چهارشنبه, ۰۲ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فلسطین : پیامی از مسجد تحت عنوان " به ملل متحد شکایت نمودن ؛ شکایت نمودن به طاغوت و واگذار نمودن قدس به یهودیان است "

  • نشر شده در ویدیوها

سخنرانی هفته وار دکتور  مصعب  ابوعرقوب ، عضو دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه سرزمین مقدس ( فلسطین )

    چهار شنبه ، ۰۲ ربیع الآخر ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷.م

ادامه مطلب...

فلسطین : تفسیر آیات ( ۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران

  • نشر شده در ویدیوها

تفسیر آیات (۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ... 

                                     ارایه کننده : شیخ یوسف مخازرة ( أبو الهمام )   

                                          سه شنبه ، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷.م 

ادامه مطلب...

محافظت از قدس با پذیرش نظم موجود جهانی؟!

  • نشر شده در سیاسی

در جهان کنونی حَکَم میدان قدرت‌های استعماری اند، آن‌ها نهادها و قوانین را به نفع خود ساخته‌اند، هرگاه بخواهند  خلاف فیصله‌ی نهادهایشان عمل می‌کنند و هر زمانی قوانین ساخته‌ی خود را نقض می‌کنند. حکام سرزمین‌های اسلامی و عده‌ای زیادی از سیاسون مسلمان قوانین و نهادهای غربی را به اثر ضعف فکری خود پذیرفته‌اند و از طریق آن می‌خواهند با غرب مقابله کنند و خواسته‌هایشان را بدست آورند.

اما گذشت سال‌های متمادی و رخدادهای متفاوت نشان داد که سیاسیون مسلمان، با پذیرفتن نظم موجود بین المللی نه‌تنها که چیزی را بدست نیاوردند بلکه پیوسته ارزش‌های مادی و معنوی خود را از دست دادند و در حالی از دست دادن هستند.

 در این‌جا قضیه‌ی قدس را می‌توان نام برد. در آخرین مورد، جنجال بر سر آن براه افتاده و ادعاهایی در مورد آن ابراز می‌گردد.

چنان‌چه موضع‌گیری آقای اردوغان رئیس جمهور ترکیه را به حیث جدی‌ترین خواست و موقفی که مردم عام ما از آن به نیکی یاد می‌کنند، می‌توان به عنوان مثال یاد آوری کرد. طوری‌که وی در اظهاراتش گفت: «فیصله‌ی ترامپ در مورد قدس را مورد آزمون قرار خواهیم داد، از طریق شورای امنیت خواهان لغو این تصمیم ترامپ خواهیم شد، کشورهای اسلامی باید بیت المقدس شرقی را به حیث پایتخت فلسطین بشناسند و....»

ببینیم که وی با این اظهارات‌اش چه کرده می‌تواند، که هیچ! البته امریکا هم می‌داند که این‌ها کاری از پیش برده نخواهند توانست.

علاوه از موضوعات دیگر دو مسئله‌ی مشخص درین امر مشکل ساز است:

اولاً- مفکوره‌ی نشنلیزم و منافع ملی:

از دید نشنلیزم و مفکوره‌ی ملی؛ ترکیه خود یک ملت است، دولت ملی و اردوی ملی خود را دارد و باید منافع ملی خود را دنبال کند. پس با این طرز دید حق مداخله در مسئله‌ی فلسطین را نخواهد داشت، جزء با الفاظ و اعلان همدردی بدون عمل‌کرد.

در رسانه‌های مشهور افغانستان نیز در بحث پیرامون تصمیم اخیر دونالد ترامپ و ضرورت دفاع مسلمانان از قبله‌ی اول شان، گرداننده‌گان بحث همین پرسش را مطرح می‌کردند که «افغانستان با امریکا روابط استراتیژیک دارد، آیا مخالفت با این تصمیم ترامپ، در تناقض با منافع ملی قرار نمی‌گیرد؟» و «این‌که؛ مردم افغانستان در میان این دو "منافع ملی و دفاع از قدس" کدام را ترجیح دهند؟» جوابی که داده می‌شد این بود که منافع ملی باید در نظر گرفته شود!

 اما در آن هنگامی‌که صلاح الدین ایوبی به نجات قدس شتافت و آن را آزاد کرد، مفهوم زهری ملت و کشور و منافع ملی مطرح نبود.

ولی امریکا، انگلیس و روسیه و کشورهای هم‏پیمان شان در قضایایی که آن‌ها بخواهند مداخله کرده می‌توانند؛ مانند: حملات شان به سوریه و یمن.

البته به اساس همین جال نشنلیزم بود که هیچ مملکت اسلامی نمی‌توانست به دفاع مسلمانان میانمار بشتابد و آن‌ها را نجات دهد.

دوم- حق و تو:

حق "وتو" در شورای امنیت سازمان ملل متحد حقی است که به پنج عضو دائمی شورای امنیت(امریکا، فرانسه، انگلستان، روسیه و چین) داده شده است تا از تصویب هر پیش‌نویس در این شورا جلوگیری کنند.

"وتو" اصطلاحی است که در زبان لاتین معنای "ممنوع می‌کنم" را می‌دهد. این کلمه برای لغو یک‌طرفه‌ی یک قانون به کار می‌رود و به این ترتیب "وتو" قدرت نامحدودی است که می‌تواند سبب جلوگیری از تصویب موضوعات خلاف خواست این قدرت‌ها شود. حق وتو بر اساس اندیشه‌ی برتری صلح بر عدالت در اختیار پنج عضو دائم شورای امنیت قرار گرفته است.

البته مخالفت یکی از اعضای دائم به معنای عدم تصویب قطعنامه و به اصطلاح، وتوی آن است. با گذشت ده‌ها سال از حیات سازمان ملل بحث بر سر وجود و استفاده از این حق هنوز هم ادامه دارد.

قابل تذکر است که بیشترین استفاده از حق وتو را دولتی می‌کند که قدرت اول جهان باشد، چون دیده می‌شود که تا قبل از سال ۱۹۹۱م(سقوط شوروی) حدود نیمی از موارد استفاده از وتو توسط شوروی بود. پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱م، امریکا بیشترین استفاده را از حق وتو به عمل آورده ‌است. (منبع: ویکی پیدیا دانشنامه‌ی آزاد)

بناً اگر حکام و زمامداران سرزمین‌های اسلامی در ادعای شان صادق اند و دروغ نمی‌گویند، و اگر این اظهارات شان بخاطر اغوای افکار عامه نیست، چهار رابطه‌ی(سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی) شان را با امریکا قطع کنند. یا لااقل دو تا ازین روابط را در حالت تعلیق قرار دهند.

ولی این سر و صداها را در حالی می‌کنند که سفرای این‌ها در امریکا و سفرای امریکا در کشورهای این‌ها بطور نورمال حضور دارند، منابع نفتی شان را در اختیار امریکا قرار داده‌اند و تغییری در آن نیاورده‌اند. معاملات بزرگ اقتصادی شان را با دالر امریکایی انجام می‌دهند و بسیاری ازین دولت‌ها دالر را بحیث پشتوانه‌ی پول رایج خود پذیرفته‌اند.

جاسوسی امریکا را انجام می‌دهند و مبارزین اسلامی خود را بنام تروریست تحویل امریکا می‌کنند و به طیاره‌های امریکائی آدرس می‌سپارند تا در ممالک اسلامی بدون کدام موانع، حملات هوائی را انجام دهند و بزرگ‌ترین قراردادهای خرید سلاح را با این فرعون زمان(امریکا) امضا کرده‌اند، که تا اکنون به حال خود باقیست و مانعی در اجرای آن‌ها دیده نمی‌شود.

لذا با نظم موجود جهانی و با این ارزش‌های حاکم غیراسلامی و با این وضعی که حکام و سیاسیون مسلمان وارد میدان بازی استعمارگران شده‌اند، کاری از پیش برده نخواهد شد و چشم امیدی با این وضع نباید داشت، بلکه کنفرانس‌های این حکام و اظهارات ناصواب شان، چیزی دیگری نیست جزء تسلیم شدن در برابر خواسته‌های قدرت‌های استعماری.

نویسنده: عبدالرحمن فهیم

ادامه مطلب...

حریری پیرو رژیم سعودی است

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

حریری از استعفای خویش انصراف داده و به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م، نشست وزرای کابینه به ریاست وی برگزار گردید و تصریح داشت، که حکومت توافق نموده تا از این پس به امور سایر کشورها مداخله نکند. هرگاه موضع‎گیری‎های حریری تعقیب شود، دیده می‎شود که آشفته و متناقض است؛ زیرا پس از خالی بودن پُست ریاست جمهوری برای بیش از دو سال، حریری به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م نزد "میشل عون" رفته و با وی در تشکیل حکومت و ریاست جمهوری توافق کرد، وی به خوبی می‎دانست که عون و حزب الله با هم‎دیگر هم‎پیمان بوده و حزب الله عنصر اصلی این ائتلاف است. به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م حریری استعفای خویش را در حالی اعلام نمود که در سعودی بسر می‎برد و به این ترتیب، خشم حزب الله را بر انگیخت.

حال با وصف آن‌که حزب الله در دولت سهیم است، حریری استعفای خویش را پس گرفته و در حکومت مشارکت ورزیده است، تحلیل این آشفتگی و تناقض چیست؟ آیا نگاه‎ها به کوتاه کردن نفوذ ایران و حزب‎اش دوخته شده است؟ و با بهره جستن شرایط کنونی، آیا انتظار می‎رود که دولت یهود بر لبنان و حزب الله هجوم برد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.

پاسخ:

به منظور وضاحت بیشتر، لزوماً واقعیت ارتباط بین خاندان حریری و دولت سعودی را بایداز نظر گذراند: حریری پیروی سعودی بوده و اگر حاکم سعودی پیروی انگلیس باشد، بازتاب آن را می‎توان در سیاست‎گذاری حریری در لبنان شاهد بود؛ هم‎چنان اگر حاکم پیروی امریکا باشد، در روشنایی آن می‎توان به شکل ذیل پاسخ ارائه کرد:

دورۀ ریاست جمهوری "میشل سلیمان رئیس جمهور اسبق لبنان" در ماه می ۲۰۱۴م به پایان رسید و شاه وقت سعودی "ملک عبدالله بن عبدالعزیز" بود؛ چون عبدالله پیروی انگلیس بود، حزب الله اصرار داشت که "عون" به حیث رئیس جمهور انتخاب شود. آشکار بود که عون و حزب الله از طرف ایران-طرف‎دار امریکا- حمایت می‎شدند. به این ترتیب، ملک عبدالله به انتخاب عون به حیث رئیس جمهور موافقت نکرد و "سعد حریری" را فرمان داد تا به نامزدی ریاست جمهوری عون مخالفت کند. از آن‎جایی‎که سعد حریری هم تابع سیاست‎گذاری سعودی-طوری‎که سیاست‎گذاری شاه وقت، "عبدالله" ایجاب می‎کرد- وی به انتخاب عون مخالفت کرد.

به این ترتیب، بعد از پایان ریاست جمهوری میشل سلیمان در می ۲۰۱۴م، به مدت تقریباً دونیم سال چوکی ریاست جمهوری لبنان بلا متصدی باقی ماند، تا این‎که ظهر روز دوشنبه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م پارلمان لبنان دایر شد و میشل عون به حیث رئیس جمهور آن کشور انتخاب گردید.

آن‎چه که روند انتخاب رئیس جمهور لبنان را کمک کرد،‌ تغییر حکومت سعودی بود؛ چنان‎چه ملک عبدالله به تاریخ ۲۳ جون ۲۰۱۵م وفات نموده و پس از آن زمام امور را برادرش "سلمان" به دست گرفت؛ چنان‎چه واضح است، وی طرف‎دار امریکا است. شاه سلمان به شکستن بال‎های وفاداران انگلیس؛ از جمله فرزندان شاه عبدالله و طرف‎داران سابق‎اش پرداخت تا فضای دولت‎اش ثبات یافت. پس از آن امریکا هم از طریق انتخاب عون به حیث رئیس جمهور خواهان ثبات اوضاع لبنان بود، وی از سلمان خواست تا به سعد حریری فرمان دهد که در انتخاب عون مخالفت نکند.

به این ترتیب حریری نزد عون رفته با وی توافق کرد و وی را به ریاست جمهوری نامزد نمود؛ یعنی مخالفتی را که سعد حریری در دوران عبدالله رهبری می‎نمود، در دوران سلمان پایان یافت. سعد حریری از "کاخ وسط" نامزدی میشل عون را به ریاست جمهوری در مقابل هم‎حزبی‎هایش، که در رأس‎شان "فواد سنیوره" و"بهیه حریری" نمایندۀ پارلمان حضور داشتند، اعلام نمود. سپس سخنرانی را ایراد نمود که در آن آمده بود: «بر اساس نقاط اتفاقی‎که  بدان رسیدیم، امروز در حضورتان تصمیم خویش را بر نامزد کردن میشل عون به پُست ریاست جمهوری اعلام می‎کنم.» (منبع: النهار ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م)

سپس پارلمان به تاریخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م عون را به حیث رئیس جمهور انتخاب نمود. قابل ذکر است که پس از بلامتصدی شدن پُست ریاست جمهوری به مدت دو سال و پنج ماه، بعد از پایان یافتن دورۀ ریاست جمهوری میشل سلیمان در ماه می ۲۰۱۴م، حمایت رئیس جریان مستقبل، سعدحریری، از کاندید شدن عون، برگزاری انتخابات را آسان نمود. (منبع: العربیه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م) به همین دلیل، عون به منظور سپاس‎گزاری از سعودی وارد این کشور شد. از آن‎چه گفته آمدیم، واضح می‎شود که حریری پیروی حکام سعودی بوده و بر حسب میل‎شان موافقت و مخالفت می‎کند.

پس از آن‎که ترامپ زعامت امریکا را در دست گرفت، به تاریخ ۲۰ می ۲۰۱۷م از سعودی دیدن کرد. در اجلاسی‎که سران کم خرد ۵۰ کشور اسلامی حضور داشتند، راجع به ایران و حزب الله اظهارات تُندی داشتند-که هدف آنان دور کردن نگاه‎ها از قضیۀ مسلمانان در فلسطین بود و توجه‎ها را به ایران متمرکز کرد- مقدمه‎ای بر پلان اعلام قدس به حیث پایتخت دولت یهود بود. واضح بود که هدف از این اظهارات، متشنج کردن اوضاع است؛ البته عربستان سعودی و سایر هم‎نوعانش این روش را در پیش گرفتند و چون نقش مرکزی در بازی منطقه‎ای، علی‎الخصوص با مداخله‎اش در سوریه را برای ایران، حزب الله لبنان به دوش دارد.

سعودی از حریری خواست که سیاست متفاوتی ضد ایران و حزب الله را به پیش گیرد، به این منظور وی را به سعودی دعوت نمود و از وی خواست تا استعفاء دهد و با اظهارات تُندی علیه ایران و حزب الله، دلایل استعفایش را عمل‎کرد آن‎ها قلمداد کند و چنین هم شد، که حریری به سعودی حاضر شده و اظهارات مگس‎گونه‎اش را بیان داشت و به تاریخ  ۴ نومبر ۲۰۱۷م از آن‌جا استعفای خویش را اعلام نمود.

امریکا به خوبی می‎داند که اظهارات‎اش علیه ایران و حزب الله به معنی قطع روابط با ایران و حزب‎اش نیست؛ بلکه به خاطر افزایش تنش بوده تا از آن به حیث ابزاری برای ترساندن کشورهای خلیج استفاده کند. امریکا از سعودی و حریری خواسته بود تا توسط اظهارات خویش پیامی را برسانند؛ نه این‎که از نقشۀ ترسیم شده پا را فراتر نهند. به عبارتی دیگر، امریکا نمی‎خواهد تا حزب الله را کاملاً از بین برده و اوضاع به شکلی تغییر کند که از کنترولش خارج شود؛ مگر صرفاً خواست تا پیامی را برایش بفرستد. به همین دلیل بود که از سعودی خواست تا اوضاع را آرام‎تر کند؛ یعنی حریری لحن آرام‎تری بگیرد.

چنان‎چه سایت "النشرة" به تاریخ ۴ دسمبر ۲۰۱۷م نوشت: «... شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی با هماهنگی مستقیم کامل کاخ سفید عمل نمود.» چنان‎چه پس از چهارمین دیدار "جرد کوشنر" داماد ترامپ و مشاور ارشدش در امور خاور میانه، از سعودی که پُشت درهای بسته و دور از دسترس رسانه‎ها صورت گرفت، کوشنر و هیئت همراهش چهار روز را در سعودی ماندند و پس از آن دیدارهایی سریعی از مصر، اردن و دولت یهود داشتند. تقریباً پس از دو هفته از خروج کوشنر، بحران لبنان و دستگیری‎های داخل سعودی آغاز شد.

در خلال بحران سیاسی شدیدی‎که لبنان را لرزاند، یک سلسله از مسائل واضح شد؛ مثلاً: بر اساس تفاهمی‎که در مورد لبنان بین کاخ سفید و ولیعهد سعودی وجود داشت، تحت عنوان فشار بالای "حزب الله" برای تغییر حجم منطقه‎ای‎اش، بعد از آن‎که زیاد بزرگ شده بود، تطبیق شد. تحت عنوان متذکره ولیعهد سعودی توسط نخست وزیر لبنان هجوم خویش را علیه دولت لبنان آغاز کرد و در نتیجه بعد از فروپاشی سازش سیاسیی که جنرال میشل عون توسط آن توانسته بود خود را به قصر "بعبدا" برساند؛ مگر عمل‌کرد سعودی خشونت‎آمیز و تهی از مهارت‎های دیپلوماتیک بود؛ زیرا ثبات داخلی لبنان را تهدید می‎نمود. در عین زمان مؤسسات امریکایی همواره به این باور بودند، فشارهایی‎که بالای حزب الله وارد می‎شوند، باید تا سقفی معین باشد؛ زیرا در غیر آن صورت امور از کنترول خارج خواهد شد. به محض این‎که اوضاع رو به وخامت می‎گرایید، مؤسسات امریکایی به دلیل این‎که ثبات لبنان در معرض خطر است، وارد عمل شدند. (منبع: سایت النشره ۴ دسمبر ۲۰۱۷م)

به این ترتیب، حریری به اساس فرمان سعودی لحن تُند خود را آرام کرد. سعودی به خاطر حفظ حیثیت و آبروی خویش از پا در میانی رئیس جمهور فرانسه استقبال کرد و همرایش گفتگو کرده و رئیس جمهور آن کشور با حریری نیز ملاقات نمود. سپس حریری به فرانسه و پس از آن به مصر سفر نمود و فضایی را ایجاد نمود که گویا برای گزینش موضعی مناسب سرگرم مشوره است؛ در حالی‎که قبل از سفرش موضع وی از پیش در سعودی ترسیم شده بود و آن این بود، که لحن خود را آرام‎تر کرده و استعفایش را پس بگیرد و این طور نیز شد؛ چون به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م به لبنان بازگشت، سپس به تاریخ ۲۲ نومبر ۲۰۱۷م استعفای خویش را به حالت تعلیق در آورد.

سپس حریری در باره حزب الله تا حدی زیاد از لحن نرم‎تری استفاده نموده و تصریح داشته گفت: «ویژه‎گی حزب الله این است که سلاح خویش را در داخل استفاده نمی‎کند.» وی قبل از این‎که دیگران را فریب دهد، گویا خویشتن را فریب داد و استفاده از سلاح را توسط این حزب در داخل برای بارها فراموش کرده است، وی استعفای خویش را پس گرفت و اجلاس کابینۀ دولت به ریاست وی به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م برگزار گردید و در این اجلاس تصریح داشته گفت: «پس از توافق سران حکومت مبنی بر تمرکز به امور داخلی و عدم مداخله به امور سایر کشورهای عربی، اوضاع بهتر شده است.» وی این گفته‎ها را در حالی بیان داشت که ملیشه‎های حزب الله شب و روز در سوریه می‎جنگندند.

خلاصه این‎که حریری تابع امر و نهی دولت سعودی بوده و سیاست وی بازتابی از سیاست شاه سعودی و ولیعهدش می‎باشد و پنهان کردن این موضوع سودی نداشته و بر هر صاحب بصیرتی واضح است. اما آیا رویکردی برای کاهش نفوذ ایران و حزب‎اش وجود دارد؟ این‎کار امکان دارد، ولی انتظار می‎رود که رویکرد فوق بعد از نایل شدن به راه‎حلی در سوریه به مرحله‎ای که امریکا خواهان آن است، اتفاق افتد. وقتی نقش ایران و حزب‎اش در سوریه به پایان رسد، امکان دارد که از سوریه عقب‎نشینی داده شده و نقش نظامی ایران و حزب‎اش کاهش پیدا کند.

باید تذکر داد که حزب الله تابع حکومت ایران است، چنان‎چه حریری تابع حکومت سعودی است. بنابر این، انتظار می‎رود که موضوع سوریه به شکل منظم و معین با عقب‎نشینی ایران خاتمه پذیرد، که به پیروی آن حزب‎اش در لبنان نیز عقب‎نشینی خواهد کرد. اما آیا انتظار می‎رود که دولت یهود بر لبنان یا حزب الله حمله کند؟ این بستگی به تدارکات راه‎حل در سوریه دارد؛ یعنی وابسته به شرایط موجود و تحولات آینده است.

۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق

۹ دسمبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

انتقال سفارت امریکا در فلسطین از یک شهر اشغالی به شهری اشغالی دیگر، واکنش‎های تحقیرآمیز حاکمان را تحریک نمود!

(ترجمه)

خبر:

پس از به رسمیت شناختن بیت‎المقدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط دونالد ترامپ، به‎تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م تظاهرات خشم‎گینی در ترکیه، اردن، لبنان و نیویارک برگزار گردید. مظاهره کننده‎گان مردم را برای ترتیب تظاهرات در مغرب و لندن نیز فراخوان دادند. صدها تن از تُرک‎ها در جاده‎های شهرهای ترکیه در میدان‎های عمومی، تظاهرات را به راه انداختند و در آن پرچم‎های ترکیه، فلسطین و سازمان حماس را در مقابل قونسلگری امریکا مقیم استانبول، برافراشتند.

هم‎چنان مظاهره‎کنندگان پلاکاردهایی(پوسترهایی) را که روی آن "مرگ بر دولت یهود" و "قدس سرزمین عربی و اسلامی است" نوشته شده بود، با خود حمل می نمودند. افزون بر این، آن‎ها شعارهای ضد امریکائی و دولت یهود را سر می‎دادند. بر علاوه، در عمّان پایتخت اردن مظاهرۀ دیگری نیز برگزار گردید، مظاهره‎کننده‎گان این تصمیم ترامپ را محکوم نمودند؛ چنان‎چه نماینده‎گان مجلس سرزمین اردن به منظور اعتراض در مقابل سفارت امریکا نیز گردهمایی کردند. (منبع: الجزيره نت)

تبصره:

تصمیم ترامپ رئیس جمهور امریکا در سطح جهانی، واکنش‎های رسمی را در پی داشت؛ اما در سطح جهان اسلام و به خصوص سرزمین‎های عربی، واکنش‎های حکامِ مناطق "سایکس-پیکو" بسیار شرم‌آور و تحقیرآمیز بود و تنها در حد هشدار مبنی بر این‎که سرانجام این تصمیم روابط صلح و دیپلوماتیک را بین آن‎ها و دولت یهود آسیب بزند، بود. این موضع‎گیری‎ها تأکید بر این داشته و هیچ جای شکی را باقی نمی‎گذارد که حکام مسلمین برده و مزدور استعمار اند؛ زیرا موضع‎گیری مردان آزاد، متناسب با رویداد است.

هم‎چنان واکنش طبیعی در مقابل تجاوز یهود بر فلسطین و قدس، اعلام جنگ‎های سهم‎گینی بود تا این‎که آن سرزمین به طور کامل آزاد گردد؛ اما اعتراض بر انتقال سفارت از یک منطقۀ فلسطین به قدس؛ مانند این است که کسی اعتراض بر این کند، که چرا غاصبان، سالون‎خانه‎اش را از طبقۀ دوم به طبقۀ اول انتقال داده است؟

بناً رسانه‎ها موفق شدند تا خیانت بسیج کردن مردم و محدود کردن مشکل در خصوص انتقال سفارت از یک شهر به شهر دیگری را مرتکب شوند، گویا قدس اشغال نشده است؛ بل این تظاهرات و راه‎پیمای‎هایی‎که به راه‎انداخته شد، در واقع انتقال سفارت را از یک شهر اشغالی به شهر اشغالی دیگر، محکوم  می‎نمودند. هم‎چنان شعاری را "قدس پایتخت دولت فلسطین است" سر می‎دادند، که گویا دولتی به نام فلسطین وجود دارد. در کل این تظاهرات، غیر از تخلیه کردن احساسات چیز دیگری را در قبال نداشت.

نویسنده: احمد ابوقدوم

ادامه مطلب...

شاید از هر نامی بهره‌ گرفت؛ مگر نه از اجلاس سران اسلامی در استانبول!

(ترجمه)

خبر:

روز چهارشنبه ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م در استانبول، به منظور پاسخ به تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود و انتقال سفارت امریکا در آن‎جا، اجلاس سران اسلامی برگزار شد، که این اجلاس شاهد غیابت بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی و در رأس آن عربستان سعودی و مصر بود. با این حال، وزیر خارجه‎ی ترکیه متعهد شد که این اجلاس پیام قویی را در شأن قدس ارائه می‎کند. پیامی‎که روشن خواهد کرد که "ظلم یهودیان بالای مردم  فلسطین قابل سکوت نمی‎باشد." (منبع: شبکه الجزیره)

تبصره:

 سازمان همکاری‎های اسلامی در طول چهل و هشت سال از زمان تأسیسش تا اکنون، چندین اجلاس پی‎هم برگزار نموده است؛ اما این اجلاس‎ها هیچ قضیه‎ای از قضایای مسلمان‎ها را حل ننموده و هیچ شری را از آن‎ها دفع نکرده است، به خصوص قضایای مربوط به قدس و مسجدالاقصی، موضوعاتی‎که  دلیل تأسیس این سازمان در سال ۱۹۶۹م ادعاء می شد. اولین چیزی‎که در شأن این سازمان مناسب به گفتن است، این است که در اجلاس این سازمان، سست عنصران و دون‎مایه‎گان گرد آمده‌اند. اعضای این سازمان منفور القلوب بوده و مزدوران چند باداری بیش نیستند که بسیاری از آن‎ها از عدم وزن سیاسی در سیاست بین‎المللی و منطقوی رنج می‎برند. طوری‎که حضور یا عدم حضور آن‎ها در تصمیمات و اجرای برنامه‎ها یک‎سان بوده و هیچ تأثیری ندارد. شعارهای مکرر و زننده‎ی آن‎ها، هیچ چیزی به‎شمار نرفته و از تقبیح‎گویی و محکومیت‎گویی فراتر نمی‎روند.

دست‎آورد جدید آن‎ها در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود توسط ترامپ چه خواهد بود؟ آن‎ها برای حمایت از قدس چه عملکردی خواهند داشت؟ پیام قویی‎که ترکیه از طریق اجلاس اسلامی و از طریق عادی‎سازی روابط‎اش با دولت یهود است و علاوه بر آن، از طریق وفاداری خود به امریکا که متعهد به ارائه‎ی آن شده است، چه می‎تواند باشد؟ و یا این‎که بعد از آن این سخن: «بعد از امروز سکوت دیگر قابل تحمل نیست.» چه معنی خواهد داشت؟

آیا آن‎چه در فلسطین اتفاق افتاد، از سهل‎انگاری به غصب زمین‎ها، تجاوز به آبروها و هتک حرمت به مقدسات، خون‌ریزی‎های ناحق، زندان‎ها، کشتارها و قتل عام‎های بیش از هفتاد ساله، احتمال سکوت دوباره به آن‎ها نمی‌رود؟ آیا به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت یهودیان، احتمال سکوت را ندارد؟ پس از  سکوت چه خواهد بود، جزء سخنرانی‎‎ها و لفافه‎گویی‎های مکرر؟!

واقعاً خنده‌آور است، حکام مسلمان‎ها اجلاسی را برگزار می‎کنند، در حالی‎که همه‎ی آن‎ها در پرتگاه ذلت قرار دارند، پرتگاه ذلت و خواریی‎که برای غرب کافر استعمارگر و در رأس آن امریکای متکبر و پرتگاه نفاق سیاسی و توطئه‎ی بین‎المللی که علیه امت اسلامی و قضایای آن است، می‎باشد. با اعلام ترامپ، فروش بیت المقدس و سهل‎انگاری در خصوص  تجاوز بالای مسجدالاقصی و تمام سرزمین فلسطین، آشکار نشده است که امروزه مسئله‎ی لازم برای جلوگیری، ضرورت به اجلاس اضطراری و نیاز به تعهد و هشدارها داشته باشد؟ قضیه‎ی تازه پیش آمده‎ای که آن را در جدول برنامه‎های کاری-نابکار- خود قرار داده و برای حل آن شعار سرائی می‎کنند.

از اعلام پایتخت دولت یهود در بیت المقدس توسط ترامپ، سکوت حکام مسلمان‎ها در قبال اشغال قسمت اعظم از فلسطین توسط یهودیان در سال ۱۹۴۸م، و بعداً سکوت آن‎ها در قبال اشغال کل فلسطین در سال ۱۹۶۷م جنایتی بزرگ‎تر می‎باشد؛ چون بعد از کفر گناه مفهوم ندارد، لاکن بزرگ‎ترین گناه و بزرگ‎ترین جنایت حکام، زبونی آنان در حمایت از فلسطین و خودداری آن‎ها از به حرکت درآوردن ارتش‎های اسلامی برای آزادسازی فلسطین است.

راه‎حل شرعی این است که حکام مسلمان‎ها اراده‎ی خویش را برای تحکیم نظام الله سبحانه وتعالی جمع نموده و  برای امت این حق را بدهند که حاکم خویش(خلیفه‎ی راشده) را انتخاب کنند. حاکمی‎که به اساس اسلام بر آن‎ها حکومت خواهد کرد و سپس مسلمانان را در یک سرزمین  واحد که تنها بندگی به الله سبحانه وتعالی می‎باشد، گردهم آورده و ارتش‎ها را برای  آزادسازی سرزمین فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، برما و... به حرکت در خواهد آورد.

حکام امروزی با چنین کانفرانس‎ها نمی‎توانند حاکمیت الله سبحانه وتعالی را اقامه نمایند. ای کاش اردوغان(نوه‎ی عثمانی‎ها) همان‎گونه که ادعاء می‎کند، فرموده‎ی سلطان عبدالحمید دوم را زمانی‎که گفت: «قطع بدنم برایم از این‎که یک وجب از سرزمین فلسطین را برای یهودیان ببخشم، آسان‎تر است.» گاهی به‎یاد آورد. بلی، چنین است زبان آزادگان، اما به زبان بردگان(اجلاس سران اسلامی) گویی نمایندگی از محکومیت می‎کنند. به روایت ابی علی ثمامة بن شفی از عقبه بن عامر، رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای منبر چنین تلاوت کردند:

﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾

[انفال: ۶۰]

ترجمه: (برای مقابله با آن ها (دشمنان) هر چه می توانید از نیرو فراهم کنید

بعداً وی صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید منظور از نیرو تیراندازی است.

نویسنده: نسرین بوظافری

ادامه مطلب...

کنفرانس سازمان همکاری اسلامی؛ سروصدای رسانه‌ای و ناتوانی سیاسی

  • نشر شده در سیاسی

نظام‌های خاین جهان عرب و در عقب آن نظام خاین فلسطین تحت نام صلح و گفتگو با "دولت اسراییل" دهه‌ها است که قلب سرزمین‌های اسلامی را به امریکا و یهود هدیه داده اند. نتیجه‌ای آن امروز، چنان شد که ترامپ "قدس" را پایتخت دولت یهود اعلان کند. بنابرین، یک عده مزدوران و دنباله‌روان غرب کافر در ترکیه جمع گردیده و پیرامون اسلام و فلسطین صحبت می‌کنند. این در حالی است که اسلام از آنها بیزار است. آنان جمع شدند تا اعتراف کنند که قدس غربی پایتخت دولت یهود باشد و این خطرناک‌تر از سخنان ترامپ در مورد به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت دولت یهود است.

آنان به حقیقت وجود کیان یهود در سرزمین مبارک فلسطین اعتراف کردند، قضیه فلسطین، قضیه بین المللی نبوده؛ بلکه قضیه‎‌ایست که احکام شرعی در مورد حرمت آن نازل گردیده و سرزمین مبارک فلسطین را سرزمینی گفته است که مسلمانان از آنجا حاکمیت جهان را رهبری می‌کنند.

یکی از اهداف چنین نشست‌ها نظیر "نشست استانبول" جلوگیری از احساسات مردم و قهر و غضب آن‌ها است تا مبادا غضب و احساسات مردم منجر به انقلاب و ریشه کن ساختن کاخ‌های طاغوتی شان گردد. ازین رو دست به چنین کنفرانس‌ها و برخی اعتراضات نمایشی می‌زنند تا از یک سو در رقابت بین کشورها عقب قرار نگیرند و از سوی دیگر، بتوانند از احساسات مردم جلوگیری نمایند. از سوی هم حتی بسیاری از تحرکات را امریکا اجازه می‌دهد که به دستور حکام صورت گیرد تا احساسات مردم را جهت دهند.

امریکا و بریتانیا به حکام عرب اجازه می‌دهند که چنین کنفرانس‌ها و حتی اعتراض‌های مسالمت را مدیریت کنند؛ چنین کنفرانس‌ها در حقیقت تمثیل حکام دنباله‌رو را نشان می‌دهد که مجبور به تطبیق برنامه‌های که برای شان طرح ریزی می‌گردد، استند.

ترامپ چهار روز قبل به حکام و رهبرانی مانند: محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، ملک عبدالله اردن، عبدالفتاح سیسی، پادشاه مغرب و محمود عباس، در مورد قدس تماس می‌گیرد. او از بهر جلوگیری از انقلاب‌های مردمی چهارروز قبل چنین تصمیم را با مزدورانش در جریان گذاشته است تا در صورت وقوع هرنوع حادثه‌ای، مزدورانش بتوانند احساسات مردم را جهت دهند. پس از اعلان ترامپ، سخنانی در میان برخی سران سرزمین‌های اسلامی چنین رد و بدل می‌گردد که گویا ما این تصمیم را قبول نداریم و به سازمان ملل رجوع می‌کنیم. اگر امریکا بخواهد قدس شرقی و قدس غربی پایتخت دولت یهود باشد، حاکمان بی خاصیت سرزمین‌های اسلامی به تصمیم امریکا اعتراف کرده و آن را به فال نیک می‌گیرند.

امریکا می‌خواهد عرب‌ها و مسلمانان را تمرین دهد که از موقف‌های شان کنار بیایند؛ ادارۀ امریکا از بدو ایجاد غدۀ سرطانی تحت نام (کیان یهود) باب گفتگو را باز مانده و تحت نام گفتگو و صلح میان "اسراییل" و "فلسطینیان" می‌خواهد برنامه‌های خود را بالای مسلمانان آهسته آهسته بقبولاند که همانا اعطای تمام سرزمین مبارک فلسطین به یهودیان است.

مسئله‌ی دیگر این‌که اردوغان ابراز می‌کند:« قدس به مسلمانان خط سرخ است!» چنان‌چه "حلب" و "حماء" نیز خطوط سرخ بودند که در طول زمان به خط سبز تبدیل شدند. چنین کلمات سرابی بیش نیست که مسلمان‌ها را فریب می‌دهند. حکام پاکستان نیز چنین گفتند:«قضیه فلسطین در حق مسلمانان مانند قضیه کشمیر در پاکستان است؛ ما هرگز حاضر نیستیم کشمیر را رها کنیم؛ حاضر نیستیم که کشمیر تحت اشغال هندوها قرار گیرد؛ اما در میدان عمل گذاشته اند تا کشمیر مورد اشغال قرار گیرد؛ موقف حکام فعلی جهان اسلام نیز به همین منوال است؛ به زبان می‌گویند ما حاضر نیستیم قدس به عنوان پایتخت دولت یهود قرار گیرد؛ اما در میدان عمل، نه تنها کدام کمکی می‌کنند؛ بلکه دوشادوش غرب کافر به خصوص امریکا، از هرگونه موقف‌های غرب کافر استقبال کرده و فلسطین را به یهودیان و اگذار کرده‎‌اند.

امروز که امریکا و یهود تحت نام مبارزه با تروریزم در برابر اسلام می‌جنگند، حکام نیز در پهلوی آنان ایستاده و هدف آنان را تقویت می‌بخشند، اگر فردا روز امریکا تصمیم گرفت مسجد الاقصی از یهود باشد، این حکام با بی شرمی تمام تن به ذلت داده چنین تصمیمی را قبول خواهند کرد. زیرا این سخنان خود محمود عباس است که چنین می‌گوید:«قدس یک موضوع مقدس بوده و مربوط مسلمانان و مسیحیان می‌باشد»؛ این خود دلیل بر قبول کردن کیان یهود در سرزمین مبارک فلسطین است.

درین راستا نقش حزب‌التحریر در میان امت اسلامی برجسته است؛ همانا افشای برنامه‌های امریکا به جهان عرب و مسلمانان است تا امت اسلامی برنامه‌های خبیث که از سوی امریکا و حکام مزدور در قبال فلسطین (قدس و مسجد الاقصی) صورت می‌گیرد بدانند. هم‌چنان قبل از این‌که حکام لب به سخن بگشایند و یا مردم حد اقل احساسات نشان دهند، حزب‌التحریر از داخل مسجد الاقصی به پاخاسته و بیان داشت: «حالا وقت آن است که خلافت راشده اعلان گردد؛ وقت آن است که اعلان جهاد صورت گیرد، و تنها با راه نظامی که همانا تحریک ارتش‌های سرزمین‌های اسلامی است، می‌توان قدس را نجات داد.»

قدس حیثیت پایتخت فلسطین نه؛ بلکه بخش از سرزمین ولایه شام است که مربوط قلمرو خلافت شمرده می‌شود، از آن‌جاکه الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً﴾

[آل‌عمران: ۱۰۳]

ترجمه: و همگی به رشته ناگسستنی الله سبحانه وتعالی چنگ بزنيد.

اعتصام سیاسی موجودیت دولت سیاسی است که مسلمانان با خلیفه بیعت کنند. بناً حزب‌التحریر موقف شرعی خویش را بیان کرده و چنین ابراز می‌کند که هیچ‌گونه راه حلِ در مورد فلسطین وجود ندارد، مگر با خلافت، جهاد و تحریک ارتش‌های سرزمین‌های اسلامی؛ این دولت است که از وجب وجب اراضی امت دفاع می‌کند.

نشست سازمان همکاری اسلامی روی این موضوع توافق نمودند که قدس شرقی به عنوان پایتخت دولت فلسطین و قدس غربی پایتخت دولت یهود باشد به این معنی که تلاش صورت گیرد تا قضیه اشغال به حل بین دولت یهود و فلسطین بیانجامد، قبلاً می‌گفتند قدس پایتخت دولت فلسطین باشد؛ اما امروزه خود اقرا می‌کنند که قدس شرقی پایتخت دولت فلسطین باشد، این سروصداها و غوغای رسانه‌ای حکام است که به مردم چنین ابراز می‌کنند:«قدس خط سرخ مسلمان‌ها است و یا تصمیم ترامپ را قبول نداشته و به سازمان ملل رجوع می‌کنیم!» اصلا 78 سال قبل طرح دولت اسرائیل صورت گرفته و فلسطین را بحیث کیان یهود اعلان کرده‌اند، ولی آهسته آهسته توسط گفتگوها و پایین آمدن مسلمانان از موقف‌های شان، امروزه توانستند قدس غربی را رسماً به عنوان پایتخت دولت یهود اعلان کنند.

این نتایج دردناکی است که سازمان همکاری اسلامی به مسلمانان ارائه می‌کند، در ظاهر به مردم می‌گویند روابط خود را با اسرائیل قطع می‌کنیم در حقیقیت آنان دیپلوماسی می‌کنند، حکامی که ارتش‌های شان را ذلیل و ترسو در برابر کفار تر بیه کردند، چه چیز مانع می‌شود که این حکام برای تطبیق دین الله سبحانه وتعالی نصرت ندهند! این در حالی است که هنوز سفارت اسرائیل در انقره و سفارت ترکیه در تل ابیب موجود است.

بنابرین، قضیه فلسطین چنین است که آن را حکامی که در کنار دشمنان پرورش یافته اند و برای آنان از مقدسات امت اسلامی بخاطر حفظ کرسی ناچیز و تاج ذلیل خویش، آشکارا و آفتابی به سرعت گذشت و تنازل می‌کنند، این‌گونه حکام هرگز آن را از پلیدی یهود پاک نخواهند کرد، هم‌چنان "سلطه خود گردان" که نه نیرو دارد و نه توان فلسطین را آزاد نخواهد کرد. فلسطین را عمر فتح نموده بود و از صلیبی‌ها صلاح الدین آزادش کرده بود، حالاً هم به نواسه‌های عمر و نواسه‌های صلاح الدین ضرورت دارد تا از پلیدی یهود آزادش کند.

عثمان طه

ادامه مطلب...

آیا راهی دیگری برای نجات قدس از چنگال یهودی‎ها و جود ندارد؟!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا به تاریخ ۶ دسمبر ۲۰۱۷م اعلام کرد که بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اسرائیل به رسمیت می‎شناسد. او هم‎چنان دستورهایی را برای انتقال سفارت امریکا از تل ابیب به بیت المقدس صادر نمود. ترامپ مفسد با تمام تکبر و گستاخی زیاد، وعده‎اش را با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی یهود به پایان رساند؛ ولی از دیدگاه اسلام برای ما مسلمانان، این‎گونه گستاخی‎ها و لودگی‎های یهودی‌های نجس و ترامپ مفسد، یک امر باطل و بی‎اعتبار می‎باشد.

آن‎چه که ترامپ را به این امر گستاخانه ترغیب می‎کند، همانا خیانت، بی‎کفایتی و بزدلی حکام سرزمین‎های اسلامی می‎باشد که در دوستی با امریکا و یهودی‎های نجس، با هم‎دیگر به رقابت می‎پردازند. پس از فرمان ترامپ، این حاکمان بلافاصله تلاش نمودند تا احساسات عامه را تحت کنترول قرار دهند. ایشان کسانی‎اند که خیانت‎شان را با گفتن این‌که اعلام مذکور خلاف قطعه‎نامه‎های سازمان ملل می‎باشد، نشان داده‎اند؛ به گونه‌ای که حتی بعضی از آن‌ها گفته‎اند که این‎کار به صلح و راه‎حل دو جانبه آسیب وارد خواهد کرد و برخی از آن‎ها خواستار برگزاری نشست سازمان همکاری‎های اسلامی شدند که اصلاً راه‎حلی را در پی‎نخواهند داشت و با این حال، آن‎ها از پاپ‎های واتیکان، روسیه و ایران درخواست کمک می‎کنند که قاتل هزاران تن در سوریه اند.

همان طوری‎که این حاکمان قادر به حفاظت از مقدسات‎شان نیستند؛ تلاش دارند تا نقاط ضعف خود را با بیانیه‎ها و محکوم کردن‎های میان‌خالی سرپوش گذاری کنند، که نتیجۀ این همه تلاش‎های‎شان، هویت اصلی‎شان را برای تمام امت اسلامی نشان داده است. قابل ذکر است که مسلمانان در سراسر جهان به خاطر نشان دادن خشم‎شان علیه این اعلام احمقانۀ ترامپ، به جاده‎ها و خیابان‎ها ریخته و در مقابل سفارت‎خانه‎های امریکای کافر با شعار این‎که قدس یک سرزمین اسلامی می‎باشد، جمع شدند؛ در واقع این کار آنان نشان می‎دهد که مسجدالاقصی، سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‎شان چقدر اهمیت دارد.

هم‎چنان مردم در هر گوشه و کنار و در هر مسجد و در هر سطحی‎که ممکن بود، خشم‎شان را نسبت به امریکا و یهودی‎های نجس، نشان دادند. آن‎ها نسبت به این درد بی‎قرار بودند و فریاد می‎زدند تا کسی مرحمی به زخم‎های‎شان نهد؛ اما هیچ رهبری، هیچ حاکمی و هیچ سربازی پیدا نشد که زخم‎های‎شان را التیام بخشد؛ مگر این‎که با زبان‎بازی‎ها و بیانیه‎های کاذبانه می‎خواستند تا مردم را در این زمینه منحرف سازند و اصلاً به دنبال راه‎حلی در این زمینه نبودند.

ای مسلمانانیکه قلبهایتان به خاطر محبت قدس میتپند! شما می‎دانید که موضوع قدس یک موضوع جدید نیست؛ ۵۰ سال است که قدس به شمول "الاقصی" تحت اشغال قرار دارد، به جزء قسمت‎های غربی آن، که از اشغال آن هفتاد سال می‎گذرد، در این مدت زمان، بسیاری از مسلمانان به خاطر این سرزمین مبارک جان‎های‎شان را از دست دادند. موضع‎گیری یهودی‎های غاصب تغییر نکرده است و هم‎چنان نمی‎توان موقف انگلیس‎ها را در این باره که دولت یهود را به عنوان کلان‎ترین مشکل در اطراف مسلمانان مسلط می‎کند، نادیده گرفت و پس از آن امریکا که موقفش را در حمایت از دولت یهود ادامه می‎دهد.

با این حال، حاکمان سرزمین‎های اسلامی؛ مانند بازیگران نمایشگاه تلاش می‎کنند تا راه‎حلی را در این زمینه دریافت نمایند، و کنفرانس‎ها برگزار می‎کنند تا به خاطر اغوای افکار عامه نشان دهند که آنان دست روی دست نمی‎گذارند؛ در حالی‎که روابط مستحکمی با این قدرت‎های غاصب و استعماری دارند و به دنبال راه‎حل‎های سازمان ملل هستند. سازمان مللی‎که از این دولت غاصب یهود حمایت می‎کند و به خاطر فریب مردم عامه، بیانیه‎های اغواگرانه و میان‌خالی را علیه عاملین وحشی خود منتشر می‎کند.

آیا این حاکمان چنین چیزها را به عنوان راه‎حلی در این موضوع بارها برای شما پیشنهاد نکرده‎اند؟ تا چی وقت در مقابل چنین بیانیه‎های میان‌خالی و اقدامات فریبنده سکوت اختیار می‎کنید؟ در حالی‎که شما به خوبی از این امر آگاه هستید، که موضع‎گیری‎های احمقانه و پیشنهادات بی‎اساس این حاکمان به منافع یهودی‎های نجس بوده و به این کارشان مشروعیت می‎بخشد. جزء این نیست که این کار آنان سبب تشویق یهودی‎ها، در ادامۀ استبداد وحشیانۀ‎شان می‎شود. آگاه باشید، این بهترین فرصت برای یک رادیکال(دگرگونی بنیادی) و آخرین راه‎حل می‎باشد.

حزب التحریر-ولایه ترکیه یک بار دیگر به شما یگانه راه‎حل رادیکالی(بنیادی) را در جهت آزادسازی قدس و تمام فلسطین ارائه می‎دهد. راه‎حل اساسی برای هر مشکل را می‎توان با بررسی عوامل اصلی آن و در نهایت از بین‎بردن این عوامل دریافت نمود. فلهذا یگانه راه‎حل اساسی در این زمینه این است که ریشۀ اصلی مشکل را عمیق‎تر تحت بررسی قرار داده و آن را شناسایی کنیم؛ سپس نظر به مشکل یک راه‎حل صحیح را مطرح کنیم.

1-      مسألۀ فلسطین تنها مشکل مردم فلسطین و یا اعراب نیست؛ بل این یک مسألۀ اسلامی است؛ مسألۀ یک سرزمین مقدس اسلامی که با حمایت امریکا و انگلیس و همکاری حکام خائن سرزمین‎های اسلامی توسط یهود غصب شده است، می‎باشد. فلسطینی‎که مسلمانان با مال و جان خود آن را فتح کردند و در هر نقطه آن خون یک شهید ریخته شده است و یا این‎که گَرد و خاک آن توسط اسپ یک مجاهد و قدم‎های یک مجاهد به فضاء بلند شده است، این سرزمین مقدس مربوط همه مسلمانان می‎باشد؛ واگذار کردن یک قسمت بسیار کوچک و یا بزرگ آن به غیرمسلمانان، خیانت بزرگ به الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنان محسوب می‎شود.

2-      یهودیان فلسطین را به زور اشغال کرده‎اند؛ اما این‎گونه غصب نمودن‎ها، واقعیت مالکیت آن را تغییر نمی‎دهد، هرگز نمی‎تواند حق مالکیت آن را از مالک اصلی آن صلب کند و گذشت زمان نمی‎تواند این حق را به غاصبین دهد. حکم اسلام در موارد سرقت شده این است که مالک مال در مقابل غاصبین باید تا زمانی مبارزه نماید، که مال سرقت شده دوباره به صاحب اصلی آن برگردد و هر نوع عملی‎که از طرف سارق به خاطر مشروع ساختن مال سرقت شده صورت می‎گیرد، ممنوع و باطل می‎باشد.

3-      هر عملی‎که در مخالفت با اسلام قرار داشته باشد، باطل است؛ لذا هرگونه تسلیم‎دهی هر قسمت فلسطین باطل و فاقد اعتبار می‎باشد. هیچ نقطه و مرجعی در روی زمین وجود ندارد که آن‎چه را الله سبحانه وتعالی ممنوع قرار داده است، مشروعیت دهد؛ برای این‎که حرام الله سبحانه وتعالی تا روز قیامت حرام و حلال آن تا روز قیامت حلال می‎باشد.

4-      اسلام تقسیم‎بندی سرزمین‎های اسلامی و ایجاد مرز میان آن‎ها را ممنوع قرار داده است و این مرزهای فعلی توسط استعمارگران ایجاد شده است. استعمارگران سیاست تقسیم‎بندی را به کار می‎بندند تا قلمرو حکومت‎شان را در کشورهای مستعمره آسان نموده و نفوذشان را گسترش دهند. بر مسلمانان اجازه نیست تا در زمینۀ این تقسیم‎بندی‎ها خاموشی اختیار نموده و به خاطر از بین‎بردن آن دست روی دست گذارند. از سوی دیگر، قبول نمودن ادامۀ مرزبندی‎ها حرام قطعی می‎باشد.

یهود و نصارا از جمله دشمنان سرسخت مسلمانان می‎باشند. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ

[بقره: ۱۲۰[

ترجمه: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد(تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی،

و) از آیین(تحریف یافتۀ) آنان پیروی کنی.

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾

[ممتحنه: ٩]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند، یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطۀ دوستی داشته باشد، ظالم و ستمگر است!

به این ترتیب، کسانی‎که با آن‎ها دوست می‎شوند، با آن‎ها همکاری می‎کنند و با آن‎ها متحد می‎شوند، در نادانی و سرافگندگی به سر برده و ظالمی بیش نیستند.

ای مسلمانان! مسألۀ فلسطین یک موضوع حیاتی می‎باشد و مکلفیت ما در قبال آن این است، که به خاطر رضای الله سبحانه وتعالی پیکار نماییم تا باشد که آن را از زیر سیطرۀ یهودیان غاصب نجات دهیم. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا﴾

 [ نساء: ٧٥]

ترجمه: چرا در راه الله(سبحانه وتعالی)، و(در راه) مردان و زنان و کودکانیکه(به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد(ستمدیده‌ای) که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر(مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر، از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.

 

آزادسازی قدس و مسجدالاقصی، کار به خاطر باز گردانیدن این سرزمین مقدس و از بین‎‎بردن یهودی‎ها از این مکان مقدس، وجیبۀ شرعی تمام مسلمانان می‎باشد، حتی اگر به قیمت خون هزاران شهید تمام شود. بنابر این، یگانه راه‎حل برای از بین‎بردن اشغال فلسطین و آزادی آن، انسجام ارتش‎های اسلامی و سوق دادن آنان در مقابل دولت یهود می‎باشد؛ ولی متأسفانه امر ذلت‎بار این است که امروزه حکام و رهبران سرزمین‎های اسلامی، نیروهای مسلمان ما را به اساس فرمان ناتو و کفار استعمارگر حرکت می‎دهند؛ اما نه به خاطر فرمان الله سبحانه وتعالی، رسولش صلی الله علیه وسلم و آزادسازی قدس و فلسطین. الله سبحانه وتعالی در این مورد می‎فرماید:

﴿لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ﴾

[آل‌عمران: ٢٨]

ترجمه: افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطه‌ای با الله(سبحانه و تعالی) ندارد(و پیوند او بکلّی از الله سبحانه وتعای گسسته می‌شود).

آن‎ها هیچ رابطه‎ای با الله سبحانه وتعالی ندارند؛ زیرا آن‎ها کفار استعمارگر را به عوض مؤمنان به دوستی و هم‎پیمانی گرفته‎اند، جزء این نیست که آنان دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و مؤمنان بوده و هیچ‎گونه وفاداری با الله سبحانه وتعالی، پیامبر صلی الله علیه وسلم و مؤمنان ندارند. پس چی کسی می‎تواند، این سرزمین مبارک را از چنگال یهود نجات دهد؟ حقیقتاً یگانه کسی‎که می‎تواند آن را از اسارت یهودی‎ها نجات داده و آنان را از پا در آورد، همانا خلیفۀ اسلامی می‎باشد و بس؛ زیرا قدس توسط حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه فتح گردید، توسط صلاح الدین ایوبی یکی از رهبران خلافت اسلامی آزاد شد و توسط سلطان عبدالحمید آخرین خلیفۀ عثمانی، کسی‎که حتی یک توتۀ آن را به یهود تسلیم نکرد، محافظت گردید.

در نهایت، یگانه راه‎حل برای آزادسازی سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم و ریشه‎کن کردن کیان یهود، خلافت بر منهج نبوت است و بس. فلهذا کسانی‎که می‎خواهند قدس را آزاد سازند، باید به این امر پی‎برده و به خاطر تأسیس خلافت اسلامی دست به‎کار شوند.

حزب التحریر-ولایه ترکیه

ادامه مطلب...

امریکا با زیرکشیدن سران جهادی در پی چیست؟

  • نشر شده در سیاسی

سران احزاب سیاسی افغانستان در طول یک‌ونیم دهۀ گذشته در مکر و کید امریکا از زمانی گیر مانده‌اند که به سوی سازش‌های ملی و دموکراتیک در چارچوب نظام پوشالی، سر به سرِ امریکا گذاشته‎اند؛ در ضمن با وجود خود عرضه‌گی در عرصه حمایت و تطبیق نظام وارد شده و سلطه پذیری امریکا، اما هنوز هم موفق به کسب اعتماد و پاداش نشده‌اند.

سیاست امریکا در قبال افغانستان از ابتدا به سلب هویت‌ها و موقف کُشی‌های طرز دید اسلام گرایانه و رهبران و قوماندانان جهادی بوده، به همین دلیل کوشیده‌اند تا در عرصۀ سیاسی و صلاحیت‎های دولتی افغانستان کسانی را روی کار بیاورند که با هداف و سیاست‌های امریکا کاملاً رو راست بوده و همکاری‌های بی قید و شرط را برای تداوم نظام و منفعت آن‎ها در این سرزمین انجام دهد، تا به ساده‌گی از عهده‎ای رهبریت و سرپرستی دولت بیرون آیند.

اخیراً شایعات پراگنده حکومت و رسانه‎ها که سلب اعتماد و موقف عطا محمد نور، والی بلخ مشهور به"امپرتور شمال"و عضو برجستۀ حزب جمعیت را در اذهان مردم به خود پیچیده است، قرار است که از سِمت اش به زیر کشیده شود؛ این درحالیست که از آغاز شکل‎گیری حکومت وحدت ملی چندمین باری است که اعضای مهم حزب جمعیت مانند: محمد اسماعیل خان، احمد ضیاء مسعود... و اینک عطا محمد نور به استهزا و خلع قدرت محکوم شده و به حاشیه رانده می‌شوند.

حزب جمعیت از شروع اشغال که بیش‌ترین قربانی‌ها و مورد سودجویی‎ها از جانب دولت و سیاست‌های امریکا متقبل شده، اما تا هنوز در تغییر هدف و روند سیاسی خود نسبت به این پیش پا زنی‌ها عکس العمل جدی نشان نداده است. با این وجود که در طی یک دهۀ گذشته رهبران تاثیرگزارشان را مانند: احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، جنرال داوود، جنرال سیدخیلی و سایر اعضای برجستۀ خود را با ترور و وحشت امریکا از دست داده است.

احزاب و گروه‌های که هنوز هم در پای خدمت و متقاعد ساختن امریکا برای مسوولیت پذیری حفظ منافع و تطبق نظام آن هستند تا حالا باید از برخورد متقابل امریکا در برابرشان عبرت گرفته باشند. این تنها جمعیت و اعضای او نیست که به اساس زمان و انقضای مصرف شان از قدرت کنار زده می‌شوند، بلکه بقیه احزاب و جریان‎های اسلامی با پیشینۀ جهاد نیز منتظر چنین سرنوشتی باشند؛ بعید است که از تله گزاری و نقشه خفت بارِ امریکا سالم بیرون آیند.

اگر در طول حاکمیت اشغالگرانۀ امریکا در افغانستان عمیق شویم درمی‌یابیم که برای امریکایی‌ها جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، حنبش و حراست ثبات تفاوتی ندارد، چون در گذشته برهان الدین ربانی، ولی کرزی و حالا عطا محمد نور، عبدالرشید دوستم بعداً هم گلبدین حکمتیار را به سرنوشت قبیح دچار خواهند کرد.

پس بهتر است قبل از دچار شدن به چنین سرنوشتِ رقت بار عمل‎‌کردهای سیاسی و هدف‎های خود را در چارچوب اسلام تغییر اساسی داده و از یاری و خودوابسته گی به کفار دست کشیده تا باشد سعادت نوین و نصرت الهی شامل حال تان گردد.

نویسنده:علی عزیز عزیزی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه