- مطابق
ادلب در میان اطمینانخاطر دادنهای مدعی صداقت و کینهتوزی دشمنان در کمین نشسته
(ترجمه)
پس از اینکه نظام جنایتکار بشار اسد بر اکثریت مناطق تحت کنترل انقلابیون تسلط یافت-حال که تنها صحبت از نبرد ادلب باقی مانده- داغترین تبصرهای روز میباشد؛ قضیۀ اساسیای که گویا برایش راهحلیابی میکنند. بعضی برای مردم اطمینانخاطر میدهند که ادلب مانند دیگر شهرها نیست، این شهر در حمایت دولت ترکیه قرار داشته و ترکیه در امتداد تمام جبهات نظام و انقلابیون، مراقبین را مستقر نموده است. در حالیکه این مراقبین از جنایاتیکه جنگندههای روسی در حق اهل شام مرتکب میشوند، هیچ ممانعت ندارند.
بعضیها راهحل را در تشکیل یک نیروی نظامی وفاداری میدانند که پس از برکناری رهبران خائین، زمام امور را در دست گرفته و به عملیات خویش علیه نظام سرعت بخشد. اما ارائه کنندگان این راهحلها از فعالیتهای قورباغهها، در "حمیمیم" که با روسیه در حال مذاکره بوده و تحت سردادن شعار "جلوگیری از ریختن خونها" به گونۀ علنی خواستار تسلیمی کامل و به زمین گذاشتن سلاح میباشند، در حالیکه مجاهدین، باالفعل مشغول دفع متجاوزان میباشند؛ اتفاقیکه در بسیار از مناطق شام رونما گردیده است.
مطمئناً بحث و تبصره در مورد نبرد ادلب، حایز اهمت است، چون این نبرد آخرین قلعههای دفاعی انقلاب است و در حال حاضر همه به دنبال راهحل نجات انقلاب از باتلاقی میباشند که پولهای کثیف سیاسی برایش ایجاد نموده است. همه به دنبال نجات انقلاب از چنگال رهبرانی میباشند که خود به نصرت برادرانشان، کسانیکه نصرت آنها نصرت خودشان بود، نشتابیدند؛ رهبرانیکه به قتل برادران خود پرداخته، صفوف مجاهدین را شکاف، کشتار داخلی را راهاندازی نمودند، به دستگاههای استخباراتی جهانی و منطقهای ارتباط برقرار کرده، به اجرای دستورات آنها کمر بسته، جبهات را متوقف و به گودالهای آتشبسها و مزاکرات فرورفته اند.
قبل از صحبت در مورد راهحل نجات انقلاب: ما باید بدانیم که جهان علیه انقلاب شام به این دلیل توطئه ننمودند که این انقلاب در طمع پارچهای نانی و یا منصب وزارتی و اصلاحات کدام قانونی به راه افتدیده باشد، بلکه این انقلاب میخواهد نظام سرمایهداریی را که تنها حافظ منافع غرب میباشد، ریشهکن کرده و در جای آن نظام اسلام را قرار دهد. توطئههای جهانی به این دلیل است که اهل شام تبعیت جغرافیائی را رد، پستی را در دین خود نمیپزیرند و به صدای بلند فریاد زده و شعار میدهند که "سرور ما حضرت محمد صلی الله علیه وسلم تنها رهبر ما تا ابد، ما تنها در برابر الله سر خم میکنیم، مرگ میخواهیم نه ذلت"؛ بلی این دلیل کشتار، ویرانی و آوارگی اهل شام بود، اینها قربانیهای عظیم الجثهای اهل شام اند؛ قربانیهاییکه سزاوار اسلام بزرگ میباشند.
باید دانست که در هر آنچه که امروز انقلاب شام قرار دارد، در آن خیر بزرگی نهفته است؛ زیرا الله سبحانه وتعالی بدین وسیله صفوف صادقین را از غیر آنان پاک و هرکسی را که وابستۀ پولهای کثیف بود، سرنگون کرد. کسانی را که شعارهای اسلامی سر داده و در خون مسلمانان فرو رفته بودند، بر آنها مالیات وضع کرده آنها را به پذیرش مزاکرات و به تسلیمی وادار نمودن و نیز بدین وسیله الله سبحانه وتعالی صف کسانی را جدا ساخت که خلافت فرضی و خیالی را اعلان نمودند؛ عملکردیکه هدفش همانگونه که بر همگان واضح گردید، مخشوش ساختن چهره خلافت بود؛ چهره ای بشاشیکه در اذهان مسلمانان از خلافت و خلفاء، مخصوصاً خلفای راشدین ایجاد شده بود. هدف از اعلان این خلافت بدنامی و ایجاد چهرۀ مانند این در جای چهرۀ خلافت اسلامی در اذهان مردم بود. تا جاییکه امروزه هرگاه نامی از خلافت برده شود، بلا فاصله چهرۀ ناخوشایندی از آن در اذهان تجسم کرده، مردم از آن و از دعوتگران مخلص، فرار میکنند، دعواتگران مخلصیکه مستمرانه در تلاش فاشساختن توطئههای دشمنان بوده و از گرفتن پولهای کثیف سیاسی و بیان خطراتش همواره هشدار میدادند؛ کسانیکه نقش دولتهای چون ترکیه، سعودی و مانند آن را که ادعای دوستی و راست گوی را میکنند، برملاء میسازند.
همچنین باید دانست که موضوع مهمتر از تمایز صفوف صادقین از کاذبین، تمایز برنامهها میباشد، تمایز برنامههای غربیای که تمام رهبران گروهها و نیروهای سیاسی آنها را حمل میکنند. از برنامۀ خلافت برمنهج نبوت-که حزب التحریر آن را حمل می کند- طوریکه این حزب هیچگاه به دستگیری و یا به شکنجۀ مردم نپرداخته؛ بلکه جوانانش دستگیر و شکنجه میشوند، هیچگاه همراه با دستگاههای استخباراتی جهانی و منطقهای چون دولت ترکیه، قطر و یا کدام کشور دیگری نشستوبرخواستی نداشته است، در نشتهای عقب دروازههای بسته و در توطئههای "الموک و الموم" هیچ سهمی نداشته است، هیچ آتشبس و مذاکرهای را نپذیرفته؛ بلکه در مورد آنها هشدار داده است، در کنفرانسهای بینالمللی شرکت ننموده و در عوض، خطرات مشارکت در آن را بیان و از آن هشدار داده است و هیچگاه باعث تحریک کشتار داخلی گروهها نشده؛ بلکه با استفاده از هر وسیلهای مشروع، تلاش کرده تا از آن جلوگیری شود.
اگر بر تمام معایبیکه بر انقلاب وارد شده است، نگاه کنیم، میبینیم که حزب التحریر در آن هیچ نقشی نداشته، بلکه میبینیم که در راستای از بین بردن این معایب با تمام زیرکی و اخلاص، از انجام هیچ کاری دریغ ننموده است، زیرکی که برگرفته از درک و شناخت آن در مورد طبیعت درگیریها، اهداف، راهکارها و اسالیب اجراءکنندۀ این اهداف و ابزار اجرائی آن میباشد؛ اخلاصیکه برگرفته از این میباشد که تنها محور عملکردهای حزب، عقیده و احکام است و بس. حزب التحریر یک حزب مبدئی بوده و در برابر تغییر واقعیتها ثباتش را حفظ نموده است. به همین دلیل است که غرب همواره تلاش دارد تا کار حزب را ناچیز جلوه داه و مردم را از این طریق فریب دهد. به همین دلیل است که غرب تمام رسانهها و سگهای غیررسمیاش را برای مبارزه علیه این حزب، برای مخشوش ساختن چهره، کاهش شأن، تحقیر و استهزای آن بسیج نموده است.
بلی، پیش از اینکه از راه نجات انقلاب صحبت به میان بیاوریم، باید موارد ذکر شده را از یاد نبریم، زیرا بسیاری در انتظار دخالت یک نیروی الهی میباشند که به دخالت مستقیم خود موازین کنونی را دیگرگون کرده و پیروزی را به یکبارهگی برای مسلمانان تحقق نماید، در حالیکه شکی بر آن نیست که الله سبحانه وتعالی اگر بخواهد، حتماً چنین دخالتی را مینماید؛ لکن این دخالت مشروط به شرایطی چون شرایط ویژۀ پیامبران علیهم السلام و صحابه رضی الله عنهم میباشد. به گونۀ خلاصه: امروزه مسلمانان باید سه شرط ذیل را برای چنین دخالتی از جانب الله سبحانه وتعالی، رعایت نمایند:
1- مسلمانانِ به شمول ریشدار و ریشتراشیده، آنان باید این نظامهای مردمی و سیکولریستی را کنار گذاشته و از طریق شوراءها، نمایندگان و نیروی انسانی خویش به بنای خلافت برمنهج نبوت بپردازند؛ نظامیکه الله سبحانه وتعالی تأسیس آن را بر ما واجب گردانیده و رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس آن را بشارت داده است، امریکه تحقق سریع آن مبارک بوده و کار بینهایت بزرگی میباشد.
2- اینکه امت صدایش را با استفاده از هر وسیلۀ مشروعی برای حمایت از نظام خلافت بلند نمایند؛ کاریکه در حقیقت پیمانیست میان مردم و پروردگارشان. گویا بدینوسیله مردم به پر وردگار خویش میگویند: «ای پروردگار ما! از غیرتو هیچ ترسی نداریم؛ قدرت پاکت را همرای ما گردانده و ما را به نصرت خود نصرت بده!» حمایت از خلافت، خود به معنی بدست آوردن نصرت الله سبحانه وتعالی میباشد.
3- اینکه امت از طریق شوراءها، نمایندگان و نیروهای انسانی خود درخواست نماید تا رهبریی انقلاب به کسی سپاریده شود که توان رهبریی سیاسی آن را داشته باشد و اینکه نظامیان مخلص برای نصرت به این رهبریی سیاسی زیرک و مخلص بشتابند.
بلی، این شرطها زمانی تحقق مییابد که به الله قادر و مطلق توکل نماییم، بر پروردگاریکه هرگز وعدۀ خود را خلاف نمیکند و باید بر این ایمان داشته باشیم که عزت از آن الله سبحانه وتعالی، رسولش صلی الله علیه وسلم و مؤمنین میباشد، چیزیکه ضامن استحقاق نصرت از جانب الله سبحانه وتعالی میباشد.
اما انتخاب موقف انتظار و یا نشستن در اتاقهای عملیات و نقشه کشیدن برای اعمال دفاعی، باعث ایجاد رهبریی سیاسی زیرک و مخلص نمیشود، زیرا این موقفها، تکرار سناریوی خیانتهای متکرر و افتیدن در تلهای آشکار بوده و قربانیهای بزرگ را ضایع میسازد؛ در حالیکه مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
درین شکی نیست که الله سبحانه وتعالی دینش را نصرت داده و به زودی به خواست او سبحانه وتعالی خلافت برمنهج نبوت تأسیس خواهد شد، همانگونه که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارتش را داده و در روایت احمد طیالسی و غیر آن چنین میفرماید:
«...ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»
ترجمه: ...پس از آن خلافت برمنهج نبوت خواهد آمد.
تلاش برای تأسیس این دولت با تمام امکانات و نیروهای دست داشتۀ ما، برای ما واجب میباشد. ما باید با تمام ابزار و اسباب در اختیار داشتهای خود مطابق طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم به تأسیس آن بپردازیم تا اینکه امت اسلام به گونۀ کامل آن از عصر ذلت و خواری، عصریکه نتیجۀ تحمیل نظامهای میباشد که جز قتل، فقر و آبروریزی برای امت چیزی دیگر به ارمغان نداشته است، نجات، به عصر عزت و کرامت، عصریکه نتیجه پذیرش نظامی میباشد که برای انسان سعادت به بار میآورد، قرار گیرد؛ چیزیکه فقط در سایۀ حکم الله سبحانه وتعالی تحقق مییابد. بلی، در چنین مواردی است که مشتاقان رحمت الهی باید از یکدیگر پیشی بگیرند.
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: منیر ناصر