شنبه, ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

نقش بین الملل در بحران سوریه!

  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

فرانسوااولاند رئس جمهور فرانسه،حملات هوایی روسیه را در حلب، "یک جنایت جنگی" توصیف کرد.(منبع: بی بی سی،20 اکتوبر 2016م)

پس از آنکه مراسم افتتاحی مرکز فرهنگی مذهبی ارتودوکس روسیه به تاریخ 19 اکتوبر 2016م در غیاب پوتین برگزار گردید؛دیمیتری پیسکوف،سخنگوی کریملین اعلام کرد که:«رئیس جمهور پوتین به تاریخ 11 اکتوبر 2016م تصمیم گرفت تا دیدار رسمی خود را از پاریس که به تاریخ 19 این ماه تعین شده بود فسخ نماید.»این عملکرد عدم تمایل رئیس جمهور فرانسه را از استقبال پوتین در پیش رو داشت. این در حالیست که روسیه در مقابل پروژه ی فرانسه در سوریه از حق ویتو خود استفاده نمود که این امر سبب تنش ها میان روابط این دو کشور گردیده است.

دلیل این تنش چیستو چه تأثیری بر روابط روسیه و اتحادیه اروپا خواهد داشت؟آیا این حوادث باعث تغییر در بازیگران بین المللی در بحران سوریه خواهد گردید؟جزاکم الله خیر!

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

به منظور داشتن وضوح به این دلایل و برای بررسی تنش هاو اینکه آیا تأثیر آن منجر بر تغییر بازیگران بین المللی خواهد شد یا خیر،نیاز به بررسی موارد زیر را داریم:

  1. مفکورهی مشارکت بین المللی زمانی روی صحنه آمد که اداره ی اوباما نقش روسیه را برای پیشبرد مأموریت بین المللی اش در سوریه تعیین نمود، این یک حقیقت انکار ناپذیر در واشنگتن استو آن را از برخی سیاستمداران روسیه پرسیدیم، آنها در مورد تنش امریکا با روسیه در موضوع سوریه بحث و گفتگو نمودند که:«امریکا در عقب روسیه در کشتار و تخریب سوریه قرار دارد. امریکا همچنان در عقب خروج کشورهای اروپایی از اتحادیه اروپا مخصوصاً بریتانیا و فرانسه قرار دارد و آنها را از دخالت در حل بحران سوریه واداشته است.»

در همین حال، روسیه مطمئن بود که این مأموریت جهانی بطور خودکار روسیه را به یک بازیگر بین المللی تبدیل مینماید؛اما این زمانی تعجب آور میگردد که امریکا نقش وی را در دیگر مسایل باز داشته است، حتی در مسئله ی بحران اوکراین که یک مسئله ی بسیار حساس به روسیه است.امریکا متعقد است که همکاری با روسیه در سوریه منجر به رسمیت شناختن منافع روسیه در اوکراین نمی گردد؛زیرا سوریه یک مسئله و اوکراین مسئله ی دیگراست.

بنابر این، روسیه به مرحله ی جهانی دست یافت، بخاطریکه مداخله ی وی در سوریه سبب حضور نظامی وی در منطقه گردید، باوجودی انتقادات برخی از سیاست مداران در واشنگتن به سیاست مشارکت بین المللی، بازهم روسیه جایگاه مناسب خود را کسب نموده است.

یک سند توسط پنجاه دیپلمات در وزارت امور خارجه امریکا نوشته شده است که خواستار دولت برای اجرای یک راه حل یک جانبه در بحران سوریه گردیده اند-بدون روسیه-اما استفاده از روسیه، از سیاست های اجرا شده ای واشنگتن میباشد. این سیاست امریکا بود و نتیجه ی آن ظهور روسیه در عرصه ی بین المللی میباشد که سبب واکنش در غرب اروپا گردیده است.

  1. روسیه شاهد تقویت موقف بین المللی خود به خاطر سوریه میباشدو لباس با عظمت حضور نظامی و جلسه کری-لاوروف در مورد سوریه، دوباره به روسیه برگشته است. بنابر این، این بازی با امریکا بخاطر منزوی ساختن اروپا از سوریه بود، روسیه از تقسیم بحران سوریه بین امریکا و روسیه خوشحال است، بخصوص که با راه اندازی پلان واشنگتن یک جناح خارجی در منطقه تحت تسلط امریکا نفوذ پیدا نماید؛مگر بصورت بین المللی، روسیه هم مانند امریکا جایگاه مناسب خود را دریافته استکه در مورد کشورهای بزرگ اروپایی هیچ توجه ندارد و احتمالاً کشورهای اروپایی منتظر عدم پیروی روسیه از گام های واشنگتن بودند؛ مگر این که بلاعوض با آنها کمک نماید تا موقف امریکا را در مسئله ی جهانی پائین بیاورد که با امریکا همکاری نماید. به همین سبب، پیروی روسیه از امریکا، تا حد زیاد خشم اروپا را بر انگیخته است.
  2. امریکا مانع واقعی در رد اروپا از دخالت در بحران سوریه میباشد و مانع بزرگ در بحران بین امریکا و روسیه است؛مگر اخیراً چنین به نظر میرسد که اروپا بخاطر شکستن ممانعت ها و دخالت در بحران سوریه راه های ذیل را درنظر گرفته است:

در جریان ماه های گذشته، امریکا در جستوی راه حل برای بحران سوریه به سختی مواجه گردیده بود؛زیرا مردم سوریه طرح و پلان امریکا را قبول ننمودند و این عملکرد حمایت تمام انقلابیون مخلص را به دنبال داشت. حتی نجیب زاده گان آماده اند تا با این شرایط همه مشکلات را تحمل کنند و آنها تا حدی بر این تصمیم خود استوار اند که حاضر نشدند با نیروهای ویژه ی امریکا که توسط اردوغان در عملیات فرات که مانند سپر معرفی گردیده بود، همکاری نمایند. امریکا متوجه تشدید بمباردمان حلب گردید و تأثیر وحشیانه ی آنرا که بالای مردم سوریه گذاشته است، مقاومت مردم را بیشتر ساخته است که سبب ناکامی طرح امریکا گردید. بنابرین امریکا توجه خود را تشدید نمودو میخواهد قبل از اتمام دوره ی اوباما بعضی از موفقیت ها را به پایش به اتمام رساند.

به این ترتیب جنگ لفظی میان روسیه و امریکا در جلسات 20 و 22 سپتامبر 2016مدر مجمع عمومی نیویارک به اوج خود رسید کهاین حالت خطرناک امریکاییرا در سوریه تجدید نمود و منجر به آتش بس امریکا گردید. از سوی دیگر شکست کری-لاوروف برای رسیدن به هدف، امریکا را وادار به دریافت گزینه ی دیگر ساخته است که این فرصتی بود برای اروپا تا از این طریق مانع را از سد راه خود دور نماید.

کشورهای اروپایی در جلسات مجمع عمومی در نیویارک شروع به اعلام نمودن پایان راه حل های کری-لاوروف در بحران سوریه کردند و سر انجام فرصت را برای امریکا مهیا مینماید تا نقش تک فردی را در بحران سوریه بازی نماید.بعداًدر جستجوی افزایش تنش ها میان امریکا و روسیه خواهد گردید تا از طریق امریکا، روسیه رااز سوریه بیرون نماید که این دلیل تنش های جدید میان اروپا و روسیه میباشد.

اروپا در تلاش است که با استفاده از ضعف امریکا وارد صحنه شود و با ارایه ی بیانیه ها و نوآوری اروپایی وارد بحران سوریه گرددکه شامل موارد ذیل میشود:

فرانسه برای تطبیق پروژه اش در سوریه با فرستادن وزیر خارجه اش "آیرالت" به مسکو،زمینه را فراهم ساخته و روسیه را معتقد بر تطبیق پروژه فرانسه نمود. پروژه فرانسه خواهان پایان اضطراری بمباردمان هوایی حلب میباشد که برخلاف موافقتنامه ی قبلی امریکا-روسیه میباشد که نیازمند هواپیماهای بیشتر به منظور مغلوب ساختن انقلابیون گردیده بودند. در دیدار با وزیر خارجه فرانسه، روسیه بسیار خجلت زده شد، بخاطریکه از یک طرف حرف تطبیق از پروژه فرانسه و از سوی دیگر نگران رد آن بود. درادامه ی توانایی ها فرانسه برای بدست آوردن موفقیت در این پروژه، وزیر خارجه فرانسه بعد از مسکو از واشنگتن دیدن نمود تا حمایت امریکا را در شورای امنیت بر تطبیق این پروژه جلب نماید.

حق ویتو ی روسیه تمام توانایی های فرانسه را در شورای امینت به تاریخ 8 اکتوبر 2016مخنثی نمود که این عمل سبب بر انگیختن تنش میان روسیه و فرانسه و کشورهای اروپایی گردید و آنها متوجه شدند که روسیه پلان را روی دست گرفته است که مانع دسترسی آنها به بحران سوریه میگردد. اگر امریکا با تأمل، فرصت را برای کشورهای اروپایی مهیا می ساخت که بعد از تعین نقش روسیه در بحران سوریه قابل تطبیق نمی بود.

این دیدار که برای رئیس جمهور روسیه، به تاریخ 19 اکتوبر 2016مدر پاریس در نظر گرفته شده بود، همزمان با توجه بر روابط روسیه و فرانسه و مسئله ی ملاقات خصوصی که در حین بازگشایی مرکز فرهنگی روسیه و کلیسای آرتودوکس، از زمان موافقت آنها در اشتراک رئیس جمهور فرانسه با پوتین در بازگشایی جلسه، در نظر گرفته شده بود. بخاطر این موضوع، رئیس جمهور فرانسه به تاریخ 10 اکتوبر 2016م نخستین اعلامیه خود را در قبال عدم دیدار خصوصی با پوتین اعلام نمود؛ همزمان با این کریملین نیز تنظیمات ابتدایی خود را در ادامه ی دیدار رئیس جمهور روسیه اعلام نمود که روسیه در یک حالت ناخوشایند قرار گرفت. زمانی فرانسه اعلام کرد که رئیس جمهور فرانسه با پوتین در جریان دیدار تنها بالای بحران سوریه بحث مینمایند و بازگشایی محفل را با وی سهیم نمی سازد که این عمل خارج از چوکات تعظیم و اکرام بود.

رهبری حکومت فرانسه بیان نمود:«ما این فرصت را برای روسیه داده ایم تا در مورد مشارکت پاریس در بحران سوریه بحث و گفتگو نماید و هولاندباید بداند که آنها در بازگشایی مرکز سهم ندارد و آنها خواهان صحبت بالای مسئله ی سوریه میباشند. (منبع: روزنامه Russia Today، 11 اکتوبر 2016م)

روسیه خشمگین گردید و مسکو به تاریخ 11 اکتوبر 2016ماعلام نمود که:«رئیس جمهور روسیه دیدار از پاریس را لغو نمود.» به همین خاطر، مفکوره های روسیه-فرانسه بین این دو کشور خیلی رفیع بود.

فشار فرانسه ادامه دارد،فرانسوا اولاندرئیس جمهور این کشورگفت:«وی هیچگاه فشار بالای روسیه را در حمایت از دولت سوریه در جنگ علیه باغی گران کم نمی سازد.» وی بخاطر دیدار باولادیمیر پوتینرئیس جمهور روسیه اعلام آماده گی نمود تا در مورد جنگ بحث نمایند که این خبر از سوی یک روزنامه محلی در فرانسه به روز شنبه نشر گردید.(منبع: رویترز، 16 اکتوبر 2016م)

رئیس جمهور فرانسه وانگلا مرکلنخست وزیر آلمانبه روز سه شنبه مورخ 20 اکتوبر 2016م در جریان کنفرانس مطبوعاتی در ختم جلسه فرانسه، جرمنی و روسیه در برلین، بمباردمان شهر حلب سوریه را توسط جنگنده های هوایی روسیه به شدید ترین الفاظ تقبیح نمودند. اولاند همچنان حملات هوایی را "جنایت حقیقی جنگی" معرفی نمود. مرکل جنگ روسیه و کشور سوریه را در حلب "غیر بشری" خواند.(منبع: بی بی سی عربی، 20 اکتوبر 2016م)

این دلایل منجر به تشدید تنش در روابط میان فرانسه و روسیه و تبدیل خط مقدم راهکار دو جانبه گردیده است، مخصوصاً در بحران سوریهکه فرانسه؛ مانند: روسیه، در عملکردهای سیاسی موفق نیست. هرگونه تنش منجر به تنش بیشتر گردیده و می تواند روابط دو جانبه را صدمه جدی برساند.

در مورد تأثیر تنش روسیه و فرانسه بر روابط اروپا، باید موارد ذیل را مورد بحث قرار دهیم:

تنش ها میان روسیه و فرانسه در روابط روسیه با کل اروپا تأثیر دارد، مخصوصاً بالای کشورهای تأثیر گذار اروپایی؛ مانند:انگلیس، آلمان و... موقعیت فرانسه در تصامیم شورای امنیت نماینده گی از اتحادیه اروپا می کند که تا اکنون عضو آن میباشد؛ اما انگلیس سیاست خود را با فرانسه تا حد زیادی هماهنگ مینماید.

بعد از رای دهی شورای امنیت، نماینده ی انگلیس شدیداً در سخنرانی خود از نماینده گی ویتوی روسیه بصورت "شرم آور" یاد نموده گفت:«ما عملکردهای روسیه را میدانیم.» (منبع: عرب نیوز 8 اکتوبر2016)

همچنان به نقل ازشرق میانه آنلاینبه تاریخ 11 اکتوبر 2016م، جانسوندر پارلمان اظهار داشت: «اگر روسیه در مسیر فعلی خود ادامه دهد، پس از آن من فکر می کنم که کشور بزرگ در معرض خطر تبدیل شدن به یک کشور منفور است.»و نیز اشاره نمود:«گروه های معترض ضد جنگ برای تظاهرات در نزدیک سفارت روسیه خواهند ایستاد که من قطعاً خواهان دیدن تظاهرات در مقابل سفارت روسیه استم.»(منبع: رویترز)همه شواهد موجود اشاره به مسئولیت روسیه برای این اعمال وحشیانه مینماید، مخصوصاًحمله ی روسیه بالای یک کاروان کمک های بشر دوستانه در سوریه که روسیه به تاریخ 12 اکتوبر 2016م پاسخ این حمله اسپوتنیک را چنین ارایه نمود:«وزارت دفاع روسیه ادعاهای جانسون را ناشی از بیماری عصبی دانسته کهبالای خصومت اطرافیانتأثیر میگذارد.»

آیگور کوناشینکوف سخنگوی وزارت دفاع روسیه، گفت:«اتهامات مطرح شده توسط جانسون نشان دهنده ی علایم مریضی عصبی بنام "هیستری روسوفوبیک" میباشد که در برخی از رهبران سیاسی انگلیسی ذاتی است.» بیانیه ی که ما در بالا متذکر شدیم: اولاند این حملات هوایی را منحیث "جنایت جنگی" میپندارد.(منبع: بی بی سی عربی، 20 اکتوبر 2016م)

تنش ها با روسیه و اتحادیه ی اروپا ادامه دارد. صداهای بلندی در اروپا وجود دارد که فشار را بالای روسیه وارد مینماید و بخاطر اعمال تحریمهای جدید به خاطر سوریه به پا خواسته اند. به همین ترتیب، فرانسه، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی با هم یکجا به سوی تیره شدن روابط با روسیه استو رد سیاست های روسیه را ابراز نمودند. همه به این امید که این کشورها یک راه حل مناسب را در بحران سوریه نظر به مسوده ی شماره یک بین الملل ایفا خواهند نمود.

این کشورها در قبال مسلمانان از نیت خوب برخوردار نیستند، موضوع مهم برای اینها دخیل ساختن کشورهای اروپایی در قتل عام مسلمانان سوریه است و آنها مدافع مسلمانان علیه قتل عام در سوریه توسط روسیه نیستند؛ زیرا موقعیت این کشورها از بی تفاوتی نسبت به خونریزی ها در سوریه در طول شش سال گذشته میباشد، مسئله اینها این است که این کشورها میخواهند منحیث کشورهای ابر قدرت، در حل بحران سوریه نقش داشته باشند.

تنش ها در اتحادیه ی اروپا با ایجاد تنش بر روابط فرانسه و روسیه روز افزون است. انگلیس و فرانسه از اتحادیه ی اروپا خواستار محکوم کردن حملات هوایی روسیه در سوریه گردیده و به اعمال تحریم های بیشتر علیه مسکو پافشاری دارند.

جینمارک آیرولت وزیر خارجه فرانسه گفت:«فشار بالای روسیه باید قوی تر گردد و آنها اشاره به یک موقف اتحادی دارند، اتحادیه اروپا میتواند جلو حرکت هایی راکه به قتل عام مردم حلب می انجامد بگیرد. انگلیس و فرانسه میخواهند اعمال ممنوعیت سفر بیست تن از شهروند سوریه را بگیرند، همچنان دوازده تن از مردم روسیه را به فهرست تحریم اضافه نمایند که شامل دو صد تن دیگر نیز میشود. به شمول 3 ایرانی که این ها متهم به اعمال چنین وحشت ها در سوریه هستند.»(منبع: الجزیره 17 اکتوبر 2016م)

موضوع تحریم های مالی بدون صدور قطعنامه صورت گرفته است. "روزنامه ی روسیه ی امروز، اعلام نمود:«بانک انگلیس تمام حسابات بانکی را بدون اعلام دلایل آن مسدود نموده است.»

اگر تنش ها میان فرانسه و اتحادیه ی اروپا با روسیه افزایش یابد، پس از آن دروازه ی درگیری بین روسیه و اروپا باز خواهد شد و عواقب آن در اوکراین و یا در منطقه دیگری در شرق اروپا نمایان میگردد و کشورهای اروپایی تحریم ها را بالای روسیه افزایش خواهند داد. علل افزایش تنش در روابط روسیه و اروپا بسیار زیاد است؛ حتی اهمیت بین المللی در بحران سوریه محدود نمی شود. اگر روسیه از خود ابتکار نشان می دهد احتیاط در برخورد با اروپا ضرور استو این بزرگترین باخت در روابط با اروپا خواهد بود.

با تسلط در بحران سوریه، روسیه شایسته گی کافی در روابط بین المللی از خود نشان داده نمیتواند، آنهم در زمانی که جهان در حال اجلاس در مورد جنایات جنگی در سوریه هستند. روسیه سرعت بمباردمان حلب را افزایش داده و این عملکرد وی از عدم سیاست کافی روسیه میباشد. آنها امروز از روابط خود با امریکا اطمینان دارند و آنها میدانند که تنش آشکار در روابط روسیه با امریکا در مورد سوریه واقعی نیست.

در حین این تنش ها وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که:«یک جلسه بین کری و لاوروف در لوزان برگزار خواهد شد.» قبلاً نیز به تاریخ 15 اکتوبر 2016م بعد از درگیری برخی از پیروان و حامیان به صورت حاضرباش موضوع تعلیق جلسات با روسیه مورد بحث قرار گرفته بود که در حال حاضر مانع بزرگ دخالت اروپا در مسایل میباشد.

چنین به نظر میرسد که روسیه متوجه حالت وخیم خود که امریکا از وی به مثابه فرمانده جنگ جهت بمباردمان وحشیانه در سوریه ه شده است، اروپا از این تنش های مصنوعی میان امریکا و روسیه فایده به دست آورد و در مورد حملات وحشیانه روسیه موضعگیری شدید نموده است.روسیه خواهان پایان آوردن سطح فشار اروپا گردیده است و در ابتدا در مورد آتش بس صحبت نمود: «مکث بشردوستانه بمباردمانش را از شهر حلب سوریه توقف داده است. روسیه گفته است که بمباردمان شهر حلب سوریه را پنجشنبه بعدی 20 اکتوبر 2016م برای هشت ساعت توقف خواهد داد، شروع آتش بس 8 صبح به وقت محلی و ختم آن 4 بعد از ظهر می باشد.» این حرکت بعد از خبر قتل 14 تن از یک فامیل، در جریان بمباردمان در شهر حلب، آغاز گردید.(منبع: بی بی سی،17 اکتوبر 2016م)

پوتین بخاطر بحث روی مسایل سوریه با اتحادیه ی اروپا موافقه نمود، آنهم بعد از اینکه قبلاً با اولاند رد نموده بود.ریاست جمهوری فرانسه دیروز اعلام نمود:«فرانسوااولاند رئیس جمهور فرانسه وولادیمیر پوتینرئیس جمهور روسیه و هم چنانانگلا مرکل نخست وزیر جرمنی ، امروز چهارشنبه در برلین یک "ورکشاپ" را روی بحران های سوریه دایر خواهند نمود.»(منبع: آژانس ها، روزنامه خلیج 19 اکتوبر 2016)

به همین ترتیب، تنش ها در روابط فرانسه و روسیه تأثیر منفی در اتحادیه ی اروپا دارد که فشار را بالای روسیه افزایش خواهد داد و در پی تلاش دریافت راهکار برای این معضله است. این ملاقات با اتحادیه ی اروپا در مورد بحران سوریه میباشد، پس از آنکه اولاند از بحث امتناع ورزید که سبب لغو ملاقات پوتین گردید و تحریم ها از هر وقت دیگر بیشتر افزایش یافت.

آیا این، نتایج بازیگران منطقوی و بین المللی را که در بحران سوریه دخیل هستند، تغییر خواهد داد؟ هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد، همه چیز در جایش باقی خواهد ماند، بازیگران بین المللی همه شان باقی خواهند ماند، امریکا و نماینده گانش: روسیه، ایران، ترکیه وعربستان سعودی باقی خواهند ماندو اتحادیه ی اروپا درین بحران چانس زیاد ندارد، بدون اینکه تنش را علیه روسیه تشدید نمودهو تلاش برای نزدیک شدن به امریکا را بخاطر داشتن نقش در حل بحران سوریه نماید.

امریکا جلسه لاوزن را به تاریخ 15 اکتوبر 2016م با شامل نساختن اتحادیه ی اروپا دایر نمود، روسیه در جلسه به امریکا نزدیکتر بود با وجود اینکه امریکا روابط اشرا با روسیه متزلزل اعلام نموده بود.زمانیکه امریکا متوجه شد که اروپا ازین کار رنجور گردید، از اروپا خواستار جلسه ی تنهایی، بدون اشتراک دیگر طرفین شد که هیچ مسئله یمهم در جلسه اتفاق نیفتادو چنین به پایان رسید که آغاز شده بود.

بنابر این احتمال وجود دارد که نقش بین المللی در بحران سوریه به همین شکل باقی خواهد ماند و تنها بازیگران آن امریکا و نماینده گان اش، روسیه و دیگر پیروانش خواهد بود.

از نظر بین المللی و منطقوی، طرحی است که آنها ریخته اند؛ اما آنها نمیدانند که مردان مخلص به الله سبحانه وتعالی در شام هنوز هم وجود دارد، با پیامبر صلی الله علیه و سلم باورمند هستند و امریکا، روسیه و دیگر پیروان شان توانایی مقابله با مردان با استقامت شام را ندارندو سرنوشت این ها به اذن الله سبحانه وتعالی؛ مانند: سرنوشت پیشینیان شان خواهد شد.

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

[نحل: 26]

پيش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند[ولى] الله سبخانه وتعالی از پايه بر بنيانشان زد، درنتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت و از آنجا كه حدس نمى‏ زدند عذاب به سراغشان آمد.

ادامه مطلب...

تنش ها میان حزب مسلم لیگ و تحریک انصاف در پاکستان Featured

حزب التحریر-ولایه پاکستان تنش های اخیر میان حزب «مسلم لیگ پاکستان» به رهبری نواز شریف و حزب «تحریک انصاف پاکستان» به رهبری عمران خان را شدیداً محکوم کرده و میپرسد که چگونه به مسلمانان جایز است تا برای دموکراسی مبارزه کنند؟ یکسوی این تنش حزب تحریک انصاف پاکستان ادعای تغییر واقعی و برپایی دموکراسی واقعی را سر میدهد و از سوی دیگر حکومت پاکستان به رهبری نواز شریف میگوید که:«این حرف های حزب تحریک انصاف پاکستان در حقیقت بر ضد دموکراسی است.»

این یک حقیقت آشکار استکه مسلمانان پاکستان برای دموکراسی ارجی قایل نبوده و خواهان اسلام و دولت اسلامی اند. سیاسیون و منطقیون پاکستان ازین امر با خبر بوده و همواره از نام اسلام برای جلب حمایت مردم برای حزب خویش استفاده کرده اند؛ طور مثال: مبارزه  ضیاءالحق در 1977م برای سرنگونی حکومت پاکستان مبنی بر تطبیق سوسیالیزم،حرکت ضد حکومتی را بنام نظام مصطفیصلی الله علیه وسلم براه انداخته و از واژه ی اسلامی سازی استفاده میکرد. امروز هم ساسیون در پاکستان از رهبران تا مخالفان، از واژه شورای خلافت های گذشته استفاده کرده و با این کار میخواهند رنگی اسلامی به دموکراسی دهند در حالیکه فرق بین این دو مانند فرق میان شب و روز است.

تا حال حتییکی ازین احزاب جرئت گفتن اینرا نداشته اند که ما برای دموکراسی، کپیتلیزم و سوسیالیزم میرزمیم؛ چون: می دانند این تنها اسلام است که باعث تحریک احساسات مردم مسلمان پاکستان میشود وبس. چطور حزب مسلم لیگ پاکستانمیتواند برای تحکیم دموکراسی مبارزه کند؟ در حالیکه برای هر مسلمان واجب است که همه موارد فردی و اجتماعی اش بر اساس قرآن و سنت باشد. چگونه حزب تحریک انصاف پاکستان میتواند از طریق دموکراسی به عدالت برسد؟ نظامیکه اجازه میدهد تا بخش بزرگی از سرمایه ی حکومت در دست چند فرد انگشت شمار باشد؟

در نظام اسلام احکام نماز، روزه، حج، زکات، ازدواج و طلاق، جنگ، اقتصاد، تعلیم و تربیه و رسانه ها متمایز از هر آیین دیگر است و ما تنها اجازه ی تطبیق این احکام را داریم نه نظام آورده شده ی بشر را. همینگونه، تنها نظام حکومتی اسلام نظام خلافت است که کاملاً مجزا از هر نظام حکومتی فعلی است و وجیبهی مسلمانان است تا آنرا با تمام و کمالبرپاکنند.

دموکراسی نظامی است که انسان را آزاد برای ساختن هر قانونی مطابق میل و خواهشات خودش قرار میدهد. در حالیکه در نظام خلافت تمام قوانین مطابق احکام و وحی الهی صورت می گیرد. همین است که هیچ نظام دموکراتیک ادعای ریشه کن کردن سود، مواد مخدر، خصوصی سازی انرژی و معادن طبیعی، فحشا و قطع روابط با دشمنان اسلام را که همانا امریکا و غرب است،سر داده نمیتواند. همین است که هیچ نظام دموکراتیک نمیتواند بالای ارتش های مسلمان صدا بزند تا به اتحاد در یک صف، قوای اشغالگر را از کشمیر، افغانستان، فلسطین و دیگر سرزمین های اسلامی برانند و مرزهای استعماریکه آنها را به 60 دولت جداگانه تقسیم کرده اند ازبین ببرند، در حالیکه مردمان این سرزمین باید همه یکجا، زیر یک بیرق و یک خلافت زنده گینمایند.

الله سبحان و تعالی میفرماید:

وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا

[احزاب:36]

و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون الله سبحانه وتعالی و فرستاده‏ اش به کارى فرمان دهند براى آنان در کارشان اختیارى باشد و هر کس الله سبحانه وتعالی و فرستاده‏ اش را نافرمانى کند قطعا دچار گمراهى آشکارى گردیده است.

آیا برایکسانیکه میخواهند رضای الله سبحانه وتعالی را بدست آورند و نظامیرا حاکم نمایندکه عدالت واقعیرا به میان می آورد وقتش نیست که برای اعاده ی خلافت بر منهج نبوت مبارزه کنند؟

دفتر مطبوعاتی حزب التحریرـ ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

چرا امریکا افغانستان را به پایگاه دایمی اش مبدل می سازد؟

  • نشر شده در سیاسی

عمده ترین استراتیژی امریکا در جنگِ افغانستان ظاهراً ریشه کن سازی لانه های تروریزم و پایان خشونت بود، اما با گذشتِ بیش از یک ونیم دهه جنگ تاکنون حتی کابل پایتخت از هیچ نوع آرامشی برخوردار نیست. چنان چه حملات روز افزونِ انتحاری، ترور افراد و شخصیت های سیاسی و نیز تاجران یکی از شاخصه های آنست.

جورج بوش رئیس جمهور امریکا به بهانه ای حادثهٔ یازدهم سپتمبر حمله نظامی را بر افغانستان راه اندازی کرد. در آن زمان نیروهای نظامی امریکا توانست حکومت طالبان را یک‏ سره و در مدت کمتر از دو ماه سرنگون سازد، این در حالی بود که طالبان در بیشترین بخش های از افغانستان تسلط داشتند.

استراتیژی بوش بیشتر بر افزایش نیرو و تداوم جنگ در افغانستان استوار بود، اما با روی کار آمدن اوباما، استراتیژی امریکا ظاهراْ بر افزایش نیروی نظامی مبنی بر پایان جنگ و خروج این نیروها از افغانستان طرح شده بود. چنان چه اوباما پس از پیروزی اش در دورِ نخست انتخابات 2009م طی نطقی اعلام داشت: "بر اساس منافع حیاتی ایالات متحده 30 هزار نیروی کمکی به افغانستان اعزام می شود. از اوایل سال 2010م روند اعزام این نیروها به افغانستان آغاز می شود و پس از ماه جون 2011م روند خروج آن ها آغاز خواهد شد."

به دنبال آن قرار بود مطابق استراتیژی اوباما پس از پایان سال 2014م نیروهای امریکایی از افغانستان بیرون شوند و تنها تعداد محدود از آنان در پایگاه های نظامی به هدف آموزش و مشوره به نیروهای افغان حضور داشته‏ باشند. مطابق این استراتیژی قرار شد تا ماه جنوری 2017م، شمار سربازان امریکایی از 9800 تن به 5500 تن کاهش یابند، ولی به تاریخ 2016.06.09م، بارک اوباما در یک اقدام تازه نقش وسیع تری را برای نیروهای امریکایی در افغانستان صادر نمود؛ چنان که اشتون کارتر وزیر دفاع امریکا بیان داشت: "تغییرات در استراتیژی امریکا و افزایش اختیارات بیشتر به فرماندهان برای کمک به نیروهای نظامی افغان طراحی شده است. براساس این استراتیژی نیروهای امریکایی می توانند علاوه بر کمک، مشاوره و آموزش در کنار نیروهای امنیتی افغان در میدان های جنگ حضور یابند."

بنابرین از آغاز حمله نظامی امریکا تاکنون عمده ترین استراتیژی آن که ظاهراً ریشه کن سازی لانه های تروریزم و پایان خشونت بود، به حقیقت نپیوست. جالب این که در این رابطه هیچ نوع اختلافِ میان اداره جورج بوش از حزب جمهوری خواه و اوباما از حزب دموکرات دیده نمی شود، نه اختلاف پیرامون تداوم جنگ و حضور درازمدت نظامی و نه هم اختلاف پیرامون استفاده از قلمرو افغانستان به عنوان پایگاه برهم زدن آرامش کشورهای همجوار، به ویژه کشورهای آسیای میانه در همسایه گی چین و روسیه؛ منطقه ای که ایالات متحده امریکا به ذخایر انرژی و نفت دریایی خزر آن دسترسی ندارد.

براساس برآوردهای جهانی اورآسیا، منطقه ای که افغانستان در همسایه گی آن موقعیت دارد، 75 درصد انرژی تمام جهان را در خود جا داده است. به همین دلیل امریکا افغانستان را به پایگاه دایمی خود مبدل می سازد و تداوم جنگ وسیله ای است که امریکا آرام آرام نفوذش را در منطقه از این طریق گسترش می دهد.

احمدصدیق احمدی

ادامه مطلب...

قیمت خون یک افغان چند است؟!

  • نشر شده در سیاسی

ملل متحد در گزارشی اخیر خود گفته است که در شش ماه اول سال ۲۰۱۶ میلادی دست کم ۱۶۰۱ فرد ملکی کشته و ۳۵۶۵ تن دیگر زخمی شده اند. از این میان تقریباً یک سوم تلفات را کودکان تشکیل می دهند. هم چنان در یکی از مرگ بارترین حملات در دهمزنگ کابل نزدیک به 400 تن کشته و زخمی شده اند.

خشونت ها در افغانستان با گذشت هر روز بیشتر و گسترده تر می گردد. دولت افغانستان از تأمین امنیت اتباع خود به کُلی عاجز مانده است. دولت بجای تأمین امنیت و حفظ زندگی مردم، دست به ابتکار دیگر زده و برای خاموش نمودن احساسات مردم برای آن ها غرامت می پردازد!

این غرامت برای قربانیان حملات انتحاری، قربانیان نیروهای امنیتی پرداخت شده و شامل یک بار حج بیت الحرام، یکصد هزار افغانی پول نقد، در بعضی اوقات یک اپارتمان و یا امتیازات پیش پا افتاده ای دیگر به‌ خانواده مقتول می باشد. جالب اینجاست، اکثراً این غرامات تادیه نمی شود یا این که در اثر فسادی در ادارات دولتی وجود دارد، خانواده مقتول مجبور است تا نیمی از غرامت را رشوت بدهد تا نیم دیگر آن را بدست بیاورد.

از سوی دیگر بعضی اوقات نیروهای اشغالگر خارجی نیز از این قاعده پیروی نموده و برای خاموش ساختن احساسات مردم بر علیه نیروهای خارجی برای خانواده مقتول بعضی از امتیازاتی را اعطا می کنند. البته نیروهای خارجی در موارد اندک این کار را انجام می هند. آن ها بیشتر در هنگام کشتن، قتل‌عام های ناشی از پرتاب بم ها بر مردم افغانستان، فقط به «معذرت» خواستن اکتفا می کنند و بس.

اما پرسش اینجاست که آیا قیمت یک انسان به اندازه یکصدهزار افغانی ارزش دارد؟ حالانکه یکصدهزار افغانی قیمت یک موتر کهنه و فرسوده هم نیست. آیا زندگی یک انسان به اندازه یک اپارتمان یا یک بار سفر حج بی ارزش است؟ در حالی که در روایات اسلامی خون یک مسلمان باارزش تر از خانه کعبه دانسته شده است.

این در حالیست که کم ترین میزان غرامت کشتن و به قتل رساندن یک انسان عادی امریکایی ده میلیون دالر تعیین شده است. با بلند رفتن شخصیت اجتماعی مقتول، میزان غرامت تا یکصد میلیون دالر نیز می رسد.

در حالی که اسلام کشتن و ریختن خون مسلمان را بدون حقّ، حرام و ممنوع قرار داده است. چنان چه الله سبحانه وتعالی در سوره مائده می فرماید: [ترجمه] «کسی که انسانی را بدون آن که جنایت و فسادی در زمین کرده باشد، به قتل برساند، گویی همه ی انسان های روی زمین را به قتل رسانده است، و هر کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد، گویی همه ی انسان های روی زمین را از مرگ نجات داده است.» هم چنان در روایات آمده که مؤمن همه چیزش-مال، آبرو و خون او- حرام است.

با این حال، اسلام به بهترین شکل آن ارزش خون انسان ها را محترم شمرده و از ریختن آن بجز در موارد حقّ، نهی فرموده است؛ اما نظام سرمایه داری خون انسان ها را بی ارزش ساخته و آن را به پول و ارزش های مادی پائین آورده که ما شاهد چنین فجایع هولناک در زمین خدا هستیم.

مصدق سهاک

ادامه مطلب...

اختطاف دو عضو حزب التحریر بعد ازتهدیدهای متعدد در منطقه غوته شهر دمشق

  • نشر شده در سوریه

به روز سه شنبه 11 اکتوبر 2016م حاجی ابومالک در سن 55 سالگی در  سکبا  اختطاف شد. این در حالیست که چهار روز بعدش یعنی به روز شنبه ابوعبدالرحیم جوبار 32 ساله در  ازان ترما  اختطاف گردید. ما تائید می کنیم که این اختطاف ها بعد از موجی از تهدیدات و زورگویی ها در مقابل دعوتگران مان در منطقه غوته شهر دمشق از طرف گروه فیلق الرحمن و وابستگانش صورت گرفته است. هر دو منطقه ای که این دو اختطاف ها در آن صورت گرفته اند، در تصرف گروه فیلق الرحمن اند.

این اختطاف ها بعد از قصد قتل شیخ ابو سهیب النجار در 4 اپریل 2015م توسط گروه جیش الاسلام و اختطاف دو عضو دیگر از حزب التحریر در شهر دورما در 26 اپریل 2015م صورت گرفت که این دو عضو حزب التحریر برای مدت 7 ماه در زندان های جیش الاسلام در اسارت بسر می بردند.

مجرمان این جنایت به آیات الهی که می فر ماید:  

وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ

[قصص: 77]

و در زمین فساد مجوى که الله فسادگران را دوست نمى دارد.

وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ

[مائدة: 64]

و خداوند مفسدان را دوست نمى دارد.

نمی ترسند! این ها باید بدانند که مردم شام این مجرمان را بدون حسابدهی به حال خود شان رها نخواهند کرد؛ مردمی که با تظاهرات ها قیام کردند تا رژیم فاسد و سفاح اسد را ریشه کن کنند.

رهبران فیلق الرحمن باید مجرمان این جنایات را به جزای اعمال شان رسانده و از الله سبحانه وتعالی بترسند و بدانند که هیچ کس نزد الله سبحانه وتعالی بدون حسابدهی باقی نخواهد ماند و او قوی و انتقام گیرنده است.

ای مردم شام و غوته!

طوری باشید که الله سبحانه وتعالی بالای تان امر کرده، پیرو حق باشید و از مردم خود مقابل کسانی که پسران تان را اختطاف می کنند، دفاع کنید. حال که شما ادعای حقانیت و پشت کار دارید، این ادعای شما خلل بزرگی سر راه آنانی است که به خون و مقدسات شما حرمتی قایل نیستند و در سدد انحراف راه انقلاب شما هستند. پس با برادران تان که همانا دعوتگران هستند ایستاده و نگذارید که ترس ظالمان شما را از گفتن حقیقت باز دارد.

امام احمد در مسندش از ابو سعید خدری رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر الله صل الله علیه و سلم فرمود:

لَا یمْنَعَنَّ أَحَدَکمْ هَیبَةُ النَّاسِ أَنْ یقُولَ فِی حَقٍّ إِذَا رَآهُ، أَوْ شَهِدَهُ أَوْ سَمِعَهُ

هیچ وقت باید ترس از ظالم شما را از گفتن حقیقت باز ندارد، وقتی حقیقت را دیدید، شنیدید و یا شاهد بودید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه سوریه

ادامه مطلب...

افغانستان در 15 سال جنگ

  • نشر شده در سیاسی

امریکا جنگ خویش را علیه افغانستان در سال 2001م آغاز نمود، و پس از 15 سال جنگ ماموریت رسمی خویش را دو سال قبل در این کشور به اتمام رسانید. با موجودیت نیروهای امریکا و نیز ائتلاف بین المللی، امنیت افغانستان در هرج و مرج نیز باقی ماند؛ درحالی که هدف مبارزه امریکا در این افغانستان نجات مردم از ناامنی ها بود.

طالبان علیه دولت موجود در کابل ثبات نشان دادند و نیز توانستند در هفته جاری لشکرگاه مرکز هلمند را در تصرف خویش در آورند. حملات تابستانی طالبان در سال 2015م و ایجاد ناامنی های بی حد در این کشور، نماینده گی از دولت ناکارا و ضعیف افغانستان می کنند. چندی قبل طالبان توانستند که شهر کندز را در تصرف خویش در آورند و نیروهای افغان پس از آن به کمک نیروهای نظامی امریکا در پی واپس گیری این شهر شدند. حضور طالبان در نقات مختلف شمال نسبت به هر زمان قبل بیشتر و بیشتر گردیده است.

با ختم سال 2015م حدود 30 درصد ساحات این کشور تحت تصرف طالبان قرار گرفت. حتی شهر کابل نیز در خطر تهدید قرار دارد. همین حالا دانسته می شود که باگذشت 15 سال و آمدن امریکا از سال 2001م به افغانستان، نقاط زیادی این کشور در تصرف طالبان قرار داشته است. پولیس و اردوی افغانستان فکر می کنند که چرا وضیعت روز به روز بدتر می شود. نیروهای امنیتی این کشور با تحمل زیاد و از دست دادن جان های شیرین شان و نیز مجروح شدن افرادشان، در معرض تلف شدن است.

در این مدت 27 پوسته پولیس و اردو بدون کدام جنگی به مخالفین تسلیم گردیدند. نعمت الله خلیل فرمانده لوای سوم قول اردوی 215 میوند از وضیعت موجود سخت انتقاد نموده می گوید: «پس از مدتی بار دیگر به طور ناگهانی و بدون کدام جنگی افسران ارتش پوسته های خویش را به دست آوردند، زیرا به طور ناگهانی نیز از دست داده بودند.» فرمانده پولیس محمدعمرجان این قضیه را تکذیب نموده می گوید: «افسران پولیس از تلفات زیاد خویش رنج زیاد می برند و اردوی ملی هم این لکه بدنامی خویش در میدان جنگ را اعتراف نموده و این را باید بپوشاند و ارتش حد و مرز خویش را دفاع کند، قبل از این که شورشیان به مرکز برسند.»

حمله امریکا به افغانستان به بهانهٔ 11 سپتمبر به وقوع پیوست، درحالی که هدف اصلی آن حضور دایم اش در آسیا و اروپا به واسطه توافقنامه هایش با روسیه و چین می باشد و نیز کنترول ذخایر دریایی خزر و شرق میانه از جمله اهداف بزرگ اش می باشد.

یکی ازعلل دیگری که امریکا به افغانستان حمله نمود آزاد ساختن مردم این سرزمین از ظلم طالبان و آوردن صلح و امنیت یکی از وعده های اساسی آن بود. پس از گذشت یک دهه چطور امکان دارد که ابرقدرت وقت نتواند امنیت بیاورد و وضیعت روز به روز بدتر و بدتر شود؟!

ایالات متحده امریکا مستقیماً این لکه بدنامی را به جنگ طالبان ختم می کند. عجیب است باوجود 130 هزار نیروی نظامی نتوانست که به یکی از وعده های امنیتی خویش وفا کند. اساس این ناامنی ها واقعاً برنامه های سیاسی ضد انسانی ایالات متحده امریکا می باشد که در هر بخشی از بخش های افغانستان زمینه را مساعد ببیند برنامه های خویش را تطبیق نموده و به نفع خویش حل و فصل جدیدی می دهد.

در دسمبر 2001م توسط امریکا در آلمان کنفرانس ملی بن برگزار شد، هدف آن ایجاد یک برنامه سیاسی برای همه اقوام موجود در افغانستان بود تا به دستورات ایالات متحده امریکا زنده گی خویش را به پیش ببرند. نماینده گان هریک از چهار قوم بزرگ پشتون، تاجک، ازبک و هزاره که یکی مخالف دیگر بوده و نیز نماینده گان اقوام دیگری که برضد طالبان بودند اشتراک کردند. از زمانی که ایالات متحده حمله خویش را در سال 2003م در عراق آغاز نمود، حامد کرزی دست نشانده غرب به حیث رئیس دولت موقت افغانستان تعیین گردید و در سال 2004م او بعد از سپری نمودن یک انتخابات نمایشی من حیث رئیس جمهور رسمی نیز تعیین گردید.

همراه با شورش علیه امریکا در داخل خاک عراق، طالبان نیز بار دیگر به حالت اولی خود برگشتند. درحالی که امریکا می توانست در قدم اول طالبان را از قدرت شان بیندازد. استافون کسی که طرح کلی درباره افغانستان داده بود و طرح وی چنین بود«این را باید بدانیم که طالبان هرگز قادر بر این نیستند که در میدان مبارزه مقاومتی از خود داشته باشند. یکی از مواردی که دانسته می شود همان چیزی است که هرگز مبارزه هوایی ایالات متحده با آن ها مقایسه نمی شود. جالب این که از یک طرف شورش را محو می کنند و از طرف دیگر شورش را به راه می اندازند.» این بود موقف اصلی امریکا در سطح منطقه.

ایران نیز از طریق ایجاد شاهراه ها و خطوط آهن که توسط آن ها حمل و نقل مواد صورت گیرد و نیز ایجاد پایگاه های سرحدی، صلح و ثبات را در نواحی شمالی و غربی می خواهد برقرار کند. هم چنین پاکستان می خواهد که همه گروه های موجود در نواحی قبایل شمالی که شورش را در افغانستان تقویت می کنند، تحت کنترول خویش در آورد. دانسته می شود که همه بی ثباتی ها در خاک افغانستان توسط امریکا آغاز و به زودترین فرصت به پاکستان انتقال داده خواهد شد.

در سال 2008م ایالات متحده امریکا قضیه غارت شدن اراضی افغانستان که در تحت کنترول حکومت پاکستان بوده، دامن زده تا به اهداف ظالمانه خویش نایل آید. بعد از سپری شدن هزاران حمله خونین دوجانبه که در بین پاکستان و افغانستان ناشی از پس گیری اراضی افغانستان بود، نامشخص باقی ماند.

واقعاً امریکا این برنامه را به راه انداخت تا مناطق امن دو سرزمین یعنی افغانستان و پاکستان را برهم زند و مسلمانان بی گناه را به قتل رساند. وقتی که پاکستان در مقابل هم چون حملات عکس العملی نشان داد، بازی شوم سیاسی امریکا افشا گردید. این وقتی برملا گردید که دین فیستین عضو ارشد مجلس سنا به طور علنی بیان نمود: «این زمانی به وقوع پیوست که هواپیما از خاک پاکستان پرواز نموده و عملیات خویش را در همان سرزمین آغاز نمود.»

با واکنش در فبروری 2009م، فیستین در مقابل مخالفت های پاکستان تبلیغاتی را به راه انداخت که تعجب کننده بود، چنان چه گفت: «هدف پرتاب موشک های هوایی سازمان استخبارات ایالات متحده امریکا(CIA) صرف مناطق سرحدات شمال غربی این کشور بود. او توضیح داد: من این را می دانم که دولت پاکستان هرگز حاضر نیست که این سخن را بپذیرد.» ایالات متحده دولت های غربی را به حیرت انداخت که آیا امریکا خواهان نشست در میز مذاکرات با طالبان می باشد یا خیر؟

ملا محمد عمر رهبر طالبان نیز طی یک پیام رسمی خویش در سال 2011م وعده نمود که ما حاضر هستیم روی میز مذاکراه با امریکا بنشینیم تا در باره موضوعات صلح سراسری بحث و گفتگو صورت گیرد. این بیانگر آن است که امریکا هرگز حاضر نیست که نقشه طالبان را از افغانستان بردارد و برنامه سیاسی خویش را بدون طالبان به پیش ببرد. این مذاکرات به این معنی هم نیست که طالبان هرگاه فرصت مناسب را دیدند برعلیه ارتش امریکا یورش برده و به سقوط مواجه سازند. ایالات متحده امریکا در سال 2014م نیروهای نظامی خویش را کاهش داده و اعلان کناره گیری خویش را در مقابل طالبان نموده و صرف در پی حفاظت پایگاه های نظامی خویش بوده وبس.

ایالات متحده پیمان بسته بود که باید روزبه روز وضیعت امنیتی در افغانستان بهتر شود و برنامه هایی برای رشد پولیس ملی و نیروهای امنیتی افغان نیز باید روی دست گرفته شود و نیز ناتوانی دولت موجود در کابل همواره روز به روز کاهش یافته و باید توانمند سازی تقویت گردد. بعد از برگزاری کنفرانس بن که در سال 2001م انجام شد، امریکا نخستین حمله خویش را دورتر از کابل انجام داد و تا به حال روز به روز حملات خویش را تقویت نموده و مسلمانان بی گناه را با خاک و خون یکسان می نماید. حتی به قدرت رسیدن دو رئیس جمهور(حامد کرزی و اشرف غنی) یکی پی دیگر هیچ کدام نقشی نداشت بلکه وخیم تر و وخیم تر شد.

به همین شکل امریکای مستبد در هر زمان عقب نشینی های خویش را با درنظرداشت منفعت خویش انجام داده است. بلآخره زمانی فرارسید که در سال 2012م کنفرانس ناتو در شیکاگو برگزار گردید. امریکا و همپیمانانش به شکست خویش اعتراف کردند و امریکا و همپیمانانش می خواستند که واقعیت ناامنی ها در افغانستان نباید توسط رسانه ها برملا گردد. بیانیه که خوانده شد(بعد از ده سال جنگ توسط پول های گزاف جهان غرب، این کشورها دیگر حاضر نیستند که پول های خویش را در این کشور به مصرف برسانند، بهتر این است که در خزانه زنده گی روزمره ما بیفزاییم و این همه پول ها مصرف شد صرف بخاطر تمایل پیدا کردن مردم به نظام امریکایی بوده وبس).

با ارسال کردن هزاران پولیس امریکایی به افغانستان، با مشارکت حکام پاکستان و امریکا در امور داخلی افعانستان، با جاری بودن یک نواخت وضیعت جنگ در افغانستان و کوشش های بی حد امریکا توسط طالبان مدرن و غیر مدرن، افغانستان همواره در حالتی باقی ماند که امریکا این را نمی خواست.

نویسنده: عدنان خان

ادامه مطلب...

شما باید واقعیت های جامعه را بر اساس اسلام تغییر دهید نه اسلام را مطابق جامعه!

خبر:

روزنامه آلمانی دی ولت نامه سرگشاده ای را در مورد طرز تفکر اقشار عمومی مسلمانان آلمان به نشر رساند که خواستار اصلاح سازی(ریفورم) دین اسلام هستند. هدف و مقصد شوم این برنامه توسط اعلامیه های اعتراض آمیز اتباع آلمان، استرالیا و سوئیس پلان گذاری شده است. نویسنده این ماجرا خود را بجای مردم عام بحیث یک متفکر قرا داده و تأکید بر اصلاح سازی هرچه زودتر اسلام دارد، چون خود را قشری جدای ناپذیر اروپا و جامعه اروپا می پندارند. (منبع:  Aussiedlerbote)

تبصره:

چنین اظهارات بر علیه اسلام موضوع جدیدی نیست. در واقع این اعمال شان جز یک جنگ ایدولوژیکی نظام سرمایه داری علیه اسلام دیگر هیچ موضوعی بوده نمی تواند. اساس فعالیت های قوه مقننه ایدولوژی سرمایه داری-دموکراسی، طوری موضع گیری کرده که مردم جامعه به خواست خود قوانین دموکراسی را در تمام ابعاد زنده گی شان راهنما قرار می دهند. در حال حاضر، ایدولوژی سرمایه داری با مفاهیم و روش زنده گی جهانی اش در تمام جهان تطبیق می گردد. نه تنها که اهداف خود را به پیش می برد، بلکه پیدایش نفوذ و قدرت خود بر سایر ایدولوژی ها را نیز حمل می کند.

درین مقطع زمانی برای ما مسلمانان این یک مثال واضح است. باوجود که ما ایدولوژی غیر قابل مقایسه بنام اسلام داریم، اما اکثراً مسلمانان از افکار و نظریات و قوانین اقتباس شدها ی کفار که کاملاً متضاد با دین اسلام بوده، حمایت و پشتیبانی می کنند. بطور مثال: دیدگاه اصلاح سازی اسلام که در فوق از آن یاد آوری کردیم، این گونه طرز تفکر زمانی بوجود می آید که تمام ادیان توسط بشر ساخته شده و با شرایط خاص هر زمان قابل اصلاح پذیری را دارد، و مطابق زمان باید اصلاح شود. 

چنین افکار برای شخصی که خود را مسلمان واقعی خطاب می کند و به الله سبحانه وتعالى اعتقاد دارد، غیر قابل قبول است. همین حالت اعتقاد به دین اسلام را نشان می دهد که سراسر هدایت و دین خالق بشر است. به همین دلیل یک مسلمان باید پرسش های حقیقی را مطرح کند؛ به طور مثال: آیا مردم بهتر از خالق شان کسی دیگری را می شناسند که تعیین کننده خوبی و بدی برای آنان باشد؟

اگر مفکوره اصلاح سازی اسلام از زبان کسی که خود را مسلمان خطاب می کند بیرون شود، دلیلی قاطع بر مشکوک بودن اش در مورد اسلام نیست؟ حتی به انسان های سطحی فکر هم جایز نیست همچو افکار را در سر بپرورانند، اما با آن هم این فکر توسط برخی مردم که علم و شهرت شان را به نمایش می گذارند، هر روز پشتیبانی می شود. دلیل که برای مان نمایان شد که نه تنها به قوت فکری شان، بلکه به قواعد معنوی همچو متفکرین هم شک داشته باشیم و داشتن قواعد و سیرت درست جزء اساسی برای ظاهر افراد است. حالت مشابه همین قضیه زمانی دیده می شود که مردم خواستند اسلام در قالب مدرنیته یا اسلام مدرن باشد.

 ما تلاش  کردیم که وضعیت امور فعلی، آداب مدرن، رسم و رواج ها، افکار و مفاهیم اش را به طوری یک واقعیت پیشکش کنیم. تمام این ها فراتر از توانایی انسان بوده که هرگز نمی تواند بطور اساسی این ها را تغییر دهد. این فکر از دستاوردهای نظریه مشهور بنام تکامل  تدریجی به میان آمد. بنابرین، چنین نتیجه می توان گرفت که یا شما خود را عیار با واقعیت های موجود زنده گی کنید و یا به دنبال زنده گی مدرن غربی بروید؟!

به هرحال، برای مردم عاقل این کاملاً واضح شده که مدرنیته جزء اثر پیشرفت های بشری دیگر هیچ چیزی نیست. پس همین امور فعلی زنده گی می تواند توسط انسان ها تغییر و هم چنان دیگر واقعیت با حالات متفاوت، آداب، رسم و رواج ها، افکار و مفاهیم می تواند از نو به وجود بیاید.

اسلام دین حق از جانب پروردگار عالم است و دین تأثیرگذار و تنظیم کننده تمام ابعاد زنده گی ما است. در تمام ادوار تاریخی انسان ها تغییر ناپذیر مانده اند. به همین سبب یک نتیجه گیری درست و معقول حاصل می کنیم:

این بسیار واقعی و درست خواهد بود که ما در راه راست و هدایت زنده گی خود را در سایه های پروردگار جهانیان سپری کنیم، نه این که راه هدایت اسلام را به هوا و هوس بعضی انسان های بی مفاهیم، اصلاح سازی نمایم. ما زنده گی خود را مطابق به قوانین و اصول خالق خویش عیار سازیم نه این که بر ریفورم رو کنیم و زنده گی را بر هوا و هوس برخی انسان های منحرف تنظیم نمائیم.

وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَینَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ

] مومنون [71:

و اگر حق از هوس های آن ها پیروی کند، آسمان ها و زمین و همه کسانی که در آن ها هستند تباه می شوند! ولی ما قرآنی به آن ها دادیم که مایه یادآوری(و عزّت و شرف) برای آن هاست، امّا آنان از(آن چه مایه) یادآوریشان[است] روی گردانند!

نوشته شده برای

 دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ویکتور نیکولیف-اوکراین

ادامه مطلب...

پول دولت های ضد اسلام، هیچگاه رنج مهاجرین سوری را درمان نمی کند!

در سوم اکتوبر، ترکیه اعلامنمود که اتحادیه اروپا دو قراردادی را به ارزش 600 میلیون یورو بخاطر حمایت از مهاجرین سوری و اجتماعات آنان در ترکیه، در بخش های تعلیم و صحت به امضا رسانید. اغلباً نیم از این کمک ها در حمایت از اطفال سوریه وشامل ساختن آنان به مکاتب ترکیه استفاده خواهد شد. از حدود 814 هزار اطفال سوری که واجد شرایط مکتب هستند، تنها 340 هزار تن آنان در جریان سال گذشته در ترکیه، از تعلیم مستفید شدند. تقاضا بر این است تا آمار را به 400 هزار بالا ببرند. 300 میلیون یوروی دیگر آن در تهیه خدمات وسیع صحی برای مهاجرین در ترکیه، قرار است به مصرف برسد.

دراین شکی نیست که مهاجرین سوری و مشخصاً اطفال که از طرف سازمان ملل متحد نسل ازبین رفته لقب گرفته اند، نیازمند قوی ترین کمک ها اند. بسیاری از اطفال مهاجر و جوانان، بخاطر این که برای فامیل های شان چیزی برای زنده ماندن بدست بیاورند و یا بنابر مشکلات که با توافق به زنده گی در مملکت میزبان دارند، مجبور به ترک مکتب می شوند، اما این موافقتنامه بنابر این سه اصل ناقص است:

  1. دولت های که برای اسلام ومسلمانان درسطح ملی و بین المللی عداوت نشان داده اند و در پی جنگ های استعماری ازعراق و افغانستان تا مالی و سایر سرزمین ها درسراسر جهان، خون صدها هزار مسلمان را در سرزمین های خود شان بدست دارند، این را ناممکن می سازد تا ما باور کنیم که این دولت ها واقعاً در مورد بهتر شدن وضعیت مهاجرین سوری درترکیه یا جای دیگر نگران هستند. اینان همان دولت های هستند که بیشتراز پنج سال برای بشارقصاب اشاره سبز نشان دادند تا مسلمانان سوریه را بدون کدام هراس قربانی کند و انقلاب شام بی نتیجه بماند. هر کمکی که آنها برای مسلمانان پیش می کنند، بدون شک منافع شان را در نظر می گیرند.
  2. این موافقت ها و کمک ها که به امضا رسید و به مهاجرین سوری وعده داده شد، زمانی قابل اجرا خواهد بود که طرزالعمل واعلامیه مشترک اتحادیه اروپا و ترکیه عملی شود. هدف از آن برگشتاندن و جابجایی مهاجرین است تا به اینصورت آمار دخول مهاجرین به اروپا را کم کند. بناً هیچ کمک واقعی برای مهاجرین سوری ویا سایرمهاجرین وجود ندارد.
  3. این کار کفر نیست-کسانی که مسلمانان را می کشند، معیوب می کنند و دیگران را نیز در این کار حمایت می کنند-، بلکه برعکس فراهم آوری احتیاجات براداران،خواهران و اطفال مسلمان، کار ما مسلمانان است!

پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:

الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا يَظْلِمُهُ وَلَا يُسْلِمُهُ، وَمَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَانَ اللَّهُ فِي حَاجَتِهِ، وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ كُرْبَةً فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرُبَاتِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ سَتَرَمُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ظلم می کند ونه او را تسلیم می کند، کسیکه حاجتی برادر خود را برآورده کند الله حاجت اورا برآورده می کند و کسیکه مسلمانی را از ناراحتی خلاص کند الله او را از ناراحتی روز قیامت خلاص می کند و کسیکه عیب مسلمانی را بپوشاند الله عیب او را در روز قیامت می پوشاند.

حقیقت این است، از آن جایی که ترکیه به سیاست ناتوان ساز ملیت گرایانه ای خود متوصل شده، هیچگاهی نمی تواند تا مسئولیت اش را درمقابل مسلمانان مهاجر درآن انجام دهد. مهاجرین به کمک و حمایت سایر سرزمین های اسلامی ضرورت دارند. اگرچه سایر دولت ها؛ مانند: عربستان سعودی، قطر، کویت و دیگران که درثروت غرق هستند، دست تان شانرا از مسئولیت دفاع مسلمانان درسوریه وسایر جاها شسته اند، چراکه آنان پول و ارتش شان را در خدمات منافع باداران غربی شان مصرف می کنند!

یکجا ساختن سرزمین های اسلامی تحت یک نظام واحد، توسط خلافت راشده ثانی به منهج نبوت، چیزی است که سوریه و دیگر سرزمین های مسلمانان را از سلطه دست نشانده ها، ظالمین و استعمارگران آزاد خواهد کرد. خلافت تمامی منابع امت را یکجا خواهد ساخت که بسیار بیشتراز ضروریات امت در سراسر جهان می باشد. این رهبری واحد اسلامی از منابع خود مطابق به اوامر الله سبحانه وتعالی سود خواهد برد، از اینرو می تواند مسئولیت بوجود آوردن امنیت، حفاظت، تعلیم، صحت و همه ضرورت های حقه هر فرد را به دوش بکشد.

بخش زناندفتر مطبوعات مرکزی حزب التحری

ادامه مطلب...

از ریختاندن خون پاک جلوگیری کنید؛ توهین به مقدسات را توقف دهید!

  • نشر شده در سوریه

تا چه وقت بعضی از جناح های منحرف شده و گمراه از هدف، خود کور راه میروند و از هدف و مقصد زنده گی شان آگاهی ندارند. آیا آنها نمی فهمند برای چی جنگ میکنند؟ ممکن است بزودی آنها سلاح خود را از سینه دشمن شان دور و به طرف برادر مسلمان خود نشان بگیرند!
آیا این حقیقت دارد که بعضی از مردم تا هنوز از دوام جنگ انقلابیون شام آگاه نیستند؟ آنها فقط در خدمت رژیم مفسد نبوده و آیا در عقب آن امریکا قرار نداشته و این توطئه علیه انقلاب شام در روز و شب در جریان نیست؟
کجا ممکن است که یک مسلمان به لا اله الاالله  ایمان داشته باشد و وی بی پروایی کند و آن برادران خود را به قتل برساند که به یک معبود شهادت میدهند، کسانیکه برای یک هدف مبارزه میکنند و با وی در یک سنگر، علیه دشمن سرسخت که پلان از بین بردن آنها را دارد، می جنگند؟ آیا در میان آنها کمبود مردمان خردمند در سوریه هست که این چانس را به مردمان نادان داده تا کشور شانرا تباه کنند و خون پاک مسلمانان را بریزانند؟
ای مجاهدین در جناح های متخاصم در سرزمین شام! شما بفهمید که برای جنگ کردن ظالمانه بایکدیگر بیرون نشده اید و نه برای نفاق بیرون شده اید، بلکه شما برای بلند گرفتن کلمه الله سبحانه وتعالی بیرون شده اید. این بالاترین عمل شما نیست لیکن با متحد شدن و از بین بردن رژیم و تطبیق شریعت  کار شما عالی میگردد.
این را بفهمید که شما محافظان انقلاب هستید. اگر شما این محافظت را ترک و منحرف از هدف تان شوید و از مردم تان فاصله بگیرید، پس بفهمید که شما لیاقت محافظت سرزمین شام را ندارید و در آنجا مردمان دیگری هستند که لیاقت آنرا دارند. بنابراین از ریختاندن خون پاک مسلمانان جلوگیری کنید و مردم شام هیچگاه توقع نکرده است که دست های شما به دیگران راه را هموار کند.
ای مسلمانان اهل شام! نقش که به شما داده شده است، بسیار بزرگ است. شما یک شریان محفوظ برای جلوگیری از خون پاک سرزمین شام هستید. شما منحیث دیوار مستحکم علیه تمام کوشش های جنگ های داخلی ایستاده گی کنید و شما می فهمید که خاموشی در چنین حالت جنایت در مقابل انقلاب شام است و این سخن حق ظالمان را مانع خواهند شد. ترس از اینست که مردان سیاست نشوید و بنیانگذار نزاع شوید؛ پس سخن حق را بگوئید و توکل و اعتماد به الله سبحانه وتعالی داشته باشید. انقلاب، انقلاب شما است و خون، خون شما است و دیگران را نگذارید که به آن معامله پنهانی کنند.
راه حل به چنین واقعات در کتاب الله سبحانه وتعالی تشریح شده است و این در کل تفرقه اندازی گناهگاری محسوب می شود. به ریسمان الله سبحانه وتعالی چنگ زنید و از تفرقه و جدل در بین مسلمانان خودداری نمائید. الله سبحانه وتعالی ریختاندن خون مسلمانان را به ناحق، منع کرده است. آن کسانیکه از این چشم پوشی و این متن را تغییر بدهد، پس این برایش بهتر خواهد بود که-تا این که خشم الله سبحانه وتعالی را برانگیزد و سخنان دروغ را بگوید- در خانه خود بنشینند. هر مشکلی راکتاب الله سبحانه وتعالی راه حلی دارد.
بخشش پول کثیف سیاسی به آن احزابی که انقلاب شام را آسیب رسانده و مسلمانان و برادر اش رااز هم جدا کرده است، خُسران اخروی را در پی دارد. این عمل آنها اجازه ریختاندن خون پاک و سازش با رژیم را داده است. ما باید به سبب این مریضی جنگ کنیم و باید ارتباط شان را با کشورهای غرب قطعه نمائیم. مجاهدین باید بدانند که آنها با هم برادر هستند و اتحاد آنها دور از خیال نیست مگر این مسئولیت از جانب الله سبحانه وتعالی برای شان داده شده است و بدون آن فتح نصیب مسلمانان نخواهند شد.
چنان چه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
لا ترجعوا بعدي كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعض
بعد از من کافر نشوید و بعضی تان گردن بعضی دیگرتان را نزنید.
حزب التحریر-ولایه سوریه

ادامه مطلب...

به تحقيق مزد صابران را به آنها بدون حساب(بدون اندازه) می دهيم.

إِنَّمَايُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِحِسَابٍ

[زمر:10]

حمد و ثنا مر پروردگارعالمیان را!

در 29 سپتمبر سال روان میلادی برادر مان رافيس گاليولین بعد از هفت سال متمادی تحت حكومت ظالم قزاقستان از زندان رها شد. بیرون زندان همسر و فرزندانش بی صبرانه منتظرديدار او بودند. رافيس گالیولین هفت سال پيش در اكتوبر 2009م در قزاقستان بخاطر دعوت برای برپایی زنده گی اسلامی به وسیله تأسیس دوباره خلافت برمنهج نبوت كه توسط حزب التحرير به پیش برده می شود، به هفت سال زندان محكوم شد. در طول اين سال ها رژيم ظالم قزاقستان فشارهای زيادی به او آورد كه ازمفكوره های اين حزب دست بكشد اما در این اقدام خویش ناکام ماند.

از سال 2014م گاليولین در زندانAK 159/25در ژزكزگان-كراگندا زندانی بود. اداره اين زندان شكنجه ها و توهين های گوناگونی را بالای رافیس انجام داد تا به جوانان حزب التحرير تهمت زده آنها را بدنام كند كه درين امر به هيچگونه موفقيت دست نيافتند.

حتی بعد از زندانی كردن او رژيم ظالم قزاقستان به اين امر اكتفا نكرد و در 2013م همسر ویناتالياوايتنكوا

 را که مادر سه فرزند هست به جرم دعوت به افراطيت و تروريزم به 5 سال حبس محكوم كرد.وی بعد از سپری کردن 4 ماه زندان به قيدالتزام بعد ازين كه  خشم مردم عام را بر انگيخت رها شد.

رهايی برادر مان رافيس يگانه خبر خوش برای ما در طول چندين سال فعاليت حزب در قزاقستان است. ازسال 2001م و پيشتر از آن اين رژيم ظالم بيشتر از 400 تن از جوانان حزب التحرير را گرفتار و آنها را از 2تا 9 سال زندانی كرده است.نیمی اين جوانان به جرم رها نكردن مفكوره های حزب محكوم به حبس بيشترشده اند.

در2001م برادر بيم بيتوف كنات متولد 1979م به شديدترين شكل و وحشت به شهادت رسيد. او در جريان توزيع منشورات حزب پیرامون حادثه تروريستی در امريكا و برپايی نسل جديدی از صليبی ها در مقابل مسلمانان دستگير شد. آخرين حرف های اين جوان دلير قبل از شهادتش اين بود:«مادر، به برادران حزبی ما بگو كه به هيچ يك شان خيانت نكردم.»

در سال 2005 ميكی از سران رسمی حزب زومايتف باكيتزان متولد 1977م به دست همين رژيم به شهادت رسيد كه قبل از شهادتش نيز دستگير و در زندان های ازبكستان حبس شده بود.

در سال 2009م برادر مان مولداسانوف اكيلبيك متولد 1979منیز تحت شكنجه به شهادت رسيد. و ديگر برادرانی نيز هستند كه زنده گی شان را برای اعاده دوباره راه زنده گی اسلامی فدا كردند.

با وجود كوشش های زياد اين رژيم خونخوار برای توقف مفكورهٔ حزب التحرير، جوانان این حزب جهت کسب رضایت الله سبحانه وتعالی و تحقق بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم شب و روز تلاش می نمایند. چنان که وی صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ

(ابو داوود و احمد)

و بعداً دوباره خلافت بر منهج نبوت اعاده خواهد شد.

دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه