چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
تجددگرائی، نقش آن در زندگی مسلمان و بیان سِرّ این‌ امر که چرا داعیان لجباز تجددگرائی به دروازۀ جهنم می‌رسند؟
بسم الله الرحمن الرحيم

تجددگرائی، نقش آن در زندگی مسلمان و بیان سِرّ این‌ امر که چرا داعیان لجباز تجددگرائی به دروازۀ جهنم می‌رسند؟

(ترجمه)

بخش اول

تجددگرائی نشانۀ زندگی و مطابق فطرت زندگی است و موجود زنده همواره متجدد است. فطرت و مشخصۀ موجود زنده، رشد، حرکت و تجدید است. علاوه‌برآن، در واقع فطرت انسان نسبت بر سایر موجودات زنده با دارا بودن «مناط تکلیف» که عبارت از: عقل، فکر و دانستن واقعیت‌ها یا تفکر، متفاوت است. این تفاوت به‌خاطر آن است تا با تعقیب نمودن آن، انسانِ متفکرِ عاقل، علاوه‌براین‌که بی‌هدف زندگی نمی‌کند، به «یک‌نواختی» که نزدیک‌تر به جمود و مرگ است، بسنده نمی‌کند. درعین‌زمان، شایستۀ انسان عاقل نیست که در پَس هرچیز نَو، تغییر و انقلاب به‌هر شکلی‌که اتفاق افتاده، یا هرگونه که برایش دیکته شود، به بیراهه برود. در غیر این‌صورت، حال وی به شخصی می‌ماند که از ترس مار، خود را به‌دهان اژدها بیندازد. هرچند که در زندگی خود امکانات شهرنشینی و تمدن غیراسلامی را در اختیار داشته باشد، باز هم روی آرامش را نخواهد دید؛ چون با فطرت وی در تناقض است. بنابراین، عقلاء، خواهان تجدیدی‌اند که مطابق فطرت و عقل‌شان باشد.

الله سبحانه‌وتعالی با آفرینش انسان، به‌رحمت و حکمت خویش از وی خواسته است که هدف نهایی‌اش در زندگی دنیا، تلاش برای کسب خشنودی وی سبحانه‌وتعالی باشد و زندگی انسان، نیروی زندگی، انقلاب، تجدید و سایر امورش، ارتباط ناگسستنی‌ای به این هدف داشته باشد. نه تنها این؛ بلکه حاضر باشد تا هرچه در زندگی دارد را، در راه از هم گسستن موانعی‌که بین وی و رضایت الله سبحانه‌وتعالی حایل قرار گرفته‌اند، فدا کند. در غیر این‌صورت، به‌هر میزانی‌که انسان نابغه در تجدید باشد، هرکسی‌که می‌خواهد باشد، هدف فوق را تعقیب نکند، وی در واقع زندگی دنیا را ترجیح داده از فرزندان دنیا و کسی است که هوای نفس خود را می‌پرستد.

از نعمت‌های الله سبحانه‌وتعالی برای انسان این است که پیامبران را به‌عنوان بشارت‌دهنده و بیم‌دهند فرستاده است تا انسان از نظام بندگی وی سبحانه‌وتعالی عدول نکند و رسالت‌های خویش را با فرستادن آخرین پیامبر حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم که رسالت اسلام بزرگ است، پایان داده است. اسلامی‌که دارای مبدأ و عقیده‌ای‌ست که از آن نظام کاملی نشأت می‌کند، نظامی‌ بی‌نقص و عیب، نظامی‌که زندگی انسان را قبل از تولدش تنظیم می‌کند، نظامی‌که بیان می‌دارد که پدر برای فرزندان خویش چگونه مادری برگزیند و حتی پس از مرگ انسان را نظم داده است؛ مثلاً: این‌که چگونه مال باقی‌ماندۀ انسان در بین ورثه‌اش تقسیم گردد و تاریخ و سیرت انسان چگونه حفظ گردد. نظامی‌که بین این دو (زندگی قبل از تولد و موضوع پس از مرگ) ارتباط انسان با خالق‌اش سبحانه‌وتعالی را تنظیم کرده است و این‌که انسان چگونه وی سبحانه‌وتعالی را عبادت کرده و چگونه رسالت وی را به جهانیان برساند. هم‌چنان این‌که انسان چه بخورد، چه بنوشد، چه بپوشد و بادرنظرداشت این‌که انسان به سان خشتی در بناء امتی است که حامل رسالت جهانی است؛ پس چگونه همراه هم‌نوعان خود تعامل کند را نیز، تنظیم نموده است.

به این ترتیب، اسلام نسل صحابه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین را تغییر، تبدیل و تجدید نمود. ایشان را به‌شکل متفاوتی تربیه نمود و برای‌شان بیداری درستی به ارمغان آورد؛ چون واقعیت عملی در هر زمان و مکان متفاوت است. انسان با طرز نگرشی‌که از زندگی، کائنات، خودش و از ارتباط همۀ این‌ها به قبل از زندگی دنیا و بعد از زندگی دنیا دارد، به‌بیداری فکری نایل می‌آید. به همین دلیل، گواهی بر مفهوم «لا اله الا الله محمد رسول الله» و دیدن آن به‌حیث فکر کلی، تغییر اساسی و شاملی را برای اصحاب کرام به ارمغان آورد؛ چون این طرز نگرش از اشیاء است که مفاهیم را به‌وجود آورده و روی این مفاهیم تمرکز می‌کند، چرا نه؟ درحالی‌که رفتار انسان متأثر از مفاهیم‌اش است؛ مثلاً: در ارتباط به کسی‌که محبت دارد، رفتارش با مفهوم محبت‌اش کاملاً سازگار است. برخلاف، کسی‌که از وی مفهوم عداوت دارد و نیز رفتارش نسبت به ‌کسی‌که اصلاً وی را نمی‌شناسد و هیچ‌گونه مفهومی از وی در ذهن‌اش نقش نبسته است، متفاوت خواهد بود. بنابراین، رفتار انسان مربوط به مفاهیم‌اش است.

اصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین نه تنها این‌گونه آموزش دیده بودند؛ بلکه مفاهیم تجدید و نهضتی‌که الله سبحانه‌وتعالی در آیه زیر به آن تشویق نموده است، در وجودشان نقش بسته بود.

﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾

[الرعد: 11]

ترجمه: الله سبحانه‌وتعالی حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نمی‌دهد (و ايشان را از بدبختی به‌خوشبختی، از نادانی به‌دانایی، از ذلّت به‌عزّت، از نوكری به سروری، و... و بالعكس نمی‌كشاند)؛ مگر اين‌كه آنان احوال خود را تغيير دهند.

فکر کلی ایشان را تغییر داده و مفاهیم اسلام بزرگ، جای مفاهیم جاهلیت را گرفت. ایشان نسلی بودند که الله سبحانه‌وتعالی توسط شان نقشۀ جهان و موازنۀ قدرت را تغییر داد. ایشان و رهروان واقعی‌شان امتی شدند که امور سایر ملل را با اسلام رعایت کرده تا این‌که به فتوحات نایل آمده و قرآن و سنت را به‌دیگران رساندند.

الله سبحانه‌وتعالی و رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم از ما می‌خواهند که نهضت ما، مثل نهضت اوشان بوده و هم‌چنان‌که اوشان تجدیدگرا شدند، ما هم مطابق طرز نگرش اسلام، تجدیدگرا شویم تا این‌که امت یک‌بار دیگر بتواند بر منهج نبوت زندگی کند.

روش دعوت اسلامی برای بشریت چنین است و از انسان می‌خواهد ‌که بندۀ خالص الله سبحانه‌وتعالی شود. نسل اول اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، این طرز دعوت را از نقطه نظر فکری دریافت نموده، در کائنات، انسان و زندگی نظر انداختند تا این‌که مطمئن شدند که تنها خالق این‌ها سزاوار عبادت است و بس و رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم همان رهبری است که امر و نهی‌اش را باید قبول نمود.

کسی‌که فکراً این دعوت را دریافت می‌کند، استحکام باورش در حدی است که تو گوئی خودش صاحب این فکر است؛ چون از عقل خویش برای رسیدن به آن، بهره جسته است.

اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، هرمانعی‌‌که انسان‌ها را از تفکر کردن با عقل‌شان باز می‌داشت، از بین می‌بردند. مانعی‌که بازمی‌داشت تا در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در آفرینش خودشان فکر کنند؛ فکری‌که در نهایت منجر می‌شد تا عقیدۀشان راسخ شده و رهبری خویش را به الله سبحانه‌وتعالی واگذار کنند و رهبری فکری‌شان قرآن و سنت بود. وقتی‌که انسان به اسلام داخل می‌شود، تنها اسلام اساس فکرش را تشکیل دهد که در نتیجه محصول آن، رنگین شدن زندگی مسلمان به اطاعت و مبادرت به عبادات خواهد بود. این موضوع در جواب سیدنا «ربعی ابن عامر» پیام‌رسان مسلمانان به «رستم» چه زیبا تعبیر شد، وی در جواب رستم که پرسیده بود: "شما کیستید؟" گفت:

(نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج العباد من عبادة العباد إلى عبادة رب العباد، ومن جور الأديان إلى عدل الإسلام، ومن ضيق الدنيا إلى سعة الدنيا والآخرة)

ترجمه: ما قومی هستیم که الله (سبحانه‌وتعالی) ما را برانگیخته است تا بندگان وی را از عبادت بندگان به عبادت پروردگارشان، از ظلم آئین‌ها به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به وسعت دنیا و آخرت سوق دهیم.

نسل اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین، این چنین تجدیدگرا، با جدیت و خوش بیان بودند و نسلی‌که امت را به از سرگیری زندگی اسلامی بر منهاج نبوت خواهد رساند نیز چنین خواهند بود؛ چنین خواهند بود هرچند که حکام مزدور شب و روز در فریب دادن امت تلاش کنند و عده‌ای از عالم‌نماها، تلاش‌های عوام‌فریبانه و تشویش برانگیز را به‌خرج دهند و به دلایلی استناد کنند که ‌که با تمام خباثت آن را از کسانی‌که خلافت را نابود کرده‌اند، به ارث بردند. این کار را به‌خاطری انجام می‌دهند تا همراه غرب کافر استعمارگر هم‌رکاب شده و همراه تمدن آن، هماهنگ به پیش بروند، تمدنی‌که نابیناتر از دجال است.

برای هر صاحب عقل و بصیرتی، واضح است تمدنی‌که رهبری فکری‌اش توحید الله سبحانه‌وتعالی و پیروی سنت رسول‌اش صلی‌الله‌علیه‌وسلم است، ناگزیر باید بر تمام تمدن‌های بشریت تسلط داشته باشد؛ چون: منزلت آن، منزلت کتابی است که بر خاتم پیامبران حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نازل شده است.

﴿وأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ﴾

[مائدة: 48]

ترجمه: بر تو (ای پيغمبر!) كتاب (كامل و شامل قرآن) را نازل كرديم كه (در همه احكام و اخبار خود) ملازم حق، موافق و مصدّق كتاب‌های پيشين (آسمانی)، شاهد (بر صحت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آن‌ها است.

به‌خاطر این‌که سخن كافران را فروكشد (شوكت و آئين آنان از هم گسيخته شود) و سخن الهی پيوسته بالا باشد (نور توحيد بر ظلمت كفر چيره شود)  ناگزیر که امت، اسلام ‌را بر دوش خود برای جهانیان حمل کند.

مصؤنیت برخورد فکری-عقیدتی امت (قیادت فکری‌اش) در مورد کائنات، انسان و زندگی، بدون این‌که متأثر از ستون‌های فکری مفاهیم خدا ناباوران و سکولاریستان گردد، به‌عنوان تحولی عظیم تلقی می‌گردد. چون مفاهیم فرقه‌های فوق، مخالف اسلام بوده و نه تنها با شریعت کاملاً متناقض است؛ بلکه با تناقض کامل با موجوداتی‌ قرار دارد که شاهد توحید و وحدانیت الله سبحانه‌وتعالی‌اند.

نویسنده: استاد طاهر عبدالرحمن – ولایه مصر

مترجم: اسماعیل نصرت

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه