- نشر شده در ویدیوها
حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در اردوگاههای أطمه در حومه ادلب با عنوان "خشم انقلاب!" ترتیب داد.
شنبه 22 ذیالحجه 1440 هـ.ق موافق 23 اگست/اوت 2019
حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در اردوگاههای أطمه در حومه ادلب با عنوان "خشم انقلاب!" ترتیب داد.
شنبه 22 ذیالحجه 1440 هـ.ق موافق 23 اگست/اوت 2019
جلسه (245)
[اجلاس G7!]
مهمان برنامه: استاد بلال قصراوی (ابو ابراهیم)
مجری برنامه: استادهیثم ناصر(ابو عمر)
حزبالتحریر ولایه اردن
جمعه، 29 ذیالحجه 1440 هـ.ق موافق 30 اگست/اوت 2019
(ترجمه)
پرسش:
احادیثِ صحیحِ بسیاری در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) آمده است؛ تفسیر و توضیح احادیث چگونه است؟ قسمیکه در بعضی از اقوال آمده آیا واقعیت این احادیث بر علمای اصول و یا علمای حدیث صدق میکند؟ و همچنین گاهی میشنویم که این جماعه و یا آن گروه ادعای طایفۀ ظاهره بودن را دارد، چگونه میتوانیم هویت اصلی این کتله را بشناسیم؟ الله سبحانه وتعالی برای شما اجر دهد.
پاسخ:
پاسخ به پرسش شما دو بخش دارد:
اول- تفسیر و توضیح احادیثیکه در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) است.
دوم- تطبیق و عملی کردن واقعیت احادیث در زندگی.
اما جزء اول که در مورد آن گروه احادیث بسیاری ذکر شده قرار ذیل است:
- بخاری از طريق مغيره بن شعبه روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:
«لاَ يَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ»
ترجمه: همیشه مردمانی از امت من غالب و پیروز اند؛ تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) به آنان میرسد و آنان همچنان پیروز اند.
- مسلم از طریق ثوبان روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ»
ترجمه: همیشه بخشی ازامتم باحق –بر دشمنان- پیروزاند. هرکس سودای ناامید کردنشان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمیرساند؛ تا اینکه دستور الله بیاید و آنان همینگونه (استوار) اند.
- مسلم از جابر بن عبد الله روایت نموده، از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میگفت:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لَنَا فَيَقُولُ لاَ إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَةَ اللَّهِ هَذِهِ الأُمَّةَ»
ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالباند. فرمود: عیسی فرزند مریم علیه الصلوة والسلام فرود میآید و پیشوایشان به او میگوید: بفرما و ما را نماز ده. عیسی میگوید: نه؛ برخی از شما بر برخی دیگر امیر هستید؛ این بزرگداشت الله متعال برای این امت است.
- و همچنان مسلم از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی را نقل کرده که فرموده است:
«وَلاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»
ترجمه: و پیوسته بخشی از مسلمانان بر اساس حق پیکار میکنند و تا روز قیامت بر مخالفین خویش غالب و چیرهاند.
- مسلم از طریق عقبة بن عامر روایت نموده که من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میگفت:
«لاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ عَلَى ذَلِكَ»
ترجمه: مداوم بخشی از امتم به خاطر دستور الله (سبحانه وتعالی) میجنگند و دشمنانشان را از بین میبرند و مخالفان به ایشان زیانی (دینی وایمانی) رسانده نمیتوانند و تا وقتیکه قیامت برپا میشود، به همینگونه استوار اند.
- و همچنین از طريق معاوية روایت کرده، شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي قَائِمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ عَلَى النَّاسِ»
ترجمه: پیوسته گروه از امت من دستور الله (سبحانه وتعالی) را برپا میدارند و رسواکنندگان و مخالفان، به ایشان زیانی (دینی و ایمانی) رسانده نمیتوانند و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، بر همین روش استوار اند.
- همچنین ترمذی از طریق ثوبان روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ يَخْذُلُهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ»
ترجمه: همیشه بخشی از امتم با حق –بر دشمنان- پیروز اند. هرکس سودای ناامید کردن و رسوا نمودنشان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمیرسانند تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) (در برپایی قیامت) بیاید و آنان همینگونه (استوار) اند.
- ابوداود از طریق عمران بن حصين روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»
ترجمه: مرتباً قسمتی از امتم بر اساس حق میجنگند و بر مخالفانشان چیرهاند تا اینکه آخرین فردشان با دجال کارزار میکند.
همچنین امام أحمد از طريق جابر بن عبدالله روایت کرده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود:
سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»
ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالباند.
- و همچنین أحمد از رسول الله صلى الله عليه وسلم روایت کرده که فرمود:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لَعَدُوِّهِمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ إِلاَّ مَا أَصَابَهُمْ مِنْ لأْوَاءَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ؟ قَالَ: بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ وَأَكْنَافِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ»
ترجمه: پیوسته گروهی از امت من بر راه حق پیروز اند و بر دشمنان خود غالباند، مخالفین به ایشان زیانی (دینی وایمانی) نمیرسانند؛ مگر اندکی سختی معیشت میرسد و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، به همین روش استوار اند. اصحاب رضی الله عنهم گفتند: یا رسول الله آنها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیت المقدس و نواحی آن.
- وهمچنین در "الکبیر" آمده است:
«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ يَغْزُوهُمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ قَالَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ»
ترجمه: پیوسته گروه از امت من بر راه حق استوار خواهند بود؛ بر کسانیکه علیهشان پیکار میکنند پیروز میگردند و کسانیکه با ایشان دشمنی کند، زیانی (دینی وایمانی) به آنها نمیرسانند تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) میآید. آنها به همین روش استوار اند؛ اصحاب رضی الله عنه گفتند: یا رسول الله آنها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیتالمقدس و اطراف آن هستند.
همچنین در کتاب احمد از ابیامامه روایت شده که آنها در بیتالمقدس هستند و کلمۀ "بیت" را به "المقدس" مضاف ساخته است، در کتاب طبرانی حدیثِ "النهدی نحوه" آمده و از ابو هریره رضی الله عنه در کتاب "الأوسط للطبرانی" روایت شده است:
«يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها، وعلى أبواب بيت المقدس وما حوله، لا يضرهم من خذلهم ظاهرين إلى يوم القيامة» [فتح الباری]
ترجمه: آنها بر دروازههای دمشق و اطراف آن و دروازههای بیتالمقدس و اطرافِ آن جهاد میکنند؛ کسانیکه میخواهند رسوائی را متوجهشان سازند؛ زیانی (ایمانی ودینی) به آنها نمیرسانند و تا روز قیامت برحق پیروز اند.
همچنین در حدیثِ دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
«لا تزال عصابة من أمتي يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها وعلى أبواب بيت المقدس وما حولها، لا يضرهم خذلان من خذلهم ظاهرين على الحق إلى أن تقوم الساعة» [كنـزالعمال - للمتقی الهندی]
ترجمه: مداوم بخشی از امتم بر دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای بیتالمقدس و اطراف آن میجنگند، رسواسازی هیچکسی زیانی به آنها نمیرساند و آنها همیشه بر حق خواهند بود تا اینکه قیامت برپا خواهد گردید.
در مجموعۀ احادیثیکه در مورد طائفۀ ظاهره وارد شده است، هرگاه تفکر عمیق شود، موارد زیر آشکار میشوند:
اول- گروهیکه پیروز و کامیاب میشوند، جزء از مسلمانهااند، نه همۀ مسلمانها؛ چون واژۀ "طایفة" در زبان عربی به معنی بخش و یا پارهی از شی و یا چیزی را گویند و هر پارهی از شی را "طایفة" میگویند و در لغتنامۀ المحیط آمده است: (والطائفة من الشیء: القطعة منه)؛ یعنی: طائفه از شی به معنی بخشی از همان شی است.
دوم- صفتی را که این کتله دارد، عبارت از خط سیر مستقیمشان بر حق است و یا به عبارت دیگر، آنچه که الله سبحانه وتعالی دستور داده به اساس دستورات آن مستقیماً حرکت میکنند.
سوم- گروهیکه متصف به این واقعیتاند، کسانیاند که در راهِ اسلام جهاد میکنند و به این الفاظ آماده است: «يقاتلون على الحق»، «يقاتلون على أمر الله»
چهارم- خصوصیت دیگر آنها این است که آنها دارای قوت و نیرو هستند که با ارتشِ دشمن میرزمند و بر آنها غالب شده، آنها را شکست میدهند و در نهایت نصرتِ آشکارا نصیب آنها خواهد گردید. در حدیث به این الفاظ آمده است: «يقاتلون على الحق ظاهرين على من ناوأهم» و «يقاتلون على أمر الله قاهرين لعدوهم».
پنجم- در حدیث ذکر شده است: «گروه مذکور بر دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای بیتالمقدس و اطراف آن جنگ میکنند.» یعنی آنها در سرزمین شام با دشمن جنگ میکنند و در نهایت پیروزیی میدان از آنها خواهد بود.
اوصاف ذکرشده فوق میرساند که این گروه بر اساس اسلام و ارزشهای اسلامی و آنچه الله سبحانه وتعالی دستور داده استوار اند و در راه اسلام میجنگند و از چنان قدرت و نیروی لازم برخوداراند که دشمن را به هزیمتِ مشهود و آشکارا مواجه خواهند ساخت. حتمی است که دشمنِ مسلمانان همانا ارتشها و دولتهای کفریاند و گروهیکه به طرف دشمن حمله میکنند، باید دارای ارتش کاملاً قدرتمند و قوی در دولت اسلامی باشد و لازم است تا این ارتش را خلیفه و یا فرمانده لشکر رهبری نماید که در نتیجۀ رهبری خلیفه، ارتش اسلام با دشمنان میجنگند و دشمنان خود را شکست داده و آنها را مغلوب میسازند. همچنین این گروه از شام و اطراف آن حرکت کرده در قدم اول دولت و ارتش را در آنجا تأسیس مینمایند و سپس با دشمنان جنگ کرده آنها را نیست و نابود میکنند. به عبارت دیگر، این فرقه یا صاحب دولت و ارتش است که به طرف دشمن حمله نموده و آنها را به شکست مواجه میسازند و یاهم گروهیاند که برای ایجاد دولت اسلامی کار و فعالیت کرده و پس از ایجادِ یک دولت بالای دشمن حمله نموده و دشمن را از بین خواهند برد.
اما در رابطه به واقعیت عینی این جماعه، من فکر میکنم که این واقعیت بر عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش صدق میکند که دولت را تأسیس و سپس جهاد کردند. همچنان فکر میکنم، این مسئله بر میگردد به صدر اسلام و هر خلیفه و فرمانده که در دولت اسلامی با دشمنان جنگ کرده و پیروز گردیده است. میتوانم بگویم که این واقعیت بر جهاد صلاح الدین ایوبی و لشکریانش نیز صدق میکند که صلیبیها را شکست داد؛ همچنین بر حملۀ قطز و بیبرس و لشکریانشان نیز صدق میکند که تاتارها را شکست دادند. همچنین فکرمیکنم، این موضوع بر ما در حزبالتحریر نیز صدق میکند که برای ایجاد دولت ابر قدرت اسلامی –خلافت راشده– کار و فعالیت مینماییم که این دولت با دشمنان کافر جنگ را آغاز و پیروزی میدان از آنها خواهد بود؛ به همینگونه قسمیکه رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت داده است، دولت یهود را از نقشه دنیا محو و روم فتح خواهد گردید و این مسئلهای است که نزد من راجحتر است.
اما واقعیت بیان شده در احادیث به گروهیهای صدق نمیکند که دارای دولت اسلامی و ارتش نباشند؛ چون بدون دولت و ارتش نمیتوان دولت و یا ارتش دشمن را شکست فاحش داد؛ پس گروهای بدون دولت و ارتش نمیتوانند امریکا و انگلیس را مغلوب سازند و نمیتوانند کیان یهود را ریشهکن سازند.
وضاحتاَ باید تذکر داد: اوصاف ذکر شده این گروه بر گروهای بدون دولت و یا ارتشهای بدون دولت محل کارایی و تطبیق ندارد؛ چون صفت گروه منصوره تنها جنگ نه؛ بلکه جنگ همراه با غلبه و پیروزی است که وجود دولت و ارتش حتمی است. گروهای نظامی بدون دولت، دولتها را شکست داده نمیتوانند. همچنین واقعیت بیان شده در حدیث در نبود دولت خلافت بر گروهایکه برای تأسیس دولت اسلامی –خلافت– کار و فعالیت ندارد، محل تطبیق ندارد؛ اینگونه گروهایی نمیتوانند در دل دولت و ارتشها تشویش و نگرانی را ایجاد کنند. پس جنگ و غلبه بر دشمن در وجود دولت اسلامی و یا تلاش و مبارزه برای تأسیس آن که در نتیجه سبب قتال در رکاب دولت میگردد، هردو عمل صفت اساسی این گروه میباشد.
لذا وصف این گروه بر علمای حدیث و علمای اصول مطابقت نمیکند؛ مگر اینکه برای ایجاد یک دولت کار و فعالیت کنند، یا در چارچوب یک دولت با دشمن جهاد و مبارزه نموده و بالای آنها مسلط شوند. اما در مورد آنچه که صحیحالبخاری در باب قول پیامبر صلى الله عليه وسلم گفته: «لا تزال طائفة من أمتي ظاهرين على الحق يقاتلون وهم أهل العلم»؛ پس جملۀ "وهم أهل العلم" اضافه شده از طرف مصنف است؛ نه از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ به دلیل اینکه علامه عسقلانی در شرح این باب در کتابِ خود فتحالباری واضحاً پیوندِ "وهم اهل العلم" را از سخن و نظریه مصنف دانسته است.
قابل یادآوری است: هرگروهیکه با اخلاص در مقابل دشمن میرزمد، مستحق اجر و ثواب خواهد بود، چه دشمن را شکست دهد و یا ندهد. به همین شکل جنگ مخلصانهی فردی با دشمن دارای اجر میباشد و هر مجموعهای که دست به کارهای خیر میزنند، مستحق اجر اند، برابر است که عمل فردی باشد و یا جمعی و هر مجموعهای که مصروف علوم اسلامی، اصول و یا احادیثاند، هرچند عمل فردی هم باشد، بازهم مستحق اجر و پاداشاند. پس مسئله تنها مستحق اجر و پادش شدن نیست؛ بلکه واقعیتِ گروه منصوره چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا بیان کرده است و تشریح درست حدیث آنچه نزد من راجحتر بود ذکر گردید.
اما لفظ "لایزال" به معنی بلا انقطاع نیست؛ بلکه پیروزی بر دشمن تا روز قیامت همیشه متناوب بوده، به این معنی نیست که پس از پیروزی شکست میآید و بار دیگر ما در مقابل دشمن پیروز نمیشویم؛ بلکه نصرت و پیروزی ما تا روز قیامت همیشه نوبتی خواهد بود. همینگونه در صدر اسلام مسلمانان پیروز شدند و پس از آن شکستها وپیروزیها نوبتی آمدند که مصداق همین آیه (وتلك الأيام نداولها بين الناس) میباشد که صلیبیها آمدند؛ پس به شکست مواجه شدند، تاتارها آمدند؛ سپس به شکست مواجه گردیدند؛ سپس مسلمانان ضعیف شدند و باز قسطنطنیه را فتح و آن را اسلامبول نامگذاری کردند... و پس از آن خلافت به سقوط مواجه گردید که إنشاءالله مجدداً باز خواهد گشت و کیان یهود را از صفحهی هستی محو خواهد نمود. پس از آن روم فتح خواهد گردید و گروه متذکره تا اینکه آخرین آنها با دجال جنگ خواهند نمود؛ وجود خواهد داشت. از جمله امور قابل توجه در حدیث این است که زمانیکه حضرت عیسی علیه السلام در نزدیکی قیامت فرود میآید، مسلمانان دارای دولت و امیر اند که پس از آن بر دشمن نصرت و غلبه مییابند. بناءً معنی "لایزال" به معنی قطع دائمی نه؛ بلکه به این معنی است که در دنیا همیشه امور متناوب و دورهای خواهد بود که این واقعیت مانندِ قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است که بخاری روایت کرده است:
«لن يزال أمر هذه الأمة مستقيماً حتى تقوم الساعة»
ترجمه: حالت این امت تا روز قیامت پیوسته مستقیم و استوار خواهد بود.
استقامت امت به معنی تداوم و همیشهگی وضعیت نیست؛ بلکه استقامت امت در دورههای مختلفی از بین رفت؛ به ویژه پس از سقوط خلافت اسلامی. حدیث این معنی را افاده میکند که در دنیا برای همیشه استقامت امت از بین نخواهد رفت که یکبار وضعیت خراب گردد، بار دیگر بهتر نشود و یا به این معنی نیست که یکبار که خلافت سقوط کرد بار دیگر باز نگردد؛ البته واقعیت این است، هربار که وضعیت به خرابی گراید بار دیگر بهتر میگردد؛ پس استقامت امت امری است که تا به روز قیامت همیشه دورهای خواهد ماند.
بخش نخست پاسخ همین بود و این چیزی است که من آن را ترجیح میدهم؛ اما من به شکل قطعی نمیگویم که غیر از این تفسیر دیگری نیست؛ اما آنچه به نظرم راجحتر و ثواب بود، همین است.
اما بخش دوم: عملی کردن و تطبیق حدیث در زندگی؛ واجب است که با احادیث متذکره عمل کرده شود؛ قسمیکه اصحاب رضوان الله تعالی علیهم اجمعین و تابعین به وجه احسن به احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم برای مسلمانان بشارت و باخبری از این امور را میدادند. هنگامیکه حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را خواندند و شنیدند که قسطنطنیه و روم فتح خواهد گردید، مشتاق به این بودند که هریک از آنها به بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم در میدان عمل اقدام نماید، تا اینکه الله سبحانه وتعالی خواست فضلِ فتحِ قسطنطنیه را نصیب محمد فاتح نماید و پس از آن ناماش را اسلامبول گذاشت.
آنها هنگامیکه حدیث را شنیدند، همهگی جهت تحقق بخشیدن آن کوشش میکردند تا بادستان خود؛ همچون سرزمینها را فتح کنند و خیرِ بزرگ را که رسول الله برای فاتح آن توصیف نموده بود، به دست آرند: "چه نیکو امیر است، امیرِ آنها و چه نیکو ارتش است، ارتشِ آنها". حتی بسیاری از خلفاء نیروهایشان را به طرف قسطنطنة میفرستادند تا قسطنطنیة را فتح کنند و بسیاری از بزرگان صحابه؛ مانند: ابو ایوب انصاری رضی الله تعالی عنه در تشکیل ارتش اسلامی به خاطر فتح قسطنطنیه اشتراک کردند تا به این بشارت دست پیداکنند.
بنابر این، لازمۀ حدیثِ گروه منصوره نیز همینگونه است، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما اوصاف وفضیلتاش را بیان کرده است که بدون شک به زودی با دشمن جنگ میکنند و بالای آنها تسلط یافته، آنها را سرکوب و نابود نموده، بگونهای علنی بر آنها چیره میشوند و این پیروزی متحقق نمیگردد؛ مگر در چارچوب دولت اسلامی و ارتش اسلامی. پس برماست که از هرنوع امکانات برای اقامۀ دولت خلافت راشده دریغ نورزیم و امید است که تا از جملهی سربازان آن ارتش باشیم که با دشمن جهاد کرده آنها را شکست داده؛ چنان مغلوب سازیم که در تاریخ به یادماندنی باشد. به همین خاطر از الله سبحانه وتعالی مسألت داریم که ما از جملۀ گروهی باشیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث شریفاش توصیف کرده است.
مهمترین هدف این نیست که ما قضاوت کنیم که این گروه و این جماعة طایفه ظاهره است؛ بلکه مهمترین هدف و مسئله این است که هرکسیکه این گروه کامیاب را دوست دارد، در موردش تحقیق نماید و جهت تقویت این گروه و برای ایجاد دولت اسلامی کار نماید و با ارتش اسلامی ملحق شده، برای نابودی دشمن کافر؛ مانند: امریکا، بریتانیا، یهود وغیره جهاد کند و آنها را از بین ببرد.
پس از همهی آنچه بیان گردید نکتۀ قابل تذکر این است که هدف اساسی ما قضاوت بالای گروه خاص نباشد که این از جمله طایفه ظاهره است و یا اینکه آن گروه مستحق نیست و ما هستیم؛ بلکه بهتر این است که هدف اساسی ما مسابقه برای تحقق اوصاف این گروه باشد تا برای تأسیس همچون یک دولت و ارتش اسلامی که با دشمنان کافر؛ مانند: امریکا، انگلیس، یهود و دیگر دولتهای کفری جهاد نماید و آنها را شکست دهد، تلاش به خرچ دهیم. پس کسانیکه میخواهند از جملهی طایفه ظاهره باشند، باید برای تحق وصفِ شکست دشمن و غلبه بر آن در چارچوب یک دولت اسلامی و ارتش اسلامی کار و فعالیت نمایند.
در فرجام از الله سبحانه وتعالی میخواهیم ما را از جملهی آن گروه بسازد و اینکه شاهد قیام دولت اسلامی –خلافت راشده– بوده و از جملهی سربازان اسلام باشیم که دشمنانمان را نابوده نموده و بالایشان کاملاً غلبه حاصل نمائیم.
الله سبحانه وتعالی ناصر کسانی است که دیناش را نصرت میدهند و او قوی و عزیز است.
برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته
7 رمضان 1425هـ.ق
21 اکتوبر 2004م
(ترجمه)
در حالیکه قلبها به زیارت بیت الله شریف و ادای نماز در مسجد بهترین انسانها و سلام دادن به رسول الله و اصحاب کرام وی (صلی الله علیه وسلم) میتپد، قطعهی دیگری در روی زمین وجود دارد که توجه جهانیان را به خود جلب نموده و سیاسیون را آشفته گردانیده است. در آنجا ارتشها گشتوگذار مینماید و به خاطر آن کنفرانسها برگزار میگردد.
آن قطعهی زمین سرزمین شام است، انقلاب و جهاد است، تاریخ و جوهر است، دومینِ بهترین سرزمینهاست، سرزمینی است که اگر اهل آن فاسد گردد، در بقیه بندگان خیری نیست، آن سرزمین دریچهی امنیت، آرامش و رهبری امت حین واقع شدن در فتنههاست. اخبار این قطعهی از زمین خون را منجمد ساخته و اعصاب را خسته میسازد و تمام جهانیان اخبار آن را تعقیب و دنبال میکنند.
اما کشورهای کفری اخبار آن را با دل هراسان و فکر پریشان تعقیب میکنند. از این در هراس هستند که نابودی حاکمیت و تمدنشان با دستان اهل شام – اهل ایمان – صورت بگیرد؛ بههمین دلیل با تمام امکانات دست داشتهای خود برای اینکه مردمان را از راه الله سبحانهوتعالی باز دارند بهکار میگیرند و نقشها را بهگونهی ذیل تقسیم نمودهاند:
شیوخ/ملاهای سودجو و دنبالهروانِ دربار: وظیفهی آنان گمراهسازی امت با تغییر حقایق و تحریف دین است، آنها یاری دین را تروریزم، محاسبه حکام را فتنه، تسلیم شدن به غرب را مصلحت، آتش بس و مذاکره با کفارِ جنایتکار را سیاست شرعی نامگذاری مینمایند!
حکام مزدور: وظیفهی آنها به دو گونه است: بعضی از آنها نقش ترور ملتها، نابودی جریانهای ظلمستیزانه و اظهار مخالفت با انقلاب شام را به عهده گرفتهاند و به ترساندن، تهدید نمودن و هشدار دادن امت از عواقب قیام علیه حکام و عاقبت واقع شدن در چیزیکه سرزمین شام واقع شده است، آغاز کردهاند.
برخی از اینها در خلوت دست خود را بر سر نهاده و از بخت بد خویش شکایت میکند و دست دیگر خود را بر تخت ابریشمی نهاده و آن را حریصانه محکم گرفتهاند، تا مبادا از دستشان برود؛ چنانچه از دست پیشینیانشان رفته است و نامهایشان (قذافی، مبارک، بن علی و زینالعابدین) به آنها سودی نبخشید و بهرهای از آن نبردند. برخی دیگرشان مثل حکام ترکیه، سعودی، قطر؛ نقش آنها اظهار دوستی و همکاری با انقلاب شام است و موضعگیریها و بیانههای ایراد مینمایند که ظاهر آن دوستی و باطن آن عداوت، دشمنی و خیانت است.
رسانهها: نقششان، گریزان نموىن مردم از اسلام سیاسی با این وصف که اسلام، اسلام سیاسی وحشت، ترور و سر بریدن است. در این زمینه رسانهها را جریانهای که تصویر درست از دین را دگرگون نمودهاند مساعدت کرده است. هدف از اسلام سیاسی، اسلام عملی و تطبیقی و دور از خرافات است؛ یعنی اسلام سیاسی نظام خلافت راشده بر منهج نبوت است.
سازمانهای بینالمللی، منطقهای و محلی: وظیفه آنها بیراه ساختن انقلابیون و شورشیان از هدفشان و آمادهسازی جای پا برای سازمانهای سرمایهداری است. به عبارت دیگر وظیفۀ آنها مردم را وادار ساختن به غوطه خوردن و پهلو گشتن در نظام سرمایهداری و ممانعت از خروج از آن میباشد.
جنبشهای جدایی طلب و رهبری آنها: وظیفه اینها دوباره به غارت بردن قدرتِ مسلمانان است که این قدرت را با انقلاب خود علیه ستمگران شام به دست آورده و یا نزدیک شده بودند.
علاوه بر اینها، موارد بسیاری از کارها و پروژههای وجود دارد که غرب به هدف به تاخیر انداختن بازگشت اسلام به راه میاندازد.
اما مسلمانان، اخبار سرزمین شام را تعقیب میکنند و اشک از چشمانشان جاری میشود و قلبهایشان از اندوه، رنج و درد شگافته میشود و عقلشان از وحشت رویدادهای ادلب و حماة از سر به در میشود؛ هرگاه میخواهند حرکتی انجام دهند در مقابلشان حکومتهای مزدور و خائن، دنبالهروان استعمارگران و دوستان یهود میایستند؛ تااینکه به حالت ضعف و ناتوانی برسند؛ هرگاه آنها (مسلمانهای سایر سرزمینهای اسلامی) مال اندک از دنیا و پول جمعآوری میکنند؛ گمان میبرند که برادران خود و مجاهدین در شام را تعاون و همکاری نمودهاند؛ اما مال ناچیزی دنیا نه بمباردمان را متوقف ساخت؛ نه از ناموس اهل شام دفاع کرد و نه سرزمینی را مسترد نمود؛ بلکه بدتر از این و تلختر این است که این اموال از طریق حکومتها به اهل شام میرسد؛ نه از طریق برادران ایمانی و در چنگ گروهها و سازمانهای که به نفع حکومتها و سازمانهای بینالمللی فعالیت میکنند، میافتد؛ نه در دست امت و مستضعفین!
غرب تلاش دارد تا اهل شام از حالت بدبختی و ضعف دور نگردند؛ هرچند دارنده و مالک قضیه و مشکل هم باشند و آنها را بهگونهای گردانیده که پس از سلب آرامششان توسط گروههای فرقهگرا، به سوی غرب برگردند؛ چنانچه در فوق ذکر گردید؛ یعنی اراده و خواست مردم قربانی مصالح گروهها گردید؛ سپس اراده و خواست مجاهدین قربانی مصالح و خواستههای رهبران گروهها گردید؛ سپس زمامداری، فرمانروایی، حق و اختیار امت در قاب مزدوری و خیانت بر میز ترکیه و امریکا تقدیم گردید؛ اما اردوغان با بیدار شدن از خواب، با دهن پر به نیابت از اهل شام، اهل ایمان سخن میگوید!
اما با وجود حوادث مذکور تا هنوز اهل شام استقامت کرده و بر دشمنان خود خشمگیناند؛ پس مناطق ادلب حماة، مجاهدین و مسلمانانیکه در اطراف آن قرار دارند حق دارند و شایسته است که توجه تمام جهانیان را جلب کنند؛ زیرا این سرزمین نقطهی تغییر است و در اینجا اگر به مواردیکه در ذیل بیان میگردد، عمل نمایند، میز استعمارگران بر پلانها و نقشههای استعماریشان دگرگون میگردد و بر صخرههای آن کنفرانسهای حیلهگران و رؤسای کفار جنایتکار میشکند:
1- بلند نمودن صدا جهت محاسبۀ رهبران گروهها؛ تااینکه با بلند نمودن آواز، کسیکه از آنان به ناحق پشتیبانی میکنند معلوم گردد و در رأس این پشتیبانان ناحق و نمایشی علمای سودجو و جاهلان طبلهزن قرار دارند.
2- درخواست از مجاهدین مخلصیکه در گروهها تنظیماند و یا جداگانه فعالیت دارند و یا حتی کسانیکه سلاح خود را از وابستهگی ملول و خستهگونه به زمین گذاشتهاند، کتبیهها و لشکرهای نظامی غیروابستهای تشکیل دهند که شعارشان این باشد "رزق من تحت سایه شمشیر گردانیده شده است"؛ نه چیزی که کشورهای حمایتگر با اوامر و توجیهات خود میخواهند.
3- اعلام حمایت کامل از هر مجاهدی که از گروههای وابسته جدا شده و مستقلانه برای گشودن معرکه الساحل که فشار را از حومۀ حماة قلت میبخشد و دریچهی سرنگونی و شکست نظام شمرده میشود، مبارزه مینماید. تا باشد که الله سبحانه وتعالی با برپایی حکومت اسلامی خلافت راشده بر منهج نبوت ما را عزتمند سازد.
نویسنده: استاد احمد حاج محمد
منبع: جریده الرایه
مترجم: حمزه پارسا
(ترجمه)
از عرباض بن ساریه رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز صبح را با ما اداء نمود بعداً روی خود را بطرف ما گردانیده و موعظهی جامعی ایراد نمود که از اثر آن چشمها اشک آلود گردیده و قلبها در ترس و هراس افتیدند. گفتیم: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم گویا این موعظه وداع نمودن از دنیا است، پس ما را نصیحت نما، فرمودند:
«أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَإِنْ كَانَ عَبْدًا حَبَشِيًّا، فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ يَرَى بَعْدِي اخْتِلَافًا كَثِيرًا، فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ، وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ، وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ» (مسند أحمد)
ترجمه: شما را به تقوای (ترس از الله متعال) و اطاعت و فرمانبری (از امیرتان) سفارش میكنم هرچند بندهی حبشی باشد. هركس از شما بعد از من زنده باشد اختلافات بسياری را مشاهده میكند، پس به سنت من و جانشينان هدايت يافته بعد از من تمسك جوييد و آن را محكم بگيريد و زنهارا از امورات ايجاد شده در دين بپرهيزيد؛ چون هر نوآوری بدعت و هر بدعتی گمراهی است.
مفهوم حدیث
این حدیث شریف به اموری ما را آگاه میگرداند که بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان امت رخنه نموده است؛ در چنین حالتی رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را توصیه به عمل کرد خودش نموده است، بناً حدیث به تقوی توصیه نموده که در حق نفسهای مان از الله سبحانه وتعالی تقوا نماییم، و تقوا عبارت از دور داشتن نفس از واقع شدن در گناهان میباشد، آن گناهانی که بنابر خواهشات و هوای نفس صورت میگیرد و تقوا حاضر دیدن غضب الله سبحانه وتعالی را گویند. بنابر این رسول اکرم صلی الله علیه وسلم توصیه مینماید که شما از الله سبحانه وتعالی و از کسی اطاعت نمایید که امور مسلمانان را به عهده گرفته و شرع او سبحانه وتعالی را بالای مردم تطبیق مینماید، اگر چه آن شخص (حاکم) از رعیت در رنگ، پوست و حتی در شهر مختلف باشد؛ زیرا تا زمانی که مسلمانی حکم به اسلام امر میکند، بالای ما حق شنیدن و اطاعت نمودن و اجب بوده و فرق بین عربی و عجمی در امر اطاعت وجود ندارد. پس حکم یک امر الله سبحانه وتعالی بوده که از طرف انسان تطبیق میشود، اما اگر حاکم به غیر آن چه الله سبحانه و تعالی نازل نموده حکم نماید در این حالت شنیدن و اطاعت نمودن جاییز نیست.
این حدیث واضح می سازد که، امت رسول الله صلی الله علیه وسلم شاهد روز های تاریکی بعد از وفات او خواهد بود، که آن از زمان او متفاوت میباشد، در آن قتل و خون ریزی و بدعت ها بوجود میآیند، که در این حالت، ما را رسول الله صلی الله علیه وسلم به چنگ زدن به سنت خود توصیه نموده است، آن سنتی که تنها به عبادات و یا معاملات.... خلاصه نمیشود، بلکه شامل همهای احکام اسلام میگردد، مثل فکره (مفاهیم اسلام) و طریقه (روش تطبیق احکام اسلام)، و همچنان سنت شامل روش خلفای راشدین؛ زیرا آنها کسانی هستند که در راه و روش و منهج او قرار گرفتند، اصحاب او صلی الله علیه وسلم مثل ستاره های هدایت هستند که ما به پیروی از آنها رهیاب میشویم، و از اخبار پوشیدهی پیامبر صلی الله علیه وسلم آگاهی میابیم.
در اخیر حدیث فوق، رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را خبر میدهد که: از بدعت ها اجتناب کنیم؛ زیرا اصل آنها (بدعت ها) هوا و هوس های نفسانی افرادی اند که راه هدایت را گم کرده، حتی برای عقل خود حق ساختن احکام را قایل گردیدند، خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه نموده و از راه حقیقت دور گردیده اند، ایشان کسانی هستند که تراوش های فکری شان را بجای قوانین الله سبحانه وتعالی قرار میدهند، اینها همان کسانی هستند که رسول کریم صلی الله علیه وسلم از دور بودن از ایشان ما را توصیه نموده است، و این بدعت هلاکت بار برای امت می باشد.
پس ای مسلمانان! هرگاه نزد ما، راه و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین موجود باشد، پس چگونه ممکن است که ما در راهی برویم که افراد بشر طبق خواهشات نفسانی خود آن را تعیین کرده باشند؟!
والسلام علی من اتبع الهدی
(ترجمه)
پرسش:
السلام علیکم برادر ما ابویاسین، الله سبحانه و تعالی شما را در پناه خود داشته و طول عمر را برایت نصیب فرماید.
سوالم در مورد جواب سوال در مورد زکات حیوانات است، ما میدانیم که از گوسفندان علفچر زکات بوده و از گوسفندان غیر علفچر زکات نمیشود؛ اما بعضی کسانی هستند که حیوانات را در بیشترین وقت سال به مصرف خود علف و آذوقه میدهند و قسمت كوچکی از سال حیواناتشان را میچرانند، هدف از این علفدادن، تولید نسل بیشتر است؛ چنانچه بیشتر گوسفندانشان دو مرتبه زایمان میکند که این دو مرتبه زایمان کردن، نتیجهی همان علفدادنشان است و این گوسفندان بهخاطر تجارت نیست، آیا در این گوسفندان زکات است یا خیر؟ الله سبحانه و تعالی در عمر شما برکت دهد. برادر شما عطیه "جبارین" از فلسطین
سوال عدیل عربی:
السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته، الله سبحانه وتعالی در عمر شما برکت داده، خیر و پیروزی را نصیب شما گرداند! زکات در نبود خلافت اسلامی برای چی کسانی پرداخت ميگردد؟
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!
سوال هر دویتان در مورد زکات حیوانات و پرداخت آن در صورت نبود خلافت است؛ لذا جواب هر دو سوال را بهگونۀ ذیل ارایه میکنم:
اولاً: زکات چهار پایان؛ گوسفند، گاو و شتر:
از گوسفند، گاو و شتر که علف داده میشوند و نمیچرند زکات نمیشود؛ زیرا صفت سوم (چریدن) برای این سه طبقه از حیوانات صفتی است که علت پرداخت زکات را میرساند و در نصوص طوری ذکر شده است که حکم بر این صفت معلق میباشد. این بر این دلالت دارد که هرگاه این صفت موجود نبود حکم زکات نیز نفی میباشد. شرط چنین صفتی این است که صفت رساننده معنی علت باشد؛ اگر وصف و یا صفت رساننده علت نبود؛ پس نمیتواند حکم بر وجود آن متوقف گردد. تکرار میکنم باید صفت رسانندۀ علت باشد؛ مانند: این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم:
«فِي صَدَقَةِ الغَنَمِ فِي سَائِمَتِهَا»
ترجمه: زکات گوسفند در چراندن آن میباشد.
این حدیث را بخاری تخریج نموده است.
گوسفند اسم ذات است و برای آن دو صفت است سوم (چریدن) و علف (علفدادن) و زکات موقوف بر صفت سوم (چریدن) است؛ پس در معلوفه یعنی گوسفندیکه نمیچرد؛ بلکه علف داده میشود زکات نميباشد.
دلائل اینکه زکات از این سه نوع حیوانات میشود: ابوذر رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت کرده است:
«مَا مِنْ صَاحِبِ إِبِلٍ، وَلَا بَقَرٍ، وَلَا غَنَمٍ، لَا يُؤَدِّي زَكَاتَها، إِلاَّ جَاءَتْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، أَعْظَمَ مَا كَانَتْ، وَأَسْمَنَ، تَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، وَتَطَؤُهُ بِأَخْفَافِهَا»
[متفق عليه]
ترجمه: هرکسی زکات شتر، گاو و گوسفند اش را اداء نکرد در روز قیامت، حیوان فربهتر از آنچه که در دنیا بوده، میآید و صاحباش را شاخ میزند و آن را با پاهایش لگدمال میسازد.
ابوداود از ابوبکر رضی الله عنه روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک حدیث طویلی فرموده است:
«... وَفِي سَائِمَةِ الْغَنَمِ إِذَا كَانَتْ أَرْبَعِينَ، فَفِيهَا شَاةٌ...»
ترجمه: وقتی تعداد گوسفندان سائم (علفچر) به چهل گوسفند رسید، یک گوسفند زکات میشود.
همچنان از علی رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:
«ليس في البقر العوامل صدقة»
ترجمه: در گاوهای کارکن زکات نمیباشد.
از عمربن دینار رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم برایش گفته است:
«لَيْسَ فِيْ الثَّوْرِ الْمُثِيرَةِ صَدَقَةٌ»
ترجمه: یعنی در گاو کارکن زکات نمیباشد.
به روایت ابوعبید.
همچنان از جابر ابن عبدالله روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:
«لَا صَدَقَةَ عَلَى مُثِيرَةٍ»
ترجمه: در گاو "مثیره" زکات نمیباشد. گاو "مثیره" همان گاوی است که زمین را میراند.
حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از بهزبن حکیم از پدرش و پدرش از جدش روایت نموده است که گفته است: من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرمود:
«فِي كُلِّ إِبِلٍ سَائِمَةٍ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ...»
ترجمه: در هر چهل شتر علفچر، یک شتر بنت لبون ( شتریکه دو سال را تکمیل کرده باشد و در سال سوم قدم گذاشته باشد) میشود.
حاکم این حدیث را صحیح الاسناد گفته است.
لفظ "السائمة" به چهارپایانی اطلاق میشود که در صحرا و علفزارها میچرند و علف داده نمیشوند.
همچنان این سه نوع حیوان باید زکات داده شوند؛ چنانچه قبلاً بیان شد، زکات تنها در حیوانی است که بیشتر سال را میچرد؛ اما در گوسفندیکه علف داده میشود زکات داده نمیشود؛ همچنان در گاویکه کار میکند؛ نیز زکات نمیشود.
خلاصه اینکه در حیوانات غیر از همین سه نوع؛ یعنی: گوسفند، گاو و شتر زکات نمیباشد؛ اما در مالهای تجارتی در هر حیوانی زکات میشود؛ یعنی در هر مالیکه برای خرید و فروش باشد، به دلیل نصوصیکه در این مورد آمده است هر نوع مالیکه باشد فرق نمیکند؛ چه حبوبات باشد و یا پارچهجات و حیوانات، از جمله نصوصیکه در مورد اموال تجارتی آمده است:
از سمره ابن جندب روایت شده است که گفته است:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ r كَانَ يَأْمُرُنَا أَنْ نُخْرِجَ الصَّدَقَةَ مِنَ الَّذِي نُعِدُّ لِلْبَيْعِ»
ترجمه: اما بعد، رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را امر مینمود که زکات را از هرمالیکه برای فروش آمده میکردیم بپردازیم.
به روایت ابوداود.
همچنان از ابوذر از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است:
«وَفِي الْبَزِّ صَدَقَتُهُ»
ترجمه: در "بز" زکات است.
و "بز" کالای است که تجارت میشود.
دوم: در نبود خلافت زکات برای چه کسانی داده میشود؟ طوریکه در سوال شما ذکر شده است، هدف مستحقین زکات نیست؛ بلکه هدف این است که زکات در نبود خلافت برای چه کسانی پرداخت ميشود؟
زکات باید در تمام انواعاش؛ خواه حیوانات باشد؛ خواه حبوبات، میوهجات باشد ويا پول نقد و کالای تجارتی، باید همه انواع زکاتها برای خلیفه و یا برای نمایندۀ خلیفه داده شود، اعم از والیها، موظفین زکات و کسانیکه در این عرصه خلیفه را کمک میکنند پرداخت شود، الله سبحانه و تعالی فرموده است:
﴿خذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾
[التوبة: 103]
ترجمه: اي پيامبر! از اموال آنان (كه به گناه خود اعتراف دارند و در صدد كاهش بديها و افزايش نيكيهاي خويش مي باشند) زكات بگير تا بدينوسيله ايشان را (از رذائل اخلاقي، گناهان و تنگچشمي) پاك داري و (در دل آنان نيروي خيرات و حسنات را رشد دهي و درجات) ايشان را بالا ببري و براي آنان دعا و طلب آمرزش كن كه قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مايه آرامش (دل و جان) ايشان ميشود (و سبب اطمينان و اعتقاد بيشترشان ميگردد) و الله سبحانه و تعالي شنواي (دعاي مخلصان و) آگاه (از نيّات همگان) است.
الله سبحانه و تعالی در این آیه رسول الله صلی الله علیه وسلم را امر نموده است که زکات را از صاحبان مال بگیرد و رسول الله صلی الله علیه و سلم والیها و موظفین را برای جمع آروی زکات تعیین کرده بود؛ چنانچه ناظرین میوهجات را برای جمعآوری خرما و انگور موظف ساخته بود و در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم زکات مال شان را برای رسول الله صلي الله عليه وسلم یا به کسانیکه آنها را رسول الله صلي الله عليه وسلم تعیین کرده بود؛ مانند: والیها و موظفین زکات میپرداختند. جریان به همان شکل ادامه پیدا کرد و زکات برای خلفاء و والیهای آن پرداخت میشد.
در روایاتی از صحابه و تابعین آمده که شخص زکاتدهنده خودش میتواند زکات را در جاهای مناسب آن توزیع کند؛ البته در مالهای بیجان؛ یعنی در پول نقد.
ابوعبید روایت کرده است که کیسان برای عمر دوصد درهم زکات آورد و گفت ای امیرالمومنین (این زکات مال من است) عمر گفت: (این پول را نیز ببر و خودت تقسیم کن)؛ چنانچه عبید از ابن عباس روایت کرده است: (وقتی خودت در جاهای مناسب آن تقسیم نمودی و هیچچیزی از آن باقی نماند، مشکلی ندارد.)
همچنان از ابراهیم و حسن روایت شده است که گفتند: (زکات را به جای آن قرار ده و آن را به صورت پنهانی ادا کن) ادای این نوع زکات در اموال بیجان؛ یعنی پول نقد است و زکاتدهنده این نوع زکات را به خلیفه و والیها پرداخت میکند یا اینکه خودش آن را توزیع میکند و این مسأله در مورد پول نقد است.
اما زکات حیوانات، کشت و میوهجات لازم است که به خلیفه یا کسیکه خلیفه آن را تعیین نموده پرداخته شود. ابوبکر صدیق رضی الله عنه با مانعین زکات وقتیکه از پرداخت آن خودداری نمودند، جنگ نمود و گفت:
«والله لو منعوني عناقاً كانوا يؤدونه إلى رسول الله لقاتلتهم عليه»
ترجمه: سوگند به الله سبحانه و تعالی؛ اگر از یک لجام هم مانع زکات شوند با ایشان میجنگم.
متفق علیه است به روایت ابوهریره.
اما وقتی خلیفه موجود نباشد زکاتدهنده میتواند بر مستحقین زکات که در آیه ذکر شده است، زکات را پرداخت نماید:
﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾
[التوبة: 60]
ترجمه: زكات مخصوص مستمندان، بيچارگان، گردآورندگان آن، كسانيكه جلب محبّتشان (براي پذيرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و ياريشان به اسلام چشم داشته) ميشود، (آزادي) بندگان، (پرداخت بدهي) بدهكاران، (صرف) در راه (تقويت دین) الله سبحانه و تعالی و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و كاشانه) ميباشد. اين يك فريضهی مهم الهي است (كه جهت مصلحت بندگان الله سبحانه و تعالی مقرّر شده است) و الله سبحانه و تعالی دانا (به مصالح آفريدگان) و حكيم (در وضع قوانين) است.
پس ارکان اسلام در هر عصر و زمان و در هر حالت معطل قرار نمیگیرد؛ بلکه در حد توان باید برای ادای آن تلاش شود.
این بود نظر من در این مسأله، الله سبحانه و تعالی خودش عالمتر و حکیمتر است.
برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته
28 جمادی الاول1440هـق
3 فیبروری 2019م
مترجم: مصطفی اسلام
(ترجمه)
در تاریخ 14/8/2019م، دولت آمریكا تصمیمی را مبنی بر ممانعت از ورود رئیس سابق سرویس اطلاعاتی سودان، صلاح عبدالله (گوش) به امریکا صادر كرد و مایك پومپیو، وزیر امور خارجه آمریكا در بیانیهای كه در وبسایت وزارت امور خارجه آمریكا منتشر شده بود؛ گفته است: "مطمئناً آمریکا چنین تصمیمی گرفته است؛ زیرا «گوش» یکی از نقضکنندههای بزرگ حقوق بشر است." در وبسایت سودان تریبون آمده است: "شگفتآور است كه مایك پومپیو، وزیر امور خارجه آمریكا در دورهای كه «گوش» به عنوان رئیس سرویس امنیتی و اطلاعاتی در سال 2018 منصوب شده بود، رئیس آژانس اطلاعات مرکزی آمریكا بود؛ اما جالب آنجاست که مایک پومپیو برای گوش هیچ شفاعتی نکرد؛ درحالیکه مقامات آمریكایی این قدرت را دارند كه استثنائات را ارائه دهند در صورتیكه این امر را به منافع ملی آمریكا ببینند."
این واقعیت انکارناپذیر آمریکا است که حزبالتحریر، مسلمانان را از حیلهگری آن هشدار میداد. در واقع «گوش» خدمات عظیمی را برای آمریكا در راستای نبرد با اسلام (تروریسم) انجام داده است؛ هرچند كه این خدمات برای او هیچ شفاعتی نکرده، اهمیت و ارزش او را نیز بالا نبرد. در تاریخ 17/05/2016، روزنامه واشنگتن تایمز مقالهای با عنوان: "دولت حامی ترور" را منتشر کرد که سودان به دنبال نقش متحد شدن ایالات متحده در نبرد علیه دولت اسلامی است. این روزنامه بیانیهای را به مائویا عثمان خالد، سفیر سودان در آمریکا اختصاص داده است. در مصاحبهای که صورت گرفته است وی ادعا میکند که کشورش قبلاً اطلاعات حیاتی را به سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و متحدین آن منتقل کرده است. همچنان مقامات اطلاعاتی سودان در عملیات مبارزه با تروریسم در سراسر قاره با همتایان فرانسوی، ایتالیایی و آمریکایی هماهنگ کردهاند. علاوه براین، سودان در مبارزه با تروریسم در سراسر جهان شریک نزدیک آمریکا به حساب میآید. [الجزیره نت]
علیرغم همهی اینها، اینجاست كه آمریكا نوکران خود را در كنار جاده، با همه تحقیر و همه مصیبتها، می ریزد؛ به همان روشیكه کثافات در سطل آشغال ریخته میشود و كسی برای آنها گریه نمیكند؛ با وجودیکه آمریکا به آنها قدرت داده بود و آنها در کشور خود توانمند و فعال بودند؛ ولی خیانت آنها به الله سبحانه و تعالی، پیامبر صلی الله علیه وسلم و امت آنها است و این اولین بار نیست؛ زیرا رژیم البشیر به ارتکاب جنایات برای تحقق منافع آمریکا اعتراف کرد و اینکه چگونه آمریکا با وجود عصبانیت مردم علیه رژیم به دلیل این جنایات، آنها را به انجام اقدامات سیاه بیشتر سوء استفاده کرد، با این حال آمریکا همچنان از آنها سوء استفاده کرد تااینکه فروپاشید و دیگران را جایگزین آنها کرد.
در 21/11/2018م، وزیر امور خارجه الداردیری در گفتوگو با فرانسه 24 اظهارداشت كه مطمئناً كشور وی "به آمریكا در حل بزرگترین معضل در منطقهی جنوب سودان كمك كرده است." وزیر امور خارجه سودان، ابراهیم غندور نیز روز پنجشنبه به تاریخ 13/04/2017 گفت: "در واقع جدا کردن جنوب یک توطئهای بود که ما قبول کردیم." علاوه براین، در گفتوگویی در وبسایت (Sputnik) که در روزشنبه 25/11/2017 منتشر شد، رئیس جمهور البشر گفت: "فشار و توطئه آمریکا بر سودان بسیار زیاد است و مسائل دارفور و جنوب سودان حمایت و مساعدت را از امریکا پیدا کردهاند و تحت فشار آنها جنوب سودان از هم جدا شدند... این تقسیم از طریق زور و توطئه توسط آمریکا صورت گرفت و برنامه این است که سودان را نابود کرده و آن را به 5 کشور تقسیم کنند... ."
ما در حزبالتحریر – ولایه سودان بارها هشدار دادهایم از خطرات پیروی از دستورات آمریکایی و اجرای دستورالعملهای خطرناک آنها بالای مردم و کشورها و بالاتر از همه تجاوز به دستور الله سبحانه و تعالی که میفرماید:
﴿إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوّاً مُّبِيناً﴾
[النساء:101]
ترجمه: واقعاً که کافران دشمن آشکار شما هستند.
سیاستمداران متصل به کفار استعمارگر نیز چنین خواهند کرد؛ ولی آنان باید از وفاداری خود به آمریکا، اروپا و روسیه توبه نموده و دستان خود را بر روی دستان برادران مخلص خود قرار دهند که در جهت احیای دوبارهی خلافت راشده دوم (خلافت واقعی) به منهج نبوت تلاش میکنند. آن خلافتیکه تسلط کافران را از سرزمینهای اسلامی ریشه کن نموده و سرزمینها و مردم را از تحت سلطهی استعمار رهایی میبخشد. بلی، آن خلافتیکه وعده الله سبحانه و تعالی و مژده پیامبرش صلی الله علیه وسلم است.
الله سبحانه و تعالی میفرماید:
[النور: 55]
ترجمه: خداوند به مؤمنان و کسانی از شما که اعمال شایسته به جا میآورند وعده داده که آنها را در زمین جانشین کند؛ همانطور که پیشنیان آنها را جانشین کرد و نیز دینشان را که برای آنها پسندیده استقرار دهد و پس از ترسشان امنیت روزیشان فرماید، تا مرا پرستند و چیزی را شریک من نکنند و هرکسیکه پس از این کافر شود، آنان خود تبهکارانند.
ابراهیم عثمان (ابوخلیل) سخنگوی حزب التحریر ولایه – سودان
(ترجمه)
پرسش:
السلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته!
الله متعال شما را یاری نموده و خیر و برکت را با دستان شما و ما جاری نماید و همهی ما را با خلافت دوم عزت بخشیده و از جملهای شاهدان و سربازان آن قرار دهد!
موضوع: حوزهی حیاتی در سیاست جهانی
دولتهای بزرگ و مؤثر جهان معمولاً برای دسترسی به منافع خویش، دامنهی کاری را مشخص نموده و آن را "حوزه حیاتی" نامگذاری میکنند. حزب نیز بعضی از سرزمینها را برای خود به عنوان "مجال عمل" بر میگزیند و روی آن تمرکز دارد تا دولت اسلامی در آن برپا گردد.
پرسشام این است که آیا خلیفهایکه إنشاءالله خواهد آمد، برای دولت اسلامی "حوزهی کاری" مشخصی برخواهد گزید تا برای انتشار اسلام به سوی جهان از طریق دعوت و جهاد آن را در اولویت قرار دهد؟ محمد عیاد
پاسخ:
وعلیکمالسلامورحمةاللهوبرکاته!
الله سبحانهوتعالی بهخاطر این دعای نیکی که برای ما نمودهای تو را برکت دهد و ما نیز در حقات دعای خیر میکنیم.
اصطلاح "حوزهی حیاتی" که در پرسش مطرح نمودی برای هر دولت مؤثری در صحنهی جهانی از اهمیت فراوانی برخوردار است. دولت خلافت، دولتی ایدئولوژیک و مبدئی بوده و دولتی است جهانی، نه داخلی؛ زیرا عقیده آن به دلیل اینکه عقیده انسانی است، عقیده جهانی نیز هست و نظام آن نیز به دلیل اینکه نظام انسانی است، نظام جهانی نیز هست، الله سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً﴾
ترجمه: و ما نفرستادیم تو را؛ مگر برای تمام مردم به صفت مژده و بیمدهنده.
رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در این زمینه میفرماید:
«أُعْطِيتُ خَمْساً لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ مِنْ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلِي نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ وَجُعِلَتْ لِي الْأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً وَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلَاةُ فَلْيُصَلِّ وَأُحِلَّتْ لِي الْغَنَائِمُ وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ»
ترجمه: به من پنجچیز داده شده که به هیچ یک از انبیای پیش از من داده نشده بود. از فاصلهای یک ماه راه دشمنانم از من هراس دارند، تمام زمین برای من پاک و قابل سجده قرار داده شده؛ پس هر فردی از امت من که وارد زمان نمازی میشود باید نماز را "در هر کجا که هست" اداء نماید، غنایم برای من حلال شده، انبیای پیش از من خاص برای اقوام خود فرستاده می شدند و من برای تمام انسانهای جهان فرستاده شدهام و به من فرصت شفاعت کردن داده شده است.
هرچند دولت خلافت تمام جهان را برای پیشبرد امور سیاسی و فعالیت خویش مناسب میداند؛ چنانچه در حدیثیکه ابن ماجه در سنن خویش به نقل از ثوبان روایت نموده رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«زُوِيَتْ لِي الْأَرْضُ حَتَّى رَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا وَأُعْطِيتُ الْكَنْزَيْنِ الْأَصْفَرَ أَوْ الْأَحْمَرَ وَالْأَبْيَضَ يَعْنِي الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَقِيلَ لِي إِنَّ مُلْكَكَ إِلَى حَيْثُ زُوِيَ لَكَ...»
ترجمه: اما این بدان معنی نیست که خطوطی را که دولت خلافت برای سیاست خارجی خود ترسیم میکند در قبال تمام دولتها متساوی خواهد بود و به این معنی نیست که تمام مناطق جهان و دولتهای موجود در آن توسط دولت خلافت به یک چشم نگریسته شده و به همه توجه یکسان صورت خواهد گرفت؛ بلکه طوری است که دولت خلافت بر اساس مصلحت دعوت و واقعیتهای موجود سیاسی، اقتصادی و نظامی، برای خود "حوزهی حیاتی" مشخص میکند و سعی میکند سیاستهای خود را بیشتر و گستردهتر روی آن حوزهای تشخیص داده شده، متمرکز نماید. این حوزهی حیاتی با در نظرداشت اهداف، تغییر واقعیتها و مصلحت دعوت، پیوسته تغییر میکند.
با مروری بر سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب بزرگوار وی رضی الله عنهم، روشن میشود که وی علیه اسلام پس از برپائی دولت در مدینهی منوره، جزیرهی عرب را حوزهی حیاتی دولت برگزید؛ سپس دیری نگذشت که پیروزیهای فراوانی در این جزیره به دست آمد و بیدرنگ در پیوند به آن، دایرهی حوزهی حیاتی دولت گسترش یافت و اطراف سرزمین شام و عراق را نیز در بر گرفت. سپس خلفای راشدین آمدند و این حوزه را با انجام فتوحات پیدرپی وسعت دادند تا مناطق شام، عراق، فارس، مصر، شمال افریقا و سایر مناطق را در بر گرفت. به این ترتیب، حوزهی حیاتی دولت خلافت، در پیوند به پیروزیهاییکه دولت به دست میآورد و در پیوند به تغییر واقعیتهای سیاسی و شرایط آن، تغییر میکند.
بنابراین، دولت دوم خلافت راشده نیز در زمانیکه به خواست الله سبحانه و تعالی برپا میگردد، از دولت نخست اسلام پیروی نموده و راه آن را ادامه خواهد داد؛ طوریکه خطوط و استراتیژیهای مناسب با واقعیتهای سیاسی موجود و شرایط آن ترسیم نموده و برای خود حوزهی حیاتی را برخواهد گزید که متناسب با مصلحت دعوت و واقعیتهای موجود باشد. این دولت برای حمل اسلام و نشر آن در جهان با رعایت این حوزهی حیاتیکه برای خود ترسیم نموده از اسباب و اسالیب لازم استفاده خواهد نمود. دولت بر اساس مصلحت دعوت و تغییر واقعیتهاییکه به خواست و اراده الله متعال تغییر میکند، در مورد حوزهی حیاتی خویش پیوسته تجدید نظر خواهد نمود. در کتاب "دولت اسلامی" در باب "سیاست خارجهی دولت اسلامی" با در نظرگرفتن واقعیتهای موجود توسط دولت در هنگام ترسیم راهکارها و اسالیب برای تحقق سیاستها اشاره شده:
«بناءً مفکورهی سیاسیکه دولت بر آن بنایافته و روابط دولت اسلامی با سایر دولتها و ملتها را مشخص مینماید؛ همانا انتشار اسلام در میان آنان و حمل دعوت اسلامی به جانب آنان میباشد و طریقه آن نیز جهاد است. اما راهکارها و اسالیب را خود دولت وضع نموده و با استفاده از ابزار و وسایل لازم آن را به پیش میبرد. بهطورمثال، ممکن است با بعضی از دشمنان، توافق حسن همجواری امضاء کند و با بعضی دیگر وارد جنگ شود. چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در نخستین ایام ورود اش به مدینه انجام داد. شاید هم در همان آغاز کار، بر علیه تمام دشمناناش اعلان جنگ کند؛ چنانچه ابوبکر صدیق کرد و لشکریان مسلمان را همزمان به عراق و شام فرستاد و یا هم برای مدتی، معاهدههایی را امضاء نماید، تا اینکه برای دعوت فضاسازی نموده و افکار عامه را متوجه آن نماید، کاریکه رسول الله علیه السلام در معاهدهی حدیبیه انجام داد. ممکن است دولت بر اساس مصلحت دعوت با بعضی دولتها معاهدههای تجارتی امضاء کند و با بعضی دیگر نکند. ممکن است بر اساس خط مشی که برای دعوت ترسیم نموده، با برخی دولتها روابط برقرار کند و با برخی دیگر نکند. ممکن است با شماری از دولتها از اسلوب دعوت لفظی و تبلیغات استفاده نماید و با شماری دیگر از اسلوب افشای نقشهها و جنگ سرد استفاده کند. به این ترتیب، دولت بر اساس لزوم دید مصلحت، نقشههایی را ترسیم نموده و از اسالیبی مناسب با آن استفاده میکند؛ اما تمام این اقدامات به هدف نشر و پخش اسلام بر اساس طریقهی نشر آن، که جهاد در راه الله سبحانه و تعالی میباشد، صورت میگیرد.». (نقل قول از کتاب دولت اسلامی)
برگزیدن "حوزهی حیاتی" برای دولت، چیزی غیر از آن سخنی نیست که در کتاب دولت اسلامی از آن یاد شده.
سلام من را پذیرا باشید!
برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته
25 ذو الحجه 1440هـ
26 آگست 2019م
ترجمه: عبدالله دانشجو
(ترجمه)
خبر:
به تاریخ 16هم اوت، بی بی سی مرگ 14 مهاجری را گزارش داد که موقع عبور از بحر توسط سازمانهای ظالم و مجرم که وعدۀ زندهگی بهتر را در غرب میدهند، تنها گذاشته شده بودند. در میان این قربانیان زن حاملهای وجود داشت که از اهالیِ گانا بود. موضوعِ چگونگی ترک این مهاجرین و این که چطور بدون آذوقه در مدت 11 روز با مرگ دست و پنجه نرم میکردند، توسط یکی از افرادی که زنده مانده بود، برای مردم بر ملا شد.
تبصره:
فاجعۀ ترسناک مهاجرین غرق شده و پرتاب جسدهای آنها در بحر هنگام سفر، کاملاً وضعیت قابل جلوگیری بود و این عمل نه تنها برای کسی که 700 دالر را برای انتقال میگیرد جرم سنگین بوده؛ بلکه برای جامعۀ بینالملل نیز جرم ننگین شمرده میشود. زیرا با ایجاد جو سیاسیخطرناک و فاسد مردان، زنان و اطفال را مجبور نموده است تا برای فرار از جنگ و یا فقر گسترده، جانهای خود را به خطر انداخته و اقدام برای فرار نمایند. اطفال و زنان زیاد مسلمان در چنین شرایط مرده اند و بدبختانه این که نجات مهاجرین به جرم قابلجزا تبدیل شده است. درینصورت اکثریت مسلمانان در ابحار رها میشوند. شرایط زندهگی سعادتمندانه و صدها وعدههای دروغین امنیت زندهگی، اعلانهای تجارتیِ تاجران است که بدینسان پول زیادی را از طریق مردم بیچاره در این سیاره کمایی میکنند. پالیسیِ تعصبآمیز سرمایهداری و حرص اقتصادی چنان یک سیستم غیرانسانی را ساخته است که جهان را فاسد و باعث بحرانهای زیاد گردیده است. چقدر اطفال دیگر باید در این شرایط پر از آشوب زندهگی خود را با چنین ضربۀ روحی آغاز کنند؟ این ناممکن است که دولت اسلامی "خلافت" این چنین واقعیت را بپذیرد. حفاظت جان انسان مکلفیت یک دولت است و اجازۀ صرف نظر کردن از حقوق انسان جرم سنگین میباشد که شهروندان دولت خلافت میتوانند حاکم را محاسبه نمایند. تاریخ اسلام شاهد است که از پناهجویان در جریان حملات مذهبیِ اسپانیا در قرون 14 و 15 چگونه مواظبت و خوب پذیرایی شده است.
﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ﴾ اسرأ:70[
ترجمه: ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
بدین ترتیب محافظت جان غیر مسلمانان در قوانین اسلامی به شکل بینالمللی آن بهتر درک شده بود. چیزی که امروز ناپدید شده است بازگشت ارزشهای عالی و قوانین بینظیر اسلام است تا بشر را از ظلم و مریضی تکبر، خود برتربینی و خودخواهی آزاد سازد. اسلام عزت واقعی را برای تمام بشر داده است و این حقیقت که تمام حکام مسلمان امروزی غلام دولتهای غیر اسلامی شده اند بدین معنیست که جهان هیچگاهی ارزش واقعی قوانیناسلام را که قادر به حل همه جانبۀ مشکلات است، را درک کرده نمی توانند. ما از تمام مسلمانان دنیا میخواهیم تا برای بازگشت عادلترین و مصونترین نظام "دولت خلافت" کار کنند تا بشر را چنان رهبری نماید که هیچ مادری دیگر هرگز طفل اش را در حال غرق شدن نبیند.
نویسنده: عمرانه محمد
برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزبالتحریر
مترجم: عبدالله صالحی
(ترجمه)
"در بیانیهایکه بهتاریخ 31 جولای/ژوئیه 2019م، از سوی اتحادیهی کمیتههای کار برای زنان فلسطینی صادر شد، بخش زنان جبههی دموکراتیک برای آزادی فلسطین، از موقف حزبالتحریر در خصوص هدایت دولت فلسطین برای تصویب قانون افزایش سن ازدواج برای زنان این کشور تا سن 18 سالهگی، خبر داده است. در این بیانیه چنین ذکرشده که نظر حزب فراتر از قواعد عقلانی و منطق انسانی قراردارد که سن قانونی برای اشتراک در انتخابات، اخذ جواز رانندهگی و توانایی تصمیمگیری را در پورهشدن سن 18 میداند و اینکه حزب، ضررهای روانشناختی، صحی و اجتماعیِ ازدواج زیر 18 سال که سن طفولیت است را در نظر ندارد، قسمیکه این سن برای مردان و زنان در سطح بینالمللی سن طفولیت دانسته میشود."
ما در بخش زنان دفتر مرکزی مطبوعاتی حزبالتحریر انتقادهای زیر را بر این بیانیه وارد میداریم:
1. کسانیکه خواهان و طرفدار سن 18 برای ازدواج هستند، آنها سن بلوغ و تکلیف را براساس معیارهای غربی که سن 18 است، بررسی میکنند. چرا سنیکه مردان و زنان در آن بالغ و طفل شناخته میشوند، براساس معیارهای غربی بررسی میشود؟ و چرا این یک قضاوت درست دانسته میشود؟! آیا نظریهی طفولیت در غرب؛ مانند: نظریهی اسلام است؟ در نظام غرب و ادبیات حاکم، سن بلوغ و تکلیف، تکمیل سن 18 سال بوده و افراد زیر آن سن، طفل دانسته میشوند. هرچند در اسلام، سن تکلیف و مسؤولیت برای مردان رسیدن به بلوغ و برای زنان شروع دوران قاعدهگی شناخته میشود. سن یک شخص عاقل، بالغ و دارای تکلیف براساس قوانین شریعت تعیین شده و باید این موضوع بر آنان تطبیق گردد که نتیجهی آن ثواب و گناه میباشد. بلوغ نشانههایی دارد که به ذهن و جسم انسان ارتباط دارد و افرادی وجود دارند که سن 18 را پوره کرده؛ اما به بلوغ نرسیدهاند؛بنابراین، اسلام بلوغ را شرط لازم برای اعتبار قرارداد ازدواج نمیداند.
2. حامیان تعیین سن 18 سالهگی برای ازدواج، دربارهی تأثیرات روانی و صحی ازدواج زیر سن با ذکر این مطلب که آمار مرگ و میر و تولدات ناقص در بین زنان جوان، ازدواج زیر سن است، صحبت میکنند. هرچند، آنها این مطلب را ذکر نمیکنند که در این آمارها در خصوص وجود بهداشت ضعیف در مناطقیکه ازدواج زیر 18 سال متداول است، چیزی وجود ندارد؛ بلکه آنها بعضی امراض ذهنی را به ازدواج پیوند میدهند؛ زمانیکه آنها از شرایط تحمیلشده توسط کپیتالیزم و عدم توجه به رژیمها که دلیل اصلیِ سختی در زندهگی و فقدان تواناییها برای انجام ضروریات زندهگی؛ مانند: تهیه مسکن، لباس و دیگر هزینهها میباشد، یادی نمیکنند. در اینجا در خصوص روابط نامشروع متداول بین بهاصطلاح اطفال در غرب، تولدات نامشروع دختران بین سن 12 تا 18 سال و مادران مجرد در این سنین، از مدعیان توضیحات میخواهیم! آیا این وضعیت لیبرال قابل قبول بوده و سبب کدام ضرر فزیکی و روانی را برایشان نمیشود، آیا به حقوق طفلانهیشان تجاوز صورت نمیگیرد و در عوض، ازدواج اسلامیکه حقوق و حرمتشان را تأمین میکند، تجاوز به حقوق آنها شمرده شده و سبب امراض فزیکی و روانی برایشان میشود؟! چقدر قضاوتتان نادرست است!
3. آنهاییکه خواستار تعیین سن ازدواج زیر نقاب آزادی و حقوق زنان، با پیروی از سنت کشورهای غربی و مؤسساتشان استند و مدعی پیشرفت آزادیِ زنان مسلمان از ارزشهایشان میباشند، این خواستهها تحت بهانههای آزادی و حقوق زنان، جز توهین به حرمت تأمین شده توسط اسلام نمیباشد. همچنان تحت بهانههای آزادی و گرفتن قیمومیت از قیم زنان و بهانهی دادن حق انتخاب به ایشان، به روابط گوناگون و مختلفی تشویق میکنند. دعوت به عفت و حفاظت زنان در قاموس حامیان حقوق زنان که به ازدواج مطابق به شریعت اسلامی حمله میکنند، جایی ندارد؛ حالآنکه در برابر روابط نامشروع تحت بهانهی آزادی زنان، خاموش مانده و یا به آن تشویق میکنند. آنها به روابط جنسی بین افراد زیر سن انتقادی نمیکنند؛ درحالیکه ازدواج زیر سن 18 سال را یک گناه پنداشته و آن را به جهالت پیوند میدهند!
4. اسلام به ازدواج تشویق کرده و یک سن مشخص را برای آن تعیین و یا تحمیل نمیکند. الله سبحانه و تعالی در کتاب مبارکاش چنین میفرماید،
﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ﴾
[نور: 32]
ترجمه: (مردان و زنان مجرد) و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند همسر دهید!
هدف اسلام از ازدواج، آوردن آرامش و شفقت میباشد، توسط آن از عفت و عورت حفاظت کرده و از جامعه و افراد مراقبت میکند. چگونه این مفهوم منحیث "رسم و رواج و میراث تاریخگذشته" معرفی میگردد؟
این واضح است که اسلام، ایجاب و قبول (پیشنهاد و پذیرش) را رکن ازدواج میداند؛ چنانکه این جایز نیست تا کسی به ازدواج قبل و یا بعد از سن 18 سال مجبور شود و اسلام زنان را از حقوقشان برای کار یا تحصیل قبل و بعد از ازدواج، محروم نساخته است.
در نتیجه، ما به گروههای فمینیستی روی کرده و میگوییم: از نابودکردنِ نسلها و ازبینبردنِ اخلاقیات و ارزشها دست بردارید! از آنها میپرسیم که چرا با ادعای نگرانی برای زنان و حقوقشان، صدای خود را علیه اسلام و قوانین آن بلند میکنند؛ درحالیکه زنان مظلوم مسلمان در جهان، روزانه کشته میشوند، دستگیر میگردند، شکنجه میشوند و به حقوقشان تجاوز میشود؛ اما بهسختی میتوان صدایی را برای دفاع از ایشان شنید! چرا آنها خود را – با نیت خوب یا بد – ابزاری در دستان رژیمهای جنایتکار کشورهای اسلامی، کشورهای کمککننده و مؤسساتشان در جنگ علیه اسلام و مسلمانان میسازند؟! ما از آنها میخواهیم تا به خود آمده و از اینگونه اقدامات خودداری کنند.
بخش زنان
دفتر مطبوعاتی مرکزی حزبالتحریر
مترجم: تمیم افشار