سه شنبه, ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
مصر کنانه و دسائس متعدد برای پایان بخشیدن به فعالیت­های اسلامی
بسم الله الرحمن الرحيم

مصر کنانه و دسائس متعدد برای پایان بخشیدن به فعالیت­های اسلامی

(قسمت دوم)

در قسمت گذشته از فضائل مصرکنانه و تاریخ بزرگ آن در طول زمان­ها و هم‌چنین از ذکر خیر خودش و مردم آن در احادیث مصطفی صلی الله علیه وسلم سخن به عمل آوردیم. در این قسمت به مبحث علم و علماء رسیدیم و قصد داریم تا آن را در طول تاریخ مصر و در جریان قرن­های متمادی تاکنون مورد بررسی قرار دهیم.

مصر کنانه در طول تاریخ طولانی اسلامی از زمان فتح‌اش تا به امروز، از علمای برجسته­ای برخوردار بوده و قبلۀ علم و علماء بشمار می­رود؛ به گونه‌ای که یکی از چهار مکان تربیتی و آموزشیِ است که در طول تاریخ روشن اسلام به استقبال از علم و علماء شهرت یافته است و آن أماکن؛ عراق، مصر، شام و اندلس می­باشد. برای بعضی از علماء در مذاهب فقه دو دیدگاه وجود دارد که در اثر افزایش علم شان در سرزمین کنانه حاصل شده است و آن­ مذاهب عبارت از مذهب مصر و مذهب عراق است. همانگونه که امام شافعی رحمه الله نیز برخوردار از دو مذهب بود (مذهب قدیم و مذهب جدید). مصر در تمام عرصه­ها از علمای برجسته و زیادی در طب، بصریات، فلک، فقه، حدیث وتفسیر، زبان و... برخوردار است. یکی از علمای مصر در قرن پنجم هجری کتابی را تألیف کرد که در آن علمای مصر را بر اساس حروف الفبا طبقه­بندی کرده بود و صدها تن از علمای مصر را در طول تاریخ اسلامی­اش یادآور شده بود. نام آن کتاب "تاریخ علمای أهل مصر" و مؤلف آن ابن الطحان حیی بن علی بن محمد بن ابراهیم الاحضرمی، متوفی سال 416 هجری قمری می­باشد. از جمله علمای مشهور نام برده شده در آن کتاب؛ امام شافعی رحمه الله است که بین عقل و نقل در فقه جمع کرد و کتابی در أصول فقه تحت نام "الرسالة" نوشت. وی بیشتر عمر خود را در مصر سپری کرد و شاگردانش افزایش یافت و بدین ترتیب، مذهب­اش شهرت یافت و علمای مشهور این مذهب؛ از مصر هستند، مثل: البویطی یعقوب بن یوسف بن یحیی البویطی، المزنی أبو إبراهیم إسماعیل بن یحیی، الربیع بن سلیمان المرادی و أبوحفص حرملة بن عبدالله التجیبی. از دانشمندان مصر در عرصه علوم طبیعی و غیرنظامی از ابن الهیثم دانشمند مشهور دیداری­ها می­توان یادآور شد که مشهورترین کتابش "المناظر" است که در عرصه علوم طبیعی و غیرنظامی اساس و مبنایی برای کسانی بود که بعد از وی آمدند. إبن منظور محمد بن مکرم بن علی بن منظور، دانشمند زبان و مؤلف کتاب "لسان العرب" کامل­ترین فرهنگ زبان عربی بود. امام سیوطی از علمای تفسیر بود؛ طوری‌که در اسلوبش بین مأثور و درایه جمع کرده است، و از علمای حدیث؛ امام عسقلانی را می­توان نام برد که در مصر متولد و در همان‌جا نیز وفات کرد و از مشهورترین کسانی­ست که صحیح البخاری را شرح نموده است.

از میان علماء و دانشمندان برجسته­ی عصر جدید، ده­ها تن را می­توان نام برد که در ثروت فکری و علمی در تمام عرصه­ها؛ دینی، علمی مدنی و در جنبش­های تغییر و نهضت و... کمک فراوانی کرده اند. از جمله این علماء و دانشمندان، شیخ مصطفی صادق عبدالرزاق الرافعی است که صاحب تألیفات إنتقادی و صاحب کتاب معروف "رایة القرآن" و کتاب "تاریخ آداب العرب" است. عباس محمود العقاد که هم ادیب و هم شاعر است و صاحب تألیفات فراوانی از جمله: "الإسلام و الحضارة الإنسانیة، الإنسان فی القرآن و التفکیر فریضة إسلامیة" می­باشد. سید قطب حسین الشاذلی، مؤلف کتاب "فی ظلال القرآن"، وی از جمله مردانی بود که در راه تغییر ظلم و ظالمان تلاش کرد و به خاطر مواضع و موقف­گیری­های مستحکم خود اعدام شد. در عرصه­های علوم مدنی و غیرنظامی می­توان از علماء و دانشمندانی مثل؛ فاروق الباز دانشمند مشهور فضائی، زغلول النجار دانشمند طبقات زمین، مجدی یعقوب أخصائی جراح قلب و شش از مشهورترین طبیبان جهان، أحمد زویل کیمیادان مشهور و سمیره موسی دانشمند اتمی مصری -که وقتی از اقامت در آمریکا إمتناع ورزید- توسط استخبارات آنجا به قتل رسید.

مصر در طول تاریخ زادگاه و مهد بسیاری از علماء می­باشد، چه آنهایی‌که در گذشته زندگی می­کردند و بخاطر طلب علم از شهرهای بزرگ اسلامی مثل شام، عراق و اندلس سفر کردند و چه آن‌هایی‌که در عصر جدید در مصر آموزش دیدند و از دعوت­گران جنبش و پیشرفت سرزمین­های اسلامی بودند، مثل عالم بزرگوار محمد بن إبراهیم النبهانی؛ مشهور به تقی­الدین النبهانی که نخستین دوران علمی خود را در مصر گذراند و سپس بین الازهریة الثانویة و بین الأزهر شریف و بین دارالعلوم منتقل شد و حدود هفت سال از منابع علمی و علمای مشهور آن وقت کمال استفاده را برد.

مصر در انقلاب علیه استعمار غرب در عصر جدید در آغاز قرن هجدهم یعنی در دوران جنگ فرانسه به رهبری ناپلئون و سپس جنگ انگلیس نقش بسزائی داشت. همچنین مصر در آغاز و اواسط قرن بیستم از سابقه افتخارآمیزی در ایستادگی در برابر استعمار داشت. پس از آن‌که استعمارگران مستقیماً بعد از نابودی خلافت در سال 1924م، سرزمین­های اسلامی را متلاشی ساختند، مصر در دوران حمله ناپلئون در سال 1798م تحت اشغال فرانسه و در دوران حمله انگلیس در سال 1822م تحت اشغال انگلیس قرار گرفت که در نهایت این استعمارگران با مبارزه رهبران نوظهوری از مصر مواجه شدند. از میان این رهبران، عده‌ای هم علمای الأزهر بودند که در سال 1798م بر ضد استعمارگران فرانسه قیام کردند و از سوی فرانسوی­ها در میدان قلعه اعدام شدند که اسامی برخی از آنان عبارت از شیخ سلیمان الجوسقی، شیخ طائفه العمیان، شیخ أحمد الشرقاوی، الشیخ عبدالوهاب الشبراوی، شیخ یوسف المصیلحی و شیخ إسماعیل البراوی بودند و هم‌چنین از علمای الأزهر و شاگردانش، شیخ سلیمان الحلبی بود که توسط کلیپر، رهبر فرانسوی­ها به شهادت رسید. به همین ترتیب، پس از استعمار فرانسه، انقلاب­های بر ضد استعمار انگلیس نمودار شد از جمله؛ انقلاب 1919م که تا سال 1922م دوام یافت و در آن، الأزهر نقش برجسته­ای داشت.

مصر پس از اشغال فلسطین توسط یهود با دسائس فراوانی مواجه شد و از جمله این دسائس؛ جنگ­های فراوانی بود که در جریان آن بر ضد ارتش مصر توطئه­هایی از جمله جنگ مشترکانه ارتش­ها بر ضد باندهای یهودی تحت حمایت انگلیس­ها در 1948م طرح شده بود که مقدمه­ای برای إعلان تأسیس تشکیلات یهودی و به رسمیت شناختن جهانی آن به شمار می­رفت­. توطئه دیگر، تجاوز سه­جانبه 1956م به مصر بود که در آن، فرانسه، انگلیس و رژیم یهود شرکت داشتند. سپس جنگ سال 1967م که در آن یهودیان بخش بزرگی از سیناء، نوار غزه، کرانۀ باختری و جولان را إشغال کردند. یهودیان حملات ویرانگری به ارتش مصر به ویژه به نیروی هوایی آن وارد کردند. سپس جنگ سال 1973م فرا رسید که در آن استعمار و ابزارهای آن پیروزیی را که ارتش مصر در ابتدا به دست آورده بود، به شکست مبدل ساخت و این مقدمه­ای برای ورود به یک روند صلح و مصالحه بین مصر و رژیم یهود بود. معاهده کمپ­دیوید در سال 1973م نقطه اوج این سلسله دسائس بر ضد ارتش مصر و به طور کلی به خود مصر بود. این دسائس و توطئه­ها هم‌چنان برای جداسازی بخش­های از مصر و ضم و پیوست آن به رژیم یهود ادامه یافت.

نگاه غرب به مصر با سایر سرزمین­های اسلامی متفاوت است و برای آن برنامه­های طولانی‌مدت راه­اندازی کرده است که دین آن، گروه­های اسلامی آن و هلاکت و گرسنگی مردم آن را هدف قرار داده است و هم‌چنین می­خواهد تا بر ثروت­ها و دارایی­های شان تسلط یابد. سرکوب مصر بعد از انقلاب سال 2011م تشدید یافت که یک انقلاب عمومی غضب‌ناک علیه ابزار استعمار، علیه بی­عدالتی و علیه حملات بیگانگی از اسلام بود. آنچه غرب را غافل‌گیر کرد و آن را وادار به محاسبه و برنامه­ریزی برای سرزمین کنانه کرد، اتفاقی بود که در سال 2012م در میدان التحریر رخ داد. آن زمان که مردم بسیج شدند و خواستار تطبیق شریعت شدند و اگر اطلاعات غلط و دسیسه­های بزرگ و سرکوبی شدید مسلمانان، که بعدا انجام پذیرفت، نمی­بود، نزدیک بود که کار از دست ابزار استعمار خارج شود و انقلاب در مسیر درست و صحیح قرار گیرد.

غرب امروزه با جدیت دگرگونی­هایی را که در سرزمین کنانه رخ می­دهد، تعقیب می­کند و متوجه گسترش دامنه فقر و دامنه ظلم در زندان­ها و انواع شکنجه­ها می­باشد. وضعیت کنونی سرزمین کنانه را می­توان با موارد زیر تشخیص داد: ادامه دارد...  

برگرفته از شماره 410 جریده الرایه

نویسنده: حمد طبیب

مترجم: محمد مزمل

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه