- مطابق
بیدینی از عجایب نه؛ بل جزء لاینفک نظام سرمایهداری
(ترجمه)
تحقیقات جدید در این اواخر حاکی از آن است که دین در جهان روبه زوال است و با نگاهی به جامعۀ غربی و ظهور لیبرالیزم سکولار، این تعجبآور نیست. به اساس مقالۀ منتشر شده در سایت فورين أفيرز، اغلب مردم دین را به عنوان مصدر ضروری زندگی خود حمایت و معنی نمیکنند. آنها "جزئی مذهبیاند؛ زیرا دیگر نیازی به شناخت انواع هنجاریهای جنسی و جنسیتی ندارند که قرنها در آیینهای اصلی جهان القا شده است". این بر بازگشت دین در اروپا و آسیا تمرکز داشت. همچنان طبق گزارش سازمان رادیو تلویزیون انگلیس (بيبيسي)، این بازگشت در منطقۀ خاورمیانه و افریقای شمالی نیز وجود دارد و هر روز تعدادی بیشتری از مردم ادعا دارند که کمتر مذهبی هستند.
آیا لازم است این بازگشت ما را متعجب کند؟
نه، این بازگشت دینی نباید تعجبآور باشد؛ چون اساس لیبرالیسم سکولار مبتنی بر محدودیت دین به عبادت شخصی است و بنابراین هیچ نقش در سازمان دادن و ادارۀ امور جامعه ندارد. دین به عنوان یک عقیدۀ شخصی تلقی میشود که به صورت فردی به آن عمل میشود. به همین ترتیب، ما در جهانی زندگی میکنیم که به طور فزایندهای سکولار شده و با اولویت دادن زیاد برای انتخاب آزاد، و تاکید بیشتر بر حقوق بشر، تحمل بیگانگان، حفاظت از محیط زیست، برابری جنسیتی و آزدی بیان را داده است. (منبع: فورین افیرز)
مشکل همین است، اگر دین را در کنار زندگی خصوصی بگذاریم، چگونه حدودها را تعیین کنیم؟ آیا آموزش مذهب را در سیستم تعلیمی مان مجاز میدانیم؟ آیا لازم است در هنگام تعامل کردن با دوستان و خانواده دین را اجازه دهیم که افعال ما را رهنمایی کند و یا هم اجازه میدهیم که دین محدودیت خود را به زندگی فردی ما برساند؟ و اگر دین را اجازه دهیم که افعالمان را رهنمایی کند تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا لازم است دین را هنگام برخورد با اختلاف نظرها اساس تصمیمات خود قرار دهیم؟ و اگر این اختلافات موضوعات قانونی باشد چه؟
حقیقت این است که بازگشت ازدین در جامعهای که به طور فزایندهای لیبرال شده باشد؛ نباید ما را متعجب کند؛ چون آنها جامعۀ دارند که عقاید مذهبی اساس باورها ورفتارها نیستند؛ اما لیبرالیزم اساس همه اینها است.
در نتیحه دین بخشی از زندگی مردم نیست. منافع اقتصادی نقطۀ اصلی و محوری تصمیم گیریها است و اخلاق موضوعی میباشد که بر اساس منافع فردی مورد بحث است. دین به عنوان ابزاری برای سیاستمدارانی است که جهت حفظ پشتبانی از نظم لیبرال در کشورهای که عمیقاً مذهبی بودند استفاده میشود تا انسجام اجتماعی را تضمین کند. درجامعۀ لیبرال فردگرایی نسبت به روابط اجتماعی مهمتر شمرده میشود وافکاری مانند زندگی جاویدانه را ترویج میکند.
برعکس، این سکولرسازی منجر به ایجاد جامعهای پایدار نشده، بلکه مشکلات مختلف را بدون هیچ راهحل ایجاد و خلق نموده است. تبعیض جنسی، تجاوزجنسی، تغیر دادن جنسیت، خشونت با استفاده از اسلحه، قتل، شکنجه و نسلکشی؛ چند موردی از مشکلاتی هستند که جامعۀ لیبرال نمیتواند آنها را حل کند.
لازم نیست که این آمار در مورد بازگشت از دین ما را متأثر کند، بلکه باید ما را به فکر بیندازد با افزایش نارضایتی در جامعۀ غربی و تاُثیر Covid-19 ما در یک نقطۀ تحول تاریخی زندگی میکنیم. نظام غربی پر از ضعف و کاستی است و این ضعف بیشتر و گستردهتر میشود. غربیها با گماشتن افراد جدید و طرحهای احمقانه به دنبال راههای برای پر کردن ضعف و خلاهای نظامشان هستند که در خلال این بحثها در پی گسترش احساسات ضد دینی و پخش دشمنی با مهاجران هستند. این حیله و مکری است که آنها همیشه هنگام مواجه با مشکلات از آن استفاده میکنند و امت اسلامی را به عنوان دشمی فرضی ایجاد کرده تا که مردم راهحل مشاکلشان را در اسلام جستجو نکنند؛ اما این حالت باید ما را به فکر تلاش و اقامۀ دوباره دولت اسلامی بیندازد و وضعیت امروز را فرصتی برای تحقق این هدف بدانیم.
به یاد داشته باشید که اسلام مانند ادیان دیگر نیست، بلکه شامل افکار و راهحلهای جامع برای مشکلات انسانی دارد. و بر همه جنبههای زندگی ما تأثیر میگذارد که تاریخ اسلام و موفقیت دولت اسلامی گواه و دلیل این موضوع است و وضعیت فعلی و بازگشت دینی بیانگر این است که در حقیقت اسلام به طور کامل اجرا و تطبیق نشده است.
ما محتاج به تأسیس دولت اسلامی هستیم
غیر ممکن است دین را از دولت جدا سازیم، چنانچه واقعیت ایجاب میکند که ما نیازمند اساس هستیم که به امور زندگی ما رسیدگی کند. به درستی که عقل انسانی و خواهشات گوناگون نفسانی آن، برای تعیین کردن صحت و غلط بودن احکام معیار نیست. بدین ترتیب دین چیزی نیست که آن را کنار گذاشت و محدود به زندگی فردی نمود. مشکلات و تضادهای زیادی وجود دارد که در نتیجه این امر بوجود آمده و غیر ممکن است که دین را مختص به یک جانب از زندگی خود بدانیم. این مشکل را اسلام ندارد اگر بدرستی دولت اسلامی مستقر شود و تطبیق گردد. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً﴾ [مائده: 3]
ترجمه: امروز دین تان را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین برای شما پسندیدم.
همچنان لازم است که یادآورشوم رژیم غرب و پیروان آن تلاش دارند که ما را به سمت لبیرالیزم سوق دهند اما امت اسلامی هنوز هم ارتباطشان را با اسلام قطع نساختهاند. نباید فراموش کرد که اسلام قسمی که باید تطبیق گردد تطبیق نمیشود. اقامۀ دوبارۀ دولت اسلامی به معنی این است که احکام الله سبحانه وتعالی اساس همه تصمیمات مان است. و این ممکن نیست که نظامی که تطبیق میشود سکولار باشد و ما انتظار داشته باشیم که اسلام با آن سازگار باشد، در زیر سایۀ اسلام اخلاق موضوع بحث و مناقشه نیست، الله سبحانه وتعالی خالق ما است که نیاز های ما را میداند و احکام را برای ما وضع نموده که کیفیت و چگونگی ارتباط ما را با دیگران بیان می کند. امور دین و دولت واجب است که یکی و جدا نباشد.
و این امر سبب توازن همه جوانب زندگی مان میگردد. که جامعه و فرد را تحث تأثیر خود قرار میدهد. قوانین و احکام مرشد ما در تمام جوانب زندگی را دربر میگیرد و مرشد حاکمان برای تضمین حمایت مردم و دادن حقوقشان است.
نویسنده: فاطمه مصعب
عضو دفتر مطبوعاتی مركزي حزب التحرير
مترجم: پارسا "امیدی"
دوشنبه 12اکتوبر 2020م