چهارشنبه, ۰۹ ربیع الثانی ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۱۰/۰۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فریاد از مسجد مبارک الاقصی توسط استاذ ابو مهدی بیضون

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)

جمعه، 19 صفر 1441 هـ.ق/18 اکتوبر 2019م

ادامه مطلب...

بخشی از گفت‌وگوهای زنده که تلویزیون الواقیه آن را با استاد احمد القصص عضو حزب التحریر لبنان زیر عنوان " کمیته بحران نقد در لبنان... بحران مبدأ یا مشکل موقعیتی انجام داده است!".

جمعه، 19 صفر 1441 هـ.ق/18 اکتوبر 2019م

برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کنید

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

پیام‌ها و درس‌هایی استاذ ابو خلیل طوبانی

عضو حزب التحریر در سرزمین مبارک (فلسطین)

پنجشنبه، 18 صفر 1441 هـ.ق/ 17 اکتوبر 2019م

برای بیشتر به پیوند زیر مراجعه کیند

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

ترتیب دهنده: دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه سوریه

پنجشنبه، 18 صفر 1441 هـ.ق/ 17 اکتوبر 2019م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر به دنبال کننده‌گان و بازدیدکننده‌گان سایت‌ها و صفحات خود سلسله جدید دیدنی ای را زیر عنوان" گرفته شده از نور" توسط استاذ نبیل حساین (ابو عثمان) عضو حزب التحریر در سرزمین مبارک (فلسطین) ارایه می‌دارد.

ادامه مطلب...

فریاد نمازجمعه از مسجد مبارک الاقصی

ارایه کننده: استاذ علی ابو احمد

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک (فلسطین)

جمعه، 26 صفر 1441 هـ.ق/ 25 اکتوبر 2019م

ادامه مطلب...

در جستجوی افراد صالح و با اعتماد

(ترجمه)

از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:

«إِنَّمَا النَّاسُ كَالْإِبِلِ الْمِائَةِ لَا تَكَادُ تَجِدُ فِيهَا رَاحِلَةً» (صحيح البخاری)

ترجمه: مردم مانند صد شتری هستند که يک شتر برای سواری در ميان آنها يافت نشود.

توضیح حدیث

همان‎طور که درميان صد شتر، يک شتر خوب برای سواری پيدا نمی‎شود، هم‎چنان در ميان اين همه انسان‎ها يک نفر برای دوستی و هم‎فکری، امانتداری واعتماد يافت نمی‎شود. خطابی این حدیث را بدو وجه تحلیل کرده است:

اول: مردم در برابر احکام دین یکسان می‎باشند که هیچ نوع برتری شریف بر مشروف و بلند مرتبه بر پائین ندارد.

دوم: یقیناً اکثر مردم نااهل و ناکس هستند؛ اما اهل فضل وشرف بسیار کم و انگشت شمار اند، لذا ایشان مانند شترانی اند که شتر تابع و بارکشی در بین شان نباشد و این قول الله سبحانه وتعالی شاهد این مدعاست که می فرماید:

﴿وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[الأعراف: ۱۸۷]

ترجمه: و ليكن بيشتر مردم نمیدانند.

ای مسلمانان! مصداق این حدیث در این زمان بطور واضح مشاهده می‎شود، چنانچه در سال (۱۹۲۴م) کفار استعمارگر به رهبری امریکا و انگلیس خلافت‎اسلامی را سقوط دادند و در نتیجه تا اکنون زندگی مسلمانان بدون خلیفه سپری می‎شود، یعنی تطبیق حدود و احکام الله معطل قرار گرفته و اجرا نمی‎شود، یا به عبارت دیگر مسلمانان دولتی ندارند که در رأس آن خلیفه‎ای باشد تا حدود و احکام الله سبحانه وتعالی را در روی زمین تطبیق نماید، هم‎چنان از مقدسات، نوامیس و سرزمین‎های اسلامی دفاع نماید، این در حالیست که در میان مسلمانان علماء، رهبران و متنفذین متعدد با ظرفیت‎ها و استعدادهای ويژه‌ای هستند؛ لیکن به عوض احکام اسلام تمام پلان‎ها قوانین و فرمایشات کفار را بالای مسلمانان تطبیق می‎کنند.

چنانچه گاهی اوقات از طریق رسانه‎ها نشان داده می‎شود و به چشم سر تماشا می‎کنید که مسلمانان در سوریه، عراق، برما و مناطق مختلف جهان بخاطر مسلمان بودن‎شان شکنجه، تعذیب و به قتل می‎رسند؛ اما این رهبران و حکام بدون تقبیح نمودن لفظی هیچ نوع عکس‎العمل فزیکی یا فکریِ از خود نشان نمی‎دهند. بدین اساس امروز رهبران وحکام مسلمانان مانند همان صد شتری هستند که هیچ یکی از آنان لیاقت سواری را ندارد و این‎ها نیز لیاقت اطاعت و فرمان برداری را ندارند.

خلاصه حدیث

در میان مسلمانان افراد صالح که با فکر مستنیر تابع دستورات اسلام باشد بسیار کم است، پس اگر شما با چنین افراد صالح و با اعتماد مواجه شدید آنان را به دوستی خویش انتخاب کنید.

ادامه مطلب...

خصوصی‌سازی قدم به قدم شفاخانه‌های دولتی، در واقع بازی با جان فقراء است قانون 2019 مقامات صحت/بهداشت منطقوی و ناحیوی ایالت خیبر پختونخو

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

داکتر هشام انعام الله خان، وزیر صحت/بهداشت ایالت خیبر پختونخوا، حین تصویب لایحه 2019 مقامات منطقوی و ولسوالی/ناحیوی، در مجلس صوبائی(ایالتی) اظهار نمود: «ما یک کشور فقیر هستیم، ما توانایی کافی را نداریم که خدمات رایگان صحی/بهداشتی را برای همگی ارائه بداریم و یا برای آنان داکتر/پزشک و دارو‌های رایگان را تأمین کنیم. ما در حال حاضر در بعضی مناطق در کلینک‌ها و شفاخانه‌ها/بیمارستان‌ها مشارکت خصوصی-عامه را می‌آوریم؛ یعنی خدمات نهاد‌ها را نیمه دولتی می‌سازیم و در بعضی مناطق قیمت‌ها را نیز افزایش می‌دهیم.»

رژیمی‌که ادعای ساختن پاکستان را مانند دولت مدینه می‌کرد، در تامین و ارائه رفا به اتباع‌اش کاملا آشکار شده و ذات این رژیم افشا شد که دروغ گفته‌ بود. یقنیاً دموکراسی تنها برای بهره‌برداری و منفعت حاصل کردن سرمایه‌داران و حکام نخبه طراحی شده، هم‌چنین این نظام فساد‌شان را با پرده‌ی قانون می‌پوشاند، حال آن‌که فقرا را تنها می‌گذارد تا وحشی‌گری کپیتلزم را به تنهایی متقبل شوند. پس از تصویب این لایحه، تمامی شفاخانه‌های ایالاتی، مراکز صحی روستایی، دیسپنسری (داروخانه عمومی رایگان)، مراکز صحی مادر و طفل و لابراتوار‌های دولتی به اختیار مقامات صحت/بهداشت منطقوی و ولسوالی/بخش قرار خواهد گرفت. این مقامات منابع مالی محدودی را از دولت دریافت خواهند کرد؛ ولی بقیه منابع مالی را توسط خودشان با گرفتن پول از مردم سازمان‌دهی می‌کنند، به این معنی که یا مردم‌ غریب و فقیر برای خدمات شفاخانه دولتی پول هنگفتی را بپردازند یا آنان به بسیار ساده‌گی در پشت درب شفاخانه‌ از باعث فقر و ناداری بمیرند.

در حال حاضر 75 درصد جمعیت پاکستان تداوی صحی/بهداشتی شان را از شفاخانه‌های خصوصی دریافت می‌کنند، به دلیل این‌که شفاخانه‌های دولتی نه تنها فاقد تسهیلات صحی/بهداشتی است؛ بلکه کیفیت مراقبت و تداوی آن‌ها حتی از بدترین نیز عبور کرده است. فلهذا حتی فقرا و مساکین و مردمان نادار که بجز از رفتن به شفاخانه‌های دولتی دیگر هیچ چاره‌ی نداشتند، اکنون از خدمات صحی/بهداشتی رایگان یا ارزان‌‌ نیز محروم شدند؛ چنان بد شد که از بد، بدتر شده رفت. ‏دموکراسی خدمات اساسی صحی را به یک نعمت مبدل ساخته است؛ جای‌که شفاخانه‌ها مریض را من‌حیث مشتریان پرداخت‌کنند، فکر می‌کنند که مریضان تحت فشار قرار بگیرند تا سرانجام سکتور خصوصی صحی/بهداشتی از آنان پول حاصل کند. ‏باوجود این واقعیت دردناک و خشن، حکام فعلی اصرار می‌ورزند که آن‌ها "مراقبت‌های بهداشتی/صحی را خصوصی‌سازی نمی‌کنند؛ بلکه تنها شفاخانه‌های دولتی را رشد می‌دهند. ‏در جامعه غرب کپیتلیست مردم با همین مشکل مراقبت و بهداشت/صحت روبرو هستند، طوری‌که تسهیلات و امکانات صحی به دست شرکت‌های بیمه سپرده شده است. در سطح جهانی، دموکراسی به یک مسئله توجه خاصی نموده است آن این‌که شرکت‌های بیمه سرمایه‌داری و شفاخانه‌های خصوصی برای تامین و حفظ منافع یک‌ گروه خاصی جامعه ساخته شده اند.

اسلام صحت/بهداشت، تعلیم و تربیه/آموزش و پرورش و امنیت را نیازهای اجتماعی خطاب نموده است. اسلام بر خلیفه واجب قرار داده تا دست‌یابی به این چنین تسهیلات را در جامعه تامین بسازد. امام مسلم از جابر رحمه الله علیه روایت می‌کند.

«أَرْسَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ طَبِيبًا، فَقَطَعَ مِنْهُ عِرْقًا، ثُمَّ كَوَاهُ عَلَيْهِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم یک طبیب را نزد ابی بن کعب فرستاد، او وریدش را قطع کرد و بعداً (جای زخم را با آله مخصوص) آن را سوزاند (تا از خون‌زیری جلوگیری نموده و جای زخم را التیام ببخشد).

حاکم در مستدرک خود از زید بن اسلم روایت نمود که وی نیز از پدر خود نقل می‌کند که فرمودند: «من در عصر عمر بن الخطاب رضی‌الله‌عنهم شدیداً بیمار شده بودم، بناً وی یک طبیب را صدا کرد و آن طبیب بدن مرا آن‌قدر گرم ساخت که بعداً من به اندازه‌ی نیرومند گشتم که می‌توانستم خسته خرما با دندانم زره زره بکنم.» و رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«وَالإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (بخاری: 2751)

ترجمه: امام به‌ مثل یک سپر است و در مقایل رعیت‌اش مسوول است‌

تامین تسهیلات و امکانات صحت/بهداشت در جامعه در واقع یکی از مسوولیت‌های اساسی یک دولت اسلامی محسوب می‌شود. خلیفه منصور در سال 1283، بیمارستان المنصوری را بنا کرد و تا امروز جهان شاهد چنین یک شفاخانه‌ی بزرگ و عظیم نبوده است. شفاخانه‌ی تحت نام بیمارستان المنصوری گنجایش هشت هزار مریض را داشت و از سوی دیگر برای هر مریض دو پرستار مقرر بود تا از آنان به خوبی مراقبت کنند. دموکراسی و دیکتاتوری در امور حفظ حقوق مردم، ناکام مانده اند. تنها نظامی‌که بر اساس وحی الهی بنیاد گذاشت شده و آن‌چه که الله سبحانه وتعالی نازل کرده حکم می‌کند، همانا خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت است که می‌تواند انسانیت را از گزند زهر نظام غارت‌گر و چپاول‌گر سرمایه‌داری حفظ کند.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: زکریا وهاج

 
ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

از این آیۀ مبارکه:

﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [بقره: ۱۹۸]

ترجمه: و هنگامیكه از عرفات(به سوی مزدلفه) روان شديد، الله سبحانه و تعالی را (با تهليل و تكبير و تلبيه) در نزد مشعرالحرام ياد كنيد و همان گونه كه شما را رهنمون كرده است، الله (سبحانه وتعالی) را ياد كنيد(با تضرّع و زاری و بيم و اميد و اينكه گوئی او را می بينيد به ذكرش بپردازيد) اگرچه پيش از آن جزو گمراهان بوده باشيد.

سوالی در نزدم خلق شده است؛ زیرا از آیۀ اول ﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ﴾ و هنگامی‎كه از عرفات(به سوی مزدلفه) روان شديد، الله سبحانه وتعالی را (با تهليل و تكبير و تلبيه) در نزد مشعرالحرام ياد كنيد.

طوری فهمیده می‌شود که حجاج در عرفات وقوف کنند؛ اما آیۀ بعدی طوری دلالت دارد که حجاج باید در مزدلفه نیز وقوف کنند، پس از این دو آیه طوری برداشت می‌شود که گویا باید دو وقوف صورت گیرد، یک وقوف در عرفات و وقوف دوم در مزدلفه با وجودی‌ معلوم است که وقوف در عرفات لازم بوده و از عرفات به مزدلفه نزول صورت می‌گیرد. امیدوارم که این مطلب توضیح داده شود! الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر نصیب فرماید.

پاسخ:

برادر محترم در حج یک وقوف است، همان وقوف در عرفات و سپس به مزدلفه نزول صورت می‌گیرد. برای روشن شدن این موضوع معنی این دو آیه کریمه را برای شما واضح خواهم می‌ساخت: ﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ﴾ و هنگامی‎كه از عرفات (به سوی مزدلفه) روان شديد. و این از باب سیلان آب است یعنی مانند آن که آب در مسیر خود سیلان می‌کند؛ همان طور حجاج از عرفات به مزدلفه می‌آیند. "عرفات" در این آیه صیغۀ جمع نیست؛ بلکه اسم مکانِ معروفی است از اماکن حج یعنی عرفات اجزای مختلفی ندارد؛ بل یک مکانی است که به نام عرفات یاد می‌شود. یعنی "عرفة" و "عرفات" یک معنی دارد، "تاء" در کلمۀ عرفات "تاء" تأنیث نمی‌باشد به همین دلیل از لحاظ ادبی قبول اعراب نموده و غیر منصرف نشده است. ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ﴾ یعنی اگرچه شما قبل از آوردن هدایت از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم و بیان احکام حج و غیر آن در گمراهی بودید.  ﴿الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ﴾ مشعرالحرام مزدلفه است؛ چنانچه ابن عمر رضی الله عنه روایت نموده است که مشعرالحرام به مزدلفه اطلاق می‌شود. ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ یعنی باید وقوف شما ای اهل مکه مانند دیگر مردم باشد، بدین معنی که در عرفات وقوف کنید، سپس از عرفات به مزدلفه نزول کنید. این آیه مبارك عادت قریش را در زمان جاهلیت باطل نموده‎است؛ چون که در آن زمان قریش در مزدلفه وقوف می‌نمودند؛ نه در عرفات از این لحاظ مزدلفه از اماکن حرم است؛ ولی عرفات از اماکن حل و می‌گفتند که ما ساکنین و پاسداران بیت الله‎الحرام هستیم و از منطقۀ حرم بیرون نمی‌شویم، هم‎چنان این منطقه را "حمس" یاد می‎کردند. از اینرو الله سبحانه وتعالی در این آیه مبارک قریش را امر کرد که مانند دیگر مردم در عرفات وقوف کنند و از خطاهای‌که انجام داده اند، استغفار کنند. الله سبحانه وتعالی برای بندگان مخلص خود بخشاینده و مهربان است.

بخاری و مسلم که لفظ حدیث از بخاری است از هشام ابن عروه از پدرش که وی از عائشه رضی الله عنها روایت نموده است:

«كَانَتْ قُرَيْشٌ وَمَنْ دَانَ دِينَهَا يَقِفُونَ بِالْمُزْدَلِفَةِ، وَكَانُوا يُسَمَّوْنَ الحُمْسَ، وَكَانَ سَائِرُ العَرَبِ يَقِفُونَ بِعَرَفَاتٍ، فَلَمَّا جَاءَ الإِسْلاَمُ أَمَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ، ثُمَّ يَقِفَ بِهَا، ثُمَّ يُفِيضَ مِنْهَا» فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾

ترجمه: قریش و هم‌کیشانشان در مزدلفه وقوف می‌کردند و آن‌ را بنام "حمس" یاد می‌کردند و دیگر اعراب در عرفات وقوف می‌کردند و وقتی‎که اسلام آمد، الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را امر نمود که قریش نیز در عرفات وقوف کنند، سپس از عرفات به مزدلفه بروند و همین معنی قول الله سبحانه وتعالی است: یعنی نزول کنيد از جائی‌که مردم نزول می‌کنند.

بناء (ثُمَّ) عطف بر آخر آیه سابقه است:

﴿وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ [بقره: ۱۹۷]

ترجمه: و توشه برگيريد(هم برای سفر حجّ و هم برای سرای ديگرتان و بدانيد) كه بهترين توشه پرهيزگاری است و ای خردمندان! از (خشم و كيفر) من بپرهيزيد.

یعنی در آیۀ مبارکه از لحاظ معنی تقدیم و تأخیر است، بناًء ترتیب معنی به صورت ذیل است: یعنی برای خودتان اعمال خیر جمع کنید؛ زیرا بهترین توشه تقوا و اعمال خير است و از من تقوا کنید ای صاحبان عقل سپس وقوف کنید از جای‌که مردم وقوف می‌کنند، یعنی در عرفات وقوف کنید و بعداً از عرفات به مزدلفه برويد؛ چنانچه قریش این عمل را در زمان جاهلیت انجام می‌دادند وقتی به عرفات وقوف کردید و امر الله سبحانه وتعالی را انجام دادید به طرف مزدلفه بروید و الله سبحانه وتعالی را در مزدلفه یاد کنید، الله سبحانه وتعالی را به خاطری این هدایت حمد بگوید؛ چون قبلاً شما گمراه بودید و راه هدایت را نمی‌شناختید.

چنان به نظر می‌رسد نکتۀ که سبب این سوال گردیده است و چنانچه سوال کننده فکر می‌کند که کلمۀ "ثمَ" در این آیه حرف عطف است که "تراخی" یعنی وسعت و فراخی را افاده می‌کند که در این صورت معنی آیۀ اول را این‌گونه فکر می‌کند:

﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ﴾

ترجمه: یعنی شما وقتی در عرفات وقوف کردید به مزدلفه پایان شوید.

 پس حاجی باید از عرفات به مزدلفه بیاید و از آیۀ دوم طوری برداشت می‌کند که آیۀ: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾ با در نظرداشت معنی "ثمَ" به این معنی است که وقتی به مزدلفه رسیدید بعد از نماز صبح از "مزدلفه" به "مِنا" بروید، از چنین تعبیری این سوال پیدا شده است در حالی‌که به دو وجه چنین نیست:

وجه اول: روایتی است که بخاری و مسلم در مورد نزول این آیه مبارکه نموده است: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾ یعنی به عرفات باید توقف کنید؛ نه در مزدلفه و الله سبحانه وتعالی برای تمام حجاج به شمول قریش فرض نموده تا به عرفات وقوف کنند.

وجه دوم: این است که "ثمَ" معنی تراخی یعنی فراخی و وسعت را می‌رساند و مسئله که بعد از "ثمَ" ذکر شده باید بعد از موضوع و قبل از"ثمَ" باشد؛ اما این معنی دائمی آن نیست؛ بلکه گاهی اوقات کلمۀ "ثمَ" برخلاف این معنی نیز استفاده می‌شود، چون یکی از موارد استعمال آن این است که مسئله ما بعد "ثمَ" در معنی قبل از ماقبل "ثمَ" است؛ اما این مسئله نیاز به قرینه دارد و هم‎چنان نیاز به نکتۀ دارد که ایجاب چنین مسئله را داشته باشد.

 چنانچه عرب‌ها می‌گویند: "أعجبني ما صنعت اليوم ثم ما صنعت أمس أعجب" یعنی چیزی‌که دیروز انجام دادم جالب‌تر از چیزی است که امروز انجام دادم که در این صورت علماء زبان می‌گویند عطف لاحق بر سابق است و بدون این‌که مسئله اولیت در نظر گرفته شود؛ مگر معنی مشهور این است که مسئله‎ متذکره بعد از کلمۀ"ثمَ" از لحاظ وقوع باید بعد از مسئله متذکره قبل از"ثمَ" باشد. بناًء استعمال کلمه" ثمَ" به قرینۀ نیاز دارد تا وجه دوم را ثابت سازد و هدف از استعمال "ثمَ" به این شکل تبارز دادن مسئله‌ خاصی است؛ زیرا تفاوت استعمال در زبان عربی‎فصیح حتماً روی یک هدف است نه بدون هدف.

با دقت نمودن زبان عربی سابق در می‌یابیم که همین استعمال کلمه "امس" بعد از "ثمَ" و استعمال "یوم" قبل از "ثمَ" معنی تقدیم و تأخیر را می‌رساند؛ اما هدف از این تقدیم و تأخیر ظاهر نمودن مطلبی است که گویا طوری گفته شده که آنچه دیروز انجام می‌دادند از امروز شان بهتر است؛ اما در حقیقت چنین نیست. پس در آیۀ مبارکه قرینه تقدیم و تأخیر از لحاظ معنی سبب نزول آیه طبق روایت بخاری و مسلم است. اما هدف از تقدیم و تأخیر ابراز مسئله است و این آیۀ مبارکه عادت قریش را به بطلان کشیده و برای قریش بیان کرد که باید مثل سائر حجاج در عرفات وقوف کنند نه در مزدلفه.

امیدوارم که مسئله واضح و فهمیده شده‎باشد که وقوف تنها همان وقوف در عرفات است و آیۀ متأخر﴿ثُمَّ أَفِيضُوا...﴾ در معنی از آیۀ ﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ...﴾ مقدم است و این تقدیم و تأخیر در زبان عربی به خاطری یک هدف است و هدف در این‌جا از بین بردن عادت جاهلیت است که این عادت قریش را از دیگر مردم جدا می‌کرد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه