- مطابق
اردوهای مسلمانان؛ خط اول دفاعی امت!
(ترجمه)
هر امت قدرتمند دارای خطوط سرخیست که اجازۀ تخطی از آن را به هیچوجه به کسی نمیدهد. به همین جهت است که امتهای قدرتمند مخصوصاً امتهای مبدئی بهوسیلۀ نیروی نظامی توجه خاص به مبدأ خود دارند و تدابیری را که توانائی حمایت، انتشار و تسلط بر مبادی دیگر را داشته باشند، اتخاذ کرده و نیروهای نظامیاش را برای تحقق این هدف به عنوان نیروی نظامی، سیاسی و مبدئی دولت مؤظف میکند. اما با ظهور نظام سرمایهداری و طرز تفکر "پراگماتیزم" این معادله بر خطوط سرخ برای دولت و امتها طریقۀ عملی در تعامل با تهدیدات داخلی و خارجی در خصوص تخطی از این خطوط قرار گرفت که از تجاوز و توهین برمقدسات شروع تا ریختاندن آبرو. حتی کار بهجای رسیده است که مردم این همه تجاوز را بر مقدسات و آبرو از طریق تلوزیون مشاهده میکنند، گویا فیلم مستند و یا فیلم تحریکآمیز را مشاهده داشته باشند و این مناظر در جامعۀ بینالملل هیچ عکسالعمل را در پی نداشته است؛ جز که فشار را از آنها کاهش دهد، آنهم وقتیکه کاسۀ صبر مردم لبریز شود. مبالغه نمیکنم که بگویم طرز تفکر جدید غربی(پراگماتیزم) منحطترین طرز تفکر بشری است که قدرت عقل بر حکم و اتخاذ موقف جدی و صحیح را زمانیکه گرفتن موقف جدی لازم است، زایل نموده است.
امت اسلامی در تاریخ تنها امتی است که جایگاه عقل بشری را به او داده و مقدسات و ممنوعات امتهای دیگر را محترم شمرده است تا جائیکه در تاریخ گذشته و حال یک ضربالمثل گشته است و در تاریخ اسلام مثالها برای اثبات این ادعاء زیاد است. از جمله طرز بر خورد پیامبر صلی الله علیه وسلم همرای قریش در نقض صلح حدیبیه، که قریش یکی از فقرههای توافقنامه را نقض نموده و همپیمانانشان بنی بکر را با کمک نظامی، مالی و نفرت در جنگ با بنی خزاعه که هم پیمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند، یاری کردند. از شرایط صلح بین قریش و پیامبر صلی الله علیه و سلم این بود: قبایلیکه در مکه زیست دارند، آزاد هستند که در پیمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و یا قریش داخل شوند. خزاعه در پیمان پیامبر صلی الله علیه وسلم داخل شد و بنی بکر در عهد و پیمان قریش و تعداد از مردان بنی بکر شبانه در سر چاهی از خزاعه بر آنان هجوم بر دند و آن ها را کشتند. قریش بنی بکر را در این کار کمک نمود و عمر بن سالم بزرگ خزاعه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد تا از اقدام بنی بکر علیهشان، به همکاری قریش، در این تجاوز مکارانه و شکنندۀ شرط از شرایط صلح حدیبیه اطلاع دهد. او به مدینه آمد و در مسجد نبوی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم حاضر شد و ابیات را زمزمه نمود که از جملۀ آن ابیات، ابیات زیر است:
«پروردگارا، من محمد را جستجو میکنم که همپیمان پدرم و پدر او است، آنها در وتیر شبانه بر ما هجوم آورده و در حالت رکوع و سجده ما را کشتند.» نقض توافقنامه به صورت غیرمستقیم توسط قریش برای رسول الله صلی الله علیه وسلم به حیث رهبر سیاسی، واقعی و مبدئی ارتش کافی بود که ارتش را بسیج کند؛ نه برای استرداد حیثیت خزاعه و طلب عذرخواهی از قریش؛ بلکه برای کوبیدن قلعههای قریش و فتح مکه. مکه در جزیرةالعرب آن روز و در میان قبایل عرب بسان واشنگتن امروزی بود.
مثال دیگریکه بیان عدم سازش مسلمانان در مقابل بیاحترامی بهحیثیتشان وجود دارد، اقدام یک یهودی از قبیلۀ بنی قینقاع است که عورت زن مسلمان را در بازار برهنه نمود و مسلمانی در بازار دید و یهودی را به قتل رساند، سپس یهودیها بر او هجوم برده و او را به قتل رسانیدند. زمانیکه این خبر را به رسول الله صلی الله علیه وسلم رسانیدند، بدون تردید امر به بسیج ارتش نمود؛ نه برای گرفتن دیه مرد مسلمان که یهودیها او را به قتل رسانیدند و یا برای عذرخواهی یهود از زنیکه به آبروی او تجاوز صورت گرفته بود، بلکه بنی قینقاع را محاصره نمود و از مدینه اخراجشان کرد.
سعد ابن معاذ بر بنی قریظه در شکستن پیمانشان با پیامبر صلی الله علیه وسلم داور قرار گرفت. سعد نسبت به ارزشهای اسلامی که در وجود او نهادینه شده بود و برابر با حرمت خون مسلمانان و آبرویشان بود، بناءً حکم نمود که مردانشان کشته شوند و زنان و اطفالشان هم اسیر. این حکم توسط مردی صورت نگرفته است که با یهود کینۀ قدیمی داشته باشد؛ بلکه حکم او از عمق احکام اسلام نشأت کرده بود، چنانچه این حکم را وحی اقرار نمود که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «واقعاً موافق حکم الله سبحانه وتعالی حکم کردی که از فوق هفت آسمان تأیید شده است.»
مثالهای فراگیریکه به تخطی از خطوط سرخ به تاریخ مسلمین تعلق میگیرد، زیاد است که ارتش امت اسلامی در مقابلشان موقفهای جدی اتخاذ میکردند که همیشه اقتضای جنگ را میکرد؛ از جنگ علیه مرتدین برای دفاع از عقیدۀ اسلام گرفته تا فتوحات مانند فتح عموریه به سبب ندای یک زن رومی که اسیر شده بود و فتح سند به سبب تجاوز دزدان دریائی بر یکی از کشتیهای مسلمانان در دریا وغیره. اما این فتوحات زمانی بود که مسلمانان دارای کیان سیاسی بودند و در رأس این کیان رهبر سیاسی، نظامی و مبدئی وجود داشت، چنانچه مبدأ اسلام تنها مرجعی برای دولت و امت اسلامی بود و تنها احکام اسلام بود، بر حوادثیکه اقتضای گرفتن موقفهای جدی را میکرد، تطبیق میشد.
نبود حاکمیت اسلام و جدائی عقیدۀ اسلامی از عقیدۀ نظامی در میان اردوهای امت اسلامی، حاکمیت حکام مزدوریکه غرب کافر بر مسلمانان گماشته است تا به کفر حکم کنند؛ بلند کردن شعارهای قومی و ملیتگرائی به عنوان عقیدۀ نظامی برای اردوهای اسلامی، این دو سبب شده است تا حکام و اردوهای امت اسلامی برای دفاع از مقدسات امت در فلسطین، کشمیر، شام و برما و قبل از آن در بوسنی و هرزگوینا، کاری را انجام ندهند. اگر مسلمانان امروزه رهبر را مانند حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و یا خلیفهای مانند حضرات ابوبکر، عمر، معتصم بالله و محمد بن قاسم رحمه الله میداشتند؛ برای یهود جز حکم شریعت الله سبحانه وتعالی را قبول نمیکرد؛ چنانچه در حدیث صحیح آمده است:
«تقاتلون الیهود حتی یختبی احدهم وراء الحجر فیقول یا عبد الله هذا یهودی ورائی فاقتله»
ترجمه: یهود تا زمانی با شما میجنگد تا اینکه یکی از آنان در عقب سنگ خود را پنهان میکند و سنگ صدا میکند که ای بندۀ الله(سبحانه وتعالی) در عقب من یهودی است، او را به قتل برسان!
در مورد بودائیها نیز به کمتر از این راضی نمیشدند و از امریکا قبول نمیکردند؛ مگر آن چیزی را که پیامبر صلی الله علیه وسلم از قریش قبول نمود که مکه را فتح کرد. از روس قبول نمیکردند؛ مگر آنچه را که سعد بن معاذ در مورد بنی قریظه حکم کرد و به فتح مسکو... ، و راضی شدن به کمتر از اینها در اسلام خواری و ذلت پنداشته میشود و پراگماتیزم نیز در اسلام وجود ندارد. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿و لله العزة و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لا یعلمون﴾
[منافقون: 8]
ترحمه: عزت از آن الله(سبحانه وتعالی)، پیامبر(صلی الله علیه وسلم) و مؤمنین است؛ اما منافقین این را نمیدانند!
برگرفته از جریدۀ الرایه
نویسنده: بلال مهاجر