلم، مؤمنین و موحدین را در تنگنا قرار داده و احکام الله را تعطیل می‌کنند؛ امثال این‌ها در گذشته و هم در حال حاضر بسیار است. قرآن‌کریم قصۀ قارون را که الله سبحانه و تعالی برایش ثروت فراوانی داده بود و مردان روی زمین توان حمل کلید‌های خزانه‌هایش را نداشتند، برای ما تعریف نموده است. قارون نیز گمان می‌کرد که این همه ثروت تنها حاصل توانائی و تصرفات او می‌باشد؛ چنان‌چه الله می‌فرماید:

إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ﴾ (القصص: 76)

ترجمه: قارون از قوم موسی بود؛ اما بر آنان ستم کرد. ما آن‌قدر از گنج‌ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی‌کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد!

 قارون از پول خود برای ظلم و ستم  بر مردم استفاده كرد؛ باوجود این‌که کسانی از قوم‌اش سعی كردند او را از مسیری كه در پیش گرفته بود منصرف كنند؛ اما از آن‌جای‌که نسبت به مال و نفس خویش مغرور بود، برای آن‌ها‌ جواب رد داد و نتوانست توصیه‌های آن‌ها‌ را بشنود؛ همان‌گونه که الله می‌فرماید:

﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي﴾ (القصص: 78)

ترجمه: (قارون) گفت: این ثروت را به وسیلۀ دانشی‌که نزد من است به دست آورده‌ام.

قارون فراموش کرد که این ثروت را الله سبحانه و تعالی به او داده است و این‎که او سبحانه و تعالی قدرت این را دارد که ثروت‌اش را از وی پس گرفته و برایش انواع عذاب‌ها بچشاند. چنین بود تا این‌که الله سبحانه و تعالی او و عمارت‌اش را به زمین فروبرد و مالش نتوانست او را نجات دهد.

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ * فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ﴾

ترجمه: (روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن‌ها که خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: «ای کاش همانند آن‌چه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی‌که او بهرۀ عظیمی دارد!» سپس ما، او و خانه‌اش را در زمین فرو بردیم و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند و خود نیز نمی‌توانست خویشتن را یاری دهد.

ما به مستبدین و ستمگران، چه فرد باشند و چه حاکم در سرزمین‌های اسلامی و سرزمین‌های دیگر، آنانی را که فریب  دارائی‌های در اختیار داشتۀ‌شان را خورده‌اند، هشدار می‌دهیم -دارائی‌های‌که بیش‌تر آن‌ را از مردم تحت حاکمیت و استعمار خود غارت کرده‌اند- و هم‌چنان مؤمنانی را که در این خصوص کدام تقصیری دارند، تشویق می‌نماییم که تا فرصت‌های از دست رفته را دریافته و به سوی الله سبحانه و تعالی بشتابند. طبری در تفسیر آیه مذکور در عنوان چنین می‌فرماید: الله سبحانه و تعالی نسبت به تقصیراتی‌که در زمینۀ شکر برخی از نعمت‌هایش مرتکب می‌شوید، آمرزنده است. اگر توبه کرده، به سوی الله باز گشتید و خواستار رضایت او شدید و اگر هم نسبت به تقصیرات‌تان شما را عذاب نمود بدانید که پس از توبه کردن و بازگشتن به سوی او شما را مورد رحمت خویش قرار خواهد داد.

اما چیزی‌که شگفت‌آور است این است که ما با این نعمت‌ها و ماندگاری‌شان در ما، عادت کرده‌ایم؛ حتی اگر از اوضاع ما سؤال شود، خواهیم گفت چیز جدیدی نیست، به گونه‌ای ارزش این نعمت‌ها را احساس نمی‌کنیم؛ مگر در صورتی‌که آن‌ را از دست بدهیم. درحالی‌که ما هرچند عظمت این نعمت‌ها و ماندگاری عافیت را شعوری درک کنیم، به همان اندازه بیش‌تر به الله سبحانه و تعالی نزدیک می‌شویم؛ مخصوصاً در زمان شیوع بیماری همه‌گیر کرونا؛ زیرا ما در این زمان بیش‌تر از هرزمان دیگر نیازمند نزدیکی به الله هستیم؛ زیرا ما در این زمان بسیاری از نعمت‌هایی‌که در زندگی روزمره با آن سروکار داشتیم، از جمله: عبور و مرور، کار، تحصیل و دید و بازدید‌های خانوادگی محروم شده‌ و حال ارزش آن‌ را می‌دانیم و هم‌چنین نعمت و پاداش نماز جماعت، جمعه و حضور در حلقات آموزشی را. کسی‌که از محل بود و باش و سطح زندگی خود شکایت داشته و آرزوی زندگی سرشار از غناء و خواستار  آسایش است، بدون شک که وی اهمیت نعمت خانه‌ای را که در آن سرش را پناه کرده و خانواده‌اش در آن خود را برای محافظت از ویروس کرونا قرنطینه کنند، درک نموده است؛ در حالی‌که بسیاری از برادران ما به دلیل جنگ‌های وحشیانه و جنایاتی‌که در معرض خطرات آن‌ قرار دارند، خانه‌های خود را از دست داده اند. وضعیتی‌که مردم سوریه و مسلمانان روهینگیا دچار آن می‌باشند؛ طوری‌که این برادارن مسلمان مان خانه‌ای ندارند که آنان را از سرمای زمستان، گرمای تابستان از خطر مبتلاء شدن به ویروس کرونا محافظت کند. همان‌طوری‌که ما اکنون اهمیت نعمت فراوانی غذای خود و خانواده‌های خود را درک کردیم؛ درحالی‌که بسیاری غذای بخور و نمیر خود و خانواده‌های‌شان را نمی‌یابند. ما در زیر چتر این بیماری همه‌گیر، معنای این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را می‌فهمیم:

«نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ: الصِّحَّةُ، وَالْفَرَاغُ»

ترجمه: دو نعمت است که مردم فریب آن را می‌خورند: سلامتی و فراغت.

 هرچند که ما الله سبحانه و تعالی را در خصوص نعمت سلامتی‌اش، ستایش‌گر و سپاس‌گزار باشیم، حق این نعمت را برآورده نکرده‌ایم؛ نفسی‌که بسیاری از انسان‌ به سبب این ویروس از آن محروم شده‌اند و به وسیلۀ دستگاه‌های تنفسی مصنوعی، اگر بیابند، زندگی می‌کنند. چیزی‌که باید باعث شود تا ما حساب‌های خود را بررسی کرده و این سلامتی را قبل از بیمار شدن در طاعت از الله سبحانه و تعالی غنیمت بشماریم. اما نعمت فراغت که بسیاری فریب آن را خورده‌اند؛ چنان‌چه در این روزها افراد زیادی وجود دارند که به دلیل منع عبور و مرور و ممنوعیت خروج از خانه‌ها در روزگار شیوع بیماری همه‌گیر کرونا، از ناراحتی، دل‌خورگی و نگرانی، شدیداً شکایت نموده و متأسف می‌باشند. برخی بودند که از عدم وجود اوقات فراغت به دلیل فشار کار و مشغله‌های زیاد شکایت می‌نمودند؛ اما این روزها فرصتی است برای هریک از ما تا ببینیم که اوقات خویش را در گذشته چه‌گونه سپری می‌نمودیم، آیا دنیا و زرق و برق آن وقت‌مان را بر حساب آخرت‌مان گرفته است یا خیر؟ این روزها بهترین فرصتی است برای این‌که هریک از ما خود را محاسبه نموده و آن‌چه را از دست داده‌ایم، جبران نماییم. در این فرصت باید تلاش نماییم تا اوقات فراغت خویش را با اطاعت از الله سبحانه و تعالی و تقرب به آن پر کنیم. از طریق انجام عبادات و اعمال صالح فردی، از طریق تلاش برای بیداری امت و احیای حاکمیت الله سبحانه بر روی زمین، تا این‌که الله سبحانه و تعالی مصیبت‌اش را برای ما تبدیل به لطف بیش‌تر خویش نماید؛ مخصوصاً در این ماه مبارک رمضان، ماه سرازیر شدن فیوضات ایمانی و فرصت‌های طلایی‌که الله سبحانه و تعالی در این ماه برای ما فراهم کرده است؛ درحالی‌که بسیاری از این نعمت محروم شده‌اند، کسانی‌که به دلیل این ویروس و یا هر دلیل دیگری جان‌های‌شان را از دست داده‌اند. این ماه از بزرگ‌ترین نعمت‌های است که الله سبحانه و تعالی برای بندگانش ارزانی داشته، برای‌شان فرصتی برای طاعت، افزایش حسنات، از بین بردن سیئات و فضل آزادی از آتش را فراهم نموده است. الله سبحانه و تعالی برای بندگانش این فرصت را فراهم کرده تا شب بزرگ قدر را در یابند، شبی‌که آن را رب العزت به شب بهتر از هزار ماه توصیف نموده است.

بزرگترین نعمتی‌که باید این روزها ما آن را بیش‌تر احساس کنیم، نعمت اسلام عزیز است. دینی‌که ما را از ظلمت به نور سوق داده است، از پرستش بندگان به پرستش پروردگار بندگان. اسلامی‌که احکام و قوانینی را برای کلیه امور زندگی‌مان وضع کرده است، از نظافت بدن‌ها و مکان‌ گرفته، چیزی‌که عده‌ای از مردم از این بیماری همه‌گیر آموختند، تا ساختار نظام حکومتی و سرپرستی امور مردم. چیزی را که همه‌ای بشریت نه تنها مسلمانان زیر چتر نظام سرمایه‌داری، آن را از دست داده‌اند؛ مخصوصاً در روزهای شیوع این بیماری همه‌گیر کرونا و نحوه‌ای تعامل دولت‌های سرمایه‌داری و مزدوران‌شان از حکام سرزمین‌های اسلامی با این بیماری. درحالی‌که ما اگر در مورد نعمت‌های دنیا صحبت می‌کنیم، از آن‌چه الله سبحانه و تعالی برای مؤمنان مطیع خود در روز رستاخیز آماده کرده است، فراموش نکرده و غافل نیستیم. بلی، برای انسان‌ در دنیا نعمت‌های است که امکان شمارش آن‌ وجود ندارد؛ اما برای مؤمنین در جنت نعمت‌های است که در خصوص آن چنین گفته شده است:

﴿مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ﴾

ترجمه: آن نعمت‌ها را هیچ چشمی نیست که دیده باشد، هیچ گوشی نیست که توصیف‌اش را شنیده باشد و در قلب بشر چنین نعمت‌های خطور نکرده است.

 بارالها! خواهان رضایت تو، بهشت و نعمت‌هایش هستیم.  بارالها! ثناء و ستایش تو را بر بردباری همراه با علم تو، بر بخشش‌گری همراه با قدرت و توانائی تو می‌گوییم. بارالها! ثناء و ستایش تو را بر همه‌چیز، تمام آن‌چه خیر است در دستان تو می‌باشد، سرانجام همه‌چیز، آشکار و پنهان، به تو برمی‌گردد، به جا می‌آوریم. بارالها! تو را بر آن‌چه ثناء و ستایش می‌کنیم که تو خود را بر آن ستایش نمودی، بر آن‌چه که می‌دانیم و آن‌چه را که نمی‌دانیم. پروردگارا! ثناء و ستایش تو را همان‌گونه که سزاوار عظمت شأن و اقتدار تو می‌باشد، ادا می‌کنیم. ای پروردگار سبحان! نمی‌شود ثناء و ستایش‌ات را شمرد، تو همان‌گونه می‌باشی‌که خویش را ستایش فرموده‌ای.


نویسنده: براءة مناصره – سرزمین مبارک فلسطين

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...

رستگاری یافت اگر صادق باشد

(ترجمه)

حدیثی از طلحه بن عبیدالله، وی گفت: شخصی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد که وی ژولیده موی از اهل نجد بود و صدایش مانند صدایی زنبور که تفکیک نمی‌شد، به گوش می‏رسید؛ تااین‌که نزدیک شد. وقتی پیش آمد از رسول الله صلی الله علیه و سلم دربارۀ اسلام پرسید. رسول الله صلی الله علیه و سلم جواب دادند: «پنج وقت نماز در یک شبانه روز» پرسید آیا نمازی دیگری هم بر من لازم است؟ جواب دادند: نخیر؛ مگر این‏که نماز نفل بخوانی. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «و روزۀ ماه مبارک رمضان است.» آن مرد گفت: آیا روزۀ دیگری هم بر من است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: نخیر؛ مگر این‏که روزۀ نفلی بگیری. پیامبر صلی الله علیه و سلم موضوع زکات را نیز تذکر داد. باز پرسید: آیا صدقۀ دیگری هم بر من لازم است؟ فرمود: نه؛ مگر این‏که صدقه نفلی بدهی. راوی می‏گوید: مرد نجدی بازگشت درحالی‌که قسم یاد کرد؛ قسم به الله که نه چیزی بر این می‏افزایم و نه از آن می‏کاهم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: رستگاری یافت؛ اگر صادق باشد. (اخرجه البخاری)

عده‌ای از این روایت چنین استدلال می‏کنند که شخصی هر قدر گناه و معصیتی‌که مرتکب شود اگر نماز بخواند، روزه بگیرد و زکات بدهد وارد بهشت می‏شود. جواب بر این استدلال این است که روایت مذکور بر این امر دلالت نمی‏کند؛ چرا که این حدیث به روایات متعدد آمده است و با گرفتن یک روایت نمی‏شود که روایات صحیح دیگر را نادیده گرفت، لازم است تا هنگام تفسیر و توضیح یک حدیث به تمام روایات آن دست‌رسی علمی داشته باشیم و برای درک مطلب به گفته‏های اهل علم و شارحین حدیث رجوع نماییم. اهل علم و شارحین حدیث این‏گونه این حدیث را بیان نموده و به تعارضش جواب داده‌اند تا نیاز و عطش کسانی‏که خواهان حق هستند را برطرف نمایند.

امام نووی رحمه الله در شرح این حدیث چنین گفته است: فرضاً اگر چنین باشد؛ پس چگونه گفته است که نه چیزی می‏افزایم و نه چیزی می‏کاهم؛ درحالی‌که در این حدیث از دیگر واجبات، امور منع شده شریعت و مندوبات ذکری نیامده است؟ پس جواب بر این تعارض چنین است که این روایت در صحیح‌البخاری آمده است و در آخر روایت، اضافاتی است که هدف از حدیث را واضح می‏سازد. راوی گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم مردی نجدی را از احکامات اسلام آگاه ساخته و بعداً آن مرد نجدی بازگشت؛ درحالی‌که می‏گفت قسم است به الله که نه چیزی بر آن می‏افزایم و نه چیزی می‏کاهم، از آن چه الله سبحانه و تعالی بر من لازم گردانیده است. پس با عمومیت احکام و سخنش؛ یعنی آن چه که الله سبحانه و تعالی بر من لازم گردانیده، تعارض و اشکال فرایض را برطرف می‌کند.

پس روایت فوق واضح می‏سازد که این حدیث به این معنی نیست که فرد رستگار و کامیاب است هرچند معصیت و گناه را مرتکب شود و مطمئناً که بزرگان صحابه بر تمام فرایض مواظبت می‏نمودند و در این حال نیز الله سبحانه و تعالی آن‏ها را از حبط شدن و هدر رفتن اعمال‌شان با انجام معصیت و گناه هشدارشان داده است؛ مانند: بلند کردن صدا در پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم؛ چنان‏چه الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ﴾ (الحجرات: 2)

ترجمه: ای کسانی‏که ایمان آورده‌اید، صدای‌تان را بر صدای نبی بلند نکنید و با او با آواز بلند سخن نگویید؛ آن‏گونه که برخی شما با برخی دیگرتان بلند سخن می‏گوئید، مبادا که ندانسته اعمال نیک‌تان را هدر دهید.

حتی مبشرین (بشارت یافته‌گان) صحابه نیز بر خود ترس داشتند که مبادا نیکی‌های‌شان به سبب معاصی و گناه به هدر رفته و وارد دوزخ شوند.

ادامه مطلب...

دزدی در روز روشن توسط "تولیدکنندگان مستقل انرژی(IPPs)"، چهره حقیقی دموکراسی را در پاکستان بی‌نقاب نمود

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

وام‎های چرخه‌ای انرژی برق پاکستان با نزدیک شدن به دو تریلیون روپیه و همراه با پرداخت سود ۲.۸ تریلیون روپیه، ستون‎فقرات کل اقتصاد این کشور را شکسته و فلج کرده‌است. رژیم باجوا–عمران، اکنون مجبور به مذاکرۀ مجدد در مورد موافقت‎نامه‎های بخش انرژی شده‌است. این توافق‎نامه‎ها به پرداخت سالانه ۵۷۰ میلیارد روپیه به تولید کنندگان مستقل برق (IPP) به عنوان "هزینه ظرفیت" منجر می‌شود، که حتی بدون نیاز به تولید یک واحد برق پرداخت می‌شود.

شانزده شرکت تولید کنندۀ مستقل برق تنها با سرمایه‌گذاری ۵۰ میلیارد روپیه، ۴۱۵ میلیارد روپیه درآمد کرده‌اند. روی این ملحوظ، بسیاری از این‌گونه شرکت‎ها سالانه ۵۰ تا ۸۰ درصد مفاد حاصل می‌کنند، یعن فقط طی ۱۸ ماه سرمایۀ شان دو ‎برابر می‎شود. حتی در توافق‌نامه‌هایی که کاملاً قانونی استند نیز شاهد غارت‌گری از جانب این شرکت‌ها استیم. ناگفته نماند که این سناریو در کشوری اتفاق می‎افتد که بودجه سالانۀ توسعۀ مالی سال جاری آن فقط ۴۸۰ میلیارد روپیه می‌باشد.

چگونه چنین توافق‎نامه‎هایی در وهلۀ اول به امضا می‎رسند؟ چه کسی به حکام اجازه داده‌است تا چنین توافق‎نامه‎های استثماری را امضاء و دروازه‌های "قانونی" سرقت‎ در روز روشن را باز کنند؟ جواب ساده است: دموکراسی! دموكراسی قوانين را به آن‌چه الله سبحانه وتعالی در قرآن كريم نازل كرده‌است و سنت پيامبر اكرم صلی الله عليه و سلم محدود نمی‎كند. در عوض، دموکراسی حاکمیت را به پارلمان اعطاء می‎کند و به اعضای خود اجازۀ تصویب هرگونه قانون و سیاستی را که در نظرشان مناسب آید می‌دهد. بنابراین، بر خلاف قوانین شریعت، در دهه نود میلادی بخش تولید انرژی برق به حکم دیوان مووسسات مالی جهانی، به بخش خصوصی  این کشور واگذار شد. از آن زمان، تریلیون‎ها روپیه از درآمد پاک توده مردم در سه دهۀ گذشته غارت شده‌است تا جیب‎ها و خزانه‎های چند سرمایه‎دار محدود را پر شود. خواه این سیاست‎های انرژی‎ برق سال ۲۰۰۲ م باشد یا نیروگاه‎هایی‌که در سال ۲۰۱۳ – ۲۰۱۵ م راه‌اندازی شده‌است، یک مسئلۀ مشترک در همه‎ی سیاست‌ها به چشم می‌خورد، که آن هم غارت مردم عام بهر تأمین منافع سرمایه‎داران می‌باشد. در حقیقت، دموکراسی پوشش فریبنده‌ای برای به یغما بردن و چپاول کردن توسط گروهی منتخب از سرمایه داران است.

در چنین توافقاتی، نه‎تنها دولت در برابر نوسانات قیمت نفت از سرمایه‎دارن محافظت کرده، بلکه ضمانت‎های مستقل برای پرداخت دالر به سرمایه‌گذاران جهانی را نیز فراهم آورده‎است. در این موافقت‎نامه در تضمین مصارف ظرفیت سرمایه‎گذاری موعودی، بازپرداخت وام‎ها/قرضه‎های بانکی و هم‌چنین تأمین هزینه‎های عملیاتی وعده شده‎است. بنا‎براین، عجیب است که دو سوم این صورت‌حساب مصارف آن را شامل می‎شود. اکنون این مبلغ قابل‎تأدیه، همراه با سایر مصارف از جمله مفاد مرکب، رقمی حدود ۲۰۰۰ میلیارد روپیه را روی دست می‎گذارد.

پیگیری کورکورانۀ نظام سرمایه‎داری باعث بدبختی میلیون‌ها فقیر شده‎است. نظام سرمایه‎داری مالکیت خصوصی صنایع بزرگ ازجمله؛ انرژی برق، ارتباطات راه‎دور و سایر پروژه‎های زیرساختی را تصاحب می‎کند. بنابراین، سرنوشت تریلیون‎ها روپیه درآمدی را که می‎توان با آن در مراقبت و خدمات‌رسانی به تودۀ مردم به کار‎برده شود، سرمایه عظیمی را به جیب‎های ابر سرمایه‎دارها سرازیر می‎کند. این چه نوع نظام اقتصادی است که در آن مفاد برای سرمایه‎داران، اما بار ‎سنگین ضرر آن روی دوش دولت و مردم عام است، طوری‌که قرضه‎های چرخه‌ای و طویل‎المدت را به بار می‎آورد؟ به راستی، دسترسی سرمایه‎داری به مالکیت‎های خصوصی، منابع عمومی و صنایع بزرگ حیاتی، پرده از رازی افشاء شده برمی‎دارد که ابزاری بیش برای غارت عامۀ مردم نیست. رسول الله صلی الله علیه و سلم ۱۴۰۰ سال قبل برای مسلمین چنین فرمودند:

«الْمُسْلِمُونَ شُرَكَاءُ فِی ثَلَاثٍ ؛ الْمَاءِ وَالْكَلَإِ وَالنَّارِ» (رواه أحمد)

ترجمه: مسلمانان در سه چیز شریک اند: آب، چراگاه و آتش.

اسلام قضیه گزاف بودن قیمت انرژی و قرضه‎های چرخه‌ای را از ریشه حل کرده‎است. در اسلام خصوصی‎سازی منابع انرژی، تأسیسات تولید انرژی و شرکت‎های توزیع انژی حرام است. همۀ این‌ها از جمله ملکیت‎های عامه است و دولت به نمایندگی از مردم مستقیماً بر آن‌ها نظارت می‎کند، ازین رو درآمدهای حاصل‎شده از آن‌ها مصرف مردم می‎شود. بنابراین، مفاد شرکت‌های نفت و گاز در استخراج و تولید، انتقال و توزیع و هم‌چنین مفاد حاصل شده از سرمایه‎گذاری صنایع‎بزرگ همه به خزانۀ دولت خواهد رفت. این شعار دموکراسی است، چنان‌که این بودجه مستقیماً به جیب بخش خصوصی می‌رود. دولت‎خلافت قطع‌نامه وام‎ها/قرضه‎ها و سرمایه‎گذاری‎های مبتنی بر سود را رد می‎کند، زیرا با این کار میلیارد‎ها روپیه از مفاد بخش انرژی برق به بانک‎ها می‌رود و به عنوان مفاد سودی پس‌انداز می‎شود. اکنون، اگر بخش خصوصی بر کنترل منابع، تولید و توزیع انرژی حاکمیت نمی‌داشت، بار‎ سنگین بدهی/قرضه‎های چرخه‌ای ۲۰۰۰ میلیارد روپیه که توسط سرمایه‎داران ادعا شده‌است هرگز بر روی دوش خزانۀ دولت تحمیل نمی‌شد.

به راستی، که با احیاء دوباره نظام‎خلافت نه تنها امت به سوی رضایت الله سبحانه وتعالی سوق داده می‎شود، بلکه به دلیل اجرای نظام اقتصادی اسلام، دوره جدیدی از درخشندگی را به وجود می‎آورد؛ و این باعث می‎شود درآمد حاصل از ملکیت‎های عامه فقط برای مردم به مصرف برسد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

 

ادامه مطلب...

در رابطه به حدیث: «... وَمَنْ مَنَعَهَا فَإِنَّا آخِذُوهَا وَشَطْرَ مَالِهِ»

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

 امیر دانشمند ما، السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته! الله متعال پیروزی را به واسطۀ شما نصیب گرداند.

در کتاب «الأموال» در مبحث «جریمه‌های نقدی» صفحۀ (123-124) چنین آمده است: «و هم‌چنان از مانع زکات شطر از مالش (نصف مالش) را به اضافۀ زکات واجبی جهت تعزیر اخذ نمود، ابو داود و احمد از نبی -صلی الله علیه وسلم- روایت می‌کنند که: ...و کسی‌که آن (زکات) ‌را منع می‌کند، من آن‌ ونصف از مالش را می‌ستانم.»

از چیزی‌که این‌جا نقل شده، معلوم می‌گردد که [در این مسأله] تبنی همان گرفتن جریمه به عنوان جزا و تعزیر از مانع زکات می‌باشد، با وجود اختلافات زیادی‌که میان فقها در مشروعیت آن وجود دارد؛ اما من علاقمند توضیح این مسأله می‌باشم که عبارت است از:

حدیثی‌که از لحاظ سند و متن کاملاً بدان استدلال صورت گرفته باشد، نیافتم. من پیرامون این مسأله تحقیق زیادی نمودم؛ اما به جز یک حدیث چیزی دیگری پیدا ننمودم. در مورد بهز بن حكيم او از پدرش و او از بابایش مرفوعاً روایت کرده است:

«في كل إبل سائمة في كل أربعين ابنة لبون لا تفرق إبل عن حسابها، من أعطاها مؤتجرا فله أجرها ومن منعها فإنا آخذوها منه وشطر إبله عزمة من عزمات ربنا جل وعز لا يحل لآل محمد منها شيء»

(رواه أحمد)

ترجمه: بهز بن حکیم از پدرش به گونۀ مرفوع روایت می‌کند که: از چهل شتر سائمه (در اصطلاح فقها سائمه به شتری گفته می‌شود که طبق عادت به چراگاه رود)، یک بنت لبون (شتر ماده‌ای که دو سال را تمام کرده و وراد سال سوم شده باشد) زکات واجب است و دو نفر شریک نباید شتران‌شان را [هنگام زکات] از هم جدا کنند. هرکسی‌که زکات‌اش را به منظور دریافت پاداش پرداخت نماید، پاداشش را خواهد گرفت و کسی‌که از پرداخت آن خودداری کرد، ما علاوه بر آن، نصف مالش را هم می‌گیریم که این حقی از حقوق واجب الله متعال بوده و برای خانوادۀ محمد -صلی الله علیه وسلم- چیزی از آن حلال نیست. (این حدیث را احمد روایت نموده است)

در سنن ابی‌داود از بهز بن حکیم از پدرش و از جدش و او از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده گفت:


«في كل سائمة إبل في أربعين بنت لبون ولا يفرق إبل عن حسابها من أعطاها مؤتجرا قال ابن العلاء مؤتجرا بها فله أجرها ومن منعها فإنا آخذوها وشطر ماله عزمة من عزمات ربنا عز وجل ليس لآل محمد منها شيء»
أما بلفظ "فأنا آخذها وشطر ماله" فلم أجدها

ترجمه: در سنن ابوداود از بهز بن حکیم از پدرش که وی از پدر کلانش روایت کرده، آمده است که رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: از چهل شتر سائمه یک بنت لبون زکات واجب است و دو نفر شریک نباید شتران‌شان را [هنگام ادای زکات] از هم جدا کنند. کسی‌که زکات‌اش را به منظور دریافت پاداش پرداخت نماید، پاداشش را خواهد گرفت و کسی‌که از پرداخت آن خود داری کرد، ما علاوه بر آن، نصف مالش را هم می‌گیریم که این حقی از حقوق واجب الله متعال بوده و برای خانوادۀ محمد -صلی الله علیه وسلم- چیزی از آن حلال نیست.

مگر من این حدیث را به لفظ: «فأنا آخذها وشطر ماله» پیدا ننمودم.

1- مراد از شطر مالش چیست؟ آیا آن نصف همۀ اموال‌اش می‌باشد؟ یا نصف مالی‌که از پرداخت زکات‌اش امتناع ورزیده است؟ یا نصف آن اموالی‌که باید به عنوان زکات بپردازد؟ یا این‌که مطابق به آن‌چه که بعضی‌ها می‌گویند، مراد از آن این است که باید مال‌اش دو تقسیم گردد؛ سپس صدقه گیرنده به عنوان جزا یکی از بهترین قسمت را انتخاب می‌کند؟

الله متعال برای‌تان برکت نصیب فرموده و جزای خیرتان دهد.

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

در رابطه به این حدیث: «فإنا آخذوها وشطر ماله»؛ یعنی ما آن "زکات" و نصف از مال‌اش را می‌ستانیم، که شما یادآوری کردید:

1- ابوداود از بهز بن حکیم وی از پدرش و وی از پدرکلانش روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«فِي كُلِّ سَائِمَةِ إِبِلٍ فِي أَرْبَعِينَ بِنْتُ لَبُونٍ، وَلَا يُفَرَّقُ إِبِلٌ عَنْ حِسَابِهَا مَنْ أَعْطَاهَا مُؤْتَجِرًا - قَالَ ابْنُ الْعَلَاءِ مُؤْتَجِرًا بِهَا - فَلَهُ أَجْرُهَا، وَمَنْ مَنَعَهَا فَإِنَّا آخِذُوهَا وَشَطْرَ مَالِهِ، عَزْمَةً مِنْ عَزَمَاتِ رَبِّنَا عَزَّ وَجَلَّ، لَيْسَ لِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْهَا شَيْءٌ»

ترجمه: از چهل شتر سائمه یک بنت لبون زکات واجب است و دو نفر شریک نباید شتران‌شان را [هنگام ادای زکات] از هم جدا کنند. کسی‌که زکات‌اش را به منظور دریافت پاداش پرداخت نماید، پاداشش را خواهد گرفت و کسی‌که از پرداخت آن خودداری کرد، ما علاوه بر آن، نصف مالش را هم می‌گیریم که این حقی از حقوق واجب الله متعال بوده و برای خانوادۀ محمد –صلی الله علیه وسلم- چیزی از آن حلال نیست.

2- احمد و نسائی چنین روایت کرده است که روایت احمد از بهز بن حکیم از پدرش و از جدش روایت نموده گفت از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که گفت:

«فِي كُلِّ إِبِلٍ سَائِمَةٍ. فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ. لَا تُفَرَّقُ إِبِلٌ عَنْ حِسَابِهَا. مَنْ أَعْطَاهَا مُؤْتَجِرًا فَلَهُ أَجْرُهَا، وَمَنْ مَنَعَهَا فَإِنَّا آخِذُوهَا مِنْهُ وَشَطْرَ إِبِلِهِ عَزْمَةً مِنْ عَزَمَاتِ رَبِّنَا لَا يَحِلُّ لِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْهَا شَيْءٌ»

ترجمه: از چهل شتر سائمه یک بنت لبون زکات واجب است و دو نفر شریک نباید شتران‌شان را [هنگام ادای زکات] از هم جدا کنند. کسی‌که زکات‌اش را به منظور دریافت پاداش پرداخت نماید، پاداشش را خواهد گرفت و کسی‌که از پرداخت آن خودداری کرد، ما علاوه بر آن، نصف مالش را هم می‌گیریم که این حقی از حقوق واجب الله متعال بوده و برای خانوادۀ محمد -صلی الله علیه وسلم- چیزی از آن حلال نیست.

علماء در فهم حدیث اختلاف دارند:

بعضی از آنان ادعای منسوخ بودن حدیث را دارند و می‌گویند که به جز زکات چیزی دیگری گرفته نمی‌شود و بعضی دیگر آنان می‌گویند که راویت (شطر) این‌جا به سکون «طا» نیست؛ بلکه به صیغۀ مجهول «شُطِرَ» می‌باشد؛ یعنی مال‌اش دو قسمت شده و مسوول جمع‌آوری زکات یکی از دو قسمت را می‌گیرد. بعضی می‌گویند که راوی این‌جا دچار توهم شده است و حدیث این‌گونه می‌باشد: «فإنا آخذوها من شطر ماله»؛ یعنی ما از شطر (نصف) مال‌اش می‌گیرم. یا «من شطر إبله»؛ یعنی از نصف شتران‌اش می‌گیرم... .

قول راجح در این مسأله نزد من همان است که نقل می‌گردد:

ا- در رابطه به این‌که کلمۀ «شُطِرَ» مجهول آمده یا موضوع توهم راوی و موضوع منسوخ شدن حدیث، باید گفت که من این همه را چنین بعید می‌دانم.

در تمام روایات معتبر حدیث «شطر» مجهول ذکر نگردیده است. در مورد توهم راوی باید تذکر داد که روایت به این‌گونه: «فإنا آخذوها منه شطر ماله» وارد نشده است که گفته شود «هاء» در «منه» توهم راوی را بیان می‌کند؛ با وجودی‌که این‌جا توهمی وجود ندارد؛ چون از یک راوی آگاه به زبان عربی، بعید می‌باشد که بگوید: «منه شطر ماله»؛ پس چگونه بعد از (منه) حرف (واو) می‌آید که گفته شود که وی در لفظ «منه و شطر» به جای «من شطر» دچار توهم شده است؟! [صحت] این رای بعید به نظر می‌رسد.

این در رابطه به صیغه مجهول و توهم بود؛ اما منسوخ بودن حدیث نیز به دور از حقیقت می‌باشد؛ چون تاریخ حدیث دقیق معلوم نبوده؛ پس دلیل منسوخ بودن نزد این گروه واضح نمی‌باشد. یکی از قرائن دیگر بر رد این ادعا چنین است که دلایل عام زکات دلیل خاصی را که جهت جزا برای مانع زکات است، منسوخ نمی‌کند...

ب- قول راجح نزد من حدیث اول «فإنّا آخذوها وشطر ماله» می‌باشد؛ چون این حدیث گرفتن به زور زکات را از مانع آن افاده می‌کند و نصف مال آن به عنوان جریمه گرفته می‌شود. امکان دارد هدف حدیث این باشد که نصف تمام اموال‌اش اخذ گردد؛ یعنی زکاتِ اموالی‌که بالای آن زکات است و یا نصف اموال دیگر وی؛ از قبیل: طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما، کشمش و دیگر کالای تجاریی که به حد نصاب زکات نرسیده باشد.

ج- حدیث دیگر «فإنّا آخذوها منه وشطر إبله»، بعد از یادآوری زکات شتر «في کلّ إبل سائمة...»، بدین معناست که نصف مال به اضافه شترانی‌که در اختیار دارد؛ یعنی زکات شتر و نصف شتران وی گرفته می‌شود. به سخن واضح‌تر دیگر اگر نزد وی چهل شتر سائمه وجود داشته باشد، زکات آن یک (بنت لبون) بوده، سپس به عنوان جریمه نصف چهل شتر دیگر از وی گرفته می‌شود.

د- حدیث دومی تخصیص‌دهندۀ حدیث نخست که قبلاً تذکر یافت، می‌باشد؛ یعنی نصف تمام اموال‌اش نه؛ بلکه نصف مالی‌که زکات‌اش پرداخته شده است، مورد جریمه قرار می‌گیرد.

ه- در مورد این‌که آیا مدلول «شطر» نصف مال است و یا قسمتی از آن؟ در لغت نامۀ «المحیط» آمده است که: (الشطر: نصف الشيء وجزؤه)؛ یعنی شطر به معنای نصف و قسمتی از شی می‌باشد. بناءً این مسأله در رابطه به مانع زکات، به تبنی خلیفه واگذار می‌شود، خلیفه به عنوان جریمه‌ای نپرداختن زکات، زکات وی را با نصف از مالی‌که زکات‌اش را پرداخته است و یا هم زکات و قسمتی از مالی‌که زکات‌اش پرداخته شده است، را می‌ستاند. ولی من تمایل به اخذ نصف اموال را داردم؛ چون این یک جریمه است و در جریمه معنای جزا و شدت نهفته است... الله متعال بهتر می‌داند و وی بهترین حکم‌کننده است.

برای فهم و آگاهی، این موضوع را در «دلایل جریمه‌ها» ذکر نمودیم؛ یعنی نصف مال‌اش را که جریمه می‌باشد، می ستانیم؛ همان‌گونه که این موضوع در «کتاب اموال» و کتاب «نظام عقوبات» بیان شده است.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: عمر موحد

 

ادامه مطلب...

حکام گمراه کننده؛ نه رهبران هدایت کننده!

(ترجمه)

خبر

وزارت امور اسلامی سعودی بیان داشته است که: "بازگشایی دوبارۀ مساجدِ جامع و سایر مساجد به روی نمازگذاران، وابسته به فیصلۀ  اولی الامر و هیئت کبار علماء، بعد از بررسی تمام جوانب طبی و صحی آن می‌باشد." (منبع: خلیج آنلاین)

تبصره

سخن از اوضاع غیر طبیعی که امت امروز به آن دست و پنجه نرم می‌کند، نتیجۀ خیانت انسان‌های نادان و ناتوانی می‌باشد که غرب آنان را به عنوان حکام بالای امت اسلامی نصب نموده است. این همه در حالی است که هدر دادن خون و سرمایه‌های امت، زیر پا کردن مقدسات آن و جنگ کردن با الله و رسول او و مؤمنان توسط این حکام از امور ساده و آسان گردیده است؛ اما جرئت بی مورد و گستاخی این طاغوت‌ها در برابر شریعت الله سبحانه وتعالی در ماه مبارک رمضان سال جاری بیشتر و شدیدتر شده است. ایشان را کسانی از همکاران‎شان یاری می‌کنند که دوست دارند فحشا در سرزمین‌های مسلمانان عام گردد و علمای درباری که از این حکام، أولی الأمر شرعی ساختند و اعمال زشت و ناپسند آنان را برای‌شان نیک و خوب و جلوه می‌دهند.

این گمراه‌کننده‌ها به تفرقه‌اندازی میان مسلمانان در شروع رمضان اکتفا نکردند؛ بلکه با پیروی و بر اساس قوانین توافق‌نامۀ سایکس‌پیکو همه ساله این کار را انجام می‌دهند و با کارهای رزیلانه و پست‌شان از حد گذشتند و ماه صیام را هتک حرمت کردند و با پخش نمودن اعلان رمضانی توسط انسان خبیثی‌که عادی‌سازی روابط با رژیم غاصب یهود را در سرزمین مبارک فلسطین رایج می‌سازد. آنان با پخش و نشر سریال‌های که به سوی فحشا و بی‌بند و باری فرا می‌خواند و هم‌جنس‌گرائی را شایع می‌سازد در جنگی بسیار خطرناک بر ضد عقیدۀ امت اسلامی، فرهنگ و ارزش‌های آنان قرار دارند.

در عوض این‌که خانه‌های الله سبحانه وتعالی را به روی روزه‌داران باز کنند تا در آن به الله سبحانه وتعالی نزدیک گردند و با اصرار از او بخواهند تا بلاء و وباء را از ایشان دور کند؛ می‌بینیم که از این وباء، در تداوم بسته نمودن مساجد و تعطیل نماز جمعه و جماعت و اصرار به پایبندی بر این کار، در طول ماه مبارک رمضان بهره‌گیری می‎کنند؛ با وجودی‌که از لحاظ شرعی تعطیل نماز جمعه و جماعت جواز ندارد. آن‎چه که به صورت قطعی دلالت بر این دارد که هدف نهایی از وجود این طاغوت‎ها فقط جنگ با دین الله و بازداشتن از راه اوست. اگر در نزد این نظام‌ها چیز اندکی از آن‌چه که ادعا دارند، مبنی به این‌که هدف اساسی از فیصلۀ توقف نمازها، عبارت از مصلحت مردم و سلامت ایشان است، اما می‌بینیم که در فروشگاه‌ها و دیگر اماکنی که رفت و آمد مردم بیشتر می‌باشد، هرگز جهت گرفتن احتیاطات لازمه، مصلحتی مد نظر گرفته نشده و تدابیری مراعات کرده نمی‌شود. گویا بهانۀ گم کردۀشان را برای بستن مساجد، در کرونا یافتند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ﴾

[بقره: 114]

ترجمه: و چه كسي ستمگرتر از كساني است كه نگذارند در مساجد و اماكن عبادت خدا، نام خدا برده شود؟

به همین خاطر بزرگ‌ترین چیزی‌که مسلمانان در این زمان به آن آزمایش می‌شوند عبارت از دوری اسلام از زندگی‌شان و وجود حکام ذلیل و همکاران‌شان است؛ کسانی‌که شاخه‌های باقی‌ماندۀ اسلام را هدف قرار دادند و می‌خواهند تا شاخه شاخۀ آن را بشکنند و بعد از آن‌که شاخۀ حاکمیت شکست و دولت خلافت سقوط کرد؛ آن‌جاست که از سرگیری زندگی اسلامی با بازگشت خلافت و حاکمیت اسلام را منع می‌کنند.

این گناه، ظلم و فسق برای حکام کافی است که تمام آنان بدون استثناء اسلام را تطبیق نمی‌کنند و به غیر آن‌چه که الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، حکم می‌کنند. بنا بر این هیچ یک از حکام امروزی به هیچ عنوان أولی الأمر نیستند و فرمانبرداری‌شان از لحاظ شرعی واجب نیست، بلکه بر مسلمانان لازم است تا ایشان را از تخت‌های‌شان دور سازند و نظام‌های فاسدشان را که مزدور غرب است، نابود کنند و با خلیفۀ که برای مسلمانان به کتاب الله و سنت رسولش حکم کند، بیعت کنند تا زمین را بعد از آن‌که با ظلم و ستم پر شده بود، با عدل و نورش پر سازد.

نویسنده: فاطمه بنت محمد

مترجم: احمد صادق "امین"

 

 

ادامه مطلب...

دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی خدمت‌گار کفاراند!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی دین اسلام را نازل نموده تا ارتباط انسان را با پروردگارش، خودش و با دیگران تنظیم نماید. بدین ترتیب، الله سبحانه وتعالی کلیه مشکلات انسان را  با یک مبدء/اصلی‌که شامل عقیده بوده و نظامی از آن سرچشمه می‌گیرد، تنظیم کرده است؛ طوری‌که ارتباط انسان با خالق‌اش را در قالب عقائد وعبادات نمایش داده، ارتباط انسان با دیگران را در معاملات و عقوبات و ارتباط انسان با خودش‌اش را در مطعومات، ملبوسات و اخلاقیات تمثیل کرده است. پس الله سبحانه وتعالی برای حصول اطمینان از تطبیق و تداوم این معالجات بالای بندگان خود تأسیس یک نهاد اجرایی را فرض کرده است تا این معالجات را تطبیق و ادامه داده، از تبدیل و تحریف آن را در حفاظت داشته و پیام‌اش را به جهانیان برساند. این  نهاد در قالب یک دولت مبدئی نمایش داده شده است که مبدء را منحیث عقیده و نظام محکم گیرد. پس دولتی اسلامی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس کرده بود، بهترین مثال از یک دولتی مبدئی است که مبدء اسلام را در امور زندگی داخلی تطبیق نموده و آن را توسط دعوت و جهاد به خارج حمل کرد و سیزده قرن دوام پیدا کرد تا اینکه مسلمانان در تمسک به این مبدء منحیث یک نظام که مشکلات آن‌ها را حل کند تساهل و کوتاهی کردند، در نتیجه دولت اسلامی به تضعیف گرائید و سپس به دست مزدوران و کفار سقوط داده شد.

پس از اتفاقی‌که برای دولت اسلام پیش آمد، کافران غربی در سرزمین‌های اسلامی نظام‌های تابع و مزدورانی را ایجاد کردند که هیچ ارتباطی باعقیده و نظام امت نداشتند. این نظام‌ها  برای حصول اطمینان از یک خطر  متصور که اصل اسلام در قالب یک دولت مبدئی باز نگردد، ایجاد گردید. هم‌چنین این دولت‌ها را به عنوان پاداش برای آن دسته از مزدورانی ایجاد کردند که از ملت و مبدء خود تنفر دارند. این طبقۀ مزدور نزد اربابان خویش شایسته‌ترین کسانی‌اند که باید در قدرت بمانند. از این میان دولت شاهی آل سعود و جمهوری ایران نمونه بارزی از وابستگی و خیانت می‌باشند.

دولت شاهی آل سعود که توسط انگلیس تأسیس گردید و هم‌چنین مشابه با آن نهاد یهود را در سرزمین فلسطین ایجاد کرد. دولت شاهی آل سعود هم‌زمان با ایجادش، دشمنی را با امت و مبدء خویش آغاز کردند؛ طوری‌که  با دولت‌های کافر در جنگ و شورش به ضد دولت اسلامی در دوران خلافت عثمانی همکاری کرد تا این‌که نابود شد. در آغاز باوجودی‌که با لباس اسلام ظهور کرد؛ اما از خیانت با اسلام دست بر نداشت تا اینکه قدرت‌اش پایدار گردید؛ پس از آن هرگونه قیام و اعتراض بر خود را به این دلیل که ولی‌الامراند ممنوع ساخت. در این تعجب‌ام، انسان‌های ساده لوحی یافت می‌گردد که این مفکوره را در ذهن برخی از افراد نادان جایگزین می‌دارند! و اما دولت شاهی کنونی آل سعود از امریکا تبعیت دارد و پلان‌های آن را تطبیق می‌کند؛ از جمله: در یمن پلان عملیاتی آن به نام "طوفان قاطع" را به فرمایش امریکا روی‌دست دارد که  این خیانت همانند گذشته پیروانی را دارد و ما امروز شاهدیم که بعد از پنجمین سال تطبیق "طوفان قاطع" با حمایت از حوثی‌ها و تضعیف مزدوران انگلیس، نفوذ امریکا را افزایش داد.

هم‌چنین بر کسانی‌که موقف آل سعود در خصوص فلسطین را دنبال می‌کنند، پوشیده نخواهد بود که از یهود حمایت کرده و پلان‌های امریکا را تطبیق می‌کند؛ چنان‌چه ولی عهد سعودی محمد بن سلمان در روزنامۀ "ذی آتلانتیک امریکائی" اظهار داشت: «مردم یهود حق دارند که در کنار دولت ملی خویش و یا در برخی از اراضی اجدادی خویش زندگی نمایند و هر ملت حق دارد تا در سایه صلح و آرامی زیست نمایند.» اظهارات ابن سلمان بیان‌گر حقایقی است که مدت‌ها در پشت صحنه باقی مانده بود. او افزود: حاکمان آل سعود هیچ‌گاه با دشمنان این امت دشمن نبوده؛ بلکه آن‌ها خودشان علیه امت و قضایای امت رزمیده‌اند. اگرچه حاکمان آن در مزدوری برای بریتانیا در یک زمان و برای آمریکا در زمان‌های دیگر متفاوت بوده‌اند؛ اما در موضوع خیانت به امت و خدمت به دشمنان امت و اجرای برنامه‌های آنان؛ حتی اگر به قیمت جان مسلمانان و سرقت ثروت‌ و تخریب خانه‌های امت شود، اتفاق دارند.

هم‌چنین کسانی‌که سیاست‌های جمهوری ایران را دنبال می‌کنند، می‌دانند که واقعیت آن چندان تفاوتی از واقعیت آل سعود ندارد که هر دو در مبارزه با اسلام برابراند؛ طوری‌که ایران در قضایای منطقه با سیاست‌های امریکا مساویانه حرکت دارد و ایران نقطۀ مرکزی سیاست امریکا در منطقه محسوب می‌گردد. امریکا بالای ایران در امور عراق، سوریه، یمن، افغانستان و لبنان وغیره کشورها اعتماد دارد، این امر بر دنبال‌کنندگان امور ایران خیلی روشن است. چنان‌چه رهبران ایرانی چندین مراتب از همکاری ایران با امریکا چنین اعتراف کرده‌اند که ایران بود که زمینه را برای اشغال افغانستان و عراق مساعد ساخت. آن‌چه از مقاومت شعار سر می‌دهند، شعارهای دروغین و میان‌تهی‌ای بیش نمی‌باشد. طوری‌که در لبنان حزبی را از پیروان مذهب خویش ساخته و آنان را مسلح ساخت، از آنان ارتشی جدا از ارتش دولت لبنان تشکیل شده است. دولت لبنان این حزب را همراه با افراد و سلاح آن به رسمیت شناخته است، دیگر هیچ حزبی را چنین رسمیت نداده است؛ باوجودی‌که می‌دانیم نظام حاکم لبنان یک نظام سکولر می‌باشد که بین امریکا و فرانسه منقسم است. حزب ایران در لبنان نظام حاکم سوریه را کمک نظامی کرد؛ اما امریکا، دولت لبنان را از حملۀ نظامی این گروه در سوریه برای حمایت بشار اسد، مانع نگردید. چنان‌چه ایران و ملیشه‌های ایرانی از هیچ عملی در بازگرانیدن شام زیر کنترل و قیادت بشار اسد -مزدور امریکا- با همکاری و مشارکت ترکیه، روسیه و سعودی  دست‌بردار نشد. اگرچه در سردادن شعار و بیانیه‌ها در ظاهر باهم فرق دارند؛ ولی همه در هدف امریکا روان استند. چنان‌چه رابطۀ حوثی‌ها با ایران از آفتاب هم روشن‌تر است؛ طوری‌که امریکا، توسط ایران حوثی‌ها را کمک تسلیحاتی و آموزش نظامی کرد تا بتوانند به زورِ جنگ امور یمن را کنترل نمایند؛ چون امریکا می‌داند که اکثر رجال اطراف سیاست، ساختۀ انگلیس می‌باشد.

انسان‌های آگاه، دنبال‌کنندگانِ اوضاع سیاسی و مخلصین اسلام و امت می‌دانند که این نظام‌ها قاتل اسلام‌اند که تحت پوشش اسلام خود را پنهان کرده و با رفع شعارهای میان‌تهی و آتشین، عقول انسان‌های نا آگاه را فریب می‌دهند. واقعیت ملموس نشان می‌دهند که آن‌ها در خدمت کفار قرار دارند، هرکدام شعار آزادی فلسطین را سر می‌دهند؛ ولی از بدو تأسیس به ضد فلسطین رزمیده‌اند.

برعکس آن دو، دولت مبدئی‌که نشر مبدءاش را بد گرفته است، هیچ امر امت را فراموش نخواهد کرد؛ چون خوب می‌داند که بقاء و داوم خودش در بقاء و دوام مبدءاش نهفته است. ازین‌رو، دولت مبدئی همیشه خطوط و اسالیبی را اتخاذ می‌نماید تا در تمام عرصه‌ها رهبر و بزرگ دنیا باشد؛ چه در عرصۀ نظامی و چه در عرصۀ اقتصادی و حتی در عرصۀ آموزش و ساینس. هیچ‌گاهی نمی‌پزیرد که در میدان جهانی مقام دوم داشته باشد تا ترس و وحشت‌اش در قلوب دشمنان اسلام که همیشه در پی نابودی آن هستند وجود داشته باشد. بلکه گرویدن مردم به اسلام و خوب تطبیق شدن مبدء اسلام این امر را خواهان است که در صدر اول رهبری و پیش‌رفت باشد؛ چنان‌چه که در گذشته دولت خلافت اسلامی بود. دولت اسلامی در سیاست‌های خویش از هیچ دولتی پیروی نخواهد کرد و همیشه اسلام را در تمام نواحی زندگی، حکومت‌داری، اقتصاد، آموزی و پرورش، سیاست داخلی و خارجی تطبیق خواهد کرد. این از حماقت فکری خواهد بود که تطبیق و دعوت اسلام را در امور عبادت‌های فردی، اعمال خیریه و برخی جزاها خلاصه کنیم؛ با وجودی‌که این امور، اجر عظیم و بزرگ دارند؛ اما پاره‌ای از مبدء بزرگ اسلام می‌باشند. خلاصه‌سازی اسلام در برخی از اجزای آن انحطاط و تحکیم نظام‌های مزدور را در پی دارد و جفای نابخشودنی و عقاب الله می‌باشد. پس آن گناه بزرگ را دعوت و تطبیق کلی اسلام مرفوع می‌دارد. این دعوت پیروز نمی‌گردد؛ مگر این‌که مطابق به منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم که برگرفته شده از عقیدۀ امت است به پیش رود تا قدرت امت را برایش برگرداند و خلافت راشدۀ دوم را  اقامه نماید. پس در آن وقت است که امت دوباره نهضت می‌یابد. در این میان جوانان حزب‌التحریر خود را وقف کارزار سیاسی برای تأسیس این دولت کرده‌اند و شبانه‌روزی شما را فرا می‌خوانند تا در رکاب آنان بپیوندید.

نویسنده: علی القاضی – ولایه یمن
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر
 
 
ادامه مطلب...

دولت سودان هنوزهم در عقب سرابِ به اصطلاح "دوستان سودان" خودش را سیراب می‌کند

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

امروز پنجشنبه به‌تاریخ 7 می 2020م، کنفرانس دوستان سودان(أصدقاء السودان) از طریق کنفرانس ویدیویی، پس از آن‌که شیوع همه‌گیری ویروس کرونا از برگزاریش در تاریخ 23 آوریل 2020م جلوگیری کرد، دائر خواهد شد، ثانیاً طبق بیانیه کابینه سودان، عبدالله حمدوک، نخست وزیر سودان، در روز سه‌شنبه به تاریخ 5 می2020م، از طریق تماس تلیفونی با ژان ایو لو دریان، وزیر امور خارجه فرانسه در مورد آماده‌گی‌‌‌های یک کنفرانس‌ در آینده قریب گفت‌و‌گو نمود.

هرچند، ما در حزب التحریر-ولایه سودان اظهار نموده ایم که اصطلاح "دوستان سودان" لقب صحیح نیست، چون‌ آنان دوستان واقعی نیستند، بلکه آنان دشمنان سودان هستند و آنان هرگز مایه خیر به سودان شده نمی‌توانند؛ مگر  این‌که تنها به منافع اساسی کشورهای‌ خودشان توجه کنند. بناً علی‌رغم آن‌چه از حقایق‌شان ما سخن گفتیم و ثانیاً تعلل(تعویق انداختن سیاست‌های) این گروه که در ساحه عملی خوب‌تر به اثبات رسیده است، البته پس از آن‌که آنان اکثر شرایط‌شان را تحقق بخشیدند و راهی دراز را در اجرا و تطبیق نمودن نسخه داروی صندوق بین‌الملی پول به اصطلاح لغو کمک‌های دولتی/یارانه‌ها را طی نمودند، ولی دولت انتقالی سودان هنوزهم در جست‌وجوی آب در این سراب دولت‌های غربی است. بنابراین دولت از همه‌گیری ویروس کرونا و قرنطینه مردم در خانه‌های‌شان بهره‌برداری نموده و در نهایت قیمت نان‌خشک، دارو، بنزین، گازلین مصرفی ماشین آلات و گازمایع را در کشور بلند برد.

ما یک بار دیگر تأیید می‌کنیم که به اصطلاح دوستان سودان هیچ خیری به سودان نمی‌رسانند و ما در این باره به آن‌چه وزیر دولت در وزارت خارجه نروژ/نارویج سخن گفت و در هنگام سخنرانی‌اش که از جلسه "گروه دوستان سودان" یاد نمود که به تاریخ 12 دسامبر 2019م، در شهر خرطوم دایره شده بود، تذکر دادیم؛ حال آن‌که "ماریان هاگان(Marian Hagan)" نیز به سودان خطاب نمود که بر منابع خارجی تکیه نکند. باور مان این‌ست و به حرف خود ایمان داریم که به اصطلاح دوستان سودان جز این‌که دشمنان قسم خورده سودان نباشند، دیگر هیچی نیستند، طوری‌که از حقیقت‌شان هویداست که آنان استعمارگران کافر اند، زیرا این دشمنی‌شان برخاسته از یک عقیده بی‌دریغ و راسخ آمده است؛ آیا به مصداق این قول الله سبحانه وتعالی باور ندارید که می‌فرماید:

﴿مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم﴾

[بقره: 105]

ترجمه: ‏كافران اهل كتاب و هم‌چنين مشركان، دوست نمی‌دارند خير و بركتی از جانب رب تان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالی‌که الله(به خواست و آرزوی ايشان توجهی نمی‌كند و) به هركس كه بخواهد رحمت خويش را اختصاص می‌دهد و الله(سبحانه‌و‌تعالی) دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است.‏

 این‌گونه جلسات همواره دایر خواهد خواهد و اختتام خواهد یافت ولی نهایت امر و نتیجه نهایی‌اش وعده شیطان لعین خواهد بود، طوری‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُوراً﴾

[نساء: 120]

ترجمه: شیطان به آن‌ها وعده‌ها(ی دروغین) می‌دهد؛ و به آرزوها، سرگرم می‌سازد؛ در حالی که جز فریب و نیرنگ، به آن‌ها وعده نمی‌دهد.

فلهذا، سودان هیچ نیازی به حمایت خارجی یا قرض مبنی بر ربا را ندارد و این کشوری‌ست که غنی از ثروت زیر زمینی(معادن) و ظاهری است. سودان مانند سایر سرزمین‌های اسلامی نیاز به یک مفکوره سیاسی صحیح دارد که نیرو و احساسات داخلی جوانانش را شعله‌ور نموده و از توانایی‌های‌شان برای" منفعت امت نه برای مصلحت و منفعت دشمنان‌اش" بهره‌برداری و استفاده نماید و این امر تحقق نمی‌یابد؛ مگر از طریق یک دولت ایدیولوژیک که عقیده امت همانا اسلام عظیم را تعجل و می‌سازد، این عقیده پایه اساسی برای استحکام دولت‌اش و راهنمایی صحیح برای معالجه‌اش می‌باشد و این امر تنها در دولت خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت امکان پذیر خواهد بود. ‏بناً ای اهل سودان، دستان یاری تان را بر دستان شباب حزب التحریر قرار دهید تا این‌که گردن استعمار، حامیان و غلامان‌شان را قطع نموده و دولت حق، عدل و خیر را تأسیس نماید.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [أنفال: 24]

ترجمه: ای مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد، و دستور پيامبر او را قبول كنيد؛ هنگامی‌كه شما را به چيزی دعوت كند كه به شما زندگی (مادی و معنوی و دنيوی و اخروی) بخشد، و بدانيد كه الله ميان انسان و دل او جدائی می‌اندازد (و می‌تواند انسان را از رسيدن به خواست‌ها و آرزوهای دل باز دارد و او را بميراند و نگذارد عمر طولانی داشته باشد كه مهم‌ترين آرزوی دل هر انسانی است) و بدانيد كه همگان در پيشگاه الله(سبحانه‌و‌تعالی) گرد آورده می‌شويد (و به حساب و كتاب‌تان رسيدگی می‌گردد).‏

ابراهیم عثمان (ابو خلیل)

سخنگوی رسمی حزب التحریر ولایه سودان

مترجم: داکتر زکریا

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه