جمعه, ۰۹ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
افغانستان در رویکار آمدن طالبان و انقلاب امت در شام
بسم الله الرحمن الرحيم

افغانستان در رویکار آمدن طالبان و انقلاب امت در شام

در ماه اکتبر2001م، امریکا بر افغانستان هجوم آورد و به حکومت آن زمان طالبان پایان داد. امریکا طالبان را متهم نمود که به اسامه بن لادن و شخصیت‌های دیگر تنظیم القاعده که در حملات 11 سپتامر دست داشتند، پناه داده است، و اینک بعد از بیست سال است که امریکا طبق توافقنامه‌ای که با حرکت طالبان به امضاء رساند، افغانستان را ترک نمود؛ پیمان صلح تاریخی‌که طالبان به رهبری آخندزاده، به تاریخ 29 فبروری 2020م در قطر با امریکا به امضاء رسانده اند -که آخندزاده این پیمان را "پیروزی بزرگی" برای حرکت طالبان خواند.

رئیس جمهور جوبایدن به صراحت از طالبان -برای این‌که حکومت‌شان به رسمیت شناخته شوند- خواست کار بزرگی انجام داده و خود را ثابت سازند. جوبایدن بر این تأکید داشت که خطر در سوریه به مراتب از خطر در افغانستان بزرگتر است، چنانچه وی گفت: «من گمان نمی‌کنم که طالبان تغییرکرده اند؛ لیکن خطر موجود در سوریه به مراتب بزرگتر است.» (منبع: روسیا الیوم).

بلی، واقعاً که شام به مراتب از افغانستان خطرناکتر است؛ چون در شام مردم دست به انقلاب زده، ندای "این محض رضای الله است" و " جز برای الله برکسی سرخم نخواهیم کرد" را سرمی‌دهند. این انقلاب در سرزمینی ‌راه‌اندازی شده است، که از لحاظ بین‌المللی، سیاسی، اقتصادی و اسلامی، از جمله مهمترین و استراتژیک‌ترین سرزمین‌ها در سطح جهان به شمار می‌رود؛ سرزمینی‌که محبوب مان مصطفی صلی الله علیه وسلم آن را خانۀ اسلام خوانده است. شواهد بسیاری دال بر اهمیت و محبوبیت این سرزمین در قلوب مسلمانان می‌باشد. از لحاظ سیاسی در محوطۀ سرزمین شام رژیم‌های پست و بی‌بنیادی قرار دارند که مردم از حکام آن خسته شده و به ستوه آمده اند، و به همین دلیل است جنگ سختی‌که از دور و نزدیک علیه اهل مان در شام راه اندازی شده است، شگفت‌آور نیست.

دراصل کامیابی واقعی مان سرنگونی این رژیم‌های بی‌بنیاد و آغاز تغییر جهانی می‌باشد؛ چیزی‌که سناتور امریکایی ریتشارد بلاک در اظهارات تلویزیونی خویش، به‌گونۀ مشرح از آن چنین یاد نمود: «عوامل واقعی برای کنار زدن غرب، سرنگونی بشار اسد و رژیم آن در سوریه می‌باشد؛ چنانچه بیم از آن است که "پرچم ترسناک سیاه و سفید دولت اسلامی بر فراز پایتخت سوریه دمشق به اهتزاز درآید"؛ چیزی‌که به معنی به تهدید مواجه بودن امینت اروپا می‌باشد.» (منبع: عربی 21)

اما در مقابل در محوطۀ سرزمین افغانستان دولت‌های مثل چین، روسیه، ایران، پاکستان و دیگر دولت‌ها قرار دارد. با توجه به این واقعیت، دشوار است که این سرزمین تهدید واقعی برای غرب قرار گیرد. طالبان که رهبری افغانستان را در دست گرفته و همان‌طور که باید امارت اسلامی را در آن پرپا کنند؛ محاصره، تحریم و تحت فشار گذاشتن افغانستان، بسیار ساده است؛ چیزی‌که وزیرخارجۀ آلمان آن را اظهار داشت: «طالبان که برافغانستان مسلط شده و شریعت اسلامی را در آن تطبیق نمایند، ما افغانستان را یک سال هم سرپای نخواهیم گذاشت.» (منبع: روسیا الیوم)

قطع نظر از تفاوت های آشکار در بین افغانستان و شام، در افغانستان یک گروه نظامی مجاهد، با امریکا به عنوان دشمن روی در روی جنگید؛ در حالی‌که در شام مردم به پا خاسته و خواهان تغییر و حاکمیت اسلام می‌باشند. از میان این خیزش مردمی جبهاتی نظامی شکل یافت که برای سرنگونی رژیم بشار اسد و نجات از آن، می‌جنگند؛ با رژیمی‌که تمام جهان برای ممانعت از رسیدن انقلاب شام به هدف‌اش، آن را حمایت می‌کنند.

ما خود شاهد بودیم که چگونه جبهات انقلاب شام پیش از این‌که فریب دستانی‌که به بهانۀ کمک بسوی‌شان دراز شده بود را بخورند، در دل این سرزمین فرورفته و انقلابیون را در جنگ‌های بسیاری به پیروزی‌های سرسام‌آوری رساندند؛ اما زمانی‌که این جبهات نظامی از وظیفۀ اساسی خویش یعنی جنگ و فرورفتن در دل معرکه‌ها علیه رژیم جنایت‌کار بشار، همکاران و ملیشه‌های آن، دست برداشتن و مشغول حکومت و ادارۀ مناطق تحت تسلط خویش شدند، بدین وسیله هم در میدان جنگ و هم در میدان اداره مناطق بدون هیج استثنائی شکست خوردند.

مردم در روزهای جنگ آنگاه که فرزندان و رزمندگان انقلابی خویش را در محلات‌شان می‌دیدند، از خوشحالی پرواز می‌نمودند. چه خوش نصیب بود کسی‌که یک رزمندۀ انقلابی را مهمان می‌داشت، آن را نان و جای و در خانه‌اش پناه می‌داد و از آن حمایت می‌کرد. اما همین که این جبهات ادارۀ مناطق را در دست گرفتند، از وظیفۀ اساسی که آن را جنگ با رژیم جنایت کار بشار و سرنگونی آن اعلان نمودند، دست برداشته و از اهداف خویش منحرف شدند، برای تسلط بیشتر بر مناطق تلاش کرده و آغوش گرم حامیان مردمی خویش را از دست دادند، زمانی‌که مردم شکست، ظلم و تسلط بزور را در حکومت و ادارۀ شان دیدند، از اطراف شان پراکنده شدند. مردم با ظلم و استبدادی مواجه شدند که علیه آن دست به انقلاب زده بودند.

آری، قدرت جبهات نظامی با رهبری، اداره و سیاست آنان متفاوت است. قدرت و توانایی نظامی یک چیز و رهبری و رعایت امور چیزی دیگری می‌باشد؛ این هردو متفاوت یکدیگر اند. بر یک مجاهد و یک جبهه بسیار ساده است که در میدان معرکه پیروز شود، اما بسیار سخت است که این جبهه سرزمینی را رهبری و امور آن را رعایت کند، زیرا جبهات نظامی در رعایت امور، به سادگی با مخالفت احکام شرعی و حتی قوانین طبیعی که رب العزت برای سیر بشر در روی زمین قرار داده است، مواجه می‌شوند.

قدرت چیزی است که باید در اختیار حاکم قرار داشته باشد؛ حاکم در وقت ضرورت آن را به کار گرفته ذریعۀ آن برنامه، دیدگاه،  احکام و فرامین خویش را تطبیق نماید؛ لیکن اگر این قدرت در جایگاه حاکم نشست، در آن زمان تبدیل به استبداد، جبر و ظلم بر مردم می‌شود.

آگاهی سیاسی و پروژۀ واضح و مفصل در تمام میادین زندگی و حتی شناخت قواعد سیاست بین‌المللی و حاکم در جهان و امور مانند این، یک امر مطلوب بوده؛ بلکه حتی از ضروریات اساسی برای رهبر و حاکمی می‌باشد که عهده‌دار امور مردم شده است؛ چیزی‌که ما آن را در نزد رزمندگان، مجاهدین و انقلابیون صادق شام نمی‌بینیم، چه رسد برجبهات ساختگی و وابستۀ دولت‌ها در این سرزمین؟ جبهاتی‌که جز مهره‌های گوش به فرمان دولت‌ها نیستند.

بلی، الله سبحانه وتعالی نیز علیه سرکردۀ کفر و جنایتکاران امریکایی، پیروزی بزرگی را، برای برادران طالب مان در افغانستان منت گذاشت. نتیجۀ جهاد بیست ساله‌ای که امریکا را در حالی‌که از لحاظ نظامی دولت اول جهان می‌باشد، طعم ذلت و شکست چشاند، لیکن باید دانست که جنگ و درگیری سرکرده کفر و هم پیمانان آن علیه اسلام و مسلمین به پایان نرسیده است، بلکه این درگیری درگیری ابدی و مداوم می‌باشد. بنا براین امریکا در تلاش است که این درگیری را در میدان سیاسی بکشاند تا در آن مکرها، خباثت‌ها و زیرکی‌هایش را به کار گیرد. از همین باب بود که همراه طالبان در فبروری سال گذشته پیمانامۀ صلح به امضاء رساند تا این‌که آبرویش را حفظ کرده و در میدان درگیرهای سیاسی برایش دروازه‌ای باز باشد.

بنا براین در نبود آگاهی سیاسی، نداشتن برنامه و نبود تلاش برای تغییر قواعد سیاسی حاکم، دشمن اسلام و مسلمانان امریکا، برای طالبان دام‌های بسیاری پهن می‌کند؛ نخست در مشارکت در حکومت از طریق مزدورانش مانند حامد کرزی، عبدالله عبدالله، حکمتیار و شخصیت‌های دیگری‌که مهره‌های امریکا خواهند بود. در نخست می‌خواهد هویت مردمی طالبان را از بین ببرد. می‌خواهد برادران طالب مان را در دام نیرنگ‌ها و دسایس خویش انداخته، آنان را به حال جبهات شام دچار کند!

بلی، شام از افغانستان خطرناک‌تر است، زیرا امریکا در آن سرزمین، با مردم مواجه است، نه با یک گروهی‌که نسبت به مردم در هم پیچاندن و فریب دادن آن ساده است. امریکا در شام ده سال است که تلاش دارد مردم این سرزمین را فریب داده و قضیه شان را جمع کند، اما همواره نیرنگ‌ها و دسایس آن با شکست مواجه شده و صخرۀ هوشیاری و آگاهی مردم هر روز بیشتر از روز قبل آن، به اذن و ارادۀ الله سبحانه وتعالی، صلابت بیشتری می‌یابد؛ رهبری‌های نظامی و سیاسی‌که برای پایان دادن به این انقلاب و برای به انحراف کشاندن مسیر انقلاب، آنان را ساخته بود، سرنگون شده و انقلاب هم‌چنان شامخ و استوار می‌باشد. این نتیجۀ اصرار بر پیمودن مسیر صبر و همبستگی به سوی سرنگونی رژیم جنایت کار بشار و برپایی حاکمیت اسلام بر ویرانه آن می‌باشد؛ چیزی‌که ممکن نخواهد بود مگر با رهبری سیاسی مخلصی‌که دارای برنامۀ اسلامی واضح و برگرفته شده از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ‌باشد؛ رهبری‌که تمام امکانات و توان خویش را بالای دمشق متمرکز ساخته تا این رژیم جنایت کار را سقوط داده و دولت اسلامی را برای تمام مسلمانان اقامه نماید؛ کاری‌که بدون هیج تردیدی به وقوع خواهد پیوست و ما به چشم سر در حال مشاهدۀ آن می‌باشیم.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ ۖ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَرِيبًا﴾ [اسراء: 51]

ترجمه: می‌گویند: «در چه زمانی خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد!

سرمقاله شماره 357 جریده الرایة

نویسنده: استاد شادی العبود

مترجم: علی مطمئن

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه