پنجشنبه, ۲۶ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فلسطين:وفد من شباب حزب التحرير يقدم واجب العزاء بالشهيد رائد ردايدة

بسم الله الرحمن الرحيم

 
 

فلسطين:وفد من شباب حزب التحرير يقدم واجب العزاء بالشهيد رائد ردايدة

 

عقب صلاة التراويح أمّ وفد من شباب حزب التحرير في الأرض المباركة - فلسطين بيت عزاء الشهيد رائد ردايدة في بلدة العبيدية جنوب القدس. وكان الشهيد البالغ من العمر 15 عاما قد أعدمه جنود كيان يهود على حاجز الكونتينر المقام على أطراف البلدة. وتحدث باسم الوفد عضو المكتب الإعلامي لحزب التحرير في الأرض المباركة - فلسطين الدكتور مصعب أبو عرقوب فقدم التعزية لذوي الشهيد باسم شباب حزب التحرير، ثم بيّن مكانة الشهيد في الإسلام وأجره وأجر أهله الصابرين. ودعا أبو عرقوب في كلمته إلى ضرورة تحرك جيوش الأمة لنصرة أهل فلسطين والثأر للشهداء، وإحياء سير أبطال الأمة من أمثال خالد بن الوليد الذي خاض المعارك ولم يبق في جسده شبر إلا وفيه طعنة من روح أو ضربة من سيف، وهاجم أبو عرقوب الصامتين عن نصرة أهل فلسطين والعراق والشام من علماء وضباط وجيوش وتساءل عن سبب ركونهم للدنيا وعدم نصرتهم للمسلمين كما فعل خالد بن الوليد وغيره من أبطال الأمة!

الإثنين، 03 رمضان المبارك 1438هـ الموافق 29 أيار/مايو 2017م
ادامه مطلب...

المسجد الأقصى: سلسلة "دروس رمضانية - 1438هـ"

بسم الله الرحمن الرحيم

  

  المسجد الأقصى: سلسلة دروس رمضانية - 1438هـ


يسر المكتب الإعلامي المركزي لحزب التحرير أن يقدم لمتابعي وزوار مواقعه وصفحاته خلال شهر رمضان المبارك

لهذا العام 1438هـ - 2017م سلسلة مرئية بعنوان دروس رمضانية - 1438هـ

 
وهي عبارة عن دروس رمضانية يعقدها شباب حزب التحرير في المسجد الأقصى المبارك طيلة أيام شهر رمضان المبارك، فكونوا معنا..
 
 
ادامه مطلب...

يسر المكتب الإعلامي المركزي لحزب التحرير أن يعلن للمتابعين وزوار صفحات المكتب الإعلامي المركزي

 

يسر المكتب الإعلامي المركزي لحزب التحرير أن يعلن للمتابعين وزوار صفحات المكتب الإعلامي المركزي عن استئناف صدور جريدة الراية التي كان يصدرها حزب التحرير عام 1954 فقضَّت مضاجع الحكام الظلمة فكادوا لها وأغلقوها، وها هو الحزب يستأنف إصدارها من جديد بإذن الله..

وإن شاء الله سنقوم بنشر أعداد جريدة الراية من على صفحتنا هذه بانتظام، فتابعونا..

 

ادامه مطلب...

تلفزيون الواقية: نظرات "حكامنا بين خيانة عظيمة وأعظم!"

بسم الله الرحمن الرحيم

 

تلفزيون الواقية: نظرات "حكامنا بين خيانة عظيمة وأعظم!"
 
تلفزيون الواقية: نظرات "حكامنا بين خيانة عظيمة وأعظم!"
 
للمزيد اضغط هنا
 
الأربعاء، 05 رمضان المبارك 1438هـ الموافق 31 أيار/مايو 2017
ادامه مطلب...

نگاهی به سفر ترامپ به سرزمین حرمین شریفین و دوشیدن گاو شیری

  • نشر شده در سیاسی

دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا در نخستین ایست‌گاه سفر خارجی خود، وارد عربستان سعودی شد. وی در این سفر مورد استقبال بی‌پیشینه‌ی از سوی سلمان بن عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان سعودی، قرار گرفت و صفحه‌ی جدیدی از مناسبات میان دو کشور گشوده است. در ادامه به مهمترین موارد این سفر می‌پردازیم:

یکم ـ شیردوشی ترامپ از آل سعود: دونالد ترامپ زمانی گفته بود که عربستان برای ما همچون گاوی شیری است تا زمانی‌که شیر می‌دهد، شیرش را می‌دوشیم و هر وقت دیگر نتواند شیر دهد و به ما دالر و طلا بدهد آنگاه دستور ذبح آن را صادر می‌کنیم و یا از دیگران می‌خواهیم این‌کار را بکنند. البته این گفته‌های ترامپ در سفرش به عربستان تحقق یافت و وی توانست با این گاو شیری توافقنامه‌ای به ارزش 380 میلیارد دالر به امضاء برساند. که 110 میلیارد دالر آن شامل فروش سلاح، تجهیزات و خدمات نظامی به عربستان می‌باشد.

فروش این میزان از تسلیحات، باعث ادامه روند تزریق سرمایه به اقتصاد امریکا می‌شود. هرچند، از سوی تعدادی از تحلیل‌گران رقم واقعی قرارداد اقتصادی و نظامی میان عربستان و امریکا بالغ به یک تریلیون دالر گفته شده است که آن باعث ایجاد یک میلیون شغل می‌گردد و روح تازه‌ای را در کالبد اقتصاد امریکا بعد از بحران اقتصادی 2008 می‌دمد. در حالی‌که، همین اکنون فقر و بیکاری در سعودی موج می‌زند و نظر به ارقام رسمی 12 درصد بیکاری سعودی وجود دارد.

 این قرارداد که یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین قراردادهای اخیر فروش تسلیحات از سوی امریکا به عربستان گفته شده، دور جدیدی از رقابت تسلیحاتی را در خاورمیانه رقم خواهد زد که امریکا نقشی اساسی در آن ایفا می‌کند. چون، مسلح سازی کشورهای منطقه، خاورمیانه و سرزمین‌های اسلامی را به یک انبار باروت مبدل می‌کند که پیامدهای بسیار خطرناکی را در پی دارد. پیامدی که منجر به مسلمان‌کُشی عظیم می‌گردد. زیرا امریکا همین اکنون دو بلاک یعنی بلاک سنی (برهبری عربستان) و بلاک شیعه (برهبری ایران) را در خاورمیانه ایجاد نموده است و این دو را بر علیه یکدیگر تحریک و مورد سوء استفاده قرار می‌دهد.

البته، بُعد دیگری این قرارداد چند صد میلیارد دالری همانا متمرکز ساختن قدرت در خانواده سلمان بن عبدالعزیز آل سعود است تا امریکا در بدل این قرارداد از خانواده شاه در برابر رقبای داخلی اش حمایت کند. طوریکه همین اکنون یک پسر ملک سلمان سفیر عربستان در امریکا، پسر دیگرش وزیر در کابینه عربستان و پسر دیگرش ولیعهد پادشاهی عربستان است. از سوی دیگر، این قرارداد هنگفت مالی یک نوع فدیه در برابر حمایت سیاسی، نظامی و حفظ امنیت عربستان از سوی امریکا می‌باشد.

دوم ـ سرخمی رهبران مسلمان در پیش‌گاه فرعون عصر: ترامپ در این سفر توسط مزدورش عربستان توانست که رهبران نامشروع و دیکتاتور 40 کشور مسلمان‌نشین را به شمول اشرف‌غنی جمع کند و تعهد شان را برای مبارزه با افراط‌گرایی بگیرد. البته این حُکام غدار و مزدور، چنان بی‌شرمانه به پای گفته‌های ترامپ نشسته بودند گویی که شاگردان مکتب هستند که استاد شان شیطان بزرگ (ترامپ) است و حتی اشتراک در این مجلس را نوعی از افتخار می‌دانستند.

تا جایی‌که، جمع شدن رهبران کشورهای مسلمان‌نشین و تعظیم و سرفرود آوردن آن‌ها در برابر ترامپ (فرعون عصر) باعث خنده و تمسخر تحلیل‌گران امریکایی در شبکه سی.ان.ان امریکا شده بود. در حالی‌که ترامپ فرمانی را مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور مسلمان‌نشین به امریکا صادر کرده بود. در ضمن، ترامپ در کمپاین‌های انتخاباتی‌اش گفته‌های بر علیه اسلام داشت. ولی این رهبران خاین با این کار شان در حقیقت، دوستی و مزدوری شان را به امریکا و خیانت و خباثت شان را به اسلام و مسلمانان به نمایش گذاشتند که با دشمن خدا و رسول دست دوستی می‌دهند. به خصوص، خانواده ملک سلمان که از هیچ نوع خوش‌خدمتی برای رضایت ترامپ دریغ نکرد و سرزمین حرمین شریفین را که سرزمین وحی و مبداء نور اسلام است به سرزمین مزدور و اعلان جنگ علیه مسلمانان مبدل نمود.  

همچنان، ارگ ریاست جمهوری افغانستان در اعلامیه‌ی با طمراق از نشست حاشیه‌ای غنی و ترامپ سخن گفته بود. در حالی‌که، غنی و ترامپ در سعودی کدام دیدار خاص در مورد افغانستان نداشتند، بلکه تنها با هم احوال پرسی نموده بودند. اعلامیه، همچنان در مورد تمجید نیروهای نظامی افغان از سوی ترامپ خبر داده بود، که به وجه احسن جنگ امریکا علیه مسلمانان را به قیمت خون مسلمانان به پیش می‌برد.

سوم ـ امریکا: جنایت‌کارِ وحشی تاریخ: ترامپ در بخشی از سخنرانی‌اش گفت که می‌خواهد «پیام آور دوستی، امید و عشق باشد.» او افزود مبارزه او با تروریزم «جنگ با جنایت‌کارانی وحشی است که خواستار محو زندگی انسان هستند در برابر افرادی که حفاظت از زندگی و دین خود را دنبال می‌کنند.» همچنان او گفت:«جنگ علیه تروریزم، جنگ میان ادیان نیست، بلکه جنگ میان خیر و شیطان (شر) است.»

درحالی‌که جنگ میان خیر همانا مبداء اسلام و امت اسلامی با شیطان (شر) همانا مبداء سرمایه‌داری، و نظامش دموکراسی است.

سخنان ترامپ نمایان می‌سازد که امریکا مسلمان‌ها را به چشم وحشی‌ها و جنایت‌کاران می‌بینند. از این بابت به خود حق می‌دهند تا ثروت مسلمانان را به یغما ببرند، مسیر شان را به جهت منافع امریکایی تغییر دهند و حمایت حُکامی را بدست بیاورند که در قطره قطره خون مسلمانان شریک اند. در حالی‌که تاریخ بشر جنایت‌کاری وحشی‌تر از امریکا سراغ ندارد.

امریکا تنها در یک و نیم دهه اخیر، بیشتر از یک میلیون مسلمان را به خاک و خون کشانیده است. افغانستان و عراق را به حمام خون مبدل ساخته است. سوریه، سودان، سومالیا، پاکستان و یمن را به کشتارگاه مسلمانان تبدیل نموده تا جایی‌که تنها در دوره اوباما در هر هشت دقیقه یک بمب بالای مسلمانان فرود می‌آمد.

حالا وحشی و جنایت کار کِی است؟ وحشی امریکای است که مادر تمام بمب‌هایش را بالای افغانستان ریخت و به قیمت خون افغان‌ها به چین، روسیه و کوریای شمالی پیام سیاسی و نظامی مخابره نمود.

همچنان، در سفر ترامپ روی ایجاد ناتوی عرب نیز بحث صورت گرفت. در حقیقت، ناتوی عربی ارگانی است که برای ترویج جنگ داخلی میان مسلمانان و کاهش مصارف نظامی امریکا راه اندازی شده است. یعنی امریکا حالا می‌خواهد تا جنگ امریکایی توسط نیرو، پول و انرژی مسلمانان به پیش برود و تهدید مسلمانان علیه امریکا توسط خود مسلمانان کنترول و سرکوب گردد.

امریکا با این استراتژی اش در تلاش است تا حضور مستقیم نظامی‌اش را در تعدادی از کشورها کاهش دهد تا از یکسو مصارف نظامی‌اش را کمتر سازد و از سوی دیگر کشورهای مسلمان‌نشین را برای جنگ‌های نیابتی از سوی خود آماده و تجهیز کند.

امید است این سفر ترامپ باعث شده باشد تا مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند و به یک درک درست از جهان و سیاست‌های امریکا در قبال مسلمانان رسیده باشند تا چهره واقعی امریکا و رهبرانِ وابسته به امریکا را درک نمایند. به خصوص، ما افغان‌ها که در شانزده سال اخیر زیر تانک و توپ امریکایی‌ها خُرد و خمیر شدیم و برای اهداف استراتژیک امریکا عزیزترین‌های مان را از دست دادیم. ولی هنوز هم تعدادی از خاینین و مزدوران، منتظر سیاست ترامپ در قبال افغانستان اند و منتظر نشسته اند تا ترامپ چه نسخه‌ جدیدی از بدبختی و ظلمت را برای این غم‌کده می‌نویسد.

مصدق سهاک

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

فروش میوه جات بر سر درختان

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

دانشمند عالی قدر و امیر صاحب گرامی، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

فروختن محصولات قبل از حاصل برداری آن روی درخت در سرزمین ما رایج است. این نوع محصولات؛ مانند: گل میخک، مرچ، ناریال وغیره به همین شکل فروخته می شوند. مالک زمین آن را کشت و آبیاری می کند تا ثمر بیشتر دهند. زمانی که میوه طبق همان پلان حاصل می دهد، آن را با قیمت تخمینی به فروش می رساند. بناً خریدار باید از آن حاصل برداشته و معامله مناسب نماید و خریدار به مالک زمین قبل از حاصل گرفتن قیمت توافق شده را می پردازد. زمانی که فروش صورت می گیرد، قیمت بین خریدار و فروشنده موافقت می گردد و فروشنده بعد از فروش آن دیگر مسوول محصول نهایی نیست، خریدار می تواند همان وقت حاصل برداری نماید و یا آن را به وقت مناسب آن واگذار نماید؛ اما بعد از معامله مسوولیت خریدار است تا مزرعه را از حیوانات، سارقین و غیره محافظت نماید. آیا این نوع معامله در اسلام جایز است؟ الله سبحانه و تعالی شما را خیر کثیر نصیب گرداند و به این امت پیروزی را تحت رهبری شما نصیب گرداند.

 

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

از متن فوق چنین درک کردم که پرسش شما در مورد فروش میوه  بر سر درخت است؛ مثلاً شخصی به مالک درخت چنین بگوید که می خواهم میوه و حاصل این درخت انجیر را در این فصل بخرم و حاصل این درخت ملکیت من می شود، از آن می خورم و می فروشم تا آن که حاصل این درخت در این فصل تمام شود، و هردو بر این امر در مقابل اجره ی معین اتفاق کنند. شما می پرسید که آیا این کار جایز است یا خیر؟ اگر درک من درست باشد؛ پس این پاسخ را برایت ارایه می کنم:

بلی! این معامله در بسیاری از سرزمین های اسلامی رایج است و در فقه به نام "فروش میوه جات بر سر درختان" و در نزد عام مردم به نام "پیمان و معامله درخت" یاد می شود. این جایز است؛ اما به شرطی که میوه پخته و رسیده باشد؛ البته لازم نیست که تمامش رسیده باشد؛ چون  تمامش در یک زمان نمی رسد. بعضی دلایل و تفصیلات را از کتاب مان "شخصیت اسلامی، جزء دوم باب فروش میوه جات بر سر درختان " را برایت نقل می کنم:

بیان حکم شرعی در این پیمان یعنی فروش میوه موجود در شاخ درخت که هنوز میوه در شاخ درخت باشد، نیاز به  تفصیل دارد؛ چون در این پیمان به میوه و حاصل دیده می شود، اگر پخته و رسیده باشد؛ یعنی خوردنش ممکن بود؛ پس این معامله جایز است و اگر نرسیده بود(پخته نشده بود) و خوردن آن نا ممکن بود، درین صورت فروش میوه جایز نیست؛ چون مسلم از جابر رضی الله عنه روایت کرده است که:

«نهى رسول الله عن بيع الثمر حتى يطيب»

ترجمه: نبی اكرم صلى الله عليه وسلم از فروش ميوه ی تا زمانی كه پخته نشده است، منع فرمود.

 و نیز روایت کرده است:

«نهى رسول الله صلی الله علیه وسلم... وعن بيع الثمر حتى يبدو صلاحه»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از... و فروش میوه تا این که برسد منع نموده است.

و چنان چه بخاری از جابر رضی الله عنه روایت نموده است:

«نهى النبي عن أن تباع الثمرة حتى تشقح، قيل ما تشقح، قال: تحمار وتصفار ويؤكل منها»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم  از فروش میوه پیش از آن که رنگ بگیرد منع فرموده است؛ پرسیدند، رنگ گرفتن چیست؟ فرمود: سرخ زرد می گردد و قابلیت خوردن رامی داشته باشد.

و نیز بخاری از انس ابن مالک روایت نموده است:

«أنه نهى عن بيع الثمرة حتى يبدو صلاحها، وعن النخل حتى يزهو، قيل: وما يزهو؟ قال: يحمار أو يصفار»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از فروش میوه ای که نرسیده باشد منع فرموده است و از خرما تا این که رنگ نگیرد. پرسیدند: رنگ گرفتن چیست؟ فرمود: سرخ می شود یا زرد می گردد.

وی نیز روایت نموده است:

«إن رسول الله نهى عن بيع الثمار حتى تُزْهي، فقيل له: وما تُزْهي؟ قال: حتى تحمر. فقال رسول الله : أرأيت إذا منع الله الثمرة بم يأخذ أحدكم مال أخيه»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از فروش میوه پیش از آن که رنگ بگیرد منع فرموده است. پرسیدند رنگ گرفتن چیست؟ فرمود: رنگش سرخ گردد و رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز فرمود: چه فکر می کنید اگر الله سبحانه وتعالی میوه را ببار نیاورد آنگاه شما مال برادرتان را در مقابل چه چیز می گیرید.

و چنان چه بخاری از عبد الله ابن عمر روایت نموده است:  

«نهى عن بيع الثمار حتى يبدو صلاحها، نهى البائع والمبتاع»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از فروش میوه جات قبل از این که برسد، خریدار و فروشنده، هر دو را نهی کرده است.

و مسلم به این الفاظ روایت نموده است:

«نهى عن بيع النخل حتى يزهو، وعن السنبل حتى يبيض ويأمن العاهة»

ترجمه: از فروش خرما نهی کرد؛ مگر آنگاه که برسد و از فروش خوشه نهی کرد؛ مگر آنکه سفيد شود و از آفت اطمينان حاصل گردد.

 

تمام این احادیث منع "فروش میوه جات نارسیده" را صریحاً بیان می دارد. بناً از مدلول این احادیث بر عدم جواز فروش میوه جات نارسیده(خام) و از مفهوم آن بر جواز فروش میوه جات رسیده(پخته شده) استدلال می شود. بنابرین، پیمان و معامله درخت که میوه آن ظاهر شده بود؛ مانند زیتون، لیمو، خرما و... اگر قابل خوردن شده بود درست است و اگر قابل خوردن نشده بود درست نيست.

از احادیث فوق  این موضوع دانسته می شود که هدف از رسیدن و پخته گی میوه "قابل خوردن بودن میوه" می باشد؛ زیرا از تحقیق و پژوهش احادیث وارد شده در موضوع نهی فروش میوه نارسیده در می یابیم که درین باره تفسیرهای مختلف بیان شده است: در حدیث جابر رضی الله عنه چنین بیان گردیده است: «تا زمانی كه پخته نشده است»، در حدیث دومی: «پيش از آن كه برسند» و در حدیث انس رضی الله عنه چنین بیان شده است: «از فروش انگور پیش از آن که سیاه گردد و هم چنان از فروش حبوبات پیش از آن که سخت گردد، منع نموده است.» (رواه ابو داود)

و در حدیث دیگری که جابر رضی الله عنه روایت نموده است چنین بیان شده است: «رنگ بگیرد» و در حدیث ابن عباس: «تا این که قابل خوردن شود» بنابرین، تمام احادیث مذکور معنی واحد را افاده می کند و آن عبارت از "قابلیت خوردن را داشته باشد" است.

اگر به واقعیت میوه جات دقت کنیم، در می یابیم که قابلیت خوردن در آن ها نظر به مختلف بودن میوه جات، از هم متفاوت می باشد؛ چنان چه در برخی از ميوه جات با تغيير آشکارا در رنگش قابليت خوردن پيدا شده و علامات پخته شدنش ظاهر می گردد؛ مانند: خرما، انجير، انگور، ناک و امثال آن. و برخی از آن پخته شدنش توسط پشت و رو کردنش و ديدنش توسط ماهرين دانسته می شود؛ مانند خربوزه که درک پخته شدن آن از تغيير رنگش مشکل است، و برخی از آن به مجرد تبديل شدن گلش به ميوه قابل خوردن می شود؛ مانند بادرنگ، تره و امثال آن. بنابرین، هدف از رسیدن و پخته گی در میوه، همانا قابلیت اش برای خوردن می باشد و دلیل بر این حدیثی است که مسلم از عباس روایت می کند:

«نهى رسول الله عن بيع النخل حتى يأكل منه أو يؤكل»

ترجمه : رسول الله صلی الله علیه وسلم از فروش خرما منع کرد؛ مگر هنگامی که قابلیت خوردن را داشته باشد.

 

هم چنان حدیث متفق علیه که جابر رضی الله عنه روایت نموده است که: «حتى يطيب» ترجمه: «تا زمانی كه پخته نشده است.» ازین رو جایز بودن فروش تره و بادرنگ و امثال آن واضح می گردد؛ یعنی خرید و فروش آن دو(تره و بادرنگ) به مجرد ظهور حاصل؛ يعنی به مجرد آغاز تبديل شدن گل به بادرنگ جايز می باشد. لذا در حالی که هنوز[برخی از آن] گل هست و حتی قبل از آن که گل شده باشد ميوه اش فروخته می شود. يعنی ميوه آن مزرعه در همين حالت قبل از آن که پيدا شود به مجرد آغاز پيداشدن برخی از آن فروخته می شود و این از قبيل بيع معدوم نمی باشد؛ زيرا ميوه آن پياپی می آيد و يک بار همه اش به وجود نمی آيد؛ لذا همه ميوه مزرعه در یک فصلش، آن چه موجود باشد و آن چه هنوز موجود نباشد، همه فروخته می شود؛ زيرا فرقی وجود ندارد ميان آن که پخته گی ميوه اش با سرخ شدن ظاهر شود؛ مانند خرما يا با سياه شدن؛ مانند انگور و يا با تغير رنگ مثل ناک و ميان آن که پخته گی میوه آن با ظهور بعضش و در پی آمدن گل های ديگرش و ميوه دادن آن ظاهر گردد.

ليکن ميوه ای که تبديل شدن گل هايش رسیده بودن آن شمرده نمی شود؛ مانند خربوزه، در آن اين امر جايز نمی باشد. بناً فروختن بادام در گلش و فروختن انجير که هنوز دم بوده پخته گی در آن ظاهر نشده باشد جايز نيست. هدف در اين جا فروش آن بر سر درخت است؛ يعنی معامله درخت؛ زيرا تنها فروش ميوه بر سر درخت مشروط به پخته گی آن؛ يعنی به آن چه که به پخته شدن ميوه دلالت کند می باشدُ و مراد از  پخته گی ميوه، پخته شدن همه ميوه های یک درخت نيست؛ زيرا ین غير ممکن است؛ چون ميوه ها دانه دانه و يا چند چند دانه پخته می شوند؛ سپس باقی به تدريج پخته می گردند و نيز مراد از پخته شدن میوه، پخته شدن آن در هر باغ جدا جدا نيست و نه هم پخته شدن میوه ی همه باغ ها؛ بلکه مراد از پخته شدن آن، پخته  شدن جنس ميوه است؛ اگر انواعش در پختن با هم تفاوت نداشتند؛ مانند زيتون و پخته شدن نوع آن مراد می باشد؛ اگر انوعش در پختن باهم تفاوت داشتند؛ مانند انجير و انگور، مثلاً هرگاه برخی از ميوه درخت خرما در يکی از باغ ها پخته شود، آنگاه خرید وفروش ميوه همه درختان خرما در همه باغ ها جایز می باشد. هر گاه نوعی از سيب در برخی از درختانش پخته گردد، آنگاه فروختن آن نوع سيب در تمام با غها جايز می گردد، و هرگاه زيتون در درختک ها برسد، خرید و فروش زيتون در تمام باغ های آن جايز می شود؛ چون در احادیث فوق چنین ذکر گردیده بود:  

ترجمه: از فروش خرما نهی کرد؛ مگر آنگاه که برسد و از فروش خوشه نهی کرد؛ مگر آن که سفيد شود و از آفت اطمينان حاصل گردد.

و در حدیث دومی:

ترجمه: از فروش انگور پیش از آن که سیاه گردد و هم چنان از فروش حبوبات پیش از آن که سخت گردد، منع نموده است.

پس حکم ميوه هر جنس و هرنوع را جدا جدا و مشخص بيان کرد؛ چنان چه در حبوبات(سخت شود) و در انگور سياه(سياه شود) گفته است. لذا حکم پخته شدن هر جنس-قطع نظر از ساير اجناس‎ـ و هر نوع، بدون در نظر داشت باقی انواع مختلف است و کلمه رسیدن(پخته شدن) که در حديث در باره يک جنس و در باره يک نوع وارد شده بر برخی از ميوه هر قدر که کم هم باشد صدق می کند. علاوه بر این، واقعيت ميوه دال بر آنست که به تدريج پخته می شود. از آن چه گذشت واضح می گردد که معامله هيچ درختی يعنی فروش ميوه ی هيچ درختی قبل از رسیدن؛ يعنی قبل از پخته شدن ميوه اش جايز نمی باشد. آرزو مندم که پاسخ واضح بوده باشد.

برادر تان عطاء بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

خشونت کورکورانه مغایر منهج پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تاسیس دولت خلافت است

  • نشر شده در سیاسی

متن سخنرانی داکتر عثمان بخاش رییس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر در کنفرانس سالانه خلافت در لبنان

(ترجمه)

بعد از این که کفار دولت خلافت را نابود کردند و سیطره ی شان را بالای سرزمین های اسلامی گسترش دادند، تقاضا برای دین و تسلط آن به تعویق انداخته شد و قانون ساخته ی بشر بالای شان تحمیل گردید. این طبیعی بود، برای مسلمانان مخلصی که برای اعاده دوباره زنده گی اسلامی کار کنند، لیکن آن ها در اسلوب و طریقه بین خودشان مخالف هم بودند، با وجود آن که آن ها یک هدف داشتند که اعلای کلمه الله سبحانه وتعالی، حفظ شریعت الله سبحانه وتعالی و تطبیق آن بود.

بعضی از آن ها فکر می کردند که تغییر از طریق تغییر تدریجی، با موجودیت نظام ساخته بشر با اشتراک در انتخابات پارلمانی و گرفتن پیمان های موقتی با طرفین اسلامی خواهد آمد. بعضی دیگری آن ها به اصلاح عقیده، در مبارزه با بدعت و گسترش علوم شریعت پرداختند، و بعضی دیگری آن ها جهاد را بهترین راه برای از بین بردن نظام های مستبد و تاسیس دولت اسلامی در جای خودشان می دانستند. من در سخنرانی اخیر خود بالای این نظریه که جهاد طریقه ای برای تاسیس دولت اسلامی است یا خیر؟ تمرکز خواهیم کرد. من به جزییات بالای راه پیمایی حرکت جهاد در مصر و آن چه که در سال ۱۹۹۷م اتفاق افتاد توقف نخواهم کرد که آن ها را از هدف و طریقه قبلی شان به عقب نشینی هدایت کردند و بعضی رهبران شان به طرفداری راه حل سازش با نظام موجود در مصر تغییر جهت دادند.

در حقیقت این اختلافات در طریقه برای تغییر مطلوب، منتج به کثرت در درک ماهیت اسلام و نظام سیاسی اش شده است. ما این جا نیامدیم تا به قاعده ی جهاد جزییات دهیم و آن چه که به عنوان جهاد دفاعی و جهاد تهاجمی و کشتن متجاوزین و دیگر چیزها خوانده شده است؛ بلکه گفتار ما برای نشان دادن طریقه شریعت اسلامی برای تاسیس دولت اسلامی بر منهج نبوت است. در قدم نخست این مورد قابل ملاحظه باشد که دولت یک نهاد اجرایی است که به امورات جامعه و امت بوسیله اجرای قواعد شریعت ناشی از شریعت اسلامی مبنی بر عقیده اسلامی توجه می کند.

عقیده اسلامی گواه بر آن است که هیچ معبودی لایق عبادت نیست؛ مگر الله سبحانه وتعالی که حضرت محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر اوست و پیام اسلام که پیام تضمین شده ی اوست. این دین مافوق و برتر قوانین الهی گذشته است و این دین بر پیروان پیامبران قبلی؛ مانند: یهودی ها و عیسوی ها دستور می دهد که به دین توحید و یکتاپرستی بپیوندند که از این به بعد هیچ چیز از نزد آن ها قبول نخواهند شد.

قدرت اسلام برای موجودیت، ترویج، اطمینان دادن مردم خود از اعتقادات شان، اطمینان قلبی دادن به کسانی که جدیداً اسلام را در آغوش می گیرند و برپایی و حفاظت این نظام الهی واجب است. اسلام باید یک نظام داشته باشد، اسلام باید قدرت داشته باشد، اسلام باید جهاد داشته باشد و این ماهیت اسلام است که بدون آن نمی تواند دنیا را رهبری کند و نمی تواند دوام بیاورد. اسلام جهاد را برای تاسیس این امر الهی در زمین، برای تطبیق و حفظ آن حمل کرد. این شایسته آنست که جهاد را برای از بین بردن نظام های مستبد-که آن ها بر اساس اسارت انسان و غلامی انسان که انسان ها در آن ادعای الوهیت می کنند و به ناحق عملکرد الهیات را می کنند-، حمل کنند.

(قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) ‏

[توبه: ۲۹]

ترجمه:  ‏با كسانی از اهل كتاب كه نه به الله سبحانه وتعالی و نه به روز جزا(چنان كه شايد و بايد) ايمان دارند، و نه چیزی را كه الله سبحانه وتعالی(در قرآن) و فرستاده اش(در سنت خود) تحريم كرده اند حرام می دانند و نه آیين حق را می پذيرند، پيكار و كارزار كنيد تا زمانی كه(اسلام را گردن می نهند و يا اين كه) خاضعانه به اندازه توانایی، جزيه را می پردازند(كه يك نوع ماليات سرانه است و از اقلیت های مذهبی به خاطر معاف بودن از شركت در جهاد و تامين امنیت و جان و مال آنان گرفته می شودند.)‏

 

این جهاد برای برپایی این نظام بلند مرتبه تا هنوز بالای مسلمین یک فرض است:

قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)

[انفال: ۳۹]

ترجمه: و با آنان پيكار كنيد تا فتنه ای باقی نماند(و نيرویی نداشته باشند كه با آن بتوانند شما را از دينتان برگردانند) و دين خالصانه از آن الله سبحانه وتعالی گردد(و مومنان جز ازالله سبحانه وتعالی نترسند و آزادانه به دستور آیين خويش زيست كنند.) پس اگر(از روش نادرست خود) دست برداشتند(و اسلام را پذيرفتند، دست از آنان برداريد، چرا كه) الله سبحانه وتعالی می بيند چيزهایی را كه می كنند(و كيفرشان می دهد).‏

 

شمشیر در اسلام حمل نشده بود، در نتیجه که گروه مردم اعتقادات اسلام را در آغوش گرفتند؛ لیکن جهاد به خاطر برقرار کردن نظام امن به بیرون از دولت اسلامی حمل شده بود، تا این که اسلام را امنیت دهند و به مردم با اعتقادات مختلف و در زیر سایه این نظام زنده گی کنند و از قوانین این نظام اطاعت کنند؛ حتی این که اعتقادات آنان را در آغوش هم نگیرند.

(لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

[بقره: ۲۵۶]

ترجمه: اجبار و اكراهی در( قبول) دين نيست.

این حق و شایستگی اسلام و این رسالت اسلام است که مردم را از بنده گی مردم آزاد نموده، به بنده گی الله یکتا وادار نماید و تمام مردم را از این بنده گی نظام فاسد نجات دهد. پرستش الله سبحانه وتعالی تحقق پیدا نخواهد کرد، در فهم اسلامی و در عمل اسلامی تنها زیر سایه نظام اسلامی و این تنها نظامی است که الله سبحانه وتعالی بالای همه مردم وضع کرده است، برای فرمانروایان شان، فرمانروایی شان برای سیاه و سفید، دور و نزدیک و برای فقیر و ثروتمند یک قانون است که همه را به یک دید می بیند و به همه برابری می آورد. در دیگر نظام ها مردم غلام مردم است، بخاطر این که یک تعداد مردم بالای زنده گی تعداد دیگری قانون وضع می کند؛ بنابرین واجب است که اسلام این نظام ها را به عنوان مانع و سدی را از بین ببرد که مردم را از شناخت و درک پیام اسلام جلوگیری می کند.

این معنی کامل دین است که دین کاملاً به الله سبحانه وتعالی تعلق دارد؛ قضاوت و داوری فرمان برداری وجود ندارد؛ مگر به بنده گی الله سبحانه وتعالی برای مردم به عنوان قضیه سرنوشت ساز در برابر نظام ساخته ی دست بشر. موضوع مورد بحث جهادی است که فرض شده برای هدف معین و مشخص است. تاریخ اسلام گواهست که پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از به قدرت رسیدن و تاسیس دولت اسلامی در مدینه اجازه جهاد را نداشت تا این که دولت اسلامی بعد از هجرت تاسیس شد و بعد از موجودیت دولت اسلامی جهاد بالای مسلمین فرض گردید.

اسلام جهاد را برای از بین بردن نهادهای مادی که مردم را از زنده گی کردن زیر سایه دولت اسلامی و قوانین اسلامی جلوگیری می کند، فرض گردانیده که آن مردم می خواهند دور از اجبار ظلم و نظام های ساخته بشر و غلامی اشخاص زنده گی کنند که آن نهادها یک شخص را به جای الله سبحانه وتعالی قرارداده-الله که خالق زمین آسمان است-، قوانین ساخته بشر را تطبیق می کنند، از هوا و هوس خود قوانین می سازند و حلال و حرام را خود تعین می کنند.

ما از تحقیق خود از سیرت پیامبرصلی الله علیه وسلم دریافتیم که پیامبرصلی الله علیه وسلم هیچ وقت برای تاسیس دولت اسلامی متوسل به جنگ نشده است، برخلاف همه روش های اعمال شده بوسیله کفار قریش در جلوگیری کردن از راه الله سبحانه وتعالی، ظلم بالای مسلمین، آزار و اذیت پیامبرصلی الله علیه وسلم و صحابه مخلص شان تا این که فرمان مهاجرت بعضی آن ها به سرزمین حبشه برای حفظ دین شان  دریافت کردند. پیامبرصلی الله علیه وسلم بیشتر از این به آل یاسر چیزی نگفت:

«صبرا آل ياسر فإن موعدكم الجنة.»

ترجمه: صبور باشید ای آل یاسر، الله سبحانه وتعالی به شما وعده ی جنت را داده است.

بنابرین در یک مثال پیامبرصلی الله علیه وسلم می بینیم که وقتی که دعوت را در مکه مکرمه حمل می کرد، هرگز به پافشاری قریش توجه نکرد که آن ها می خواستند وی را از راه الله سبحانه وتعالی دور کنند. هر نوع شکنجه و توطیه را بالای مسلمین تحمیل کردند؛ مگر او صلی الله علیه وسلم ثابت قدم بودن خود را ادامه داد و با وحی الهی حمایت می شد. او صلی الله علیه وسلم در دعوت خود متردد نشد، حتی در زمان ضعیفی و ناتوانی خود تا این که ثمره دعوت اش نمایان گردید، دعوت او گسترش یافت، مردم یثرب اسلام را در آغوش گرفتند، حمایت کردند و دین الله سبحانه و تعالی را و نخستین دولت اسلامی در مدینه تاسیس کردند.

حتی در بیعت دوم عقبه ما می بینیم که العباس بن عباده بن نضله به پیامبرصلی الله علیه وسلم گفت: «سوگند به آن که شما را به حق مبعوث گردانیده است، اگر بخواهید فردا در سرزمین مِنی با این شمشیرهای مان بر قریشیان حمله خواهیم برد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لم نؤمر بذلك، ولكن ارجعوا إلى رحالكم‏»

ترجمه: به این کار مامور نشده ایم، به بار اندازهای تان بازگردید.

با توجه به آن کسانی که برای تاسیس دولت اسلامی از طریق جهاد مردم را فرا می خوانند ما یک تناقض را بین آن ها می بینیم که آن ها قاعده شریعت را نقض می کنند. تعریف جهاد در شرعیت عبارت از تلاش بی نهایت در جنگ با کفار برای بلند نمودن بیرق اسلام و تطبیق شریعت الله سبحانه وتعالی به بلندترین حد ممکن آن می باشد. این جنگ شامل جنگ با مسلمانان نمی گردد. ما در می یابیم  که سازمان های جهادی برای توجیه کردن ریختاندن خون مسلمانان، غیر مسلمانان و تخریب دارایی های شخصی به فتوی ها مراجعه می کنند؛ برای مثال: آن چیزی که در مصر اتفاق افتاد. ما در می یابیم که بعضی آن ها برای برگشت به فتوای تاتارها توسط(ابن تیمیه) تیوری ها را ابداع می کنند؛ الله سبحانه وتعالی بالای شان رحم کند که هدف قرار دادن کارکنان دولتی را جواز می دانند.

بعد از تحمل رنج و نبرد، آن ها اعتراف می کنند، منهجی را که آن ها پیروی می کردند، غلط بوده و بعد از ریختاندن خون و بی حرمتی به مقدسات آن ها آنان را رها می کنند. حقیقت امر این است که چطور سازمان های جاسوسی در بسیاری از این سازمان های جهادی نفوذ کردند، چه در الجزایز و مصر و چه در جاهای دیگر؛ سازمان هی استخباراتی بدترین جنایات و توطیه ها را را به عنوان عمل تروریستی انجام می دهند. وقتی بسیاری از مردم تطبیق را از طریق دریای خون و لاشه ها و کشتار بی گناهان می بینند، وادار می شوند که از دعوت برای تطبیق شریعت فرار کنند. بعضی آن ها برای توجیه کشتارشان حکم می کنند که مسلمانان مرتد شده اند و در روش کشتار وحشیانه شان قدرت ابتکار را نشان می دهند که نه از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت است و نه هم از صحابه کرام رضی الله عنهم. الله سبحانه وتعالی بالای شان رحم کند.

ما در می یابیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در فتح مکه وقتی که الله سبحانه وتعالی او را بالای مردم مکه غالب می گرداند، او صلی الله علیه وسلم مردم مکه را می بخشد و آن ها را آزاد می کند. هم چنان قبل از فتح شام خلیفه مسلمین ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای سربازان اسلامی دستور می دهد و می فرماید:

 

«لا تخونوا ولا تَغُلُّوا، ولا تَغدِروا ولا تُمَثِّلوا، ولا تقتلوا طفلاً صغيرًا، ولا شيخًا كبيرًا، ولا امرأة، ولا تَعقِروا نخلاً ولا تحرقوه، ولا تقطعوا شجرة مُثمِرة، ولا تذبحوا شاةً ولا بقرة ولا بعيرًا إلا لمأكلة، وسوف تمرون بأقوام قد فرَّغوا أنفسَهم في الصوامع، فدَعُوهم وما فرَّغوا أنفسهم له»

ترجمه: از حدتان تجاوز و  تعدی نکنید، خاین نباشید، اجساد مرده ها را قطع عضو نکنید، نه طفلی را به قتل برسانید ونه سالخورده ای را ونه زنی را؛ درختان خرما را نه از بین ببرید و نه بسوزانید. درختان میوه دار را قطع نکنید؛ گوسفندان، گاوها، و شتران را ذبح نکنید؛ مگر این که ضرورت خوردن داشته باشد. شما از مردمانی گذر خواهی کرد که خود را وقف رهبانگاه کرده است که شما آن ها را ترک کنید که آن ها خودشان را وقف کرده است.

 

پس چه باید گفت درمورد آن کسانانی که برای خطاب کردن مسلمانان به عنوان کفار هیچ تردید ندارند و آن ها را به عنوان مرتد ملاحظه می کنند و ریختاندن خون، غنیمت کردن اموال و تجاوز به نوامیس شان را جایز می دانند؟ آن ها متوقف نشدند حتی تا این که همراه یکدیگر جنگیدند، آن قدر که آن ها با سلاح های شان بالای برادران دینی شان حمله کردند و بعد از آن آن ها ریختاندن خون شان را جایز دانستند.

آیا چنین افراد شایسته حمل اسلام به عنوان پیام رحمت و عدالت به سوی جهانیان هستند؟ آیا در اسلام جهاد این چنین وحشی گری است؟ در گذشته سرزمین هایی که توسط ارتش های اسلام فتح می شدند، متقاعد به رحمت وعدالت اسلام بودند و دسته دسته به دین الله سبحانه وتعالی داخل می شدند؟ ما در حدیث صحیح ذیل می بینیم:

«عن أنس أن غلاما من اليهود كان مرض فأتاه النبي صلی الله علیه وسلم يعوده فقعد عند رأسه فقال له أسلم فنظر إلى أبيه وهو عند رأسه فقال له أبوه أطع أبا القاسم فأسلم فقام النبي صلی الله علیه وسلم وهو يقول الحمد لله الذي أنقذه بي من النار»

ترجمه: از انس رضی الله عنه روایت است که: پسر یهودی مریض شد تا این که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم به عیادت آن پسر آمدند. او صلی الله علیه وسلم در پهلوی سر آن پسر نشستند و به آن پسر گفتند که به اسلام داخل شوید و آن پسر به طرف پدر خود نگاه کرد و او پسر هم چنان با سرش به طرف پدر خود خیره شد، پدرش برایش گفت: اطاعت کن ابا القاسم. بنابرین پسر اسلام را در آغوش گرفت، پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم برخاست و آنگاه گفت الحمدالله او پسر به وسیله من خود را از آتش جهنم محفوظ کرد.»

 

پیامبرصلی الله علیه وسلم با نجات پسر از آتش جهنم بسیار خوشحال بود، کجاست هدایت پیامبر صلی الله در اعمال آن مردم؟ تاریخ مسلمانان گواه است که دولت خلافت تاریخ درخشان ساخته بود و صفحات آن پر از دست آوردها در بخش های مختلف بوده است؛ نظیر آن در رهبری، توجه به امورات، ساینس، تمدن و... بوده است. سرزمین های اسلام زیر چتر دولت خلافت، سرزمین رهبران، دانشمندان، سرزمین عدالت و نیکی بود و امت خوشبخت با عدالت و رحمت اسلام زیر بود.

مسلمانان و غیر مسلمانان، آن زمانی که اروپا در دوره تاریکی و جهالت سردرگم بود، جایی که پسران دین مشابه یک دیگر را به قتل رساندند، آن ها هیچ راهی فرار را پیدا نکردند تا پناهگاهی باشد و از امنیت مسفید شوند؛ این امن و امان آسایش و پناهگاه در جای دیگری نبود به جز از سرزمین های خلافت اسلامی در بین مسلمانان و زیر تسلط اسلام. زمانی که کلیسا در اندلس تفتیش مذهبی می کرد، یهودیان مکان امن و بهتر نسبت به سرزمین های مسلمانان پیدا نکرد؛ پس آن ها به خاطر زنده گی کردن در بین مسلمانان به سرزمین های اسلامی مهاجرت کردند.

در فرجامین سخن، خشونت و بربری کور کورانه مبتنی بر فهم درست پیام اسلام و جزییات دساتیر شریعت نیست و این مغایر دساتیر پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم در منهج اش برای تاسیس دولت اسلامی است. امت اسلامی برگشت می کنند، به عنوان بهترین امتی که موجب سعادت زنده گی بشر خواهند شد و پیام عدالت و رحمت الهی را حمل خواهند نمود.

وقتی که سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم و خواست او را بررسی کنیم درمی یابیم که ماهیت دولت های امروزی مبتنی بر قوای نظامی عظیمی استوار است که نمی تواند از طریق برپایی گروپ های مسلح غالب شود. حقایق واضح و آشکار اثبات می کند که حرکت های جهادی در هدف شان موفق نشدند، چنان که شرح داده شد. سازمان های استخباراتی به بسیار آسانی در این سازمان ها نفوذ کردند و این گروه ها را برای اهداف و مقاصدشان مورد استفاده قرار دادند. صحابه کرام با دسترسی اندک قوت مادی، پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم از متوسل شدن به برخورد مادی اجتناب می کرد و بر پیروزی بزرگ و سرنوشت ساز قوی و توانا که حفاظت از دولت موجود تازه تاسیس شده پا فشاری می کرد.

من به سخنان خود، با اظهار این مطلب خاتمه می دهم، تمام آن چیزهایی که من ذکر کردم به معنی آن نبود، در هر حالتی(درمورد مبارزه با جنایات) که از طرف کفار و متحدین شان در شرق و غرب هدایت می شوند، خاموش بمانیم. در مقابل امت اسلامی و سرزمین های اسلامی، برای کنترول حریم فضایی ما، تنگناه ها، آبناه ها ودریا های ما، به بهانه جنگ با تروریزم جمع می شوند که این همه فقط به معنی جنگ با اسلام و مسلمین است. این متخاصمین توسط حکام مسلمین کمک شده است که این حکام کمتر از آن ها جنایتکار نیستند. حکام را چوپانی فرض کنید که در مقابل گله اش مسوول است، این گرگان درنده از الله سبحانه وتعالی و بنده گان الله سبحانه وتعالی شرم ندارند که پیمان شان را آشکارا با قوای کفر در مقابل امت شان، برای گسترش نفوذ کفار اشغالگر می بندند. ما می بینیم حکام مراکش و الجزیره را که چطور پناهنده گان فراری از جهنم جنگ صلیبی در سوریه را تحقیر می کنند و آن چه که گفته شد بدون آن بود، آن چه را که حکام اردن، ایران، ترکیه، و دیگران در حال انجام دادن در مقابل برادرمان در شام هستند.

 

ادامه مطلب...

افغانستان پانزده سال بعد از اشغال!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

‍‍‍پانزده سال بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا و دو سال بعد از خروج رسمی نیروهای امریکایی و ایتلاف، افغانستان در ناامنی و هرج و مرجی تازه یی به سر می برد و دولت ساخته ی دست امریکا برای بقای خود تلاش می نماید. طالبان به صورت مداوم به حملات شان در مقابل دولت کابل ادامه می دهند. طوری که هفته قبل شاهد بودیم، اداره مرکز ولایت هلمند-شهر لشکرگاه- را بدست گرفتند.

در سال ۲۰۱۵م، در حملات موسوم تابستانی طالبان از همه بدتر ناکارایی امنیتی دولت افغانستان را نشان داد. در ماه سپتمبر همان سال طالبان ولایت شمالی کندز را تصرف کردند. با وجودی که نیروهای افغان به کمک نیروهای امریکایی این شهر را دوباره تصرف کردند، اما طالبان حضورشان را در شمال این کشور تا بحال حفظ کرده اند. در اخیر سال ۲۰۱۵م طالبان تقریباً ۳۰درصد ولسوالی های افغانستان را تحت کنترول گرفته یا هم حضور گسترده در آن داشتند. کابل حاکمیت خود را در ۵درصد دیگر از قلمروش در نیمه اول سال ۲۰۱۶م از دست داد و حالا طالبان بعد از سرنگونی دولت شان در سال ۲۰۰۱م توسط امریکا، بیشتر از هر زمانی، بیش ترین قلمرو را تحت تصرف دارند.

مقامات اردو و پولیس افغان در باره این وضع به انتقاد کردن از یکدیگر شان ادامه می دهند. سمونوال نعمت الله خلیل قوماندان تولی سوم قول اردوی ۲۱۵ میوند گفت: «نیروهای پولیس پیش از این که تلفاتی را متحمل شوند، ۲۷ پوسته امنیتی شان را بدون جنگ رها کردند.» او هم چنان افزود: «به همین خاطر نیروهای اردو بصورت تعجب آور و ناگهانی محاصره شدند.» اما دگرمن محمد عمر جان قوماندان امنیه ولسوالی نادعلی این گفته ها را رد کرد و گفت: «نیروهای پولیس از همه بیشتر تلفات را متحمل می شوند. اردو، پولیس را به خاطر متهم می کند تا ضعف خود را در جنگ بپوشاند طوری که آن ها نمی توانند خط اخیر دفاع از ولایت را نگهدارند.»

امریکا افغانستان را به بهانه حملات ۱۱ سپتمبر اشغال کرد، در حالی که پلان حضور دایمی در منطقه اورآسیا برای مقابله با اهداف روسیه و چین و کنترول منابع هایدرو کاربن بحیره خزر و خاور میانه را دارد. یکی از دلایلی را که امریکا برای اشغال افغانستان ارایه می کرد، آزادی افغان ها از دست طالبان و تعهد به آوردن ثبات و امنیت برای این کشور بود؛ اما بعد از یک دهه جنگ، وضعیت بد امنیتی منحیث یک ناکامی باقی مانده است. امریکا حملات طالبان را مقصر اصلی می داند؛ در حالی که با حد اکثر ۱۳۰هزار نیرو قادر به آوردن امنیت وعده شده نبود، و اساساً آن بخاطری بود که امریکا دولت افغانستان را با سیاست مداران فاسد، جنگ سالاران سابق و فرصت طلبان را پر کرد که مصروف تسویه حساب های قبلی و ثروت مند ساختن خود بودند.

در دسمبر ۲۰۰۱م سازمان ملل به نماینده گی از امریکا کنفرانس بن را در آلمان میزبانی کرد. هدف آن ایجاد یک روند سیاسی بود که بتواند همه اقوام مختلف، جنگ سالاران و جناح ها را در یک روند سیاسی تنظیم شده توسط امریکا گردهم آورد. اشتراک کننده ها شامل نماینده های چهار گروه مخالف؛ هم چون: پشتون، هزاره، تاجک و ازبک که همه ضد طالبان بودند، می شد. زمانی که امریکا در سال ۲۰۰۳م اشغال عراق را آغاز کرد، حامد کرزی دست نشانده ی امریکا منحیث ريیس اداره موقت منصوب گردیده بود و در سال ۲۰۰۴م او بعد از یک انتخابات، مملو از تقلب گسترده، رییس جمهور رسمی افغانستان گردید.

با مصروف شدن امریکا در جنگ عراق، طالبان برگشت نمودند؛ در حالی که امریکا می توانست ابتدا با آسانی طالبان را از قدرت دور سازد. استر اتفور آن چه را که واقعاً اتفاق افتاده بود چنین مشخص ساخت: «این بسیار مهم است، به یاد بیاوریم که طالبان هیچ گاهی در واقع در میدان جنگ شکست نخورده بودند. زمانی که آن ها فهمیدند که توانایی مقابله با نیروهای هوایی امریکا را در جنگ ندارند، جنگ را کاهش داده و رفتند تا شورش را برپا کنند و امریکا به جانشین های منطقه ای خود رو آورد. ایران ثبات را در مناطق شمال غربی از طریق ساخت جاده ها، خطوط انتقال برق و ایستگاه های مرزی همراه با دیگر پروژه های زیربنایی آورد. به پاکستان هدایت داده شده بود که تمام گروه ها و فرقه هایی را از مناطق قبایلی شمالی پاکستان که از شورش در افغانستان حمایت می کردند، از پا در آورد. مشکلات ایجاد شده توسط امریکا در افغانستان به زودی به پاکستان نیز سرایت کرد. در سال ۲۰۰۸م امریکا شروع به استفاده از هواپیماهای تهاجمی بدون سرنشین، برای هدف گرفتن مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان، در قلمرو پاکستان کرده است. بعد از انجام هزاران پرواز هیچ هدف بلند پایه ای دستگیر نشده است. در واقع امریکا برنامه هواپیماهای بدون سرنشین خود را در قریه ها و شهرهای بی گناه به آرزوی این که شاید رادار امریکا کدام هدف بلند پایه را پیدا کند گسترش داده است، در حالی که دولت پاکستان چنین حملات را به عصبانیت واکنش نشان داده است.»

این بازی زمانی افشا شد که سناتور دایان فاینستاین رییس کمیته اطلاعات مجلس سنای امریکا بصورت علنی در مورد موقعیت پرواز و نشست این هواپیماهای بدون سرنشین که در پاکستان گشت زنی می کنند، اظهار نظر کرد. در ماه فبروری ۲۰۰۹م سناتور دایان فاینستاین با تعجب بر پاکستانی ها در باره این حملات موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین، در مناطق شمال غربی مرزی چنین بیان کرد: «من می فهمم که این هواپیماها از پایگاه های پاکستانی پرواز می کنند.»

طوری که امریکا در گردابی غرق گردید که قدرت های غربی به شمول امریکا شروع به زمینه سازی صلح با طالبان را کردند. در یک پیام طویل به مناسبت عید سعید فطر در سال ۲۰۱۱م ملا محمدعمر رهبر طالبان تایید کرد که مذاکرات با امریکا جریان دارد. این نشان دهنده ی آن است که امریکا قبول کرده که نمی تواند طالبان را شکست دهد و به همین خاطر با دشمنی که می خواست آن را از بین ببرد، مذاکره می کند؛ اما این مذاکرات به پیش نرفت، خصوصاً زمانی که طالبان ضعف نیروهای امریکایی را در بدست آوردن پیروزی دیدند.

امریکا تعداد نیروهای خود را در سال ۲۰۱۴م به پایین ترین سطح رسانید، با وجودی این کار، خروج نیروهایش را نیز اعلام کرد؛ اما پایگاه های خود را در سراسر مملکت نگهداشت. امریکا روز به روز امنیت و اداره را به نیروهای امنیتی و پولیس افغان تسلیم کرد و دولت کابل را علی رغم عدم توانایی اش حمایت می کند؛ حتی از همان روزهای اول کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱م، امریکا نتوانسته یک دولت درست در افغانستان ایجاد کند که بتواند فراتر از کابل حکومت کند. حتی با تبدیلی حامد کرزی با اشرف غنی تاثیر اندک به تغییر حکومت داری بی کفایت نکرده است. جای تعجب نیست که چندین بار امریکا استراتیژی خود را تغییر داده و خروج خود را به تعویق انداخته است.

اخیراً در ماه می ۲۰۱۲م در اجلاس ناتو در شیکاگو امریکا و متحدانش شکست خود را پذیرفتند. بیانیه رسمی مشترک شان نشان دهنده تمایل جمعی تمام کشورهای عضو ناتو بود تا پرده از حادثه ی ناگوار افغانستان بردارند. گوشه ای ازین گونه بیانیه ها را نقل می کنیم: «بعد از ۱۰ سال جنگ و با وخیم شدن وضعیت اقتصادی جهان، کشورهای غربی دیگر نمی خواهند که هزینه مالی و یا جانی بپردازند.» هزینه تلاش های شان در یک جایی که برای قرن ها با تلاش های خارجی ها برای تغییر شان مقاومت کرده اند، حتی با هزاران سرباز امریکایی که به افغانستان فرستاده شده بود و با همکاری رهبران پاکستان با امریکا و با افزایش حملات هواپیماهای بدون سرنشین و هم چنان تلاش های امریکا، برای تقسیم طالبان به دو گروه؛ معتدل و غیر معتدل، افغانستان غرق شده در گرداب برای امریکا باقی مانده است.

نویسنده: عدنان خان

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه