جمعه, ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۲/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
هنوز اولِ سخن است!
بسم الله الرحمن الرحيم

هنوز اولِ سخن است!

یک. سرزمین بازارهای جنسی - دو. ایالات متفرقه‏ی تفنگچه - سه. قلمرو پشیمانی - چهار. نتیجه

یک. سرزمین بازارهای جنسی: بازار جنسی به بازاری گفته می‏شود که زنان و دختران جوان در آن-معمولاً به‏ شکل غیر قانونی- به هدف ارتباط جنسی، به مردان و حتی شرکت‏ها تا چند دست به ‏فروش می‏رسند. این بازار که بیشترین قربانیان آن از کشورهای آسیائی فراهم می‏گردد، اکثراً در اروپا متقاضیان زیادی دارند. چنان‏ که بر مبنای احصائیه‏های موجود تنها در شهر لندن پایتخت انگلستان، در حدود یک‏صدهزار زن و دختر جوان سالانه درین بازار به ‏فروش رسیده است، این به‏‏ جائی رسیده که حتی قیمت یک زن جوان درین شهر حدود 10 تا 15 یورو تخمین زده می‏شود.

درین اواخر در جریان همین خرید و فروش‏ها و ارتباطات جنسی؛ چندین دختر و زن جوان در اروپا به ‏شکل بسیار بی‏رحمانه به‏ قتل رسیدند. این حوادث سبب بروز تظاهرات گسترده و وسیع از سوی گروه‏های فمینیستی(به اصطلاح گروه‏های بشرگرا و مدافعان حقوق زن) گردید، زیرا آنان موجودیت و فعالیت بازارهای جنسی را نقض آشکارا به حقوق زن عنوان کردند. لذا، شماری از دولت‏های اروپائی اعلام نمودند که قرار است قوانین جدیدی را پیرامون این وضعیت، وضع نمایند. قوانینی که محدودیت‏های را در ارتباط به بازارهای جنسی ایجاد می‏کند و فعالان آن را می‏تواند تا یک سال روانه‏‏ئی زندان سازد.

این اعلام باز هم از سوی بعضی از گروه‏های دیگر مورد نقد قرار گرفت که گویا این امر سبب محدودیت آزادی، به ‏ویژه آزادی در ساحه عمل می‏گردد؛ در حالی که آزادی از اساسات سرمایه‏داری پنداشته می‏شود. بنابرین، اکثریت کشورهای اروپائی فعلاً در یک دو راهی خطرناکی قرار گرفته ‏اند و نمی‏توانند به‏ درستی تصمیم بگیرند که آیا فعالیت بازارهای جنسی را محدود کنند یا خیر! زیرا در هر دو صورت، یعنی اگر اقدام کنند و یا نکنند؛ مورد فشار گروه‏های به اصطلاح جامعه مدنی قرار می‏گیرند.

حالا آنکه در واقع، این گونه اقدامات در عمل هیچ نوع نتایج و ثمرات واقعی ندارد، چون: این راه حل‏ها نمی‏تواند که این بازارها را از میان بردارد، بلکه فعالیت بازارهای جنسی را بیشتر از پیش مخفی می‏سازد؛ یعنی برابر است که علیه بازارهای جنسی اقدام صورت گیرد یا نگیرد؛ زیرا نظام سرمایه‏داری طوری جامعه را اساس‏گزاری می‏کند که هیچ نوع نقشی را برای ارزش‏ها آن، هم ارزش‏های معنوی و هم ارزش‏های اخلاقی، نمی‏گزارد. به دلیل این که راه حل این معضل تنها وضع قواعد، قوانین و مقررات نیست، بلکه راه حل آن تغییر مفاهیم و افکاری است که سبب بروز این گونه مشکلات می‏گردد. در حالی که توانائی این تغییر تنها در امت اسلامی و دولت خلافت نهفته است و بس.

دو. ایالات متفرقه‏ی تفنگچه: تعداد افرادی که درین اواخر توسط سلاح‏ها یا تفنگچه‏های شخصی در امریکا مورد حمله قرار گرفته‏ اند، به هزارها تن می‏رسند. حتی بنابر بعضی احصائیه‏ها که گفته شده، امریکا در طول تاریخ خود در هیچ جنگی برابر آن قربانی نداده است. چنان ‏که گفته می‏شود، اکثریت قربانیان آن اطفال مکاتب بوده است.

اوباما در آخرین مورد آن گفته است، که من از منظر یک رئیس جمهور نه، بلکه از منظر یک پدر درین گونه رویدادها صحبت می‏کنم. وی با اتخاذ چنین موقفی سعی به ‏خرج داد تا زمینه را برای وضع قوانین و محدود سازی استفاده از تفنگچه‏های شخصی فراهم کند؛ چون تعداد افرادی که تفنگچه‏های شخصی را با خود حمل می‏کنند، بیشتر گردیده و به‏ همین دلیل سطح این گونه حوادث هم به ‏شدت افزایش یافته است. این واقعیت نشان می‏دهد که امریکا دولتی است که خود را حامی و محافظ سایر ملت‏ها نشان داده و تلاش می‏کند تا به‏ حیث یک دولت بشردوست، شناخته شود. در حالی ‏که در میدان عمل، حتی نمی‏تواند جان اطفال معصوم خود را در مکاتب حفظ کند.

پس دولتی که توانائی حفظ جان اطفال مکاتب خود را ندارد، چگونه می‏تواند سایر ملت‏ها را نجات دهد! بلی، امریکا اقتصاد قوی و اردوی قوی دارد، ولی ملت‏سازی و احیای امت‏ها تنها با اتکا بر عرصه‏ی نظامی و اقتصادی ممکن نیست. علاوه بر آن، امریکا هیچ گاهی بر اساس دیدگاه مبدائی خود نمی‏خواهد که صادقانه و مخلصانه به سایر ملت‏ها خدمت کند؛ زیرا امریکا هیچ نوع مجبوریتی درین زمینه نداشته و تنها چیزی که برایش مهم است، تأمین منافع ملی و حفظ سیادت آن در سطح جهان می‏باشد و بس.

از طرف دیگر؛ تمایل مردم امریکا-سرزمین سرخ پوستان وحشی- به حمل سلاح‏های شخصی نشان دهنده احساس عدم مصوونیت در آن‏ها می‏باشد. یعنی این ‏که مردم امریکا از تأمین امنیت شان مطمئن نیستند، و مهم‏تر از آن این که، به یکدیگر اعتماد ندارند و به همین دلیل مجبور اند تا سلاح‏های شخصی را با خود حمل کنند؛ زیرا بیم آن وجود دارد که به ‏زودی به جان یکدیگر بیفتند. همین است که جوامع امریکائی و سایر دولت‏های غربی به شدت نیازمند پولیس اند، و هرگاه نقش پولیس ضعیف شود، به‏ زودی سیاه به جان سفید و سفید به جان سیاه می‏افتد. از این که نژاد پرستی در امریکا نیز برجسته بوده و برای اهل بصیرت آشکار می‏باشد، به همین خاطر امریکا همیشه جنگ‏های خارجی را به‏راه می‏اندازد تا وحدت و یکپارچگی داخل امریکا را تضمین کند. بنابرین، ایالات متحده امریکا در واقع لقب «ایالات متفرقه‏ی تفنگچه» را از آن خود نموده است.

سه. قلمرو پشیمانی: بحران پناه‏جوئی اروپا را در سال 2015م میلادی درگیر بزرگ‏ترین بحران پس از جنگ دوم جهانی کرد. واقعیت تعامل اروپا با این بحران چگونه است، و چرائی این مسئله در کجا نهفته است؟! اروپا از یک سو، سطح رشد نفوس آن زیر منفی قرار دارد، و به پناه‏جویان منحیث نیروی بشری جوان و پرانرژی نیاز دارد، و از سوی دیگر اکثریت مطلق این پناه‏جویان مسلمان اند. کشورهای اروپائی نمی‏خواهند به ‏طور واقعی به استقبال آنان بپردازند. لذا، اروپا پس از رسیدن سیل از  پناه‏جویان، چندین اقدام را برای رسیدن به اهداف متعدد اتخاذ کرد:

اول: برای آوردن فشار بر پناه‏جویان، راه‏ های مواصلات و سرحدات را مسدود کرد و تدابیر امنیتی را نیز قوی‏تر ساخت. کمپ‏های ورزشی را منحیث اقامتگاه برای پناه‏جویان تعیین نمود که اطراف آن را عساکر احاطه می‏کنند؛ مثل: زندان و در داخل تنها مواد غذائی داده می‏شود. چندی قبل، حتی پول به آنان داده نمی‏شد تا به کشورهای خود نفرستند. برای هر فامیل تنها یک دوشک، پرده، بالشت و کمپل داده می‏شود. میان فامیل‏های افغانی، سودانی، سوریائی، افریقائی و عربی تنها یک پرده‏‏ای نازک، حجاب برقرار می‏کند. با کشورهای همسایه‏ئی ممالک میزبان پناه‏جویان صحبت نمودند تا پناه‏جویان را دوباره به کشور خودشان و یا کشور همسایه‏شان برگردانند. کمپ‏های مخصوصی برای پناه‏جویان ایجاد نمودند تا از همه‏ای مردم دور و تنها با خود بمانند.

دوم: برای استفاده‏ای ابزاری و جلوگیری از حفظ اسلام و ایمان آنان؛ پناه‏جویان را سخت زیر فشار قرار دادند. حوادثی را قصداً طرح ‏ریزی کردند تا اسلام را بدنام ساخته و آنان را از پابندی به اسلام بترسانند تا پناه‏جویان آمادۀ پذیرش هر نوع شرایط در اقلیم اروپا شوند؛ زیرا کشورهای اروپائی از عمق قلب نمی‏خواهند آنان را از خود برانند، چون: به پناه‏جویان ضرورت دارند، ولی آنان باید طرز زندگی، مفاهیم، افکار و مبدأ اروپا را از دل و جان بپذیرند؛ در غیر آن برای آنان نه پاسپورتی است و نه هم سرپناهِ. به این ترتیب، قلمرو اروپا که قبل از سفر، منحیث قلمرو آرمان‏ها و امیدها دیده می‏شد، بعد از سفر، به «قلمروی پشیمانی» و ندامت مبدل شده است که دو راه را در پیشرو می‏گذارد: برگشت دوباره که اکثراً رو سیاهی و بدبختی تعبیر می‏کنند، و ماندنِ با ذلت که بی‏عزتی و خواری است؛ اما بعضی‏ها آن را خوشبختی تعبیر می‏نمایند! در حالی که حقیقت امر این است که راه حل بحران پناه‏جوئی، راه حل بشردوستانه نمی‏خواهد، بلکه راه حل مکمل سیاسی از دیدگاه تغییر کامل رژیم و قدرت می‏‏طلبد.

چهارم. نتیجه: هنوز اولِ سخن است، بحران‏ها و فسادهای نظام سرمایه‏داری ادامه دارد. در بخش‏های بعدی، فسادهای دیگر آن توأم با معلومات، احصائیه‏ها، ارقام و افکار مخرب و تباه کن غربی، افشا خواهد گردید.

ادامه دارد...

سلیمان «هارون»

Last modified onیکشنبه, 08 اکتبر 2017

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه