شنبه, ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
عقد باطل و فاسد در نکاح
بسم الله الرحمن الرحيم

عقد باطل و فاسد در نکاح

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله و برکاته!

امیر ما، الله سبحانه و تعالی شما را در حفظ خود داشته باشد! پرسش من اینست که فرق بین شروط صحت و شروط انعقاد در ازدواج چیست؟ و این‌که اثر این شروط بر عقد چی بوده، چی وقت باطل و چی وقت فاسدش می‌کند؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر نصیب فرموده و شما را بر دشمنان‌تان نصرت نصیب نماید و همیشه در حفظ الله سبحانه وتعالی باشید!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1- این مسئله را ما در نظام اجتماعی بیان و تفصیل نموده‌، چنین بیان داشتیم:

«...ازدواج با ایجاب و قبول شرعی منعقد می‌شود. ایجاب؛ سخن یکی ازعاقدَین می‌باشد که اول صادر می‌شود. هم‌چنان قبول سخن عاقد دیگر می‌باشد که در مرحلۀ دوم صادر می‌شود، و برای منعقد شدن ازدواج چهار شرط لازم است:

شرط اول: ایجاب و قبول در یک مجلس صورت گیرد، یعنی مجلسی‌که در آن ایجاب صورت می‌گیرد، باید در عین مجلس قبول هم صورت گیرد و این در صورتی می‌باشد که هردو طرف حاضر باشند، و اگر یکی از آن‌ها در یک شهر و دیگری آن در شهر دیگر حضور داشت و یکی از آن‌ها به دیگرش نامه‌ای در ارتباط ازداوج نوشت و جانب مقابل قبول کرد، ازداوج در این حالت منعقد می‌شود؛ لیکن شرط در این حالت این می‌باشد که پیام را خودش بخواند و یا این‌که برای شاهدها بخواند که فلان شخص برای من نامۀ خواستگاری فرستاده و هردوی‌شان را در یک مجلس شاهد بگیرد که من با فلان شخص ازدواج می‌کنم.

شرط دوم: باید هریکی از متعاقدین سخن یک دیگر را بشنوند و این‌که یکی از آن دو دیگرش را بفهماند. به این‌گونه جانب مقابل درک کند که هدف از آنچه گفته شد، دعوت برای ازدواج است. اگر جانب مقابل مقصود درخواست کننده برای ازدواج را ندانست، بدلیل این‌که درست نشنید و یا هم فهمانده نشد، چنانچه مردی به زنی جملۀ "من با تو ازدوج می‌کنم" را به زبان فرانسوی بگوید و زن این را نفهمد و یا هم لفظی را که مرد برایش تلقین نموده است، بازگو کند، بدون این‌که معنی و مفهومش را درک کرده‌باشد و مرد هم بدون این‌که بداند هدف زن از آنچه می‌گوید، عقد ازدواج است، قبول کرده‌باشد؛ در این صورت ازدواج منعقد نمی‌شود، و اگر زن این را بفهمد که هدف مرد عقد ازدوج با من است، در این صورت عقد ازدواج صورت می‌گیرد.

شرط سوم: این‌که قبول با ایجاب در تعارض و مخالفت قرار نگیرد، برابر است که مخالفت در تمام ایجاب باشد و یا هم در بعضی ایجاب.

شرط چهارم: این‌که شریعت عقد یکی از آن دو را به دیگرش مباح قرار داده‌باشد، به این‌گونه که زن مسلمان و یا از اهل کتاب باشد و مرد مسلمان باشد، نه چیزی دیگر.

پس زمانی‌که عقد، شروط چهارگانه را تکمیل نمود، عقد ازدواج منعقد می‌گردد و اگر یکی از آن تکمیل نگردد، ازدواج منعقد نشده و از اساس باطل می‌باشد. زمانی‌که ازدواج منعقد گردید، ضرور است که شروط صحت ازدواج تکمیل شود و آن سه شرط می‌باشد:

اول: باید زن برای عقد ازدواج حلال باشد؛ مثلاً: جمع میان دوخواهر نباشد.

دوم: نکاح درست نمی‌شود؛ مگر به اجازۀ ولی. زن به تنهایی خود مالک نیست که نفس خود را به ازدواج دهد و یا کسی دیگری را به ازدواج دهد، چنانچه نمی‌تواند در ازدواج خود غیر از ولی‌اش را به وکالت برگزیند و اگر این کار را انجام داد، نکاحش درست نمی‌باشد.

سوم: حضور دو شاهد مسلمان، بالغ، عاقل و شنوندۀ سخنان عاقدَین، و این‌که هدفِ سخنی را که به ایجاب و قبول حاصل می‌شود، بدانند که عقد ازدواج می‌باشد.

اگر عقد این شروط را تکمیل نمود، صحیح بوده و اگر یکی از آن‌ها ناقص باشد، نکاح فاسد می‌باشد.

بعد از بیان این شروط، ادلۀ این شروط را در کتاب نظام اجتماعی توضیح نمودیم و از آن واضح می‌گردد که اگر شروط انعقاد تکمیل نگردید، عقد باطل می‌گردد و اگر شروط صحت تکمیل نگردید، عقد ازدواج فاسد می‌شود.

2- برای وضاحت بیشتر لازم است که اختلاف بین فساد و بطلان را بیان کنیم. بطلان عدم موافقت امر شارع از حیث اصل می‌باشد، یعنی این‌که در اصل ممنوع می‌باشد یا این‌که عدم تکمیل شرط باعث اخلال در اصل فعل می‌شود. بر خلاف فساد که در اصل موافق شریعت بوده؛ مگر وصف‌اش، به غیر فاسد کننده به اصل، مخالفت امر شارع می‌باشد.

وجود فساد در عبادات متصور نمی‌باشد، بلکه بطلان متصور می‌شود؛ چون کسی‌که از شرایط و ارکان آن پیروی می‌کند، این را در می‌یابد که همه‌اش متعلق به اصل می‌باشد. مگر فساد در معاملات و عقود تصور می‌شود؛ مثلاً: خرید و فروش جنین در بطن حیوانات از اساس باطل بوده، چرا که در اصل نهی شده است و بر خلاف بیع شهری به بادیه نشین بیع فاسد می‌باشد؛ چون از خاطر نفهمیدن قیمت‌ها، در این صورت بعد از بررسی بازار و نرخ اسعار اختیار دارد که بیع را نافذ می‌کند و یا فسخ.

هم‌چنان شرکت سهامی از اساسش باطل می‌باشد؛ زیرا که یک شرکت کامل نبوده و خالی از شروط است که به اصل تعلق می‌گیرد؛ اما اگر شرکاء بر حسب شروط شرعی اشتراک نمودند، غیر از این‌که یکی از شریک‌ها شرط بگذارد که برای او مبلغ معین باشد، این‌گونه شراکت فاسد بوده، زیرا کمی و کاستی در وصف می‌باشد، نه در اصل؛ چون برای هر سهم‌دار و شریک، نسبت از فایده می‌باشد و برایش پول و مبلغ معینی نمی‌باشد؛ پس در این صورت شرکت نقصان می‌بیند؛ اما اگر شرکاء به نسبت فایده اتفاق نمودند، در این صورت فساد از بین رفته و عقد صورت صحیح را به خود می‌گیرد.

هم‌چنان فرق بین باطل و فاسد در عبادات وجود ندارد، یا بصورت عموم صحیح بوده که از ذمه ساقط می‌شود و یا هم غیرصحیح بوده که واجب به انجامش ساقط نمی‌شود. پس نماز یا صحیح است و یا این‌که باطل؛ نه چیزی دیگر. اما بطلان در عقود مالی از فساد متفاوت است؛ مثل عقود بیع، اجاره، حواله، شرکت و امثال این‌ها.

اما در نکاح باطل و فاسد هردویش مخالف شریعت بوده و عقد باطل از اساسش ملغی است و مرتب بر آثارش نمی‌باشد؛ مثلاً: بر اساس این‌گونه عقد وقتی‌که جماع و همبستری صورت گیرد، آن در حکم زنا می‌باشد و طفلی‌که در نتیجۀ این عقد به دنیا می‌آید، به "وطی(دخول)" کننده تعلق نمی‌گیرد و عدت، استحقاق مهر و محرمات به خویشاوندی هم در نتیجۀ این‌گونه عقد وجود ندارد؛ پس این‌گونه عقد از اساس و بنیاد باطل می‌باشد. اما عقد فاسد مخالفت شریعت در شروط صحت آن بوده؛ نه در شروط انعقاد. با وجود گناهی‌که بر عاقدین است، اگر وطی(دخول) صورت گرفته باشد، آثارش مرتب می‌شود؛ اما اگر در عقد فاسد دخول صورت نگرفته باشد، آثارش مرتب نمی‌شود. از جمله آثاری‌که در حالت دخول زوج بر زوجه در عقد فاسد مرتب می‌شوند:

مهر: مهر در نکاحِ فاسد با انجام دخول واجب می‌شود. از رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمینه روایت است که فرمودند:

«أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ فَإِنْ دَخَلَ بِهَا فَلَهَا الْمَهْرُ بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا...»

(أخرجه الترمذی و قال حديث حسن)

ترجمه: هر آن زنی‌که بدون اجازۀ ولی‌اش خود را در عقد نکاح در می‌آورد، نکاحش باطل است، باطل است، باطل است؛ اگر بر آن دخول صورت گیرد، برایش در مقابل آنچه از فرج ‌اش حلال شماریده شده، مهر واجب می‌باشد. ...

 در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم مهر را در نکاحِ فاسد بر زنانی‌که بدون اجازۀ ولی نکاح می‌کنند، واجب شمرده است، به شرط این‌که دخول صورت گرفته باشد.

هم‌چنان رسول الله صلی الله علیه وسلم مهر را در حدیث متعلق بر دخول نمودن واجب گردانیده:

«فَإِنْ دَخَلَ بِهَا فَلَهَا الْمَهْرُ بِمَا اسْتَحَلَّ مِنْ فَرْجِهَا»

ترجمه: اگر بر آن دخول صورت گیرد، برایش در مقابل آنچه از فرج‌اش حلال شماریده شده، مهر واجب می‌باشد.

هم‌چنان در نکاح فاسد آثارهای دیگری مرتب می‌شود که دخول صورت گرفته باشد، لیکن در این مورد تفاصیل و اختلافات فقهی؛ مثل: عدت، نسب، ارث حرمت مصاهره وغیره جود دارد، پس اگر کسی را نیاز باشد، می‌تواند به مکان خودش رجوع کند. الله سبحانه وتعالی داناتر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابورشته

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه