شنبه, ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
قاعدۀ شرعی: علت از لحاظ وجود و عدم وجود با معلول گردش میکند
بسم الله الرحمن الرحيم

قاعدۀ شرعی: علت از لحاظ وجود و عدم وجود با معلول گردش میکند

(ترجمه)

به رفيق احمد ابوجعفر!

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه وتعالی بر تلاش‏های شما خیر و برکت بیندازد و شما را پاداش خیر دهد.

شیخ بزرگوار! می‌خواهم پیرامون قاعدۀ شرعی "علت با معلول وجوداً و عدماً دوران می‌کند" سؤالی داشته باشم؛ سؤال چنین است: از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد تبادله و فروش خرمای تر با خرمای خشک سؤال شد؛ فرمودند آیا خرما زمانی‌که خشک شود، وزنش کم نمی‌شود؟ گفتند: بلی. پس گفت: نه خیر، در این صورت جواز ندارد. اکنون اگر مقدار کمی و تنقیص را بدانیم و عوضش را بپردازیم، آیا بیع درست می‌شود؟ به عبارت دیگر، هرگاه وزن خرمای تر یک کیلو باشد و زمانی‌که خشک شود، 900 گرام وزنش باقی بماند، پس آیا جائز است خرمای 900گرام را به یک کیلو خرمای خشک بفروشیم؟ و هرگاه پاسخ نه باشد؛ پس چی فائده است که گویم، علت "کم شدن" است؟

پاسخ:

وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته!

شما در سؤال خویش اشاره به مسئله‌ای دارید که در جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی در مورد علت اشاره‏ شده است. برخی از متون کتاب شخصیه را که به سؤال شما ارتباط دارد، نقل می‌کنم: «اما علتی‌که دلالتاً بر آن دلیل اشاره داشته باشد، این بخش را تنبیه و اشاره گویند و آن دو قسم است. اول: این‌که حکم بر توصیفی قابل مفهوم استوار باشد. ... دوم: این‌که علت همراه با مدلول لفظاً از لحاظ وضع همراه باشد، نه این‌که لفظ به وضعِ علت خود اشاره داشته باشد و آن پنچ نوع است که در اینجا تنها موارد مرتبط به موضوع را نقل می‌کنم:

این‌که شارع همرای حکم وصفی را ذکر کند که هرگاه نتوانیم بدان علت‌جوی نماییم، هیچ فائده‌ای ندارد که جایگاه شارع از این کار منزه است و نصوص شرعی عادتاً هرآنچه را ذکر می‌کند، اعتبار شرعی دارد و ازین جهت، این وصف علت می باشد و نص بدان تعلیل می‌گردد؛ مثال: این‌که هرگاه کلام جواب سؤالی باشد، برابر است که وصف در محل سؤال باشد و یا در بیان حکم از محل سؤال به شبیه محل سؤال عدول نماید؛ چنانچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است:

«أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ جَوَازِ بَيْعِ الرُّطَبِ بِالتَّمْرِ، فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم: هَلْ يَنْقُصُ الرُّطَبُ إِذَا يَبِس؟ فَقَالُوا: نَعَمْ، فَقَالَ: فَلاَ إِذَنْ»

(اخرجه الدار قطنی)

ترجمه: از وی(رسول الله صلی الله علیه وسلم) در حکم جواز مبادله خرمای تر با خشک سؤال شد، پس رسول الله صلی الله وسلم گفت: آیا خرمای تازه زمانیکه خشک شود، کم نمیشود؟ گفتند: بلی. پس گفت: این بیع درست نیست.

پس همراهی حکم با وصف "نقصان" در جواب آن‌ها مبنی بر این‌که خرمای تازه زمانی خشک شود، کم می‌زند، امکان ندارد عبث ذکر شده باشد، بلکه در آن لزوماً فائده هم وجود دارد.

همراهی جواب رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیع خرما با حرف "فا" در قولش "فلا إذن" ساختار تعلیل را واضح می‌سازد و اشاره بدان دارد که نقصان علتی برای امتناع فروش خرمای تازه با خشک است و از جملۀ ترتیب آن است که حکم بالای وصف به حرف "فا" با حرف "إذن" همراه گردیده است. درین مثال وصفی‌که ذکر شده است، واقعاً در محل سؤال قرار گرفته است. مثال این‌که وصف در غیرمحل سؤال قرار گیرد، حالتی است که از بیان حکم به حکم شبیه آن که در محل سؤال قرار گیرد، عدول شود. چنانچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است، زمانی‌که دختر خثعمیه از وی الله صلی الله علیه وسلم پرسید: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، پدرم را مرگ فراگرفت و بالای آن ادای حج فرض بود، از طرف وی حج کنم، آیا پذیرفته خواهد شد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أرأيتِ لوْ كانَ على أبيكِ دَيْنٌ أَكُنْتِ قاضِيَتَه؟ قالت: نعم. قال: فَدَيْنُ اللَّهِ أَحَقُّ بالقَضاء»

ترجمه: هرگاه بالای پدرت قرض باشد و از طرف وی اداء گردد، آیا اداء نمیشود؟ گفت: بلی، میشود. باز فرمودند: پس قرض الله سبحانه وتعالی اولی تر است تا اداء گردد.

درین حدیث خثعمیه از حج سؤال کرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم قرض بنی آدم را ذکر کرده و برای آنچه سؤال شده بود، نظیر و مانندی بیان کرد؛ نه این‌که به نفس سؤال جواب داده باشد؛ ولی این حکم را متصلاً با جواب سؤال بیان نمود. درینجا همرای حکم وصف دَین را بیان نمود و امکان ندارد که بیهوده ذکر شود و حتماً فائده‌ای دارد. یادآوری رسول الله صلی الله علیه وسلم وصف را همراه با ترتیب حکم دلالت به علت دارد و اگر چنین نباشد، ذکر آن عبث و بیهوده می‌باشد.

چنانچه مشاهده گردید، متن مذکور پاسخ شما را در خود جا داده است: هرگاه جواب چنین باشد که بیع در آن صورت نادرست است، پس چه فائده دارد که بگوییم علت همان نقصان است؟...» متن چنین بیان کرده که خرمای تازه زمانی‌که خشک شود، چی فائده دارد؟ در متن آمده است: «همراهی حکم با وصف نقصان، در جواب سؤال شان مبنی بر این‌که آیا خرما زمانی‌که خشک شود، کم می‌گردد، بیهوده نبوده، بلکه حتماً فائده‌ای دارد. همراهی جواب رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیع خرما با حرف "فا" در قولش "فلا إذن" ساختار تعلیل را واضح می‌سازد و اشاره بدان دارد که نقصان علتی است برای امتناع فروش خرمای تازه با خشک، و از جمله ترتیب آن است که حکم بالای وصف به حرف "فا" با حرف "إذن" همراه گردیده است، و درین مثال وصفی‌که ذکر شده است، واقعاً در محل سؤال قرار گرفته است؛ پس فائده درینجا وجود علت است؛ یعنی ذکر نقصان بیان علتی است که فروش خرمای تازه را با خشک ممتنع می سازد. ازین جهت درست نیست که بگوئید: چه فائده دارد که علت نقصان باشد؛ این از جمله سؤالات مغالطه است، چنانچه در بحث ذکر گردید، همراهی حکم با وصفِ نقصان فائده آن این است که نقصان علت امتناع فروش خرمای خشک با خرمای تر است؛ هرگاه چنین نمی‌بود، ذکر نقصان فائده‏ای نمی‌داشت. ... فائدۀ آن ذکر علت امتناع بیع بوده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد فروش خرمای تر با خرمای خشک سؤال شد و در مقابل رسول الله صلی الله علیه وسلم از سائل پرسید: آیا خرمای تر زمانی‌که خشک شود، کم نمی‌زند؟ زمانی‌که گفته شد، بلی. پس دوباره رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: نه خیر این‌گونه بیع جواز ندارد.

اما چرا درست نیست که عوض و بدل نقصان را بدهیم، چنانچه در بخش دیگر سؤال شما آمده است: «هرگاه مقدار نقصان و کمی را دانستیم و بدل نقصان را بدهیم، آیا بیع درست است؟» به عبارت دیگر، یک رطل خرمای تازه را به یک رطل خرمای خشک خریداری کردی و سپس آنچه تفاوت وزن بین خرمای تر و خرمای خشک وجود داشت، رفع گردید؛ مثلاً خرمای خشک یک رطل باشد و زمانی‌که خشک شود؛ به اندازۀ 100 گرام آن کم آید، ولی در معاملۀ شما یک رطل خرمای خشک بدهید و جانب مقابل یک رطل خرمای تر بدهد و برعلاوه، یک رطل مقدار 100گرام خرمای دیگر بدهد و عوض کم بودی را تکمیل نماید؛ پس این نوع معامله در اجناس ربوی جائز نمی‌باشد؛ چون هرگاه اجناس ربوی راجنس به جنس تبدیل کنید، پس جائز نیست که در مقابل فرق کمی و صفتی و یا در صورت اختلاف خصائص فائده گرفته شود؛ پس در اصناف ربوی این گونه معامله جائز نمی‌باشد؛ بلکه خرمای خشک با پول فروخته می‌شود و به آن پول خرمای تازه خریداری گردد؛ دلیل آن حدیثی است که بخاری در صحیح خود از یحیی روایت کرده و گفته است: از عقبه بن عبدغافر و او از اباسعید خدری رضی الله عنه شنیده است که گفت:

«جَاءَ بِلَالٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليـه وسلم بِتَمْرٍ بَرْنِيٍّ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم مِنْ أَيْنَ هَذَا قَالَ بِلَالٌ كَانَ عِنْدَنَا تَمْرٌ رَدِيٌّ فَبِعْتُ مِنْهُ صَاعَيْنِ بِصَاعٍ لِنُطْعِمَ النَّبِيَّ صلى الله عليـه وسلم فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليـه وسلم عِنْدَ ذَلِكَ أَوَّهْ أَوَّهْ عَيْنُ الرِّبَا عَيْنُ الرِّبَا لَا تَفْعَلْ وَلَكِنْ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ فَبِعْ التَّمْرَ بِبَيْعٍ آخَرَ ثُمَّ اشْتَرِهِ»

(و اخرجه مسلم كذلك)

ترجمه: از ابوسعید خدری روایت است که گفت: بلال، خرمای بَرنی(یک نوع خرمای بسیار مرغوب) خدمت نبی ‏اكرم صلی الله علیه وسلم آورد، آن حضرت صلی الله علیه وسلم خطاب به او فرمود: این‌ها را از كجا آورده‌ای؟ بلال گفت: نزد ما خرمای نامرغوب بود، دو صاع از آنها را در برابر یک صاع فروختم تا رسول اكرم صلی الله علیه وسلم از آنها بخورد. اینجا بود كه رسول‏الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آه، آه! این معامله عین ربا است، عین ربا است؛ چنین نكن؛ اما هرگاه خواستی خرمای خوب خریداری کنی، خرماهای خودت را بفروش و از پول آن خرمای خوب خریداری کن.

خلاصه و نتیجۀ سخن این‌که فائدۀ ذکر نقصان برای بیان علت امتناع فروش خرمای تر با خرمای خشک است؛ چون خرمای تر زمانی‌که خشک شود کم می زند. ... و اما عدم جواز دفع فرق و یا آنچه ارش(عوض عیب) نامیده می‌شود، در اجناس ربوی اخذ بدلِ فرق جائز نمی‌باشد، آرزو دارم که این بسنده باشد. الله داناترین و حکیم‌ترین است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابورشته

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه