- مطابق
مردم مسلمان افغانستان باید از کی بترسند؟
از چندی بدین سو، افراد و حلقاتی در داخل حکومت و رسانهها در افغانستان تلاش دارند تا افکار مردم مسلمان افغانستان را مغشوش ساخته و مردم را به سمت و سوی دیگری مصروف سازند. یکی ازین حربههائی که در دست این افراد مغرض قرار گرفته است، همانا هراسانیدن مردم مسلمان افغانستان از حزب التحریر و افکاریست که این حزب آن را حمل مینماید.
حزب التحریر در افغانستان منحیث «دشمن مردم»، «حزب بیگانه»، «خارجی»، «افراطی» و اخیراً داکتر عبدالله آن را «شاخۀ ملکی گروههای تروریستی» عنوان کرد؛ و تلاشهای زیادی صورت گرفت تا این حزب را منحیث دشمن مردم افغانستان و تهدیدی برای امنیت ملی افغانستان قلمداد نمایند. حقیقت امر این است که حزب التحریر توانسته است تودۀ عظیمی از مردم افغانستان را با خود همنوا ساخته و به سوی اتحاد واقعی اسلامی رهبری نماید. از طرفی این حزب توانسته است تا بزرگترین پروژههای خصمانۀ غرب در افغانستان را برای مردم مسلمان و مجاهد افغانستان برملا سازد. این امر باعث گردیده است تا امریکا و متحدینش در افغانستان از فعالیتهای عمیق و گستردۀ حزب التحریر در هراس شده و در صدد جلوگیری و ممانعت از آن برایند.
گرچه دامنۀ بحث گسترده است و نمیتوان آن را در یک مقالهی کوتاه خلاصه کرد، اما درینجا تلاش مینمایم تا توجه مردم مسلمان افغانستان را به این مسئله جلب کنم که «تهدید اساسی برای مردم افغانستان کی و چیست؟» و مردم افغانستان باید از کی بترسند؟ از حزب التحریر و یا...؟!
مردم افغانستان باید از دموکراسی-سرمایهداری بترسند!
نظام دموکراسی منحیث بستهای از افکار، احکام، اساسات، مفاهیم و ارزشهای بیگانه در سال 2001م از سوی امریکا و غرب بالای مردم مسلمان افغانستان تحمیل گردید. امریکا برای این که مردم مسلمان افغانستان متوجۀ وسعت و دامنۀ خطر و تهدید این پدیده نگردند، ابتدأ آن را از مجرا و آدرس عالم نماها و به ظاهر مجاهدین برای مردم مسلمان افغانستان عرضه نمود. سپس با تمام قوا و وسائل و ابزار دست داشتهاش از قبیل دانشگاهها، رسانهها، مکاتب، انستیتوتها و برخی از ملا امامان مساجد وغیره به توجیه و توافق آن با اسلام عزیز پرداخت، و درین امر تا جای مؤفق هم بوده است. این مسئله باعث گردید تا مردم مسلمان افغانستان متوجۀ عمق خطر، دامنۀ بدبختیها و عواقب خطرناکِ تطبیق این نظام در افغانستان نشوند.
دموکراسی بزرگترین تهدید برای دین و دنیای مردم مسلمان افغانستان است. این نظام منحیث یک بستۀ بزرگ که از ارزشهای فکری، مفاهیم، احکام، روابط اجتماعی و تمام مسائل یک نظام را در بر میگیرد، مورد تطبیق قرار گرفته است. مردم مسلمان افغانستان میتوانند به بسیار آسانی متوجۀ عمق خطر این نظام گردند. آنان میتوانند فضای امروزی افغانستان را درین 15 سال دورۀ دموکراسی محاسبه نمایند. آیا درین مدت سطح فحشا، بد اخلاقی، سود خواری، شراب نوشی، اعتیاد به مواد مخدر، دزدی، اختطاف، زنا، فساد اداری وغیره افزایش نیافته است؟ و آیا این همه از بزرگترین خطرات و تهدیدها برای ارزشهای دینی و عقیدتی مسلمانان افغانستان به شمار نمیروند؟ امروز نوجوانانی که 15 سال قبل تولد گردیده اند، نسل دموکراسی نامیده میشوند. آیا این نوجوانان با کدام ارزشها بزرگ میگردند؟ چند فیصد از ارزشهای حاکم در اجتماع امروزی افغانستان ارزشهای اسلامیست؟ در چنین حالتِ به گمان اغلب که بیرون از مساجد نمیتوان اسلام واقعی را احساس کرد!
این مسئله را باید مردم مسلمان افغانستان درک نمایند که جنگ میان ایدیولوژیها یا نظامها به خصوص نظام دموکراسی و اسلام، طوریست که هردو تلاش میکنند تا دیگری را از صحنۀ زندگی بشریت عقب زده و محو نماید. پس اگر دموکراسی حاکم گردید، اسلام را از صحنۀ زندگی ما محو میسازد که تقریباً به همان سمت نیز روان است. پس دموکراسی اسلام را از صحنۀ زندگی مان دور میسازد؛ از اینرو سرسختترین دشمن دین ما به شمار میرود. پس دشمن الله سبحانه وتعالی و دشمن اسلام عزیز باید بزرگترین دشمن ما نیز باشد.
مردم مسلمان افغانستان باید از امریکا بترسند
امریکا در اوائل قرن بیستم، منحیث یک کشور معتقد به نظام سرمایهداری وارد عرصۀ سیاست جهانی گردید. حکومت امریکا متشکل از سرمایه داران و ثروتمندان بود که جهت رونق هرچه بیشتر تجارت و افزایش ثروت خویش در داخل حکومت امریکا، سرمایه گذاری نموده و قدرت را خریدند. سپس سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحدۀ امریکا منحیث یک شرکت تجارتی بزرگ طراحی گردید. بناً، هرجائی که احتمال منافع گزاف میرفت، ایالات متحده به آن مناطق علاقمند میگردید و مانند سائر قدرتهای استعماری قبل از خودش، آن را باید مورد استعمار قرار میداد. امریکا از جنگ جهانی دوم شروع الی اکنون در تمام جنگهای خونین جهان، جان ملیون انسان بیگناه را گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم نقش اساسی داشته است.
تعداد انسانهای بیگناهی که در کشورهای مختلف از اثر مداخلات سیاسی و نظامی امریکا به قتل رسیده اند، ازین قرار اند: نیکاراگوا 30هزار کشته، برازیل 100هزار کشته، کوریا 4ملیون کشته، گواتیمالا 200هزار کشته، هاندوراس 20هزار کشته، السلوادور 63هزار کشته، ارجنتاین 40هزار کشته، بولیویا 10هزار کشته، یوروگوای 10هزار کشته، اکوادور 10هزار کشته، پیرو 10هزار کشته، ایران 30هزار کشته، سودان 10هزار کشته، کولمبیا 50هزار کشته، پانامه 5هزار کشته، جاپان 140هزار کشته، سومالیا 5هزار کشته، فلیپین 150هزار کشته، هایتی 100هزار کشته، جمهوری دومینیکن 10هزار کشته، اندونیزیا یک ملیون کشته، یونان 10هزار کشته، لاوس 500هزار کشته، تیمورشرقی تقریباً نیم نفوساش کشته، کمبودیا یک ملیون کشته، انگولا 300هزار کشته، کانگو 2 ملیون کشته، ویتنام 1.5 ملیون کشته، چیلی 50هزار کشته. { این بخش در دیزاین بصورت تیبل درآید بهتر است}
این ارقام بصورت رسمی به نشر رسیده است، حال آن که حقیقت امر چندین مرتبه بیشتر از آنچه است که اعلام میگردد؛ و اما از زمان مداخلۀ مستقیم امریکا در سرزمینهای اسلامی در مییابیم که بیشتر از یک ملیون مسلمان بیگناه در عراق، بیش از 470هزار مسلمان بیگناه در سوریه و به همین طور صدها مسلمان بیگناه دیگر در یمن، مصر، فلسطین، لیبیا، اردن، پاکستان، کشمیر، برما و سائر مناطق دیگر، بدون کدام جرمی به شهادت رسیده اند.
امریکا از آوان رقابتهایش علیه اتحاد جماهیر شوروی و سپس مداخلات مستقیماش در افغانستان باعث گردید تا بیش از 5ملیون مسلمان بیگناه درین سرزمین کشته شوند! امریکا اختلافات میان افغانستان و پاکستان را چندین مرتبه وخیمتر ساخته است، و این دو مردم باهم برادر را به جان یکدیگر انداخته، طوری که از هردو طرف به طور اوسط روزانه دهها تن بیگناه کشته میشوند. امریکا؛ مانند: عراق، افغانستان را نیز بهسوی تجزیه و تفرقه میکشاند. مردم مسلمان افغانستان باید آگاه و بیدار باشند که امریکا پلانهای بس شوم و خطرناکی برای ما در سردارد، که تعدادی ازین پلانها را علناً به چشم سر مشاهده مینمائیم و تعدادی بس خطرناکتر نیز در راه است.
امروز بشریت از امریکا و اعمال تروریستی و دهشت افگنیاش در هراس است؛ پس مردم مسلمان افغانستان باید امریکا را در صدر لست دشمنان خویش درج نموده و در صدد بیرون راندن این دشمن خطرناک ازین قسمت سرزمین اسلامی برایند.
مردم مسلمان افغانستان باید از دستنشاندههای امریکا و غرب بترسند
یکی از شاخصههای قدرتهای استعماری این است که در مستعمرات خویش اشخاصی را میگمارند که بصورت غیر مستقیم تمام قوانین، ارزشها و نظامِ قدرت استعماری را تطبیق نمایند. پس دستنشاندههای قدرتهای استعماری از جمله امریکا، اغلباً از خود همان مردم استعمار شده میباشند، تا بصورت درست نظام جدیدی را بالای مردم تطبیق نمایند. پس حکام امروزی در افغانستان از جمله خطرناکترین عناصر برای مردم مسلمان افغانستان میباشند. این عناصر با استفاده از وسائل و ابزارهای مختلف همیشه کوشش مینمایند تا نظام استعماری در مطابقت و موافقت با ارزشهای عقیدتی مردم جلوه کرده و توجیه شود. این عناصر از جمله دشمنان سرسخت دین و ارزشهای مردم مسلمان افغانستان به شمار میروند.
پس به همان اندازهای که قدرتهای استعماری برای مستعمرین شان خطرناک اند، گماشتهگان و دستنشاندگان آنان نیز برای مردم خطرناک میباشند. بناً، مردم مسلمان افغانستان باید محاسبه نمایند که آیا از «حزب التحریر» باید ترسید یا از کرزی، غنی، عبدالله و سائر گماشتهگان غرب بر مردم مسلمان افغانستان؟!
مردم مسلمان افغانستان باید از احزاب و گروههای ملیتگرا بترسند
از آنجائی که سیاسیون در افغانستان با سؤ استفاده از قوم و قومیت، به قدرت رسیده و برای بقای قدرت خویش نیز ازین حربه همیشه استفاده نموده اند، بناً ملیتگرائی و تعصب قومی در میان سیاسیون افغانستان منحیث یکی از منابع قدرت آنان به حساب میاید. پس سیاسیون در تحت نظام دموکراسی هیچگاهی اجازه نخواهند داد تا اقوام افغانستان باهم دیگر وحدت و اتحاد داشته و برادرانه باهم زیست نمایند؛ زیرا درین صورت قدرت این سیاسیون خاتمه یافته و آنان از عرصۀ قدرت و سیاست به انزوا کشانیده میشوند.
شاید برای خوانندگان گرامی پرسشی ایجاد گردد که گویا مرامنامه، اهداف و شعارهای این احزاب در افغانستان اکثراً «وحدت ملی»، «اتحاد» و «یکپارچگی» مردم افغانستان است، پس چگونه من این ادعا را مطرح کردم؟ بلی! متأسفانه که این احزاب تحت شعارها و اهدافی ازین قبیل چهرۀ اصلی و هدف واقعی خویش را پنهان نموده و تلاش مینمایند تا مردم مسلمان افغانستان را چندین بار دیگر بفریبند. پاسخ پرسش فوق خیلی ساده است؛ مردم مسلمان افغانستان نباید به شکلیات یک حزب، اهدافی که آنان ادعا مینمایند وغیره مسائل ظاهری اهمیت بدهند، بلکه آنان باید بیندیشند که این احزاب در چند سال گذشته، افغانستان را به کدام سو کشانیدند. آیا این طور نیست که احزاب تأسیس شده توسط تعدادی از متعصبین پشتون بسوی پشتونیزم، و احزاب تأسیس شده توسط متعصبین تاجک به سوی تعصب تاجیکی، و به همین ترتیب متعصبین اقوام دیگر مانند: هزاره و ازبیک مردم را به تعصب قومی تشویق و رهبری مینمایند؟
آیا این طور نیست که هر کدام ازین احزاب به دامن یکی یا تعدادی از قدرتهای غربی و شرقی افتاده و به منظور رسیدن به قدرت غلامی آنان را قبول نموده اند؟ و حتی در اکثر موارد این احزاب پلانهای شوم و نقشههای خطرناک قدرتهای بیرونی را در افغانستان تطبیق نمودند. مثال عمدهای که درین مورد میتوان اشاره نمود، همانا کشانیدن افغانستان بهسوی تجزیه به شمال و جنوب میباشد. تعدادی از احزاب و چهرهها درین پلان خطرناک نقش عمدهای بازی مینمایند.
آن عده از احزاب و چهرههائی که با سؤ استفاده از کلمۀ «افغان»، «افغانستانی»، «خراسانی» و همچو مسائل چالشها و تنشهای عمیقی را در میان اقوام افغانستان دامن زده و بهراه انداختند، از جمله خطرناکترین جریانات برای مردم افغانستان به حساب میروند. جناحهائی که تحت نام این و آن در انتخابات مفتضح ریاست جمهوری سال قبل اشتراک کرده و فضای سیاسی افغانستان را به دو قطب که در محوریت تاجک و پشتون میچرخید، از جمله بزرگترین کمک کنندهگان پلان تجزیۀ افغانستان میباشند.
مردم افغانستان باید از حلقات و بازیهای استخباراتی درون ارگ بترسند
دامنۀ فعالیتهای استخبارات کشورهای استعماری و منطقه در داخل افغانستان حد و مرزی را نمیشناسد. این فعالیتها، درین اواخر به بازیهای خطرناک میان حلقات خاصی در داخل ارگ و سائر نهادهای مهم دولتی در افغانستان مبدل گردیده، که مردم مسلمان افغانستان را به وخیمترین حالت رسانیده است. حلقاتی در داخل ارگ از سازمانهای استخباراتی امریکا، انگلیس، ایران، روسیه وغیره ممالک، پول دریافت نموده و نقشههای آنان را درین سرزمین تطبیق مینمایند. این نقشهها پیامدهای جز به خاک و خون کشانیدن مردم مظلوم افغانستان، به غارت بردن هست و بود این مردم، به یغما بردن ارزشهای دینی مسلمانان افغانستان، ایجاد تفرقه و راه اندازی جنگهای خونین زیر عنوان تروریزم، طالب، داعش وغیره چیزی بیش نیستند. سازماندهی حملات تروریستی، ایجاد ارهاب و وحشت در میان مردم مناطق مورد نظر آنان در افغانستان جهت تطبیق پلانهای مشخص، حمایت و بهرهگیری از فساد گستردۀ اداری که روزبهروز به فقر مردم افغانستان میافزاید، غصب زمینهای مردم، فروختن افغانستان به ممالک مختلف تحت نام پیمانهای امنیتی که جز ریختن خون صدها هزار مسلمان بیگناه، هیچ نفعی برای این مردم نداشته است؛ و دهها خیانت بزرگ و نابخشودنی از داخل ارگ ریاست جمهوری به شمول نهادهای مهم دولتی در افغانستان صورت میگیرد. اینان در حقیقت دشمنان خطرناکی اند که در جامۀ خدمتگار برای مردم افغانستان درامده اند. پس مردم مسلمان افغانستان از کی باید بترسند؟
و اما حزب التحریر!
این حزب به هدف وحدت مسلمین در تحت سایۀ خلافت واقعی اسلامی برخواسته است. پس این حزب و افکارش نه تنها این که در قالب یک قوم خاص نمیگنجد، بلکه این حزب بصورت شبانه روزی تلاش دارد تا میان اقوام مختلف افغانستان بصورت عمیق اتحاد و برادری را در چوکات مفاهیم ناب اسلامی، ایجاد نماید. حزب التحریر نه تنها این که میخواهد میان اقوام مختلف افغانستان اتحاد و یکپارچگی واقعی را بوجود آورد، بلکه تلاش دارد تا افکار کتلۀ عظیمی از مسلمانان جهان را در روشنائی افکار عمیق اسلامی باهم همنوا سازد.
حزب التحریر از بدو تأسیساش تاکنون در هرجائی که فعالیت داشته است، افراد متخاصم، اقوام مختلف و گروههای متنازع را باهم دیگر متحد ساخته است. مثال واضح آن همانا فعالیتهای این حزب در افغانستان است که اعضای آن متشکل از تمام اقوام و اقشار مختلف درین سرزمین میباشند. این حزب نه تنها این که افراد، چهرهها و گروههای متعدد را باهم متحد ساخته، بلکه اقوام بزرگ را نیز باهم نزدیک ساخته است. پس مردم مسلمان افغانستان از کی باید بترسد؟
حزب التحریر از آوان فعالیتهایش در افغانستان همواره نقشهها و توطئههای استعمار را در افغانستان بوضاحت تمام برای مردم مسلمان افشا نموده است. حزب التحریر برخود فرض میداند که از مصالح مردم افغانستان، منحیث بخشی از امت اسلامی، بصورت عمیق و گسترده دفاع نماید. همچنان حزب التحریر واجب میداند که مردم مسلمان افغانستان را نه تنها این که باهم متحد سازد، بلکه آنان را با تمام امت مسلمه همنوا و همصدا گرداند. حزب التحریر منحیث قویترین، گستردهترین و عمیقترین حزب سیاسی در سراسر جهان، برخود واجب میداند که دسایس کفار علیه مسلمانان، به خصوص مردم مسلمان افغانستان را واضحاً افشا نموده و برای بیداری و نهضت این امت رنج دیده از هیچ گونه سعی و تلاشی دریغ ننماید. پس مردم مسلمان افغانستان باید از کی بترسند؟ از حزب التحریر؟!
تمام اهداف، فعالیتها و تلاشهای خستگی ناپذیر حزب التحریر محض فلاح و رستگاری دنیا و آخرت امت مسلمه از جمله مردم مسلمان و مجاهد افغانستان میباشد. حزب التحریر با تاریخ 63 سالهاش، در سراسر سرزمینهای اسلامی اعتماد مسحتکمی را ایجاد نموده است، که این حزب واقعاً محض رضای الله سبحانه وتعالی و برای مصالح امت اسلامی فعالیت میکند، نه چیزی غیر از آن. بناً، مردم مسلمان افغانستان هیچگاهی از حزب التحریر نمیترسند، بلکه بر آن اعتماد نموده و از حلقات و نهادهای که مخالف اهداف و اعتقادات اسلام فعالیت و عمل مینمایند، میهراسند.
ولید «عمر»