- مطابق
﴿...وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ...﴾
ترجمه: (...آنان نهایت نیرنگشان را به کار گرفتند...) چه باید کرد؟
(ترجمه)
جنبشیکه از تونس آغاز و به مصر، لیبیا، یمن و به سرزمین شام رسید، خود گواه روشن وحدت عملی امت اسلامی میباشد. امت در برابر تمام اقدامات و سیاستهای سرکوبگرانهای که دولتهای مزدور به حمایت کفار استعمارگر غربی داشتند، ایستاد؛ سیاستهاییکه دست و بال امت را در سیاهچالههای از ذلت و خواری بسته، مانع بیداری و بازگشت شکوه و عزت آن شده بود؛ سیاستهاییکه امت را در گروگان غرب قرار داده و باعث غارت سرمایهها، منابع و تولیدات آن میباشد.
امت با جمعیتهای بزرگی در برابر دولتها ایستادگی و راهپیماییهای بزرگی را راهاندازی نمود. در ابتدا گمان میرفت که خواستهی امت تنها اعتراض به سیاستهای ظالمانهی دولتها بوده و این تنها دلیل تجمعات مردمی میباشد تا اینکه دیری نگذشته برای همگان واضح گردید که امت در جستجوی هویت گم شدهی خود میباشد. واضح گردید که امت ذلت خواری را رها کرده و دیگرتسلیم سیاستهای استعمار و مزدورانش نبوده و به دنبال هویت واقعی خود که عبارت از هویت اسلامی آن است، میباشد.
این حرکتها و تجمعات مردمی و تفاعل آن با اوضاع، هر روز بیشتر از قبل میشد، هرچند که قربانیهایش افزایش مییافت، سقف خواستههایش نیز بلندتر و بلندتر میرفت. بناءً کفار غربی از این وضعیت وحشت نموده و با جنایتکاران کینه توز، به توسل به عذابهای گوناگون مانند قتل، حبس و تبعید، در صدد جلوگیری از نایل شدن امت به هدفیکه مشتاقانه در تلاش به دست آوردن آن بودند، بر آمد.
غرب سراسیمه به هر دری در آمد، کنفرانسهای زیادی را برگزار نمود، توطئهها و دسیههای گوناگونی را در دست گرفت، نقشه کشید، تله و دام گذاشت؛ نشستها و سازمانهای زیادی را تشکیل داد تا اینکه امت را از رسیدن به هدف مورد نظرش باز دارد؛ زیرا این حرکتها نفوذ آن را در سرزمینهای اسلامی به تهدید مواجه مینمود تا اینکه مهار انقلابیون بهار عربی را با تمام حجم و خواستههاییکه داشتند، در دست گرفته، انقلاب را از هدف اساسی آن منحرف ساخت؛ هدفیکه آنها را بر خروج علیه ظالمین جنایتکار واداشته و ظالمینیکه زهر قتل، ویرانی و عذابهای تلخ زندگی را بر آنها چشانده بود.
بلی، دلیل آنچه که برای غرب جنایتکار، این امکان را داد تا انقلابهای بهار عربی را از هدف اساسی آنها منحرف سازد، نداشتن برنامهی مبتنی بر کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود؛ برنامهای که از هستهی عقیدهی امت نشأت یافته و امت از طریق حاکم نمودن شریعت پروردگارش بهوسیلهی آن برای نایل شدن به شکوه و عظمت شأن خود، همیشه قربانی داده؛ اما این انقلابیون چنین برنامهی نداشته اند. یکی دیگر از دلایل انحراف انقلابها این بود که ضوابط مشخصی برای انقلاب تعیین نشده بود، مثلاً: انقلابیون بر اساس یک راهکار عملی مشخصی عمل نمینمودند و بر مسیریکه امت بطور متیقن در آن قدم بگذراد، هیج راهنمایی نصب ننمودند تا اینکه امت را به رسیدن به هدفیکه با ارزشترینهایش برای رسیدن به آن قربانی کند، مطمئن نساخته بودند.
عدم تصویب ضوابط انقلاب و عدم وجود چنین برنامهای بود که غرب جنایتکار توانست انقلاب را در تونس، لیبیا، مصر، و یمن در هم پیچیده و آن را به زانو در آورده، امت را به چنگال نظامهای سرکوبگر و شکنجههای مهلک آن بر گرداند؛ نظامهاییکه شریعت الله سبحانه وتعالی در آنها زیر پای شده و در جنگ علیه دعوتگران به سوی تطبیق آن قرار دارد.
انقلاب مقدس شام از همان بدو آغازش به دلیل قوت شعارها و حجم بزرگ تظاهراتهای بیرون از سیطرهی غرب، از هر انقلاب دیگری هدفش واضحتر بوده و در به تهدید مواجه کردن جاهطلبیهای غرب و به صدا در آوردن خطر برای آن، جسورانهتر عمل نموده است. شعارهای این انقلاب اینها بودند: "يا الله ما لنا غيرك يا الله(یا الله جز تو کسی را نمیخواهیم)، لن نركع إلا لله(در مقابل هیج کس جزء الله سرتسلیم فرو نمیآوریم) و هي لله هي لله لا للسلطة ولا للجاه(خواست ما تنها رضایت الله سبحانه وتعالی است؛ نه قدرت و منصب.)" علاوه بر آن شعارهای بسیار دیگری را نیز سر میدادند که هدفشان را واضحتر میساخت؛ مانند: "قائدنا للأبد سيدنا محمد(رهبر ما تا ابد سرور ما محمد صلی الله علیه وسلم است)، الشعب يريد خلافة إسلامية(مردم خلافت اسلامی میخواهند) و في بلدي قد نطق الحجر لا أريد سوى عمر(در سرزمین من حتی سنگهایش جزمانند عمر کس دیگری را نمیخواهد.)"
این نیرو به شعارهای را که سر میدادند و به تجمعات بزرگی که راه اندازی نموده بودند، جهان را در برخورد با خود در حیرت انداخته بود و ما بطور بسیار واضحی سردرگمی جهان را در این زمینه شاهد بودیم، تاجای که امریکا برای شکست دادن این انقلاب دولتهای منطقه را به دو دسته تقسیم نمود. برخی از این دولتها ادعای دوستی و همکاری مینمودند که خطرناکترین نقشی را علیه انقلابیون بازی کردند، مانند: ترکیه ، قطر و سعودی، برخی دیگر از دولتهای منطقه مانند: ایران، حزب آن در لبنان و روسیه، وظیفۀ شان کشتار، ویرانگری و حمایت از ظالم و جنایتکار شام بود. مخصوصاً بعد از اینکه انقلابیون توانستند قسمت بزرگی از سرزمین شام را آزاد ساخته و به در وازههای دمشق برسند، جاییکه مزدور جنایتکار امریکا خود را در آن پنهان کرده بود، چیزیکه مقامات ایرانی و روسی نیز درین اواخر به آن اعتراف نموده اند و آخرین آن اظهاراتی میباشد که چند وقت پیش لاوروف ارائه داشت: «تغیر نظام از بیرون به وسیلهی اعتمام بر افراطگریان کاملاً یک تلاش ناموفق بود، نزدیک بود که دولت سوریه از هم متلاشی شده و خلافت تروریستی درین سرزمین ظهور کند تا اینکه به درخواست دولت سوریه مبتنی بر همکاریها و اقدامات دیپلوماسی در چارچوب نشتهای آستانه، روسیه بگونهی مؤثری این سناریوی مرگبار را جلوگری نمود.»
پیشرویهای انقلاب شام، امریکا را طوری سراسیمه نموده بود که در برگزاری کنفرانسها و برنامهریزیها برای متقاعد کردن انقلابیون بر این که این اقدامات به نفع شان است، از هیچ عجله و سرعت عمل دریغ ننمود و این توطئهها مواجه به شکست بود که اوباما رئیس جمهور امریکا را وادار نمود تا قبل از ترک کاخ سفید اظهار بدارد که: «تعداد زیادی از موهای سرش را نشستهای مربوط به انقلاب شام سفید نموده است.» و همچنین اظهارات مشابه جان کری وزیر خارجهاش، که میگفت: «در طول حیات دیپلوماسیاش دوسیهای پیچیدهتر از دوسیهای سوریه ندیده است.» بلی، موارد مانند این نشانگر حجم و قوت انقلاب شام میباشد.
اما نقشهی غرب برای مدیریت و انحراف انقلاب شام این بود که انقلاب را از حرکت مردمی بودن به جناحهای سیاسی و گروهای نظامی متعددی تبدیل نماید تا اینکه مدیریت و انحراف آن، برایش آسان شود. بنابر این، غرب طناباش را هموار و مزدورانش را جمع آوری نمود و رهبران گروهای را غرق پولهای کثیف سیاسی نموده، در عوض تصامیم شان را در دست گرفت. آنها را وادار به مذاکرات و آتش بسهای ساختگی نمود تا اینکه نظام را از سقوط نجات داده و انقلابیون را تحت نام کاهش تنشها به پذیرش دسیسهها وادار و نقشهی کثیف که به وسیله آن مناطق تحت کنترول انقلابیون را تسلیم نظام جنایتکار نمود. بدین وسیله نظام در حال مرگ را به امبولانس نجات رساند، اطراف پایتخت را امن کرده و خطر را از آن دور نمود و نیز انقلاب را در ساحات دور از مرگ گاه نظام در محاصره قرار داد.
حزب التحریر تنها رهبریکه در مسیر درست قرار داشته و کسیکه به آن اعتماد کند، هرگز ضرر نخواهد کرد. از همان ابتدای کاروزار انقلاب شام همچنان انقلابیون و پس از آن گروهها را از حیلهگری غرب هشدار داده بود، نصیحتگر امینی برای امتی بود که به عزتاش حریص بوده و با تمام دل سوزی آن را نصیحت مینمود. تمام مصیبتهاییکه بر سر انقلاب شام آمد، در مسیر کشف و بر ملا ساختن توطئههای غرب بر سر حزبالتحریر نیز آمد، خویشتن را رهبری سیاسی پیشکش نمود که برنامهی را از هستهای عقیدهی امت اسلامی و برگرفته از کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمل مینمود؛ این برنامه را تقدیم دست اندرکاران انقلاب از فعالان سیاسی، نمایندگان، متنفذین و گروهها، نمود؛ به این بسنده نکرد؛ بلکه همیشه به ضرورت ضوابط مشخصی تأکید میکرد که بر اساس آن انقلاب بتوانند سیر خود را تکمیل نموده و به سرمنزل امن و امان و در مقام رضایت الله سبحانه وتعالی برسد؛ راه پیماییها و کمپاینهای بزرگی را راه اندازی و امت را خطاب قرار داده نصیحت مینمود تا این ضوابط را به عنوان ستونهای برای هدف خود بپذیرند.
حزب از انقلابیون میخواست که بهجز سقوط نظام از ریشه و اساس، چیزی دیگری را نپذیرفته، مبارزات را به سمت دمشق، مرگگاه نظام بکشانند، روابط خود را با این دولتهای مزدور قطع نموده و از نفوذ آنها جلوگیری و طنابهای را که برای در هم پیچیدن انقلاب هموار نموده اند، قطع نمایند، مخصوصاً پولها و کمکهای کثیف سیاسیکه تصامیم گروهها را ربوده و آنها را از سقوط نظام در پناهگاهاش بازداشته است. نقش عمدهی این پولهای کثیف برای خوشسازی حامیان، کشاندن جنگ به سمت گردن دوستان انقلابی دیگر میباشد.
بلی، به نپذیرفتن غیر از اسلام بهعنوان نظام سیاسی که بالای امت حکومت کند و به تأسیس خلافت بر منهج نبوت قربانیهای ما ضایع نشده و قصاص مظلومین و مادران که فرزندان شان را از دست داده اند، گرفته میشود. کسانیکه وسایل سرکوبگرانه و حیلهگریهای جهان، خانوادههای شان را ویران نموده است، مردم شام جز بنای ضوابط و چرخیدن گرد برنامهی را که حزبالتحریر پیشکش مینماید، چارهای دیگری ندارند؛ برنامهای که هدفی را متحقق میسازد که امت گرانبهاترینهایش را برای رسیدن به آن قربانی نموده است.
نویسنده: استاد محمد الحمصی ابوذر