- مطابق
قدرت یکی از حقوق امت است که باید برای بدست آوردن آن قربانی دهد!
(ترجمه)
در دوران حاکمیت خلافت اسلامی اقتدار مسلمانان در دست خودشان بود تا اینکه سرانجام پس از قرنها، خلافت عثمانی درسال 1924م سقوط کرد. این موضوع از خلال اقداماتیکه خلفای پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابۀ کرامش انجام دادهاند، به خوبی آشکار میباشد. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه خطاب به مردم گفت: «در صورتی از من اطاعت کنید که من از الله سبحانه وتعالی اطاعت میکنم.» حضرت عمربن خطاب رضی الله عنه گفت: «اگر در من کدام کجی را دیدید؛ پس راستم کنید.» حضرت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه نیز با کسانیکه وی را پس از حضرت عمر رضی الله عنه منحیث خلیفه انتخاب مینمودند، مشورت نمود. اقدامات و عملکردهای صحابه و خلفای پیامبر به طور کاملاً شفافی بیانگر این بود که قدرت و اقتدار در دست امت بود.
پس از سقوط اقتدار مسلمانان، حکام ستمگر و مزدور کفار استعمارگر غربی بر آنان مسلط شد، قدرت مسلمانان را از آنها سلب کرد و برای خوشخدمتی به دشمنان اسلام و جلوگیری از بازگشت حاکمیت اسلامی، آنان را به اشکال گوناگونی شکنجه نمودند؛ دهها سال است که این وضع برمسلمانان ادامه داشته و مسلمانان از حقوق خویش به غفلت به سرمی برند و دهها سال است که شریعت پروردگارشان در میانشان تطبیق نمیشود.
جنایتهای ننگینیکه از زمان سقوط حاکمیت اسلام تا امروز علیه مسلمانان صورت گرفته، به لکۀ تاریکی میماند که در جبین بشریت نقش بسته، اعمالیکه تمام هدف آنها جلوگیر از باز گشت اقتدار امت بوده و باعث غفلت و بیخبری امت از حقوقش میشود تا اینکه در سال 2011م امت بیدار و دست بالی را تکان داده برخاست و حقوق و قدرت از دست رفتۀ خویش را مطالبه نمود.
جنبش امت از تونس آغاز و مصر و لیبیا و سپس یمن را در بر گرفت تا اینکه به سرزمین مبارک شام رسید؛ در آنجا بود که دشمنان اسلام متوجه جدی بودن این رویداد شد و به فکر راهچارهای برای برخورد با آن شدند.
همه میدانند که در سرزمینهای اسلامی چه اتفاقی افتاده و آگاه اند که چگونه انقلابهای امت اسلامی به سرقت برده شد؛ کسانی را که به خواستههای مردم لبیک میگفتند، در رأس دولتهایی نشاند که در واقع سیکولرهایی با ظاهرِ مزین به شعارهای اسلامی بودند. بدین ترتیب، بار دیگر قدرت را از امت سلب نمودند؛ لیکن این بار از طریق به بازی گرفتن خواستههای مردم، مردم گمان میکردند که قدرت را به کسی میسپارند که خواستار مصلحت آنها میباشد. چنین بود که این سلب قدرت سکوت امت را همراه داشت و حال و اوضاع تمام سرزمینهای انقلاب به همین منوال بود.
اما بعد از اینکه این انقلاب به سرزمین شام رسید، بر یک پیچیدگی بنایافته بود که خود به سردرگمی هر راهحل پیشنهادی کافی بود و تلاش هرکسیکه میخواست در آن دخالت کند، ضایع میشد؛ چون اسد در دوران حکومت ظالمانهاش، برای جلوگیری از ایجاد هرگونه کدر سیاسی رقیب و مخالف نظامش، تمام زیربناهای جامعه و دولت را متلاشی ساخته بود. این وضعیت همچنان تا انفجارانقلابی ماه مارچ 2011م ادامه داشت. مردم درین سال از خانه بیرون شد، فریاد سرنگونی نظام اسد را سرمیدادند و خواستار بدست آوردن دوبارۀ قدرت از دست رفته خود بودند؛ چون با مقایسه به بقیه سرزمینهای بهار عربی، کدام کدر سیاسی لازمهای مزدوری غرب در سوریه نبود، کفار استعمارگر غربی هیج راهحلی برای انقلاب شام نداشتند و هیچ مخالف سیاسیایکه در میان مردم از نفوذی برخوردار بوده و قدرت را بتواند به دست گیرد، نبود. انقلاب دوام یافت و راهحلها از راهروهای کفار و دهلیزهای مکر و فریب بیرون نشد.
با وجود این واقعیت سوریه، تلاشهای سلب قدرت از مسلمانها، یک بار دیگر تبدیل به شغل دائمی ملتهای کفری شد؛ این تلاشها متوقف نشد تا اینکه از طریق نمایندگان دائمی آنها در دولتهای کفری و در اتاقهای دربسته، میان گروههای انقلابی راهچاره پیدا کردند. درین میدان سلاحشان پولهایی بود که برای سستعنصرها و ضعیفنفسها پرداخت مینموند؛ چنینگروهها هرچه میخواستند، برایشان محیاء میشد؛ اما در عوض از مردم غافل شدند. موازی با توسعۀ گروه انقلابی، هدفیکه مردم برای به دست آوردن آن بیرون شده بودند، کمرنگ میشد تا اینکه وضعیت به جایی رسید که در نتیجه مانند قبل منجر به سلب قدرت امت شد؛ لیکن کسیکه این بار قدرت را از امت سلب کرد، کسی بود که به حمایت مردم و به دفاع از آن برخاسته بود؛ حالتی مانند حالت دیگر سرزمینهاییکه وزش تغییر از آنها گذشته بود. ظاهر قضیه طوری به نظر میرسید که انقلابیون نتایج انقلابشان را، که ممثل قدرتشان بودند، به کسانی از فرزندان انقلاب سپرده اند که در برپایی انقلاب سهم داشته و برایش قربانی داده اند؛ در حالیکه آنها بدون هیج سهمی در درد و رنج مردم و مشکلاتیکه در ایام انقلاب متحمل شده اند و بدون هیج توجهی به این درد و رنج ها، نتایج انقلاب را به بازی میگیرند؛ عملیکه شرعاً سلب قدرت به شمار میرود.
دیری نگذشته که به سبب اقدامات سرکوبگرانه، گروههای مذکور و تحمیل نظم زندگی مخالف هدفیکه مردم برای بدست آوردن آن بیرون شده بودند، نتایج این سلب قدرت یکی پس از دیگری در حال وقوع میباشد.
از جمله بارزترین نشانههای این سلب اینست که گروهای امروز فرزندان مسلمانها را به سمت مردن جهت اهداف بیمعنی سوق میدهند. آنها فرزندان امت را وارد جنگهایی مینمایند که هیچ سودی برایشان ندارد. این گروهها فرزندان امت را قربانی اهداف دشمنان اسلام میکنند و تأسفآور تر از آن، اینست که مردم نیز در برابر آنچه در حال وقوع میباشد، سکوت اختیار نموده اند. نشانی بر اینکه اقتدار آنها سلب شده و دیگر قدرتی برایشان باقی نمانده است.
حال مسمانان امروزه در شام مانند آن روزگاریست که قدرتشان توسط نظام مزدور اسد سلب شده بود؛ چون امروز نیز قدرتشان قربانی مصلحت گروهای مزدوری شده است که تا پایان زمان خاصی، تا پایان یافتن ماموریت و نقشیکه برایشان داده شده و تا زمان شکستن ارادۀ امت، برای حمایت از منافع ملتهای کفری باقی مانده و از بینبرده خواهند شد.
شرایط امروز، به شرایط قبل از ماه مارچ2011 م شباهت زیادی دارد؛ بناءً راهحل نجات از این وضعیت همان است که امت در ابتداء به آن اقدام نموده بود: مردم باید پردۀ سکوت را بدرند، صدای خویش را بلند کرده، در جادهها بریزند و خواستار بازگرداندن قدرت خویش باشند که حق مسلمشان است.
این از واجبترین وظایف امت میباشد. این تنها راه باز گشت حق از دست رفته و قدرت غصب شدهای شان میباشد. امت نباید در راه الله از سرزنش هیچ ملامتگری حراس داشته باشد و اگر برای خود هنوز حقی قایل است، از مردم نترسد. فریاد حق نمیتواند اجل را نزدیک کند. فریاد حق هیچ سختی را نمیآفریند. آنچه که امروزه از غاصب جدید دیده میشود، قابل سکوت و تحمل نیست؛ مخصوصاً اینکه انقلاب و اهل آن را به سمت آن تاریکی سوق میدهد که عنصر اساسی از بین رفتن انقلاب میباشد.
برای اینکه دیگر قدرت امت در معرض سلب شدن قرار نگیرد، این بار برای سیر انقلاب به جهت هدف اساسی آن باید شاخصههایی را تعیین کرد که از انقلاب بهتر پاسداری شده و از سرقت آن جلوگیری کند. باید در قسمت هدف و مراحل رسیدن به آن مقرارات مشخصی وضع گردد و هرکسیکه خود را با آن عیار نمود، پذیرفته شود و هردسیسهگریکه قصد سرقت انقلاب و تسلط بر آن را دارد، کنار زده شود. حالتیکه ما امروزه در آن قرار داریم، چیزی جز نتیجۀ سکوت امت از حقوقاش و جز نتیجۀ موقف غیرمسئولانهای امت در برابر کسانیکه قربانیهایشان را دزدیده اند، چیزی دیگری نیست. امت امروزه باید برحذر باشد و از زمرۀ کسانی قرار نگیرد که از حق پشت کرده و مصداق این هشدار رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار گرفته اند:
«لَتَأْمُرُنَّ بالْمَعْرُوفِ، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ»
(سنن ترمذی)
ترجمه: یا امر به معروف و نهی از منکر میکنید یا(درغیر این صورت) نزدیک خواهد بود که الله(سبحانه وتعالی) عذاب خودرا برشما فرود آورد و آنگاه شما(برای نجات خود) به درگاه الله(سبحانه وتعالی) دعا کنید و دعای شما قبول نشود.
شما ای اهل شام و مخصوصاً کسانیکه هنوز از آزادی برخوردار میباشید، موقف کنونی امت در تنگترین لحظات خود و در آخرین نقطۀ مسیرش قرار دارد! خود شاهد تسلیم مناطق زیادی به نظام بودید و با آنکه به چشم سر نتیجۀ موقف غیرمسئولانۀ مردم آن مناطق را مشاهده کرده، بازهم برای بازپسگیری ملک خویش و قدرت خویش هیچ حرکت نمیکنید؛ پس این را فراموش نکنید که وضعیت پیشروی شما از وضعیت گذشتۀ شما بهتر نیست؛ باید صدای خود را بلند کرده و دست بدست هم داده مانند قبل در جادهها بریزید؛ چون اوضاع دیگر نیازی به خاموشی ندارد و گرنه آنچه که در حال آمدن است، سختر و تلختر است.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: استاد عبدو الدلی
عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه