سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

در سعودی چه جریان دارد و امریکا در کجای آن استاده است؟

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

سایت "مدن" به تاریخ ۱۹ اکتوبر ۲۰۱۷م نوشت: «تبلیغات مبارزه با فسادی‎که هم اکنون در سعودی غوغاء برپا نموده است، ابتداء دامن دوایر نظامی را گرفت؛ چنان‎چه مسئول اطلاع‎رسانی مخصوص این دستگیری‎های "مبارزه با فساد" در سعودی، مدعی شد که ۱۴ افسر بازنشسته که در وزارت دفاع کار می‎کردند و دو افسر گارد ملی با توجه به مشارکت‎شان در موارد فساد قراردادهای مالی، دستگیر شدند.

دستگیری‎ها از تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م آغاز شد؛ چنان‎چه در همین تاریخ، ملک سلمان پادشاه سعودی کمیسیونی را به منظور مبارزه با فساد، به ریاست محمد بن سلمان ولیعهد، تشکیل داد، که هدف آن دستگیری ده‎ها تن از وزرای سابق، تاجران بزرگ و مسدود کردن حساب‎های بانکی خود و اقارب‎شان بود.

به نقل از خبرگزاری رویترز: «کمیسیون تحقیق فساد مالی، حساب بانکی شهزاده محمد بن نایف ولیعهد برکنار شده و یکی از بارزترین اعضای حاکم آل سعودی و هم‎چنان، حساب بانکی اعضای فامیل نزدیک وی را مسدود نموده و ۱۱ شهزاده را دستگیر نمود. قبل از آن‎که شاه سعودی پسر خود محمد بن سلمان را به حیث ولیعهد برگزیند، محمد بن نایف ولیعهد کشور بود.» (منبع:  بی بی سی عربی ۸ اکتوبر ۲۰۱۷م) پس واقعاً چه چیزی در سعودی در حال جریان بوده و موقف امریکا در آن چیست؟

پاسخ:

به خاطر بهتر واضح شدن پاسخ، چکیده‎ای از تاریخچه آل سعود و روابط‎شان را بیان نموده و سپس به پاسخ پرسش بر می‎گردیم:

آل سعود از بدو اولین سرکشی‎شان از دولت اسلامی عثمانی، با کافر استعمارگر، انگلیس، ارتباط گرفته و در سال ۱۷۸۸م به کویت تاختند و در بین سال‎های ۱۸۰۳-۱۸۰۴م به مکه و مدینه یورش برده و آن سرزمین را اشغال نمودند. در سال ۱۸۱۰م به دمشق هجوم آوردند؛ ولی با مقابله سرسخت اهالی آن‎جا رو برو شدند؛ مگر شهر حلب و چند شهری دیگر را اشغال نمودند، و در کارهای‎شان از مذهب وهابی بهره جسته و انگلیس هم از ایشان برای سرکوبی دولت اسلامی بهره‎برداری نمود. مگر پس از آن‎که این جنبش سرکش را که آل سعود توسط "محمد علی" والی وقت مصر در سال ۱۸۱۸م رهبری می‎کردند و دولت عثمانی آن‎را سرکوب نمود، در نهایت در قرن نزدهم یعنی سال ۱۸۹۱م بار دیگر این جنبش را انگلیس، برانگیخت؛ مگر باز هم توسط دولت عثمانی سرکوب گردید؛ ولی یک بار دیگر در سال ۱۹۰۱م انگلیس این جنبش را تحریک نمود.

پیوند و حمایت انگلیس از این جنبش، واضح و آشکار بود. انگلیس برای تحکیم موضع آل سعود، علیه اهل نجد و حجاز که جنگ‎های طولانی‎ای با آل سعود داشتند، از ضعف دولت عثمانی و بعدها از وارد شدن‎اش به جنگ جهانی اول بهره گرفته و آل سعود را کمک نمود تا بر این مناطق غلبه یافته و سپس توانست که مملکت خویش را به کمک وی در سال ۱۹۳۲م که در آن زمان انگلیس نیز ابر قدرت جهان بود، اعلام نمایند.

مگر پس از آن‎که امریکا نفت را در این کشور کشف کرد و به محض دیدن این ثروت عظیم، بزاق دهانش سرازیر شد و برای ایجاد نفوذ سیاسی خویش در این کشور، تلاش زیاد نمود. به این منظور خواست تا افراد خانواده شاهی خصوصاً فرزندان شاه عبدالعزیز-مؤسس کشوری‎که در سال ۱۹۵۳م فوت نمود- و کسانی‎ را که وارث تاج و تخت شاهی‎اند، به خود جلب نماید، و این گونه بود که نبرد بین انگلیس و امریکا در این کشور آغاز شد.

اکنون سلمان مزدور امریکا مؤفق شد که زمام امور را به دست گرفته و به تصفیه مزدوران انگلیس و پیروان شان آغاز نموده است. عبدالله شاه قبلاً با انگلیس مرتبط بوده و تا قبل از وفات خویش نیز تلاش می‎نمود تا مزدوران انگلیس را بر گزیند. علی‎رغم این‎که می‎دانست، برادرش سلمان با امریکا مرتبط است؛ چون سنت فامیلی در امر واگذاری مناصب چنین ایجاب می‎کرد، به خاطر مصلحت حفظ استقرار امور خاندان سلطنتی، وی مجبور بود که سلمان را به حیث ولیعهد خویش برگزیند. به خاطری‎که وی برای تضمین بقای نفوذ سیاسی انگلیس زیاد حریص بود؛ ولی ولیعهد-یک منصب جدیدی را که اصلاً سابقه نداشت- ایجاد نموده و برادرش "مقرن بن عبدالعزیز" را که در نوکری انگلیس همتای خودش بود، برای احراز این منصب تعیین نمود. گویا وی می‎دانست که "سلمان" مسن و مریض بوده و تا مرگ سلمان، مقرن مسلط و صاحب اختیار خواهد بود و به محض مرگ سلمان، مقرن به آسانی زمام امور را به دست خواهد گرفت.

چنان‎چه وقتی "فهد" سالخورده شد، خودش یعنی عبدالله که ولیعهد بود، در واقع قدرت را به دست گرفت و وقتی فهد در سال ۲۰۰۵م مُرد، عبدالله قدرت را به شکل کامل آن تسلیم شد؛ مگر بعد از وفات عبدالله در آغاز سال ۲۰۱۵م و به دست گرفتن قدرت توسط سلمان، آن چه اتفاق افتاد، در محاسبات عبدالله گنجانده نشده بود؛ زیرا سلمان "مقرن" را از ولیعهدی عزل نموده و "محمد بن نایف" را به عنوان ولیعهد تعیین نمود و پسر خویش "محمد" را به عنوان ولی ولیعهد، برگزید. تعداد زیادی را که عبدالله در پُست‎های حساس گماشته بود، عزل کرده و به تحکیم سلطه فرزندش پرداخت تا این‎که به تاریخ ۲۱/۶/۲۰۱۷م محمد بن نایف را از سمت ولیعهدی برکنار نموده و پسرش را به عنوان ولیعهد خویش اعلام نمود و کسی را به عنوان ولی ولیعهد بر نگزید.

در پاسخ به پرسشی‎که به تاریخ ۲۵ جنوری ۲۰۱۵م و پس از آن‎که سلمان قدرت را بعد از وفات شاه عبدالله در دست گرفت، منتشر نموده بودیم، چنین تذکر دادیم: «و اما شاه فعلی(سلمان) از اعضای سازمان دفاع می‎باشد؛ بنابر این، انتظار می‎رود که نفوذ امریکا در جریان حکومت وی دست بالا را داشته باشد. ملک عبدالله این واقعیت را درک می‎نمود و به همین دلیل بود که رسم جدیدی را در انتقال قدرت در سعودی ابداع نمود و آن این‎که شاه نه تنها ولیعهد خویش را تعیین می‎کند؛ بلکه ولیعهد ولیعهد خویش را نیز مشخص می نماید. وی به خوبی می‎دانست که سلمان بن عبدالعزیز هم‎پای امریکا در حرکت خواهد بود و برای این‎که سلمان نتواند بر اساس رسم و رواج قبلی خود ولیعهداش را برگزیند، شاه عبدالله، ولیعهد ولیعهداش را نیز خود تعیین نمود تا با این کار راه را بر شاه جدید ببندد تا نتواند ولیعهداش را از کسانی برگزیند که وابسته به امریکا باشد. بناءً به همین دلیل بود که شاه قبلی، مقر را به صفت ولیعهد سلمان بن عبدالعزیز برگزید.»

هم‎چنین در همان پاسخ به پرسش گفته بودیم: «روشن است که مقرن وابسته به انگلیس است، چنان‎چه وی در انگلیس تحصیل نموده و از مکتب مشهور کرانویل در انگلیس فارغ التحصیل شد و وی مورد اعتماد عبدالله شاه سابق نیز بود؛ بلکه از جمله نزدیکان وی به شمار می‎رود. شاه سابق رسم جدیدی‎که بر اساس آن شاه می‎تواند، ولیعهد ولیعهد خویش را نیز برگزیند، به این دلیل مطرح نمود که سلسلۀ نفوذ امریکا پس از سلمان بن عبدالعزیز در سعودی را قطع نماید و برای استحکام بیشتر، شاه عبدالله تعیینات جدیداش را با صدور یک فرمان ویژه مورد تأکید قرار داد و آن این‎که هیچ کس حق ندارد، ولیعهد ولیعهداش را بر کنار نماید.»

اما محاسبات و پیش بینی‎های انگلیس نتیجه نداد، چنان‎چه سلمان رسم جدیدی را که شاه عبدالله تعریف نموده بود، زیر پا نموده و فرمان ویژه‎اش را پاره پاره نموده و مقرن را از سمت ولیعهد ولیعهد برکنار کرد و به جای وی محمد بن نایف را موقتاً به صفت ولیعهد خویش برگزید و دیری نگذشت که وی را نیز برکنار نموده و پسرش محمد را به صفت ولیعهد خویش تعیین کرد و صلاحیت‎ها و مناصب مهم و زیادی را به وی تفویض نمود تا بتواند قدرت را به طور انحصاری در اختیار داشته باشد.

اعلام تشکیل کمیسیون عالی مبارزه با فساد به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م توسط ملک سلمان به ریاست فرزندش محمد ولیعهد، که منجر شد نیروهای امنیتی ۱۱ شاهزاده و چهار وزیر برحال را فوراً از مناصب‎شان برکنار کرده و دستگیر کنند، دلالت بر این دارد که این امر عادی به نظر نرسیده و هیچ ارتباطی به مبارزه با فساد ندارد و بیشتر شبیه انقلاب است-شخصی را که دستگیر کرده و از وظیفه سبک‎دوش می نمایند، فوراً به وی تفهیم اتهام می‎کنند- چنان‎چه این دستگیری‎ها شامل ده‎ها تن از وزرای پیشین، تجار بزرگ و مسدود ساختن حساب‎های بانکی خود و اقارب‎شان می‎شود؛ حتی این حساب‎های بانکی بالغ بر ۱۷۰۰ حساب بوده و طبق گزارش "خبرگزاری رویترز" هنوز هم رو به افزایش است.

از جمله حساباتی‎که مسدود گردید است، یکی هم حساب محمد بن نایف، شخصی‎که در این اواخر از منصب "ولیعهد" برکنار شده و هم‎چنان حساب یک تعداد از نزدیکان افراد فامیل‎اش نیز مسدود گردید. خبرگزاری فوق می‎افزاید: «مقام‎های سعودی بیان داشتند که این دستگیری‎ها شامل افراد بیشتری از خاندان سلطنتی و تاجران و شکم‎بزرگانی از مسئولان پایین رتبه‎تر، نیز خواهد شد. این خود تأکید بر این دارد که آن‎چه در سعودی اتفاق افتاده بیشتر شبیه انقلاب است.

این دستگیری‎ها شامل فرزندان شاه سابق از جمله "متعب بن عبدالله" وزیر سابق گارد ملی که قوت دوم در کنار اردو می‎باشد و برادرش "ترکی بن عبدالله" امیر پیشین ریاض نیز شد. متعب بن عبدالله از فارغان اکادمی نظامی "ساندهرست" انگلیس بود و به رتبه "First Lieutenant" یا "لمړی بریدمن" از آن اکادمی فارغ شد و مسلماً که از این اکادمی مزدوران انگلیس فارغ می‎گردند و قبل از متعب نیز تعداد زیادی از امرای خلیج و و شاهان و امرای اردن نیز از آن فارغ شدند. برادر متعب "ترکی بن عبدالله" نیز به درجه ماستر در علوم نظامی و استراتیژی از دانشگاه "ویلز" انگلیس فارغ شده است. سلمان پس از آن‎که منصب امارت ریاض را از وی تسلیم شد، از حکومت سبک‎دوش نمود.

پس واضح می‎گردد که امریکا به بهانه فساد، راهی برای تصفیه مزدوران انگیس یافته و سلمان و فرزندش محمد ولیعهد را امر نموده تا به این ترتیب-چنان‎چه نظام‎های حاکم فعلی از این شیوه به منظور تصفیه دشمنان خویش سود می‎برند-به خصوص این‎که تمام مسئولان حکومتی فعلی و سابق دست‎شان به اعمال فساد از جمله رشوت، اختلاس، خوردن مال عامه، وارد کردن پول به حساب نزدیکان خویش، با دَور زدن قانون پروژه گرفتن، خوردن مال دیگران، استبداد به عام مردم، سوء استفاده از مناصب خویش برای خشنودی خود و اطرافیان‎شان، آلوده است. چه فسادی بزرگ‎تر است از این‎که ایشان به جای احکام الله سبحانه وتعالی، قانون کشورهای استعماری کافر را تطبیق می‎کنند؟!

ما شاهد بودیم که امریکا بر این کمپاین(مبارزه با فساد) و کسانی‎که آن را پیش می‎بردند،‌ مُهر صحه گذاشت؛ چنان‎چه رئیس جمهور امریکا به تاریخ ۶ اکتوبر ۲۰۱۷م در تویتر خویش چنین نوشت: «من به شاه سعودی و ولیعهد آن باور کامل دارم، ایشان آن‎چه را انجام می‎دهند، به خوبی می‎دانند.» و در تعقیقب آن در تویترش نوشت: «یک تعداد از اشخاصی‎که از طرف ایشان(شاه سعودی و ولیعهدش) به شدت برخورد شده‎اند، در طول سال‎های متمادی کشورشان را چپاول نموده بودند.» هم‎چنان خبرگزاری سعودی نوشت: «شاه سعودی روز یکشنبه مورخ ۵ اکتوبر ۲۰۱۷م پس از حوادث سیاسی و امنیتی اخیر در کشور، با رئیس جمهور امریکا تماسی تیلفونی داشت و هردو، بر همکاری بین دو کشور در زمینه‎های گوناگون و راه‎های پیشرفت آن‎ها و هم‎چنان اوضاع و تحولات منطقه و جهان بحث کردند.»

به نقل از رویترز، به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م : «ترامپ همراه شاه سعودی در باره منظور کردن شرکت نفت سعودی آرامکو در نیویارک صحبت نموده و گفت" سپاس‎گذار خواهد شد؛ اگر سعودی سهام شرکت متذکره را در بازار بورس نیویارک مطرح کند. پاسخ شاه این بود که روی استفاده از  بورس‎های امریکایی مطالعه خواهد کرد.» هم‎چنان خبرگزاری فوق به تاریخ ۷ اکتوبر ۲۰۱۷م به نقل از "هدر نوئرت" سخنگوی وزارت خارجه امریکا نوشت: «ما هم‎چنان مقام‎های سعودی را برای محاکمه مسئولان فاسد تشویق کرده و انتظار داریم تا این موضوع عادل و شفاف باشد.»

موارد فوق بر این تأکید دارد که امریکا در پس دستگیری اشخاص ذیل  قرار داشته و آن را حمایت و توجیه می‎کند. کسانی‎که امریکا با آن‎ها علاقه‎ای نداشته یا در دوستی‎شان با خود مشکوک بوده یا از مزدوران انگلیس می‎باشند، و یا هم کسانی‎که از آن‎چه در کشورشان جریان داشته و شاه و پسرش ولیعهد، به سرعت سرسام آوری کشورشان را به امریکا می‎فروشند، راضی نمی‎باشند.

آن‎چه که تأکید بر سیاسی بودن این کمپاین دارد، این است که کمیسیون کار خود را فوراً بر دستگیری‎ها و مسدود کردن حساب‎های بانکی اشخاص کلیدی نظام و افراد فامیل و اقارب شاه آغاز نمود. محققاً که این موضوع سیاسی بوده و هیچ ارتباطی به فساد و اصلاحات ندارد؛ بخصوص این‎که سلمان و فرزندش هر دو غرق در فساد و هدر دادن اموال عام مردم‎اند که یک نمونه آن، دادن ۴۶۰ ملیارد دالر به امریکا بود. لهجه اعلامیه‎ای‎که توسط آژانس خبرگزاری سعودی پخش شد، آن‎قدر قوی بود که گویی به سرکوب مخالفان نیروهایی بود که با دولت می‎جنگند؛

چنان‎چه در این اعلامیه آمده بود: «تشکیل کمیسیون به خاطر سوء استفاده از طرف بعضی از سُست عنصرانی‎که مصالح شخصی خویش را بر مصالح عام ترجیح داده، بر اموال عام مردم صرف نظر از معیارهای دینی، وجدانی، اخلاقی و وطنی تجاوز نموده، از نفوذ، سلطه و اعتبار خویش در چپاول، اختلاس و سوء استفاده اموال استفاده نمودند و راه‎های مختلفی را برای سرپوش گذاشتن اعمال ننگین خویش بکار گرفتند. می‎باشد» و پس از تشکیل این کمیسیون به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۷م، فوراً دستگیری‎ها آغاز شد.

پس از آن و مشخصاً به تاریخ ۵ اکتوبر ۲۰۱۷م اعلام شد که منصور بن مقرن معاون امیر منطقه عسیر که همرایش یک تعداد دیگر از مسئولان بودند، در سقوط هلیکوپترشان مُردند. شک و گمانه زنی‎هایی وجود دارند که این خود نوعی از تصفیه باشد؛ به خصوص این‎که شخص مذکور فرزند "مقرن" ولیعهد سابقی بود که سلمان پس از به دست گرفتن قدرت، وی را برکنار کرد.

تعداد توقیف شده‎گان بالغ بر صدها تن می‎باشد "سعودی المعجب" دادستان کل سعودی گفت: «در مورد تحقیقات فساد، ما ۲۰۸ تن را به منظور بازرسی جلب نمودیم تا از ایشان تحقیق شود و به خاطر عدم وجود دلایل کافی، 7 تن از ایشان را رها کردیم.» ارزش مالی پول‎های هدر رفته‎ای‎که در سال‎های متمادی در جریان سوء‌ استفاده و اختلاس اموال عام مردم به یغما برده شده، مطابق تحقیات ابتدایی بالغ بر ۱۰۰ ملیارد دالر امریکایی می‎شود. (منبع: الحیاة ۹ اکتوبر ۲۰۱۷م)

در سال‎های گذشته نیز در پرونده اشخاصی از خاندان سلطنتی و صاحب‎نفوذان حکومتی جریان داشت و این مسئله دلالت بر تصفیه نمودن اشخاصی دارد که صاحب نفوذ بوده و در حکومت تأثیرگذار می‎باشند و اگر سلمان به تصفیه شان نپردازد، ممکن است جدول برای فرزندش ولیعهد دگرگون شود. به خصوص این‎که وی تغییرات غیر مأمول بر ساختار نظام و اجتماع کشور آورده است، به اضافه این‎که بر حسب سنت‎های خاندان آل سعود، وی بدون این‎که مستحق باشد ولیعهد شده است.

به این ترتیب، آن چه در سعودی تحت نام مبارزه با فساد جریان دارد، به خاطر خشکاندن نفوذ انگلیس و وقایه کردن در مقابل تدبیر، تلاش برای انقلاب کردن علیه سلمان و فرزندش ولیعهد، و یا چیز شبیه آن می‎باشد. هم‎چنان برای تحقق انتقال مسالمت‎آمیز قدرت به ولیعهد تا کسی با وی مخالفت نکند؛ چنان‎چه این پسر(محمد بن سلمان) بدون منازعه داخلی کمر همت را برای ارائه خدمت به مصالح امریکا بسته نموده و هرکسی‎که در مقابل‎اش بایستد؛ ولو از خویشاوندانش نیز باشد، مقابله خواهد کرد و هیچ حریف خارجی به خصوص انگلیس باقی نخواهد ماند و نفوذ در شبه جزیره عرب برای امریکا باقی خواهد ماند. اين‎گونه ایشان خیانت می‎کنند:

﴿وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ﴾

ترجمه: و خداوند بی‎گمان نيرنگ نيرنگبازان را(به سوی هدف) رهنمود نمی‎كند(و به هدف نمی‎رساند؛ بلكه باطل و بيهوده می‎گرداند.

در اخیر باید گفت: با هر روزی‎که می‎گذرد، این ثابت می‎شود که در این نظام‎ها هیچ خیری وجود ندارد. نه در نظام آل سعود، نه در نظام ایران و نه هم در نظام‎های دیگری‎که در جهان اسلام حاکم می‎باشند. نه در کسی‎که از این نظام‎ها پیروی نموده و به دستوراتش عمل می‎کنند، خیری است؛ زیرا این نظام‎ها از طرف غرب کافری‎که می‎خواهد پیوسته بر ما مسلط بوده و توسط این تسلط، دارایی‎های ما را به یغما ببرد، هدایت می‎شوند. به این ترتیب، لزوماً باید یکی از اولویت‎های بزرگ زنده‎گی ما، تغییر شرعی این نظام‎ها باشد؛ نظام‎هایی‎که همواره بر غرب كافر تكيه می‎کنند.

‏ ﴿وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾

[هود:  ۱۱۳]

ترجمه: و به كافران و مشركان تكيه مكنيد(اگر چنين كنيد) آتش دوزخ شما را فرو می‎گيرد، و(بدانيد كه) جزء الله(سبحانه وتعالی) دوستان و سرپرستانی نداريد(تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر و بلاء و زيان و ضرر را از شما به دور نمايند) و پس از( تكيه به كافران و مشركان، ديگر از سوی الله سبحانه وتعالی) ياری نمی‎گرديد و(بر دشمنان) پيروز گردانده نمی‎شويد.‏

تنها در این صورت خواهیم توانست که از شر این بدبویی، فساد و تباهی نظام‎های استعماری نجات بیابیم. چه امریکا باشد و چه هم انگلیس؛ زیرا کفار در دشمنی علیه اسلام و مسلمین، ملتی واحداند. هر کسی‎که از این کشورهای کینه‎توز پیروی نموده یا همرای‎شان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم پیمان بسته و نقشه‎ها و پروژه‎های‎شان را تطبیق می‎کند و از نظام‎های سیکولری حفاظت می‎نماید، وی مجرم بوده و عاقبت کارش رسوایی خواهد بود.

﴿...سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ﴾

[أنعام:  ۱۲۴]

ترجمه: از سوی الله(سبحانه وتعالی) هرچه زودتر خواری و رسوایی(در دنيا) نصيب كسانی می‎گردد كه بزهكاری پيش می‎گيرند، و عذاب سختی(در آخرت) به سبب نيرنگی‎كه می‎ورزند، بهره ايشان می‎شود.

تنها سقوط این نظام‎ها و تأسیس خلافت بر منهج نبوت راه‎حلی برای مشکلات ما خواهد بود و جدا از آن، دیگر راه‎حلی وجود نخواهد داشت؛ ولو اراجیف بافان آن را دور پنداشته و سست‎عنصران آن را سخت پندارند؛ مگر اخلاص به الله سبحانه وتعالی در عمل و صدق در پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم، به فرمان او تعالی هر آن‎چه را که مردم تحقق‎اش را دور می‎پندارند، نزدیک خواهد شد.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا﴾

[إسراء:  ۵۱]

ترجمه: (آنان شگفت‌زده) خواهند گفت: چه كسی ما را باز می‎گرداند؟ بگو: آن پروردگاری‎كه نخستين بار شما را آفريد. پس از آن، سرهای‎شان را به سويت(به عنوان استهزاء) تكان می‎دهند و می‎گويند: چه زمانی اين(معاد) خواهد بود؟ بگو: شايد كه نزديك باشد.

 سپس وعده الله سبحانه وتعالی نيرومند و چیره، محقق خواهد شد.

﴿...وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾

[روم:  ۵-۴]

ترجمه: در آن روز مؤمنان شادمان می‎شوند(آري، خوشحال می‎شوند) از ياری الله(سبحانه وتعالی). الله(سبحانه وتعالی) هر كسی را كه بخواهد، ياری می‎دهد، و او بس چيره(بر دشمنان خود) و بسيار مهربان(در حق دوستان خويش) است.‏

۲ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ

۲۰ نومبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

ایالات متحده امریکا و آیندۀ افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

نهادهای رسمی، روزنامه‎ها و مراکز سیاسی-فکری غرب همواره بر نقش امریکا و ناتو در بحران افغانستان و نیز پهلوی‎های آن پرداخته‎اند. تنها چیزی که کمتر به آن پرداخته شده آیندۀ افغانستان است که امریکا سرانجام از این کشور چه می‎خواهد و با حضورِ بدون قیدوشرط آیندۀ افغانستان به کجاد خواهد انجامید؟

تداوم جنگ و گستردگی بحران از یک‎سو و نیز دخیل بودن قدرت‎های منطقه و جهان از سوی دیگر، پیچیدگی این بحران را بیشتر ساخته که برای بسیاری ابهام و سردرگمی را بوجود آورده است. چنین وضعیت و نیز دشواری‎های ناشی از آن هرچیز را برای مردم به بحران مبدل کرده است. بیکاری، فقر، فساد، تجاوز و غیرِ قابل تحمل این‎که ناامنی و جنگ روزانه ده‎ها تن را قربانی می‎گیرد.

کشورهای اروپایی-بویژه انگلستان، فرانسه و آلمان- و نیز کشورهای عربی از جمله عربستان، امارات، قطر، سازمان ملل و ترکیه بارها و بارها در بحران کنونی افغانستان دخیل ساخته شده‎اند، ولی هیچ کدام کاری نکرده‎اند که گفته شود نقش آن‌ها می‎تواند آیندۀ روشنی را ترسیم نماید. در افغانستان تاکنون دولت و شورای عالی صلح هیچ تأثیری بر جلوگیری و حتا در کاهش این بحران نداشته است.

در این اواخر روسیه، چین و ایران در تلاش اند تا یکجا با پاکستان به این بحران راه حلی را دریابند، در مقابل امریکا با اعلام استراتیژی جنوب آسیا بر نقش هندوستان در افغانستان تأکیده نموده است. در واقع شانزده سال حضور امریکا و ناتو ظاهراً برای ریشه کن سازی گروه‎های طالب، شبکه حقانی و پس از 2014 داعش بوده است که کشورهای روسیه و چین هم ظاهراً برای یک طرفه نمودن این بحران بویژه وحشی‎گری‎های داعش دست‎وآستین بر زده‎اند. با توجه به این، چرا و چگونه دخالتِ نظامی، سیاسی، اقتصادی و استخباراتی این همه قدرت‎های بزرگ و کوچک تاکنون نتوانسته بر پایان این بحران و حد اقل آیندۀ روشن آن تعریفی ارائه نماید؟

قضیه به این سادگی به پیش نمی‎رود؛ از اهداف پنهانِ استراتیژی جنوب آسیایی ترامپ معلوم است که امریکا تلاش دارد کشورهای بزرگ منطقه، از جمله روسیه، چین و ایران را در بحران افغانستان مستقیماً دخیل سازد. این مسئله آیندۀ بحران افغانستان را از هر زمانی دیگر پیچیده‎تر می‎سازد. علاوه بر آن در استراتیژی ترامپ اهداف پنهان دیگری هم وجود دارد که آن نقش بیشتر هند است، پاکستان اما بیشتر از هر زمان دیگر بر نقش هندوستان در افغانستان نگران می‎باشد.

چه نیازی وجود داشت که امریکا در چنین شرایط برای هندوستان در بحران افغانستان نقشِ بیشتری را قایل شود، درحالی‎که هند هیچ‎گونه نقش مؤثری را که بتواند به بحران کنونی پایان دهد در اختیار ندارد مگر این‎که به برخی همکاری‎های اقتصادی دست یازد، این درحالیست که بحران افغانستان تنها بحران اقتصادی نیست، بلکه این کشور در دامان جنگِ تمام عیار می‎سوزد؟

استراتیژی ترامپ تنها بر محور پایان جنگ در افغانستان نمی‎چرخد که رهبران افغان ناسنجیده از آن استقبال کردند، بلکه محور استراتیژی ترامپ بر مهارِ چین-که برخی‎ها تاکنون در افغانستان به این نتیجه نرسیده‎اند- می‎چرخد. این مسئله باعث شده است که تأکید بر روابطِ نزدیک با هندوستان و نیز زیر فشار قراردادن پاکستان بینجامد.

این واقعیت را می‎توان از استراتیژی، برنامه‎های سیاسی و نیزگفته‎های مقامات بلند پایه‎ی امریکا پی برد. چنان‎چه "جان مک‏کین" سناتور کار کشته و تأثیرگذار امریکا چندی قبل صراحتاً بیان داشت: «ما باید به آنان(پاکستانی‎ها) بگوییم که شما باید یک گزینه را در پیش گیرید. نفوذ چین در حال افزایش است، این یک چالش بسیار سخت است که ما با آن‎ها روبرو هستیم. ما باید هر کاری را انجام بدهیم و برای پاکستانی‎ها بگویم که ببینید به ما کمک کنید یا ما مجبور هستیم رابطه مان را با شما تغییر دهیم.» http://www.etilaatroz.com/53718))

اما نقش کشورهای عربی، ترکیه و سازمان ملل بر محور آن‎چه می‎چرخد که امریکا هر زمانی که خواست از گزینه‎های فوق استفاده می‎نماید؛ آن‎چه که هر یکی از کشورهای عربستان، امارات، قطر، ترکیه و سازمان ملل در زمان مشخص نقش خود را بازی نموده‎اند. در این میان کشورهای اروپایی نقش و تأثیرگذاری خود را دارند، ولی به اندازۀ نیست که امریکا در بحران افغانستان نقشه‎سازی می‎نماید. روسیه و چین اما تاکنون بگونۀ یکنواخت در برابر استراتیژی امریکا ایستاده‎اند.

در شانزده سالِ گذشته تنها چیزی که می‎توان از استراتیژی سه رئیس جمهور پیشین امریکا به شمول دونالد ترامپ پیدا نمود، تداوم و دنبال نمودن جنگ است. چنان‎که جورج بوش با ارسال صدها نیروی نظامی جنگ را در افغانستان آغاز نمود، پس از آن اوباما با افزایش 120 هزار نیرو این جنگ را به اوج‎اش رسانید، ولی نتوانست-و یاهم نخواست- به طولانی‎ترین جنگِ امریکا نقطۀ پایان گذارد؛ سرانجام دونالد ترامپ با اعلام استراتیژی جنوب آسیایی‎اش گفت: «پس از این در پی ملت‎سازی در افغانستان نیست، و تنها هدفش نابودی ترویستان[و جنگ] می‎باشد.» https://www.cfr.org/article/why-time-right-talk-taliban))

با توجه به این، در سطح کلان امریکا استراتیژی مهارِ چین را به پیش می‎برد و اما در سطح کوچک‎ترِ آن افغانستان در رقابت میان جنگ استخباراتی و گرمِ هند و پاکستان می‎سوزد. افغانستان ادعا دارد که پاکستان گروه‎های تروریستی را حمایت، تجهیز و به افغانستان ارسال می‎نماید، پاکستان اما با رد این اتهامات از نقش بیشتری برخی کشورها در افغانستان-که منظورش هندوستان است- نگرانی جدی دارد؛ چنان‎چه پاکستان ادعا دارد که هند از آزادی‎خواهان بلوچ در پاکستان پشتیبانی می‎نماید.

در واقع هردو ادعا درست به نظر می‎رسد؛ افغانستان از گروه‎های تشویش دارد که نظامیان پاکستانی به اهداف و پروژه‎های مختلف و از گذشته‎های دور-حتا از زمان جهاد- تاکنون از آن‎ها حمایت می‎نماید. پاکستان اما شدیداً از حمایت آزادی‎خواهان بلوچ در قلمروش نگران است. بر اساس برخی از آمار در صورت آزادی بلوچستان از پاکستان، این منطقه بسانِ کشورهای عربستان و کویت نفت تولید خواهد نمود.

قدرت‎های فوق همه یک طرفِ بحران افغانستان می‎باشند، اما در سوی دیگر گروه‎های مخالف جنگجو قرار دارد که تاکنون برای گفتگو با داعش هیچ گونه برنامه‎ای اعلام نشده است، و اما طالبان افغان که شاخۀ حقانی را نیز رهبری می‎نماید در محافل غیر رسمی و حتا اعلامیه‎های رسمی از آمادگی برای گفتگو تمایل نشان داده‎اند، جانب مقابل بویژه امریکا تاکنون تصمیم بر پایان جنگ و درگیری ندارد؛ روی همین بارها مقامات بلند پایه‎ای امریکا بر هجوم نظامی تأکید می‎دارند. چنان‎چه بر مبنای استراتیژی جدید ترامپ بر نیروهای امریکایی اختیارات زیادی داده شده است، و در آخرین مورد جنرال نیکلسون از افزایش حملات هوایی و نیز استفاده از بم‎های B52 بر مواضع مخالفان خبر داده است؛ مگر در ظاهر برای رسانه‎ها از سرکوب شدید شورشیان توسط نیروهای افغان سخن می‎گوید، آن‎چه که با گذشتِ نزدیک به دو دهه دولت قادر نشده تا از انفجار، قتل و کشتار خونین در کابل بطور کلی جلوگیری نماید.

با توجه به این، آیا افغانستان برای امریکا جز پایگاه نظامی و میدان بازی سیاسی بیشتر از این اهمیت خواهد داشت؟ شواهد و واقعیت‎ها در شانزده سالِ گذشته و نیز پیمان شکنی‎های بین المللی امریکا نشان می‎دهد که افغانستان نزد امریکا هیچ اهمیتی بیشتر از آن‎چه که گفته شد ندارد. چنان‎چه در شانزده سال حضور امریکا و ناتو گروه‎های مخالف مسلح تاکنون بیشترین مناطق را در اختیار دارند.

بر اساس گفتۀ برخی از اعضای پارلمان و نیز اعلام شواهد از سوی برخی کشورهای منطقه، طیارت مشکوک در ولایات شمال همواره نشست و برخاست داشته است. هم‎چنین حملات نظامی پاکستان از چندین سال بدین‎سو در جنوب افغانستان جریان دارد، اما دولت با حضور داشت امریکا و ناتو بارها به سازمان ملل شکایت می‎نماید؟! با گذشتِ نزدیک به دو دهه نیروهای نظامی و هوایی افغانستان از کم‎ترین و پائین‎ترین تجهیزات و امکانات نظامی برخوردار اند. چه چیز بیشتر از این می‎تواند آیندۀ نامعلوم با هم‎پیمانِ یک‎طرفه و پیمان شکنِ جهانی را نشان دهد؟

دخیل بودن تعداد زیاد کشورها و نیز سازمان ملل و نهادهای جهانی در بحران افغانستان گستردگی بحران را نشان نمی‎دهد، زیرا بحران افغانستان از داخل با گروه‎های طالب، شبکه حقانی و نیز تعداد محدود از نیروهای داعش که به گفتۀ روس‎ها می‎شود آن را پروژه امریکایی نامید، پشتیبانی می‎شوند؛ و اما در سطح منطقه بدون شک پاکستان به عنوان هم‎پیمان استراتیژیک امریکا از شانزده سالِ گذشته تاکنون از برخی گروه‎ها حمایت می‎نماید. پس آیا امریکا با این همه نظارت هوایی و زمینی نمی‎تواند بر این دو گزینۀ داخلی و منطقه‎ای فایق آید؟

به نظر می‎رسد که امریکا فراتر از این سرگرم دنبال نمودن استراتیژی مهارِ چین است، از همین‎رو در همسایگی‎اش هند از هر لحاظ می‎تواند در این استراتیژی برای امریکا مؤثر واقع شود. چنان‎چه چین از لحاظ پیشرفت و توسعۀ اقتصادی و نیز افزایش بودجه نظامی پس از امریکا بیشترین توانمندی جهانی را داراست. از همین‎رو امریکا حتا می‎خواهد این کشور را علاوه بر روسیه بگونۀ در بحران افغانستان دخیل سازد که دیدگاه جهانی‎اش معطوف به بحرانِ هم‎مرز با منطقه بحرانی ترکستان شرقی گردد. افغانستان اما نقش بیشتر از پایگاه نظامی و میدان بازی سیاسی را ندارد، و اما حاکمان آن به غلامانی می‎ماند که روزی اربابش به بهای ناچیز آن‎ها را ترک خواهد نمود؛ آن‎چه که برخی‎ها حتا آن را به "قطی پیپسی" تشبیه کرده‎اند؛ و این تجربه‎ایست عبرت انگیز برای صاحبان خرد.

احمد صدیق احمدی

ادامه مطلب...

افتضاح جنسی در پار لمان انگلیس نمایانگر شکست نظام سیکولر

(ترجمه)

خبر:

روز دوشنبه به تاریخ ۶ نومبر، رهبران احزاب سیاسی در انگلیس ضمن دیدار، در بارۀ کاهش بحران جنسی که از دو هفته قبل بدین‎سو موضوع داغ پارلمان این کشور و سیاستمداران این کشور گردیده، بحث نمودند. آنها بعد از گفتگوی زیاد بدین نتیجه رسیدند که افراد بیشتری را مؤظف نماییم تا به متضررین جنسی و افرادی‎که از آزار و اذیت رنج میبرند، همکاری نموده تا این مشکل حل گردد.

در ضمن، از دو هفته گذشته بدینسو شمار زیاد افراد بداخلاق، شهوتپرست و  متجاوزین جنسی به شمول بعضی اعضای احزاب سیاسی؛ مانند: وزیر تجارت بین الملل، سکرتر نخست وزیر و سکرتر وزارت دفاع بازداشت شدند که به همین دلیل از وظیفه خویش کنار رفتند. این رسوایی نشان میدهد که سوء رفتار و بداخلاقی چقدر مشکل بزرگ در داخل پارلمان کشور انگلیس است. "جرمی کوربین" رهبر حزب کارگر چنین بیان میدارد:‌ «فرهنگ بداخلاقی و آزار و اذیت جنسی در داخل پارلمان این کشور افزایش یافته است.» (منبع: روزنامه اندپندنت)

تبصره:

بداخلاقی تنها یکی از میوههای فاسد درخت نظام سیکولری است که فرهنگ بیعفتی زنان را میان مردها به میان آورده؛ همچنان باعث آشفتگی و انحراف میان روابط مردان و زنان گردیده است. این حقیقت انکار ناپذیر است که تجاوز جنسی، شهوتپرستی و بداخلاقی در جامعههای سیکولری و آزاد، همهگیر و شایع بوده و تمام بخشهای زندگی را؛ از قبیل: سیاست، رسانهها، انستیتیوتهای تعلیمی، ساحۀ طبابت و حتی ارتش را فاسد، متضرر و متأثر میسازد. قبولیت ارزشهای آزادی و قوانین سیکولری در حقیقت این چنین بحرانها را دارا بوده و جالب است که با وجود این چنین فساد‎ها هیچ کس ارزشهای دموکرات را زیر سؤال نمیبرد.

اتحایه کانگرس تاجران در سال ۲۰۱۶م سرویی را به نشر سپرد و پروژۀ "افریدی سکزیزم" در نتیجۀ تحقیقاتش دریافت که در حدود ۵۲ درصد زنان انگلستان در محل کارشان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته، و در میان زنان و دختران سنین ۱۶ الی ۲۴ سال میزان گزارش اذیت و آزار جنسی به ۶۳ درصد  افزایش پیدا کرده است. مطابق به این سروی، از میان ۸ زن تنها گزارش یک زن تجاوز شده ثبت گردیده و ۱ درصد دیگر گفتهاند که آنها به شکل فاحش در جای کارشان مورد حملۀ جنسی قرار گرفته است. با وجودی‎که بر اساس قانون "اکوالیتی اکت" قبل از سال ۲۰۱۰م موضوع اذیت و آزار جنسی منحیث تبعیض نامشروع رده بندی شد و افرادی‎که عامل این نوع تجاوزها باشد، توسط قانون محاکمه خواهند شد؛ اما بازهم این همه نتایج ناگوار بدست آمده است.

این نتایج واضح میسازد که مستحکمسازی نظم و قوانین، پروسیجرهای نادرست و مجازات قضایی هیچ کدام نتوانسته است تا فرهنگ احترام و ارج گذاشتن به زنان را به میان آورد. برعکس، جامعههای دموکرات نیاز مبرم دارند تا درک کنند که افزایش آزادیهای جنسی، تشویق  زنان به مسایل جنسی در جامعه از طریق تفریحات، اعلانات و دیگر موارد تجارتی، یقیناً که تأثیر منفی بالای ذهنیت مردان در رفتارشان با زنان دارند. اکثریت زنان نمیتوانند که شکایات مبنی بر اذیت و آزار جنسی خویش را از ترس از دست دادن وظیفه و یا عدم ترفیع در وظیفه درج نمایند و این نمایانگر اینست که جامعههای مبنی بر آزادیها چگونه عزت و شرف زنان را پامال میسازد.

در سرویی که اتحادیۀ کانگرس تاجران انجام دادهاند، بیان شده است که از ۵ زن ۴ تن آنها گزارش تجاوز جنسی خویش را به رئیسهای خویش به دلیل ترس اینکه مبادا روابط آنها خراب شوند و یا از توجه رئیس خویش دور شوند، نگفتهاند. در واقع ترس آنها بیجا نیست؛ اگر وضعیت شرمآور پارلمان انگلیس را مد نظر گیریم، هنگامی‎که  زنان توسط اعضای ارشد احزاب مورد تجاوز قرار گرفتند، آنها رسماً شکایت خویش را درج نمودند؛ ولی متأسفانه از شکایات آنها چشمپوشی گردیده حتی تهدید به ترک وظیفه گردیدند. بطور مثال: یکی از فعالان حزب کارگر مسمی بر"بیکس بیلی" زمانی‎که در سال ۲۰۱۱م  توسط یکی از اعضای حزب مورد تجاوز قرار گرفته بود، چنین گفت: «هنگامی‎که من همین موضوع را با مقامات ارشد این حزب در میان گذاشتم، برایم گفته شد که اگر این را گزارش دهم از وظیفه برکنار خواهم شد.»

تمام این حقایق نشان دهنده اینست که جامعههای دموکرات از جنایات سیاسیون قدرتمند، چشمپوشی نموده و یا منفعت سیاسیون را بر عزت و عفت زنان ترجیح میدهند. در حقیقت سخنان مقنین اعضای پارلمان انگلیس برخلاف عملکردشان میباشند. از یک طرف گفته میشود که متجاوزین جنسی باید مطابق قانون مجازات شوند و از طرف دیگر شهوترانی و داشتن روابط نامشروع را صمیمیت بین کارمندان میدانند. فردگرایی و عدم روشن بدون خطوط قرمز در جامعههای دموکرات، عوامل دیگریاند که تعامل بینالبین میان زنان و مردان را مبهم ساخته و نمیتوانند توسط عقل خویش تصمیم درست را اتخاذ نمایند.

 در نتیجه مباحثات اعضای پارلمان؛ زنانی‎که جبراً مورد تجاوز قرار گرفتهاند، ملقب به زنان هرزه گردیده و بنابر افزون بودن آنها موضوع قابل تشویش و جدی قلمداد نگردید.

برای جلوگیری از حملات جنسی زنان؛ افراد جامعه نیازمند باورها، ارزشها و قوانینی است که از شرف و عزت همه زنان جامعه محافظت کرده و سبب ایجاد حس احترام در میان افراد گردد. در حقیقت تنها نظام اجتماعی اسلام است که همچنین باورها، ارزشها و قوانین را در جامعه مجسم ساخته و مردها را مکلف نموده است تا همیشه با زنان رفتار نیک و به دیدۀ احترام بنگرند. تطبیق نظام اجتماعی اسلام از هر نوع سوء استفاده زنان و یا تجاوز بالای آنها جلوگیری کرده و برخلاف نظام سیکولری، عزت و شرف زنان را نسبت به هر چیز دیگر مادی ترجیح میدهد.

دین اسلام موجودیت آزادیهای جنسی را نمیپذیرد و در عوض قوانین واضح و مؤثر را میان روابط زنان و مردان وضع نموده است، تا بدون استثنی از همه اشکال اختلاط جنسی زن و مرد اطمینان حاصل کرده و تنها راه یکجا شدن زن و مرد را برای اشباع غریزه آنها، ازدواج قرار داده است. در ضمن، هر کسی‎که عزت و عفت زنان را تهدید نماید؛ حتی سخنی گوید که شرف آن‎ها را خدشه‎دار سازد، اسلام با تطبیق قوانینش مجازات سنگینی را وضع کرده است. تطبیق نظام اجتماعی در جامعه زمینه روابط حسنه و مؤثر را میان زنان و مردان ایجاد کرده و نیز زمینه‎های کار، تعلیم و تربیه، سفر و زندگی بدون خطر از تجاوز و حملات جنسی را مهیا می‎سازد.

نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

 

ادامه مطلب...

شماره ۱۵۷ جریده "الرایة" به نشر رسید

  • نشر شده در مرکزی

(ترجمه)

در این شماره میخوانید:

  • ای اردوهای سرزمینهای اسلامی! آیا به گمان خوبی که امت نسبت به شما دارد، عمل نمی‎کنید؟! بدانید که چشم امید امت بعد از الله سبحانه وتعالی به سوی شما و قدرت تان دوخته شده است. امت از حکام مزدور بیزار بوده و از آن‎ها متنفر است؛ پس شما هم با امت هم صدا شده نسبت به این حکام نفرت خود را اعلام نموده و امت مسلمه را یاری رسانید؛ یاریی که از زمان سقوط خلافت تا اکنون انتظار و امید آن می‎رود. و هم اکنون  که امت به شما ضرورت دارد، امت را در برابر دشمنان‎اش یاری نموده و نیز برای این‎که در جایگاه انصار قرار گیرید؛ حزب التحریر را در راستای تأسیس خلافت بر منهج و روش نبوی نصرت دهید. الله متعال می‎فرماید:

﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾

[مائده: ۵۵-۵۶]

ترجمه: تنها الله متعال و پيامبر او و مؤمنانی ياور و دوست شمايند كه خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زكات مال به در می‎كنند. و هركس كه الله متعال و پيامبر او و مؤمنان را به دوستی و ياری بپذيرد بی‎ترديد حزب الله پيروز است.

  • سرمقاله: انقلاب شام به کجا؟
  • اهداف و مقاصد  مملکت آل‎سعود از زندانی نمودن‎های امیران، فرماندهان، و زیران و صاحب منصبان؛
  • امنیت دولت یهود، مختل نمودن حکام مسلمین را در سر دارد و این سازگاری‎ها مقدار ناچیزی از مأموریت شان است؛
  • حکام مسلمانان در سیاست خارجی شان هیچ اختیار ندارد؛
  • انقلاب نظامی در زیمباوی به هدف تجدید و از سرگیری نظام دموکراسی فاسد؛
  • اردن ضرورت به منابع دارد یا به نظام رعایت‎گر؟
  • امارات چگونه دولت‎های خلیج را از ابوظبی اداره می‎کند؟
  • دلائل ممنوع قرار دادن فتوا در رسانه‎های مصر  به ۵۰ عالم؟
  • ائتلاف(اسلامی) برای مبارزه با اسلام، در مملکت آل‎سعود ملاقات می‎نمایند؛
  • هالند: کنفرانس سیاسی "بحران خاور میانه"
  • افزایش گرویدن زندانی‎ها به اسلام در داخل زندان‎های امریکا؛
  • زن ضرورت به راحت زندگی کردن تحت سایه اسلام دارد؛
  • تا چه وقت فاجعه‎ی مسلمانان روهینگیایی ادامه می‎یابد؟!
  • اردوغان در فریب اهل ترکیه و مسلمانان شریک امریکاست؛
  • نشست ریاض: ادامه تحمیل راه‎حل سیاسی امریکا در سوریه؛

برای دریافت این شماره به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

http://www.hi.zat.one/ar/index.php/dawahnews/sporadic-news/29432.html

ادامه مطلب...

راه‎حل سیاسی امریکا، نظام مزدور سوریه را تثبیت می‎کند

(ترجمه)

خبر

سایت خبری "اورینت" به تاریخ ۲۲ صفر ۱۴۳۹هـ.ق مطابق به ۱۱ نومبر ۲۰۱۷م، خبری را به نشر رساند که در آن چنین آمده بود: «خبرگذاری روسیه به نقل از دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین چنین گفت: امروز شنبه رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین و رئیس جمهور امریکا دونالد ترامپ، بعد از گفتگوی مختصری‎که در خلال "اجلاس اوپک" در ویتنام داشتند، به صدور بیانه‎ای مشترک در مورد سوریه پرداختند. درین بیانه آمده است که پوتین و ترامپ برین توافق نظر دارند که هیچ راه‎حل نظامی برای درگیری‎های سوریه وجود ندارد. سیاق بیانه‎ی این دو رئیس جمهور، بر این تأکید داشت که طرف‎های درگیر در سوریه، می‎بایست در روند صلح ژنیف فعالانه مشارکت نمایند، همان‎گونه که موقتاً بر ضرورت منطقه‎ی امن موافقت نمودند.»

تبصره

توافق میان این دو جنایتکار(پوتین و ترامپ)موضوع جدیدی نیست؛ زیرا این دو در اصل در حمایت از نظام سوریه و حفاظت از آن هیچ‎گاه اختلاف نظر نداشتند. در واقع روسیه بدون درخواست امریکا توان مداخله‎ی نظامی در سوریه را نداشت؛ چون خواست امریکا این بود که روسیه به نیابت از وی انقلاب شام را مهار نماید. هم‎چنان گفتگوی این دو رئیس جمهور از عدم امکان راه‎حل نظامی در سوریه، توطئه‎ی بیش نیست و جزء بسترسازی برای راه‎حل سیاسی‎که امریکا به منظور محافظت از نظام سوریه و تأسیسات امنیتی و نظامی آن در نظر دارد، صرف نظر از این‎که بشار اسد بر قدرت باقی بماند یا نماند، خواهد بود.

بنابرین، برای اهل سوریه لازم است که به امریکا، روسیه و مهره‎های مزدور آن‎ها اعتماد نکنند، هم‎چنان تسلیم توطئه‎‎ها و راه‎حل‎های پیشنهادی آن‎ها نشوند؛ چون هدف اصلی آن‎ها برچیدن بستر انقلاب مبارک سوریه می‎باشد و بس. تنها به الله یکتا اعتماد نموده و به او توکل نمایید؛ زیرا او سبحانه وتعالی بهترین دوست و یاور شماست.

نویسنده: محمد عبدالملک

ادامه مطلب...

چهرۀ واقعی دموکراسی در کینیا

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

کینیایی‎ها به تازگی با آشکار شدن چهرۀ دموکراسی، به فراتر از شک و تردیدهای معقول مواجه شده بودند، به طوری‎که حتی قهرمانان دموکراسی زمانی‎که تصویر واقعی دموکراسی بر خلاف خواست و پوشش‎های آن‎ها آشکار گردید، مضطرب شدند و جایی برای پنهان کردن چهره‎ی‎شان نداشتند. موارد ذیل بعضی از رویدادهای وخیمی است که ماهیت دروغین دموکراسی را که توسط غرب منحیث چراغ راه موفقیت در حکومت‎داری معرفی می‎گردد، افشاء می‎سازد.

اول: طوری‎که پیش‎بینی شده بود، استقلال نمایشی کمیته‎های دولتی و قانون اساسی تحت تأثیر و فشار قرار گرفت. از آن‎جایی‎که این تنها قوه اجرایی است که در هر کشوری دموکراتیک مسئول است؛ در حالی‎که سایر ارگان‎های دولت و کمیسیون‎های قانون اساسی در مجموع تابع دستورات قوۀ اجرایی می‎باشند، و کارکنان خدماتی در این مؤسسات وابسته به خواسته‎های مسئولین اجرایی هستند. در بخشی از قوۀ قضائیه، وقایع زیر اتفاق افتاد:

۱. دادگاه عالی کینیا موفق به ایجاد کمیته‎یی برای شنیدن یک پرونده که از منافع عمومی بود، نشد. این توسط این واقعیت که روز قبل آن، یعنی ۲۴ اکتوبر ۲۰۱۷م، قوۀ اجرایی توسط سرپرست امنیت داخلی تاریخ ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۷م را رخصتی عمومی اعلام کرد. این امر باعث گردید تا رئیس عدلیه و رئیس ستره محکمه کینیا به قضات اجرایی بخش نقض قانون اساسی و قضایی صلاحیت بدهد تا در تاریخ ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۷م نشست داشته باشند و مسائل مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ۲۶ اکتوبر ۲۰۱۷م را حل و فصل نمایند.

۲. محکمه استیناف به صبح آن روز حل و فصل مشکلات را نپذیرفت و گفت که در تعطیل است؛ اما این تصمیم شب‎هنگام تغییر کرد و حکم جدید توسط ستره محکمه داده شد. آن‎ها گفتند از این‎که موضوع بسیار مهم بود، به همین خاطر از آن‎ها خواست تا در شب نشست داشته باشند. در بخش پارلمان، وقایع ذیل اتفاق افتاد:

۱. اعضای پارلمان اصلاح قانون انتخابات کینیا را تصویب کردند که بخش اجرائیه قوه قضائیه و کمیسیون مستقل انتخابات را محدود می‎کرد. در بخش کمیسیون مستقل انتخابات موارد ذیل اتفاق افتاد:

۱. رئيس کمیسیون مستقل انتخابات در ۱۸ اکتوبر م۲۰۱۷ گفت که او یک انتخابات شفاف را ضمانت کرده نمی‎تواند و این‎که او از همکارانش که همیشه در هر تصمیم با وی مخالفت می‎کنند، ناراض است. او گفت که از طرف نماینده‎های کمیسیون در محاصره است تا استعفاء کند و بعد از آن‎که در انتخابات نامؤفق اعلام گردید، وی وعده داده است که اگر خواسته‎های او مورد توجه قرار نگیرد، استعفاء می‎دهد. این اتفاق همان روز، پس از استعفای ناگهانی داکتر روزلین اکومب، یکی از اعضای کمیسیون مستقل انتخابات بود که او نیز از کمیساران همکار خود که تصامیم‎شان را به خواسته قوه اجرائیه می‎گیرند، ناراض بود.

رئيس کمیسیون مستقل انتخابات در ادامه  از رئیس جمهور و رهبر اپوزسیون خواست تا با او در دفتر کاری‎اش ملاقات کنند. رهبر اپوزسیون ریلا وآدینگا این درخواست را قبول کرد و به تاریخ ۲۹ اکتوبر ۲۰۱۷م به دفتر رئیس کمیسیون مستقل انتخابات رفت تا با او ملاقات کند؛ اما رئیس جمهور نپذیرفت و در غوض رئیس کمیسیون مستقل انتخابات به تاریخ ۲۳ اکتوبر ۲۰۱۷م به دفتر رئیس جمهور رفت تا با او ملاقات کند.

۲. رئیس کمیسیون مستقل انتخابات خاموش ماند و سپس در تاریخ ۲۵ اکتوبر ۲۰۱۷م طی اعلامیه بیان کرد که: «انتخابات باوجود مخالفت و تحریم توسط رهبر اپوزسیون، صورت خواهد گرفت.» این اعلامیه بسیار کوتاه بود و دقیقاً نشان دهنده موضوعاتی بود که به تاریخ ۱۸ اکتوبر م۲۰۱۷ مطرح ساخته بود و بصورت کامل تأیید می‎کرد که او تحت فشار اداری از طرف قوه اجرائیه قرار داشت تا در هر شرایطی انتحابات ریاست جمهوری باید صورت گیرد.

۳. باوجود حکم دادگاه عالی در ۲۴ اکتوبر م۲۰۱۷ مبنی بر این‎که ریلا و آدینگا نباید مجبور به انتخابات شوند و هم‎چنان بعد از این‎که نامه رسمی از کاندیدای ریاست جمهوری، اپوزسیون مبنی بر این‎که او و تیمش انتخابات ریاست جمهوری ۲۶ اکتوبر ۲۰۱۷م را تحریم کرده‎اند، کمیسیون مستقل انتخابات برگه‎های برای رأی‎دهی را که اسم رهبر اپوزسیون در آن بود، چاپ کرد.

دوم: اراده اکثریت مردم توسط تصمیم اکثریت نه؛ بلکه توسط تصمیم اقلیت بدست می‎آید و این واقعیت در نتیجه انتخابات تکراری ریاست جمهوری واضح شد. زمانی‎که رهبر اپوزسیون از حامیان خود خواست تا انتخابات تکراری ۲۶ اکتوبر م۲۰۱۷ را تحریم کنند؛ در حالی‎که رئیس جمهور از مردم خواست تا در انتخابات شرکت کنند، مردم شدیداً به اشتراک در انتخابات بی‎علاقه بودند؛ حتی در مناطقی‎که طرف‎دار تیم حاکم هستند و این نه تنها تیم حاکم(ائتلاف جبیلی) را متحیر ساخت؛ بلکه هر دو ناظران ملی و بین المللی را هم‎چنان متحیر ساخته است. رسانه‎های ملی اشتراک مردم را ۳۵ درصد و رسانه‎های بین المللی آن‎را ۲۷ درصد گفته اند. این بدان معنی است که اکثریت مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند؛ اما دموکراسی تقاضا می‎کند که آنانی‎که رأی دادند، نظرشان را در مورد بیان کردند و انتخاب آن‎ها نتایج انتخابات و آینده این کشور را مشخص می‎سازد.

سوم: مقوله‎یی‎که رأی ندادن یک حق دموکراتیک است باید تضمین شود، واقعی نیست؛ طوری‎که اخیراً در انتخابات تکراری ریاست جمهوری این کشور ثابت گردید که اکثریت رأی دهنده‎گان ثبت نام شده انتخابات را تحریم کردند، حق آن‎ها طوری‎که وعده داده شده بود، تضمین نگردید. از آن‎جایی که کسانی‎که رأی ندادند، در مقایسه با کسانی‎که رأی دادند، بیشتر بودند؛ پس اکثریتی‎که انتخابات را تحریم کرده‎اند، در اصل برنده انتخابات هستند. در عوض دموکراسی وانمود می‎کند که اکثریت رأی دهنده‎گان ثبت نام شده که در انتخابات اشتراک می‎کنند و مشروعیت به انتخابات و رژیم می‎دهند.

چهارم: مشارکت در انتخابات‎های دموکراتیک برای توسعه سیاسی و اجتماعی-اقتصادی ضرورت نیست؛ طوری‎که قبلاً توسط امت مسلمه بیان شده بود. این امر هدف واقعی انتخابات دموکراتیک را به عنوان وسیله‎ای برای صعود به قدرت با استفاده از مردم به عنوان دستگاه‎های رأی‎گیری جهت تأیید و مشروعیت رژیم جدید یا وضع موجود تأیید کرده است. طور مثال: امت مسلمه که از مدت‎ها بدین‎سو در مورد اشتراک در انتخابات دموکراتیک هشدار داده بود، از آن‎جایی‎که دموکراسی نظام حکمرانی است که از ایدیولوژی پوچ سرمایه‎داری سرچشمه گرفته است، اعتقاد ایدیولوژی پوچ سرمایه‎داری به سیکولریزم(جدایی دین از دولت) است. از این رو، به انسان‎ها مسئولیت قانون‎گذاری و قانون‎سازی را به اساس فکر محدودشان برای خودشان می‎دهد که این امر مغایر دکتورین اسلامی است و از انسان‎ها می‎خواهند تا بصورت کامل تسلیم قوانین الهی‎که از طرف خالق آمده است، شوند.

بدین اساس، معیار اعمال انسان‎ها حلال و حرام است و این‎که هرگاه انسان‎هایی بخواهند چیزی را تحریم و یا در آن اشتراک کنند، باید به اساس همین معیار باشد و نه به اساس چیزهایی‎که بر گرفته از ایدیولوژی پوچ سرمایه‎داری باشد. بنابر این، امت مسلمه باید به چیزهایی عمل کنند که الله سبحانه وتعالی از آن‎ها خواسته است و نه به چیزهایی‎که رهبران غیرمسلمان دموکرات تقاضا دارند. این‎که پروسه انتخابات دموکراتیک را تحریم و یا در آن اشتراک کنند؛ چون قبول کردن اولی داخل شدن به جنت را تضمین می‎کند؛ در حالی‎که دومی باعث داخل شدن به آتش دوزخ می‎گردد. چیزی‎که امت مسلمه را تحریک می‎کند، باید عمل کردن به چیزی باشد که الله سبحانه وتعالی خواسته است، صرف نظر از این‎که باعث چقدر باعث درد یا از دست دادن یا دست‎آورد می‎گردد.

از دموکراسی دوری کنید؛ چرا که در واقع این چیزی نیست که صلح، آرامش و رفاه را تضمین کند؛ همان‎طوری‎که از ذهن محدود انسان به وجود می‎آید، وابسته به شرایط مستعد تغییر است. در عوض، اسلام را به عنوان یک ایدیولوژی جامع جایگزین و در آغوش گیرید تا مشکلاتی‎که در حال حاضر بشریت در کینیا و در سرتاسر جهان در معرض آن قرار دارند، حل گردد.

تطبیق و دعوت به دموکراسی حرام می‎باشد؛ بخاطری‎که یک نظام پوچی است که توسط غرب ترویج می‎گردد.و هیچ ارتباطی با اسلام ندارد. دموکراسی در مخالفت با قوانین اسلام قرار دارد، چه در مسایل کلی و چه در مسایل جزئی، از منبعی که آمده، از عقیده‎یی‎که سرچشمه گرفته، بر اساسی‎که بنا یافته است، در افکار و نظام‎های که با خود آورده است، همه مخالف اسلام اند.

نویسنده: علی نصرو

ادامه مطلب...

درگذشت یکتن از حاملین دعوت Featured

  • نشر شده در اردن

(ترجمه)

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾

[احزاب: ۲۳]

ترجمه: در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با الله بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

حزب التحریر-ولایه اردن درگذشت یکتن از شباب مخلص و پرهیزگار خود را که از جمله بهترین همراه، صالح، پرفضیلت و بی‎حد سخاوت‎مند بود، به کافۀ امت اسلامی به صورت عام و به مردم اردن به طور خاص تسلیت عرض می‎دارد.

برادر ما "یحیی اسد یوسف بشیر"، ایشان شب روز شنبه مؤرخ ۱۸ نومبر ۲۰۱۷م، به عمر ۸۲ سالگی از دنیا رحلت و به القاء الله سبحانه وتعالی پیوست، موصوف تمام عمر خود را در اطاعت از الله سبحانه وتعالی و تلاش برای اعاده زندگی اسلامی برای نسل مسلمانان با حزب التحریر وقف نمود، تا بتواند یکبار دیگر نظام اسلامی را بر منهج نبوت صلی الله علیه وسلم تحت نام "خلافت" احیا کند. الله متعال او را غریق رحمت خود کند؛ چون او مؤمن، سخاوت‎مند و بااخلاق در میان دعوتگران بود، که همواره دعوت بسوی حق را دوست داشت و همیشه خواستار پیش‎برد دعوت با برادران حزب التحریر بود.

از الله سبحانه وتعالی می‎خواهیم که برادر مان را مشمول رحمت خود قرار داده و جنت الفردوس را نصیب شان گرداند، و نیز وی را با عالی‎ترین دوست‎داران خود یعنی با انبیاء، صدیقین، شهداء و صالحین حشر شان کند. ما از الله سبحانه وتعالی می‎خواهیم که فرزندان و خانوادۀ محترم او را صبر جمیل عطاء فرماید.

﴿إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾

[بقره: ۱۵۶]

ترجمه: ما از آن الله ايم و به سوی او باز میگرديم.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه اردن

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه