چهارشنبه, ۲۵ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۷/۳۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

سه شخصی که الله سبحانه و تعالی در روز قیامت با آنان صحبت نمی‌کند

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

:‏ ‏"‏ثلاثة لا يكلمهم الله يوم القيامة ولا ينظر إليهم ولا يزكيهم ولهم عذاب أليم‏:‏ رجل على فضل ماء بالفلاة يمنعه من ابن السبيل، ورجل بايع رجلاً سلعة بعد العصر فحلف بالله لأخذها بكذا وكذا، فصدقه وهو على غير ذلك، ورجل بايع إماماً لا يبايعه إلا لدنيا، فإن أعطاه منها وفى وإن لم يعطه منها لم يفِ‏"‏ ‏‏متفق عليه‏‏‏.

ترجمه: سه گروه از مردم‌اند که الله سبحانه و تعالی در روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید، ایشان را پاک نمی‌سازد و عذاب دردناکی برای شان خواهد داد: مردی که در صحراء آب زیادی دارد و مسافر را از (استفاده از آن) مانع می‌شود، مردی که پس از نماز عصر کالای را به شخصی می‌فروشد و به الله سبحانه و تعالی سوگند یاد می‌کند که به بهای این مال چنین و چنان مبلغی داده است و آن شخص سخنش را راست میپندارد و آن مال را به وی می‌دهد در حالی که او به بهای آن مبلغ مذکور را نداده است و مردی که با امامی بیعت می‌کند و جز به خاطر مال دنیا با او بیعت نمی‌کند که آگر آنچه خواست به وی داد، به بیعت خود وفا می‌کند ور نه بدان وفا نمی‌نماید.

رسول الله صلی الله علیه و سلم در این حدیث شریف به ما از اشخاصی خبر می‌دهند که الله سبحانه و تعالی به خاطر بزرگی گناهی که در آن واقع شدند در روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید و به آنان نظر رحمت نمی‌کند، آنان سه گروه اند:

اول: شخصی که الله سبحانه و تعالی در دسترس او خیری قرار داده تا به مردم نفع برساند و مردم زیادی از وی مستفید شوند، اما هرگاه کسی نزد وی بیاید و تقاضای خیری از او داشته باشد در حالی که او می‌داند که این شخص نیازمند است، اما به خاطر محبتی که به مالش دارد از وی منع می‌کند، به کسانی مانند این فرد، الله سبحانه و تعالی نظر رحمت و لطف در روز قیامت نمی‌کند و برای شان عذابی دردناک است، مثال این شخص مانند کسی است که به خیرات زمین همچون آب و مانند آن دست یافته است، سپس وی مردم را از آن منع می‌کند. خیرش را منحصر به کسانی می‌سازد که دوست دارد و به آنان تمایل دارد. در حالی که مردم دیگر نیز مستحق اند آن هم از جانب الله سبحانه و تعالی، مالک آسمانها و زمین و آنچه در آن است.

دوم: همان تاجری است که به دروغ سوگند یاد می‌کند با مردم غش و فریب می‌نماید تا فایده و نفعی به دست آورد، امثال این تاجران کسانی‌اند که به نام الله سبحانه و تعالی در خرید و فروش خود سوگند دروغ می‌گویند تا منفعت بی ارزشی بدست آورند، غضب الله سبحانه و تعالی بر چنین مردمی لازم می‌آید زیرا آنان کسانی‌اند که زندگی دنیا را در بدل آخرت خریدند.

سوم: منافقی است که برای دنیای بی‌ارزش نزد الله سبحانه و تعالی تلاش می‌کند، او از کسی پیروی می‌کند که منفعت او را تأمین نماید و نعمات ابدی باقی را ترک می‌کند، این چنین شخصی اخلاص و ولاء او فقط برای منفعت اوست، هرجا که منفعت او باشد همانجا ولاء اوست. امثال این منافقین آنانی اند که جهت رسیدن به بهرۀ از دنیا هجرت کردند و به آن رسیدند اما از اجر و پاداش آخرت محروم ماندند، غیر از بندگان صالح و مصلحی که به امانات و عهد و پیمان شان پایبند اند، در این عصر کسانی را می‌بینی که یک روز به همراه تو و روز دیگر بر علیه تو قرار دارند، این تغییر موضع بدین خاطر نیست که آنان به جستجوی حق و پیروی از آن هستند بلکه به خاطر اختلاف موجودیت یا عدم موجودیت منفعت شان نزد توست، وجود یا عدم موجودیت این چنین مردمی پیرامون تو، ارتباط به مصالح و منافع دنیوی شان دارد، به چنین مردمی نه تکیه می‌شود و نه اعتماد، اعمال صالحی شان در آخرت مورد قبول قرار نمی‌گیرد و سبب حسرت و پشیمانی‌شان خواهد گشت در حالی که گمان می‌کردند آنان اعمال نیک انجام می‌دهند.

از الله سبحانه و تعالی خواهانیم که ما از جمله کسانی باشیم که بخشندۀ خیراند نه مانع آن، از او سبحانه و تعالی می‌طلبیم که ما را از جمله کسانی قرار دهد که در قول و عمل با الله سبحانه و تعالی و رسول وی صلی الله علیه وسلم و مسلمین صادق باشیم، از جملۀ آنانی که به میثاق شان پایبند و برای ولی‌امر بر حق شان وفادار اند، همگام او، ناصح برای وی، آمر به معروف و نهی‌کننده از منکر می‌باشند.

ای بار الها اجابت فرما.

نویسنده: د. ماهر صالح (رحمه الله)

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

وابستگی روپیه به دالر، کاهش ارزش آن را تضمین می‌کند، اسعار در اسلام مبتنی بر طلا و نقره می‌تواند پاکستان و مسلمانان جهان را از زیر سلطۀ دالر نجات دهد! Featured

  • نشر شده در پاکستان

دولت دموکراتیک پاکستان به علت بحران‌های شدید پولی و طوفان تورمی ناشی از آن، با قهر جدی عام مردم مواجه است. دولت بخاطر خاموش‌ساختن سروصداهای مردم، مفتاح اسماعیل وزیر دارایی/ مالیه را برکنار و در عوض اسحاق دار را که مسئولیت ثبات‌بخشی روپیه را به عهده دارد، به حیث وزیر دارایی گماشته است. در حالی‌که این کار دولت جز فریب دادن مردم چیزی بیش نیست. دلیل اصلی کاهش روپیه وابستگی آن به دالر می‌باشد. بنابرین، علت اساسی تورم این است که حاکمان پاکستان اصرار دارند تا داد و ستدهای بین‌المللی بر مبنای دالر آمریکایی صورت گیرد.

به تاریخ 21 سپتامبر 2022م، فدرال رزرو یا ذخیره فدرال بانک مرکزی آمریکا تصمیمی را اتخاذ کرد تا نرخ بهره حکومت پاکستان را به 0.75 درصد برای سومین بار متوالی افزایش دهد و هشدار داد که امکان می‌رود نرخ بهره بیشتر افزایش یابد. با توجه به افزایش بهای دالر، سرمایه‌گذاران دالرهای خود از بازارهای قرضه جهانی و بازارهای سایر کشورها جمع‌آوری می‌کنند تا بدین ترتیب در اوراق قرضه آمریکایی سرمایه‌گذاری کنند. نتیجه برداشت‌های دالر از بازارهای مرکزی و افزایش دادن ارزش دالر به سطح جهانی، امریست که منجر به کاهش ارزش پول کشورهای می‌شود که داد و ستدهای بین‌المللی‌شان را بر اساس دالر انجام می‌دهند. روی این ملحوظ، با کاهش ارزش روپیه و افزایش بهای دالر در پاکستان قیمت کالاهای وارداتی بالا رفته و منجر به تورم می‌گردد.

ای مسلمانان! ذخیره فدرال بانک مرکزی آمریکا نرخ‌های بهره را بلند برده و ارزها را در سراسر جهان تنزیل می‌دهد! این چگونه یک نظم اقتصادی است که سیاست پولی آمریکا برای تأمین منافع آن، باعث می‌گردد تا ارزش ارزها را در سطح جهانی از بین ببرد؟ حاکمان پاکستان هیچ‌گونه نقشی در تعیین سیاست پولی آمریکا ندارند، در حالی که به دلیل همین نظم پولی، تورم پولی در پاکستان افزایش یافته است. پول پاکستان افت می‌کند و به این خاطر است که تورم پولی افزایش می‌یابد و در نتیجه یک بحران کلان اقتصادی در این کشور به وجود می‌آید. پس آیا وقت آن نیست که نظم اقتصادی کنونی را از بین برده و یک نظام اقتصادی مبتنی بر اسلام را احیا کنیم؟    

ای اهل قدرت و قوت! این چی نوع یک نظام اقتصادی جهانی‌ست که حاکمان پاکستانی به خاطر منافع آمریکا و غرب ما را به آن وابسته کرده و تمام جهان را در معرض بحران‌های اقتصادی قرار داده است؟  چگونه این را می‌پذیرید که مردم از فقر و تورم بمیرند، و  اقتصاد آمریکا رونق پیدا کند؟ تنها دلیل بحران اقتصادی پاکستان وابستگی آن به نظم اقتصادی غربی‌ست. تورم پولی از پاکستان را نمی‌توان به گونه اساسی و ریشه ای از بین برد، مگر این که پول خود را از وابستگی به نظم اقتصادی استعماری برهانیم. واحد پولی نظام اقتصادی اسلام بر مبنای طلا و نقره استوار می‌باشد که باعث می‌گردد تا از تورم پولی جلوگیری کند. در نظام خلافت یک واحد پولی برای استفاده داخلی و واحد پولی دیگر برای دادوستدهای بین‌المللی وجود ندارد؛ بلکه معاملات داخلی و خارجی هردو توسط واحدپولی طلا و نقره صورت می‌گیرد.

ای اهل قدرت و قوت! ثبات اسعار در پاکستان با تبدیلی وزیر دارایی تغییر نخواهد کرد. این امر با بیرون‌رفت از وابستگی نظم اقتصاد غربی و تطبیق یک نظام اقتصادی که بر اساس شریعت اسلامی بنا گردیده باشد، ممکن است. فلهذا، دست به کار شوید و مردم خود را از فلاکت اقتصادی نجات دهید که توسط نظام اقتصادی کپیتالیستی بوجود آمده است. انصار الله شوید، و برای تأسیس خلافت اسلامی بر منهج نبوت نصرت دهید. در آن‌صورت است که لقب انصار امروز را کسب خواهید کرد و نسل‌های امت اسلامی در دعاهای‌شان شما را از یاد نخواهند برد. پس آیا این عزت، احترام و رستگاری دنیا و آخرت را نمی‌خواهید که انصار رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به آن مبادرت ورزیدند؟

الله سبحان‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ

[صف:14]

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد انصار دین الله باشد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ولایه پاکستان

مترجم: ارسلان مبارز

ادامه مطلب...

پس از غرق شدن کشتی پناهندگی در شام اطفال عزیز جان‌های شان را از دست دادند بدون خلافت چه تعداد دیگر را از دست خواهیم داد؟

به تاریخ 23 سپتمبر 2022 بی‌بی‌سی گزارش داد که 71 تن از پناه‌جویان مهاجر در یک کشتی، که در حال غرق شدن در سواحل سوریه بود، پیدا شدند که ده‌هاتن کشته گزارش شده و 20تن از نجات یافتگانِ زخمی برای تداوی به شهر طرطوس منتقل شده اند. در میان 120الی150سرنشینان این کشتی زنان و کودکان لبنانی، سوری و فلسطینی هم بودند. مصطفی مستو یکی از برادران این امت بود که با دو دختر و پسرش جان‌های شان را از دست دادند. مادرش عادله از این حادثه که عزیزانش را از دست داده است، وضعیتِ خوبی نداشته و هیچ کلماتی برای تشریح چگونگی وقوع این فاجعه ندارد. وی می‌گوید: «او از فقر و شرایط دشوار موجوده فرار کرده و ما را در آن رها کرد؛ چون سیاست‌مداران نمی‌توانستند به زندگی ما اهمیتی بدهند. هیچ چیز نمی‌تواند او را دوباره به من باز گرداند. هیچ چیز نمی‌تواند اطفال اورا به من بازگرداند.»

بر اساس گزارش کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) لبنان میزبان 1.5 میلیون پناهنده سوری و تقریباً 14 هزار نفر از دیگر کشورها می‌باشد. این کشور میزبان بیشترین تعداد پناه‌جو بر حسب سرانه جمعیت در جهان است. ناظران بین‌المللی گفته‌اند که با افزایش بحران جهانی بدون خاتمه، چنین عبورهای خطرناک با کشتی، به % 70 رسیده است. بیش از % 80 از جمعیت لبنان برای تأمین غذا و دارو با مشکل مواجه هستند. طبق آمار سازمان ملل، خروج از این کشور تنها در سال 2021 نسبت به سال 2020 تقریباً دو برابر شده است.

وضعیت اسفبار هزاران پناهندۀ غرق‌شده از این جهت نشان داده می‌شود که این پدیده‌ ویران‌گر دریایی به یک بحران بین‌المللی تبدیل شده است. یک صنعت کامل در واسکت‌های نجات و قاچاق غیر قانون انسانی وجود دارد که کاملاً خارج از کنترول و اجرای هرنوع قانون بین‌المللی می‌باشد. اطفال کوچک و بی‌گناه ما فقط از اعتمادشان به هدایت آن‌ها به سوی یک زندگی بهتر جعلی و دروغین چیزی جز خیانت، ندیده اند.

خلافتی‌که تحت رهبری یک خلیفه مخلص به پیش برده می‌شود و خلیفه مذکور که به امور امت رسیدگی می‌کند، هرگز این خسارات جانی و چنین فراق‌های درازمدت را نمی‌پذیرد. مهاجرت اجباری یک واقعیت غم‌انگیز برای مسلمانان ناامید است؛ زیرا آن‌ها تمام امید خودرا از دست داده اند. هیچ پدر و مادری فرزندان خودرا با میل و رغبت در معرض خطر قرار نمی‌دهد؛ مگر این‌که واقعاً به دلایل زندگی و مرگ فکر کنند. از طرف دیگر، کدام مرد با غیرت زن و فرزندش را به دست مرگ می‌فرستد؟ آیا می‌توانید این وحشت را تصور کنید که بدانید در حال غرق شدن هستید و کسی نمی‌آید و یا این‌که شاهد باشید که فرزندان‌تان برای کمک فریاد می‌زنند، اما شما هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید؟

از الله متعال می‌خواهیم که هرگز چنین غم و اندوهی را متوجه نشویم و دعا می‌کنیم که الله حافظ و ولی ما را به زودی برگرداند -خلافت بر منهج نبوت- که این امت را از این جلا وطنی، رنج و ظلم انسانی نجات دهد، حافظ مسلمانان بوده و دوباره به آنان امنیت را باز گرداند! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

 ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ [بقره: 30]

ترجمه: و هنگامى‌كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا! می‌خواهم در زمین جانشینی قرار دهم، گفتند: آیا کسی را در آن‌جا قرار می‌دهی که در آن فساد کند و خون بریزد و ما تو را تسبیح می‌گوییم و تقدیس می‌کنیم؟ گفت: همانا من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

متـرجـم عبـدالـرحـمن قـاطـع

 

ادامه مطلب...

نظام اقتصادیِ بی‌نظیر (زیرچتر نظام اقتصاد اسلامی)

  • نشر شده در سیاسی

(قسمت دوم)

نظام اسلام، نظامِ بی‌نظیر، مبتکر و همه شمول است

نظام اقتصاد اسلامی عبارت از مجموعه قواعد و احکام شرعی می‌باشد که مصدر آن شریعت اسلامی است. این نظام مانند سائر احکام شرعی، احکامی است متعلق به افعال انسان‌ها؛ در آن احکامی بیان می‌شود که شریعت آن را بیان داشته است؛ مانند احکام تکلیفی چون فرض، واجب، مندوب، مستحب، مباح، مکروه، حرام و ممنوع و مانند احکام تشریعی چون سبب، شرط، مانع، رخصت، عزیمة، صحت، بطلان و فساد. این تفصیل و نگرش دقیق نسبت به افعال انسان‌ها و احکام مربوط به آن‌ها را نمی‌توان در هیچ قانون و شریعت وضعی دیگری پیدا نمود.

 نظام اقتصادی اسلام، افزون بر زکات -که با اندازۀ معین بر صاحب نصاب آن فرض قرار داده- صدقات را نیز مستحب قرارد داده است، که با پرداخت آن برای یک مسلمان ثواب داده می‌‌شود.

نظام اقتصاد اسلامی که از یک طرف رباء (سود) را حرام و از طرف دیگر، قرضه دادن را نیز مندوبی قرار داده است که به انجام‌دهندۀ آن ثواب داده می‌شود؛ همان طور ذخیره‌سازی مال و عرضه نکردن بدون نیاز آن را در بازار نیز حرام قرار داده است. از طرف دیگر، به کار، تجارت، شراکت و انفاق در امور خیر تشویق نموده و آن را مندوب قرار داده است که این اعمال و امثال آن را از جملۀ مباحات قرار داده و انسان را در برابر آن مختار گذاشته است. نظام اقتصاد اسلامی ذخیرۀ اموال را در هر حال حرام قرار داده و عرضۀ آن در بازار و قرار دادن آن را در برابر مردم برای تمویل و اجرای پروژه‌ها، راه‌اندازی کار و تولیدات و رفع نیازمندی‌ها واجب قرار داده است. نظام اقتصاد اسلامی، که تجارت را از جملۀ مندوبات قرار داده، به رشد و توسعۀ دارائی‌ها از این طریق تشویق نموده است و خوردن مال مردم را به گونۀ باطل (غیر مجاز) آن -غش، خدعه، دروغ، قمار و رباء- حرام قرا داده است. نظام اقتصادی اسلام رقابت در قیمت و بهاء و یا سخاوت و دست‌دل بازی را مباح و متضررسازی دیگران و احتکار را حرام قرار داده است. نظام اقتصاد اسلامی ترکه میت را حق ورثۀ آن قرار داده و قاتل آن را از میراث آن محروم ساخته است. نظام اقتصاد اسلامی برای یک فرد این اجازه را داده است که از کارش کاسته و در کسب درامد زهد به خرچ دهد. برای کمایی ارزش مادی به هدف تأمین نفقه خود و خانواده و نفقۀ کسانی‌که نفقۀ آنان بر عهدۀ وی می‌باشد، حداقل کار را بر وی واجب ساخته است؛ همان طور بر وی واجب ساخته که حداقل اعمالی را انجام دهد که فقط ارزش روحی را برای آن محقق می‌سازد؛ مانند اعمال عبادی که وی را به انجام آن‌ها ملزم ساخته است؛ همان‌طور وی را به پرداخت زکات و حقوق معین در اموالش ملزم ساخته است؛ اما افزون بر این‌ها را از جملۀ مندوبات قرار داده است. در سلوک و معاملات مسلمان را ملزم ساخته که اخلاقیات را رعایت و ترحم نماید و به فریاد ستمدیده‌ای رسیدگی کند تا بدین وسیله بتواند ارزش‌های اخلاقی و انسانی را نیز کمایی کند. بلی، احکام اسلام هم‌چنان معالجاتی را ارائه می‌دارد. به همین منوال، احکام مربوط به تملک مال، توسعه و انفاق آن، در یک نظام مفصل و مبتکرانه، تمام افعال انسان‌ها را نظم داده و مشکلات انسانی را به گونه‌ای معالجه می‎‌نماید که به اعماق روح و حقیقت آن نفوذ می‌کند تا آن‌چه را که باید، مطمناً منجر به تحقق ارزش‌های روحی، مادی، اخلاقی و یا انسانی می‌شود -طوری‌که یک فرد هر اندازه که تمایلات آن متنوع و متمایز باشد- مشکلات آن معالجه می‌شود، که در نتیجۀ این، جامعه از امنیت لازم برخوردار شده مردم در آن آرام بوده و تمام ارزش‌ها، به شکل متوازن آن محقق می‌شود.

نظام اقتصاد اسلامی تجارت، اجاره و شراکت را به انواع مشروع آن -کفاله، گرو، حواله و احاله، ضمانت، قرضه، هبه، وصیت...- مباح و برای صحت اباحت آن‌ها اسباب و شرایطی‌ قرار داده که تمام حالات واقعیت‌های مختلف را در بر می‌گیرد؛ طوری‌که منازعات مربوطه را از بین برده و حقوق را مشخص ساخته است. همان‌طور مالکیت را مباح قرار داده و آنرا را به سه دسته تقسیم نموده است: ملکیت فردی که فرد را در آن اختیار داه و آن را بر آن‌چه تحت ملکیت خویش دارد، مسلط ساخته است. ملکیت عامه، که از آن تمام افراد و رعایای دولت نفع می‌برند، این اموال احتکار نشده و در این زمینه هیچ فرقی در میان افراد نیست. ملکیت دولت عبارت از دارائی است که شریعت در اختیار دولت قرا داده تا برای مصلحت امت و رعایای تحت حاکمیت خویش مطابق به سیاست شرعی بر آن تصرف کند تا ذریعه آن فقر را از بین برده واقعیتی را ایجاد کند که ثروت را به درستی توزیع نموده، توازن اقتصادی را حفظ و مانع پدید آمدن طبقات اجتماعی شود؛ تجاوز را از امت دفع و زمینۀ حمل دعوت و جهاد را به بیرون از دارالاسلام مساعد سازد. همان طور، نظام اقتصادی اسلام این انواع سه گانۀ ملکیت را با اسباب و اوصاف شرعی آن معرفی داشته است؛ هیچ‌کس نمی‌تواند این سه نوع ملکیت و چیزی از آن‌ها را باهم مختلط ساخته و یکی تبدیل به دیگری شود؛ مثلاً هیچ یک از ملکیت‌های فردی و عامه ملکیت دولت قرار گرفته نمی‌تواند.

نظام اقتصادی اسلام، نظامی برای انسان به عنوان انسان است؛ نه ابزار و آلات

از مهم‌ترین مواردی‌که می‌بایست مورد ملاحظه قرار داد، اینست که این نظام و احکام آن متعلق به افعال انسان‌ها من‌حیث افعال انسانی است؛ یعنی افعالی‌که از انسان صادر می‌شود. علماء حکم شرعی را "خطاب شارع متعلق به افعال بنده‌گان" تعریف نموده اند. نظام اقتصادی اسلام نظامی برای وسایل و اشیاء نیست؛ اگرچه تمام احکام متعلق به وسایل و اشیاء را بیان داشته است؛ بلکه نظامی برای افعالی است که انسان در انجام آن‌ها وسایل و اشیاء را نیز به کار می‌گیرد. نظام اقتصادی اسلام نظامی برای نفس مال و سرمایه نیست؛ اگرچه بیان داشته که چه چیز می‌تواند شرعاً مال و چه چیزی نمی‌تواند مال قرار گیرد؛ بلکه نظامی برای افعالی است که متعلق به مال و سرمایه در چگونگی تملک آن و تصرف بر آن، مانند چگونه توسعه دادن مال و سرمایه و انفاق آن است. برعکس نظام اقتصادی سرمایه‌داری که از نخستین و خطرناک‌ترین مشکلات در سنجش‌ها، مقایسات و نظریه‌پردازی‌های فیلسوفانش، ناتوانی کاربردی و عملی و در نتیجه انحراف از مسیر صحیح تحقیق بود؛ چون جایی‌که باید در این زمینه پژوهش ‌صورت گیرد، آن‌جا خود نفس انسان، در چگونگی تملک مال و وسایل اشباع حاجات آن، در چگونگی تولید و مثمرسازی مال و رشد ملکیت انسان، در برآورده‌سازی نیازها و اشباع حاجات فقراء و مستمندان است؛ کسانی‌که دچار مصائیب و حوائجی شده اند که این مصائب و حوائج آنان را از زمرۀ بی‌بضاعت‌ها و نیازمندان قرا داده است... تمام این تنظیمات براساس احکام شرعی صورت می‌گیرد تا برآورده شدن اهداف این نظام؛ اهدافی‌که عبارت از تضمین حفظ امنیت، کرامت، آرامش و بر آورده شدن سائر نیازمندی‌های اقتصادی و غیر اقتصادی انسان‌ها است.

لیکن نظام سرمایه‌داری –برعکس نظام اسلامی– در اولین طرح‌ها و نظریات‌اش ناکام بوده است؛ چون در زمینه معالجۀ انسان و برآورده‌سازی نیازهای آن به عنوان انسان، با ناتوانی مرکب دچار عجز و ناتوانی شده است، یعنی در عوض این‌که انسان و نیازمندی‌های آن را مورد پژوهش قرار دهد -جدا از این‌که انسان‌ها من‌حیث فرد از لحاظ تمایلات و نیروی فکری و جسمی از هم تمایز می‌داد، حتی در مجموع در مورد انسان هیچ پژوهشی ندارد- در تملک و توسعۀ ملکیت، انسان را آزاد قرار داده است. در دادن این گونه آزادی طوری‌افتخار می‌کند که گویا بدین وسیله تمام انرژی‌ها را آزاد ساخته است؛ طوری‌که تمام مردم می‌توانند از آن بهره‌مند شده و در تولید و افزایش ملکیت خویش از آن کار بگیرند؛ در حالی‌که از آن انرژی‌ها تنها جوامع ثروت‌مند و مرفه می‌توانند بهره‌ببرند. اگر کسی معنی این آزادی را درک نماید، دیری نمی‌گذرد که این آزادی منجر به منافی این نظام می‌شود، چون این آزادی منجر به هرج و مرج، تجاوز بر یکدیگر و منجر به نقض اصل و اساس این نظام می‌شود؛ اگرچه با مطرح ساختن چیزی‌که آن را قید مانع برای اضرار وخیم و یا کشندۀ آن می‌پندارند؛ گویا از معضل تا جایی بیرون رفته اند، چنان‌چه گفته می‌شود، یک فرد تا جایی‌ از آزادی برخوردار است که آزادی دیگران پدیدار می‌شود. همین‌گونه فلسفۀ این نظام، فرع آن اصل آن را نقض می‌نماید؛ چنان‌چه یک بار دیگر از این‌که بتواند برای عقل بیان دارد که آزادی دیگران کجا پدیدار می‌شود و کجا آزادی یک فرد پایان می‌یابد، ناتوان مانده است. از نتایج و مفاد این فلسفه چیزی نیست؛ جز این‌که صاحبان ثروت و سلطه را بر می‌گزیند تا قانون وضع نموده و بر حسب منافع خویش آغاز و انتهای آزادی‌ها را تفسیر نمایند؛ بدین وسیله بر فقراء و مستمندان بر مرگ و برده‌گی حکم می‌نماید.

ناتوانی نظام سرمایه‌داری، شکست و تعفن آن

فرق بسیار زیادی در میان نظامی اسلام -که از جانب علیم و خبیری آمده که برای انسان‌ها تکالیف واجبه اساسی و تکالیف مندوبۀ اساسی شان را بیان می‌دارد، همان‌طور مباحات، محرمات و مکروهات، حقوق و صلاحیت‌ها و اهلیت‌ها، تکالیف و قید و بندها را با یک نظام دقیق و مفصل بیان داشته است...- و بین نظامی‌ وجود دارد که فخرفروشان گمراه، ادعاگران، ناتوان‌های خود بزرگ‌بین، در آن فلسفه‌بافی نموده، اعلان آزادی ملکیت می‌دارند، که جز ناتوانی در کوچک‌ترین تنظیم برای امور انسانی چیزی بیش نیست؛ سپس بر ناتوانایی خویش ناتوانای دیگری و برانحرافات خویش انحرافات دیگری افزوده و این قاعده و اصل را مقید به چیزی می‌دارند که مناقض و ملغی کنندۀ آن می‌باشد. سپس این ناتوانی وانحرافات، تبدیل به جنایات و بی‌بندوباری شده است؛ چون صاحبان ثروت و سلطه بر اساس احکام و قوانین این نظام حکومت کرده و احکام و قوانین آن را بر مقیاس‌های خواهشات و شهوات خویش تفصیل داده، سپس دروغ را روش، فریب‌کاری را هنر، دام‌گذاری‌ها را انگیزه و رنگ‌های جذاب برای مردم نمایانده و آن‌ها را تحت نام دیموکراسی و الفاظ و القاب مرغوب، تقدیم آنان می‌دارند. سجاده‌ای به ظاهر زیبا و نگارش یافته را بر زباله‌دانی‌ کثافات، بر خون‌ها و لاشه‌های متلاشی شدۀ قربانی‌های خویش می‌اندازند! آیا گمان می‌کنند که تعفن و بدبوی آن‌ها را پنهان می‌سازد؟!

نمی‌دانم به آنانی‌که اصطلاح نظام اقتصادی را می‌شنوند، آن را انکار کرده و یا به سخره می‌گیرند، چه بگویم! نمی‌دانم به آنانی‌که از فرزندان این امت اند، در حالی‌که می‌بایست دیگری را به سخره بگیرد، چه بگویم؛ سخره بر مزدوران مفکورۀ غربی و طوطی‌های این آزادی ادعا شده یا دعوت‌گران اسلام و نظام‌های آن، از جمله نظام اقتصادی اسلامی! با تأکید باید گفت که دعوت‌گران نظامی‌که برگرفته از عقیده است، سزاوارتر است که دیگران را به سخره بگیرند.  

مشکل اقتصادی از سردرگمی‌های و انحرافات نظام سرمایه‌داری شکل می‌یابد

سران مفکورۀ سرمایه‌داری نتوانستند نظامی‌ را پیش‌کش کنند که برای سلوک انسان و افعال آن راه‌چاره‌ای داشته باشد! فریبکارانه گردآمده و برانحرافات خویش فلسفه‌بافی نمودند؛ به عوض این‌که در خصوص سلوک انسان‌ها و افعال شان بیندیشند، در خصوص وسایل و اشیاء نظریاتی را ارائه دادند و مزخرفاتی را بیرون می‌اندازند که مخالف عقل بوده و تحت هیچ‌گونه سنجشی در نمی‌آید! شاید گویا که الله سبحانه و تعالی چشمان‌شان را کور ساخته است؛ پس چگونه می‌توانند ببینند. می‌گویند: برای کفاف مردم از کالا و سائر نیازمندی‌ها، باید به تولید زیاد و کثرت اشیاء پرداخت. این گفتۀ خویش را بر کفر و بدعت‌ها و خیالاتی مبتنی ساخته اند که در میدان واقعیت هیچ ثبوتی ندارد؛ بلکه فقط برانحرافات محسوس‌شان از زمان پدیدار شدنش می‌افزاید. لیکن هنوز هم خدعۀشان بر این بنا داشته و می‌گویند؛ وسایل اشباع حاجات و رفع نیاز مندی‌ها کمتر از نیاز مندی‌ها می‌باشد؛ بناءً باید تا ممکن است تولید را افزایش داد. برخی از آنان بر این نظر اند که بشریت در معرض خطر قرار دارد. این دیدگاه برگرفته از نظریه لابلاس است که می‌گوید: «افزایش بشر تابع تصاعد هندسی 1، 2، 4، 8، 16، ... می‌باشد، درحالی‌که افزایش تولید در روی زمین تابع تصادعد عددی 1، 2، 3، 4، 5، ...می‌باشد. بنابر این، تولید، نیازمندی‌ها را کفاف نمی‌کند، از گزافه‌گویی‌های فلسفه شان برای نظام اقتصاد سرمایه‌داری اینست که می‌گویند: نیازمندی‌های مردم در حال افزایش بوده و این افزایش پایانی ندارد، درحالی‌که تولیدات محدود است و این چیزی است که آن را کمبود درصدی کالا و خدمات می‌نامند. بنابراین، برای حل این مشکل باید مفکوره قانون‌گذاری و اقتصاد به سمت افزایش تولید و رشد دارائی جهت یابد؛ همین گونه در قانون‌گذاری  به عوض این‌که در مورد انسان، واقعیت، ویژه‌گی‌ها، نیازمندی‌ها، تمایلات و افعال آن فکر نمایند، فقط در خصوص نفس سرمایه و چگونگی افزایش آن می‎اندیشند. بر چگونگی تملک سرمایه توسط افراد و این‌که همه چطور می‌توانند نیازمندی‌ خویش را از آن مرفوع سازند، نمی‌اندیشند؛ یعنی آنان تنها به فکر افزایش ثروت در یک کشور اند. به چگونگی تملک آن توسط افراد و توزیع آن برای افراد جامعه فکری ندارند و تفکر شان مبتنی بر تشویق به نوآوری، اکتشافات و دسترسی به علوم برای افزایش تولید و بهبودی آن است، اما نظامی‌که برای تنظیم اعمال انسان و فعالیت‌های آن وضع شده، تنها یک عنوان دارد و آن عبارت از آزادی‌هایی است که فرد از ‌آن‌ها برخوردار باشد و همان‌طور بر تلاش فردی تشویق می‌نمایند. خطای نظریۀ لابلاس ثابت است و ما در مورد آن کدام گفته‌ای نداریم؛ همان‌طور که خطاء و انحرافات مفکورۀ کمبود درصدی کالا و خدمات ثابت است. البته با مشاهدۀ سرمایه‌هایی‌که از آن‌ها بهره‌برداری نمی‌شود و حتی بهره‌برداری از آن‌ها ممنوع قرار گرفته، این درحالی می‌باشد که ملیون‌ها انسان که از توانائی‌های فکری و جسمی مناسبی بر خوردار اند، در بیکاری به سر می‌برند. با وجود این،‌ هنوزهم صاحبان مال و سلطه؛ کسانی‌که در این میدان منفعتی در خطر دارند، نظریه‌های فاسد خویش را به زور و گمراه‌سازی به اجراء گذاشته و جهانیان را در استعمار خویش قرار داده اند و هنوز هم مزدوران شان به ادای نقش خویش می‌پردازند. این نقطۀ پایان گودال انحطاط این‌ها نیست، بلکه گودال انحطاط این‌ها از این هم عمیق‌تر است؛ چون گودال انحطاط در زیر درک عقل و فهم فرورفته است. در زمان کفاف جامعه، شگوفایی و یا در زمان فقر آن در فلسفه و سنجش‌های خویش هیچ‌ بهایی به فقر افراد در جامعه نمی‌دهند و همان‌طور به طبقات اجتماعی مذهل و به توزیع بد ثروت هیچ اعتنایی ندارند! برحسب مثال؛ کشوری‌که تعداد سکنۀ آن به میلیون می‌رسد و درامد سالانه‌ آن 5 ملیارد دالر می‌باشد، آن جامعه یک جامع شکوفا و ثروت‌مند بوده، چون درامد سالانه هر فرد آن به 5 هزار دالر می‌رسد. این گونه حساب‌‌دهی داشته و رسانه‌ها آن را تکرار می‌نمایند، اما در عین زمان می‌گویند؛ یک درصد از سکنه این جامعه 90% از ثروت جامعه را در اختیاز دارند. واقعیت معمول اینست که به طور مثال بیشتر از یک چهارم سکنه این کشور درامد سالانه آن‌ها از 200 دالر هم افزایش نمی‌یابد و نصف آن‌ها از 300 دالر؛ آیا این محاسبه را عقل پذیرفته می‌تواند؟ و آیا این می‌تواند تعبیری درست از واقعیت باشد؟ آیا این برای دلالت بر واقعیت یک جامعه و این‌که این جامعه یک جامعه ثروت‌مند و شکوفا بوده، یک معیار واقعی است؟ پرسشی‌که باید از سردم‌داران مفکورۀ اقتصادی نظام سرمایه‌داری غربی، از دعوت‌گران و از طوطی‌های آن داشت.

باید گفت؛ نظامی‌که اشیاء را همان‌گونه که هستند، دیده و با حکمت به معالجه‌ آن می‌پردازد، نظامی‌که به مشکل اقتصادی به گونه‌ای می‌نگرد که باید بنگرد و علاج آن توزیع ثروت به گونه‌ای می‌باشد که تمام افراد بتوانند حاجات خویش را اشباع و نیازهای خویش را مرفوع سازند، بسیار زیاد متفاوت است با نظامی‌که مشکل اقتصادی را فقط افزایش تولید می‌بیند، و این‌که افزایش تولید کفیل کفاف نیازهای مردم است. طوری‌که هر فرد از این تولید بر حسب پرداخت قیمت آن سهمی دارد! حال پرسش اینست؛ شخصی‌که هیچ پول و بهایی در اختیار ندارد و نمی‌تواند آن را به دست آورد، چه کند؟ و این‌که چگونه می‌تواند افزایش تولید راه‌حل باشد، درحالی‌که هرچند کالا افزایش یافته و فراوان شود، تنها ثروت‌مندان آن را در اختیار گرفته و بدین وسیله بر ثروت خویش می‌افزایند، فقراء از آن محروم بوده و فقرشان در حال افزایش است. این نظامی است که حکم به مرگ فقرا نموده و بی‌بندوباران این مفکوره در اصل به این باور اند که هیچ نیازی به موجودیت فقراء نبوده، چون آن‌ها باری بردوش جامعه بوده، هیچ منفعتی برای جامعه نداشته و هیچ حقی در بقاء ندارند.

در حالی‌که مشکل اقتصادی در واقع توزیع ثروت برای افراد است. این مشکل نیازمند نظامی است که روابطی را تنظیم کند که هر فرد براساس آن می‌تواند مالک ثروتی شده، ملکیت خویش را توسعه دهد و برای ناتوانایان در ملکیت توانمندان حق واجبی مشخصی را تعیین نموده است؛ برای کسانی‌ از اقارب، از جامعه و دولت؛ برای این‌که نیازمندی‌های شان مرفوع شده و زندگی شرافت‌مندی را داشته باشند. در حالی‌که نظام سرمایه‌داری مشکل اقتصادی را کمبود کالا و خدمات دانسته و برای حل این مشکل چاره‌جویی نموده می‌گویند: در صورت افزایش تولیدات کالاها و خدمات و انبار شدن آن‌ها در بازار هرکس که بخواهد می‌تواند آن‌ها را در بدل پول و بهایی به دست آورد. این در حالی است که افزایش تولیدات آزادی در ملکیت و تولیدات را می‌طلبد، آیا گمراه‌تر و فهوایی‌تر از این افکار وجود دارد؟!

معالجۀ خطاء و انحرافات با وصلۀ خطاتر و گمراه‌تر

تطبیق این افکار منجر به این شد که بخش اندک مردم مالک ثروت بوده و از لحاظ ثروتمندی تفاوت‌های زیادی بین ثروتمندان پدیدار شد. این‌که فقر به شکل خطرناکی در میان مردم شیوع پیدا کرده و مرکزیت ثروت در دستان چند فرد و خانوادۀ محدودی قرار گرفت، دائرۀ فقر به شکل خطرناکی گسترده‌تر شد. یعنی همراه با انقلاب صنعتی و درامد ابزار وآلات، تعداد بیکاران در حال افزایش بود، بیکاری همه‌گیرشده و دستمزدها افول کرد؛ تاجایی‌که افکار کمونیستی در این جوامع سرمایه‌داری راه خویش را پیدا نمود؛ چنانچه به سمت انقلاب فقراء و کارگران؛ طبقه‌ای که تعدادشان زیاد، اما اموال شان کم بود، علیه طبقه‌ متنفذین؛ کسانی‌که تعدادشان کم بوده و اموال و احتکارهای شان زیاده بود، فلسفه‌بافی می‌شد. کسانی‌که نظام سرمایه‌داری را برپا می‌داشتند، صاحبان مال و سلطه و رسانه‌ها، راه چارۀ دیگری جز راضی‌سازی عوامل انقلاب بر خویش و کسانی‌که در کمین انقلاب نشسته بودند، نیافتند. بناءً به خدعه روی آوردند که آن را در آن زمان سوسیالیزم دولتی خوانده و قوانینی را که برای کارگران، فقراء و بیکاران و برای کاهش بیکاری، کمک‌هایی را ارائه می‌داد، وضع نمودند، از جمله کمک‌های ارائه شده توسط این قوانین مشخص‌سازی ساعات کاری، تعیین پاین‌ترین مقدار اجرت، ایجاد فرصت‌های کاری و وظایف، پرداخت تقاعدی، ارائه کمک‌ها برای بیکاران و فقرا و ارائه خدمات دیگر در حوزۀ آموزش و طبابت. این گروه می‌دانستند که برای استمرار سوء استفاده از مردم و به برده‌گی گرفتن آنان، نیاز است که مردم حداقل چیزی‌ را که بتوانند به آن معیشت خویش را پیش ببرند، در اختیار داشته باشند. مردم باید توانایی جسمی، علمی و فنی داشته باشند تا بتوانند ثمرات تلاش‌های خویش را تقدیم سوء استفاده‌گران و برده‌گیران نمایند؛ همان‌طور باید از حداقل حقوق و امتیازاتی برخوردار باشند تا دست به انقلاب نزده و نظام را منقلب نسازند.  

این چنین وصله‌ها، تعدیل‌ها و و صله‌های دیگری‌که پس از آن داده شده است، حصار جامعه را مستحکم ساخته، تفکر مردم و افکار شان را در چهار چوکات کانال‌های از کار افتیده و جهت‌خورده اسیر می‌نمایند، افکار عمومی را ساخته و جهت آن را مشخص می‌سازند، می‌خواهند فقط در حاشیه و محدودۀ چیزی بچرخد که خود می‌خواهند تا بدین وسیله مردم را فریب داده و گمان کنند که از آزادی مفکوره، رأی و عمل برخوردار اند. به این چنین وصله‌ها و نظریاتی‌که بی‌خردان و طوطی‌ها به آن مبالغه نموده و در پشت سر مزدوران و اربابان شان به تکرار می‌گویند، سرمایه‌داری خود به تجدید خود می‌انجامد، گویا آن آخرین نظام جهان بوده که دارای ابزار معالجه خود به خود است، در حالی‌که برای هر صاحب بصیرتی حقیت آشکار، واقعیتی غیر از این است، اما پرسش اینست که آن حقیقت چیست؟

حقیت اینست که این نظام در تحقق کفاف مردم و تضمین زندگی شرافت‌مندانه برای شان یک نظام ناکام است. محسوس است که آن یک نظام فاسد، ستم‌کار، سوء استفاده‌گر و قاتل بوده و مردم را به بردگی می‌گیرد. پیامدهای ننگ‌آور آن آشکارشده و مردم از ستم آن رنج بسیار متحمل شده و فریاد و ناله شان بلند شده است. این نظام قریب است که در زادگاه خویش سرنگون شود و صاحبان آن برای استمرار تسلط و تأمین منفعت خویش، تنها کاری‌که می‌توانند انجام دهند و چیزی‌که توانستند تقدیم نمایند، همین وصله زدن‌ها وخدعه‌ها می‌باشد و بس. اما این تقدیم‌ها نیز هزینه‌های مالی را روی دوش آنان گذاشته است که ناچار باید برای فراهم‌سازی آن‌ها منابعی را جستجو نمود، اما نظامی مانند این‌که از اساس خویش ناتوان و بی‌حاصل  بوده، برای این مشکل راه‌حلی‌که ناشی از تفکر و تعمق بوده، ندارد. تنها راه‌حل سطحی که ناشی از یک تفکر سطحی می‌باشد، اینست که حواله‌های مالیاتی وضع شود. راه‌حل افزایش حواله‌های مالیاتی، ذیرکیِ است که آنان در ایجاد منابع مالی به خرج داده اند، در حالی‌که این حواله‌های مالیاتی را کسانی‌که فقر و وضعیت بد زندگی شان واقعیت نظام و جامعه را بر ملاء می‌سازد، تأمین کرده نمی‌توانند. بناء در چنین واقعیتی جز یکی از این دو مسئله راه‌حل دیگری نیست: این‌که این ثروتمندان که از این نظام سود می‌برند، از دارائی‌ها، اسباب و طروق آن به نفع مردم دست بر می‌دارند و نظامی جدید را ایجاد می‌کنند که مفکوره آزادی ملکیت را از بین می‌برد، اما این مورد به معنی دست‌برداشتن از طریقه استمرار این نظام بوده و به معنی ازبین بردن کامل آن است، و یا این‌که با همان وسایل قدرت و روش‌های خدعه و تسلط، بر دارائی‌ها و تلاش‌های ملت‌های دیگر مسلط می‌شوند که آن عبارت از استعمار است. پس برای فراهم‌سازی اموال مورد نیاز برای این وصله، باید بیکاری از بین رفته و یا این‌که کاهش پیداکند؛ همان طور باید وظایف افزایش پیداکند؛ بناءً وضع حواله‌های مالیاتی تنها راه‌حل است. برای این همه لازم است که کارگاه‌ها و کارگران فعال شده و در ایجاد فرصت‌های کاری ابتکار صورت گرفته و راه‌های بسیاری برای بدست‌آوری مال بیشتر برای نیازمندی‌های بسیار جامعه تلاش شود. این مسئله می‌طلبد که تولید بدون کدام تعطیلی سرعت پیداکند، باید بازارهای خارجی برایش باز شده و مردم دیگر به مصرف تولیدات شان و پرداخت بهای آن مجبور شوند. باید پروژه‌های برای آن در بیرون مرزهای آن ایجاد شود که منفعت شان را تضمین کند. برای همین منظور کارخانه‌های تسلیحاتی فعال شده و درگیری‌ها و جنگ‌ها در میان ملت‌ها راه اندازی شود و با تولیدات شان بازار پیدا کند. بنابراین، باید دائرۀ این نیرنگ و غارت اموال گسترده‌تر گردد. به عبارت دیگر، کشوری‌که به ایجاد هم‌چنین نظامی می‌پردازد، اگر تعداد سکنۀ آن به 300ملیون برسد، باید تولیدات آن برای مردمی ‌باشد که چندین برابر سکنۀ آن می‌باشند. باید بر سرزمین‌های این مردم تسلط یافته، آن را مزرعه‌ای برای خویش قرار داده و از استقلال آن جلوگیری نماید. باید علیه آن هر آن اقدامی نماید که آن سرزمین را به خود بیشتر وابسته ساخته و از بیداری و آزادی‌خواهی آن پیش‌گیری کند. بنابراین، باید بر دارائی‌ها ملت‌ها دیگر مسلط شود، باید با ابتکار در راه های خدعه، تحمیل پروژه‌ها و استعمال قدرت و لشکر کشی و هر آن‌چه می‌تواند از دارائی‌های ملت‌ها و اموال مردم، برای خویش صاحب شود؛ کاری‌که همواره آن را انجام می‌دهند و در ایجاد اسالیب یکی پشت دیگری برای تسخیر ملت‌ها و برای به جیب زدن اموال و گنجینه‌های شان، از هیچ ابتکاری فروگذار نشود.

سرمایه‌داری زنده نیست، مگر به خدعه و استعمار

بلی، این نظام مشکل فقر، طبقاتی شدن جامعه، توزیع بد ثروت و ترس نسبت به ثروت داخلی و سقوط آن را این‌گونه معالجه می‌کند. دائرۀ فقر، سوء استفاده، ظلم، ذلت، بدبختی و شکنجه را گسترده‌تر می‌نماید تا ملت‌های دیگر را در اختیار خود گرفته و جهان را در چنگال خود بگیرد. بلی، آن نظام سرمایه‌داری است که بدون استعمار، سوءاستفاده از ملت‌ها و به بردگی گرفتن آن‌ها، بدون مکیدن خون مردم و تسلط بر تمام شریان‌های زندگی، ثروت و تولید و تفکر در این زمنیه و سپس ویرانی آن نمی‌تواند زنده بماند! راهکار اصلی این نظام در محافظت از بقای آن به صورت یقین بر همگان واضح گردیده که عبارت از استعمار است؛ در غیر آن این نظام سقوط کرده و از بین خواهد رفت.

در نتیجۀ این نظام ‌که قائم بر مفکورۀ آزادی ملکیت و بر این دیدگاه است؛ مشکل اقتصادی کمبود درصد کالا و خدمات بوده، راه معالجۀ آن افزایش تولید کالا و فراهم بیشتر خدمات می‌باشد، حاکمیت در دستان گروهی قرار دارد که یک درصد جامعه بوده و بر دارائی، سلطه و رسانه‌های جامعه مسلط است و توسط دولتی حکومت می‌کنند که خود حامی آنان برای تسلط بر دارائی‌ها می‌باشد. ادوارد وولف، پروفیسور علم اقتصاد دانشگاه نیویورک در کتاب خویش"دارائی‌های نامتوازن"، در مورد امریکا که رهبر سرمایه‌داری است، چنین می‌گوید: «یک طبقه از خانواده‌هایی‌که یک درصد جامعه را تشکیل می‌دهند، قلعه هرم ثروت‌های مالی را در اختیار گرفته و 48% از مجموعه دارائی‌ها را مالک شده اند.» هم‌چنان استاد عبدالحی یحیی زلوم در کتاب خویش "امپراتوری شر. ص 224" چنین می‌فرماید: «با درصدی 240% مقدار سرمایه‌ای که طبقه 1% در اختیار دارد، بیشتر از مقدار سرمایه‌ای است که 90% از امریکایی‌ها در اختیار دارند.» در ادامه می‌افزاید: «این به معنی این است که 400 خانواده در امریکا بالاترین قدرت را دارند، خیلی بزرگتر از 90% از بقیه امریکایی‌ها اند.» و در صفحه 214 همان کتاب نیز می‌فرماید: «طبقه‌ای که درصد آن به 1% (OPC)  One percent class می‌رسد، از قدرت مالی، رسانه‌ای و جهت‌دهی رهبران سیاسی و قانون‌گذاران برخوردارند.»

زمانی‌که امریکا جز به طریق استعمار و نابودسازی ملت‌ها، نمی‌تواند از نظام و بقای خویش محافظت کند، به همین منوال، انگلیس، فرانسه و امثال آن نیز از طریق استعمار خواستار بقای خویش بوده و راه دیگری جز استعمار ندارند. این‌ یک مسئلۀ حتمی است که در گرمای این عطش طاقت‌فرسا برای تسلط بر ملت‌های دیگر، در میان این دولت‌ها و دولت‌های مانند آن، کشمکش ایجاد شده و این‌که برای بقائی‌که جز به دریدن ملت‌ها،  تسخیر تلاش‌ها، غارت سرمایه‌ها، مکیدن خون‌ها و بلعیدن گوشت آن‌ها تأمین نمی‌شود، کشمکش‌های استعمار بسیار گرم می‌باشد؛ چیزی‌که در واقع سبب بدبختی ملت‌های امروز و باعث برافروخته شدن آتشی شده که جهان را شعله‌هایش به خاکستر تبدیل می‌کند که در نخست جهان اسلام را مصدوم ساخته است؛ جهان اسلامی‌که در هوشیارشدن و نگرش‌اش به سوی تطبیق اسلام، نه تنها نظام اقتصادی را بل موجودیت سرمایه‌داری را به طور کامل به تهدید مواجه نموده است.

سرمایه‌داری اقتصاد طفیلی و غیرمفید را تشویق می‌کند

این دیدگاه سرمایه‌داری منجر به تملک از طریق راه‌هایی شده که جز ضرر هیچ منفعتی برای جامعه نداشته است. به حساب اقتصاد حقیقی که می‌تواند فائده‌ای در پی‌داشته باشد، اقتصاد طفیلی رشد نموده است. صاحبان این نظام در ابتکار و ایجاد قانون‌گذاری و اختیار اسالیبی‌که ذریعۀ آن اموال مردم را در هر حال صاحب می‌شدند، بسیار ماهر شده بودند و از زور و تسلط بر جهان استفاده کرده تا نوعیت قانون‌گذاری‌ها و قوانین خویش را عمومی قرار داده و جهانی سازند؛ چنان‌چه آن‌ها را در قوانین اساسی و سیاسیت‌های سائر دولت‌ها به زور گنجانیده اند تا جهان تبدیل به مزرعه‌ای برای شان شده و نتیجۀ تلاش‌های مردم و دارائی‌ها ‌را به سود خود بهره‌برداری نمایند. از طریق معاملات مالی محض و یا خدمات ادعا شده‌ای که در فراهم‌سازی مواد خوراکی، لباس و یا مسکن، هیچ کمکی ننموده، هیچ‌کسی‌که احساس امنیت نکرده، هیچ نادانی دانشمند و هیچ مریضی از از اثر این خدمات شفایاب نشده است، لیکن فقر، رعب و وحشت فراگیر و تولیدات مفید تعطیل ماند. دولت‌ها را به گرفتن قرضه‌های سودی از بانک‌ها مجبورمی‌نمایند تا ضعیف شده و تسخیرشان و تسخیر مردم شان دائمی گردد. در ابتکار وضع انواع مالیات‌ها و حواله‌ها بر هر حرکت تولیدی و یا انتفاعی، ماهرانه و زیرکی به خرج می‌دهند تا کسانی‌که جز وخیم ساختن نرخ‌ها و ضعیف‌سازی تولیدات هیچ فائده‌ای در جامعه ندارند، از همه ثروت‌مندتر و قوی‌تر قرار گیرند. کسی‌که زراعت و صنعتی را راه‌اندازی نموده و یا خدماتی را عرضه می‌دارد که همه مردم نیازمند آن اند، قوانین با تمام قدرت در هر مرحله‌ای از مراحله تولیدی، وی را به پرداخت هزینۀ جوازنامه‌ها، انواع مالیات و مشکلاتی مانند این که هزینه‌های اضافی بر تولید تحمیل نموده و آن را تضعیف می‌سازد، ملزم می‌نماید.

از نتایج این اقتصاد طفیلی اینست که ملیون‌ها وظیفه و لشکرهای از کارگرهای فعال را می‌بینید که هیچ درامدی به جامعه نداشته، بلکه محصولات را به نابودی کشانده، چیزی‌را عاید اموال مردم می‌سازند که در آن هیچ فائده‌ای جز ضررهای هنگفت نیست. صدها هزار کارمند بانک و امثال آن از کارمندان شرکت‌های بیمه و چند برابر آن‌ها مردان و زنان حرفوی و امثال آن، برای انسان‌ها و یا جامعه، هیچ فائده‌ای نمی‌رساند، بلکه انسان‌ها و جامعه همواره متضرر بوده و این صاحبان بانک‌ها و شرکت‌های بیمه اند که بیشترین ثروت و سلطه را دارند. این مثال‎ها و مانند آن بسیار اند که کفیل انحطاط و سرنگونی دولت اند. لیکن همان‌طورکه قبلاً یادآور شدیم، آنان به تسلط بیشتر و غارت بیشتر مردم تا در رگ‌های شان خونی جاری باشد، برای فعال نگهداشتن ماشین (اقتصادی) خویش، این سرنگونی را به تأخیر می‌اندازند. این موارد چه قدر از نظام اسلام بدور است؛ از نظامی‌که این اقتصاد طفیلی را از بین برده، انسان‌ها را وامی‌دارد که درامد و محصولی را به دست‌آورند و نظام اقتصادی را نظامی قرار می‌دهد که تمام افراد را مالک مال می‌گرداند؛ نه این‌که صرفاً ملکیت ایجاد کند و بس. احکام و معالجات آن را در راستای رشد و توسعۀ ملکیت افراد قرار می‌دهد؛ نه این‌که باعث رشد محض دارایی و مال شود؛ چون موضوع و مشکل، نفس انسان است نه مال.

اسلام رباء را حرام قرار داده است. بناءً فعالیت این بانک‌ها حرام شده و تمام این وظایفی‌که بی‌خبران آن‌ها را فرصت بیشتر کاری می‌داند، نیز از بین می‌رود؛ چون این گروه اگر در خانه‌های شان نشسته و کفاف خویش را بدون انجام هیچ کاری در یافت کنند، به مراتب بهتر از این است که این بانک‌ها از اموال مردم بدون پرداخت هیچ گونه عوض مفیدی این همه سرمایه را اختلاس نمایند، اسعار را بالا برند، تولیدات را متوقف و زندگی مردم را سخت نمایند. همان‌طور، اسلام تمام قراردادهای بیمه را حرام قرار داده و تمام شرکت‌ها و مؤسسات آن را که چون بانک‌ها می‌باشند، به دلیل ضرری‌هایی‌که عاید می‌سازند، ممنوع قرار داده اند. این تعداد ارتش‌ها و مؤظفین به کارهایی گماشته می‌شوند که برای جامعه و امت مثمر بوده و برای‌شان مفید واقع شده و باعث نیرومندی جامعه و دولت می‌شوند. اسلام مردم را ملزم می‌سازد که زمین‌های زراعتی تحت ملکیت خویش را زرع نمایند. کسی‌که یک زمین زراعتی را سه سال بدون زرع نگهدارد، آن زمین از وی گرفته شده و به دیگری که آن را زرع نماید، سپرده می‌شود. اسلام بر کمک به مالکان زمین‌های زراعتی، چون دادن قرضه‌ها و اعانه‌های غیر قابل استرداد و خدمات رایگان، حریص است. بنابراین "نظام اقتصادی اسلام" یک نظام تولیدی بی‌نظیر بوده که افزایش دارایی آن، درامدِ کارا و مفید می‌باشد. اسلام ذخیره‌سازی بدون نیاز اموال و را حرام قرار داده است. ثروت‌مندان راهی جز این‌که باید اموال خویش را در راه الله سبحانه و در امور خیریه انفاق نمایند و یا این‌که اموال خویش را در راستای رشد و توسعۀ زراعت، صنعت و تجارت، به کار اندازند ندارند، باید اموال خویش را در بازار عرضه نموده و در مقابل مردم قرار دهند. اسلام شراکت را از جمله مضاربت مباح قرار داده و بر آن تشویق نموده است. در این صورت آیا کدام بیکاری باقی می‌ماند؟ چه قدر از صاحبان سرمایه‌های بزرگ را سراغ داریم که هیچ عذری در به کاراندازی اموال خویش ندارند و در مقابل، چه قدر از صاحبان مفکورها، اهل خبره و توانمند‌ها را سراغ داریم که نمی‌توانند انرژی و توانائی‌های خویش را به کار گرفته و دست به کارهای مثمر شوند! اگر ذخیره‌سازی و رباء ممنوع قرا گیرد، شرکت‌ها فعال و رشد کند و مخصوصاً بین این دو گروه از مردم، آیا در این‌جا برای مزدوران، انکار کنندگان و غرب زده‌گان، که می‌گویند نظام اقتصاد اسلامی چیست، دلیل و شبه دلیلی باقی می‌ماند؟!

به چه دلیلی و به خاطر چه چیزی، این گفتۀ منکر خویش را؛ به خاطر نظامی‌که به کار بی‌ثمر تشویق کرده، مانع کار مثمر می‌شود، برشما تکالیف و هزینه‌های زیادی را تحمیل و از طریق بانک‌های سودی که به قرض دادن دوباره، به سود بزرگتری شروع می‌کنند، به استثمار تشویق می‌کند، به زبان می‌آورند؟ در چنین وضعیتی هزینه‌های تولید بالا رفته و باعث گرانی می‌شود؛ علاوه بر این‌که قرضه دادن اموال از سوی بانک‌ها باعث تعطیلی تولید در جامعه شده، رقابت را پنهان نموده و اسعار را بلند می‌برد، بلکه بانک‌های بزرگ‌تر خارجی در حد ‌خود برای دولت‌ها قرضه می‌دهند؛ البته برای دولت‌هایی‌که اصلاً سهامی در آن بانک‌ها ندارد. قرضه‌های با سودی به مراتب بیشتر می‌دهند؛ چیزی‌که موجب مسئولیت‌های مالی شده که بر خودشان که در آن‌بانک‌ حساب باز می‌کنند و بر جوامع شان، مالیات‌های بیشتری را تحمیل کرده، اسعار را بلند می‌برد، تولید را ضعیف ساخته و بیکاری را افزایش می‌دهد تا در نتیجه این دولت‌ها آن‌چنان ناتوان شده که برای شان جز نام، دیگر چیزی باقی نماند که دارائی آن‌ها را این دو اژدها: نظام سرمایه‌داری و وحشی‌های آن ببلعد. چه قدر تفاوت میان نظامی‌ است که نعمات در پی داشته و نظامی‌که مصیبت در پی دارد؟ و باید به این گروه از طوطی‌ها چه گفت؟

نویسنده: محمود عبدالهادی

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

پیامدهای جنگ روسیه در اوکراین

  • نشر شده در سیاسی

پرسش

به تاریخ 1 اکتوبر 2022م در صفحۀ انترنتی فرانس24 آمده است: «سخنگوی اردوی اوکراین اعلان نمود که نیروهای اوکراینی پس از محاصرۀ نیروهای روسیه وارد شهر لیمان در شرق اوکراین "منطقۀ دونتسک" شده‌اند.» همچنان پوتین، رئیس‌جمهور روسیه روز چهارشنبه دستور «نخستین فراخوان برای نام‌نویسی نیروی احتیاطی را از زمان جنگ جهانی دوم و پس از شکست‌های بزرگی که در میدان جنگ اوکراین متحمل گردیده، صادر نمود.» (منبع: یورونیوز 21 سپتمبر 2022م) پوتین این دستور را پس از آن صادر کرد که نیروهای اوکراینی با حملات متقابل توانستند مناطق وسیعی را که روسیه اشغال نموده بود، دوباره تصرف کنند. «معاون وزیر دفاع اوکراین امروز یک‌شنبه در اظهاراتی به کانال تلویزیونی "الحرة" گفت: اوکراین 10 هزار کیلومتر مربع از مناطق شرق اوکراین را که روسیه قبلاً آن را اشغال کرده بود، پس گرفته است. وی تصریح نمود که کی‌یف کمک‌های فراوانی را از دولت‌های غربی دریافت نموده و تاکید کرد که ما در حملات متقابل خویش در شرق اوکراین موفق بوده‌ایم.» (منبع: البلد 18 سپتمبر 2022م)

پرسش این است که آیا واقعاً روسیه از نظر نظامی ضعیف و ناتوان است و یا این‌که کمک‌های تسلیحاتی غرب به پیمانۀ زیاد افزایش یافته است؟ آیا ممکن است فراخوانی‌که برای جلب و جذب سربازان بیش‌تر در روسیه راه‌اندازی شده اوضاع را تغییر دهد؟ همچنان الحاق مناطق چهارگانۀ اوکراین به روسیه را چگونه ارزیابی می‌کنید، به ویژه این‌که اوکراین یک روز بعد از الحاق، لیمان را که بخشی از مناطق مذکور می‌باشد، دوباره تصرف کرد؟ و آیا امکان این وجود دارد که روسیه از طرح الحاق مناطق دست بکشد؟

پاسخ

برای این‌که واقعیت تحولات اخیر واضح شده ابعاد و پیامدهای آن به خوبی درک شود در ابتدا باید تأکید نمود که برای ایجاد تغییر در موقف و یا موازنه‌ای قدرت‌ها، همان گونه که در طول تاریخ انجام شده جنگ‌های بزرگ سریع‌ترین روش برای این تغییر محسوب می‌شود. این مسئله با دنبال کردن تحولات در جنگ اوکراین قابل فهم می‌باشد:

1. روسیه آتش جنگ اوکراین را تنها به هدف دفاع از روسی ‌زبانان منطقۀ دونباس شعله‌ور نکرد؛ هرچند این مسئله را بهانه نمود، بلکه این جنگ را در اصل به هدف استحکام جایگاه بین‌المللی روسیه راه‌اندازی کرد. چنان‌چه در آستانۀ شروع جنگ خواستار دریافت ضمانت‌های امنیتی از جانب اروپا و امریکا و پیمان ناتو شد. از جملۀ ضمانت‌های مذکور این بود که اوکراین نباید به پیمان ناتو ملحق شود. این اهداف روسیه از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که روس‌ها موقف‌گیری‌های غرب را در قبال خود ظلم دانسته و با توجه به برخوردار بودن روسیه از نیروی طراز اول هسته‌ای، آن را ستمی در برابر جایگاه بین‌المللی خود می‌دانند. اهداف مذکور در اظهاراتی‌که اندکی قبل از آغاز جنگ از مسکو صادر شد خیلی واضح و روشن بود. اصرار مسکو به دریافت ضمانت‌های فوق‌الذکر و این‌که امریکا و غرب باید کتباً ضمانت دهند نیز اهداف روسیه را مشخص می‌کند. با این حساب درک این مسئله بسیار مهم است. زیرا امریکا و به دنبال آن اروپا با جنگ روسیه به عنوان سرکشی در برابر نظم جهانی برخورد نمودند و نه فقط چشم داشتن به مناطقی از خاک اوکراین و یا دفاع از روسی‌تبارهای ساکن در شرق اوکراین. تعامل کنونی امریکا و غرب با روسیه با تعامل آن در سال 2014م زمانی‌که روسیه شبه‌جزیرۀ کریمیه را به خاک خود ملحق نمود کاملاً متفاوت می‌باشد. به این معنا که در آن زمان برخورد با قدرت بزرگی بود که نظم جهانی را به چالش کشیده بود که امریکا رهبری آن را بر دوش داشت؛ اما اکنون چنین نیست.

2. بنابر این، واکنش امریکا و اروپا علیه روسیه شدید بود و روسیه که به حماقت سیاسی شهرت دارد، انتظار چنین واکنشی را نداشت. چنان‌چه امریکا و اروپا سخت‌ترین تحریم‌ها در طول تاریخ را علیه روسیه وضع نمودند، و دارایی‌های بیرونی آن را منجمد ساختند. علی رغم نیاز شدید اروپا به نفت و گاز روسیه این دولت‌ها تمام قرارداد‌های خود را با آن قطع نمودند. تمام اروپا مخصوصاً آلمان مجدداً شروع به مسلح شدن کرد، امریکا و در پی آن اروپا آغاز به ارسال کمک‌های هنگفت نظامی برای اوکراین نمودند. امریکا با راه افتادن جنگ روسیه در اوکراین، جایگاه خود را به صفت رهبر غرب به طور واضح و بدون هیچ‌گونه پوشیده‌گی برجسته نمود، در حالی‌که قبلاً در جریان حکومت ترامپ در مورد این جایگاه شک و گمان‌ها بالا گرفته بود. به این ترتیب امریکا بسیاری از خلل‌هایی را که در روابط‌‌اش با هم‌پیمانان ایجاد شده بود از میان برداشت.

3. از آن‌جایی‌که توان نظامی روسیه که مسکو را تشویق به جنگ می‌نمود، در ابتدای جنگ واضح نبود. چنان‌که امروز پس از بیش‌تر از نصف سالی‌که از ورودش به اوکراین می‌گذرد، واضح شده است. بناءً امریکا سعی نمود کمک‌های نظامی‌اش را به تدریج به اوکراین بفرستد و واکنش روسیه را در قبال آن بررسی نماید. اما خطوط سرخ روسیه با گذشت زمان یکی پس از دیگری از هم‌پاشید و به این ترتیب امریکا و به دنبال آن هم‌پیمانانش خطوط سرخ روسیه را یک به یک زیرپا نمودند؛ طوری‌که وقتی یک خط سرخ را زیر پا می‌نمودند بدون این‌که روسیه بتواند از آن ممانعت کند به جانب خط دیگر حرکت می‌کردند. درهم شکستن این خطوط با ارسال کمک‌های نظامی به اوکراین و افزایش کمی، کیفی و نوعی آن صورت می‌گرفت. به این ترتیب امریکا که قبلاً اوکراین را تشویق نمی‌کرد که در جزیرۀ کریمیه به روس‌ها حمله کند، اینک آن را تشویق می‌کند.

4. روسیه به دلیل حماقت استراتژیکی که دارد با بی‌پروایی کامل اقدام به اشغال اوکراین نمود، و به دلیل این‌که احساس می‌کرد بالای اوکراین مسلط می‌باشد مستقیماً به جانب پایتخت آن کی‌یف حرکت کرد، اما نتوانست پایتخت را اشغال کند و دوباره به مناطق دونباس برگشت. در واقع این برگشت پرده از ضعف شدید اردوی روسیه برداشت. طوری‌که نتوانست با ارسال هواپیماهای نظامی فضای اوکراین را زیر تسلط خود در آورد و نه هم کمک‌های لوجستیک لازم را به نیروهایش -که در حال پیش‌روی بودند- بفرستد، و از آن طرف ناگهان با حجم عظیم مقاومت اوکراین درست برعکس انتظار استخبارات‌اش مواجه شد. به این ترتیب بود که ضعف نظامی خطرناکی در اردوی روسیه دیده شد، و این ضعف واشنگتن را به شکست روسیه در اوکراین امیدوارتر نموده آشکار کرد که ادعاهای پوتین در خصوص نیروهای نظامی آن کشور با عمل‌کرد ضعیف میدانی اردوی روسیه هم‌خوانی ندارد. برملا شدن این ضعف در میدان جنگ باعث شد که سفارت‌های بسیاری از کشورها مجدداً به کی‌یف برگردند. در حالی‌که قبلاً در آغاز جنگ این سفارت‌خانه‌ها بسته شده بودند. برعلاوه مقام‌های غربی یکی پس از دیگری شروع به رفت و آمد به پایتخت اوکراین نمودند.

5. سپس امریکا اهداف کمک‌های نظامی به اوکراین را اعلان نمود و اعلان این اهداف توسط امریکا به سان صاعقه‌ای بالای مسکو بود. امریکا هم‌چنین اقدام به جمع‌آوری معلومات استخباراتی میدانی از طریق ماهواره‌هایش به نفع اوکراین نمود، و مشوره‌های مختلف نظامی را به اوکراین داد؛ در حدی‌که رئیس ارکان اردوی امریکا گفت: وی در هر هفته، هفت بار با همتای اوکراینی‌اش تماس بر قرار می‌کند. (منبع: کانال الجزیره، سپتمبر 2022م) با درنظرداشت تمام معیارها این بدان معناست که امریکا جنگ اوکراین را کاملاً جنگ خوداش می‌داند و اما بدون مشارکت مستقیم در این جنگ. امریکا عملاً هر هفته اعلان می‌کند که میلیاردها دالر کمک نظامی اضافی به اوکراین می‌فرستد. یعنی این‌که امریکا عزم‌اش را برای شکست دادن روسیه در اوکراین جزم نموده و آن را از لیست دولت‌های بزرگ حذف نموده است. روسیه به این واقعیت پی برده و اما پس از آن که فرصت را از دست داد.

6. یکی دیگر از نشانه‌های ضعف استراتژیکی روسیه این است که روند صدور نفت و گازش را در جریان شش ماه از آغاز جنگ هم‌چنان به اروپا ادامه داد،‌ در حالی‌که اروپا به صراحت کامل اعلان نمود که قطعاً دست از واردات نفت و نیز گاز روسیه برخواهد داشت. به این معنا که روسیه روند ارسال نفت و گازش را به دولت‌هایی‌که صبح و شام اعلان دشمنی با آن را می‌کنند نسبت و این بیان‌گر نیاز شدید مسکو به پول را نشان می‌دهد؛ برخلاف شعارهایی‌که مبنی بر عدم متأثر شدن روسیه از تحریم‌های غرب و استوار بودن روبل در برابر این تحریم‌ها سر می‌دهد. اگرچه روسیه خط گاز "نورد استریم 1" را در شروع ماه سپتمبر 2022 و قبل از انفجارهایی آن به صورت کامل متوقف نمود، اما این کار را بسیار ناوقت انجام داد، و پیوسته اعلان می‌نمود که روسیه هم‌چنان منبع قابل اعتماد انرژی می‌باشد. این از یک جهت و از جهت دیگر، سایر خطوط صدور گاز به اروپا هم‌چنان فعال بوده و گاز مورد نیاز اروپا را تأمین می‌کند؛ مانند: خط "یامال" که از پولند می‌گذرد، خط "بروجرس" و "سیوز" که از اوکراین می‌گذرد و نیز خط "ترک استریم" که از ترکیه می‌گذرد؛ به استثنای برخی خطوط فرعی که پولند و اوکراین آن را قطع نموده است و نه روسیه. پس نیاز روسیه به پول، کرامت و حیثیت بین‌المللی آن را از آن گرفته و این با تلاش‌هایی‌که روسیه قبل از جنگ برای استحکام جایگاه بین‌المللی خود به خرج می‌داد، منافات دارد.

7. موقف‌گیری‌های اخیر چین که در جریان نشست رهبران سازمان شانگ‌های در نیمۀ سپتمبر 2022م در سمرقند ظاهر گردید، برای روسیه غیر منتظره و غافل‌گیرانه بود. این موقف‌گیری‌ها پس از شکست‌های روسیه در خارکوف ظاهر شد، و رئیس‌جمهور روسیه شخصاً در هنگام اظهار نظر در خصوص درک "نگرانی‌های چین" از جنگ اوکراین از آن این گونه یاد کرد: «پوتین در نخستین دیداری‌که از زمان شروع جنگ روسیه در اوکراین با همتای چینی‌اش داشت گفت: روسیه موقف‌گیری "متوازن" چین در خصوص بحران اوکراین را تحسین می‌کند.» (منبع: الجزیره نت 15 سپتمبر 2022م) به این ترتیب، برای روسیه واضح شده که هرچند چین اندکی پیش از شروع جنگ در اوکراین توافق‌نامۀ همکاری "بی‌حد و حصر" با روسیه را امضاء نموده است، اینک موقف "متوازن" را در پیش گرفته است. یعنی چین نه در کنار روسیه قرار دارد و نه هم با اوکراین و غرب یکجاست. چین عملاً چنین موقفی را پیش گرفته است. چنان‌چه حتی از ذکر نام "اوکراین" در بیانیه‌های مشترک‌اش با روسیه در نشست شانگ‌های از زبان رئیس‌جمهورش خودداری نمود، بلکه فقط به آن اشاره می‌کرد و بس. هیچ عاقلی شک نمی‌کند که امریکا خطر عواقب هرگونه همکاری با روسیه در جنگ اوکراین را برای چین توضیح داده و این هشدار بدون شک چیزی است که چین به دلیل ترسی‌که در خصوص تجارت جهانی خود دارد آن را جدی خواهد گرفت. به همین دلیل بود که چین، روسیه را علیه فیصلۀ شورای امنیت که الحاق مناطق چهارگانه در اوکراین را تقبیح می‌نمود، تأیید نکرد. چنان‌چه فرانس24 با نشر خبری به تاریخ 1 اوکتوبر 2022م گفت: «روسیه روز جمعه در فیصله‌ای که توسط شورای امنیت برای تقبیح اقدام الحاق چهار منطقه از اوکراین مطرح گردید، از حق ویتویش استفاده نمود. متن فیصلۀ مذکور را که ایالات متحده امریکا و البانی آماده نموده بودند که توسط ده عضو شورای امنیت تأیید و چهار عضوی که عبارت اند از چین، هند، برازیل و گابُن بودند از رأی دادن خودداری نمودند.»

8. در روشنایی تمام آن‌چه تا کنون گفته شد دانسته می‌شود که حمله‌ای ناکام در وادار نمودن اوکراین به تسلیم شدن در برابر شرط‌های روسیه پرده از ضعف خطرناک نظامی روسیه بر می‌دارد. همچنان پرده از حمایت گسترده و همه‌جانبۀ امریکا و غرب از اوکراین بر می‌دارد، حمایت‌هایی‌که بعضاً علنی و بعضاً غیر علنی می‌باشد. روسیه این واقعیت‌های جدید را که پیش از جنگ هرگز انتظار آن را نداشت مشاهده نمود، لاوروف وزیر خارجه‌ روسیه به تاریخ 12 اوسپتمبر 2022م یادآور شد که روسیه مخالف مذاکره با اوکراین نیست. (منبع: کانال الجزیره 12 سپتمبر 2022م) اما او می‌داند شرط‌هایی را که روسیه در روزهای نخست جنگ روی میز اوکراین گذاشته بود اینک تبدیل به بخار شده و ناپدید گشته است. یعنی دیگر هیچ امیدی برای برگشتن آن شرط‌ها باقی نمانده است، مگر این‌که روسیه بخواهد از سلاح هسته‌ای استفاده نماید، و این شاید مطلقاً آخرین توانِ باشد که روسیه در اختیار خود دارد. در عین حال روسیه می‌داند که استفاده از سلاح هسته‌ای پای امریکا را به نحوی از انحاء در جنگ باز خواهد نمود. روسیه‌ای که نتوانسته در جنگ با اردوی اوکراین که از کمک‌های امریکا برخوردار است موفق شود، چگونه خواهد توانست -در صورت مشارکت اردوی امریکا در این جنگ- موفق شود؟ بنابر این، روسیه پس از حمله به اوکراین در وضعیت فرار به سر می‌برد.

9. روسیه به تمام این خطرها پی‌برده و رئیس‌جمهور آن شکست را نپذیرفته است. چنان‌چه «پوتین، رئیس‌جمهور روسیه اعلان فراخوان جزئی برای پیوستن به اردو را اعلان نموده اشاره کرد که کشورش در معرض تهدید هسته‌ای قرار دارد.» (منبع: الجزیره نت 21سپتمبر 2022م) هم‌چنین «نماینده‌گان مناطق لوگانسک، دونیتسک، خرسون و زاپوریژیا که توسط روسیه حمایت می‌شوند اعلان کردند که قصد دارند از تاریخ 23 الی 27 سبتمبر جاری برای پیوستن به روسیه همه‌پرسی راه اندازند.» (منبع: آژانس اناضول ترکیه 21 سپتمبر 2022م) این همه‌پرسی عملاً صورت گرفت و مناطق مذکور به روسیه ملحق گردید. سایت الجزیره نت به تاریخ 30 سپتمبر 2022م با انتشار این خبر نوشت: «پوتین، رئیس‌جمهور روسیه اعلان کرد که مناطق لوگانسک، دونیتسک، زاپوریژیا و خرسون اوکراین دیگر جزء خاک روسیه است. وی در یک سخن‌رانی طولانی از آن‌چه که او تسلط غرب بر نظم جهانی خواند هشدار داد. از جانب دیگر، زلینسکی رئیس‌جمهور اوکراین تأکید نمود که کشورش در پاسخ به اقدامات روسیه "گام قاطعی" را برخواهد داشت.» با آن‌هم اردوی اوکراین فعالیت‌های نظامی خود را در داخل این مناطق چهارگانه هم‌چنان ادامه می‌دهد. سایت فرانس 24 به تاریخ 1 اوکتوبر 2022م نوشت: «یک سخنگوی اردوی اوکراین گفته است که نیروهای اوکراینی پس از محاصرۀ نیروهای روسیه در اطراف پایگاهی فوق‌العاده مهم برای مسکو، وارد شهرک لیمان در شرق کشور شده‌اند. از جانب دیگر، روسیه تأکید نمود که هزاران تن در جریان تداوم جنگ از این شهرک بیرون رفته‌اند. این در حالی است که مسکو پس از تأیید الحاق چهار منطقه از اوکراین به خاک روسیه توسط پوتین سعی دارد تنش‌های سیاسی را هم‎چنان افزایش دهد. وزارت دفاع اوکراین در یک تویتی نوشت: «نیروهای تهاجم هوایی اوکراین وارد لیمان در منطقه دونیتسک شده‌اند. اندکی قبل از آن، اردوی اوکراین گفته بود که آنان هزاران تن از سربازان روس را در این شهرک واقع در منطقه دونتیسک که روسیه روز جمعه آن را به خود ملحق نموده است، محاصره کرده‌اند.»

10. با دقت نمودن به این موقف‌گیری‌های روسیه پس از تمام اتفاقاتی که رخ داده چنین بر می‌آید:

أ‌. طرز تفکر روس‌ها در طول تاریخ طوری بوده که به دست‌آوردهای زمینی نگریسته و سعی می‌کنند به هر قیمتی از آن حفاظت نمایند. به همین دلیل است که این بار نیز روسیه پس از  تصرف کلی و یا جزئی مناطق یاد شده، اقدام به همه‌پرسی نموده و آن را به خود ملحق کرد. یعنی روسیه می‌خواهد بگوید که مناطق جدید "لوگانسک، دونیتسک، زاپوریژیا و خرسون" پس از این خاک روسیه بوده و هرگونه تهاجمی به آن، تهاجم به روسیه خواهد بود و در آن صورت ممکن است برای دفاع از آن از سلاح هسته‌ای استفاده شود، و این باوری است که روسیه آن را "عقیدۀ نظامی-هسته‌ای" می‌خواند. به این معنا که روسیه قصد دارد امریکا و دولت‌های اروپائی را بترساند که اردوی اوکراین را برای حمله به خاک روسیه حمایت نکنند، و در عین حال اردوی اوکراین را نیز از چنین اقدامی هشدار دهد. بدون شک تمام این واقعیت‌ها بیان‌گر ضعف اردوی روسیه می‌باشد. چنان‌چه پس از آن که نتوانست در اوکراین پیروز شود اینک به استفاده از سلاح هسته‌ای اشاره می‌‎کند، با وجود آن‌که در خصوص تحریم استفاده از این سلاح در جنگ‌ها تقریباً توافق جهانی صورت گرفته است.

ب‌. اعلان فراخوان جزئی برای جلب و جذب 300 هزار سرباز اضافی که ممکن است به شمار خیلی بیشتری از این تعداد نیز نیاز شود، به گونۀ غیرمستقیم بیانگر ضعف اردوی روسیه بوده و نشان می‌دهد که روسیه نتوانسته اهدافش را در اوکراین برآورده سازد، و این‌که حجم بزرگ خسارات جانی را که روسیه متحمل گردیده آن را وادار به جذب نیروی احتیاطی نموده است. مگر روسیه هنوز هم طوری وانمود می‌کند که انگار وارد جنگ نشده است، بلکه این یک عملیات ویژۀ نظامی می‌باشد.

1. به گمان اغلب جنگ در اوکراین وارد مرحلۀ پرتنشی شده است که خطرهای بزرگی را با خود حمل می‌نماید. طوری‌که اگر روسیه بخواهد اعتبار از دست رفتۀ خود را بازگرداند، قطعاً در روزهای آینده دست به سوزاندنِ تر و خشک در اوکراین خواهد زد. البته در صورتی‌که توان و ارادۀ چنین کاری را داشته باشد، و نشانه‌های زیادی وجود دارد مبنی بر این‌که توان روسیه کاهش یافته و ارادۀ آن ضعیف گردیده است. روسیه اینک که فرصت را از دست داده متوجه شده که در اوکراین به نحوی از انحاء با امریکا و دولت‌های اروپائی طرف است. اگر دولت‌های اروپائی هنوز دروازه‌اش را در برابر روسیه تا حدود اندکی نیمه‌باز گذاشته، اما امریکا با اهانت کامل به آن پشت کرده است. برنامه‌ریزی‌های اروپا برای دست برداشتن از نفت روسیه در اواخر سال جاری و سپس گاز آن، همه و همه باعث خواهد شد اروپا در تقابل با روسیه تندخو‌تر عمل کند، و این تندخویی از بالا رفتن تُن صدای آلمان علیه روسیه و افزایش حجم تسلیحاتی آن به خوبی هویداست. هدف روسیه از همه‌پرسی‌ها در مناطق مذکور اوکراین برای ملحق کردن آن به خاک خود این بود که دست‌آوردهای خود را در این مناطق تبدیل به واقعیتی نماید که همه به آن تن دهند. به همین خاطر استفاده از سلاح هسته‌ای برای دفاع از این مناطق را در هاله‌ای از ابهام نگهداشت. اما غرب این همه‌پرسی‌ها را رد نموده و اعلان کرد که به حمایت نظامی از اوکراین ادامه خواهد داد, حتی سیستم دفاع هوائی پیش‌رفته‌تری را در اختیار اوکراین قرار خواهد داد، اینجاست تنگنایی که روسیه در آن گیر کرده است پیچیده‌تر می‌شود.

2. اما در خصوص موضوع اعلان فراخوان جلب و جذب نیروهای اختیاطی؛ باید گفته شود که تحلیل‌گران نظامی به این باور اند که مسئلۀ فراخوان و جلب و جذب نیروهای احتیاطی که تجربۀ نظامی ندارند کمک زیادی به اردوی روسیه نخواهد کرد. زیرا ضعف اردوی روسیه عمیق‌تر از آن است که افزایش شمار نیرو بتواند آن را جبران کند. یعنی این مشکل رهبری و نبود تجهیزات است که دامنگیر روسیه شده است. هرچند روسیه کارخانه‌های نظامی و کارخانه‌های تولید دوگانه‌اش را با تمام توان در خدمت اردو قرار داده است، طوری‌که انگار در یک جنگ جهانی به سر می‌برد. اما تمام این تلاش‌ها هرگز کافی و فیصله‌کننده نخواهد بود، زیرا از آن طرف امریکا و دولت‌های اروپائی نیازهای اردوی اوکراین را برآورده می‌کنند، و در صورتی‌که خسارات سنگین جانی اردوی روسیه در اوکراین هم‌چنان ادامه یابد کرملین از داخل روسیه با فشارهای زیادی برای توقف جنگ مواجه خواهد شد. انفجارهای خطوط گاز نورد استریم روسیه در بحر بالتیک و قطع شدن امید اروپا به گاز طبیعی و ارزان روسیه، فشارهای مذکور را افزایش خواهد داد. تمام این موارد روسیه را در برابر دشمنی بیش‌تر اروپا قرار خواهد داد، دشمنی که در قالب حمایت از اردوی اوکراین و ضعیف شدن صدای اروپا در درخواست برای مصالحه با روسیه به هدف دست‌رسی به گاز ارزان، تمثیل می‌شود. به علاوۀ برگشت موقف چین و افزایش احساس تنهایی روسیه در رویارویی با امریکا و غرب، به این معنا که چین تا حدود زیادی دست از طرف‌داری از روسیه برداشته است. تمام این موارد انتقادهای گستردۀ داخلی علیه کرملین را بر می‌انگیزد که چرا روسیه را با چنین محاسبات اشتباه خود را در پرتگاه جدیدی قرار داده است.

3. در خصوص تهدیدهای هسته‌ای روسیه باید گفت که اولاً ارادۀ عملی در مورد استفاده از آن وجود ندارد، چنان‌چه استخبارات غرب هیچ‌گونه تحرک جدیدی از جانب نیروهای هسته‌ای روسیه مشاهده نکرده‌اند، و این باور غرب را که تهدیدهای پوتین بیش‌تر جنبۀ ترسانیدن دارد تا استفادۀ عملی از سلاح هسته‌ای، تقویت می‌نماید. هم‌چنین امریکا و دولت‌های اروپائی هراس خویش از سلاح‌های هسته‌ای روسیه را آشکار نکرده‌اند، هرچند گفته‌اند که این تهدیدها را جدی می‌گیرند. مخصوصاً که هدف غالباً میدان اوکراین است و نه خود غرب. هم‌چنین امریکا اعلان نمود که به هرگونه استفاده از سلاح هسته‌ای توسط روسیه در اوکراین پاسخ خواهد داد. حتی اگر این پاسخ توسط سلاح‌های معمول و غیر هسته‌ای برای جلوگیری از جنگ هسته‌ای میان روسیه و امریکا باشد. بازهم ممکن است این موارد قدرت بازدارندۀ آخرین سلاحی را که روسیه در اختیار دارد از آن بگیرد، و ممکن است این سلاح در حل و فصل قضایای ما بعد جنگ برای روسیه مصیبت‌بار شود.

4. در مورد آن بخش از پرسش که آیا امکان این وجود دارد که روسیه از طرح الحاق مناطق دست بکشد؟ باید گفت که چنین کاری به معنای حذف روسیه از موقف بین‌المللی و پایان دادن به تأثیرگذاری روسیه در آن خواهد بود. چنین چیزی برای رهبران روسیه بسیار سنگین می‌باشد. بنابر این، انتظار می‌رود روسیه به این مناطق چهارگانه اکتفاء کند؛ یعنی مناطقی را که در آن همه‌پرسی صورت گرفته است. ممکن است با تلاش برای پس گرفتن مناطقی‌که در خارکوف از دست داده است اندکی بیش‌تر از خود تحرک نشان دهد تا به این ترتیب رئیس‌جمهور روسیه برای مردم‌اش "توانا" جلوه داده شود که توانسته پس از الحاق جزیرۀ کریمیه در سال 2014م، دست‌آوردهای جغرافیایی جدیدی را برای روسیه به ارمغان آورده است. در این صورت چنین دست‌آوردی برای دولتی‌که در لباس دولت بزرگ خودنمایی می‌نمود و هشدار بلعیدن تمام اوکراین را در مدت کوتاهی سر می‌داد یک هدف بسیار کوچک خواهد بود. اما در مقابل، امریکا و دولت‌های غربی اقدام به تشویق اوکراین و حمایت از اردوی آن برای آزادسازی مناطقی‌که روسیه اشغال نموده است خواهند کرد. به گمان زیاد میدان جنگ میان حمایت نظامی غرب از اوکراین و فراخوان روسیه برای جلب و جذب نیروی بیش‌تر، شاهد جنگ‌های خونین و فرسایشی خواهد بود، و این جنگ‌ها مدت زیادی ادامه خواهند یافت. نکتۀ دیگر این است، در حالی‌که احتمال موفقیت روسیه در این جنگ اندک است، مگر این‌که از سلاح هسته‌ای استفاده نماید. باید دانست که جنگ در اوکراین با خطرهای بین‌المللی بیش‌تری مواجه است. لاوروف وزیر خارجۀ روسیه یادآور می‌شود که روسیه گفتگوها را رد نمی‌کند، اما امریکا و همراهان آن مخصوصاً انگلیس، خود را برای استفاده از میدان اوکراین برای حذف نام روسیه از لیست دولت‌های بزرگ، مصمم نشان می‌دهند. در این کشاکشِ خواست‌ها و اهداف قدرت‌ها میدان اوکراین هر لحظه در معرض اتفاقات ناگهانی و غیر مترقبه‌ای باقی خواهد ماند که ممکن است اوضاع را کاملاً تغییر داده و دگرگون سازد.

5. در اخیر باید گفت که دولت‌های بزرگ امروزی جهان تنها برای برآوردن خواسته‌های وحشیانۀ خود بدون اندک توجهی به هیچ ارزش انسانی یا اخلاقی کشمکش دارند. ظلم برای آنان به معنای عدل خواهد بود اگر اهداف آنان را تأمین کند، حتی اگر به ضرر دیگران تمام شود و حتی اگر سراسر شر باشد. شکی نیست که این دولت‌ها فسادافگنی در زمین را از حد گذرانیده‌اند و شکی نیست که اوضاع جهان بهبود نخواهد یافت مگر با زوال این دولت‌های وحشی؛ آن‌گاه است که خلافت بر منهج نبوت با تلاش تلاش‌گران و یاری پروردگار جهانیان به صحنه بر خواهد گشت.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(4) بِنَصْرِ اللَّهِ ۚ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز مؤمنان به نصرت الله شادمان خواهند شد و الله هر کی را بخواهد نصرت می‌دهد و او تعالی عزیز و رحیم است.

 

 

ادامه مطلب...

قرعه‌کشی برای اذان

 

عن أبي هريرة رضی الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: "لو يعلم الناس ما في النداء والصف الأول ثم لم يجدوا إلا أن يستهموا عليه لاستهموا، ولو يعلمون ما في التهجير لاستبقوا إليه، ولو يعلمون ما في العتمة والصبح لأتوهما ولو حبوا". رواه مسلم

ترجمه: از ابی هریره روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: اگر ثواب و پاداش اذان و حضور در صف اول را مردم می‌دانستند و راهی برای رسیدن به آن جز قرعه‌کشی وجود نمی‌داشت، حتما قرعه‌کشی می‌نمودند و اگر پاداش تهجیر را می‌دانستند برای رسیدن به آن حتما قرعه‌کشی می‌نمودند، و اگر پاداش حضور به نماز خفتن و صبح را درک می‌کردند، حتما به این نمازها حضور پیدا میکردند اگر چه خیزان خیزان می آمدند.

 

این همان متوجه ساختن مسلمانان توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم است، ای مسلمانان در هنگام نماز به سوی صف اول بشتابید زیرا اجر و پاداش بزرگی دارد، بیان این حدیث به خاطر تواضع فراوانی بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم از صحابه برای ایستاد کردن دیگری به جایش در صف اول می‌دیدند.

همانطوری که رسول الله صلی الله علیه و سلم از ما خواستند تا در نماز خود در صف اول قرار داشته باشیم، همیشه این دین بزرگ از ما می‌خواهد تا در غیر نماز نیز در صف اول باشیم، پس برای دفاع از اسلام و مسلمین در صف اول باشیم، در کار و فعالیت برای اعزاز این دین، جهت نصرت مسلمانان و مستضعفین، در کار با آنانی که جهت بازگشت خلافت راشدۀ دوم کار می‌کنند که الله سبحانه و تعالی آن را به ما وعده داده و رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدن آن را برای ما بشارت داده است در صف اول قرار بگیریم تا اسلام دو باره به حاکمیت بر گردد بعد از آن که سال‌ها از حاکمیت دور مانده است.

نویسنده: ابومریم

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش تظاهراتی را در اعتراض به آن‌چه پالیسی خودداری از جانب حکومت حسینه در مقابل گلوله‌باری و قتل مسلمانان در مرز بنگله‌دیش از جانب دولت میانمار صورت می‌گیرد، راه‌اندازی کرد

حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش امروز جمعه مصادف با 23 سپتامبر سال 2022 میلادی بعد از ادای نماز جمعه گردهمایی را در مساجد مختلف شهر داکه و چیتاگانگ در اعتراض به پالیسی خودداری در مقابل حملات خمپاره‌یی و کشتار از جانب ارتش میانمار راه‌‌اندازی کرد. نکات اساسی سخنرانان گردهمایی طور ذیل می‌باشد:

ای مردم! شب نهم سپتامبر جوان 17 ساله‌ای به اسم اقبال به اثر شلیک گلوله از جانب ارتش میانمار به شهادت رسید. قبل از آن در ظهر همین روز جوان دیگری بنگله دیشی پای خود را به اثر انفجار ماین در نقطه عدم طردد مرز تمبرو از دست داد. اما تأسف برانگیزتر اینست که برعلاوه نقض حاکمیت کشور توسط فیرهای ارتش متجاوز میانمار در داخل بنگله‌دیش، رژیم خائن عکس‌العمل قوی از خود نشان نداد. برعلاوه این‌که دولت در مقابل این جنگ داخلی که دولت را ورشکسته می‌کند، واکنش نشان نداد، بلکه آن را موضوع داخلی میانمار در قملرو آن توصیف نموده و نقش قدم سازمان ملل و جامعه جهانی را تعقیب کرد.

حکومت حسینه با رها کردن مسلمانان روهنگیا و حمایت از ارتش سفاک و قاتل میانمار چهره منحوس خود را قبلاً نیز آشکار ساخته بود. وقتی مسلمانان روهنگیا از جهنم میانمار فرار و در بنگله‌دیش آواره شدند، حکومت خائن حسینه آن‌ها را زندانی ساخت تا مبادا به ارتش و دولت میانمار تهدید ایجاد نمایند! به این هم اکتفا نکرد؛ آن‌ها با اعزام ارتش مسلمان بنگله‌دیش برای اجرای مراسم رسم گذشت با ارتش کافر و قاتل میانمار، عزت ارتش را نیز زیر پا نمود. بناءً هیچ فرقی نمی‌کند که ارتش میانمار چند بار مرزهای بنگله‌دیش را مورد تجاوز قرار می‌دهد! شیخ حسینه هرگز موقف قوی در برابر آن‌ها اتخاذ نخواهد کرد؛ زیرا حکومت نظامی میانمار و حسینه هردو به بادار استعماری (انگلیس) خود وفادار هستند. آن‌ها جز خدمت به منافع جیوپولیتیکی بادار خود، که همیشه از حکومت نظامی میانمار در مقابل مداخلات امریکا توسط آنگ سان سوچی حمایت می‌کند، کار دیگری نمی‌کنند. به عنوان مثال: حسینه به کایر ستارمر رئیس حزب کارگر، روز شنبه در لندن اطمینان داد که جهت حفظ منافع منطقوی بادار خود به حمایت از رژیم میانمار هم‌چنان ادامه خواهد داد، ونیز به او گفت: «بنگله‌دیش به پالیسی حد اکثر خودداری، باوجود تمام تأثیرات این منازعات در داخل قلمرو خویش ادامه خواهد داد.» نخست‌وزیر بنگله‌دیش در حال اجرای پالیسی خودداری در مرز با میانمار است. (داکا تربیون، 17 سپتمبر سال 2022 میلادی). یکی از مثال‌های پالیسی خودداری دولت حسینه اینست که هیچ‌گونه اقدام متقابل را در مقابل ارتش میانمار روی دست نگرفته، در عوض تمام مراکز آزمایشات SSC را از نزدیکی مرز دور ساخته است. از سوی دیگر، علاقه‌مندی آمریکای استعماری به نسل کشی و برگرداندن مردم روهنگیا نیز خارج از منافع جیوپولیتیک‌اش نبوده و تحریم‌ها بر ارتش میانمار از جانب آمریکا به دلیل ترحم و همدردی بر بی‌جا شده‌گان روهنگیا نمی‌‎باشد، بلکه از ناچاری مسلمانان روهنگیا برای وارد نمودن فشار بر حکومت نظامی میانمار استفاده می‌نماید. آنتونی بلنکن وزیر خارجه آمریکا اخیراً گفت که دولت‌اش در پی جابجایی هرچی بیشتر بی‌جاشده‌گان روهنگیا از بنگله‌دیش هست؛ بناءً آمریکا در تلاش است تا با داغ نگهداشتن موضوع بی‌جاشده‌گان روهنگیا، بر حکومت نظامی میانمار -که از حمایت بریتانیا برخوردار است- فشار وارد نماید. متأسفانه مسلمانان مظلوم میانمار قربانی منازعات جیوپولیتیک آمریکا و بریتانیای کافر استعمارگر شده اند.

حتی حزب ملی بنگه‌دیش نیز جرئت اتخاذ موقف قوی را در مقابل نسل‌کشی روهنگیا در میانمار و تجاوز ارتش میانمار بر سرحدات بنگله‌دیش ندارد، زیرا مانند شیخ حسینه، حزب ملی بنگه دیش نیز سیاست تملق را اختیار کرده است؛ بنا مانند حزب حاکم، حزب ملی بنگه‌دیش نیز مداخله سازمان ملل و به اصطلاح جامعه جهانی می‌خواهد تا معضل روهنگیا را به اساس منافع آمریکا حل نماید. این نمونه مثال گرگی است که برای محافظت از رمه گماشته شود! ما چی چیز جز تأمین منافع جیوپولیتیک باداران استعماری آمریکایی و بریتانیایی را به قیمت جان مسلمانان مظلوم روهنگیا و منافع کشور از این حکام سیکولار توقع می‌توانیم؟!

ای مردم! مسلمانان روهنگیا برادران و خواهران ما هستند و ما آن‌ها را به دلیل چاپلوسی حکام سیکولار از خود رانده نمی‌توانیم. رسول صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

﴿الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ﴾ (صحیح بخاری)

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ظلم می کند و نه او را تسلیم می کند.

ما باید این رهبری مزدور و سیکولار را با تأسیس دوباره خلافت راشده ثانی نابود سازیم، دولتی‌که به اساس منهج نبوت، تأمین کننده منافع مردم روهنگیا و وحدت‌دهنده دوباره سرزمین اراکان تحت قیادت دولت خلافت می باشد و امنیت جان و مال آن‍‌ها را فراهم می‌سازد.

ای افسران مخلص ارتش! شما آخرین سنگر حاکمیت امت اسلامی هستید، چنانچه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[حج: 123]

ترجمه:  اى كسانى‌كه ايمان آورده‏ ايد، با كافرانی‌كه مجاور شما هستند، كارزار كنيد و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با تقواپيشه‌گان است.

امت اسلامی می‌داند که شما آماده پاسخ به حکم الله سبحانه و تعالی با مشت کوبنده به دهان ارتش میانمار هستید، در حالی‌که رژیم مزدور شما را در آغوش‌های نظامی جهت حفظ منافع کفار نگهداشته و از لبیک گفتن به حکم الله سبحانه و تعالی باز می‌دارد. بناءً شما می‌توانید با نابود ساختن حکام مزدور و سیکولار فعلی این موانع را از سر راه تان بردارید.

حزب التحریر بالای شما صدا می‌کند تا برای تأسیس دولت خلافت نصرت دهید، دولتی‌که زمینه لبیک گفتن به حکم الله سبحانه و تعالی را برای شما با اعزام شما به مرز میانمار برای اجرای عملیاتی نظامی فراهم می‌سازد تا در نتیجه حاکمیت و سلطه امت اسلامی تأمین گردد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش

مترجم: خالد "سیف الله"

ادامه مطلب...

پدیدۀ نسل ساندویچ و زندگی مشقت‌‌بار تحت حاکمیت سرمایه‌داری

خبر:

بیش‌ از ۵۰ میلیون جمعیت دارندۀ سن زاد و ولد در اندونزیا را نسل ساندویچ شکل می‌دهد. نسل ساندویچ به نسلی گفته می‌شود که در پهلوی متقبل شدن بار اقتصادی اطفال‌شان، باید نیازمندی‌های یک نسل قبل از خود را نیز فراهم کنند. جزئیات نسل ساندویچ اندونزیا توسط مرکز نظرسنجی تحقیقات و انکشاف کامپس به تاریخ ۹ تا ۱۱ آگوست/اوت ۲۰۲۲ گرفته‌ شده‌است. نتایج این نظرسنجی نشان می‌دهد که ۶۷ درصد از پاسخ دهنده‌گان ادعا کرده‌اند که بار نسل ساندویچ بودن را متحمل می‌شوند. اگر این رقم با نفوس دارندۀ سن زاد و ولد اندونزیا – که به ۲۰۶ میلیون نفر می‌رسد – متناسب باشد‌، تخمیناً ۵۶ میلیون نفر شامل نسل ساندویچ می‌شوند. از لحاظ سنی، نسل ساندویچ اندونزیا در نسل‌های مختلف وجود دارد که بیش‌ترین‌شان نسل Y یعنی بین ۲۴ تا ۳۹ سال با ۴۳.۶ درصد و سپس نسل X یعنی بین ۴۰ تا ۵۵ سال با ۳۲.۶ درصد را دربر می‌گیرد. هم‌چنین نسل ساندیوچ در حدود ۱۶.۳ درصد از نسل Z، یعنی کارگران جوان دارندۀ کمتر از ۲۴ سال سن را نیز شامل می‌شود.

تنتنا هرمنساح جامعه شناس پوهنتون/دانشگاه دولتی اسلامی جاکارتا گفت‌ احتمالاً فشار مجموعی که نسل ساندویچ تجربه می‌کند، منجر به محرومیت اجتماعی‌شان می‌شود. سرنوشت نسل ساندویچ، به‌خصوص با در‌آمد پائین‌شان، بسیار نگران کننده است. شرایط آنان را وادار می‌کند تا  هم‌چو ماشین کار کنند، بدون این‌که به رفاه کافی دست یابند. درآمدشان غیر از این‌که فقط نیازهای خانوادۀ شان را تکافو کند، اصلاً مجال پس‌انداز و سرمایه‌گذاری را برای‌شان نمی‌دهد. در حقیقت بعضی از آنان بودجۀ کافی برای تفریح در دست ندارند تا از خستگی روزگار فرار کنند. در عین حال، برخی‌ها با تماشای نمایش‌های سبک‌های زندگی پُر مصرف در رسانه‌های اجتماعی، خوش‌گذرانی و لذایذ دنیای زودگذر را در وجود خود مشتعل می‌کنند. با این وجود، طبعاً نسل ساندویچ بیش‌تر در معرض پدیدۀ محرومیت اجتماعی قرار می‌گیرد.

تبصره:

اصطلاح نسل ساندویچ بیان‌گر محرومیت اجتماعی است که به سبب ازهم‌پاشی بار اقتصادی در اندونزیا ایجاد شده‌است. این پدیده هم‌چنان حاکی از آن است که زندگی از لحاظ اقتصادی دشوارتر و دشوارتر می‌شود، حال‌آن‌که تهاجم ارزش‌های لیبرال به سبک زندگی جامعه اسلامی شدیدتر و شدیدتر می‌شود.

تطبیق نظم اقتصادی سرمایه‌داری در اکثر سرزمین‌های اسلامی در حقیقت خانواده‌های مسلمانان را مجبور می‌سازد تا به سبب بی‌عدالتی و فقر موجود، برای تأمین نیازمندی‌های اساسی خانواده‌های‌شان تلاش کنند. ترویج ارزش‌های سکولر بالای وضعیت روابط و تعاملات اجتماعی تأثیر گذاشته و روابط فامیلی فاقد ارزش‌های انسانی شده‌است تا به آسانی فروخته شود. به‌طور مثال، اطفال تبدیل به سرمایه و‌ والدین تبدیل به دستگاه‌های خودپرداز (ATM) شده‌اند، و هزینۀ آموزش اطفال باید از در‌آمد کار خودشان حاصل شود. ماهیت معامله‌گرا یی سبک زندگی سرمایه‌داری و شرایط دشوار اقتصادی روز‌افزون مثل افزایش قیمت موادسوخت که به سبب سیاست‌های لیبرال جدید دولت به وجود آمده‌ اکثر خانواده‌های مسلمان را آلوده کرده‌است.

بدبختانه متخصصین اقتصاد می‌گویند که علت ایجاد نسل ساندیوچ بیش‌تر به نسل قبلی برمی‌گردد که در برنامه‌ریزی امنیت اقتصاد دوام‌دار برای نسل بعدی ناکام مانده‌بودند. این تحلیل جانب‌دارانه‌ای است که ظرفیت حساسیت‌های منفی (ملامت کردن یکدیگر) در بین نسل‌ها را در خود دارد. برعکس، علت این معضل در سطح خانواده بوده نمی‌تواند، بلکه  هم‌چو دولتی‌که برای مردم فراهم می‌کنیم، وسیع‌تر و بنیادی‌تر از آن است.

علل پدیدۀ نسل ساندویچ در اندونزیا در واقعیت دو بعدی است: یکی سبک زندگی مصرف‌گرا به سبب ترتیب ارزش نظم سکولر – ماده‌گرا، و دوم نقش ضعیف دولت در تأمین نیازمندی‌های اساسی مردم به سبب تطبیق نظام اقتصادی سرمایه‌داری. در حقیقت قرآن مردم را از تنگی زندگی (معیشت ضنک) هشدار داده است. اگر مردم از امر الله سبحانه و تعالی اعراض کنند؛ آن‌ها به خوشحالی دست نخواهند یافت و سینه‌های‌شان به خاطر خطای‌شان تنگ خواهد شد.

﴿وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِيْ فَاِنَّ لَهٗ مَعِيْشَةً ضَنْكًا وَّنَحْشُرُهٗ يَوْمَ الْقِيٰمَةِ اَعْمٰى﴾ [طه: ۱۲۴]

ترجمه: و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!

سختی‌هایی‌که نسل امروز تجربه می‌کند، به‌وضوح نتیجۀ استعمار اقتصادی معاصر غرب در اثر غفلت‌مان از تطبیق احکام اسلام در تمامی ابعاد زندگی است. دولت از بر‌آورده کردن نیاز‌های اساسی مردم غافل است و به سکتور خصوصی فرش سرخ پهن می‌کند تا خدمات عامه را بر عهده گیرد. بالای قانون شرعی اسلام محدودیت وضع می‌کنند، درحالی‌که با قانون سکولر بشری احساس راحتی می‌کنند. تهداب این نظام اقتصادی بر ربا استوار است. نظم اجتماعی‌اش کاملاً از تمدن غربی تقلید می‌کند که مملو از مفکوره‌های آزادی و هوس‌بازانه است.

درحالی‌که اصول اقتصاد سیاسی اسلام -که توسط تقی‌الدین النبهانی شرح شده‌است- بر نقش حیاتی دولت در فراهم‌آوری نیازهای اساسی فرد فرد جامعه تأکید می‌کند. تحت نظام اسلامی افراد به اساس انباشتن مال‌شان به مانند نظام سرمایه‌داری ارزیابی نمی‌شوند. این اصل تأثیر بزرگ اجتماعی دارد، نیاز اساسی مردم، داشتن تمدن سالم و رشد جازم بشری است که زمینۀ توسعۀ پایدار‌ی را برای نسل‌های بعدی مساعد خواهد کرد.

زمانی‌که مردم از نیاز‌مندی‌های اساسی زندگی محروم باشند‌، فقط به خودشان خواهند اندیشید، فردگرا خواهند شد، قادر به توجه به مسائل بزرگ سرزمین‌شان نخواهند بود و همواره در عمق بحران‌ها به سر خواهند برد. از سوی دیگر، اگر نیازهای‌شان بر‌آورده شود،‌ می‌توانند رشد و ترقی کنند، ظرفیت عظیم معنوی خود را به کار گیرند و به مسایل بزرگ استراتیژیک توجه داشته باشند. آن‌ها به انسان‌هایی مبدل خواهند شد که به تمدن کمک خواهند کرد تا جامعه را به شأن و شوکت‌اش برساند.

آن‌ها تبدیل به بهترین امتی خواهند شد که در بهترین زندگی به سر می‌برند، چون پیرو امر رب‌شان خواهند بود. برای آن‌هایی‌که ایمان دارند و عمل صالح انجام می‌دهند، اجر و پاداش خواهد بود و زندگی‌شان مملو از خوشی و سعادت خواهد شد، بدون تنگی سینه و بار سنگینی که مجبور اند حمل کنند.

﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثٰى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهٗ حَيٰوةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ مَا كَانُوْا يَعْمَلُوْنَ﴾ [نحل: ۹۷]

ترجمه: هرکس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم؛ و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.

نویسنده: داکتر فیکا کومارا

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

از ظالمین حمایت نکنید!

خبر:

رجب طیب اردوغان برای نخستین بار در ۲۲‌مین اجلاس سازمان همکاری‌های شانگهای اشتراک کرد. این حقیقت -که ترکیه به رغم نداشتن عضویت در این سازمان، در تصویر دسته‌‌جمعی این نشست حضور داشت- از لحاظ توسعۀ روابط و تحکیم گفتگو با نیرومندترین سازمان امنیتی آسیا -که چین، هند و روسیه را دربر می‌گیرد- بسیار مهم است.

تبصره:

۲۲‌مین نشست شانگهای -که همزمان با دوره همه‌گیری کرونا شروع شد و با جنگ اوکراین ادامه یافت- هم‌چنین برگزاری آن زیر سایه‌ی بحران‌های جهانی غذا و انرژی با منافع کشورهای جهان پیگیری می‌شود. تمرکز اصلی این منافع بر تأمین بخش مهم گاز و غذای اروپا توسط روسیه است. بدون شک، سیاست‌های تهدیدآمیز و حمایت‌محور روسیه در جنگ درازمدت اوکراین اکثر کشورهای اروپایی را تهدید می‌کند.

حقیقت امر اینست که مؤثریت برگزاری این نشست هم‌گام با تلاش‌های امریکا مبنی بر منزوی کردن روسیه و فاصله انداختن بین این کشور و چین به‌خصوص در بخش‌های اقتصادی و سیاسی افزایش یافته است. تا فعلاً سیاست امریکا مبنی بر فاصله انداختن بین روسیه و چین، روسیه را در بخش‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی تضعیف و عادی بودن روابط روسیه و چین را نیز خدشه‌دار کرده‌است. با این‌حال، اگر چین مشغول بازی‌های سیاسی نشود، دوام این پروسه در درازمدت بعید به‌نظر می‌رسد.

موضوع مهم‌تر این اجلاس، که باید از آن یادآوری می‌شد، موضع و هویت پذیرفته‌ناشدۀ رهبران کشورهای مسلمان است. ... از طرف دیگر، چین بارها مرتکب شکنجه، نسل‌کشی و تفرقه میان مسلمانان شده‌است و حتی جنایات‌اش به این هم خلاصه نمی‌شود و این کشور به وسیلۀ سیاست‌های شوم خود از دست‌درازی به عقاید، ارزش‌ها، کشتار دسته‌جمعی مسلمان و تجاوز بر شأن و عزت‌شان دست‌ برنمی‌دارد.

ثانیاً، ایستادن در عکس دسته‌جمعی با حکام ظالم قزاق و ازبک و هم‌چنین روس‌ها، که در تبانی با بشار اسد عامل کشتار و مهاجرت میلیون‌ها مسلمان شدند، نه‌تنها افتخار نیست، بلکه شرم و سرافگنده‌گی بزرگی به حساب می‌آید.

در حقیقت، انسان خردمند باور دارد که سازمان‌ها، پیمان‌ها و تشکیلات غرب و شرق توسط مشرکین غربی ایجاد و رهبری می‌شود. حال‌آن‌که تعامل و سهم‌گیری در این سازمان‌ها بیان‌گر فقدان بینش و درک انسانی است. با این حال، سوالی‌که مسلمان باید از خود در این ‌شرایط بپرسد، اینست که آیا تا این حد تعاون با کفار بسنده نیست؟ آیا بس نیست که در قتل و نسل‌کشی‌های‌شان با آنان همدست شده‌اند؟

چیزی‌که مسلمان باید از آن بابت خوشحال باشند، اقدامات آینده حکام‌مان در مقابل ظالم و ظالمان است، حکامی‌که تمام اردوی مسلمانان را در مقابل کفار به‌خاطر ریختن یک قطره خون برادر و خواهر مسلمان‌شان‌ بسیج می‌کنند. این بدان معنی نیست که دست چین ظالم را با پول‌های کثیف‌شان درحالی ملبس کنیم که ترکستان شرقی و سایر سرزمین‌ها فریاد کمک کنید را سر می‌دهند. پوتین، یکی دیگر از دشمنان راه الله سبحانه و تعالی، قاتل میلیون‌ها مسلمان می‌باشد. حال بر شماست که از آن‌ها روی‌گردان شوید و دوشادوش مسلمانان باشید. اینست سیاست کسانی‌که شما برای‌شان افتخار می‌کنید و ارزش‌های خود را با آن‌ها پیوند داده‌اید.

خلفای شجاع این کار را انجام می‌دهند، جهاد را به عنوان یک فرصت ایمانی می‌شمارند و ترس‌شان فقط از الله سبحانه و تعالی است! از او سبحانه و تعالی می‌طلبیم که برای ما این روز و این افراد را نصیب فرماید!

 نویسنده: احمدساپا

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: راشد مسلم

ادامه مطلب...

پیمان‏های نظامی و مشارکت‏های سرمایه ‏داری؛ سست‏تر از خانۀ عنکبوت

حقیقت روابط بین کشورها، شیوۀ برخوردهای سیاسی، معاهده‏ ها، مشارکت‏ها، همکاری‌های نظامی و سیاسی و اتحادیه‌های متعاقب و مرتبط به آن، در واقع مبتنی بر مبدأ این کشورهاست.

اندیشه و مبدأ، ماهیتِ روابط، مشارکت‏ها و پیمان‏ها را تعیین می‏کند. بناءً در دولت اسلامی احکام شرعی، ماهیت روابط، معاهدات، تاکتیک‏های سیاسی و دیگر شیوه‏های برخورد با ممالک را تعیین می‏کند. به عنوان مثال؛ دولت اسلامی برای این‌که به یک کشور کفری حمله کند، با یک کشور کفری دیگر وارد معاهده نمی‏شود؛ حتی اگر باعث پیروزی شود، بازهم از لحاظ شرعی حرام است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «لا تستضیئوا بنار المشرکین؛ با آتش مشرکین روشنی ایجاد نکنید.» امام نسایی در سنن خود آن را تخریج نموده است و آتش کنایه از قدرت و قتال در جنگ‏هاست.

اما در مورد کشورهای سرمایه‌داری قضیه از این لحاظ کاملاً متفاوت است؛ زیرا مبدأ‏شان را جدایی دین از زندگی بر مبنای آزادی در فکر و احکام تشکیل می‏دهد که بدون درنظر گرفتن اسلوب و وسایل، زندگی و روابط‏شان را به سوی منفعت و سودجویی سوق می‏دهد. گاهی بخاطر منافع و مصالح، دست به کارهایی می‏زنند که حتی حیوانات درنده چنین کاری انجام نمی‏‏دهند؛ مانند کاری‌که آمریکا در جنگ جهانی دوم با جاپان انجام داد؛ چنانچه جاپان را از نفت تحریم کرد و آن‏را فریفت که به بندرِ هاربر در سال 1941م حمله کند؛ اما آمریکا ناوهای هواپیمابر خود را پیشتر از جاپان خارج نمود، که باعث شد جاپان فریب خورده، به آن حمله کند و هزاران سرباز آمریکایی را بکشد. بناءً "روزولت" توانست مستقیماً مجوز کنگره را برای ورود به جنگ بگیرد، درحالی‌که قبل از آن کنگره این اجازه را نمی‌داد، همانطورکه برای اشغال عراق و افغانستان بهانه‏هایی مانند حادثه برج‏ها و دیگر حوادث ارائه گردید.

در واقع مصلحتی‌که اقدامات دیپلوماسی بر اساس آن صورت می‏گیرد، قابل افزایش است؛ زیرا ثابت نبوده و مبتنی بر افکار ثابتی نیست. بناءً هر دولتی‌که با یک کشور مانند آمریکا معاهده یا پیمان می‏بندد، ممکن است علیه خودش منقلب شود؛ در صورتی‌که کشور دیگری برای امریکا منفعت بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال؛ پیمان‏ها و معاهدات زیادی در بین کشورهای بزرگ صورت گرفته که سرنوشت آن شکست فجیع بوده و متحدین بخاطر منافع بیشتر در مقابل یکدیگر قرار گرفته‏اند؛ چنانچه کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی علیه پیمان ورشو و اتحاد جماهیر شوروی با آمریکا وارد پیمان آتلانتیک شدند، اما این دیپلوماسی با فریب از جانب آمریکا مواجه گردید و از کشورهای اروپایی بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی نمود. بنابراین، از طریق سیاست آشتی در سال 1961م با اتحاد شوروی تفاهماتی برگزار گردید، که توسط دو رئیس جمهور، خرشوف و کِندی به امضا رسید و آمریکا توانست با این سیاست حوزه‏های نفوذ خود را در جهان تقسیم کند و نفوذ خود را در خاورمیانه، آفریقا، جنوب شرق آسیا، آسیا و حتی در خود اروپا نسبت به اروپا افزایش داد. بناءً اتحاد، یک فریب آمریکایی برای زیربال گرفتن اروپا و استثمار اقتصادی آن و افزایش نواحی نفوذ آمریکا در جهان نسبت به دیگر کشورهایی است که وارد این پیمان‏ها می‌شوند.

آمریکا در ابتدای قرن بیست‌ویکم، یک اتحادیه از چند دولت مختلف علیه عراق تشکیل داد و با سیاست دروغ و فریب توانست جمعیت بزرگی از کشورها را تشکیل دهد. این پیمان نظامی از طریق بازرسی، ایجاد مناطق خلع صلاح شده و پرواز ممنوع، سال‏ها ادامه یافت تا این‌که در نتیجۀ آشکار شدن سیاست‏ها و دروغ‏های آمریکا، آهسته آهسته پارچه‌پارچه شدن راه باز کرد، اما آمریکا یک جنگ جدید و یک بهانه دیگر، یعنی مبارزه با تروریزم را ایجاد نمود؛ با این تفاوت که این اتحادیه مانند قبل نبود؛ چنانچه دولت‏های متحد، این دیپلوماسی را تحت ذره‏بین سیاست مبادلۀ منافع قرار دادند. مثال اخیر موضوع تحریم اقتصادی علیه ایران است که آمریکا چند دروغ جدید از قبیل: تهدید چاه‌های نفت و مناطق تقدسی/دینی در حرمین شریفین، تهدید امنیت رژیم یهود و غیره را اختراع کرد که این کار برای آسیب وارد نمودن به سیاست برخی از کشورها و باج‏گیری از کشورهای دیگر و تبدیل کردن ایران به مصدر تهدید برای کشورهای اطراف خلیج فارس صورت گرفت. این پیمان سال‏ها با انواع اقدامات فریب‏کارانه، گاهی با تشدید تحریم‏ها و گاهی با کاهش آن، برای این‌که اروپا را از با بستن قراردادهای تجاری همراه ایران به دام اندازد و دوباره با برعکس کردن وضعیت و تشدید تحریم‌ها باعث شود که کشورهای اروپایی چندین میلیارد دلار ضرر کنند و زیر سلطه آمریکا باقی بمانند، ادامه پیدا کرد.

آری، این آمریکاست که امروزه در رابطه با ایران یک سیاست جدید در پیش گرفته است. اوضاع را برای برداشتن تحریم‏ها از طریق یک راه‌حل سیاسی فریبنده هموار می‏کند که هدف آن وارد کردن ایران به نظام سیاسی منطقه و برقراری روابط بین آن و کشورهای منطقه از جمله، رژیم صهیونیستی می‏باشد و این به عنوان یک مقدمه برای برداشتن نهایی تحریم‏ها است.

همه این کارها برای تأمین منافع آمریکا در جنگ اوکراین و هم‌چنین ایجاد یک پیمان مشترک است که از نظر نظامی به سیاست‌های آمریکا در منطقه خدمت کند؛ مانند پیمان ناتو و پیمان‏های دیگر، از قبیل پیمان "اوکس" و "کواد" و ایجاد یک سیاست دراز مدت جدید در خاورمیانه.

پس از بررسی اصل سیاست غربی و دیپلوماسی، که بر مبنای اندیشه عمل‏گرایانه و اصلاح طلبانه است، به ویژه دیپلوماسی آمریکا، به یک نکته دیگر دست می‏یابیم که: پیمان‏های جدید علیه روسیه تا کجا ادامه خواهد یافت؟ و آیا غرب بالآخره می‌تواند با آمریا مصالحه نماید؟ در پاسخ به این پرسش می‌گوییم: دیپلوماسی آمریکا در پیمان‏هایش علیه روسیه بر اساس اهداف ذیل است:

اول: تهدید هر دولتی‌که بخواهد از سیاست‏های آمریکا خارج شود.

دوم: رساندن یک پیام محکم به چین، که اگر مانند روسیه کدام حرکتی انجام دهد، چنین عاقبتی خواهد داشت.

سوم: ماندن کشورهای اروپایی در محور خدمت به سیاست‌های آمریکا؛ به ویژه فرانسه، آلمان و بریتانیا و زیر بال نگهداشتن این کشورها، ضمن سیاست باج‏گیری سیاسی، اقتصادی و نظامی مداوم.

چهارم: حفظ سلطه جهانی آمریکا و برنامه‏ریزی برای آینده برای جلوگیری از هر حرکتی‌که بخواهد علیه آن اقدام نماید.

امور مختلفی وجود دارد که ممکن است در این سیاست‏ها با آمریکا و متحدان آن مؤثر واقع شده و باعث شود برخی از کشورها از این پیمان‏ها کناره‏گیری کنند: مانند طولانی شدن جنگ با روسیه و متحمل شدن خسارت‌های سنگین بر اثر آن. انجام برخی اقدامات دیپلوماتیک از جانب روسیه که باعث می‏شود در نظر منفعت‏گرایانه دولت‌های اروپایی ترجیح داده شود؛ مانند کاهش نرخ بنزین/تیل و گاز در برابر اخاذی‏های آمریکا و گرانی. هم‌چنین روسیه می‏تواند دست به تهدید و تشویق‏های اقتصادی بزند؛ به ویژه این‌که از لحاظ مواد سوختی، خوراکه و جنبه‏های تجاری، صادرات و واردات، از ظرفیت بالایی برخوردار است.

در پایان می‏گوییم که این کشورها متکی بر سیاست‏های پست، سرچشمه گرفته از مفکوره منحَط و مصلحت‏گرایانه هستند؛ حتی علیه دوستان و ملت خودشان. تنها سیاستی‌که می‏تواند امور جهان را با عدل و انصاف اداره کند و امنیت، عدالت و استقامت را در چهار گوشه زمین گسترش دهد که از نظام الهی؛ یعنی دین اسلام سرچشمه گرفته باشد. این کارها خواستار طرح برنامه‌های مفصل در برابر بشریت است تا به این مشکلات خاتمه دهد و نظام ربانی هدایت‏گر را دنبال کند. هم‌چنین در عین زمان از امت اسلامی می‏خواهد که ارزش و ثبات دین خود را بشناسد؛ به ویژه این‌که دیگر سیاست‏ها را تحریف شده می‏خواند... این دلیلی برای بازگشت امت اسلامی و شکست نظام خبیث سرمایه‏داری است. همه این‏ها دلایلی بر بازگشت دولت اسلامی و شکست نظام خبیث سرمایه‌داری و برپایی نظام اسلام بر مبنای اندیشه اسلامی زیر سایه دولتی است که آن را تطبیق نموده و این رسالت خیر را به سراسر زمین و تمام مردم مظلوم آن برساند.

نویسنده: استاد حمد طیب

مترجم: طه خالد

منبع: جريده الرايه شماره (۴۰۸)

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه