شنبه, ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۳۰م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

حمایت از راه‌حل دو دولت، مغایرت با اسلام است!

(ترجمه)

خبر:

رئیس جمهور جوکو ویدودو در 10 اکتبر 2023م با بیان ضرورت حل ریشه‌ای مشکل فلسطین گفت: «ریشۀ مشکل اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل است. لازم است که این مشکل بر اساس معیارهای که سازمان ملل بر آن موافقت دارد، فورًا حل شود.» وی در این اظهارات، طبق معیارهای سازمان ملل، خواستار حل ریشه‌ای کشمکش دایر بین دو دولت شد و این مسئله را در 18 اکتبر 2023م در کنفرانس مطبوعاتی‌که در ریاض عربستان سعودی برگزار شده بود، نیز مطرح نموده چنین گفت: «اندونزی در قبال ادامه تلفات غیرنظامیان و ادامه بی‌عدالتی در حق مردم فلسطین، ساکت نخواهد ماند. زمان آن فرارسیده که جهان برای ایجاد همبستگی جهانی برای حل عادلانه مشکل فلسطین و اجرای معیارهای بین المللی متفق علیه، به پاخیزد.»

در 11 اکتبر 2023م شورای علمای اندونزی با صدور بیانیه‌ای، راه‌حل قضیۀ فلسطین را تشکیل دو دولت دانسته و چنین اعلام داشتند: «شورای علمای اندونزی از تمام تلاش‌های مردم فلسطین در راستای استقلال و ایجاد حاکمیت شان، برای این‌که بطور عادلانه و متمدنانه احساس انسانیت داشته باشند، حمایت می‌کند. یکی از تلاش‌ها برای صلح بر اساس قطع نامه سازمان ملل در خصوص راه‌حل دو دولت متمرکز است. بنا براین، جنگ باید متوقف شده و تمام نیروها از جنگ دست بکشند. اسرائیل نیز باید تمام حقوق ملت فلسطین را به عنوان یک دولت دارای حاکمیت مستقل، به آنان بدهد. مناسب نیست که هیچ دولت دیگری جهت حمایت صهیونیست‌ها در ملحق سازی سرزمین فلسطین به اسرائیل، دوام جنگ را تحریک کند.

تبصره:

1. درست است که منشأ مشکل فلسطین اشغال سرزمین‌های مبارک توسط رژیم یهود است؛ اما واگذاری حل مشکل فلسطین به سازمان ملل، مشکل را ریشه‌ای حل نمی‌کند؛ زیرا که اشغال فلسطین توسط یهودیان به دست انگلیس انجام شده است. چنان‌چه در 2 نوامبر 1917م انگلیس در وعده (بیانیه) بلفور حمایت خویش را از ایجاد "وطن ملی برای مردم یهود" در  فلسطین اعلان نمود. فلسطین در آن زمان جزء قلرو خلافت عثمانی بود و یهودیان هنوز در فلسطین در اقلیت بودند. وعده (بیاینه) بالفور در 2 نوامبر 1917م در نامه وزیر خارجه انگلیس آرتور بالفور به لردروچیلد رهبر جامعه یهودیان انگلیس، ایراد شده بود، هدف آن نامه اطلاع‌رسانی به اتحادیه صهیونیست‌های بریتانیای کبیر و ایرلند بود. سپس در 29 نوامبر 1947م سازمان ملل پس از اعلان انحلال خلافت عثمانی در سال 1924م تأسیس دولت "اسرائیل" را در سرزمین‌های فلسطین اعلان نمود، که مبنی بر آن رژیم یهود 55% سرزمین فلسطین را صاحب شد و از آن پس همواره امریکا از منافع یهود حمایت و حفاظت می‌نماید. بنا براین، واگذاری حل قضیۀ فلسطین به سازمان ملل تنها منجر به تقویت رژیم یهود و دورساختن مسلمانان از سرزمین‌های شان می‌شود و بس. در واقع این رژیم یهودی از مادرش انگلیس، از پدرش امریکا، با قابلگی سازمان ملل متولد شده است؛ پس چه گونه ممکن است که قضیه فسلطین را به کسی سپارد که خودش پدید آورندۀ این مشکل است؟

2. سرزمین مبارک فلسطین از زمان خلافت و دوران حکومت عدل حضرت عمر رضی الله عنه یک سرزمین خراجی بود. حقیقتی‌که تئودور هرتزل در واقع به آن اعتراف نموده است؛ به این دلیل که او نزد خلیفه عبدالحمید دوم آمد و سرزمین فلسطین را از وی مطالبه نماید. تئودور هرتزل به این هدف مبلغ 150 ملیون جنیه (پوند) استرلینگ طلا رشوۀ مخصوص برای سلطان، تصفیه حساب تمام مقروضیت خلافت عثمانی بالغ بر 33 ملیون جنیه (پوند) استرلینگ، ساخت یک ناو هوپیمابر به هزینه 120 ملیون فرانک، پرداخت قرضه 5 ملیون جنیه(پوند) استرلینگ بدون بهره و ساخت پوهنتون/دانشگاه عثمانی در فلسطین را به عنوان رشوه وعده داده بود؛ اما تمام این وعده‌ها را خلیفه رد نمود.

راه حل دو دولت به معنای واگذاری سرزمین‌های مسلمانان به یهودیان می‌باشد؛ کاری‌که البته حرام است. از طرف دیگر به معنی به رسمیت شناختن استعمار و سپردن سرزمین مبارک به مهاجمان است؛ کاری که البته ظلم است. بنا براین تنها راه حل، ریشه‌کن کردن رژیم یهود از فلسطین است و بس. اما این امر ممکن نخواهد بود؛ مگر این‌که مسلمانان تحت رهبر خلیفه واحد متحد شده و برای آزادی فلسطین اعلان جهاد نمایند. بنا براین موقف رئیس جمهور و شورای علمای اندونزی در مورد این مسئله، مغایر با شریعت اسلام می‌باشد.

نویسنده: محمد رحمت کورنیا – اندونزی

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

چگونه باید در مورد کشمکش جاری در فلسطین با اطفال خویش (و هرکسی دیگر) صحبت نمایید!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

والدین باید تمام بحث را با استفاده از استعارۀ زیر آغاز نمایند تا فرزندان‌شان این کشمکش را درک نمایند:

1. شما با آرامش در خانه خود زندگی می‌کنید و ناگهان 75 سال قبل، یک روز عده‌ای به زور وارد خانۀ تان می‌شوند، نیمی از خانۀ شما را اشغال می‌نمایند، نیمی از فامیل تان‌را بیرون می‌کنند و نیمی از باقی‌مانده را در حبس خانگی در نیمۀ باقی ماندۀ خانه قرار می‌دهند. سپس، از آن نیمۀ باقی مانده هم اتاق‌هایی را اشغال می‌کنند و خانوادۀ باقی‌ماندۀ تان را بیشتر و بیشتر به عقب می‌رانند و در نهایت شما خودرا در حمام خانۀ‌تان محبوس می‌یابید. گویا هنوزهم این به اندازۀ کافی بد نیست، اشغال‌گران در مواقعی برق، آب و گاز شمارا قطع می‌کنند و اجازه نمی‌دهند چیزی از دنیای بیرون وارد این حمام شود. حالا با شما مذاکره می‌کنند که حمام، یا شاید هم آشپزخانه را نگهدارید و بپذیرید که این خانه اکنون متعلق به اشغال‌گران است. آیا چنین معامله‌ای را می‌پذیرید؟ هرگاه به هدف اعتراض سنگی پرتاب کنید و پنجرۀ خانۀ خودرا که در حال حاضر اشغال‌گر در آن زندگی می‌کند، بشکنید، برای پاش دادن نمک روی زخم‌های‌تان، به شما برچسب تروریست نیز می‌زنند.

2. بنابراین بحث صرفاً در مورد وضعیت فلسطین نیست؛ بلکه در مورد اصلاح روایت آنچه که در حال وقوع است، نیز مطرح می‌باشد. پوشش رسانه‌ای بین‌المللی تحت سلطۀ تعصب آشکار و هماهنگ یک جانبۀ  صهیونیستی می‌باشد. در این میان، عواطف مسلمانان جهان با سختی‌های مردم فلسطین و آرزوی آزادی سرزمین مبارک، الاقصی و تمام فلسطین از اشغال غیرقانونی صهیونیست‌ها همسو است.

3. این وقایع نه دو روز قبل و نه توسط مردم فلسطین آغاز گردیده است؛ بلکه در سال 1917 توسط انگلیس آغاز شده و به دنبال آن تشکیلات غیرقانونی صهیونیستی در سال 1947 با تحمیل بالای مردم فلسطین ایجاد گردید. این بزرگ‌ترین سرقت در قرن بیستم بود که توسط قوانین بین‌المللی و سازمان ملل قانونی شد و هنوز هم ادامه دارد. 5 میلیون فلسطینی را به زور بیرون راندند؛ در حالی‌که خانه‌ها، زمین‌ها و وظایف آنان از طریق اخراج اجباری توسط شهرک‌نشینان صهیونیست با حمایت رژیم صهیونیستی و ارتش آن تصرف گردید و تصرف آن هم‌چنان ادامه دارد.

4. هر قسمتی از فلسطین اشغالی یک اشغال غیرقانونی است، حتی اگر قوانین بین‌المللی بگوید که چنین نیست. اسلام آن را چنین می‌داند و این حکمی است که الله سبحانه تعیین نموده است. هر قسمتی از فلسطین باید آزاد شود، حتی اگر حقوق بین‌الملل خلاف این‌را بگوید؛ زیرا اسلام این‌را می‌خواهد و این دلیل کافی برای مسلمانان است.

5. از آن‌جایی که فلسطین یک سرزمین اشغالی است، اشغالگرانی که گاهی به تعبیر معروف شهرک‌نشین نامیده می‌شوند، غیرنظامی نیستند و بنابراین واجد شرایط حقوق غیرنظامیان در یک درگیری مسلحانه نیستند. فلسطین پارکی نیست که بتوانید در آن در هر زمان جشن بگیرید، بلکه سرزمین اشغالی است. بنابراین در مکان نامناسب و زمان نامناسب ظاهر نشوید تا محفوظ بمانید.

6. از زمان ایجاد غیرقانونی رژیم صهیونیستی و اشغال سرزمین فلسطین، مردم فلسطین در مکان‌های خاصی مانند غزه در بزرگ‌ترین زندان فضای باز جهان زندگی می‌کنند؛ جایی‌که از نیازهای اولیه اعم از آب صحی، دسترسی به خدمات صحی امکانات و تأمین برق دائمی محروم هستند. هجوم منظم و حملات هوایی دوام‌دار ارتش صهیونیستی برای مردم فلسطین عادی گردیده است. زیرساخت‌های اساسی از جمله خانه‌های مردم ویران گردیده و قابل تعمیر نیستند. تأثیرات ذهنی بالای نسل فعلی و آینده فلسطینیان بسیار زیاد است.

7. هم‌چنان مردم فلسطین شامل مسیحیانی هستند که از دست رژیم صهیونیستی رنج می‌برند و هم‌چنان به دنبال آزادی سرزمین فلسطین هستند. اما این یک مسئله اسلامی است و مکلفیت مسلمانان است که فلسطین را آزاد نمایند و حقوق همۀ مردم فلسطین را تأمین نمایند.

8. چند روز گذشته نشان داد که در عقب تمام قدرت نظامی و حمایت‌های مالی و سیاسی غرب، می‌توان کیان غیرقانونی صهیونیست را از بین برد و فلسطین را آزاد نمود. هم‌چنان باید بدانیم که آزادی آن از طریق هیچ یک از رژیم‌های عربی منطقه انجام نمی‌شود؛ زیرا این رژیم‌ها/دولت‌ها خائن هستند و اولین خط دفاع رژیم صهیونیستی می‌باشند.

9. آزادی از راه‌حل دو دولتی حاصل نمی‌شود و این مفکوره باید رد شود. راه‌حل دو دولتی تلاش می‌کند جهان‌را فریب دهد که گویا این به نفع فلسطینی‌ها است. اما واقعیت و هدف آن حفاظت از موجودیت کیان غیرقانونی صهیونیستی و در عین‌حال حفظ حقوق محدود فلسطینی‌ها و جلوگیری از بازگشت آن‌ها به سرزمین‌شان است. این یک راه‌حل نیست، بلکه یک القای تسلیمی و گفتن به فلسطینیان است که نمی‌توانند آن‌چه را که به راستی متعلق به آنان است، پس بگیرند. اسلام راه‌حل دو دولت یا در واقع راه‌حل دیگری را جز آزادی کامل و مکمل فلسطین نمی پذیرد. علاوه بر این، همان‌طور که ما "اسرائیل" را به رسمیت نمی‌شناسیم، اجازه نداریم فلسطین را نیز به رسمیت بشناسیم؛ دولت ملت دیگری که از صلح وستفالیا، بیانیه بالفور و توافق‌نامه سایکس-پیکو بیرون آمده است. ما فقط راه‌حل تک دولتی را می‌پذیریم که همان دولت خلافت است.

10. برای مسلمانان رژیمِ فریب خورانده شده است که گویا ما ضعیف و ناتوان هستیم. هر بازی سیاسی که انجام می‌شود، چند روز گذشته یادآور این است که مسلمانان ضعیف نیستند. ما توانایی داریم و مهم‌تر از آن الله را داریم و هیچ پشتوانه‌یی بزرگ‌تر از این نیست که الله سبحانه وتعالی از ما حمایت نماید. ما باید سازش ناپذیر باشیم و تحت تأثیر تبلیغات قدرت غربی قرار نگیریم. فلسطین یا هر سرزمین اشغالی مسلمانان مانند کشمیر خط سرخ می‌باشد، همان‌طوری‌که ظلم بالای مسلمانان در هر جای دنیا خط سرخ مسلمانان است.

11. این واقعیت نفاق باید روشن شود. زمانی‌که اوکراین به دلیل مقاومت فزیکی‌اش در برابر اشغال سرزمین‌هایش توسط روسیه مورد حمایت و ستایش قرار می‌گیرد، فلسطینی‌ها 75 سال است که از چنین حق وحسابی محروم بوده‌اند. مسلمانان نباید ساده‌لوح بوده یا فریب بخورند و تصور کنند که درخواست مداخله از آمریکا، سازمان ملل، حقوق بین‌الملل یا غرب این مسئله را حل می‌کند. این‌ها گرگان و دزدانی هستند که فلسطین را دزدیدند و از کیان غیرقانونی صهیونیست‌ها محافظت نمودند. این‌‌ها همان گرگانی هستند که از تراژیدی کشمیر که به دست هند تحت سلطۀ هندوها به وجود آمده است، چشم پوشی می‌نمایند. آن‌ها در استندرد دوگانۀ خویش بی‌شرم و آشکار هستند.

12. موقف ما باید روشن و واضح باشد. ما استندرد دوگانه نداریم ما می‌دانیم که این برخورد تمدن‌ها، عقاید و ایدیولوژی هاست. ادعای صادقانۀ ما این است که ما پیروان حق هستیم و ارادۀ خودرا تسلیم الله سبحانه وتعالی می‌نماییم و در هیچ موردی که الله و رسولش تصمیم گرفته‌اند، اظهار نظر نداریم. الله خواسته است که فلسطین و تمام سرزمین‌های مسلمانان تحت سلطه و اقتدار اسلام آزاد شود.

13. ما به جای این‌که به فلسطینی‌ها بگوییم در مقابل این ظلم شجاع و صبور باشید و کاری نکنید که اشغال‌گران خشم‌گین شوند، آن‌هارا در مبارزۀ شان می‌ستاییم. ما از آن‌ها می‌خواهیم که ثابت قدم باشند و از بی‌توجهی ما و خیانت و بی‌کفایتی و غفلت حکام ما نسبت به مصیبت آن‌ها عذرخواهی می‌کنیم. ما به سوی لشکرهای مسلمانان می‌نگریم و آن‌هارا فرا می‌خوانیم و مکلفیت آن‌هارا که آزادسازی تمام سرزمین‎‌های اسلامی است، برای شان تذکر می‌دهیم.

14. هم‌چنان باید تأکید نمود که گرچه این فلسطینیان است که در حال مرگ هستند، اما آن‌ها کسانی نیستند که شکایت نمایند؛ بلکه حاضر هستند برای این هدف بمیرند. آن‌ها بر این باورهستند که با جان و خون خود می‌توانند وجدان امت اسلامی و ارتش آنان‌را به لرزه درآورند. آن‌ها باور دارند که فداکاری آنان ارزش‌مند است و می‌تواند جلو خیانت حکام مسلمانان در تلاش آن‌ها برای عادی سازی روابط با دولت صهیونیستی را بگیرند. و آن‌ها در حالی‌که می‌میرند، خانه‌های‌شان ویران می‌شود، فرزندان‌شان کشته می‌شوند و قیمت این جنگ‌را به تمام معنی می‌پردازند، اما شکایتی ندارند. با این‌حال، بسیاری از ما، که تنها مکلفیت آن‌ها این است که صدای مارا برای اردو/ارتش ما بلند نمایند تا آن‌ها به حرکت بیفتند، در عوض شکایت می‌نمایند! این برای ما راجع به مسئولیت ما چه می‌گوید؟ این‌که فلسطینی‌ها باید جان خودرا بدهند تا توجه مارا جلب نمایند؟ زندگی وحشتناک و بدبختی آن‌ها برای حاکمان و ارتش ما کافی نیست. ما به جای این‌که شرمنده باشیم، شاکی هستیم که چرا اوضاع را وخیم‌تر ساختند. آیا این قضیۀ استراتیژی نظامی است یا قضیۀ ایمان؟ این قضیۀ وهن است، زمانی‌که این دنیارا این‌قدر دوست دارید که از مرگ می‌ترسید. پس از الله بترسید و بالای مسئولیت خود تمرکز نمایید. بالای ارتش مسلمانان صدا بزنید تا فلسطین و الاقصی را کمک نمایند.

15. ما باید برای خود تذکر دهیم و به فرزندان خود بگوییم که تنها در زمان آزادی اسلام بود که فلسطین و تمام مردم آن از جمله مسیحیان و یهودیان در امنیت، صلح و ثبات زندگی می‌کردند. این تنها راه‌حل پای‌دار برای فلسطین و در واقع برای تمام جهان است.

16. و بلی، به عنوان آخرین نکته، به فرزندان خود بگویید که راکت‌های "دست‌ساخت" که حماس به سمت رژیم صهیونیستی شلیک نمود، عمدتاً از مهمات منفجر نشده صهیونیست‌ها ساخته شده‌اند که در ابتدا به سمت آن‌ها شلیک شده بود و موشک‌ها توسط مخلوط جامد شکر و نیترات پوتاشیم "یک کود معمولی" به حرکت می‌افتادند. بلی، فلسطینی‌ها با دست‌خالی با یکی از پیشرفته‌ترین ارتش‌های جهان از نظر تکنالوژی می‌جنگند ‌که در بدترین شرایط ممکن، تحت تحریم‌ها و محدودیت‌ها زندگی می‌نمایند.

نوشتۀ از داکتر عبدالبصیر قاضی

برای دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

21 ربیع الثانی 1445هـ ق

سه شنبه 17 اکتوبر2023م

مترجم: عبدالرحمن "قاطع"

ادامه مطلب...

ای لشکرهای امت، شما "ویتوی" دشمنان اسلام هستید!

(ترجمه)

خبر:

روسیه و چین در روز چهار شنبه طرح امریکا را در شورای امنیت رد کرد؛ طرحی‌که در مورد توقف عملیات نظامی در غزه هیچ اشاره‌ای نداشته، بلکه برعکس بر مشروعیت عملیات وحشیانۀ رژیم یهود تحت بهانۀ دفاع به شدت تأکید داشت. (منبع: القدس العربی 26اوکتبر2023م)

تبصره:

شورای امنیت، "شورای جنگ صلیبی" در شهر نیویورک امریکا در مورد مسائل و قضایای امت اسلامی هر وقت و هر قسمی خواسته باشد، گفتگو می‌کند و تصمیم می‌گیرد. بدون شک، دولت‌های استعماری دست شان آلوده به خون مسلمانان است؛ به گونۀ مثال روسیه تا اکنون بالای اهل شام بمباردمان می‌کند، دولت چین بالای مسلمانان آیغور هرنوع ظلمی را روا داشته، آنان را به قتل می‌رساند و هرگاه خواسته باشد ایشان را زندانی نموده و مجبور به ترک و تغییر دین شان می‌کند.

امریکا که جنایات‌اش شمرده و حساب نمی‌شود؛ در عراق بالاتر از یک ملیون مسلمان را به شهادت رساند. به همین ترتیب، در افغانستان؛ هم‌چنان در سوریه برای بشار خون آشام چراغ سبز داد تا سوریه را با بمب‌افگن‌های مرگبار، که استفادۀ شان حتی از نظر بین المللی ممنوع است، ویران کند. از حکام عرب و حکام مسلمانان جز سخنان میان‌تهی و پوچ چیزی دیگری شنیده نمی‌شود؛ سخنانی‌که کم‌ترین مسئولیت شان را در برابرقضایای امت اسلامی اداء نمی‌کند. در حقیقت این حکام رگ و غیرت مردانگی ندارند.

جنگی‌ را که امریکای لعین و جنایت‌کار بالای غزه رهبری می‌کند، نشانۀ کینه‌توزی و دشمنی اش بوده. دیده می‌شود که بمب‌افگن‌ها را بالای اهل غزه می‌ریزد و از سلاح‌های کار می‌گیرد که غزه را به خاک و خون می‌کشد و تمام عمرانات و ساختمان‌ها را بالای ساکنین غزه منهدم می‌سازد؛ اما سوال این است که تا به کی امت مسلمه ضربه پشتِ ضربه را از جانب این حکام ظالم بدون محاسبه می‌پذیرند و به دوش می‌کشند؟!

شکی نیست که بر مسلمانان لازم است بر این حکام مزدور بشورند و زمین را در زیرپای شان به لرزه در آورند! حالا فرصت آن است که مسلمانان اعم از عرب و عجم این فرصت را غنیمت بشمارند؛ زیرا طوری‌که شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله فرموده: «هرچیزی سایه‌ای دارد که هرگاه خودش از بین رفت، سایه‌‌اش نیز از بین می‌رود.» و بدون شک رژیم یهود سایه‌ی نظام‌هایی است که غرب کافر استعمارگر آن را بعد از پارچه‌پارچه ساختن دولت خلافت بالای مسلمانان مسلط ساخته است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ [محمد: 7]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، اگر (دین) الله (سبحانه وتعالی) را یاری کنید، الله نیز شما را یاری می‌کند و گام‌های تان را استوار می‌گرداند.

بدون شک، بر لشکرهای مسلمانان لازم است تا برای برکناری این حکام خائن در کنار امت مسلمه ایستاده شده وراه مجاهدین را در پیش گیرند؛ مجاهدینی‌که گروه اندکی اند؛ اما مرزها و سرزمین غصب شدۀ فلسطین توسط رژیم یهود را مورد حمله قرار  دادند و ذلت را برای یهود به ارمغان آورده و هیبت یهود و هیبت ارتش‌اش را شکستند؛ ارتشی‌که آن را شکست‌ناپذیر می‌خواندند.

آیا تا هنوز برای مسلمانان و ارتش‌های اسلامی فرصت آن فرا نرسیده که برای آزادی از قید اسارت کفار استعمارگران بشورند؟! آیا امت مشتاق بازگشت دولت‌اش؛ یعنی دولت خلافت بر منهج نبوت نشدند تا عزت و شوکت‌ قوی متکی بر کتاب الله سبحانه وتعالی را برای شان ایجاد نموده و رأیۀ سیاه یعنی رأیۀ رسول الله صلی الله را برافرازند؟! الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ [توبه: 38]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، شما را چه شده که وقتی فرمان داده می‌شوید، در راه الله (سبحانه وتعالی) رهسپار شوید، به زمین می‌چسپید؟! آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟! پس برخورداری زندگی دنیا در برابر آخرت ناچیز است.

نویسنده: ام عاصم الطویل- سرزمین مبارک فلسطین

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

تاریخ13 ربيع الثاني 1445هـ.ق.

28 أكتوبر 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

يا جيوش الأمة أنتم "فيتو" أعداء الإسلام

الخبر:

أسقطت روسيا والصين، الأربعاء، مشروع القرار الأمريكي بمجلس الأمن، والذي لا يدعو إلى وقف العمليات العسكرية في غزة ويشدد على حق "إسرائيل" في الدفاع عن نفسها. (القدس العربي، 26/10/2023)

التعليق:

مجلس الحرب الصليبي "الأمن!" في نيويورك يناقش ويقرر في قضايا الأمة الإسلامية وقتما شاء وكيفما يشاء. إن دول الاستعمار أيديها ملطخة بدماء المسلمين. فروسيا تقذف بصواريخها على أهل الشام حتى هذه اللحظة. والصين التي تضطهد مسلمي الأويغور تقتلهم، وتعتقلهم وتجبر المسلمين على تغيير دينهم.

أما أمريكا فجرائمها لا تعد ولا تحصى؛ ففي العراق قتلت ما يفوق المليون مسلم، وكذلك في أفغانستان، وأعطت السفاح بشار الضوء الأخضر ليدمر سوريا ببراميل الموت، والقنابل المحرمة "دوليا".

وحكام العرب والمسلمين لا نسمع منهم إلا الكلام الفارغ الذي لا يرقى إلى أدنى مستوى من المسؤولية تجاه قضايا شعوبهم، فهم حكام عديمو النخوة والرجولة.

والحرب على غزة التي تقودها أمريكا اللعينة المجرمة وأداتها كيان يهود المسخ، يصب جام حقده وغضبه وصواريخه على أهل غزة مستخدماً أسلحة فتاكة أمدته بها ليقتل ويقصف المباني على رؤوس ساكنيها.

فإلى متى تظل الأمة تتلقى الضربات تلو الضربات من حكامها الظلمة دون محاسبة؟!

على الشعوب الإسلامية أن تنتفض على هؤلاء الحكام فيزلزلوا الأرض من تحت أقدامهم.

إن الفرصة أمام الشعوب العربية والإسلامية فعليهم أن يغتنموها، فإنه وكما قال الشيخ تقي الدين النبهاني رحمه الله: "لكل شيء ظل فإذا زال الشيء زال ظله". وكيان يهود هو ظل الأنظمة التي سلطها الغرب الكافر المستعمر على المسلمين بعد أن مزق دولتهم دولة الخلافة. قال تعالى: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾.

وعلى جيوش المسلمين أن تقف في صف الأمة لخلع هؤلاء الحكام، وأن يتخذوا من المجاهدين وهم ثلة قليلة اقتحمت السياج الذي أنفق كيان يهود الملايين في بنائه حماية لهم، واقتحموا المغتصبات اليهودية وأذاقوهم الذل وكسروا هيبة يهود وجيشه الذي كانوا يصفونه "الجيش الذي لا يقهر"!

أما آن للمسلمين وللجيوش أن تنتفض للانعتاق من العبودية للكافر المستعمر؟!

ألا تشتاق الأمة لعودة دولتها دولة الخلافة على منهاج النبوة لتحيا عزيزة منيعة قوية مستندة على كتاب الله سبحانه وتعالى، رافعة راية العقاب، راية ﷺ؟!

قال تعالى: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾.

كتبته لإذاعة المكتب الإعلامي المركزي لحزب التحرير

أم عاصم الطويل – الأرض المباركة (فلسطين)

ادامه مطلب...

چهار خصلت اگر در وجود تو باشد، دیگر چیزی از دنیا کم نداری

(ترجمه)

در مسند امام احمد بن حنبل آمده که عبدالله بن عمرو از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَرْبَعٌ إِذَا كُنَّ فِيكَ فَلا عَلَيْكَ مَا فَاتَكَ مِنَ الدُّنْيَا: حِفْظُ أَمَانَةٍ، وَصِدْقُ حَدِيثٍ، وَحُسْنُ خَلِيقَةٍ، وَعِفَّةٌ فِي طُعْمَةٍ»

ترجمه: چهار خصلت است که اگر داشته باشی، بابت نداشته‌هایت در دنیا باکی نیست: حفظ امانت، راستی گفتار، نیکی خلق و پاکی لقمه.

اول: امانت‌داری

طبرانی در کتاب "الاوسط" از عبد الله بن عمر روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لا إِيمَانَ لِمَنْ لا أَمَانَةَ لَهُ، وَلا صَلَاةَ لِمَنْ لا طُهُورَ لَهُ، وَلا دِينَ لِمَنْ لا صَلَاةَ لَهُ، إِنَّمَا مَوْضِعُ الصَّلَاةِ مِنَ الدِّينِ كَمَوْضِعِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ».

ترجمه:کسی‌که امانت‌دار نیست ایمان ندارد، کسی‌که وضو ندارد، نماز وی درست نیست و کسی‌که نماز نمی‌خواند دین ندارد؛ چراکه جایگاه نماز در دین مانند جایگاه سر در بدن است.

2: دوم : راستی در گفتار

صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ، فَإِنَّ الصِّدْقَ يَهْدِي إِلَى الْبِرِّ، وَإِنَّ الْبِرَّ يَهْدِي إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَصْدُقُ وَيَتَحَرَّى الصِّدْقَ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللهِ صِدِّيقًا، وَإِيَّاكُمْ وَالْكَذِبَ، فَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ، وَإِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ، وَمَا يَزَالُ الرَّجُلُ يَكْذِبُ وَيَتَحَرَّى الْكَذِبَ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللهِ كَذَّابًا»

ترجمه: صداقت و راستی را پیشۀ خود کنید؛ چرا که صداقت و راستی به سوی نیکی هدایت می‌کند و نیکی به سوی بهشت؛ و همواره بنده راست می‌گوید و تلاش می‌کند راست بگوید، تا اینکه نزد الله از صدیقان نوشته می‌شود. از دروغ دوری کنید چرا که به فساد می‌کشاند و فساد هدایتگر مسیر آتش می‌باشد و همواره بنده دروغ می‌گوید و تلاش می‌کند دروغ بگوید تا اینکه نزد الله به عنوان دروغگو و کذاب نوشته می‌شود.

طبرانی در کتاب "کبیر" داستان کعب بن مالک را بیان می‌کند. کعب بن مالک یکی از آن سه نفری بود که از رفتن غزوة العسرۀ (غزوه تبوک) تخلف کرده بودند و بعدا الله سبحانه وتعالی توبه آن‌ها را پذیرفت.

قَالَ كَعْب: «يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ اللهَ أَنْجَانِي بِالصِّدْقِ، وَإِنَّ مِنْ تَوْبَتِي إِلَى اللهِ أَنْ لا أُحَدِّثَ إِلاَّ صِدْقًا مَا بَقِيتُ، وَاللهِ مَا أَعْلَمُ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ أَبْلاهُ اللهُ فِي صِدْقِ الْحَدِيثِ مَا أَبْلانِي مُنْذُ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى يَوْمِي هَذَا، وَأَنَا أَرْجُو أَنْ يَحْفَظَنِي اللهُ فِيمَا بَقِيَ»

ترجمه: کعب گفت: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، الله (سبحانه وتعالی) مرا با راستگویی نجات داد و توبۀ من در نزد الله این بود که بجز سخن راست دیگر چیزی را بر زبان نیاورم، و از زمانی‌که من این سخن نزد رسول الله صلی الله غلیه وسلم بیان کردم، به الله قسم هیچ شخصی را ندیدم که الله (سبحانه وتعالی) او را در راست‌گویی به مانند من ابتلا کرده باشد و امید دارم که الله سبحانه وتعالی مرا راستگو نگهدارد.

 سوم: اخلاق نیکو

احادیث در این رابطه در باب "بَابِ مَا جَاءَ فِي حُسْنِ الخُلُقِ" در کتاب "مَوَارِدِ الظَّمآنِ إِلَى زَوَائِدِ ابنِ حِبَّان" آمده است.

از عبد الله بن عمرو روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مجلسی نشسته بودند و فرمودند:

«أَلا أُخْبِرُكُمْ بِأَحَبِّكُمْ إِلَيَّ وَأَقْرَبِكُمْ مِنِّي مَجْلِسًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟». (ثَلاثَ مَرَّاتٍ يَقُولُهَا) قُلْنَا: بَلَى يَا رَسُول الله قَالَ: «أحسنكم أَخْلَاقًا»

ترجمه: آیا شما را با خبر نسازم که محبوب‌ترین شما نزد من و نزدیک‌ترین شما در همنشینی با من روز قیامت چه کسانی هستند؟(سه بار این سخن را تکرار کردند) گفتیم: بلی ما را باخبر بساز، فرمودند: «خوش اخلاق‌ترین شما».

ابی ثعلبه خشنی از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که فرمودند:

«إِنَّ أَحَبَّكُمْ إِلَيَّ وَأَقْرَبَكُمْ مِنِّي فِي الْآخِرَة أحاسنكم أَخْلَاقًا وأبغضكم إِلَيّ وأبعدكم مني فِي الْآخِرَة أسوأكم أَخْلَاقًا المتشدقون المتفيهقون الثرثارون»

ترجمه: محبوب‌ترین شما نزد من و نزدیک‌ترین شما با من روز قیامت خوش اخلاق‌ترین شما است، و مبغوض‌ترین شما نزد من و دور‌ترین شما از من در روز قیامت، افراد پر حرف و لاف‌زن و متکبران هستند.

ابی هریره روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَلا أُخْبِرُكُمْ بِخِيَارِكُمْ" قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: "أطولكم أعمارا وَأَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقًا»

ترجمه: آیا شما را باخبر نسازم که بهترین‌ شما چه کسی است، گفتند: بلی ما را باخبر ساز، فرمود: کسی‌که عمر طولانی و اخلاق نیکو دارد.

از ابی درداء روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ أَثْقَلَ مَا يوضع فِي مِيزَانِ الْمُؤْمِنِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خُلُقٌ حَسَنٌ وَإِن الله يبغض الْفَاحِش الْبَذِيء»

ترجمه: سنگین‌ترین عملی که در میزان مؤمن در روز قیامت گذاشته می‌شود، اخلاق نیکوست و الله (سبحانه وتعالی) از هر یاوه‌گو و بی‌حیا بدش می‌آید.

عبد الله بن عمرو بن عاص می‌گوید که معاذ بن جبل ارادۀ سفر داشت، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای نبی خدا مرا نصیحت کن، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«اعْبُدِ اللَّهَ وَلَا تُشْرِكْ بِهِ شَيْئًا" قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ زِدْنِي قَالَ: «إِذَا أَسَأْتَ فَأَحْسِنْ». قَالَ يَا نَبِي الله زِدْنِي قَالَ: «اسْتَقِم وليحسن خلقك»

ترجمه: الله را عبادت کن و برایش شریک نیاور، گفت یا رسول الله بیشتر مرا نصیحت کن، فرمودند: در مقابل بدی نیکی کن، سپس گفت، یا رسول الله بیشتر مرا نصیحت کن، فرمودند: استقامت داشته باش و اخلاقت را نیکو گردان.

از ابی هریره روایت است که از رسول الله صلی الله علیه وسلم سؤال شد:

ما أَكْثَرُ مَا يُدْخِلُ النَّاسَ الْجَنَّةَ قَالَ: «تَقْوَى اللَّهِ وَحُسْنُ الْخلق». قَالَ مَا أَكْثَرُ مَا يُدْخِلُ النَّاسَ النَّارَ قَالَ: «الأَجْوَفَانِ الْفَم والفرج»

ترجمه: چه چیزی بیش از همه مردم را وارد بهشت می‌کند؟ فرمودند: تقوی الهی و اخلاق نیکو. پرسیده شد: چه چیزی بیش از همه مردم را وارد دوزخ می‌کند؟ فرمودند: دو فرج (میان‌تهی)، دهان وشرمگاه.

ابی هریره روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أحْسنهم خلقا»

ترجمه: کامل‌ترین مؤمنان از لحاظ ایمان‌داری خوش اخلاق‌ترین‌ شان است.

ام المؤمنین عایشه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُدْرِكُ بِخُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ»

ترجمه: مؤمن به وسیلۀ اخلاق نیکو درجه روزه‌دار و شب زنده دار را کسب می‌کند.

ابی هریره از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کند که فرمودند:

«كَرَمُ الْمَرْءِ دِينُهُ ومروءته عقله وحسبه خلقه»

ترجمه: عزت انسان در دین اوست، جوانمردی وی علق اوست و افتخارش در اخلاق نیکش است.

چهارم: غذای حلال

طبرانی در الاوسط از ابن عباس روایت می‌کند که گفت:

تُلِيَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا). (البقرة 168) فَقَامَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مُسْتَجَابَ الدَّعْوَةِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَا سَعْدُ أَطِبْ مَطْعَمَكَ تَكُنْ مُسْتَجَابَ الدَّعْوَةِ، وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، إِنَّ الْعَبْدَ لَيَقْذِفُ اللُّقْمَةَ الْحَرَامَ فِي جَوْفِهِ مَا يُتَقَبَّلُ مِنْهُ عَمَلَ أَرْبَعِينَ يَوْمًا، وَأَيُّمَا عَبْدٍ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ وَالرِّبَا فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ»

ترجمه: این آیه را نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم تلاوت کردم؛ (يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا) سپس سعد بن ابی وقاص از جای بلند شد و گفت یا رسول الله صلی الله علیه وسلم برایم دعا کن که الله (سبحانه وتعالی) دعای مرا بپذیرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: ای سعد غذای خود را حلال بگردان تا الله (سبحانه وتعالی) دعای تو را بپذیرد. قسم به ذاتی جان من محمد در دست اوست، اگر بنده لقمۀ حرام را در دهن خود بگذارد عبادت چهل شبانه روزش پذیرفته نمی‌شود و هر بنده‌ای که گوشت بدنش با حرام و سود رشد کند، آتش برایش بهتر است.

در کتاب مستخرج ابونعیم بر صحیح مسلم از ابو هریره روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لَا يَقْبَلُ إِلَّا طَيِّبًا، وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِينَ، فَقَالَ: ﴿يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾.(المؤمنون 51) وَقَالَ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ(بقره: 172) ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ: يَا رَبِّ، يَا رَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِّيَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لَهُ؟»

ترجمه: الله سبحانه وتعالی پاک است و بجز پاکی چیز دیگری را نمی‌پذیرد، و الله متعال مؤمنان را به چیزی دستور می‌دهد که به پیامبران دستور داده است، سپس این آیه را تلاوت کردند: ﴿يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾ [مومنون:51] «ای پیامبران! از چیزهای پاک، تناول کنید و کارهای نیک انجام دهید؛ من به اعمال شما آگاهم.» ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ﴾ [بقره: 172] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از چیزهای پاکی که ما به شما عنایت کرده‌ایم، بخورید.» سپس از مردی یاد کرد که سفرش را طولانی کرده، ژولیده مو و غبارآلود است و  دستان خود را به سوی آسمان بلند می‌کند و می‌گوید یا رب، یا رب در حالی‌که غذای، نوشیدنی و لباسش از حرام است و از حرام تغذیه شده است، دعای چنین شخصی چطور پذیرفته می‌شود.

مترجم: حسن سلحشور

 

ادامه مطلب...

اگر ارتش مسلمان ما را از شر دشمن ددمنش خلاص کند، نیازی به تسلیت گفتن نخواهد بود!

  • نشر شده در پاکستان

(ترجمه)

به تاریخ 24 اکتوبر 2023م، رئیس ششمین ارتش بزرگ دنیا؛ ارتش پاکستان به سفیر فلسطین عرض تسلیت کرد.

این وجیبه رهبری نظامی است که در اولین مرحله اقدام، با ریشه‌کن سازی کیان یهودی، نیازی به تسلیت گفتن نداشته باشد.

چرا موشک‌های بالیستیک به سمت تل‌آویو پرتاب نمی‌شود تا نیروهای زمینی ما تحت پوشش قرار گیرند؟ چرا نیروهای گروه خدمات ویژه ارتش پاکستان (SSG) به مصر اعزام نمی‌شوند تا از گذرگاه مرزی رفح وارد غزه شوند؟ چرا نیروهای ویژه ارتش به اردن فرستاد نمی‌شوند تا از طریق پل الکرمه وارد کرانه باختری شوند؟

چرا آی اس آی را نمی‌توان برای هدایت مجاهدین به سوریه فرستاد؟

چرا نیروی دریایی پاکستان نمی‌تواند خطوط تدارکاتی را از طریق بندر بیروت در لبنان ایجاد کنند؟ چرا نیرو هوایی پاکستان نمی‌تواند از پایگاه هوایی اینجرلیک ترکیه برای خنثی‌سازی نیروهوایی دشمن استفاده کند؟

ای فرزندان صلاح‌الدین! اگر رهبری فعلی شما نمی‌تواند شما را در نبرد رهبری کند، کسی را به چنین امری بگمارید که توانائی این کار را داشته باشد! به تأسیس خلافت بر منهج نبوت دست بکار شده و منسجم شود!

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: 72]

ترجمه: هرگاه در امر دین از شما نصرت خواستند، بر شماست که آن‌ها را نصرت دهید.

#ArmiesToAqsa

#لشکریان_بسوی_اقصی

  حزب‌التحریر- ولایه پاکستان

10 ربیع‌الثانی 1445هـ.ق.

25 اکتوبر 2023م.

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

‏غزه را چگونه یاری کنیم؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

الله سبحانه وتعالی غزه و بقیۀ شام و مردمش را از سوی امت اسلامی خیر کامل و شامل نصیب گرداند! زیرا گروهی از جوانان با ایمان آن در 7 اکتوبر لذت نصرت و پیروزی را در میان امت زنده و آن را نسبت به واقعیت آن آگاه ساخت، رژیم یهود را خوار و ذلیل و شأن وشوکت‌ پوشالی‌اش را شکستاند، دژهای شان را سست و دیوار ترس و هراس شان را درهم شکستاند و از این قول الله سبحانه وتعالی که یهودیان ترسو بوده و فقط از پشت دیوارها با ما می‌جنگند؛ یک تصویر واقعی ارائه کرد و درگیری را در میان خودشان جهت داد.

الله سبحانه وتعالی غزۀ هاشم را جزای خیر دهد! غزه سبب شد تا امت اسلامی پلیدی‌های جاهلیت را از خود دور و به هر تعصب نژادی، مفکورۀ پست نشنلیستی و سکولاریسم غربی که توسط پاسداران و دست‌نشانده‌های غرب کافر برای نابودی وحدت امت توسط مفاهیم پلیدش بالای امت تحمیل شده بود، پشت کند. غزه امت را بیدار نمود، تا جائی‌که امت به فضل جهاد که الله سبحانه و تعالی مردم غزه را توفیق داد و به رسم نیک شهادت غبطه خورده و جملگی ندا سر دادند: "الله اکبر، الله اکبر...لبیک یا غزه".

این همان چیزی است که غرب کافر را به وحشت انداخت و عزم حکام مضر را در سرزمین‌های اسلامی سست کرد؛ به دلیل این‌که شری را که در دامان مسلمانان کاشته بودند، به چشم سر دیدند که در حالت تزلزل و در آستانۀ فروپاشی است. جوانان امت از انفالی که الله سبحانه وتعالی از قبیل سلاح و تجهیزات‌ جنگی نصیب شان کرده بود، اسیر و غنیمت می‌گرفتند. بلی، کاری کردند که از لشکر الله سبحانه وتعالی توقع می‌رود و امت، این لشکر را صدا زده و گفت که آنچه را برادران بوزینه و خوک تخریب کردند، ترمیم می‌کنیم و اسلحه و دارایی‌های مان به خدمت تان است. دشمنان نگران بودند که امت چه واکنشی نشان خواهد داد و صدق احساسات امت و افزایش بیداریش را می‌دیدند و مکر و پلان شان بر محور این بود که چگونه امت را توسط دستگاه تبلیغاتی جنایت‌کار که برای خدمت کفر و کفار و حمایت منافع شان ساخته شده؛ از راه‌حل اساسی و مبدئی منحرف سازند؛ با این تأکید که تنها راه‌حل، بازگشت به قانون بین‌الملل و راه‌حل ایجاد دو دولت و نجات مردم غزه با کمک‌های بشردوستانه مانند غذا و دوا است...!

امت یقین دارد که فلسطین یک سرزمین بیگانه نبوده، بلکه از خود بوده که اشغال گشته است. لذا بر امت از دید انسانی واجب است با فلسطین یکجا خشم گرفته و برای برطرف کردن این ظلم، خشم و غضب نماید؛ بلکه نظر به این قول الله سبحانه وتعالی برای هر مسلمان واجب است که از فلسطین حمایت و برای زدودن ظلم از وی، خشم و غضب نماید:

﴿سُبحَانَ الذِی أسرَی بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرَام ِاِلَی المَسجِدِ الاَقصَی الذِی بَارَکنَا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن آیَاتِنَا إنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیر[اسراء: 1]

ترجمه: تسبیح و تقدیس خدائی را سزاست که بنده خود (محمد پسر عبدالله صلی الله علیه وسلم) را در شبی از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیت المقدس) برد، آنجا که دور و بر آن را پر برکت (از اقوات مادی و معنوی) ساخته‌ایم تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانه‌های (عظمت و قدرت خداوندی) خود را بدو بنمایانیم (و با نشان دادن فراخی گستره جهان و بخشی از شگفتی‌های آن، او را از بند دردها و رنج‌های زمینیان برهانیم و با دل و جرأت بیشتر به میدان مبارزه حق و باطل روانه گردانیم). بی‌گمان الله بس شنوا و بینا است(نه سخنی از او پنهان و نه کاری از نهان می‌ماند).

مضمون این آیت را رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز بیان داشتند، چنانکه ابن عمر رضی الله عنه از ایشان روایت کرده است:

«اللهُمَّ بَارِک لَنَا فِی شَامِنَا...؛ پروردگارا! برای ما در سرزمین شام ما، خیر و برکت عنایت فرما...» به یک کلام باید گفت: فلسطین عقیده و ایمان بوده و وجه برادری ما اینست که آن‌ها یعنی ما و ما یعنی آن‌ها...

غرب کافر استعمارگر، برای پراکنده کردن دیدگاه امت از طریق نیم‌چه سیاسیون‌ها در سرزمین‌های عرب و تمام سرزمین‌های مسلمانان کار کرده و غرب کافر، این سیاسیون را برای هم‌چو روزهای آماده ساخته و برای مهارکردن همۀ جنبش‌ها و حرکات امت در چنین رویدادهای اقداماتی انجام داده تا آن‌ها را تنها به نکوهش‌های که اوضاع را بدتر می‌کند مشغول سازد. بلی توسط این دست‌نشانده‌های خود سعی کرد تا ارتش‌های امت را در قرارگاه‌هایش حبس کند و فقط علیه خودشان از آن‌ها کار گیرد و آن‌ها را مسئول حفظ تاج‌وتخت‌ خائنان و منافع دشمنان گشتاند و توسط شان مفکوره جهاد و مبارزه برای آزادسازی سرزمین اشغالی از تحت سیطرۀ کفار را یک مفکوره غلط خواند و فاعل چنین عملی را تروریست خواند و جنگ با وی را ضروری قلمداد کرد! و تمام مسألۀ فلسطین را به این خلاصه کرد که مردم آن در صورتی حق دارند که دولتی داشته باشند که آن دولت، حاصل مذاکرات و سیاست صلح باشد و هرکس خواهان غیر این باشد؛ طبق قانون بین‌المللی، کشتن‌اش جایز است!

رسول الله صلی الله علیه وسلم چه راست فرمودند:

«لَا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِن أمَّتِی یُقَاتِلُونَ عَلَی اَبوَابِ دِمَشق، وَ مَا حَولَهُ وَ عَلَی اَبوَابِ بَیتِ المَقدِس وَ مَاحَولَهُ، لَایَضُرُّهُم خُذلَانَ مَن خَذَلَهُم ظَاهِرِین عَلَی الحَقِّ اِلَی اَن تَقُومَ السَّاعَةُ»

ترجمه: همیش و بطور مداورم در میان امتم، گروهی نیرومندی هستند که بر دروازه‌های دمشق و اطراف آن و بر دروازه‌های بیت المقدس و اطراف آن مبارزه و جهاد کرده و آنانی­که آنان را رها نموده اند و به شکست مواجه ساخته اند؛ نمی­توانند به آن­ها ضرری برسانند و پشتیبان و حامی حق بوده و آن­ها به همین منوال وجود خواهند داشت تا آنگاه که قیامت برپا شود.

پس رئیس‌جمهور بزرگ‌ترین دولت جهان را مجبور کردند تا به منطقه عساه بیاید تا بفهمد که چه خبر است، تا شاید امر طوفان امت را که نفوذ وی را تهدید می‌کند، مانع شود؛ طوفانی که نزدیک است این رژیم مسخ شده‌ای را که ملت کفر و اتباعش برای تثبیت آن در سرزمین‌های ما کار می‌کنند، پایان بخشد.

اما امت، گرمای خشم در وجودش می‌جوشد و تک تک سلول‌های آن خیزش دارد تا توجه کامل وی روی مسأله غزه قرار گیرد و همۀ دغدغه‌هایش در سطوح پایین‌تر عقب‌نشینی کند. امت اسلامی باید بداند که این نبرد، نبرد هستی و نیستی و یا مرگ و زندگی است و باید بداند که دشمن تصمیم جنگ را اتخاذ کرده و برای این تصمیم‌اش تمام تجهیزات خود را آماده و لشکریان پیاده و سوارۀ خود را فراهم کرده است و با دار و دستۀ خود وارد میدان شده و در این زمینه، از هیچ تلاشی دریغ نورزیده و پردۀ غفلت را کنار زده است. با این حال، باید صحنه درگیری را با واقعیت و شدت تلخی آن درک کرد:

الف- دشمن در حال برنامه‌ریزی، ترسیم و آماده‌سازی تجهیزات است که توسط نیروهای نظامی‌اش، بلکه در واقعیت توسط امریکا فرماندهی می‌شود. این فرماندهی از روی دلسوزی یا موضعی نبوده، بلکه آن‌ها جنگ‌جویان، فرماندهان و جهت‌دهندگان جنگ بوده که انگلیس‌ها، فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها با آن‌ها متحد بوده و حکام خیانت‌کار نیز در این مسئله تابع شان هستند.

ب- امت تنها مانده است، خیانت‌کاران مزدور و دست‌نشانده با سرنوشت وی بازی کرده و آن را اداره می‌کنند، تلاش دارند تا با اجازه تظاهرات خشم و غضب امت را فروکش نمایند و وی را با تقدیم کمک‌ها غافل و منحرف سازند؛ گویا که مسأله غزه و فلسطین یک مسألۀ بشردوستانه بوده و مشکل، یک بیماری‌ همه‌گیر است که مردم را فرا گرفته و با کمک‌های بشردوستانه و دوا باید به نجات شان شتافت! امت تنها مانده است و اهل رباط از  مردم غزه و فلسطین از امت نمایندگی کرده و تجاوزات کفار را با مشت خود دفع کرده و با گوشت و خون خود، بهایی را می‌پردازند که تمام کوه‌ها از پرداخت آن عاجز اند. چیزی‌که امروز شرم‌آور است؛ نهادن اشک به جای شمشیر است. اطفال غزه به روی هر بی‌حیایی سیلی محکمی زده است؛ به صورت کسی که با فرستادن مال به آن‌ها منت می‌گذارد؛ درحالی‌که اعضای بدن شان تحت بمباردمان برادران بوزینه‌ها و خوک‌ها متلاشی و تکه‌تکه می‌گردد که برای تشخیص بین اعضاء، نام‌های شان را بر روی عضوهای سالم می‌نویسند! آیا خجالت نمی‌کشیم که اخبارشان را دنبال می‌کنیم و حال آنکه واژۀ صبر از صبر و استقامت شان خجالت‌زده شده است؟! آیا مردم ندانسته اند که امروز نوبت اجرای نقش کسانی است که آن‌ها را امت برای چنین روز بد و ناگواری آماده کرده است؟! پس مردم منتظر چه حادثۀ ناگواری هستند تا با وقوع آن، فرزندان شان از اهل قدرت و سلطه و از ارتش‌های نیرومند مدال‌بسته به سینه و سربازان تعلیم‌دیده در رژه‌ها حرکت و خیزش کنند؟! شما به چشم یقین درک می‌کنید که تنها چیزی که بین شما و بین ادای آنچه که الله سبحانه وتعالی بالای تان فرض نموده است، همین حکامی اند که اوامر کفار را درباره ما اطاعت می‌کنند.

شما خوب می‌دانید که راه‌حل، اینست که آنان را از تاج و تخت حکمرانی شان کنار زنیم و امر را به امت بسپاریم و از طرف امت کسی را بگماریم که به نیابت از آن به کتاب الله و سنت رسول الله حاکمیت کرده و دعوت اسلام را به جهانیان عرضه دارد.

موقفی که امروز باید اتخاذ کرد؛ همان موقفی است که عقیده اسلامی تعیین کرده یعنی همان چیزی است که رب ما در چنین مواقعی اجرای آن را از ما می‌طلبد. این مسأله، مسألۀ هستی و نیستی و جنگ ایدیولوژیک بوده که با غذا، لباس و دارو حل نشده، بلکه فقط با اسلحه و سلاح حل می‌شود و این تنها مکلفیت و مسئولیت لشکریان است و بس. لذا، امروز بار مسئولیت و نقش حمایت بعد از الله سبحانه وتعالی؛ بر دوش امت و اهل قدرت و زورمندانش که در میان ما هستند می‌باشد...

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ‌انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ* إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾ [توبة: 38 و 39]

ترجمه: ‏‏اي مؤمنان! چرا هنگامي كه به شما گفته مي‌شود: (براي جهاد) در راه الله حركت كنيد ، سستي مي‌كنيد و دل به دنيا مي‌دهيد؟ آيا به زندگي اين جهان به جاي زندگي آن جهان خوشنوديد؟ (و فاني را بر باقي ترجيح مي‌دهيد؟ آيا سزد كه چنين كنيد؟) تمتّع و كالاي اين جهان در برابر تمتّع و كالاي آن جهان، چيز كمي بيش نيست. ‏اگر براي جهاد بيرون نرويد، الله شما را (در دنيا با استيلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان) عذاب دردناكي مي‌دهد و ( شما را نابود مي‌كند و) قومي را جايگزين تان مي‌سازد كه جدا از شمايند (و پاسخگوي فرمان الله اند و در اسرع وقت دستور او را اجرا مي‌نمايند. شما بدانيد كه با نافرماني خود تنها به خويشتن زيان مي‌رسانيد) و هيچ زياني به الله نمي‌رسانيد (چرا كه الله بي‌نياز از همگان و داراي قدرت فراوان است) و الله بر هر چيزي توانا است (و از جمله بدون شما هم مي‌تواند اسلام را پيروز گرداند و هم‌چنين شما را از بين ببرد و دستۀ فرمانبرداري را جانشين شما كند).‏

برگرفته شده از شماره 466 جریده الرایه

نویسنده: عبدالرؤوف العامری

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...

روزنامه نگار(اسرائیلی): دولت ما در سمت زوال است

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)
روزنامۀ عبری "هاآرتس" مقاله‌ای را از نویسندۀ مشهور صهیونیستی، "آری شاویت" منتشر کرد. وی مقاله‌اش را با این گفته آغاز نمود: «به نظر می‌رسد ما از نقطه‌ای عبور کردیم که دیگر راه برگشتی برای ما نیست؛ ممکن اسرائیل دیگر نتواند به اشغال داده، شهرک‌سازی‌های یهودی را متوقف و به صلح دست یابد. به نظر می‌رسد که اسرائیل دیگر نمی‌تواند صهیونیزم را اصلاح نموده، دیموکراسی را نجات داده و مردم این سرزمین را تقسیم نماید.» وی افزوده گفت: « از آن‌جایی‌که شرایط این‌گونه است، نه ذوقی برای زندگی در این کشور است، نه ذوقی برای نوشتن در هاآرتس و نه ذوقی برای خواندن هاآرتس باقی مانده است. ما باید کاری را انجام دهیم که "روگل آلفر" دو سال پیش پیشنهاد داده بود؛ یعنی خروج از این کشور؛ در صورتی‌که اسرائیلی بودن و یهودی بودن، دو عامل حیاتی در هویت نیستند و در صورتی‌که هر شهروند اسرائیلی پاسپورت/گذرنامه خارجی دارد، نه تنها از نظر کارشناسی، بلکه از نظر روانی، دیگر کار تمام است.»
این نویسنده بر این تأکید داشت که (اسرائیلی‎ها) از زمانی که به فلسطین آمدند، متوجه شدند که نتیجه دروغی هستند که جنبش صهیونیستی آن را پدید آورده است؛ دروغی‌که طول تاریخ از طریق آن هر مکری را در شخصیت یهودی به کار برده است؛ همان‌طور با سوءاستفاده از آن‌چه آن ‌را بنام همه سوزی یهودی توسط هیتلر "هولوکاست" نامیده و در آن اغراق می‌نمودند. این جنبش توانست جهان را متقاعد کند که فلسطین "سرزمین موعود" است و هیکل ادعاشده در زیر مسجدالاقصی قرار دارد. این‌چنین این گرگ چوچه بزی شد که از پول مالیات دهندگان امریکایی و اروپایی شیر می‌خورد، تا این‌که تبدیل به هیولای هسته‌ای شد.
این نویسنده شجاعت‌اش را در تحریر این نوشته از باستان‌شناسان غربی و یهودی الهام گرفته است که مشهورترین آن‌ها "اسرائیل فلینتشتاین" از دانشگاه تل ابیب است. این باستان‌شناسان بر این‌ تأکید دارد که «وجود هیکل یک دروغ و افسانۀ خرافاتی است که وجود واقعی ندارد و تمام کاوش‌ها این را ثابت کردند که از این هیکل هزاران سال است هیچ آثاری وجود ندارد، و این موضوع به صراحت در تعداد زیادی از منابع یهودی بیان شده و بسیاری از باستان شناسان غربی بر این موضوع تأکید نمودند...
آخرین باستان شناسی‌(که در خصوص هیکل سلیمان کاوشگری نموده بود) "دکتر کیتلین کابینوس" باستان‌شناس انگلیسی است، وی در زمانی که مدیر کاوش‌های باستان‌شناسی بریتانیا در قدس بود، در سال 1968م حفاری هایی در قدس انجام داد، که بعداً به دلیل افشای افسانه‌های (اسرائیلی) درباره وجود هیکل سلیمان در زیر مسجد الاقصی از فلسطین اخراج شد... چون وی فیصله بر این نموده بود که کدام اثری از هیکل سلیمان هرگز وجود نداشته است. وی کشف نمود که آن‌چه را اسرائیلی‌ها (ساختمان اصطبل‌های سلیمان، می‌نامند، هیچ ربطی به سلیمان یا اصطبل‌های آن ندارد، بلکه یک مدل معماری قصری است که معمولاً در چندین منطقه فلسطین ساخته شده است.
این در حالی است که این باستان‌شناس از طرف انجمن صندوق اکتشاف فلسطین به منظور وضاحت بخشیدن به آن‌چه در روایات توارات آمده بود، به فلسطین اعزام شده بود، چون در اواسط قرن نوزدهم در انگلیس در خصوص تاریخ "خاور میانه" فعالیت زیادی انجام شده بود. اما در عوض این باستان‌شناس با الفاظ شدیدی چنین می‌گفت "ملعون‌ترین دروغ، دروغی است ‌که (اسرائیلی‌ها) پی در پی به آن می‌پردازند؛ امروز نه روز دیگر، به صورت شان سیلی خواهند خورد، با کاردی که یک بیت المقدسی، خلیلی و یا نابلسی، یا با سنگی که یک جماعینی و یا راننده اتوبوس از یافا و حیفا و عکا، در دست دارد! اسرائیلی‌ها درک نمودند که در فلسطین آینده‌ای ندارند؛ زیرا برخلاف دروغ آنان، فلسطین یک سرزمینی بدون صاحب نیست.»
برگرفته شده از شماره 447 مجله الوعی
مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

"طوفان اقصی" مقدمۀ طوفان خلافت راشده

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

کشمکش یهود با حق، کشمکشی است ابدی و تا پایان این جهان هم‌چنان ادامه خواهد داشت. پیش از امت اسلامی، کشمکش یهود با پیامبران و رسولان الله بود و آخرین رسول و پیامبر الله محمد صلی الله علیه وسلم به امت‌اش خبر داده که کشمکش شما با یهود پس از من هم‌چنان ادامه خواهد داشت. نزاع فکری، عقیدتی، نظامی و رسانه‌یی با یهود به صفت یک امت خبیث، همواره وجود داشته و هم‌چنان ادامه خواهد داشت. بنابر این، جنگ میان ما و آنان تا فرارسیدن زمان نابودی کامل آنان به دلیل فساد و برتری جویی‌شان در زمین ادامه دارد؛ زمانی که هرگونه خیر و معروفی را مختل می‌کنند و به این ترتیب زمینۀ برچیده شدن رژیم مسخ‌شده شان فراهم می‌گردد!

پس کشمکش ما با یهود، کشمکش عقیدتی است. هرچند حکام مزدور ما تلاش می‌کنند طوری وانمود نمایند که انگار این کشمکش بر سر مشتی خاک و یا بخشی از یک سرزمین و یا قدس شریف و امثال آن است! و یاهم کشمکش بر سر این است که بی‌جا شده‌گان و مهاجران فلسطینی به سرزمین شان برگردند و استقلال مرده‌یی به آنان داده شود!

البته جای تعجب هم نیست، زیرا این عروسک‌های متحرک و مترسک‌ها (حکام خائن و مزدور مسلمانان) در حقیقت ساخته و پرداختۀ خود یهود می‌باشند و به این هدف طراحی گردیده اند تا یهود را در برابر امت اسلامی محفوظ نگهدارند و این امت را پس از بیهوش کردن آن توسط کسانی از جنس خودشان می‌باشند، نیست و نابود کنند. این عروسک‌ها و مترسک‌ها با انجام دادن یک سلسله عملیات زیبایی بر چهره‌های کثیف خویش، طوری وانمود می‌کنند که انگار قهرمانانه وارد میدان شده اند و مردم سرزمین‌های اسلامی را نجات داده اند! این در حالی است که یهود خودش ادعا می‌کند که به دلیل عقیدتی و براساس احکام تورات مستحق فلسطین است؛ اما حکام ما عقیده، دین و قرآن خود را زیر پا نموده و کسانی را که سعی می‌کنند این عقیده، دین و قرآن را حمل نموده و بر اساس آن عمل نمایند، به بدترین اشکال ممکن نیست و نابود می‌کنند و یا حد اقل آنان را بازداشت نموده روانۀ زندان‌های مخوف خود می‌نمایند. سپس برای به دست آوردن رضایت و مقام‌های دروغین در برابر باداران خود به فخرفروشی می‌پردازند. بهترین‌های این حکام مزدور از نظر باداران شان، روابط خود را با یهود به حالت عادی برگردانیده و از یهودیان غاصب استقبال می‌کنند و آنان را به آغوش می‌گیرند، به نام صلح و بعضاً حتی به نام اسلام از وجود آنان دفاع می‌کنند و طوری وانمود می‌کنند که انگار این عمل بالمثل است، در حالی که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[بقره: 120]

ترجمه: یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد؛ مگر زمانی که از ملت آنان پیروی نمایی.

هرچند یهودیان، کم جرئت‌ترین و بزدل‌ترین مخلوقات الله سبحانه و تعالی استند، اما باید دانست که عمل بالمثل با یهود این است که به دین و عقیدۀ خود برگردیم؛ دینی که جهاد برای برافراشتن و به اهتزاز در آوردن لوای اسلام را بالای ما واجب گردانیده. نباید فراموش نمود که هیچ‌گونه شباهتی میان ما و آنان وجود ندارد، نه در تعداد، و در نه در شجاعت، اخلاق، جرأت، رویارویی با مشکلات، تحمل، صبر و... ما در تمام این موارد از آنان پیش استیم!

به این ترتیب، برگشتن به عقیدۀ توحید و منهج ربانی، همان نقطۀ آغازین برگشت به عزت و هیبت این امت به شمار می‌رود تا باشد که یک بار دیگر به سان گذشته به مرکز صدارت خود برگردد و مقدسات و سرزمین‌های اشغال شدۀ خود را آغاز نماید؛ اعم از فلسطین، اندلس، کشمیر، آسیای میانه و سایر سرزمین‌های اسلامی اشغال شده.

باید دانست که برگشت به دین تنها پرداختن به شعایر و مناسک تعبدی و تمسک به سنت‌های مندوب و تقلید در مسایل اخلاقی نیست، بلکه اساسی ترین آن همانا ازسرگیری زندگی اسلامی و ایجاد خلیفۀ مسلمانی است تا بر اساس کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم حاکمیت نماید و زمینۀ این را فراهم نماید که بندگان مخلص و دارای شأن و شوکت و ابهت الله متعال شویم و به این ترتیب، اهلیت عملی نمودن قضا و قدر الله سبحانه و تعالی را با تحقق وعدۀ الله و بشارت رسول‌اش را به دست آوریم که همانا خلافت راشده بر منهج نبوت است؛ وعده‌یی که الله متعال به بندگان مؤمن خود داده که هرگز به بخشی از مردم فلسطین خلاصه نمی‌شود.

الله سبحانه و تعالی وعده داده که مؤمنین را نصرت می‌دهد و گام‌های شان را مستحکم می‌نماید، فرمود:

﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا ۖ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ[روم: 47]

ترجمه: بی‌گمان قبل از تو رسولانی را به سوی قوم شان فرستادیم و دلایل روشن برای آنان آوردند، آنگاه از کسانی‌که مرتکب جرم شدند، انتقام گرفتیم و یاری نمودن مؤمنان حقی برعهده ماست.

و نیز فرمود:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ[محمد: 7]

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید؛ اگر (دین) الله را یاری کنید، (او نیز) شما را یاری می‌کند و گام‌های تان را ثابت می‌گرداند.

بنابر این، راه‌حل قضیۀ فلسطین به صورت خاص و تمام قضایای مسلمانان به صورت عام، همانا اسلام است و بس. پس وحدت یافتن مسلمانان، هم از نظر عقل و هم از نظر شرع، مهم‌تر و مقدم‌تر از قضیۀ فلسطین بوده و برپانمودن خلافت اسلامی، نخستین گام آزادی به شمار می‌رود. آزادی انسان مسلمان از قید افکار و باورهای فاسد غربی و برگشتن به حریم اسلام، حریم حق و فطرت و حریم خیر و عزت. در قدم نخست امت اسلامی را می‌بایست از قید ذلت و غلامی آزاد نمود، از شر آتش استعمارفکری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی آزاد نمود که بالای امت تحمیل گردیده و سراسر وجود آن را فرا گرفته. امت اسلامی را می‌بایست از قید بغض و کینه‌هایی آزاد نمود که علیه یکدیگر در دل می‌پرورانند، بغض و کینه‌هایی که استعمار آن را در وجودشان کاشت و آن را پرورش می‌دهد.

بنابر این، آزاد نمودن یک سرزمین هیچ فائده‌ای نخواهد داشت؛ مادامی‌که انسان مسلمان از شر افکار آلوده و کثیفی که به او پیوند زده شده آزاد نگردد، در غیر این صورت، مردم در جریان هر جنگی که با یهود به راه می‌افتد، چنین تصور می‌کنند که غزه را می‌توان با دعاء، لباس و غذا نصرت داد؛ نه با اردویی که لواء و رایۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم را حمل می‌کند؛ در حالی که سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین مملو از نمونه‌ها و مثال‌هایی است که چگونگی رویارویی با دشمن را با وضاحت کامل نشان می‌دهد.

رژیم غاصب یهود ایجاد نگردید؛ مگر پس از غروب آفتاب اسلام از صحنۀ زندگی جمعی و اینک (اسرائیل) نیز هرگز از صحنه کنار نخواهد رفت؛ مگر پس از طلوع مجدد صبح اسلام؛ زیرا این رژیم غاصب در حقیقت سایۀ نظام‌های مزدوری است که از آن در برابر آتش خشم امت محافظت می‌نمایند. بناءً در نخست باید برای سقوط دادن تمام دولت‌های "اسرائیلی" کار و تلاش نمود که در نبود اسلام سربلند نموده اند، دولت‌هایی که ساخته و پرداختۀ بریتانیا و امریکاستند. اینک تأکید می‌کنیم که این راه‌حل اسلامی، راه‌حلی است که دنبال نمودن آن واجب، ضرور و بدیهی است و نه یک کار دوطلبانه و نافله، بلک فریضۀ دینی، ایمانی و اسلامی!

قبل از آن که به فلسطین و آزاد نمودن آن توسط اسلام به عنوان یک وسیله در کنار سایر وسایلی که برای آزادی آن به کار گرفته می‌شودف صحبت کنیم، باید این مسأله را واضح نمائیم که اگر خواسته باشیم از اسلام به عنوان یک وسیله برای آزادی فلسطین استفاده کنیم، هرگز موفق نشده و هرگز نصرت نخواهیم یافت؛ زیرا این نوع اسلام همانا اسلام فلسطینی، ملی و قومی بوده و هیچ سهمی از دین و حق ندارد. چنین اسلامی شرعاً مردود است و هیچ ربطی به اسلام نداشته و به هیچ‌وجه از آن سرچشمه نگرفته و بجز نام اسلام دیگر هیچ بخشی از آن به اسلام مرتبط نیست. جریان‌های آزادسازی ملی که زیر نظر کفار استعمارگر طراحی گردیده اند، واضح‌ترین نمونه‌های چنین اسلامی استند.

اسلام یا یک کلّ متکامل و فراگیر است و یا اصلاً وجود ندارد. پس نمی‌توان چیزی را به اسلام پیوند زد و نیز نمی‌توان بخشی از اسلام را حمل نمود و بقیه آن را نادیده گرفت. بناءً کسی که عبادات اسلام را انجام می‌دهد و سایر اسلام، مانند احکام، حدود، جهاد، ولاء و براء را نادیده می‌گیرد، به فردی می‌ماند که می‌خواهد از میان تمام اسلام تنها به آزادی فلسطین بپردازد، این دو دیدگاه هیچ فرقی با یکدیگر ندارد!

اسلام باید چنان حمل گردد که رب‌العالمین می‌خواهد، نه چنان که ما بر اساس هوای نفس خود می‌خواهیم؛ طوری که هر آنچه از اسلام منافع مادی ما را تأمین کند، می‌خواهیم و هر آنچه به ضرر منافع مادی ما باشد، نمی‌خواهیم! پس قبل از آن که برای آزادی فلسطین و برپایی دولتی ملی در آن با مرزهای تخیلی که مردم فلسطین را از پیکر امت اسلامی جدا کند و آنان را از پایبندی به احکام شریعت الله سبحانه وتعالی دور نماید، سعی و تلاش نماییم، قبل از آن لازم است برای ایجاد خلیفه‌یی برای مسلمانان سعی و تلاش نماییم که بر اساس دین الله در میان ما حکومت کند و برای بر افراشتن لوای اسلام جهاد را راه اندازی نماید. بناءً، فلسطین نباید دغدغۀ اول و اخیر ما باشد و جهاد باید به هدف اعلای کلمة الله و برگرداندن وحدت امت اسلامی و گسترش دین الله صورت گیرد؛ اما قضیۀ فلسطین از نظر اسلام در مقایسه با اصل دین، یک قضیۀ فرعی و جزئی است. مسلمانان نباید زیر پرچم‌های ملی به جنگ یهود بروند، بلکه به صفت مسلمانان و بندگان الله که دربرابر هیچ چیزی بجز ذات او تعالی سر خم نمی‌کنند، می‌باید به مصاف یهودیان غاصب بروند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«لا تقوم الساعة حتّی یقاتل المسلمون الیهود فیقتلهم المسلمون، حتّی یختبئ الیهودیّ من وراء الحجر و الشجر، فیقول الحجر أو الشجر: یا مسلم یا عبدالله، هذا یهودیّ خلفی فتعال فاقتله، إلّا الغرقد فإنه من شجر الیهود» (متفق علیه و اللفظ لمسلم)

ترجمه: قیامت برپا نخواهد شد تا زمانی‌که مسلمانان به جنگ یهود بروند و مسلمانان آنان را به قتل رسانند؛ در حدی که یک فرد یهودی در پس سنگ و درخت پنهان می‌شود و آن سنگ یا درخت صدا می‌زند: ای مسلمان، ای بندۀ الله، این یک یهودی است که در پس من پنهان گردیده بیا و او را به قتل برسان، بجز درخت "غرقد" که از جملۀ درخت یهودیان است.

یهودیان حتی در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم در حاشیه قرار داشتند و کسی آنان را این چنین به حساب نمی‌آورد. آنان این شأن و شوکت را  در نبود اسلام به دست آورده اند، درست مانند زمان جاهلیت قبل از اسلام که از شأن و شوکت خاصی برخوردار بودند. الله سبحانه وتعالی پیامبران خود را برای تمام مردم فرستاده و نه برای یک قبیله یا گروه و یا امتی و به همین دلیل بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم همانطور که با قریش و سایر عرب‌ها می‌جنگید، با یهود نیز می‌جنگید. البته جزای یهود شدیدتر و زننده‌تر بود؛ زیرا آنان اهل کتاب بودند و کلام الله را تحریف نموده بودند،؛هم‌چنین به دلیل این که این قوم، یک قوم پست و خسیس بودند و نیز بر اساس کدام حکمتی از جانب پروردگار جهانیان که ما از آن بی‌خبریم.

دولت نسخ شدۀ یهود به خواست و ارادۀ الله متعال به مجرد برگشتن اسلام به صحنۀ زندگی به صورت کامل و با برپایی دولت خلافت اسلامی، خیلی زود محو و نابود خواهد گردید؛ زیرا این تنها دولت خلافت خواهد بود که دیوارهای آهنینی را که رژیم یهود در پس آن پناه گرفته درهم خواهد شکست؛ در غیر این صورت چگونه ممکن است به یهودیان دست پیدا کنیم؛ در حالی‌که سیم‌های خاردار و دیوارهای بلندی را در اطراف خود کشانیده اند؟! به مجرد این که این سیم‌های خاردار و دیوارهای آهنین از میان برداشته شود، رژیم یهود نیز محو و نابود خواهد گردید؛ زیرا دست‌رسی به آنان سهل گردیده و نابود کردن شان میسر خواهد شد. اما پیش از همه، مجاهدین باید مطمئن شوند که از پشت در امن قرار داشته و حمایت می‌شوند و کسی وجود ندارد که در جریان ادای وجیبۀ جهاد، از پشت به آنان خنجر زند! در آن صورت با در اختیار داشتن نصف امکاناتی که اردوی اشغالگر در اختیار دارد، می‌توان آنان را محو و نابود نمود و این کار هرگز ممکن و میسر نخواهد بود؛ مگر با به حرکت درآوردن اردوی مسلمان زیر لوای اسلام. الله متعال مؤسس حزب‌التحریر، شیخ تقی‌الدین نبهانی را غریق رحمت خویش گرداند که چه دقیق و به جا گفت: «(اسرائیل) سایۀ نظام‌های عربی است، هرگاه شیء از بین برود، سایۀ آن نیز از بین خواهد رفت.»

بناءً به مجرد این‌که نگهبانان واقعی رژیم یهود و حامیان واقعی آن که خود را مسلمان و عرب می‌خوانند -در حالی‌که در اصل برادران یهود با نام‌های عربی می‌باشند- از میان برداشته شوند و به مجرد این که مرزها در برابر اردوی مخلص محمدی صلی الله علیه وسلم باز گردد، رژیم یهود به خواست و ارادۀ الله متعال فوراً محو و نابود خواهد گردید و این وعدۀ الله سبحانه و تعالی برای مؤمنان است. آنگاه بمب‌های هسته‌ای و طیاره‌های بدون سرنشین آن فائده‌یی برای شان نخواهد داشت. این نظام‌های خائن سوار برگردۀ امت استند که رژیم یهود را شکست‌ناپذیر جلوه می‌دهند. همین نظام‌هایی که بدون وقفه با تبلیغات سیاسی، روانی، رسانه‌یی، عقیدتی و روحی در برابر این امت می‌جنگند تا فرزندان امت را از سلاح هوایی یهود بترسانند که انگار شکست‌ناپذیر است و بمب‌های هسته‌ای آن و نیز موشک‌های بالستیک آن می‌تواند تمام پایتخت‌های عربی را هدف قرار دهد! آنان این تبلیغات را به این هدف انجام می‌دهند تا عزم و اراده و اخلاص را در فرزندان مان برای آزادی مقدسات بکشند، به این بهانه که ما توان و امکانات نظامی و هسته‌ای و تکنالوژیکی (اسرائیل) را نداریم. این در حالی است که خودشان هم برای سربلندی امت و دستیابی آن به تکنالوژی، علم، صنعت و امکانات نظامی هیچ گامی برنمی دارند؛ بلکه پیوسته تمام تلاش خود را صرف این می‌کنند که ما را وادار کنند در برابر این قدرت دروغین و نمادین که به بالونی از وهم و خیال شباهت دارد، سر خم نماییم. اگر اسباب بیداری فکری و جوانان مخلصی را که الله سبحانه وتعالی برای تلنگر زدن به امت نمی‌بود که از خواب غفلت بیدار شده و فریب این تبلیغات دروغین را نخورند، بسیاری از فرزندان این امت به نقطۀ نا امیدی کامل رسیده و به فراخوان‌های صلح و تسلیمی تن می‌دادند؛ چنان که بعضی‌ها به همین باور رسیده اند!

شکی نیست که عملیات "طوفان اقصی" که به تاریخ 7 اوکتوبر 2023م راه‌اندازی گردید، تکان خوبی برای امت بود؛ طوری که قضیۀ فلسطین را در مسیر درست آن قرار داد و امید را در دل مسلمانان زنده نموده و وجدان‌ها و مشاعر اسلامی آنان را به حرکت آورد و به یادشان داد که آنان بخشی از بهترین امتی هستند که برای هدایت بشر فرستاده شده اند و دانستند که صلح مسلمانان یک صلح و جنگ شان یک جنگ است و درست به همین دلیل است که لوای شان نیز باید یک و دولت شان نیز یکی باشد که همانا دولت خلافت راشده بر منهج نبوت؛ دولتی که مصطفی صلی الله علیه وسلم بشارت برپایی آن پس از حکومت‌های جبری را داده، حکومت‌هایی که امروزه در آتش آن می‌سوزیم.

طلوع آفتاب دولت خلافت به خواست الله متعال بسیار نزدیک است؛ دولت خلافتی که طوفان آن، تمام قدرت‌های کفری و طغیان‌گر را با خود خواهد برد و خیر، عدالت و برکت را به جای آن در سراسر زمین گسترش خواهد داد!

﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾   [حج: 40]

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) قطعاً کسانی را که (دین) او را نصرت می‌دهند، یاری خواهد نمود، بدون شک که الله قوی و شکست‌ناپذیر است.

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [یوسف: 21]

ترجمه: الله بر کاری که انجام می‌دهد، غالب است اما بسیاری از مردم نمی‌دانند.

نویسنده: انجنیر وسام اطرش-ولایه تونس

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

آیا برای شخصی‌که اعمال خیر را در حالت کفر انجام داده بعد از اسلام آوردنش ثواب داده می‌شود؟

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش: السلام علیکم ورحمت الله و برکاته،

 شیخ بزرگوارما! بنده سوالی دارم: ما می‌دانیم که هرگاه شخص کافری مسلمان شد گناهانش محو و بخشیده می‌شود، اما سوال این است که نتیجۀ اعمال خیری‌که در حالت کفر انجام داده چه‌ می‌شود؟ اگر شرح قصۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم را در نظر بگیریم که از حکیم ابن حزام چنین روایت شده: یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیری‌که در زمان جاهلیت انجام ‌دادم مثل صدقه، آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا در انجام این اعمال اجر و مزدی برایم می‌باشد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ». فهم درست از این حدیث چه می‌باشد؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!

پاسخ: وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

شما در مورد حدیث مبارکی سوال نمودید که بخاری و مسلم در صحیحین و سائر محدثین از حکیم ابن حزام رضی‌الله‌عنه روایت نموده‌اند که گفته است: یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیری‌که در زمان جاهلیت انجام ‌دادم مثل صدقه، آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا در انجام این اعمال اجر و مزدی برای من می‌باشد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:

«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ»

ترجمه: به دلیل گذشته‌ای نیک خود مسلمان شدی.

مطلبی‌که از سخن شما برداشت می‌شود و شما آنرا واضح نکردید این است: نتیجۀ اعمال خیری‌که شخص در زمان کفر خود انجام داده و سپس اسلام آورده و به همان اسلام خود تا زمان فوتش باقی مانده چه می‌شود؟ که پاسخ این سوال قرار ذیل است:

اول: در خصوص این مسأله در بین علماء و اهل علم اختلاف صورت گرفته که من در این‌جا بعضی از آنچه امام نووی رحمه‌الله دركتاب خود؛ شرح‌صحیح مسلم در مورد این حدیث ایراد نموده و به صورت بسیار دقیق و عالی توضیح داده بیان می‌کنم:

«... و اما این فرمودۀ او صلی الله علیه وسلم" أَسْلَمْتَ عَلَى مَا أَسْلَفْتَ مِنْ خَيْرٍ" در خصوص معنی این جمله اختلاف شده است:

1. امام ابوعبدالله المازری رحمه‌الله گفته است که ظاهر این قول بر خلاف آن‌چیزی است که اصول تقاضا دارد؛ زیرا تقرب کافر به الله سبحانه وتعالی صحیح نیست، بناءً در طاعت کافر کدام ثواب مرتب نمی‌گردد، اما این قول درست است که کافر مطیع باشد ولی به الله سبحانه وتعالی تقرب حاصل نکند؛ زیرا او تنها باورمند به الله سبحانه وتعالی بوده و به همین حد اکتفاء می‌کند. چون وی با این باورمندی خود مؤافقت با امر ایمان کرده؛ مطیع گفته می‌شود به دلیل اینکه مفهوم اطاعت در نزد ما به معنای مؤافقت در امر است، اما وی تقرب به الله سبحانه‌وتعالی حاصل ننموده است زیرا شرط تقرب؛ ایمان و شناخت الله سبحانه وتعالی است که سبب عمل خیر می‌گردد، با این وجود، شخص کافر در زمانی‌که عمل خیر را انجام داده علم و ایمان به ذات الله سبحانه وتعالی را حاصل نکرده و با ثبوت این موضوع دانسته می‌شود که این حدیث تأویل شده و احتمالات متعدی دارد که یکی از این معانی کسب صفات نیکی است که شخص کافر با کسب این صفات نیک، وقتی در اسلام داخل می‌شود برایش نفع رسانده و این صفات مقدمه و کمکی بر انجام افعال خیر می‌شود.

 معنی دوم حدیث این‌ است که موجودیت این صفات در شخص کافر، نام و نشان نیکی در اسلام بالایش باقی می‌ماند و معنی سومی‌که از این حدیث محتمل است اینست که؛ انجام اعمال خیر در زمان کفر اجر و مزد حسنات زمان اسلام را افزوده و اجر آن را زیادتر می‌گرداند و بعضی گفته‌اند که وقتی کافر افعال خیر را انجام می‌دهد امکان دارد که گناهان‌اش کمتر گردد، پس بعید نیست که این اعمال خیر در اجر و مزد شخص افزون گردد و این ختم کلام و سخن المازری رحمه‌الله است.

2- قاضی عیاض رحمه‌الله گفته است: برخی معنای حدیث را چنین تأویل نموده‌اند که الله سبحانه وتعالی به برکت آن اعمال خیری‌که شخص کافر انجام داده وی را هدایت می‌کند و یا در ابتدای کار از هرکس خیری نمایان گردد؛ همین خود دلیل و نشانۀ سعادت آخرت و حسن عاقبت‌اش می‌باشد، این سخن قاضی عیاض است.

3- ابن بطال و محققان دیگر بر این نظراند که این حدیث به معنی ظاهر خود بوده و مفهوم آن چنین است: هرگاه شخص کافری مسلمان شد و بر اسلامش فوت کرد در برابر اعمال خیری‌که در زمان کفر انجام داده نیز ثواب داده می‌شود، این طبقه از علماء به حدیث ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنه استناد کردند که او از رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم چنین روایت نموده:

«إِذَا أَسْلَمَ الْكَافِرُ فَحَسُنَ إِسْلَامُهُ كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ حَسَنَةٍ زَلَفَهَا وَمَحَا عَنْهُ كُلَّ سَيِّئَةٍ زَلَفَهَا وَكَانَ عَمَلُهُ بَعْدُ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَالسَّيِّئَةُ بِمِثْلِهَا إِلَّا أَنْ يَتَجَاوَزَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

دار قطنی این حدیث را از جمله احادیث غریبِ امام مالک رحمه‌الله خوانده است، ابن بطال رحمه‌الله بعد از این‌که این حدیث را ذکر نموده گفته است آن الله متعال هست که برای هربنده‌ای از بندگانش که خواسته باشد فضیلت می‌دهد و هیچ کسی حق اعتراض بر آنرا ندارد، وی می‌گوید: این موضوع مانند این گفتۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم برای حکیم ابن حزام است که  فرمودند: «تو به سبب آن خیری‌که انجام داده بودی مسلمان شدی و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است...» ختم نقل قول از شرح نووی.

دوم: حدیثی‌که ابن بطال به آن استدلال کرده  در این حدیث از آنچه صحیح البخاری روایت نموده افزوده شده حدیث 41 بخاری که مالک گفت زید ابن اسلم خبر داد که ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنه برایش خبر داده که وی شنیده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:

«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

در عمدة‌القاری شرح صحیح البخاری در مورد حکم این حدیث چنین آمده است:«بخاری به صورت معلق این حدیث را ذکر نموده اما در هیچ جایی در این کتاب این حدیث را متصل نخوانده است، بخاری زمان مالک را در نیافته، پس این حدیث معلق است اما به دلیل این‌که به لفظ جازم و قطعی است پس این حدیث صحیح بوده و کدام جرح و نقصان در آن نمی‌باشد، اما این‌که ابن حزم گفته است: این حدیث از لحاظ صحت مجروح است؛ زیرا این حدیث منقطع است، چنین نیست؛ زیرا این حدیث از جهات دیگری صحیح است؛ زیرا هر منقطعی مجروح نیست، بناءً هرچند که بر این حدیث از لحاظ اصطلاحی منقطع اطلاق می‌شود مگر به دلیل این‌که صحیح است حکم متصل را دارد. ابوذر هروی در بعضی نسخه‌ها این حدیث را متصل خوانده است، هم‌چنان نسائی از احمد بن المعلی بن یزید از صفوان بن صالح از ولید ابن مسلم از مالک بن زید بن اسلم این حدیث را متصل خوانده است... هم‌چنان این حدیث را سفیان ابن عیینه از زید ابن اسلم از عطاء به طور مرسل روایت نموده و مالک این حدیث را متصل خوانده و امام مالک حدیث اهل مدینه را از غیر اهل مدینه خوب‌تر تفکیک می‌کند. بزار گفته که تنها مالک این حدیث را متصل خوانده است، ابن بطال گفته، بخاری بعضی احادیث ابوسعید را ساقط نموده و  آن، همان حدیث مشهوری است که به روایت مالک در غیر "موطا" چنین تصریح شده:«إِذا أسلم الْكَافِر فَحسن إِسْلَامه كتب الله لَهُ كل حَسَنَة كَانَ زلفها، ومحى عَنهُ كل سَيِّئَة كَانَ زلفها» و باقی اشخاص این حدیث را به معنی لفظ فوق ذکر نموده است.»

سوم: چنانچه شما می‌بینید زیادت در این حدیث طوری‌که در فوق ذکر شده در حدیث بخاری وجود ندارد که با نصوص قطعی‌که به اجر، ثواب، عمل صالح و به مسألۀ ایمان ارتباط دارد و به صورت مکرر در آیات وارد شده تعارض پیدا کند:

﴿وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً﴾ {الكهف: 88}

ترجمه: و اما هرکس ایمان آورد و کار شایسته کند، او را پاداش بس نیکو است و در فرمان‌مان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.

﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾{القصص: 80}

ترجمه: و كساني كه دانش و آگاهی داشتند ( به افرادي كه عاشقان زرق و برق دنيا بودند و بزرگواری را در زر و زور می‌ديدند ) گفتند : واي بر شما! ( چه می‌گوئيد و سعادت را در چه می‌جوئيد؟) اجر و پاداش خدا ( كه بهشت جاويدان است) بسی والاتر و بهتر (از اين چيزها) است براي كساني كه ايمان داشته باشند و كارهاي شايسته انجام دهند و اين ( بهشت يزدان هم ) جز نصيب شكيبايان نمي‌گردد .‏

﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ {البقرة: 25}

ترجمه: مژده بده به كساني كه ايمان آوردهاند و كردار نيكو انجام دادهاند ، اين كه ايشان را است باغهای( بهشتی) كه در زير درختان آن رودها روان است.

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون﴾ {البقرة 82:}

ترجمه: وکسانی‌که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام دادند، آن‌ها بهشتی اند و در بهشت جاویدان می‌‌مانند.

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ {البقرة: 277}

ترجمه: مسلما آنانی‌که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند و نماز به پا داشته و زکات داده اند برای آن‌ها پاداش‌شان نزد پرودگارشان است.

﴿وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾ {آل عمران: 57}

ترجمه: و اما کسانی‌ را که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، به تمام و کمال پاداش‌شان دهد و الله ستم‌کاران را دوست ندارد.

از این آیات واضح می‌گردد که اجر و پاداش اعمال صالحه بعد از ایمان آوردن است نه قبل از آن.

چهارم: بنا بر این، من ترجیح می‌دهم که زیادت جملۀ (كتب الله لَهُ كل حَسَنَة كَانَ زلفها) رد گردد و بر حدیث صحیح البخاری فوق الذکر که چنین است استناد شود:

امام مالک می‌گوید که زید ابن اسلم خبرم داد که ابو سعید خدری برایش گفته است که من از رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم شنیدم که می‌گفت:

«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

یعنی موضوع بر این است که شخص بر معاصی قبل از اسلام خود محاسبه نمی‌شود، به عبارت دیگر می‌خواهیم سخنی بیان کنیم که میدان تطبیق این حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم معلوم شود:

«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ» رواه أحمد والطبراني عن عمرو بن العاص.

ترجمه: اسلام گناهانِ پيش از خود را نابود می‌کند.

 که این عبارت موافق به حدیث بخاری «إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها» می‌باشد و معنی حدیث چنین می‌شود که الله سبحانه وتعالی گناهان زمان جاهلیت را بعد از اسلام آوردن می‌بخشد؛ هم‌چنان دلائلی وارد شده است که این حدیث را در غیر از سه حالت تخصیص داده به گونه‌ای که قائل به مؤاخذه شدن شخص در این سه حالت بعد از اسلام آوردنش می‌باشند نه قبل از آن، چنانچه ما در کتاب (أجهزة دولة الخلافة 123-127) باب عقود و معاملات این مطلب را واضح نموده و گفته‌ایم که سه حالت از این حدیث شرعی مستثنی است:

1- در حالتی‌که عمل‌انجام شده اثر دائمی در مخالفت با اسلام داشته باشد.

2- حالتی‌که قضیه به کسی ارتباط و تعلق داشته باشد که اسلام و مسلمانان را اذیت کرده باشد.

3-حالتی‌که قضیه به مال مغصوبه‌ای تعلق داشته باشد که به دست غاصب باشد.

دلیل تحریک این قضایای سه گانه که دارای اثر دوام‌دار و مخالف اسلام است، عملی است که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم انجام داده‌اند چنانچه؛ رسول الله صلی الله علیه  وسلم بعد از تأسیس دولت اسلامی ربا و سود افزون بر اصل سرمایه را محو نموده و اصل سرمایه را برای صاحبان اموال و قرض دهنده‌گان قابل پرداخت دانستند، یعنی بعد از به وجود آمدن دار اسلام ربا و سود را وضع و تقسیم نموده و چنان حکم کردند که شخص مدیون مکلف به پرداخت آن نمی‌باشد و هم‌چنان کسانی‌که حسب قوانین جاهلیت بیش‌تر از چهار زن داشتند بعد از ایجاد دار اسلام آنان را به نگهداری بر چهار زن ملزم ساختند، ترمذی از طریق عبدالله بن عمر تخریج نموده که غیلان بن سلمه ثقفی مسلمان شد در حالی‌که از زمان جاهلیت ده زن داشت و تمام این زنان نیز با وی مسلمان شدند:

«فَأَمَرَهُ النَّبِيُّ ﷺ أَنْ يَتَخَيَّرَ أَرْبَعاً مِنْهُنَّ».

 ترجمه: رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم آنرا دستور داد که چهار تن از این زنان را اختیار نماید.

بناءً عقودی‌که اثر دوامدار در مخالفت با اسلام دارد، در زمان اقامۀ خلافت؛ این اثر برداشته می‌شود و برداشتن این اثر یک امر واجبی است به گونه‌ای مثال اگر زن مسلمان با یک مرد مسیحی ازدواج کرده باشد بعد از اقامۀ خلافت این عقد مطابق به احکام شرعی فسخ می‌گردد.

اما تحریک برخی قضایا مرتبط به کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند به دلیل این است که وقتی رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم مکه را فتح کردند، خون تعدادی از اشخاصی‌که اسلام و مسلمانان را در زمان جاهلیت اذیت نمودند بودند را هدر خوانده و چنان حکم کردند که اگر این اشخاص به پرده‌های خانۀکعبه آویزان باشند بازهم به قتل برسند با وصف این‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ»، یعنی کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند از این حدیث مستثنی هستند، چنانچه رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم بعضی از این اشخاص را بعداً عفو کرد؛ مانند عفو رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم از عکرمه ابن ابی‌جهل؛ لذا برای خلیفه جائز است که قضیه را بر علیه این اشخاص تحریک نماید و یا آنان را عفو کند، این مسأله بر کسانی‌که مسلمانان را با این‌که حرف حق می‌زنند تعذیب می‌کنند و به اسلام طعن وارد می‌نمایند نیز مصداق پیدا می‌کند، زیرا حدیث «إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ» بر این اشخاصی مصداق پیدا نکرده بلکه این اشخاص از این حدیث مبارک مستثنی هستند و تحریک قضیه در برابر این اشخاص وفق رأی خلیفه می‌باشد.

اما تحریک قضایای غصب که (مال غصب شده) در دست غاصب موجود باشد به دلیل روایتی است که مسلم از وائل ابن حجر روایت نموه که گفته است:

«كُنْتُ عِنْدَ رَسُولُ اللهِ ﷺ فَأَتَاهُ رَجُلاَنِ يَخْتَصِمَانِ فِي أَرْضٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنَّ هَذَا انْتَزَى عَلَى أَرْضِي يَا رَسُولَ اللهِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَهُوَ امْرُؤُ الْقَيْسِ بْنُ عَابِسٍ الْكِنْدِيُّ وَخَصْمُهُ رَبِيعَةُ بْنُ عِبْدَانَ قَالَ: بَيِّنَتُكَ، قَالَ: لَيْسَ لِي بَيِّنَةٌ، قَالَ: يَمِينُهُ، قَالَ إِذَنْ يَذْهَبُ بِهَا، قَالَ: لَيْسَ لَكَ إِلاَّ ذَاكَ، قَالَ: فَلَمَّا قَامَ لِيَحْلِفَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ مَنِ اقْتَطَعَ أَرْضاً ظَالِماً لَقِيَ اللهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»

ترجمه: این حدیث اگر فاعل های آن واضح شود بهتر است زیرا گفت زیاد دارد و نفر سردرگم می‎شود من در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم بودم که دو مرد آمدند که با هم در مورد زمینی دعوی می‌کردند، یکی از این دو مرد گفت؛ یا رسول الله این شخص در زمان جاهلیت به سلطه و زور بالای زمینم متصرف شده است، آن شخص امرؤالقیس بن عابس کندی و طرف خصم آن ربیعه بن عبدان بوده است، رسول الله گفتند: شاهد بیاور، گفت من شاهد ندارم، گفتند: بر آن حق قسم داری، گفت پس زمین را می‌برد، گفت تو تنها همین قسم را حق داری، گفت: وقتی طرف خصم ایستاد شد تا قسم را اداء کند رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند کسی‌که قطعۀ از زمین را غیر حق متصرف گردد در حالی‌ الله سبحانه وتعالی را ملاقات می‌کند که الله سبحانه وتعالی بر او خشم‌ناک است.

جملۀ" إِنَّ هَذَا انْتَزَى عَلَى أَرْضِي" یعنی بر آن دست یافت و به زور بر آن مسلط شد و آنرا غصب کرد، پس رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم دعوی آن شخص را قبول کرد با این‌که عمل غصب در زمان جاهلیت صورت گرفته بود، بنا بر این هرکسی‌که زمین و یا مال مملوکۀ افراد و یا مال عام و یا ملکیت دولت را غصب نماید و عمل آن شرعاً غصب باشد، دعوی در این خصوص قبول می‌شود.

چهارم: خلاصه این است که هرگاه انسانی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد  پس گناهان قبل از اسلام آن بخشیده می‌شود به استثنای سه حالتی که ذکر نمودیم. این نظری است که من در خصوص این مسأله ترجیح می‌دهم، الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...

‏چهار چیزی که اگر در یک سرزمین باشد، الله سبحانه وتعالی اهل آن را صالح و از مصیبت محفوظ می‌دارد

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

امام قرطبی رحمه الله در تفسیر این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یكْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَیقْتُلُونَ الِّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ[آل‌عمران: 21] ترجمه: ‏كسانی‌كه به آیات (دیدنی و خواندنی) الله كفر میورزند و پیامبران را به ناحق به قتل میرسانند و كسانی از مردمان را میكشند كه به عدالت و دادگری فرمان میدهند(و ایشان را به سوی الله میخوانند)، پس آنان را به عذاب دردناكی بشارت بده! می‌گوید: «نقل شده است؛ هر سرزمینی‌که در آن چهار ویژه‌گی وجود داشته باشد، اهل آن از بلاء و مصیبت، محفوظ مانده و مردم آن صالح می‌گردند: امام و حاکم عادل، عالمی‌که در راه هدایت است، بزرگانی‌که امر به معروف و نهی از منکر کرده و بر طلب علم و آموزش قرآن تشویق می‌کنند و زنانی‌که با حجاب بوده و زینت خود را بسان زینت زمان جاهلیت نخستین، نمایان نمی‌سازند.»

امام و حاکم عادل، کسی است که امور مردم را با اسلام به شکل احسن اداره و سیاست می‌کند؛ در برخورد با آنان از الله سبحانه وتعالی ترس داشته و عدالت را در میان شان اقامه می‌کند. این بعید و غریب نیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم، امام و حاکم عادل را در رأس هفت کسی بیان کردند که الله سبحانه وتعالی در روزی که هیچ سایه‌ای غیر از سایۀ عرش او نیست، آنان را در زیر سایه‌آن قرار می‌دهد. ابوبکرصدیق رضی الله عنه را می‌یابیم که در اولین خطبه‌اش بعد از عهده‌دار شدن خلافت چنین می‌گوید: «آگاه باشید که قوی‌ترین تان نزدم ضعیف است تا زمانی‌که حق را برایش بگیرم و ضعیف‌ترین تان نزدم قوی است تا زمانی‌که حق را ازش بگیرم.»

این چنین عدالتی، در تمام دوران دولت اسلامی موجود است. این عمر ابن خطاب است که وقتی أبومریم یعنی قاتل برادرش(زید ابن خطاب) نزدش می‌آید و برایش می‌گوید: ای امیرالمؤمنین! الله زید را به دستان من اکرام کرد و وی را به دست خودش خوار و زبون نکرد، حضرت عمر رضی الله عنه برایش می‌گوید: آیا قاتل زید تو هستی؟ أبومریم جواب می‌دهد: بلی. آن‌حضرت برایش می‌گوید: از جلو چشمانم دور شو، قسم به الله که ترا دوست نخواهم داشت تا زمانی‌که زمین، خون را دوست نداشته باشد. أبومریم در عوض می‌گوید: آیا این حقم را محروم می‌کند؟ آن‌حضرت جواب می‌دهد: نخیر. سپس أبومریم می‌گوید: مرا به حب تو چه نیاز؟ این زنان استند که بخاطر محبت می‌گریند. بنابر این، حضرت عمر رضی الله عنه این قول الله سبحانه وتعالی را تجسم کرد:

﴿وَلاَ یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ[مائده: 8]

ترجمه: و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد كه (با ایشان) دادگری نكنید. دادگری كنید كه دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیك‌تر (و كوتاه‌ترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم الله) است. از الله بترسید كه الله آگاه از هر آن چیزی است كه انجام می‌دهید.‏

قصۀ قبطی که نزد امیرالمؤمنین، عمر ابن خطاب رضی الله عنه رفت و از ابن عمرو بن العاص شکایت کرد؛ طوری‌که ابن عمرو در اثنای مسابقه، آن قبطی را تازیانه زده و برایش می‌گوید: آیا از پسر بزرگوارترین‌ها جلو می‌زنی؟ بنابراین، امیرالمؤمنین عاص و پسرش؛ عمرو را فراخوانده و برای قبطی می‌گوید: پسر بزرگوارترین‌ها را بزن و وی می‌زند و قصاص خود را می‌گیرد. حضرت عمر رضی الله عنه برای عمرو می‌گوید: از چه وقت بدین‌سو، مردم را بردۀ خود ساخته اید؛ درحالی‌که از مادرشان آزاد متولد شده اند؟

این سلطان محمدفاتح است که دستور به ساخت یک مسجدجامع را می‌دهد و یکی از مهندسان را بر ساخت آن ناظر می‌گرداند که مسلمان نبود. ستون‌های این مسجد از سنگ مرمر بود و محمدفاتح این مهندس را دستور می‌دهد تا مسجد مرتفع ساخته شود تا بزرگ و فراخ دیده شود. برایش اندازه ارتفاع را تعیین می‌کند؛ اما این مهندس به دلیلی از دلائلی که در ساخت‌وساز باید مراعات شود، دستور می‌دهد تا ستون‌ها کوتاه شوند. وقتی سلطان محمدفاتح این سخن را می‌شنود، خشم وی برافروخته شده و دستور می‌دهد تا دست این مهندس را قطع کنند. مهندس هم از ستمی‌که به وی روا داشته شد، سکوت نکرد و برای شکایت از سلطان محمدفاتح، نزد قاضی رفت و قاضی هم به نوبه خود، محمدفاتح را فراخواند و دستور داد تا در نزد طرف دعوا ایستاد شود و بعد از شنیدن قضیه، دستور می‌دهد تا دست محمدفاتح قطع شود. به مجردی‌که مهندس این حکم را می‌شنود، شگفت‌زده شده و می‌گوید: من از این دعوای خود دست می‌کشم و من فقط بدل مال خود را می‌خواهم؛ زیرا قطع دست محمدفاتح برایش سودی نداشت. پس قاضی دستور داد تا هر روز 10 سکه نقد برای مهندس بدهد؛ اما محمدفاتح از خوشحالی که برایش در ازای عدم قطع دست و ندامت کارش عاید گشته بود، تصمیم گرفت تا 20 سکه نقد برایش بدهد. 

این حکمی بود که در حق سلطان محمدفاتح صادر شد؛ کسی‌که با مدح و توصیف پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث فتح قسطنطنیه پیروز گشت. بلی، در حق کسی‌که تمام اروپا به وی افتخار می‌کند. این دلالت بر این دارد که بالای تمام رعایا و اتباع دولت اسلامی عدالت رعایت می‌شد.

عالمی که بر راه هدایت است، امر به معروف و نهی از منکر کرده و در راه الله سبحانه وتعالی از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسد، حق را جاری کرده، انحراف حاکم را راست و از هیچ حاکم ظالم نمی‌ترسد. وی برای ثروت و زور فتوا نداده و به کاسه و ملاقه درباریان پشت کرده، دینش را بخاطر کالای ناچیز زندگی دنیا نفروخته، بخاطر مصالح و منافع مردم شب‌زنده‌داری کرده و به قضایای شان توجه و از اسلام، پاسبانی می‌کند. حقی را که باید اظهار شود، اظهار کرده و سکوت نمی‌کند و در هیچ مشکل و قضیه‌ای، حکم شرعی را کتمان نکرده و این قول الله سبحانه وتعالی را درک می‌کند:

‏﴿إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ یلعَنُهُمُ اللّهُ وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ [بقره: 159]

ترجمه: ‏بیگمان كسانی‌كه پنهان میدارند آنچه را كه از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم، بعد از آن‌كه آن را برای مردم در كتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم، الله و نفرینكنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جن)، ایشان را نفرین میكنند (و خواستار طرد آنان از رحمت الله خواهند شد).‏

بر این اساس، علمای سلف در برابر دین الله سبحانه وتعالی ادای مسئولیت کرده و واقعاً که عامل به دین بودند. این حسن بصری است که در زمان خود با طغیان و سرکشی حجاج بن یوسف، والی عراق مبارزه کرده، او و علمای معاصرش، زشتی عملکرد حجاج بن یوسف را افشاء ساخته و با بیان سخن حق مبارزه می‌کردند. این سفیان ثوری است که وقتی أبوجعفر منصور وی را به مجلس خود می‌طلبد، سفیان بر وی بخاطر اموالی هنگفتی را که از بیت المال مسلمانان، برای خود و همراهان خود در حج مصرف کرده بود، اعتراض کرد. حتی سفیان ثوری برایش گفت: «در این سفرت چقدر مصرف کردی؟» جواب داد که نمی‌دانم؛ زیرا من معتمدین و وکلاء دارم. سفیان گفت: فردای قیامت، وقتی در پیشگاه الله سبحانه وتعالی ایستاد شوی و در این باره ازت پرسان نماید، چه عذری خواهی داشت؟ اما عمر بن خطاب وقتی حج کرد، برای غلام خود گفت: در این سفر خود چقدر مصرف کرده‌ایم؟ غلام پاسخ داد: 18 دینار. عمر رضی الله عنه گفت: وای بر تو، بیت المال مسلمانان را نابود کرده‌ایم.

از همین جاست که گفته اند: «دو گروه از مردم هستند که اگر درست و صالح شوند، تمام مردم صالح می‌شوند و اگر فاسد شوند، تمام مردم فاسد می‌گردند: علماء و حکام. پس وقتی علماء فاسد شوند، چه کسی سرزمین‌ها را اصلاح می‌گرداند؟! چه خوب گفته است شاعر:

هرچه بگندد نمکش می‌زنند       وای از آن روز که بگندد نمک

بزرگان و مشایخ، امر به معروف و نهی از منکر کرده، بر راست کردن کجی و انحراف مردم حریص بوده و برای ذوب کردن شان در نظام اسلام تلاش می‌ورزند تا حق را یافته و بر صراط المستقیم پایبند شوند؛ اعمال شان را مطابق اوامر الله سبحانه وتعالی جهت داده و در روی زمین قرآن متحرکی شوند؛ در غیر این‌صورت عذاب به سراغ همگان خواهد آمد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

‏﴿وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾ [انفال: 25]

ترجمه: ‏خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید كه تنها دامنگیر كسانی نمی‌گردد كه ستم می‌كنند (بلكه اگر جلو ستم‌كاران گرفته نشود، خشك و تر به گناه آنان می‌سوزد) و بدانید كه الله دارای كیفر سخت و مجازات شدید است.‏

هم‌چنان، مسئله اینجا نیست که فرد در ذات خود، صالح و عناصر اساسی و فردی وی سالم گردد؛ بلکه لازم است که علاوه بر این، در اصلاح دیگران نیز کوشا باشد. پس بر همگان اعم از حکام، علماء و مشایخ لازم و ضروری است که در اصلاح دیگران سهیم شده و ادای تکلیف کنند. از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیده شد: «آیا درحالی‌که صالحان در میان مان باشند، هلاک می‌شویم؟» فرمودند: «بلی؛ وقتی زشتی‌ها فراوان شود.» (رواه بخاری)

زنان شان با حجاب بوده و خود را به زینت جاهلیت نخستین نمی‌آرایند؛ به لباس شرعی و مواصفات دقیق آن ملازمت می‌کنند:

‏﴿یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ﴾ [احزاب: 59]

ترجمه: (و به زنان مؤمنان بگو) كه روسری‌ها و چادرهای خود را جمع‌وجور بر خویش فرو افكنند.

‏﴿وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ﴾ [نور: 31]

ترجمه: و (زنان باید) چارقد و روسری‌های خود را برگردن‌های خویش(فرو) بیندازند (تا گردن و سینه و اندام‌هائی كه احتمالاً از لابلای چاك پیراهن نمایان می‌شود، در معرض دید مردم قرار نگیرد).

از بلاها و مصیبت‌های که در سرزمین‌های اسلامی عام و فراگیر شده اینست که هر یک از زنان، گمان می‌برند که هر لباسی که عورت را بپوشاند، شرعی است؛ حتی برخی از بزرگان را می‌بینیم که از نشستن با خبرنگاران بی‌حجاب و متبرج هیچ حرجی ندارند! می‌بینیم که زنان بی‌حجاب و متبرج نمایش داده می‌شوند تا برای زنان دیگر الگو و حتی در صدرشان قرار گیرند! این همه سبب فتنه‌انگیزی شده و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَا تَرَکتُ بَعدِی فِتنَةً أضَرَّ عَلَی الرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ» (رواه بخاری)

ترجمه: هیچ فتنه‌ای را بعد از خود برجای نگذاشته‌ام که بر مردان مضرتر از زنان باشد.

این چهار ویژه‌گی اگر پیدا شود، مردم از بلاء و مصیبت محفوظ گشته و جامعه اصلاح می‌گردد. این روند هم‌چنان تداوم خواهد یافت.

برگرفته از شماره 463 جریده الرایه

نویسنده: دکتور نبیل الحلبی _ غزه (فلسطین)

مترجم: محمد مزمل

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه