جمعه, ۰۹ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

مکاتب کانکریتی افغانستان بیشتر برای جنگ اند؛ نه برای تعلیم!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

امریکا ادعا می کند که بعد از سقوط رژیم طالبان نظام تعلیمی، در افغانستان بی نهایت پیشرفت کرده است. آن ها ساخت و ساز و بازسازی برخی از مکاتب و فراهم کردن زمینه ی تحصیل برای یک درصد از دختران را به عنوان بزرگ ترین موفقیت خود بعد از استعمار تلقی می کنند؛ اما با مروری کوتاه به نظام تعلیم و تربیه در این کشور جنگ زده، درخواهیم یافت که این پیشرفتی که آن ها می گویند صرف یک توهم و خیال است.

افغانستان حالا هم یکی از ممالکی است که بسیاری از کودکانی که واجد شرایط مکتب رفتن هستند؛ به مکتب دست رسی ندارند. طبق تحقیق صندوق کودکان سازمان ملل متحد(UNICEF) ۴۰ درصد از کودکان افغانستان شامل مکتب نیستند. انستیتیوت گزارش جنگ و صلح(IWPR) در یک گزارش گفته که: « به دلیلی بیشتر اطفال افغان از تعلیم باز می مانند که به کارهایی شاقه مشغول اند تا خانواده های خود را از لحاظ اقتصادی حمایت کنند. در این کشور حدود ۳۱ درصد از کودکان نان آور خانه بوده و به طور غیر قانونی به کارهایی شاقه مشغول اند؛ طور مثال: ۱۵۰هزار طفل در ننگرهار که واجد شرایط رفتن به مکتب می باشند، به دلایل فقر و دیگر مشکلات ناشی از جنگ، از تعلیم باز مانده اند.»

به دلیل ناامنی، صدها مکتب بسته شده و ۶۵ درصد زیر آسمان باز به تعلیم خود ادامه می دهند. علاوه بر این، به اساس یک تحقیق در ۳۴ ولایت افغانستان ۷۸۰ مکتب بسته شده است. وزارت معارف افغانستان ادعا می کند که تنها یک سوم از این مکاتب به دلیل فاصله بین قریه ها بسته است، و این امر را بزرگ ترین مشکل عنوان می کند. چون این فاصله ها بسیار طولانی بوده و رفتن به مکتب در مسیر های طولانی برای دختران جوان و اطفال خورد سن خطرناک است. و این مشکل را بیشتر در ولایت غور متبارز ساخته می گویند: در این ولایت تنها ۲۹ درصد از مردم در ۵ کیلومتری یک مکتب ابتدایی زنده گی می کنند و صرف ۲۸ درصد از اطفال، بین سنین ۶ و ۱۳ سال در مکتب ثبت می باشند. این خود فسادی است که  در دیگر مناطق روستایی افغانستان نیز موجود است.

ریاست معارف هلمند گزارش می دهد که: «از جمله ۴۵۴ مکتب موجود در هلمند، ۱۰۴ مکتب آن در سه-چهار سال اخیر مسدود و ۶۹ مکتب دیگر به دلیل و ضع بد امنیتی تخریب گردیده است. در این ولایت به تعداد ۱۲۹هزار و پنجصد تن دانش آموز ثبت نام بوده که به تعداد ۵۱ هزار و یکصد و شصت و هفت تن آن ها دختران می باشند. در ولایت زابل ۶۰ درصد از اطفال بنا به نبود امنیت، توانایی رفتن به مکتب را ندارند و بیشترین صدمه در عرصه تعلیم به مناطقی؛ چون: ده چوپان، شاه جوی، ارغنداب شمالی و شینکی رسیده است.»

در ولایت ارزگان از سال ۲۰۱۲م تا امروز۶۰ مکتب از میان ۲۹۲ مکتب، مسدود می باشد. در ولایت فراه نیز از جمله ۳۶۷ مکتب ۵۴ مکتب آن بسته می باشد. رفتن به مکتب در ولایات تخار، بغلان، سرپل، ننگرهار، پروان، کندز و بدخشان به یک آرزو می ماند. برعلاوه، نیروهایی امنیتی کشور از مکاتب کانکریتی که تعمیر آن مقاوم بوده و برای تعلیم اعمار گردیده، به حیث پایگاه نظامی در جنگ علیه طالبان استفاده می کنند.

بنابر گزارش مامور تحقیقاتی در اپریل سال ۲۰۱۶م، نیروهایی امنیتی از ۱۲مکتب در ولایت بغلان به هدف نظامی استفاده شده است. استفاده از مکاتب به عنوان پایگاه امنیتی امکان حملات بر مکاتب را بسیار بالا برده و جان معلمین و شاگردان را به خطر رو برو ساخته است. وضعیت ظاهری تعلیم در افغانستان، واقعیت بحران تعلیمی در این کشور را به خوبی آشکار می سازد. هزاران مکتب در افغانستان موجود است که شاگردان آن درس را در زیر خیمه ها و یا آسمان باز می آموزند. حتی در پایتخت-کابل- نیز از جمله ۲۷۳ مکتب ۸۱ مکتب آن صنف های درسی منظم ندارند و از عمارت هایی موقتی استفاده می نمایند.

هم چنان در ولایت کندز نیمی از مکاتب تعمیر نداشته و در ولایت تخار هم وضعیت مکاتب به مراتب از ولایت کندز بدتر است. از ۴۵۸ مکتب موجود در ولایت قندهار، ۲۷۴ مکتب تعمیر ندارند. در ولایت سرپل تنها ۹۷ مکتب یک سقف بدون همه امکانات دارند. به اساس گزارش اداره ی بازسازی افغانستان یا سیگار: «زیادتر مکاتبی که از طرف ایالات متحده امریکا در ولایت هرات ساخته شده است، نیازها اساسی؛ مانند: برق و آب پاک آشامیدنی ندارند و در کل کمبودی هایی زیاد دارند که تدریس را مشکل می سازد.»

موضوع مهم دیگر این است که سطح تعلیم زنان و دختران افغان بسیار پایین بوده و تنها ۱۴درصد از آن ها سواد دارند که این پایین ترین سطح تعلیمی در جهان است. به گزارش یونسکو: «۹۰ درصد از زنان افغان در روستاها بی سواد اند.» برعلاوه این همه، پرداخت فیس بالا برای تعلیم دختران از طرف خانواده ها، از جمله مانع دیگری است که آن ها نمی توانند به تعلیم خویش ادامه دهند. نبود امنیت، نظافت محل تدریس، صنوف جداگانه و کمبود معلمین از جمله موانع فرا روی تعلیم دختران است.         

وزارت معارف افغانستان می گوید: «بسیاری از دختران مکتب را شروع نموده، ولی در نیمه راه رها می کنند.» گزارش یونسکو حاکی از آن است که: «در سال ۲۰۱۳م، تقریباً ۱۷هزار متعلم افغان بیرون از کشور که ۹۰۳۳ تن در ایران، ۲۳۳۰ تن در هندوستان، ۸ درصد تن در ترکیه، ۱۲۲۶تن در عربستان سعودی و ۴۲۸ تن در امریکا مشغول تحصیل اند.»

عامل اصلی این همه بحران و مصیبت، رهبران غرب می باشند؛ زیرا آن ها وانمود می کنند که حمایت کننده مردم افغانستان هستند؛ اما واقعیت این است که اهداف استعماری خود را پیاده می کنند. این استعمارگران، جوانان را در یک سردرگمی تعلیمی قرار داده و به آن ها وعده و امید خالی و پوچ می دهند، امیدی که هرگز آن ها را به سر منزل مقصود نمی رسانند. دولت فاسد نیز تلاش برای پنهان کردن این همه مشکلات می کند و چنین تظاهر می نماید که گویا حضور این استعمارگران به خاطر تقویت و آبادی نظام تعلیمی می باشد.

یگانه راه حلی که جوانان را به یک نظام درست و با کیفیت تعلیمی می رساند، نظام تعلیمی زیر سقف دولت خلافت است که تعلیم را حق اساسی هر شخص می داند. خلافت یک هدف خاص را از طریق تعلیم پیگری می کند که آن عبارت از به وجود آوردن شخصیت های قوی اسلامی است. چون آن ها اجازه نمی دهند که هیچ موضوعی و مسأله‎‏ای داخل نظام تعلیمی اسلام شود که به نقص اساس دولت خلافت و شخصیت سازی اطفال مسلمان صدمه رساند. به این ترتیب احیای دوباره ی خلافت یک تکلیف بر همه مسلمانان است که می تواند تنها نظام تعلیمی اسلامی باشد.

واقعیت نظام تعلیمی افغانستان این را واضح می سازد که نهضت امت تنها از طریق دین مقدس اسلام میسر است، نه از طریق استعمارگران و نظام استعماری شان.

چنان چه الله سبحانه وتعالی در مورد می فرماید:

(أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)

[توبه : ۱۰۹]

آیا کسی بهتر است که اساس آن را پرهیزگاری از الله سبحانه وتعالی و خشنودی او تشکیل می دهد، یا کسی که اساس آن  بر کنار پرتگاه سستی بنا شده که ناگهان در آتش دوزخ فرو می ریزد. و الله سبحانه وتعالی گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

امانه عابد

ادامه مطلب...

تجاوز وحشیانۀ چین بالای ترکستان شرقی

  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

صفحۀ انترنتی الجزیره بتاریخ 2 مارچ 2017م از لشکر کشی های بزرگ نظامی چین در داخل اقلیم ترکستان شرقی)سینکیانگ( در غرب چین خبر داد. در این خبر گفته شد: «چین دو روز پیش سربازان زیادی را که شمار شان به بیشتر از ده هزار تن می رسد، در شهر اورومچی از مربوطات اقلیم سینکیانگ در شمال غرب این کشور منتشر نمود. در این شهر قوم مسلمان اویغور سکونت داشته و سال هاست شاهد تنش های رو به گسترش می باشد. نیروهای امنیتی چین نمایش نظامی با حضور ده ها عراده موتر ضد گلوله را نشان دادند و در عین حال شمار زیادی از طیاره های هلیکوپتر نظامی بر فراز شهر به پرواز درآمده بودند. این نمایش نظامی در نوع خود بزرگترین نمایشی است که این اقلیم تاکنون شاهد آن بوده و در جریان سال جاری مناطق هوتان، کاشغر و آسکو نیز شامل نمایش های این چنینی بودند.» پرسش این است که آیا چین خودش را آمادۀ مرحلۀ جدیدی از قتل عام مردم مسلمان این اقلیم می کند؟

پاسخ:

برای آگاه شدن از اهدافی که چین برای مسلمانان این اقلیم در نظر گرفته، باید مختصری از پس زمینه های کشمکش میان چین و مسلمانان اویغور در این اقلیم را مرور نمائیم:

1-    کشمکش میان چین و مسلمانان این اقلیم چیز جدیدی نیست، به ویژه از سال 1863م به این سو، چنان چه ترکستان شرقی که آخرین مرز سرزمین های اسلامی از طرف شرق را تشکیل می دهد، بارها در معرض حملات و کشتار های بی رحمانه توسط چین قرار گرفته و بیشتر از یک میلیون تن از مسلمانان اویغور در رویا رویی هایی 1949م به قتل رسیدند، آنگاه که نظام کمونستی چین به رهبری "مائو تسه تونگ" به قدرت رسید. وی استقلال این اقلیم را ملغی نموده و آن را با جمهوری چین یک جا ساخت. مائو ساکنین مسلمان اقلیم ترکستان شرقی را از آن بیرون رانده و آنان را در سایر اقلیم های داخل چین منتشر کرد؛ اما مسلمانان با همت اویغور هرگز تسلیم چینی ها نشدند و در نتیجه انقلاب های 1933 و 1944م به وجود آمد و قیام ها بر علیه اشغال گری های چین هم چنان ادامه یافت که آخرین مورد آن در سال 2009 بود.

2-    اسلام دلیل اصلی تشدید کینه توزی های چینی ها برعلیه مسلمانان اویغور می باشد، چنان چه کینه و خشم شان برعلیه اسلام را با ویران نمودن مساجد نشان می دادند. آنان در حدود 25 هزار باب مسجد را در سال 1949م  کاملاً ویران نموده و تنها 500 باب مسجد در این اقلیم بزرگ باقی گذاشتند. امروز که چین نیمی از اصالت کمونستی اش(اقتصاد) را از دست داده، اما تعقیب و پیگرد هر گونه مظهری از مظاهر تدین، به ویژه در نزد جوانان هنوز هم سیاست عملی چین در این اقلیم به شمار می رود.

3-    چین به دلیل سرمایه های طبیعی اقلیم ترکستان شرقی به ویژه نفت، اقدام به تخلیۀ قوم اویغور که ساکنان اصلی این اقلیم می باشند نموده و آنان را به سوی مناطق داخلی چین سوق داده و در عوض آنان، نژاد چینی "هان" را در این اقلیم که چین آن را سینکیانگ  می نامد اسکان داد، در حدی که امروزه از نژاد اویغور تنها 10 میلیون تن در این اقلیم باقی مانده که معادل 40 درصد از مجموع ساکنین آن می باشد، و بیشتر آنان در جنوب این اقلیم و مناطق روستایی آن سکونت دارند. ساکنین این اقلیم  با فقر و تنگدستی شدید دست و پنجه نرم می کنند، به ویژه در جنوب که بیشتر آنان مسلمانان می باشند و مناطق روستایی که نژاد "هان" در آن به شدت کم و یا اصلاً وجود ندارد.

4-    با وجود تمام خشونت ها و اقدامات تبعیض آمیز دولت چین برعلیه مسلمانان این اقلیم، باز تکاپوی مسلمانان در ترکستان شرقی همواره ادامه داشته و توانسته اند مظاهر اسلام را به ویژه در روستاها مجدداً زنده نمایند. امواج تنش ها و نا هنجاری ها هر ازگاهی این اقلیم را در نوردیده و از آن به دلیل عدم ثبات ناشی از انفجارها و خشونت ها برعلیه دولت و رویکردهای جدایی طلبانه، یک منطقۀ خاص و شکننده ساخته و ضعیف ترین ساختار داخلی دولت چین را تشکیل می دهد. چین در واکنش به این تنش ها و اقدامات مسلمانان پیوسته جزئیات زندگی مسلمانان اویغور را تحت مراقبت شدید قرار داده و به رسانه ها اجازه نمی دهد بازداشت ها و اعدام هایی را که ظالمانه در حق مسلمانان این اقلیم روا می دارد، پوشش خبری دهند. دولت چین هم چنین آن عده از مسلمانان اویغور را که از این منطقه فرار نموده و فریاد مظلومیت شان را در بیرون سر می دهند به بهانۀ تروریزم توسط کانال های امنیت بین المللی تحت تعقیب قرار داده و بسیاری از آنان را بازداشت می کند، به ویژه در کشور های آسیای میانه و پاکستان.

5-    از آن جایی که اسلام هنوز در دل های نژاد اویغور زنده است، توانسته اند ترس و وحشت را در دل حکام ظالم چین بیاندازند، در حدی که این ترس و وحشت شان را خود هر ازگاهی به زبان می آورند، چنان چه بلند پایه ترین مقام چین در امور دینی "وانگ شوان" که رئیس ادارۀ امور دینی چین می باشد در کنفرانس ملی رابطۀ اسلام و چین گفت: «مفکورۀ بنیادگرایی اینک در حال گسترش به مناطق داخلی می باشد.»

شی جین پینگ رئیس جمهور چین، مسلمانان چین را تشویق نموده بود تا در برابر نفوذ غیر قانونی دینی مقاومت نمایند. (منبع: تلویزیون مصری امروز 29 نومبر 2016م به نقل از نشریۀ دولتی China daily) این احساس ترس و وحشت مسئولین چینی را می توان از خبری که تلویزیون روسیۀ امروز بتاریخ اول مارچ 2017م منتشر نمود نیز درک کرد: «چین بارها هشدار داده که بنیادگرایان خارجی در پی عملیات تروریستی در سینکیانگ و سایر مناطق چین هستند که این امر باعث گردیده حکومت دست به تعقیب و پیگردهای خشونت آمیز بزند.»

6-    مسلمانان کمر همت بسته و هزاران مسجد جدید را در اقلیم ترکستان شرقی اعمار نموده و افکار اسلامی را نشر و پخش کردند. چین در واکنش به این اقدامات مسلمانان شروع به از سرگیری انقلاب فرهنگی اش در این اقلیم نمود و با شدت تمام از گسترش مظاهر اسلامی جلوگیری کرد و خودش را آمادۀ اقدامات جدید دهشت افگنی برعلیه مسلمانان نمود، نشانه های این اقدامات تاکنون قرار ذیل بوده:

أ‌-    جمع نمودن پاسپورت: شبکۀ خبری بی بی سی بتاریخ 24 نومبر 2016م در خبری نشر کرد: «مسئولین حکومت چین از تمام اتباع اقلیم وسیع سینکیانگ که در غرب چین موقعیت دارد و دارای اکثریت مسلمان می باشد، خواسته اند تا پاسپورت های شان را به پولیس تسلیم نمایند. استیفان ماکدونیل خبر نگار بی بی سی در چین گفته که دستور تسلیم پاسپورت ها توسط پولیس و از طریق یک بیانیۀ رسمی در انترنت منتشر گردیده است. پس از این تمام اتباع اقلیم سینکیانگ موظف اند پاسپورت های شان را تسلیم پولیس نمایند و پولیس آن را در نزد خود نگهداری خواهد نماید. این بدان معنی است که پس از این تمام اتباع ساکن در این اقلیم در صورتی که قصد سفر به بیرون از چین را داشته باشند باید برای بدست آوردن پاسپورت شان درخواست بدهند.»

ب‌-   اعمال فشار بالای مسلمانان در عبادات: شبکۀ فرانس 24 بتاریخ 6 جون 2016م خبر داد که: «مسئولین چین روز دو شنبه با صدور فرمانی دستور دادند که پس از این کارمندان ادارات و شاگردان و محصلین منطقۀ سینکیانگ حق ندارند در ماه رمضان روزه بگیرند. در این فرمان به رستورانت ها دستور داده شده تا دروازهای شان را در جریان ماه رمضان هم چنان باز نگهدارند.» این فرمانی است که حکومت چین از سال 2015م بدینسو عملی می کند، چنان چه شبکۀ خبر 124(I24 news ) بتاریخ 18 جون 1015م با انتشار خبری گفت: «مسئولین حکومت چین به کارمندان ملکی، محصلین و معلمین اقلیم سینکیانگ دستور داده است تا در ماه رمضان روزه نگیرند و از رستورانت ها خواسته شده فعالیت شان را در جریان رمضان طبق معمول ادامه دهند. در عین حال به مسئولین ولایت پل اخطار شده که "به هیچ وجه نباید اقدام به روزه و سایر شعائر دینی نمایند." این فرمان ها پس از نشست مسئولین در هفتۀ جاری در صفحۀ انترنتی حکومتی این منطقه صادر گردید.»

ج‌-    تعقیب و بازداشت کسانی که با ظاهر اسلامی دیده شوند. صفحۀ انترنتی نشریۀ "دیار" بتاریخ 23 فبروری 2017م به نقل از یک نشریۀ داخلی چین خبری را تحت عنوان "چین مسلمانان را تحت پیگرد قرار می دهد؛ به کسانی که مردان ریشدار و زنان محجبه را برای پولیس معرفی نمایند پاداش مالی داده خواهد شد" به نشر رساند. در این خبر گفته شده: «چین پاداش مالی به مبلغ دو هزار یوان معادل 275 یورو برای کسانی در نظر گرفته که پسر ریشدار یا دختر با حجابی را در اقلیم سین کیانگ واقع در شمال غرب کشور به پولیس معرفی نماید. در حال حاضر منطقه شاهد بالا گرفتن تنش ها میان قوم چینی "اثنیتی هانس" و اویغورهای مسلمان می باشد. روزنامۀ داخلی هوتان نوشته که مسئولین شهرک هوتان که در این اواخر شاهد ناآرامی های سیاسی بوده، بودجۀ 100 میلیون یوان معادل 13.7 میلیون یورو را برای پرداخت هزینۀ پاداش های مبارزه با تروریزم اختصاص داده اند. نشریۀ مذکور علاوه می کند که این پاداش ها در صورت افشای یک عملیات برعلیه دولت و یا برای کسانی که در این راستا مورد ضرب و شتم قرار گرفته، به قتل می رسند، زخم بر می دارند و یا دهشت افگنان را باز داشت می کنند به 5 میلیون یوان می رسد.»

7-    با توجه به تمام مواردی که در فوق از آن یاد شد، بعید نیست حکومت چین سرگرم آماده گی و تجهیز برای سرکوب نمودن مسلمانان اویغور ساکن در ترکستان شرقی موسوم به اقلیم "سینکیانگ" باشد. هر لحظه ممکن است اقدامات عملی سرکوب و کشتار مسلمانان این منطقه عملی گردد، زیرا این منطقه شاهد اعمال خشونت آمیز برعلیه دولت چین بوده و هر آن ممکن است دولت آن را بهانه گرفته و عملیات گسترده ای را به راه اندازد. می دانیم که حکومت چین هزاران سرباز، تانک و موتر های زره پوش و طیاره های هلکوپتر را وارد منطقه نموده. «شین چوان جو سکرتر حزب کمونیزم در سینکیانگ گفته که هدف از انتشار نظامیان در این اقلیم، تأمین امنیت و استقرار می باشد، این در حالیست که مناطق مختلفی در جریان سال جاری شاهد اعتصاب هایی بوده که در این اواخر شاهد آن بودیم». (منبع: سایت انترنتی الجزیره 2 مارچ 2017م)

8-       درد آور این است که این اقدامات وحشیانۀ چین برعلیه مسلمانان اویغور در برابر چشم و گوش میلیون ها مسلمان در سراسر جهان اتفاق می افتد، بدون این که هیچ گونه مؤثریتی در جلوگیری از این اقدامات وحشیانه داشته باشند! دلیل آن این است که این میلیون ها مسلمان به صورت پراگنده زندگی نموده و دولت واحدی ندارند که آنان را کنار هم جمع نموده و به آنان انسجام و وحدت بخشد، دولت واحد اسلامی موسوم به دولت خلافت راشده که سال هاست مسلمانان آن را از دست داده و اینک تقاص نبودش را پس می دهند، دولتی که بر هر مسلمان واجب است تا در حد توانش برای تأسیس مجدد آن سعی و تلاش ورزد تا باشد که پس از تأسیس چنین دولتی، خلیفه یا امام مسلمانان در رأس آن قرار گرفته و امور مسلمانان را چنان که باید سر و سامان دهد  و مسلمانان سراسر جهان به دستور او صف واحدی را شکل داده و با دشمنان خونخوار اسلام به جنگ و مبارزه بپردازند و در هنگام خطر-مثل خطری که در حال حاضر مسلمانان ترکستان شرقی را تهدید می کند- به این خلیفه و امام پناه برده و از وی درخواست کمک نمایند. چنان چه در صحیح بخاری به نقل از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَإِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ»

امام/خلیفه همچون سپری است که مسلمانان به فرمان او به جنگ و مبارزه پرداخته و به او پناه می برند.

و آنگاه است که چین و امثال آن هرگز جرأت نخواهد نمود حتی یک فرد مسلمان را نیز مورد آزار و اذیت قرار دهد، زیرا می دانند که بهای هر گستاخی در حق مسلمانان را باید دو برابر بپردازند، بدون شک الله سبحانه وتعالی از همه نیرومند تر و توانا تر است.

ادامه مطلب...

توضیح ماده (33) مقدمه دستور

  • نشر شده در فقهی

پرسش:

عالم بزرگوار، السلام عليكم و رحمت الله وبركاته!

دو پرسش دارم، اگر لطف نموده پاسخ ارایه نمایید. از الله سبحانه وتعالی می خواهم شما و تمام کسانی که برای از سر گیری زندگی اسلامی کار می کنند ثابت قدم و استوار نگهدارد. در کتاب مقدمه دستور ماده (33) چنین بیان شده است: «اگر خلیفه قبل از تعیین امیر موقت وفات نمود یا عزل گردید، و یا به هر دلیل دیگر منصب خلافت خالی شد، از جملۀ معاونین، معاون مسن تر خلیفه امارت موقت را بدوش می گیرد».

دلیل این موضوع چیست و چرا معاون مسن تر امارت موقت را بدوش می گیرد، نه معاون دیگر؟

پاسخ:
وعليكم السلام و رحمت الله وبركاته!

ماده (33) در کتاب مقدمه دستور کاملا واضح است که شامل دو موضوع ذیل می گردد:

1-  دلیل تعیین امیر موقت از سوی خلیفه قبل از وفاتش از اجماع صحابه گرفته شده است. چنان چه در کتاب مقدمه دستور در شرح این موضوع چنین ذکر شده:« اگر خلیفه احساس کرد که اجلش نزدیک است، برای او لازم است تا قبل از خالی شدن منصب خلافت و در زمان مناسب برای تعیین خلیفه جدید، امیر موقت را تعیین کند تا او کار خود را بعد از وفات خلیفه که نهایی کردن تعیین خلیفه جدید در مدت سه روز است را آغاز نماید. امیر موقت صلاحیت تبنی احکام شرعی را به دلیلی ندارد که از جمله صلاحیت های خلیفه به شمار میرود که امت با وی بیعت می کند. هم چنان برای او جایز نیست خود کاندید خلافت باشد یا  یکی از نامزدان را خلیفه تعیین کند. چون عمر رضی الله عنه کسی را که از جمله کاندیدان خلافت نبود امیر موقت تعیین کرده بود. با تعیین خلیفه جدید ولایت امیر موقت به دلیلی تمام می شود که این یک امر موقتی بوده وبا تعیین شدن خلیفه جدید پایان می یابد.

دلیل برای این عمل، عملکرد عمر رضی الله عنه در زمان مجروج شدنش با حضور داشت بزرگان اصحاب رضی الله عنهم اجمعین است که آنها در مقابل عمر رضی الله عنه هیچ گونه اعتراض و مخالفتی نکردند. پس همین اجماع اصحاب است.

چنان چه عمر رضی الله عنه پس از مجروح شدنش به شش تن از نامزدان خلافت چنین گفت: در جریان این سه روز، صهیب امام جماعت شما می باشد و شما در مورد تعیین خلیفه مشورت کنید. چنان چه طبری در کتاب تاریخ  خود متذکر شده است که برای صهیب رضی الله عنه گفت: به مدت سه روز امام نماز جماعت باش! هم چنان گفت: اگر پنج تن شان بر یکی اتفاق کردند و یکی سر کشی کرد، سرش را با شمشیر بزن!

صهیب رضی الله عنه بر آنان امیر تعیین شده بود، چون امام در نماز جماعت تعیین شده بود و امام بودن در نماز به معنی امیر بودن است. برعلاوه برای او صلاحیت جزا دادن نیز داده شده بود، و حق کشتن را جز امیر کس دیگری ندارد. چون این کار در موجودیت بزرگان اصحاب رضی الله عنهم اجمعین بدون کدام مخالفت انجام یافت. پس از این دلیل اجماع اصحاب رضی الله عنهم اجمعین استنباط  می گردد که بر خلیفه لازم است تا امیر موقت را جهت به عهده گرفتن اجراآت تعیین خلیفه جدید، در همچو حالات تعیین نماید.»

2-  در صورتی موضوع چگونگی تعیین امیر موقت پیش می آید و اولویت پیدا می کند که خلیفه قبل از تعیین امیر موقت وفات نماید یا عزل شود، چون تعیین امیر موقت یک امر اداری است. پس تبنی ماده ای که این امر اداری را تشریح کند جایز است. بنا بر این در ماده (33) چنین بیان شده است:«معاونی که نسبت به همه مسن تر است، اگر خواستار نامزدی خلافت نبود امیر موقت تعیین می گردد و اگر ارادۀ کاندید شدن به منصب خلافت را داشت، معاون بعدی که مسن تر است امیر موقت تعیین می گردد... و به همین ترتیب بزرگی سن به امارت موقت ترجیح داده می شود.

هرگاه همه معاونین تفویض ارادۀ نامزد شدن به مقام خلافت را داشته باشند از میان معاونین تنفیذی به ترتیب هر کدام که از نگاه سن بزرگتر باشد امارت موقت را بدوش می گیرد.

در صورتی که همه معاونین تنفیذی خواستار نامزدی خلافت باشند، امارت موقت به خورد سال ترین آن ها منحصر می شود و باید دانست که در تبنی این حکم اعتبارات واجبی مراعت شده است. چون معاونین دانا ترین مردم به حکم و آگاه ترین مردم از روزگار خلیفه قبلی می باشند و بعد از معاونین تفویض، معاونین تنفیذی در شناخت و تجربه بنا بر ارتباط شان به خلیفه، از اعمال او آگاه ترین و دانا ترین مردم می باشند.

 فلهذا آنها بهترین مردم برای به عهده گرفتن  امارت موقت می باشند و اگر معاونین تفویض با هم برابر بودند برتریت بر اساس معاونت نیست، بلکه یگانه عامل مناسب در برتریت بزرگی سن است و هم چنان در معاونین تنفیذی هم چنین است.

چنان چه در امامت نماز در صورتی که  نماز گذاران در شروط امامت برابری و مساوات داشتند، بنا بر روایت مسلم مسن تر شان پیش نماز می شود و مسلم در صحیح خود از شعبه و از اسماعیل بن رجاء روایت نموده است که شعبه از اوس بن ضمعج و او از ابو مسعود روایت می کند که گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای مان فرمود: «بهترين قاری و قرآن دان شما، امام جماعت شود و اگر همه در قرائت قرآن با هم مساوی بودید، هر کدام تان که نسبت به سنت من عالم تر است امام شود و اگر در سنت نيز مساوی بودید، مقدم ترين آنها در هجرت و اگر در هجرت نيز مساوی بودید، مسن ترين تان امامت کند. هيچ مردی در خانه و سلطنت شخص ديگری امامت نکند و بدون اجازه صاحب خانه، نشستن در خانۀ مخصوص او جایز نیست.»

پس امر تبنی شده در تعیین امیر موقت به مسن ترین داده می شود که ترجیح همه به اساس سن می باشد.

برادر تان عطاء بن خلیل ابو رشته

ادامه مطلب...

رئیس جمهور نو شد، اما رژیم و طریقه های سابق باقیست!

(ترجمه)

خبر:

‌ به تاریخ ۱۴ فبروری ۲۰۱۷م رادیو و تلویزیون ملی ازبکستان، از طریق این شبکه برنامه ی را تحت نام "سرزمینی که به خاطر احساسات یک فرد فروخته شده است" دایر نمود. این برنامه تلویزونی تهمت های افراد مغرض را علیه حزب التحریر فضاگیر ساخت و فعالیت های این حزب را محکوم کرد.

تبصره:

در چند ماه اخیر در ازبکستان فضاسازی برای تشدید تهدید اسلام گرایی افراطی از طرف رسانه ها افزایش چشم گیر یافته است. از اوایل سال جاری فلم های حوادث اندیجان چندین بار در این کشور به نشر سپرده شد. فلمی بنام "آرزوی مقدس" نیز در باره هسته گذاران حرکت اسلامی در ازبکستان، توسط نماینده گی ملی فلم سازی این کشور، بنام ازبکینو در استدیوی ازبک فلم، ساخته شد. هیلول نسیم، رئیس فلم که در راس ازبک فلم نیز قرار دارد، یکی از فلم سازانی است که به هدف دریافت منفعت مادی، در خدمت رژیم ازبکستان از طریق ساختن فلم تبلیغات می نماید. حالا آن ها فلمی را در باره حزب التحریر ساخته اند که تهمت های گوناگون را از طریق آن علیه این حزب، به نشر سپرده اند.

از سیاست های رهبر قبلی ازبکستان(کریموف سفاک) در قبال حزب التحریر همه در منطقه آگاه اند. در جریان سال های اخیر حکومت ستمگرانه وی، اعضای حزب التحریر مورد شکنجه شدیدی قرار گرفتند. ما در جریان حکومت وی شاهد شکنجه های گوناگون شباب حزب التحریر از طرف رژیم او بودیم. اما هیچ گاهی هیچ رسانه ای به شکل رسمی و آشکار به حزب التحریر این گونه افترا وارد ننموده بود، و این اولین بار است که حزب التحریر از طریق چنین تلویزیونی در این کشور مورد افترا قرار می گیرد.

مرزیوف رئیس جمهور فعلی ازبکستان، از ۱۵ سال حکومت اش بدینسو که در عوج قدرت قرار دارد، سیاست های "کریموف" رییس جمهور قبلی ازبکستان را دنبال می کند. مرزیوف، کسی را که سد راهش قرار گرفت سرکوب کرد و به رژیم ظالم کریموف تا حد توان خوش خدمتی نمود. بناً ما نباید با سیاست های نمادین او که موقف های صلح آمیزی را در قبال اسلام و مسلمانان از خود نشان می دهد، فریب بخوریم و آن را آغاز سیاست جدیدی در قبال اسلام، مسلمانان و شباب حزب التحریر بدانیم. در حالی که، مرزیوف در محکم ساختن موقف اش منحیث رئيس جمهور ازبکستان مصروف است. او با برقرار کردن روابط با تجاران و کسانی که در این کشور در قدرت استند، می خواهد اقتصاد این کشور را به یک نوع رو به رشد جلوه بدهد.

او تلاش می ورزد تا به دنیا نشان دهد که در ازبکستان همه چیز به وجه احسن پیش می رود و فرصت را برای تجاران  کاملاً مساعد است. او می خواهد با این سیاست روابط خیره اش را با کشورهای دموکرات از سر گرفته و دوستانه بسازد.

از طرف دیگر، نیروهای "سیلویکی" امنیت ملی و وزارت داخله این کشور در امر تغییرات محافظه کار بوده و نیازی به تغییر نمی بینند. انویاتوف، رئیس امنیت ملی ازبکستان از نهایت ضعف و حتی ساعتی که مسلمانان بتوانند در آن نفسی راحت بکشند در هراس است چون او می داند که اندک فضا برای مسلمانان این کشور نقطه آغاز انهدام رژیم دیکتاتور ازبکستان خواهد بود. به همین خاطر است که نیروهای امنیتی ازبکستان دست به خلط موارد زده و با افترا وارد کردن و تهمت زدن به گروه ها با برچسپ های تروریست و افراط گرا در رسانه ها می خواهند آن ها را بد نام کنند.

حقیقت دیگری نیز وجود دارد که دولت ازبکستان هیچ یک از اعضای ثابت قدم ما را زنده نگذاشته که در ذات خود باید به گونه ی از طرف دولت ازبکستان توجیه شود. در حالی که ما تا حال اجساد مطهر شهدای مان را از زندان های رژیم سفاک ازبکستان تسلیم می شویم. این در حالی است که رژیم خونخوار ازبکستان از طریق تبلیغات و ادعاهای پوچ می خواهد خود را نزد مسلمانان و جهانیان تبرئه کند.

ما با تمام مسئولیت به همگان بیان می داریم که تنها اسلام است که تمامی مشکلات بشر و مردم ازبکستان را که به آن مواجه هستند، به آسانی حل می نماید. وقتی که نظام حقیقی وجود نداشته باشد واضح است که حکام حقیقی که بر مبنای قرآن و سنت فیصله کنند وجود نمی دشته باشد، و ما دایم تحت ظلم شان زنده گی می کنیم. پس ما بالای همه صدا می زنیم که با ما بپیوندند و با اعاده خلافت بر منهج نبوت راه را برای زنده گی اسلامی دوباره باز سازند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

«إِنَّمّا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ.»

به تحقیق امام سپری است که مسلمین عقب او می جنگند و توسط او محافظت می شوند.

الدار خمزین عضو دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه