جمعه, ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مذاکرات ژینو و تلاش برای پایان دادن به جنگ جاری در سودان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

جلسۀ افتتاحیۀ مذاکرات ژینو دربارۀ تلاش برای پایان دادن به جنگ جاری در سودان، چهارشنبه 14 اگست 2024 با حضور شرکای میانجی‌گر بین‌المللی شامل امریکا، سوئیس، عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی، اتحادیه آفریقا و سازمان ملل برگزار شد؛ در حالی‌که ارتش سودان در این مذاکرات حضور نداشت.

 چرا امریکا به جای جده، ژینو را برای برگزاری این کنفرانس انتخاب کرده و مشارکت را گسترش داده است؟ چرا ارتش سودان در این مذاکرات حضور نیافت؟ آیا دعوت امریکا به مذاکرات ژینو، بدون قصد جدی برای برقراری آتش‌بس، ایتلاف وقت است؟ یا این موضوع به قدرت‌های انگلیسی که هنوز مقاومت می‌کنند، مرتبط است؟ هم‌چنین، چرا این درگیری‌های مکرر در الفاشر رخ می‌دهد و این منطقه چه اهمیتی برای طرفین دارد؟  تشکر از شما.

جواب:

برای پاسخ به سوالات مطرح شده، ابتدا باید به بررسی نکات زیر بپردازیم:

نخست: در پاسخ به سوال 19 دسامبر 2023 ذکر کردیم:

«...این درگیری به زودی حل نخواهد شد و ممکن است مدتی طول بکشد؛ زیرا هدف محدود کردن درگیری بین دو جناح امریکاست: رهبری ارتش و رهبری نیروهای پشتیبانی سریع. نتیجۀ این درگیری توسط امریکا با تقسیم نقش‌ها بین این دو کنترول می‌شود. در نتیجه، مخالفان وابسته به بریتانیا و اروپا همان‌طور که از زمان شروع درگیری در میانه اپریل 2023 بوده‌اند، فلج شده و تا حد ممکن ضعیف می‌شوند. برای توضیح بیشتر باید بگوییم که نیروهای پشتیبانی سریع در 21 نوامبر 2023 شهر الضعین، مرکز ایالت دارفور شرقی را تصرف کردند. هم‌چنین بدون درگیری مقر فرماندهی ارتش را تصرف کردند؛ زیرا نیروهای ارتش به بهانه جلوگیری از خطر مواجهه و آسیب به غیرنظامیان عقب‌نشینی کردند! نیروهای پشتیبانی سریع در بیانیه‌ای ادعا کردند: "پیروزی‌های ما راهی وسیع برای صلح واقعی باز می‌کند... ایالت دارفور شرقی و شهر الضعین در امنیت کامل تحت حفاظت ما باقی خواهند ماند." (منبع: الجزیره، 22 نوامبر 2023) شایان ذکر است که الضعین پایگاه قبیله رزیقات است که دقلو فرماندۀ نیروهای پشتیبانی سریع و اکثر فرماندهان و اعضای این نیروها از آنجا هستند. قبل از آن، این نیروها شهر نیالا، مرکز ایالت دارفور جنوبی و شهر زالنچی، مرکز ایالت دارفور مرکزی و شهر الجنینه، مرکز ایالت دارفور غربی را تصرف کرده‌اند و تنها تصرف شهر الفاشر، مرکز ایالت دارفور شمالی و پایتخت سیاسی و اداری منطقه دارفور باقی مانده است. اگر نیروهای پشتیبانی سریع الفاشر را تصرف کنند، ضربه‌ای مهلک به جنبش‌های وابسته به انگلیس و اروپائی‌ها، به‌ویژه جنبش آزادی‌بخش سودان و جنبش عدالت و برابری وارد خواهد شد... »

هم‌چنین در همان پاسخ گفتیم: «این جنبش‌ها مصمم به دفاع از الفاشر هستند؛ در غیر این صورت، از بین خواهند رفت... به‌ویژه این‌که شهر الفاشر موقعیت استراتژیکی دارد و مرزهای آن به لیبی، چاد و شهرهای غربی منطقه دارفور متصل است...»

سپس افزودیم: «...از جانبی دیگر نیروهای پشتیبانی سریع به سمت دارفور حرکت کردند؛ در حالی‌که ارتش نظاره‌گر بود تا به مخالف اصلی در کشور تبدیل شوند. شاید امریکا در سودان دو جناح پیدا کند: یک جناح سیاسی از نیروهای پشتیبانی سریع که با سلاح مجهز است و رهبری مخالفان را به عهده دارد و یک جناح نظامی از ارتش... تا هردو جناح منافع امریکا را تأمین کنند. اما اینکه چرا مخالفان نیروهای پشتیبانی سریع هم‌چنان مسلح هستند، احتمالاً به دو دلیل است: اول، برای مهار مخالفان اروپایی که از مزدوران انگلیسی تشکیل شده‌اند؛ چرا که نابودی سیاسی آن‌ها آسان نیست و نیاز به اقدام نظامی دارد... و دوم، این‌که نیروهای پشتیبانی سریع در دارفور یک نیروی سیاسی مسلح باقی بمانند تا اگر منافع امریکا اقتضا کند، جدایی دیگری مانند جنوب سودان صورت گیرد و این جدایی در دارفور انجام شود... به نظر می‌رسد که هنوز زمان این جدایی نرسیده است؛ بلکه شرایط برای آن در حال آماده‌سازی است...» پایان نقل قول

بنابراین، شهر الفاشر برای همه طرف‌ها اهمیت دارد. برای امریکا و پیروانش (ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع). الفاشر اهمیت زیادی دارد تا نیروهای پشتیبانی سریع در دارفور به عنوان یک نیروی سیاسی مسلح باقی بمانند، به‌طوری‌که اگر منافع امریکا اقتضا کند، جدایی دیگری پس از جنوب سودان در دارفور رخ دهد.

این موضوع برای مخالفان اروپایی اهمیت زیادی دارد؛ زیرا تنها پایگاه باقی‌مانده آن‌ها در دارفور، شهر الفاشر است. اگر آن‌ها از الفاشر بیرون رانده شوند، این مخالفان به زودی از بین خواهند رفت. به ویژه این‌که الفاشر از نظر استراتژیک بسیار مهم است، چرا که مرزهای آن به لیبی، چاد و شهرهای غربی دارفور متصل می‌شود. به همین دلیل در این شهر به شدت می‌جنگند و این مسئله باعث شده که نیروهای پشتیبانی سریع نتوانند هنوز کنترل الفاشر را به دست گیرند. با این‌که الفاشر آخرین پایگاه نظامی در دارفور است و به ظاهر آن‌ها در برابر نیروهای پشتیبانی سریع هم‌پیمان مخالفان هستند، اما واقعاً به طور جدی با آن‌ها نمی‌جنگند. در غیر این صورت، ارتش می‌توانست آن‌ها را شکست دهد؛ چرا که نیروی کافی در اختیار دارد. اما برنامه امریکایی‌ها اینست که ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع را برای اهدافی که قبلاً بیان داشتیم، حفظ کنند و مخالفان اروپایی را یا از بین ببرند یا به حاشیه ببرند.

دوم: سوالات دربارۀ کنفرانس ژینو را به شرح زیر بررسی می‌کنیم:

1.  آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، در تاریخ ۲۳/۷/ ۲۰۲۴ اعلام کرد که: واشنگتن از نیروهای مسلح سودان و نیروهای پشتیبانی سریع دعوت کرده تا در مذاکراتی درباره آتش‌بس که توسط ایالات متحده از تاریخ ۱۴ اگوست ۲۰۲۴ در سوئیس آغاز می‌شود، شرکت کنند. وی افزود که این مذاکرات هم‌چنین با حمایت عربستان سعودی برگزار خواهد شد و اتحادیه آفریقا، مصر، امارات و سازمان ملل را به عنوان ناظر شامل خواهد بود. هدف این مذاکرات، توقف خشونت در کشور، اجازه به ارسال کمک‌های انسانی به نیازمندان و ایجاد یک سازوکار نظارت و بررسی قوی برای اطمینان از اجرای هر توافقی است. بلینکن اشاره کرد که مذاکرات به مسائل سیاسی گسترده‌تر نخواهند پرداخت. (منبع: پایگاه خبری فرانسه، ۲۳/۷/۲۰۲۴)

این موضوع نشان می‌دهد که مذاکرات پیشین در جده به صورت عمدی توسط امریکا به نتیجه‌ای نرسیدند؛ زیرا واشنگتن تمایلی به توقف درگیری بین دو طرف نداشت. اظهارات بلینکن مبنی بر این‌که «مذاکرات به مسائل سیاسی گسترده‌تر نخواهند پرداخت» به این معناست که نشست ژینو تنها برای ادامۀ مذاکرات و بدون نتیجه ملموس در خصوص توقف درگیری‌ها خواهد بود. هم‌چنین، متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، تأیید کرد که «نمی‌تواند احتمال دستیابی به توافق را ارزیابی کند، اما هدف ما بازگرداندن دو طرف به میز مذاکره است» و افزود «امیدواریم که این فرصت به توقف درگیری‌ها منجر شود.» (منبع: اندیپندنت،۲۴/۷/۲۰۲۴)

بریتانیایی‌ها نیز آگاه بودند که مذاکرات ژینو که به دعوت امریکا برگزار می‌شود، راه‌حلی به همراه نخواهد داشت. رمطان لعمامره نماینده سازمان ملل، در جلسه شورای امنیت در تاریخ ۲۹ جولای ۲۰۲۴ درباره نشست ژینو که قرار است در ۱۴ اگست ۲۰۲۴ برگزار شود، گفت که این مذاکرات «گام اولی تشویق‌کننده در یک فرآیند طولانی‌تر و پیچیده‌تر» هستند. (منبع: شرق الاوسط، ۲۹/۷/۲۰۲۴) به عبارت دیگر، او اذعان می‌کند که این جلسه به حل مسائل نخواهد رسید و بیشتر به گفت‌وگوهای بی‌نتیجه در ژینو مشابه است. شایان ذکر است که رمطان لعمامره، وزیر خارجه پیشین الجزایر و از مزدوران بریتانیا، در تلاش است تا اتحادیه اروپا و سایر هم‌پیمانان بریتانیا را در مذاکرات مرتبط با سودان مشارکت دهد، همان‌طور که در نشست جیپوتی در تاریخ‌های ۲۶ و ۲۷ جولای ۲۰۲۴ مشاهده شد که در آن بیش از ۲۰ کشور به همراه اتحادیه اروپا حضور داشتند. هم‌چنین، ایالات متحده موفق به جلوگیری از انتصاب لعمامره به عنوان نمایندۀ سازمان ملل در لیبی شد، اما بریتانیا موفق به تعیین او به عنوان نمایندۀ سازمان ملل در سودان گردید.

1. به محض این‌که امریکا به زبان وزیر امور خارجه‌اش دعوت به برگزاری کنفرانس در سوئیس کرد، نیروهای پشتیبانی سریع فوراً به این دعوت پاسخ دادند. در پی این اعلام، در عصر ۲۳ جولای ۲۰۲۴، محمد حمدان دقلو، فرمانده نیروهای پشتیبانی سریع ، از طریق پلتفرم ایکس (توئیتر سابق) به دعوت بلینکن پاسخ داده و گفت: «ما مشارکت‌مان در مذاکرات آتش‌بس در تاریخ ۱۴ اگست ۲۰۲۴ در سوئیس را اعلام می‌کنیم.» این نشان می‌دهد که دقلو از قبل از این دعوت اطلاع داشته و دلیل آن را از کانال‌های وزارت خارجه امریکا دریافت کرده است؛ زیرا در پاسخ‌گویی تردید نکرد. در حالی‌که فرماندۀ ارتش و رئیس شورای حاکمیت، عبدالفتاح البرهان، نیز از این دعوت مطلع بود، توافق شده بود که او پاسخ را به تأخیر بیندازد تا نشان دهد که استقلال دارد و می‌تواند مخالفت کند. به همین دلیل، البرهان درخواست برگزاری جلسه با امریکا برای مذاکره در مورد کنفرانس ژینو کرد، گویا که او می‌تواند بدون تأیید امریکا، تصمیم‌گیری کند. سپس اعلام شد که این مذاکره‌ها با شکست مواجه شده است. به طور رسمی اعلام شد که مذاکره‌های سودانی-امریکایی، که مقدمه‌ای برای مشارکت ارتش در مذاکرات با نیروهای پشتیبانی سریع بود، به شکست انجامید. این مذاکره‌ها در شهر جده سعودی برگزار شد، در پاسخ به درخواست دولت تحت حمایت ارتش که مقر آن در پورتسودان است و این موضوع تهدیدی برای موفقیت نشست ژینو پیش از آغاز آن در تاریخ مقرر چهارشنبه آینده ایجاد کرده است. به گفته منابع آگاه، نقاط اصلی اختلاف که منجر به شکست مذاکره‌ها شد، شامل مخالفت هیئت سودانی با حضور (ایگاد) و امارات به عنوان "ناظر" و هم‌چنین درخواست برای انجام مذاکرات تحت نام دولت و نه ارتش و لزوم اجرای "اعلامیه انسانی جده" پیش از ورود به هر مذاکرات دیگری بود. رئیس هیئت "ابو نمو" تصمیم‌گیری نهایی درباره مشارکت در مذاکرات را به عهده رهبری گذاشت و گفت: «در نهایت، این امر به تصمیم و ارزیابی رهبری بستگی دارد.» (منبع: شرق الاوسط، ۱۳/۸/۲۰۲۴)

1. بنابراین، مذاکره‌های جده در تأیید برگزاری نشست سوئیس به بن‌بست رسید و بهانه‌ای مطرح شد که آیا دعوت برای ارتش است یا دولت! گویا البرهان می‌تواند درخواست امریکا برای نشست ژینو را رد کند؛ اگر امریکا در آن جدی بود. این اقدام بیشتر به منظور مشغول کردن طرفین به موضوع مذاکره است تا زمانی‌که امریکا بتواند نفوذ اروپایی‌ها را در سودان کاهش دهد و به توافقی برسد که برای انتخابات آینده‌اش مزیت مثبت به همراه داشته باشد. دلیل این تأخیر و تعلل امریکایی و عدم دستیابی به راه‌حلی برای مشکل سودان، اینست که قدرت‌های اروپایی و انگلیسی هنوز در سودان قوی هستند. همان‌طور که قبلاً ذکر شد، امریکا تلاش کرده تا اختلافات میان البرهان و حمیدتی را برای تضعیف قدرت‌های اروپایی برجسته کند، اما هنوز نتوانسته است به این هدف دست یابد. فعالیت‌های انگلیسی‌ها در سودان از طریق امارات تقویت شده است، پس از آنکه تلاش‌های کینیا برای ورود نیروهای صلح و مشارکت مؤلفه‌های مدنی که شامل دست‌نشانده‌های انگلیس بودند، ناکام ماند. در نتیجه، هر دو هدف "متوقف کردن درگیری‌ها و مشارکت مؤلفه‌های مدنی" شکست خورده است.

2.  دولت سودان و عبدالفتاح البرهان از این موضوع آگاه هستند. در جلسه شورای امنیت در تاریخ ۱۸ جون ۲۰۲۴، نمایندگان سودان و امارات در سازمان ملل به شدت به یکدیگر حمله کردند. نماینده سودان، الحارث ادریس الحارث، اظهار کرد که «مدارک و شواهدی از حمایت امارات از نیروهای پشتیبانی سریع دارد.» نمایندۀ امارات، محمد ابو شهاب، این ادعاها را "اتهامات بی‌پایه" خواند و افزود: «پیروزی نظامی یا توافق نظامی در سودان امکان‌پذیر نیست و تنها راه حل، مذاکرات است.» (منبع: سی ان ان، 2024/6/19) این اظهارات از طرف امارات نشان‌دهندۀ دخالت این کشور در درگیری‌های جاری در سودان است. پیش از این، بین دو طرف تبادل اخراج دیپلمات‌ها نیز صورت گرفته بود. بریتانیایی‌ها بازی مشابهی را که امریکا علیه دست‌نشاندگانش برای محدود کردن آن‌ها انجام می‌دهد، علیه دست‌نشاندگان خود آغاز کردند. بریتانیا از طریق امارات به حمایت از نیروهای پشتیبانی سریع پرداخت تا از دست‌نشاندگان خود محافظت کند و حضورشان را تقویت نماید؛ به طوری‌که نیروهای پشتیبانی سریع نمی‌توانند از شر آن‌ها خلاص شوند یا بر آن‌ها مسلط شوند. دست‌نشاندگان بریتانیا تحت عنوان حرکت "تقدم" و به رهبری عبدالله حمدوک، نخست‌وزیر پیشین سودان که در سال ۲۰۲۱ توسط البرهان و حمیدتی برکنار شد، شروع به فعالیت‌های محسوس کردند. در تاریخ ۳ اپریل ۲۰۲۴، محکمۀ سودان تصمیم به بازداشت ۱۶ نفر از رهبران این حرکت، از جمله حمدوک گرفت و از آن‌ها خواست تا خود را به محکمه به اتهام "کمک و همکاری، توافق، جرائم علیه دولت، بر هم زدن نظام قانونی، جرائم جنگ و نسل‌کشی" معرفی کنند. (منبع: تلویزیون سودان، 2024/4/3)  با این حال، هیچ‌یک از آن‌ها دستگیر نشدند و هیچ‌یک از آن‌ها خود را تسلیم نکرد، که نشان‌دهندۀ ضعف ارادۀ نظام البرهان در برابر دست‌نشاندگان انگلیس است. علاوه بر این، عبدالفتاح البرهان حتی از مذاکره با این گروه نیز خودداری کرده است: «البرهان، رئیس شورای حاکمیت سودان، روز پنج‌شنبه از عدم تمایل خود به مذاکره با حرکت نیروهای مدنی دموکراتیک (تقدم) خبر داد.» (منبع: پایگاه خبری اناتولی)

3. حمایت امارات از نیروهای پیشتیبانی سریع در راستای منافع بادار آن بریتانیا در سودان است، نه به خاطر این که فرمانده نیروهای پشتیبانی سریع، دقلو، دست‌نشانده بریتانیا باشد؛ بلکه به این دلیل که او دست‌نشاندۀ امریکا است. بریتانیا قصد دارد تا طرح امریکا در سودان را با نفوذ و حمایت از دقلو و نیروهایش ناکام بگذارد. مشابه اقداماتی که در لیبی انجام داد؛ جایی‌که بریتانیا به امارات نقش داد تا در کنار حفتر، دست‌نشاندۀ امریکا، نفوذ کند و با حمایت از او تلاش کند تا حرکت حفتر علیه دست‌نشانده‌های بریتانیا در طرابلس را ناکام بگذارد. هم‌چنین در یمن، بریتانیا از موقعیت امارات در ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در عملیات "الحزم" بهره‌برداری کرد تا به حمایت از دست‌نشانده‌هایش پرداخته و آن‌ها را قادر سازد تا بر جنوب یمن مسلط شوند و حوثی‌ها را که دست‌نشانده‌های امریکا هستند، از آنجا اخراج کنند. امارات تا آستانه کنترل بر الحدیده پیش رفت و به سمت صنعا برای سقوط حوثی‌ها حرکت کرد، اما تبلیغات امریکا مبنی بر گرسنگی و بیماری مردم الحدیده باعث برگزاری کنفرانس استکهلم در تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۸ شد و پیشرفت امارات و متحدانش در جنوب یمن را متوقف کرد. این نمونه‌ای از نقشه‌بازی بریتانیا در سیاست بین‌المللی است.

4. بنابراین، امریکا در یافتن راه‌حل تعلل می‌کند، نیروهای پشتیبانی سریع موافقت می‌کنند و ارتش خودداری می‌کند و به این ترتیب مذاکرات از جده به قاهره و از آنجا به ژینو منتقل می‌شود؛ نه برای یافتن راه‌حل؛ بلکه برای به تأخیر انداختن آن. مجلس شورای حاکمیت انتقالی حاکم در بیانیه‌ای اعلام کرد: «بر اساس تماس با دولت امریکا از طریق تام باریلو، نماینده امریکایی در سودان و تماس از سوی دولت مصر برای درخواست جلسه با هیئت دولتی در قاهره برای بررسی دیدگاه دولت در اجرای توافق جده، دولت تصمیم به ارسال هیئتی به قاهره برای این منظور گرفته است.» هم‌چنین افزود که توافق جده تعیین می‌کند که نیروهای پشتیبانی سریع باید از مناطق شهری خارج شوند. (منبع: المرصاد-عربي، ۱۹/۸/۲۰۲۴)

7.       خلاصه:

الف) احتمالاً، تصمیمات فریبنده‌ای در کنفرانس ژینو که در تاریخ ۱۴ اگست ۲۰۲۴ برگزار می‌شود و پیش‌بینی شده است که برای ۱۰ روز ادامه یابد، صادر خواهد شد. طبق برنامه، مذاکرات ژینو به مدت حداکثر ده روز تحت نظارت امریکا و عربستان سعودی ادامه خواهد داشت... (منبع: الجزیره، ۱۴ اگست ۲۰۲۴) اما این تصمیمات ممکن است تنها جنبه صوری داشته باشند و در عمل بی‌اثر باقی بمانند. حتی اگر توافقی صورت گیرد، موقتی خواهد بود و پایدار نخواهد ماند؛ زیرا امریکا هنوز به اهداف خود نرسیده است. تمرکز اصلی به احتمال زیاد بر روی ارائه کمک‌های انسانی خواهد بود. دولت سودان اعلام کرده که اجازه عبور کمک‌های انسانی از طریق معبر ادری در مرز با چاد را می‌دهد و طرف‌های بین‌المللی حاضر در کنفرانس ژینو این اقدام را خوش‌آمد گفته‌اند. (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۷ اگست ۲۰۲۴) امریکا مذاکرات ژینو را به عنوان مدل جدیدی توصیف کرده و هدف این مذاکرات را گسترش دامنه ارائه کمک‌های انسانی و بازگشائی مسیرهای انسانی اعلام کرده است (منبع: الجزیره، ۲۰ اگست ۲۰۲۴)

ب) عدم توانایی امریکا در کنار زدن بریتانیا از صحنه سودان، به ویژه از طریق دست‌نشانده‌های منطقه‌ای مانند امارات و دست‌نشانده‌های محلی مانند حرکت "تقدم"، باعث شده که امریکا استراتژی‌های خود را دوباره بررسی کند و امارات را به کنفرانس ژینو وارد کند. در حالی‌که قبلاً امریکا تنها با دست‌نشانده‌های خود، عربستان سعودی و در پلتفرم جده به مسائل سودان پرداخته بود و به قدرت‌های اروپایی مثل "الحریة‌ و التغییر" توجهی نداشت. اما با ظهور "تقدم"، که از نظر تأثیرگذاری قوی‌تر از "الحریة و التغییر" است و پشتوانه آن امارات است، مریکا به این نتیجه رسید که باید امارات را در کنفرانس مشارکت دهد. این اقدام بیشتر به منظور فریب و به تأخیر انداختن واقعی تلاش‌ها برای یافتن راه‌حل برای توقف درگیری‌ها است و نه اقدام جدی برای حل این بحران.

ج) تمامی این وضعیت‌ها به ضرر مردم مسلمان سودان است. همان‌طور که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ»

ترجمه:‌ اگر دو مسلمان با شمشیرهای‌شان در مقابل یکدیگر قرار گیرند، قاتل و مقتول هر دو در آتش هستند.

بر مخلصین ارتش و مردم لازم است که برای خنثی کردن تمامی این توطئه‌ها و رهایی از دام  دست‌نشانده‌ها تلاش کنند، زیرا آن‌ها اساس فتنه هستند و به وسیلۀ آن‌ها استعمارگران قادر به پیشبرد این توطئه‌ها می‌شوند. هم‌چنین، بر مخلصین لازم است که برای حمایت از حزب‌التحریر، که همیشه با صداقت این توطئه‌ها را افشا کرده و در هر بار نظر صحیحی ارائه داده است، اقدام کنند. بر تمام مخلصین صاحب قدرت لازم است تا حزب‌التحریر را برای نصرت و تکریم دین الله سبحانه وتعالی نصرت دهند.

﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

ترجمه:‌ و قطعاً الله (سبحانه وتعالی) یاری می‌دهد، به کسی که (دین) او را یاری کند، بی‌شک که الله (سبحانه و تعالی) نیرومند شکست‌ناپذیر است.

پانزدهم صفر الخير ۱۴۴۶ه.ق.

مطابق با ۲۰ اگست ۲۰۲۴م.

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

افسانۀ آشکار دشمنی ایران و امریکا

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

این دروغ ظاهری  -که این دو کشور همواره در حالت جنگ هستند- بیشتر در زمانی بالا می‌گیرد که رسانه‌ها از شکل دشمنی ایران و امریکا خصوصاً در ساحات عراق، لبنان و یمن -که به عنوان زیر شاخه‌های تهران در منطقه شناخته می‌شوند. هم‌چنان شعار‌های ایرانی از جمله "مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا" این دروغ را در نزد بسیاری از مردم ترویج می‌دهد و تحریم‌های آمریکا علیه ایران در میان بسیاری از سیاستمداران بازارش را رونق می‌دهد.

قصد ندارم به تاریخچه روابط ایران و آمریکا از زمان پیروزی انقلاب خمینی و شعارهای پرطنینی که در ابتدای  حکومت خود سر می‌داد؛ "مرگ بر شیطان بزرگ، آمریکا" بپردازم؛ زیرا واقعیت عینی این معما را تکذیب می‌کند. حمایت خمینی از گروه امل در دهۀ هشتاد برای کشتن پناهندگان فلسطینی در لبنان بزرگترین گواه بر دروغ بودن ادعای وی است. هم‌چنان وقایع فراوانی وجود دارد که دروغ‌گو بودن خمینی را نشان داده و همدستی‌اش با شیطان بزرگ (آمریکا) را تأیید می‌کند.

اختلاف ایران و آمریکا حتی یک روز هم اختلاف عقیدوی نبوده، بلکه تهران توانست اختلاف خود را با واشنگتن با شعارهایی که در میان مردمِ فریب‌خورده ترویج داده، دینی جلوه دهد.

هم‌چنین اختلاف ایران با رژیم یهود(اسرائیل) به هیچ عنوان یک اختلاف عقیدوی نبوده؛ بلکه اختلاف بر سر تصاحب نقش در منطقه است.

اکنون به وضوح مشخص شده که  حقیقت اختلاف ایران و آمریکا از مشاجرات رسانه‌ای و تبادل اتهامات برای گمراه کردن افکار عامه فراتر نرفته است. اما در میدان واقعیت اوضاع کاملاً متفاوت است.  خدماتی‌که ایران در افغانستان به امریکا ارائه کرد، موضوع دوری نیست؛ صحنه‌ای که در عراق نیز تکرار شد و همین ایران بود که آمریکا را از بن‌بست عراق نجات داد.

اما مردم هم‌چنان اسیر موضوعاتی هستند که رسانه‌ها پخش می‌کنند. اینک بعید و غیر ممکن نیست که منافع یکی شده و اختلافات ظاهری که در طول زمان شکل گرفته است، از بین برود تا بخاطر روابطی که اساس آن را منافع مشترک تشکیل می‌دهد، قواعد جدیدی ایجاد شود.

تنها اهمیت خلیج فارس برای امریکا باقی می‌ماند که از دیر‌باز مشخص شده است؛ زیرا تنها دوست آمریکا منافع آن است و اخلاق، انسانیت و ارزش‌ها در عرف و فرهنگ آن هیچ جایی ندارد.

بنابراین، واضح و آشکار است که رسانه‌ها تحت کنترل آمریکا هستند و بیشتر اخبار سیاسی که رسانه‌ها منتشر می‌کنند، از یک منبع سرچشمه می‌گیرد. لیکن اختلاف در منبعی است که کنترل آن را در دست دارد و باقی می‌ماند.

هم‌چنین تهدید هسته‌ای برگ برنده‌ای برای بقای آمریکا در منطقۀ خلیج فارس است و تثبیت پایگاه‌های آمریکا به بهانۀ نگرانی در مورد توانمندی‌های هسته‌ای ایران و افزایش فروش تسلیحات این کشور به کشورهای خلیج فارس می‌باشد. از این جهت، آمریکا هم‌چنان به سیاست معروف خود در ایجاد هرج و مرج و تخریب برای تثبیت حضور خود در منطقه ادامه داده و در عین حال به روابط پنهانی خود با تهران برای تنظیم و برنامه‌ریزی اوضاع منطقه بر اساس منافع خود ادامه می‌دهد. هم‌چنان تبادل پیام‌ها به صورت مستقیم و غیر مستقیم نیز نقش مهمی در روابط ایران و امریکا دارد که ایران را به افسر منطقه برای تأمین منافع آمریکا تبدیل کرده است.

نویسنده: مونس حمید-ولایه عراق

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

14صفر1446ه.ق.

19اگست2024م.

مترجم: حسن سلحشور

ادامه مطلب...

درگیری‌های مرزی میان پاکستان و افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

العربیه نت به تاریخ ۱۳/۸/۲۰۲۴  با انتشار خبری نوشت: «دولت طالبان امروز سه‌شنبه نیروهای پاکستانی را به کشتن سه غیرنظامی که یک زن و دو کودک بودند، در درگیری‌های مرزی بین دو کشور متهم کرد. یکی از مسئولین مرزی پاکستان در مرز  تورخم گفت که سه سرباز پاکستانی در این درگیری مجروح شدند.» پیش از آن؛ «صندوق بین‌المللی پول روز جمعه با دولت پاکستان توافق‌نامه‌ای برای کمک مالی به ارزش هفت میلیارد دالر در طول سه سال امضا کرد.» (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۳جولای۲۰۲۴) پرسش اینست که پشت پردۀ این درگیری‌ها چه مسائلی قرار دارد؛ به ویژه با توجه به این‌که در گذشته نیز چنین درگیری‌هایی رخ داده بود؟

سوال دیگر اینست که آیا میان کمک‌های صندوق پول، که امریکا بالای آن تسلط دارد و مشغول نمودن پاکستان به جنگ با افغانستان به هدف این‌که هند فرصت داشته باشد، برای تحقق اهداف امریکا، چین را در تنگناه قرار دهد، ارتباطی وجود دارد؟ و یا اسباب دیگری پشت این درگیری‌هاست؟

جواب:  برای جواب به سوال‌های فوق، به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

۱. در جواب به سوال تاریخی 28 جون 2023م پیرامون مرزهای استعماری میان پاکستان و افغانستان گفته بودیم: «در سال 1893م هنری مارتیمر دیورند وزیر خارجۀ وقت انگلیس و امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان توافق‌نامه‌ای را امضا نمودند که بر اساس آن، مرز موسوم به "خط دیورند" به طول 2640 کیلومتر میان افغانستان و پاکستان، که از شمال شرق تا جنوب غرب افغانستان ادامه دارد، به وجود آمد. این مرز به عنوان مرز رسمی میان پاکستان و افغانستان شناخته شد و قبایل پشتون را به دو بخش در دو سوی مرز تقسیم نمود. جهت معلومات باید گفت که ساکنین مناطق مرزی میان دو طرف را اکثراً پشتون‌ها تشکیل می‌دهند و پشتون‌ها اکثریت نفوس افغانستان را نیز تشکیل می‌دهند؛ چنان‌چه حدود 40% از اتباع این سرزمین، پشتون‌هاستند و تمام حکام آن در طول دو قرن، پشتون بوده اند. در پاکستان پشتون‌ها پس از پنجاب‌ها بیش‌ترین نفوس را دارند.

در هر صورت، افغانستان خط مرزی مذکور را به رسمیت نشناخته، مخصوصاً با توجه به این‌که انگلیس در زمان ترسیم خط دیورند در 12 نومبر 1893، ساختار جیوسیاسی، نژادی و قبیلوی منطقه را در نظر نگرفته و ترسیم آن به گونۀ خودخواسته و با درنظر داشت منافع استعمارگرایانۀ انگلیس صورت گرفته است. انگلیس‌ها مانند بسیاری از قدرت‌های پیش از خود تلاش نمودند بالای مناطق مرزی مذکور مسلط شوند؛ مناطقی‌که قبایل سرکش آن بر فراز کوه‌ها رفته و هرگز تسلیم تلاش‌های توسعه‌طلبانۀ فارس و حکام هند نشدند.

انگلیس در زمان تجاوز‌ش به افغانستان، شکست نظامی شرم‌آوری را میان سال‌های 1839 تا 1842م در این سرزمین متحمل گردید. سپس در سال 1878م، یک‌بار دیگر به افغانستان تجاوز نمود؛ اما دو سال بعد نیروهایش را از آن‌جا بیرون کشید. لیکن نفوذ انگلیس توسط حکام افغانستان که در سال 1879م توافق‌نامۀ گندمگ را امضا نموده بودند. هم‌چنان در افغانستان باقی ماند و بر اساس توافق‌نامۀ مذکور، افغانستان مناطق وسیعی از خاک خود را به نفع انگلیس‌های استعمارگر، که بر شبه جزیرۀ هند اسلامی حکومت می‌نمودند، از دست داد. پس از آن که امریکا بر اساس توافق‌نامۀ دوحه در ماه آگست 2021م از افغانستان بیرون رفت و گروه طالبان قدرت را در کابل در دست گرفتند، با صدای رسا و به گونۀ علنی با اقدامات مرزی پاکستان مخالفت نمودند و به این ترتیب، فعالیت‌های تحریک‌آمیز مرزی میان دو طرف در دو سوی مرز موجود، بالا گرفت. پاکستان هر از گاهی با اعمال فشار بالای مهاجران افغان و خانواده‌های پشتونی که قبلاً با سهولت در مرز رفت و آمد داشتند و هیچ کسی مانع آنان نمی‌شد، به تنش‌ها دامن می‌زد و این تنش‌ها گاهی همراه با درگیری‌هایی برای باز نمودن مرز و عبور و مرور کالاها و مردم بود که در مواردی منجر به کشته‌ و زخمی شدن شماری نیز می‌گردید.» (پایان نقل قول از پاسخ قبلی)

2. این خط مرزی (خط دیورند) باعث شد که درگیری بین دو کشور در زمان‌های دشواری که افغانستان پس از هجوم قدرت‌های بزرگ بر آن، اعم از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ و اشغال آمریکا در سال ۲۰۰۱ م تجربه کرد، فروکش کند؛ اما در حال حاضر دوباره بر اساس سیاست آمریکا پس از خروج تحقیرآمیزش از افغانستان در سال ۲۰۲۱م دوباره بالا گرفته است. باید توجه داشت که عبور و مرور از این مرزها در زمان اشغال شوروی از افغانستان بسیار آسان و ساده بود و این واقعیت، عبور مجاهدینی را که در پاکستان آموزش می‌دیدند، برای مبارزه با شوروی در افغانستان تسهیل می‌کرد، و این عبور و مرور آسان از مرزها، ادامه وضعیت دموگرافیکی است که در روابط بین خانواده‌های پشتون را در دو سوی مرز خود تحمیل می‌کرد. از سوی دیگر، این با سیاست آمریکا که ضد حضور شوروی در افغانستان بود همخوانی داشت؛ اما پس از اشغال افغانستان توسط امریکا، سیاست آمریکا تغییر کرد و از پاکستان خواست تا مرزها را سختگیرانه کنترل کند و جلوی مجاهدین مخالف اشغالش را از عبور از مرز بگیرد. بنابراین ارتش پاکستان در آن مناطق مرزی در داخل پاکستان جنگ شدیدی را آغاز کرد.

3. در ماه می ۲۰۱۸م، پاکستان مناطق قبیله‌ای مرزی مجاور افغانستان را به ایالت خیبر پختونخوا ضمیمه کرد و بدین وسیله دوره‌ای از عدم وضوح و عدم تابعیت آن مناطق به قوانین و پولیس و دادگاه‌های پاکستانی پایان داد. در حالی‌که پاکستان مسئله مرزی بین خود و افغانستان را حل شده می‌داند، «نخست‌وزیر موقت پاکستان، انور الحق کاکر، اخیراً در مصاحبه‌ای با شبکه طلوع نیوز افغانستان تأیید کرد که «خط دیورند مرز رسمی بین‌المللی بین پاکستان و افغانستان است. مسئله مرز با افغانستان برای ما و همه کشورهای جهان تمام شده است.» (منبع: الجزیره نت، ۱۴/مارچ۲۰۲۴) اما تمامی دولت‌های افغانستان در طول تاریخ بدون توجه به وابستگی‌های سیاسی و فکری خود هم‌چنان از به رسمیت شناختن خط دیورند به عنوان مرز رسمی بین‌المللی بین دو کشور خودداری کرده‌اند. آخرین اظهار نظر در این زمینه مطابق منبع قبلی خود از زبان ملا نورالله نوری، وزیر سرحدات و قبایل دولت طالبان، آمده است که گفت: «هیچ مرز رسمی بین افغانستان و پاکستان وجود ندارد.» درگیری‌ها بین دو کشور بر روی طول این مرز که بیش از ۲۶۰۰ کیلومتر است شدت یافته.

در پاسخ به پرسش  قبلی در ۲۸جون۲۰۲۳ گفتیم: «سپس پاکستان فشارهایش را افزایش داده و برای نخستین بار در تاریخ این مرز، داشتن ویزا را برای ورود به پاکستان بالای افغان‌ها الزامی نمود. اقدام پاکستان برای ساخت مانع مرزی به ارتفاع 3 متر در حدود صدها کیلومتر و با هزینه ملیون‌ها دالر نیز تنش‌ها را تشدید نمود. مانع مرزی مذکور به بهانۀ کنترول جریان کالاهای صادراتی و وارداتی و عبور و مرور افراد و جلوگیری از ورود "تروریستان" بنا گردید. به این ترتیب، مانع مرزی یاد شده یکی از اسبابی بود که باعث تنش‌ها و درگیری‌ها در منطقۀ مرزی میان این دو سرزمین گردید. سپس حکومت طالبان از ادامۀ نصب مانع مرزی توسط پاکستان در فاصلۀ حدود 270 کیلومتر ممانعت نمودند و این در حالی است که حدود 90% کار مانع مرزی مذکور تمام شده بود. حکومت اشرف غنی پیش از آن که سقوط کند، با نصب این مانع مرزی موافقت نموده بود؛ اما اینک هرگاه نیروهای پاکستانی تلاش نمودند مانع مرزی را نصب نمایند، با ممانعت حکومت طالبان مواجه گردیده اند و این امر منجر به درگیری‌هایی میان نیروهای دو طرف مرز گردیده که در مواردی شماری کشته و زخمی نیز در دو طرف به جا گذاشته است... بنابراین ،مسائل بین دو کشور پیچیده شد؛ به ویژه زمانی‌که پاکستان حکومت طالبان را متهم کرد که از حمله طالبان پاکستانی به ارتش پاکستان جلوگیری نمی‌نماید؛ سپس پاکستان به اهدافی در داخل افغانستان حمله کرد و ادعا نمود که به جنگجویان گروه طالبان پاکستانی حمله نموده است.»  (پایان نقل قول)

4. بدین ترتیب، درگیری‌ها و منازعات بین ارتش پاکستان و نیروهای طالبان به واقعیتی جدید در روابط بین دو کشور تبدیل شده است. این درگیری‌ها و منازعات به دلیل مسائل مرزی و هم‌چنین حملات بین "طالبان پاکستانی" و ارتش پاکستان تشدید یافته است. «در سال گذشته، تعداد تلفات به بالاترین سطح خود در شش سال اخیر رسید؛ طوری‌که طبق گزارش مرکز تحقیقات و مطالعات امنیتی که در اسلام‌آباد مستقر است، بیش از ۱۵۰۰ غیرنظامیان، نیروهای امنیتی و جنگجویان کشته شدند.» (منبع: الجزیره نت، ۱۷ جولای ۲۰۲۴) با اتهاماتی‌که ارتش پاکستان به افغانستان در مورد پناه دادن به طالبان پاکستان وارد می‌کند، اسلام‌آباد به افزایش فشار بر افغانستان ادامه می‌دهد: «قاری یوسف احمدی، سخنگوی کمیته طالبان برای کمک به عودت‌کنندگان و اسکان مجدد آن‌ها در مناطق اصلی‌شان گفت: «دو کشور همسایه؛ پاکستان و ایران از آغاز سال ۲۰۲۴ بیش از ۴۰۰ هزار پناهنده را به اجبار اخراج کرده‌اند و پاکستان مسئول ۷۵ درصد از عملیات اخراج بوده است. (منبع: الحره، ۱۱جون ۲۰۲۴)

5. با این همه مشخص می‌شود که دولت پاکستان، که وفادار به آمریکاست، به ایجاد فشار و تحریک بر حرکت طالبان در افغانستان می‌پردازد. این دولت از عبور و مرور آزادانه افغان‌ها در مرزها جلوگیری می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد برای دیدار با اقوام‌شان در آن سوی مرزها ویزا بگیرند، دیوار مرزی احداث می‌کند و آن را به‌عنوان یک واقعیت تثبیت می‌کند، حتی مرزها را به سمت داخل افغانستان جابجا می‌کند و به پناهندگان افغان که تعداد آن‌ها بیش از دو میلیون نفر است، فشار می‌آورد؛ پناهندگانی‌که حدود ۶۰۰ هزار تن آنان با خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱م از افغانستان فرار کرده‌اند. (منبع: الحره، ۱نومبر ۲۰۲۳) و این افراد را به‌صورت دسته‌جمعی از پاکستان اخراج می‌کند. هم‌چنین در سال ۲۰۲۲ عبور هواپیماهای آمریکایی و اجرای حملات در داخل افغانستان را که طی آن ایمن الظواهری، رهبرالقاعده کشته شد، تسهیل کرد و سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان در شهرهای مرزی افغانستان عملیات ترور علیه اعضای برجسته طالبان پاکستانی انجام می‌دهند.

6. تمام این اقدامات پاکستان در چارچوب سیاست آمریکا قرار دارد که به دنبال تنگ‌تر کردن عرصه بر حرکت طالبان در افغانستان است تا آن را به‌طور کامل تحت کنترل خود درآورد. هم‌چنین این اقدامات در راستای خواسته‌های واشنگتن برای وادار کردن ارتش پاکستان به جنگ داخلی و جنگ با افغانستان جهت تسهیل همراهی هند با آمریکا علیه چین است. افزون بر این، آمریکا تلاش می‌کند تا از بهره‌برداری چین از منابع معدنی افغانستان جلوگیری کند؛ چون دشمنی آشکار آمریکا با طالبان در افغانستان که بیش از دو دهه به طول انجامیده، امیدهای چین را برای بهره‌برداری از افغانستان پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱ افزایش داده است. نزاع مرزی بین پاکستان و افغانستان نیز مانع از تحقق آرزوهای چین می‌شود که میلیاردها دلار برای کریدور اقتصادی در پاکستان سرمایه‌گذاری کرده است.

این چارچوب کلی سیاست پاکستان در قبال افغانستان است و از آن مشخص می‌شود که آمریکا نیروی محرک اصلی این نزاع است. این چارچوب شامل ایجاد دشمنی، نزاع مسلحانه مرزی، افزایش تنش در همه زمینه‌ها و حملات هوایی پاکستان به داخل افغانستان می‌شود. «وزیر دفاع افغانستان اعلام کرد که جنگنده‌های نیروی هوایی پاکستان مناطقی پرتراکم در ولایات خوست و پکتیکا در مرز با پاکستان را هدف قرار دادند که به‌گفته وی منجر به کشته شدن کودکان و زنان بی‌گناه شد. ارتش پاکستان یا دولت در این خصوص اظهار نظری نکردند. این حملات پس از کشته شدن ۶ سرباز پاکستانی در حمله یک مهاجم به یک پست بازرسی نظامی در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان صورت گرفت. حملات هوایی پس از کشته شدن ۷ نظامی در روز شنبه در یک حمله در شمال غربی پاکستان در منطقه وزیرستان شمالی نزدیک به مرز افغانستان صورت گرفت. (منبع: الشرق الأوسط، ۱۸/مارچ/۲۰۲۴)

7. این رابطه بحران‌زا بین دو کشور از سال ۲۰۲۱م در حال افزایش است؛ زیرا دلایل این بحران -که ریشه آمریکایی دارد- هم‌چنان پابرجاست و این روند افزایش بحران هم‌چنان ادامه دارد؛ چه پاکستان وام‌هایی از صندوق بین‌المللی پول دریافت کرده باشد یا نکرده باشد. اگرچه شرایط رسمی صندوق بین‌المللی پول و توافق‌نامه‌های وام شامل مسائل مربوط به پول ملی، نرخ ارز، تجارت، انرژی و مالیات است و به‌طور رسمی شامل روابط پاکستان با افغانستان نمی‌شود، اما نمی‌توان از این نکته غافل شد که سیاست‌های خبیث آمریکا، مشتریان خود را در دولت پاکستان با این وام‌های وعده‌داده‌شده به تحریک می‌آورد تا با شدت بیشتری در تحقق منافع آمریکا، از جمله افزایش تنش با افغانستان، تلاش کنند. پاکستان در تابستان ۲۰۲۳ وامی به ارزش ۳ میلیارد دالر از صندوق بین‌المللی پول که تحت سلطه آمریکاست دریافت کرد و وعده‌های بیشتری برای دریافت وام نیز دارد. «صندوق بین‌المللی پول، روز جمعه، توافق‌نامه‌ای با دولت پاکستان برای اجرای یک برنامه کمک مالی به ارزش ۷ میلیارد دالر طی سه سال امضا کرد.» (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۳جولای۲۰۲۴م) که این امر به انگیزه آن‌ها برای تحقق خواسته‌های آمریکا افزوده است.

8. به همین دلیل، در اظهارات دولت فعلی پاکستان که طرفدار آمریکاست، افزایش سطح تنش بین دو کشور مشاهده می‌شود. این امر در حادثه‌ای که در آن چند سرباز پاکستانی در اواسط ژوئیه ۲۰۲۴ کشته شدند، به‌وضوح نمایان است:

الف) وزیر دفاع پاکستان به بی‌بی‌سی گفت که پاکستان حملات خود را علیه افغانستان در چارچوب یک عملیات نظامی جدید با هدف مبارزه با تروریسم ادامه خواهد داد. (منبع: ... BBC English، ۲/۷/۲۰۲۴) طبق همان منبع «طالبان اظهار داشت که این بیانیه "غیرمسئولانه" است و به پاکستان هشدار داد که حملات فرامرزی پیامدهایی خواهد داشت».

ب) احضار سفیر: «وزارت امور خارجه پاکستان روز چهارشنبه معاون سفارت حکومت افغانستان را که تحت رهبری طالبان است، احضار کرد و از این گروه خواست تا علیه گروه‌های مسلح مستقر در افغانستان که اسلام‌آباد می‌گوید این هفته به یک پایگاه نظامی حمله کرده‌اند، اقدام کند.» (منبع: الجزیره نت، ۱۷جولای ۲۰۲۴)

ج) «پاکستان از دولت افغانستان خواست تا اقدامات "فوری و مؤثر" علیه عاملان حمله‌ای که منجر به کشته شدن ۸ سرباز در روز سه‌شنبه در درگیری با "تروریست‌ها" در منطقه خیبرپختونخوا شد، انجام دهد... این بیانیه اشاره کرد که این حمله توسط گروه "حافظ گل بهادر" وابسته به طالبان پاکستانی مستقر در افغانستان انجام شده و منجر به کشته شدن ۸ سرباز شده است.» (منبع: خبرگزاری آناتولی، ۱۷جولای ۲۰۲۴)

د) العربیه نت در ۱۳آگست ۲۰۲۴ با انتشار خبری نوشت: «دولت طالبان امروز سه‌شنبه نیروهای پاکستانی را به کشتن سه غیرنظامی که یک زن و دو کودک بودند، در درگیری‌های مرزی بین دو کشور متهم کرد... یک مقام مرزی پاکستان در تورخم گفت که سه سرباز پاکستانی در این درگیری مجروح شده اند.»

9. خلاصه این‌که: اختلافات مرزی و تنش‌ها در مورد مسئله پناهندگان افغان در پاکستان و هم‌چنین جریان مداوم اتهامات پاکستان به دولت افغانستان مبنی بر پناه دادن به جنگجویان طالبان پاکستان و این‌که حملات از افغانستان آغاز می‌شود، همگی سطح تنش بین دو طرف را افزایش می‌دهد و دلایل لازم برای منازعات و درگیری‌های مرزی و بمباران پاکستان در داخل شهرها و مناطق روستایی مرزی افغانستان را فراهم می‌کند. به احتمال زیاد، این روند از سال ۲۰۲۱ که دولت بایدن از افغانستان خارج شد، مسیر ثابتی به سمت تشدید پیش گرفته است و دلایل این تنش‌ها عمدتاً آمریکایی هستند؛ همان‌طور که ذکر نمودیم؛ آمریکا به دنبال افزایش این تنش‌ها برای دستیابی به اهداف خود در منطقه و با چین است. با این‌که شرایط صندوق بین‌المللی پول به‌طور رسمی این مسائل را شامل نمی‌شود؛ اما آمریکا این وام‌ها را به‌عنوان یک انگیزه برای مزدوران خود در دولت پاکستان در نظر می‌گیرد تا تنش‌ها و منازعات بین پاکستان و افغانستان را افزایش دهند. در شرایطی‌که رقابت شدید بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا جریان دارد و ترامپ، نامزد جمهوری‌خواهان، دولت بایدن را به‌خاطر خروج تحقیرآمیز از افغانستان در سال ۲۰۲۱ متهم می‌کند، دولت بایدن ممکن است پاکستان را به درگیری‌های شدیدتر با طالبان در افغانستان سوق دهد تا به آمریکایی‌ها بگوید که پاکستان به‌نیابت از آن‌ها با طالبان جنگیده است. به همین دلیل، اظهارات مزدوران آمریکا در پاکستان به وضوح نشان‌دهنده تشدید و تهدید است؛ به‌طوری‌که این منازعات پراکنده ممکن است به درگیری‌های مرزی تبدیل شوند؛ اما احتمالاً تبدیل به یک جنگ گسترده نخواهد شد، به‌ویژه این‌که طرف قوی‌تر (پاکستان) خواسته‌های مبنی بر به دست آوردن اراضی از افغانستان ندارد.

10. این وضعیت مسلمانان در غیاب دولت خلافت است که به تخریب مرزها بین مسلمانان و اتحاد سرزمین‌های‌شان زیر حاکمیت یک خلیفه واحد نیاز دارد. این وضعیت تا زمانی ادامه خواهد داشت که امت، به‌ویژه اهل قدرت، برای خشم به‌خاطر الله و امت خود بپا نخیزند و این حاکمان خائن را سرنگون نکنند؛ حاکمانی‌که هرگز خورشید غروب نمی‌کند؛ مگر این‌که آن‌ها توطئه‌ای علیه امت خود داشته باشند. هرگز خورشید طلوع نمی‌کند؛ مگر این‌که آن‌ها آن توطئه‌ها را برای خشنودی دشمنان الله، آمریکا و دیگران اجرا کنند. امور مسلمانان تنها با همان چیزی اصلاح می‌شود که اول آن اصلاح شد: حکومتی مبتنی بر آنچه الله جل جلاله نازل کرده است، در چارچوب خلافت واحد بر اساس منهج نبوت که کافران را پشت سر خود پراکنده می‌کند: ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ خلافتی‌که قانون اساسی آن اسلام است، از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنچه از اجماع صحابه و قیاس شرعی به‌دست آمده است، نه قانون اساسی وضعی. چه قانون اساسی ۱۹۶۴ دوران محمد ظاهرشاه افغانستان که حکومتش در سال ۱۹۷۳ پایان یافت و طالبان در بیانیه وزیر عدلیۀ خویش در ۲۸/۹/۲۰۲۱ اعلام کردند که آن را می‌پذیرند. (منبع: الجزیره و آناتولی، ۲۸/۹/۲۰۲۱) یا قانون‌های اساسی وضعی دیگری که در سایر سرزمین‌های مسلمانان اجرا می‌شود، همگی برخلاف آن چیزی است که الله امر کرده است:

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ﴾ [مائدة: ۴۹]

ترجمه: و این‌که در میان اهل کتاب طبق آنچه الله نازل کرده است، حکم کن و از هواهای نفسانی آن‌ها متابعت نکن و از آن‌ها بر حذر باش. مبادا تو را از بعضی احکامی که الله بر تو نازل کرده، دور نمایند. و اگر روگردان شدند و اعتنائی نکردند، پس بدان جز این نیست که الله می خواهد آن‌ها را به خاطر بعضی از گناهان‌شان مجازات کند.

افغانستان و پاکستان باید درک کنند که آن‌ها دو سرزمین اسلامی هستند که جنگ بین آن‌ها حرام است... آن‌ها باید روابط برادری اسلامی را بین خود تقویت کنند و هرگونه ارتباط با استعمارگران کافر، به‌ویژه آمریکا، را قطع کنند و به دعوت حزب‌التحریر که برای برپایی خلافت کار می‌کند، پاسخ دهند تا مسلمانان عزت یابند و کفار ذلیل شوند:

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: ودر آن روز مٶمنین خوشحال می‌شوند، بخاطر نصرت الله. او هرکه را بخواهد نصرت می‌دهد و او عزیزو مهربان است.

۲۲ صفر ۱۴۴۶هـ.ق

۲۷/۸/۲۰۲۴م.

ادامه مطلب...

سه سالگی خروج نظامی امریکا از افغانستان؛ اگر هوشیار نباشیم، امریکایی که از درّ بیرون شد، از پنجره بازمی‌گردد! Featured

نهم سنبله مصادف است با سومین سالروز شکست و فرار آخرین سرباز امریکایی از افغانستان. دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه افغانستان، این دستاورد بزرگ و روز مبارک و تاریخی را به تمام مسلمانان، به‌ویژه مبارزین، دعوتگران و مجاهدین افغانستان تبریک و تهنیت می‌گوید.

این سومین بار است که پس از شکست بریتانیا، شوروی و اکنون امریکا، سرزمین ما از اشغال نظامی آزاد شده و فرصتی برای تأسیس خلافت فراهم گردیده است. اما هر سه بار، همان تجربه‌های ناکام تکرار شده و حکُام به جای تأسیس خلافت، که فریضه‌ای عظیم است، به دولت‌های ملی و سیاست‌های پراگماتیک روی آورده‌اند. این در حالی است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده‌اند:« لَا يُلْدَغُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وَاحِدٍ مَرَّتَيْنِ» «مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود.» (متفق علیه)

تجارب تاریخی در افغانستان و دیگر سرزمین‌های اسلامی نشان داده که مسلمانان همواره توانسته‌اند علیه اشغالگران با شجاعت جهاد کنند و پیروز شوند، اما در برابر استعمار، چه خواسته و چه ناخواسته، ایستادگی نکرده و مغلوب آن شده‌اند. همان‌طور که اشغال نظامی امریکا از درّ بیرون رانده شد، اما اکنون امریکا تلاش می‌کند از طریق پنجره‌ها به افغانستان بازگردد و این سرزمین را دوباره در چنگال استعماری خود گرفتار کند.

چنان‌که استعمار سیاسی با گرفتار کردن کشورها در پیمان‌های یک‌طرفه، استعمار اقتصادی از طریق وابستگی به کمک‌ها و نفوذ سازمان‌های غیردولتی و بشردوستانه، و استعمار مالی با وابسته کردن پول و سیستم بانکی به ارزهایی مانند دالر و سیستم بانکداری استعماری عمل می‌کند. در این میان، استعمار فکری و سیاسی خطرناک‌ترین نوع استعمار است که با تکیه بر دولت‌های ملی، پالیسی‌های مبتنی بر منافع ملی، سیاست‌های اقتصاد محور و پراگماتیک، و برسمیت شناخته شدن توسط نظم سکولار جهانی، مسلمانان را از تفکر و سیاست‌گذاری بر اساس مبدأ اسلام بازمی‌دارد و دوباره در آغوش استعمار پرتاب می‌کند. امریکا و غرب تلاش دارند از طریق کشورهای منطقه توسط راه اندازی پروژه‌های اقتصادی و از طریق سازمان‌های بین‌المللی مانند: ملل متحد و نهادهای فرعی آن مانند یوناما،FAO, OCHA، WFP، بانک جهانی، بانک انکشاف آسیایی، جنیواکال، نفوذ سیاسی، فکری و استخباراتی خود را در افغانستان نهادینه کنند.

راه‌حل اساسی برای رسیدن به استقلال واقعی، تطبیق کامل و شامل اسلام در سیاست داخلی و مقابله همه‌جانبه با دشمن در تمامی عرصه‌ها در سیاست خارجی است. بناء از تجارب تلخ گذشته باید عبرت گرفته شده و اجازه داده نشود تا هیچ جناحی اراده حاکم مسلمان را در تطبیق کامل و همه‌جانبه اسلام تحت تأثیر قرار دهد. چنان‌که نزدیکی به مسلمانان جهان و گروه‌های اسلامی، نقش بسیار مؤثر و تعیین‌کننده‌ای در مقابله با نفوذ استعمارگران دارد. زیرا بدون وحدت امت و تأسیس خلافت، این مبارزه بزرگ به نتیجه مؤثر نخواهد رسید.

در واقع این خلافت راشده ثانی است که امت را از زندان جغرافیایی، وابستگی به نظم جهانی و نفوذ استعمار رهایی می‌بخشد. خلافت بر منهج نبوت است که امت را از ظلم و کفر سرمایه‌داری به سوی عدالت اسلامی هدایت می‌کند و جنگ‌های امت را از حالت دفاعی به هجومی تبدیل کرده، با دق‌الباب کردن دروازه‌های استعمارگران، آن‌ها را در سرزمین‌های خودشان تسلیم نظم اسلامی می‌سازد. این امر زمانی محقق می‌شود که اهل قدرت به راه‌حل‌ها، وعده و نصرت الله متعال ایمان داشته، در تأسیس خلافت جهد، صبر، توکُل و تقوا پیشه کنند تا الله متعال ما را از تمامی کیدها و نفوذ استعمار رهایی بخشد.

وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (أل عمران، 120)

و اگر صبر کنید و تقوی نمایید، کید شان هیچ زیانی به شما نمی‌رساند؛ همانا الله متعال به آنچه می‌کنند احاطه دارد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

امریکای جنایت‌کار؛ تدوام نسل‌کشی غزه از طریق مذاکرات آتش‌بس و پاسخ غیرعملی ایران!

  • نشر شده در سیاسی

 (ترجمه)

طوفان الاقصی و جنگ غزه یک زلزلۀ استراتژیک بی‌سابقه در عرصۀ استعماری که توسط غرب در جغرافیای اسلامی پس از سقوط خلافت عثمانی در اوایل دهه‌ی سوم قرن گذشته ساخته شده بود، محسوب می‌شود. طوفان الاقصی به نوعی اولین نبرد واقعی بود که فرزندان امت اسلامی علیه خطرناک‌ترین پایگاه استراتژیک استعمار غرب در قلب سرزمین‌های اسلامی، یعنی رژیم صهیونیستی، به راه انداختند. نقش این رژیم و این پایگاه، حفاظت از وضعیت استعماری غرب و تثبیت و تمرکز بر تجزیه و تفرقه‌ای است که دولت‌های ملی مستعمره به عنوان یک واقعیت تلخ برای جلوگیری از وحدت مسلمانان ایجاد کرده‌اند، سپس وضعیت کشمکش جانبی را با این رژیم حقیر، به منظور نابود کردن تلاش‌ها و پنهان ساختن قضیۀ سرنوشت‌ساز مسلمانان برای از سرگیری زندگی و حکم بما انزل الله ایجاد نموده و جهت تغییر و آزادسازی را از جانب استعمار غربی تحریف نموده است.

طوفان الاقصی یک زلزلۀ استراتژیک ویران‌گر بود که تمام افسانه‌های مربوط به قدرت نظامی رژیم صهیونیستی را نابود کرد؛ چنانچه در طی چند ساعت، صدها مجاهد پس از آنکه دیوار آهنین را شکستند و بخش نخبه‌ی ارتش اشغال‌گر را که مأمور تأمین امنیت اطراف غزه بود، درهم کوبیدند، با سلاح‌های کم و سبک شان به شهرک‌های نزدیک به نوار غزه نفوذ کردند و کنترل کامل شهرک‌ها را به دست گرفتند، ماشین‌آلات، زره‌پوش‌ها و تانک‌های اشغال‌گران را به آتش کشیدند و ده‌ها نفر از افسران، سربازان و ساکنان شهرک‌ها را اسیر کردند و مقدار زیادی از اطلاعات نظامی و جاسوسی مهم آن‌ها را به دست آوردند؛ درحالی‌که رژیم صهیونیستی در وضعیت وحشت‌زده، ضربۀ نزدیک فلج هم در حوزۀ نظامی و هم در حوزۀ سیاسی قرار گرفت.

این زلزلۀ استراتژیک پس‌منظر فرهنگی خود یعنی جنگ فرهنگی غرب را نمایان ساخت و نشان داد که جنگ غرب یک جنگ وجودی است. طبیعت فرهنگی این جنگ باعث شد که آن را جنگی برای کل غرب بدانند و آن را در اولویت‌های اصلی خود قرار دهند؛ به طوری‌که حتی جنگ روسیه و اوکراین با همه خطراتش به موضوعی حاشیه‌ای تبدیل شد. این امر به وضوح نشان داد که با وجود چالش‌های استراتژیک بزرگی که امریکا در مقابل چین و روسیه با آن‌ها مواجه است، با آن‌هم اسلام و سرزمین‌های آن دغدغه اصلی استراتژیک غرب است؛ زیرا اسلام منبع جایگزین فرهنگی و بزرگترین تهدید استراتژیک برای غرب محسوب می‌شود.

بنابراین، تمام غرب به رهبری امریکا برای دفاع از رژیم اسرائیل(پایگاه امریکا) و دفاع از  وضعیت استعماری موجود و نابود کردن مبارزۀ عقیدوی مهلکی که طوفان الاقصی ایجاد کرد، اقدام کردند. غرب حرکت استعماری خود را تحت بهانۀ دروغین "حق رژیم غاصب در دفاع از خود" پوشاند و حمایت نظامی، مالی و امنیتی غرب و بسیج کردن حمایت سیاسی بین‌المللی برای جنگ غرب و رژیم صهیونیستی علیه غزه انجام شد. امریکا تلاش کرد تا میدان جنگ را کنترل نموده و از گسترش آن جلوگیری نماید تا این زلزلۀ استراتژیک به یک فاجعه استراتژیک غربی و یک تحول عقیدوی هراس‌آور برای غرب تبدیل نشود. بناءً واشنگتن از اجیران، پیروان و وابسته‌گان خود خواست تا میدان جنگ را محاصره نموده و از هر حرکت مخالف منافع استعماری غرب جلوگیری کنند و از رژیم اسرائیل(پایگاه امریکا) در این جنگ علیه مردم غزه حمایت کنند.

لذا غرب با تمام نیروی سیاسی، نظامی، امنیتی، مالی و کینه‌توزی صلیبی خود برای تضمین عدم فروپاشی پایگاه استراتژیک استعماری خود( رژیم اسرائیل) و جلوگیری از وضعیت ایدولوژیک و خطر پیامدهای آن برای منطقه و جهان وارد عمل شد. این وحشی‌گری و بربریت بی‌سابقه بود که با آن غرب، گذشته‌ی جنگ‌های صلیبی خود را در وحشی‌گری و بربریت دوباره احیا کرد.

در حقیقت جنگ غزه، جنگ صلیبی است که در قرن حاضر به تعویق افتاده و غرب این جنگ را به عنوان پیامی به امت اسلامی ارائه کرد که وی در جایگزینی فرهنگ اسلامی برنامه دارد. نتیجۀ و محتوای این پیام این بود که قیمت آزادی از استعمار غربی همانا این جنایت‌ها و نسل‌کشی است. سپس امریکا و کشورهای غربی همراه آن، برای جنگ صلیبی خود تحت نام دفاع رژیم یهود از خودش برنامه‌ریزی کردند و با آماده ساختن تمام امکانات مادی برای تحقق نسل‌کشی و نابود کردن جنگ فرهنگی و پایان دادن به این نبرد در طی چند روز محدود نقشه کشیدند که این جنگ از چند هفته بیشتر نشود و طوری آماده شدند که به دشمنش در طی چند هفته ضربه و حیرت وارد کرده و آن را فلج کند. لذا زمان در این جنگ صلیبی برای نابودی غزه اولین دشمن به شمار می‌رود.

اما جریان جنگ غزه برخلاف پیش‌بینی‌های واشنگتن و غرب پیش رفت، مدت جنگ طولانی شد و هفته‌ها به ماه‌ها تبدیل شد و اکنون جنگ غزه وارد یازدهمین ماه خود شده است. با این جنگ، بحران استراتژیک و مرداب نظامی و خرابی اقتصادی به دلیل هزینه‌های جنگ و بار آن بر بودجۀ امریکا که از ابتدا به شدت فرسوده و ورشکسته بود، تشدید یافت.

با این جنگ شکاف داخلی امریکا و جریان‌های سیاسی متناقض آن و هم‌چنین سیاست خارجی امریکا که با تقسیمات سیاسی به چندین سیاست تبدیل شده است، به علاوه شرایط پرتنش و فشار انتخابات ریاست جمهوری انفجار کرد. هم‌چنان امریکا از بیرون شدن وضعیت از  تحت کنترل آن و درگیر شدن وی در این جنگ در حالی‌که در وضعیت بحرانی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارد و اقتصاد آن را هدر می‌دهد، ترس دارد. به همین ترتیب بحران داخلی رژیم صهیونیستی نیز منفجر شد و حقارت و ضعف نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن آشکار شد؛ چنانچه در داخل سیاسی خود شکاف برداشت و انشعابات سیاستمداران و نظامیان آن در جریان جنگ، به ابزاری برای تخریب خودش تبدیل شد. با طولانی شدن جنگ غزه، بحران غرب و رژیم صهیونیستی(پایگاه امریکا) تشدید یافت و اختلافات میان حاکمان رژیم و دولت واشنگتن بر سر اهداف جنگ غزه که مبهم و غیرقابل تحقق است، شدت گرفت و جنگ غزه به دلیل پایداری عقیدتی بی‌مثال مجاهدین و مردم دلیرش به نقطۀ پایان نرسید.

بحران استراتژیک غرب و رژیم صهیونیستی(پایگاه آن) در جریان این جنگ بالا گرفت؛ در حالی‌که همه این وحشی‌گری و بربریت علیه یک قطعۀ کوچک زمین محاصره شده صورت گرفته که مساحت نوار غزه تقریباً 1.33 درصد از خاک فلسطین را تشکیل می‌دهد.  این وحشی‌گری علیه گروه عقیدتی مؤمن که از نظر مادی امکانات چندانی در برابر دشمن خود ندارند، صورت گرفته است.

این جنگ وحشیانه امریکا و غرب را از نظر فرهنگی، سیاسی و نظامی عریان و رسوا نموده و حقارت(رژیم پایگاه آن را) آشکار کرد. طولانی شدن این جنگ و استمرار وحشی‌گری و بربریت به یک معضل استراتژیک تبدیل شده که پیامدهای فاجعه‌باری برای موقف بین‌المللی امریکا و رهبری و فرهنگ آن دارد. خطرناک‌تر از آن، موج فرهنگی بزرگی است که به درون امریکا رخنه کرده و سرازیرشدن مردم در جاده‌ها و دانشگاه‌ها-پوهنتون‌های امریکا  ساختارهای فلسفی و فرهنگی امریکا را متزلزل کرده است.

امریکا و غرب در جریان این نسل‌کشی غزه از بحران رهبری و سقوط شدید آبرویش از لحاظ فرهنگی به شدت آسیب دیده‌اند(با صحنه‌های هولناک کشتارهای غزه؛ نوزادان، کودکان نارس، اطفال، زنان، سال‌مندان و بیماران و زخمی‌ها، بمباران خانه‌ها، مساجد، شفاخانه‌ها، مدارس و خیمه‌های پناهندگان، کشتار و شکنجه اسیران و دفن زنده‌ها) کشتارهایی‌که به سال نزدیک شده‌ و این جنایات با سلاح‌های غربی و حمایت نظامی غربی و پوشش سیاسی غرب انجام شده‌ است. این شرم فرهنگی غرب پیامدهای خطرناکی در منطقه‌ با شدت انفجار فرهنگی بالا گرفته و در حال افروختن آتش انقلاب شام و بازگشت آن به اوج خود است.

بنابراین، امریکا و غرب برای پنهان کردن وحشی‌گری و بربریت جنگ غزه و ادامه نسل‌کشی غزه به ترفندهای سیاسی پیچیده نیاز دارند. بنابراین، سیاست واشنگتن و شیوۀ آتش‌بس‌های مسموم و مذاکرات ماراتنی برای خرید زمان برای ادامه نسل‌کشی اتخاذ شد. همراه با آن تبلیغات رسانه‌ای گسترده و تحلیل‌های تکراری برای بزرگنمائی اختلافات بین واشنگتن و رژیم صهیونیستی به منظور تلاش امریکا برای دور کردن خود از نسل‌کشی غزه و نسبت دادن آن به رژیم صهیونیستی اقدام نمود.

واشنگتن از نظام سیسی، شیخ قطر و اردوغان برای مدیریت مذاکرات و ادامه آن استفاده کرد و مذاکرات مستقیم در دوحه و قطر و قاهره و هم‌چنین مذاکرات پشت پرده در انقره برای خرید زمان برای غرب و رژیم صهیونیستی بود تا شاید راهی برای خروج از بحران کشنده خود پیدا کنند. دورهای مختلف مذاکرات در قاهره و دوحه ادامه یافت و صحبت درباره آن‌ها نسل‌کشی غزه را پوشش داد.

بنابراین، رژیم‌های قاهره، قطر و انقره مسئول چرخش نسل‌کشی غزه از طریق مذاکرات آتش‌بس سمی امریکا هستند که هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد. صحنۀ سیاسی را با چنین مذاکراتی پر کردند تا توجه عموم را از دریاهای خون و تکه‌های بدن زیر آواره‌های غزه منحرف کنند.

آتش‌بس‌های سمی امریکا و مذاکرات بی‌نتیجۀ آن‌ سیاست امریکا در نسل‌کشی غزه و خرید زمان برای ادامه آن است. امریکا تمام تلاش‌ها برای توقف نسل‌کشی غزه را با استفاده از وتو در شورای امنیت بین‌المللی خود مانع شد. این موضوع مربوط به بخش سیاسی و تدبیرهای فریبکارانه مذاکرات آتش‌بس سمی امریکا است.

در بخش نظامی، تحرکات شیطانی ایران و پیروان و وابستگان آن در لبنان، عراق و یمن و نهایتاً نظام آخوندی تهران، برای جلوگیری از تحرک نیروها و پاسخ به دعوت‌های کمک نظامی به غزه، به منظور اجرای فریب تأمین و حمایت از مردم غزه و نشان دادن این‌که آن‌ها در وضعیت کامل سیاسی و نظامی و استراتژیک بی‌پناه و رها شده نیستند، انجام شد. این تحرکات نظامی فریبکارانه برای پوشاندن رسوایی و ضعف رژیم صهیونیستی و بازنمایی آن به عنوان جنگجویی که در چندین جبهه می‌جنگد می‌باشد؛ در حالی‌که وی در همین قطعه زمین غزه غرق شده و رسوایی نظامی آن به وضوح نمایان است.

نظام آخوندی تهران به‌طور معمول در خدمت شیطان بزرگ و پروژه‌های استعماری امریکا در منطقه (مانند کمک به امریکا در اشغال عراق و افغانستان، ایجاد بهانه برای استقرار نیروها و پایگاه‌های نظامی امریکا در منطقه، ایجاد تفرقه مذهبی بین مسلمانان) برعلاوۀ پیروان آن در لبنان، یمن و عراق است که خوش‌خدمتی امریکا را دارند.

بنابراین، نظام آخوندی تهران به مدیریت نسل‌کشی غزه از طریق جار و جنجال‌های میان‌خالی و تهدیدات بی‌پایان پرداخته است که هیچ‌گاه عملی نمی‌شود و اگر هم انجام شود، بر اساس سقف تقاضای منافع امریکا و زمان‌بندی واشنگتن، به نفع سیاست‌های استعماری امریکا در منطقه و امنیت رژیم صهیونیستی است.

اینست امریکای جنایت‌کار که اکنون در مقابله با اسلام و پیروانش با بحران استراتژیک و فرهنگی مواجه شده و دیگر راهی جز وحشی‌گری و بی‌رحمی به خود نمی‌بیند که غزه میدان آن است. رژیم‌های خائن که لکۀ ننگ هستند در مصر، قطر، ترکیه، ایران و همراهان و وابستگان آن‌ها در لبنان، یمن و عراق ابزارهای آن در پیاده‌سازی وحشی‌گری و چرخش نسل‌کشی غزه هستند و امریکاست که کنترل این رژیم‌های مزدور را در دست دارد و آن‌ها را برای خدمت به منافع استعماری خود به حرکت درمی‌آورد.

بناءً سوال اینست؛ آیا وقت آن نرسیده که ارتش‌های مسلمانان به حرکت درآیند و زنجیر کفر و این تاج‌ و تخت‌های خائنانه و ننگین را بشکنند و امت را از شر آن‌ها آزاد سازند و به ندای ربانیون مخلص و آگاه لبیک گفته تا اسلام را یاری نمایند؟ آیا زمان آن نرسیده که خلافت امت را برپا کنند و تمامی سرزمین‌های اسلامی را از ناپاکی صلیبی‌ها و سگ‌های آنان که مورد غضب الله متعال قرار گرفته‌اند، پاک سازند؟!

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: 72]

ترجمه: اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یاری طلبند، بر شماست که آن‌ها را یاری کنید.

نویسنده: مناجی محمد

برای دفترمطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

15 صفر1446ه.ق.

20 اگست 2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

سرزمین مبارک فلسطین برگه انتخاباتی برای روبیضات سهل‌انگار نیست!

(ترجمه)

رئیس‌جمهور الجزایر، عبدالمجید تبون روز دوشنبه ۱۹ اگست ۲۰۲۴م از مصر خواست تا مرزهای خود را با نوار غزه به روی ارتش الجزایر باز کند تا از ساکنان غزه حمایت کند. وی گفت: «سوگند می‌خورم که به زودی واحدهایی را به آنجا خواهیم فرستاد و آنچه را که تخریب شده، بازسازی خواهیم کرد.» تبون افزود: «ارتش الجزایر آماده است که به غزه برود و ما نیز آماده‌ایم، تنها منتظر بازشدن مرزها از سوی مصر هستیم.» تبون که در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو شرکت می‌کند، در گفت‌وگویی که در کانال یوتیوب "بیلد تی‌وی" منتشر شد، اظهار کرد: «قسم به الله اگر مرزها را باز کنند، ارتشی را به آنجا خواهیم فرستاد. ما حاضریم اتوبوس‌ها را به آنجا بفرستیم و در ۲۰ روز سه بیمارستان بسازیم. داکتران را خواهیم فرستاد و آنچه را که صهیونیست‌ها ویران کرده‌اند، بازسازی خواهیم کرد. غزه تنها مسألۀ فلسطینی‌ها نیست؛ بلکه مسأله‌ای است که به همۀ ما مربوط می‌شود.» تبون توضیح داد که ارتش کشورش آماده است تا به محض بازشدن مرزها بین مصر و نوار غزه، اقدام کند.

پس از گذشت ده ماه از خذلان و بی‌تفاوتی حکام مسلمانان و ارتش‌های شان نسبت به مردم فلسطین و غزه، دیگر امیدی به زنده‌شدن غیرت در این حکام و بروز روحیۀ جوان‌مردی و حمایتی معتصم‌گونه از زنان و مردم غزه نمانده است. برای همه واضح شده که این حکام، که به‌طور آشکار با یهود در توطئه علیه سرزمین فلسطین و مردم آن همکاری دارند، هیچ نیکویی از آن‌ها نمی‌توان انتظار داشت؛ بلکه تمامی شر را می‌توان از آن‌ها انتظار داشت و اظهارات تبون این حقیقت را تأیید می‌کند. او که به‌خوبی می‌داند مسئلهٔ فلسطین یک مسئلهٔ نظامی است؛ نه سیاسی و نیاز به ارتش‌ها دارد؛ نه به عرش‌ها، با نفاق و ریاکاری موضوع را به صورت یک مسألهٔ انسانی و پزشکی مطرح می‌کند! گویا وظیفهٔ ارتش‌ها در زمان جنگ و ویرانی و قتل مسلمانان، ساخت بیمارستان‌ها و آسفالت‌کردن خیابان‌ها/سرک‌ها و راه‌اندازی پارک‌ها و تفریح‌گاه‌هاست!

هم‌چنین تبون به‌خوبی می‌داند که در مصر فرعونی وجود دارد که به‌طور علنی دشمنی خود را با اسلام و مسلمانان و اهل غزه ابراز کرده و با یهود در توطئه شریک است. او خوب می‌داند که فرعون مصر هرگز مرزها را نخواهد گشود و نمی‌تواند این کار را بکند؛ زیرا او مرزها را برای جلوگیری از تحرک مسلمانان و نیروهای نظامی سرزمین‌های دیگر در نظر گرفته است.

در نتیجه، تبون با اطمینان از این‌که فرعون مصر مرزها را نخواهد گشود، به مطالبات خود ادامه می‌دهد و این جز شر چیز دیگری نمی‌تواند باشد. الله سبحانه وتعالی آنان را نابود گرداند.

نه تنها ارتش مصر، که به‌طور بالقوه قادر است در عرض یک روز سرزمین مبارک را آزاد کند؛ بلکه ارتش الجزایر نیز توانایی مشابهی دارد. ارتش الجزایر در رتبهٔ دوم عربی و نهم جهانی از نظر تعداد نیرو و در رتبهٔ پانزدهم جهانی از نظر توانایی‌های رزمی و تجهیزات قرار دارد. تعداد نیروهای آماده به کار آن به ۶۰۳ هزار سرباز می‌رسد و این ارتش نیز قادر است سرزمین مبارک را از چنگ یهود و از آلوده‌کردن اولین قبله و سومین حرم شریف آزاد کند.

مشکل در برابر ارتش‌ها ضعف یا کمبود قدرت نیست؛ بلکه خیانت حکام مسلمانان و بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به مسلمانان در غزه است. این حکام با تعهد به حمایت از یهود و تثبیت سلطهٔ آن‌ها در سرزمین مبارک، در تلاش‌اند تا با حفظ تاج و تخت خود و از طریق تقلب در انتخابات و استفاده‌جویی از پاک‌ترین قضایا، به ناپاک‌ترین اهداف خود دست یابند!

ای اهل قدرت در ارتش‌های مصر، اردن، پاکستان و الجزایر!

الله سبحانه وتعالی شما را مورد آزمایش و ابتلاء قرار داده؛ زیرا شما را نگهبانان و حصار محافظ امت و نیروی ضربت آن قرار داده، پس چرا از حمایت اهل خود در غزه دریغ می‌کنید؛ در حالی‌که مشاهده می‌کنید گروهی از یهود به آن‌ها بدون هیچ ترس و هراسی حمله می‌کنند؟! اگر جدی می‌شدید و به خانه‌های شان حمله می‌کردید، آنان در برابر شما حتی یک ساعت نیز مقاومت نمی‌کردند. شما در هفتم اکتبر ۲۰۲۳م مشاهده کردید که گروهی مؤمن با تجهیزات سادۀ خود به خانه‌های آنان یورش بردند و آنان همانند پرندگان کوچک فرار کردند و از شجاعت برادران شما شگفت‌زده شدند.

پس تصور کنید اگر یهودیان و صهیونست‌ها با ارتشی هم‌چون ارتش مصر یا ارتش الجزایر روبه‌رو می‌شدند، چه می‌شد؟ آیا ارتش‌ها در مرز غزه متوقف می‌شدند یا به سوی قدس ادامه می‌دادند تا شرم عدم کمک به آن را در طول سال‌های گذشته پاک کنند؟!

ای اهل قدرت در ارتش‌های امت!

شما به خوبی می‌دانید که آینده متعلق به این دین است و می‌دانید که الله سبحانه وتعالی کسانی را که دینش را یاری کنند، یاری کرده و کسانی را که از یاری دینش خودداری کنند، کنار زده و غیرشان را جایگزین می‌کند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ﴾ [محمد: 38]

ترجمه: اگر شما (از فرمان الله سرپيچی كنيد و) روی برتابيد، مردمان ديگری را جايگزين شما می‌گرداند (و اين مأموريت را به گروه ديگری می‌سپارد) كه هرگز همسان شما نخواهند بود (و از ايثار و فداكاری و بذل جان و مال خودداری نخواهند كرد و از فرمان الله روی‌گردان نخواهند شد).‏

 پس چرا به این شرف بزرگ پیش قدم نمی‌شوید، رب خود را یاری نمی‌کنید و هم‌چون انصار اوس و خزرج، انصار جدید این دین نمی‌شوید؟! ارادۀ‌ تان را قوی کنید و شرایط را به نفع خود تغییر داده و حکام تان را سرنگون سازید و به حزب‌التحرير کمک کنید تا خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت را تأسیس کند که اسرای مسلمانان و مسجد الاقصی را آزاد کرده و انتقام خون شهدا را بگیرد؛ نه تنها شهدا غزه که به دست یهود کشته شده‌اند؛ بلکه شهدای الجزایر که در گذشته به دست اروپایی‌ها و فرانسوی‌ها جان باخته‌اند. به نام الله سبحانه وتعالی حرکت کنید و بدانید که وقتی الله بخواهد به بندگان و دوستانش نصرت دهد، آن را به کسانی می‌دهد که شایستۀ آن باشند. پس این فرصت را از دست ندهید و اهلیت و شایستگی آن را کسب کنید!

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: ای مومنان! فرمان الله (سبحانه وتعالی) را بپزیرید و دستور پیامبرش را قبول کنید؛ هنگامی‌که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی(مادی، معنوی،دنیوی واخروی) بخشد، و بدانید که او (سبحانه وتعالی) میان انسان و دل او جدائی می اندازد (ومی‌تواند انسان را از رسیدن به خواسته‌ها وآرزوهای دل باز دارد واو را بمیراند ونگذارد عمر طولانی داشته باشد که مهمترین آرزوی دل هر انسانی است) و بدانید که همگی تان در پیشگاه او (سبحانه وتعالی) گرد آورده می‌شوید( و به حساب و کتاب‌تان رسیدگی می‌گردد).

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

 17 صـفر 1446هـ.ق.

 22 اگست 2024م.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

تجاوز بی‌سابقه هند بر آب‌ها برای وارد کردن فشار سیاسی بر بنگلادیش؛ نبود چاره‌ای جز تعامل با هند به عنوان یک دولت دشمن!

(ترجمه)

حزب‌التحریر-ولایه بنگلادیش روز جمعه 23اگست2024، پس از ادای نماز جمعه در مسجد کبیر، تظاهرات و راه‌پیمایی اعتراضی برای تهاجم آبی هند بر بنگلادیش برگزار کرد. اعضای حزب‌التحریر در این اعتراض سخنرانی‌هایی ایراد کردند و در خیابان‌های اصلی راه‌پیمایی انجام شد و سپس اعضای حزب‌التحریر دوباره به مسجد بازگشته و مراسم را با دعا به پایان رسید. سخنرانان در این تجمع تأکید کردند که تجاوز آبی هند به هدف ایجاد فشار سیاسی بر کشور بنگلادیش انجام شده است.

هند بدون هیچ هشداری دروازه‌های سد دمبور را باز نمود که این امر باعث شد خانه‌های میلیون‌ها نفر در ده منطقه از بنگلادیش خیلی سریع در سیلاب غرق شود. این اتفاق درحالی به وقوع پیوست که مردم قادر به حفاظت از خانه‌ها و اموال خود نبودند و تلاش داشتند جان خود را نجات دهند. علاوه‌بر این با قطع برق و ارتباطات تلفنی، خانواده‌ها در نگرانی شدید به سر می‌برند و از اخبار نهایی درباره فرزندان و سالمندانی که از سیلاب ناگهانی آسیب دیده‌اند، بی‌اطلاع هستند و حتی نمی‌دانند که آیا اعضای خانواده‌شان زنده مانده‌اند یا خیر. سیاست‌های تهاجمی مستمر هند فقط دشمنی با مردم بنگلادیش است که اکثریت آنان مسلمان هستند. الله متعال می‌فرماید:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱليَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشرَكُواْ...﴾ [مائده: ۸۲]

ترجمه: به طور قطع سرسخت‌ترین مردم را در دشمنی با مٶمنان، یهود و مشرکان می یابی.

در این لحظه از بحرانی‌که اهل این سرزمین در آن به سر می‌برند، حزب‌التحریر-ولایه بنگلادیش از رٶسا، نیروی دریایی، ارتش، نیروی هوایی و تمام اقشار جامعه می‌خواهد که  تمام قدرت و امکانات خود را برای حفاظت از جان و اموال آسیب‌دیدگان سیلاب بکار گیرند و مردم را به درخواست موارد ذیل ترغیب کرد:

1- با بستن فوری سفارت هند و اعلام هند به عنوان یک کشور دشمن تمام خواسته‌های مردم باید اجرا شود. هم‌چنین باید تمام توافق‌نامه‌ها و تفاهم‌نامه‌های مخالف اسلام و دولت که با هند امضا شده‌اند، فوراً لغو شوند.

2- نیروهای مسلح و نیروهای مرزی باید همواره آماده باشند تا با هرگونه تهاجم از سوی هند مقابله کنند. ارتش و نیروهای مرزی بنگلادیش باید به عنوان یک نیروی دفاعی برای مقابله با یک کشور دشمن عمل کنند.

3- حسینه و اوباش‌هایش که توطئه هند برای تضعیف ارتش بنگلادیش را با راه‌اندازی قتل عام بیلخانا (یکی از اردوگاه‌های نظامی در بنگلادیش) اجرا کردند، باید محاکمه و به اتهام خیانت بزرگ مجازات شوند.

4- هند طی پنج دهه گذشته به دلیل سیاست‌ استرضاء(رضایت‌خواهانه) که رژیم‌های سکولار و دست‌نشانده بنگلادیش روی دست گرفته‌اند، به تجاوز خود بر سرزمین بنگلادیش ادامه داده است. این رژیم‌ها به صورت لفظی با هند مخالفت کرده‌اند؛ اما در واقع هیچ اقدام مؤثری برای مقابله با تجاوزات هند انجام نداده‌اند. بنابراین تمام این مزدوران باید برکنار شوند.

5- پیش از هرچیز، باید یک برنامه بلندمدت و دوراندیش برای بازگرداندن هند به نظام اسلامی تدوین شود تا همه تجاوزات آن برای همیشه متوقف گردد؛ زیرا تنها در دوران حکومت مسلمانان بود که مردم این منطقه زندگیِ خوشبخت و شکوفایی داشتند، بدون توجه به دین، نژاد، یا طبقه اجتماعی.

و در پایان، سخنرانان صحبت‌های خود را با درخواست از مردم برای تلاش در جهت اقامهٔ خلافت بر منهج نبوت پایان دادند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه بنگلادیش

18صفر1446ه.ق.

23اگست 2024م.

مترجم: عبدالرحمن مستنصر

ادامه مطلب...

مردم غزه در مصر پناهنده نیستند و نباید میان آنان و مصر، مرز و ویزه‌ای وجود داشته باشد!

(ترجمه)

خبر:

مجلۀ فورین پالیسی در تاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۴م گزارشی تحت عنوان: «چگونه ۱۰۰هزار فلسطینی در مصر پس از آن‌که پس‌اندازهای خود را برای عبور پرداخت کردند، بدون وضعیت پناهنده زندگی می‌کنند؟» در این گزارش، به وضعیت فلسطینیان غزه در مصر و چگونگی ورود آن‌ها به این سرزمین با وجود بسته بودن مرزها و محاصرۀ غزه و عدم پذیرش مصر برای اعتباردادن به آن‌ها به عنوان پناهنده، پرداخته شده است. عربی پست نیز اشاره کرده است که برخی از فلسطینیان قادرند برای درمان‌های پزشکی اورژانسی به مصر منتقل شوند؛ اما بیشتر افرادی‌که از غزه فرار کرده‌اند، مجبور به پرداخت هزینه‌های قابل توجهی به شرکت هلا برای مشاوره و گردشگری، که تنها شرکت مسئول انتقال از غزه به مصر است، شده‌اند. این شرکت هزینه‌هایی بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار برای هر نفر دریافت می‌کند؛ مبلغی‌که برای بسیاری از فلسطینیان بسیار بالا بوده و به سختی قابل پرداخت است. این گزارش، هم‌چنین به مشکلات فلسطینیان در مصر و عدم دریافت هیچ گونه حمایتی پرداخته است.

تبصره:

حلالیت می‌طلبیم از مردم عزیز غزه و تمام سرزمین مبارک؛ زیرا حکام ما تنها آن‌ها را رها نکرده اند؛ بلکه در محاصره و کشتارشان نیز شریک اند و از رژیم اشغال‌گر حمایت می‌کنند. آنان نگهبانان مرزهای آن رژیم از امت غضب‌ناک و خشمگین هستند. در رأس این حکام، رژیم مصر قرار دارد که به‌عنوان محافظ امنیتی برای این رژیم اشغال‌گر عمل می‌کند؛ در حالی‌که ارتش آن قادر است در عرض چند ساعت تمام فلسطین را آزاد کند!

حلالیت می‌طلبیم از مردم سرزمین مبارک، چرا که این رژیم، هم‌چو سایر رژیم‌ها، هرگونه همدردی با مردم غزه و مسئلۀ فلسطین را که مسئله‌ای برای تمام امت است، ممنوع می‌کند و هر کسی‌که بخواهد این مسئله را مطرح کند، سرکوب و بازداشت می‌کند و هر صدایی که به حل صحیح مسئلۀ فلسطین، یعنی حرکت ارتش‌ها برای آزادسازی آن و حمایت از مردمش، اشاره کند، خاموش می‌سازد.

آنچه در حال حاضر با مردم غزه در حال وقوع است، جنایت کاملی است که توسط رژیم یهود و ابزارهای آن انجام می‌شود. اساساً نباید میان مصر و غزه مرزی وجود داشته باشد؛ به‌ویژه با توجه به محاصرۀ کامل و محدودیت‌های مداوم و عمدی که مصر بر مردم غزه تحمیل کرده است. حال آن‌که این پول‌ها به زور از مردم غزه گرفته می‌شود تا آن‌ها بتوانند از شر خشونت رژیم یهود و یا برای دریافت درمانی‌که در غزه به دلیل وضعیت جنگ و محاصره -که مصر سهم عمده‌ای در آن دارد- قابل تأمین نیست، به مصر وارد شوند. مردم غزه و یا سرزمین مبارک با ورود شان به مصر با دریافت هویت پناهندگی در پی دریافت کمک‌های بین‌المللی هستند که توسط سازمان‌های بین‌المللی ارائه می‌شود؛ کمک‌هایی‌که رژیم‌های حاکم بالای ما هرگز آن‌ها را فراهم نمی‌سازد. این هویت و کمک‌های ناشی از آن هرگز ارزشمند نخواهد بود؛ اگر رفتار با آن‌ها مطابق با احکام شرع و آنچه باشد که بر مصر و ارتش آن واجب است. اگر امور به دست مردم مصر می‌بود، با وجود مشکلات‌شان، مردم غزه نیازی به این کمک‌ها نمی‌داشتند.

آنچه بر مصر و ارتش آن واجب است، شکستن دیوار جداکننده میان مصر و غزه و تمامی مرزهایی است که مصر را از فلسطین جدا می‌کند و هم‌چنین، بر آن‌ها واجب است که از مردم غزه به عنوان برادرانی‌که حقوق و حمایت آن‌ها بر ما واجب است، نه به‌عنوان پناهنده، استقبال کنند و به بهترین وجه از آنان مراقبت کنند. پس از شکستن دیوار و حذف مرزهایی‌که توسط استعمار کشیده شده‌اند، باید ارتش مصر را به حرکت درآورد تا تمام سرزمین مبارک را آزاد کرده و به طور کامل از مردم آن حمایت کند و رژیم اشغال‌گر یهود و هر چیزی را که مانع از حذف آنست نابود کند؛ از جمله رژیم وابسته‌ای که از قاهره حمایت می‌شود. حقیقتاً کسی‌که گفت: «آزادی قدس با آزادی قاهره آغاز می‌شود»، راست گفته است.

آزادی قاهره به معنای نابودی این نظام سرمایه‌داری است که مصر را با تمام ابزارها و نمادهایش اداره می‌کند و پایان دادن به وابستگی به امریکا و غرب به تمامی اشکال و صورت‌های آن و برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت بر خرابه‌های نظام‌سرمایه‌داری است؛ دولتی‌که رضایت الله سبحانه وتعالی را جلب کند؛ مرزهایی‌که امت را تقسیم می‌کند بردارد و وحدت تلاش به میان آورده و ارتش‌ها را بسیج کند تا سرزمین‌های خود را بازپس گیرد، مقدسات خود را آزاد و از مستضعفان، از فلسطین و اقصی شروع تا عراق، کشمیر، برمه، اندلس و دیگر سرزمین‌های اسلامی که اشغال شده‌اند، حمایت کند. این وظیفه و مکلفیت شرعی است که مصر و ارتش آن باید انجام دهند و این تنها در سایۀ اسلام و دولت خلافت راشده بر منهج نبوت محقق خواهد شد.

ای سربازان مصر، ای بهترین سربازان! ما شما را در برابر مکلفیت شرعی که الله سبحانه وتعالی بر عهدۀ شما گذاشته است، قرار می‌دهیم و در روز قیامت در برابر آن پاسخگو خواهید بود. اگر از حمایت این مسئله خودداری کنید و از کسانی‌که در تلاش برای برپایی دولت اسلام و بازپس‌گیری حاکمیت آن هستند، حمایت نکنید، مردم مصر و سرزمین‌ مبارک و کل امت اسلامی در روز قیامت گریبان‌گیرتان خواهند شد و مسئولیت شان به دوش شما خواهد بود. فرصت در دستان شماست و خیر شما را فرا می‌خواند، دست‌ تان را به دست مخلصان و دعوت‌گران عامل اسلامی که در تلاش برای تطبیق اسلام و بازپس‌گیری حاکمیت آن هستند، بدهید. امید است با این کارتان، الله سبحانه وتعالی گناهان گذشتۀ شما را ببخشد و خیر را به دستان شما بنویسد و دولت مورد انتظار امت؛ خلافت راشده بر منهج نبوت را که به شما وعده داده و رسولش صلی الله علیه وسلم به آن بشارت داده، برپا کند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: اي مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد و دستور پيامبر او را قبول كنيد، هنگامی‌كه شما را به چيزي دعوت كند كه به شما زندگی(مادی و معنوی و دنيوی و اخروی) بخشد.

نویسنده: سعید فضل – عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایۀ مصر

17صفر 1446ه.ق.

22اگست 2024م.

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

اظهارات شرم‌آور ایران در جواب به کیان یهود!

(ترجمه)

خبر:

سپاه پاسداران ایران با مشارکت یگان‌های موشکی ارتش در غرب کشور مانورهای نظامی برگزار کرد. درین هنگام سخنگوی سپاه پاسداران تأکید کرد اسرائیل در "زمان مقرر" پاسخ "حماقت" ترور رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس، اسماعیل هنیه را دریافت خواهد کرد. (منبع: الجزیره نت، با اندکی ویرایش)

تبصره:

قضیۀ فلسطین به همه مسلمانان تعلق می‌گیرد. بر هر مسلمانی‌که "لا إله إلا الله و محمد رسول الله" می‌گوید فرض است که از این مسئله چشم‌پوشی نکرده و آن را به ‌عنوان یک وظیفه شرعی در نظر گرفته و بخاطر آن تلاش کند؛ چناچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: ۷۲]

ترجمه: و اگر از شما در مورد دین درخواست یاری کنند، آنان را یاری نمایید!

 و نیز الله سبحانه وتعالی هشدار می‌دهد:

﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم﴾ [محمد: ۳۸]

ترجمه: و اگر روی بگردانید گروهی را غیر شما جایگزین می‌کند که مانند شما نباشد.

 مسلمانان مانند یک پیکر واحد هستند؛ هرگاه عضوی از آن به درد آید، سایر اعضای بدن با بی‌خوابی و تب با او شریک می‌شوند؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ﴾ [مؤمنون: ۵۲]

ترجمه: به راستی این امت شماست، امتی واحد و یکپارچه و من پروردگار شما هستم؛ پس از من تقوا کنید.

اما این همه اظهارات تو خالی که ایران اخیراً در پاسخ به کیان یهود مطرح می‌کند، تنها برای حفظ آبروی رفته‌اش است که در همان ابتدای عملیات طوفان الأقصی از دست داده بود! ایران اولاً قضیه را تنها با شعارهای زبانی به حمله رژیم یهود محدود می‌کند و خون‌های پاکی که به‌طور سیل‌آسا در خیابان‌های سرزمین مبارک فلسطین جاری است را فراموش می‌کند. هم‌چنین ایران این موضوع را به یک مسئله قومی و ملی تبدیل کرده و شعار "حمایت از قضیۀ فلسطین" را بدون پذیرش حقیقی آن مطرح می‌کند و به فریادهای یتیمان و مادران داغدار گوش نمی‌دهد و از دهانش سخنان ناپاکی خارج می‌شود که این مسئله فقط به فلسطینیان مربوط است و به فراتر از آن گسترش نمی‌یابد. به این ترتیب، سرزمین اسراء و معراج را با دستان خود به قاتلان پیامبران و رسولان که مورد لعنت خالق جهان و بشریت قرار گرفته‌اند، تقدیم می‌کند...

بین این ترس و ذلت و بین شجاعت و مردانگی که خلیفه مسلمانان سلطان عبدالحمید ثانی از خود نشان داد، تفاوت زیادی وجود دارد؛ هنگامی‌که تئودور هرتزل مبلغ بیست میلیون پوند استرلینگ را به او پیشنهاد داد تا در ازای آن به یهودیان اجازه مهاجرت به فلسطین و اعطای زمینی برای اقامت بدهد. او این پیشنهاد را قاطعانه رد کرد و گفت: «به هرتزل توصیه کنید که در این موضوع قدم‌های جدی برندارد؛ زیرا من نمی‌توانم حتی یک وجب از خاک فلسطین را برای یهودیان واگذار کنم! این سرزمین ملک من نیست؛ بلکه متعلق به تمام امت اسلامی است. مردم من برای این سرزمین جهاد کرده و آن را با خون خود آبیاری کرده‌اند. یهودیان پول‌های هنگفت خود را نگهدارند؛ چون اگر روزی دولت خلافت فروپاشید، آن زمان می‌توانند فلسطین را بدون هیچ هزینه‌ای تصاحب کنند... اما اول باید از روی اجساد ما بگذرند و بعد فلسطین را تقسیم کنند.» متأسفانه، این اتفاق پس از سقوط دولت خلافت عثمانی برای ما رخ داد!

پس هر مسلمانی‌که هنوز ذره‌ای غیرت و خشم نسبت به خون برادرانش در دل دارد، باید برای بازگشت این دولتی که از ما سلب شده تلاش کند؛ زیرا همین دولت است که ارتش‌ها را پشت سر فرمانده و خلیفه‌اش بسیج خواهد کرد و مسلمانان مخلص دلاور که مشتاق آخرت هستند، با تکبیرهای بلند خویش صدای کافران منافق را خاموش خواهند کرد، بیت‌المقدس را آزاد خواهند نمود و عزت و هیبت اسلام و مسلمانان را باز خواهند گرداند و بشارت بهترین مخلوقات و رسولان یعنی محمد صلی الله علیه وسلم  را با این گفته‌اش محقق خواهند کرد:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ».

ترجمه: سپس خلافت بر منهاج نبوت بر میگردد.

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

13صفر 1446ه.ق.

18اگست 2024م.

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

منع ورود گزارش‌گر ویژه سازمان ملل به افغانستان قابل تقدیر است، اما نفوذ «رأس الكفر» باید ریشه‌کن شود Featured

سخنگوی حکومت افغانستان، در مصاحبه‌ای با دویچه وله اعلام کرد که ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، از ورود به افغانستان منع شده است. وی تأکید کرد که «بنت برای پروپاگاندا علیه افغانستان مأمور شده بود و کسی نیست که بتوان به سخنانش اعتماد کرد.»

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه افغانستان از این تصمیم استقبال کرده و امیدوار است که همچو تصامیم تعمیم یافته و گسترده‌تر و جامع‌تر شوند. ریچارد بنت مجری سیاست‌های دولت‌ها و نهادهای بزرگ است، اما در واقعیت، امریکا و سازمان ملل «ائمه کفر» هستند و عوامل اصلی در سرکوب اسلام سیاسی، ترویج عقاید کفری، و منحرف‌سازی مسلمانان به شمار می‌آیند. بنابراین، حکومت افغانستان باید علاوه بر هدف قرار دادن این افراد، ریشه‌های فساد، جنایت، و کفر را نیز نابود سازد.

در حالی‌که ریچارد بنت مأمور سازمان ملل است، اما متأسفانه نمایندگی سیاسی آن (یوناما) هنوز در افغانستان فعال است. یوناما نقشی فعال در ترویج ارزش‌های غربی، حقوق بشر و منحرف‌سازی مردم دارد و در گزارش‌های خود آشکارا به اسلام حمله کرده و احکام آن را "ظالمانه" توصیف کرده است. یکی از مأموریت‌های یوناما ترویج حقوق بشر در افغانستان است، در حالی‌که حقوق بشر مفهوم غیرشرعی است که ارزش‌های کفری را در خود جای داده و به‌عنوان ابزاری برای نفوذ و سرکوب از سوی قدرت‌های بزرگ مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ و در عصر حاضر مدعیان حقوق بشر، بزرگ‌ترین جنایتکاران تاریخ بشریت هستند.

امروز، مسلمانان به دلیل نداشتن خلافت در دام نظم سیاسی و نهادهای غربی گرفتار شده‌اند. نهادهای غربی به صورت چندجانبه عمل می‌کنند و با محدود کردن یک فرد نمی‌توان آن‌ها را متوقف کرد. قدرت‌های غربی با استفاده از سیاست «تهدید و تطمیع»، تلاش دارند تا نفوذ خود را در افغانستان افزایش داده و مجاهدین را از تطبیق کامل اسلام منحرف ‌سازند. هیدر بار، معاون بخش زنان دید‌بان حقوق بشر، هشدار داده است که محدودیت بر ریچارد بنت پایان کار نیست و آن‌ها از راه‌های دیگری به فعالیت خود ادامه خواهند داد. او به‌نحوی به نهادهای مدنی که با غرب رابطه ارزشی، سیاسی و استخباراتی دارند، اشاره کرد.

بنابراین، حکومت افغانستان باید علاوه بر محدود کردن این افراد، به‌طور اساسی نهادها، سازمان‌های غیردولتی(NGOs)، پروسه‌های غربی، و نفوذ اقتصادی و سیاسی استعمار را ریشه‌کن کند. این امر تنها زمانی ممکن خواهد بود که دولت خلافت راشده ثانی تأسیس شود و با پایه‌گذاری نظم نوین جهانی، امت مسلمه را از محاصره چندجانبه دولت‌ها و سازمان‌هایی که "رأس الکفر" نامیده می‌شوند، آزاد کند.

وَإِن نَّكَثُوا أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ [التوبه، ۱۲]

و اگر سوگندهای خود را پس از پیمانشان شکستند و در دینتان طعنه زدند، (شما هم) با پیشوایان کفر بجنگید - ایشان بی‌گمان پایبند (به هیچ سوگندی) نیستند - شاید (از پیمان‌شکنی و یا کفرشان) باز ایستند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه