- مطابق
فرق میان خیر و شر، حسن و قبح
پرسش:
السلام عليكم و رحمة الله و برکاته!
شيخ بزرگوار، الله متعال در عمر شما برکت دهد و شما را در حفظ و امان خود داشته باشد. پرسشی دارم پیرامون فرق ميان خیر و شر، حسن و قبح؛ هنگامی این موضوع مطرح می شود پاسخ ها نزد شباب در این مورد متفاوت می باشد. امیدوارم فرق میان این دو موضوع را برای ما توضح دهید؟
پاسخ:
وعليكم السلام و رحمة الله وبركاته!
أـ خیر و شر، حسن و قبح اصطلاحاتی هستند که نزد علمای اصول فقه و معانی آن ها براساس وضع و کاربرد شان فهمیده می شود؛ یعنی معنی این الفاظ در معنی لغوی آن ها نیست. حتی فهم معنی آن و فرق میان آن دو را لازم است از خود علمای اصول گرفته شود، نه از علمای لغت. به این لحاظ است که فرهنگ در معنی خیر و شر، حسن و قبح بحثی ندارد، بلکه این بحث نزد اصولین چنان می باشد که خود آن را وضع کرده اند و بعد از آن معنی اخذ می کنند.
ب- علمای اصول بحث حاکم را چنین می دانند: کسی که حکم را در افعال از لحاظ فرض، مندوب، مباح، مکروه يا حرام بودن آن صادر می کند. هم چنین در مورد اشیا، حلال و حرام بودن آن می باشد، ليکن این همه از حیث امر و نهی متعلق به آن ها می باشد. یعنی از حیث مدح و ذم بر آن ها، سپس آن چه از حیث ثواب و عقاب بر آن ها مرتب می شود.
بناً این بحث نزد اصولین از همين جهت به حسن و قبح معرفی شده است. لذا آن چه موافق به اوامر شرع ممدوح و مأمور بود آن حسن بوده و بر آن ثواب مرتب می شود، و آن چه که مخالف احکام شرع باشد و مذموم منهی عنه باشد، آن قبیح بوده و دارای عقاب می باشد. بنابرین حسن و قبح مربوط است به اصدار حکم بالای افعال و اشیا از لحاظ حکم شرعی آن و هم از لحاظ آن چه به آن مرتب شده منتج به مدح و ذم می شود. به طور مثال: موقع بحث از سرقت و اصدار حکم بر آن حرمتش ثابت می شود و از حیث مدح و ذم بودن و آن چه از ثواب و عقاب بر آن مرتب می شود، مانند: قطع دستِ دزد و آتش جهنم که در آخرت بروی می باشد؛ بنابر این همه می گویند که سرقت قبیح است.
ج- هم چنین علمای اصول مقیاسی را شناسایی کرده اند که یک شخص به واسطه آن ضرر فعل را برعلیه خود و یا نفع آن را بر خود تشخیص می کند، به این منظور است که اقدام شخص به انجام فعل و یا برگشت از انجام آن، پس وقتی پیش آید فعلی که معین به مقیاس های پسندیده اسلام باشد و حسب مقیاس اسلام منتج به نفع باشد، این چنین فعل دوست داشتنی بوده و بر آن اقدام شده و آن را مسمی به خیر می کنند؛ ولی اگر براساس مقیاس اسلام آن فعل منتج به ضرر شود آن فعل را زشت دانسته علاوه بر دوری کردن آن را شر مسمی می نماید. به این سبب موقع بحث از سرقت مثلاً از حیث مقیاسی که اسلام نفع یا ضرر آن را برای شخص شناسایی کرده که آیا آن انجام داده شود و یا ترک گردد، چیزی که در این جا وارد می شود آن یا خیر است و یا شر. پس گفته می شود که سرقت شر است، زیرا آن براساس مقیاس اسلام ضرر می باشد، بدین مفهوم انجام داده نمی شود.
دـ بنابرین سرقت قبیح مسمی شده است که حکم آن موقع بحث پیرامون اصدار حکم تحریم می باشد، و از لحاظ ثواب و عقاب آنست که قطع دست در دنیا و یا در آتش جهنم در آخرت می باشد. هرگاه مدار بحث مقیاسی باشد که شناسایی نفع و ضرر به آن می شود، پس سرقت را باید براساس میزان اسلام قیاس کرده و شر مسمی شود، نه برمصلحت شخص و نه هم بر خواسته ای آن. پس آن مضر بوده آن را مکروه دانسته و از فعل آن باید دوری کرد و نیز آن را شر مسمی نمود.
خلاصه هرگاه مدار بحث همان اصدار حکم بر فعل و یا شی باشد، به این لحاظ آن چه از ثواب و عقاب به آن مرتب می شود، یقیناً وصف حسن و قبح هم در این موقع ایجاد می شود؛ چون مدار بحث مقياسی باشد که براساس آن نفع فعل و ضرر آن قياس شود و دوستی و اقدام نمودن به آن، يا کراهت و دوری از آن نيز ثابت می شود. پس يقيناً اين همان وصف خير و شر است که به آن وارد می شود.
برادر شما عطا بن خلیل ابورشته