چهارشنبه, ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
اعتراض‌های شدید در الجزایر
بسم الله الرحمن الرحيم

اعتراض‌های شدید در الجزایر

(ترجمه)

پرسش:

اسکای نیوز به‌تاریخ 17 مارچ 2019م تحلیلی را زیر این عنوان: «اعتراض‌های الجزایر ظرفِ چند روز به‌نقاط حساس حکومت رسید» منتشر نمود. در این تحلیل گفته شده: «رئیس بزرگ‌ترین اتحادیۀ مستقل در الجزائر گفته که برای عملی نمودن اعتصاب سراسری در بخش انرژی گام‌های قانونی را برداشته و این اعتصاب که شامل اداره‌های نفت و گاز می‌شود، در جریان چند روز آینده راه‌اندازی خواهد شد.» بوتفلیقه به‌تاریخ 11 مارچ 2019م اعلان نموده بود که از کاندیداتوری منصرف شده؛ اما موعد انتخابات را که قرار بود به‌تاریخ 18 اپریل آینده برگزار گردد، لغو نموده و اعلان کرد که برای تعیین زمان برگزاری انتخابات، روند جدیدی راه‌اندازی خواهد شد؛ اما مردم این تصمیم وی را رد نموده و آن را بهانه‌ای برای تمدید چهارمین دورۀ حکومت فعلی‌اش دانستند. روز جمعه 15 مارچ 2019م میلیون‌ها تن به‌جاده‌ها برآمدند که بزرگ‌ترین تجمع، از زمان آغاز اعتراض‌ها تا حال بوده و اعتراض آغازین به‌تاریخ 22 فبروری 2019م بر می‌گردد.

پرسش و یا پرسش‌ها این است که: آیا این اعتراض‌های شدید؛ مخصوصاً اگر اعتصاب نفت رخ دهد، اعتراض‌هایی است که در داخل برنامه‌ریزی شده و یا طرف‌های جهانی نیز در آن دست دارند؟ و این‌که آیا ممکن است این اعتراض‌ها منجر به‌تغییری در صحنۀ سیاسی الجزایر شود؟ و آیا بوتفلیقه با وجود این اعتراض‌ها بازهم بر اساس تصمیم اخیرش، یک‌سال دیگر به‌حکومت ادامه خواهد داد؟

پاسخ:

برای رسیدن به‌پاسخِ درستِ پرسش‌های فوق، باید اوضاع جاری در الجزایر و دست‌های بین‌المللی و سایر امور مربوط به آن‌را به‌گونۀ زیر بررسی نمود:

1. به‌نظر می‌رسد، اعتراض‌ها طبیعی و خودجوش بوده و دلیل آن ظلم و فسادی است که توسط نظام حاکم و حاملین آن بالای مردم اعمال می‌گردد؛ طوری‌که دارایی‌های عامه را به‌غارت برده و مردم را چنین نگه‌می‌دارند تا از فقر و تنگ‌دستی رنج ببرند. وضعیت زندگی پیوسته بدتر شده و مشکلات در عرصه‌های مختلف افزایش یافته است. چندی‌است بوتفلیقه مستبدانه بالای مردم حکومت می‌نماید تا آن‌جاکه در سال 2008م اقدام به‌تغییر قانون اساسی نموده و شرط محدودیت دوره‌های ریاست جمهوری در دو دوره را حذف نمود. به‌این‌ترتیب، توانست چهار دورۀ متواتر، قدرت را در قبضۀ خود نگهدارد و اینک با وجود متشنج بودن وضعیت صحی‌اش، در جست‌وجوی دور پنجم ریاست است. این در حالی‌ست که در سال 2013م دچار سکتۀ مغزی شد و توان تحرک معمول و درست صحبت کردن را از دست داد؛ اما با آن هم در روز سوم ماه جاری رسماً درخواست کاندیداتوری داد. این‌جا بود که مردم با خشم‌گینی واکنش نشان داده و اعتراض‌ در بخش‌های مختلف و به‌گونۀ مسالمت‌آمیز بالا گرفته‌است.

2. بوتفلیقه برای فریب دادن مردم پیامی را به‌تاریخ 11 مارچ 2019م منتشر نمود که در آن تصامیم زیر را اعلان نمود: «اول، هیچ دورۀ پنجم حکومتی در کار نیست و من هرگز قصد نداشتم به آن اقدام نمایم، چنان‌که وضعیت صحی و سن و سالم به‌من اجازه نمی‌دهد که به‌چنین کاری اقدام کنم. تنها و آخرین مسئولیتی را که می‌توانم برای مردم الجزایر انجام دهم؛ اینست که برای ساختن جمهوری نوینی، کار و تلاش کنم که به‌مثابۀ چهارچوبی برای نظامی‌که مردم الجزایر دنبال آن می‌باشند، باشد. دوم، انتخابات ریاست جمهوری به‌هیچ وجه به‌تاریخ 18 اپریل برگزار نخواهد شد و هدف از این کار لبیک گفتن به‌درخواست‌های مکرری است که از طرف شما به من رسیده. سوم، تصمیم گرفتم که به‌زودترین فرصت در ساختار حکومت تغییرات همه جانبه‌ای را رونما سازم. چهارم، تشکیل سمپوزیم ملی، فراگیر و مستقل، هیئتی خواهد بود که از تمام صلاحیت‌های لازم برای بررسی، آماده‌سازی و اعتمادبخشی به‌تمام انواع اصلاحات برخوردار بوده، اساسات نظام جدید را تشکیل و ریاست‌های مختلف را تعیین نمایند. سعی خواهد شد که کار این هیئت پیش از سال 2019م به پایان رسد. پنجم، انتخابات ریاست جمهوری پس از اتمام کار سمپوزیم ملی و جامع برگزار خواهد شد.» (منبع: رادیو الجزایر 11 مارچ 2019م) این پیام بود که‌ مردم را برانگیخت؛ زیرا سعی نمود، مردم را فریب دهد و ادعا کند که قصد کاندیداتوری نداشته؛ در حالی‌که عملاً خود‌ش را کاندید نموده بود. مردم پی‌بردند که بوتفلیقه می‌خواهد مکارانه دورۀ چهارم حکومت‌اش را تمدید نماید و انتخابات را به‌این هدف ملغی سازد تا فرصت داشته باشد، برنفوذ اطرافیان فاسد‌ش تمرکز کند.

3. بوتفلیقه زیر فشار مردم و یک سلسله تصامیم، به‌تاریخ 11 مارچ 2019م حکومت احمد و یحیی را ملغی اعلان نمود تا وانمود کند که او در پی تغییرات بوده و با فساد می‌جنگد و گمان نمود اگر یکی از ابزارهای فساد را با دیگری از همان جنس تعویض کند، مردم از وی راضی خواهند شد؛ اما به‌نظر می‌رسد که مردم به‌این نیرنگ‌ها پی برده‌اند؛ چنان‌که حضور مردم در صحنه و در واکنش به‌تصامیم‌اش به‌تاریخ 15 مارچ 2019م افزایش یافت. بوتفلیقه، نورالدین بدوی را به‌صفت رئیس حکومت و رمطان عمامره را با حفظ منصب وزارت خارجه، به‌صفت معاون نخست وزیر تعیین نمود و این کار او هیچ ناحقی را حق ننمود و این دو تلاش نمودند تا مردم را با تصامیم بوتفلیقه فریب دهند؛ چنان‌که نورالدین بدوی در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با معاونش به‌تاریخ 14 مارچ 2019م گفت: «دورۀ انتقالی به‌هیچ‌وجه از یک سال فراتر نخواهد رفت و رئیس جمهور انتخابات را به‌دلیل درخواست و ارادۀ مردم به‌تأخیر انداخته و مشوره‌ها برای تشکیل حکومتی‌که متشکل از افراد آگاه باشد، جریان دارد.» و از مردم خواست برای تشکیل دولت جدید قانونی سهیم شوند و از اپوزیسیون نیز خواست تا در آن مشارکت نمایند. (منبع: تلویزیون الجزایر 14 مارچ 2019م) رمطان عمامره نیز یک روز قبل از وی در گفتگویی با رادیوی حکومتی الجزایر به‌تاریخ 13 مارچ 2019م گفته بود: «چاره‌ای جز گفتگو نداریم و اولویت ما در حال حاضر متحد نمودن مردم الجزایر است و نظام جدید مبتنی بر ارادۀ مردم خواهد بود.»

اما مردم آگاه‌تر از آن‌اند که فریب خورند و معلوم شد که‌مردم الجزایر عملاً به‌این نکته پی برده و تمام این ادعاها را رد نمودند و اصرار کردند که باید رئیس جمهور کنار رود و با پست جدید بدوی و عمامره مخالفت نشان دادند و از آنان خواستند فوراً استعفا دهند و درخواست‌های آنان مبنی بر راه‌اندازی مذاکرات، تأخیر پایان دورۀ حکومت رئیس جمهور و تغییر چهره‌ها را نپذیرفتند. این عدم پذیرش زمانی روشن شد که‌میلیون‌ها تن روز جمعه 15 مارچ 2019م به‌جاده و میدان‌های شهر آمدند و در پی آن، حکومت در تنگناه قرار گرفت و بازداشت‌ها را شروع نمود!

4. معلوم شد که ‌اردو از بوتفلیقه و حکومت‌اش حمایت می‌کند؛ چنانچه احمد صالح معاون وزیر دفاع و رئیس ارکان الجزایر، که‌ در وابسته‌گی شدید‌اش به بوتفلیقه مشهور است، در اظهاراتی تظاهر کننده‌گان را سخت تهدید نموده گفت: «بعضی‌ها قصد دارند کشور را به سال‌های درد و آتش بر گردانند.» وی تعهد نمود که: «اردو زمام امور و کلید تأمین امنیت و استقرار را در دست خواهد داشت.» هم‌چنین گفت: «طرف‌هایی وجود دارد که‌ امنیت و استقرار الجزایر آنان را ناراحت می‌کند؛ بلکه‌ حتی می‌خواهند به سال‌های درد و سال‌های آتش برگردند.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط و شبکۀ بی بی سی 5 مارچ 2019م) نامبرده به تاریخ 26 فبروری هشدار داده بود که ‌علیه تظاهر کننده‌گانی‌که ‌مردم را تحریک می‌کنند و هم‌چنین طرف‌های مجهولی‌که ‌مردم را به جاده‌ها می‌خوانند، از زور استفاده خواهد نمود؛ اما وزارت دفاع از این موقف عقب‌نشینی نموده و از رسانه‌ها خواست تا این تهدیدها را منتشر نکنند. سپس شروع به شیرین زبانی و چاپلوسی مردم نموده گفت: «رابطۀ بزرگ و اعتمادی‌که ‌مردم را به اردوی‌شان ربط می‌دهد، جای افتخار دارد و بر اساس همین رابطۀ نیکوست که‌ این مردم صادق و مخلص به معنای واقعی سخنان من پی می‌برند.» (منبع: اسکای نیوز 13 مارچ 2019م)

همه می‌دانند که ‌اردو بالای این سرزمین تسلط کامل دارد و بوتفلیقه توانسته بود رهبران پیشین وابسته به فرانسه را کنار زده و رهبرانی جدید و وابسته به خود را به قدرت رسانیده بود و به این‌ترتیب، رهبران اردو و امنیتی همه وابسته به خط مشی بوتفلیقۀ وابسته به انگلیس شدند. همه دیدیم که‌رسانه‌های انگلیس به تاریخ 8 مارچ 2019م از احمد قاید صالح فرمانده اردو تعریف و توصیف نموده و از وی چهرۀ مثبت ارائه می‌داد: «بسیاری احمدقاید صالح را از آن زمان "سپتمبر 2013م"، که‌ با حفظ سمت‌اش به عنوان رئیس ارکان اردوی الجزایر به عنوان معاون وزیر دفاع نیز معرفی گردید، بسیاری وی را بازوی راست بوتفلیقه می‌دانند. در آن زمان این ادعا بر سر زبان‌ها افتاد که ‌رهبری سابق استخبارات و در رأس آن جنرال توفیق سعی دارند در جریان سفر رئیس جمهور به فرانسه برای معالجه، حکومت‌اش را سرنگون کنند. اما بعد از آن که ‌"قاید" ‌ترفیع نمود، توانست بسیاری از سران دستگاه استخبارات را برکنار کند.» بوتفلیقه قبلاً به تاریخ 13 سبتمبر 2015م، جنرال توفیق را از ریاست دستگاه استخبارات بر کنار کرده بود.

5. بنابر این، اعتراض‌ها به گونۀ خودجوش آغاز شد؛ سپس دست‌های بین‌المللی شروع به سوء استفاده و دخالت نمودند تا منافع خود شان را تأمین کنند. پیش از پرداختن به جزئیات این مسئله می‌خواهم بخشی از یک منشور مان را که ‌به تاریخ 23 سپتمبر2015م منتشر نموده بودیم، این جا بازگو نمایم. در آن منشور واقعیت نزاع بین‌المللی در الجزایر را بررسی نموده بودیم: «الجزائر دولت مقتدری است و در مقایسه با همسایه‌اش با توان بیشتر در برابر نقشه‌های امریکا ایستادگی نموده است. نفوذ انگلیس از زمان انقلاب بومدین علیه بن بیلا که ‌همگام با عبدالناصر در خط مشی امریکا روان بود، در الجزائر مستحکم گردیده؛ البته گاه‌گاهی با مداخله‌های فرانسه همراه بود که ‌بعضاً شدت نیز می‌گرفت؛ به خصوص در زمان حکومت برخی از سران ضعیف. حکومت بومدین از 19/6/1965م تا زمان وفات‌اش در 27/12/1978م ادامه داشت. بوتفلیقه از سال 1999م تا امروز ریاست را در اختیار دارد و هنوز با انگلیس روابط مستحکم دارد، چنانچه نشانۀ اوج روابط گرم او با انگلیس این بود که ‌در سال 2006م به انگلیس سفر نمود و این نخستین سفر یک رئیس جمهور الجزائر به این کشور بود.

هرچند طرفداران فرانسه در اردوی الجزائر، که ‌تا حدودی مؤثر نیز هستند، از روابط بوتفلیقه با انگلیس به خوبی آگاه اند و این را نیز می‌دانند که ‌بوتفلیقه با سیاست‌های فرانسه تفاهم چندانی ندارد؛ چنانچه پروژۀ اتحاد مدیترانه‌ای را که ‌فرانسه در زمان حکومت سارکوزی مطرح نموده بود، نپذیرفت؛ اما باوجود آن‌هم تا اکنون موفق نه شده اند، وی را از ریاست برکنار کنند! و هرچند‌ترس انگلیس از نفوذ فرانسه در الجزائر به میزان‌ترس‌اش از امریکا در این کشور نیست؛ اما با آن‌هم به این باور رسید که ‌بهتر است از دست‌اندازی‌های فرانسه جلوگیری کند؛ زیرا این کار باعث می‌شود نفوذ‌ش در آنجا مستحکم‌تر گردد. اما برای تحقق این هدف به تدریج عمل نمود؛ زیرا انگلیس در این کشور با فرانسه رقیب نیست؛ بلکه‌رقیب‌اش امریکا است. بناءً جا به جائی افسران طرفدار فرانسه بدون فضاءسازی و وانمود کردن هیچ نوع تضادی صورت گرفت. حتی زمانی‌که‌ بوتفلیقه می‌خواست محمد لمین مدین معروف به جنرال توفیق را که ‌یکی از افسران بلند رتبۀ طرفدار فرانسه بود، به تاریخ 13/9/2015م از وظیفه‌اش برکنار کند. این کار را بدون هیچ‌گونه فضاءسازی و سر و صدائی‌که ‌زیربنای نظام را متأثر کند، انجام داد؛ اگرچه هنوز در فرانسه در میان اردو نفوذ دارد. چنانچه آموزش و تمرینات اردو اکثراً توسط فرانسه صورت می‌گیرد؛ اما با آن‌هم می‌توان ادعا نمود که‌ بوتفلیقه به کمک انگلیس توانست این برکناری‌ها را موفقانه انجام دهد. اما چنان‌که‌ گفتیم؛ برخورد بوتفلیقه با اردو بسیار به آرامش صورت می‌گرفت و بیشتر به رقابت‌های ورزشی شباهت داشت و هیچ تأثیری روی قضایای اساسی نظام نه گذاشته است.» نقل قول از منشور قبلی تمام شد.

6. هم‌چنین در منشور یاد شده چنین گفتیم: «اما برخورد امریکا و نقشه‌هائی را که ‌برای الجزائر طراحی نمود تا سرانجام جای انگلیس را گرفته و این کشور را برده سیاسی خود گرداند، کاملاً متفاوت بوده و یک کشمکش واقعی می‌باشد. به گونه مثال:

الف) زمانی‌که ‌اسپانیا بعد از 91 سال استعمار منطقه الصحراء به تاریخ 1976م از آن بیرون رفت، امریکا فرصت پیدا نمود با استفاده از جنبش پولساریو -که‌ خواستار استقلال الصحراء بودند- به شمال افریقا، مخصوصاً الجزائر نفوذ کند؛ اما دستگاه حاکم الجزائر(انگلیس) متوجه این هدف بود و آن را دنبال می‌نمود تا این‌که ‌جلو جنبش پولیساریو را در مرزها گرفته و با دقت آنان را تحت نظارت گرفت؛ زیرا می‌دانست که‌ امریکا در میان این جنبش نفوذ دارد. باوجود این که ‌امریکا بالای هیئت‌های سازمان ملل و نماینده‌گان آن تسلط کامل داشت، بازهم تا امروز موفق نشده از طریق جنبش یاد شده در الجزائر نفوذ پیداکند.

ب) امریکا تلاش نمود برای نیروهائی‌که ‌به بهانۀ مبارزه با‌ترورزم زیر نام "افریکوم" آماده نموده بود، در الجزائر پایگاهی ایجاد کند؛ اما الجزائر و پشت پرده انگلیس آن را رد نمود؛ زیرا می‌دانست هدف از این نیروهای امریکائی، مداخله به امور این کشور است و به همین دلیل وزارت خارجۀ الجزائر به تاریخ 3/3/2007م در بیانیه‌ای چنین گفت: «الجزائر هیچ علاقه‌ای به استقبال از نیروهای ویژۀ امریکا برای افریقا(افریکوم) ندارد.»

ج) امریکا با استفاده از حوادثی‌که‌ به تاریخ 22/3/2012م در مالی اتفاق افتاد، کوشش کرد  موضوع مبارزه با‌ترورزم را سرزبان‌ها بیندازد و رفت و آمدهائی را میان امریکا و الجزائر در این خصوص‌ترتیب داد تا به این وسیله حکومت الجزائر را به بهانۀ این‌که‌ ممکن است دامنۀ ‌تروریزم کشور آنان را نیز دربر گیرد، تشویق کند که ‌با امریکا در این مبارزه همگام شود؛ اما الجزائر و پشت پرده انگلیس این نقشۀ امریکا را رد نمودند. مهم‌ترین سفری‌که‌ میان دو کشور صورت گرفت، سفر هیلاری کلنتن وزیر خارجۀ وقت امریکا بود که ‌به تاریخ 29/10/2012م با عبدالعزیز بوتفلیقه دیدار و گفتگو نمود.» نقل قول تمام شد.

7. از آنچه گفته آمدیم، چنین بر می‌آید که ‌روابط بین‌المللی میان انگلیس و فرانسه در شرایط کنونی بیشتر به رقابت‌های ورزشی؛ اما روابط امریکا و انگلیس بیشتر به نزاع‌های داغ بین‌المللی شباهت دارد. این وضعیت تاهنوز بر همان منوال ادامه دارد، یعنی امریکا و فرانسه سعی دارند با استفاده از این اعتراض‌ها مزدوران خود را در صف مقدم مردم قرار دهند و راه‌شان را به سوی حکومت بازکنند و به این‌ترتیب، جای‌گزین مزدوران انگلیس شوند؛ البته با اختلاف این‌که‌ هریک از امریکا و فرانسه منهج خود را به کار می‌گیرد:

امریکا: روبرت بالادینو سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا به تاریخ 5 مارچ 2019م در اظهاراتی گفت: «ما پی‌گیر تظاهرات در الجزایر هستیم و این کار را ادامه خواهیم داد. ایالات متحده از مردم الجزایر و حق‌شان در تظاهرات مسالمت‌آمیز پشتیبانی می‌کند.» (منبع: بی بی سی 6 مارچ 2019م) این نخستین عکس‌العملی است که ‌امریکا در مورد تحولات الجزایر نشان داده و بیانگر آنست که‌ امریکا می‌خواهد از آن به نفع خود استفاده کند. پس از آن که ‌بوتفلیقه تصمیم گرفت انتخابات را لغو کند، امریکا از زبان سخنگوی وزارت خارجه‌اش اعلان نمود: «ما از تلاش‌هایی‌که ‌در الجزایر به هدف‌ترسیم راهکار جدید و از طریق مذاکراتی‌که ‌بیانگر ارادۀ تمام الجزائری‌ها و آرزوهای‌شان برای آیندۀ شکوفا و امن صورت گیرد، حمایت می‌کنیم. به حق مردم الجزایر در راه‌اندازی تظاهرات و ابراز نظر مسالمت‌آمیز احترام گذاشته و گزارش‌هایی را که ‌از به تأخیر انداختن انتخابات خبر می‌دهد، از نزدیک تعقیب می‌کنیم و از حق مردم الجزایر در انتخاب سرنوشت‌شان از طریق انتخابات آزاد و شفاف حمایت می‌نماییم.» (منبع: رویترز شروق الجزائریه 12 مارچ 2019م) اما این سخنگوی امریکایی در مورد تصامیم بوتفلیقه ابراز نظری نکرد، یعنی امریکا این تصامیم را نادیده گرفت که ‌به معنی عدم موافقت و تأیید آن می‌باشد و این که ‌امریکا با لغو نمودن انتخابات مخالف است.

معلوم بود که‌رسانه‌های امریکایی پس از اعلان تصامیم بوتفلیقه بر خلاف وی و تصامیم او بود؛ چنانچه روزنامۀ "نیویارک تایمز" در مورد موقف اپوزسیون و مردد بودن آن در مورد اهداف بوتفلیقه سخن گفته و پیام وی را به اعتراض کننده‌گان یک نیرنگ خواند. روزنامۀ "واشنگتن پوست" از تلاش‌های غیر علنی بوتفلیقه برای تمدید دورۀ حکومت‌اش و فرار از تسلیم نمودن قدرت برای فرد دیگر و باز گذاشتن میدان، سخن گفت. به این‌ترتیب، معلوم می‌شود که ‌موقف امریکا در خصوص اعتراض‌های الجزایر اینست که ‌از بوتفلیقه حمایت نمی‌کند و سعی دارد با استفاده از اعتراض‌ها نفوذ‌ش را در الجزایر گسترش دهد و برای این کار از هرگونه حادثه‌ای استفاده می‌کند؛ اسلوبی‌که ‌در هر سرزمینی آن را به کار می‌گیرد.

امریکا این تلاش‌ها را برای حمایت از مردم نمی‌کند؛ زیرا دیدیم که‌ همین امریکا در مصر، عراق، سوریه سومالیا، افغانستان و سایر مناطق با مردم و موقف آنان در برابر حکومت‌های‌شان چه کرد، چه از طریق مداخله‌های مستقیم و چه با راه‌اندازی انقلاب‌ها و یا هم وادار نمودن دولت‌های شریک و مزدور‌ش برای مداخله به نماینده‌گی از خودش.

فرانسه: فرانسه موقف مترددی داشت؛ یک بار در کنار بوتفلیقه و یک بار بر ضد وی، یعنی سعی می‌کند با استفاده از فرصت و بدون به چالش کشیدن انگلیس نفوذ‌ش را گسترش دهد. فرانسه با دقت تمام حوادث الجزایر را دنبال نمود؛ طوری‌که ‌انگار دارد تحولات داخلی فرانسه را دنبال می‌کند و انگار در برابر مستعمره‌های سابق‌اش مسئولیت دارد! وزارت خارجۀ فرانسه به تاریخ 4 مارچ 2019م اعلان نمود: «پاریس از تصمیم عبدالعزیز بوتفلیقه برای کاندیداتوری‌اش در انتخابات ریاست جمهوری ماه نیسان آگاهی حاصل نموده و امیدوار است رأی‌گیری در بهترین شرایط ممکن صورت گیرد.» هم‌چنین گفت: «تصمیم با مردم الجزایر است که ‌چه کسی را به عنوان رهبر خویش انتخاب خواهند نمود و تصمیم آیندۀ الجزایر در دست مردم آن است.» (منبع: رویترز 4 مارچ 2019م) باتیست لوموین سکرتر دولت در امور خارجۀ فرانسه نیز در اظهاراتی به رادیوی دولتی فرانسه به تاریخ 5 مارچ 2019م چنین گفت: «از نیروهای الجزایر می‌خواهیم به جوانان اجازۀ تظاهرات را بدهند. فرانسه به این باور است که ‌جوانان آنچه در دل دارند، با آرامی‌ابراز می‌کنند؛ پس ما باید به آنان اجازه دهیم آن را ابراز نمایند.» اما زمانی‌که‌ بوتفلیقه تصامیم‌اش را اعلان نمود، ماکرون رئیس جمهور فرانسه از آن استقبال نموده گفت: «تصمیم عبدالعزیز بوتفلیقه برای پس گرفتن کاندیداتوری‌اش برای دورۀ پنجم ریاست جمهوری، فصل جدیدی را در تاریخ الجزایر می‌گشاید و ما خواستار حکومت انتقالی برای مدت معقولی می‌باشیم.» وی هم‌چنین گفت: «با تمام توان و با صداقت و احترام کامل سعی خواهیم نمود در این مرحلۀ انتقالی در کنار الجزایر قرار داشته باشیم.» لودریان وزیر خارجۀ فرانسه نیز از گامی‌که ‌بوتفلیقه برای تجدید نظام سیاسی در الجزایر بر داشته، استقبال نمود. (منبع: رادیو الجزایر 12 مارچ 2019م)

پس معلوم می‌شود که ‌فرانسه سعی دارد طوری وانمود کند که ‌انگار اعتراض‌ها را تأیید می‌کند و در عین حال نمی‌خواهد بوتفلیقه را سراسیمه کند و به همین دلیل است که ‌از تصامیم وی استقبال می‌کند. این موقف فرانسه از دو مسئله نشئت می‌گیرد: اول، می‌خواهد به گونۀ ساده و بدون سراسیمه نمودن قدرت حاکم مداخله نماید. دوم، نمی‌خواهد طوری ظاهر شود که ‌انگار در کنار امریکا و علیه بوتفلیقه قرار داد؛ زیرا فرانسه به عنوان بخشی از اروپا، اگر نتواند در الجزایر جای انگلیس را بگیرد، نفوذ انگلیس در این سرزمین را بر نفوذ امریکا‌ترجیح می‌دهد.

در مورد رسانه‌های فرانسه باید گفت که ‌فرانس 24 به تاریخ 2 مارچ 2019م، دیدگاه‌های رسانه‌های فرانسه را این چنین انعکاس داد: «نشریۀ لیبراسیون فرانسه نوشت: "جوانان الجزایری سخت تشنۀ تأمین عدالت اجتماعی بوده و خواستار تغییر می‌باشند، مخصوصاً آنانی‌که‌ در طول زندگی خویش به جز بوتفلیقه کسی دیگری را به صفت رئیس جمهور نمی‌شناسند." هم‌چنین افزود: "جوانان الجزایر نمی‌دانند چرا باید عواقب گذشته‌ای را تحمل کنند که ‌در آن سهمی‌نداشته اند. این جوانان که‌ مملو از زنده‌گی و نشاط می‌باشند، مستحق چیزی بیشتر از تسلط سیاسی استند که ‌توسط نظامی ‌بالای آنان تحمیل گردیده که‌ درِ خود را در پس یک رئیس جمهور غیر واقعی پنهان می‌کند.» و اما روزنامۀ لوفیغارو "راستگرا" در تویتر نخست، صفحه‌ای که ‌به تظاهرات الجزایر اختصاص داده بود، چنین نوشت: «موجی سرکش در برابر حکومت الجزایر، این روزنامه به: «مشارکت برخی از شخصیت‌های سیاسی و حزبی در تظاهرات اشاره نمود، مانند علی بن فلیس رئیس حزب "پیش آهنگان آزادی" و رشید نکاز کاندیدای انتخابات پیش رو و احمد بن بیتور رئیس حکومت سابق و عبدالعزیز رحابی وزیر فرهنگ، که ‌در جریان دورۀ اول حکومت بوتفلیقه از موقف‌اش استعفاء نموده بود.». (منبع: فرانس24 2 مارچ 2019م)

8. اما انگلیس هیچ‌گونه اظهار نظر رسمی‌نشان نداد و رسانه‌های انگلیسی روی اعتراض‌ها تمرکز نکرده و خبیثانه از کنار آن می‌گذرد؛ نه از اقدامات بوتفلیقه انتقاد و نه از اعتراض کننده‌گان حمایت می‌کند. این موقف‌گیری نشان می‌دهد که ‌انگلیس با بوتفلیقه بوده، از وی حمایت می‌کند و نمی‌خواهد قدرت‌اش را از دست بدهد و به همین دلیل است که ‌سعی نکرده توسط رسانه‌هایش مردم را برانگیزد و حوادث را بزرگ و جدی نشان دهد؛ موقفی‌که ‌در برابر اعتراض در مصر، ‌ترکیه و سودان گرفت؛ طوری‌که ‌بالای جریان‌های مخالف تمرکز نمود و اظهارات و شخصیت‌های آن، به ویژه وابسته‌گان خودش را برجسته می‌نمود و از عملکردهای نظام‌ها و سرکوب‌گری‌های آن سخت انتقاد می‌نمود. اما در قضیۀ الجزایر این موقف را اتخاذ نکرد. این بیانگر آنست که ‌نفوذ سیاسی در الجزایر از آن انگلیس است و از عملکردهای بوتفلیقه و دار و دسته‌اش مطمئن است. انگلیس بر اساس سیاست خبیثانه‌ای که ‌دارد، طوری وانمود می‌کند که‌ انگار این مسئله هیچ ربطی به آن ندارد؛ بناءً خود را طرف قرار نمی‌دهد تا از مزدورانش حفاظت نموده باشد.

9. خلاصه این‌که ‌به گمان اغلب پاسخ درست به پرسش‌های مطرح شده قرار ذیل است:

الف) اعتراض‌ها خودجوش و طبیعی بوده و در واکنش به ظلم سیاسی و اقتصادی نظام بالا گرفته؛ زیرا بوتفلیقه و دار و دسته‌اش حاکمیت و دارایی‌ها را در انحصار خود قرار داده و سعی دارند قانون اساسی را بر وفق مراد خود تغییر دهند. هرچند وضعیت صحی بوتفلیقه نامتوازن بوده و توان تحرک و سخن گفتن را ندارد؛ اما بازهم می‌خواهد به جای دورۀ پنجم، چهارم‌اش را طولانی‌تر نماید. او و دار و دسته‌اش متهم به فساد و اختلاص می‌باشند، در حالی‌که‌ مردم از وضعیت سخت زندگی، فقر، افزایش قیمت‌ها، بیکاری و عدم توان خریداری نیازهای اولیۀ زندگی‌شان رنج می‌برند و این در حالی است که ‌در سرزمینی ثروت‌مند و غنی و به ویژه نفت و گاز به سر می‌برند؛ اما تمام این سرمایه‌ها را شرکت‌های بیگانه و به کمک سران حکومت و اطرافیان بوتفلیقه به تاراج می‌برند و مردم از شدت تنگ‌دستی و مشقات زندگی به خود می‌پیچند.

ب) بوتفلیقه اصرار دارد به هیچ‌وجه از صحنۀ سیاسی کنار نرود؛ مگر این‌که ‌مرگ او را وادار به این کار کند. اردو و طبقۀ سیاسی وابسته به انگلیس از او پشتیبانی می‌کنند؛ زیرا انگلیس نفوذ سیاسی را در اختیار داشته و قصد دارد نظام حاکم و سران آن را در قدرت نگهدارد. این‌که ‌حکومت‌مداران از وابسته‌گان انگلیس استند، برای انگلیس در شمال افریقا و در برابر امریکا یک امر حیاتی و مهم به شمار می‌رود؛ چنانچه الجزایر در برابر حفتر مزدور امریکا در لیبیا قرار دارد و سعی می‌کند جبهۀ پولیساریو را، که‌ از حمایت امریکا بر خوردار می‌باشد، مهار نماید.

ج) فرانسه در الجزایر منافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی استعمارگرانه دارد و هنوز احساسات استعمارگرانۀ کهن الجزایر در فکر آن خطور می‌کند. از زمان انقلاب بومدین در سال 1965م، فرانسه با انگلیس، که‌ نفوذ سیاسی‌اش را در الجزایر گسترش داده، توافق نموده که ‌هردو در برابر امریکا قرار گیرند؛ زیرا امریکا برای گسترش نفوذ‌ش در این سرزمین با هردو رقابت می‌کند. هم‌چنین انگلیس و فرانسه توافق کرده اند تا در برابر مردم مسلمان این سرزمین قرار گیرند؛ مردمی‌که ‌سعی دارند خود را از زیر یوغ استعمار غرب به شمول تمام دولت‌ها و اشکال آن آزاد نمایند و مردمی‌که‌ دل‌های‌شان برای اسلام و برپایی دولت اسلام و تطبیق آن می‌تپند؛ زیرا بیشتر مردم این سرزمین می‌دانند که‌ عدالت، حق و خیر را تنها می‌توان در دامن اسلام یافت و نه در هیچ جای دیگر.

وابسته‌گان فرانسه در سال 1992م انقلابی را سازمان‌دهی نمودند و با راه‌اندازی شر و فساد، صدها هزار تن را کشتند. درست به سان بادارشان فرانسه که ‌یک‌ونیم میلیون تن از مردم الجزایر را در جنگ آزادی به شهادت رساند. به هر حال، چنان‌که‌ گفتیم؛ بعضی از طرف‌داران فرانسه در اعتراض‌ها شرکت نمودند و سعی کردند بر امواج آن سوار شوند؛ اما با احتیاط...

د) امریکا سعی دارد راهش را به سوی الجزایر باز کند؛ بناءً از شرایط موجود و اعتراض‌ها استفاده می‌کند. امریکا ادعا دارد که‌ مخالف ظلم و استبداد بوده و از حق مردم دفاع می‌کند، در حالی‌که‌ هیچ اعتنایی به ظلم، جور و اسبتداد ندارد؛ ‌حتی در سراسر جهان از آن حمایت نموده و نظام‌های خودخواه و ظالم را، به ویژه در سرزمین‌های اسلامی ‌و از جمله سرزمین‌های عربی، تأیید و تقویت می‌کند. چنانچه حکومت سلمان و پسر‌ش را در سعودی و حکومت عبدالفتاح سیسی در مصر و حکومت ظالم عراق را به صورت مستقیم و حکومت سوریه را به صورت غیرمستقیم و توسط شرکاء و مزدورانش پشتیبانی می‌کند. پس دیده می‌شود که امریکا ‌نگران مردم الجزایر نیست؛ بلکه ‌هدف اصلی‌اش اینست که‌ در الجزایر برای نیروهایش "افریکوم" پایگاهی بسازد و توسط آن نفوذ خویش را در شمال افریقا و از آن جا به جانب جنوب صحرا و غرب افریقا گسترش دهد و جای نفوذ فرانسه را در آن بگیرد. امریکا هم‌چنین از قرار گرفتن الجزایر در برابر مزدور امریکا، حفتر، که ‌قصد دارد بالای غرب لیبیا مسلط شود، ناراحت است؛ به علاوه این که ‌امریکا به سرمایه‌های الجزایر نیز چشم دوخته است.

هـ) اما مردم الجزایر ظاهراً به این واقعیت‌ها پی‌برده اند، چنانچه از شعارهایی‌که ‌در اعتراض‌ها سر می‌دادند، چنین بر می‌آید: «نه واشنگتن؛ نه پاریس! ماییم که رئیس ‌انتخاب می‌کنیم.» چنین شعارها بیانگر اینست که ‌مردم به مداخله‌هایی بیگانه‌گان و اهداف آنان پی‌برده اند و این مسئله را به خوبی درک می‌کنند؛ زیرا مردم این سرزمین با مزدوران و جنایتکاران تجربۀ دیرینه داشته و نقش دولت‌های استعمارگر و قرار گرفتن آنان را در عقب نظام‌های مزدور و فاسد به خوبی می‌دانند و سعی دارد با جدیت تغییر ایجاد کنند. مردم الجزایر سخت خواهان برگشتن اسلام به صحنه حکومت استند؛ چنانچه در سال 1991م 84درصد به کسانی رأی دادند که‌ شعار برگرداندن اسلام به حکومت را سر می‌دادند. راهپیمایی‌هایی را از مساجد و پس از نماز جمعه راه‌اندازی می‌نمودند که ‌به خوبی بیانگر احساسات اسلامی‌ مردم است و سیکولرانی‌که‌ در اعتراض‌ها شرکت می‌کردند، به این حقیقت اعتراف داشتند؛ زیرا شاهد موج عظیم حضور مردم را در مساجد شاهد بودند.

و) این‌که‌ نتیجۀ این اعتراض‌ها و تحرکات چه خواهد شد، باید گفت که‌ طبقه سیاسی فعال در الجزایر، که‌ مراجع تصمیم گیرنده را در اختیار دارند، عموماً وابسته به انگلیس می‌باشند. اما طرف‌داران و وابسته‌گان فرانسه اندک و ضعیف شده اند، چنانچه بوتفلیقه در جریان حکومت‌اش، که ‌از بیست سال فراتر می‌رود، توانسته بیشتر وابسته‌گان به فرانسه را از مراکز حساس و مراجع تصمیم دور نموده است و در حال حاضر بزرگ‌ترین خواست آنان اینست که‌ در برخی از مراکز غیر اساسی به آنان سهمی‌داده شود؛ نه این‌که ‌جای‌گزین مزدوران انگلیس شوند؛ در حدی‌که ‌براورده شدن همین هدف‌شان نیز بسته‌گی به میزان موفقیت‌شان در استفاده از اعتراض‌های موجود و سوار شدن بر امواج آن دارد تا با استفاده از آن برای خود وزنی بسازند.

ز) اما امریکا در الجزایر نیاز به طبقه سیاسی دارد که ‌قابل ذکر باشد و امریکا معمولاً در چنین مواردی به اردو روی می‌آورد و اردوی الجزایر در حال حاضر از حکومت برحال حمایت می‌کند. یعنی این که‌ بعید به نظر می‌رسد اعتراض‌های کنونی بتواند جهت وابسته‌گی سیاسی حکومت را از انگلیس به جانب فرانسه و یا امریکا تغییر دهد.

ح) این‌که ‌بوتفلیقه به حاکمیت ادامه خواهد داد یا خیر، باید گفت که‌ او در حال حاضر عملاً حکومت نمی‌کند؛ بلکه ‌این دار و دسته‌اش هستند که ‌حکومت را اداره می‌کنند و آنان نیز مانند خود او وابسته به انگلیس می‌باشند. بعید به نظر نمی‌رسد در صورت شدت گرفتن اعتراض‌ها، به خصوص اعتصاب نفت و گاز، که ‌انگلیس از اسلوب معمول و مکر و خباثت همیشه‌گی‌اش استفاده نموده، بوتفلیقه‌ای را که‌رنگ و صدایش تغییر خورده، کنار زده و بوتفلیقه‌ای دیگری را با رنگ بشاش و صدای رسا بر سر قدرت آورند.

ط) اما باید دانست که‌ نظام حاکم تا زمانی‌که ‌از الله و رسولش به دور باشد و از نظام‌های غرب سرمایه‌داری، که ‌منبع شر و فساد می‌باشند، اطاعت و پیروی نماید، به هیچ‌وجه درد و رنج مردم را تسکین نخواهد داد و به تنگ‌دستی و فقر آنان نقطۀ پایان نخواهد گذاشت. آنچه مشکلات را حل و فصل نموده و به درد و رنج مردم مسلمان پایان خواهد داد، اینست که ‌به شریعت الله سبحانه وتعالی روی آورده شود. اعتراض کننده‌گان، که ‌اکثریت مطلق‌شان مسلمانان استند، باید خواستۀ اصلی و قضیۀ سرنوشت‌ساز خویش را اسلام و دولت اسلام(خلافت راشده بر منهج نبوت) قرار می‌دادند؛ زیرا عزت دنیا و آخرت آنان و دست‌رسی به زندگی آبرومندانه را تنها در سایۀ آن می‌توانند حاصل کنند و عدل و خیر و برکت را در سراسر جهان گسترش دهند؛ طوری‌که‌ از هیچ‌گونه بدبختی و تنگ‌دستی رنج نخواهند برد؛ بلکه‌ در دنیا و‌ آخرت سربلند و کامیابی را نصیب خود می‌نمودند.

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۖ وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً

[طه: 124-123]

ترجمه: هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در رنج خواهد بود! و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!

14رجب 1440هـ.ق

21 مارچ 2019م

Last modified onسه شنبه, 02 آوریل 2019

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه