دوشنبه, ۲۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۲/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

با مال ربا(سود) چه باید کرد؟

  • نشر شده در فقهی

 پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

جناب امیر صاحب، امیدوارم در پناه الله بوده و همواره استوار باشید. شخصی در یکی از بانک‏های سودی حساب بانکی باز نموده و پس از مدتی دانست که فایده‏ای به‏حسابش افزوده‏شده است. این در حالیست که همه می‏دانیم الله سبحانه وتعالی در کتاب مجیدش می‏فرماید:

... وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَاتَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ

[بقره: 279]

... و اگر توبه كنيد سرمای‏ هاى شما(اصل سرمایه نه سود) از خودتان است‏. نه ستم می‏كنيد و نه ستم می‏بينيد.

برخی از علما و بزرگان معاصر اجازه گرفتن چنین مالی را داده و توصیه می‏کنند که چنین مالی برای بانک واگذاشته نشود، زیرا واگذار کردن آن در حقیقت کمک نمودن بانک در ارتکاب حرام است، و ما با نگرفتن آن فایده‏ی بانکی و گذاشتن آن برای بانک، حرام دیگری را مرتکب شده‏ایم. حالا پرسش این است که با این پول(سود) چه باید کرد؟ و این‏که آیا می‏توان آن را از بانک گرفته و برای فقراء و نیازمندان داد و یا قرض خویش را با آن اداء نمود؟ و آیا با دادن آن پول برای فقراء شخص مستحق اجر و ثواب می‏شود؟ لطفاً به‏این پرسش‏ها پاسخ بدهید، الله سبحانه وتعالی به‏شما برکت داده و قدم‏های تان را همواره استوار نگهدارد.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پیش از پاسخ به‏این پرسش که با مال سود چه باید کرد؟ باید گفت: کسی‏که معامله‏ی سودی با بانکی انجام می‏دهد مکلف است تا هرچه عاجل به‏آن معامله پایان دهد، و فوراً به‏درگاه الله سبحانه وتعالی توبه‏ای راستین کند. چنان‏که الله متعال می‏فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا...

[تحریم: 8]

 ای کسانی‏که ایمان آورده‏اید، به‏درگاه الله توبه‏ای مخلصانه کنید...

و نیز فرموده است:

إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا

[نساء 146]

مگر كسانى‏كه توبه كردند و[عمل خود را] اصلاح نمودند و به‏الله تمسك جستند، و دين خود را براى الله خالص گردانيدند كه[در نتيجه] آنان با مؤمنان خواهند بود و به‏زودى الله مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشيد.

هم‏چنین ترمذی به‏نقل از انس روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

كُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ وَخَيْرُ الخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ

تمام فرزندان آدم خطا کار اند و بهترین خطاکاران آنانی هستند که توبه می‏کنند.

برای این‏که توبه صحیح و درست باشد و الله سبحانه وتعالی گناه توبه کننده را ببخشد، فرد توبه کننده باید در قدم نخست دست از گناه و معصیت بردارد و از ارتکاب آن در گذشته احساس پشیمانی نماید. سپس با جدیت تمام تصمیم بگیرد که دیگر هیچ‏گاهی به‏آن برنگردد. اگر در آن گناه حق انسانی را ضایع نموده‏بود؛ مانند: مال دزدی و یا غصب شده، در این صورت مکلف است آن مال  را به‏صاحبش برگرداند و یا هم از وی برای خود برائت بگیرد.

مسلمان مکلف است تا اشتباهاتش را به‏طریقه شرعی جبران نموده خودش را از شر درامدهای حرام نجات دهد؛ زیرا درامد حرام عاقبت و پایان بدی دارد. احمد از عبدالله بن مسعود روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

...وَلَا يَكْسِبُ عَبْدٌ مَالًا مِنْ حَرَامٍ... إِلَّا كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ

... هرمالی را که بنده به‏گونه حرام به‏دست آورد... آن مال، وی را به‏آتش نزدیک‏تر می‏کند.

هم‏چنین ترمذی از کعب بن عجرة روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به‏وی چنین گفت:

يَا كَعْبَ بْنَ عُجْرَةَ، إِنَّهُ لَا يَرْبُو لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ إِلَّا كَانَتِ النَّارُ أَوْلَى بِهِ

 ای کعب بن عجرة! بدان که هر قطعه گوشتی که در وجود انسان از مال حرام به‏وجود می‏آید، در آتش خواهد سوخت.

و اما در مورد سود بانکی که بر مال فرد افزوده می‏شود و چگونه‏گی رهایی از آن پاسخ چنین است:

  1. اگر به‏مسئولین بانک بگوید که من تنها سرمایه خودم را می‏خواهم بدون افزودی و قوانین بانک هم آن را اجازه می‏داد، در این صورت سرمایه‏اش را بگیرد.
  2. اما در صورتی‏که قوانین بانک چنین اجازه‏ای را نمی‏داد و فرد مکلف بود که مال سود افزوده‏شده را نیز همراه با مال خودش یکجا بگیرد، در غیر آن سرمایه‏اش برایش داده نمی‏شد؛ در این صورت سرمایه و پول سود را بگیرد و سپس مال سود را از خود دور کند. مثلاً آن را به‏گونه پنهانی در یکی از مراکز خیریه بگذارد، بدون این‏که کسی گمان کند وی آن را صدقه می‏دهد؛ زیرا آن مال حرام است و هدف آن است که فرد آن را از خود دور کند... و یا مثلاً آن را پنهانی به‏یکی از مساجد و یا به‏یک خانواده فقیر بفرستد، بدون این‏که کسی هویت فرستنده را بداند و یا گمان کند که آن مال صدقه است.
  3. در خصوص این‏که آیا با به‏مصرف رساندن چنین مالی در امور خیر، فرد مستحق اجر می‏شود یا نه؟ باید گفت که خیر؛ زیرا صدقه دادن مال حرام اجری در پی ندارد و فرد در چنین حالتی مال حلال خود را صدقه نداده تا مستحق اجر گردد. امید است که الله متعال به ‏خاطر ترک و دوری از حرام که همانا پایان دادن به ‏معامله سودی با بانک است، برایش اجر و ثواب نصیب کند، زیرا الله متعال توبه‏ای بندگانش را می‏پذیرد و پاداش عمل نیک را هرگز ضایع نمی‏کند.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

آیا مجازات دنیوی سبب عفو مجازات اخروی می‏گردد؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

اگر در نظام اسلامی(خلافت) شخصی مرتکب گناه شود و کاری مخالف حکم الله سبحانه وتعالی را انجام دهد، خلیفه بالای او مجازات شرعی(حد، قصاص و تعزیر) را جاری خواهد کرد؛ چون به‏سبب تطبیق شریعت بالای او گناهنش زدوده خواهد شد؟ با توجه به‏این‏که ما امروز با قوانین غم افزای سیکولرستی دست و گریبان بوده و در دار غیر اسلامی زندگی می‏کنیم، اگر شخصی مرتکب قتل، سرقت... شود و مطابق قوانین غیر اسلامی حاکم در جهان مجازات شود؛ مثل: قاتل، کشته شود، سارق، زندانی شود وغیره آیا این‏گونه مجازات، گناه شخص را از بین می‏برد یا نه؟ الله سبحانه وتعالی ما، شما و همه مسلمین را عفو کند.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

این سخن درست است که مجازات شرعی باید توسط دولت اسلامی(خلافت) تطبیق شود، دولتی که حاکمیتش از آنِ الله سبحانه وتعالی بوده و احکام او تعالی در آن جاری باشد نه دولت که توسط قانون بشری رهبری گردد. چنان‏که پیامبرصلی الله علیه وسلم شرح آن دولت را چنین گفته: مسلم در مسند خویش از عباده بن صامت روایت می‏کند که فرمود: زمانی ما همه جمع بودیم پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:  

تُبَايِعُونِي عَلَى أَنْ لَا تُشْرِكُوا بِاللهِ شَيْئًا، وَلَا تَزْنُوا، وَلَا تَسْرِقُوا، وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ، فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَسَتَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ، فَأَمْرُهُ إِلَى اللهِ، إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُ، وَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ

(رواه مسلم)

بامن بیعت کنید در این‏که هیچ چیزی را در عبادت با الله سبحانه وتعالی شریک نگردانید، سرقت نکنید و هیچ نفسی را جز به‏حق نکشید. هرکه در میان شما به‏بیعت خویش متعهد ماند، الله سبحانه وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد، هرکه یکی ازین معاصی را مرتکب شود و مجازات شرعی در این دنیا بالایش تطبیق گردد، آن مجازات برای آن گناه کفاره خواهد بود، هرکه یکی از این گناه‏ها را مرتکب شود و الله سبحانه وتعالی وی را افشاء نکند، به الله سبحانه وتعالی واگذار می‏گردد اگر الله سبحانه وتعالی خواست او را مجازات می‏کند و یا او را عفو خواهد کرد.

بناً حدیث فوق نشان می‏دهد که اگر کسی در این دنیا گناهی را مرتکب شد با مجازات شدنش در این دنیا سبب عفو او در روز رستاخیز گردیده و دیگر مجازاتی برای وی نخواهد بود. اما باید گفت زمانی این مجازات برای معصیت مرتکب شده کفاره می‏گردد که از طرف دولت اسلامی(خلافت) حکم شود. دولتی که حاکمیت خود را به‏اساس «بیعت» نوعی تعهد برای برگزیدن خلیفه جهت تطبیق احکام شرعی به‏دست آورده‏باشد. بدین ملحوظ پیامبرصلی الله علیه وسلم حدیث را با این کلمه آغاز می‏نمایند: 

تُبَايِعُونِي... فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ

بامن بیعت کنید... و هرکه در میان شما بالای بیعت خویش متعهد ماند، الله سبحانه وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد، «هرکه یکی ازین معاصی را مرتکب شود و مجازات شرعی دراین دنیا بالایش تطبیق گردد، آن مجازات، برای آن گناه کفاره خواهد بود.»

از این‏رو مجازات یا پرداخت کفاره گناه با بیعت به شخص که احکام اسلام را تطبیق می‏کند(خلیفه) ارتباط دارد. بناً مجازات که با کفاره گناه همراه باشد و از جانب دولتِ که بما انزالله حکم کند، فرمان داده شود، مجازات همان گناه شمرده می‏شود و در روزآخرت عذابی برای گناهگار نخواهد بود.

بردار شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

آیا گرفتن فایده حرام است؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه وتعالی شما را در حفظ وامان خود داشته‏باشد. پرسشی راجع به‏خرید-بیع- زمین داشتم که شرح معامله آن چنین است: شخصی می‏خواهد زمینی را بخرد ولی پولش را ندارد و او از شخص دیگری تقاصای پول برای خرید این زمین می‏کند، شخص دوم در جواب می‏گوید: آن را به‏نام من خریداری و ثبت کن و بعد از مدتی آن را برای تو به‏قیمت بیشتر می‏فروشم.» آیا این نوع موافقت بین این دو جایز است یا خیر؛ و آن پول اضافه از قیمت بعد از مدتی سود است یا فایده؟ در پناه حق باشید، الله سبحانه وتعالی پاداش خیر برای تان بدهد. 

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

دو عقد بیع در یک عقد در حالی‏که هر دوی آن‏ها دارای شروط خاصی باشند جایز نیست؛ به‏طور مثال: اگر توافق بین دو شخص به‏این شرط صورت گیرد که من موتر شما را می‏خرم در صورت که شما زمین من را بخرید، بناً این نوع بیع جایز نیست؛ بلکه لازم است هر کدام آن بیع‏ها به‏شروط خودشان عقد گردند نه به‏شروط دیگری که برای آن‏ها گذاشته می شود. امام احمد از عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود و او از پدر خود روایت نموده که فرمود:

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ صَفْقَتَيْنِ فِي صَفْقَةٍ وَاحِدَةٍ

پیامبرصلی الله علیه وسلم از وجود عقد دو بیع درعقد یک بیع، منع فرمودند.

مثلاً: شخصی بگوید خانه خود را برایت فروختم به‏شرط این‏که به‏فروش برسانم بر تو حویلی دیگر خود را به‏فلان قیمت؛ و یا این‏که خانه شما را می‏خرم به‏این شرط که دخترت را در عقد نکاح من در آری. در حالی‏که فروختن خانه اولی یک عقد بیع و فروش حویلی بیع دیگری است. هم‏چنان خرید خانه یک بیع و پرداخت مهر در نکاح بیع دیگری است؛ جمع نمودن هر دو در یک عقد بیع جایز نیست.

بنابر این پرسش شما که در آن آیا گرفتن فایده حلال است، باید گفت که اگر جانبین به‏این شرط توافق نمایند که من فعلاً زمین را به‏پول نقد خریداری می‏کنم، بعد از مدتی به‏قیمت بالاتر بر تو به‏فروش می‏رسانم که این دو عقد شروط خود را دارا می‏باشند، پس این نوع بیع جایز نیست؛ باید هر کدام آن دو بیع با شروط خودشان و به‏صورت جداگانه صورت گیرند. در آخر برای تان از الله متعال برکت در مال و خانواده‏ای شما استدعا می‏دارم.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

آیا ضرورت‏ها ممنوعیت را مباح می‏گرداند؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

پرسش بنده پیرامون حکم شرعی که می‏گویند: «ضرورت‏ها ممنوعیت را مباح می‏گرداند» می‏باشد؛ هدف شرعی از کلمه ضرورت‏ها چیست؟ با بیان دو موضوع می‏خواهم مقصدم را بیان نمایم. چنان‏که دوکتور قرضاوی در فتوای خود برای زن اجازه داده‏است که حجاب خود را در مدارس بیگانه به‏قصد تعلیم کنار بگذارد و این را از ضرورت‏ها می‏داند. هم‏چنین ولادت زن‏ها توسط داکتران مرد.

به‏فرض اگر پذیرفته شود ضرورت در حالت جلوگیری از مرگ و هلاکت است؛ پس به‏طور مثال: در نبود داکتر زن ضرورت ایجاب می‏نماید تا در بعضی حالات داکتر مرد در وقت ولادت زن‏ها حاضر شوند؟ بنابرین وقتی‏که ضرورت در حق زن‏ها در وقت ولادت به‏خاطر جلوگیری از مرگ و هلاکت احساس می‏شود، پس چگونه ضرورت در تعلیم و ولادت هردو احساس می‏گردد؟ الله سبحانه وتعالی برای تان جزای خیر نصیب گرداند.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

بعضی علما به‏این قاعده(ضرورت‏ها ممنوعیت را مباح می‏گرداند) استدلال به‏قول الله سبحانه وتعالی نموده‏اند که می‏فرماید:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

[بقره: 173]

آن‏چه را كه مشركان و يهوديان و ديگران حرام می‏‌دانند، حرام نيست بلكه الله سبحانه وتعالی تنها مردار و خون و گوشت خوك و آن‏چه نام غيرالله(به‏هنگام ذبح) بر آن گفته‏شده باشد(و به‏نام بتان و شبيه آن‏ها سر بريده‏شود) بر شما حرام كرده‏است؛ ولی آن كس كه مجبور شود(به‏خاطر حفظ جان از آن اشيای حرام بخورد) در صورتی‏كه علاقه‌مند(به‏خوردن و لذّت بردن از چنين چيزهایی نبوده) و متجاوز(از حدّ سدّ جوع هم) نباشد، گناهی بر او نيست. بی‏گمان الله بخشنده و مهربان است.‏

و هم‏چنان می‏فرماید:

فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

[مائده: 3]

اما كسی‏كه در حال گرسنگی ناچار شود(از محرّمات سابق چيزی بخورد تا هلاك نشود) و متمايل به‏گناه نباشد(و عمداً نخواهد چنين كند، مانعی ندارد) چرا كه الله بخشنده مهربان است(و از مضطرّ صرف نظر می‏كند و برای او مقدار نياز را مباح می ‏نمايد).

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

[نحل: 115]

آن‏چه را كه مشركان حرام می ‏دانند، حرام نيست بلكه الله سبحانه وتعالی تنها مردار و خون و گوشت خوك و آن‏چه نام غيرالله(به‏هنگام ذبح) بر آن گفته‏شده باشد(و به‏نام بتان و شبيه آن‏ها سر بريده‏شود) بر شما حرام كرده‏است؛ ولی اگر آن كس كه مجبور شود(به‏خاطر حفظ جان، از آن اشيا حرام بخورد) در صورتی‏كه علاقه‏مند(به‏خوردن و لذّت بردن از چنين چيزهائی) نبوده و متجاوز( از حدّ سدّ جوع هم) نباشد(بر آنان ايرادی نيست‌، چرا كه) الله سبحانه وتعالی بس آمرزنده و مهربان است.‏

نظر دقیق در این قاعده واضح می‏سازد که آن درست نیست. دلایل فوق را که به‏آن عده از علما قول نموده‏اند و بر آن قاعده(ضرورت‏ها) حمل می‏نمایند برین موضوع دلالت نمی‏کند، بلکه دلالت نهایی دلایل فوق حالت اضطرار به‏خاطر دفع گرسنه‏گی استفاده از حیوان خود مرده‏است. چنان‏که الله سبحانه تعالی فرموده:

فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ

اما كسی‏كه در حال گرسنگی ناچار شود.

هدف از مخمصه گرسنه‏گی قریب به‏هلاکت می‏باشد که در آن وقت خوردن اشیای حرام جایز می‏باشد؛ چنان‏که واضح است حالت اضطرار در آیت فوق مقید به‏حالت گرسنه‏گی است نه در دیگر حالت، پس لفظ اضطرار عام و مطلق-که به‏هر حالت دلالت نماید- نبوده بلکه تنها مقید در حالت گرسنه‏گی می‏باشد وبس.

در بعضی از کتب شروح عده‏ای از علما آن را رخصت حکم نموده‏اند در حالی‏که حکم رخصت نیاز به‏دلیل شرعی دارد نه این‏که عقل بدون در نظرداشت دلیل شرعی آن را تعیین نماید؛ به‏طور مثال: افطار روزه در ماه رمضان در حالت سفر و مرض رخصت است، زیرا در آن دلیل شرعی وارد گردیده‏است. چنان‏که الله سبحانه وتعالی در این باره می‏فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ

[بقره: 183-184]

ای كسانی‏كه ايمان آورده ‏ايد! بر شما روزه واجب شده‏است، همان‏گونه كه بر كسانی‏كه پيش از شما بوده‌اند واجب بوده‏است تا باشد كه پرهيزگار شويد.‏ ‏[روزه در] چند روز معيّن و اندكی است، و كسانی‏كه از شما بيمار يا مسافر باشند(اگر افطار كردند و روزه نگرفتند، به‏اندازه آن روزها) چند روز ديگری را روزه می‌دارند.

پس در حالات فوق رخصت از جهت ورود نص شرعی می‏باشد. بنابرین اجرای این قاعده که «ضرورت‏ها ممنوعیت‏ها را مباح می‏گرداند» در همه موارد درست نیست؛ طوری‏که بعضی‏ها به‏آن قول نموده‏اند. قول راجح و درست همان است که دلایل شرعی به‏آن دلالت می‏نماید که آن حالت اضطرار است، اجازه می‏دهد برای فرد مسلمان که بخورد و بنوشد از آن خوردنی‏هایی‏ که الله سبحانه وتعالی بر وی حرام گردانیده‏است، و بر کدام حالت دیگری دلالت ندارد.

اما رخصت در غیر موارد متذکره نیاز به‏دلایل دیگری دارد. قابل ذکر است که این قاعده(ضرورت ها ممنوعات را مباح می‏گرداند)، در عصر ما تکیه نمودن بر حلال دانستن هر حرام ایجاد گردیده‏است، زیرا کلمه «ضرورت ها» لفظ عامی است که در آن حسب تفسیر علما بنام ضرورت واقع شدن در هر حرام می‏باشد.

و اما مثال‏های که در پرسش تذکر یافت و آن را به‏استناد به‏قاعده «ضرورت‏ها» جایز می‏دانند نیز درست نیست؛ پس زن مسلمان بالغ شرعاً مکلف به‏پوشیدن چادر می‏باشد و برایش در وقت تحصیل در مدارس بیگانه‏ها جایز نیست که چادر خود را بیرون نماید و اگر می‏خواهد درس بخواند و در مدارس بیگانه برایش میسر نیست، بر وی لازم است مدارس دیگری را جستجو نماید که در آن برایش پوشیدن چادر و لباس فراخ میسر باشد و یا وسیله‏ای دیگری جهت تحصیل دریافت نماید و یا همراه محرم خود مهاجرت به‏شهری نماید که در آن‏جا تحصیل برایش آسان می‏گردد نه این‏که چادر خود را بیرون نماید، زیرا دلایلی وجود ندارد که برای زن جوان در وقت تحصیل و یا تعلیم اجازه دور نمودن چادر را بدهد.

و اما آگاهی داکتر از عورت زن جهت تداوی نیز در قاعده «ضرورت‏ها» داخل نمی‏باشد، زیرا جواز تداوی زن از قول پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت می‏گردد. امام ترمذی در سنن خود از اسامه پسر شریک روایت نموده که گفت: عرب‏ها به‏رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم آیا تداوی ننمائیم؟ رسوالله صلی الله علیه وسلم فرمود:

نَعَمْ، يَا عِبَادَ اللَّهِ تَدَاوَوْا، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ شِفَاءً، أَوْ قَالَ: دَوَاءً إِلَّا دَاءً وَاحِدًا

بلی! ای بنده‏گان الله سبحانه وتعالی تداوی نمائید، زیرا الله سبحانه وتعالی هیچ دردی را بدون شفا نگذاشته‏است. و یا فرمود: هیچ دردی را بدون دوا نیافریده‏است مگر یک چیز؛ اصحاب گفتند: آن چیست؟ فرمود: پیری است.

بنابرین برهنه شدن عورت زن در اکثر حالات از لزومات تداوی است و دلایل جواز تداوی بر آن دلالت دارد. پس درین حالات(در حالت تداوی) تنها محلی باید برهنه گردد که معالجه و تداوی می‏گردد و جایز نیست که غیر محل تداوی برهنه گردد.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

 

ادامه مطلب...

آیا ایمان کم و زیاد می‏شود؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و بركاته!

امید وارم پرسش بنده را پاسخ دهید و آن این‏که آیا ایمان کم و زیاد می‏شود؟ و می‏خواهم پرسش دیگری مرتبط با آن را نیز علاوه نمایم که آیا ایمان یک مومن با مومن دیگر کدام تفاوتی دارد یا نه؟ 

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و بركاته!

  1. ایمان عبارت است از تصدیق جازم و قطعی مطابق واقعیت و برخاسته از دلیل می‏باشد. تصدیق جازم عبارت است از قناعت قاطع که هیچ‏گونه ریب و شکی در آن راه نداشته‏باشد، هم‏چنان معنای لغوی واژۀ «ایمان» هم همان تصدیق جازم و قاطع می‏باشد.

مطابق واقعیت بودن ایمان بدان معناست که واقعیت‏های محسوس آن را تصدیق نماید و با آن تناقض نداشته‏باشد. برای این‏که تصدیق جازم و مطابق واقعیت باشد باید براساس یک دلیلی قاطع و صحیح استوار باشد و آن می‏تواند عقلی باشد، یعنی می‏تواند نتیجۀ یک پژوهش عقلی باشد که در واقعیت‏های محسوس انجام می‏شود؛ مانند: اثبات خالق کائنات از طریق تحقیق و پژوهش در مخلوقات محسوسش. یا اثبات این‏که قرآن کریم کلام الله سبحانه وتعالی است نه کلام بشر، در نتیجۀ تحقیق در خود قرآن کریم به‏صفت یک واقعیت محسوس و هم‏چنین اثبات نمودن رسالت و پیامبری کسی‏که این کتاب را برای بشریت معرفی نموده‏است که همانا «محمد» صلی الله علیه وسلم است.

یا می‏شود دلیل نقلی باشد یعنی از طریق روایت قطعی؛ مانند: آیات قرآن کریم و احادیث متواتر ثابت باشد. مثل ایمان به‏مغیّبات، ملائکه، کتاب‏های آسمانی نازل شده بر انبیایی گذشته، روز آخرت و این‏که تقدیر خیر و شر از جانب الله سبحانه وتعالی است، الله سبحانه وتعالی می‏فرماید: 

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً

[نسآء: 136]

ای کسانی‏که ایمان آورده ‏اید! به‏الله و پیامبرش(محمّد) و کتابی که بر پیامبر نازل کرده‏است(و قرآن نام دارد) و به‏کتاب‏های که پیش‌تر از قرآن کریم نازل نموده‏است(و هنوز تحریف و نسیان در آن‏ها صورت نگرفته است) ایمان بیاورید. هرکس که به الله و فرشتگان و کتاب‏های الله و پیامبرانش و روز رستاخیز کافر شود(و یکی از این‏ها را نپذیرد) واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده‏است. 

و نیز رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث که مسلم از عبد الله ابن عمر رضی الله تعالی عنه روایت می‏کند که پدرم(عمر رضی الله تعالی عنه) برایم گفت:

بَینَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ یوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَینَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیاضِ الثِّیابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعَرِ... وقَالَ: یا مُحَمَّدُ... فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِیمَانِ، قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِكَتِهِ، وَكُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیرِهِ وَشَرِّهِ»... ثُمَّ قَالَ لِی: "یا عُمَرُ أَتَدْرِی مَنِ السَّائِلُ؟" قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: "فَإِنَّهُ جِبْرِیلُ أَتَاكُمْ یعَلِّمُكُمْ دِینَكُمْ".

(رواه مسلم)

روزی در حالی‏که ما نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم ناگهان بر ما مردی که لباس بسیار سفید و موی بسیار سیاهی داشت ظاهر شد... و گفت ای محمّد از ایمان به‏من خبر بده(رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ایمان این است که به‏الله، فرشتگان،روز قیامت، کتاب‏ها و پیامبرانش ایمان بیاوری و به‏خوب و بد تقدیر ایمان داشته باشی.... سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به‏من فرمودند: ای عمر آیا دانستی که آن پرسش کننده کی بود؟ من گفتم، الله و رسولش  داناتر اند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: او جبرئیل بود، آمده بود تا دین را برای تان بیاموزاند.

  1. این است ایمان که با این معنی ضد کفرتلقی می‏شود یعنی آن‏که مومن نیست قطعاَ کافر است و چیزی به‏نام نصف مومن و نصف کافر وجود ندارد. الله سبحانه وتعالی در مقابله میان ایمان و کفر می‏فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لَا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ كَفَرُوا فَیقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا

[بقره: 26]

الله از این‏كه به‏پشه و یا كوچك‏تر از آن مثال بزند شرم نمی‏كند مؤمنان چون آن را بشنوند می‏دانند كه درست است و از ناحیه پروردگارشان است؛ ولی كافران گویند الله از این مثل چه منظور داشت.

و او سبحانه وتعالی می‏فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَنْ یضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

[آل عمران: 177]

در حقیقت كسانى‏كه كفر را به[بهاى‏] ایمان خریدند، هرگز به‏الله هیچ زیانى نخواهند رسانید، و براى آنان عذابى دردناك است.

و در جایی دیگری می‏فرماید: 

... وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ...

[بقره: 153]

... ولى با هم اختلاف كردند پ، بعضى از آنان كسانى بودند كه ایمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفرورزیدند....

و آیات زیاد دیگری وجود دارد که در مقابله میان کفر و ایمان نازل گردیده است.

  1. ایمان به‏معانی ذکرشده در این بحث یعنی(تصدیق جازم مطابق واقعیت و برخاسته ازدلیل) نه زیاد می‏شود و نه کم؛ زیرا تصدیق جازم است و جزم نیست مگر این‏که کامل باشد، پس هیچ ایمانی به‏نسبت 90 درصد و سپس با افزایش 95 درصد و سرانجام 100 درصد وجود ندارد و هم‏چنان هیچ ایمانی و جود ندارد که نخست 100 درصد بوده سپس به 95 و 90 درصد تقلیل یابد، زیرا این نقص است و نقص خلاف جزم یعنی دارای شک و ریب است که اگر چنین باشد ایمان نه؛ بلکه کفراست.
  2. برای وضاحت بیشتر چنین می‏گویم: واژه‏های زیادت و نقصان از آن دسته واژه‏هایی است که دارای معنای مشترک بوده و به‏معنای زیادت و نقصان در حدود(پهنا و حجم) و قوت و ضعف کاربرد دارد و قرینهٔ است که معنای مورد نظر را مشخص می‏سازد. به‏این ترتیب هرگاه واژۀ(زیادت و یا نقص) با واژۀ(ایمان) به‏کار برده‏شود، قطعاً مراد همان معنای قوت و ضعف می‏باشد، زیرا مفهوم تصدیق جازم با مفهوم زیادت و نقصان در حدود ممکن نیست. آیات زیر نیز براساس همین استدلال قابل فهم است:

الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكیلُ 

[آل عمران: 173]

همان كسانى‏كه[برخى از] مردم به‏ایشان گفتند: مردمان براى[جنگ با] شما گرد آمده‏اند پس از آن بترسید. [و لى این سخن‏] بر ایمان شان افزود و گفتند: الله ما را بس است و نیكو حمایتگرى است.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ

[انفال: 2]

جز این نیست كه مؤمنان كسانى‏‏اند كه چون الله یاد شود دل‏های شان ترسان گردد-از عظمت یا عقوبت او- و چون آیات او بر آنان خوانده‏شود بر ایمان شان بیفزاید و بر پروردگار شان توكّل كنند.

وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إیمانًا وَتَسلیمًا 

[احزاب: 22]

امّا مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: این همان است که الله و رسولش به‏ما وعده داده و الله و رسولش راست گفته‏اند! و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.

بدین معنا که ایمان قوی می‏شود و محکم می‏گردد به‏انجام این اموری‏که الله سبحانه وتعالی بدان در آیات فوق امر فرموده‏است، یعنی ایمان با فرمانبری از الله سبحانه وتعالی،پای بندی به‏احکام شرعی ترس از الله و جهاد در راه او و... است که افزایش می‏یابد، زیرا ایمان به‏مفهومی که قبلاً تشریح گردید(تصدیق جازم و مطابق واقعیت و برخاسته از دلیل) است که هرگز افزایش و یا کاهش به‏معنای(حد) را ارایه نمی‏کند، در غیر این صورت جازم به‏شمار نرفته و به‏شک و ریب مبدل می‏گردد که منجر به‏کفر می‏شود.

لازم به‏یاد آوریست که هرگاه واژۀ ایمان در نصوص شرعی بدون قرینه وارد گردیده‏باشد، مدلولش همان است که قبلاً از آن یاد آوری نمودیم و هرگاه به‏معنای غیر از آن وارد شده باشد، در این صورت به‏وسیله قرینه‏اش می‏توان معنای آن را مشخص نمود. مانند آیت ذیل که ایمان در آن به‏معنی صلاة(نماز) آمده‏است.

... وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَكُمْ... 

[بقره: 143]

و الله بر آن نبود كه ایمان شما را ضایع گرداند.

یعنی نمازهای‏تان را ضایع نمی‏سازد زیرا پس از آن که قبله از جهت بیت المقدس به‏سوی کعبه تغییر داده‏شد این آیة شریفة نازل گردید:

... وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی كُنتَ عَلَیهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن ینقَلِبُ عَلَى عَقِبَیهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ

[بقره: 143]

و قبله‏اى را كه بر آن بودى-بیت المقدس- قرار ندادیم؛ مگر براى آن‏كه كسى را كه از پیامبر پیروى مى‏كند از كسى‏كه بر پاشنه‏هاى خود مى‏گردد- روى مى‏گرداند، معلوم كنیم و هر آینه این[قراردادن قبله-مسجد الاقصى-] جز بر آنان كه الله ایشان را راه نموده‏است دشوار بود. و الله بر آن نیست كه ایمان شما را تباه كند، زیرا كه الله به‏مردم هر آینه رؤوف و مهربان است.

این آیۀ مبارکه برای مسلمانان زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اطمینان می‏دهد که نمازهای که قبل از تغییر قبله به‏جانب(بیت المقدس) اداء نموده‏اند مقبول درگاه الله است و پاداش‏شان نزد الله متعال است. هم‏چنین حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که نسائی از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده‏است که وی صلی الله علیه وسلم فرموده‏است.

الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ شُعْبَةً، أَفْضَلُهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَوْضَعُهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ

ایمان هفتاد و چند شعبه دارد، برترین آن قول: لا اله الا الله(معبود بر حق جز الله وجود ندارد) است و پائین‏ترین آن، برداشتن خاك و خاشاك از سر راه است.

بدون شک برنداشتن خاك و خاشاك از سر راه، انسان را کافر نمی‏سازد و این یک عمل مستحب است، پس از این‏جا دانسته می‏شود که ایمان در این حدیث به‏معنی اطاعت از الله به‏شکل عام است.

از الله سبحانه وتعالی می‏خواهیم تا دل‏های مان را با ایمان مطمئن و آرام گردانیده و ما را یاری کند تا در گفتار و کردار خویش پابند به‏فرامین اسلام باشیم و در آخرت همراه با كسانى ما را حشر کند كه الله بر آن‏ها نعمت بخشیده، اعم از پیامبران، صدّیقان، شهیدان و شایستگان که آنان رفیقان بس نیكو هستند.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

آیا خلافت اصطلاح فقهی است یا اصطلاح سیاسی؟

  • نشر شده در فقهی

پرسش‏:

السلام عليكم و رحمت الله و بركاته!

آیا اصطلاح خلافت برای دولت اسلامی اصطلاحی فقهی است که الله سبحانه وتعالی بربالای دولت آن را فرض ساخته یا آن‏که اصطلاح سیاسی؟ از آن‏جای‏که  واضح است در اسلام  زمانی‏که بنده عصیان و نافرمانی کند خلیفه حد یا قصاص یا تعزیز را بالایش جاری می‏سازد تا آن‏که گناه معصیت از وی در روز قیامت ساقط شود، پرسش این است که امروز ما در ذلت و خواری تحت نظام جابر سيكولر قرار داریم و در دار کفر زندگی می‏کنیم زمانی‏که شخص گناهی را مرتکب شود وی را به‏عقوبت یا به‏جزای که از قانون وضعی بشر صادر شده‏است جزا می‏دهند چنان‏که همه کس به‏خوبی می‏دانند اگر قتل و یا دزدی می‏کند زندانی می‏شود، باوجود که جزای سرقت قطع دست است و جزای قتل قصاص؛ آیا از وی بار گناه این معصیت در روز قیامت ساقط می‏شود؟

پاسخ‏:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در رابطه به‏پرسش نخست باید گفت: نظام حکم که الله سبحانه وتعالی آن را بالای امت فرض ساخته او خلافت است و از جانب دیگر اصطلاح فقهی هم است یعنی حقیقت شرعی دارد و هم‏چنان خلافت نظام حکم است که خلیفه اعمال سیاسی را در آن برپا می‏دارد و تفصیل در این مورد قرار ذیل است:

هر آینه «خلافت» اصطلاح فقهی است یعنی حقیقت شرعی دارد چراکه نصوص شرعی به‏این دلالت می‏کند و از این نصوص قرار ذیل اند:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

[نور: 55]

الله سبحانه وتعالی به‏کسانی از شما که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؛ وعده داده‏است که قطعاً آن‏ها را در زمین جانشین(حکمران) خواهد کرد، همان‏گونه که کسانی را که پیش از آن‏ها بودند جانشین(حکمران) ساخت و دینشان را که برای آن‏ها پسندیده‏است برای آن‏ها استوار(پا برجا) سازد، و یقیناً[خوف] و ترسشان را به‏آرامش و امنیت مبدل می‏کند، تنها مرا پرستش می‏کنند و چیزی را با من شریک نمی‏سازند، و کسانی‏که بعد از این کافر شوند، اینانند که فاسقند .

وأخرج أحمد و أبوداود الطيالسي عن حذيفة بن اليمان قال صلى الله عليه وسلم: إِنَّكُمْ فِي النُّبُوَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ جَبْرِيَّةً، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، ثُمَّ سَكَتَ.

احمد و ابوداود طیالسی از حذیفه بن یمان روایت می‏کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‏فرماید: تا مدتي که الله سبحانه وتعالی خواهد در ميان شما نبوت و پيامبری باقی خواهد ماند و هنگامی الله خواست آن را از ميان بر مي‏دارد، و بعد از آن خلافت بر روش و منهج نبوت خواهد بود و آن تا هنگامی الله خواسته باشد ادامه می‏يابد سپس وقتی الله خواست آن را برداشته پادشاهی با دندان گيرنده می‏يايد و آن تا وقتی الله خواسته باشد دوام مي‏کند، سپس هنگامی الله خواست آن را برداشته پادشاهی جبر و ستم خواهد آمد و تا وقتی الله خواست دوام می‏يابد، بعد از آن هنگامی الله خواست آن را دور کرده بار ديگر خلافت بر روش و منهج نبوت می‏يايد، بعداً رسول الله صلی الله علیه وسلم سکوت کرد.

وأخرج الشيخان مسلم عن أبي حازم قَالَ: قَاعَدْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ خَمْسَ سِنِينَ، فَسَمِعْتُهُ يُحَدِّثُ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ. قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ.

مسلم از ابو حازم روایت کرده که گفت: من با ابوهریرة پنج سال نشست و برخاست کردم و از وی شنیدم که از رسول الله صلی الله علیه وسلم  حدیث بیان می‏کرد که وی صلی الله علیه وسلم گفت: بنی اسرائیل را پیامبران رهبری می‏کردند،هرگاه پیامبری وفات می‏کرد پیامبر دیگری جانشین می‏شد ولی بعد از من دیگر پیامبری نیست و خلفای زیادی خواهند بود، گفتند: پس به‏ما چه فرمان می‏دهی؟ پیامبرصلی الله علیه وسلم  گفت: به بیعت اول آن‏ها باز اول آن‏ها وفا کنید و حق شان را ادا کنید زیرا الله عزوجل در مورد آن‏چه به‏آن‏ها سپرده است از ایشان باز پرس خواهد کرد.

وأخرج مسلم عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ، فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا.

مسلم از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم  گفت: هرگاه با دو خلیفه بیعت کرده شد دومی شان را قتل کنید.

نصوص شرعی بیان می‏کند که نظام «خلافت» و حکام در این نظام خلفاء اند، این را رسول الله صلی الله علیه وسلم و هم خلفای راشدین بنام «خلافت» گذاشته‏اند... خلیفه امیر مومنین و امام مسلمین کسی است که به‏شریعت الله سبحانه وتعالی حکم می‏کند یعنی خلافت و خلیفه اصطلاحات فقهی اند که «حقیقت شرعی» دارند، نصوص شرعی در این مورد وارد شده و این نصوص مذکور در فوق ذکر شدند.

و اما نظام خلافت فرض است دلائل وارد شده در این مورد از کتاب(قرآن) و سنت(حدیث) و اجماع صحابه اند و از این‏ها قرار ذیل اند:

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ  فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ  وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ

[مائده: 48]

پس(اگر اهل كتاب از تو داوری خواستند) ميان آنان بر طبق چيزي داوری كن كه الله بر تو نازل كرده‏است و به‏خاطر پيروي از اميال و آرزوهای ايشان، از حق و حقيقتي كه براي تو آمده‏است روي مگردان.

وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ  فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ

[مائده: 49]  ‏

و به‏تو اي پيغمبر فرمان مي‌دهيم به اين‏كه در ميان آنان طبق چيزي حكم كن كه الله بر تو نازل كرده‏است، و از اميال و آرزوهای ايشان پيروی مكن، و از آنان برحذر باش كه(با كذب و حق‌پوشي و خيانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چيزهائی‏كه الله بر تو نازل كرده‏است به‏دور و منحرف نكنند.

 و خطاب رسول الله صلی الله علیه وسلم به‏حکم در بین‏شان بما أنزل الله خطاب به‏امت وی صلوات الله وسلامه علیه است و مفهوم‏اش این است که بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم حاکمی باشد که در بین‏شان بما انزل الله حکم کند و امر در خطاب جزم را افاده می‏کند چراکه موضوع خطاب فرض است و این قرینه به‏جزم است قسمی‏که در اصول است، حاکم کسی است که بعد از رسول الله صل الله علیه وسلم در بین مسلمین بما انزل الله حکم می‏کند که همانا او خلیفه است. نظام حکم به‏این وجه نظام خلافت است و این از این دید فضیلت دارد که اقامه حدود وسایر احکام واجب است، اقامه نمی‏شود مگر به‏حاکم یعنی احکام شرعی تطبیق نمی‏شود مگر آن‏که حاکم(خلیفه) نباشد و یک واجب تکمیل نمی‏شود مگر آن‏که اسباب آن واجب می‏شود، یعنی ایجاد حاکم که شریعت را برپا دارد واجب است. حاکم  از این وجه خلیفه است و نظام حکم نظام خلافت است.

فقد رُوي عن نافع قال: قال لي عبد الله بن عمر: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: من خلع يداً من طاعة لقي الله يوم القيامة لا حجة له، ومن مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية

(رواه مسلم)

از نافع روایت است که گفت: عبدالله ابن عمرآمد و برایم گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم  شنیدم که می‏گفت: کسی‏که دست از اطاعت بکشد روز قیامت در حالی با الله روبه‏رو می‏شود که دلیلی نمی‏داشته باشد، و هرکس در حالی بمیرد که در گردنش بیعتی وجود نداشته‏باشد وی هم‏چون شخص جاهل مرده‏است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای هر مسلمان فرض ساخته که در گردنشان بیعت باشد و وصف کرده که کسی‏که می‏میرد و در گردنش بیعت نباشد وی به‏مرگ جاهلیت وفات یافته‏است، بیعت نیست مگر بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم برای خلیفه و این حدیث واجب می‏سازد وجود بیعت را در گردن هر مسلمان، یعنی آن‏که وجود خلیفه بیعت را  در گردن هر مسلمان مستحق می‏سازد، در غیر آن مقصر می‏میرد مردن جاهلیت نتیجه و حاصل‏اش گناه عظیم است‏به سبب عدم کار کردن برای ایجاد خلافتی که به‏اسلام حکم کند.

و اما اجماع صحابه رضوان الله علیهم اجمعین برای لزوم اقامه خلیفه بعد از موت رسول الله صلی الله علیه وسلم اجماع کردند و تأکید اجامع صحابه به‏اقامه خلیفه از تأخیر کردن دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از وفات‏اش، و مشغول شدن شان به‏نصب خلیفه ظاهر می‏شود، باوجود که دفن میت بعد از وفات‏اش فرض است، صحابه کسانی بودند که مشغولیت تجهیز و دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم بربالای آن‏ها واجب بود مگر با آنهم اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین خود را به‏نصب خلیفه قبل از دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم مصروف ساختند و در مشغولیت نصب خلیفه ساکت ماندند، تمام شان در تأخیر دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم به‏دو شب اشتراک کردند باوجود که قدرت این را داشتند که ترک کنند و به دفن میت بپردازند، زمانی‏که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات یافت از وفات شان دو روز سپری شده بود به‏همین طور بدون دفن میت، شب سوم و روز سوم باقی مانده بود تا آن‏که به‏ابوبکر رضی الله عنه بیعت صورت گرفت، بعداً رسول الله صلی الله علیه وسلم را در وسط شب، آنهم شب چهارم دفن کردند یعنی دو شب دفن رسول الله صلی الله علیه وسلم را به‎‎‏تأخیر انداختند، با ابوبکر قبل از دفن میت رسول الله صلی الله علیه وسلم بیعت کردند.

به همین سبب اجماع صحابه مشغول به‏نصب خلیفه قبل از دفن میت شده‏بودند، چیزی نیست مگر آن‏که نصب خلیفه واجب‏تر از دفن میت باشد. بناً اقامه خلافت فرض است بعداً ایجاد خلیفه فرض است یعنی هردو پی هم فرض اند.

  1. و اما خلافت نظام حکم در اسلام است، خلیفه کسی است که مبادرت به‏اعمال سیاسی می‏ورزد، به این سبب سیاست رعایت شئون معنی می‏دهد و کار اصلی برای خلافت و خلیفه رعایت شئون امت است و رعایت شئون از حاکم است که وی سیاست کند. کلمه سیاست در لغت از «سأس» و «سوس» به‏معنی امورش را سرپرستی نمود آمده‏است. در قاموس محیط آمده‏است: "وسُسْتُ الرَّعِيَّةَ سِياسَةً: أمرْتُها ونَهَيْتُها" یعنی من رعیت را سیاست کردم و برای شان امر و نهی نمودم.

و در صحاح مختار در مادة «س و س» آمده: "سَاسَ الرَّعِيَّةَ يَسُوسُهَا سِيَاسَةً بِالْكَسْرِ" یعنی رعیت را سیاست کرد یعنی امورش را سرپرستی نمود. کلمه سِیاست به‏کسر شروع می‏شود. و هم‏چنان در ارتباط به‏رعایت شئون امت توسط خلیفه احادیث وارد شده و می‏توان به‏یکی از آن‏ها اشاره کرد.

أخرج البخاري عَنِ ابْنِ شِهَابٍ... أَنَّ سَالِمًا حَدَّثَهُ: أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، الإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ.... فالخليفة عمله رعاية الشئون، ورعاية الشئون من الحاكم هي سياسة وفق معناها اللغوي.

بخاری از ابن شهاب روایت می‏کند... سالم گفت: عبدالله ابن عمر می‏گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که گفت: همهٔ شما شبانيد و همهٔ شما مسئول رعيت خويش هستید، امام شبان است و مسئول رعيت خويش است... پس خلیفه کارش رعایت شئون است، و رعایت شئون از حاکم است که وی سیاست میکند وفق معنی لغوی‏اش.

  1. اما پرسش آخر آیا عقوبت گناهان را در روز قیامت می‏پوشاند؟ این درست است مگر به‏شرط آن‏که عقوبت،عقوبت شرعی و از جانب دولت اسلامی باشد یعنی از دولتی که به‏شریعت الله سبحانه وتعالی حکم کند، نه به‏قوانین وضعی بشر و در این مورد به‏تفصیل صحبت خواهیم کرد:

أخرج مسلم عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَجْلِسٍ، فَقَالَ: تُبَايِعُونِي عَلَى أَنْ لَا تُشْرِكُوا بِاللهِ شَيْئًا، وَلَا تَزْنُوا، وَلَا تَسْرِقُوا، وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ، فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَسَتَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ، فَأَمْرُهُ إِلَى اللهِ، إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُ، وَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ.

مسلم از عباده بن صامت رضی الله عنه روايت می‏کند كه رسول الله صلی الله علیه وسلم در جمعي از يارانش فرمود: با من بيعت كنيد بر اين‏كه كسی را با الله شريك نگردانيد، دزدي نكنيد، زنا نكنيد، نفس که الله(خونش را) حرام شمرده جز به‏حق نکشید، هركس از شما به‏اين وعده‏ها وفا كند، الله سبحانه وتعالی پاداش اعمالش را  خواهد داد. هر كس مرتكب عملی از اعمال فوق بشود و در دنيا مجازات گردد، اين مجازات باعث كفارهٔ گناهانش خواهد شد. و اگر مرتكب اعمال بد در دنيا مجازات نشود و الله سبحانه وتعالی گناهانش را پنهان كند، پس او موكول به‏الله است يعني اگر الله سبحانه وتعالی بخواهد او را مي‏بخشد و اگر نخواهد مجازات مي‏كند.

پس حدیث بیان میک‏ند کسی‏که در دنیا مجازات می‏گردد این مجازات باعث کفارهٔ گناهانش در روز قیامت خواهد شد، به این گناهش در آخرت عذاب نمی‏شود و از حدیث واضح است که عقوبت باعث كفارهٔ شخص می‏شود او عقوبت دولت اسلامی است که در آن خلیفه برای حکم کردن به‏اسلام بیعت داده می‏شود؛ پس حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم به‏این قول شروع می‏شود:

تُبَايِعُونِي... فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ

بامن بیعت کنید... هركس از شما به‏اين وعده‏ها وفا كند الله سبحانه وتعالی پاداش اعمالش را خواهد داد. و هر كس مرتكب عملی از اعمال فوق بشود، مجازات می‏گردد و این مجازات برای وی در آخرت کفاره است.

پس عقوبت که باعث کفارهٔ می‏شود متوقف شده برای بیعت است و بیعت برای حاکم است که به‏اسلام حکم می‏کند، عقوبت که برای شخص در دنیا داده می‏شود باعث کفارهٔ گناهانش در آخرت می‏شود، آن عقوبت دولتی است که به‏اسلام حکم می‏کند. الله سبحانه سبحانه وتعالی علم دارد و حکم می‏کند.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

آیا اجماع اصحاب، بیان مجمل است؟

  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و بركاته!

الله سبحانه وتعالی شما را نصرت داده و در آن‏چه اراده دارید، توفیق فرماید. در متن کتاب «شخصیت اسلامی»  جلد سوم صفحه 269، در ضمن بحث بیان مجمل چنین ذکرشده‏: "بیان مجمل یا سخنی از جانب الله سبحانه وتعالی بوده و یاهم سخن و عملی از رسول الله صلی الله علیه وسلم می باشد." پرسش اینست كه اجماع صحابه بيان مجمل گفته نشده، آیا اجماع آن‏ها بیان مجمل شده می‏تواند؟ و آیا اعمال و اقوال آن‏ها در امور خلافت و احکام آن اعتبار داده می‏شود تا بیان برای اجمال آیه مبارکه «وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ» باشد یا خیر؟

پاسخ:

و عليكم السلام و رحمت الله و بركاته!

آن‏چه در جلد سوم کتاب «شخصیت اسلامی» آمده‏ است: "بیان مجمل کلام الله سبحانه وتعالی بوده یا سخن و يا عمل وی صلی الله عليه وسلم می باشد." اين عبارت اجماع را نیز شامل می‏شود، زیرا اجماع براساس دانائی صحابه از سنت ظاهر می‏شود؛ چون هرگاه مشکلی پیدا می‏شد بدون روایت حديث حكم آن را می‏گفتند، زیرا موضوع نزدشان واضح می‏بود؛ مثلاً: هنگامی قضیه میراث پدر کلان و پسر برای‏شان پیش شد که واقعیت این قضیه چنین بود: "هرگاه شخصی بمیرد که یک پسر و پدر کلان از وی باقی بماند پس میراث پدر کلان چه قدر می‏باشد؟"

بناً ایشان اجماع نمودند که سهم پدر کلان سدس(یک از شش حصه) می‏باشد، یعنی آن‏ها درین مورد حدیثی را از رسول الله صلی الله عليه وسلم شنیده‏بودند؛ چون آن‏ها موضوع را می دانستند پس حکم آن را بدون ذکر دلیلش بیان نمودند. بدین اساس گفته می‏شود که اجماع صحابه از دلیل حدیثی از رسول الله صلی الله عليه وسلم ظاهر می‏شود كه صحابه بدون روایت آن حكم را به‏گونه مستقيم بیان نموده‏اند. همین گونه متن وارده در کتاب «شخصیت اسلامی» ضمناً اجماع را شامل می‏شود زیرا اجماع براساس حدیث رسول الله صلی الله عليه وسلم استوار می‏باشد.

در باب اجماع جلد سوم کتاب «شخصیت اسلامی» صفحه 295، چنین آمده‏است: "یقیناً اجماع صحابه به‏نفس نص شرعی برمی‏گردد زیرا ایشان بر حکمی اجماع نمی کردند مگر این‏که نزد شان دلیل شرعی از قول، فعل و يا تقریر رسول الله صلی الله عليه وسلم می‏بود که به‏آن استناد می‏نمودند، پس مطمئناً که اجماع ایشان حاصل و مستند به‏دلیلی می‏بود." ازین واضح می‏شود که صحابه بر چیزی اجماع نمی‏کردند مگر این‏که دلیل شرعی نزد ایشان وجود می‏داشت که قبلاً در میان شان روایت نشده‏بود. پس اجماع صحابه خودش دلیل شرعی بوده که حاصل و مستند از دلیل دیگر می‏باشد.

در اخیر باید گفت که بلی، آن‏چه از اجماع صحابه رضوان الله علیهم که در رابطه به‏موضوع خلافت وارد شده آن بیانی برای آن‏چه از آیات حکم می‏باشد که در قرآن کریم آمده‏است.

برادر شما عطا بن خليل ابورشته

ادامه مطلب...

آماده‏ گی امت جهت پذیرفتن خلافت

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

مسلمانان از دیر زمانی منتظر اعلام دولت خلافت بر منهج نبوت هستند و اُمید داریم به‏نصرت الله سبحانه وتعالی روزی از این خبر مبارک آگاهی حاصل کنیم، اما پرسش من نظر به‏موقف و دیدگاه سیاسی شما از حوادث جاری اینست: آیا در حال حاضر امت اسلامی آماده پذیرش چنین امر بزرگی خواهند بود؟ و آیا آن‏چه بعد از تأسیس خلافت اسلامی رونما گردد تنظیم آن دشوارتر از تأسیس خلافت اسلامی نیست؟ پس آیا امت اسلامی آمادگی پذیرش چنین عواقبی را دارند؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه وتعالی شما را اجر عظیم نصیب گرداند که در اُمید برگشت حاکمیت دین الله سبحانه وتعالی هستید، اگر الله متعال ما را نصرت دهد خلافت اسلامی را تأسیس می‏نمائیم، صرف نظر از این‏که امت اسلامی آماده پذیرش تأسیس خلافت اسلامی و عواقب آن است یا خیر!

بلی آن‏چه نبودش احساس می‏شود؛ نبود رهبری سالم در میان امت است تا امت را در سایه‏ای خلافت راشده به‏سوی خیر رهبری نماید، چنان‏که الله سبحانه وتعالی این امت را وصف نموده می‏فرماید:

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ

[عمران: 110]

شما بهترین امتی بودید که به‏سود انسان‏ها آفریده شده‏اید؛(چه این‏که) امر به‏معروف و نهی از منکر می ‏کنید و به‏الله سبحانه وتعالی ایمان دارید. 

یقیناً در میان امت ثقافت‏های غربی و افکار منحط آن مروج شده‏است، و روابط اسلامی میان مسلمانان ضعیف گردیده درعوض روابط وطن‏پرستی و قوم‏گرائی بر ایشان سیطره نموده‏است. اما خوشبختانه این ثقافت‏های پلید بالای اکثریت امت چیره ننموده؛ بل این همه توسط نظام‏های حاکم و رسانه‏های دست داشته ایشان به‏شکل سطحی رایج گردیده‏است که الحمدالله در میان امت گرایش به‏خیر حاکم می‏باشد. اگر فعالیت‏های حزب را دقیقاً پیگیری نموده‏باشید، در می‏یابید که خلافت در میان اکثریت امت به‏رای عام مبدل شده‏است، در حالی‏که قبلاً بلند نمودن صدا برای احیائی خلافت به‏ندرت شنیده می‏شد، ولی اکنون تأسیس خلافت یک نیاز مبرم در جوامع اسلامی پنداشته می‏شود.

برادر عزیز! بدون شک که این امت زنده‏است، اما دچار ضعف و پراگندگی گردیده که باید از این امراض رهائی حاصل نماید، در گذشته صلیبی‏ها حدود صد سال بر سرزمین‏های ما تسلط داشتند، مخصوصاً پس از اشغال قدس حدود نود سال در آن‏جا ماندند سپس در ماه ربیع الاخر سال 583هـ.ق معرکه حطین انجام شد؛ آزادی قدس نیز در رجب همین سال صورت گرفت که پس از آن صلیبی‏ها به‏بدترین وضعیت از این سرزمین‏ها رانده‏شدند. بعد از تسلط یافتن صلاح الدین ایوبی بر فاطمی‏ها در مصر؛ خلافت دوباره به‏عباسی‏ها برگشت؛ و در سال 656هـ.ق تاتارها بالای بغداد حمله نموده «دارالخلافه» را تخریب و خلیفه مسلمین را به‏قتل رساندند، دوباره خلافت به‏مصر انتقال یافت در حالی‏که دو سال ازین واقعه نگذشته بود در سال 658هـ.ق نبرد عین جالوت یا نبرد محو تاتارها رخ داد و تاتارها نابود گردیدند. ان‏شاءالله برادر محترم امت اسلامی با قیادت مردان راستین، احیای مجدد و زود هنگام خلافت را به ‏عزت گذشته و فتوحات عظیم برمی‏گرداند.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...

جان کری؛ ما در تلاش تغییر رﮊیم در سوریه نیستیم!

  • نشر شده در سوریه

جان کری؛ ما در تلاش تغییر رﮊیم در سوریه نیستیم!

به تاریخ 19 دسمبر 2015م، جان کری وزیر امور خارجه امریکا در یک گفتگوی که با شبکه خبری «روسیه1» داشت، در پاسخ به پرسشی که آیا واشنگتن در تلاش سرنگونی رﮊیم در سوریه می باشد یا خیر؟ گفت:  امریکا در تلاش نیست تا ساختار نظام را در سوریه تغییر دهد.  او اضافه نمود:  بصورت کلی ما در پی تغییر تمام جنبه های ساختار حکومتی نظام سوریه نیستیم؛ نخیر، ما خواهان حفظ نهادهای دولت سوریه می باشیم.

بیانات فوق بصورت واضح سیاست توطئه آمیز امریکا را آشکار می سازد؛ چنانچه به تاریخ 18 اگست 2011م، بارک اوباما رئیس جمهور امریکا، اظهار داشت که بشار اسد باید از قدرت در سوریه کنار رود. بعداً بیانات تکرار و متعددی در رابطه به اینکه  بشار اسد روزهای آخر حکومت اش را سپری می کند و او مشروعیت اش را از دست داده است،  داده شد. حکومت امریکا با اظهار این گفته ها می خواهد تا از جنایات گسترده اسد چشم پوشی نماید، با آنکه گزارش های غیر قابل انکار در مورد جنایات او وجود دارد.

به اساس تازه ترین گزارش از سازمان دیده بان حقوق بشر که به تاریخ 16 دسمبر 2015م، به نشر رسید، آمده است: "اگر مرده می توانست حرف بزند در گذشتن توده مردم و شکنجه سوری ها در زندان ها کافی بود.  و این گفته بیانگر آن است که مدارکی وجود دارد و به اثبات می رساند که در مراکز توقیف گاه های حکومت سوریه شکنجه گسترده، لت و کوب، گرسنگی و امراض وجود دارند.  این گزارش با مدارک غیر قابل انکار آن ثابت کرد که جنایات فجیع در این زندان ها صورت گرفته که باعث کشته شدن ده هزار افرادی گردیده که در زندان های اسد تحت شکنجه بی رحمانه در قید به سر می برند.

حتی بعد از تصامیم کنفرانس ویانا که به تاریخ 30 اکتوبر 2015م، برگذار شد، رﮋیم خونخوار دمشق تا هنوز هم آتش جنگ را بالای مردم بی دفاع سوریه می پاشانند که شریک این رﮋیم خونخوار، پوتین رئیس جمهور روسیه بیشتر باعث تقویت قتل مردم سوریه و بمباردمان مراکز تجارتی مشهور، مکاتب، شفاخانه ها و تسهیلات دیگر می شود؛ و این کار را به اشاره سبز امریکا تحت نام مقابله با داعش انجام می دهد. در عوض اما جان کری در صدد  فراخوانی سفیر این رﮋیم خونخوار است تا نیروهای مخالف معتدل را یکجا با ارتش رﮋیم در مقابله با داعش بسیج نماید.

باوجود این همه مشکلات، رنجها، جراحات و زخم های که مردم سوریه ازنظام بشار دارند، کری اظهار می دارد که خواهان حفاظت از نهاد های دولت سوریه می باشد . منظور کری کدام نهاد ها می باشند؟ در واقع همان نهاد های سرکوب کننده استخباراتی و دستگاه های آن می باشند که بخاطر اهداف امریکائی خدمت می کنند و در خشونت از پیشینیان خود چون استالین، هتلر و رﮋیم پینوشه در همه جرم و جنایت تاریخی پیشی می گیرند که شامل جرائم غیر قابل بیان علیه بشریت است.

بناً نباید از دشمنی و توطئه آشکار امریکا که علیه امت اسلامی به پیش می برد تعجب کرد، چنانکه این گرایش پی در پی حکومات امریکائی می باشد. بخصوص از زمانی که امریکا آرزوی جا نشینی وارث شدن سیاست استعمارگرائی اروپائی را در سرزمین های اسلامی به سر می پروراند. با این حال ما نمی خواهیم از بیانیه جان کری که در همان گفتگو آمده است، چشم پوشی نمائیم، مذاکرات ویانا نشان داد که روسیه، امریکا و ایران در موقف شان که عبارت از جستجوی یک راه حل سیاسی برای بحران سوریه می باشد، متحدانه عمل می کنند.

 به رهبران ایران بخاطر پیمان کفر آمیز شان با سران دول کفری همچو امریکا و روسیه مبارک باد گفته و به ایشان می گوئیم که شما با سعی و تلاش تان در راستای انجام خدمت به «شیطان بزرگ» بمنظور سرکوبی انقلاب مقدس شام(تأسیس خلافت راشده ثانی) ناکام شده و ما را از اغفال دور نمودید. همچنان ما به کسانی که به شتاب به کنفرانس های چون ریاض، استانبول، جینیوا، ویانا و نیویارک اشتراک می ورزند، می گوئیم آیا شما شرم ندارید که در عقب رهبران استعمارگر جهان همچون امریکا نفس می کشید، که تمام جنایات رﮋیم خونخوار بعثی، النصیری در هر دو عصر پدر و پسر را در سوریه پوشانیده است؟ آیا تا اکنون هم فریب سازمان ملل «که در جنگ علیه الله سبحانه وتعالی و رسول او صلی الله علیه وسلم، متحد اند» را خورده اید، و فکر می کنید که خواست آن رساندن خیر به سوریه، مردم آن و مسلمانان در تمام اکناف جهان می باشد؟ کسانی از شما که ذره ای خیر در او می باشد باید از ریسمان امریکا انکار نماید و به ریسمان الله سبحانه وتعالی چنگ بزند، و کسانی دیگری که در خشنود ساختن امریکا مبادرت می ورزند، در نتیجه به شرمنده گی و ناامیدی در این دنیا و قبل از آخرت سردچار خواهند شد.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ

[انفال:36]

آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن(مردم) از راه الله خرج می‌ کنند؛ آنان این اموال را(که برای به دست آوردنش زحمت کشیده‌ اند، در این راه) مصرف می‌ کنند، اما مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد، و سپس شکست خواهند خورد، و(در جهان دیگر) کافران همگی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

جنگیدن دسیسه غرب کافر است، شکار این دسیسه نشوید و با فعالیت برای قضیه سرنوشت ساز با آن مبارزه کنید

  • نشر شده در سوریه


(ترجمه)
 بعد از اتفاقاتی که مستقیماً بالای مسیر انقلاب سوریه تأثیر کرد، به تازگی درعملیات مشترکی میان اکثر گروه های جهادی در شمال، قسمت آزاد شده سوریه، سنگرهای رژیم خون آشام بشار در جسر الشغور و اریحا را تخریب و قرارگاه های قریه ضیف، قرمید و مستومه در شهر ادلب را تسخیر گردند. با تسخیر این مناطق، روحیه گروه های جهادی بالا رفت، ضعف و سستی رژیم افشا شد و چشم امید تمام مسلمانان به فتح دمشق بود.
درجریان آمادگی این گروه ها برای مرحله جدید مبارزات، به ویژه برای آزاد سازی کامل شهر حلب؛ ناگهان رژیم بغدادی همه را شگفت زده کرد. اوباشان بغدادی و اسد یکجا، تدمر و رمادی را به بغدادی هدیه دادند و این عمل را با آغار نمودن حملات شان بالای قریه های شمال حلب انجام دادند. نشر این خبر در میان مردم، گروه های جهادی را مجبور نمود تا جنگ های داغ شان را در جبهات مقدم با رژیم بشار متوقف نموده و چند فرقه را به روستاهای شمال حلب برای جلوگیری از پیشروی داعش و مقابله با حملات شان بفرستند. این حالت گروه های متحد مجاهدین را در جنگ با داعش مصروف ساخت و نگذاشت که جنگ آغاز شده شان را برای آزاد سازی مناطق بیشتر از چنگال رژیم ختم نمایند.
در این صورت، علت های سیاسی این رویداد خطرناک ظاهر می شود. به خاطر اینکه مجاهدین از گروه های مختلف جهادی به عوض اینکه یکجا ضربات سنگین و قوی را به دشمن شان (رژیم بشار) وارد کنند. مصروف مبارزه با داعش شدند که این عمل داعش باعث دور شدن مجاهدین از هدف شان و کشانیدن دوباره شان به میدان جنگ داخلی شد. از اینرو این زخم یکبار دیگر تازه شد که این زخم باعث خونریزی های زیادی در سرزمین شام خواهد شد و مسلمانان را در مکیدن خون یکدیگر مشغول خواهد نمود و در آن طرف قضیه، باعث می شود تا رژیم قاتل بشار، نفس راحت بکشد و نیروهای متفرق خود را منظم سازد، استحکامات ضعیف خود را دوباره تقویت کند. اسناد و برنامه های نامنظم خود را منظم سازد، و کمک نظامی و گله های مزدور مذهبی بیشتری را جمع آوری نماید! تا بعداً این رژیم مکار بتواند ضد حمله نماید، سرحدات جدید را در مناطق جنگی ترسیم نموده و موانع جدید را در مقابل سقوط احتمالی اش جابجا نماید.
غرب توانست با استفاده از رسانه های مغرض و احزاب سیکولار که خواهان ادامه جنگ داخلی میان مسلمانان شام اند، از این رویداد با غافل ساختن مجاهدین و مردم عام از سرنگونی رژیم و هدف انقلاب شان نفع ببرد. بناً این رسانه ها و احزاب مزدور، کار خود را با این فرضیه که اگر انقلابیون اول یا آغاز گران انقلاب شام حال موجود می بودند، حتماً با داعش می جنگیدند، پررنگ کردند.
برعلاوه  آنها حجم خطرات پیشروی و حاکمیت داعش را با استناد به جنایات وحشیانه ای داعش در مقابل مخالفین خود، چند برابر جلوه دادند که با یک مقایسه غیرعقلی میان رژیم بشار و رژیم داعش، خطرات، جنایات و قتل رژیم بشار را نسبت به داعش کمتر و ناچیز جلوه دادند. این رویداد انقلابیون را تحت پوشش قراردادن روستا های شمالی با هزاران سرباز از گروه های مختلف مجبور نمود، که طی آن یک فرقه جنگی دیگری راه اندازی شد که در این عملیات باید خنثی می بود، اما این فرقه به گرفتن موضع جنگ علیه داعش مجبور شد. بالاخره آنها به جهتی رفتند که غرب توقع آن را داشت؛ یعنی آنها موضع بی طرفی را ترک و در فتنه غرق شدند، و هر دو طرف برای ریختاندن خون یکدیگر آستین های خود را بالا نمودند. آنها شکار دسیسه شیطانی بافته شده امریکا شدند، که هدف این دسیسه تغییر جهت جنگ مجاهدین از جنگ علیه بشار و رژیم جنایتکارش به جنگ علیه «تروریزم» از دیدگاه امریکا می باشد، که این دسیسه علیه اسلام و قضیه سرنوشت ساز آن می باشد.
ای مسلمانان: ما شما را یکبار دیگر به عمل نمودن به این حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم توصیه می نماییم:
سِباب المسلمِ فسوقٌ وقتالُه كفرٌ
دشنام دادن مسلمان  فسق و قتلش کفر است.
این حدیث دال بر عظمت گناه جنگ با مسلمان و یا قتلش است. همچنان ما شما را با این قول الله متعال متذکر می شویم:
ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم
[انفال: 46]
و نزاع و کشمکش نکنید، مبادا سست شوید و قدرت و شوکت تان از بین رود.
و چنانچه الله متعال می فرماید:
واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرّقوا
[ آل عمران: 103]
و همه شما به ریسمان الله متعال (قرآن) چنگ بزنید، و  از یکدیگر پراکنده نشوید.
سازمان بغدادی، باید پیامدهای خطر این اعمال را درک کند و نباید تمرکز مسلمانان را از جنگ علیه رژیم سوریه از بین ببرد. برعلاوه، ما از سایر گروه های جهادی می خواهیم که در سقوط رژیم خونخوار بشار غفلت و سستی نکنند و با هم متحدانه برای تطبیق شریعت الله سبحانه و تعالی به واسطه خلافت برمنهج نبوت تلاش کنند.
همه باید بدانند که حین حمله بالای دشمن، دشمن خیلی مکارانه ضد حمله خواهد کرد و تلاش خواهد کرد تا مجاهدین را از هدف شان که همانا رضایت الله سبحانه و تعالی می باشد دور نمایند. تنها چیزی که ما را گرد هم جمع خواهد کرد و عامل وحدت ما خواهد شد، همانا قضیه ی است که از عقیده مان نشأت می نماید و آن قضیه یک گروپ، حزب و یا مذهب خاص نمی باشد، بلکه آن قضیه سرنوشت ساز؛ یعنی خلافت برمنهج نبوت است که باعث رضایت الله سبحانه و تعالی می شود. دسائس دشمن را خنثی می نماید، عزت از دست رفته ما را برمی گرداند، امور ما را به اساس احکام اسلام سرپرستی می نماید و دولت اسلامی را روی زمین به یک واقعیت محسوس تبدیل می نماید. جایی که مردم زیر چتر امنیت و عدالت آن احساس آرامش  کرده و مردم برای زندگی امن و عادلانه به سوی آن خواهند شتافت، نه اینکه از آن فرار کنند.
خطاب ما به کسانیکه برای حصول رضای الله سبحانه و تعالی اسلحه برداشته اند: ما هنوز هم خیلی امیدوار هستیم که مجاهدین در اعمالی که انجام می دهند تجدید نظر کنند، دشمنان واقعی خود را دقیق بشناسند، در تنظیم مجدد اولویت های شرعی دقیق باشند و مسیر شان را از انحراف، به سوی متحد شدن روی مواردی که الله سبحانه و تعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم امر نموده و روی حصول مصالح مسلمانان شام و تمام سرزمین های اسلامی تغییر دهند. آنها باید با بردارن خود در حزب التحریر؛ یعنی با حاملین دعوت به سوی خلافت راشده همکاری نمایند و قانون اساسی حزب التحریر که از قرآن و سنت استباط شده را  تطبیق نمایند که از این طریق می شود شأن و شوکت از دست رفته ما برگردد.
...ويومئذٍ يفرح المؤمنون  بنصر الله ينصر من يشاء وهو العزيز الرحيم
[روم: 4]
...و در آن روز مؤمنان از يارى الله شاد مى ‏گردند. الله هر كه را بخواهد يارى می رسانند، و اوست ‏شكست‏ ناپذير ومهربان.
حزب التحریر- ولایه سوریه

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه