پنجشنبه, ۱۰ ربیع الثانی ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۱۰/۰۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

پرسش اول: در رسالۀ "حکم شرعی در مورد شبیه‌سازی، پیونداعضاء..." از عبدالقدیم زلوم رحمه الله چنین آمده است: «حزب التحریر انتقال اعضای بدن میت را به بدن انسان زنده حرام می‌داند؛ برابر است که هر عضوی از اعضای بدن باشد و هم‌چنان برابر است عضوی باشد که انسان را از مرگ حتمی نجات دهد؛ مانند انتقال قلب و یا این‌که مرضی از امراض را تداوی کند؛ مانند انتقال قرنيّه(پوستۀ شفاف روى چشم)». از این کتاب و از دوسیۀ فقهی چنین برداشت می‌شود که کالبدشگافی حرام است. حا‌ل‌آن‌که نظر به فهم من اسلام تداوی را تشویق نموده، هرچند به وسیلۀ حرام باشد؛ مانند الکول موجوده در برخی ادویه‌ها.

پرسش دوم: قائل بودن به حرمت کالبدشگافی، دانشجوهای پزشکی را از آموزش و شناخت جسم انسان محروم می‌سازد؛ چون اگر به حرمت آن قائل باشیم، چگونه قادر خواهیم بود که عملیات جراحی را انجام دهیم؛ در حالی‌که هیچ‌گونه شناختی راجع به بدن انسان نداریم و از طرفی دیگر، اگر قائل به حرمت کالبدشگافی بود، در بخش جرم شناسی، که داکتر می‌تواند پولیس را در یافتن مجرم همکاری کند، چگونه خواهد شد؟ لطفی الفقیه فارمسیست از تونس

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

قبل از پرداختن به پرسش‌تان، علی‌الخصوص پرسش اول و دوم؛ ترجیح می‌دهم واضح سازم که احکام شرعی از از ادلۀ شرعی اخذ می‌شوند و عمل مجتهد حین استنباط احکام عبارت از بازجویی و کاوش نصوص شرعی برای معرفت حکم شرعی است؛ نه استخراج حکمی‌که مجتهد آن را مناسب می‌داند یا به آن ضرورتی دارد. پس هدف از اجتهاد بذل و تلاش وسیع برای معرفت و شناخت حکم شرعی است؛ نه شناخت حکم عقل؛ لذا درست نیست حین استنباط احکام شرعی، نیازمندی‌‌های مردم در نظر گرفته و یا حکمی را جستجو نماید که متناسب نیازمندی‌های مردم باشد؛ زیرا درین‌صورت حکم، حکمِ استنباط کننده و حکم عقل است؛ نه حکم شرعی. حال‌آن‌که جستجوی پسندیده در حین اجتهاد، عبارت از پیدا نمودن حکم شرعی است. اگر دلایل شرعی به حکم معین در قضیۀ معینی دلالت کند، این حکم، حکم با اعتماد بوده و بالای آن اعتماد صورت می‌گیرد و نیازهای مردم باید با احکام شرعی هم‌خوانی داشته باشد؛ نه برعکس آن. به عبارت دیگر، جایز نیست حکم شرعی با نیازهای مردم مطابقت داده شود و یا آن‌چه را نیاز فکر می‌کنند، در نظر گرفته شود. در عوض نیازهای مردم باید متناسب با حکم شریعت جریان پیدا کند؛ زیرا حکم الله سبحانه وتعالی حق و واجب الاتباع است.

حالا به پاسخ‌‌های تان می‌پردازم:

اولاً: به نسبت پرسش تان در خصوص انتقال اعضاء، در مورد دلایلی‌که به حرمت انتقال اعضای میت، در حالی‌که او معصوم الدم است، به شخص زنده، مطابق آن‌چه در رسالۀ حکم شرعی در مورد شبیه‌سازی و پیوند اعضاء آمده است، اطلاع داری، در این رساله جهت اثبات تحریم انتقال اعضاء از مرده به زنده، به دو امر ذیل استدلال شده است:

1. هیچ احدی به جسم میت پس از مرگش تسلط ندارد؛ نه شخص میت پس از مرگش کدام قوت و تسلطی بر جسدش دارد و نه ورثۀ آن؛ چنان‌چه دلایل شرعی دلالت دارد. بناءً نه میت حق تملک به بخشِ از جسم خود را دارد و نه ورثۀ آن می‌توانند جسم میت را طور هدیه و تحفه تصاحب شوند؛ زیرا این کار در اختیار و قدرت آن‌ها نیست.

2. هم‌چنان جایز نیست که به میت تجاوز شود یا مورد آزار و اذیت قرار گیرد؛ به این ترتیب، جایز نیست که اندام وی را برید و یا زخمی نمود، نظر به دلایلی‌که در ذیل ذکر می‌شود:

الف) به نسبت حرمت تجاوزو آزار و اذیت، احادیث صحیحی وارد شده است که دلالت واضح بر این‌ دارد که مرده‌ها به سان زنده‌ها دارای احترام اند؛ چنان‌چه دلالت دارد که تجاوزو آزار و اذیت میت، مانند تجاوز به حرمت شخص زنده و آزار و اذیت آن است. به همین ترتیب، چنان‌چه جایز نیست که به‌شخص زنده تجاوز شود، شکم‌اش پاره گردد، گردن‌اش قطع شود، چشم‌اش بیرون کشیده شود و یا استخوانش شکستانده شود. به‌همین شکل جایز نیست که به‌میت تجاوز شود، شکم‌اش پاره گردد، گردن‌اش قطع شود، چشم‌اش بیرون کشیده شود و یا استخوانش شکستانده شود؛ چنان‌چه: آزار و اذیت زنده از جمله دشنام دادن، لت و کوب و یا زخمی نمودن، حرام است. به‌میت هم‌چنان حرام است که مورد آزار و اذیت، دشنام و یا جراحت قرار گیرد. احادیث ذیل مبین این موضوع است: از ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«كَسْرُ عَظْمِ الْمَيِّتِ كَكَسْرِهِ حَيّاً»

ترجمه: شکستن استخوان میت، مانند شکستن آن در قید حیات است.

(رواه ابوداود و ابن حیان)

احمد از عمرو بن حزم انصاری روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم من را درحالی‌که بالای قبری تکیه نموده بودم، دید و فرمود:

«لَا تُؤْذِ صَاحِبَ الْقَبْرِ»

ترجمه: صاحب قبر را مورد آذار و اذیت قرار مده!

مسلم و احمد از ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لَأَنْ يَجْلِسَ أَحَدُكُمْ عَلَى جَمْرَةٍ مُتَحَرِّقَةٍ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَجْلِسَ عَلَى قَبْرٍ»

ترجمه: برای هریکی از شما نشستن روی قوغ از آتش، بهتر است از اینکه بالایی قبری بنیشیند.

ب) به نسبت بریدن یکی از اندام میت از جمله، کشیدن چشم میت، یا پاره نمودن شکم‌اش بخاطر گرفتن قلب، گرده، کبد و یا شش‌هایش و انتقال آن به شخص دیگری به هدف نیاز وی؛ بریدن اعضای میت شمرده شده و اسلام از مُثلَه یعنی بریدن اعضای بدن میت نهی نموده است:

- بخاری از عبدالله بن زید انصاری روایت می‌کند که گفت:

«نَهَى رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم عَنِ النُّهْبَى وَالْمُثْلَة»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از غارت‌گری و مُثلَه نمودن میت نهی نموده است.

- احمد، ابن ماجه و نسائی از صفوان بن عسال روایت می‌کنند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را به سریه‌ای فرستاد و فرمود:

«سِيرُوا بِاسْمِ اللهِ، وَفِي سَبِيلِ اللهِ، قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللهِ، وَلَا تُمَثِّلُوا وَلَا تَغْدُرُوا وَلَا تَقْتُلُوا وَلِيداً»

ترجمه: به نام الله حرکت کنید، در راه الله با کسیکه به الله کفر میورزد قتال کنید، کسی را مُثلَه نکنید، خیانت نکنید و نه طفلی را از بین ببرید.

بناءً دلایلی‌که در فوق تذکر رفت، به شکل واضح معلوم می‌شود که انتقال عضو شخص مرده؛ در حالی‌که معصوم‌الدم است، حرام می‌باشد و جایز نیست گفته‌شود چون شریعت تداوی به وسیله‌ای حرام، مانند تداوی به الکول داخل ادویه را جواز داده است؛ پس انتقال اعضای میت به زنده هرچند این انتقال حرام هم باشد، جایز است؛ این چنین گفته نمی‌شود؛ زیرا تدوایی‌که شریعت آن را جایز دانسته است، تداوی به حرام و نجسی‌ست که به تجاوز و یا ضرر به شخص دیگری را در پی نداشته باشد. ابن ماجه از طارق بن سوید حضرمی روایت می‌کند که گفت:

«قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ بِأَرْضِنَا أَعْنَابًا نَعْتَصِرُهَا فَنَشْرَبُ مِنْهَا قَالَ لَا فَرَاجَعْتُهُ قُلْتُ إِنَّا نَسْتَشْفِي بِهِ لِلْمَرِيضِ قَالَ إِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ بِشِفَاءٍ وَلَكِنَّهُ دَاءٌ»

ترجمه: به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتم: در زمین ما انگورهایی است که ما آنرا فشرده و مینوشیم؛ فرمود: نخیر این کارتان درست نیست، دوباره مراجعه کرده و گفتم ما مریض را توسط آن شفایاب میکنیم، گفت در این شفا نیست، بلکه یک روش درمان است.

 درین جا از استعمال نجس یا حرام "شراب" که دوا است، نهی شده؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم تداوی به نجس(بول شتر) را جواز داده است. بخاری از انس رضی الله عنه چنین روایت می‌کند:

 «أَنَّ نَاسًا مِنْ عُرَيْنَةَ اجْتَوَوْا الْمَدِينَةَ فَرَخَّصَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أَنْ يَأْتُوا إِبِلَ الصَّدَقَةِ فَيَشْرَبُوا مِنْ أَلْبَانِهَا وَأَبْوَالِهَا...»

ترجمه: یک‌تعداد مردم از قبیلۀ عرینه به مدینه سفر نمودند؛ آب و هوایی مدینه با آنان سازگاری نداشت(و در نتیجه مریض شدند)، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای‌شان اجازه داد تا از شیر و بول شترهایی‌که مخصوص صدقات بودند، استفاده کنند.

هم‌چنان رسول الله صلی الله علیه وسلم تداوی با حرام(پوشیدن ابریشم) را جایز دانسته است. ترمذی و احمد از انس این‌گونه روایت می‌کند:

«أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَالزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ شَكَيَا الْقَمْلَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فِي غَزَاةٍ لَهُمَا، فَرَخَّصَ لَهُمَا فِي قُمُصِ الْحَرِيرِ. قَالَ: وَرَأَيْتُهُ عَلَيْهِمَا»

ترجمه: در یکی از غزوات عبدالرحمن بن عوف و زبیر بن عوام از وجود شپش شکایت نمودند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اجازه دادند تا پیراهن ابریشم بپوشند، روای می‌گوید: من آن دو را در حالی دیدم که لباس ابریشم به تن کرده بودند.

این دو حدیث قرینه بر این است که نهی و ممانعتی‌که در حدیث ابن ماجه وارد شده است، غیر جازم می‌باشد؛ یعنی تداوی با شی نجس و حرام مکروه است.

این دلایل بیان می‌کند که شریعت تداوی با نجس و حرام توأم با کراهت‌اش را جایز دانسته است؛ اما تداوی با نجس،"بول شتر" و با حرام، "پوشیدن ابریشم" از تداوی با حرامی‌که متضمن تجاوز بر دیگران است، فرق می‌کند؛ این مورد اخیر(انتقال اعضاء) در استثناء تداوی با حرام شامل نمی‌شود؛ چون واقعیت‌اش فرق می‌کند؛ مثلاً آیا شریعت تجاوز به شخص زنده را بخاطر گرفتن گرده، یا غصب‌اش بخاطر معالجه شخص مریضی‌که به گرده نیاز دارد؛ چنان‌چه در کشورهای موسوم به جهان سوم چنین می‌شود: اطفال یا بزرگ‌سالان را بخاطر برداشتن عضوی از اعضای بدن‌شان اختطاف نموده، سپس با عمل جراجی اعضای بدن آن‌ها برداشته شده و برای مریضان در کشورهای موسوم به جهان اول فرستاده می‌شود؛ اگر پرسیده شود که آیا شریعت این کار را جواز داده است؟ پاسخ به صورت طبعیی واضح است که حرام بوده و جواز داده نشده که به دیگران تجاوز گردد؛ پس حرامی‌که استعمال آن به هدف تداوی اجازه داده شده، تا حرامی‌که در آن تجاوز به دیگران است، فرق می‌کند؛ زیرا دلایلی‌که استعمال حرام را جهت تداوی اجازه داده است، در این‌جا مطابقت نمی‌کند. بنابر این، تداوی با تجاوز به جسم میت و انتقال اعضای او به شخص به زنده جایز نمی‌باشد؛ زیرا این کار حرام بوده و در آن به جسد میت تجاوز صورت می‌گیرد و دلایلی‌که تداوی را به وسیلۀ حرام استثناء نموده است، بالای این مورد تطبیق نمی‌گردد.

دوم: به نسبت پرسش‌تان در مورد کالبدشگافی و حرمت آن، دانش‌آموزان را از دانش و یادگیری در مورد بدن انسان محروم می‌کند و این‌که چگونه قادر خواهیم بود عملیات جراحی را انجام دهیم؟! این حرمت و ممنوعیت پزشک متخصص را از دانستن شرایط جرم و معلومات مهمی‌که پولیس را در یافتن و بررسی حقایق کمک می‌کند، بازمی‌دارد؟ در پاسخ به این پرسش‌ها باید گفت:

برادرم! دلایل شرعی منسجمی به حرمت تجاوز به جسم میت؛ چنان‌چه در بالا ذکر شد، وجود دارد و تا وقتی‌که این‌گونه باشد، کالبدشگافی جسد میت حرام شرعی است؛ زیرا جدا از هرگونه اعتباری دیگری تجاوز به میت است و حتی این موضوع بیشتر از این وضاحت دارد. من از شما می‌پرسم: آیا درست است که بخاطر نیازمندی به تعلیم و آموزش پزشکی و شناخت در مورد جسم انسان، به بدن انسان زنده تجاوز صورت گیرد؛ یعنی در زنده بودن شخص دست به کالبدشگافی و غصب یکی از عضای بدن وی بزنی، بدون آن‌که وی را به قتل برسانی یا بخاطر بررسی اندام‌های داخلی، شکم‌اش را پاره کنی؟ پاسخ‌تان طبعاً چنین خواهد بود که جایز نیست؛ زیرا تجاوز به جسم انسان زنده است. پس چرا شما فکر می‌کنید که این کار در مورد میت جواز دارد، با آن‌که رسول الله صلی الله عللیه وسلم فرموده اند: «كَسْرُ عَظْمِ الْمَيِّتِ كَكَسْرِهِ حَيّاً»؟ یعنی شکستن استخوان میت؛ مانند شکستن آن در قید حیات است. پس باید حکم شرعی پیروی گردد و جایز نیست که از آن زیرِ نام هر توجیه و دلیلی عدول گردد.

اما به نسبت آموزش دانشجویان طب و شناخت جسم انسان، وسایلی‌که مباح اند، زیاد بوده، بنابر این، بر مسلمانان است تا شناخت و معرفت خود را نسبت به وسایل جدیدی‌که در دسترس است، گسترش دهند؛ درین صورت می‌توانند دانشجویان به شکل بهتر در مورد جسم انسان معرفت و آشنایی حاصل کنند؛ بدون این‌که به کالبدشگافی متوسل شوند؛ مانند برنامه‌های پیشرفتۀ کمپیوتری که دانشجویان می‌توانند با استفاده از تعامل الکترونیکی با ابعاد ثلاثه در مورد جسم انسان آشنایی پیدا کنند یا با هر وسیله‌ای تصویری، که از خارج بدن داخل جسم دیده شود، مانند وسائل تکنالوژی جدید بنابر اطلاعی‌که من دارم، برخی دانشجویان طب از دروسی‌که تشریح می‌شود، چیزی استفاده نمی‌کنند؛ به‌خصوص اجسام و پیکرهای شکافته شده که در داخل موادی قرار می‌گیرند که بالای ماهیت عضلات و عروق خون تأثیر گذاشته و با ماهیت جسم زنده کاملاً متفاوت می‌باشد...

هم‌چنان به نسبت کشف حقیقت جرمی درست نیست به آن‌چه الله سبحانه وتعالی در مورد کالبدشگافی جسم میت حرام ساخته متوسل شد؛ چنان‌چه جایز نیست شرعاً به تعذیب و شکنجه متهم بخاطر بیان حقیقیت جرمی متوسل شد و راه‌حل این در وسایل و اسالیب مباح است که برای جستجوی حقائق استفاده می‌شود؛ نه در مخالفت با امر شریعت با تجاوز به جسم میت که دفن آن باید با احترام صورت گیرد.

سوم: اما پرسش‌تان در مورد اختلاط نامشخص است؛ زیرا شما در مورد "حصول تمام احکام شرعی متعلق به اختلاط" پرسیده‌اید و این بهتر بود که از یک چیزی مشخص می‌پرسیدید تا آن‌که پاسخ آن را ارایه می‌نمودم. به هرحال، برای شما برخی پاسخ‌های سابقه را در مورد اختلاط ذکر می‌نمایم که شاید برخی جوانب از پرسش‌تان را در بر گیرد و اگر مسئلۀ مشخصی بود که در جواب‌ها ذکر نگردیده بود، در پرسش دیگری ذکر کنید تا به به پاسخ آن بپردازم:‌

پاسخ به پرسشی‌که در28 فبروری 2010م آمده، چنین است: «یقیناً وجود مردان و زنان در حیات اسلامی، که رسول الله صلی الله علیه وسلم و دلایل شرعی‌که معاملات شرعی را بین مردان و زنان تنظیم نموده است، همۀ آنان واضح و آشکار است و بیشترین پاسخ را در خصوص این امر نشر کردیم؛ آروزداریم که کدام پیچیده‌گی‌ای موجود نمانده باشد. با آن‌هم من در این پیام این امر را به یاری الله سبحانه وتعالی توضیح بیشتر خواهم داد؛ امیدوارم که در این موضوع پیچیده‌گی باقی نماند.

حیات عامه به این معنی است: وجود مردان و زنان در اماکن عامه که برای ورود به آن، زنان نیاز به کسب اجازه نداشته باشند و درین بخش احکام شرعی است که روابط مردان و زنان را درین این چارچوب تنظیم می‌کند. اما حیات خاصه اماکنی است که وارد شدن در آن ضرورت به اجازه دارد و این نیز دارای احکام شرعی است که روابط مردان و زنان را تنظیم نموده است.

اما حیات خاصه(خانه) حکمش واضح است و به وضاحت زیاد ضرورت ندارد؛ زیرا زندگی زنان طوری است که در خانه‌های‌شان با محارم‌شان می‌باشند؛ نه با بیگانگان؛ مگر این‌که نص در حالت معینی؛ مانند صلۀ رحم آماده باشد؛ در این صورت جایز است که نزد خویشاوندان نزدیک رفته و جویای احوال آنان شد و اگر محرمی نبود؛ مانند این‌که پسر کاکا می‌تواند به دختر کاکایش در روزهای عید بدون این‌که خلوت صورت گیرد یا کشف عورت شود، سلام نماید؛ همین‌گونه که با پدرش یا کاکایش می‌تواند بخاطر صلۀ رحم نزد خویشاوندان خود رفته و هرچند غیرمحارم هم باشند.

اما حیات عامه؛ در صورت نیاز، گردهمایی مردان و زنان از دید شرعی جایز است، به شرطی‌که احکام شرعی در ین گردهمایی‌ها مراعات گردد؛ زیرا در زمینۀ تنظیم همایش‌های مختلط مردان و زنان احکام شرعی وجود دارد که در ذیل به بیان آن می‌پردازیم:

1. وجوب جدایی صف‌های مردان و زنان در صورتی‌ حاجتی باشد که شریعت وجود مردان و زنان را بخاطر آن امر نموده و به هدف واحد از دوبخش جمع شده باشند؛ مانند وجود مردان و زنان برای نماز یا برای حضور در حلقات درس و فراگیری علم یا برای گفت‌وگو در دعوت یا برای اعمال عام دعوت؛ درین موارد وجود مردان و زنان در صورتی جایز است که صف‌های‌شان جدا باشند، این‌گونه موارد گاهی حیات عامه با احکام خاصه گفته می‌شود؛ یعنی کیفیت مخصوصی برای وجود مردان و زنان است.

2. عدم وجوب جدایی صف در حیات عامه در صورتی است که هرگاه نیازی‌که شریعت بخاطر آن اختلاط مرد و زن را جواز داده است؛ برای اهداف مختلف باشد که هردو طبقه‌ای از جامعه در آن وجود داشته باشند؛ مثل وجود مردان و زنان در بازارها، سرک ها، پارک‌های عامه یا هنگامی سوارشدن بر موترهای عامه باشد، که این مورد به دو بخش تقسیم می‌شود:

الف) اهداف مختلفی‌که هر فرد دارد، به دست نمی‌آید؛ مگر با اختلاط؛ یعنی نزدیک شدن و در پهلوی یک‌دیگر قرار گرفتن و هم‌صحبت شدن؛ مانند خرید و فروشی، ‌که این مورد اگر اختلاط در آن باشد، مشکلی ندارد.

ب) اهداف مختلف بدون اختلاط در آن صورت می‌گیرد؛ یعنی بدون نزدیک و پهلو و هم‌صحبت شدن؛ بلکه ممکن است سوارشدن به‌موترهای عامه، پارک‌های عامه و رفت و آمد در سرک‌ها، این در صورتی وجود مردان و زنان جایز است که بدون اختلاط(نزدیک، در پهلوی و هم‌صحبت) هرکس به‌هدف و حاجت خود باشد؛ یعنی بدون این‌که باهم هم‌صحبت شوند؛ مانند: رفتن در سرک و پارک‌های عامه و سوارشدن به موتر‌های عامه. چنان‌چه دیده می‌شود، احکام وجود مردان و زنان در حیات خاص و عام واضح و مشخص است:

حیات خاص "خانه" است که حین وارد شدن به آن، ضرورت است که اجازه گرفته شود و حیات عامه حیاتی است که حین وارد شدن به آن ضرورت به اجازه گرفتن نیست و از جمله متقضیات حیات عامه اینست که در برخی مواردجدایی صف‌ها را مطالبه می‌کند و در برخی‌ دیگر، جدایی صف‌هارا نمی‌خواهد و هم‌چنان از حیات عامه اینست که در برخی حالات اختلاط(نزدیک شدن، در پهلوی یک‌دیگر قرار گرفتن و هم‌صحبت شدن) جواز دارد؛ در برخی حالات دیگر تنها نزدیک بودن در آن جایز است؛ اما بدون این‌که باهم هم‌صحبت شوند.

در پاسخ به پرسشی در 6 فبروری 2011م چنین آمده است: «...اما در ارتش در بخش پرستاری زنان برای مقابله و جلوگیری از مریضی و معالجه زخمی‌ها، این موردی است که چنین روایت شده است: رسول الله صلی الله علیه وسلم برای زنان اجازه داده است که در معرکه برای پرستاری و معالجه حضور داشته باشند؛ در چنین حالتی اختلاط  جایز است. بخاری در ادب مفرد و تاریخ صغیر با اسنادی‌که البانی آن را تصحیح نموده، از محمود بن لبید روایت می‌کند که گفت:

«لَمَّا أُصيبَ أَكْحَلُ سَعْدٍ يَوْمَ الخَنْدَقِ فَثَقُلَ، حَوَّلوهُ عِنْدَ امْرَأَةٍ يُقالُ لَها: رُفَيْدَة، وَكانَتْ تُداوي الجَرْحى، فَكانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه سلم إِذا مَرَّ بِهِ يَقولُ: كَيْفَ أَمْسَيْتَ؟ وَإِذا أَصْبَحَ: كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟ فَيُخْبِرُهُ»

ترجمه: چون رگ میانگی دست(هفت اندام) سعد در روز خندق شدیداً آسیب دید، وی را نزد زنی‌که مریضان را تداوی می‌نمود، آوردند، وی را رفیده(زنی بود که اسلام آورده بود و مجروحان را تداوی می‌نمود) می‌خواندند؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در صبحگاه و شامگاه بر وی می‌گذشتند، جویای احوالش می‌شدند.

- اختلاط، چناچه قبلاً ذکر نمودیم، اجتماع مردان و زنان بیگانه به هدف حاجتی است که شریعت بخاطر چنین اجتماعی آن حاجت را تأیید نکرده تاجایی‌که آن حاجت امکان ندارد؛ مگر با چنین اجتماع؛ باید گفت که بدون کدام حاجتی جواز نیست؛ اما در صورتی‌که به هدف حاجتی باشد که شریعت بخاطر بیرون آمدن، آن را پسندیده و تأیید کرده تاجایی‌که بدون اجتماع این مأمول بدست نمی‌آید، جایز است. هم‌چنان، دلایلی وارد گردیده که شریعت بخاطر حاجات و نیازمندی‌های شرعی آن را پسندیده، برابر است که در حیات خاص باشد یا حیات عام؛ از جمله در حیات خاص، صلۀ رحم، طعام خوردن و عیادت مریض و در حایت عامه، معالجۀ زخمی‌ها در جنگ‌ها، رفت و آمد در بازارها، نماز در مسجد و حضور در مجالس علم، حج... تمام این‌ها وفق احکام شرعی از حیث جدابودن صف‌ها؛ مانند مساجد و گفت‌وگو عامه یا بدون جدایی؛ مانند بازار و حج وغیره می‌باشد. صلۀ رحم تنها به اقارب محرم نیست؛ بلکه اقارب غیرمحرم؛ مانند دخترکاکا را نیز شامل می‌شود. می‌توانید به موضوع صلۀ رحم در نظام اجتماعی اسلام مراجعه کنید.

برای اقارب جایز است که با یک‌دیگر در اعیاد و یا مناسبات دیگر با هم بنشینند؛ اما فقط از دید صلۀ رحم؛ یعنی بازجویی از صحت و احوال، عیادت مریضی و ضروریات و از این قبیل موارد؛ اما این‌که باهم بنشینند(بازی کنند) یا این‌که به هدف سرگرمی یا تفریحی بیرون روند و باهم بنشینند، در باغ یا پارک با یک‌دیگر به گفت‌وگو بپردازند، این چنین جایز نیست.

به این ترتیب، زیارت بعضی اقارب، بعضی دیگر‌شان را؛ خواه مرد باشند یا زن، تا وقتی‌که به هدف صلۀ رحم باشد، جایز است؛ یعنی نشستن به اندازه‌ای که به صلۀ رحم ارتباط می‌گیرد؛ اما در صورتی‌که نشستن و به گفت‌وگو پرداختن در مسایل غیرصلۀ رحم انتقال می‌کند، به این معنی که زنان در یک اتاق و و مردان در اتاق دیگری جایز است. هم‌چنان برای اقارب جایز است که حین طعام خوردن با هم بنشینند و زمانی‌که طعام تمام شد، زنان در اطاق جداگانه باشند و مردان در اطاق جداگانۀ دیگری. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيث﴾

[احزاب: 53]

ترجمه: و وقتى غذا خورديد، پراكنده شويد بى‏آنكه سرگرم سخنى گرديد.

صلۀ رحم و طعام در دلایل فوق وارد شده است؛ اما به شکل طبیعی زنان باید عورت‌های‌شان پوشیده باشند و محارم‌شان یا شوهران‌شان باید موجود باشند؛ چنان‌چه در نظام اجتماعی اسلام آمده است.

در پاسخ به پرسشی که به تاریخ 6 جون 2016م نشر شد، آمده است:

«الف) اختلاط، یعنی اجتماع مردان و زنان بیگانه در صورتی‌که به هدف غیر حاجت و نیازی باشد، که شریعت آن را نپسندیده، حرام است؛ اما در صورتی‌که به هدف حاجتی باشد که شریعت آن را پسنیده تاجای‌که این مأمول بدون اجتماع امکان ندارد، جایز است.

ب) دلایلی وارد گردیده که گردهمایی را به هدف برآوره شدن نیازمندی‌ها جواز داده شده و شریعت آن را بیان نموده است، برابر است که در حیات خاص است یا عام؛ مثلاً در حیات خاص دلایل شرعی وارد شده که اختلاط با اقارب را به هدف صلۀ رحم، طعام خوردن و عیادت مریض جایز می‌داند و در حیات عامه معالجۀ زخمی‌ها در جنگ، رفت و آمد در بازارها، نماز در مساجد، حضور در مجالس علم و حج وغیره تمام این‌ها وفق احکام شرعی از جهت جدایی صف‌ها جایز می‌باشد؛ مانند مساجد و گفت‌وگوهای عامه یا بدون جدایی صف‌ها مانند بازار و حج.

ج) صلۀ رحم تنها به اقارب محرم نیست؛ بلکه اقارب غیرمحرم؛ مانند دخترکاکا را نیز شامل می‌شود. می‌توانید به موضوع صلۀ رحم در نظام اجتماعی اسلام مراجعه کنید. برای اقارب جایز است که با یک‌دیگر در اعیاد و یا مناسبات دیگر با هم بنشینند؛ اما فقط از دید صلۀ رحم، یعنی بازجویی از صحت و احوال، عیادت مریضی و ضروریات و موارد از این قبیل، اما این‌که باهم بنشینند و بازی کنند یا این‌که به هدف سرگرمی یا تفریحی برایند و باهم بنشینند، در باغ یا پارک با یک دیگر به گفت‌و گو بپردازند، این چنین جایز نیست.» امیدوارم که این پاسخ‌ها به سوال های‌تان کفایت کرده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

23 ربیع الاول 1440هـ.ق

30 دسمبر 2018م

ادامه مطلب...

گفتار نیک و پسندیده!

(ترجمه)

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لَهَا بَالاً، يَرْفَعُهُ اللَّهُ بِهَا دَرَجَاتٍ، وَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لَهَا بَالاً، يَهْوِي بِهَا فِي جَهَنَّمَ» (رواه بخاری)

ترجمه: از ابوهريره (رضی الله تعالی عنه) روایت است که گفت: رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فرمود: بنده، سخنی در جهت رضای الله به زبان می‌آورد، بدون اين‌كه به آن فكر كند؛ ولی الله به وسيلۀ آن سخن، به درجاتش می‌افزايد. هم‌چنين بنده سخنی در جهت ناخشنودی الله به زبان می‌آورد، بدون اين‌که به آن توجه کند؛ ولی به وسيلۀ آن سخن در جهنم سقوط‌اش می‌دهد.

توضیح حدیث

نخستین چیزی‌که از این حدیث واضح می‌شود، اینست که بر مسلمان لازم است قبل از این‌که سخنش از طرف دیگران وزن و سنجیده شود، خودش آن‌را وزن کند؛ یعنی سنجیده سخن بگوید. به این معنی که سخن انسان باید "حسن و طیب" باشد؛ زیرا در این مورد آیات کریمه و احادیث شریف به وفرت موجود است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ [حج : 24]

ترجمه: و راهنمايی شده‌اند به گفتار نيک و خير.

﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾ [بقرة : 83]  

ترجمه: و با مردم به زبان خوش تکلم کنيد.

﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ [اسراء : 53]

ترجمه: و بندگانم را بگو که هميشه سخن بهتر را بر زبان آريد.

﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ [فاطر : 10]

ترجمه: سخنان پاكيزه به سوی او بالا می‌رود.

از عدي بن حاتم رضی الله تعالی عنه روايت شده که: رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود:

«اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يجدْ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ» (متفقٌ عليه)

ترجمه: خود را از آتش دوزخ نجات دهید؛ گرچه با صدقه دادن نصف دانۀ خرما باشد؛ اگر این‌را هم نداشتید، با سخن پسنديده (وحسن خلق) خود را از آتش نجات دهید.

از ابو هريره رضی الله تعالی عنه روايت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» (متفقٌ عليه)

ترجمه: کسی‌که به الله متعال و روز آخرت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید و یا خاموش باشد.

از عقبه بن عامر رضی الله تعالی عنه روايت است که گفت: گفتم يا رسول الله صلی الله عليه وسلم سبب نجات چيست؟ فرمود:

«أمْسِكْ عَلَيْكَ لِسانَك...» (رواه ترمذی و قال: حديثٌ حسن)

ترجمه: زبانت را محکم گير (از گفتار بیهوده) نگهدار.

از معاذ بن جبل رضی الله تعالی عنه روايت شده که گفت: گفتم يا رسول الله صیي الله عليه وسلم از عملی باخبرم کن که مرا به بهشت داخل نموده و از دوزخ دور کند! فرمود:

«... وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ» (رواه ترمذی وقال: حدِيثٌ حسنٌ صحيح)

ترجمه: آيا چيزی جز محصول زبان‌های‌شان مردم را به روی‌شان در آتش می‌اندازد؟!

از عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ غُرْفَةً يُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا، فَقَالَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِيُّ: لِمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لِمَنْ أَلَانَ الْكَلَامَ، وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ، وَبَاتَ لِلَّهِ قَائِمًا وَالنَّاسُ نِيَامٌ» (رواه طبراني وحسنه الهيثمي والمنذری والحاكم وصححه)

ترجمه: در جنت اطاقی است بسیار زیبا، که از داخل‌اش بیرون معلوم می‌شود، از بیرون داخل‌اش معلوم می‌شود. ابو موسی اشعری پرسیدند: یا رسول الله این جایگاه برای چه کسانی آماده شده؟ فرمودند: برای کسانی‌که (با مردم سخن نرم می‌گویند) انفاق و صرف طعام می‌کنند، شب را به‌خاطر الله به قیام می‌گذرانند؛ در حالی‌که مردم در خواب می‌باشند.

از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت:

«واللهِ الذي لا إلهَ إلاّ هو ليسَ شيءٌ أحْوَجَ لِطُولِ سَجْنٍ من لِساني»

ترجمه: قسم به الله که معبودی جز وی نیست؛ هیچ چیزی محتاج‌تر از زبانم برای طول زندان نیست.

و می‌فرمود:

«يا لسانُ قُلْ خيراً تَغْنَمْ واسْكُتْ عن شرٍّ مِنْ قَبْلِ أنْ تَنْدَم»

ترجمه: ای زبان سخن نیک بگو که غنیمت است و از گفتن سخن شر ساکت باش، قبل از آن که پشیمان شوی.

برادران مسلمان! چه بسا جای شگفت است به کسانی‌که به الفاظ زشت و گناه سخن می‌گویند؛ بدون آن‌که عاقبت آن را فکر کنند. عجب است به مسلمانی‌که برادر مسلمانش را تکفیر می‌کند؛ بدون آن‌که به الفاظ خود بیندیشند. چه بسا جای شگفت است به کسانی‌که نسبت دروغ می‌بندند به جماعت‌ها و گروهای اسلامی و چیزهای را که نباید بگویند، می‌گویند؛ بدون آن که عاقبتش را فکر کنند. چه بسا جای شگفت و تعجب است به کسانی‌که میان مردم فساد کاری می‌کنند. چه بسا جای تعجب است به حال کسانی‌که غیبت کننده و سخن‌چین هســتند. با درنظرداشت آنچه در فوق ذکر گردید، لازم است که از قهر و عذاب الله عزیز و جبار ترسید؛ چنان‌چه اوتعالی می‌فرماید:

﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾ [ق : 18]

ترجمه: انسان هيچ سخنی را بر زبان نمی‌راند؛ مگر اين که فرشته‌ای مراقب و آماده (برای دريافت و نگارش) آن سخن است.

والسـلام علی من تبع الهدی!

ادامه مطلب...

بودجۀ ملی استعمارگر را -که ما و نیروی‌های مسلح ما را برای محافظت از طلب‌کاران خارجی، محلی و سرمایۀ آن‌ها سوق می‌دهد، رد کنید

(ترجمه)

ترس و وحشت بر آشکارسازی بودجه در مورد مالیات و کاهش نرخ‌ها علت ناامیدی طولانی‌مدت مسلمانان پاکستان ثابت شده که بعد از توافقنامۀ کارکنان با صندوق جهانی پول، به تاریخ 11 جون 2019م حماد اظهر وزیر درآمد بودجه را علان کرد که هردو اقتصاد پاکستان را با مالیات سرکوب‌گر ورشکست کرده و مصارف مالی نیروی‌های مسلح پاکستان را تضعیف و به خطر می‌اندازند. در حالی‌که اطمینان حاصل می‌شود که پاکستان طرف‌هایش را به منظور پرداخت بهرۀ بدهی‌ها فشار داده و از بین می‌برد.

در یک زمانی‌که اقتصاد به دلیل تأثیرات خفه کننده‌ای مالیات سنگین افت کرده بود، هیئت فدرال درآمد دارای تارنمای مالیاتی 5500 میلیارد روپیه برای سال 2019-2020م بود، که یک افزایش عظیم 35 درصد در جمع‌آوری مالیات است. از زمانی‌که دولت هندو تحت ادارۀ مودی خصومت و دشمنی را افزایش داده است، بودجۀ دفاعی را علی‌رغم تورم عظیم ناشی از  تضعیف روپیه به مبلغ ثابت 1150 میلیارد روپیه نگهداشته است که عمداً به معنای کاهش روپیه است. بدین ترتیب، رژیم پاکستان مردم و نیروی‌های مسلح‌شان را فشار می‌دهد تا کشور بتواند تقریباً 3000 میلیارد روپیه سود بدهی را پرداخت کند. حتی اگر سود(ربا) اعلان جنگ را از الله و رسولش دعوت کند. پاکستان به منظور تضمین موافقۀ صندوق بین‌المللی پول برای صدور وام‌های بیشتر مبتنی بر سود، دوشیده و فشرده می‌شود.

ای مسلمانان پاکستان! آیا برای ما چیزی دیگری وجود دارد که بفهمیم هیچ امیدی به نظام اقتصادی استمارگر کنونی وجود ندارد؟ آیا زمان ان نیست که ما به چرخۀ ویرانگر تخریب اقتصاد پاکستان از طرق ازسرگیری به همۀ آنچه که الله سبحانه وتعالی نازل کرده است، نقطۀ پایان بگزاریم؟ این خلافت است که به مالیات سخت و بی‌رحمانۀ نظام سرمایه‌داری هم‌چون مالیۀ عمومی بر فروشات پایان خواهد داد، حتی از فقیر و نیازمند آن را دریغ نکرده و اخذ می‌کنند؛ در حالی‌که زکات بالای آن‌ها واجب نبوده؛ بلکه خود مستحق زکات‌اند.

این تنها خلافت است که درآمد حاصل از توانای‌های مالی مانند زکات را از کسی‌که مالک اموال تجاری و خراج از کسی‌که مالک زمین زراعتی است، تأمین می‌کند. پس برای این‌که مصالحه‌ای با ضروریات صحی، آموزشی و مصارف نظامی نداشته باشیم، خلافت عاید فروانی را برای دولت با تسلط خود بالای صنایع پرقوت سرمایه مانند تولید در مقیاس بزرگ، ساختار  شرکت اینان، ابدان و مضاربه را به روش رسول الله ﷺ ایجاد کرد که به طور طبیعی مقیاس سرمایۀ موجود در بخش خصوصی را محدود می‌کند. این خلافت ما است که اطمینان می‌دهد درآمد بدست آمده از بخش انرژی و مواد معدنی صرف تمام مردم عامه می‌شود؛ نه از طریق خصوصی‌سازی به نفع چند شخص محدود؛ بلکه الله سبحانه وتعالی  برای رسول الله ﷺ دستور داده که آن‌ها ملکیت عامه هستند، و این خلافت ما است که قرضه بر اساس سود را چه در قالب وام‌های خارجی و یا اوراق قرضه خزانه‌داری داخلی که منجر به گناه می‌شود، رد خواهد کرد. بنابر این، برای موفقیت در این زندگی و بعد آن، اجازه دهید مسلمانان تلاش کنند؛ همان طوری‌که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: ٢٤]

ترجمه: ای مؤمنان! دعوت الله(سبحانه وتعالی) و پیامبر(صلی الله علیه وسلم) را اجابت کنید، هنگامیکه شما را به سوی چیزی فرا می‌خوانند که شما را حیات می‌بخشد!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در اردوگاه‌های کرامه در حومه ادلب برگزار کرد و مجاهدین را به ادامه نبرد تا فتح نبرد ساحل فراخواند.

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/جون 2019م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

حزب التحریر ولایه سوریه تظاهراتی را در شهر "کوش"در حومه ادلب به هدف حمایت از مجاهدین براه انداخته و از آنان خوهان بازنمودن جبهات و ردن نمودن هرگونه آتش‌بس با روس‌های مجرم را گردیده است.

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/جون 2019م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در ویدیوها

ارایه کننده: شیخ دوکتور محمد ابراهیم

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایة لبنان

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/جون 2019م

ادامه مطلب...

سلسلۀ گفت‌وگوهای هفته‌وار که دربرگیرندۀ مهم‌ترین قضایا و حوادث اخیر می‌باشد.

ادامه مطلب...

ارایه کننده: استاذ رأفت نجیب (ابومحمد)

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک(فلسطین)

ادامه مطلب...

ارایه کننده: استاد معاذ ابوتیم

بیت‌المقدس-سرزمین مبارک(فلسطین)

جمعه، 11شوال 1440 هـ.ق/14 جون 2019م

ادامه مطلب...

ای جوانان شجاع، آگاه و مخلص! کار این نظام از اصلاح گذشته است! برای تغییر بنیادی این نظام و تأسیس مجدد خلافت راشده با این حرکت یکجا شوید!

(ترجمه)

امروزه شما زمان خیلی آزار دهنده‌ای را سپری می‌کنید و دلیل‌اش هم میزان بلند بی‌کاری، مدیریت نادرست بخش‌های حمل و نقل و آموزش، قرارگیری هدفِ به اصطلاح "جنگ علیه تروریزم" –که درواقع جنگ علیه اسلام است– و سرکوب‌گری‌های ظالمانۀ طبقۀ حاکم می‌باشد. شما برای رهایی‌تان از این حالت فاجعه‌بار سخت تلاش کرده‌اید و با حرکت و کوشش‌تان برای حصول حقوق و خواست‌های‌تان برای اصلاح نظام دولت، تخت حکومت این حکام را به لرزه درآوردید. جنبش‌تان به دل‌های طبقۀ حاکم ترس انداخته‌است، چنان‌که می‌کوشد با استفاده از ابزارهای گوناگون، مانند وعده‌های دروغین، ترس و سرکوب شما را به بی‌راهه بکشانند و حرکت‌تان را خنثی کنند.

حکومت کنونی قصد دارد با تظاهر به یک حکومت "جوان‌دوست" شما را فریب دهد. در اکتوبر ۲۰۱۸م، شیخ حسینه مستقیماً از جوانان خواست تا در انتخابات سراسری رأی دهند و وعده‌های واهی را سر داد، مثلاً: «من با اطمینان به شما می‌گویم که تا سال ۲۰۲۰م فقر و گرسنگی وجود نخواهد داشت.» درحالی‌که ده سال قبل نیز همین شخص با شعارهای مثل "زمان تغییر"، "بنگله‌دیش دیجیتالی" و وعده‌های دروغ ایجاد شغل در هر خانواده، شما را فریب داد. این حکومت به‌جای برآورده کردن خواست‌ها و تمایلات‌تان، حتی خواست‌های اساسی‌تان را به‌صورت ظالمانه سرکوب می‌کند. سال گذشته هنگامی‌که عده‌ای از دانشجویان به‌خاطر نظام غیرعادلانۀ سهمیه‌بندی اعتراض کردند، دیدید که چگونه دولت آنان را سرکوب کرد. همین‌گونه، زمانی‌که دانش‌آموزان مدارس به‌منظور داشتن خیابان‌های امن دست به اعتراض زدند، حکومت به‌جای محاسبۀ وزیر فاسد مربوطه یا صاحبان فرصت‌طلب شرکت‌های حمل و نقل، اجازه داد تا "پولیس ضد شورش" آنان را سرکوب کنند. حتی کودکان دانش‌آموز بی‌گناه نیز از سرکوب‌گری‌های ظالمانۀ حکومت در امان نیستند. از طرف دیگر، کارهای مثل اهدای پنج بس به کالج نظامی رامیج‌الدین یا ایجاد مووسساتی مانند ابرار، چیزی جز ریشخند سنگ‌دلانه به اوضاع فعلی نمی‌باشد!

ای جوانان! حکومت توسط سیاست‌های ناکام و نظام حکومتی فاسدش، که زندگی روزمرۀ‌تان را دشوار و آیندۀتان را خراب کرده‌ و مدام بر شما ظلم می‌کند. فساد در تمام بخش‌های نظام آموزشی رخنه کرده‌است؛ طوری‌که دسترسی به اوراق سوالات امتحان کانکور امکان‌پذیر شده‌است و نتایج با دادن رشوه تغییر می‌کند. این حالت ثابت می‌کند که پول برای داشتن نتایج خوب از شایستگی مهم‌تر است! این سبب شده است که معیارهای آموزشی کلاً دست‌خوش تغییر شود. وضعیت قسمی است که بسیاری از شاگردان مدارس، به‌دلیل نظام آموزشی بی‌معنی که فقط ناامیدی را در آنان ایجاد می‌کند، مجبور به خودکشی می‌شوند. نهادهای آموزشی دولتی شدیداً نیازمند بودجۀ مالی و امکانات اند تا جایی‌که شاگردان مجبور شده‌اند به نهادهای خصوصی نام‌نویسی کنند.

این سازمان‌های خصوصی چیزی جز ماشین‌های پول‌ساز برای طبقۀ حاکم و دوستان تاجر سرمایه‌دارشان نیست. آنان پولی را که به سختی بدست آورده‌اید، تحت نام "آموزش باکیفیت" از شما و خانوادۀتان می‌گیرند و برای خوش‌گذرانی خودشان و فرستادن فرزندان‌شان به دانشگاه‌های خارجی مصرف می‌کنند. از طرف دیگر، شما سخت تلاش می‌کنید تا با هزینۀ بلند آموزش‌تان کنار بیایید. حتی بعد از سرمایه‌گذاری زیاد روی آموزش‌تان، می‌کوشید تا پس از فراغت یک وظیفۀ خوب و مناسب پیدا کنید. کسانی از شما حداقل می‌توانند مصارف ابتدائی‌شان را به‌سختی فراهم کنند، به‌زودی درمی‌یابند که نمی‌توانند با شرکت‌های بزرگ، که سود غیرعادلانه‌ای را بنابر سیاست‌های طرف‌دار سرمایه‌داری حاصل می‌کنند، رقابت کنند. در نتیجه همۀ شما جوانان برای دریافت کار تلاش می‌کنید و چون نمی‌توانید با ناکامی‌تان کنار بیایید، بسیاری از شما به اعتیاد روی می‌آورید یا حتی دست به خودکشی می‌زنید.

هرچند، تنها جوانان از بودن در نظام فعلی ناراحت نیستند. فساد گسترده در بخش عمومی و خصوصی، افزایش فاصله بین ثروت‌مند و فقیر، شرایط ناامن و ناگوار زندگی تعداد زیادی از مردم، هزینه‌های بلند درمان و افزایش مصارف زندگی تنها بخشی از مشکلاتی‌ست که تمام مردمی‌که زیر این نظام زندگی می‌کنند، بدون توجه به سن، نژاد و دین، با آن‌ها مواجه‌اند.

ای جوانان! این مشکلات ثمرۀ این دولت فاسد و میوه‌های درخت زهرآگین نظام دیموکراتیک سرمایه‌داری می‌باشد که غرب امپریالیست کافر بر ما تحمیل کرده‌است. سرمایه‌داری نظامی است که تنها اصول‌اش منافع مادی و مصارف بی‌مورد می‌باشد و عملاً نشان می‌دهد که پول و قدرت در دست یک عده، یعنی طبقۀ حاکم و نخبگان سرمایه‌دار اطراف‌شان، متمرکز است. این عده، که ۱٪ جامعه را تشکیل می‌دهند، قوانین و سیاست‌هایی را طرح می‌کنند که تنها منافع خودشان را تأمین  و از دیگران بیش‌ترین بهره‌گیری را می‌کند. در نتیجه، ثروت‌مند ثروتمندتر و قدرتمندتر می‌شود، حالآن‌که بقیۀ مردم جامعه برای دست‌یابی به حقوق اساسی‌شان سخت تلاش می‌کنند. سرانجام، زمانی‌که مردم مجبور می‌شوند به خیابان‌ها بیرون شوند، حکومت با دروغ، فریب و سرکوب، آنان را از رسیدن به خواست‌های عادلانۀشان محروم می‌کند.

ای جوانان! هر نظام حکومت‌داریی‌که بر اساس سرمایه‌داری دیموکراتیک سیکولر باشد، اصلاح ناشدنی‌ست؛ بناءً این نظام به تغییر بنیادی و جامع نیاز دارد.

ای جوانان مخلص! راه‌حل تمام مشکلات‌مان در نظام حکومت‌داری اسلام، یعنی خلافت قرار دارد. تنها راهی‌که می‌توانیم خودمان را از این حالت اسف‌بار نجات دهیم، تأسیس مجدد خلافت راش وده است به ما این امکان را می‌دهد که امت حاکم بر روی زمین باشیم. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الإِسْلاَمَ دِينًا﴾ [مائده: ۳]

ترجمه: امروز دین‌تان را کامل کردم؛ نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

اول: خلافت برای تأمین نیازهای اساسی هر رعیت، مثل خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، صحت و امنیت، بدون درنظرداشت دین و نژادشان، محدود به شریعت می‌باشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«الْإِمَامُ رَاعٍ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» (بخاری و مسلم)

ترجمه: امام (خلیفه) محافظ و مسئول شهروندان‌اش می‌باشد.

دولت با تأمین نیازهای اولیۀ افراد، مطمئن می‌شود که کسی در تلاش برای بقا نیست و بنابرین می‌تواند تمرکز، نیرو و ظرفیت‌تان را برای ایجاد یک امت و ملت حاکم بالا ببرد.

دوم: خلافت این نظام آموزشی تبعیض‌آمیز و تفرقه‌انداز امروزین (یعنی بنگالی و انگلیسی و مدرسه‌های دینی) را ازبین می‌برد و در عوض یک نظام آموزشی واحد ابتدائی و ثانوی را تأسیس می‌کند که هیچ هزینه‌ای ندارد. این نظام آموزشی از اطفال شخصیت‌های اسلامی می‌سازد و برای‌شان تمام علومی را که به زندگی عملی‌شان کابرد دارد، مانند علوم ساینسی، آموزش می‌دهد و هم‌چنان یک نهاد یک‌پارچه و منسجم را برای آموزش عالی ایجاد می‌کند.

سوم: خلافت نظام آموزش عالی باکیفیتی را ایجاد خواهد کرد و سرمایۀ مناسبی را برای نظام آموزش عالی مبتنی بر تحقیقات و کاوش‌های علمی، که سبب ایجاد یک دولت حاکم و قدرت‌مند از لحاظ پیشرفت تکنالوژیک می‌شود، در نظر خواهد گرفت. هم‌چنان دولت محیطی را در جامعه به‌وجود خواهد آورد که امکان آموزش و یادگیری را فراهم کند.

چهارم: منابع طبیعی مانند یورانیم، زغال سنگ، گاز و نفت باردیگر به‌عنوان ملکیت‌های عامه تعیین خواهد شد. خلافت از درآمد حاصل از این منابع به‌منظور ساخت زیربناها، خیابان‌ها، شاهراه‌ها، پل‌ها و غیره استفاده خواهد کرد. هم‌چنان، در میان دیگر نیازهایش، برق ارزان را نیز تهیه می‌کند. در حقیقت، دولت از این منابع به‌منظور بلند بردن معیارات زندگی شهروندان‌اش به‌کار می‌گیرد.

ای جوانان آگاه! امت مسلمه برای صدها سال از لحاظ فکری، علمی، سیاسی، اقتصادی، صنعتی و نظامی، به‌علاوۀ دیگر جنبه‌های زندگی، جهان را رهبری می‌کردند و این جوانان مسلمان بودند که برای رسیدن به مقام رهبری نقش حیاتی را بازی کردند.

تاریخ این امت به دست‌آوردهای جوانانی چون محمد فاتح به خود می‌بالد. او در سن ۲۱ سالگی پیشگویی رسول الله صلی الله علیه وسلم را متحقق کرد و رومی‌ها را شکست داد؛ قسطنطنیه (استانبول) را فتح کرد و آن را پایتخت دولت اسلامی قرار داد. طارق بن زیاد اسپانیا (اندلس) را به سن ۱۷ سالگی فتح کرد و محمد بن قاسم نیز در همین سن "راجا داهیر" را شکست داد و پایۀ محکمی را برای اسلام در این شبه‌قاره (شبه‌قارۀ هند) استوار کرد. بختیار خلجی با این‌که ۱۸ سال داشت، کسی بود که ظهورش سبب شد سلطنت "راجا لوکهون" سن را بدون حتی یک جنگ به پایین بکشد و اسلام را در این شبه‌قاره حاکم کند. ای جوانان مسلمان! این است تاریخ حقیقی‌تان، بنابرین پیش بیایید و برای تأسیس مجدد خلافت و برگرداندن شوکت گم‌گشتۀتان با ما یکجا شوید.

ای جوانان دلیر، آگاه و مخلص! موضع طبقۀ حاکمی‌که شما به‌منظور دست یافتن به حقوق‌تان علیه‌اش متحد شده‌اید، در برابر اقدامات‌تان اینست که خواست‌های‌تان را نمی‌پذیرد، در پی ناکام کردن تلاش‌های‌تان است و می‌کوشد نیروی‌تان را تمام کند. بنابرین، برنامۀ سیاسی شما بایستی یکی باشد؛ این‌که این طبقۀ حاکم و این نظام دیموکراتیک – کپیتالیست را از قدرت به پایین بکشید. همین نظام سرمایه‌داری است که به این‌چنین حکام خائن را جان می‌دهد. بناءً عبث خواهد بود که خواستار اصلاح این دولت باشید. حرکت‌های‌تان ستون‌های این حکومت فاسد را لرزانده است و آنان از قدرت‌تان می‌هراسند. بنابرین شما این امکان را دارید که این حکومت را کنار بزنید. پس تمام نیروی‌تان را یک‌جا کنید و به‌سوی هدف نهایی‌تان یعنی تأسیس مجدد خلافت، که تنها راه آزادی است، قدم بردارید. فقط این را شعارتان قرار دهید: "این جوانان سقوط این رژیم خائن را می‌خواهند، این جوانان خلافت راشده می‌خواهند." ما از حزب‌التحریر شما را به‌سوی این هدف فرامی‌خوانیم: برای خواست واحد یعنی ازبین بردن نظام کفری دیموکراسی متحد شوید و برای کار فکری و سیاسی به‌منظور تأسیس مجدد خلافت راشده با ما یک‌جا شوید. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِييكُمْ﴾ [انفال: ۲۴]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را اجابت کنید؛ هنگامی‌که شما را به‌سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

حزب‌التحریر–ولایه بنگله‌دیش

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه