یکشنبه, ۱۵ مُحرم ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۷/۲۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
مفهوم دولت عمیق
بسم الله الرحمن الرحيم

مفهوم دولت عمیق

(ترجمه)

اصطلاح "دولت عمیق" در تحلیل‌های سیاسی به شکل گسترده و با روش‌های متعددی استفاده‌شده است، آنچه آن را اندکی پیچیده ساخته و معانی مختلفی را با خود دارد. اغلب تعاریف آن شامل دو عنصر (پنهان‌کاری و توطئه‌چینی) هست. این اصطلاح زیر عناوین مختلفی استفاده‌شده است که ازجمله "دولت هم‌طراز، دولت جوره­ای، مراکز قدرتمند، نگهبانی قدیم، حکومت سایه" و اسامی دیگر. برای همین بر این اصطلاح روشنی خواهیم انداخت تاکمی موضوع بر خواننده و شنونده روشن شود.

این اصطلاح از قدیم‌الایام نشأت یافته است؛ اما من از نزدیک‌ترین تاریخ آن را پی می­گیرم؛ آنجا که برخی از تاریخ نویسان می­گویند نزدیک‌ترین تاریخ استفاده­ی این اصطلاح همراه با تأسیس جمعیت اتحاد و ترقی در ترکیه بوده است؛ زیرا اصطلاح ‌derin devlet که به معنای دولت عمیق آمده یک اصطلاح ترکی هست و از سوی جمعیت برای لغو قدرت خلافت و تأسیس جمهوری ترکیه مورداستفاده قرار گرفت؛ پس این اصطلاح نوزاد مشروع دولت ملت جدید است که منظور از آن نیروها، مصالح و شبکه‌های خارج از مؤسسات علنی و معروف هست. غرب این دولت داخل دولت را برای تسلط بر دولت خلافت بنا کرد. این دولت تمام ابزار فشار را اغلب به گونه‌ی مخفیانه بکار گرفت تا بر نخبه‌های سیاسی و اقتصادی برای در پیش گرفتن سیاست‌های که مصالح معینی را در چارچوب دموکراسی به گونه‌ی ظاهری و برای تأمین منافع قدرت­های سیاسی جهانی به گونه‌ی حقیقی تأثیرگذار باشد. آن­ها به بهانه­های مختلفی حاکمیت می­کردند، ازجمله امنیت ملی و نیازهای اقتصادی وغیره. اصطلاح دولت عمیق اکنون برعکس آن زمان استفاده می­شود. در آن زمان محور منهدم ساختن دولت موجود یعنی خلافت عثمانی بود؛ اما اکنون به‌عنوان ابرازی برای حفاظت از دولت موجود و مصالح کشورهای بزرگ عمل می­کند، چنانچه در مورد دولت عمیق گفته‌شده است که آن عبارت از مجموع پیمان­های نافذ برای مقاومت دموکراسی در داخل نظام سیاسی است که از عناصر بلندپایه داخل دستگاه‌های استخباراتی محلی و بیگانه و نیروهای مسلح و امنیت و قضات و مافیا در هر عرصه است و به یک دولت داخل دولت می‌ماند.

برخی گفته‌اند: این‌یک سازمان مصلحتی باهم پیوسته و مرتبط است که برخی افراد آن برخی دیگر را نمی‌شناسند؛ اما برای هدف مشترک کار می­کنند که عبارت از دفاع از منافع و امتیازاتشان خارج از قانون، جامعه و دولت است. به معنای دولت بالای دولت و به نام مؤسسات غیرمرئی نیز شناخته می­شود.

گسترده‌ترین تعریفی که برای آن گفته‌شده، عبارت از پیمان عمیقی است که تأسیسات مختلف دولت را در برگرفته؛ یعنی مرکب اداری، سیاسی، مطبوعاتی، مؤسسه­ی نظامی، استخباراتی، قضائی، فرهنگیان، رجال دین وغیره است. تمام این‌ها را در یک رابطه در برمی‌گیرد که آن­ها را سوق می­دهد، بر منافع و امتیازات خاصشان آن‌ها را باقی می‌گذارد و از هر نوع محاسبه­ای نیز در زمان تغییر نظام مستثنا می‌باشند و آن­ها مرتبط به قدرت برتر از قدرت خود دولت هستند.

تعریف­های زیاد دیگری نیز ذکرشده‌ که در اموری باهم نزدیک‌اند و در اموری از یکدیگر متفاوت. پس دولت عمیق همان سازمانی از افراد است که به سازمان غیررسمی منتسب‌اند که منافع گسترده دارد، در داخل و خارج به گونه‌ی پهناوری امتدادیافته و نقطه قوت‌شان این است که در تمام مؤسسات اعم از مدنی، نظامی، سیاسی مطبوعاتی و امنیتی مردانی دارند که درآن‌واحد در تمام رویکردها و در عالی‌ترین سطوح توان حرکت دارد، بر دساتیر سیاسی دولت مسلط‌اند، یا به تعبیر دیگر تأثیر نیرومندی بر فرمان‌های دولت دارند.

دولت عمیق به دو نوع است:

الف: دولت عمیق در درون دولت ملی و در ضمن مرزهای دولت ملی در سطح حکم و اجرا.

ب: دولت عمیق در سطح احکام بین‌المللی و آن همان دولتی است که به تمام احکام حاکم است و بر دولت عمیق ملی داخلی نیز سیطره دارد. اکنون از نوع اول شروع می­کنیم.

نوع اول) دولت سایه در درون دولت ملی:

از مهم‌ترین وظایف دولت عمیق آن است که از شبکه­های منافع داخلی محافظت کند و آن از طریق فشار واردکردن در چارچوب حالت‌های استثنایی خارج از چارچوب قانون است که به حالت استثناء شناخته می­شود، آنکه در آن اجرائات امنیتی متعددی به بهانه­ی حفاظت از امنیت ملی و خطری که آن را تهدید می­کند، روی دست گرفته می­شود، به این رویکرد که گویا همیشه دشمنی در کمین دارد. از همین جهت است که همیشه برای از بین بردن مخالفین و هر آن‌کس که از دولت به شکل عام و از سیاست‌های آن به شکل خاص راضی نباشد، تلاش می­کند. آن­ها از قانون در همین حالات استثنائی استفاده می­کنند. آن‌ها مأمورانی اند که در مدت‌زمان خیلی کوتاه موقف از بین برداشتن را می­گیرند. آن‌ها می­دانند که صلاحیت‌دارند و از هرگونه پیگرد و مجازات درامان‌اند. بنابراین به گونه­ی ویژه ورزیده هستند. می­دانند که چه نیروی پشتشان هست و بودنشان را تا طولانی‌مدت نیاز دارند، این همان چیزی است که از آن‌ها مأموران عجیبی ساخته است که باید از آن‌ها نگهداری شود. آن­ها بازوهای متعددی دارند که به مهم‌ترین آن­ها می‌پردازیم.

بازوی سیاسی: این خطرناک‌ترین سلاح در میدان بقاست؛ زیرا آن‌ها بر تمام مفاصل سیاست سیطره دارند؛ حتی می‌یابیم که احزاب مخالف از آن­ها پیروی می­کنند. میان حزب حاکم و احزاب مخالف نغمه‌سرایی ایجاد می­کنند و فرماندهی را میان بخشش کردن و پس گرفتن و میان قبول کردن و رد کردن می­چرخانند تا مصالح دولت ملی و منافع نیروهای خارجی را تأمین کنند.

بازوی نظامی: مؤسسه­ی نظامی با تمام فعالیت­های خویش به شکل روتینی عمل می­کند؛ اما تمام مفاصل رهبری و تحرک تشکیلات نظامی با استخباراتی نظامی تحت نفوذ دولت سایه قرار دارند؛ چنانچه تعیین رهبرها به اعتبار آن صورت گرفته و پیمان‌نامه‌ها از سوی آن امضاء می­شوند. دولت سایه همان نهادی است که از کوچک‌ترین جزئیات مطلع است. تمام فرمان­های مردان خویش را به اجرا می‌گذارد، اگرچه درست قابل‌فهم نباشند. پس تمام جزئیات و دقیق‌ترین آن‌ها در دست حکومت سایه است. همین امر است که او را قادر می­سازد تا سریع‌تر، منظم‌تر و منسجم‌تر فرمان­ها را به اجرا درآورد؛ به گونه­ای که از هر تحرک موجود پیش‌گام‌تر بوده و هر حرکتی را که در داخل دولت غیر مرغوب باشد خنثی می­کند. همیشه تحت رهبری دولت سایه سازمان خاصی وجود دارد که سریع مداخله نموده، صلاحیت‌های بزرگ داشته و معیارهای بازدارد.

بازوی قانونی یا قضایی: اهرم قانونی این است که تمام فرمان‌ها از دولت سایه صادر می­­شود. احکام و قوانینی که از دولت سایه تأیید می‌شود، به‌عنوان احکام قضایی آماده فرستاده می­شود؛ کاری‌که قاضی در قبال آن انجام می­دهد، قرائت آن است و بس؛ اگرچه خلاف قانون هم باشد. دولت سایه عملاً بر تعیین مهم‌ترین قاضی­ها نظارت دارد؛ خارج از دایره­ی دولت حاکم است، شبکه­ی پیچیده­ی از ارتباطات داخلی را در اختیار دارد که او را قادر می­سازد تا واقعیت را به گونه‌ی درست و شفاف آن بخواند، بر ادامه دادن و یا لغو هر قانون توانایی دارد، بدون این­که به اعتراضات دسته‌جمعی توجه کند؛ بنابراین هیچ معترضی و جود نخواهد داشت.

بازوی مالی: بدون شک اقتصاد نیرویی دارد که نمی­توان آن را دست‌کم گرفت. از همین جهت است که آن­ها را به گونه شنیعی می‌یابیم؛ حتی فوق تصور بر دارائی‌ها تسلط پیدا می‌کنند و سازمان­های مافیایی حقیقی را در درون کالبد دولت در تمام میدان­ها رهبری می­کنند. اجازه می­دهند تا خود و خواص‌شان پول‌شویی کنند؛ هم‌چنین آنان توان دارند تا از طریق سازمان‌های اقتصادی که زمام‌شان را به دست دارند، کسی را ثروتمند و کسی را تنگ‌دست سازند؛ به‌ویژه از طریق تمویل خارجی و حساب­های بانکی خارجی برای تأمین منافع خارجی به گونه‌ی واضح.

بازوی مطبوعاتی و رسانه­ای: مطبوعات با ابزار مختلف خود به‌عنوان قدرت چهارم بعد از قوه­ی مقننه، اجرائیه و قضائیه مطرح است. رسانه بسیار مهم است؛ زیرا بر رأی عامه­ی ملی و وطنی تأثیرگذار بوده و مطابق میل خود شخصیت­هایی را طراحی می­کند. پس می­تواند ارزش­ها و اخلاق را تبدیل و یا آلوده نموده و مفاهیم درست را به مفاهیم غلط تبدیل کند، افراد فرومایه­ی جامعه را بلند ببرد تا شأن قابل‌توجه پیدا نموده و به ستاره تبدیل شوند. مطبوعات کمک می­کنند تا دیدگاهی مطابق دیدگاه دولت ایجاد شود، حتی اگر دیدگاه لازمی نباشد که باید باشد. رسانه­ها مراقبت‌کننده‌ی در حال پیشرفت هستند؛ به گونه‌ای که ارتش الکترونیکی تشکیل می­دهند تا مراقبت‌کننده و محاسبه­گر باشد. گروه را برمی‌انگیزند، اشاعه پراکنی نموده و نبض قانون‌گذار و امور بسیار دیگری را بدست دارند.

بازوی اجرایی و امنیتی: این مورد ابزاری است که می­تواند هر اجندایی داخلی و خارجی را اجرا کند؛ زیرا به گونه‌ی دقیق و روشمند بنا یافته است که درپوش امنیت و دست فعالی که بر قانون‌گذار فشار وارد می­کند، به دست آن­هاست. دولت عمیق می­تواند قانون‌گذار را زیر تهدید قرار دهد؛ از همین رو است که تمام ابزارهای امنیتی با تمام عناوین خود منحصراً تحت تسلط دولت سایه است؛ زیرا آن‌ها در امان هستند و رسیدن به آن­ها دشوار است.

به اعتبار این ابزار دولت سایه چنگال­های خویش را در جسد دولت فروکرده است؛ زیرا امکانات و توانمندی‌های آن فوق امکانات و توانمندی‌های خود دولت، علاوه بر امتیازاتی از قبیل سرعت تصمیم‌گیری و اجراء زیر فشار و تهدید است. این‌یک قدرت ظالم است که تصامیم سخت‌گیرانه‌ی را بدون این‌که در قبال آن احساس مسئولیت کند، اتخاذ می­کند؛ زیرا نیروهای پشتیبان داشته و منافعی نزدش است که باید از آن‌ها دفاع شود. دولت سایه می­داند که هر آنچه انجام دهد، موردمحاسبه قرار نمی­گیرد؛ بنابراین، می­تواند در تمام تصامیم علیه مردم کمک کند؛ مگر این‌که انقلاب مردمی عمومی باشد که در این صورت رویاروی با مردم سودی ندارد؛ زیرا مردم می‌توانند هر سازمانی را سرنگون کنند. آن­ها در این صورت به ظلم شدید پناه می‌برند؛ چنانچه در سوریه اتفاق افتاد؛ زیرا مسئله را مسئله­ی و جود و عدم می‌پندارند، مگر این‌که توجه کاملی علیه آن صورت گیرد؛ چنانچه در تونس، مصر و سودان و الجزایر انجام شد.

عادتاً مردم از وجود دولت سایه تا قیام انقلابی که اسرار آن را با تفصیل برملا کند، چیزی نمی‌دانند. این مسئله در انقلاب‌های بهار عربی رخ داد؛ به گونه‌ای که اصطلاح دولت سایه به گونه‌ی واضح تعریف شد و برای بسیاری از مردم احساسی پیدا شد که دست‌های پنهانی و جود دارد که مخفیانه در جامعه و دولت بازی می­کنند و این دست‌ها عمیق بوده و ساحت نفوذ و قدرت وسیع دارد. ازاینجا می­شود، برخی از صفات دولت سایه و مأموران آن را برشمرد.

دولت سایه متکی به نیروی خارجی است. این نیروهای خارجی وابسته به منافع سیستم بین‌المللی می‌باشد و به‌زودی در نوع دوم از دولت عمیق آن را تشریح خواهیم داد.

تغییر اوضاع باوجود دولت سایه دشوار است؛ زیرا با تغییر اوضاع موقف سخت‌گیرانه‌ای را می­گیرد؛ چنانچه در سوریه به‌عنوان‌مثال واضح مشاهده شد.

دولت سایه یا زیرین با هر فاسدی در حکومت اعم از کارمندان، اداری­ها و مردان دینی که فاسد هستند، تعامل می‌کند، دامنه فعالیت‌شان را گسترش داده و صلاحیت‌های‌شان را افزایش می‌دهد تا طرف‌داری آن‌ها را به دست آورد. بنابراین افراد دولت سایه اکسیجن خویش را در هر انحطاط و فساد می‌یابند. از همین‌جاست که هرکس با آن­ها کار کند، نمی­تواند خویش را از چنگ‌شان بیرون کند؛ چنانچه او را در حال فکر کردن، هر فکری که خارج از خواستشان باشد، درآن‌واحد دست‌گیر می­کنند.

دولت سایه اقدام به تغییر قواعد اخلاقی و دینی می­کند؛ به گونه‌ای که منافع آن را تأمین کند و توجه به آن­ها را ضعیف کند. مفاهیم جدیدی را جایگزین می‌سازند که بافت مردم را متفرق نموده از هم جدا می­سازد تا به زندگی زیر سایه­ی استبداد راضی باشند. دولت ملت از دیدگاه دولت سایه مانند معبود است؛ زیرا با ناحیه دینی داوری می­کند و آن را به بهانه­های مختلف در خدمت منافع خود می­گیرد؛ از قبیل اطاعت از اولی الامر، دشمنان دین، تروریست و غیره.

قانون در تمام حالات ساخته­ی دست‌شان است، می‌توانند شخصیت‌های بزرگ و صاحبان عالی‌ترین قدرت را محاسبه کنند؛ آنچه آن‌ها را قدرتی می‌سازد که فوق آن قدرتی نیست.

هر ارگانی در دولت بدون کدام سؤال و استفسار از آنچه رخ می­دهد، هر وضعی را از ایشان می‌پذیرد، گویا مسائلی هستند که برای کسی مهم نیست؛ مانند کشتن، زندانی کردن و یا مخفی کردن کسی. تمام سازمان­های دولتی در برابرشان صلاحیت­های ضعیف دارند، دولت همانند خون‌داری در دستشان است، آن‌ها می­توانند هر قانون، دگرگونی و تغییری را که با رویکردشان متناسب نباشد، مهار کنند.

 زمانی که بخواهیم دولت سایه را تفکیک کنیم، باید از لحاظ مبدأ خواستگاه آن را تفکیک کنیم که همانا نیروی خارجی است که آن را کمک می­کند. هم‌چنین تمام سازمان­ها و افرادش در خفا کار می­کنند؛ بنابراین برای خلاصی از دولت سایه باید از تمام رموزی رهایی یابیم که تحت سلطه­ی آن بکار گرفته می­شود و این کار جز با انقلاب كامل و عملي امکان‌پذیر نیست. بعدازاین انقلاب جنگ نیروهای خارجی نیز به پایان می­رسد. این مسئله طبیعتاً زمانی اتفاق می­افتد که انقلاب به‌نظام جهانی هیچ رابطه­ی نداشته باشد؛ بلکه خودش یک نظام جهانی عالی بوده و بر مبدأ جدیدی استوار باشد که حل وسط قدیم را مطلقاً نمی‌پذیرد و بر هیچ قاعده­ای از قواعد نظام جهانی متکی نیست؛ بلکه رقیب آن بوده و در برابرش فعالیت می­کند.

آیا دولت سایه بر بهار عربی تأثیرگذار بوده است؟

در حقیقت دولت سایه به گونه‌ی دقیق و بسیار محکم در تمام انقلاب هایکو در تونس، مصر، الجزایر و سودان رخ داد، تأثیر متفاوت داشته است. با آنچه در کشورهای در حال جنگ مانند لیبیا و یمن اتفاق افتاد؛ اما آنچه در سوریه رخ داد واقعیت بسیار مختلف دارد که باید غور بیشتری در مورد آن صورت گیرد.

آنچه در سوریه رخ داد وضعیت خاص داشته است، به گونه‌ی که آنان توانایی توجه بر آن را نداشتند. این به خاطر طبیعت ملت‌های مختلف و بیداری بوده که در اول انقلاب موجود بود و خطوط سرخی که غرب حتی متمایل به نزدیک شدن به آن­ها هم نبود. بنابراین فرمان‌ها به قبضه­ی آهنین بودند و انقلاب به‌سوی نظامی شدن کشیده شد تا این‌که مقابله علیه پیشرفت و انقلاب آن­ها را با ابزار مدرن‌شان روبه نابودی می‌کشاند. در طول سال‌های سابق با مشکلات بسیار سختی روبرو شدند، آنچه دولت سایه را ضعیف ساخته و اکثر بازوهایش را از دست داد؛ اما غرب با انقلاب شام زیرکانه تعامل کرد، مهره‌های دولت سایه را میان مخالفان از طریق دور انداختن کهنه و از طریق انتقال بعضی از رهبران به‌جاهای امن مانند (فاروق الشرع) که در طول این زمان به روسیه ماند تا دست‌هایش پاک باقی بماند؛ هم‌چنین از طریق محافظت از رهبرهای فرعی امنیتی که رمقی داشتند، مانند (علی مملوک) بااینکه برای دولت سایه و ناتوانی پیش‌آمده بود؛ اما در برخی موارد زمانی که مردم به آرامش و رضایت برگشتند، می­تواند به خودترمیمی بپردازد؛ چنانچه این امر از ایشان سال‌های متمادی می­طلبد تا حالت به آنچه بود، برگردد. از این روست که می‌یابیم در این اواخر برای به دلایل مختلف راه‌حل سیاسی را پیش کش می­کنند، از جمله تلاش برای ترمیم برخی از بازوها. با آن‌هم دیده می‌شود که آن‌ها به دستور جدید در تعیین آجندای جدید تکیه خواهندزد تا اساس را دوباره بازسازی کنند. اگر هر اختلالی رخ دهد، موادی را در قانون قرار می­دهند که بتواند بافت سوریه را سست نموده و آن را به مرزهای خون تقسیم کند. طبیعتاً آنچه اکنون می‌گوییم، پلان غرب و مزدورانش است و آن واقعیتی که باید باشد نیست؛ زیرا مردم می­توانند میز را بر همه برگردانند، مشروط بر این‌که رهبری را برای کسی بسپارند که اصول تعامل با سازمان ملل و سربلند کردن در برابر او را دانسته و مبدأ بدیل را حمل می­کند. قادر است تا فرمان کشتی را به ساحل امن هدایت کند، حکم بماانزل الله نموده و انقلاب ریشه­ی انجام دهد تا هیچ عنصری از عناصر دولت سایه سابق و همکاران آن­ها در اساس دولت جدید باقی نماند؛ زیرا آن‌ها دوباره برای نابود ساختن دولت جدید از نو تلاش خواهند کرد.

نوع دوم( دولت سایه بر سطح جهانی:

آن عبارت است از نیروهای که تمام دولت‌های سایه در تمام دولت ملت‌ها را کمک می­کند. این دولت بر هر فرمان و توافقی در داخل این دولت‌ها تسلط دارد. از همین جهت است که از طریق این شبکه­ی غیرمتناهی بااینکه مزدوران دولت باهم اختلاف دارند، بر آن­ها اعمال‌نفوذ می­کند؛ زیرا مهم‌ترین مأموران دولت سایه به گونه‌ی مستقیم یا غیرمستقیم با دولت سایه­ی جهانی ارتباط دارند. دولت سایه­ی جهانی بر تمام سازمان­های نظام بین‌المللی کنونی مانند سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی وغیره با همین بازوها و همین شکل حکم می‌رانند؛ درحالی‌که از زیربناهای نظام جهانی کنونی یعنی سرمایه‌داری هستند و مطابق آن بر دنیا حکم‌رانی می­کنند. در برخی موارد از مؤسسات حاکم جهانی یا از مراجعی که بر قدرت و اقتصاد نفوذ دارند، درآن‌واحد نمایندگی می­کنند؛ این در حالی است که افرادشان مطلقاً آشکار نبوده و در هیچ منصبی نیستند؛ بلکه وجود به شدت پنهانی و قدرتمند و بر تمام قدرت‌های بلند در جهان در تمام میدا­ن­ها به دون استثناء نفوذ غیرعادی دارند. آن‌ها کسانی اند که نقشه‌های درازمدت می­کشند و هر چیز را مطالعه­ی علمی می­کنند تا نقشه­های محکمی را طرح کنند. اسلام را به‌عنوان یک مبدأ پیش چشمان و نقشه­های خویش قرار می­دهند تا از ظهور آن در میدان جلوگیری کنند، آن‌هم نه به هر شکلی از اشکال؛ بلکه تلاش می‌کنند تا چهره‌ی آن را مخدوش نمایند. در این راستا مثال فعلی و مثال مربوط به آینده را که مورد توقع است، بیان می­کنم.

گروه داعش که ادعای ایجاد دولت خلافت را دارد، یک سازمان جدید و مجهولی است، با آن‌هم از تمام کشورهای دنیا با تفرقی که دارند، کمک شد تا اینکه نزدیک بود منجر به شناخت کسی شود که او را پشتیبانی می­کرد. یک اجندای غربی را برای مخدوش کردن چهره­ی اسلام به اشکال مختلف اجرا کردند تا اسم خلافت را در نزد امت غیرقابل‌قبول جلوه دهد. در زمانی‌که نقشش به پایان رسید، دیدیم که همه در پایان دادن آن مشترک عمل کردند، بااین‌که اگر رها می­گردید، خطر بسیار بزرگ‌تری را شکل می­داد؛ اما آن‌ها اقدام به مطالعه­ی دوام‌دار آن نموده تا یک توطئه­ی بزرگی را مافوق نقشه‌های تمام کشور­های ما حول رقم زنند.

 مثال دیگر که متعلق به آینده است و توقع می‌رود این است که آن‌ها می­دانند، دولت خلافت به اذن الهی آمدنی است. برای همین آن­ها شخصیت حاکمی را نزدیک می­کنند تا اذهان عامه گمان کنند که این شخصیت می­تواند خلیفه باشد؛ درحالی‌که خیلی دور از این واقعیت است که آن رئیس‌جمهور ترکیه است. این برای یک امر پوشیده است که درواقع انتهای امنیت‌شان در زمان اقامه­ی خلافت حقیقی خواهد بود، در چنین شرایطی او هم اقامه­ی خلافت اسلامی اعلام خواهد نمود و به هدف خفه کردن خلافت حقیقی و پراکنده نمودن انظار عمومی به تطبیق شریعت خواهد پرداخت؛ دولتی‌که برای مردم معروف و از قبل بوده است؛ اما خلافت حقیقی بدون شک تازه‌وارد میدان است، باوجود نصوص از جمله این حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که فرموده است:

«اذابویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما»

ترجمه: زمانی‌که برای دو خلیفه بیعت کرده می‌شد، دومی را بکشید.

اما به خاطر دوری مردم از دین در خلال صدسال یا زیادتر، اذهان مردم را ضعیف نموده و این نصوص را به عرصه­ی تطبیق نمی‌گذارند.

زمانی‌که خواسته باشیم، بر این دولت عمیق جهانی حاکم قرار گیریم، این امر نسبت به افراد و کشورهای که به آن نسبت می‌شوند، محال است. بنابراین، لازم است جنگ مبدئی باشد که وجود آن و شبکه­ی عنکبوتی مسلطش را پایان دهد. الله‌اعلم این امر هرگز بدون و جود دولت اسلامی که به‌زودی ارتباط آن‌ها را از بین برده و بینی‌شان را به خاک خواهد مالید، امکان‌پذیر نیست.

 بدون شک، ظاهر دولت سایه با مفهومی که تذکر یافت، نتیجه­ی نظام سرمایه‌داری است که مجبور است با سلاح و نیرنگ بالای جهان حکم‌رانی کند؛ نظامی که گروه اندکی از بشر برای ربودن ثروت جهان و گذاشتن بشریت در زندگی تنگ‌دستی و فقر آن را تطبیق می­کند. اما نظام اسلام ربانی که خیر و خوبی را برای جهانیان جلب می­کند، سازمانی‌ برای گمراه کردن بشریت ندارد؛ زیرا دولت اسلامی استوار بر عدالت مساوات و رعایت امور بشریت است. ارزش‌های این دین پاکیزه را تطبیق می‌کند که بندگان را از عبادت بندگان به عبادت پروردگار بندگان سوق می‌دهد و از ظلم ادیان به عدالت و نور اسلام می‌کشاند. چه قدر امروز دنیا به دین الله سبحانه وتعالی نیازمند است تا آن را ازآنچه در آن هست، بیرون کشیده و عقول و بصیرت‌شان را روشن کند!

بدون شک کار برای برگشت اسلام به صحنه­ی زندگی خواست بشریت است، نه‌فقط مسلمان‌ها؛ زیرا جهان به مراحل درک اسفل رسیده و ما بر دروازه‌های تغییر هستیم. بنابراین، برای دعوت گران به‌طور ویژه و برای مسلمانان به‌طور عام می‌گوییم: بر ای‌شان لازم است تا مسیر را تقویت کنند. برای این‌که در وقت مناسب برسیم، در میدان بقاء به‌طور کامل مجهز باشیم، بخواست الله سبحانه وتعالی طلوع خورشید اسلام را مشاهده کنیم تا دنیا را به عدل و نور خویش روشن کند و چنانچه بودیم به امت خیری برگردیم که برای مردم بیرون آمده است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [صف: ٨]

ترجمه: می‌خواهند نور الله را با دهان‌های‌شان خاموش کنند و الله نورش را کامل می‌سازد؛ اگرچه کافران دوست نداشته باشند.

نویسند: نبیل عبدالکریم (ابو مصعب)

مترجم: حبیب اسلمی

برگرفته از شماره­ 443 مجله الوعی

 

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه