سه شنبه, ۲۸ ربیع الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۰/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تلفزيون الواقية: برنامج "حلقة على الهواء مع أحمد القصص"

يسر المكتب الإعلامي المركزي لحزب التحرير أن يقدم لمتابعي وزوار صفحات المكتب الإعلامي المركزي برنامجاً مرئياً جديداً من برامج تلفزيون الواقية بعنوان "حلقة على الهواء مع أحمد القصص"، يتناول فيه الأستاذ الفاضل أحمد القصص كتاب "نظام الإسلام"، فكونوا معنا..

ادامه مطلب...

دلایل نزدیک شدن امریکا با فرانسه

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا مصاحبه ای که با روزنامه نیویرک تایمز داشت، بار دیگر به دیدار اخیر خویش از فرانسه اشاره نموده گفت: «ماکرون شخصیتی شگرف، باهوش و توانا است و دوست دارد تا دستم را بگیرد.» وی اضافه نمود: «مردم نمی دانند که وی چقدر مشتاق است تا دستان مرا بگیرد.» (منبع: به نقل از عربیه دات نت-واشنگتن فرانس پرس،۲۰ جولای ۲۰۱۷م)

رییس جمهور ترامپ به تاریخ ۱۳ جولای ۲۰۱۷م از پاریس بازدید کرد که از طرف ماکرون رییس جمهور کنونی فرانسه با استقبال گرم مواجه شد، این در حالی است که رییس جمهور اسبق فرانسه هولاند، از رییس جمهور امریکا اظهار انزجار کرده بود و هم چنان رهبران اروپایی به شکل گسترده ای اتهامات زیادی را به رییس جمهور ترامپ نسبت دادند. دلایل این نزدیکی امریکا و فرانسه چه بوده و چه اهدافی در پس دیدار ترامپ از پاریس نهفته است؟ و آیا این دیدار بازتابی در اوضاع سوریه خواهد داشت، به خصوص این که رییس جمهور فرانسه ماکرون از استراتیژی جدید مشترک فرانسه و امریکا در سوریه سخن رانده است؟

پاسخ:

سر درگمی ترامپ در سیاست بین المللی، پیامدهای متلاطم و آشفته ای برایش داشته است؛ مثلاً: اظهارات تند و زننده اش نسبت به عدم کارایی پیمان ناتو که منجر به عکس العمل های شدیدی علیه سیاست های امریکا شد؛ به خصوص عکس العمل هایی که از برلین صادر شد، این که وی در دوران کمپاین های انتخاباتی خود و پس از آن که رسماً به حیث رییس جمهور به تاریخ ۲۰ جنوری ۲۰۱۷م روی کار آمد، کینه توزی خویش را نسبت به اتحادیه اروپا پنهان نکرده، چنان چه همه پرسی انگلیس برای جدا شدن از اتحادیه اروپا را ستایش کرد، نامزد سفیرش در بروکسل انتظار از هم پاشیدن اتحادیه اروپا را داشت و در انتخابات کشورهای هالند و فرانسه امریکا منتظر بود به این امید که مخالفان اتحادیه اروپا برنده انتخابات شده و این اتحادیه در سال ۲۰۱۷م از هم بپاشد؛ ولی اتحادیه اروپا درین مورد امریکا را ناامید کرد و در آزمون جلوگیری از سرایت جدایی طلبی انگلیس به هالند و فرانسه، موفق شد و به این ترتیب از هم پاشیدن اتحادیه اش را حفظ کرد. از سر درگمی امریکا در سیاست های بین المللی، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-  دیدگاه های ضد و نقیض اش در باره پیمان ناتو؛ چنان چه وی مدعی انقضای تاریخ این پیمان شده بود؛ ولی بعداً سخنان خود را پس گرفت.

2-  از توافقنامه تغییرات اقلیمی پاریس عقب نشینی کرده و بعداً آن را قابل گفتگو دانست.

3-  اظهارات تند اش نسبت با کوریای شمالی که وی را بر لبه جنگ برده بود، سپس تجدید موضع نمود.

4-  نظر منفی اش نسبت به چین؛ سپس به امید این که آن کشور بتواند وی را در قضیه کوریای شمالی کمک کند، از موقف اش عقب نشینی کرد.

5-  اظهارات قوی اش نسبت به سوریه که بعداً آن را در ژینو و آستانه به حال خودش رها نمود.

هم چنان اوضاع آشفته داخلی امریکا، به خصوص جنجال هایی که مخالفین وی راجع به دخالت روسیه به نفع ترامپ در انتخابات، به راه انداخته اند. در این میان از تمام این همه مشکلات و مخالفت ها آن چه که بیشتر حساسیت ها را برانگیخته، تماس های تلیفونی است که وی و افراد اداره اش با روسیه داشتند. این وضعیت به نتیجه رساندن توافقات بین کشورش و روسیه را مشکل ساخته و این توافقنامه به تأخیر افتاد و وی به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۷م در حاشیه اجلاس کشورهای ۲۰ در آلمان فقط توانست با روسیه یک نشست داشته باشد. وی بر علاوه این که نتوانست روابط کشورش را با روسیه ترمیم کند، وقتی کنگره کشورش تحریم های اضافه ای را بر روسیه وضع کرد، اوضاع پیچیده تر شد؛ به اضافه این که گزارش های مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات امریکا افزایش یافت و اوضاع داخلی را بحرانی تر کرد.

تمام موارد فوق در سیاست گذاری های بین المللی بین امریکا و کشورهای اتحادیه اروپا اختلال ایجاد کرده است و این اختلال ها کشورهای اتحادیه اروپا را در این که چگونه مطابق مصالح و توانایی خویش از وضع جدید سیاست امریکا بهره ببرند، متردد نموده است. ما به توضیح موضع گیری این کشورهای مربوط، در مقابل سیاست های ترامپ خواهیم پرداخت؛ سپس به دلایل موضع گیری فرانسه که منجر شد تا از ترامپ برای بازدید آن کشور دعوت به عمل آورده و از وی به گرمی استقبال شد، خواهیم پرداخت.

اما دیدار زودهنگام تریزامی نخست وزیر انگلیس از واشنگتن به تاریخ ۲۶  جنوری ۲۰۱۷م و علاقه مندی شدید وی برای امضای توافقنامه های تجارتی همراه واشنگتن، نمونه ای بود برای سایر کشورهای اتحادیه اروپا که از این اتحادیه خارج شوند. این چنین انگلیس اتصال و پیوستگی خویش را با امریکا تجدید نمود و از روی کار آمدن اداره ترامپ خرسند بود؛ مگر بعد از این که طرفداران بقای اتحادیه اروپا در انتخابات هالند و فرانسه برنده شدند و امریکا در از هم پاشیدن اتحادیه اروپا ناامید شد، نظر مثبت ترامپ نسبت به انگلیس عوض گردید؛ زیرا انتظار ترامپ از انگلیس این بود که نقش رهبر در از هم پاشیدن اتحادیه اروپا را بازی کند و پس از این که سناریوی انگلیس در پاریس و آمستردام تکرار نشد، امریکا مصالح بین المللی انگلیس را مورد آماج خویش قرار داد، به شکلی که انگلیس را سراسیمه نمود؛ مثلاً: برای برهم زدن مصالح انگلیس در لیبیا مزدور خویش "السیسی" را واداشت تا "حفتر" را پشتیبانی کند و مزدوران دیگر خویش را به شکل تقریباً تکان دهنده ای واداشت تا بر قطر که نقش سرنیزه انگلیس در حوزه دنیای عرب و اسلام را بازی می کند، فشار آورند.

با این رویکردها و غیر آن، سیاست انگلیس متزلزل شده و اعتمادش از امریکا به رهبری ترامپ سلب شد و خود را بین چکش امریکا و سندان اروپا که برای خروج از اتحادیه با ایشان مذاکره می کند، یافت و در مقابل این همه تردیدها نخست وزیر انگلیس انتخابات زودهنگام را اعلان نمود و از این موضوع حتی اعضای دولتش نیز متعجب شدند و با این نتیجه برنامه ریزی شده ای که انتخابات ۸ جون ۲۰۱۷م در قبال داشت واضح ساخت که طرفداران خروج از انگلیس به طور فزاینده ای ضعیف شده اند و اگر مذاکرات با بروکسل به نتیجه ای مطلوب نرسد، احتمال باقی ماندن در اتحادیه را تقویت می بخشد. این موضوع واضح می کند که سیاست های جدید امریکا چگونه انگلیس را آشفته نموده است؟

در این میان طرفی که بیشتر با اهمیت است، طرف روس است و پس از این که این کشور شبه جزیره کریمه را در سال ۲۰۱۴م به خود الحاق کرده و آتش جنگ را در شرق اوکراین شعله ور نمود، رویکردهای اروپا با امریکا یکی شد و تحریم هایی که از طرف امریکا و اتحادیه اروپا وضع گردید، بیانگر دیدگاه واحدشان نسبت به این موضوع است، به خصوص این که اروپاییان بیم از این دارند که پوتین مرزهای شرق اروپا را درنوردد.

مگر ترامپ از ابتدای کمپاین های انتخاباتی اش از این تحریم های انتقاد کرده و به ساختن روابطی صمیمانه با روسیه وعده داده بود. گویا امریکا اروپا را در رویارویی با بلند پروازی های روسیه تنها می گذاشت، هرچند که رهبران اروپا این را درک کرده بودند که امریکا از زمان حکومت اوباما، برای روسیه اجازه داده بود تا بلند پرواز باشد، خصوصاً بعد از این که به وی اجازه داد تا در جنگ سوریه اشتراک ورزد؛ مگر ترامپ تهدید کرده بود که توافقنامه های دو جانبه دراز مدتی را با روسیه به امضاء خواهد رساند و در نتیجه آرزوی داشتن نقش اروپاییان در بحران های بین المللی را به خاک یکسان خواهد نمود.

اما رویکرد آلمان در مخالفت با سیاست های جدید امریکا جدی بوده؛ زیرا وی انتقادهای امریکا را در مورد کشورهای هم پیمان ناتو رد کرد و این که آلمان و اروپا را در موضوعات دفاعی شهری برای امریکا باشند، به تمسخر گرفت. خروج امریکا را از توافقنامه تغییرات اقلیمی، تقبیح نموده و هرنوع گفتگوی جدید را درین مورد رد کرد و از توافقنامه های تسلیحاتی امریکا همراه سعودی انتقاد نموده و آن را به ریختن روغن در آتش شعله ور منطقه تشبیه نمود و با وصف آن که موضع فرانسه تغییر کرد، آلمان هم چنان در موضع خویش ثابت ماند. بر اساس نشرات شامگاهی شبکه دویچه وله آلمان در اثنای اجلاس کشورهای۲۰ در آلمان موضع انگلامرکل صدر اعظم آلمان در برابر سیاست های امریکا شدید بود؛ مگر رییس جمهور فرانسه بسیار محتاط بود که خشم ترامپ را بر نینگیزد. (منبع: دویچه وله آلمان، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

به طور خلاصه می توان گفت که آلمان به شکل گسترده ای تلاش دارد تا جایگاه خویش را بحیث کشور بزرگ کسب کند؛ مگر این تلاش هایش در مقابل سیاست های جدید آلمان قرار گرفته است.

شناسایی دلایل دیدار ترامپ از فرانسه و آن چه که از نزدیکی امریکا و فرانسه ظاهر می گردد؛ اهداف فرانسه از دعوت رییس جمهور امریکا برای بازدید از فرانسه و اشتراک در جشن ملی این کشور که به تاریخ ۱۳ جولای ۲۰۱۷م برگزار گردید و این که فرانسه از آن به عنوان یادبود از صدومین سالگرد مشارکت امریکا در جنگ جهانی اول یاد نمود، این حادثه ای است که به ندرت اتفاق می افتد که به مناسبت آن جشنی برگزار شود؛ مگر به اهدافی معین.

وقتی که رییس جمهور ترامپ در پی ایجاد تنش در روابط با تمام اروپا است، فرانسه از وی دعوت بعمل می آورد تا در جشن ملی اش اشتراک ورزد. به نقل از سایت روزنامه ایلاف، ماکرون روز سه شنبه در تماس تلیفونی با ترامپ، از وی مجدداً دعوت نمود تا از فرانسه بازدید نموده و در جشن ملی آن کشور اشتراک ورزد؛ این در حالی است که ماکرون بار اول در خلال اجلاس پیمان ناتو در اخیر ماه می در بروکسل از ترامپ دعوت بعمل آورده بود. (منبع: سایت روزنامه ایلاف، ۲۸ جون ۲۰۱۷م)

در اجلاس اخیر کشورهای ۲۰، آلمان به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۷م در حالی که رهبران، به خصوص رهبران اتحادیه اروپا، ترامپ را بخاطر عقب نشینی اش از توافقنامه تغییرات آب و هوا شدیداً انتقاد کرده و در انزوای آشکارش قرار داده بودند؛ مگر ماکرون از وی به گرمی استقبال نموده بود. و این که در آن ترامپ از طرف ماکرون دعوت شده بود، غافل گیر شده گفته بود که؛ پس از آن که وی از توافقنامه پاریس در مورد تغییرات آب و هوا که آن را ۱۹۵ کشور در سال ۲۰۱۴م امضاء نموده بودند،‌عقب نشینی کرده و با آن که از طرف ماکرون دعوت شده بود، متعجب شده است. (منبع: عربیه دات نت، ۲۰/۷/۲۰۱۷م)

اما در مورد اهداف این رویکرد جدید فرانسه باید تأکید نمود که فرانسه به حیث ستون اتحادیه اروپا بوده و او از جمله دولت هایی است که تندترین انتقادها را بر ترامپ نموده بود و از چگونگی روابط سیاسی اش با امریکا نگران بود، این موضع گیری ها تنها مخصوص هولاند رییس جمهور سابق فرانسه نبوده، بلکه رییس جمهور فعلی اش ماکرون نیز انتقادات تندی را در زمان مبارزات انتخاباتی خود و حتی در همین اواخر بر امریکا وارد نمود. انعطاف پذیری کنونی فرانسه در برابر امریکا فقط از چند هفته اخیر بروز کرده است که این انعطاف پذیری او از دعوت ترامپ به فرانسه و استقبال گرم و توأم با احترام وی از ترامپ واضح می گردد. هرگاه انعطاف پذیری فرانسه در برابر امریکا را مورد مطالعه قرار دهیم، دو مسأله مهم که یکی آن از دیگری کمتر اهمیت ندارد، ظاهر می گردد.

اول) یکی از دلایل مهم انعطاف پذیری فرانسه در تعاملش با امریکا موضوع سوریه است؛ زیرا بعد ازین که ماکرون اعلام کرد که او بدیل مشروعی برای بشار اسد نمی بیند، به این دلیل برای حل بحران آن کشور برکناری اش را به عنوان پیش شرط تعیین نمی کند. ماکرون قبل از استقبال رییس جمهور امریکا گفت: «برای رسیدن به راه حل سیاسی شامل سوریه، فرانسه برکناری بشار اسد را شرط نمی داند.» (منبع: رویترز، ۲۱ جون ۲۰۱۷م)

به این ترتیب فرانسه رابطه خود را با امریکا نزدیک ساخته، در حالی که امریکا در پی بقای نظام سوریه و بسیاری از گروه های داخل سوریه می باشد. این نزدیکی به خاطر آرزو داشتن نقش در سوریه است که فرانسه از دیر زمان دیوانه وار در سر می پروراند؛ در حالی که فرانسه می داند که بدون توافق امریکا هرگز به چنین نقشی در سوریه نخواهد رسید.

این استقبال گرم ماکرون از ترامپ و عدم اصرار وی برای برکناری بشار به خاطری است، که فرانسه درک می کند امریکا در حال حاضر نمی خواهد بشار اسد را برکنار کند؛ چون مزدوری بدیل برایش نیافته است. لذا فرانسه از موضع گیری سابق خود عقب نشینی کرد؛ چون موضع گیری سابق مانعی برای مشارکت اش بود. هم چنان در مسأله مبارزه علیه تروریزم، ماکرون خود را به خواسته ها و نظریات ترامپ هماهنگ نمود. ازین جهت ایمانویل ماکرون رییس جمهور فرانسه در جریان کنفرانس مطبوعاتی که باهمتای امریکایی اش دونالد ترامپ داشت، گفته است که او با رییس جمهور ترامپ در طرح نقشه مرحله بعد از جنگ در عراق و سوریه به توافق رسیده است. وی افزود که امروز پنج شنبه در پایتخت فرانسه او با رییس جمهور امریکا توافق کرده که هر دو کشور، تمام توان شان را برای مبارزه با تروریزم به خرج خواهند داد. (منبع: RT، ۱۳ اگست ۲۰۱۷م)

دوم) نگرانی فرانسه از ظهور و نقش آلمان به عنوان یک قدرت می باشد، این نگرانی های فرانسه باعث شد تا انتقادات تندی که آلمان متوجه ترامپ ساخت، نادیده گرفته و به امریکا غزل سرایی کند. فرانسوا دیلاتر نماینده فرانسه در سازمان ملل پس از سفر رییس جمهور امریکا بلافاصله در پاریس یاد آور گردید: «گروه تماس برای حل بحران سوریه که پاریس پیشنهاد تشکیل آن را داده است باید اعضای شورای امنیت و بازیگران اصلی منطقه ای به آن ملحق گردند.» این دیپلومات، قبل از برگزاری نشست شورای امنیت پشت درهای بسته، در عصر جمعه برای خبرنگاران تأکید کرد: «لازم است تا این گروه استقرار صلح و نقشه راه آن را آماده سازد.» این دیپلومات فرانسوی افزود: «چیزی که اکنون مهم است، اتحاد جامعه بین الملل و طرح نقشه های جدید برای حمایت از تلاش های استیفان دی میستورا نماینده ویژه بین الملل در سوریه می باشد.» (منبع: روزنامه روسی، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

بدین ترتیب فرانسه خواهان تشکیل "گروه تماس برای حل بحران سوریه" است و این که کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل و بازیگران منطقه ای به آن ملحق گردند و ارایه اقدام عملی از طرف پنج کشور به همراه فرانسه، می خواهد آلمان را به بهانه این که عضو شورای امنیت سازمان ملل نیست، شامل این لیست نکند. این خود بیانگر نگرانی فرانسه از صعود آلمان است و نمی خواهد به آلمان نقشی در بحران های جهانی داده شود. هم چنان دوگانگی سیاست ترامپ به ویژه سفرش در فرانسه، تغییر بزرگی را در سیاست بین المللی بین امریکا و اتحادیه اروپا ایجاد کرده تا جایی که برخی از رسانه ها گفتند که این دیدار به مثابه آغاز نظم نوین جهانی خواهد بود.

روزنامه تایمز انگلیسی دیدار دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا در پاریس پایتخت فرانسه را به مثابه آغاز نظم نوین جهانی دانسته است؛ زیرا ایمانویل ماکرون رییس جمهور فرانسه روابط کشور خود را با امریکا و آلمان ایجاد کرد. این روزنامه گفته است: «ماکرون خود را رهبر واقعی برای اتحادیه اروپا بعد از خروج انگلیس ازین اتحادیه می خواند.» به تعبیر این روزنامه، پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، کارت های بازی مجدداً توزیع خواهد شد. سرمقاله این روزنامه خلاصه کرده می نویسد: «اتحادیه اروپا طوری تهداب گذاری شده که به هر کدام از آلمان و فرانسه به طور جداگانه این اختیار را نمی دهد که به عنوان یک قدرت قدعلم کنند.» به این نکته اشاره می کند: «این دو کشور توانستند، دشمنی که سال ها در بین شان بود بگذرند و به خاطر رهبری قاره اروپا باهم کار کنند، صرف نظر از این که انگلیس به کنارشان باشد یا نه؛ اما در حال حاضر این دو کشور در دو جهت مخالف حرکت می کنند. فرانسه تحت رهبری ماکرون علاقه مند به رهبری اروپا است؛ اما آلمان در تحت رهبری میرکل خواهان تمرکز بر حفظ اروپای سالم و کامل و تجزیه ناپذیرمی باشد.» (منبع: سایت روزنامه وفد، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

آن چه که این پرسش را به آن خاتمه می بخشیم اینست که آرمان های فرانسه به وارد شدن در صحنه سوریه طولانی مدت نخواهد بود و با موقف امریکا زود از بین خواهد رفت؛ زیرا امریکا غیر از تک روی های خودش نقش دیگری را در بحران سوریه نمی پذیرد. این انعطاف پذیری که امریکا در برابر موقف گیری های فرانسه در مورد بحران سوریه نشان می دهد، به خاطری تحریک تنش ها بین فرانسه و آلمان می باشد تا ازین ناحیه نفرت را بین کشورهای اتحادیه اروپا ایجاد کرده و اتحادیه از هم بپاشد.

ولی ترس و نگرانی فرانسه از ظهور آلمان در صحنه بین الملل بجاست؛ چون زیرساخت های دولت در آلمان از زیرساخت های فرانسه به مراتب قوی تر است و این برتری از لحاظ تاریخی و جغرافیایی هم مشهور می باشد. آلمان بر اساس آن توافقاتی که پس از جنگ دوم جهانی صورت گرفت، از داشتن نقش موثر نظامی در سطح بین المللی ممنوع گردید و از آن خواسته شد که تنها روی صنعت اقتصادی اش تمرکز کند؛ نه صنعت جنگی و نظامی. اینک آلمان در حال رها شدن از زیر بار تعهدات اخلاقی اش، در برابر آن توافقات قرار دارد. به گمان اغلب، مجدداً در اروپا برجسته شده و از فرانسه پیشی خواهد گرفت، هرچند فرانسه تلاش کند خود را به امریکا نزدیک نماید. ما از الله سبحانه وتعالی مسألت داریم که اختلافات شان را بین شان شدیدتر کرده و ریشه شان را براندازد.

﴿فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

[نمل: ۲۶]

ترجمه: الله سبحانه وتعالی به سراغ شالوده(زندگی) آنان رفته و آن را از اساس ويران كرده است و سقف(خانه ها) از بالای سرشان بر سرشان فرو ريخته است و عذاب(دنيا) از جایی بر سرشان تاخته است كه انتظارش را نداشته اند.

در عوض آن به زودی دولت اسلامی را حاکم، خیر و برکت را توسط آن در سراسر دنیا نشر نماید و فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم که احمد در مسند خود از تمیم داری روایت کرده است، به حقیقت برسد:

«لَيَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا يَتْرُكُ اللَّهُ بَيْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّينَ بِعِزِّ عَزِيزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِيلٍ عِزًّا يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَذُلًّا يُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْكُفْرَ

ترجمه: این دین به تمام سرزمین ها رسیده و هیچ خانه و خیمه یی باقی نمی ماند؛ مگر این که این دین را الله سبحانه وتعالی با عزت دادن عزت مندها و با ذلیل ساختن انسان های زبون و خوار، به اقصا نقات دنیا می رساند؛ عزتی که توسط آن اسلام را عزت و کفار را خوار و زبون می سازد.

به زودی این فرموده رسول صلی الله علیه وسلم به یاری و توفیق الله سبحانه وتعالی تحقق پیدا خواهد کرد، تحقق این امید بر الله سبحانه وتعالی سنگین نیست.

ادامه مطلب...

اسارت مسجدالاقصی در گرو اسارت اردوهای اسلامی!

(ترجمه)

خبر:

هفته هاست که مسجد مبارک الاقصی سیاه ترین روزهایش را می گذراند، سیاه ترین روزهایی که از همان بدو غصب فلسطین توسط دولت یهود و تسلط آن بالای این سرزمین، مردم این سرزمین شاهد فجایع گوناگون از جانب دولت یهود بوده اند.

تبصره:

دنیا نظاره گر وضعیت مسجدالاقصی می باشد، همان گونه که امروز مسلمان ها به طور عموم و فلسطینی ها به طور خاص، سلاخی شده و با ظلم و وحشت به سر می برند، مسجدالاقصی نیز با بی حرمتی های مواجه می باشد که باید هر پیشانی از آن وضع  شرمگین شده و عرقین بشود. بلی؛ مخلصینی را می بینیم که برای نجات مسجدالاقصی هرچه که در توان دارند، تقدیم می کنند، به ویژه بسته شدن مسجد که از هرحادثه ی دیگری وضعیت را بحرانی تر گردانیده است؛ اما در مقابل، خاموشی و سکون شرمگین حکام مزدور مشاهده می شود؛ اگر سخنی هم به زبان بیاورند، با چنان لحن ذلیلانه ای خواهد بود که در آن ملاحظه ی عادی سازی روابط با دولت یهود حتماً مراعات می شود.

مذاکراتی راه اندازی خواهد شد که برای دولت یهود جرأت بیشتر داده و منجر به عقب نیشنی های پی در پی حکام سرزمین های می شود؛ ولوکه در نتیجه، دیگر اجازه داده نشود تا در مسجدالاقصی، حرم سوم مسلمان ها، نمازی خوانده شود. یهود نباید چنین جرأت می داشت؛ چون اگر اندک پاسخی هم از یکی از این حکام خاین بلند می شد، دولت یهود جایگاهش را در مقابل مسلمان ها و مقدسات شان می شناخت؛ اما این حکام ذره ای احساس مسوولیت نداشته، جز خدمت به کافر مستعمر، تأمین منافع آن و محافظت از قدرت روی به زوال خویش وظیفه ی دیگری ندارند.

برای توقف تجاوز دولت یهود و نجات مسجدالاقصی، تلاش هر فرزندی از فرزندان امت ستودنی است. بلی! این امت هنوز مردانی دارد؛ اما باید این را فراموش نکنیم که نجات واقعی تحریک اردوهای اسلامی برای خلاصی از غُل و زنجیرهای حکام خاین می باشد تا این که اولین قدم شان این باشد که این حکام را از قدرت شان پایان داده، امت را از چنگال شان نجات بخشد و اسلام را به وسیله خلافت راشده به منهج نبوت تطبیق نمایند. دولتی که اعلان جهاد نموده و اردوی قوی مسلمان ها را برای نجات فلسطین، رهبری دشمن را سرنگون و این قید و بندهای مرزی را از روی زمین برخواهد داشت. امت و مقدسات آن را از ظلمی که بر آن ها واقع است، نجات خواهد داد و دولتی که خیر، صلاح و عدالت را که با ذره ی ظلم مخلوط نباشد، برای جهانیان نشان خواهد داد.

از الله سبحانه وتعالی می خواهیم که هرچه زودتر اردوهای اسلامی را از خواب بیدار نماید؛ چون به اندازه کافی امت اسلامی مصایب را تحمل کرده است.

نویسنده: راضیه عبدالله

ادامه مطلب...

تنها حاکمیت اسلام، حق را به حق‎دار می‎رساند

خبر:

قرار گزارش اسپوتنیک و به نقل از خبرگزاری مهر، سباستین گورکا، معاون دستیار دونالد ترامپ در مصاحبه با صدای امریکا گفت:«برای دانستن این‎که آیا امریکا در جنگ افغانستان برنده خواهد شد و یا خیر باید به این پرسش پاسخ داد که چرا افغانستان برای امریکا اهمیت پیدا کرد و چه چیزی منافع ملی واشنگتن را به کابل وصل می‎کند؟

گورکا افزود: ایالات متحده پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 نیروهای خود را به افغانستان فرستاد تا از این کشور برای حمله علیه امریکا استفاده نگردد.

معاون دستیار ترامپ در ادامه گفت: اگر تعریف ماموریت امریکا در افغانستان همین باشد که واشنگتن نگذارد از افغانستان برای حملات گسترده علیه امریکا استفاده شود، پس به گفته وی امریکا می‎تواند در جنگ افغانستان پیروز شود.

گورکا گفت که دولت دونالد ترامپ، اکنون نمی‎خواهد سیاست بازنگری شده واشنگتن در قبال افغانستان را فاش سازد و یا در مورد پیامد های احتمالی آن صحبت کند.

به گفته گورکا، این کاری است که دولت قبلی امریکا به رهبری «باراک اوباما» آن را انجام می‎داد.

وی با انتقاد از اعلام پیش از وقت سیاست امریکا در قبال افغانستان توسط دولت اوباما گفت که از این اقدام، دشمنان و رقبای ایالات متحده سوء استفاده کردند.

وی افزود: دولت ترامپ نمی‎خواهد اشتباهات 16 سال گذشته امریکا در افغانستان را تکرار کند.

گورکا، در پاسخ به این پرسش که آیا وی گزارش روزنامه نیویورک تایمز مبنی بر علاقمندی ترامپ به استخراج معادن افغانستان را تایید می‎کند و یا خیر؟ گفت: نمی‎خواهد درباره این گزارش اظهار نظر کند، اما افزود که در عصر کنونی نمی‎توان بحث اقتصاد را از امنیت ملی جدا دانست».

ترامپ که تمام هم و غمش پول است و از نخستین روزهای اقتدارش بدینسو بیشتر به مسایل باج‎گیری از حکام سرزمین‎های اسلامی تمرکز کرده است. نمونه بارز آن  360 میلیارد دالری است که طی ده سال آینده از عربستان سعودی گرفت و حال به گمان اغلب نوبت باج‎گیری از افغانستان است؛ چون ترامپ به معادن  3 تریلیون دالری این کشور چشم دوخته و استدلال‎های خوبی هم به این مسئله پیدا خواهد کرد که ما از سال 2001 تا به حال بیشتر از 110 میلیارد دالر مصرف نمودیم و صد ها عسکر ما در راه تأمین امنیت شما کشته شدند. همان سخنی را که به آلمان‎ها و عرب‎ها گفت: از ده‎ها سال بدینسو ما امنیت شما را گرفته‎ایم در مقابل گرفتن امنیت، شما هم باید پول بدهید.  

از طرفی ترامپ با این اعلام، به نحوی اروپاییان را هشدار داده که دیگر در امور معدنکاری افغانستان دخالتی نداشته باشند، چون چندی قبل مایکل میلیپن نماینده اتحادیه اروپا از فساد در قراردادهای معادن افغانستان اظهار نگرانی کرده و خواستار شفافیت لازم در مورد قراردادهای معادن و مصارف پول این قرار دادها شده بود.

در نبود حاکم دلسوز و متعهد به اسلام و مسلمانان، تمامی منابع خدا داد سرزمین‎های اسلامی توسط دشمنان شان به یغما برده شده است و خود مسلمانان که صاحب این منابع اند فقیر و بیچاره باقی مانده و هر روز وضعیت شان وخیم‎تر می‎شود. چنان‎چه قصدا در جنگ‎های ناخواسته و تحمیلی نیز مصروف نگهداشته شده‎اند.

ادامه مطلب...

در نبود دولت خلافت؛ عزت و آبروی جوانان و نوجوانان مسلمان حفظ نخواهد شد

(ترجمه)

خبر:

 پنج شنبه ۲۲ جون سال جاری، یک تروریست هندی در قطار در حومه دهلی نو، در هندوستان، به چهار جوان مسلمان حمله کرد، که منجر به کشته شدن حافظ جونید جوان ۱۶ساله و زخمی شدن چند تن دیگر گردید. مهاجمان هندو، قبل از زدن و کشتن، ابتدا با اشاره کردن به مطالب ضد اسلامی جوانان مسلمان را متلک گفته و دست انداختند. این حادثه درست زمانی اتفاق افتاد که این جوانان در حال رفتن به خانه های خود برای تجلیل عید با اعضای فامیل شان بودند. جونید و برادرش در این میان تنها کسانی بودند که تمام قرآن را یک روز قبل از کسب لقب حافظ، خوانده و به پایان رساندند و بلاخره لقب حافظ را نیز کسب کردند. قتل جونید نیز از جمله پنج قتل عام مسلمانان است که توسط هندوها در سه ماه گذشته در هندوستان صورت گرفته است.

تبصره:

در واقع، در سال های اخیر خشونت کورکورانه در هند تحت حاکمیت BJP(ناسیونالیست هندو)، و در زمان رهبری نارندرا مودی در سال ۲۰۰۲م که به حیث وزیر امور خارجه ایفاه وظیفه می کرد و تنفر فوق العاده از اسلام داشت، به اوج خود رسیده، که قتل صدها مسلمان در گجرات گواه خوبی بر این ادعا است. روز سه شنبه ۲۷ جون در شرق شهر جهر هند، یک مرد مسلمان به اتهام قتل یک گاو، از طرف گاو پرستان هندو مورد لت و کوب قرار گرفته و بعد از آن خانه اش را نیز به آتش کشیدند. در ماه اپریل سال جاری پهلو خان فارمدار در بخش لبنیات نیز توسط گاو هندی ها در الوار راجستان کشته شد.

در ماه مارچ سال گذشته نیز امتیاز خان انصاری و مظلوم خان بعد از لت و کوب زیاد به قتل رسیدند، و این تروریستان جنایت کار بعداً آن ها را به درخت آویزان کردند. گروه های راستگرای هندو متهم به تحریک این همه خشونت شده اند، که تعدادی از این ها به BJP پیوسته و متهم به تحریک و تشویق خشونت برعلیه مسلمانان هستند. علاوه بر این در ماه مارچ سال جاری، پس از پیروزی BJP در انتخابات ایالت اوتار پرادش،کشیش آدیتانات، وزیر امور خارجه، یوگی را به عنوان وزیر خارجه اوتار پرادش انتخاب نمود. این شخص به علت تحریک نفرت در میان جمعیت هندوستان علیه مسلمانان بسیار شهرت پیدا نمود. آدیتانات بنیانگذار سازمان افراطی هندوی واهینی بود که در مبارزات انتخاباتی مجدداً هندوها را به علیه مسلمانان تحریک  کرده است. در ماه جنوری ۲۰۱۵م، مردان واهینی حدود ۳۰۰ مسلمان را در روستای قاضی پور در ناحیه کوشینگر در شرق آپارتا پرادش مجبور به پذیرش کیش هندویزم نمودند. یکی از رهبران شبه نظامی در این سازمان، سونیل سینگ  اظهار داشت: «کارگران هندوی واهینی اجازه نخواهند داد که مسلمانان در هندوستان زندگی کنند.ِ» انتصاب آدیتانات در کنار دیگر افراط گرایان هندو در موقعیت های کلیدی در کشور، واضحاً نشان دهنده افزایش تنفر، آزار و اذیت مسلمانان است که مودی و BJP  برای آینده هند تمایل دارند.

امروزه در هندوستان ۱۸۰میلیون مسلمان که دومین جمعیت از جمعیت مسلمانان در جهان می باشند، به علت نداشتن رهبر مسلمان و متقی در ترس و وحشت زنده گی می کنند. این مسلمانان بخاطر اعتقادات اسلامی خود مورد تبعیض، خشونت، شکنجه، آزار و اذیت قرار می گیرند. اما با وجود این همه جنایات، دولت های غربی که جنگ برعلیه تروریزم را عهده دار اند بخاطر منفعت و معاملات سود آور خویش با مودی روابط دوستانه دارند با وجود این همه اعمالی را که در قبال مسلمانان انجام می دهد باز هم تروریست پنداشته نمی شود. این حوادث یک بار دیگر ماهیت ریاکارانه اعتقادات نظام سیکولر را بازتاب می دهد. مسلمانان هند همانند دیگر مسلمان سراسر جهان همیشه از طرف حکام و رژیم های ظالم مورد آزار و اذیت بی رحمانه قرار می گیرند که دولت ها این وضعیت را به سود، منافع اقتصادی و سیاسی خود رقم زده و جشن می گیرند؛ و همواره به تجاوز و قتل مسلمانان دیگران را تحریک می کنند.

مسلمانان هند، تحت حکومت اسلامی تاریخ شگفت انگیزی داشتند، آن ها  در برابر پادشاهی هندویزم و بودایی تمدن بزرگی را به ارمغان آورده و مسلمانان به عنوان یک نیروی قدرت مند و غیر قابل تحمل در برابر همه دشمنان دین اسلام قد علم نموده بود.

پس، تنها از طریق تأسیس فوری و مجدد خلافت به طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم است که جوانان مسلمان مانند جونید و هم چنین مؤمنان در سراسر جهان، به طور کامل محافظت می شوند، و می توانند با عزت و آزاد از ترس زنده گی نمایند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

بازی جنگ سیاسی در افغانستان؛ بزرگ ترین جنایت در قبال زنان و کودکان!

(ترجمه)

امریکا در سراسر جهان شعار خویش را تأمین صلح و مبارزه با تروریزم قرار داده است و چنان زیرکانه معنی تروریزم را کتمان کرده که هیچ کس نمی تواند علیه آن لب به سخن بگشاید و کدام تعبیری از این واژه داشته باشد؛ زیرا امریکا خودش به عنوان ابرقدرت جهان این واژه را تفسیر کرده و جنگ علیه تروریزم را جنگ علیه اسلام، مردان، زنان و اطفال امت مسلمه تفسیر و تعبیر نموده است. اوضاع را چنان در سراسر جهان رقم زده که باید دنیا این تفسیری از تروریزم را بپذیرد و هرکس با این مسأله مخالف باشد، خودش تروریست بوده و به ضد دموکراسی و صلح می باشد.

برا ی کسب قدرت و تبدیل شدن به ابرقدرت در جهان، بعد از جنگ جهانی دوم امریکا ایدیولوژی اسلام را به عنوان بزرگ ترین مانع بر سر راه خود دید، به همین سبب در پی طرح زیرکانه برای نابودی اسلام و مسلمین برامد. این روباه مکار  واقعه ۱۱سپتمبر سال ۲۰۰۱م را بهترین بهانه برای ورود به افغانستان دریافت. دست آورد این جنگ استعماری در افغانستان، کشته شدن هزارها تن افراد بی گناه به شمول زنان و اطفال معصوم و آواره شدن هزاران تن دیگر بوده است. چنان چه گزارش یوناما نشان می دهد که در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۷م بیش از ۱۶۶۲تن افراد ملکی کشته شده و ۳۵۸۱ تن دیگر زخمی شده اند. در طول این مدت تلفات زنان ۲۳ درصد افزایش داشته که ۱۷۴ زن کشته و ۴۶۲ زن دیگر زخم برداشته اند. در طول این مدت زمان به تعداد ۴۳۶ طفل تلف شده و ۱۱۴۱ کودک دیگر زخم برداشته اند. تلفات در میان کودکان نیز نظر به ۶ماه اول سال ۲۰۱۶م ۹درصد افزایش داشته است.

بررسی های نیشن جاردکشنر نشان می دهد که داماد رییس جمهور ترامپ بنیان گذار بلک واتر(ارتش خدمات همه جانبه) و استیفن فاینبرگ یکی از بزرگ ترین سرمایه داران نیویارک، صاحب امتیاز و ناظر DynCorp International بزرگ ترین کمپنی قراردادی در افغانستان، پلان دارند تا جنگ افغانستان را به واحدهای خصوصی نظامی تقسیم نمایند.

زنان و کودکان افغانستان دیگر چه اندازه باید جنایات امریکا را تحمل کنند؛ آیا این همه قربانی از طرف مردم افغانستان برای روند صلح امریکا کافی نیست؟ امریکا می خواهد مردم را از چنگال تروریزم نجات دهد؛ اما کدام مردم را؛ آیا مسلمانان شامل این مردم  نمی شوند؟ این مردم زنان و اطفال امت مسلمه می باشند که خون شان به ناحق ریختانده شده، خانه و خانواده شان از بین رفته، به ناموس و عزت شان تجاوز شده و می شوند.

بدانید و درک کنید که امت مسلمه هرگز آزادی از امریکا نمی خواهند. آن چه را که رهبران به عنوان خواسته مردم بیان می کنند؛ هرگز خواست مردم نبوده؛ بلکه خواست خودشان می باشند و خواسته ها و حقایقی را که مردم خواهان اند، کتمان می کنند. چنان چه زنان و اطفال امت مسلمه در افغانستان خواهان آزادی از چنگال بزرگ ترین تروریست و دهشت افگن؛ یعنی امریکای جنایتکار می باشند. این همه جنگ و کشتار در جهان؛ از جمله افغانستان حاصل بازی جنگ سیاسی است که از طرف امریکا برای رسیدن به اهداف شومش به راه انداخته شده و در این میدان کارزار فعلاً هیچ رقیبی علیه وی برای مبارزه با بی عدالتی و پایان بربریت هایش وجود ندارد.

امریکا بیش از پنج میلیون مسلمان را در افغانستان، عراق، سوریه، سودان، سومالی، کشمیر و دیگر ممالک تا کنون از بین برده و بیش از ۱۰میلیون تن دیگر را زخمی و مجروح نموده است. علاوه بر این ها، با آزمایش اتم و بمب های گوناگون، نسل بعدی امت را نیز آسیب می رساند و در پی از بین بردن شان می باشد.

پس مسلمانان باید در سراسر جهان در برابر این همه قتل و کشتار امت مسلمه خود را مسوول بدانند، با هم متحد شوند و متحدانه تا زمانی که جنایتکاران، قاتلین و متجاوزین خون، مال و ناموس امت به دار مجازات آویخته نشوند، آرام ننشینند. امت باید فریب سازمان های قضایی جهان را نخورند و از این سازمان ها خواهان عدالت نباشند؛ زیرا این ها همه برای فریب مردم می باشد و در حقیقت خود همین سازمان ها ساخته، پرداخته و حامی جنایتکارانی؛ چون امریکا می باشند. امت مسلمه باید به اسلام و عدالت اسلامی چنگ اندازند و برای تأمین عدالت تنها و تنها اسلام را راه حل بدانند و این زمانی تحقق می یابد که یک بار دیگر خلافت به منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم تأسیس شود. این جاست که ظلم و جنایاتی که علیه زنان و اطفال امت مسلمه صورت می گیرد، خاتمه یافته و هویت امت مسلمه که رهبریت جهان را عهده دار بودند، برای شان باز گردانده می شود.

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ

[آل عمران: ۱۱۰]

ترجمه: شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شدید، امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به الله سبحانه وتعالی ایمان دارید و اگراهل کتاب(به چنین برنامه و آیین درخشانی) ایمان آورند، به سود آن هاست(ولی تنها) عده کمی از آن ها با ایمان اند و اکثر آن ها فاسق(و خارج از اطاعت پروردگار) می باشند.

نویسنده: امانه عابد

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

انقلاب های روسیه به کجا رسید؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

با گذشت یک قرن، هنگامی که حکومت تزار غصب و بعداً توسط روس ها جایگزین شد، در روسیه از همان روز تا به حال هیچ پیشرفت چشم گیری نسبت به ۱۰۰ سال گذشته ای که داشت، دیده نمی شود. واپسین تزار روسیه، نیکلای دوم بود که خود و خانواده‌ اش در سال ۱۹۱۷م و در جریان انقلاب روسیه از تاج و تخت افتادند و سپس در جون سال ۱۹۱۸م توسط بلشویک ها نیز اعدام شدند. در حقیقت هر رهبر در قرن گذشته، مجبور بود که با یک چهره ی خشن رو برو شود، زیرا کشور روسیه ذاتاً بی ثبات بود. چالش هایی که در حال حاضر در این کشور با آن مواجه هستند، همانند قضیه ای که باعث سقوط اتحاد جماهیر شوروی و امپراتوری‌ روسیه شده بود، می باشد.

امروز اگر روسیه را در نظر بگیرید، ملت بزرگی است که با بیش از ۱۸۵ گروه قومی، ۲۱ تبعه ی جمهوری و ۸۵ بخش منطقه ای که از آن ۹ منطقه ی زمانی(Time Zone) را تشکیل می دهند، متأسفانه همه از لحاظ اجتماعی متغیر و بی ثبات است. رهبران روسیه اگر به عنوان شاهزاده تزار، شوروی و یا بعد از شوروی بودند، تلاش کرده اند تا چنین اختلاف های جیوپولیتیک را تحکیم و حل کنند. با وجود جغرافیای وسیع آن، ۷۵ درصد از روسیه عملاً غیر قابل زیست است؛ در حالی که اکثر مناطق آن در طول سال به عوض این که در تابستان به جنگل تبدیل شوند، منجمد می باشند.

 تجارت دریایی نیز برای روسیه دشوار است، به دلیل این که در حال حاضر یگانه بندر آب های گرم توسط رقبایش مسدود شده است. علاوه بر این، منطقه مزکر(heartland) روسیه از ست پترزبورگ(St. Petersburg) به سوی مسکو و به منطقه والگا تغییر مکان نموده، بر نزدیکی آن یک رشته دشت ها قرار داشته که از تمام زوایا برایش آسیب پذیر است. این امر روسیه را مجبور به گسترش مرزها و نفوذ به دورتر از مرزهایش کرده است تا بتواند یک منطقه ی محافظوی یا سپرگونه ای را میان خود و رقبایش ایجاد کند. همان طوری که کاترین(Catherine) معروف ترین شخص در روسیه گفت: «من هیچ راهی برای دفاع از مرزهای خود به جز گسترش آن ها ندارم.»

 پایان ناگهانی حکومت تزاریست ها در سال ۱۹۱۷م که در دوران کمونیزم به وقوع پیوست، این پدیده ای پیچیده برای راضی ساختن ولادیمیر پوتین بوده است، او به پیروزی احترام می گذارد؛ اما عمداً انقلاب را به دلیل ورشکستگی سیاسی که کرملین می خواهد تا مردم خود را از آن منع کند، تضعیف و از بنیاد خراب می کند. در حقیقت در تاریخ به طور کلی ۱۲ مارچ به عنوان روز آغاز انقلاب شناخته شده است که روسیه هیچ رخصتی ملی را در این روز برگزار ننمود و کرملین هیچ تعبیر واقعی یا موضع گیری اصلی اش را درین مورد نیز بیان نکرده است.

استدلال درست به بی تفاوت بودن روسیه  نسبت به چنین واقعیات تاریخی برای این کشور به دلیل اختلافات و تقسیم داخلی که در همان‌ زمان اتفاق افتاده بود، است. با این حال، توضیح قابل اعتمادتر این است که پوتین بر وضعیت آب و هوای کشورش می شرمد و نگرانی قوی نسبت به هر احساسی که از سوی مردم برای تغییر نظامش شود، داشته تا مبادا مردم دست به اعتراض های که موجب شکست شان شود بزنند. تلاش های کثیری برای متحد و یک پارچه ساختن روسیه صورت گرفت. تزارها از سلطنت طلبی مطلق به عنوان وسیله ای برای جمع کردن مردم خود استفاده می کردند، هرچند بدون هیچ گونه نتیجه ای بود که باعث سرکوب آن ها در سال ۱۹۱۷م شد. بلشویک ها به رهبری ولادیمیر لنین و موسس انقلاب اکتوبر نیز سعی کردند که مردم روسیه را تحت نظام کمونیزم متحد کنند، هرچند بدون هیچ گونه فایده ای بود که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱م شد.

پوتین همانند حکام مستبد قبلی روسیه در این زمینه شکست خورده است. در واقع با وجود فروپاشی حکومت تزار و کمونیزم، روس ها مانند گذشته و در سایه ی گذشته خود به سر برده و در میان یک اجتماع فروپاشیده و نوسان های سیاسی زنده گی می نمایند. این پدیده هایی است که ولادیمیر پوتین برای حل آن کم خدمت کرده است. بدتر از همه، هر گونه تلاش برای منحرف کردن مردم از تاریخ انقلابی شان، با مشکلات اقتصادی و سیاسی معاصر در داخل کشور از زیربنا تخریب شده است.

در رابطه به عصر حاضر، روسیه هم چنان از رکود اقتصادی رنج می برد. اگر چه در حال حاضر از بحران نفتی که برنت(Brent) از ۱۲۵ دالر سود آور در فبروری ۲۰۱۲م به ۲۷ میلیارد دالر در سال ۲۰۱۶م پایین رسیده است، ارزش پولی روسیه نیز تقریباً به۵۰ درصد نسبت به دالر کاهش یافته است که کاهش دست مزد کارگران و مصرف کننده گان نفت شده است. کمپنی و سکتورهای مرکزی به شدت آسیب دیده اند که روسیه از کاهش رشد نفت در مقایسه با بحران سابق اقتصادی امریکا بی حد رنج می برد.

علاوه بر این، فقر در این کشور در گراف بالایی قرار داشته و نابرابری در حال افزایش است. تحریم ها بر تجارت غلبه می کنند و دخالت روسیه در خارج از کشور بر وضعیت بودجه ملی آن تأثیر گذاشته است. کسانی که با تاریخ روسیه آشنا هستند، به یاد دارند که نوع شرایط مشابه اقتصاد کلان، عزل هر دو تزار(نیکلاس دوم) را به آتش افروخته است که در نتیجه پوتین آرزوی شانس برنده شدن در این بازی را ندارد. از این رو به نظر می رسد که کمی در این زمینه(در پرتو تغییر مجدد بحران های اقتصادی) با وجود انتقال قدرت سیاسی، این کشور در طول زمان تغییر کرده است.

بدون قدرت واقعی در رهبری سیاسی پوتین، قطعاً ناامید کننده است که او انقلاب صدساله را کنار گذاشته باشد. با این حال روشن شد که شکست در نفس خود مربوط به حاکم نیست، بلکه مربوط مفاهیم است که مردم را با هم متحد می کند. در حقیقت، عدم و فقدان ایدیولوژی است که باعث تقسیم روسیه شده است که در پی آن شکست حتمی نهفته است. تنها راه حل واقعی برای روسیه این است تا از ایدیولوژیی پیروی کند که مطابق فطرت بشر بوده و مردم اش را نیز متقاعد خواهد کرد. البته نه آن مفکوره و مفاهیمی که از ذهن بشر به وجود آمده باشد، بلکه از منشاء اصلی(خالق) منشاء گرفته باشد.

نویسنده: قیصر عبدالطیف

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه