دوشنبه, ۳۰ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حملات شدید راکتی به شمال سوریه

(ترجمه)

خبر

موشک های بیشتری در شمال سوریه پرتاب شدند و حملات به ساختمان های مهم غیرنظامی تشدید یافته است. حداقل ۵ شفاخانه بمباردمان شده اند و ۲ مدرسه تنها در ۵ روز گذشته(۲۱ سپتمبر ۲۰۱۷م) تخریب شده اند. این در حالی ست که این جنایات بالای افراد داوطلب کمک کننده و غیرنظامیان توسط هیچ یک از رسانه های معتبر انعکاسی نداشته است. (منبع: خبر های زنده OGN)

تبصره

خون ریزی و ویرانی در آخرین حملات موشکی روسیه در شمال سوریه، به ویژه ادلیب. یکی از ساکنان سوریه در اظهارات تکان دهنده در این باره چنین گفت: «روس ها از این که دنیا برای نجات مظلومین در روهنگیا هیچ اقدامی نکرد، حملات خود را شدت بخشیده است.» این حرف کاملاً دقیق است، وقتی دشمن به طرز وحشیانه ی بدون هیچ گونه ترس از عواقب آن به بی رحمانه ترین شکل ممکن به افراد بی دفاع حمله می کند و هیچ گونه عکس العملی نیز در قبالش نمی بیند، کاملاً طبعی ست که روحیه گرفته و با جسارت بیشتر به خون ریزی و جنایات اش ادامه می دهد.

ما شاهد خاموشی و عدم عکس العمل کامل کشورهای همسایه میانمار در مقابل نسل کشی مسلمانان بی گناه در ایالت اراکان این کشور بودیم که این عمل پیام بلند و واضح به جامعه بین المللی ارسال کرد که خون مسلمانان نزد آن ها به چه اندازه بی ارزش است. این در حالی ست که پرتاب موشک ها و بمباردمان ها در سوریه از زمان آغاز انقلاب این سرزمین که  تقریباً از هفت سال به این سو ادامه دارد، متوقف نشده است. رژیم اسد و روسیه از سیاست کثیفی که در قبال مردم سلحشور سوریه دارد، استفاده می کنند تا باقی مانده این مردم را نیز هر چه بیشتر سرکوب کنند. در این سرزمین صدها حادثه از اشک ریختن مادران و پدران را بالای جسدهای اطفال معصوم شان و حتی تنها پاره هایی را که از بدن آن کودکان باقی مانده است، دنیا بارها دیده است.

زیربناها، دیگر در سوریه حرمت نمی شوند، اهداف مشخص و نامشخص هدف قرار می گیرند. از بیمارستان ها برای مادران تا مدارس و از نانوایی ها و پمپ استیشن ها تا اپارتمان های مسکونی هیچ چیز در این سرزمین در امان نمانده است. مسلمانان به اهل قدرت روز و شب فراخوانی می کنند و با ناله و فریاد بالای فرماندهان ارتش های قدرتمند جهان اسلام صدا می زنند تا وظیفه ایمانی و اسلامی خود را ادا نموده و به داد آن ها و امت بی دفاع برسند؛ اما آن ها این نداها را همواره و بی شرمانه با گوش های ناشنوا پاسخ داده اند. این عمل آن ها بی شک که گریبان آن ها را در این دنیا و روز آخرت خواهد گرفت.

با همه ی این جنایات، برادران و خواهران ما در سوریه در مقابل همه ی این بمباردمان ها و جنایات دیگر، از خود ثبات قدمی نشان داده اند که تاریخ بشریت کم تر نظیر آن را دارد. تصویری دختر کوچکی که از زیر آوار زنده بیرون آورده می شود، در حالی که لبخندی از شادی بر دهان دارد، یکی از نشانه های آن است. مطمیناً آن ها به آسانی و رفاه وعده شده اند، چرا که به الله سبحانه وتعالی توکل دارند.

﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

[طلاق: ۳]

ترجمه: و به او از جایی كه تصوّرش را نمی كند، روزی می رساند. هر كس بر الله(سبحانه وتعالی) توكّل كند(و كار و بار خود را بدو واگذارد) الله(سبحانه وتعالی) او را بسنده است. فرمان خويش را به انجام می رساند و هر چه را بخواهد بدان دسترسی پيدا می كند. الله(سبحانه وتعالی) برای هر چيزی زمان و اندازه‌ ای را قرار داده است .

باید گفت که حال هم ناوقت نسیت که ارتش های قدرتمند جهان اسلام توبه کنند و با جرأت و با تکنالوژی پیش رفته و مهارت های نخبه ای که در دسترس دارند، به سوریه رفته و باقی مانده مردم این سرزمین را نجات داده و بعد از آن به شرق و غرب سوریه رفته و دیگر امت بی سپر را از زیر یوغ جنایات کفار استعمارگر آزاد سازند.  

نویسنده: منال بدر

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

بررسی سیر تاریخی تعقل

  • نشر شده در تثقیفی

قسمت اول


مفکوره‎های بشری که جوامع به آن معتقد بوده و آن‏ را حمل می‎نمایند، در طول یک شب پیدا نشده، بلکه میراث از گذشته‏‌گان نسل بشر است که در طول زمان مورد پذیرش نسل‏‌های بعدی قرار گرفته و فضای جوامع را تسخیر نموده ‏است. چنان‏چه مفکوره روحانیت و عالم ارواح ابتدا از ادیان هندی نشأت یافته و سپس به یونان باستان منتقل گردیده‏ است. این مفکوره در طول تاریخ بین امت مسلمه نیز رایج یافت. تاجایی‎که برخی از گروه‏‌های اسلامی را تحت تأثیر خویش قرار داد. مفکورۀ-جبر و اختیار- نیز میراث فلاسفه یونان است که در جوامع اسلامی نخست در ادبیات اهل کلام و سپس در سروده‏‌های شعرا انعکاس یافته است.
تتبع تاریخی مفکوره‏‌ها این نتیجه را القا می‏‌نماید که نقل و انتقال مفکوره‌‏ها از یک نسل به‏‌نسل‏‌های بعدی همیشه با اصالت همراه نمی‏‌باشد. پس عدم اصالت از دو جهت قابل دقت است:
اول- انحراف مفکوره‎ها که منجر به زوال اصالت آن‎ها می‎گردد.
دوم- تغییر شکل مفکوره‎ها که بدون تردید، اصالت مفکورۀ نخستین را تحت ‍پرسش قرار می‎دهد. مثال روشن برای مورد اول همانا انتقال مفکوره روحانیت و عالم ارواح از ادیان هندی به فلسفه یونان و سپس در میان مسلمانان بوده که در طول هزاران سال اصالت هندی خویش را از دست داده‏ است. عمده‎ترین مثالی که برای مورد دوم می‎توان ذکر نمود؛ دیدگاه‎های مفکرین از زمان سوفسطائیان یونان تا اکنون در مورد شیوه یا طریقه تعقل آدمی است که این مفکوره‎ها در طول هزاران سال به حالت فعلی خود رسیده و بسیاری عناصر جدید، ممد تعریف دقیق نسبت به طریقه تعقل گردیده‎است.
قابل ذکر است که بحث پیرامون عقل؛ مانند: برخی از مباحث دیگر در طول زمان با اصطلاحاتی مختلف صورت گرفته، چنان‎چه سوفسطائیان بدون این‎که بالای نفس عقل تمرکز نمایند، به این نتیجه رسیده ‏بودند که انسان توانایی درک حقایق را ندارد؛ زیرا حقایق در حال تغییر و تحول بوده و ثابت نمی‎باشد. از دیدگاه فلاسفه به ویژه افلاطون، نقش حواس در شناخت حقایق محدود بوده و این روح انسان است که حقایق را به‎شکل جامع و کامل شناسایی می‎کند، در حالی‎که دانشمندان نیورولوژی عقل را از نظر فعالیت دماغ مورد مطالعه قرار می‎دهند!
نکته‎ای دیگری را که نباید فراموش کرد، اینست که اصطلاح عقل به معانی دیگری غیر از روند تفکیر نیز مورد استفاده قرار گرفته ‏است. چنان‎چه کلمه عقل در نصوص قرآن‎کریم و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم به معنی بسته کردن استفاده شده، زیرا در زبان عربی عقل معنی بسته کردن را افاده می‎کند و اعراب زمانی شتر خود را می‎بستند به آن می‎گفتند: «عقلتُ البعیری»، یعنی شترم را بستم؛ اما در قرآن‎کریم زمانی الله سبحانه وتعالی عقل انسان را مورد خطاب قرار می‎دهد، اصطلاحات دیگری را نیز استفاده کرده‎است؛ مانند: اولی الالباب، اولی النهی، ذی حجر وغیره.
به دلیل این‎که تفكیر اساس تغيير و تحول در جوامع بشری محسوب می‎شود، تاریخ شاهد آنست که جوامع پیشرفته و مترقی مدیون تعقل و تدبر انسان‎های ساکن در آن سرزمین بوده‎است. یکی از مثال‎های عمده‎یی که درین زمینه می‎توان ارایه کرد، تفاوت میان جامعه اسلامی و جامعه اروپایی در سده‎های 7 الی 15 میلادی است. درین مقطع زمانی، جامعه اسلامی به این دلیل كه یک نسل مفکر را در بطن خود پرورش داده ‏بود، قُله‎های موفقیت و پیروزی را می‎پیمود، در حالی‎که جامعه اروپایی قرون وسطی به دلیل حاکمیت جمود کلیسایی، مخالفت با تعقل و تفکر را اختیار نموده و به همین دلیل به انحطاط عمیقی فرو رفته ‏بود.
در اروپای قرون وسطی برای افراد حق مخالفت با نظریات کلیسا داده نمی‎شد، به همین دلیل بود که زمینه پیشرفت برای اروپا وجود نداشت. طرز مفکوره کلیسایی و روی آوردن دانشمندان اروپایی به تفکر و تعقل منجر به پیشرفت چشم‎گیر جامعه غربی گردید که در طول سده‎های اخیر به مراتب از سایر جوامع سبقت جُستند. این نکته نیز قابل ذکر است که آزاد شدن دانشمندان اروپایی از فلسفه یونان نیز نقش به سزایی در پیشرفت و تحول اروپا ایفا نمود، اما باید دانست که اهمیت مطالعه فلسفه یونان باوجود آمیخته بودن آن با تخیل و توهم به این دلیل است که مفکوره‎های جدید اروپایی ادامه آن و یا عکس‎العمل در مقابل یونان محسوب می‎شود، زیرا فهم مفکوره‎های جدید اروپایی و حتی مفکوره‎های برخی از گروه‎های اسلامی؛ از قبیل: اهل کلام و متصوفین، بدون درک فلسفه یونان ممکن و میسر نبوده و در نتیجه در وضعیت کنونی درک مفکوره ناب اسلامی بدون فهم واقعیت علم کلام و افکار تصوفی که با فلسفه یونان عجین است، قابل هضم نمی‎باشد.
با رعایت موارد ذکر شده می‎توان گفت که فهم ماهیت تفکیر و تعقل از اهمیت ویژه‎ای برخوردارد بوده و همواره دغدغه دانشمندان، فلاسفه و مفکرین بوده‎است. از زمانه‎های قدیم برخی به انکار از وجود حقایق ثابت پرداخته و عده‌ای نقش دماغ در تفکیر را رد نموده و تفکیر را به روح مرتبط دانسته‎اند. عده‎ای احساس واقعیت را انعکاس واقعیت بر دماغ تعبیر نموده و برخی دیگر نیز نقش معلومات قبلی را در روند تفکیر انکار کرده‎اند.
بنابرین، تعریف دقیقی که از تعقل ارایه شده چنین است: «انتقال واقعیت اشیای محسوس به دماغ توسط حواس و تعبیر آن‎ها به اساس معلومات قبلی.» این تعریف چهار جزء اساسی دارد که عبارت از:
1-    اشیای محسوس،
2-    حواس پنج‏گانه،
3-    دماغ سالم
4-    معلومات قبلی‏ می‏باشد.
گنجانیدن اجزای ذکر شده در تعریف عقل طی یک روند طولانی رخ داده که هزاران سال را در بر گرفته‎است.
قابل ذکر است که انسان در گذشته هم توانایی اجرای روند تفکیر را داشته است، ولی برای شناخت دقیق روند تفکیر، تعریف جامع ارایه نکرده‏ بودند. سلسله حاضر به تبیین سیر تاریخی و شکل‎گیری یک دیدگاه دقیق پیرامون واقعیت و تعریف فکر پرداخته ‏است. بخش اول- تعریف عقل قبل از اسلام
در این فصل، نخست اندیشه‎های یونانیان و به تعقیب آن ادیان هندویزم و بودایزم و نهایتاً ادیان فارسی؛ چون: زردشتی، مانوی و مزدکی مورد بررسی قرار گرفته و طریقه تفکیر آن‎ها در لابلای دیدگاه‎ها و نظریات آن‎ها جستجو شده است.قسمت اول- یونان:
دیدگاه‎های یونانیان در مورد تفکیر و تعقل به دو دسته تقسیم گردیده که ذیلاً به بیان و تحلیل هر یک از آن‎ها پرداخته می‎شود:
‌أ.    سوفسطائیان؛
سوفسطائیان به پیروان مکتب فکریی گفته می‎شود که در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان باستان زندگی می‎کردند. اصطلاح سوفیسط و سوفسطائیان از لحاظ لغوی از کلمه یونانی(سوفیا) –به معنی خرد و دانش- مشتق شده ‏است که سوفیسط نیز معنی صاحب خرد و دانش را ارایه می‎کند.
نظریات متفاوتی در رابطه به شکل‎گیری دیدگاه‎های سوفسطائیان وجود دارد که در مجموع به دو عامل-داخلی و خارجی- ارتباط می‎گیرد. عامل اول به مباحث دانشمندانی تعلق دارد که بذل توجه به ماوراءالطبیعت و شناخت منشاء هستی نمودند. این دانشمندان که به نام(میتافزیست‏ها) یا ماوراء‏الطبیعت‎گراها نامیده می‎شوند، مباحث و دیدگاه‎های خویش را از دایره طبیعت محسوس بیرون کشیده و بر شناخت اساس و منشای طبیعت متمرکز نمودند. نتیجه دیدگاه‎های ایشان چنین بود که برخی از آن‎ها منشای هستی و طبیعت را آب، برخی دیگر خاک و عده‎ای هم هوا تشخیص دادند. صرف نظر از اختلاف میان آنان، به باور سوفسطائیا، دانشمندان مذکور در حصول نتایج برای اثبات نظریات خویش دلایل موجه ارایه کرده نمی‎توانستند؛ اما عامل دوم به واقعیت سوفسطائیان ارتباط دارد، زیرا سوفسطائیان در عمل به شغلی مصروف بودند که به اصطلاح امروزه می‎توان از آن به وکالت دفاع تعبیر کرد، اگرچه شغل آن‎ها را در برخی از آثار، معلمی نیز بیان کرده‎اند.
به هر صورت، آن‎ها در جریان اجرای امور و وظایف محولۀ خویش متوجه این امر شدند که با ارایه دلایل و استدلال خوب می‌‎توان مجرمی را بی‎گناه و برعکس بی‎گناهی را مجرم به اثبات رسانید. بدین ترتیب آن‎ها به این نتیجه رسیدند که چیزی بنام حق مطلق در عمل وجود ندارد، بلکه حق همان است که توسط استدلال موجه مورد قبول دیگران واقع شود. هم‎چنان وجود اختلاف نظر میان ماوراء‏الطبیعت‎گراها(میتافزیست‎ها) نیز در شکل‎گیری دیدگاه نسبی‎گرایانه سوفسطائیان مؤثر واقع شده‎است. این دیدگاه نسبی‎گرایانه بالای تدریس سوفسطائیان نیز تأثیر نمود، به همین دلیل بود که آن‎ها برای شاگردان خویش بازی با الفاظ و کلمات را آموزش می‎دادند؛ زیرا در صورت عدم موجودیت حق مطلق و واقعیت ثابت، بهترین شیوه برای قناعت دادن مردم، مغلوب ساختن آن‎ها به وسیله بازی با الفاظ و کلمات است، صرف نظر از این‎که الفاظ و کلمات مذکور محتوای واقعی دارند یا خیر.
سوفسطائیان برای دفاع از مفکوره خویش چنین استدلال می‎نمودند: واقعیتی که بیرون از ذهن و فکر انسان قرار دارد، در حال تغییر و تحول بوده و به این ترتیب تمام اشیا با گذشت زمان در حالت تغییر بوده و ثابت نیست. از جانب دیگر، روند انتقال واقعیت‎ها به ذهن انسان نیز مورد تردید قرار داشته و ثبوتی برای صحت این روند وجود ندارد. بالاخره دلیل سوم سوفسطائیان در توجیه مفکوره‏ شان این بود که وقتی انسان به بیان واقعیت‎ها اقدام می‎نماید از الفاظ استفاده می‎کند، این در حالی است که معانی الفاظ اختلافی و غیر مطلق می‎باشد.
به این شکل سوفسطائیان با راه‎اندازی بحث‎های مختلف، عناصر تعقل را به طور منحرف مورد استفادۀ خویش قرار دادند. چنان‎چه در نخستین اقدام، عنصر واقعیت محسوس را بکُلی تحت پرسش بُرده و اصلاً موجودیت آن را طی روند عقلی رد کردند. در حالی‎که برای انجام تعقل و تفکر-حتی خود سوفسطائیان نیز چون انسان‎های عادی بودند- راهی نداشتند جز این‎که هر چهار عنصر تعقل را بشکل مشترک بکار گیرند، که بدون تردید یکی از اساسی‎ترین و نخستین عنصر آن موجودیت واقعیت محسوس می‎باشد. هرگاه واقعیت محسوس موجود نباشد، پس تعقل اصلاً ممکن نبوده و انسان درین‎حال تنها به تخیل و تصور رو می‎کند و بس؛ ولی سوفسطائیان به دلیل این‎که اشیا را در حال تغییر و تحول دایمی می‎خواندند، این عنصر تعقل(واقعیت محسوس) را کاملاً انکار کردند!
عنصر دومی که پس از واقعیت محسوس نزد سوفسطائیان ضربه دید، همانا عنصر حواس انسانی می‎باشد، زیرا سوفسطائیان پس از این‎که موجودیت واقعیت محسوس را رد کردند، این امر بشکل طبیعی منجر به کم‎رنگ شدن و حتی تضعیف شدید عنصر حواس انسانی نزد آن‎ها گردید؛ چون بر اساس طرز دید سوفسطایی، هنگامی‎که یک انسان توانایی درک واقعیت‎ها را ندارد، پس حواس نیز مطابق واقعیت خود عمل نکرده و طبیعتاً از دایره بحث خارج می‏شود. از این‎که حواس در منهج سوفسطایی برای درک واقعیت‎ها بکار نمی‎رود، اصلاً استفاده‎ای از آن نمی‎شود. لذا از نظر انداختن عنصر واقعیت محسوس در جریان تعقل بشکل طبیعی باعث شد تا حواس انسانی نیز نزد سوفسطائیان جان باخته و از استفاده دقیق و بجا باز ماند.
این چنین موقف سوفسطائیان در برابر واقعیت محسوس و حواس انسانی، تدریجاً سبب شد تا معلومات قبلی که سومین عنصر مهم و اساسی روند تعقل محسوب می‏شود نیز به انحراف کشانیده ‏شود. علاوه بر آن، دلیل دیگری که سبب بروز انحراف در طرز دید سوفسطایی نسبت به معلومات قبلی گردید، این بود که سوفسطائیان به دلیل این‎که هیچ نوع معرفت و دانشی را عام شمول و مطلق نمی‎دانستند، شماری از معلومات، آگاهی و دانش انسانی را از اعتبار ساقط کردند. در عین‏حال آن‎ها به دلیل امکان تعابیر مختلف از مُتون، ثقه بودن و اعتماد بر معلومات قبلی را از بین بردند. به این تعبیر که سوفسطائیان هرگز حاوی معلومات قبلی در روند تعقل خود نبودند که بر آن اعتماد داشته و تعابیر آن را در زندگی عملی خویش مورد استفاده قرار دهند.
بنابرین، با یک نتیجه‎گیری کُلی از دیدگاه سوفسطائیان در مورد معرفت می‎توان به نتایج ذیل رسید:
1.    این نظریه که تمام اشیا در حال حرکت و جنبش، یا به عبارت دیگر در حال تغییر و تحول است، بدون شک دقیق می‎باشد؛ اما ثابت نبودن واقعیت‎ها به این معنا نیست که واقعیت‎های موجود در بیرون از ذهن انسان در حالت نسبیت بوده و قابل شناخت نمی‎باشد.
2.    سوفسطائیان به این باور بودند که هیچ معرفت مطلق و عام شمول نیست؛ در حالی‎که امروزه به اثبات رسیده‏ است که برخی از علوم و معارف؛ مانند: علوم طبیعی در بعضی از جنبه‎های خود، برخلاف دیدگاه سوفسطائیان، عام شمول و مطلق می‎باشد.
3.    سوفسطائیان به این باور بودند که باوجود زبان مشترک، در رابطه به معانی الفاظ، اتفاق نظر وجود ندارد. این نتیجه در برخی موارد صادق است، چنان‎چه از مطالعه اشعار، تعابیر متعدد و مختلف صورت می‎گیرد، اما نتیجه مذکور در برخی از موارد دیگر قابل تطبیق نیست، چنان‎چه جمله (آتش سوزنده ‏است) قابلیت تعابیر متعدد را ندارد.
در نهایت می‎توان گفت که سوفسطائیان در خصوص عناصر تعقل به ویژه واقعیت محسوس، حواس و معلومات قبلی دچار ابهام و تردید گردیدند که نتیجه آن دور شدن از درک درست چگونگی تعقل و تفکر انسانی بود.
ادامه دارد...

 

سید عیسی

ادامه مطلب...

انقلاب تونس با وجود فشارهای نظام استبدادی سیکولر و نقض حرمت اسلام و زنان مسلمان، به سوی بیداری است

(ترجمه)

 خبر

فعالان تونسی پس از آن که چند هفته پیش طرح لایحه آشتی اقتصادی بحث برانگیز که در پارلمان تونس تصویب شد، دولت تونس را به سوء استفاده از حمایت حقوق زنان برای تفرقه افگنی، متهم کردند. پس از این که این لایحه با وجود انتقادات گسترده از سوی فعالان و سازمان های غیر دولتی به تصویب رسید و به مقامات در دوران بن علی اجازه داد تا از پیگرد قانونی فرار کنند، مردم خشمگین شده و تظاهرات را به راه انداختند. فقط چند ساعت بعد، دولت قانون منع ازدواج زنان مسلمان تونسی با غیر مسلمانان را لغو کرد. برخی از زمان بندی این حرکت انتقاد داشته و معتقد اند که رئیس جمهور باجی قائد سبسی، تحت پوشش حقوق زنان، در حال تلاش برای پنهان کردن واقعیت زنده گی مردم تونس است.

تبصره

جامعه بین المللی انقلاب در تونس را که با اعتراضات "سیدی بوزید" در برابر نظام فاسد و سرکوبگر بن علی آغاز یافت، در نهایت منجر به چیزی شد که به بهار عربی شهرت یافت و به نوبه ی خود باعث برانگیختن اعتراضات در مصر، سوریه، یمن و بحرین شد که به عنوان الگوی دموکراسی در شرق میانه قلم داد می کنند. این همه، علی رغم ضعف اقتصاد تونس و بدهکاری عمومی که به  ۶۳ درصد از تولید ناخالص داخلی رسیده و ۴۰ درصد ازجوانان آن بیکار اند، می باشد. علاوه بر اقدامات سخت گیرانه و ظالمانه ای جدید؛ مانند افزایش مالیات، برکناری ده هزار کارمند خدمات عمومی، فروش بانک های دولتی و... و حال قانون به اصطلاح آشتی تصویب می شود که برای مقامات سابق فاسد رژیم بن علی که متهم به سرقت دارایی های ملت و عامل این وضعیت ورشکسته و سرکوبگر مسلمانان  تونس اند، اجازه می دهد که از پیگرد قانونی فرار کنند. 

اگر از لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، تونس توسط اتحادیه اروپا در درجه اول فرانسه و آلمان که مسوول دستیابی به اصطلاح "موفقیت" داستان دموکراسی هستند، مورد استعمار قرار نمی گرفت، نمی بایست در وضعیت ورشکسته کنونی قرار می گرفت.

 اتحادیه اروپا، فرانسه، آلمان و صندوق بین المللی پول از زمان انقلاب ۲۰۱۱م بدین سو، میلیاردها دالر را به دولت تونس بخاطر تطبیق دموکراسی تقدیم نمودند. اتحادیه اروپا به وضوح اظهار داشت که: «انتظار می رود تونس با اتحادیه اروپا از دید اجتماعی و اقتصادی بیشتری ادغام شود و برای تسهیل این هدف  در سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰م، ۱.۲ میلیارد یورو به تونس داده خواهد شد.» . این علاوه بر قرض ۲.۸ میلیارد دالری که از صندوق بین المللی پول پرداخت می شود، صرف نظر از هزینه هایی که مردم و جامعه می پردازند، انتظار می رود که باعث  افزایش اقتصاد شود.

 این تغییر فرهنگی لیبرال-دموکراتیک، شامل تغییرات فرهنگی اسلامی مربوط به زنان مسلمان نیز می شود. به طور نمونه: نشریه ۱۹۷۳ که در راستای حتمی بودن ازدواج زنان مسلمان تونس با مردان مسلمان فعالیت داشت، متوقف گردید. سعیدة القراش سخنگوی رسمی ریاست جمهوری تونس در صفحه ی فیسبوک خود نوشت: «حق آزادی انتخاب همسر را برای زنان تونس تبریک می گوییم.» این ها خود نمونه ی از تغییرات مداوم سیکولری امپریالیستی است.

کمپاین سیکولری و جنگ صلیبی علیه اسلام و مسلمانان که توسط حزب ملی سیکولر "ندای تونس" و رئيس جمهور بعد از بن علی، محمد باجی قائد سبسی به وضوح قوانین اسلامی را هدف گرفته است. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

[البقرة: ۲۲۱]

ترجمه: و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید(اگر چه جز به ازدواج با کنیزان دسترسی نداشته باشید؛ زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزاد بت پرست بهتر است؛ هر چند(زیبایی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد، و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید(اگر چه ناچار شوید، آن ها را به همسری غلامان با ایمان در آورید؛ زیرا) یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است؛ هر چند(مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد. آن ها دعوت به سوی آتش می‌کنند و الله(سبحانه وتعالی) دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید، و آیات خویش را برای مردم روشن می‌سازد، شاید متذکر شوند.

 بنابر این، انقلاب تونس به مسیری که انتظار می فت، روان نیست و مسلمانان در تونس هم چنان به مقاومت و اعتراض علیه سلطه ی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، استعماری اروپا و وضع قوانین سرکوبگر آن ادامه می دهند. قوانینی که شرکای استعمارگر مزدور، دارایی های امت را غارت کرده و تحت نام مساوات و برابری زن و مرد، به عوض احکام اسلامی متعلق به زنان مسلمان را تطبیق می نمایند. بازگشت مقامات فاسد رژیم بن علی به پارلمان، به معنی بازگشت به رژیم فاسد استبدادی که توسط مردم تونس در مقاومت اول سرنگون شد، خواهد بود.

مسلم است که جام برای زنان مسلمان  تونس لبریز شده است، نظام سیکولری ناتوان، به حد کافی حیثیت زنان مسلمان را به بازی گرفته و به حقوق آن ها بی توجهی می کند و به منظور تقویت قدرت، تمرکزش در برگذاری انتخابات زودهنگام محلی می باشد. فقط نظام سیاسی اسلامی در دولت خلافت برمنهج نبوت وسیله ی نجات از فساد، سرکوب و ذلتی است که  ناشی از تطبیق نظام ملی لیبرال-استعماری می باشد و به وعده ی قرآن و سنت  بار دیگر قدرت، جلال و عدالت را به شهرهای زیتونه بازگردانده خواهند شد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

«لَيَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ، وَلَا يَتْرُكُ اللَّهُ بَيْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّينَ، بِعِزِّ عَزِيزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِيلٍ، عِزًّا يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ، وَذُلًّا يُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْكُفْرَ»

(رواه احمد)

ترجمه: این امر(اسلام) در آن جای خواهد رسید که روز و شب می رسد، و الله(سبحانه وتعالی) هیچ ساختمان و خانه پلاسی را نمی گزارد؛ مگر این که دین را وارد آن گرداند، برابر است که به عزت دادن عزیز و یا به ذلت دادن ذلیلی باشد؛ عزتی که اسلام را می دهد و ذلتی که شامل کفار خواهد شد.

نوسنده: ثريّا امل يسنى

ادامه مطلب...

جرقه های خیر و امید؛ از زیر حاکمیت شر و مسؤولین سوء!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

روز شنبه ۲۵ ذی الحجه ۱۴۳۸هـ.ق مصادف با ۱۶ سپتمبر۲۰۱۷م، سایت انترنتی نبأ خبری را با این جزییات منتشر نمود: «الازهر شریف زیر عنوان "دولت اسلامی" تحقیقی را منتشر نموده و در آن، ساختار و دستگاه های دولت اعم از سلطه حاکم، دستگاه قضاء، مجالس نمایندگان، قانون اساسی و اتباع آن را به بحث و بررسی گرفت.» نکته قابل توجه این است که این تحقیق بر خلاف معمول و برخلاف دیدگاه های دارالافتاء، دیدگاه های علمای مشهور فعلی الازهر، اظهاراتی که در رسانه های جمعی مطرح می کنند و با وجود افکار عامی که در جامعه علیه مفکوره برگشت خلافت اسلامی ترویج داده می شود، این تحقیق به بررسی معنی و مفهوم سه واژه(امام، امیر و خلیفه) پرداخته است.

الازهر شریف در اخیر این تحقیق تأکید نموده که خلیفه در اسلام به کسی گفته می شود که پس از رسول الله صلی الله علیه وسلم سیاست امت را در اختیار گیرد، چنین کسی را امیرالمؤمنین نیز می خوانند. هم چنین تذکر داده که برخلاف واقعیت موجود و معمول در عصر حاضر که هر "دولت اسلامی" به صورت جداگانه دارای یک حاکم می باشد، تمام مسلمانان جهان باید توسط یک خلیفه رهبری گردند. در ادامه اشاره شده که لازم است یک حاکم تمام مسلمانان را کنار هم جمع نموده و آنان را رهبری نماید، درست مانند دولت هایی که دارای ایالت های متعدد می باشند، تا باشد که تلاش های مسلمانان در دفاع از دین و کیان واحدشان متحد گردیده و اسلام را بدون در نظر داشت اختلافات مذهبی و غیره و به صورت یک پارچه برای سایر جهانیان برسانند.

الازهر در این تحقیق تأکید نموده، دو مسئله باعث گردیده که خلافت اسلامی بر نگردد:

نخست: استعمار؛

دوم: حرص و تمسک بسیاری از حکام "دولت های سرزمین های اسلامی" به استقلال شان.

هرچند این دولت ها خود در محور سایر دولت هایی در گردش می باشند که به هیچ وجه خیر و صلاح اسلام را نمی خواهند؛ اما حاضر نیستند، به هیچ وجه به هیچ حاکم دیگری غیر از خود تن داده و از آن فرمان ببرند. این تحقیق ازهری می افزاید: «برپایی حکومت اسلامی امر واجبی است که مسلمانان از زمان صحابۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم تا کنون همه بر آن توافق نظر داشته اند، با این اختلاف که بعضی وجوب آن را عقلاً و بعضی دیگر شرعاً ثابت می کنند. بناً قطعاً باید امام واحدی وجود داشته باشد تا امور مسلمانان جهان را در دست گیرد.»

این دیدگاه های منتشر شده از الازهر، با فتواهای سابق دکتور احمد طیب، شیخ الازهر در تضاد قرار دارد؛ زیرا وی گفته بود که: «خلافت اسلامی سی سال پس از درگذشت رسول الله صلی الله علیه وسلم به پایان رسیده است.» تحقیق جدید الازهر پرده از دیدگاه غیر مترقبه دیگری نیز برداشت که کاملاً با دیدگاه سازمان های دینی موجود در تضاد می باشد و آن این که بر اساس اجماع، زن اجازه ندارد که حاکم مسلمانان باشد؛ بلکه حق حاکمیت تنها از آن مرد بوده و در عین حال لازم است حاکم مسلمانان از یک سلسله صفات و توانایی های ذاتی بر خوردار باشد.

در خصوص این که آیا زن می تواند در مسایلی که شهادت وی پذیرفته می شود، قاضی هم باشد یا خیر؟ اختلاف نظر وجود دارد. این مسایل در حالی مطرح می گردد که دکتور شوقی علام مفتی جمهوری مصر، دکتور علی جمعه و مفتی اسبق الازهر، حاکمیت زن را جایز شمرده بودند. الازهر افزوده که برای دستیابی به حاکمیت در کشور، وجود چند شرط لازمی است: «وجود بیشتر از یک کاندید برای احراز پست حاکمیت، وجود رأی دهندگان واقعی، انتخاب حاکم با آزادی کامل. شریعت اسلامی اطاعت از حاکمی که پس از وجود شروط فوق قدرت را در اختیار می گیرد، بالای تمام اتباع واجب گردانیده، چه آنانی که به وی رأی داده اند و چه کسانی که رأی نداده اند.

این تحقیق صادر شده از الازهر اشاره نموده که تعدد امارت عام در یک دولت حرام می باشد، پس هرگاه ولی الامر انتخاب گردد، نباید از وی روی گردانده و با فرد دیگری بیعت صورت گیرد؛ زیرا بیعت با فرد دوم با وجود امام منتخب "باطل" می باشد.

تحقیق مذکور در مورد "مردم در دولت اسلامی" گفته که مردم دارای نقش بزرگ بوده، انتخاب حاکم، راهنمایی، نصیحت، بیعت با وی و برکناری وی حق مردم بوده و در عین حال مسؤولیت هایی نیز در برابر نظام حاکم دارند و آن عبارت است از اطاعت، نصرت و یاری رسانیدن آن در حق و ارایه نصیحت و مشورت؛ حتی اگر دولت آن را از آنان نخواهد.

برگرفته شده از جریده الرایه

برگردان: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

مسجد الاقصی : نداء قبلی نماز گذاران : آفرین بر شما ای اهل شام , همیشه در شما خیر و نیکویی وجود دارد.

  • نشر شده در ویدیوها

مسجد الاقصی : نداء قبلی نماز گذاران : آفرین بر شما ای اهل شام , همیشه در شما خیر و نیکویی وجود دارد. ارایه شده توسط شیخ احمد الدویک. جمعه/09 محرم الحرام/1439.ه مطابق با 29/سپتامبر/2017.م

ادامه مطلب...

ولایة سوریه : خطبه نماز جمعه تحت عنوان " ای رهبران گروه ها ؛ مرگ پند کافی است! "

  • نشر شده در ویدیوها

خطبه نماز جمعه تحت عنوان: مرگ  پند کافی است! توسط احمد قاصر در یکی از مساجد شهر ارتاب در منطقه حلب غربی ارایه گردید.  جمعه /09 محرم الحرام/1439.ه مطابق با 29/سپتامبر/2017.م

ادامه مطلب...

اشتراک در اردوی دولت‎های سرزمین‎های اسلامی

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

شیخ بزرگوار! بنده پرسشی دارم مبنی بر این‎که آیا کار کردن و اشتراک در اردو یا لشکر دولت‎هایی که در حال حاضر در سرزمین‎های اسلامی هستند، جایز است؟ حال آن‎که حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم اشتراک در لشکرهای حکام ظالم را منع نموده است. و دیگر این‎که جنگ کردن همراه حکام ظالم و طلب نصره از ایشان جایز است یا خیر؟

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته!

از ابوسعید خدری و ابوهریره رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَيَأْتِيَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ سُفَهَاءُ يُقَدِّمُونَ شِرَارَ النَّاسِ وَيَظْهَرُونَ بِخِيَارِهِمْ وَيُؤَخِّرُونَ الصَّلاةَ عَنْ مَوَاقِيتِهَا، فَمَنْ أَدْرَكَ ذَالِكَ مِنْكُمْ فَلا يَكُونَنَّ عَرِيفًا وَلا شُرْطِيًّا وَلا جَابِيًا وَلا خَازِنًا»

(رواه أبويعلى و رجاله رجال الصحيح خلا عبدالرحمن بن مسعود وهو ثقة)

ترجمه: زمانی بالای مردم خواهد رسید که امیران(حاکمان) شان مردمان بیعقل و پیشوایان و مقتدای شان بدترین مردم میباشند و مردم به اختیار آنها اظهار نظر میکنند و نماز را از وقتش تأخیر مینمایند، پس اگر کسی از شما این زمانه را دریابد، باید وکیل، عسکر یا سرباز، جمع کننده مال و نگهبان(معتمد) ایشان نباشید.

در روایت دیگر کنزالعمال از ابوهریره رضی الله عنه چنین آمده است:

«...فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ فَلا يَكُوْنَنَّ لَهُمْ عَرِيفًا وَلا جَابِيًا وَلا خَازِنًا وَلا شُرْطِيًّا»

ترجمه: پس اگر کسی از شما این زمانه را دریابد، قطعاً وکیل، جمع کننده مال، نگاهبان(معتمد) و عسکر یا سرباز ایشان نباشید.

برای شخص تحقیق کننده پیرامون این موضوع مسایل ذیل واضح می‎گردد:

۱ـ در حدیث ابویعلی رسول الله صلی الله علیه وسلم از این چهار امر زیر حُکمِ حُکَام ظالم بی‎عقل، به صورت مطلق منع نموده است. در روایت کنزالعمال نیز از این چهار چیز به طور خاص منع می‎فرماید؛ چنان‎چه در حدیث لفظ(لهم) ذکر گردیده و لام در این‎جا برای تخصیص است، پس نهی(منع) مرتبط به حراست خاص برای این امراء و جمع و خزانه نمودن مال برای ایشان است.

در این دو حدیث حمل مطلق بالایی کسانی مقید می‎گردد؛ يعنی نهی به صورت مطلق، از وکیل، جمع کننده مال و نگهبان(معتمد) در دولت‎هایی که به اسلام حکم نمی‎کنند نیست؛ بلکه نهی از این چهار امور برای آن کسانی‎که همراه این حکام کار می‎کنند و افراد مخصوص(با دیگاردهای) شان می‎باشند.

۲ـ کسانی‎که به حُکم زمامداران ظالم و بی‎عقل راضی شوند، گنهکار می‎شوند، چه این وظیفه در اردو باشد یا در غیر اردو؛ زیرا تلاش نکردن برای تغییر زمامدارانی که نظام اسلام را تطبیق نمی‎کنند و انکار نکردن از اعمال آن‎ها و راضی بودن از ایشان، همه‎ای این‎ها نزد الله سبحانه وتعالی گناه بزرگ است. چنان‎چه رسول الله صلی الله علیه وسلم می‎فرماید:

«سَتَكُونُ أُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْكِرُونَ، فَمَنْ كَرِهَ فَقَدْ بَرِئَ، وَمَنْ أَنْكَرَ فَقَدْ سَلِمَ، وَلَكِنْ مَنْ رَضِيَ وَتَابَعَ.»

(رواه مسلم)

ترجمه: زود است که شما حاکمانی داشته باشید که آنها را میشناسید و ناپسند میدانید، پس کسیکه آنها را بد دانست، نجات یافت و کسیکه ناراض بود، سالم ماند. بدا به حال کسیکه راضی شد و از وی پیروی نمود.

۳ـ طلب نصره از کسانی صورت می‎گیرد که آن‎ها اهل قوت باشند، فرق نمی‎کند که در نگهبانی زمامداران ظالم باشند یا نباشند؛ زیرا هدف تغییر همان حاکمان ظالم و بی‎عقل است که نظام اسلام را تطبیق نمی‎کنند، و این طلب نصره از ایشان جایز است؛ لیکن بعد از بیان واقعیتِ نظام فاسدی که در آن کار می‎کنند؛ چون اصلاً واجب تغییر همان نظام فاسد است، هرگاه قناعت شان حاصل شد و به خاطر الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم این امر را اجابت کردند، بدون شک این عمل شان کار بزرگی است، اگر در چنین موقفی که دارند آن را در راه تعجیل به تطبیق نظام اسلام(اقامه دولت خلافت) استعمال نمایند، نزد الله سبحانه وتعالی پاداش بزرگی را به دست آورده‎اند.

بنابر این‎که، پیامبر صلی الله علیه وسلم نزد قبایل مختلف کفار می‎رفت و ایشان را به اسلام دعوت می‎کرد تا این‎که جهت اقامه حکم بماأنزل الله طلب نصرتش را قبول کنند. هم‎چنین حُکم کسانی‎که در اردوهای ظالمین کار می‎کنند، در صورتی‎که به حق اجابت نمایند و حکم شرع را در رابطه به انکار از ظالمین و تغییر دادن ایشان فهمیدند و در حال آماده باش قرار گیرند؛ پس در این حالت طلب نصرت از آن‎ها جایز است.

۴ـ بلی، جنگ در کنار حکام ظالم در صورتی‎که جنگ با کفار بوده نه همراه مسلمانان، جایز می‎باشد؛ زیرا جهاد در همه حالات تحت حاکمیت حاکم مسلمان بالای مسلمانان فرض می‎باشد، در این صورت فرق نمی‎کند که حاکم مسلمان نیکوکار باشد یا بدکار، این هم زمانی درست است که جنگ علیه کفار باشد؛ زیرا آیات جهاد به طور مطلق آمده است نه مقید. چنان‎چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾

[نساء : ۷۵]

ترجمه: شما را چه شده است که در راه الله جهاد نمیکنید.

﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾

[نساء : ۷۶]

ترجمه: مؤمنانی هستند که در راه الله جهاد میکنند.

﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾

[نساء : ۷۴]

ترجمه: ‏بايد در راه الله كسانی جنگ كنند كه زندهگی دنيا را به آخرت میفروشند.

آیات بسیاری است که ظالم بودن یا غیر ظالم بودن حاکم را شرط نگردانیده، البته تا وقتی‎که جهاد برضد کفار بوده باشد. چنان‎چه از احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز واضح می‎شود که ظالم بودن حاکم، جهاد را همراه وی بر ضد کفار منع نمی‎نماید، یعنی جهاد همراه با حاکم ظالم بر ضد کفار جواز دارد. از انس رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ أن بَعَثَنِى اللَّهُ إِلَى أَنْ يُقَاتِلَ آخَرُ أُمَّتِى الدَّجَّالَ، لاَ يُبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلاَ عَدْلُ عَادِلٍ»

(سنن الكبرى بيهقی ۹/۲۶۳)

ترجمه: جهاد از زمانیکه الله مرا مبعوث گردانیده تا وقتیکه آخرین امتم، دجال را به قتل میرسانند، ادامه دارد. بدانید که هیچ ظلم ظالم و عدل عادل جهاد را باطل کرده نمیتواند.

برادر شما عطاء بن خلیل ابو رشته

ادامه مطلب...

امت مسلمه نباید بار دیگر طعم فریب دروغین "سوچی" را بچشد

(ترجمه)

خبر

 بر اساس خبرهای نشر شده در سایت الجزیره، به تاریخ ۱۹ سپتمبر ۲۰۱۷م آن سان سوچی رهبر نام نهاد میانمار، در سخنرانیاش در مورد بحران روهینگیا گفت: «من نگران مسلمانان و آنهاییکه به کشور بنگلهدیش فرار نمودهاند، میباشم.» از ماه گذشته بدینسو بیشتر از ۴۱۰۰۰۰ مسلمان روهینگیا از میانمار به بنگلهدیش فرار نمودهاند که این کار انتقادهای زیادی را در مورد وی در پی داشت. آن سان سوچی در جریان سخنرانیاش گفت: «دولت میانمار در انجام مسؤولیتهایش جدی است و نمیخواهد با عدم پیشبرد مسؤولیتهایش داغ ملامتی را به خود کسب کند. در ضمن میانمار از مداخله و بررسی بینالملل نسبت به این موضوع هیچ هراسی هم ندارد. برای نیروهای امنیتی فرمان داده شده است تا دوشادوش هم به عملیات خویش ادامه داده و به منظور جلوگیری از تلفات منطقوی و ضررهای افراد بیگناه تابع قوانین باشند.» وی همچنان علاوه نمود: «دولت میانمار همیشه آماده است که به مسلمانان فراری روهینگیا رسیده‎گی کرده و آنهاییکه برای زندهگی دوباره برگردند کمک نیز نماید.» (منبع: سایت رسمی الجزیزه)

تبصره

"آن سان سوچی" رهبر نام نهاد میانمار، سردمدار حقوق بشر و برندۀ جایزه نوبل که خود را تکهدار صلح قلمداد میکند، در سخنرانی طولانیاش به ممالک جهان از حقیقت نژادستیزی و کشتار بیرحمانهی مسلمانان روهینگیا، اصلاً سخن به زبان نیاورد. بعد از هفتهها کشتار ظالمانه، سوزانیدنها، تجاوز بالای زنان مسلمان و ویران نمودن تقریباً ۵۰ قریه که منجر به فرار نمودن چهار صد و ده هزار مسلمان روهینگیایی به کشور همسایه(بنگلهدیش) گردید، سخنان خانم سوچی در باره مسلمانان کاملاً مبهم و به جزء از پرده انداختن بر جنایات انجام شده توسط نیروهای امنیتی میانمار چیزی بیش نبود. اگر به این سخنرانی دقیق نظر انداخته شود، متوجه میشویم که وی در طول ۳۰ دقیقه از سخنرانی خود اصلاً از منطقۀ روهینگیا حرفی به زبان نیاورد؛ مگر به جزء از یک بار و آن هم زمانیکه از ارتش نجات اراکان(گروهی که مسؤول حملات تروریستی در این کشور است) نام برد.

داکتر مونگ زرنی که یک شخص تبعید شده بودایی و فعال حقوق بشر است، در مصاحبهاش در مورد این گروه دهشت افگن گفت: «ارتش برما دلیل اصلی خود را پیدا نموده است تا عملیات پاکسازی امنیتی را به راه بیندازد. بر این اساس مردم و نظامیان روهینگیا با روش خشن و ظالمانه در منطقۀ سرحدی که از سوی ارتش برما و پولیس امنیتی تعیین شده بود، وارد حملات گردیدند.» ضمناً وی در مورد شروع روند بازگشت دوباره مسلمانان روهینگیا، رسیده‎گی و کمک به امورات آن‎ها، علاوه نمود: «آن سان سوچی فقط می‎خواهد، فشارهای جامعه ملل را به عقب براند و بالای وعده‎یی که نموده است صادق نیست؛ زیرا در این روند از مسلمانان خواسته خواهند شد تا همۀ آن‎ها دارای تذکره باشند؛ در حالی‎که ۹۹ درصد مسلمانان روهینگیا فاقد تذکره بوده و کارت‎های شناسایی قبلی آن‎ها نیز غیر قابل اعتبار اعلام گردیده است.»

آیا فکر میکنید که تنها آن سان سوچی در قبال کشتار بیرحمانهی مسلمانان روهینگیا ملامت است؟ آیا رهبران مسلمان و غیرمسلمان جهان که موقف بیطرفانه را اختیار نمودهاند، مسؤول این همه جنایات ظالمانه علیه بشریت نیستند؟ آیا رسانههای جهانی و سازمان ملل که داد از حقوق بشر و آزادیها میزنند، در مقابل این همه قتل عام جاری در میانمار هیچ مسؤولیت ندارند؟ اگر چنین است، پس وظیفه اصلی آنها چیست؟ رهبران جهانی بعد از حمله شارلی ابدو چی کردند؟ چی عکسالعمل در قبال آن از خود نشان دادند؟ تنها در جریان حمله شارلی ابدو در پاریس ۱۲ تن کشته شده و سپس مردم جهان شاهد جمع شدن رهبران جهانی در فرانسه بودند که  ضمن محکوم کردن این حمله، سوگند یاد نمودند تا علیه تروریزم و همچنین حملات وحشیانهی این چنینی مبارزه نمایند.

امریکا در سال ۲۰۰۳م به بهانهی سلاحهای کشتار جمعی عراق را اشغال نمود، در حالیکه اقتصاد این کشور خود در آن زمان در حال تزلزل قرار داشت. در آن وقت بیشتر از ۵ صد هزار طفل بیگناه در نتیجه یک دههی طولانی تحریم اقتصادی که توسط شورای امنیت بر این کشور وضع شده بود، جانهای شیرین خویش را از داست داده بودند. اما بر عکس کشور میانمار مسلمانان روهینگیا را بیرحمانه به قتل میرساند، شکنجه میکند و دهها سال میشود که آنها را از حقوق اولیه و اساسی شان محروم نموده است؛ ولی شورای امنیت حتی اقدام به پیشنهاد وضع تحریم علیه دولت میانمار را ننموده است.

با موجودیت هزاران شواهد آشکار از قتل، شکنجه، تجاوز وحشیانه و بیجا ساختن صدها و هزارها مسلمان روهینگیایی، نه رهبران شرق و غرب و نه رهبران جهان این اعمال وحشیانه و ظالمانه میانمار را که علیه بشریت و انسانیت است محکوم و نه وعده پناه دادن مسلمانان و مبارزه علیه رژیم جنایتکار میانمار را میدهند. حتی رسانههای جهانی که گویا سوگند نشر و پخش حقایق جهان را بدون تبعیض خوردهاند، بعد از کشته شدن هزاران مرد، زن و اطفال مسلمان روهینگیایی توسط بوداییهای تروریست، هیچ ادعایی نکردند که دین بودایی دین دهشت افگنی بوده و بوداییها برای همه انسانیت یک تهدید است، گویی که گوش همه رسانهها کر گردیده است و چیزی را نه میشنوند و نه میبینند.

متأسفانه حاکمان بیهمت مسلمان، همواره چشم امید خویش را به سازمان ملل دوخته و خواستار حل مشکلشان از این سازمان نام نهاد هستند، در حالیکه این سازمان جزء خیانت چیزی دیگری در حق امت مسلمه انجام نداده است. علاوه بر آن حاکمان خاین مسلمان، در مقابل احکام الله سبحانه وتعالی، رژیمهای امریکا، انگلیس، روسیه، دولت یهود، چین و هندوستان را الگو گرفته و با آغوش باز دروازهی دوستی را به روی آنها گشودهاند. از این‎رو امت مسلمه نباید فریب ریزاندن اشک تمساح حاکمان مسلمان را برای مردم روهینگیا بخورند. آن‎ها نباید از سخن‎های بدون عمل حاکمان غربی امید داشته باشند و نه با گریه‎های ظاهری سازمان‎های جاسوسی‎شان اغوا گردند. علاوه بر آن امت مسلمه نباید دروغ‎های خانم سوچی را مبنی بر تشکیل کمیسیون تحقیق ملی باور کنند تا این کمیسیون به جنایاتی که توسط نیروهای امنیتی‎اش صورت گرفته است، رسیده‎گی کرده و عاملین این جنایات را مجازات کند. امت مسلمه باید تنها به وعده الله سبحانه وتعالی اعتماد کنند که می‎فرماید:

﴿وَمَنْ يَتق الله يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾

[طلاق: ۲]

ترجمه: هر كس هم از الله بترسد و پرهيزگاری كند، الله راه نجات(از هر تنگنایی) را برای او فراهم میسازد.

انشاءالله روزی فراخواهد رسید که این امت خلافت راشده ثانی را تأسیس کرده و این دولت مقتدر و نجیب، ارتش قدرتمندش را در هر گوشه و کنار دنیا برای نجات مردان، زنان و اطفال همه جهان بدون در نظر داشت نژادش، ارسال خواهد کرد و مسلمانان میانمار، سوریه، عراق، آیغور، فلسطین و کشمیر را از دست کفار ظالم و متحدانش آزاد خواهد کرد.

نویسنده: فهمیده بنت ودود

نوشته شده برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه