چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

طریقه حزب‌التحریر برای اقامه خلافت راشده دوم بر منهج نبوت، همان طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم است!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی این امت را با اسلام اکرام نموده و اسلام را منهج زندگی آن قرار داده است. اسلام منهج تکامل‌بخش تمام امور زندگی می‌باشد که الله سبحانه وتعالی آن را بر سرورمان محمد صلی الله علیه وسلم نازل فرموده است تا رابطه انسان را با پروردگارش، با خودش و با سایر انسان‌ها تنظیم نماید. اسلام در زد و خوردهای زندگی طریقه عملی را به طور کامل و شامل مشخص نموده و بدون هیچ‌گونه اغماضی با وضاحت کامل آن را بیان داشته است. این طریقۀ عملی برای تطبیق اسلام، در تمام امور زندگی انسان‌ها، جامعه و دولت همان دولت خلافت است.

فقهای مسلمان بر سرزمینی‌که مردم آن زندگی اسلامی دارند،  دارالاسلام اطلاق می‌نمایند و بر سرزمینی‌که مردم آن زندگی اسلامی ندارند، دارالکفر و یا دارالحرب می‌نامند. فقهای مسلمان بیان داشتند که دارالاسلام همان سرزمینی است که اسلام در آن به صفت عقیده و نظام زندگی بالفعل وجود عملی داشته باشد، تفاوتی ندارد که این سرزمین مانند مدینه در دورانی‌که رسول الله در آن دولت اسلامی را اقامه نمودند، یک سرزمین کوچکی باشد و یا این‌که یک سرزمین پهناوری باشد مانند دولت خلافت در دوران عباسی‌ها و یا عثمانی‌ها.

این درحالی است که اسلام زمانی بالفعل وجود عملی دارد که احکام اسلام در تمام امور زندگی رعیت، اعم از معاملات، مجازات و مکافات، سیاست خارجی و سایر امور تطبیق شود و هرگز اسلام به طور کامل و شامل در داخل و خارج یک سرزمین تطبیق نمی‌شود؛ مگر این‌که امنیت و امان داخلی و خارجی این سرزمین در دست مسلمانان باشد.

امان داخل عبارت از اینست که دین، خون، مالِ هر فرد از افراد رعیت با قدرت و نیری مسلمانان و با سلطه و اقتدار خودشان حفظ گردد؛ سلطه و اقتداری‌که ممثل آن دستگاه‌های دولت و در رأس آن خلیفه می‌باشد. اما امان خارجی عبارت از اینست که دولت از حدود دارالاسلام و کسانی‌که در در آن زندگی می‌نمایند، با اقتدار و قدرت خود مسلمانان حفاظت و حمایت کند، نه با قدرت دیگران.

اصلاً تطبیق اسلام در داخل و حمل پیام اسلام به بیرون برای دولت‌ها، امت‌ها و ملت‌های دیگر بدون قدرت و اقتدار مسلمانان، قابل تصور نیست. این امت اسلامی است که با قدرت و اقتدار خود خلیفه را مقرر داشته و بر حکم به ما انزالله از کتاب و سنت بیعت نموده و بر همین اساس آن را محاسبه می‌نمایند و دوشادوش خلیفه با هرکسی‌که علیه کیان دولت و ایدیولوژی آن -که از اسلام شکل گرفته- مبارزه و قتال نموده و اسلام، این پیام نور و هدایت را به سوی جهان با دعوت و جهاد حمل می‌نماید. رسول الله صلی الله علیه وسلم  چنین می‌فرماید:

«إنما الإمام جُنة يقاتل من ورائه ويُتقى به » (رواه البخاری)

ترجمه: امام (خلیفه) سپری است که در پشت‌اش [زیرچتر و حمایتش] قتال صورت گرفته و با [موجودیت و به وسیله] آن [از دین، جان، مال، عقل و عرض امت] محافظت می‌شود.

بنابراین، هیچ سرزمینی دارالاسلام محسوب نمی‌شود، مگر با این دوصورت:

اول) این‌که این سرزمین و هرآن کسی‌که  در آن زندگی می‌کند، در برابر سیاست داخلی و خارجی و احکام اسلام در تمام امور زندگی تسلیم و تابع باشد.

دوم) این‌که امان و امنیت داخلی و خارجی این سرزمین در دست مسلمانان باشد. اگر این دو مسئله در یک سرزمین فراهم گردید، آن سرزمین دارالاسلام محسوب می‌شود و اگر یکی از این دو مسئله در یک سرزمین نبود، آن سرزمین دارالاسلام نبوده، بلکه دارالکفر است؛ چون دارالکفر سرزمینی است که بر آن اسلام حکومت نکرده و یا این‌که امان آن توسط مسلمانان تأمین نمی‌گردد، ولو که تمام مردم آن مسلمان باشند. این تعریف از دار بر گرفته از دلایل شرعی می‌باشد. از جمله این فرموده الله سبحانه وتعالی:

 ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾ [نور:55]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کردند، وعده داده است که بی‌گمان آنان را در روی زمین خلیفه قرار می‌دهد، همان‌گونه که پیشینیان شان را خلیفه قرار داده بود، دینی را که برای شان پسندیده است تمکین می‌بخشد، ترس شان را واپس به امنیت تبدیل می‌کند، آنان من را عبادت کرده چیزی را با من شریک نمی‌آورند، و کسانی‌که بعد از این کفر ورزند، آنان همان فاسقان هستند.

تمکین دین به معنی سیادت و سروری و تطبیق دین در جامعه است، همان‌طور به معنی امانی است که همه جامعه را فرامی‌گیرد؛ امانی‌‌که آن را با قدرت خود برای مسلمانان فراهم می‌سازند. این درحالی است که امان یکی از ملزمات تطبیق اسلام و حکومت بر اساس اسلام است. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرمایند:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ﴾ [انعام: 82]

ترجمه: کسانی‌که ایمان آوردند و ایمان شان را به شرک نیامخته اند، آنانند که امنیت دارند و آنان راه یافتگانند.

صفت دارالاسلام پس از اقامه دولت اسلامی در مدینه به کار رفته است. در کتابی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در بین مسلمانان از یک طرف و بین مشرکین و یهود به عنوان طرف دیگر نوشتند، چنین آمده است:

«وإنه ما كان بين أهل هذه الصحيفة من حدث أو اشتجار يخاف فساده فإن مردُّه إلى الله وإلى محمد رسول الله»

یعنی: این‌که هر واقعه و مشاجره‌ای که بین اهل این صحیفه (نوشته) پیش آمد که بیم فساد آن می‌رفت، مرجع حل آن به الله و محمد رسول الله باز می‌گردد.

چنان‌چه حاکمیت در این سرزمین از آن اسلام بوده و بس. هم‌چنین در این کتاب نیز چنین آمده است:

«وأنه لا تُجار قريش ولا من نصرها، وأن بينهم [أهل الصحيفة] النصر على من دهم يثرب»

یعنی: این‌که تجارت و سوداگری با قریش و حامی‌هایش نیست و آن‌چه بین "اهل این صحیفه (نوشته)" ووجود دارد[وهمه باید به آن متعهد باشند] حمایت علیه کسی است که بر یثرب یورش می‌آورد.

چنان‌چه امان یثرب در دست مسلمانان بوده و به وسیله کسانی‌که از یهود و مشرکین به حاکمیت اسلام تسلیم شده بودند، تأمین می‌گردید. در حدیثی‌که مکحول روایت نموده چنین بیان گردیده است:

«ما قسم رسول الله صلى الله عليه وسلم الغنائم إلا في دار الإسلام»

ترجمه: رسول الله غنایم را تقسیم ننمودند، مگر در دارالاسلام.

این حدیث بیان‌گر اینست که دو دار بیش نبوده و دار سومی وجود ندارد. دار یا دارالاسلام است و یا دارالکفر (دارالحرب).

چیزی‌که یک سرزمین را متصف به دارالاسلام می‌نماید، حاکمیت و امان است، نه سرزمین و سکنه‌ای آن.  حاکمیت و امان است که در یک سرزمین باعث اظهار اسلام می‌شود، و لوکه بیشتر مردم آن غیر مسلمان باشند. چان‌چه در حین فتوحات اسلامی، مجرد تسلیم شدن یک سرزمین و مردم آن در برابر حاکمیت اسلام و امان مسلمانان، نشان‌گر این بوده که این سرزمین جزء دارالاسلام گردیده است. همان‌طور اگر سرزمینی از دار مسلمانان را کفار اشغال می‌نمود، آن سرزمین دارالکفر محسوب می‌شد، اگرچه مردم آن مسلمان می‌بودند و برخی از احکام اسلام هم در میان شان تطبیق می‌شد؛ چون بر آن سرزمین احکام کفری و قوانین وضعی حکومت می‌نمود و امان آن غیر از امان مسلمانان بود. حاکمیت در آن سرزمین و امان آن در دست کفار بود، نه در دست مسلمانان.

بنابراین، توصیف شرعی از دار، واقعیت تمام سرزمین‌های اسلام در حال حاضر اینست که همه دارالکفر است؛ چون در این سرزمین بر اساس اسلام حکومت نمی‌شود؛ اگرچه امان برخی از سرزمین‌های اسلامی در دست مسلمانان بوده و یا در برخی از سرزمین‌های اسلامی برخی از احکام اسلام مانند، احکام ازدواج، احکام عقوبات... تطبیق می‌شود. تطبیق برخی از احکام و یا شعار این‌که دین دولت و یا منبع اساسی قوانین اسلام است، اصلاً قابل ملاحظه نمی‌باشد، بلکه این امان و حاکمیت اسلام در تمام امور زندگی است که باید مورد ملاحظه قرار گیرد؛ طوری‌که عقیده اسلامی تنها اساس افکار، نظام‌ها و مفاهیم موجود در دولت باشد، واجب است که تمام آن‌چه در دولت وجود دارد، برگرفته از عقیده اسلامی بوده و بر آن بنا یافته باشد. همان‌طور که الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّه﴾ [مائده: 49]

ترجمه: و [فرمان دادیم] که در میان آنان به آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل کرده است حکم کن.

جواز ندارد که دولت حتی یک حکمی را تطبیق کند که بر گرفته از عقیده اسلامی نبوده و یا مبتنی بر آن نباشد، چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ﴾ [مائده: 49]

ترجمه: و برحذر باش که مبادا تو را از پاره‌ای از آن‌چه الله به تو نازل نموده است منحرف کنند.

در جای دیگر الله سبحانه وتعالی نیز چنین می‌فرماید:

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ [آل عمران: 85]

ترجمه: و هرکس که دینِ غیر از اسلام را بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.

سیادت و سروری در دارالاسلام تنها از آن شریعت است، نه مردم، نه حاکم، نه عقل و سازمان ملل. مردم در دارالاسلام فقط برای شریعت الله سبحانه وتعالی تسلیم اند و بس. گوش به فرمان بودن و اطاعت نمودن از حاکم در صورتی‌که مطابق به شریعت فرمان دهد، واجب است؛ اما در غیر این صورت گوش به فرمان بودن و اطاعت نمودن از حاکم واجب نیست.  رسول الله صلی الله علیه و سلم در این خصوص چنین می‌فرمایند:

«السمع والطاعة على المرء المسلم فيما أحب وكره مالم يؤمر بمعصية، فأذا أمر بمعصية فلا سمع ولا طاعة»

ترجمه: گوش به فرمان بودن و اطاعت کردن بر شخص مسلمان لازم است، [چه در مواردی است که] می‌پسندد و یا نمی‌پسندد. تا آن که به معصیت و گناه امر نشود، که اگر به معصیت و گناه امر شد [در آن صورت] گوش به فرمان بودن و اطاعت کردن نیست.

نسبت زندگی به اسلامی بودن و یا اسلامی نبودن آن، تابع‌دار است. بناءً زندگی در دارالاسلام، زندگی اسلامی است و زندگی در دارالکفر زندگی غیر اسلامی است. حاملین دعوت باید این مسئله را درک نموده و دارالکفر را به دارالاسلام تغییر دهند. واقعیت کنونی که ما من‌حیث دار و زندگی در آن سپری می‌نماییم، در جوهرش از واقعیت زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه و از واقعتی‌که مصعب بن عمیر در مدینه قرار داشت، تفاوتی ندارد. مکه در آن زمان با وجود بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابه، دارالکفر بود. هم‌چنان مدینه منوره نیز قبل از هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم دارالکفر بود؛ اگر چه تعدادی از مسلمانان در آن زندگی می‌نمودند.

گاهی بعضی از آن‌چه را در برخی از سرزمین‌های اسلامی تحت نام جمهوری اسلامی و این‌که منبع اساسی شریعت اسلام است، اعلان می‌گردد، در ذهن خطور می‌کند که آیا یک دولت با اعلان مانند این، دارالاسلام است؟

در حالی‌که واقعیت این دولت طوری است که مانند دولت‌های دیگر قوانین وضعی در آن حکم‌فرما بوده و پایبند قوانین و نظام‌های کفری می‌باشد. همان‌طور این دولت و دولت‌های قایم در جهان اسلام را به رسمیت شناخته و خواستار پاسداری از استقلال هرکدام از این دولت‌هاست و هم‌چنین این دولت خود را ملزم به قوانین سازمان ملل و شورای امنیت می‌داند، در حالی‌که این قوانین کفری بوده و کفار آن‌ها را برای از بین بردن دولت خلافت در زمان عثمانی‌ها، ایجاد و تصویب نموده است. دولت‌های کفری که سازمان ملل و سازمان‌های مرتبط به آن را تأسیس نموده و بر آن اشراف دارند، در هر مکانی تحت نام افراطیت، تروریزم و بنیادگرایی، همواره در جنگ علیه اسلام و مسلمانان قرار دارند.

نظام حکومتی در اسلام نظام جمهوری، دیموکراتیک نیست و نه هم پادشاهی میراثی است؛ بلکه نظام اسلام است و بس. نظام اسلام نظام ویژه‌ای برای دولت ویژه‌ای است که از تمام نظام‌های وضعی در کلیات و جزئیاتش تفاوت اساسی دارد. نظامی است متمایز از تمام نظام‌های حاکم بر تمام کرۀ زمین. همان‌طور دولت خلافت هم بسان نظامی که آن را تطبیق می‌کند، یک دولت متمایز از دولت‌های دیگر بوده و بر چهار اساس بنا می‌شود:

اول) سیادت در دولت خلافت از آن شریعت است:

در این خصوص الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرمایند:

﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ﴾ [نساء: 59]

ترجمه: هرگاه در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و رسولش بازگردانید، اگر به الله و به روز آخرت ایمان دارید.

بنا براین، شریعت تنها مرجعی است که در مورد افعال و اشیاء حکم‌فرما خواهد بود؛ همان‌طور در از بین بردن منازعات بین حاکم و رعیت و بین افراد و بین دولت و غیر آن. اسلام تنها منبعی است که اراده فرد، امت و حاکم را شکل می‌دهد، نه عقل و نه هم رأی اکثریت. فرد، امت و حاکم همه‌گی فرمان‌بردار شریعت هستند. بنا براین سیادت تنها از آن شریعت می‌باشد؛ نه برای مردم و نه برای عقل و نه خواهشات انسانی. این شریعت است که محرک و راه‌انداز هر مسئله در دارالاسلام می‌باشد. الله سبحانه وتعالی در زمینه چنین می‌فرمایند:

‏ ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً﴾ [احزاب: 36]

ترجمه: هيچ مرد و زن مؤمني، در كاري كه الله و رسولش حکم كرده باشند اختياري از خود در آن ندارند. هركس هم اگر از دستور الله و رسولش سرپيچي كند، گرفتار گمراهي كاملاً آشكاري مي‌گردد.

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا﴾ [نساء: 65]

ترجمه: چنین نیست؛ سوگند به پروردگارت که آن‌ها ایمان ندارند تا این‌که تو را در اختلافات‌شان به حاکمیت بخوانند و از حکم تو دل‌گیر نشوند و کاملاً تسلیم باشند.

و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز چنین می‌فرمایند:

«من أحدث في أمرنا هذا ماليس منه فهو رد» (رواه البخاري ومسلم)

ترجمه: هرکس در این امر [اسلام و راه و روش] ما چیزی را اضافه کند که از آن نباشد، آن چیز مردود است.

دوم) قدرت و اقتدار در دولت اسلامی از آن امت است:

این امت است که صاحب اقتدار است. یعنی این امت است که احکام شرعی را تطبیق می‌نماید. الله سبحانه وتعالی طریقه تطبیق شریعت را دولت قرار داده است؛ دولتی‌که خلیفه از آن نمایندگی می‌کند؛ کسی‌که امت با آن بیعت می‌نماید تا نائب امت در تطبیق شریعت الله سبحانه وتعالی در داخل و در حمل پیام اسلام به سوی جهانیان باشد. البته با تکیه به قدرت و بیدارای فکری امت در تطبیق شریعت، پاسداری از آن و حمل آن به سوی جهانیان. رسول الله صلی الله علیه وسلم در این خصوص چنین می‌فرمایند:

«فإن جاء آخر ينازعه فاضربوا عنق الآخر...»

ترجمه: اگر دیگری آمد و با او [خلیفه برحال برای بیرون آوردن خلافت از دست آن] منازعه می‌نمود، گردن آن دیگر را بزنید...

این حدیث بیانگر اینست که امت صاحب اقتدار، حکومت و قدرتی است که با خلیفۀ واحد از آن پاسداری می‌کند؛ البته با تکیه به قدرت امت.

سوم) وجود خلیفۀ واحد (خلافت واحد) برای مسلمانان:

شریعت بر مسلمانان داشتن خلیفۀ واحد و دولت واحد را واجب ساخته و برای شان حرام است که بیشتر از یک خلیفه داشته باشند. رسول الله صلی الله علیه وسلم در این خصوص چنین می‌فرمایند:  

«من أتاكم وأمركم جميع على رجل واحد يريد أن يشق عصاكم أو يفرق جماعتكم فاقتلوه» (رواه مسلم)

ترجمه: هركسى آمد؛ در حالی‌که شما بر سر [اطاعت از] یک مرد جمع شده‌ايد و خواست تا در بين شما تفرقه ايجاد كند يا جماعت شما را متفرق سازد او را بکشید.

این چیزی است که صحابه رضی الله عنهم بر آن اجماع نموده و بر یک خلیفۀ واحد، بر ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت نمودند.

چهارم) تنها خلیفه است در اموری‌که به رعایت امور رعیت ارتباط دارد، صلاحیت تبنی احکام شرعی را دارد:

هنگامی‌که اجتهادات شرعی در خصوص یک مسئله زیاد شد، خلیفه اجتهادی را که به گمان اغلب‌اش آن را جهت تطبیق به حق نزدیک‌تر بداند، تبنی می‌نماید. چنان‌چه خلفای راشدین احکام شرعی از این قبیل را تبنی نموده و مردم را ملزم ساختن تا به آن عمل نمایند؛ این درحالی‌ست که هیچ یک از صحابه به این عمل‌کردشان اعتراض ننمودند. این تعامل صحابه در برابر عمل‌کرد خلفای راشدین اجماعی بود بر این‌که خلیفه حق تبنی احکام شرعی متعلق به رعایت امور امت را دارد. اجماع دلیل استنباط قواعد شرعی مشهوری شده مانند این قواعد است: "حاکم می‌تواند در تناسب مشکلات جدید قضایای جدیدی را پدید آورد" ، "دستور خلیفه اختلاف را مرفوع می‌سازد" و "دستور خلیفه هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی باید اجراء شود".

دولت خلافت از تمام دولت‌ها و نظام‌های وضعی حاکم متمایز است، از جمله نظام جمهوری اسلامی که مانند دولت‌های دیگر بر اساس قوانین وضعی حکم می‌نماید. دولت خلافت دارای دستگاه‌ اجرایوی ویژه‌ای‌ست که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را در مدینه منوره پایه‌گذاری نموده و پس از ایشان خلفای راشدین هم خود را به  این دستگاه ملزم ساخته، همان‌طور که بعد از خلفای راشدین هم بیشتر خلفای مسلمانان تا این‌که در سال 1924م دولت خلافت سرنگون شد، با این دستگاه ملزم بودند. دستگاه دولت خلافت از خلیفه، دو معاون، والی‌ها، امیر جهاد، قضات، دستگاه اداری و مجلس شورای (مجلس امت)، تشکیل می‌شود. این دستگاه ویژۀ دولت خلافت است که از تمام دستگاهای اجرایوی نظامی‌های وضعی متفاوت است.

ویژگی‌ها و تفاوت‌های دولت خلافت از سایر دولت‌ها:

دولت خلافت دارای خصوصیت‌های است که آن را از سایر نظام‌های حاکم بر جهان متفاوت می‌سازد، خصوصیت‌های که مرتبط به مبدأ دولت خلافت و نظام‌های بر گرفته شده از عقیده دولت خلافت می‌باشد، برخی از این خصائص عبارت اند از:

1-    دولت خلافت مرزهای ثابتی ندارد که آن‌ را اعتبار داده و بر آن توقف نماید:

چون دولت خلافت مکلف است که اسلام را به سوی تمام انسان‌ها حمل کرده و بر آنان حاکم گرداند، تفاوتی ندارد که همه مسلمان شوند و یا همه مسلمان نشوند.؟مرزهای دولت خلافت از زمان تأسیس‌اش به دستان رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه منوره، مرزهای در حال تغییری بوده همواره سرزمینی به آن می‌پوسته، هر سرزمینی که از طریق صلح و یا جنگ در برابر خلافت سرتسلیم فرود آورده و امورش بر اساس احکام اسلام تنظیم و رعایت گردیده است، به جزء جدایی‌ناپذیر دولت خلافت تبدیل شده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم در این خصوص چنین می‌فرمایند:

«أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا لا إله الا الله، فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها»

ترجمه: من فرمان داده شدم که با مردم بجنگم تا این‌که لااله الا الله بگویند، اگر آن را گفتند خون‌ها و اموال شان از من محفوظ خواهند ماند مگر به حق اش.

بنابراین مرزهای دولت اسلامی برروی تمام مسلمانان باز است، دارندگان تابعیت دولت اسلامی هرزمانی‌که بخواهند می‌توانند از مرزهای دولت اسلامی وارد و خارج شوند.

2-    دولت خلافت در سیاست داخلی و خارجی خود ملتزم به احکام اسلام است:

برای دولت خلافت حرام است که بر اساس غیر اسلام یعنی سکولاریزم، دیموکراسی، قوانین سازمان ملل و شورای امنیت،  حکومت کند، همان‌طور که حرام است دولت خلافت عضو یکی از این سازمان‌ها باشد، حتی به مدت یک روز. دولت اسلامی در روابط بین المللی خود ملتزم به احکام شرعی می‌باشد، احکامی مانند عدم قتل فرستادگان، اسیران و پایبندی به تعهداتی‌که با دولت‌های غیر از خود می‌بندد.

3-    در دولت خلافت احزاب سیاسی اجازه دارند فقط بر اساس اسلام تأسیس شوند:

تا این‌که این احزاب به اقدامات و فعالیت‌های سیاسی و فکری مانند محاسبه خلیفه، دعوت به افکار اسلامی، بپردازند؛ افکاری‌که این احزاب جدای از افکار تبنی شده توسط خلیفه، تبنی می‌نمایند. چون ایجاد احزاب سیاسی بر اساس اسلام فرض کفایی است؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرمایند:

﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: بايد از ميان شما گروهي باشند كه ( تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را ) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند، و آنان خود رستگارند.‏

 عناصر تکشیل دهندۀ احزاب سیاسی، باید مرکب از دعوت به سوی اسلام، امر به معروف و نهی از منکرباشد، چون تشکیل کتله دادن مسلمانان بر اساسی غیر اسلام مانند ملیت، قومیت و یا کمونیزم و غیره حرام است. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرمایند:

﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ [آل عمران: 85]

ترجمه: و هرکس که دین غیر از اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.

4-    حرام است که دولت اسلامی کفار را بر مسلمانان مسلط سازد:

مانند این‌که دولت اسلامی با پیمان‌ها نظامی، اقتصادی بپیوندد و یا معاهده‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره را منعقد نماید که این معاهده و پیمان تحت سلطۀ و اقتدار کفار باشد. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا﴾ [نساء: 141]

ترجمه: هرگز الله كافران را بر مؤمنان چيره نخواهد ساخت.‏

واجب است که دولت اسلام از زمان تأسیس‌اش در راستای خودکفائی اقتصادی خود تلاش نماید تا این‌که تبدیل به دولت اول جهان شود؛ چیزی که عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین بر آن دلالت دارد. ایشان تمام تلاش‌شان را به خرج دادند تا دولت اسلامی را به برزگترین دولت تأثیرگذاری تبدیل نمایند که اسلام را به سوی تمام جهانیان حمل نماید تا جهانیان را از تاریکی کفر به سوی نور اسلام و از بدبختی نظام‌های وضعی به سوی عدالت احکام شرعی، هدایت نماید.   

5-    زبان رسمی دولت اسلامی زبان عربی است:

زبان عربی در دولت اسلامی زبان گفتگوهای رسمی بین‌المللی خواهد بود. زبان عربی زبان فرهنگ، تعلیم و تعلم و رسانه‌ها خواهد بود. در صورت ایجاد اختلاف در متنی از متون معاهدات و توافق‌نامه‌های دولت اسلامی با دولت‌های دیگر، به مدلول‌ها و مفاهیم زبان عربی مراجعه خواهد شد.

6-    حیات عامه در دولت اسلامی تابع احکام اسلام می‌باشد:

بنابراین به هیچ یک از شعایر غیر اسلامی اجازه برگزاری داده نمی‌شود، شعایری مانند عید نوروز، عید میلاد مسیحیت، عید سرسال. همان‌طور به هیچ فرد (از افراد تحت حاکمیت دولت اسلامی، مسلمان و) غیرمسلمان، اجازه داده نمی‌شود که در حیات عامه از احکام اسلامی در خصوص لباس و سایر سلوک اش تخلف نماید. تفاوتی ندارد که این فرد، از تبعۀ دولت باشد، یا معاهد و یا سفیر باشد.  

طریقه شرعی برای از سرگیری زندگی اسلامی:

پس از درک واقعیت داری‌که ما در آن زندگی مان را سپری می‌کنیم به دلیل این‌که قوانین وضعی در آن حکم فرما بوده و امان اهل این دار در دست مسلمانان نیست، این دار دار کفر است. باید دانست که زندگی مان را بگونه غیراسلامی در یک جامعه غیر اسلامی سپری می‌نماییم، عین همان واقعیتی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم  در مکه در آن واقعیت قرار داشتند. پس از این‌که بعنوان پیامبری برای قومش و سایر مردم مبعوث شدند تا زندگی جامعه‌ای را که در آن قرار داشتند و سپس تمام جوامع بشری را تغییر دهند. بنابراین طریقه‌ای که واجب است برای تغییر این زندگی، از آن پیروی شده و به مسیر در آن ادامه داده شود، همان طریقه‌ایست که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تغییر جهت ایجاد اولین زندگی اسلامی بر گزیده بود. این همان‌ طریقه مطلوب هر حزب و جماعتی است که برای از سرگیری زندگی اسلامی که بیشتر از سیزده قرن ادامه داشت، باید در پیش گرفته شود. چون الله سبحانه وتعالی از انسان‌ها خواسته است که در زندگی خود ملزم به اسلام باشند، از آنان خواسته است که به طریقۀ شرعی پایبندی کنند که برای تحقق این هدف مشروع گردیده است و آن عبارت از سرگیری زندگی اسلامی است. چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [حشر: 7]

ترجمه: آن‌چه را كه پيامبر براي شما ( از احكام الهي ) آورده است  بگرید (تطبیق كنيد)، و از آن‌چه شما را از آن بازداشته است، دست بكشيد.

کلمه (ما) دراین آیه از الفاظ عموم بوده و شامل هر هدف و طریقه‌ای است که از طریق وحی برای رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده است. در حالی‌که ما مکلفیم از رسول الله الگو گرفته و از ایشان پیروی نماییم؛ چنان‌چه الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرمایند:

﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾ [احزاب: 21]

ترجمه: سرمشق و الگوي زيبائي در رسول الله براي شما است.

هم‌چنان الله سبحانه وتعالی در جای دیگر خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز چنین می‌فرمایند:

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ﴾ [یوسف: 108]

ترجمه: بگو: اين راه من است كه من (مردمان را) با آگاهي و بينش به سوي الله مي‌خوانم و پيروان من هم (چنين مي‌باشند).

برای وضاحت بیشتر این مسئله رسول الله صلی الله علیه وسلم در حضور اصحاب کرام رضی الله عنهم خطی را بالای ماسه‌ها کشیده و به دو طرف آن خط چندین خط دیگر کشیدند، (اشاره به خط مستقیم) فرمودند این راه مستقیم الله است و (اشاره به خط‌ها دو طرف خط مستقیم) فرمودند این‌ها راه‌هایی است که بر سر هر راه شیطانی قرار دارد که به سوی خود فرامی‌خواند و این فرموده الله سبحانه وتعالی را تلاوت نمودند:

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ [انعام: 153]

ترجمه: اين راه (كه من آن را براي‌تان ترسيم و بيان كردم) راه مستقيم من است (و منتهي به سعادت هر دو جهان مي‌گردد. پس) از آن پيروي كنيد و از راه‌هاي (باطلي كه شما را از آن نهي كرده‌ام) پيروي نكنيد كه شما را از راه الله (منحرف و) متفرق مي‌سازد. اين‌ها چيزهائي است كه الله شما را بدان توصيه مي‌كند تا پرهيزگار شويد (و از مخالفت با آن‌ها بپرهيزيد).

هم‌چنان الله سبحانه وتعالی در جای‌دیگر رسولش را هشدار داده چنین می‌فرماید:

﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ﴾ [مائده: 49]

ترجمه: و برحذر باش که مبادا تو را از پاره‌ای از آن‌چه الله به تو نازل نموده است منحرف کنند.

همان‌طور الله سبحانه وتعالی در جای دیگر مسلمانان را از مخالفت امر الله هشدار داده چنین می‌فرماید:

﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ [نور: 63]

ترجمه: آنان كه با فرمان او مخالفت مي‌كنند، بايد از اين بترسند كه بلائي (در برابر عصياني كه مي‌ورزند) گريبانگيرشان گردد، يا اين كه عذاب دردناكي دچارشان شود (اعم از قحطي و زلزله و ديگر مصائب دنيوي و دوزخ و ديگر شكنجه‌هاي اخروي).

این نصوص شرعی و نصوص دیگر مقید بودن به طریقه‌ای را که رسول الله صلی الله علیه وسلم در حمل دعوت اسلامی تا اقامه دولت اسلامی، بر آن سیرنموده است، بر ما واجب ساخته است. ما به هیچ دلیلی به اندازه سرموی از آن تخطی نخواهیم نمود، با دلایلی مانند اختلاف شرایط، پیش‌گیری خطرات، ظلم نظام‌ها و یا به دلیل مصلحت عامه و یا ملامت گری و سرزنش زمانه؛ چون این الله سبحانه وتعالی است که این طریقه را بر ما فرض ساخته است؛ در حالی‌که این تنها الله سبحانه وتعالی است که به دقت از امور آگاه است و این تنها علم الله سبحانه وتعالی است که بر همه چیز احاطه دارد، از جمله شرایط، خطرات و ظلم دشمنان دعوت. اگر کسی نصوص شرعی را در قرآن و سنت دنبال کند، خواهید دانست که حمل دعوت برای از سرگیری زندگی اسلام برنامه‌های کاملاً دارای صراحت و وضاحت می‌باشد. از جمله:

1. ساختن بدنه‌ای گروه یا حزب؛ این امر با تثقیف دعوتگران به افکاراسلامی، عقاید و احکام شرعی، فرهنگ متمرکزی که آنان را واجد شرایط رهبری امت می‌کند و آنان را با افکار اسلامی تربیه کنند که در جامعه حرکت می‌نماید زنده است. این همان چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن همزمان با نزول وحی، اصحاب خویش را تثقیف نمود و بدین ترتیب یک کتله‌ای مستحکم  را برای کشمکش‌های فکری و برای مبارزه در جامعه جاهلی تشکیل داد. این کتله (حزب) از بهترین انسان‌ها بعد از پیامبران بود که در دوران مکه در تحمل و صبر در برابر مصیبت‌ها با رسول الله صلی الله علیه وسلم شریک بودند، سپس در مدینه نیز در ساختن دولت اسلامی با ایشان مشارکت داشتند و بعد از ایشان اسلام را به تمام نقاط جهان حمل نمودند. برای دعوت‌گران به صفت حزبی که برای ازسرگیری حیات اسلامی تلاش می‌کنند، باید مصداق این فرموده الله سبحانه وتعالی قرار گیرند:

﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: بايد از ميان شما گروهي باشند كه (تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند ، و آنان خود رستگارند.‏

این کتله باید عقیدۀ اسلامی را در خود و دیگران نهادینه سازند، و آن را از هر نجاستی که در طول اعصار به اثر جهل یا گمراهی که آن را ملوث ساخته است پاک کنند؛ زیرا روشنی عقیدۀ اسلامی و اعتقاد راسخ به آن، همان اساسی است که هر فکر و اندیشۀ اسلامی بر آن بنا می‌شود و منبعی‌ست که هر حکم شرعی از آن سرچشمه می‌گیرد. اگر این پایه در میان پیروان و کسانی‌که به آن قناعت دارند، متین و مستحکم باشد، تأثیر عمیق آن در نفس‌ها فعال و مؤثر خواهد بود. این عقیده پیروان خود را از تهی به اوج می‌برد و افق هستی را در برابر آنان می‌گستراند. دارندگان عقیدۀ اسلامی به زندگی دنیوی من‌حیث هدف نهایی و پایان زندگی نمی‌نگرند؛ بلکه به هدفی دورتر و والاتر می‌نگرند که رضایت الله سبحانه و تعالی در باغ‌های جاویدان بهشت و سعادت جاودان است. مسلمانان امروز را بسان اجدادشان به سمت گسترش هدایت و عدالت در بین مردم وامی‌دارند و این کتله هرگز خسته نشده و قدرتش را از دست نداده اند. عزمش سُست نگردیده؛ بلکه این عقیدۀ ربانی آن‌ را برای تلاش مضاعف و مبارزه با مشکلات بر انگیختانده است تا با دست کم گرفتن و بهاء ندادن به حیات دنیا، با از سرگیری حیات اسلامی، برپایی دولت خلافت و تطبیق اسلام در تمام امور زندگی، امت اسلامی را به جایگاه با شکوه، سربلندی و نهضت دوباره آن برساند.

2- ثقافت جمعی جامعه: حزب با افکاری که تبنی نموده است، برای ایجاد رأی عام بر گرفته از آگاهی عمومی به تثقیف جامعه می‌پردازد تا جامعه را آماده و مشتاق تطبیق اسلام بر آن نماید، همانطور که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین می‌کردند. چنان‌چه در کنار کعبه قرآن می‌خواندند و در مجالس و تجمعات مردم شرکت و آنان را به اسلام فرامی‌خواندند، از آن‌ها می‌خواست که ایمان آورده و بت پرستی را ترک کنند. طوری‌ که رسول الله صلی الله علیه وسلم و اسلام ورد هر زبانی بویژه در مدینه شده بود، آن‌گاه که مصعب بن عمیر به او گفت که خانه‌ای در مدینه باقی نمانده که در آن ذکری از اسلام نباشد، همان‌ زمان که جامعه مدینه را برای نصرت رسول الله صلی الله علیه وسلم و تأسیس دولت اسلامی در آنجا آماده کرده بود. گروه یا حزبی که برای تأسیس دومین خلافت راشده بر روش نبوت تلاش می‌کند باید از طریق سخنرانی‌ها، سمینارها، کنفرانس‌ها، بحث‌ها، مراسم شب‌زنده‌داری، راه‌پیمایی‌ها و انتشار کتب و نشریاتی، به ثقافت جمعی امت بپردازد تا مسلمانان را به تلاش برای تأسیس دومین خلافت راشده بر منهج نبوت سوق دهد.

3- مقابله با تمام عقاید، افکار و مفاهیم مخالف اسلام: قرآن با تمام عقاید، افکار و مفاهیم مخالف اسلام مقابله کرده است، از جمله:

الف- با عقاید مشرکان و بیهودگی خواب‌های‌شان مقابله کرده و برای بیان باطل بودن و پیش پا افتادگی این عقاید شان و به چالش کشیدن ذهنیت شان چنین می‌فرماید:

﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ(۱۹) وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ (۲۰) أَلَكُمُ ٱلذَّكَرُ وَلَهُ ٱلۡأُنثَىٰ(۲۱) تِلۡكَ إِذٗا قِسۡمَةٞ ضِيزَىٰٓ﴾ [نجم: 19-22]

ترجمه: آيا چنين مي‌بينيد (و اين گونه معتقديد) كه لات و عزي و منات، سومين بت ديگر آيا پسر مال شما باشد، و دختر مال الله؟!  در اين صورت، اين تقسيم ظالمانه و ستمگرانه‌اي است.‏

هم‌چنین عقل آنان را مورد خطاب قرار داده چنین می‌فرماید:

﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ﴾ [انبیاء: 22]

ترجمه: اگر در آسمان‌ها و زمين، غير از الله، معبودها و اله‌های دیگری مي‌بودند، قطعاً آسمان‌ها و زمين تباه مي‌گردیدند.

ب- با رهبری قریش که بر کفر پافشاری می‌کردند، مقابله و با هیچ گونه امان و رعایت حالی بر آن‌ها حمله کرده چنین می‌فرماید:

﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡكِرَةِ مُعۡرِضِينَ (۴۹) كَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ (۵۰) فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ﴾ [مدثر: 49-51]

ترجمه: چرا بايد ايشان، از قرآن رويگردان شوند؟ ‏انگار آنان گورخران رمنده‌اي هستند گورخراني كه از شير گريخته و رميده باشند.

درجای دیگر الله سبحانه وتعالی در خصوص ابولهب چنین می‌فرماید:

﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ(۱) مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ (۲) سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَب(۳) وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ (۴) فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ﴾ [مسد: ۱-۵]

ترجمه: نابود باد ابولهب و حتماً هم نابود مي‌گردد دارائي و آنچه (از شغل و مقام) به دست آورده است، سودي بدو نمي‌رساند (و او را از آتش دوزخ نمي‌رهاند) .‏به آتش بزرگي در خواهد آمد و خواهد سوخت كه زبانه‌كش و شعله‌ور خواهد بود و هم‌چنين همسرش كه هيزم‌كش خواهد بود.‏ در گردنش رشته طناب تافته و بافته‌اي از الياف است.

الله سبحانه وتعالی در جای دیگر در مورد ولید بن المغیره نیز چنین می‌فرماید:

﴿وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ * هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِيمٖ * مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٍ أَثِيمٍ * عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ﴾ [قلم: 10-13]

ترجمه: از فرومايه‌اي كه بسيار سوگند مي‌خورد، پيروي مكن بسيار عيب‌جوئي كه دائماً سخن‌چيني مي‌كند بسيار مانع كار خير، و تجاوز پيشه، و بزهكار است ‏علاوه بر اين‌ها درشت‌خوي و سنگين دل و انگشت نما به بدي‌ها است.

ج- اعمال کفار را مردود خوانده است؛ اعمالی‌که با عقل سلیم در تعارض بوده و فطرت انسانی آن را رد می‌کند، چنان‌چه در نکوهیش آن چنین می‌فرماید:

﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ(۸) بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ﴾ [تکویر: 8-9]

ترجمه: و هنگامي كه از دختر زنده‌بگورشده پرسيده مي‌شود که به سبب كدامين گناه كشته شده است؟‏

د- قرآن كريم با يهود و نصاري كه سعي داشتند با سؤالات خود اذهان اعراب را در مورد اسلام آشفته سازند، مقابله كرد و الله سبحانه وتعالی در مورد شان چنین می‌فرماید:

﴿وَیَسۡئَلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ [اسراء: 85]

ترجمه: از تو (اي محمّد!) درباره روح مي‌پرسند (كه چيست). بگو: روح چيزي است كه تنها پروردگارم از آن آگاه است، چرا كه جز دانش اندكي به شما داده نشده است.

الله سبحانه وتعالی در مورد داستان اصحاب کهف، داستان موسی علیه السلام با بنده صالح و داستان ذوالقرنین به یهود پاسخ داده و درچندین سوره به بیان حقایق یهودیان پرداخت و اعمال بد آن‌ها را بیان کرده است، تهمت‌های که یهود به الله سبحانه و تعالی و پیامبرانش نسبت داده اند را آشکار ساخته و توضیح داد است که آن‌ها قاتل پیامبران، گوساله‌پرست، سود خور و مرتکبین اعمال بسیار بدی هستند. دعوت‌گران باید با عقاید باطل، افکار نادرست، باورهای غلط و ثقافت غلط مقابله کنند و با پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم به مبارزه فکری و سیاسی بپردازند.

مبارزه فکری عبارت است از انتقاد شدید از افکار نادرست، حمله شدید به آن‌ها و حمله به مفاهیم و روابط ساخته شده برمبنای آن‌ها و سپس کشیدن خط مستقیم در کنار خطوط کج و نشان دادن  خطاء افکار و فساد عقاید، افکار و مفاهیم مغایر با اسلام، همان‌ عقاید، افکار و مفاهیمی که دعوت‌گران باید با آن مقابله کنند، مانند عقیدۀ سرمایه‌داری معروف به عقیدۀ جدایی دین از زندگی، مانند عقیدۀ کمونیستی، اندیشه‌های سکولاریزم، قومی، ​​میهن‌پرستی و عقاید و افکاری که به هدف دسیسه علیه اسلام طرح گردیده اند، مانند دموکراسی، وحدت ادیان، سوسیالیزم، افراط‌گرایی، تروریزم و...

مبارزه فکری در ثقافت جمعی و انتخاب منافع پدیدار می‌شود. اما مبارزه سیاسی در مقابله با حکام مزدور، حکامی‌که بر اساس اسلام حکومت نمی‌کنند، و هم‌چنان بر محاسبه این حکام برای ایجاد تغییر علیه آن‌ها، شکل می‌گیرد. با افشای خیانت آن‌ها به امت و توطئه‌های‌ شان علیه امت و افشای مزدوری شان برای کشورهای کافر، البته با اسلوب کوبنده‌ای که هویت و حیثیت آن‌ها را از بین ببرد و امت را در برابر آن‌ها جرأت بخشد تا حکومت آنان را سرنگون نمایند. حزب سیاسی به مبارزه سیاسی آشکار و سرکشانه می‌پردازد، چاپلوسی نمی کند، سلامت و امنیت را ترجیح نمی‌دهد و با آسیبی که اعضایش در معرض آن قرار می‌گیرند از مبارزه سیاسی باز نمی‌ماند.

4- افشای توطئه‌هایی که برای صدمه زدن به مسلمانان طراحی شده است: حاملین دعوت باید توطئه‌هایی را که برای صدمه زدن به مسلمانان طراحی می‌شود، کشف کنند و این مستلزم آن است که حاملان دعوت نسبت به سیاست بین‌المللی، موقعیت بین‌المللی و کشمکش‌های سیاسی بین‌المللی، منطقه‌ای و محلی آگاه باشند. ماجرای شرط بندی ابوبکر صدیق رضی الله عنه و قریش قبل از هجرت بر نتیجه نبردهایی که بین فارس‌ها و رومیان در جریان بود، بهترین گواه است که حاملین دعوت و کتله رسول الله صلی الله علیه وسلم پیگیر سیاست بین‌المللی و موقف بین‌المللی بودند، شرط‌بندی سبب نزول این فرموده الله سبحانه وتعالی بوده است:

﴿الٓمٓ(۱) غُلِبَتِ ٱلرُّومُ (۲) فِيٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَيَغۡلِبُونَ﴾ [روم: 1-3]

ترجمه: روميان (ازفارس‌ها) شكست خورده‌اند ‏(اين شكست) در نزديكترين سرزمين (به سرزمين عرب كه نواحي شام است، رخ داده است) و ايشان پس از شكست شان پيروز خواهند شد.‏

5- تبنی منافع و مصالح: تبنی منافع و مصالح امت توسط یک حزب سیاسی به معنای بیان احکام شرعی است که منافع و مصالح امت را تأمین می‌کند و در رأس این منافع و مصالح، تطبیق همه جانبه و کامل اسلام در همه امور و شئون زندگی قرار دارد. اهتمام به منافع و رعایت مصالح امت توسط اعضای حزب از طریق اقدامات سیاسیی انجام می‌شود که از طریق آن احکام شرعی مربوط به رسیدگی به امور زندگی را روشن نموده و امت را به رعایت آن ترغیب می‌کنند. بخشی از توجه و رعایت منافع از جانب حزب سیاسی (حزب‌التحریر)، دعوت امت برای تحت فشار قرار دادن حکام جهت بسیج ارتش‌ها برای آزادی فلسطین و نصرت اهل غزه می‌باشد، اهل غزه که یهودیان علیه آن‌ها شوریده با پشتبانی دولت‌های صلیبی کافر، چون امریکا و متحدانش، از آن‌ها، با فجیع‌ترین شکل اهل غزه را قتل عام و نسل‌کشی می‌نمایند، یهودیان اصرار دارد تا اهل غزه را از سرزمین شان بیرون کرده و آن‌ها را در صحرای سینا آواره نمایند. ایستادگی‌ها و راهپیمایی‌های که توسط حزب‌التحریر برای دعوت به اقدام جهت نجات برادران خود، اهل غزه، راه‌اندازی نموده است باعث ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان امت شده است، تاجایی‌که باعث شد انگلیس قانون ممنوعیت حزب‌التحریر را تصویب و صادر کند؛ چیزی‌که مانع استمرار تحریک ارتش‌ها توسط حزب‌التحریر نخواهد شد تا شاید ‌که الله سبحانه وتعالی  بر ما منت گذاشته اهل نصرت را توفیق دهد که دست بکار شده، اهل غزه، تمام مردم سرزمین مبارک فلسطین را نجات و آن را به طور کامل از پلیدی یهودیان آزاد نماید، نظام‌های مزدور را سرنگون و خلافت را بر ویرانه‌های آن‌ها اقامه نمایند.

6- طلب نصرت: پس از ایجاد رأی عام برخاسته از آگاهی عمومی در مورد افکار اسلام تبنی شده توسط حزب‌التحریر، یعنی پس از ایجاد پایگاه و هویت مردمی برای اسلام و حزب از طریق کشمکش‌های فکری و مبارزۀ سیاسی، پس از این‌که در عرصه‌ای فعالیت‌ حزب، کل امت نسبت به اسلام آگاهی حاصل نموده و مشتاق اجرای احکام آن شود، حزب کار خود را به طلب نصرت از ارتش‌ها و مراکز قدرت در بین امت تشدید می‌بخشد تا موانع فزیکی که مانع برپایی خلافت است برطرف شود. زیرا این امت است که صاحب اقتدار بوده و صاحب صلاحیت تعیین حاکم می‌باشد، حاکمی‌که از طرف امت در تطبیق همه‌جانبه اسلام در همه امور زندگی و دولت و جامعه نمایندگی کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم در مرحله تفاعل، عمل جدیدی را برای حمل دعوت افزوده است که عبارت از طلب نصرت برای حمایت از دعوت و ایجاد دولت می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم از بیش از 14 قبیله طلب نصرت نموده و جواب‌های مختلفی دریافت کردند. مردم طائف غلامان و نادانان خود را بر ایشان شوریدند تا ایشان را سنگ باران نمایند. بنی حنیفه با زشت‌ترین پاسخ به ایشان پاسخ دادند. بنی عامر بن صعصعه شرط کردند که بعد از ایشان حکومت از آن ایشان باشند؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع کرده و چنین فرمودند:

«إن الأمر لله يضعه حيث يشاء»

ترجمه: این امر از آن الله است، هرجا که بخواهد می‌نهد.

 با وجود سختی‌ها و مصیبت‌هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آن روبرو بودند با قدرت و قاطعیت به طلب نصرت ادامه داده اند و این مهم‌ترین دلیل بر وجوب طلب نصرت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم در ایام حج به جستجوی قبایل می‌پرداخت و در اردوگاه‌های آن‌ها می‌رفت و خویشتن را معرفی و از آن‌ها برای حمایت از دعوت و اقامه دولت اسلامی نصرت خواسته چنین می‌فرمودند:

«يابني فلان، إني رسول الله إليكم، يأمركم أن تعبدوا الله ولاتشركوا به شيئًا. وأن تخلعوا ما تعبدون من دونه من الأنداد، وأن تؤمنوا بي وتصدقوا بي وتمنعوني حتى أبين عن الله مابعثني به»

ترجمه: ای بنی فلان، من فرستاده الله (سبحانه وتعالی) به سوی شما هستم، او شما را امر می‌کند که الله (سبحانه وتعالی) را بپرستید و چیزی را شریک او قرار ندهید. و از شریکانى كه غير او را مى‏پرستيد دست برداريد و به من ايمان آورده‏، من را تصدیق و از من حمایت کنید تا از جانب الله (سبحانه وتعالی) بيان كنم كه مرا برای چه چيزى فرستاده است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم با هيئتى از يثرب ملاقات كرد و آنان را به اسلام دعوت كرد، سپس مصعب بن عمير را با آنان فرستاد تا اسلام را به آنان بياموزاند. هنگامی‌که سعد بن معاذ رضی الله عنه اسلام آورد و قوم خود (بنی عبد الأشهل) را به اسلام فراخواند، خانه ای در مدینه باقی نمانده بود که ذکر اسلام در آن نشده باشد. هنگامی‌که در سال دوازدهم بعثت در مدینه رأی عام در بین مردم ایجاد شد، هفتاد و پنج مسلمان از آنان آمدند و بیعت عقبه دوم (بیعت جنگ) را منعقد نمودند و در سیرت شرح این بیعت چنین بیان گردیده است:

«فقلنا يارسول الله على ما نبايعك؟ قال: تبايعوني على السمع والطاعة في النشاط والكسل، وعلى النفقة في العسر واليسر، وعلى الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر، وعلى أن تقولوا في الله لا تأخذكم لومة لائم، وعلى أن تنصروني إذا قدمت إليكم وتمنعوني مما تمنعون منه أنفسكم وأزواجكم وأبناءكم ولكم الجنة، فقمنا نبايعه» (اخرجه أحمد والبيهقي)

ترجمه: پس گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه وسلم برای چه چیزی با تو بیعت نماییم؟ فرمود: شما با من بیعت می‌کنید بر این‌که در هنگام نشاط و تنبلی، گوش به فرمان بوده و اطاعت کنید و هنگام سختی و آسانی انفاق کنید و امر به معروف و نهی از منکر نمائید. این‌که در مورد الله آن‌چه را که باید گفته و از ملامتگری هیچ ملامت گری هم پروانداشته باشید و هنگامی نزد شما بیایم مرا نصرت دهید و از مان حمایت کنید همان‌گونه که از خود، زنان و فرزندان‌تان حمایت می‌کنید، پاداش شما بهشت ​ خواهد بود، سپس ما به پا خواسته و با ایشان بیعت می‌نمودیم.

 در سیره ابن حشام در ادامه چنین آمده است:

«بايعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم بيعة الحرب على السمع والطاعة، وأن لا ننازع الأمر أهله»

ترجمه: ما با رسول الله صلی الله علیه وسلم صلی الله علیه و سلم با بیعت جنگ، بیعت کردیم، که از یشان فرمان شنوی داشته و اطاعت کنیم و این‌که با اهل کار منازعه نکنیم.

از جمله این گفتۀ شان:

«إنا نأخذه على مصيبة الأموال وقتل الأشراف»

ترجمه: ما او را با مصیبت اموال و کشتن اشراف می‌گیریم.

این بیعت جنگی به این معناست که انصار از اوس و خزرج نصرت را برای تأسیس دولت داده، آماده‌ قربانی کردن گران‌بهاترین داشته‌های شان در راه نصرت رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند. آن‌گاه که رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد آنان آمد. البته اصحاب شان در آن زمان به هجرت در مدینه پیشی گرفته بودند. انصار آماده بودند تا هر مانع مادی را که مانع رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌شد، از میان بردارند تا رسول الله صلی الله علیه وسلم حاکمیت الله سبحانه وتعالی را در شهرشان برقرار کند. بیعت دوم عقبه، طلب نصرت به منظور رفع موانع مادی بود که پیش بینی می‌شد مانع تشکیل دولت شود.

بنابراین طلب نصرت حکم شرعی از جمله احکام طریقۀ شرعی برای ازسرگیری حیات اسلامی می‌باشد. طلب نصرت بر حاملین دعوت فرض است و امت برای برپایی دولت اسلامی به آن اقدام نماید. دلیل بر فرضیت آن، طلب قطعی و جازم در خصوص انجام آن است و قرینه بر آن سختی و اذیت‌هایی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از سال هشتم تا دوازدهم بعثت متحمل شدند؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آسیبی که در طائف به ایشان وارد شد و با تقابل و جواب منفی برخی از قبایل که با آن روبرو شدند، هیچ اعتنائی نداشتند.

 طلب نصرت تحت حکم این قاعده شرعی قرار دارد «ما لا يتم الواجب إلا به فهو واجب...؛هرچه که یک مکلفیت واجبی بدون انجام آن، انجام نشود، انجام آن واجب است.» لذا اقامه خلافت واجب است؛ این درحالی است که این واجب مکلفیتی است که تنها با قدرت امتی انجام می‌شود که دعوت را برای از بین بردن موانع مادی که مانع برپایی دولت می‌شود، نصرت دهد.

 اهل نصرت از امت اهل قدرت هستند، آنان کسانی اند که در صورت لزوم دست به اقدامات مادی می‌زنند تا دومین خلافت راشده بر منهج نبوت را اقامه کنند تا این‌که بر اساس شریعت الله سبحانه وتعالی حکومت کند و آن‌چه را که الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، تطبیق کند. اما در مورد حاملان دعوت، هیچ دلیل شرعی برای شان مبنی بر انجام اعمال مادی برای حمل دعوت وجود ندارد؛ حتی در برابر برخی از منکراتی‌که در جامعه گسترش می‌یابد، مانند این‌که اقدام به تخریب مسافرخانه‌ها، منفجر کردن دیسکوها، کشتن مامورین امنیتی یا ترور یک مقام حکومتی بزنند؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب گرامی شان می‌توانستند چنین کارهایی را انجام دهند؛ اما با وجود گسترش آن و با وجود آزار و اذیتی که از جانب مشرکین با آن روبه رو بودند، هیچگاه اقدامی به اعمال مادی نکردند، به فکر انتقام از کسانی‌که آنان را اذیت کرده بود نشدند، چون پای بند شریعت بودند که اقدام به اعمال مادی را در زمان مکه یعنی پیش از برپایی دولت اسلامی برای شان حرام قرار داده بود. پاسخ رسول الله صلی الله علیه وسلم برای کسانی‌که خواستار قتال با مشرکین بودند این بود که می‌فرمودند: «لم نؤمر بعد...؛ هنوز به آن امر نشدیم..» یعنی رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود توانائی شان در قتال از بکارگیری قدرت مادی و پاسخ بالمثل به آزار و اذیت قریش، منع شده بودند، در حالی‌که در میان شان قهرمانان و شجاعانی مانند عمر، حمزه، سعد و غیره بودند. واضیح‌تر و بلیغ‌تر از آن موضع گیری رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیعت دوم عقبه در بیعت جنگ بود، که در پاسخ به انصار ایراد داشتند؛ آن‌گاه که انصار به ایشان گفتند: «فرمان بده تا یکبارگی بر آنان شورش بریم» اما رسول الله صلی الله علیه وسلم در پاسخ فرمودند: «لم نؤمر بعد...؛ هنوز به آن امر نشدیم..». بکارگیری قدرت مادی از سوی حزب و امت در حمل دعوت جواز ندارد؛ مگر برای اقامه دولت اسلامی از سوی اهل نصرت. اما به کار گیری قدرت مادی بعد از اقامه دولت اسلامی برای جهاد، مبارزه با باغیان یا برای از بین بردن منکر، یک امر لازمی و مطلوب بوده، احکام شرعی خاص خود را دارد.

طریقه‌ای که حزب‌التحریر برای تأسیس دومین خلافت راشده بر منهج نبوت برای تحکیم شریعت الله سبحانه وتعالی و تطبیق آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، همان طریقه‌ای است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را برای تأسیس دولت در مدینه منوره دنبال نموده اند و این مسئله مستلزم اموری است که مهمترین آن‌ها عبارتند از:

1-    حزب از طریق کشمکش فکر و مبارزۀ سیاسی، دعوت اسلامی را در جامعه به گونه سیاسی حمل می‌نماید، البته با تبعیت از این فرموده الله سبحانه وتعالی که چنین می‌فرمایند:

﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ [آل عمران: ۱۰۴]

ترجمه: بايد از ميان شما گروهي باشند كه (تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آنان خود رستگارند.‏

2- ایجاد رأی عام برخاسته از آگاهی عمومی نسبت به اسلام و تشکیل دولت آن و به تطبیق اسلام در تمام امور و میدان‌های زندگی، دولت و جامعه و رساندن پیام آن به جهان از طریق دعوت و جهاد.

3- طلب حمایت و نصرت از فرزندان امت اسلامی که توانایی نصرت و حمایت را دارند. البته طلب نصرت برای این است که موانع مادی سر راه اقامه دولت و سپردن حکومت به دست کسی‌که برای آن بیعت گرفته می‌شود تا خلیفه همه مسلمانان باشد.

4- اعلام تأسیس خلافت راشده و سپس تلاش برای انضمام همه سرزمین‌های اسلامی از راهای سیاسی و مادی به آن.

پیشنهاداتی در خصوص تغییرآوری مخالف طریقۀ شرعی اقامۀ دولت اسلامی:

 قبل از شناختن تغییر صحیحی که باید توسط جماعت یا گروهی که برای ایجاد دومین خلافت راشده بر منهج نبوت، برای حاکمیت شریعت الله سبحانه وتعالی و تطبیق آن‌چه الله سبحانه وتعالی نازل فرموده است، تلاش می‌کند، انجام پذیرد، باید نسبت به این دو چیز شناخت دقیقی پیدا نمود، نسبت به مناط الحکم که عبارت از همان واقعیتی است که می‌خواهیم حکم شرعی مربوط آن را بدانیم و نسبت به نصوص شرعی متعلق به این واقعیت.

و اما مناط الحکم این موضوع، شناخت واقعیت "دار" در سرزمین‌های مسلمانان است، این‌که آیا این دار  دارالاسلام است یا دارالکفر؟

همان‌طور که قبلاً توضیح داده شد، دار الاسلام سرزمین است که در آن دو مسئله تحقق پذیرد:

اول: این که این دار و کسانی که در آن هستند، از لحاظ داخلی و خارجی، در همه امور زندگی، دولت و جامعه تسلیم و فرمان بردار احکام اسلام باشند.

 ثانیاً: امنیت این دار و کسانی که در آن هستند، از لحاظ داخلی و خارجی، به امان مسلمانان باشد.

اگر یکی از این دو شرط موجود نباشد دار دار کفر است و همین که اندکی در خصوص این موضوع دقت کنیم، متوجه می‌شویم که همه سرزمین‌های مسلمان براساس غیر از اسلام اداره حکومت می‌شوند. همین برای حکم صادر کردن به این‌که این دار دارالکفر می‌باشد کافی است. آنچه در این زمینه حائز اهمیت است حکم و امنیت است نه سرزمین و سکنه‌ای آن.

برخی از گروه‌ها و احزاب طریقه‌ای بر خلاف طریقۀ شرعی تأسیس دولت اسلامی را در پیش گرفته اند و فکر می‌کنند که شایسته‌ترین کار را انجام می‌دهند، این گروه‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: کسانی هستند که مناط الحکم این مسئله را درک نکردند. این دسته به این نتیجه رسیده اند که زندگی ای که ما در آن قرار داریم زندگی اسلامی است، با این تفاوت که حکام از اسلام برگشته و بر اساس غیر آن حکم می‌کنند؛ پس واجب است که با آن‌ها جنگیده و بر آن‌ها شمشیر کشیده شود و اگر بر انجام کاری که انجام می‌دهند اصرار ورزیده و دیگران را به آن فرا خوانند، کشته شوند. این دسته به دلایل ارتداد و امثالهم استدلال می‌نمایند، در حالی‌که این استدلال شان بر واقعیت منطبق نیست چون مناط الحکم این موضوع را نشناختند.

دسته دوم: کسانی هستند که احکام شرعی مربوط به واقعیت را نشناخته اند و این‌ها انجمن‌ها و احزابی هستند که به  انجام کارهای خیریه روی آوده اند. اگر چه در انجام کارهای خیریۀ شان نفع جزئی برای مسلمانان نیز نهفته است؛ اما تخلف در این است که این گونه کارها از جمله اموری است که لازمۀ رعایت و تنظیم دائمی بوده و کار دولت است نه کار انجمن‌ها و احزاب.

 برای روشن شدن بیشتر مسئله برای تمام کسانی‌که طریقه‌ غیر از طریقۀ شرعی اقامه دولت اسلامی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در پیش گرفته بودند، در پیش گرفتند، می‌گوییم: حکام به پنج قسم هستند و هر حاکم  حکم شرعی ویژۀ خود را دارد:

اول: خلیفه راشد است که امت برای حکم نمودن بر اساس اسلام با او بیعت کرده است؛ کسی است که به قرارداد خلافت متعهد است. واجب است که امت از این خلیفه در غیر از معصیت و گناه، اطاعت کرده و از او دفاع کند، همراه او بجنگد، او را نصیحت و محاسبه کند، جواز ندارد که امت بر علیه آن خروج کند. این خلیفه در زمان ما وجود ندارد؛ بلکه این همان خلیفه است که حزب‌التحریر به دنبال آن است تا با آن به عنوان خلیفه  همه مسلمانان بیعت نماید تا بر اساس اسلام در همه امور زندگی، دولت و جامعه حکومت کند.

دوم: خلیفه ظالمی است که شریعت الله سبحانه وتعالی را حاکم ساخته و آن‌چه را الله سبحانه وتعالی نازل کرده است تطبیق می‌کند. با این حال او برخی تخلفات و رفتارهای ظالمانه‌ای دارد. که از این خلیفه نیز در غیر از معصیت و گناه واجب است که اطاعت شده و تا زمانی‌که از تخلفات و ظلم‌اش دست بر نداشته است باید با شدت محاسبه شود. البته با این حال هم خروج علیه او جایز نیست.

سوم: حاکمی است که بر اساس شریعت الله سبحانه وتعالی حکم کرده و آنچه را که الله سبحانه وتعالی نازل کرده تطبیق می‌کند، سپس کفر آشکار از او سر زده، احکام شرعی را دور و بر اساس غیر آن‌ها  حکم می‌کند. در این صورت مکلفیت واجبی امت این است که فوراً با او بجنگند و او را عزل کرده و با خلیفه‌ای بیعت کنند که احکام شرعی را به حالت قبل بازگرداند. چنان‌چه وظیفه مسلمانان این بود که با مصطفی کمال جنایتکار که خلافت را منهدم کرد، احکام شرعی را از صحنه‌ تطبیق دور ساخته و قوانین وضعی دست‌ساختۀ بشر را آورد، مبارزه می‌کرد.

چهارم: حاکمی است که ما آن را طور یافتیم که بر اساس غیر از اسلام حکومت کرده و قوانین وضعی دست ساختۀ بشر در همه دستگاه‌ها و نهادهای دولتی آن حکم فرماست. این حاکم باید طبق طریقۀ شرعی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در سه مرحله: کتله سازی،  تفاعل و طلب نصرت و سپس در اختیار گرفتن قدرت و حکومت، که در پیش گرفته بودند، تغییر داده شود. این همان طریقۀ شرعی صحیحی است که حزب‌التحریر آن را دنبال می‌کند.

پنجم: عبارت از حاکم کافر است که باید علیه آن تحت فرمان خلیفه مسلمانان جهاد انجام شود.

بنابراین: طریقۀ شرعی صحیح، همان طریقه‌‌ای است که حزب‌التحریر آن را طی می‌کند و از تمام مسلمانان می‌خواهد که با آن برای تأسیس دولت اسلامی (خلافت راشده) تلاش کنند، برای تأسیس دولتی که بر اساس اسلام حکومت کرده و اسلام را در همه امور زندگی، دولت و جامعه تطبیق و آن را به عنوان پیام نور و هدایتی به سوی جهانیان حمل می‌کند.

برگرفته شده از شماره  451-452-453 مجله الوعی

نویسنده: استاد حاشد قاسم – يمن

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

حکام مسلمان‌ها؛ مانعین برپایی خلافت راشده و آزادی فلسطین!

(ترجمه)

خبر:

شهباز شریف، نخست‌وزیر پاکستان روز جمعه خواستار پایان فوری حمله نظامی رژیم یهود به نوار غزه شد و آن را "کشتار سیستماتیک" و "نسل‌کشی" خواند. وی تأکید کرد که جهان برای دستیابی به صلح پایدار در فلسطین باید راه‌حل دو دولتی را اجرا کند. (منبع: الفجر پاکستان)

تبصره:

راه‌حل دو دولتی یک طرح آمریکایی برای واگذاری بخش عمده‌ای از فلسطین به یهودیان و مشروعیت‌بخشی دائمی به موجودیت آن‌هاست. حاکمان پاکستان تنها مسلمانان را از یک ظلم به ظلم دیگری منتقل می‌کنند. این راه‌حل فقط مسیری دیگر به سوی رنج و خواری است.

حکام مسلمان‌ها سال‌هاست که مانع حرکت ارتش‌ها برای آزادسازی فلسطین شده‌اند، که این امر به رژیم یهود جرأت داد تا به غزه، کرانه باختری، یمن، ایران و لبنان حمله نماید. اکنون این حکام در تلاش‌اند تا رژیم یهود را به رسمیت بشناسند، که این کار امت اسلامی را به ظلم بیشتری دچار خواهد نمود.

به دلیل ضعف موضع‌گیری حکام مسلمان‌ها، رژیم یهود حملات خود را از فلسطین به لبنان گسترش داد. در روزهای اخیر، صدها مسلمان در لبنان شهید و هزاران نفر دیگر مجروح شدند، در پی حملاتی از جمله انفجار دستگاه‌های ارتباطی و حملات هوایی که غیرنظامیان را هدف قرار داد. این وقایع احساسات شدیدی را در میان مسلمانان سراسر جهان برانگیخته است. در عین حال به دلیل اطاعت حکام مسلمان‌ها از نظم جهانی آمریکا و استعمارگران کافر، ارتش‌های ما را در اردوگاه‌ها محصور می‌کنند یا علیه برادران مسلمان خود به کار می‌گیرند و فتنه‌ای در داخل امت می‌کارند. آن‌ها توسط ارتش‌ها مانع حرکت‌های اسلامی شده و آن را سرکوب می‌کنند تا از احیای زندگی اسلامی جلوگیری کنند. با ترویج یأس و ناامیدی، این باور را تقویت می‌کنند که هیچ امیدی وجود ندارد و اتحاد رژیم یهود و آمریکا را شکست‌ناپذیر جلوه می‌دهند. آن‌ها مسلمانان را ناتوان و مجبور به پذیرش ظلم و ستم، به‌عنوان مردم جهان سوم در نظم جهانی استعمارگران، رها می‌کنند.

ای مسلمانان پاکستان!

این حکام خائن و مزدور سعی می‌کنند ما را از آمریکا، غرب و یهود بترسانند؛ در حالی‌که کفار به حدی از مجاهدین وحشت‌ دارند که حتی به پوشیدن پوشک نیاز پیدا می‌کنند. آن‌ها در معرض افسردگی و خودکشی‌های فراوان قرار گرفته‌اند و جامعه‌شان سرشار از افرادی است که عاشق زندگی کردن هستند و از مرگ می‌ترسند. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ...﴾ [بقره: 96]

ترجمه: این‌ها را حریص‌ترین مردم بر زندگی دنیا خواهی یافت و (حتی) حریص‏تر از مشرکان؛ تا آنجا که هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند.

در مقابل، مسلمانان نگاهشان به بهشت و رضایت الله سبحانه وتعالی است. چنانچه الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱللَّهَ ٱشتَرَىٰ مِنَ ٱلمُؤمِنِينَ أَنفُسَهُم وَأَموَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلجَنَّةَ...﴾ [توبه: 111]

ترجمه: همانا الله، جان‌ها و مال‌های مٶمنان را در مقابل این‌که بهشت برای آنان باشد، خریداری نمود.

به عنوان پیروان رسول الله صلی‌الله علیه وسلم، چگونه می‌توانیم از تعداد و تجهیزات کفار بترسیم؛ در حالی‌که تاریخ ما مملو از پیروزی‌های بزرگ در برابر دشمنان قدرتمند است، با وجود کمبود امکانات؛ اما همه امور خود را به الله متعال سپرده‌ایم؟ مگر ما پرچم اسلام را در جنگ‌های بدر، خندق، یرموک، قادسیه و موته و دیگر نبردها با توکل بر الله سبحانه وتعالی بلند نکرده‌ایم؟ این حکام خائن و کفار تلاش می‌کنند تا در دل‌های ما یأس و ناامیدی ایجاد کنند؛ اما ما نه سست خواهیم شد و نه اندوهگین. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلأَعلَونَ إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ﴾ [آل‌عمران: 139]

ترجمه: و سست و غمگین نشوید؛ چرا که شما برترید، اگر مومن باشید.

ای نیروهای مسلح پاکستان!

بزرگترین مانع در راه نهضت و بیداری امت اسلامی نظم جهانی آمریکا و حکام خائن مسلمانان هستند که به عنوان بردگان مطیع در خدمت غرب قرار دارند. تا زمانی‌که این حکام در رأس قدرت باشند، امت اسلامی به نهضت نخواهد رسید و قادر به حمایت از مظلومان نخواهد بود. حزب‌التحریر به افسران مخلص ارتش یادآور می‌شود که شرافت تنها در اسلام نهفته است؛ در حالی‌که این حکام چیزی جز ذلت برای شما و امت اسلامی به ارمغان نیاورده‌اند.

بنابراین از شما می‌خواهیم که از حزب‌التحریر حمایت کنید؛ زیرا حزب‌التحریر در تلاش است خلافت را بر اساس منهج نبوت اقامه کند تا خلیفه مرزهای شما را بشکند و شما بتوانید به دفاع از مسجد الاقصی و آزادسازی آن بپردازید. الله متعال می فرماید:

﴿...وَيَومَئِذٖ يَفرَحُ ٱلمُؤمِنُونَ * بِنَصرِ ٱللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَآءُ وَهُوَ ٱلعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: و آن روز مؤمنان به سبب یاری الله، شادمان می شوند؛ (الله سبحانه وتعالی) هر که را بخواهد، یاری می رساند و او، توانای مهرورز است.

نویسنده: زکریا عمران – ولایه پاکستان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: عبدالرحمن مستنصر

ادامه مطلب...

ای علماء، حمایت از غزه با همایش‌ها محقق نمی‌شود!

(ترجمه)

روز پنج‌شنبه ۲۶ سپتامبر، به مناسبت گذشت یک سال از نبرد "طوفان الاقصی"، فعالیت‌های "ابتکار علمای امت برای حمایت از طوفان" با برگزاری جشنواره‌ای بزرگ در استانبول آغاز شد. این مراسم با حضور جمع کثیری از علمای مسلمان، چه به صورت حضوری و چه با پیام‌های ضبط‌شده، همراه با حضور صدها تن از ترک‌ها و مهاجران عرب مقیم استانبول برگزار گردید. شرکت‌کنندگان دو رکعت نماز خوانده و دعای قنوت به جا آوردند، دستان خود را به درگاه الله سبحانه وتعالی بلند کرده و برای پیروزی مردم غزه و پایان محاصره آن‌ها دعا کردند.

ما یقین داریم که رنج و مصیبت برادران و خواهرانمان در غزه، احساسات تمامی مسلمانان را در سراسر جهان، جریحه دار کرده است و هیچ‌کس نمانده که از این امر غافل باشد، هرکس به نوعی همدردی و ابراز همبستگی کرده و احساسات اندوه و افسوس خود را نسبت به وضعیت دردناک و جانسوز مردم مظلوم غزه بیان داشته است؛ وضعیتی که قلب‌ها را از غم و اندوه آب می‌کند.

کسانی‌که تحولات مردمی در کشورهای اسلامی را دنبال می‌کنند، به روشنی درمی‌یابند که امت اسلامی چقدر به هم پیوسته و همدل است و چگونه مردم این کشورها با ابزارهایی که در اختیار دارند، خشم خود را ابراز کرده و با مردم غزه، کرانه باختری و اکنون لبنان، همدردی می‌کنند.

هم‌چنین خیابان‌های اروپا و امریکا شاهد تظاهرات گسترده‌ای در اعتراض به نسل‌کشی و کشتارهای وحشیانه‌ای که رژیم صهیونیستی با نهایت بی‌شرمی و تکبر مرتکب می‌شود، بوده است. رژیمی که نه از دادگاه‌های بین‌المللی هراسی دارد، نه به قطعنامه‌های شورای امنیت توجه می‌کند، نه تحریم‌ها بر آن تأثیر می‌گذارند و نه تهدید یا محکومیتی می‌تواند آن را از اعمال وحشیانه‌اش بازدارد.

اکنون به‌وضوح دیده می‌شود که با وجود همۀ این تظاهرات، تجمعات، جشنواره‌ها و سخنرانی‌ها، کوچک‌ترین تغییری در یاری رساندن به غزه ایجاد نشده و رژیم صهیونیست وحشی نیز دست از حملاتش برنداشته است.هم‌چنان به ویران کردن، آواره کردن و کشتار مردم ادامه می‌دهد. یک سال کامل گذشته و هر روز شاهد تظاهرات یا همایش‌هایی بوده‌ایم که هیچ ثمره‌ای نداشته‌اند، اما عجیب است که این همه اتفاق هم نتوانسته علمای مسلمان را از برگزاری این‌گونه همایش‌ها بازدارد. آن‌ها با همکاری "هیئت علمای فلسطین" این ابتکار را با هدفی بزرگ برگزار کردند، اما هدف "اتحاد تلاش‌های اسلامی برای حمایت از مسئله فلسطین" هم‌چنان مبهم و بدون برنامه عملی است.

آنچه اوضاع را بدتر می‌کند اینست که هنوز از مردم می‌خواهند که به حمایت مادی و معنوی خود نسبت به فلسطینیان ادامه دهند و سخنرانی‌هایشان پر از ابراز تأسف و ناراحتی از شرایط سختی است که مردم فلسطین در غزه نزدیک به یک سال است با آن روبه‌رو هستند. برخی از سخنرانان جرأت کرده و بر ادامه مبارزه با اشغالگران تأکید کرده‌اند و برخی دیگر نیز بر لزوم گسترش حمایت و مقاومت پافشاری دارند.

ای علماء و دانشمندان گرامی! اگر ضعف و جهل مردم باعث شده که آن‌ها به عشق دنیا و تنفر از مرگ دچار شوند و با این حال، برخی از آن‌ها به خیابان‌ها بیایند و تظاهرات کنند تا همبستگی خود را نشان دهند، باید گفت که این شاید تنها کاری باشد که بسیاری از افراد مانند کارگران، کارمندان، مهندسان، پزشکان و مادران می‌توانند انجام دهند.

این وضعیت و جمود امت، نتیجۀ سیاست‌های سرکوب‌گرانه و خفقان حکام‌شان است که به مردم اجازه نمی‌دهند به‌طور مؤثر عمل کنند. به همین خاطر، ترس و ضعف در بین آن‌ها گسترش یافته و باعث شده است تا نتوانند به‌طور مؤثر در جامعه و در سطح بین‌المللی حرکت کنند.

بدون شک، وظیفه علمای دین و فقهاء اینست که مردم را آگاه کنند و به آن‌ها آموزش دهند که چگونه می‌توانند مؤثر عمل کنند تا وضعیت را تغییر دهند و به مستضعفان یاری برسانند. از این رو، عجیب است که همایش شما تنها به سخنرانی‌ها و فعالیت‌های معنوی محدود شده و به نیازهای واقعی حمایت از غزه نپرداخته است. تأسف‌آور است که این همایش نتوانسته راه‌حل‌های عملی ارائه دهد و فقط به محکومیت و انتقاد بسنده کرده است. این سخنرانی‌ها به قدری تکراری شده‌اند که مردم دیگر به آن‌ها توجه نمی‌کنند و در نتیجه، هیچ تأثیری نخواهد داشت.

ای علماء و دانشمندان گرامی! شما وارثان پیامبران هستید و امت اسلامی به شما اعتماد کرده است. از شما انتظار می‌رود که اقداماتی عملی انجام دهید، نه تنها سخنرانی‌های تکراری. وظیفه‌ی شماست که این امت را به سوی صلاح هدایت کنید و دانش و فقهی که الله سبحانه وتعالی به شما عطا کرده است، در عمل به کار گیرید. بنابراین، شایسته است که حق را با شجاعت بیان کنید و از هیچ‌کس نترسید، حتی اگر او ظالم باشد و بخواهد شما را خاموش کند.

شما به خوبی می‌دانید که جهاد تنها بر عهده‌ی اهل غزه، کرانه باختری یا لبنان نیست؛ بلکه این مسئولیت بر عهده‌ی تمام امت اسلامی است تا زمانی که فرض کفایی محقق شود. اگر افرادی با کار جدی به میدان نیایند، تمام امت اسلامی گناهکار خواهد بود.

شما علماء بار اصلی این مسئولیت را بر دوش دارید؛ بنابراین، مانند کسی نباشید که الله آیاتش را به او داده و او از آن‌ها دوری می‌جوید. هم‌چنین، مانند کسانی نباشید که تورات را به دوش گرفته‌اند اما به آن عمل نمی‌کنند! فراموش نکنید که الله از شما درباره‌ی علمی که به شما داده، سؤال خواهد کرد و آیه‌ی «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ» را به یاد داشته باشید!

ای علماء و دانشمندان گرامی! شایسته شماست تا:

  • نشان دهید چه کسانی باعث اشغال فلسطین و آواره‌سازی مردم آن شده‌اند. همکاری سازمان‌های بین‌المللی در ادامه‌ی اشغال را افشا کنید و بگویید که صحبت کردن با آن‌ها برای رفع ظلم از مردم غزه فایده‌ای ندارد.
  • حکام مسلمان و همدستانشان را افشا کنید و خیانت و توطئه‌ی آن‌ها را به مردم نشان دهید. بگویید آن‌ها از پیروزی یهود خوشحالند و از مجاهدین بیزارند.
  • به مردم بگویید حرکتی مؤثر است که اوضاع سیاسی را تغییر دهد، حکام را کنار بزند و امت اسلامی را به هم نزدیک کند تا دوباره به عظمت خود برگردد، نه این‌که فقط به حمایت از مسئله فلسطین بپردازد.
  • رهبران این امت در برابر ظالمانی باشید که از رژیم صهیونیستی حمایت می‌کنند و آن‌هایی که این امت را محدود کرده و صدای آن را خفه کرده‌اند. باید کاری کنید که امت توسط شما بیدار شود و آنچه که الله سبحانه وتعالی را خرسند می‌کند، به نمایش بگذارد؛ زیرا این امت مشتاق و آرزومند این است.
  • جهاد را اعلام کنید و فقط به اعلام اکتفا نکنید؛ بلکه با ارتش‌های مسلمانان دلیر آن را آغاز کنید. فقط به دعوت از جوانان برای مبارزه اکتفا نکنید؛ زیرا جوانان آماده‌اند، اما تجهیز نشده‌اند. در عوض، ارتش‌های موجود در پادگان‌ها باید هدف شما باشند؛ چون آن‌ها آموزش‌دیده و آماده هستند. بسیاری از آن‌ها برای فداکاری از لحاظ جسمی، روحی، مادی و معنوی آماده‌اند، اما مانع بزرگ، نظام فاسدی است که تحت آن به سر می‌برند و مانع تحرکشان می‌شود. پس، شایسته است آن‌ها را در برابر مسئولیت‌هایشان قرار داده و از آن‌ها بخواهید که به یاری مردم بیایند.
  • شما، ای علماء، باید از شخصیت‌هایی چون "عز بن عبدالسلام" و امام "احمد بن حنبل" و دیگر علمای مجاهد درس بگیرید. این افراد هرگز در برابر ظلم و فساد سکوت نکردند و در راه الله سبحانه وتعالی به حق جهاد کردند. شما داستان‌های آن‌ها را می‌خوانید و فضائل‌شان را در حمایت از اسلام و یاری مسلمانان می‌دانید.

وشما را تذکر می‌دهم به این قول الله سبحانه وتعالی که درسوره صف می‌فرماید:

﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ

ترجمه: الله کسانی را دوست می‌دارد که در راه او پیکار می‌کنند گوئی بنایی آهنین‌اند!

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

26 ربیع الاول 1446هـ.ق.

29 سپتمبر 2024م.

مترجم: محمدیاسین سادات

ادامه مطلب...

از بین رفتن 902 خانواده به طور کامل در جریان جنگ نسل‌کشیِ غزه!

(ترجمه)

خبر:

روز چهارشنبه به تاریخ 2024/10/2 دفتر مطبوعاتی دولت غزه در بیانیه‌ای اعلام کرد: «در ادامه جنایت نسل‌کشی که ارتش اشغالگر با حمایت کامل امریکا انجام می‌دهد، ۹۰۲ خانواده فلسطینی به‌طور کامل از فهرست ثبت احوال نفوس حذف شده و همه اعضای آن‌ها در طول یک سال نسل‌کشی در نوار غزه کشته شده‌اند.» هم‌چنین افزود که ۱۳۶۴ خانواده فلسطینی را نیز نابود کرده است؛ به‌طور‌ که تمامی اعضای هر خانواده کشته شده‌اند و تنها یک نفر از هر خانواده باقی مانده است. هم‌چنین ۳۴۷۲ خانواده فلسطینی وجود دارند که تمامی اعضای آن‌ها کشته شده‌اند و تنها دو نفر از هر خانواده باقی مانده‌اند. (منبع: العربی الجدید، 2024/10/02)

تبصره:

این جنگ نسل‌کشی وحشیانه در غزه، انسان‌ها، ساختمان‌ها و درختان را هدف قرار داده است و در این مدت، ده‌ها هزار نفر شهید و مجروح شدند، صدها خانواده به‌طور کامل نابود و زیرساخت‌ها ویران گردیده، خانه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و مساجد تخریب شدند و بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی نیز مورد حمله قرار گرفتند، ‌طوری که برخی از آن‌ها دیگر قابل استفاده نیست. این وحشی‌گری غزه را به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل کرده است. این خانواده‌ها و فامیل‌های که به‌طور کامل نابود شدند، دلیل واضح بر جنایت و وحشی‌گری رژیم یهودی است که هیچ احترامی برای مؤمنان قائل نیست.

امروز مظلومین فلسطین به درگاه الله متعال از خیانت حاکمان مسلمانان که امنیت اسرائیل را گرفته‌اند و هرگونه حرکت از سوی امت و ارتش‌ها را برای کمک مظلومین، سرکوب می‌کنند، شکایت دارند. به جای حمایت از مردم فلسطین، حکام تنها به تأمین نیازهای اسرائیل از قبیل میوه، سبزیجات، آب، لباس و سوخت می‌پردازن؛  در حالی‌که مردم فلسطین و کودکان‌شان از گرسنگی، سرما، بیماری و وحشت ناشی از جنایات و کشتارهای وحشیانه رنج می‌برند.

آن‌ها هم‌چنین از سکوت امت اسلامی در برابر این حاکمان خائن و عدم اقدام برای سرنگونی آن‌ها شکایت دارند و از ناتوانی کسانی که در میان این امت دارای قدرت و نفوذ هستند در پاسخگویی به ندای مکرر خود و عدم یاری رساندن، شکایت دارند. آن‌ها خواستار رهایی از چنگ این حاکمان خائن و پیوستن به صفوف دین و امت خود هستند.

تا به کی امت اسلامی باید هزینه‌های سنگینی را در غزه، کرانه باختری، لبنان و دیگر مناطق بپردازد؟ اگر این امت و نیروهای قوی آن برای یاری برادران خود و آزادسازی مسرای رسول الله صلی الله علیه وسلم اقدام نکنند، چه انتظاری می‌توان داشت؟ پروردگارا، ما را به انصاری همانند انصار رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم کرامت بخش تا دین را عزت بخشیم و به مستضعفان یاری رسانیم! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَیَومَئِذٍ یَفرَحُ المُؤمِنُونَ بِنَصرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ العَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز مؤمنان شادمان می‌شوند (آری، خوشحال می‌شوند) از یاری الله. الله هر کس را که بخواهد یاری می‌دهد، و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است.

نویسنده: براءة مناصره

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...

کنفرانس جهانی آنلاین زنان توسط بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر با هماهنگی زنان حزب‌التحریر در سراسر جهان برگزار می‌شود!

(ترجمه)

یک سال کامل از آغاز طوفان الاقصی و جنگ وحشیانه علیه غزه می‌گذرد. از هفتم اکتبر سال گذشته، مردم غزه در معرض آزمایش‌های زیادی قرار گرفته و طی این مدت انواع دردها، رنج‌ها و مصیبت‌ها را تجربه کرده‌اند: آوارگی، قتل، گرسنگی... پیکرهای تکه‌تکه کودکان و زنان که این‌جا و آن‌جا جمع‌آوری می‌شوند و شهیدانی که زیر آواره‌ها مانده و امکان بیرون آوردن آن‌ها وجود ندارد. این امر درد و حسرت را چند برابر می‌کند؛ زیرا قادر نیستیم تا حد اقل به تکریم و دفن آنان بپردازیم.

یک نسل‌کشی وحشیانه توسط رژیم جنایتکار در مقابل چشم جهانیان خائن و هم‌دست در حال وقوع است. اما با وجود این جنگِ پر از مصیبت‌ و اندوه‌، درس‌ها و عبرت‌های فراوانی توسط گروهی از مؤمنین صابر، مقاوم و استوار در برابر دسیسۀ دشمنان و توطئه حاکمان و آنانی‌که خود را دوست می‌نامند ارائه می‌شود. گروهی کوچک که هیچ خیانتی آن‌ها را متزلزل نمی‌کند و در انتظار نصرت الله متعال که رب زمین و آسمان است می‌باشند.

با وجود صداها و ناله‌های فریادخواهی مردم غزه، پاسخ‌ها از طرف حکام خائن واضح،  آشکار و رسوا کننده بود؛ حکام خائنی‌ که مانند میخ به چوکی‌ها چسپیده اند و در برابر جنایات جنگی و نسل‌کشی این رژیم جنایتکار علیه مردم غزه و فلسطین به کر و کور و لال تبدیل شده‌اند؛ اما ابراز دوستی و وفاداری و اطاعت از رژیم یهود و عادی‌سازی روابط با آن و استحکام وجودش تلاش می‌کنند.

این جنگ هم‌چنین نقاب از چهرۀ بسیاری از علماء برداشت، راستگویان را از فریب‌کاران جدا ساخت و پرده از چشمان برداشت تا حقیقت آنچه را در حال وقوع است آشکار سازد؛ حقیقت نبرد در فلسطین، نبردی‌که بین حق و باطل است و نبردی‌ست بین مسلمانان فلسطین و رژیم غاصب یهود کافر.

بلی، مردم فلسطین به طور کلی و مردم غزه به‌طور خاص، امت اسلام را فراخواندند؛ اما پاسخ چه بود؟! پاسخ در حد اعتراضات و تظاهرات کم‌رنگ، یا تحریم چند مؤسسه و فروشگاه‌های حامی این رژیم، یا ارسال کمک‌هایی هم‌چون غذا و لباس بود! با وجود ارتکاب جرایم جنگی مکرر توسط رژیم غاصب و درخواست‌ها و استغاثه‌های پی در پی و صحنه‌هایی که دل و چشم‌ها را به درد می‌آورد، سکوت جهانی، خیانت‌کاری دولت‌ها و عدم حرکت امت اسلامی و ارتش‌های آن‌ها هم‌چنان جواب این فریادها و ضجه‌ها بود و تا هنوز همین جواب ادامه دارد!

همه این‌ها ما را به پرسشی از اسباب جلوگیری برای توقف این نسل‌کشی و آزادسازی فلسطین وادار می‌کند که راه‌حل اساسی که تنها با آن می‌توان این مسئله را حل کرد، چیست؟ این پرسش‌ها و دیگر موضوعاتی در کنفرانس جهانی زنان به‌صورت آنلاین که روز شنبه 5 اکتبر 2024م توسط بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر با همکاری زنان حزب‌التحریر در جهان تحت عنوان "آزادسازی فلسطین: چالش‌ها و بشارت‌ها" برگزار می‌شود، مطرح و مورد بحث قرار خواهد گرفت.

این کنفرانس راه صحیح برای حل این مسئله و دیگر مسائل امت اسلامی را روشن خواهد ساخت، به مهم‌ترین نکات آن پرداخته و راه‌‌حل‌های لازم برای پایان دادن به رنج مردم فلسطین و همۀ مسلمانان را ارائه خواهد داد؛ با این دیدگاه که این یک مسئلۀ امت است نه یک مسئلۀ ملی که با مرزهای خیالی ایجاد شده توسط استعمارگران محدود شود.

در این کنفرانس سخنرانان از فلسطین، تونس، سوریه، لبنان، اندونزی و امریکا شرکت خواهند کرد. این کنفرانس کسانی را که مانع توقف این نسل‌کشی می‌شوند، آشکار خواهد ساخت، دلایل جلوگیری از آزادسازی فلسطین از چنگال یهودیان را بیان کرده و دربارۀ نقش سازمان‌های بین‌المللی و تصمیمات آن‌ها در توطئه علیه مسئلۀ فلسطین و نقش فریبکارانه‌ای رسانه‌ها در پنهان‌سازی حقیقت این مسئله به عنوان یک مسئلۀ مربوط به همۀ مسلمانان را برملا خواهد ساخت؛ مسألۀ که مربوط به همۀ امت بوده نه یک مسئلۀ ملی یا قومی! این رسانه‌ها تلاش می‌کنند تا آن‌ها را از مسیر صحیحی که باید برای حل این مسئلۀ اساسی طی کنند، منحرف سازد.

این کنفرانس هم‌چنین به نقش امت اسلامی در این راه‌‌حل اساسی که باید برگرفته از عقیدۀ آن‌ها باشد، خواهد پرداخت و تأکید خواهد کرد که راه‌‌حل‌هایی که از سوی دشمنان و استعمارگران ارائه می‌شود، چیزی جز سلاح‌هایی برای جنگیدن با امت به‌منظور انحراف آن‌ها از راه‌‌حل صحیح نیستند و این راه‌‌حل‌های جزئی و موقتی که مطرح می‌شوند، چیزی جز بی‌حس‌کردن امت نیست تا آن‌ها را از مسئولیتی که باید به‌عهده بگیرند، دور کند. هم‌چنین، موانعی که مردم را از پذیرش تصور شرعی برای آزادسازی فلسطین بازمی‌دارد و دلایل عدم حرکت ارتش‌ها از پایگاه‌های‌شان در جواب به نداهای مکرر را روشن خواهد ساخت و تلاش‌هایی که برای گسترش شکاف بین امت و ارتش‌هایش انجام می‌شود را افشا خواهد کرد؛ تلاشی که ارتش‌ها را ناتوان و تابع رژیم‌ها نشان می‌دهد و امیدی به آن‌ها برای حمایت و نصرت وجود ندارد. این ادعاها و افترائات با ذکر نمونه‌هایی از افراد مخلص در ارتش‌ها که جان خود را در راه دین شان و برای نصرت و بالابردن کلمۀ حق فدا کرده‌اند، رد خواهد شد و نقش آگاهی و افکار عمومی در تحریک بسیاری از افراد مخلص در ارتش‌ها برای حرکت و اقدام برجسته خواهد شد...

هم‌چنین این کنفرانس روشن خواهد کرد که چرا بار آزادسازی سرزمین زمین مقدس تنها بر دوش مردم فلسطین انداخته می‌شود و از نقش امت و ارتش‌های آن‌ها که دارای تجهیزات و تسلیحات فراوان هستند، غفلت می‌شود.

این کنفرانس به نقش هر مسلمان در حل این مسئله اشاره خواهد کرد و به‌ویژه از نقش زن مسلمان و وظایفی که برعهده دارد تا به پایان دادن به این نسل‌کشی و کشتارهایی که در حق مردم ما در غزه و فلسطین به‌طور کلی رخ می‌دهد کمک کند و با دیگر فعالان برای آزادسازی آن‌ها همکاری کند. هم‌چنین کنفرانس بر وعدۀ الله سبحانه وتعالی برای پیروزی و نصرت تأکید خواهد کرد؛ این‌که پس از سختی پیروزی می‌آید و این امت که برترین امت است، به یاری الله سبحانه وتعالی قادر به دستیابی به پیروزی است.

ما از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که این کنفرانس نقشۀ راه صحیحی را که امت باید برای آزادسازی و بازپس‌گیری قدرت و رهبری خود و آزادسازی فلسطین از چنگال دشمنان و کافران طی کند، روشن کند:

 ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ [حج: 40]

ترجمه: و الله کسانی را که یاری‌اش کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند و یقیناً که الله قوی و شکست ناپذیر است.

از شما خواهران خود می‌طلبیم که در این کنفرانس جهانی از طریق این لینک زوم باشید: https://us06web.zoom.us/j/81685047416

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

22 ربیع الاول 1446ه.ق. 25سبتمبر2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

ترامپ: خاورمیانه در حال انفجار است و ممکن است در آستانه جنگ جهانی سوم قرار داشته باشیم

(ترجمه)

خبر:

نامزد جمهوری‌خواه و رئیس‌جمهور پیشین آمریکا دونالد ترامپ هشدار داد که جهان ممکن است در آستانه‌ی جنگ جهانی سوم قرار داشته باشد و به انفجار خاورمیانه اشاره نمود و واشنگتن را به ناتوانی در مدیریت بحران‌ها متهم نمود. این اظهارات در حالی مطرح شد که تنش‌ها در غزه و لبنان افزایش یافته و جنگ روسیه و اوکراین هم‌چنان ادامه دارد. او افزود: «خاورمیانه در حال انفجار است و ممکن است در آستانه‌ی جنگ جهانی سوم قرار داشته باشیم و کاخ سفید نمی‌داند چه باید انجام دهد.»

تبصره:

این اظهارات به عنوان هشداری به طرف‌های درگیری که توسط آمریکا برای خدمت به منافع آن در منطقه ساخته شده‌اند مطرح گردیده است. آمریکا با آماده‌سازی دست‌نشانده‌های خود در منطقه، تلاش می‌کند تا با کنترل اوضاع، هر یک از طرفین را در جایگاه مناسب آن در نبرد قرار دهد. این برنامه‌ریزی به گونه‌ای است که هیچ قدرتی نتواند با آمریکا مقابله کند یا به منافع آن تعرضی داشته باشد. آمریکا در منطقه کیانی را کاشته است که هر قدرتی‌که بخواهد با آن وارد رقابت شود، سرکوب نماید و قدرت‌های منطقه را درگیر حفظ و حمایت از این کیان می‌کند تا قدرت مقابله با آمریکا را نداشته باشند.

این همان چیزی است که نمایندگان رقابت بر سر  جایگاه در نظام سرمایه‌داری به آن اشاره می‌کنند؛ همان نظامی که خود را مظهر شجاعت می‌داند و گویا از مردم محافظت می‌کند؛ لیکن در عین حال ضعف بر آن چیره شده و این حقیقتی است که این نظام بنابر دلایل ذیل به شکست قریب الوقوع مواجه است:

- از داخل اوضاع را با نمایش انتخابات و رقابت‌های نمایشی مشغول نگه می‌دارد تا به نخبگان فرصت بیشتری بدهد و آن‌ها را با این نمایش‌ها راضی کند.

- به دلیل اعتماد کورکورانه و نادانی‌اش منطقه را به سمت سرنوشتی نامعلوم می‌برد. او به سرعت می‌خواهد به هدفش برسد و به عواقب جهانی و عربی، خسارات اقتصادی و فساد و تفرقه داخلی‌ توجهی ندارد. چندین مرحله را پشت سر می‌گذارد؛ بدون این‌که در هیچ‌کدام پیشرفتی داشته باشد.

- هم‌چنین بخاطر ترس از بیداری امت اسلامی، مزدوران آمریکایی و پایگاه‌های نظامی‌ خود را در منطقه ایجاد کرده‌اند؛ زیرا این امت قرار نیست برای مدت طولانی ساکت بماند و تحت تأثیر قرار بگیرد. هم‌چنین واقعیت ظلمی که هر روز از متحدان آمریکایی بر آن وارد می‌شود نمایان شده و مصیبت‌هایی را برای کشورهای مستعمره به وجود آورده است؛ به طوری‌که حتی به مردم خود آمریکا نیز ظلم کرده است. آمریکا خود مسئول این ظلم است و حکام مسلمان نیز در این امر شریک هستند.

آمریکا از جنگ هشدار می‌دهد؛ اما در واقع می‌خواهد حمله‌ی مزدورانش به کسانی را که برای مقاومت آماده شده‌اند به تعویق بیندازد. این دشمن دولت خلافت است که آمریکا مانع بازگشت آن شده و افرادی را که برای بازگرداندن آن تلاش می‌کنند تروریست می‌خواند و تمام امکانات خود برای ناکام کردن آن به کار گرفته و سعی دارد هرگونه نیروی مادی و معنوی مانند جهاد را که به بازگشت خلافت کمک می‌کند متوقف سازد. به این ترتیب، آمریکا دست به راه‌اندازی جنگی می‌زند تا از برآورده شدن مسئولیت‌های ارتش‌های اسلامی جلوگیری کند و آینده‌ی آن‌ها را به وابستگی به طاغوت و فرمانبرداری از آن محدود کند.

زود است که چشم بصیرت امت اسلامی باز شود و با سوق دادن قدرتمندان و فرزندانش به دفاع و انتقام و بازپس‌گیری غرور باقی مانده‌اش به وظیفه ایمانی و عملی خود عمل کند تا بتواند پیام رسانه‌ها را به شیوه‌ی خودشان درک کند؛ نه آن‌طور که آمریکا می‌خواهد.

﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلاً﴾ [النساء: ۸۳]

ترجمه: و هنگامى‌كه خبرى از ايمنى يابيم به آنان رسد، آن را شايع كنند و اگر آن را به رسول‌الله و صاحبان امرشان باز مى گرداندند، كسانى از آنان كه آن را در مى يابند، [مصلحت] آن را مى‌شناختند. و اگر فضل و رحمت الله بر شما نبود، جز اندكى، از شيطان پيروى مى‌کردید.

نویسنده: أم فاطمة سباتين_ سرزمین مبارک فلسطین

مترجم: حسن سلحشور

ادامه مطلب...

اظهارات شرم‌آور وزیر خارجۀ اردن

(ترجمه)

پس از جلسه‌ای تحت نام "کمیتۀ وزارتی عربی و اسلامی، مأمور به اقدام بین‌المللی برای توقف جنگ در غزه" ایمن الصفدی، وزیر خارجۀ اردن، اظهارات شرم‌آوری به خبرنگاران بیان کرد که متناسب با بزرگی رویدادی که برای آن گرد هم آمده بودند نبود. او دربارۀ پیمان صلح بین اردن و رژیم یهود صحبت نمود و گفت که این پیمان اکنون غبار گرفته است. او اظهار داشت که تشدید اقدامات رژیم یهود کل منطقه را به پرتگاه می‌کشاند و منطقه در بدترین دوران خود به سر می‌برد؛ زیرا امید برای دستیابی به صلح از بین رفته است. او افزود: «ما بر این باور نیستیم که لغو پیمان صلح (با یهود) به نفع اردن و فلسطین باشد و از این پیمان برای حفاظت از منافع اردن و خدمت به مردم فلسطین استفاده می‌کنیم.» سپس در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران گفت: «تمام گزینه‌های موجود برای توقف تجاوز به غزه در حال بررسی است.» وی هم‌چنین اشاره نمود که اشغالگران حتی حامیان خود را نیز به چالش می‌کشند و باید تحریم‌هایی علیه آن‌ها اعمال شود. او افزود: «ما همیشه درباره اتفاقاتی که در کرانه باختری جریان دارد، زنگ خطر را به صدا درآورده‌ایم.»

در مقابل این اظهارات ضعیف که موقف نظام اردن و سایر نظام‌های بلاد مسلمان را واضح می‌کند، می‌گوییم:

اول: این رویداد بزرگ به "کمیته وزارتی مأمور به اقدام بین‌المللی برای توقف جنگ در غزه" نیازی ندارد، بلکه نیازمند شورای نظامی است که شامل فرماندهان ارتش‌های مسلمان باشد تا یک طرح نظامی برای آزادسازی فلسطین تدوین کرده و سپس این ارتش‌ها را برای حمله و نابودی رژیم غاصب یهود به حرکت درآورد.

دوم: این رویداد بزرگ که برای آن گردهم آمده‌اید، به مردان بزرگ نیاز دارد، نه به افراد پست و بی‌ارزشی که سخنان اربابان پست خود را تکرار می‌کنند؛ کسانی‌که با چسپیدن به کرسی‌های ناپایدار خود امت را تکه‌تکه کرده، مسائل مهم و حیاتی امت را نادیده گرفته و باعث نابودی آن‌ها می‌شوند و آن را به دشمنانش تسلیم می‌کنند.

سوم: وزیر خارجه اردن از پیمان ننگین و خیانت‌کارانه با رژیم یهود دفاع می‌کند و ادعا دارد که این پیمان در خدمت مردم اردن و مردم فلسطین است؛ در حالی‌که مردم را بی‌عقل و بی‌خرد می‌پندارند؛ زیرا مردم به‌خوبی می‌دانند که خدمت به منافع اردن و مردم فلسطین در از بین بردن رژیم اشغالگر یهود و محو آن از صفحه روزگار است؛ نه در انعقاد پیمان‌، حمایت و فراهم کردن اسباب بقای آن.

چهارم: شما گزینه صحیح و ضروری یعنی اقدام نظامی را کنار گذاشتید، سپس جناب وزیر ادعا می‌کند که «همه گزینه‌های موجود برای توقف تجاوز به غزه در دست بررسی است» و عقل‌های مردم را نادیده می‌گیرد؛ زیرا گزینه نظامی در میان گزینه‌های پیشنهادی وجود ندارد. آن‌گاه وزیر خارجه می‌گوید که باید تحریم‌هایی علیه اشغالگران اعمال شود.  این تمام صلاحیت او و بیشترین چیزی است که می‌تواند بگوید و اعلام کند. او هرگز به جایگاه بلند و اراده قوی کسانی‌که آماده‌اند جان و مال خود را برای آزادسازی سرزمین‌های اشغال‌شده مسلمانان قربانی کنند، نخواهد رسید.

پنجم: این چه خطری است که ادعا می‌کنید همیشه زنگ خطر آن را به صدا در می‌آورید؟! آیا به ذهن شما خطور نکرده که به راه‌حل صحیح برای از بین بردن این خطر فکر کنید؛ به‌جای این‌که فقط زنگ خطر را به صدا درآورید؟! مردانه بایستید و درک کنید که برای مقابله با تجاوز مسلحانه باید به همان شکل وارد میدان شویم و به‌جای این‌که خود را به صدا درآوردن زنگ خطر مشغول کنید، باید خطر را از بین ببرید.

ششم: وزیر هنوز امیدوار به تحقق صلح است؛ صلح با کسانی که زمین‌ها را غصب می‌کنند، حرمت‌ها را نقض می‌کنند، مردم را می‌کشند، آواره می‌کنند و گرسنه نگه می‌دارند. بنابراین این سخن رسول الله صلی‌الله علیه وسلم در حق آن‌ها صدق می‌کند:

«... إِذَا لَمْ تَسْتَحْيِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ»

ترجمه: ... اگر حیا نمی‌کنی، هرچه می‌خواهی انجام بده.

دشمن اشغالگر هر کاری‌که می‌خواهد انجام می‌دهد و وزیر خارجه، همتایان و اربابانشان نغمه صلح می‌نوازند، این افراد چه نوع انسان‌هایی هستند؟ و با چه معیاری سنجش می‌کنند؟!

هفتم: این وزیر، همتایان و اربابان خیانتکارشان، سخنان ارباب‌های خود در پایتخت‌های کشورهای غربی را تکرار کرده و از این‌که اوضاع منطقه به هم ریخته و به سمت پرتگاه پیش برود ابراز نگرانی می‌کنند و از ترس‌های خود از یک جنگ منطقه‌ای صحبت می‌کنند. وزیر باید بداند - اگر نمی‌داند- که غرب از تحرک امت اسلامی برای از بین بردن رژیم یهود می‌ترسد. به همین دلیل است که با ناوگان‌ها و هواپیماها و نیروهایش به منطقه آمده و تصور می‌کند که می‌تواند از حرکت آن جلوگیری کند؛ اگر اراده‌ای برای این کار وجود داشته باشد.

هشتم: هنوز هم حکام پَست و فرومایۀ مسلمانان و پیروان‌شان بیرون از صف مسلمانان به سر می‌برند. امت حقیقت آن‌ها را شناخته و پی برده است که این حکام دلیل تمام مشکلات هستند و سقف درخواست‌های امت به قدری افزایش یافته که از آن‌ها فراتر رفته و فقط این مانده است که بر آن‌ها یورش برده، تاج و تخت‌شان را سرنگون کنند و امور امت را به فرزندان مخلص و آگاه امت بسپارند تا خلافت راشده بر منهج نبوت تأسیس شود. آن‌گاه ارتش‌های مسلمانان برای نابود کردن رژیم یهود به صورت کامل و ریشه‌ای اقدام خواهند کرد.

در نهایت حکام پست ما و همراهان آنان ذلت و خواری را پذیرفته و طعم مردانگی، عزت و کرامت را نچشیده‌اند. آن‌ها راضی به این هستند که پیروان کفار استعمارگر و نگهبان رژیم یهود باشند؛ در حالی‌که جنایات آن‌ها در حق مردم فلسطین و دیگر مسلمانان را مشاهده می‌کنند و عرق شرف پیشانی‌شان را تَر نمی‌کند و از خیانت خم به ابرو نمی‌آورند. بهترین عکس‌العمل‌شان اینست که سخنان سروران غربی خود را تکرار کنند و به دروغ‌های جامعه بین‌المللی، قوانین بین‌المللی و سازمان ملل که اساساً برای جنگ علیه اسلام و مسلمانان وضع شده است، چنگ بزنند. آن‌ها در حقیقت همکاران غرب در جنگ علیه اسلام و مسلمانان هستند! شاید با آگاهی امت نسبت به این حکام بشارت‌هایی در پیش باشد و زود است که در مقابل آنان طوفانی بر خیزد که بعد از آن‌ها باعث نابودی یهود و غرب شود و آن روز به اذن الله سبحانه وتعالی نزدیک است.

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

19 ربیع الاول 1446ه‍.ق.

22 سپتامبر 2024م.

مترجم: عبدالرحمن مستنصر

ادامه مطلب...

ای حکام سرزمین‌های اسلامی! آیا شرم و حیا ندارید؟ آیا از رسوایی دنیا و عذاب آخرت نمی‌ترسید؟ آیا عقل ندارید؟

  • نشر شده در حزب

(ترجمه)

شما آشکارا جنایات یهود را می‌شنوید و مشاهده می‌کنید؛ آن‌ها خانه‌ها را بر سر ساکنانش ویران می‌کنند، مجاهدین را تعقیب کرده و به قتل می‌رسانند، چه در روی زمین و چه در زیر زمین. جنایات یهود از غزه شروع و سپس تمام فلسطین را در برگرفت و هنوز هم ادامه دارد. آن‌ها هزاران تن را کشته و ده‌ها هزار تن دیگر را مجروح کرده اند؛ سپس جنایات شان به ضاحیه رسید وحتی رئیس مقاومت را در حین برگزاری جلسه با دیگر رهبران هدف قرار دادند. این جنایات به مناطق وسیع‌تری از لبنان نیز سرایت کرد. به همین ترتیب، جنایات یهود در میان مردم شام نیز افزایش یافت. با وجود این همه، شما هیچ حرکتی نکرده و هیچ ارتشی را تحریک نکرده اید و یهود از سوی شما هیچ درد و اذیتی را متقبل نشده است؛ نه از نزدیک و نه از دور! بلکه بهترین کاری‌که می‌کنید، اینست که شهداء را به عنوان کشته معرفی می‌کنید تا احساسات یهود جریحه‌دار نشود! الله سبحانه وتعالی شما را نابود گرداند، چگونه منحرف می‌شوید!

آنچه یهود را جرئت بخشیده تا این جنایات را مرتکب شوند، اینست که آن‌ها هیچ دولتی در همسایگی خود نمی‌بینند که در برابرشان ایستادگی کند؛ حتی یک دولت هم در برابرش نایستاد! بلکه ایران -که حزب خود را در لبنان ایجاد کرده- آن را در آغاز حمله بر ضاحیه تنها گذاشت؛ نه طیاره‌های خود را فرستاد و نه هم پهپادهای و موشک‌های خود را برای دفاع و نجات از ویرانی ضاحیه! اما دولت‌های نزدیک دیگر، چه آن‌هایی‌که هم‌مرز با فلسطین هستند؛ مانند مصر، عربستان، اردن، عراق، سوریه و ترکیه... و چه آن‌هایی‌که هم‌مرز نیستند؛ گویا این مسأله برای شان هیچ ارتباطی ندارد. آن‌ها ارتش‌های خود را از شمال تا جنوب تحت مراقبت دارند تا مبادا حرکتی انجام ندهند؛ حتی اگر مردم در تظاهراتی خواستار حرکت ارتش‌ها شوند، حکام آن‌ها را تجاوز از حد دانسته و مردم را زندانی می‌کنند! و اما دولت‌های دورتر، خوشحال‌اند که به این بحران نزدیک نیستند!

ای مسلمانان! یهودیان اهل جنگ نیستند؛ چرا که الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ﴾ [آل عمران: 111]

ترجمه: آنان هرگز نمیتوانند به شما زيانی (ژرف و پردامنه) برسانند؛ مگر آزار مختصری (كه اثر چنداني بر جای نمیگذارد) و اگر با شما بجنگند پشت كرده و پای به فرار مينهند، سپس ياری نمیشوند (و نصرت و پيروزی را فراچنگ نمیآورند).‏

آن‌ها تنها با حمایت و یاری از سوی الله و مردم می‌توانند پایدار بمانند؛ چرا که الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران: 112]

ترجمه: آنان هركجا يافته شوند، (مُهر) خواری بر ايشان خورده است؛ مگر (اين‌كه از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خويش تجديدنظر كنند و) با پيمان الله (يعنی رعايت قوانين شريعت) و پيمان مردم (يعنی رعايت مقرّرات همزيستی مسالمتآميز، خويشتن را از اذيّت و آزار در امان دارند و از مساوات حقوقي و قضائی برخوردار گردند).

حمایت و ارتباط‌شان با الله سبحانه وتعالی از زمانی‌که پیامبران‌شان را نافرمانی کردند، قطع شده است و تنها حمایت و ارتباط شان با مردم باقی‌ مانده است. ابتدا انگلیس و دست‌نشانده‌هایش در هنگام تأسیس رژیم یهودی، پشتیبان آن‌ها بودند و اکنون امریکا و دست‌نشانده‌هایش از میان حکام سرزمین‌های اسلامی، حامی و پشیبان جدیدشان هستند. حکام خائن مسلمانان بخش تأثیرگذارتر در ممانعت از جنگ با یهودیان هستند و این به دستور کفار استعمارگر انجام می‌شود تا این ارتباط برای حمایت از یهودیان و حفظ رژیم‌شان ادامه داشته باشد. این ارتباط و پشتیبانی جز با جنگی که توسط رهبر صادق و مخلص هدایت شود و دشمنان را بترساند، قطع نخواهد شد و برای تحقق این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین چیزی لازمی است:

«لَتُقَاتِلُنَّ الْيَهُودَ فَلَتَقْتُلُنَّهُمْ» (مسلم)

ترجمه:  حتماً با یهودیان می‌جنگید، پس حتماً آن‌ها را می‌کشید (و متلاشی می‌سازید)!

ای سربازان سرزمین‌های اسلامی! آیا در میان‌تان مرد رشیدی نیست؟ کسی‌که ارتش را رهبری کند؛ به ویژه از سرزمین مصر، شام و سرزمین فاتحان که سایر ارتش‌ها یکجا با امت تکبیرگویان به خاطر نصرت الله سبحانه وتعالی وی را دنبال کنند:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا فِى الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَٰدُ﴾ [غافر: 51]

ترجمه: ما قطعاً رسولان خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی‌که گواهان بپا می‌خیزند، یاری می‌دهیم و دستگیری می‌کنیم.

ای ارتش‌ها! صبر به پایان رسیده و دیگر عذری برای  کسی باقی نمانده است! کافی نیست که از خشم بر دشمنان تان دندان به هم بفشارید و باید کاری بکنید که الله سبحانه وتعالی دستور عمل آن را داده است:

﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ﴾ [توبه: 14]

ترجمه: ای (مؤمنان)! با آن کافران بجنگید تا الله آنان را با دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و (با فتح و پیروزی مؤمنان بر کافران) سینه­های اهل ایمان را شفا بخشد (و بر دل­های زخمی ایشان مرهم نهد و درد دیرینه أذیت و آزار کفار را از درون آنان بزداید).

ای ارتش‌ها! برای نصرت برادران‌تان بپا خیزید...! به یاری برادران مستضعف تان با لبیک گفتن به دستور الله سبحانه وتعالی بشتابید تا الله سبحانه وتعالی شما را یاری کند:

﴿يَٰأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ [محمد: 7]

ترجمه: ای مؤمنان! اگر (دین) الله را یاری کنید، الله شما را یاری می‌کند (و بر دشمنان‌تان پیروز می‌گرداند) و گام‌های تان را استوار می‌دارد (و کاروبارتان را استقرار می‌بخشد).

حزب‌التحریر

26 ربیع الاول 1446ه.ق.

29 سپتمبر 2024م.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

در روسیه، زنان مسلمان و پاک‌دامن دستگیر و شکنجه می‌شوند!

(ترجمه)

به نقل از رسانه‌های روسی، در تاریخ ۱۸ سپتمبر ۲۰۲۴م، خبرهایی از انجام حملات و دستگیری‌ها در تاتارستان منتشر شد که در آن چهار خواهر مسلمان به اتهام پیوستن به حزب‌التحریر دستگیر شده‌اند. آن‌ها با مجازات حبس بیش از ده سال به موجب ماده ۲۰۵ / ۵ قانون فدرال روسیه مواجه شدند.

لیسان صدیقفا، علِیه وایسوفا، آلشینا خیرالدینا و آلبینا والی‌احمیدف، این زنان به شکل تحقیرآمیز و همانند مجرمان، به دادگاه فاخیتوفسکی در قازان آورده شدند؛ در حالی‌که دست‌های‌شان بسته و تحت حفاظت نیروهای امنیتی روسیه بودند.

مقامات امنیتی به درخواست وکیل مبنی بر این‌که این زنان مادر کودکان هستند، توجهی نکرده و اصرار داشتند که آن‌ها باید زندانی شوند، زیرا متهم به توزیع و نشر افکار مرتبط با عقیدۀ خلافت جهانی از مارچ ۲۰۱۹م بوده‌اند، یعنی پنج سال پیش. این در حالی است که نیروهای امنیتی از آن زمان به فعالیت‌های آن‌ها آگاه بودند؛ اما هیچ اقدامی برای دستگیری آن‌ها نکرده بودند!

به این ترتیب، دلیل دستگیری آن‌ها طبق این ماده به این معناست که آن‌ها هیچ خطری برای جامعه ندارند و این دستگیری به دلیل فعالیت‌هایشان در یک سازمان “تروریستی” نیست، بلکه به دلیل این‌ست که روسیه تحت کنترل ذهنیت‌هایی مشابه با کی‌جی‌بی در دوران شوروی قرار دارد که به نظر می‌رسد مأموریت شان ترساندن مسلمانان به طور خاص و جامعه به‌طور کل است.

این دستگاه‌های امنیتی فقط به جداسازی کودکان از پدران شان با حبس طولانی بسنده نکرده، بلکه روند دستگیری مادران شان را نیز شروع کرده اند تا کودکان را کاملاً از والدین شان محروم گردانند. به عنوان مثال، امیر والی‌احمیدف که از سال ۲۰۱۶م به حبس محکوم شده و پدر دو کودک است، حالا همسرش آلبینا والی‌احمیدف نیز دستگیر شده است که هدف آن ترساندن مسلمانان و جامعه به‌طور کلی است.

بر حکام سرزمین‌های اسلامی و جنبش‌هایی که هنوز روابطی با روسیه دارند، لازم است که فشار بیاورند تا این زنان مسلمان عفیف و پاک‌دامن آزاد شوند وگرنه باید روابط خود را با این کشور قطع کنند. اگر این روابط برای آن‌ها مهم‌تر از این زنان و گریه‌های کودکان شان باشد، از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که این ظالمان و همکاران شان را در دنیا و آخرت به سبب این جنایت وحشیانه ذلیل گرداند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾ [بروج: 8]

ترجمه: نفرت آنان از مؤمنان برای این بود که به الله عزیز و ستوده ایمان آورده بودند.

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

 20 ربیع الاول سال 1446هـ.ق.

 23 سپتمبر سال 2024م.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

فصل جدیدی از تلاش‌های امریکا برای تحکیم سلطۀ رژیم صهیونیستی بر سرزمین‌های اسلامی

(ترجمه)

 در سلسله‌ای از عملیات‌های پیچیده و محرمانه که در هفته جاری انجام شد، هزاران نفر از اعضای حزب‌الله در لبنان هدف قرار گرفتند، به نظر می‌رسد که این یک اقدام اطلاعاتی به رهبری موساد باشد که به مرحله جدیدی در جنگ اسرائیل اشاره دارد.

روز سه‌شنبه، انفجارهایی منطقه را لرزاند که طی آن هزاران دستگاه فرستنده وابسته به عناصر حزب‌الله منفجر شد و پس از آن، موج دوم انفجارات که جان صدها نفر از دارندگان دستگاه‌های ارتباطی بی‌سیم را گرفت، در روز چهارشنبه رخ داد. این حملات خسارات سنگینی بر جا گذاشت، به طوری که ۱۲ نفر کشته و بیش از ۲۰۰۰ نفر در نتیجۀ انفجار دستگاه‌های فرستنده زخمی شدند؛ در حالی‌که انفجارهای دستگاه‌های بی‌سیم ۲۰ کشته و حداقل ۴۵۰ زخمی برجا گذاشت.

رژیم صهیونیستی در مورد این حملات سکوت اختیار کرده و هیچ‌گونه اظهارنظری نکرده است، اما اظهارات وزیر جنگ اسرائیل، یوآف گالانت، دربارۀ «مرحلۀ جدیدی در جنگ» در روز چهارشنبه به یک تغییر استراتژیک در موضع نظامی وی اشاره دارد؛ تغییراتی‌که هدف آن نابود کردن توان نظامی حزب‌الله و تأمین مرزهای شمالی اسرائیل با لبنان است.

و بعد از این‌که رژیم صهیونیستی نزدیک به اتمام عملیات‌های وحشیانۀ خود در غزه و کرانۀ باختری با همکاری انواع نیروها و کشورها محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی شد، نوبت به لبنان و مقاومت در آن رسید. حزب‌الله لبنان همواره تهدیدی برای امنیت رژیم صهیونیستی در شمال بوده است. از جریان هدف قراردادن دستگاه‌های ارتباطی که اعضای آن استفاده می‌کنند، به نظر می‌رسد رژیم صهیونیستی بر تخریب و تفکیک زیرساخت‌های رهبری حزب‌الله و کنترل بر آن متمرکز شده است.

این تمرکز استراتژیک بر سامانۀ ارتباطی حزب‌الله ممکن است مقدمه‌ای برای عملیات‌های جامع‌تری باشد که هدف آن تضعیف توانایی حزب‌الله در حمله یا هماهنگی با نیروهای ایرانی در منطقه است، تا رژیم صهیونیستی به‌تنهایی در منطقه بدون رقیب یا مزاحمت باشد.

هدف رژیم صهیونیستی واضح است: تضعیف توانایی حزب‌الله برای آغاز جنگ و ایجاد محیط امن‌تر برای تسهیل بازگشت یهودیانی که از شمال فرار کرده‌اند، که بیش از یک میلیون نفر هستند و به دلیل درگیری‌های مستمر مجبور به ترک منطقه شدند. دقت و حجم این حملات نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی احتمالاً برای یک عملیات نظامی گسترده‌تر آماده می‌شود تا تهدیدات در طول مرزهای شمالی‌اش را بی‌اثر کند.

به‌دلیل هم‌پیمانی و همکاری استخبارات غربی، حجم و پیچیدگی این عملیات نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی به تنهایی آن را انجام نداده است. اگرچه موساد سابقۀ طولانی در اجرای عملیات‌های اطلاعاتی مخفی دارد، انفجار وسیع دستگاه‌های ارتباطی نشان‌دهندۀ نقش دستگاه‌های استخباراتی غربی، به‌ویژه در ارائه تجربه‌های تکنالوژی و فناوری لازم برای اجرای این عملیات است. هم‌چنین ادغام چنین فناوری‌های پیچیده‌ای در سیستم‌های ارتباطی حزب‌الله نشان می‌دهد که تجهیزات ارائه‌شده یا فروخته‌شده توسط کشورهای غربی یا دستکاری شده یا نفوذپذیر بوده‌اند. به‌دلیل واکنش‌های ضعیفی که رژیم صهیونیستی از ایران و حزب‌الله پس از هر جرم خود انتظار دارد، این رژیم جسارت بیشتری برای ارتکاب چنین اقداماتی پیدا کرده است.

در مورد ریشه این مسائل، امریکا نیز در عملیات‌های نفوذ مشابهی در سرزمین‌های اسلامی نقش داشته است. به‌عنوان مثال، ویروس استاکس‌نت که در سال ۲۰۱۰م. توسط امریکا و رژیم صهیونیستی توسعه یافت، تأسیسات هسته‌ای ایران را هدف قرار داد. هم‌چنین در جریان حملۀ به عراق در سال ۲۰۰۳م، امریکا به‌طور غیرقانونی به سیستم دفاع هوایی عراق، که توسط فرانسه ساخته شده بود، نفوذ کرد. در مصر نیز در طول انقلاب ۲۰۱۳م، گمان می‌رفت که هواپیماهای اف-۱۶ که به این کشور تحویل داده شده بودند، تحت نفوذ قرار گرفته‌اند. هم‌چنین عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹م نتوانست از سیستم دفاع موشکی پاتریوت که به آن ارائه شده بود، برای جلوگیری از حملات به تأسیسات نفتی خود استفاده کند که این موضوع سوالات زیادی را دربارۀ اعتماد به فناوری‌ها و تکنالوژی غربی مطرح کرد.

این حادثه یادآوری قاطع برای همه، به‌ویژه برای امت اسلامی و نیروهای مسلح آن است که وابستگی به تکنالوژی غربی می‌تواند سلاحی دو لبه باشد. دولت‌های که به تجهیزات ارائه‌شده توسط غرب برای زیرساخت‌های حیاتی، ارتباطات یا اهداف نظامی تکیه می‌کنند، به طور فزاینده‌ای در معرض خطر نفوذ به دستگاه‌های خود یا استفاده از آن‌ها علیه خود قرار دارند، همان‌طور که انفجارات اخیر که حزب‌الله را هدف قرار داد، نشان داد.

تخریب پیشرفته می‌تواند به‌صورت از راه دور و با تأثیرات ویران‌گر بزرگی انجام شود. درس واضح اینجا این است: دولت‌های خواهان حفظ حاکمیت خود دیگر نمی‌توانند به تکنالوژی و فناوری‌های غربی اعتماد کنند یا بر آن‌ها تکیه نمایند، هرچقدر هم که پیشرفته باشند. دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی، به‌ویژه، باید در ادامۀ وابستگی به تجهیزات ساخت غرب که می‌تواند توسط دستگاه‌های اسخباراتی خارجی استفاده شود، احتیاط کنند. خطر نفوذ یا دستکاری واقعی بوده و می‌تواند عواقب فاجعه‌باری به همراه داشته باشد.

اگر دولت‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی مستقل می‌بودند، باید به توسعۀ مجموعه‌های فناوری و تکنالوژی جایگزین یا سرمایه‌گذاری در ساخت ظرفیت‌های داخلی خود می‌پرداختند. این دولت‌ها اگر می‌خواستند ارتباطات نظامی و زیرساخت‌های استخباراتی و شبکه‌های مدنی خود را تأمین کنند، باید فراتر از تأمین‌کنندگان غربی به دنبال راه‌حل‌هایی می‌بودند تا خود را در برابر تهدیدات خارجی، به‌ویژه تهدیدات سایبری و استخباراتی، محافظت کنند.

توسعۀ فناوری‌ها و تکنالوژی داخلی ممکن است به‌دلیل استفادۀ بیشتر از منابع دشوارتر باشد، اما امنیت و خودکفایی مورد نیاز در عصر حاضر را فراهم می‌سازد، جایی که جنگ اطلاعات به جنگی کلیدی در تعیین نتایج نبردها و جنگ‌ها تبدیل شده است. بنابراین، نیروهای مسلح سرزمین‌های اسلامی باید از وابستگی به غرب رها شوند؛ زیرا این نیروها نمی‌توانند ریسک آسیب به توان نظامی خود را بپذیرند. حمله به لبنان تنها به حزب‌الله مربوط نمی‌شود، بلکه هدف آن تضعیف هر گونه قدرت نظامی است که سرزمین‌های اسلامی ممکن است داشته باشند، با بهره‌برداری از نقاط ضعف فناوری و تکنالوژی آن‌ها.

بلی، زمان آن فرا رسیده که نیروهای مسلمان از قید وابستگی به غرب رها شوند. برای تأمین حاکمیت و امنیت خود، باید از فناوری‌های خارجی فاصله بگیرند و سیستم‌های نظامی و ارتباطات داخلی خود را توسعه دهند تا خود را در برابر نفوذ و کنترل خارجی در آینده محافظت کنند.

اقتصاد، ارتش و فناوری مستقل تنها در سایۀ دولتی که از وابستگی به امریکا و هم‌پیمانانش در منطقه رها باشد، رونق خواهد گرفت. اما این موضوع در دولت‌های اجیر و مزور موجود در سرزمین‌های اسلامی امکان‌پذیر نیست؛ زیرا این دولت‌ها زیر سلطۀ غرب و تحت فرمان حکام نالایقی هستند که تنها به جاسوسی و آسیب رساندن به مسلمانان مشغول‌اند. بنابراین، رهایی از وابستگی به غرب و صنعت آن تنها در سایۀ خلافت بر اساس منهج نبوت ممکن است.

از این رو، از نیروهای مخلص در ارتش‌های مسلمانان می‌خواهیم که به خود آمده و حکام وابسته را سرنگون کنند و از حزب‌التحریر حمایت کنند تا خلافت را برپا کند؛ خلافتی‌که قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فناوری مستقلی را ایجاد خواهد کرد که از سلطۀ غرب و توانایی نفوذ بر آن دور خواهد بود.

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

18 ربیع الاول سال 1446هـ.ق.

 21 سپتمبر سال 2024م.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه