- مطابق
آیا ائتلافها و محورهای فعلی کارساز است؟!
خبر:
این روزهای فضای سیاسی افغانستان شاهد شکلگیری و آبستن ائتلافها و محورهای سیاسی است. چندی قبل، "شورای عالی ائتلاف برای نجات افغانستان " بنا بر آنچه انحصار قدرت، فروپاشی نظام و هرج و مرج سیاسی گفته شده، شکل گرفت. همچنان، حرکت سیاسی جدید به نام "محور مردم افغانستان" با شعار «بازگشت به قانون اساسی و بازگشت به مشروعیت سیاسی» که متشکل از چهرههای دولت کرزی است، اعلام موجودیت کرد. گفته میشود در روزهای نزدیک گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز یک جریان سیاسی را راه اندازی خواهد نمود.
تبصره:
راه اندازی ائتلافها و محورهای ضد دولتی نشان میدهد که مردم، رهبران قومی، متنفذین و حتی مقامات دولتی بصورت گسترده از نظام دست ساختهی امریکا ناراض هستند. بدون شک، در همچو یک حالت نفسِ تشکیل ائتلافها و محورها علیه دیکتاتوری و فساد نظام کاری ظاهراً نیک و پسندیده است، اما به شرطی که جریانهای سیاسی با فکر مشخص، طریقه تعریف شده و برنامه مدون به کارزار سیاسی بپردازند.
بدبختانه ائتلافها و محورهای فعلی نمیتوانند جوابگوی خالیگاههای عمیق و گسترده دولت باشند یا یک تغییر اساسی را به سطح کلان بمیان بیاورند. چون جریانهای سیاسی معترض یک لیستی از پیشنهادات اصلاحی به دولت ارائه میکنند که اکثراً نمایانگر اصلاحات در سطوح اداری و دولتی یا تغییر و تبدیل افراد و چهرهها میباشد. اصلاحاتی که در اساسات تابع نظم حاکم و ادامه وضعیت فعلی میباشد.
یا اینکه این جریانها آرمانها و آرزوهای را مطرح میکنند که در نظام چنین و چنان شود یا پالیسیها و سیاستهای دولت در فلان بخش اصلاح گردد. به قول واضحتر جریانهای سیاسی در چارچوب یک نظام سراپا فاسد، گنده و دست نشانده، اصلاحات میخواهند. در حالیکه، این نظام به اصلاح و پینه دوزی نه؛ بلکه به تغییر اساسی نیاز دارد.
در ضمن، این حرکتها با رعایت اصول دموکراتیک از قبیل: انتخابات، لویه جرگه و دادخواهیهای مدنی میخواهند مبارزه خویش را به پیش ببرند. در حالیکه وقتی خود این حرکتها بر اساس چنین چارچوبی به قدرت برسند، پرزهای از ماشین نظام فاسد فعلی سرمایهداری ـ دموکراسی در افغانستان میشوند و هیچگاهی قادر به تغییر این وضعیت نمیباشند.
بدین لحاظ، بجاست که این سوال را بپرسیم که تظاهرات دهها هزار نفری جنبش روشنایی و تبسم که شهرها را دربر گرفت، و نتایج آن چه بود؟! و چه تغییراتی را بمیان آورد؟ در دو ماه گذشته، شاهد اعتراضات وسیع بعد از انفجار چهارشنبه سیاه در چهاراهی زنبق بودیم، اما با وجود تلفات عظیم، چرا آبی از آب تکان نخورد و هیچ تأثیری برای دگرگونی وضعیت فعلی نداشت؟! یا دهها ائتلاف شکننده در سالیان گذشته بمیان آمدند، اما آمدن یک باد، چرا رشتهی لرزان این ائتلافها از بین رفتند؟!
جواب آن به یک نکته بر میگردد، این حرکتها فاقد دیدگاه وسیع و روشن در قضیه افغانستان و ارایه یک بدیل قابل اعتبار برای وضعیت بغرنج سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میباشند که در پرتوی آن بتوانند تغییرات اساسی را رقم بزنند. جریانهای متذکره راهکار شان ادامه نظام فعلی با کمی اصلاحات و تغییرات جزیی میباشد. اینجاست که تغییرات محسوس را بمیان نیاوردهاند.
همچنان، رهبران جریانهای سیاسی فعلی نیز همچو اشتباهات گذشته را مرتکب میشوند و خواستار اصلاحات اند. چنانچه، عطاء نور از رهبران "ائتلاف نجات افغانستان" گفته « اعضای ائتلاف ستونهای نظام هستند و هدف آنها اصلاح آن است.»، محمد محقق از دیگر رهبران این ائتلاف میگوید:« رییس جمهور انحصار را کنار بگذارد و قدرت را تقسیم کند.» در حالیکه این نظام به اصلاح و تمرکززدایی نیاز ندارد، بلکه ریشههای این نظام باید برچیده و با نظام الهی تعویض گردد.
در کنار این، جریان سیاسی "محور مردم افغانستان" شعار اصلی شان را «بازگشت به قانون اساسی و بازگشت به مشروعیت سیاسی» قرار داده است؛ حالانکه خود قانون اساسی افغانستان سرچشمه اصلی فساد و وضعیت بغرنج فعلی میباشد که تقنین و حکومتداری را به عقل بشر واگذار نموده و مقامات مطابق به هوای نفس و قوانین کاپی شدهای غربی به حکومت میپردازند و در نتیجه در صدد تامین منافع فردی، تیمی و قومی شان میباشند.
پس یگانه راه تغییر اساسی و نسخه اصلی حل مشکلات، همانا اتخاذ طریقهی شرعی برای آوردن ثبات و رفاه در افغانستان و سایر سرزمینهای اسلامی میباشد. طریقه شرعی حکم میکند که هدف مبارزهی جریانها و حرکتهای سیاسی را رسیدن به اسلام و احیای زندهگی اسلامی تشکل دهد و در ضمن با اصلاحات در ساختار یک نظام فاسد نمیشود توقع خیر داشت، بلکه آن نظام از بیخ و بن برچیده شده و با ساختار و قوانین الهی تعویض گردد. اینجاست که میشود که به کار ائتلافها و محورهای سیاسی باورمند شد. ورنه با وضعیت فعلی، همان آش است و همان کاسه.
مصدق سهاک
عضو دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر ـ ولایه افغانستان