سه شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۰۸/۰۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

دولت تاجیکستان به نگهبانان مرزیی‎که شهروندان افغانی را به قتل می‎رسانند، ترفیع می‎دهد

(ترجمه)

خبر

پولیس مرزی تاجیکستان دو تن از شهروندان افغانی را در ولسوالی اسکشمین ولایت بدخشان، اعدام کرد. خبرگزاری پژواک افغانستان در ۹ نومبر ۲۰۱۷م گزارش داد که دو غیرنظامی افغان توسط پولیس مرزی تاجیکستان اعدام شدند. به گفته‎ی منبع فوق: «ضابط پولیس مرزی افغانستان به خبرگزاری "پژواک" گفت: نگهبانان مرزی تاجیکستان هنوز دلیل اعدام دو شهروند افغانی را توضیح نداده‎اند.»

خبرگزاری پژواک می‎افزاید که جنازه‎ی یک تن از کشته شده‎گان در رودخانه‎ی بنگ یافت شده و جنازه‎ی دیگر هنوز لادرک می‎باشد.

یک تن از فعالان افغانی در زمینه حقوق بشر، بنام طالب‎الدین قادری می‎گوید: «در سال‎های اخیر، در مناطق همجوار ولسوالی اسکشمین، افغان‎های بی‎گناه بسیاری از ساکنین منطقه، به وسیله‎ی پولیس مرزی تاجیکستان کشته شدند؛ اما دولت تاجیکستان پولیس مرزی خویش را به ترفیع رتبه‎های‎شان پاداش داده و پولیس مرزی تاجیکستان هم برای افزایش ستاره‎های رتبه خود، در کشتار شهروندان افغانی از هیج تلاش دریغ نکردند.

کابل و دوشنبه تا اکنون درین باره خاموش بوده و هنوز کدام اظهار نظر رسمی ارائه ننمودند.» (منبع: بایوم)

تبصره

چه کسی این مرزهای تخیلی را میان سرزمین‎های اسلامی رسم کرده؟ چه کسی نگهبانان مرزی را(محافظت از وطن) آموزش داده، تجاوز از مرزها را(تهدید به سرزمین مادری) عنوان می‎کند، و به نگهبانان مرزی الهام می‎بخشد که در صورت لزوم بدون ملتفت بودن، به متجاوزین شلیک کنند؟

کسانی‎که بزرگ‎ترین آسیب را از شعار استعمار غربی "تفرقه بینداز و حکومت کن" متحمل می‎شوند، آن‎ها بدون شک امت اسلامی‎اند؛ مسلمانان توسط استعمار غربی از سال‎های اولیه قرن بیستم، مورد حملات دولت‎های استعماری قرار داشتند-در سال‎های انهدام آخرین خلافت- حملاتی‎که تا اکنون هم‎چنان ادامه دارد؛ سرزمین‎های اسلامی‎که به بیش از ۵۰ پاره شدند، برخی از آن‎ها توسط استعمارگران اداره، و برخی دیگر از آن‎ها به میدان‎های جنگی برای استعمارگران تبدیل شدند.

سهولت تنقلات مرزهای اروپایی، امریکایی و کانادایی این موضوع را روشن می‎سازد، که کفار مشکلات ناشی از مرزها را تنها برای مسلمان‎ها ایجاد نموده‎اند؛ چون: این موضوع از بهترین راه‎های نگهداری مسلمان‎ها در این‎حالت جدا از هم می‎باشد.

نویسنده: مراد ازبیک(ابومصعب)

ادامه مطلب...

در نظام دموکراسی، نماینده واقعی مردم هرگز امکان پذیر نیست Featured

سراسیمه‎گی سیاستهای کراچی قضیهای را به اثبات میرساند که در دموکراسی تنها طبقۀ ممتاز حکومتی آینده مردم را تعیین میکنند

(ترجمه)

این حقیقت در سراسر جهان روشن‎تر شده است که انتخابات تحت نظام دموکراسی مردم را به فرصت انتخاب نمایندگان شان با توجه به خواسته‎های آن‎ها نمی‎رساند، بلکه طبقۀ ممتاز حاکم قبل از انتخابات، انتخاب مردمش را از طریق دستکاری یا(فساد انتخاباتی) محدود کرده و تغییر می‎دهند. آشفتگی‎یی که در چند روز آخیر در سیاست کراچی جریان داشت، نشان می‎دهد این واقعیت تمام پاکستان را نیز در برمی‎گیرد. به طور ناگهانی ائتلاف دو جناح "حزب قومی متحد(MQM)" اعلام شد، چون قابل تصور نبود به دلیل این‌که ۲۴ ساعت قبل از اتحاد، هر دو رهبر اعلام کرده بودند که جناح مخالفش را از نظر سیاسی از بین می‎برد. مطمئناً که دست طبقۀ ممتاز حکومتی در عقب این اتحاد دو جناح، اگرچه واضحاً قابل مشاهده است، قرار داشته است. روزنامه داون اظهار داشت: «رهبری مرکزی هر دو حزب توسط قدرت‎هایی که برای جلسۀ شب در مقر امن "وزارت دفاع" احضار شده بودند، اعلام گردند که دیگر درگیری آن‎ها قابل تحمل نیست.»

در حقیقت این دستکاری انتخاباتی اولین بار نیست که در پاکستان صورت می‎گیرد. در سال ۲۰۰۷م بی‎نظیر بوتو نخست وزیر اسبق همراه جنرال دیکتاتور نظامی پرویز مشرف قرارداد خود را به گونه تنظیم کرد تا بتواند دوباره به قدرت برگردد. کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه سابق امریکا در کتاب "عدم افتخار بالاتر(No Higher Honor)"، جزئیات این معاهده را فاش کرد. حتی قبل از آن، انتخابات در دهه ۱۹۹۰م ثابت می‎کند که طبقۀ ممتاز حاکم قبل از انتخابات مطمئن هستند که هر انتخابی که مردم می‎کنند باید با رضایت خود شان باشد.

در نظام دموکراسی، حکام در صدد محدود ساختن انتخاب مردم هستند، زیرا کسانی‎که به مجلس راه پیدا می‎کنند حق قانونی برای ایجاد قوانین و سیاست‎های کشور را دارند.

بنابر این قبل از هر انتخابات، رقابت میان احزاب سیاسی آغاز می‎شود تا طبقۀ ممتاز حاکم را تأیید کنند که(مجلس) طبق هوس و خواسته‎های آن‎ها قوانین و سیاست‎ها را ایجاد خواهند کرد. کاملاً برخلاف این نظام، در نظام سیاسی اسلام، خلافت، مردم با رأی خود خلیفه و نمایندگان مجلس امت را انتخاب می‎کنند؛ چرا که هر دوی آن‎ها هیچ قدرتی برای ساخت قانون ندارند بلکه خلیفه مجبور به تطبیق احکام، قانون و سیاست‎هایی است که از قرآنکریم و سنت گرفته شده است، در حالی‎که مجلس امت تضمین می‎کند که تطبیق قوانین بر اساس اسلام است. بنابر این، حتی اگر خلیفه و مجلس امت با تلاش طبقۀ ممتاز حکومت انتخاب شوند، حق ندارند قوانین را ایجاد کنند و طبقۀ ممتاز حاکم نمی‎توانند آن‎ها را تحت فشار قرار دهند تا قوانین و سیاست‎ها را مطابق با خواسته‎های آن‎ها مطرح کنند. ازین‎رو، طبقۀ ممتاز حکومتی طوری‎که در دموکراسی وجود دارد، هرگز در خلافت اسلامی وجود ندارد. از لحاظ تاریخی حتی زمانی‎که منصب خلیفه به دلیل درک ضعیف از اسلام در چند خانواده باقی مانده بود، حتی در آن زمان قدرت و حاکمیت در دست خلیفه بود نه در دست خانواده‎ای که متعلق به آن بود یا به برخی طبقۀ ممتاز حاکم. هم‎چنان، خلیفه کاملاً به طور آزاد به تطبیق اسلام و تنظیم امور مردم می‎پرداخت. بنابر این، خلفای معروفی؛ مانند: عمر بن عبدالعزیز در دوران امویان، هارون الرشید در دوران عباسی‎ها و سلیمان قانونی در دوران عثمانی‎ها را دیدیم که از قدرت و اقتدار خود برای تقویت اسلام و مسلمانان استفاده می‎کردند. در حقیقت "خلافت" تنها نظامی است که حقوق مردم را تضمین می‎کند؛ زیرا در این نظام مردم به هیچ یک از احزاب سیاسی و موفقیت‎های آن‎ها در انتخابات وابسته نیستند تا اطمینان حاصل کنند که حقوق خود را بعد از انتخاب حاکم دریافت می‎کنند. بلکه حقوق مردم توسط شریعت الله سبحانه وتعالی تعیین شده و بر خلیفه الزامی است تا آن را رعایت کند.

دموکراسی نظام سرمایه‎داران و حکام سیکولر قدرت‎مند است و حتی بهترین حکام آن کم‎ترین منابع دولت را برای مردم اختصاص می‎دهند تا آن‎ها در برابر اين سیکولران و حکام فاسد شورش نکنند. اکنون زمان آن است که از فریب و توهم دموکراسی بیرون بیاییم؛ چون باعث می‎شود در مورد آیندۀ خود تصمیم بگیریم. در دموکراسی، حکام سیکولر در مورد آیندۀ ما را تصمیم می‎گیرند. به همین دلیل مردم پاکستان هنوزهم رؤیای تطبیق اسلام در پاکستان را دارند، اگرچه آن‎ها هفتاد سال پیش به آیندۀ خود در برابر اسلام متعهد بودند، در حالی‎که در جریان "حرکت استقلال طلبی" خود چنین شعار را بلند می‎کردند: «چیست معنی واقعی پاکستان؛ لا إله إلا الله.» تنها در سایۀ خلافت راشده است که ما به تصمیم‎گیری در مورد آیندۀ خود آزاد هستیم؛ چون خلیفه و مجلس امت، تنها از اسلام پیروی می‎کنند.

﴿اَلَا يَعلَمُ مَن خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ﴾

[ملک: ۱۴]

آیا آن کسیکه موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟! در حالیکه او(از اسرار دقیق) باخبر و آگاه است!

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

بی بی سی از معامله محرمانه انگلیس با داعش، پرده برداشت

(ترجمه)

خبر

"بی بی سی" از جزئیات معامله محرمانه‎ای‎که به صدها تن از جنگجویان داعش و خانواده‎های‎شان اجازه می‎دهد که از رقه خارج شوند، پرده برداشت. این معامله تحت رهبری ائتلاف جهانی به رهبری امریکا و انگلیس و نیروهایی کُردیی‎که بر شهر رقه مسلط اند، صورت گرفته است. (منبع: بی بی سی-انگلیسی)

موضوع سقوط شهر رقه به عنوان آخرین دوره داعش و پیروزی ائتلاف غربی نمایش داده شد؛ مگر کشف شایعات تبانی غرب با داعش، مدت زیادی را در بر گرفت. ولی این تحقیقی‎که "بی بی سی" انجام داده است، دید واضحی از روابط غرب با داعش به دست می‎دهد.

تبصره

"بی بی سی" در این تحقیق کشف نموده، که نیروهای دموکراتیک سوریه‎-ائتلافی متشکل از کُردها و عرب‎هایی‎که با داعش مبارزه می‎کنندـ با یک تعداد از راننده‎گان کامیون، به منظور نقل صدها تن از فامیل‎های داعش از شهر "سد رودخانۀ فرات" به اردوگاهی دیگر در شمال سوریه، قرارداد بستند؛ مگر وقتی راننده‎گان کامیون، در ابتدای روز ۱۲ اکتوبر آماده انتقال شدند، دریافتند که به ایشان دروغ گفته شده است و خلاف قراردادشان، باید سه روز را به سختی راننده‎گی کرده و محموله‎ی خطرناک-صدها تن از جنگجویان داعش، خانواده و چندین تُن اسلحه و مهمات- را انتقال دهند.

راننده‎گان متذکره با "بی بی سی" به شرط عدم فاش کردن هویت‎شان، مصاحبه نموده و اظهار نمودند که به ایشان هزاران دالر داده شده تا این موضوع نزدشان محرمانه بماند.

متن این توافق‎نامه که از سوی مسئولان محلی ترتیب شده بود، بر اساس آن، جنگجویان داعش اجازه داشتند که از شهر "رقه" فرار نمایند. این توافق‎نامه پس از چهار ماه از جنگی‎که منجر به نابودی و خالی شدن شهر از سکنه آن شد، صورت گرفت. امریکا، انگلیس و نیروهای دموکراتیک سوریه نمی‎خواستند به نقش‎شان در این توافق‎نامه اعتراف کنند و به این ترتیب دردهای بزرگی را از دید جهانیان پنهان کردند. "بی بی سی" همراه ده‎ها تن از شاهدان این موضوع از جمله کسانی‎که در داخل این کامیون‎ها بودند، کسانی‎که این موضوع را به چشم سر دیده و هم‎چنان کسانی‎که به جریان این معامله قرار داشتند، مصاحبه نموده است.

"ابو فوزی" یک تن از راننده‎گان این کامیون‎ها گفته بود: «از لحظه‎ای‎که داخل شهر رقه شدیم، ترس و واهمه همه‎یی وجودمان را گرفته بود. قرار بود که همراه نیروهای دموکراتیک سوریه وارد شهر شویم؛ مگر ایشان ما را همراهی ننموده و به تنهایی این کار را کردیم و به مجردی‎که داخل شدیم، با جنگجویان داعش همراه سلاح‎ها و جلیقه‎های انتحاری‎شان رو برو شدیم. نیروهای دموکراتیک سوریه ما را فریب داده بودند و داعشیان ما را از هر طرف محاصره کردند و اگر کدام خطایی در تطبیق این توافق‎نامه صورت می‎گرفت، داعشیان تمام کاروان را انفجار می‎دادند؛ زیرا اطفال و زنان‎شان هم جلیقه انتحاری پوشیده بودند. نیروهای دموکراتیک سوریه به خاطر این‎که این معامله پنهان بماند، شهر را از وجود رسانه‎ها پاک سازی کرده بودند.»

تصاویری‎که به بی بی سی رسیده و به شکل سری گرفته شده است، کامیون‎هایی را نشان می‎دهد که مملو از مردان مسلح‎اند. علی‎رغم این‎که توافق شده بود که تنها سلاح‎های شخصی را داعشیان می‎توانند انتقال دهند؛ مگر جنگجویان داعش آن‎چه را که می‎توانستند با خود حمل کنند، برداشته و ده کامیون را که مملو از سلاح و مهمات بود، با خود انتقال دادند. در روشنی تحقیقی ‎که "بی بی سی"انجام داده، اکنون ائتلاف به بخشی از این بازی توافق‎نامه اعتراف نموده است و گفته که به حوالی ۲۵۰ تن از جنگجویان داعش همراه ۳۵۰۰ تن از فامیل‎شان، اجازه داده شده تا رقه را ترک کنند.

از آغازین روز پیدایش داعش، تعداد زیادی در انگیزه‎های این گروه شک کرده بودند. مخصوصاً وقتی‎که به جای ائتلاف جهانی، مسلمانان را مورد هدف قرار می‎داد. در سوریه وقتی سرو کله داعش پیدا شد، که بشار اسد در وضعیت سقوط قرار داشت، داعش به سوریه انتقال کرده و همراه گروه‎های مخالف دولت نبرد را آغاز کرد و به شکل گسترده‎ای برای تثبیت موضع بشار اسد، کمک کرد.

اکنون می‎دانیم که در موصل نیروهای عراقی از طرف رئیس خویش در بغداد مأمور شدند تا شهر را به داعش تسلیم کنند. چنان‎چه داعش به آزادی کامل در مرزهای عراق و سوریه جولان می‎کرد و علی‎رغم این‎که طیاره‎های غربی بالای سرشان می‎چرخیدند؛ ولی کاری برای از بین بردن‎شان نکردند.

 پاک سازی رقه از داعش اشاره به این واقعیت دارد که هنوز بهره‎کشی از داعش برای غرب ضروری بوده و نقش‎شان به پایان نرسیده است.

نویسنده: عدنان خان

ادامه مطلب...

ولایه اردن : برنامه " مردم از ما میپرسند "

  • نشر شده در ویدیوها

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی برای تعقیب کننده گان و باز دید کننده گان صفحات مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر اعلام می دارد که برنامه ویدیویی جدید را تحت عنوان " مردم از ما می پرسند! " که از جمله نشرات دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه اردن است ، را تقدیم می نماید      با ما باشید..


  - قسمت ۱۶- پرسش :  در مورد حل مشکلات از شما نظریات عالی می شنویم و می بینیم اما این نظریات را در کرسی تطبیق نمی بینیم ؟

                    مجری برنامه : داکتر احمد حسونة معاون رئیس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر  ولایه اردن ، یک شنبه ۰۱ ربیع الاول ۱۴۳۹.هجری مطابق با ۱۹نوامبر ۲۰۱۷.میلادی

ادامه مطلب...

تلویزیون الواقیه: برنامه: "حلقة علی الهواء مع احمد القصص"

  • نشر شده در ویدیوها

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی برای تعقیب کننده‎ گان و بازدید کننده‎ گان صفحات انترنتی این دفتر اعلان می‎دارد که برنامه‎ای جدید ویدیوئی از برنامه‎های تلویزیون الواقیة تحت عنوان "حلقة علی الهواء مع احمد القصص" را به نشر می‎رساند که استاد محترم أحمد القصص در این برنامه کتاب نظام اسلام را تدریس می‎نماید؛ پس با ما باشید.

 

                                                        

ادامه مطلب...

اعلامیۀ بلفور: یک قرن سیاست استعماری به بهانه‏ی"قانونیت بین‎الملل"

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

وزیر خارجه حکومت فلسطین ریاض مالکی بر تجلیل صدسالگی "اعلامیۀ بلفور" تهدید کرد که به ضد بریتانیا شکایت قانونی ارجاع خواهد کرد. "اعلامیۀ بلفور" بیانیه‎ای است که  در ۲ نومبر سال ۱۹۱۷م وزیر خارجه وقت بریتانیا(آرتر بلفور) به رهبر وقتِ یهود لیونیل روتشلد، تأسیس یک دولت ملی یهود در سرزمین فلسطین را تعهد سپرده بود، همزمان با صد سالگی این اعلامیه، دولت فلسطین از بریتانیا خواست تا از اعطاء "اعلامیۀ بلفور" عذرخواهی کند.

یک ماه قبل محمود عباس، رئیس حکومت فلسطین نیز این قضیه را در اجتماع عمومی، بیان کرده و به شنوندگان‎اش اظهار کرد: «سال گذشته در نشستی با حضورتان از بریتانیای بزرگ خواستم تا اشتباه تاریخی‏اش را که با صدور اعلامیۀ بلفور در سال ۱۹۱۷م برای یهود در سرزمین فلسطین اجازه تأسیس خانه ملی را داد، بازپس گیرد؛ ولی حکومت بریتانیا در مقابل خواست ما برای تصحیح اشتباه تاریخی‏اش لازم بود که معذرت خواسته، دولت فلسطین را به رسمیت شناسد. درین خصوص با آن‎ها طویل بحث کردم؛ ولی آن‎ها هیچ جوابی ارایه نکردند ومعذرتی نخواستند. از آن بدتر، در ماه نومبر صد سالگی اعلامیۀ بلفور را جشن گرفتند.»

به بسیار بی شرمی نخست وزیر "تریزامی" در مقابل پرسشی نماینده مجلس عوام انگلیس، پاسخ داد: «ما صدسالگی اعلامیۀ بلفور را جشن می‎گیریم.» وی علاوه ساخت: «ما به نقش خود در تأسیس دولت یهود افتخار داریم.» در حقیقت وی همان گفته‏ی ونستون چرچیل را در کمیته "بیل" درسال ۱۹۳۷م که مسئول جمع‎آوری، دیدگاه اهل فلسطین، برای تأسیس وطن ملی به یهودیان بود، گفت: «معترف نیستم که سگ(اهل فلسطین) در خطر است، در حقیقت صاحب سگ در خطر است؛ با وجودی‎که زمانه زیادی بر سکونت آن سپری شده باشد. همان‏گونه که من با این دلیل که هندوهای سرخ پوستِ امریکا را که باشندگان بومی آن سرزمین‎اند، از داخل شدن و مستعمره ‎ساختن اروپاییان منع نمی‎کنم.»

آن‎چه اکثر مردم درک ندارند: انگلیس استعمارگرِ مکار بود که با مکر شبانه روزی‎اش اولاً خلافت عثمانی را سقوط داد، سپس توسط توافق‌نامه سایکس-پیکو و سیاست "تفرقه بینداز حکومت کن" اش، همانند نقش بر ریگ، پلان تجزیه و برهم زدن وحدت امت را که ضامن بقاء آن بود، با تقسیم و ترسیم سرزمین‏های کوچک و ناتوان در دشمنی و تنازع باهم انداخت. در قبل ما امت واحدی بودیم، باهم برای خروج از ضعف و انحطاط و خیر امم بودن و رهبری بشریت از ظلمات به نور، توانائی داشتیم؛ اما بعد از تفرقه و دولت‏های کوچک این سرزمین‏ها هرکدام در پای غرب در پی حفظ هویتی شخصی خود و هر حاکم، اساس ارتباط‎اش را با قدرت انگلیس محکم ساخته و خود را در گرو فرهنگ غرب قرار داد.

برعلاوه آن‎چه گذشت، اعلامیۀ بلفور کاملاً خلاف موازنِ قانون بین‎المللی بوده و در تاریخ چنین چیزی نگذشته است که یک دولت استعماری، سرزمین مردمی را که "زیر حاکمیت وی نیستند وهیچ‎گونه حق تصرف بر آن‎ها را ندارد" به مردمی و یا قومی پراگنده  که در روی زمین جای ندارد، تسلیم و آن‎ها را از هرگوشه و کنار دنیا جمع کند. انگلیس با تکیه بر شرکاء جرمی استعماری‎اش-جامعه ملل- و با اتکاء بر قاعده "خونریزی را بین مردم مستعمره گسترش دهید" توانست حق قیمومیت فلسطین را بدست بیاورد. ازین جهت، پس از وظیفه قیمومیت فلسطین، به دروغ زیر عنوان قانون "جامعه ملل" و "تصامیم جامعه ملل" نمای قانونی را برای اعلامیۀ بلفور اعطاء کرد.

دروغ دیگری‎که انگلیس خود را برائت می‎دهد، این‎که: در آن زمان انگلیس نیازمند همکاری یهودیان روسی و امریکایی بود تا هردو کشور در مقابل خطر آلمان در جنگ جهانی اول همکاری نمایند. این دروغ محض بود و دروغ آن‎را اظهارات ناحوم سولوکوف چنین واضح می‏سازد که: «مارک سایکس خودش توافق سایکس-پیکو را طرح و بدون کدام مقدمه‎ای نشست با سران یهود را مطرح کرد.» وی در پهلوی سلوکوف و ایزمان و روتشیلد وهیربرت صوئیل را نیز علاوه ساخت که بعداً چرچیل وی را نماینده یهود و حاکم فلسطین مقرر کرد؛ بنا بر تقاضای وی در ماه فبروری ۱۹۱۷م نشستی برگزار کرده و سایکس به حضور فرانسوی‎ها و پاپ واتیکان، سپردن فلسطین به یهود را مطرح ساخت. سولوکوف درین موقف اقرار کرد که سایکس کسی است که وی را به حضور فرانسوی‎ها وپاپ واتیکان برده است تا از آن‎ها موافقه بخشش فلسطین به یهود اخذ گردد.

پس انگلیس به تنهایی‎اش مجرم اصلی قضیه است؛ پنهان‎کاری در عقب پرده "جامعه ملل" و "تصامیم بین‎الملل" به دردش نمی‎خورد؛ پس از انجام جرم بزرگ به زور اسلحه، آتش وطیارهای جنگی و موشک‏های انگلیسی دست به تأسیس سرزمین‎های مصنوعی زد؛ چنان‎چه در توصیه‏هایی‎که وزیر مستعمرات انگلیس در سال ۱۹۲۱م به "کوکس" نماینده خود در عراق نوشت، آمده است: «استفاده از هواپیمای جنگی برای رفع هرمانع ضد قدرت بریتانیا، کار مشروع می‎باشد.» در سال ۱۹۲۳م زمانی‎که رهبران بنی هاشم بن علی از پرداخت مالیات برای بریتانیا عاجز آمدند، بریتنا با حملات هواپیما جواب داده و در آن روز ۱۴۴ شهید بجا گذاشت.

این سیاستی بود که انگلیس تحمیل نمود؛ ولی تعجب ما از امثال محمودعباس و دوست وی مالکی است که چگونه از انگلیس توقع غذرخواهی دارند؟ آن‎ها در کدام جایگاهی از خیانت قراردارند و چگونه از خود راضی شده‎اند تا در حمایت یهود تلاش می‎کنند؟ تعجب از کسانی‎که یک روز می‎گفتند، اسلام راه‎حل است و اکنون بر چارچوب توافق اسلو قرار گرفته و خود را در کنار قاتلین میدان رابعه عدویه قرار داده و به بسیار بی‎شرمی عکس‎های خود را بر دیوارهای غزه آویزان می‎کنند و از بزرگ آن‎ها می‎شنویم که تصمیم دارند تا دولت فلسطین در ضفه  و غزه مطابق به "مقررات بین‎الملل" تأسیس نمایند و سپس از رهبران گروهای انقلابی شام می‎شنویم که سخن از تسلیم شدن بر "تصامیم نشست ژنیو" می‎زنند. آیا زمان آن فرار نرسیده که مسلمانان درک نمایند که اعتماد بر "قانونیت سازمان ملل" و دیگر بخش آن ساخت دشمنان اسلام است تا طوق غلامی را به گردن مسلمانان بیندازد؟

بلی، غرب، دوستان روسی و چینی آن‎ها از دشمنی با اسلام و مسلمین به تنگ آمده‎اند؛ راه نهضت مسلمین با توسل به تصامیم سازمان ملل نیست؛ بلکه راه‏نجات در دور انداختن مزدوران غربی و بیعت با امامی است که شریعتی را تطبیق کند که امت را نیرو و قوت بخشیده و ارتشی را رهبری کند که سرزمین‎ها را آزاد و رایه اسلام را در جهان گسترش داده و مطابق به گفته الله سبحانه وتعالی این امت شاهد بر امم دیگر خواهد گردید.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

روابط امریکا و روسیه در قضایای بین‎المللی

(ترجمه)

خبر

رئیس جمهور روسیه و امریکا دیدارهای کوتاهی را در حاشیه کنفرانس سازمان همکاری‎های اقتصادی که به تاریخ ۱۰ و ۱۱ نومبر ۲۰۱۷م در شهر دانانگ ویتنام برگزار شده بود، داشتند. درین دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا بر نقش بزرگ روسیه در مشکلات جهانی اشاره نموده و بر اهمیت روابط نیک مسکو و واشنگتن تأکید کرد. وی گفت: «توافق امریکا با روسیه در مورد مسایل سوریه می‎تواند مشکلات زیادی را برطرف کند.»

ترامپ گفت: «ما با رئیس جمهور روسیه که در نشست‎های کنفرانس سازمان همکاری‎های اقتصادی شرکت نموده بود، دیدار نموده و گفتگو‎های خوبی در مورد مسائل سوریه با وی داشتیم و مصمم بر این هستم که روسیه و چین را در مورد یافتن راه‎حل مشترک در مورد چالش‎های کوریای شمالی، سوریه و اوکراین و مسائل مربوط به تروریزم، همکاری کنیم.» وی افزود: «روسیه می‎تواند درین مسائل همکار خوبی برای امریکا باشد.»

هم‎چنان ترامپ بر ایجاد و برقراری روابط نیک بین امریکا و روسیه به منظور حل مشکلات بین‎المللی تأکید کرده گفت: «کینه‎توزان و انسان‎های نادان، از خوبی روابط نیک روسیه با امریکا می‎دانند که ما در پی حل مشکلات مربوط کوریای شمالی، سوریه و مسائل مربوط به تروریزم بوده و روسیه می‎تواند همکار خوبی برای امریکا باشد.»

تبصره

اظهارات ترامپ بعد از دیدارش با پوتین رئیس جمهور روسیه در ویتنام به وضوح ثابت می‎سازد که امریکا در پی چشم‎انداز فرصت طلبانه نقش تحمیلی روسیه در روابط بین‎المللی بوده و بنا به این اظهارات ترامپ، امریکا می‎خواهد روسیه را در قضایای بین‎المللی و مسائل مربوط به کوریای شمالی، اوکراین، سوریه و جنگ علیه اسلام در خدمت خودش قرار دهد، ترامپ کسانی را که درین روابط امریکا و روسیه مخالف‎اند، احمق خوانده، تصریح نمود که: «نقش روسیه درین روابط تنها به منظور همکاری روسیه برای حل مشکلات مربوط به امریکا است؛ اما این نقش روسیه به عنوان یک دولت رقیب نمی‎باشد.» چنان‎چه ترامپ گفت: «ممکن است که روسیه همکارخوبی برای امریکا باشد.» این نظریه امریکا نشان می‎دهد که امریکا در صحنه بین‎المللی بر روسیه برتری داشته و روسیه را به عنوان دولت رقیب خود نه؛ بلکه به عنوان یک دولت خدمتگارخودش می‎داند.

با وجود این اظهارات ترامپ، رسانه‎های روسی درین مورد هیچ نوع تحلیل و تبصره ننموده و هیچ نوع اعتراض و یا موقف‎گیری‎که اظهارات ترامپ را به نوعی توجیه نماید، نداشته است و این موقف‎گیری پوتین و رسانه‎های روسی به معنی این است که روسیه به شکل ضمنی موافق است تا در عرصه بین‎المللی در خدمت امریکا باشد.

روسیه که همکار امریکا در عرصه بین‎المللی می‎باشد؛ جهان را در مقابل وضعیت نابسامانی قرارداده و نشان می‎دهد که نخستین قدرت دنیا به عنوان قلدر بین‎المللی به چنین اعمالی دست می‎زند؛ در حالی‎که روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، امریکا را درین اعمال غیرانسانی‎اش همکاری کرده و دیگر دولت‎های بزرگ جهان به تماشا نشسته‎اند.

تداوم این وضعیت نابسامان بین‎المللی توسط دولت‎های بزرگ دنیا مانند روسیه، برای تحکیم خواسته‎های امریکا به عنوان قدرت برتر جهان و در عین حال فقدان قدرت بزرگ و مخلصی‎که بتواند از این قلدر مآبی‎های امریکا جلوگیری نماید،نشان می‎دهد که امروز جهان نیاز شدیدی به ظهور قدرت اسلام جهانی دارد، قدرتی‎که می‎تواند این تک تازی‎های امریکا را شکسته و در معادلات بین‎المللی تغییرات اساسی را رونما سازد که به نفع و صلاح همه بشریت باشد.

نویسنده: احمدخطوانی

ادامه مطلب...

ابتلاء در نعمت و تنگ‌دستی

  • نشر شده در سیاسی

فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ [الفجر:15-16]

اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی‌اش دارد و نعمتش بخشد، می‌گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم] مرا گرامی داشت، و اما چون او را بیازماید، پس رزقش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.

فَأَمَّا الْإِنسَانُ اما انسان، انسان چگونه است؟ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ وقتی پروردگارش وی را ابتلا کند- «ابتلاء» به معنای افشاسازی، آشکار ساختن باطن فرد و معادل آزمایش و امتحان در زبان فارسی است- هرگاه الله سبحانه و تعالی انسان را امتحان می‌کند. از چه راه؟

 فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ. «اکرمه» یعنی گرامی‌اش می‌دارد و نعمتی به او می‌دهد- «اِکرام» یعنی احترام و «تنعیم» یعنی نعمت بخشیدن- مثلاً هوش و استعدادی به او می‌دهد، یا مقام و موقفی پیدا می‌كند، یا به ثروت و دارایی دست می‌یابد، هرگاه از کرامت و احترام و مقام برخوردار می‌شود و ثروت و رفاه می‌یابد، فَیقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِ. گمان می‌برد که چون قابلیت و شایستگی‌اش را داشته آن نعمت‌ها نصیبش شده است. درحالی‌که الله سبحانه و تعالی می‌گوید که ما با این اکرام و نعمت‌ها می‌خواهیم وی را ابتلاء ‌کنیم یا آنچه در قلب یا باطن وی است آن را به پیش رویش بیاندازیم و افشایش کنیم.

 و برعکس: وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ و وقتی طور دیگری او را ابتلاء کند. فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ پس رزقش را قدری بر او تنگ بگیرد، فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ آن وقت می‌گوید: پروردگارم مرا خوار و پست کرده. اهانن از «هون» گرفته شده و «توهین» و «اهانت» هم از همین ریشه است. همه‌ی این کلمات دلالت بر معنی پستی و زبونی و خواری دارد.

 انسان حالت عجیبی دارد، هرگاه الله سبحانه و تعالی برایش نعمتی ارزانی کند، می‌گوید که الله مرا دوست دارد و من پیش او عزیز هستم. یا به دلیل این‌که انسان خاصی است یا از فلان قبیله، نژاد و قوم است به وی نعمت‌های بیش‌تری اعطاء گردیده است. ولی اگر اندکی وضع زندگی‌اش خراب شود، می‌گوید الله من را دوست ندارد. در حالی‌که، الله سبحانه و تعالی با نعمت و فقر، با کمی و زیادی، در استعداد یا بی‌استعدادی، در وظیفه و بیکاری، در قدرت و عزلت، در خوشی یا مصیبت، انسان را ابتلاء و چهره‌ی واقعی‌اش را آشکار می‌کند و هیچ کدام این‌ها مایه فخر و یا تحقیر نیست.

در حقیقت، دوستی الله سبحانه و تعالی به مقام و موقف، ثروت و مادیات بنده در دنیا تعلق ندارد. همه‌ای این حالت‌ها صرف امتحان و یک پروسه افشا سازی است. هر کسی را الله به طریقی امتحان می‌کند. مثلاً به کسی ثروت یا قدرت سیاسی یا جایگاه اجتماعی می‌دهد که چه استفاده‌ای از آن می‌کند: آیا مست قدرت و ثروت می‌شود و خودش را گم می‌کند، و برای از دست ندادن قدرت و جایگاهش، ایمان و ارزش‌هایش را به باطل می‌فروشد و بالای خون مردم تجارت و سیاست می‌کند؟ یا برعکس، از قدرت و مقامش برای مبارزه با باطل و قایم ساختن حاکمیت دین الله و خدمت به مردم استفاده می‌کند و برای آخرتش از آن بهره می‌جوید. در مقابل، بر کسی رزق و سرمایه را تنگ می‌گیرد که آیا خودش را می‌بازد و از راه‌های حرام رزق و سرمایه‌اش را طلب می‌کند، و برای بدست آوردن یک مشت پول یا یک مقام بی‌ارزش خطوط سرخ اسلام را زیر پا می‌کند و خودش، ایمانش، ارزش‌هایش و عزّتش را به باطل می‌فروشد؟!

هرچند، نتایج همه‌ای این پروسه‌ها و مسائل را الله سبحانه و تعالی از قبل می‌داند؛ ولی این میکانیزم را به هدفی ایجاد کرده تا ذات و حالت اصلی ما را برای خود ما و دیگران افشا کند، که ما به دلیل انجام این سلسله اعمال یا راهی جنت می‌شویم یا در آتش سوزان جهنم می‌سوزیم تا بنده به حالت جنتی بودن و دوزخی بودنش در روز آخرت خود قضاوت و قناعت کند.

در قرآن در سوره «ص» داستان دو پیغمبر پشت سر هم آمده است: یکی سلیمان علیه‌السلام و دیگری ایوب علیه‌السلام. الله سبحانه و تعالی به حضرت سلیمان علیه‌السلام قدرت و حکومت بی‌نظیری عطاء می‌کند تا جایی‌که بادها و جن‌های غول‌پیکر به امر و فرمانش می‌باشند. اما ایوب علیه‌السلام صاحب هیچ قدرت و حکومتی نبود و همه چیز از او گرفته شد؛ خانه، زندگی، اموال، فرزندان و حتی سلامتی‌اش را از دست می‌دهد.

در این حالت، اگر کسی بپرسد کدام یکی از این دو امتحان را ترجیح می‌دهید، چه جوابی خواهید داد؟ بدون شک بسیاری‌ها جواب اولی را انتخاب خواهند کرد. درحالی‌که اولی دشوارتر است. انسان در شرایط رفاه و راحتی در صورتی‌که مفاهیم اسلامی چراغ راه زندگی‌اش نباشد خودش را گم می‌کند و از شریعت الله سبحانه و تعالی غافل می‌گردد. به همین دلیل تقدم امتحان بر نعمت (در آیه 15) بر امتحان با فقر (در آیه 16) اهمیت و سخت‌تر بودن اولی است.

همین امروز، بسیاری‌ها را در افغانستان سراغ داریم که در دوران جهاد – دوران سختی، مشکلات و خطرها - انسان‌های معتقد و پای‌بند به شریعت بودند. مبارزه با کفر را بر همه چیز ترجیح می‌دادند و دنیا، موقف سیاسی ـ اجتماعی و ثروت به پیش چشم شان ناچیز معلوم می‌شد، برعلیه مفکوره‌ها و نظام‌ غیراسلامی تا آخرین نفس مبارزه می‌کردند؛ ولی همین‌که به امکاناتی رسیدند و چند میلیون دالر ناچیزی بدست آوردند، وضعیت شان چه شد؟ خط فکری و مبارزاتی شان چگونه دست‌خوش تغییرات گردید. مبارزه‌ای دیروزی شان را فراموش کردند، دنیا در مقابل آخرت برای‌شان عزیز گردید و میدان حقّ را در مقابل مقام موقتی بی‌ارزش و چند میلیون کاغذ به باطل واگذار کردند. بنابراین، امتحان در حالت نعمت خیلی سخت است.

بدین لحاظ، سلیمان علیه‌السلام همیشه می‌گفت: هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی این فضیلت‌ها را پروردگارم به من بخشیده است، لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ تا مرا امتحان کند که آیا سپاس‌گزارم یا بنده‌ای ناسپاسم؟. همواره می‌گوید یا الله به من الهام کن که شکر نعمت‌هایت را به جا بیاورم و بدانم که چه‌گونه باید از آن‌ها استفاده کنم. رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَى وَالِدَی [احقّاف:46] و نشان می‌دهد که چه‌قدر تسلیم فرمان حقّ است. او زبان پرندگان و مورچگان را می‌دانست، و  قدرت‌ بی‌نظیری را در دست داشت، حتی به باد فرمان می‌داد، ولی هرگز بندگی خویشتن را از یاد نمی‌برد و از یاد الله سبحانه و تعالی غافل نمی‌شد.

همین‌طور ایوب علیه‌السلام. او همه‌ی آن سختی‌ها و مصیبت‌های بزرگ را تحمل می‌کند ولی هیچ‌گاه رحمت پروردگارش را منکر نمی‌شود. بلکه همچنان صبر پیشه می‌کند تا آن‌جا که الله سبحانه و تعالی در حقّش می‌گوید: نِعْمَ الْعَبْدُ عجب بنده‌ی خوبی است! إِنَّهُ أَوَّابٌ پیوسته به سوی الله باز می‌گردد.

در نتیجه، نه فقر و عزلت نشانه‌ی اهانت است و نه دارایى و داشتن قدرت سیاسی و جایگاه اجتماعی نشانه‌ی کرامت؛ بلکه هر دو وسیله‌ی امتحان هستند. پس در هنگام نعمت‌ها نباید گرفتار غرور و تکبر و بلندپروازی شد، و نه در هنگام مصیبت‌ها دچار مایوسی و ناامیدی. اگر مفاهیم اسلامی در زندگی انسان نهادینه نباشد و همچو چراغی در وادی‌های تاریک زندگی منحیث راهنمای واقعی قرار نگیرد؛ انسان در این دو حالت دچار طغیان و فساد می‌گردد. پس موقف درست و محکم یک مؤمن این است که در حالت نعمت شکر پیشه نموده و از قدرت و ثروتش در راه خیر بهره می‌جوید و در هنگام ناداری یا مصیبت صبر می‌کند. الحقّ که جای‌گاه شاکرین و صابرین باغ‌های پهناور جنت است که وسعت آن برابر آسمان‌ها و زمین است.  

مصدق سهاک

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه