مسجد الاقصى : نداى مسجد القبلي " سرنوشت قدس را نه گاو چران تعیین می نماید و نه شتر چران!"
- نشر شده در ویدیوها
ارايه كننده : شيخ محمد عايد ابو عبد الله
جمعه ، 11 ربیع الثانی ۱۴۳۹.هـ مطابق با 29 دسامبر ۲۰۱۷.م
ارايه كننده : شيخ محمد عايد ابو عبد الله
جمعه ، 11 ربیع الثانی ۱۴۳۹.هـ مطابق با 29 دسامبر ۲۰۱۷.م
(ترجمه)
در این اواخر، رسانههای مختلف اخبار و آوازههایی را در مورد اینکه فاروق الشرع میخواهد مرحلۀ انتقالی را به عهده بگیرد، به نشر رسانیدهاند. بعضی رسانهها این کار را برای انقلاب راهحل میخوانند و حتی بعضی آنان به این اعتبار، که دستان وی خون آلود نیست(طبق توصیف آنان)، مطالبه مینمودند که فاروق الشرع باید ریاست کنفرانس سوچی را به عهده بگیرد، و این خبرها در سیاق "کنفرانس سوچی" فضاءساز شد.
کنفرانس سوچی کنفرانسی است که روسیه تلاش برگزاری آن را دارد و قرار است که در آن کنفرانس، بیشتر از هزار تن شخصیتهای متنفذ سوریهای را دعوت نماید و این کنفرانس را برای تطبیق راهحل سیاسی، به هدف از بین بردن انقلاب شام و از سرگیری نظام جنایتکار در سوریه و حفاظت از ستونهای اساسیشان( استخبارات و اردوی سوریه) برگزار مینماید.
انقلاب شام بر ضد نظام سرکوب کنندۀ جنایتکار و برای از بینبردن آن با تمام اساسات و اجزای آن آغاز گردید. این گمراهی است که از نظام چنین تعبیری داشته باشیم که نظام فقط به معنای فرد خونخوار بشار است؛ بلکه نظام تمام راهحلهایی است که بر سرزمین سوریه حاکمیت دارد و تنها به شخص بشار اسد خونخوار و سائر افرادیکه در جنایتکاری از او و دار و دستۀ او کم نیستند، خلاصه نمیشود؛ و نیز سادهلوحی است که شخصی خود را وابسته به انقلاب بداند و ادعای از سرگیری تشکیل حکومت به شکل و ظاهر جدید را نموده و زمانیکه روسیه جنایتکار وی را به کنفرانسها دعوت نماید، چهرهاش از خوشحالی بدرخشد و غرق در بهبوحۀ مذاکرات با این نظام جنایتکار باشد.
فاروق الشرع معاون بشار اسد جنایتکار، شخصیتی است که حکومت سوریه در آغاز انقلاب وی را مخفی نگهداشت و او را و به عنوان شخصیتی که دستاناش خونآلود نیست-به این هدف که در آیندهها نقش داشته و نیز برای اینکه در مرحلۀ انتقالی به صحنه ظاهر شود- حالا تقدیم نمود و این کار آغاز راهحل سیاسی نهایی است که امریکا آن را میخواهد. معتقد بودن به اینکه انقلاب بر ضد شخص بشار اسد بوده و مفکورۀ از بینبردن نظام از اذهان دور شود و سپس راهحل سیاسی امریکایی مورد تأیید قرار گیرد؛ حیله و خدعۀ جدید از خدعههای کفار برای از بینبردن انقلاب و منحرفساختناش از مسیر اصلی آن میباشد. راهحل سیاسی امریکایی انقلاب را به خاک یکسان نموده و خون شهداء را به هدر میدهد و تلاشها و قربانیها را ضایع میسازد.
ای مسلمانانِ سرزمین شام، کاخ و مرکز دارالاسلام! جنگ در سرزمین شام در حقیقت جنگ میان اسلام و عقیدۀ مان، که تطبیق آن را برای اینکه در دنیا عزتمند شده و در آخرت الله سبحانه وتعالی از ما راضی گردد و هدف خویش قرار دادهایم، میباشد و نیز این جنگ با کشورهای کفریی است که در جنگ علیه دینمان و از بینبردن فرزندان مخلصمان گرد هم آمدهاند.
امریکا، سردمدار کفار، رهبر جهان سیکولریزم و صاحب نفوذ در سوریه، تمامی ابزارهایش(مزدوران و همپیماناناش) را بسیج نموده و جنگاش را علیهمان تشدید میبخشد؛ زیرا جنگ میان تمدن سرمایهداری گندیده و تمدن اسلام است، و آغاز پیروزی تمدن اسلام، در سرزمین شام آشکار شده است. بنابر این، به عقیده و اساسات دین خویش که منبع قوت و باعث عزتمندیمان است، باید متمسک شویم و مبارزۀ خویش را تشدید ببخشیم؛ زیرا جنگ میان تمدن حق و تمدن باطل است و نباید وقت خویش را صرف جنگ برای کسب مقام و در آمد، هدر نماییم..
امریکا و همپیماناناش میخواهند که سرنوشت و قضیۀ بشار را به اساس مذاکرات حلوفصل نماید؛ زیرا هدف امریکا این است که از نظام مزدورش محافظت نموده و منافعاش را برای از بین بردن انقلاب شام تأمین نماید؛ انقلابیکه امریکا را به وحشت در آورده است. با وجود اینکه سرنوشت بشار اسد مزدور برای امریکا مهم نیست؛ اما از او محافظت نموده تا بدیل مناسبی برایش آماده نماید و ضمن این، راهحل سیاسی کشندهای را که میخواهد آن را بر اهل شام تحمیل نماید، تنظیم کند.
با چشم سر مشاهده نمودیم که بر سر انقلاب مصر، لیبیا، تونس و انقلاب یمن چه چیزی آمد؛ با وجود از بین رفتن رؤسای دولت، نظام کماکان باقی ماند، که حالا مردم را با ظلم و قتل از بین برده و احکام کفری را بر آنان تطبیق نموده و به دشمنان امت خدمت مینمایند. پس آیا بعد از تمام این قربانیها راضی میشوید، به حالتیکه قرار داشتیم، برگردیم، طوریکه مزدورانی سرکوب کننده و مجرمین با نظامهای کفریشان بر ما حکومت کنند، که با این کار قربانیها به هدر رفته و باعث بر افروخته شدن خشم اهل زمین و آسمان میگردد؟! و یا اینکه حقیقت جنگ را درک خواهیم نمود؛ طوریکه دشمنانمان درک نموده اند.
بنابر این، به ریسمان پروردگار یکتایمان چنگ زده و پروژۀ خود را که از عقیدۀمان سرچشمه گرفته است تبنی نماییم و مبارزۀمان را برای تغییر نظام با تمام اساسات و اجزای آن به اساس عقیدۀ خویش تشدید ببخشیم و حکومت الله سبحانه وتعالی را در زمین تحت سایۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت برپا نماییم که با این کار حیله و خدعۀ کفار بر خودشان برگشته و اموالی را که در جنگ علیه مسلمانان به خرچ داده اند، مایۀ حسرت و ندامتشان میگردند.
﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾
[روم: ۴-۵]
ترجمه: در آن روز مؤمنان شادمان میشوند(آری، خوشحال میشوند) از ياری الله(سبحانه وتعالی). الله(سبحانه وتعالی) هر كسی را كه بخواهد ياری میدهد و او بس چيره(بر دشمنان خود) و بسيار مهربان(در حق دوستان خويش) است.
حزب التحریر-ولایه سوریه
(ترجمه)
از زمانیکه غرب کافر خلافت اسلامی-سرپناه و چتریکه مسلمانان در سایهاش زندگی میکردند- را در سال ۱۹۲۴م از بین برد، همچنان به دنبال جلوگیری از شکلگیری قوای امت و قیام دوبارهی آن شدند، از آن زمان بدینسو، قدرتهای سمبولیک سیاسی را ساخته و تمام اسباب تسلط و حاکمیت آنان را بالای امت اسلامی فراهم و نظام زندگی بشری را طوری طرح نمود که باعث تأخیر بیداری فکری، فرهنگی و سیاسی امت شد. غرب به این هم اکتفاء نکرد؛ بلکه همیشه در تلاش بود تا مهار هر جنبش ناشی از احساسات اسلامی را به دست آورد تا مبادا به عواقب وخیم آن دچار شود. مدتهاست که این وضعیت در حال خود باقی بوده و مسلمانان با هویت مجهول زندگی خویش را به سر میبرند. فارغالتحصیلان مدارس و دانشگاههای این نظامها جای پای مستحکمی را که باید بر آن استوار بایستند، گم کردهاند و تمامی این اسباب و وسایل صرفاً به منظور جلوگیری از بیداری مسلمانان در نظر گرفته شده است.
وضعیت مسلمانان از این هم بدتر میباشد، طوریکه مسلمانان زیر چتر این نظامهای سمبولیک قلع و قمع شده، یا در سیاه چالهای زندانها از بین میروند و یاهم در رعب، وحشت، فشار، سرکوبی و... زندگی میکنند، تا جاییکه وضعیت بد مسلمانان-هرکسیکه خواب تغییر را در سر دارد، ناگزیر با چنین سرنوشت دچار خواهد شد- چنین پیامی را همراه دارد. دههها میگذرد که مسلمانان به این حالت تن داده و سرانجام ضربالمثلهای؛ مانند: دیوارها گوش دارند، این مانند راه رفتن روی تناب باریک است، الله متعال خودش به داد ما برسد... آنان را به پذیرفتن ستمگران و به زندگی کردن تحت تازیانهی جلادان فرا میخواند که بسیاری تصور میکنند، این امت دیگر هرگز جنبش و قیام را نخواهد داشت و مسلمانان به زندگی تحقیرآمیز و به خوردن پس خوردهی خیرات دیگران عادت کردهاند.
غرب کافر برای دستیابی به چنین هدفی از هر نیرو و توان کار گرفته و به هروسیلهی متوسل میشود تا مطمئن شود که مسلمانان دیگر نظم نیافته و چیزی باعث وحدت و یکپارچهگی آنها نمیتواند شود؛ اما به طور معمول به اسباب و وسایل بشری تکیه کرده از تدبیر خالق کائنات، انسان و حیات غافلاند؛ زیرا هر آنچه که اتفاق افتاده به زودی سبب قیام امت علیه جلادان آن شده و هر بار بیشتر از قبل باعث مستحکم شدن ارادهی امت برای بازپسگیری حقوقشان میشود. غرب کافر با آرایش چهرهی نظامهای کنونی در تونس، لیبیا، یمن، مصر و غیره توانست مسلمانان را فریب داده، انقلابهایشان را به یغما ببرد. غرب بعد از آنها گمان کرد که طوفان دیگر تمام شده و احساس کرد که از این ناحیه راحت شدهاند؛ اما الله سبحانه وتعالی مکرش را به خودش باز گرداند، از جاییکه اصلاً گمانش را نداشت، انقلاب دیگری را راهاندازی نمود، انقلابیکه غرب و مزدورانش در مقابل آن سر تسلیم فرو برده و از مهارش عاجز ماندهاند.
در ماه مارچ ۲۰۱۱م انقلاب شام شعلهور شد؛ اما در آغاز مانند انقلابهای دیگر یک جنبش غریزوی و مبتنی بر احساسات بود که هدف خاصی را دنبال نمیکرد و بر هویت خاصی استوار نبود، تنها نیاز مردم را به آزادی و کرامت انسانی و زندگی خوب، شعار میداد. با گذشت سالها این انقلاب مبارک اصول و چوکات مشخص را به خود گرفته و به پختهگی خود رسید که خواستههای دیگری را ارائه نمود؛ مانند: سرنگونی نظام از اساساش، کنار رفتن مسئولین کلیدی نظام، پایان یافتن نفوذ غرب در سوریه و بقیه سرزمینهای اسلامی.
چنین بود که انقلابیون شام اساسات راهنجات خویش را ترسیم نموده و بدیلی را برای نظام خونخوار بشار اسد، مزدور امریکا، به دست آوردهاند؛ لیکن در مقابل، کفار و مزدورانشان دور هم گرد آمده و با تمام قدرت برای تحمیل برنامهی سیکولری خود بر انقلابیون شام تلاش نمودهاند؛ تعدادی از نظامیان و سیاسیون را در خدمت گرفته و آنها را مانند غدههای سرطانی بر بدنۀ انقلاب ساخته اند که خواستند توسط آنها انقلاب شام را منحرف ساخته و مهار نمایند. کینه توزی غرب و مزدورانش در پولها و برنامههای زهرآگین سیاسیشان و در کنفرانسهای ناکارایشان در ژینوی اول، آستانه، ریاض، سوتشی و ژینو دوم به شکل واضحی بارز میباشد. غرب در مورد انقلاب شام بیش از هشت نشست را برگزار نمودهاند که انگیزهی اساسی نشستهایشان جزء هدر دادن قربانیها و شکست دادن انقلاب شام، چیزی دیگری نبود.
کنفرانس ژینو نشست هشتم آنها، میان نمایندگان خونخوار شام و مخالفان سیاسی امریکا در حالی برگزار شد که معلوم نبود بر انقلابیون شام چه میگذشت، که در آنجا قتل عام مردم بیگناه غیرقابل تصور بود، حتک حرمتهای ناموسی، موی را از بدن جدا میساخت، مردم بومی بسیاری از مناطق آواره و ساکنین جدیدی جایگزین آنها می شدند، در هر منطقهای که نیروهای بشار اسد وارد میشدند، بر ساکنین آن منطقه ترس و وحشت فرود میآمد. این همه جنایات در زمان برگزاری کنفرانس مذکور توسط مخالفین سیاسی امریکا انجام شد؛ مخالفینیکه هیچ چیزی را برای سرپوش گذاشتن برخیانتها و جنایات خود ندارند. بناً شایسته نیست، در مورد آنها باید چنین گفت: اینها کسانی اند که خود را در آغوش امریکا انداختهاند.
شاید کسیکه به نگاه سطحی و مادی به واقعیت انقلاب شام مینگرد، چنین گمان کند؛ به توطئهایکه کفار برای ما چیدهاند، اطاعت نکردن و گوش ندادن به آنها اجتناب ناپذیر است؛ مگر اینکه الله سبحانه وتعالی خود گشایشی را فراهم کند؛ لیکن بر واقعیت انقلاب شام باید از زاویهی ایمانی نگریست؛ زیرا چنین نگاه همانا نگاه اساسی و واقعی بر انقلاب شام میباشد؛ چون الله سبحانه وتعالی پیروزی را سرانجام برای مؤمنین وعده داده است. واقعیت امور در دستان الله سبحانه وتعالی است، او سبحانه وتعالی توان این را دارد که در یک چشم برهم زدن وضعیت را تغییر دهد؛ اما به مقتضای حکمتش، ما نیز باید در صدد تغییر خود بر آمده تا الله سبحانه تعالی وضعیت ما را تغییر دهد، و نیز ما باید بر این باور و یقین باشیم که نصرت تنها از آن الله سبحانه وتعالی بوده و او گرد آورندهی اسباب و موجبات آن میباشد. ما باید به حتمی بودن نصرت الله سبحانه وتعالی و اینکه هر چه او بخواهد انجام شدنیست، یقین داشته و مطمئن باشیم.
شما برادران ما در شام، بدانید که وعدهی الله سبحانه وتعالی از انقلاب مبارک شام نزدیک است، از او سبحانه وتعالی میخواهیم که این انقلاب امت را به پایان خیرش رسانده و بهائی این هفت سال خشک و خشین را به سالهای بارانی و پرخیر مبدل ساخته و سالهای نجات از فجایع و مشکلات نصیب امت گردد.
مسئولیت ما این است که از مسیرمان منحرف نشده، از امور مخالف دستورات الله سبحانه وتعالی پرهیز و بر هدایت الله سبحانه وتعالی ثابت قدم باشیم؛ حتی اگر این مسیر قربانیهای زیادی را از ما بگیرد تا اینکه ما به فرمان الله سبحانه وتعالی باشیم و نصرتش را برای ما اعطاء فرماید، آن وقت است که ما از جملهی پیروز شدهگان دنیا و آخرت میباشیم. پناه میجوییم به الله سبحانه وتعالی از اینکه ما در عوض، ستمگران را پذیرفته و زندگی زیر چتر آنها را اختیار کنیم، از الله سبحانه وتعالی روی برگردانده و او سبحانه وتعالی از ما روی برگرداند و در نتیجه بدبختی دنیا و عذاب آخرت نصیبمان شود.
﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾
[طه: ١٢٤]
ترجمه: و هر كس از من روی بگرداند، در حقيقت زندگى تنگ(و سختى) خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.
نویسنده: عبدوالدلی
(ترجمه)
"ترکیه" به تاریخ ۱۴ دسمبر ۲۰۱۷م میزبان نشست امنیتی با حضور خلوصی آکار رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه، عثمان غانمی همتای عراقی وی، کوتیس سکاباروتی فرمانده نیروهای امریکا در اروپا و جوزیف فوتیل فرمانده رهبری مرکزی اردوی امریکا بود. در بیانیهای که از ریاست ستاد مشترک ارتش ترکیه منتشر گردید، گفته شده که این نشست در مقر ریاست ستاد مشترک ارتش ترکیه در انقره صورت گرفته و اوضاع امنیتی منطقه و در رأس آن، سوریه و عراق به بحث و بررسی گرفته شد و در این نشست، تدابیر لازم برای مبارزه با "سازمانهای تروریستی" اتخاذ گردید.
نشریۀ "آزادی ترکیه" در جزئیات بیشتری از این نشست، مینگارد: «آکار تأکید نمود که حزب کارگران کردستان باید از عراق بیرون رانده شود و معلوماتی در خصوص حملات هوائی بالای مواضع این حزب در منطقۀ اسوس در مرز میان عراق و ایران ارائه نمود؛ وی از همکاریها میان حکومت عراق و قطعات حمایت از مردم کُرد در برابر گروه داعش انتقاد نمود؛ اما عراق در واکنش به این انتقاد، موضوع حضور نظامی ترکیه در منطقۀ عشیقۀ عراق را مطرح نمود که آکار در پاسخ به آن گفت: این حضور نظامی به منظور جنگ با "ترورزم" بوده و به یکپارچهگی خاک عراق خللی وارد نمیکند. آکار در ادامه از طرف امریکائیها خواست تا سلاحهائی را که به حزب ملی دموکراتیک و قطعات حمایت از مردم کُرد داده، پس بگیرد و تأکید نمود که منطقۀ عفرین باید از حضور آنان پاکسازی شده و تمام عناصریکه امنیت ترکیه را به خطر میاندازند، توسط نیروهای ترکیه هدف قرار خواهند گرفت. آکار در ادامه در مورد فعالیتهای نیروهایش در منطقۀ کاهش تنش در شهر ادلب سوریه نیز معلوماتی ارائه نمود.»
اینجاست که چگونگی گردش ترکیه در مدار امریکا به خوبی روشن میگردد. رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه اینگونه خواستههایش را از امریکا مطرح نموده و از فعالیتهای نیروهایش در ادلب به منظور تلاش برای سرکوب نمودن انقلاب سوریه زیر نام کاهش تنش، به امریکائیان گزارش میدهد؛ وی از امریکا میخواهد، به ترکیه اجازه دهد تا جنگ با حزب کردستان عراق را ادامه دهد. همچنین میان ترکیه و عراق مشکلی وجود دارد که هرازگاهی سر بلند نموده و مجدداً خاموش میگردد و آن حضور نظامی ترکیه در عراق است، حضوریکه با موافقت عراق صورت گرفته؛ اما مسئولین عراقی آن را به اهداف سیاسی مطرح نموده و زمانیکه نیاز باشد از آن سکوت میکنند. چنانچه در این اواخر که ترکیه عراق را زیر رهبری امریکا در جنگ علیه گروه داعش کمک مینمود، عراق مسئلۀ حضور نظامی ترکیه در خاکاش را مسکوت نگهداشته و از آن یادی نمینمود.
امریکا به ترکیه اشاره نموده بود که وارد ادلب شود؛ اما به آن اجازه نداد تا وارد عفرین شود. ترکیه در این نشست از امریکا خواست اجازۀ ورود به عفرین را نیز به آن بدهد؛ همچنین از آن خواست تا سلاحهائی را که به نیروهای دموکرات سوریه-که مشتمل بر قطعات حمایت از کردها و حزب دموکرات آن میباشد- از آنان پس بگیرد؛ زیرا ترکیه آنان را به دلیل ارتباطیکه با حزب کارگران کردستان دارند، تهدیدی علیه خود تلقی میکند؛ اما امریکا این درخواستها را تا استحکام حضورش در مناطقیکه در تسلط این قطعات قرار دارد، به تعویق میاندازد.
چنانچه روزنامۀ واشنگتن پست به تاریخ ۲۴ نومبر ۲۰۱۷م از این مسأله پرده برداشت: «امریکا قصد ندارد نیروهایش را، حتی پس از نابودی کامل داعش، از سوریه بیرون کند.» نشریۀ رویترز نیز به تاریخ ۲۵ نومبر ۲۰۱۷م به نقل از شماری از مسئولین امریکائی نوشت: «پنتاگون به زودی اعلام خواهد نمود که امریکا قصد دارد، بیشتر از دو هزار سرباز امریکائی به سوریه اعزام نماید. همچنین از حضور ۵۲۶۲ سرباز امریکائی در عراق خبر داده شده است.»
این در حالی است که ترکیه به دستور امریکا، عملیاتی زیر نام "سپر فرات" را به تاریخ ۲۴ اگست ۲۰۱۶م، که همزمان با حضور جوبایدن معاون رئیس جمهور سابق امریکا در انقره بود، در سوریه به راه انداخته و به این بهانه وارد سوریه شد. نکتۀ قابل توجه این است که ترکیه در آن زمان هیچگونه برخوردی با قطعات نظامی کُرد ننمود؛ بلکه هدفیکه برایش تعیین شده بود، این بود که آتش انقلاب را در آن مناطق به نفع امریکا خاموش نموده و موقف نظام جنایتکار سوریه را تقویت نماید.
همچنین نشست انقره پس از آن صورت گرفت که روسیه اعلام نمود، نیروهایش را پس از آغاز کاستن از نقشیکه امریکا به ایران و حزب لبنانی آن در سوریه به آنان داده بود از سوریه بیرون خواهد کشید. امریکا اینک پس از خروج روسیه و کاهش نقش ایران، در پی این است که نقش ترکیه را برجستهتر نماید؛ ترکیهای که در فریب دادن انقلابیون و ضربهزدن به آنان از پشت، به ویژه در تسلیم نمودن حلب به نظام جنایتکار، بزرگترین تأثیر را داشت. بناً امریکا در قضیۀ سوریه به ترکیه اهمیت ویژه میدهد، به خصوص اردوغان رئیس جمهور آن؛ زیرا اردوغان در فریب دادن انسانهای سادهلوح با اسالیب خبیثانهاش، مهارت زیاد دارد؛ چنانچه میداند، احساسات مردم را با سخنان بزرگ برانگیزد؛ در حالیکه در اصل اوامر امریکا را انجام میدهد.
چنانچه اردوغان با این اظهاراتاش که: «اجازه نخواهیم داد، کشتار و جنایتهای منطقۀ حمات سوریه تکرار شود.» مردم سوریه را فریب داد؛ اما کشتارها و جنایتهای وحشتناکتر از حمات بارها و بارها تکرار شد و وی هیچ اقدامی انجام نداد؛ بلکه حتی در موارد زیادی بالای انقلابیون فشار آورد تا تسلیم نقشههای امریکا شوند. اینک هم اردوغان مردم فلسطین را با این شعار دروغیناش فریب میدهد که: «قدس خط سرخ ماست.» و از امریکا به دلیل به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت دولت یهود انتقاد میکند؛ اما در عین حال، در انقره میزبانی رهبران امریکا را نموده و در جنگ کثیفیکه برای جلوگیری امت اسلامی از آزادی امت از زیر یوغ استعمارگران به راه انداخته است، اوامر آن را اجراء میکند.
نمونۀ دیگر نیرنگکاریهای اردوغان را در فراخوانی کنفرانسِ به اصطلاح همکاریهای اسلامی و سخنان فریبندهاش در این کنفرانس مشاهده نمودیم، وی طوری وانمود کرد که انگار علیه دولت یهود و امریکا قرار دارد؛ در حالیکه تمام اصرار وی بالای این بود که راهحل امریکائی مبتنی بر ایجاد دو دولت، عملی گردد؛ راهحلیکه توسط امریکا مطرح گردیده و بر اساس آن به دولت یهود اجازه داده میشود تا با خیال آرام، غرب قدس و اکثریت خاک فلسطین را غصب نماید. اردوغان با سخنانیکه در این کنفرانس گفت، در حقیقت غصب بخش بزرگ فلسطین را توسط دولت یهود رسمیت بخشیده و روابط نظام سیکولرش را با این دولت غاصب یهود تقویت نمود.
اردوغان اگر او واقعاً با مسلمانان صادق میبود، باید تمام روابطاش را با دولت یهود قطع نموده و به رسمیت شناختن این دولت توسط ترکیه را پس میگرفت، مسئلۀ تشکیل دو دولت در فلسطین را رد مینمود و اعلام مینمود که یگانه راهحل با دولت یهود، همانا جهاد است و برای ادای این فریضۀ بزرگ(جهاد علیه دولت یهود) آمادهگیهای لازم را اتخاذ مینمود؛ اما واقعیت این است که وی دروغگوی مکاری بیش نیست و بهسان سایر حکام سوار بر گردۀ مسلمانان است. اردوغان یک خائن ماهر است؛ حاکمیکه پیوسته با اسالیب گوناگون خواستار تطبیق راهحل امریکائی میشود، که غصب غرب قدس و اکثریت خاک فلسطین توسط دولت یهود را استحکام بخشیده و حضور و نقش ضمانت کنندۀ امریکا برای بقای این دولت را تقویت میکند.
از جانب دیگر، به نظر میرسد، امریکا قصد دارد نقش عراق را در سوریه فعال نماید، چنانچه از حکومت عراق خواسته تا به بهانۀ جنگ با داعش و استحکام بخشیدن نظام سیکولر سوریه و وابسته به امریکا، در این کشور سهم بگیرد. ترکیه به همکاری عراق با قطعات حمایت کُردها اشاره نمود و میدانیم که این کار ممکن نیست؛ مگر اینکه با اشارۀ امریکا صورت گرفته باشد؛ زیرا نظام حاکم در عراق به دستور امریکا در حرکت بوده و وابسته به معاهدههای امنیتی با آن میباشد، به ویژه با توجه به اینکه عدم اعتماد به یک مزدور، از جملۀ اصول سیاستهای امریکا به شمار میرود.
پایگاه خبری دویچه ویلۀ آلمان در خبری به نقل از برخی منابع ترکیه گفت: «آکار به سفر نمایندگان بریتانیا و فرانسه به منطقه و دیدار آنان با نیروهای دموکرات سوریه واکنش نشان داد، نیروهائیکه عناصر کرُد وابسته به حزب ملی و قطعات حمایت کُرد، بالای آنان تسلط دارند.» این واکنش ترکیه به این دلیل است که انگلیس و فرانسه تلاش دارند تا جای پائی برای خود در آنجا پیدا نمایند؛ زیرا ترکیه در محور امریکا حرکت میکند؛ نه محور انگلیس و فرانسه. بناً اردوغان از نقش انگلیس و فرانسه در داخل ترکیه و کمکهای آنان به حزب کارگر کُردستان و حزب مردم جمهوریخواهِ وابسته به انگلیس که علیه حکومت اردوغان و به نفع انگلیس فعالیت میکنند، در هراس میباشد. ترکیه از امریکا به دلیل تأسیس و تجهیز نیروهای دموکرات سوریه انتقاد نکرد؛ اما از عناصر جدائیخواه کُرد انتقاد میکند؛ زیرا میترسد که مبادا بالای آن تأثیرگذار باشد؛ اما اینکه این نیروها در سوریه و در جهت تحقق اهداف امریکا فعالیت نماید، برای ترکیه مهم نیست و از آن انتقاد نمیکند.
به این ترتیب، ترکیه تبدیل به پایگاه و ابزاری برای امریکا شده که از آن برای جلوگیری از آزادی امت اسلامی-از زیر یوغ استعمار کار گرفته و در جنگ کثیفاش علیه این امت- استفاده مینماید. ترکیه تبدیل به لانۀ جاسوسی و هماهنگی دسیسههای امریکا گردیده، و اردوغان ابزار استفاده علیه اسلام و مسلمانان شده است، اردوغانیکه از خودش خادم خائن و خبیثی برای امریکا ساخته و رهبران اردوی ترکیه را تربیت نموده تا اوامر امریکا را در منطقه برای حمایت از نفوذ و استعمار آن عملی نمایند.
در حالیکه مسئولیت اصلی اردوغان و ارتش آن این است که از امت بزرگ خویش در برابر مداخلات امریکا، غرب و روسیه در منطقه حمایت نموده و چون کوه در برابر آنان ایستادهگی نمایند و آنانی را که در تلاش برپائی خلافت راشده بر منهج نبوت میباشند، نصرت بدهند؛ خلافتیکه ترک و کُرد و عرب و عجم، همه در زیر سایۀ آن آرام گرفته و عزت و ابهت خویش را مجدداً به دست خواهند آورد. به خواست الله سبحانه وتعالی این لشکرها به زودی به این مسئولیت خویش پیبرده و آن را اداء خواهند نمود.
﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾
[حج: ۴۰]
ترجمه: بدون شک، الله(سبحانه وتعالی) کسانی را که دین او را نصرت دهند، یاری خواهد نمود و بدون شک، که الله(سبحانه وتعالی) قوی و عزیز است.
نویسنده: اسعد منصور
ای مردم مسلمان یمن، از الله سبحانه وتعالی بترسید و خود را قربانی منافع استعمارگران و عمالشان مگردانید!
(ترجمه)
تقریباً بیش از سه سال است که مردم یمن در اثر درگیریهای بیرحمانۀ انگلیس و امریکا در سرزمین خودشان دست و پنجه نرم میکنند و طوفان این جنگ همه چیز را به شمول محصولات و حیوانات نابود کرده است. علی رغم اینکه مردم یمن از گرسنگی، فقر، قطع خدمات اولیه، تعلیق حقوقشان، غارت کالاهای سرزمینشان، پخش امراض و افزایش قیمتها به شدت رنج میبرند. رهبران یمن در خدمت تأمین منافع استعمارگران و گسترش نفوذ آنان در این سرزمین قرار گرفته و اصلاً ارزشی برای مردم این آن قایل نیستند؛ زیرا آنان به خاطر خوشساختن باداران انگلیسی و امریکاییشان مردم یمن را به یک جنگ بی پایانی جهت میدهند.
انگلیس که از "حزب هادی" و همچنان از "حزب متوفی صالح" که از طریق امارات متحدۀ عربی حمایت میشود، هنوز هم در تلاش برای حفظ منافع خود از طریق مزدورانش در برابر نمایندگان ایرانی تحت حمایت امریکا؛ مانند حوثیها در شمال و جنبشهای جدای طلب در جنوب یمن میباشد. امریکا همچنان به عربستان سعودی مأموریت داده است تا عملیات شدیدی را به خاطر مشروعیت بخشیدن حوثیها و مظلوم قرار گرفتن آنها، پس از ظلمشان، راهاندازی نماید؛ زیرا این طوفان به خاطر از بین بردن حوثیها طراحی نشده بود.
امروزه میبینیم که چگونه نتیجه این طوفان وحشتناک برای تقویت حوثیها کار کرده است؛ خصوصً پس از اینکه آنان علی صالح، بزرگترین طرف دار انگلیس را از بین بردند، امارات متحدۀ عربی نقش قهرمانانهای را در خصوص سرنگونی حوثیها و همکاری با گروه دومی همکار با انگلیس؛ یعنی "حزب هادی" بازی کرده است؛ ولی با کشتن علی صالح امریکا این طرح را لغو کرد. به همین دلیل، انگلیس تنها با این یک حزب(حزب هادی) نتوانست در مقابل مزدوران امریکایی در یمن قرار گیرد.
علی صالح یک تن از طرفداران سرسخت انگلیس که ۳۳ سال در این سرزمین حاکم بود، با تمام توانش به خاطر تأمین منافع انگلیس کار کرده و فساد را در این کشور غنی و گسترش داد. در پهلوی اینکه رژیم وی از اسلام نیابت نمیکرد، بر عکس به عنوان یک نظام جمهوری در لباس سیکولریزم حاکمیت میکرد که مردم را از اسلام و قوانین بینظیر آن به دور نگهداشته و به یک جنگ بیپایان رهبری مینمود. مردم یمن به خاطر علی صالح منحیث یک فرد نه؛ بلکه منحیث یک رژیم، سوگوار بودند و عکس العمل شدیدشان را به سبب کشته شدن او به طور غیراخلاقی و احساساتی از طرف حوثیهاییکه در نظر مردم بدتر از او بودند، نشان دادند.
تمام احزاب ذیدخل در جنگ نسبت به اسلام علاقمند نیستند؛ به جزء اینکه با استفاده از اسلام شعارهای مسخرهآمیز فرقهگرایانه را به منظور انسجام پیروانشان در جنگ به کار میبرند، که با توجه به این برداشت، اسلام عبارت از عقیدۀ میباشد که تمام امور زندگی را تنظیم نموده؛ ولی اصلاً ارتباطی به این کار آنان ندارد. در عوض، احزاب ذیدخل تلاش دارند تا در این زمینه تحت شعار مبارزه علیه تروریزم، جهت بقای امریکا و غرب مبارزه نموده و با نظام جمهوری و دولت دموکراتیک مدنی سیکولر توافق کلی داشته باشند.
امریکا حوثیها را در فهرست تروریزم قرار نخواهد داد، همانگونه که قبل از این، ایران و حزب آن را در لیست تروریزم شامل نکرده بود و در مقابل، تمام جنایات آنها را نادیده گرفت و حال هم امریکا به خاطر مشروعیت دادن آنان به بهانۀ اقلیت بودن و مظلوم بودنشان، پیوسته تلاش میکند. بنابر این، مردم در مورد حوثیها دچار سوء فهم شده و فکر میکنند که اینها با روش پیامبر صلی الله علیهوسلم موازی در حرکت اند؛ در حالیکه اعمالی را که آنان مرتکب میشوند و نظامهاییکه با آن حاکمیت میکنند، مشابه نظامهایی است که قبل از آنها حاکمیت داشت و با اسلام ارتباطی نداشته و در عین حال-این نظامها از جمله نظامهای استبدادی است که در تناقض با اسلام قرار دارد؛ زیرا اینگونه نظامها چهرۀ اصلیشان را به عنوان پروژۀ جنگ، کشتار و اظهارات متناقض نشان داده است.
در مورد جنوب یمن باید گفت: جنبش جدائی طلبان طرفدار امریکا، همواره به دنبال تحریک جاسوسان انگلیس در مقابل حرکات اسلامی است. هرچند اقدامات امارات متحدۀ عربی برای آنان اهمیت داشته و آنها را تقویت مینماید تا بدانند، آنها چه برنامهای را روی دست دارند و چگونه باید برنامهریزیشان را خنثی کرد. بسیار شرم آور است که این جدائی طلبان در برابر موج امتی قرار میگیرند که تنها آرزویشان وحدت-برای از بین بردن مرزهای استعماری و آزادسازی مسجدالاقصی از زیر حاکمیت یهودیهای اشغالگر- میباشند. این در حالیست که آنان در این برهۀ حساس، خواهان جدائی و استقلال گردیده اند که از لحاظ شریعت اسلامی حرام بوده و واقعیت زندگی و عامه مردم آن را رد میکند. امید است که آنان در این زمینه عقلشان را به کار انداخته و هوشیار شوند.
ای اهل یمن! این جنگ زندگیتان را تباه کرده است و برای بیرونرفت از این بنبست، از دست شما چیزی حاصل نیست؛ جزء این نیست که آنان علیه منافع شما کار میکنند و به هیچوجه حاضر نیستند تا بر منفعت شما بیندیشند. بنابر این، آگاه باشید که این جنگ همه دار و ندارتان را خواهد گرفت و آنچه که در این سرزمین باقی است، به آتش مبدل خواهند شد. ما شما را به این امر فرا میخوانیم که به این جنگها و در گیریها با آگاهیتان که از ایمانتان نشأت کرده است و عقیدهای که به آن افتخار میکنید، نقطۀ پایان دهید. چه بسا تعجب آور است که اجازه میدهید تا فرزندانتان در این جنگها از بین بروند و همچو مردمان زمان جاهلیت، از ترس فقر آنان را تحت فشار قرار میدهید. تمام این فلاکتها از نتیجۀ بیکاری، فقر و قحطی میباشد که توسط این افراد ستیزهجو ایجاد گردیده و شما را در این وضع قرار داده است. آیا دلیلش این نیست؟
جنگهاییکه به خاطر قدرت و ثروت در این سرزمین راهاندازی میشوند، درد بیدرمانی است که از این طریق علاج ندارد. عاملین این جنگها کسانی اند؛ اگر با شما مخالف باشند، شما را خواهند کشت و اگر موافق باشند، ثروتتان را به تاراج برده و شما را گرسنه میگزارند. هیچ راهحلی سراغ نخواهید داشت؛ مگر اینکه به خاطر رستگاری و نجاتتان از این بنبست در زمینۀ احیای خلافت اسلامی بر منهج نبوت تلاش کنید؛ خلافتیکه به پراگندگی شما وحدت میبخشد، به تراژیدیهایتان نقطۀ پایان داده، نفرت و بد بینیِ که فرقهگرایی، قومیت و نژادپرستی را در قلوبتان کاشته است، از بین میبرد. گذشته از همه، حاکمیت الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم را به زندگیتان باز میگرداند تا رضایت الله سبحانه وتعالی و رسول او صلی الله علیه وسلم را حاصل نمائید و ساکنان آسمانها و زمین از شما راضی خواهند شد. در موقعیکه عقل و ایمانتان در نتیجۀ فاصله گرفتن از دین و آلوده شدن جو سرزمینتان با افکار منحط غربی و نظامهای فاسد آن، که ساحۀ ایمان و عقلتان را اشغال کرده است، به دنبال حکمت و ایمانتان باشید تا باشد که از جملۀ مردان عاقل و با ایمان قرار گیرید.
ای اهل یمن! مسئلۀ شما در جنگ با این قدرتها و قانون اساسی ساختگی نهفته نیست؛ بل در احیایی زندگی اسلامی و حاکمیت آن نهفته است. لذا به خواستهای سیکولریزم، دولت مدنی، فرقهگرایی، قومگرایی و نتایجیکه از طرف سازمان ملل برای شما به عنوان یک راهحل قرار میگیرد، اجازه ندهید؛ پس اگر چنین کنید، بدانید که الله سبحانه وتعالی استعمارگران را با رژیمهای استبدادیشان بر شما مسلط خواهد کرد و شما به گونهای متفرق خواهید شد که پیشینیانتان بدان دچار شده بودند.چنانچه که الله سبحانه وتعالی در موردشان میفرماید:
﴿فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾
[سبا: ١٩]
ترجمه: ولی(این ناسپاس مردم) گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفگن (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیاء سفر کنند و به این طریق) آنها به خویشتن ستم کردند و ما آنان را داستانهایی(برای عبرت دیگران) قرار دادیم وجمعیتشان را متلاشی ساختیم؛ در این ماجرا، نشانههای عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.
مردم یمن به عنوان بخشی از امت اسلامی در سایۀ نخستین دولت اسلامی، که توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم تأسیس شده بود، زندگی میکردند و آن زمان امت اسلامی امت واحد تحت قیادت واحد و زیر پرچم واحد زندگی میکرد. این اسلام بود که با مفاهیم درست و قوانین کلیاش زندگی مردم یمن را تغییر داده و اینگونه فطرت سالم به آنان هدیه کرده بود؛ زیرا آنان در همان شرایط دشوار و با امکانات اولیهایکه در دسترسشان بود، زندگی آبرومندانه و با عزت داشتند و حقیقتاً که مردمان با ایمان، عاقل، دلسوز و مهربان بودند؛ اما پس از اینکه استعمارگران ظالم بر سرزمینهای ما هجوم آوردند و تمدنشان را بر ما تحمیل نمودند، زندگی ما تبدیل به آنچه که قبل از اسلام به آن بودیم، تغییر یافت.
ما از شما میخواهیم که برای یک تغییر رادیکالی در مقابل این افراد احمق، که با سرنوشت شما بازی میکنند و شما را به گمراهی میکشانند، بپا خیزید و نگذارید تا زندگیتان را به جهنم تبدیل کنند. با کسانیکه دست روی دست گذاشتند و خود را تسلیم یک واقعیت ذلتبار نمودند، هرگز تعامل نکنید و خود را به دست خود هلاک نکنید. ما شما را در این زمینه هشدار میدهیم که مبادا زندگیتان را در خدمت به کفار سپری کنید. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾
[هود: ١١٣]
ترجمه: و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جزء الله(سبحانه وتعالی) نخواهید داشت؛ و یاری نمیشوید!
حزب التحریر-ولایه یمن
وزیر مالیهی افغانستان اعلام کرده که عواید داخلی این کشور در سال جاری نزدیک به 170 میلیارد افغانی رسیده است. این رقم در شانزده سال گذشته بیسابقه بوده و بلندتر از هدف تعیین شده توسط نهادهای بینالمللی برای دولت افغانستان میباشد. وزارت مالیه این موضوع را یک "دستاورد" برای دولت افغانستان خوانده است.
ما افزایش عواید دولت را "دستاورد" نه؛ بلکه غارت جیب و دسترخوان مردم میدانیم. چون رقم ذکر شده توسط رشد واقعی اقتصادی، ایجاد زیربناهای حقیقی، افزایش تولیدات و خدمات برای رفاه و بلند بردن سطح زندگی مردم بدست نیامده. برعکس، اکثریت این عواید از درک محصولات گمرکی، مالیات بر شرکتها و اصناف جمعآوری گردیده که بار سنگین آن را مردم غریب میپردازند.
دولت افغانستان سال گذشته به توصیهی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، بستهای جدیدی از مالیات را از قبیل: 10 درصد مالیه بر کارتهای موبایل، دوبرابر ساختن نرخ مالیات بالای معاملات تجارتی، افزایش فیس حقالعبور هوایی و ازدیاد تعرفهها روی بعضی از محصولات گمرکی که ضرورت اولیه میباشند، وضع نموده است. این حالت، باعث ایجاد تورم، کاهش سطح سرمایهگذاریها، بلند رفتن نرخ بیکاری و فقر گردیده که تأثیرات مخرب آن در همه بخشها روی زندگی مردم محسوس است.
همچو ارقام به هر اندازهای که بلند برود صرف یک کمیت و سلسله اعدادی بیارزشِ است که افزایش آن تنها باعث کریدت گرفتن دولت نزد نهادهای بینالمللی گردیده و هیچ تأثیر مثبتی بالای وضعیت زندگی مردم ندارد و نوعی دزدی از جیب و دسترخوان مردم است.
دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر - ولایه افغانستان
رایه کننده : احمد الدویک
جمعه ، ربیع الثانی ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۲ دسامبر ۲۰۱۷.م
آیت بیست و ششم سوره مبارکه آل عمران :
" قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ "
ارایه کننده : شیخ یوسف مخزرة ( ابو الهمام) سه شبنه . 01 ربيع الثانی ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۹ دسامبر ۲۰۱۷.م
للشيخ نضال صيام (أبو إبراهيم)
جمعه ، ۰۴ ربیع الاخر ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۲ دسامبر ۲۰۱۷.م