- مطابق
رؤیای نافرجام صلح:
مردم بیدفاع افغانستان از چهل سال بدینسو از تجاوز قشون سرخ گرفته تا جنگهای داخلی و بالآخره اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو، قربانی اصلی جنگهای خانمانسوز، نفاق و ناامنی بودهاند. تا جائیکه پس از 11 سپتامبر 2001م، امریکا و همپیمانان ناتو اش زیر عنوان "مبارزه با تروریزم" تا آخرین سرحد جنایات خود را علیه افغانان روا داشتهاند. امریکا در راه کشتار مسلمانان افغانستان و تحکیم نظام دست نشاندهاش براساس ارزیابی مجلۀ فوربس بیش از 1.07 تریلیون دالر را مصرف نمودهاست. همچنان برپایه آمار پنتاگون، امریکا سالانه 45 میلیارد دالر را برای پیشبرد جنگ در افغانستان مصرف میکند؛ که کمترین رقم نسبت به سالهای قبل میباشد.
ازینکه امریکا به شدت با بحرانهای داخلی(ایالتی و درون سازمانی) مواجه گردیدهاست و نیز براساس گزارش اخیر سیانان، امریکا مقروضترین دولت در سال 2019 در جهان شناخته شدهاست که میزان وام آن به 22 تریلیون دالر رسیدهاست و این رقم در حال افزایش نیز میباشد.
از طرف دیگر، امریکا پس از 18 سال جنگ با طالبان به این نتیجه رسیدهاست که از راه نظامی نمیتواند برندۀ میدان باشد، و گروه طالبان را در جنگ مغلوب سازند. بناء یکی از عمدهترین دلایلی که امریکا به صلح با طالبان رو آورده همین مورد میباشد تا از طریق گفتوگوهای صلح به هدفی دست یابد که توسط رویکردهای نظامی دست نیافته بود. علاوتاً در آستانۀ پروسۀ صلح، شاهد بودهایم که امریکا از دو گزینۀ بالقوه(فشارهای سیاسی و نظامی) بمنظور پایین آوردن طالبان از موقف قبلی شان بطور جدی استفاده نمودهاست. طوریکه، فشارهای سیاسی علیه طالبان از سوی پاکستان، عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عرب بطور جدی آن ادامه دارد تا طالبان را آماده به مذاکره مستقیم با دولت افغانستان و ذوب شدن در پروسۀ صلح نمایند. از سوی دیگر، حملات هوائی نیروهای ناتو تحت نام ماموریت حمایت قاطع بالای مراکز و لانههای نظامی گروه طالبان در سراسر افغانستان جریان داشته که عمدتاً چهرههای مخالف به پروسۀ صلح را هدف اصلی این آماج قرار میدهند.
همچنان قرار است دور پنجم مذاکرات میان نمایندهگان طالبان، نمایندهگان احزاب افغانستان و امریکائیان بتاریخ 25 فبروری 2019 در پایتخت قطر در شهر دوحه برگذار گردد؛ این به آن معنیست که هم جناح طالبان و هم امریکائیان بطور جدی حاضر هستند تا موضوع صلح را یکطرفه بسازند. ولی پرسش اساسی اینجاست که آیا با گرویدن طالبان(احتمالاً اکثریت آنان) به پروسۀ صلح، جنگ امریکائی در افغانستان خاتمه پیدا خواهد کرد؟
هرگز نه! زیرا اهداف ستراتیژیک امریکا ایجاب میکند که جنگ در افغانستان به شکلی از اشکال ادامه داشته باشد تا دلیل حضور نظامی، استخباراتی و سیاسی آن درین سرزمین قابل توجیه باشد. زیرا، اساسی ترین دورنمای امریکا دست یافتن به آسیای میانه، بحیرۀ کسپین و نیز تسلط یافتن بر مناطق محوری اروآسیا میباشد. و امریکا بدون رسیدن به اهداف ستراتیژیک خود نمیتواند موقعیت جغرافیایی افغانستان را به این سادگی از دست بدهد.
از همینرو، در بحبوحه گفتگوهای صلح امریکا با طالبان، مقامات نظامی امریکا به تازهگی از وجود ظرفیت بالقوه داعش شاخۀ خراسان(ISIS-K) خبر میدهند. براساس گزارش سیانان، جنرال جوزف وتِل، رئیس فرماندهی نیروهای مرکزی ارتش امریکا، به تازهگی اعلام داشتهاست که: "دولت خود خواندۀ داعش، شاخۀ خراسان، منحیث ظرفیت بالقوه در افغانستان عرض اندام نموده که قادر به انجام حملات مستقیم بالای ایالات متحده امریکا میباشد." همچو اظهارات از سوی یک مقام ارشد نظامی امریکائی در چنین مقطع زمانی، کمپاینی پیش از پیش برای یک گروۀ دیگر منحیث بدیل برای طالبان بمنطور پیشبرد جنگ در افغانستان عنوان میگردد.
به اصطلاح عام میتوان گفت که گروهها چهره عوض میکنند اما سریال بیپایان کشتن و دریدن همچنان پا برجا میماند. زیرا، با توافق احتمالی صلح، تمام عساکر و فرماندهان گروۀ طالبان به پروسۀ صلح امریکائی متوسل نگردید و به جنگ ادامه خواهند داد. بناء، ظرفیت تداوم جنگ در افغانستان وجود دارد زیرا از یک سوء مقامات امریکائی برای ادامه جنگ در حال صحنهسازی میکنند و از سوی دیگر بقایای بیرهبر طالبان مجبور خواهند شد تا تحت چتر یک گروۀ دیگر و یا یک گروۀ تازه ظهور به پیکار نظامی خویش یعنی جنگ علیه امریکا و حکومت افغانستان ادامه دهند.
با بررسی و تحلیل پالیسی و استراتیژی امریکا در افغانستان به این نتیجه میرسیم که جنگ در افغانستان خاتمه پیدا نمیکند ولو اگر طالبان وارد پروسۀ صلح گردند و موقفها و کرسیهای حکومتی را هم تصاحب کنند؛ چنانکه، با گرویدن گلبدین حکتمیار آب هم از جایش تکان نخورد. ممکن پس از ورود طالبان، برای مطقع زمانی محدودی امنیت نسبی در افغانستان تأمین شود، ولی این به معنی پایان جنگ نیست.
آنچه دردآور است اینست که جنگ امریکائی با تغییر جغرافیای جنگ، لقب و پرچم جنگجویان پیش برده خواهد شد. زیرا، جنگ منحیث موثرترین حربه برای پیشبرد پالیسیهای امریکا در منطقه به کار انداخته میشود. و امکان این نیز میرود که درین فصل، بار دوش جنگ بیشتر بر شانههای کشورهای منطقه از قبیل پاکستان، هند و روسیه انداخته خواهد شد و یا بالای آنان تحمیل خواهد گردید که به نحوی ماشین جنگی امریکا در افغانستان متحرک ساخته شود.
اما بدانیم صلحی که ابتکار عمل آن بدست امریکا باشد، تداوم همان جنگ چهل ساله بوده و تنها شعارها و گروهها عوض میشوند نه ستراتیژیهای بزرگ. پس نباید فریب پروسه صلح را خورد.
مسلم بغلانی