چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
وضعیت ناگوار فرانسه و غرب، در مواجه شدن با اسلام سیاسی
بسم الله الرحمن الرحيم

وضعیت ناگوار فرانسه و غرب، در مواجه شدن با اسلام سیاسی

(ترجمه)

مقدسات و شعایر مسلمانان به گونه همیشگی از سوی کشورهای کفری جهان مورد هتک حرمت قرار گرفته است. باری به وسیله نسبت دادن آن به افراط­­گرایی و تروریزم و باری هم به به وسیله سوختاندن قرآن کریم و جدیداً به وسیله توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم و کشیدن کاریکاتورشان به اشکال تنفرآمیز و ناپسند، و افعالی از همین قبیل. از جمله مواردی‌که امروز جهان شاهد آن است؛ ­می­توان به اظهار کینه­توزی و عقده بزرگ فرانسه و ماکرون رئیس جمهور آن نسبت به اسلام اشاره نمود، که وی با متوسل شدن به آزادی بیان؛ بطور شعوری به پیامبر محبوب مان توهین نمود. این عمل زشت ماکرون سبب شعله­ور شدن خشم مسلمانان و دست بردن به عملی غضبناک از سوی مسلمانان شد، اما در جریان این روند؛ اکثریت نظام­های حاکم در سرزمین‌های اسلامی سکوت اختیار نمودند و در مقابل، بعضی از مؤسسات مذهبی برای فرانسه در جنگ با اسلام اعلان حمایت و پشتیبانی نمودند، که بطور نمونه می­توان به رابطة العالم الاسلامی تابع آل سعود اشاره نمود؛ آن‌که رئیس آن محمد عبدالکریم العیسی فتوا نمی­دهد، اعلان جنگ با اسلام سیاسی می­کند و تشویق به ریشه‌کن کردن آن از فرانسه و از تمام نقاط جهان می‌کند، چنان که در سایت آرتی عربی بیان شده است.

دشمنی با اسلام و توهین به آن از سوی کفار چیزی­ست دیرینه و جدید، که بارها صورت گرفته و اکنون هم در حال افزایش است، و این بیان­گر اینست که جنگ بین اسلام و کفر در حال شعله­ور شدن بوده و جرقه جبهات آن نیز رو به افزایش است و این خود، صراحتاً اشاره به ترسی دارد که از سوی اسلام، فرانسه و عموماً غرب را فرا گرفته است. این ترس بدان خاطر است که آن­ها متوجه بیداری فکری و تشبث مسلمانان نسبت به دین‌شان شده اند و از عواقب نگران کنندۀ آن در خطر هستند؛ چون عقیده‌ای که مسلمانان بدان تمسک می­ورزند؛ یک عقیده سیاسی بوده که بر پایه عقل و منطق استوار بوده و از ارزش معنوی برخوردار است، و این عقیده؛ عموم مردم را مخاطب خود قرار داده و بر تمام اعمال وعرصه­های زندگی شان حاکم بوده و عقل را قناعت بخشیده که در نتیجه نفس اطمینان حاصل می­نماید. به همین علت است که نظام سرمایه­داری از وجود چنین بیداریی خطر بزرگی را احساس می­نماید و این خطر برای‌شان در حال افزایش می­باشد؛ چون نسل مسلمانان نسبت به غیرشان در حال ازدیاد است و تعدادشان در سطح جهان از دو ملیاردتن تجاوز می­کند و علاوتاً، اروپا و مخصوصا فرانسه از نیروی بشری مسلمانان استغناء کرده نمی­تواند. پس اگر راه را برای بیداری فکری اسلامی باز نگذارند، این عوامل دست بدست هم داده و یکی دیگری را قوت بخشیده و اروپا را علاوه بر بازگشت دولت اسلامی تهدید به متحول شدن بسوی اسلام می­نماید. این خلاصه لب اسباب اعلان جنگ علیه اسلام است. پس می­توان گفت که اسباب اسلام ستیزیی که رهبران غربی و مزدوران آن به شکل جهانی جلوه می­دهند، آتش آن را شعله­ور می­سازند و اعمال و مواضع فرانسوی و همانند آن، ناشی از ترسی است که آن­ها را در اثر ازدیاد بیداری فکری-سیاسی اسلامی و فکر بازگشت اسلام و خلافت در عرصه بین‌المللی فرا گرفته است.

با آغاز بیداری اسلامی در جریان نیمه دوم قرن گذشته و ازدیاد فهم مسلمانان نسبت به تناقض افکار اسلامی با افکار غربی سرمایه‌داری، حکام غرب متوجه این بیداری شدند؛ بیداریی‌که با افکار غربی متناقض است. آن­ها دانستند که این بیداری خطریست برای نفوذ و قدرت آن‌ها، از این سبب به فعالیت آغاز کردند و به خاموش ساختند این بیداری متیقن بودند. و این باورشان مبنی بر خواب و خیال نبود؛ بلکه نتیجه تجارب و نقشه­های بود که چه بسا در آن­ها کامیاب و پیروز شدند. از آن جمله می­توان به کارهای سختی‌که از عهده آن بدر آمدند، هم‌چو سقوط خلافت اشاره نمود. در عمل هم مکرشان در بسیاری از توجهات که برای جلوگیری از پیشروی اسلام، منع فعالیت کردن در راه اسلام و به دست گرفتن آینده سیاسی جهان به خرج داده بودند پیروز گشت. اما آنان نتوانستند که به این هدف خود نایل شوند و بیداری اسلامی را خاتمه بخشند، چون در میان امت کسانی هستند که همواره با کفر مبارزه نموده و آن را به شکست مواجه می­سازند و در دام مکرشان واقع نمی­شوند، و این مصداق این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که فرموده اند:

«لا تزال طایفة من امتی ظاهرین علی الحق، لا یضرهم من خذلهم، حتی یاتی امر الله و هم کذالک»

ترجمه: همیشه و بطور مداورم در میان امتم، گروهی هستند که پشتیبان و حامی حق بوده و آنانی­که آنان را رها نموده اند و به شکست مواجه ساخته اند؛ نمی­توانند به آن­ها ضرری برسانند و آن­ها به همین منوال وجود خواهند داشت تا آنگاه که فرمان الله فرا رسد( قیامت).

و خطر این بیداری فکری افزون گشته است تا جائی­که مقابله با آن نزد ابرقدرت­های جهان به یک مقابله استراتیژیکی مبدل گشته است و مخصوصاً زمانی‌که در کشورهای غربی ریشه دواند، طوری‌که آنجا از خود غربی­ها مسلمانانی پرورش یافتند که به اسلام باورمند هستند. این از نظر حکام غرب و آنانی­که جوامع غربی را رهبری می­کنند و از منظر نظام­های غربی یک خطر بزرگی به شمار می­رود، چرا که این بیداری خردها را به کار انداخته و تشویق به نظردهی و فکر نمودن می­نماید، و این همان چیزی­ست که استراحت­گاه هر طاغی و سرکش را تخریب می­سازد.

بدون شک این بیداری فکری اسلامی در داخل این کشورها مخصوصاً در مرکز سرمایه­داری و فروعات آن رشد نموده است. و بدین سبب طاغوت­های­ شان از خطر نابهنگام آن در هراس هستند؛ خطری‌که اسلوب زندگی شان را تهدید می­نماید، اسلوبی‌که با بسیار پافشاری تمسک شان را به آن اعلان داشتند. آن­ها خطری را احساس می­کنند که پرده از روی کارهای شان کنار خواهد زد و آن‌ها اولین کسانی اند که دروغگو بودن خود و به این­که دیگران را گمراه می­سازند معرفت دارند. همان­گونه که فرعون به گمراه کننده بودنش و به دروغگو بودنش معرفت داشت و با وجود این خود را خدا می­خواند. آن­ها به این کار خود بسیار فخر می­کنند و آن­ها دانستند که اگر به این بیداری فکری نقطه پایان نگذارند بزودی بر خودشان نقطه پایان گذاشته خواهد شد. به این سبب بر علیه آن قضیه سرنوشت‌سازی را به پیش گرفتند، و برای این کارشان از هر وسیله ممکن استفاده کرده و هرنوع قیمتی را متحمل می­شوند. پس می­توان گفت که سرمایه­داری اسلوبی است برای خدا شدن و ادوات و ابزار آن در فریب کاری، گمراه‌سازی و حفاظت از قدرت و معبود بودن دروغین شان به مثابه لشکر و ساحران فرعون می­ماند.

کفار برای محقق ساختن هدف خود مستقیماً وارد عمل شدند و بدون کدام خستگی به راه شان ادامه دادند، اما آن­ها متعاقباً به شکست مواجه شدند. سر انجام، از زمان توافق­نامه­ها بدین‌سو؛ امریکا استراتیژیک خود را در جنگ با بیداری اسلامی تغییر داد؛ و از قوی­ترین اسلحه­ها در فریب­دادن و گمراه­سازی مردم بکار برد و دست به کشتارهای دسته­جمعی وحشیانه زد و یکی پی دیگری پلان­ها و نقشه­هایش را عوض می­کرد، اما همه این تلاش­هایش به ناکامی گرایید. این همان چیزیست که حکام غرب و مفکرین­ آن را مات ومبهوت ساخته است و استقامت‌شان را در جنگ با اسلام نابود گشتانده است، و به آن­ها احساس عجز و ناتوانی را در راستا خاموش ساختن بیداری فکری وارد نموده است. سپس غرب و تمام جهان کفر در جنگ با اسلام متحد شدند و نفیرعام اعلان نمودند و نام­های همچو؛ افراط­گرایی، تروریزم، اسلام سیاسی(اسلام ستیزی) و اسلام­گرایی، بدان نسبت داده و بر ضد آن کینه­توزی به راه انداختند.

غرب در این جنگ ثابت نموده است که وی چیزی قابل ذکر نبوده و به راه غلط روان است، چون­ وی ناقض افکاری­ست که از آن دم می­زند و بسوی آن فرا می­خواند، از جمله می­توان به اعمالی هم‌چو لگدمال نمودن فکره آزادی­های عامه و هدر دادن حقوق انسان اشاره کرد، و این اعمالش سبب از بین رفتن ثقه اقوال آن نزد همه مردم اعم از مسلمان و کافر گشته است. اعمال آن تماماً مکر و حیله، نقشه­های محرمانه، امنیتی و تجسسی بوده که علیه مسلمانان چه در غرب و چه غیر آن؛ طرح می­شود و آن­ها بوسیله سخنانی هم‌چو افراط­گرایی و تروریزم می­خواهند جنگ شان را علیه مسلمانان و اسلام ادامه دهند.

بر جبهات غربی سخت و دشوار است که بتوانند مسلمانان و اسلام را در احاطه خویش در آورند. و این جنگ غرب بر ضد اسلام و مسلمین یک جنگ جهانی است که در رأس آن امریکا قرار داشته و به نمایندگی از تمدن غربی و سیاسی برای جهان غرب، رهبری می­کند و در این راستا، تمام دولت­های اروپایی و در رأس دولت فرانسه و هم‌چنین دولت­های حاکم در جهان اسلام وی را حمایت و پشتیبانی می­نمایند. امریکا جنگ با اسلام را از مسئولیت­های امریکا می­داند و اکنون دایره این جنگ فراخ گردیده و مسئولیت­های آن بزرگ گشته است، و علاوه بر توهین به مقدسات و شعایر مسلمانان؛ خون­های بسیاری از آنان جاری گشته و به نابودی کشانده شدند. هم‌چنین در این راستا دولت­های غربی نیز ضررهای متقبل شدند که در رأس آن امریکا، بسیاری از اموال و تلاش­هایش به هدر رفت و در جبهات مختلف متقبل خسارات زیادی گشت.

چیزی‌که استراحت­گاهای غرب را تخریب می­سازد همان ناکامی شان در عرصه سیاست­ها و حملات‌شان برای ریشه­کن نمودن اسلام است، ولی آنان با وجود ناکامی و فکر غیر ممکن‌شان مبنی بر خاتمه بخشیدن به اسلام؛ بازهم بر وجهی از وجوه در کارشان استقامت می­نمایند و خاصتاً این‌که آن­ها با خود محققین متخصصی‌که تعدادشان به صدها هزار نفر می­رسد دارند و مراکز فکر و تعلیمی نزدشان به هزارها می­رسد. امکانات مالی و نظامی بسیار بزرگی دارند و قدرت سیاسی شان که آن­ها را قدرت‌مندانی بر هر کشور می­گرداند و همه این­ها مسخر شده است تا از مسلمانان، حرکات و احتواء شان مراقبت صورت گیرد. با وجود این همه، بدون شک در تحریف اسلام و زائل نمودن آن و یا هم بر خاتمه بخشیدن بر اسلام سیاسی ناکام گشته اند.

علت شکست خوردن و ناکامی غرب چیست؟ و کجاست مخزن نیروی مسلمانان که به سبب آن، همه­ی این تلاش­های کفار و اعمال‌شان به ناکامی می­گراید؟ راه‌حل چیست؟ آن‌ها جواب را نمی­دانند. این همان چیزیست که استراحت­گاه شان را تخریب می­کند و سیاست­مداران شان را به مخالفت افکار و مبدأ خودشان می­کشاند و به سوی موقف گیری­های کینه­توز و عصبیت می‌کشاند، همانند مواقف ماکرون و اظهاراتش. نتیجه طبیعی خواهد بود که اگر غرب بارها در جنگ با اسلام و مسلمانان از نیروی غیر انسانی و ظالمانه استفاده نماید و قوانین وضعی را بالای مسلمانان ملزوم گرداند باز هم چندان مؤثر واقع نشده و تشبث مسلمانان نسبت به دین‌شان زیادتر می­گردد و برای این هدف خود نقشه­ها طرح کرده و از هر وسیله ترغیب کننده و ترهیب کننده استفاده می­کند. اما با وجود این همه، غربی­ها متوجه شدند که توجه اسلامی از مکرشان قوی­تر است و دیگر این‌که این فشارها بر عدم نفوذ مسلمانان در غرب افزوده است و آنان را واداشته است تا نفوذ غرب را از سرزمین شان نیست و نابود سازند، و آگاهان غربی می­دانند که آن­ها با یک معضله دچار اند. به عبارت واضح­تر؛ آنان به لبه پرتگاه نزدیک شده می­روند، یعنی آن­ها در بحران علاج ناپذیری‌که در حال بزرگ شدن است به سر می­برند. این همان چیزی­ست که برای‌شان صدمه وارد نموده و دچار ترس گردانیده است و آنان را به آه و فغان کشانده است و ظاهر آن بیانگر اینست که خواهان کمک هستند؛ اما از کی؟!

این تصویر عمومی از واقعیت کنونی غرب در رویاروی شدن با افزایش میزان فکری سیاسی اسلامی­ست. تمام سخنش به این کلام خاتمه می­یابد که در بین مفکرین غربی یک فکر ظهور کرده است که مردم را از میزان ادعا و نیرنگ در تعامل نیروهای غربی شان با مسلمانان آگاه می­سازند و این مفکرین در این فضای تب­آلود خروج نموده تا مردم را از این سیاست­ها بر حذر دارند. از مواردی‌که مطرح می­کنند و جوامع غربی و تصمیم گیرندگان شان را مورد مخاطب قرار می­دهند اینست که: افراط­گرایی‌هایی‌که مسلمانان را بدان متهم می­سازید؛ سازنده آن خودتان هستید و تروریزمی‌که توسط آن در بین مردم ترس را ایجاد می­کنید؛ شما هستید که آن را تمرین نموده و ساز و برگ می­دهید. این شما هستید که داد وفریادهای تان اکناف زمین در برگرفته است و شما هستید که ترس آمدن مسلمانان را در غرب و اروپا شایعه پراکنی می­کنید. این در حالی‌ست که نزدشان به مثابه اشباح گشته­اید و شما هستید که حقوق و ارزش­های انسانی را به هدر می­دهید و ارزش­های مسلمانان را مورد هتک حرمت قرار داده و آنان را به سبب این‌که خواهان نجات از ظلم هستند؛ تروریست و افراط­گرا می­خوانید. این موارد همان چیزی­ست که به قدوم مسلمانان که از آن هراس دارید منجر خواهد شد.

این واقعیت نشان می­دهد که غرب به سبب شکست پی‌درپی خود در جنگ با اسلام در حالت بدی به سر می­برد و فرانسه نیز بخاطر شکست خود در مسلط شدن بالای مسلمانان و در تحریف خود با ایجاد اسلام-فرانسوی وضعیت بد و ناجوری دارد! امید می­رود که اختلافات داخلی در غرب سبب فروپاشی و انقسام جوامع‌شان در قبال برخورد شان با مسلمانان گردد تا وضعیت بد غرب رو به فزونی و نابودی گرایید. این­ها زمینه فعالیت اسلامی را برای صدرنشینان دعوت آماده ساخته و وسیله برای افزایش فعالیت­­ها و زمینه­های دعوت شان خواهد بود. به رسم مشاریع و نقشه­های اضافی برای کارهای دعوت و برای تقدیم مواضع و افکاری‌که توسط آن غربی­ها را مورد مخاطب قرار دهند و نیز وسیله‌ای است برای متلاشی ساختن بسیج قوات در جنگ و مبارزه بین اسلام و غرب.

نویسنده: محمود عبدالهادی

مترجم: محمد مزمل

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه